ارسالها: 23330
#271
Posted: 20 Mar 2015 17:04
پاسخ سردار جنگل به کیکا چینکف رئیس آتریاد تهران : دير آمدي اي نگار سرمست ...
کیکا چینکف رئیس آتریاد تهران که از سوی دولت مامور سرکوب جنبش جنگل شده بود، در نامهای به تهدید و تطمیع میرزا میپردازد و با استفاده از سیاست قدیمی «چماق و هویج» او را به تسلیم شدن دعوت میکند اما میرزا که آگاهانه پای در این راه نهاده است، پاسخی قاطع به او میدهد که گزیده نامه کیکا چینکف و پاسخ میرزا را میخوانیم:
جناب میرزا کوچکخان، از آنجایی که دولت علیه ایران شخص مرا که رئیس آتریاد طهران و چند سال است به ایران به درستی و راستی خدمتگزار هستم، جهت قلع و قمع ریشه فساد جنگل تعیین فرموده و این مساله قطعی است... به جنابعالی که سر دسته این جماعت هستید اعلان میشود... لکن محض این که شخص شما وطندوست و ایرانخواه... معرفی شدهاید لازم است به شما خاطرنشان شود هر گاه جنابعالی را در محکمه عدل الهی حاضر نمایند و سوال شود که آنچه خسارت و تلفات به اهالی بیچاره از بدو الی الختم واردآمده است مسوول درگاه الهی کیست گمان میکنم انصاف خواهید داد و شرمنده خواهید شد... با آن صفات عالی، شما برای شخص خود، راضی به اذیت مسلمین بیچاره نخواهید بود لذا با کمال اطمینان و قول و شرف نظامی و خدای یکتا قسم است چنانچه به اردوی قزاق ایران و به من پناهنده شوی و حرف مرا بپذیری قول میدهم که وسایلی فراهم دارم که بقیه عمر خود را با کمال احترام و با مشاغل عالی با آسودگی زندگانی نمایی و این قول نظامی که در این ورقه به شما داده میشود به وحدانیت خدا حق است...
پاسخ میرزا:
جناب رئیس آتریاد طهران! دیر آمدی ای نگار سرمست... از صدر تا ذیل مرقومه مورخه 21 شهر جاری را با دیده دقت دیدم. بنده به کلمات عقل فریبانه اعضاء و اتباع این دولت که منفور ملتاند فریفته نخواهم شد. از این پیشتر نمایندگان دولت انگلیس با وعدهای که به سایرین دادند و به یکبارگی قباله مالکیت ایران را گرفته تکلیفم کردند، تسلیم نـشـدم... وجـدانم به من امر میکند در استخلاص مولد و موطنم که گرفتار چنگال قهاریت اجنبی است کوشش کنم... بنده و همراهانم، شما و پیروانت در این دو خط مخالف میرویم باید دید عقلای عالم به جسد کشته ما میخندند یا به فاتحیت شما تحسین میکنند...
- محمدعلی منشور گرکانی، رقابت شوروی و انگلیس در ایران، تهران، عطائی، 1368، ص 68.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#272
Posted: 20 Mar 2015 17:13
آق اسماعیل گرجی یکی از یاران میرزا کوچک
اصلیت آق اسماعیل گرجی بود و بخاطر کینه ای که از روسها به دل داشت به جمع یاران میرزا پیوست و سالها در کنار ایشون جنگید.
آق اسماعیل ساکن کوشیکلا یکی از روستا های شهر قائمشهر کنونی بود و وقتی شندید شخصی به نام میرزا کوچک در سرزمین گیلان برای مبارزه با روس ها بلند شده زن و بچه اش رو به دست برادرش سپرد و راهی گیلان شد.
آق اسماعیل سرانجام با خیانت برادرش بدست خان منطقه کیاکلاه کشته شد
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#273
Posted: 20 Mar 2015 17:17
استقبال کم نظیر مردم انزلی از میرزا
عکس گرفته شده در منزل شهردار بندر انزلی
سران و بزرگان جنبش جنگل و جمهوری گیلان به محض استحضار از پیاده شدن نیروی سرخ به انزلی تشکیل جلسه داده بشور و مذاکره پرداختند .
