ارسالها: 23330
#291
Posted: 21 Mar 2015 21:00
اظهارنظرهایی درباره میرزاکوچک خان
جا دارد برای شناخت بیشتر کوچک خان به برخی مطالب و اظهارنظرها درباره او اشاره شود.
مؤلف تاریخ احزاب سیاسی ایران می نویسد:«از حرکات میرزا ... پیدا بود که قصدشان تصرف ایران و ایجاد حکومت مرکزی صالح نبوده بلکه به همان ولایاتی که در کف داشته اند قانع بوده اند! ...اگر مرحوم میرزا در این سال به تهران حمله کرده بود بدون هیچ شکی دولت ایران مانند موم در دست او و اتباعش نرم شده و به میل آنها ساخته می شد.»(33) سرپرسی سایکس (34) در تاریخ ایران میرزا کوچک را عامل سپهدار می داند و وی را شخصیتی منفعت گرا و در پی سود شخصی معرفی می کند.(35) ملک زاده در کتاب تاریخ مشروطیت ایران با احترام از کوچک خان نام می برد و اشاره دارد که میرزا نه فقط یک انسان آزاده بوده که در راه آزادی می جنگید، بلکه یک مبلغ آزادی نیز بود و در هر مورد و مقام از تبلیغ مردم به پیروی از حق و عدالت و حقوق انسانیت فروگذار نمی کرد.(36) ژنرال دنسترویل فرمانده نیروهای انگلستان در ایران، که در ماجرای عبور از گیلان به سمت قفقاز نبردهای سختی را با کوچک جنگلی تجربه کرد، در کتاب امپریالیسم انگلیس در ایران و قفقاز می گوید:« به عقیده من میرزا کوچک خان از وطن پرستان حقیقی است و امثال او در ایران نادر و کمیاب است.»(37) عبدالله مستوفی در تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه کوچک خان را کسی معرفی می کند که در تمام مدت مبارزه یک قدم برخلاف دیانت و حب وطن برنداشته است.(38) نیکیتین(39) کنسول روسیه تزاری در ایران نیز میرزا را مردی نامیده که کمال مطلوبش را می جست و مقید به جمع آوری ثروت نبود.(40)
کتاب یادبودهای انقلاب گیلان از میرزا کوچک خان چنین نام می برد.«میرزا احساسات شدیدی بر ضد اجانب داشت، نظر بلند بود ولی تهور لازم که برای یک پیشوای انقلابی لازم بود را نداشت و به همین جهت مواقع بسیار حساس را از دست داد»(41) یقیکیان(42) هم در شوروی و جنبش جنگل از وی به عنوان یک طرفدار مالکیت خصوصی نام می برد. ایوانف(43) در تاریخ نوین ایران این طور روایت کرده:« گروه های پارتیزانی جنگلی ها به رهبری میرزا که دارای جهان بینی ناسیونالیستی بود، علیه قشون تزاری به مبارزه پرداختند.»(44) جان فوران(45) در مقاومت شکننده تصویری مثبت از کوچک خان ترسیم کرده است.
این قسمت را با سخنان شهید مدرس و تأیید صریح میرزا کوچک خان از جانب وی پایان می بریم که می فرماید:« حقیر از آقای میرزا کوچک خان و از اشخاصی که صمیمانه و صادقانه با ایشان هم آواز بودند نیت سوئی نسبت به دیانت و صلاح مملکت نفهمیدم بلکه جلوگیری از دخالت خارجه و نفوذ سیاسی آنها در گیلان عملیاتی بوده بس مقدس که بر هر مسلمانی لازم بود. خداوند همه ایرانیان را توفیق دهد که نیت و عملیات آنها را تعقیب و تقلید نمایند. پر واضح است طرفیت و ضدیت و محاربه با همچو جمعیتی مساعدت با کفر و معاندت با اسلام است.»(46)
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#292
Posted: 21 Mar 2015 21:04
نقد و ارزیابی اتهاماتی راجع به میرزا کوچک خان
به طور کلی به نظر می رسد چهار اتهام را متوجه کوچک خان دانسته اند که به طور کوتاه به آنها می پردازیم.
اتهام تجزیه طلبی
مخبرالسلطنه هدایت از جمله کسانی است که تلاش میرزا کوچک خان را در جهت تجزیه گیلان از خاک ایران قلمداد کرده است:«چه فرق است بین سیدعبدالحسین لاری یا خیابانی یا میرزا کوچک که خودسر مملکت را از مرکز مجزی می خواهند.»(47) از طرفی برخی برخلاف دیدگاه مخبرالسلطنه اظهارنظر کرده اند.(48)همچنین پیتر آوری اشاره دارد:«دکتر عیسی صدیق علم (مدیرکل آموزش و پرورش گیلان)... گواهی می دهد که کوچک خان تلاش می کرد تا به تجدید حیات کشور خود بپردازد.»(49) ابراهیم فخرایی که از نزدیک با جنگل همراه بود معتقد است:«میرزا و دیگر یارانش هیچگاه به این مسئله (تجزیه) نمی اندیشیدند زیرا معتقد بودند اعلام خودمختاری نوعی پراکندگی و تجزیه مملکت است.(50) روزنامه جنگل نیز درباره این اتهام موضع گیری صریح دارد:« به ما خبر می دهند برخی اشخاص مجهول الهویه جنگلی ها را متمرد خوانده... که در خیال استقلالند... بانی این تهمتها و قائد این افتراها و مؤسس این فسادها دولت عدالت کش انگلیس است.»(51)
از نامه کوچک خان به سفیر شوروی هم روحیه تجزیه طلبی استنباط نمی شود و بلکه وی از موضع استقلال خواهی وارد شده است «مقصود من و یارانم حفظ استقلال مملکت و اصلاح و تقویت مرکز است.(اینجانب) تجزیه گیلان را که مقدمه ملوک الطوایفی است همچنین ضعف کشور را خیانت صریح دانسته ام...»(52)
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#293
Posted: 21 Mar 2015 21:06
اتهام کوتاه نظری و خرافی گری
