ارسالها: 23330
#301
Posted: 22 Mar 2015 14:04
یافته های تحقیق
در بخش گذشته، تلاش شد تا سازگاری میان اندیشه و عمل میرزا کوچک خا ن با مباحث سیاسی جدید از جمله هویت تاریخی، منافع ملی و سایر پارامترهای سیاسی که بیانگر اعتقاد به کلیتی تاریخی است، نشان داده شود. در اینجا و در راستای همان بحث، مصادیق و قرائت اثبات این فرضیه تا جایی که منابع اجازه می دهند ارائه می شود.
در این خصوص لازم به ذکر است که اقدامات و فعالیت های میرزا کوچک خان تنها به قیام جنگل مربوط نمی شود؛ بلکه وی با توجه به دیدگاه ها و سوابق سیاسی، از دوران جوانی، در عصر مشروطه فعال بود و در این رهگذر، تلاش های مؤثری نیز انجام داد که از جمله، به گفته میرزا اسماعیل جنگلی «پس از شهادت سید عبدالحمید، خطیب آزادی خواهان در تهران با برانگیختن احساسات اهالی موفق به تشکیل انجمنی از طلاب گردیده و تدریجاً عده ای از روحانیون را نیز با خود هم صدا و انجمن مزبور را به نام مجمع روحانیون وارد عمل سیاسی و اجتماعی گردانید» (جنگلی، ۱۳۵۷: ۵۵).
میرزا به درستی دریافته بود که موعظه و خطابه به تنهایی کافی نیست و در عمل باید وارد میدان شود تا جایی که حتی این مجمع را به مشق نظامی و پوشیدن لباس متحدالشکل جنگی ترغیب کرد و در جریان فتح تهران و اعاده مشروطه، به گفته ابراهیم فخرایی، «در علی شاه عوض (۲) به مجاهدین گیلانی پیوست و در فتح تهران شرکت نمود و در جنگ سه روزه مجاهدین با قوای استبداد، مأمور جبهه قزاق خانه بود» (فخرایی، ۱۳۴۸: ۴۰).
از نوشته های فخرایی و دیگران، چنین استنباط می شود که در میان ملیون، به منظور اعاده مشروطیت، دو دیدگاه وجود داشته است دیدگاه اول اعتقاد به روش ملایم و دیدگاه دوم خواهان مقاومت مسلحانه و هجوم نظامی بود و ملیون در نهایت به این نتیجه رسیدند که با تشکیل کانون های نظامی و تمهید سپاه و مهمات، ضمن مبارزه با قدرت های استعماری، ایادی داخلی آنها را نیز از صحنه خارج کنند و در حقیقت به دنبال همین مسأله و در راستای تداوم همین مبارزات بود که میرزا کوچک خان دوباره به شمال برگشته و مقدمات قیام خود را آماده کرد. در این مرحله از زندگی، افکار و اندیشه های وی مجال عملی یافته و پژوهشگران می توانند با مطالعه آن، به واقعیت آنها پی ببرند.
همانگونه که گفته شد، مقاله حاضر نیز بر آن است که ریشه های فکری و مواضع و مبانی سیاسی اندیشه میرزا کوچک خان را از طریق سخنان، اعلامیه ها، نامه ها و حتی تعاریف دیگران در مورد او ترسیم و از این طریق، واقعیت افکار وی را روشن نماید.
اولین محورهایی که در اندیشه ها و مواضع سیاسی میرزا کوچک خان مشاهده می شود، مباحثی در خصوص اعتقاد به کلیت تاریخی ایران اعم از: وطن پرستی، استقلال مملکت، تمامیت ارضی، بیگانه ستیزی و منافع ملی می باشد. جنگلی ها در شماره سیزدهم روزنامه جنگل درباره قیام خود و انگیزه آن نوشتند «قیام جنگلی ها برای تقویت دولت و حفظ مملکت است، آمال قلبی جنگلی ها و مرام واقعی آنها، افتتاح مجلس شورای ملی، استحکام مبانی مشروطیت، راحتی ملت و محو ظلم و استبداد، قطع ریشه های خیانت و مصونیت وطن از تعرض دشمنان است» (رابینیو، ۱۳۷۲: ۲۵۷).