نتیجه مذاکرات آن شد که اسماعیل جنگلی خواهر زاده میرزا به انزلی برود و با فرماندهان ارتش سرخ تماس بگیرد و از وضع فعلی و نیات بعدیشان استفسار و نتیجه را به جنگل گزارش دهد، نماینده مزبور از راه سیادرویشان (ساحل مرداب ) به انزلی رفت و در اداره شیلات با فرمانده ارتش سرخ ملاقات نمود اما قبل از هر نوع مذاکره ای اشتیاقش به دیدار میرزا را بیان نمود.
نماینده جنگل یکی از نقاط ساحلی مرداب را برای این ملاقات تعیین نمود و گزارش را به جنگل فرستاد ولیکن اهمیت وقایع روز ، اقتضایع تعجیل و سرعت عمل داشت لاجرم میرزا پیش از دریافت گزارش در رأس هیئاتی به انزلی رفت و بمنزل ( عبدالغنی سرخی کهن ) شهردا آنجا ورود نمود .
مردم بندر انزلی از ورود میرزا به انزلی شاد شدند و آذین بستند و مقدمش را با مسرت کامل تهنیت گفتند ، استقبالی کم نظیری جهات فراوان داشت از جمله آنکه میرزا شخصا محبوب اهالی انزلی بوده و او را بصفت یک قهرمان ملی میسنودند .
مردم انزلی از امکان تماس های جنگی بین مهاجمین و نیرو های جنگل نگران بودند که چگونه در شرایط سخت و نامساعد جنگ خواهند توانست جان و مال و فرزند و داراییشان را حفظ کنند .
در روش انگلیسی هاانگلیسی ها چیزی جز (تحقیر ) بدست نمیامد و دانسته نمیشد که آن همه وسایل دفاعی را برای چه روزی نگه داشته اند !!! عدم قدرت دولت مرکزی در این نقطه سر حدی بر ابهام قضیه میافزود و مردم نمیداستند که تکلیفشان با نیرو های مهاجم ، که امکان تجاوزاتی از طرف آنها بعید نبود ، چیست . این تصورات با اشکال مختلف در اذهان مضطرب مردم انزلی جلوه مینمود .
در حقیقت وجود میرزا کوچک خان جنگلی در انزلی مانند نسیم امید بخشی همه ابر های نگرانی رامرتفع کرد ...
مردم انزلی دسته دسته به ملاقاتش میرفتند و با تقدیم دسته های گل از یکدیگر سبقت می گرفتند ، فرماندهان ارتش سرخ نیز از جمله واردین بودند که در همان منزل به وی خیر مقدم گفتند و به یادگار این روز تاریخی عکس برداشتند .
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#274
Posted: 20 Mar 2015 17:20
تشکیلات نهضت جنگل
جنگلی ها پیش از آنکه سازمان اداری و جنگلیشان را آغاز کنند مصادف با عملیات خصمانه امیر مقتدر شدند و جنگی در بینشان در میگیرد که در رأس قوا امیر مقتدر بود و در طرف دیگر میرزا کوچک خان و دکتر حشمت .
--رشیدالممالک شقاقی معروف به ابیش خان که برادر عظمت خانم فولادلو و امیر عشایر خلخالی بود به میانجی گری برخاست زیرا هم از هواداران جنگل و هم همسایه دیوار به دیوار امیر مقتدر بود و به کمک سلطان الواعظین خلخالی که مردی پاکسرشت و شاعر بود و مرآت السلطان رئیس دارایی خلخال و ناصر روایی و شجیع الدوله و انوشیروان کرگانرودی موجبات ترک مخاصمه و اصلاح طرفین را فراهم آورد . بعد ها همین افراد به همراه عده ای ازز روسای شاهسون و از جمله آنها خانم فولادلو به فومن آمده سوگند وفاداری یاد کردند و به گرمی پذیرایی شدند.