به نظر می رسد توسل میرزا به استخاره موجب انتشار نظراتی پیرامون خرافی بودن وی شده باشد. مثلاً بهار می نویسد:«میرزا مردی بود مذهبی و قدری و غالباً استخاره می کرد و نظرش محدود بود.»(53) ابراهیم فخرایی ضمن بیان این نکته که میرزا به استخاره اعتقادی عجیب داشت آن را در نزد میرزا عملی مقطعی و محدود دانسته است:« میرزا کوچک به استخاره اعتقادی عجیب داشت و هر جا به مشکلی بر می خورد و یا تردیدی در اقدام به کار مورد نظرش حاصل می کرد فوراً دستش به طرف تسبیح که همیشه همراه داشت دراز می شد و نتیجه استخاره هر چه بود بی درنگ به کار می بست.»(54)
فخرایی در جای دیگر ضمن انتساب این نظر (=اتهام خرافه پرستی) به اسماعیل رائین مؤلف کتاب «حیدر خان عمو اوغلی» و توده ایها به توضیح اعتقاد میرزا درباره استخاره می پردازد:«واقعیت این است که آنها میرزا را نمی شناختند این حرفها را می زدند. مرحوم میرزا در همه موارد استخاره نمی کرد اگر می خواست برود ناهار بخورد آیا استخاره می کرد؟ و اگر می خواست فرض بفرمایید مراجعه کند به یک طبیب برای اینکه تب کرده بود آیا استخاره می کرد که برود یا نه؟ خیر این حرفها نبود. آنها که مخالف با وی بودند چون نقطه ضعفی نمی شناختند می گفتند که او خرافی است... میرزا همیشه استخاره نمی کرد بلکه در مواردی که از ظواهر خیری درک نمی شد استخاره می کرد.»(55)
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#294
Posted: 21 Mar 2015 21:07
اتهام قتل حیدر عمو اوغلی
انتساب قتل حیدرخان عمواوغلی به میرزا اتهام دیگری است که بنا به مداقه فریدون شایسته در این رابطه، نخستین بار توسط ابوالقاسم لاهوتی طی اشعاری مطرح شد که بعد از او دیگران بر همین پایه این مسئله را تکرار کرده اند.(56) از آن جمله است مؤلف کتاب بیرنگ، علی آذری که نقش کوچک خان را در این رابطه مسلم دانسته و نام وی را همواره لکه دار می داند.(57) افراد دیگری نیز در قالبهای غیرپژوهشی این مطلب را تکرار نموده اند مثل م.الف.به آذین در «دختررعیت» سپهر ذبیح در «تاریخ جنبش کمونیستی ایران»، احساس طبری در آثار مختلف، بهار در «تاریخ احزاب سیاسی»، مورخ الدوله سپهر در «ایران در جنگ بزرگ».(58) اما اسماعیل جنگلی خواهر زاده میرزا که از نزدیک در متن جنگل حاضر بود این مطلب را رد می کند:« خبر رسید حیدر عمو اوغلی که به دست افراطیون جنگل گرفتار شده بود از زندان خارج و در حین فرار از طرف نگهبانان به قتل رسیده است. کوچک خان از شنیدن این خبر به سختی آزرده شده با تأثر شدید اظهار داشت: او به تقاضای من به ایران مراجعت کرده بود ... میرزا مترصد بود با استفاده از فرصت مناسب سزای بدکاران را بدهد.»(59)
منظور اسماعیل خان از «افراطیون»، معین الرعایا و یارانش است اما معین الرعایا (حسن خان کیش دره ای) مسئولیت قتل را متوجه افراد ایل خود دانسته و نقش خویش را به کلی انکار می کند و با توضیح شکست جنگل درباره طایفه اش می نویسد:«افراد ایل همین که به شکست ما پی بردند... و دانستند که دیگر نشانی از جنگل باقی نیست به علت آنکه خود در معرض مخاطره قرار نگیرند حیدرخان را خفه کردند.»(60) شاهپور آلیانی نوه حسن خان نیز به طور مختصر این طور شرح می دهد:«(حیدرخان) وقتی نتوانست آنها (نگهبانان) را بفریبد تصمیم به فرار گرفت. بار اول دستگیر شد اما در فرار دوم هدف تیر قرار گرفته و کشته شد.»(61) ناصر عظیمی نیز ضمن بررسی همه جانبه واقعه در سخنان آلیانی، امکان هرگونه دخالتی را در قتل حیدرخان از سوی میرزا مردود و احتمال سرکشی افراطیون را بسیار محتمل می داند، چرا که «نفوذ و اقتدار کوچک خان در اواخر انقلاب بر تشکیلات جنگل بیش از هر زمانی تحلیل رفته بود.»(62)
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#295
Posted: 21 Mar 2015 21:08
میرزا کوچک خان و استعمارانگلیس
شواهد و مطالعات تاریخی بیان گر این است که انگلستان به واسطه عوامل داخلی خود بر سر راه نهضت هایی نظیر جنگل همواره مانع تراشی می کرد. نخستین درگیری نظامی میان انگلستان و میرزا کوچک خان به دوران وثوق الدوله بر می گردد که نیروهای روسیه سفید به واسطه انقلاب 1917م قصد بازگشت به کشورشان را داشتند. پس از خروج اولین سری نیروهای روس زیرنظر افراد جنگل، نیروهای ژنرال بیچراخف، که یک روس ضد بلشویک افراطی بود، قصد عبور از گیلان به همراه نیروهای انگلیسی را داشتند تا به نبرد انقلابیون چپ بروند که با مخالفت کوچک خان و هیأت اتحاد اسلام روبرو شد. پس از بی نتیجه ماندن مذاکرات کار جنگ بالا گرفت و طی آن شکست سنگینی از جانب نیروهای انگلیسی مسلح به توپخانه سنگین، زره پوش و نیروی هوایی، به جنبش جنگل تحمیل شد.پس از شکست قوای جنگل در منجیل و تخلیه رشت و انزلی و عقب نشینی به سمت فومنات، جنگ های چریکی و غیرمنظم جنگلی ها علیه انگلیسی ها آغاز گشت و دو ماه به طول انجامید.