در واقع نگاه میرزا کوچک خان به هویت ملی و پیوستگی تاریخی ایران، از میان کلمات و عبارات استفاده شده در نطق ها، بیانات و مواضع سیاسی او، در برخی موارد چنان آشکار است که جای هیچ شک و شبهه ای را در گرایش وی به علایق تاریخی و نمادهای ایرانی گری باقی نمی گذارد. این گرایش تا جایی پیش می رود که فخرایی، ادبیات سیاسی به کار رفته از سوی میرزا را در هنگام استقبال مردم از او در رشت و پس از انعقاد قرارداد با بلشویک ها چنین تشریح می کند: «میرزا در نطق کوتاهش از غلبه یزدان بر اهریمن و تسلط حق بر باطل سخن گفت و احسان و فداکاری مجاهدین. جنگ را با طرز تحسین آمیزی ستود و به روح شهدای آزادی درود فرستاد و وعده داد زحمت کشان ایرانی از یوغ رقیت اربابان جور و ستم نجات خواهند یافت» (فخرایی، ۱۳۴۸: ۲۴۵). در این عبارات، تأکید بر اندیشه باستانی نبرد یزدان و اهریمن، نشان از اعتقاد به کلیت تاریخ ایران دوره باستان و یاد کردن از شهدای آزادی یعنی مشروطه خواهان، بیانگر اطلاع از پیوستگی این تاریخ می باشد.
در یکی از مقاطع قیام جنگل، قبل از اینکه انقلابیون روسی وارد ایران شوند و هنگامی که دکتر حشمت تسلیم شد و میرزا به دلیل حملات و فشار نیروهای انگلیسی و مرکز، مدام عقب می نشست و عده ای زخمی و کشته و عده ای نیز تسلیم می شدند، میرزا برای یارانش سخنرانی کرد و گفت:
این روزها بهترین اوقات آزمایش است، بعضی ها تفنگ را برداشته با اسلحه تسلیم می شوند، هر چند وضعمان بد است همه خسته و فرسوده ایم و بی آذوقه مواجه با انواع مشکلات،
ولی از شما می پرسم آیا برای عاشقان میهن و آنهایی که دارای درد وطن پرستیند، اینگونه سختی ها دارای اهمیت است
امروز وثوق الدوله در ایران گرد و خاک می کند و برای بردن کشور زیر یوغ استعمار انگلیس به محو وطن پرستان همت گماشته است
چرا که جنگل نقطه اتکای آزادمردان و بزرگترین سد پیشرفت مقاصد وطن فروشان است (ص ۱۱۸).
و به دنبال همین مواضع بود که اقدام وثوق الدوله در انعقاد قرارداد ۱۹۱۹ را «سند فروش ایران» معرفی کرد (حکیمی، ۱۳۷۱: ۱۸۹).
اگر قدری در سخنان و مواضع میرزا دقت شود، مشخص خواهد شد که کثرت کلماتی مثل وطن، میهن و میهن پرستی و عاشقان میهن، بیانگر آن است که واژگان و ادبیات سیاسی میرزا کاملاً در جهت و راستای واژگانی است که مجموعه ای از آنها فرهنگ سیاسی جدید را بنا می نهد.