--امیراسعد تنکابنی فرزند سپهسالار نیز بعد از مذاکره با نماینده جنگل میرزا محمودکرد محله ای معروف به گارنیه که از مردان شریف و وارسته و نیک اندیش بود با مداخله و صلاح اندیشی شیخ نوذ الدین خلعتبری و حاجی علی طالقانی از در اطلاعت و انقیاد در آمد و همراه امیر انصار و منتظم الملک تنکابنی و سالار رشید بمنظور اتحاد و انجام یافتن مراسم تحلیف به کسما ورود نمود و پس از جلب اعتماد جنگلی ها به اقامتگاهشان برگشتند . ( این زمانی بود که امیر اسعد از طرف کجور مورد مهاجمه قرار گرفت و چیزی باقی نمانده بود که بین دو شاخه گازنبر گرفتار شود و بعقل و درایت نزدیکتر می آمد که جنگل را بعنوان پناهگاه و تکیه گاهش برگزیند. )
--علت پیوستن ضرغام السلطنه به جنگل با وجود عناد و کینه توزی های دیرین رنجشی بود که از روس ها حاصل نموده . بدین معنی که قونسول روی بعلت فوت یکی از افسرانش در طالش ، لمیر مقتدر را دستگیر و در انزلی زندانی نمود که بعدا به کمک مسیو آواگیم سر کیسیان که از بازرگانان خوشنام ارمنی مقیم بندر انزلی است و در مذاکراتش با اشخاص، آنجا که محتاج باقامه دلیل میشود از پاکدلی بحضرت عباس شیعیان قسم یاد میکند از حیس نجات میابد .
حالا دیگر تمام خطه سرزمین زیبای گیلان تقریبا در قلمرو و قدرت جنگلی ها است زیرا از یکطرف به مرز آذربایجان و زنجان رسیده و از طرف دیگر به مرز نور وطبرستان و کجور نزدیک شده اند .
فارغ از هجوم خصمانه روس و تعرض دولت و عشایر اطراف گیلان در صدد بر می آیند به نیروی تحت اختیارشان سازمان بدهند ابتدا (کسما) مرکز تاسیسات مالی و اداری می شود و حاجی احمد که مرد قوی محسوب میگردید بتاسیسات مطبور نظارت مینماید.
(گوراب زرمخ) برای تشکیلات نظامی انتخاب و یک مدرسه سوزافسیه در آنجا دایر میگردد .
ریاست مدرسه نظام به ماژرفن پاشن آلمانی محول می شود که لیوتان اشتریخ اطریشی و چند افسر دیگر زیر دستش کار میکردند. اینان افسرانی بودند که از زندان های روس ها فرار کرده بودند و با شنیدن آوازه جنگلی ها به گوراب زرمخ و کسما روی آورده بودند.
در کتابی که ب نیکیتین قونسول تزاری روس در رضائیه بنام (ایرانی که من شناختهام) نوشته است نام کوچک فنپاشن ویلیام وویرا اسیر شده نیروی انگلیس در جنوب ایرن معرفی می نماید که از طرف انگلیس ها بروسها تحویل شده است.
افسران میهن پرست ایرانی که با جنگلی ها همکاری داشتند کاپیتان علی اکبر خان سیاه پوش (سرتیپ بازنشسته ارتش ) نصرت الهخان آزادراد - علی اکبر آب زرشکی - سلطان داودخان - شاهپورخان مختاری (سرتیپ مختاری) و چند نفر دیگر به تعلیمات نظامی داوطلبانه اشتغال داشتند.
جوانان پرشور گیلانی کانون گرم خانوادگی را ترک و برای فراگرفتن تعلیمات نظامی و اماده شدن بخدمت میهن ،راه گوراب زرمخ را در پیش گرفتند.
شهر لاهیجان نیز که تا اینوقت آرام و ساکت بود به هیجان آمد و بتاسیس نظام ملی پرداخت . شورایی بنام ( کمیسیون جنگ ) در کسما بامور جنگی رسیدگی میکرد که ریاستش با مشدی علیشا چومثقالی (هوشنگی) بود. رتق و فتق امور مالی جنگل را محمد اسماعیل کسمائی عهده دار بودند که از محل وصول عشریه و عوارض خروج کالا بخارج گیلان ، هزینه های جاری را تامین مینمودند.
رسیدگی بامور داخلی با میر شمس الدن وقاری بود چرخ تشکیلات قضاوی را شیخ بهادین (املشی) میگردانید و ریاست تحقیقات با میرزا شکرالله خان (تنکابنی) بود.
صحیه نظام زیر نظر دکتر ابوالقاسم خان (لاهیجانی) اداره میشد که اطباء معروفی مانند دکتر علیخان و دکتر آقا خان و سید عبدالکریم (کاشی) وظائف مربوط را در بیمارستان های گوراب زرمخ و کسما انجام میدادند .