در نتیجه عدم توانایی دو طرف در غلبه بر یکدیگر که مبتنی بود بر قوت انگلیسی ها و متحدان آنها در جنگ های منظم و توان جنگلی ها در جنگ های نامنظم و نیز قحطی آن دوران و فشار سنگین جنگ بر مردم، بالاخره میرزا کوچک خان و یارانش وادار به امضای معاهده صلح با انگلیسی ها شدند. راه قزوین-رشت-انزلی در اختیار نیروهای انگلیسی قرار گرفت ولی اداره سایر امور به جنگلی ها واگذار شد. به هر حال انگلیسیان با علم به این که این صلح پایدار نخواهد ماند و این گره کور به این آسانی برای شان گشوده نخواهد شد، به ویژه که آنها، تبلیغات ضدانگلیسی جنگلی ها، درباره تحریم اجناس انگلیسی و بانک شاهی ایران تحت نظارت بریتانیا و نیز دستگیری کنسول ماک لارن توسط جنگلی ها را به یاد داشتند، با یک رویکرد چهار وجهی و با استفاده از روش «چماق و هویج» در قبال میرزا کوچک و یاران او با توجه به این موارد موضع گرفتند: مذاکره با کوچک خان؛ جذب سران جنگل با اختلاف انگیزی و دعوت آنها به تسلیم؛ برقراری حکومت وحشت در گیلان توسط یک والی بیرحم؛ تقویت دشمنان محلی جنبش.
مذاکرات بی نتیجه ماند و در عمل جنگلیها به اقدامات خود علیه سیاستهای انگلستان ادامه دادند. اما جذب رهبران تا حدی حاصل شد، چرا که آنها با روش اختلاف انگیزی توانستند حاجی احمد کسمایی را از میرزا و جنبش جدا نمایند. در برقراری حکومت وحشت هم با حکمرانی سردار معظم کامیاب بودند و با وعده و وعید حکومت مناطق، سران ایلیاتی و رقبای محلی جنگل را بر علیه آن ترغیب نمودند. هنگامی که توانستند جنگل را با کاستن نیروها و افزودن مخالفان به شرایط ضعف بکشانند، تاکتیک نهایی را به اجرا گذاردند. آنها در یک حمله فراگیر و مجهز به پوشش هوایی که ترکیبی بود از نیروهای انگلیسی و قزاق و ایلات تحت رهبری امیر عشایر و امیرمقتدر در طوالش از غرب و سپهسالار در مازندران از شرق، به کل تشکیلات سیاسی-نظامی جنبش را نابود نمودند به طوری که تنها میرزا و چند نفر انگشت شمار از یارانش باقی ماندند.
عوامل داخلی انگلستان در ایران هم بیشترین کوشش خود را در تقبیح جنگل و تحقیر میرزا کوچک جنگلی به کار گرفتند تا بدین وسیله در حذف او از ذهنیت اجتماع مؤثر باشند. روزی وی را حقوق بگیر انگلیس معرفی می کردند و روز دیگر متحد بلشویک های «بی خدا». مخالفت انگلستان با میرزا و یارانش در دوران تأسیس جمهوری هم ادامه یافت. آنها را از حمایت جنبش منصرف کنند. در نهایت با کودتای سردار سپه انقلاب گیلان نیز به پایان خود رسید.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#296
Posted: 21 Mar 2015 21:11
- نویسندگان: دکترزاهد غفاری هشجین، عباس نعیمی
- منابع تحقیق :
- -املشی (میزان)، بهاء الدین.(1352). گوشه هایی از تاریخ گیلان. به کوشش محمدهادی میزان، بی جا: بی نا.
- -آوری، پیتر.(1377). تاریخ معاصر ایران ( از تأسیس تا انقراض سلسله قاجاریه)(ج1).ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی، تهران: عطایی.
- -ایوانف،م.س. ( بی تا). تاریخ نوین ایران. ترجمه تیزابی. تهران: سلوج
- -بهار، ملک الشعراء (1386). تاریخ مختصر احزاب سیاسی.(ج1). تهران:امیرکبیر.
- -پیشه وری.(1986).یادداشتهای زندان. لس آنجلس: بی نا.
- -تقی زاده، سید حسن.(1368) زندگی طوفانی (خاطرات سید حسن تقی زاده). به کوشش ایرج افشار، تهران: انتشارات علمی.
- -جنگلی، میرزا اسماعیل.(1357). قیام جنگل. با مقدمه و کوشش اسماعیل رائین. تهران: جاویدان.
- -جودت، حسین (1351) یادبودهای انقلاب گیلان. تهران:درخشان.
- -دنسترویل، ماژور(2537).امپریالیسم انگلیس در ایران و قفقاز. ترجمه حسین انصاری. تهران: منوچهری
- -رائین، اسماعیل (1352). اسناد و خاطرات حیدرعمو اوغلی. بی جا: انتشارات مؤسسه تحقیق رائین.
- -رضوی نژاد، میرابوطالب. (1377). چهار سیاستمدار ملی متقی و نام آور ایران. تهران:گوتنبرگ.
- -روزنامه جنگل، شماره20.
- -شاکری، خسرو (1386)میلاد زخم (جنبش جنگل و نخستین جمهوری سوسیالیستی ایران). ترجمه شهریار خواجیان، تهران: اختران.
- -شایسته، فریدون (1385). نهضت جنگل از آغاز تا فرجام. رشت: فرهنگ ایلیا.
- -شایسته، فریدون (1384).«سرگذشتنامه هایی از اعضای نهضت جنگل». کتاب ماه تاریخ و جغرافیا.
- -شایسته، فریدون.(1382).«شخصیت میرزا کوچک و ماهیت نهضت جنگل در آیینه داوری» در مجموعه مقاله های همایش بازشناسی نهضت جنگل. رشت: شهرباران.
- -شمیم، علی اصغر.(1374). ایران در دوره سلطنت قاجار. تهران: نشر افکار.
- -صبوری دیلمی، محمدحسن(1358). نگاهی از درون به انقلاب مسلحانه جنگل. تهران: مؤلف.
- -عظیمی، ناصر.( بی تا).«جغرافیای سیاسی جنبش و انقلاب جنگل». نشریه گلیله وا.(ش 95-99 و 102-101)
- -فخرایی، ابراهیم.(1357). سردار جنگل. تهران: جاویدان.
- -فخرایی، ابراهیم.(1371). گیلان در جنبش مشروطیت، تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی.
- -فوران، جان.(1389). مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران از سال 1500 میلادی مطابق با 879 شمسی تا انقلاب. ترجمه احمد تدین. تهران: خدمات فرهنگی رسا.
- -کریمی، بهنام.(1382). آسیب شناسی نهضت جنگل. تهران: قصیده سرا.