میرزا کوچک خان، در بیان احساس وطن دوستی خود، ضمن پاسخ به نامه رتمستر کیکاچینکوف (۳) رئیس اتریاد تهران که قصد داشت با تحریک عطوفت و احساسات مذهبی میرزا او را وادار به تسلیم کند، می گوید: «انگلیسی ها با وعده هایی که به سایرین دادند و یکبارگی قباله مالکیت ایران را گرفتند تکلیفم کردند تسلیم نشدم، مرا تهدید و تطمیع از وصول به مقصود و معشوقم باز نخواهد داشت. وجدانم به من امر می کند در استخلاص مولد و وطنم که در کف قهاریت اجنبی است کوشش کنم، شما می فرمایید وظیفه ملت است که برای خلاصی وطنش قیام کند اما کابینه حاضر می گوید من محض استفاده شخصی باید مملکت را در بازار بورس لندن به دشمن نجس بفروشم» (ص ۲۱۹) و درتکمیل این مواضع در جای دیگری عنوان می کند: «ایران یکی از قطعات دنیا و اهالی آن که یک قوم از اقوام ساکنین دنیا هستند قرن هاست در دست استبداد سلاطین جور و امرای خود سر و خوانین جاه طلب و رؤسای شهوت ران و اربابان بی رحم به خرابه های تبدیل شده که هر عابر و هر ناظر متفکری از منظره اسفناک آن و ساکنانش گرفتار بهت و حیرت می شود» (گیلک، بی تا: ۲۷۷).
این گونه سخن گفتن میرزا که در آن از وطن به عنوان معشوق و مقصود نام برده و نیز اینکه ایستادگی و مقاومت کامل در برابر بیگانگان را چنین توصیف می کند، نشان از اندیشه او و آرمان هایش در مقابله با بیگانگان و وطن فروشان دارد.
در ارتباطات و نامه نگاری هایی که میرزا با سفرا و نمایندگان دولت های خارجی در ایران داشت، همواره به استقلال خواهی و میهن پرستی خود تکیه و تنها هدف خود را دفاع از میهن و استقلال مملکت اعلام می کرد این روند فکری دقیقاً در مقابل تفکری بود که به منافع ملی و مساعی جمعی کوچکترین توجهی نداشت و بنا به نوشته سیاحت نامه ابراهیم بیک، «احدی از منافع مشترکه وطن و ابقای وطن سخن نمی گوید، گویی نه این وطن از ایشان است و نه با یکدیگر هموطنند» (مراغه ای، ۱۳۱۳: ۴۷). اوج میهن پرستی میرزا را می توان در بحبوحه جنگ جهانی اول و مواضع او در قبال انگلیسی ها دید. زمانی که آنها می خواستند به قفقاز بروند و میرزا و یارانش، مدت ها به آنها اجازه رفتن را ندادند؛ چنانکه کلنل استوکس اعلام کرد در صورتی که میرزا حاضر به قبول مخالفت با بلشویک ها شود و به انگلیسی ها اعتماد کند، دولت انگلیس تعهد می کند که با کمال میل، حکومت جنگل در ایران را به رسمیت بشناسد و میرزا در پاسخ می گوید: «درست است که پیشنهاد شما صد در صد به نفع ماست و لیکن جنگل معتقد نیست که در روش متخذه خویش تغییراتی بدهد و زیر بار چنین معامله ای برود
برای من و همکارانم تشکیل حکومت مقتدری زیر نفوذ شما مقرون به افتخار نخواهد بود» (ص ۱۱۸). جمله آخر این نقل و قول، اوج میهن پرستی، غرور ملی و عدم سلطه پذیری میرزا کوچک خان را در برابر بیگانگان نشان می دهد.
این گونه شناخت از میرزا کوچک خان، موجب شده که نویسنده ای همچون ریچارد کاتم (۴) که دهها سال پس از قیام جنگل کتاب خود را به رشته تحریر در آورده، او را روشنفکر، آزادی خواه و ناسیونالیستی معرفی کند که وفاداری اصلیش به ایران بود نه گیلان و با واژه هایی از قبیل «با فضیلت و بسیار وطن پرست» (۱۳۷۱: ۱۵۹) او را ستایش نماید.