- کتاب سردار جنگل - صفحه 91 تا 98
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#275
Posted: 21 Mar 2015 19:38
بنای یاد بود شهیدان نهضت جنگل
بنای یاد بود خیابان پرستار شهر رشت برای شهیدان نهضت جنگل
بنای یاد بود خیابان پرستار شهر رشت برای شهیدان نهضت جنگل که در راه حفظ استقلال این سرزمین کشته شدند.
آنها به دست روسهای تزاری دستگير و به سبب رد پيشنهاد های آنان به دار آويخته شدند و هر چهار تن در يك گودال كه پای دار حفر شده بود ، به خاك يا بهتر گفته شود به شفته آهكی سپرده شدند.
نام شهيدان مذكور : (هر کدام از این شهیدان از شهر های مختلف گیلان زمین بودند.)
- ميرزا يوسف خان جوبنه ای (سرتيپ و معاون رئيس نظميه گيلان)
- صالح خان مژدهی (افسر سرباز)
- كاظم خان کمیسر (نايب كلانتری ناحيه سبزميدان كياب)
- عبدالعزيز شريعتمدار کرگانرودی (اهل ليسار طالش )
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#276
Posted: 21 Mar 2015 19:40
شعر نصرالله مردانی شاعر کازرونی در وصف سردار جنگل با عنوان "اسطوره سرخ شهادت"
در وسعت انديشه. خونبار جنگل
از پشت خنجر مي خورد سردار جنگل
بر کنده هاي پير، زخم تير پيداست
پوشيده از گلهاي خون، ديوار جنگل
در ذهن سبز شاخه ها با خون تداعي
سرهاي سرداران شود بر دار جنگل
اسطوره. سرخ شجاعت آفرينند
مردان ديگر باز در پيکار جنگل
بوي تر خون کاروان باد آورد
از کوچه هاي خيس شاليزار جنگل
سرشار از عطر تر بي رنگ باران
خاک و نسيم و شاخه پربار جنگل
پر مي کشد تا کهکشان روشنايي
از کوه ظلمت مرغ آتشخوار جنگل
در انتظار صبح پيروزي است با ما
در سنگر شب ديده بيدار جنگل
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#277
Posted: 21 Mar 2015 19:45
شعر میرزا کوچک خان ،شاعر:عباس نبی زاده،به مناسبت 11 آذر سالروز در گذشت میرزا کوچک
تو اگر گومه کودی تی او توفنگه
تو اگر جا بنایی جنگلِ جا تیر و فشنگه
جه عوض گیلکه خاطره میان زنده ببوستی
تی سره فدا بوکودی ولی خاموشه نبوستی
تی هدف دنم چی بو سـردارِ جنگل
خواستی بیرونه کونی دوشمنه اول
بامویی با دسته خالی تو فداکاری بوکودی
دوشمنه بترسانه ایی عَرضِ اندامی بوکودی
دوشمنه جان در خطر بو اما میرزا مرده جنگ بو
اَمی میرزا خوب دانستی دوشمنانه توبه مرگ بو
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#278
Posted: 21 Mar 2015 19:47
یاران میرزا
میتوان گفت صفت ممیزه جنگلیها، همت شجاعت و جانبازی بود
جنگلی ها باستثنا یک عده که از فلسفه انقلاب وطرز توسعه و تکامل و بثمر رسیدنش اطلاع داشته اند بقیه عبارت بودند از جمعی کاسب و زارع و کشاورز و کارگر وکه به کلی از امور سیاسی و نقشه های جنگی و استراتژیکی بی بهره بوده ااند و در عوض تعلیمات نظامی و سیاست مدرن ، روح و قلبشان از محبت بنوع و میهن پرستی جلا و درخشندگی داشت .
اینان در نخستین سال های قیام با چوب و چماق و داس و دهره و تبر و تعدادیسلاح کهنه بجنگ دشمن میرفتند و معتقد بودند همین وسایل ناچیز با مقداری عشق و ایمان به وطن و معتقدات مذهبی برای غلبه بخصم کافی است ولی وقتی توانستند عملیات انقلابی رو شروع کنند که در راه خمام به سربازان روسی حمله ور شده و مقداری تفنگ و مهمات جنگلی بدست آوردند .