- -کریمی، بهنام.(1382).«ایدئولوژی نهضت جنگل» در مجموعه مقاله های همایش بازشناسی نهضت جنگل. رشت: شهر باران
- -کوچک پور، صادق (1369). نهضت جنگل و اوضاع فرهنگی-اجتماعی گیلان و قزوین. رشت: گیلکان
- -گیلک، محمدعلی.(1371). تاریخ انقلاب جنگل. رشت: گیلکان.
- -مارچنکو.(1382).«کوچک خان» در مجموعه مقاله های همایش بازشناسی نهضت جنگل. رشت: شهر باران.
- -مجموعه اسناد نهضت جنگل.(1382). رشت: شهرباران.
- -مدنی، میراحمد.(1377). جنبش جنگل و میرزا کوچک خان. به کوشش سید محمد تقی میرزاابوالقاسمی، تهران: سلسله انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
- -مستوفی، عبدالله.(1377). تاریخ معاصر اجتماعی و اداری دوره قاجاریه یا شرح زندگانی من.(ج3). تهران: زوار.
- -ملک زاده، مهدی.(بی تا). انقلاب مشروطیت ایران.(ج5). تهران: سقراط.
- -هدایت، مخبرالسلطنه.(1374). خاطرات و خطرات. تهران: انتشارات زوار.
- -هدایتی خوشکلام، منوچهر(1383). یادداشتهای احمد کسمایی از نهضت جنگل. رشت: کتیبه گیل.
- پی نوشت ها :
- 1-گیلک، 7:1371، فخرایی، 35:1357، مدنی، 32:1377 و شاکری، 82:1386.
- 2-مارچنکو، 60:1382.
- 3-سفاک امانی، سایت حوزه .
- 4-فخرائی، 35:1357 و گیلک، 7:1371.
- 5-همان ها.
- 6-پیشه وری، 115:1986.
- 7-گیلک، 10:1371.
- 8-همان:10.
- 9-مدنی، 39:1377.
- 10-فخرایی، 42:1357.
- 11-مدنی، 77:1377.
- 12-شاکری، 85:1386.
- 13-همان، 87.
- 14-Romanov.
- 15-صبوری، 36:1358.
- 16-فخرایی، 1357: 43-42.
- 17-مدنی، 51:1377.
- 18-کریمی، 69:1382.
- 19-همان: 51.
- 20-رائین، 72:1357.
- 21-مدنی، 51:1377.
- 22-هدایتی خوشکلام، 16:1383.
- 23-گیلک، 193: 1371.
- 24-کوچک پور، 16:1369.
- 25-فخرایی، 174:1357.
- 26-صبوری، 90:1358.
- 27-عظیمی، گیله وا. شماره 95.
- 28-املشی، 236:1352.
- 29-گیلک، 1371: 228.
- 30-صبوری دیلمی، 1358 :133.
- 31-Revkom= Revolution kommite
- 32- گیلک، 289:1371.
- 33-بهار، 159:1386.
- 34-Sir Percy Sykes
- 35-فخرایی، 5:1357.
- 36-ملک زاده، بی تا، ج 149:5.
- 37-دنسترویل، 621:2537.
- 38-مستوفی، 1377، ج 119:3.
- 39- Nikitin.
- 40-رضوی نژاد، 103:1377.
- 41-جودت، 55:1351.
- 42-Yaghikian
- 43-Ivanov
- 44-ایوانف، بی تا: 28.
- 45-John Foran
- 46-گیلک، 5:1371.
- 47-هدایت، 317:1374.
- 48-افشار، 357:1368.
- 49-آوری، 135:1377.
- 50-فخرایی، 1359: اول آذر.
- 51-روزنامه جنگل، شماره20.
- 52-شایسته، 278:1382.
- 53-بهار، 154:1386.
- 54-فخرایی، 37:1357.
- 55-همان.
- 56-شایسته، 274:1382.
- 57-رائین، 289:1352.
- 58-شایسته، 275:1382.
- 59-جنگلی، 1357: 294-295.
- 60-فخرایی، 422:1357.
- 61-آلیانی، 112:1385.
- 62-عظیمی، گلیله وا: شماره 99.
پایان نقش سیاسی کوچک خان در فرآیند نهضت جنگل
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#297
Posted: 22 Mar 2015 13:55
لاهیجان؛نفطه آغاز نهضت جنگل(روایتی از آغاز قیام جنگل)
نهضت جنگل یا همان انقلاب گیلان یکی از جنبشهای اصیل و مهم تاریخ معاصر ایران است.سرزمین گیلان همواره مهد حرکتهای انقلابی و ضد استبدادی و استعماری بوده و خاک گیلان خونهای زیادی را در طول تاریخ بر پیکره خویش تجربه نموده است.در میان همه مبارزات فراوان در تاریخ خونبار این خطه،ماجرای خیزش جنگل به رهبری میرزا کوچک خان، ماندگاری خاصی دارد.نهضت جنگل به گواهی اسناد تاریخی از شهر لاهیجان آغاز شد و در کوتاه زمانی ابعاد و تاثیراتش به سراسر گیلان از آستارا تا تنکابن سرایت نمود.متن زیر روایتی از آغاز این نهضت به قلم مسعود بهنود است.پیش از آن ذکر این نکته ضروری است که دیدار اولیه دکتر حشمت و میرزا کوچک خان ، در منزل مویدالدیوان (یا منزل شیخ عبدالسلام شهید مکی) در لاهیجان روی داده و مویدالدیوان با نامه ای خبر ورود میرزا به گیلان را به اطلاع دکتر حشمت می رساند که در این متن اشاره نشده است.میرزا کوچک خان که در نظمیه تهران محبوس بود توسط سالار فاتح کجوری آزاد می شود و آن دو تصمیم می گیرند که برای قیام جهت رفع ظلم و ستم و در اعتراض به فراموشی اهداف انقلاب مشروطه ،در جنگلهای شمال دست به قیام بزنند.در راه گویا تفاهم حاصل نشده و میرزا هدف و تعبیر خویش از قیام را با سالار فاتح یکی نمی بیند پس راهشان جدا می شود و سالار به سوی مازندران می رود و میرزا رهسپار گیلان می شود.حال ادامه ماجرا به قلم مسعود بهنود:
«میرزا آرام و بی هدف رفت تا به لاهیجان رسید.در لاهیجان پزشکی را دید آوازه اش در تمام منطقه پیچیده.کسی که به داد بیماران و فقیران می رسید.دانش نیاموخته بود تا در تهران کت سفید بپوشد و بر درشکه چهار اسب سوار شود.آمده بود به لاهیجان و در آن جا صف دراز دردمندان بر در خانه اش جمع شده بودند، او در چشم مردم همچون قدیسی بود و هرچه می گفت لاهیجانیان می کردند و هم مردم اطراف.