کاتم در تحلیل نهایی خود از قیام جنگل معتقد است: «این که نتیجه بگیریم که میرزا کوچک خان و افرادش با انکار حکومت تهران مرتکب خیانت شدند، بی پایه است. در حقیقت از دید آنها انکار حکومت تهران و تأسیس یک حکومت در جنگل های گیلان و مازندران وظیفه ای میهنی بود» (ص ۱۵۹). این همان تصمیمی بود که در نظر رضاخان بزرگترین جرم بود و موجب اتخاذ این موضع او شد که گفت: «تا کار جنگل را خاتمه ندهم از پا نمی نشینم» (میرزا صالح، ۱۳۶۹: ۲) و به گفته آبراهامیان، در نهایت این نقشه را با راهنمایی روس ها به انجام رساند (آبراهامیان، ۱۳۷۹: ۱۴۹). تأثیر ملی بودن قیام میرزا و ریشه های ایجابی میهن پرستی در این قیام، نه تنها از سوی نویسندگان معاصر؛ بلکه از سوی کسانی همچون «ژنرال دنسترویل» که در همان دوره، فرمانده نیروهای مسلح انگلیس در ایران بود نیز با صراحت و شفافیت کامل مورد تأیید قرار گرفته است. وی در این مورد می گوید: «به عقیده من میرزا کوچک از وطن پرستان حقیقی است و امثال او در ایران نادر و کمیاب است» (۱۳۵۷: ۲۲۱) اگر در نظر بگیریم که ژنرال مذکور در راستای عبور از ایران، برای رسیدن به قفقاز، مکرر با جنگلی ها برخورد و جنگ کرده و در واقع از دشمنان میرزا و قیام جنگل محسوب می شده، به اهمیت این سخنان پی خواهیم برد.
علاوه بر دنسترویل که در زمره مخالفان و دشمنان میرزا قرار داشت، رضا خان سردار سپه نیز که سرکوب نهایی قیام به پای او نوشته شده این خصلت و ویژگی میرزا را ستوده و قیام وی را در راستای میهن پرستی و کاملاً در جهت منافع ملی کشور ارزیابی کرده است: «اقدامات میرزا درست و همه اش از روی کمال حسن نیت و ملیت خواهی و وطن پرستی بوده است و من شخصاً به نام دولت ایران تصدیق می کنم که عملیات انقلابیون جنگل به نفع ملت و کشور ایران بوده که در روزهای باریک کمک های شایسته ای در جلوگیری از تعرض بیگانگان نموده اند» (فخرایی، ۱۳۴۷: ۳۷۷).
این مطالب با توجه به این که رضا خان بعدها قیام جنگل را سرکوب نمود، از این نظر مهم است که دشمنی مثل او نیز نتوانسته نمادهای میهن پرستی و آرمان گرایی را در آن نادیده بگیرد. در همین رابطه، پیتر آوری معتقد است: «حقیقت آن است که هر ایرانی آزاده و آگاه، با آن همه بی هویتی و احساس ذلتی که از شاهان ایران مشاهده می کرد، به جوش می آمد و برای نجات مردم و کشور دست به قیام می زد و اقدام میرزا کوچک خان جنگلی در مبارزه با بی عدالتی ها و فسادهای رنگارنگ درباریان و کشورهای خارجی نیز در همین راستا بود و پیروزی او بر منطقه گیلان و تسلطش بر بسیاری از قسمت ها با دستگیری چند نفر از انگلیسی ها در رشت به اثبات رسید» (آوری، ۱۳۷۷: ۴۱۴).
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#302
Posted: 22 Mar 2015 14:06
نهضت جنگل و منافع ملی
یکی دیگر از ویژگی های قیام میرزا کوچک خان، توجه به منافع ملی بود. منافع ملی، در روابط خارجی کشورها، امروزه به عنوان اصلی اساسی که تعیین کننده نوع، میزان، شکل و چگونگی این روابط است، مدنظر قرار می گیرد؛ اما در قیام میرزا، قرائتی دیده می شود که دقیقاً نشانگر توجه وی به این اصل بوده است.