مجاهدین اولیه جنگل به نیازمندی های زندگی توجهی نداشتند و به چیزی جز دریافت اسلحه فکر نمیکردند. تنها اندیشه آنها این بود که چگونه میتوانند با ازادی خدمت کنند و در تامین اسایش
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#279
Posted: 21 Mar 2015 19:51
کتاب گائوک افسر آلمانی در ارتش جنگل
گائوک
میرزا در روز و محل شهادتش تنها نبود
در آخرین لحظات عمر میرزا کوچک فقط یک نفر در کنارش بود و با او جان داد و پای دوستی و پیمانش با میرزا ماند!
آن فرد یک افسر آلمانی بود به نام فریدریک-هاگ، معروف به «گائوک»
او شش سال در کنار میرزا با متجاوزان روسی و انگلیسی جنگید. او خیانت ها و نارفیقی های بسیاری از نزدیکان میرزا را دید اما هیچگاه میرزا را تنها نگذاشت.
آقای دکتر شهرستانی(نویسنده اثر) تنها بازمانده حزبی است که یاران میرزا بعد از سال 1322 تشکیل دادند. او میرزا و گائوک را ندیده بود اما حکایت جانفشانی هایشان را از زبان نزدیک ترین یاران میرزا شنیده و در سینه حفظ کرده بود تا اینکه در سالهای بعد در قالب داستانی تاریخی به رشته تحریر در آورد. دکتر شهرستانی در آستانه 90 سالگی تصمیم گرفت خاطراتش را به چاپ برساند. پیشنهاد ویرایش ادبی آن را به من داد و بنده با کمال میل آن را پذیرفتم و حاصل کار کتابی است که می بینید
این کتاب توسط انتشارات دانشگاه گیلان به چاپ رسیده و در آینده بسیار نزدیک از طریق کتاب فروشی های سراسر کشور توزیع می شود. کسانی که علاقمند هستند ماجرای نهضت جنگل را بدانند و گائوک را بشناسند و به عمق علاقه و وفاداریش به میرزا و مردم ایران پی ببرند حتماً این کتاب را بخوانند.
متأسفانه از این بزرگ مرد کمتر یاد شده است و این اثر اولین تلاشی است برای معرفی و تجلیل و تکریم یک قهرمان راه آزادی و استقلال کشور عزیزمان، ایران و سرزمین مادریمان گیلان بود . آلمانی های زیادی در نهضت جنگل فعال بودند که انگیزه بیشتر آنان مبارزه با دشمن مشترک(روس و انگلیس) بود و تمامی آنان بعد از پایان جنگ جهانی اول ایران را ترک کردند اما گائوک حاضر نشد میرزا را تنها بگذارد .
او در مقابل اصرار هموطنانش برای ترک میرزا و ایران مقاومت کرد و تنها نامه ای برای دخترش نوشت تا دلایل ماندش را توضیح دهد نامه ای که بعد از شهادتش، دخترش را به گیلان کشاند و ...
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#280
Posted: 21 Mar 2015 19:54
خبر فوت میرزا که دوستانش در گیلان را متاثر و دشمنانش را شاد میساخت
خبر فوت میرزا که دوستانش در گیلان را متاثر و دشمنانش را شاد میساخت در یک زمان کوتاه، بهمه جا منتشر شد و از آن جمله محمدخان سالار شجاع برادر امیر مقتدر طالش رسید نامبرده به اتفاق یکی از منسوبانش و عده ای تفنگچی بخانقاه رفت و اهالی را از دفن اجساد مانع شد و سپس بمنظور انتقامجویی و کینه شخصی و دیرینه ای که با جنگلی ها داشت دستور داد یکی از افراد همراه وی سر میرزا را از بدنش جدا کند . رضا نام اسکستانی به اشاره او سر میرزا را برید و تحویل خان طالش داد.
نامبرده سر را ابتدا نزد برادرش برد و سپس فاتحانه به رشت برد و تسلیم فرماندهان نظامی کرد. تشریفاتی که برای بردن سر سردار جنگل به رشت معمول شد بیشتر جنبه قدرت نمایی داشت و فاجعه ی تاریخی کربلا را زنده مینمود.
مردمی که یکوقت زیر مقدم صاحب همین سر، دسته های گل نثار میکردند اینک بسان مورچگانی که آب جوش بلانه شان سرازیر شده باشد بیرون ریخته و به تماشا ایستاده بودند ...
- منبع : سردار جنگل (میرزا کوچک جنگلی) نوشته ابراهیم فخرائی (کمیسر فرهنگی جمهوری شورایی گیلان)
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7