میرزا وقتی صیت مردم دوستی دکتر حشمت را شنید ناخود به سوی او روان شد تا از او بخواهد تا در راهی که می رفت،کمکش کند.شاید انتظار داشت با کمک او و سرمایه داران محلی سرمایه برای خرید چند تفنگ به دست آورد.میرزا تفنگ می خواست و باور داشت تا به راه می افتد هستند کسانی که تنهایش نگذارند.
پنج روز از دیدار آن ها گذشت اما میرزا که مبهوت و مجذوب این حکیم روشنفکر شده بود که در هر فرصتی کتابی در مقابل صورت می گشود، هنوز قصد خود را بیان نکرده بود.دکتر حشمت سه تار کوچک خود را به در آورده و می زد، میرزا هم بی خود شده و آواز در خالی جنگل سرداده بود.
و آن دو نه به خود بودند.سکوت هم که می کردند،دلشان سخن می گفت و مدام خلوتشان را رسیدن دردمندی از هم می درید،دکتر حشمت بلند می شد و دست می شست،میرزا حوله سفید را به دست او می داد و می ایستاد.دردمند چه پیری بود نالان از درد سستی تن،یا جوانی بود فرو افتاده از درختی یا بلندای صخره ای،هر که بود دکتر حشمت با او مهربان بود و با دستهای خالی می جنگید با بیماری و درد.و میرزا می دید که از مالداران می گیرد و به دردمندان مستمند می دهد.در همه این سالها که میرزا برای مشروطه و آزادی جنگیده بود، هرگز به آدمی چنین بر نخورده بود.
و سرانجام در پایان روز ششم بود که میرزا کوچک خان قصه پردرد خود را باز گفت و گفت آمده است تا نهضتی دراندازد و بنیاد ظلم بسوزد،دکتر حشمت به خنده گفت، میرزا بنیاد ظلم در دل آدمهای نادان است،برکندن استبداد دشوار نیست،اما چه باید کرد با نادانی.و این آغاز گفت و گویی بود که در پایانش،میرزا تفنگ خود را در دست دکتر حشمت نهاد و به او مشق داد.آن دستی که همیشه نجات داده بود،با ماشه تفنگ آشنا شد،تفنگی که باید سینه دشمنان آزادی و آبادانی را نشانه می گرفت.میرزا با دکتر حشمت عهد کرده بود که تفنگ فقط وسیله رسیدن به سرزمین آرمانی آن ها باشد و با این عهد،دکتر حشمت بزرگان لاهیجان را فرا خواند.آن ها در مقابل دکتر سر از خود نداشتند و او را به سلامت نفس می شناختند.به این ترتیب سرمایه نخستین نهضتی پیدا شد که میرزا کوچک خان می خواست آن را از گیلان آغاز کند و سپس به سراسر ایران برساند.
نهضت جنگل با این پیمان پا گرفت.جوانان لاهیجان و اطراف چون شنیدند که دکتر حشمت در کار است،گروه گروه رسیدند و از آن ها بیست نفری برگزیده شدند،مشق نظام دیدند و در اولین حرکت یک گروه قزاق را خلع سلاح کردند در حالی که فقط دو تفنگ حسن موسی داشتند و بس.طرفه آنکه قزاقان خلع سلاح شده وقتی به جوانمردی و بزرگواری این جمع برخوردند،پایشان از رفتار ماند و ماندند.دوتن از آن ها تا پایان راه همراه بودند و در این راه جان گذاشتند. و در آن جا بود که دکتر حشمت،در حضور میرزا یاران را مخاطب قرار داد.«مرا می شناسید که کاری جز مرهم نهادن بر زخم های شما ندارم.این مرد که می بینید،میرزا کوچک خان،رفیق ما نیست،دلیل ماست،مراد ماست.سعادت ایران در دستهای اوست،ما می خواهیم این افتخار نصیبمان باشد که بگویند در رکاب میرزا جان داده ایم.در این زمان که وطنمان در فقر می سوزد و می شنوید که این اجنبی ها دارند چه می کنند،در این وقت که دنیا در حال تحول است و ما هنوز گرفتار فقر و جهل.سعادت ما در متابعت از میرزاست،من سر سپرده او هستم،شما چه می کنید؟» جوانان فریاد کشیدند و چوبدست ها بلند کردند.فقط غیرت داشتند و آن را نثار میرزا کردند.میرزا شرمگین و سر به زیر آغاز سخن کرد که مرد کلام بود.اوضاع کشور را برشمرد،تاریخ ان سالیان را گفت و گفت تا به آن جا رسید که دین محمدی ما و مولای ما امیرالمومنین اجازه نمی دهد که ما خوار و بنده اجانب باشیم.ایستادند به نماز.میرزا امامت پس همگی را داشت و دکتر حشمت پشت سر او،مانند آن چند شب به نماز ایستاده بود.تکان دهنده بود خشوع آن دلاور بلند قامت در نماز و در پیشگاه خالق.
این جمع سی نفره نهضتی را شروع کرد که چون از لاهیجان خود را به کسما رساند، حکومت تهران لرزید.»(1)
و این،روایتی از آغاز نهضتی بود که در طول چند سال از حیاتش نه فقط گیلان بلکه ایران و حتی منطقه را تحت تاثیر قرار داد و گرچه فرجامی نیک نیافت و شکست خورد ولی نام و یاد و راه و مرام رهبرش میرزا کوچک خان در دلها باقی ماند.
- (1) از قائم مقام تا هویدا؛ نوشته مسعود بهنود،نشر علم،چاپ چهارم ،1385،صص313 _310.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#298
Posted: 22 Mar 2015 13:59
ریشه های هویت ایرانی در قیام میرزا کوچک خان جنگلی
در تاریخ معاصر ایران، هر از گاهی حرکت ها، نهضت ها و قیام هایی به وقوع پیوسته که بنا به شرایط سیاسی اجتماعی کشور، ویژگی ها و شرایط خاص خود را دارا بوده است. بعضی از این حرکت ها در مقابل استبداد سیاسی حاکم بر ایران صورت گرفته و این ویژگی ، آن را از حرکت های دیگری که بر مبنای ضدیت با بیگانگان شکل گرفته تفکیک و متمایز نموده است.