اسماعیل جنگلی، از وجود اعلامیه ای خبر می دهد که با عنوان «ایرانیان موقع فداکاری است» شروع می شود و بعد از اطلاعاتی که از وضع کشور و گیلان می دهد، چنین می گوید «باز هم می گوییم ما نه با سایرین نظر مخصوص داریم و نه با انگلیس اظهار عداوت و دشمنی می کنیم برای اینکه دشمن امروزی ماست و فقط اوست که می خواهد مملکت ما را تصاحب کند، اگر انگلیس دست از مملکت ما بر دارد دیگر ما را با او چه نزاعی است» (۱۳۵۷: ۱۰۰). این عبارت به خوبی نشان می دهد که سیاست جنگلی ها بر اساس منافع ملی بوده، چرا که منافع ملی را مبنای خصومت و جنگ با کشورهای دیگر دانسته و برای دشمنی و دوستی با دیگر کشورها اصالت و اعتباری فراتر از منافع ملی قائل نبوده اند.
ریچارد کاتم این ویژگی قیام جنگل را با بیان دیگر و ارائه شواهدی از دیدگاه های جنگلی ها در مناسبات خارجی، چنین ترسیم می کند: «میرزا کوچک خان و افرادش که به جنگلی معروف بودند، علیه تمام دشمنان ایران قدرتمند یکسان می جنگیدند؛ آنها با روسها جنگیدند و وقتی روسها کنار رفتند با انگلیسیها جنگیدند. زمانی که نیروی ترکیه آلمان آنها را تهدید کرد که قصد پیشروی به منطقه زیر نظارتشان را دارد جنگلی ها اعلام نمودند با آنها نیز خواهند جنگید» (۱۳۵۷: ۱۶۰). حسین مکی نیز با اشاره به رعایت مصالح کشور توسط میرزا، از قول وی می گوید: «قصد من و دوستان من استقلال کشور، انجام اصلاحات و تقویت حکومت مرکزی است» (۱۳۲۴: ۳۱۸) و ادامه می دهد که او (میرزا) رسماً از تجزیه گیلان اظهار تأسف کرد و وعده داد به محض آنکه حکومت مرکزی خود را اصلاح کند و قرارداد (۱۹۱۹ م) را لغو نماید، گیلان به وضع اداری گذشته خود بر خواهد گشت. در اینجا، میرزا شرط عقب نشینی از مواضع خود را به لغو جریانی مربوط می کند که تداوم آن منافع ملی کشور را به خطر می انداخته است.
در یکی از نامه های میرزا کوچک خان به مدیوانی (یکی از رهبران کودتاچی که وابسته به کادر مرکزی حزب کمونیست شوروری بود.)، پس از توضیحات نسبتاً مفصلی در خصوص اتخاذ شیوه های عملی و مواضع سیاسی خود، تأکید می کند که همه امتیازات سیاسی اعم از خارجی و داخلی را فقط به این دلیل رد کرده که به مصالح عامه و منافع جمعی توجه داشته است: در بخشی از این نامه آمده است «به درستی و راستی و بی هیچ آلایش قدم های مقدس انقلاب را برداشتیم، انگلیسی ها و دولت نیکلایی، سلطنت و حکومت، امتیازات و ریاست، همه را پشت پا زدم فقط به توجه عامه، منافع عامه، احساسات عامه و مقبولیت عامه که همین ها آخر الامر فساد و دروغ های رفقای شما را باید واضح کند، متکی بوده و هستیم» (جنگلی، ۱۳۵۷: ۱۸۰) در این موارد، به وضوح، تکیه بر منافع ملی به جای در پیش گرفتن روش های جذمی و افراطی دیده می شود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#303
Posted: 22 Mar 2015 14:06
جنگل و استقلال خواهی