جنبش جنگل و قیام میرزا کوچک خان، در دوره ای از تاریخ پر هرج و مرج، پریشانی، فقر و دخالت خارجی صورت گرفت. در مورد این حرکت، دیدگاه های مختلفی در تاریخ معاصر ایران شکل گرفته که با هم متفاوت و حتی در مواردی متضادند.
برخی آن را جنبشی ناسیونالیستی، برخی سوسیالیستی، برخی اسلامی و برخی دیگر نیز بدون داشتن مرام و مواضع مشخص دانسته و آن را فناتیک توصیف کرده اند. هرچند که منابع موجود تبیین کاملاً شفاف و روشنی از ماهیت این حرکت ارائه نمی کنند، اما با توجه و تأمل در حوادث رخ داده و تبیین شرایط حاکم بر آن و همچنین تکیه بر شواهد و قرائن به جا مانده از حوادث آن ایام، تا حدود زیادی می توان به تفسیر و توجیه شکل و ماهیت آن پرداخت. تلاش مقاله حاضر در راستای نشان دادن سمت و سوی این قیام می باشد.
طرح مسأله
در تاریخ معاصر ایران، هر از گاهی حرکت ها، نهضت ها و قیام هایی به وقوع پیوسته که بنا به شرایط سیاسی اجتماعی کشور، ویژگی ها و شرایط خاص خود را دارا بوده است. بعضی از این حرکت ها در مقابل استبداد سیاسی حاکم بر ایران صورت گرفته و این ویژگی ، آن را از حرکت های دیگری که بر مبنای ضدیت با بیگانگان شکل گرفته تفکیک و متمایز نموده است. از طرف دیگر، جنبش هایی که مبنای آنها عدالت گستری و یا آگاهی بخشی بوده، با دو مورد پیش گفته متفاوت بوده است. شناخت میرزا کوچک خان و نهضتی که او در تاریخ معاصر ایران ایجاد کرد، در همین چارچوب امکان پذیر است. به عبارت دیگر، میرزا کوچک خان موجد نهضتی شده که مدت ها علیه دربار ایران و سلطه اجانب پیکار نموده و توانسته بخشی از ملت ایران را با خود همراه و موجد انگیزه مبارزه در آنان گردد. سؤال اصلی مقاله حاضر این است که روش، شیوه و تدبیر میرزا کوچک خان در تهییج حداقل بخشی از ملت ایران در مقابله با اجانب و دربار ایران چه بود، و با استفاده از کدام مؤلفه ها حرکت خود را آغاز کرد؟ به نظر نگارنده، اگر چارچوب راهبری حرکت میرزا شناخته شود، می توان به بسیاری از زوایای پیدا و پنهان قیام مذکور پی برد.
یونس، معروف به میرزا کوچک فرزند میرزا بزرگ اهل رشت، ساکن استاد سرا، در سال ۱۲۹۸ هـ.ق در خانواده ای متوسط به دنیا آمد. سنین اول عمر را در مدرسه حاجی حسن، واقع در صالح آباد رشت به آموختن صرف و نحو و تحصیلات دینی پرداخت؛ مدتی هم در تهران، در مدرسه محمودیه، به همین منظور اقامت گزید. به حفظ و ضبط اشعار متقدمین علاقه داشت و گاهی هم اشعاری به رشته نظم می کشید. «به اشعار فردوسی علاقه خاص داشت به طوری که در گوراب زرمخ مرکز تأسیسات نظامی جنگل جلسات منظمی برای قرائت شاهنامه فردوسی و تهییج روح سلحشوری افراد ترتیب داده بود» (فخرایی، ۱۳۴۸: ۳۸).
در فتح تهران به مشروطه خواهان کمک کرد و هنگامی که در تهران بود، به دوستانش که هر کدام دارای مناصب و مأموریتی بودند اظهار احتیاج نکرد و با وجود آنکه شدیداً مشکل مالی داشت، حاضر نشد، به این دلیل، در مقابل دولت دست از اعتقادات خود بردارد. در نهایت اوضاع آشفته، فقر و ناامنی کشور بر روحیه میرزا اثر گذاشت و وی را به قیام و تلاش در راه وطن تهییج کرد و سرانجام، میرزا جان خود را در این راه از دست داد. به بیان احمد کتابی: «میرزا کوچک خان شخصاً مردی با ایمان، وطن دوست، فداکار، آزاده و به تمام معنا نیک فطرت و پاک دامن بود که در همه احوال اندیشه ای جز سربلندی ایران و بهره وری هم وطنانش در سر نمی پروراند» (۱۳۶۲: ۱۲۵).
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#299
Posted: 22 Mar 2015 14:00
چارچوب مفهومی
هویت ملی به عنوان پدیده ای اجتماعی و سیاسی، زاده عصر مدرن اروپاست که از قرن ۱۷ آغاز می شود. این مفهوم از اواخر قرن نوزدهم و مخصوصاً بعد از دو جنگ جهانی، به کشورهای جهان سوم و تازه استقلال یافته راه پیدا کرده است. به همین دلیل است که می توان پدیداری هویت ملی را با شکل گیری ملت به معنای امروزی آن مقارن دانست.
گیبرنا معتقد است «ملت یک گروه انسانی است که از تشکیل اجتماع خود آگاه است، گذشته ای مشترک و طرحی برای آینده و ادعای حق حاکمیت بر خود را دارد. از این رو ملت شامل پنج بعد اصلی است: بعد روان شناسانه، بعد فرهنگی، بعد سرزمینی، بعد سیاسی و بعد تاریخی» (گیبرنا، ۱۳۷۸: ۸۱).
بر این اساس، هویت ملی به ویژگی ها و مشخصاتی گفته می شود که یک جامعه را از دیگر جوامع متمایز و نوعی انسجام کلی در جامعه ایجاد می کند (افروغ، ۱۳۸۰: ۱۱۹). در مورد مؤلفه های هویت ملی، اندیشمندان حوضه های مختلف علوم انسانی، دیدگاه های متفاوتی دارند در حالی که در جغرافیا، سرزمین و تاریخ مشترک مؤلفه های اساسی هویت ملی قلمداد می شوند، در علوم سیاسی، بر ساختار سیاسی مشترک و در علوم اجتماعی بر زبان و آداب و سنن مشترک به عنوان عناصر اصلی هویت ملی تأکید می شود. به همین ترتیب، از دیدگاه فلسفه و روان شناسی اجتماعی می توان مؤلفه های دیگری را برای هویت ملی در نظر گرفت.
برخی پژوهشگران، پیوندهای خاکی، پیوندهای خونی و پیوندهای فرهنگی را سه رکن اصلی هویت ملی می دانند (نادرپور، ۱۳۷۳: ۴۴۱).
برخی دیگر، هویت ملی را شامل سطوح جهان بینی و ایدئولوژی، ارزش ها و نمادها می پندارند (افروغ، ۱۳۸۰: ۱۷).
برخی نیز با رد بنیان های نژادی و خونی و عدم پذیرش بعد فرهنگی، مدعی شده اند که هویت ملی دارای بعد اقتصادی نیز هست و از این رو، معتقدند هویت ملی ترکیبی از عناصر دینی، طبقاتی و تاریخی است (رواسانی، ۱۳۸۰: ۷). همچنین دیدگاه های دیگری نیز وجود دارد که عوامل همگرا یعنی عواملی که افراد و اعضای جامعه را به همدیگر پیوند می دهد را جزء تامه هویت ملی می دانند (شیخاوندی، ۱۳۸۰: ۶۵).
همانگونه که مشاهده می شود، نمی توان هویت ملی را دارای یک مؤلفه دانست؛ بلکه باید گفت این پدیده تلفیقی از مؤلفه های گوناگون است که بنا بر ویژگی های ملت ها تبلور خاص خود را پیدا می کند و گرایش به زبان و ادبیات، میراث فرهنگی، وابستگی ملی، گرایش سیاسی و گرایش دینی، می تواند بخشی از نمادهای آن باشد. با دقت در مفاهیم این بحث، می توان چنین نتیجه گرفت که قیام میرزا کوچک، هر چند که عمدتاً شکل سیاسی نظامی به خود گرفته بود و محققان، وی را صرفاً چهره ای سیاسی و انقلابی می شناسند، اما در عمق و محتوای کلام، ایده ها و آموزه های او می توان اجزا و مؤلفه های هویت ملی ایرانیان را شناسایی نمود. در واقع، با اندکی توجه، در می یابیم که قیام میرزا کوچک جنگلی، هر چند در برهه ای از تاریخ ایران به وقوع پیوست که آشفتگی، فقر، ناامنی، عدم ثبات سیاسی حکومت و دخالت های بیگانگان در کشور، به اوج خود رسیده بود و از همان ابتدا، پیش بینی می شد که جنگ و برخوردهای خشن نظامی، سرانجام این قیام را رقم خواهد زد؛ اما اگر دقیق تر به این رویداد بنگریم، درخواهیم یافت که در متن کلام و پیام میرزا کوچک خان، چه در مذاکرات و سخنرانی ها و چه در نامه ها و اطلاعیه ها، فراتر از صحنه های خشونت آمیز و سخت جنگ، هدف، انگیزه و فلسفه ای بالاتر و والاتر وجود داشته که همان وطن دوستی، تعلق خاطر به هویت ملی و کلیت تاریخی ایران است.
هویت ملی از جمله مباحث سیاسی جدید و گرایش به شکل گیری آن، ریشه در قرون متأخر و به ویژه حرکت های ناسیونالیستی قرون ۱۹ و ۲۰ میلادی دارد و به طور کلی، مقوله ای تاریخی است که در سیر و تکوین حوادث و تحولات اجتماعی پدیدار شده، رشد می کند و دگرگون شده و معانی گوناگون می یابد.
در اندیشه های سیاسی موجود، مباحثی از قبیل استقلال مملکت، تمامیت ارضی، وطن دوستی، مشروعیت و کارآمدی، آزادی های سیاسی، توجه به افکار عمومی، تساوی حقوق و بالاخره دموکراسی و تعیین سرنوشت ملت ها، ارتباط مستقیمی با هویت تاریخی دارد و در واقع می توان گفت هویت ملی، بر مبنای علایق تاریخی یک کشور، هنگامی به وجود می آید که پیش از آن، مفهوم ملت به معنای امروزی آن شکل گرفته باشد و در این صورت، هویت ملی را می بایست مبنا و ریشه اصلی ملت باوری خواند؛ چرا که این پدیده، ریشه در احساس تعلق به قبیله و ملت دارد و متناسب با گفتمان سیاسی حاکم بر جامعه، آن را شکل خاص سیاسی می بخشد. بشیریه معتقد است که «زندگی سیاسی در متن گفتمان های سیاسی سامان می گیرد و هر گفتمانی امکانات گوناگون زیست سیاسی را در شکل خاصی متحقق می سازد و به دولت، جامعه و فرد تعیّن و هویت ویژه ای می بخشد» (بشریه، ۱۳۷۸: ۶۵).
مقاله حاضر مدعی است که واژگانی در ادبیات سیاسی، اعلانات، مواضع و حرکت های میرزا کوچک خان و حتی در نامه ها و نظرات اطرافیان وی در مورد رفتار سیاسی او وجود داشته که وقتی با ادبیات و فرهنگ سیاسی جدید جهان تطبیق داده می شود، کلیتی را به وجود می آورد که محققان و دانش پژوهان را با گرایش سازمان یافته به استفاده از ریشه های هویت تاریخی ایران در این قیام مواجه می سازد.
این واژگان، از استقلال و تمامیت ارضی و تا وطن دوستی و مشروعیت دولت و همچنین توجه به افکار عمومی و تساوی حقوق را شامل می شود که در واقع همان مباحث سیاسی قرون جدید می باشد. این ویژگی البته نافی تمایلات اسلام گرایانه میرزا کوچک خان نیست و میرزا دقیقاً به این نکته توجه داشته که اسلام جزیی از هویت تاریخی ملت ایران می باشد و هر حرکت و قیامی، برای موفقیت خود، می بایست به این شرایط تاریخی و ملی کمال توجه را داشته باشد؛ هر چند که این هویت در طول تاریخ دچار تغییرات زیادی شده بود و به دلیل ارتباط تنگاتنگ آن با هویت ملی، در بسیاری مواقع، برداشت اشتباهی از آن صورت می گرفت.