علاوه بر آنچه گفته شد، دو واژه استقلال و تمامیت ارضی نیز در ادبیات مبارزاتی و سیاسی قیام جنگل و تأکید های فراوان میرزا کوچک خان دیده می شود. اگر بتوان این دو رویکرد سیاسی را در میان نامه ها و مواضع انقلابی میرزا کوچک خان نشان داد، گامی دیگر به فرضیه مقاله که مبتنی بر وجود مؤلفه های هویت ایرانی در قیام جنگل است، نزدیک می شویم. میرزا کوچک خان در یکی از نامه هایی که به لنین نوشته، می گوید: «ما معتقدیم که قدم اول را برای آزادی در ایران برداشته ایم لیکن خطر از جانب دیگر به ما روی آورده است؛ یعنی اگر از مداخله خارجی در امور داخلی جلوگیری نشود معنی اش این است که هیچوقت به مقصود نخواهیم رسید زیرا به جای مداخله یک دولت خارجی که تا کنون وجود داشته مداخله دولت خارجی دیگر شروع شده است» (فخرائی، ۱۳۴۸: ۲۸۲) از متن نامه، چنین استنباط می شود که تمامیت ارضی ایران و دور نگه داشتن کشور از مداخله اجانب، از مهمترین جنبه های قیام میرزا کوچک خان بود و به رغم مخالفت با بسیاری از اندیشه ها و افکار لنین و تروتسکی، در مورد تسلط ملت ها بر مقدرات حکومت خود به روشنی گفته های آنها را تأیید می کرد و به گفته خود در مقام اجرای آنها برآمده است. از این رو در نامه به مدیوانی که از سران انقلابیون کودتای سرخ بود، می گوید: «من استقلال ایران را خواهانم و بقایای اعتبارات کشور را طالبم؛ آسایش ایرانی و همه ابناء بشر را بدون تفاوت دین و مذهب شایقم من بیانات لنین و تروتسکی و سایر زمامداران عاقل را که گفته اند هر ملتی باید مقدراتش را خود در دست بگیرد، قبول داشته در مقام اجرایش هستم، هر کس که در امور داخلیمان مداخله کند او را در حکم انگلیس و نیکلا و درباریان مرتجع ایران می شناسیم. من آلت دست قوی تر از شماها نشده ام چه رسد به شماها» (ص ۳۰۱). به رغم این مواضع محکم و روشن در مقابل روس ها، به گفته دولت آبادی، میرزا کوچک خان در مقام انتخاب میان راه های موجود، ناچار از انعقاد قرارداد با بلشویک ها شد (۱۳۲۶: ۱۴۳). قبل از آنکه قرائن و شواهد دیگری از ریشه های هویت تاریخی در افکار و اندیشه های میرزا کوچک خان ارائه شود، ذکر این نکته لازم است که از نظر کوچک خان در صورت حصول به هویت ایرانی، بخش اعظمی از مشکلات مردم ایران مرتفع می شد. اینکه در مقابل کشورهای متجاوزی همچون روسه و انگلیس بتوان استقلال مملکت را حفظ نمود و از ایجاد خدشه به تمامیت ارضی آن جلوگیری کرد، یکی از ایده آل های میرزا بود و اگر در مقام مقایسه برآییم، کلیت ناسیونالیسم ایرانی در زمان حاضر نیز توجه زیادی به همین فرایند دارد.
علاوه این، اسناد دیگری از تأکیدات شدید جنگلی ها در ارتباط با استقلال خواهی وجود دارد که بیان آنها کمک شایانی به اثبات موضوع می کند. ابراهیم فخرایی، به نقل از روزنامه جنگل، در مورد استقلال خواهی جنگلی ها می گوید: «ما قبل از هر چیز طرفدار استقلال مملکت ایرانیم، استقلالی به تمام معنی کلمه بدون اندک مداخله هیچ دولت اجنبی، اصلاحات اساسی مملکت و رفع فساد تشکیلات دولتی، که هر چه بر سر ایران آمده از فساد تشکیلات است» (۱۳۴۸: ۵۱). وی به نقل از همین روزنامه و در مورد دیدگاه جنگلی ها در خصوص تمامیت ارضی ایران می نویسد:
قیام جنگلی ها برای تقویت دولت وحفظ مملکت کاملاً موجه است، جنگل وقتی اسلحه را از خود دور می کند که مطمئن شود افراد ایرانی از تطاول متعدیان خارجی و همکاران داخلی حائز اهمیت و واجد رفاهیت گردیده است، آمال قلبی جنگلی ها و مرام واقعی آنها افتتاح مجلس شورای ملی، استحکام مبانی مشروطیت، راحتی ملت و محو ظلم و استبداد و قطع ریشه های خیانت و مصونیت وطن از تعرض دشمنان است (ص ۱۴۴).