در واقع، برای اولین بار، توسط ساسانیان بود که مفهوم هویت ایرانی وارد تاریخ ایران شد که برای نشان دادن آن می توان به کتیبه های ساسانی و کلماتی مثل ایران و انیران توجه کرد. ساسانیان در قرن سوم میلادی دین و سیاست را به صورت دو رکن هویت ایرانی در آورده و با استناد به نام های اسطوره ای پیشدادی و کیانی، خود را قدرتمند کردند.
با آمدن اعراب مسلمان به ایران، ایرانیان با خاطره هایی که از ایام گذشته داشتند، توانستند با خود آگاهی و زنده کردن زبان فارسی در قرن سوم و چهارم، بار دیگر هویت ایرانی را زنده کنند. این هویت، بیشتر فرهنگی علمی بود تا سیاسی؛ چرا که حکومت های عصر زرین، خود بخشی از قلمرو خلافت به حساب می آمدند و نمی توانستند وحدانیتی سیاسی به مانند دوران ساسانیان به وجود آورند. اگرچه با زبان فارسی هویت ایرانی زنده نگه داشته می شد؛ اما دوران فترتی به درازای ۹ قرن طول کشید تا دوباره ایران به صورت واحد سیاسی یکپارچه درآمد. بنابراین، باید توجه داشت که اگرچه در طول ۹ قرن، مفهوم ایران و احساس ایرانی بودن را پابرجا می بینیم، اما مفهوم سیاسی ایران، در معنای سرزمین یکپارچه و حکومت واحد، تا زمان صفویان تحقق پیدا نکرد و در دوران صفویه بود که تشیع موجد نوعی تعلق ملی، وحدت سیاسی و تمایز از امپراطوری های سنی در همسایگی ایران شد.
با شروع انقلاب مشروطیت و تحول ساختار سیاسی و فکری مردم، مفهوم تازه وطن و ملت وارد کلام سیاسی شد و رواج یافت. هویت ایرانی، اگرچه نوعی ناسیونالیسم ابتدایی بود و به مفهوم هویت ملی تکامل پیدا کرد؛ اما به قول احمد اشرف؛ «بحران هویت در این دوره با دو بعد متفاوت نمایان می شود: یکی مسئله پیدایش هویت قومی و دوم پیدایش مفاهیم گوناگون از هویت میل بر مبنای برداشت های متفاوت از دولت ملی و جامعه مدنی، گروه های قومی و رابطه ملیت و مذهب» (احمدی، ۱۳۸۳: ۱۵۸).
بر این اساس، می توان دریافت که مفهوم هویت تاریخی در درجه نخست با ایده یگانه بودن ملت و احساس تعلق به جامعه تاریخی به خصوص پیوند می خورد. به بیان دیگر، هویت های ملی بر اساس مرزبندی های جغرافیایی و تشکیل جامعه سیاسی شکل می گیرند. نفس وجود احساس هویت میل به شخص اجازه می دهد که مکانی جغرافیایی در جهان پیرامونش برای خود داشته و از لحاظ تاریخی خود را به نوعی هویت جمعی سرزمینی مربوط کند.
بنابراین، می توان گفت که تلاش میرزا کوچک خان در عمل به شرایطی منجر شده که در آن شرایط، این امید وجود داشته که هویت تاریخی ایرانیان، که مجموعه ای سیاسی از نمادهایی همچون استقلال مملکت، تمامیت ارضی، بیگانه ستیزی، آزادی خواهی، توجه به افکار عمومی و سایر عناصر بوده، محفوظ بماند. بر این اساس، مقاله حاضر بر آن است که با ارائه مصادیقی، که قبلاً ذکر آن رفت، ریشه های این تمایلات سیاسی میرزا کوچک خان و نیز چگونگی استفاده وی از این هویت تاریخی را، به عنوان وسیله ای برای انگیزش حداقل بخشی از ملت ایران در قبال خطرات و حوادث پیش آمده، نشان دهد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#300
Posted: 22 Mar 2015 14:02
روش شناسی
روش پژوهشی به کار رفته در مقاله حاضر، مبتنی بر تحلیل محتوا و به عبارتی دیگر، اسنادی می باشد. دلیل این امر آن است که اصولاً بررسی حرکت ها، نهضت ها و قیام هایی که به تاریخ پیوسته اند، با روش مذکور، این امکان را فراهم می آورد که محقق در چارچوب اسناد به جا مانده از مواضع، بیانات، عملکرد و بالاخره کلیه حوادث مربوطه، حرکت و از آن طریق، گزارش تحول مذکور را به نسل های بعد ارائه کند.
در مقاله حاضر، به عنوان نمونه، آنگاه که میرزا کوچک خان در یکی از نطق های خود از «غلبه یزدان بر اهریمن و تسلط حق بر باطل» سخن می گوید، می توان چنین استنباط کرد که وی در ادبیات به کار گرفته شده در برابر یاران خود، از مفاهیم رایج در ایران باستان استفاده نموده است. همچنین می توان ریشه های تمایل به احیاء هویت ملی ایرانیان را در این مواضع میرزا دید که: «امروز وثوق الدوله در ایران گرد و خاک می کند و برای بردن کشور زیر یوغ استعمار انگلیس به محو وطن پرستان همت گماشته است. چرا که جنگل بزرگ ترین سد پیشرفت مقاصد وطن فروشان است». در روش شناسی مبتنی بر تحلیل محتوا، دقیقاً می توان با استناد به گفته فوق، چنین برداشت نمود که میرزا در جهت اتحاد ملت ایران و تحریک آنان به بیگانه ستیزی، از واژه «وطن» استمداد و وطن پرستان را به مقاومت ترغیب نموده است.
از طرف دیگر، با دقت در اسناد باقی مانده از نهضت جنگل و تحلیل محتوای آنها، می توان دریافت که میرزا کوچک خان هرگز برای بیرون بردن کشور و ملت از زیر یوغ بلشویک ها، حاضر نبود کوچکترین باجی به انگلیس ها بدهد. وی در یکی از نامه های خود خطاب به کلنل استوکی، چنین می گوید: «جنگل معتقد نیست که در روش متخذه خویش تغییراتی بدهد و زیر بار چنین معامله هایی برود. برای من و همکارانم تشکیل حکومت مقتدری زیر نفوذ شما مقرون به افتخار نخواهد بود». در برخورد با این اسناد و تحلیل آنها، به این نتیجه می رسیم که اصلی که در معادلات سیاسی برای میرزا کوچک خان بسیار مهم بود منافع ملی و جمعی ایرانیان بوده است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.