جمله اخیر یعنی «مصونیت وطن از تعرض دشمنان»، دقیقاً ناظر به توجه جنگلی ها به تمامیت ارضی ایران و دفاع از آن است. اگر دقت بیشتری در کلمات و واژگان به کار رفته در فرازهای مختلف جملات بالا شود، مشخص خواهد شد که بیشتر آنها از مبانی اندیشه های سیاسی جدید و از اهداف انقلاب مشروطیت هستند که همخوانی معنی داری با ادبیات سیاسی معاصر جهان دارند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#304
Posted: 22 Mar 2015 14:09
دموکراسی و نهضت جنگل
رویکردهای دیگری از قبیل توجه به افکار و آراء عمومی، آزادی خواهی، دموکراسی، تساوی حقوق، تساهل مذهبی و ارتقاء سطح فرهنگی ملت در افکار و اعمال میرزا کوچک خان و قیام جنگلی ها دیده می شود که به شکلی واضح تر و روشن تر، مربوط به مباحث سیاسی جدید می باشد که به طور خلاصه به آنها اشاره می شود.
اولین واژه ای که از این دست باید مورد بررسی قرار گیرد، دموکراسی است. دموکراسی را می توان به گونه های مختلفی تعریف کرد. برای نمونه، می توان به دموکراسی سیاسی، دموکراسی اقتصادی و یا دموکراسی اجتماعی اشاره کرد. در مقاله حاضر، واژه «دموکراسی سیاسی» مورد نظر است. سؤال این است که آیا دموکراسی مقوله ای مطلق است یا می توان برای آن درجاتی قایل شد؟ برخی می گویند دموکراسی ذاتاً متغیری مطلق است؛ یعنی به ناچار باید بین نظام های دموکراتیک و غیر دموکراتیک تمایز قایل بود و از آنجا که دموکراسی مقوله ای سنجش پذیر است، یکی از اهداف آن ایجاد تساوی و آسایش برای مردم می باشد (هانتینگتون، ۱۹۹۱: ۱۱۸). از طرف دیگر، برخی نیز معتقدند «دموکراسی» تجسم این ایده آل است که چنین تصمیم هایی که بر کل تجمع تأثیر می گذارند، باید توسط تمامی اعضا گرفته شود و اینکه هر یک از اعضا باید دارای حقوق برابر و مشارکت در این تصمیم گیری ها باشد» (بیتهام، ۱۳۷۷: ۱۲۲). به نظر می رسد که میرزا کوچک خان، با اعتقاد به فرضیه اخیر، در پاسخ به نامه رتمستر کیکاچینکوف، اثبات می کند که آشنایی کاملی با فرهنگ و محتوای دموکراسی داشته و می نویسد: «بنده می گویم انقلابات امروزه دنیا ما را تحریک می کند که مانند سایر ممالک در ایران اعلان جمهوریت داده و رنجبران را از دست راحت طلبان برهانیم و لیکن درباریان تن در نمی دهند که کشور ما با قانون و مشروطیت از روی مرام دموکراسی اداره شود. با این ادله وجدانم محکوم است در راه سعادت کشورم سعی کنم» (فخرایی، ۱۳۴۸: ۲۱۹).
میرزا نظر قطعی و نهایی خود را در مورد دموکراسی، در یکی از اصول مرامنامه جنگل چنین بیان می کند: «آسایش عمومی و نجات طبقات زحمتکش ممکن نیست مگر به تحصیل آزادی حقیقی و تساوی عقاید انسانی بدون فرق نژاد و مذهب در اصول زندگانی حاکمیت اکثریت به واسطه منتخبین ملت» (ص ۵۷). بر هیچ کس پوشیده نیست که واژه های به کار رفته در این فراز، مثل «آسایش عمومی»، «تحصیل آزادی»، «تساوی افراد» و «حاکمیت اکثریت»، همه در مکتب دموکراسی و از کلیدی ترین واژگان آن هستند.
از طرف دیگر، از بخش هایی از این مرامنامه، همچون بند یک ماده اول که معتقد است: «حکومت عام و قوای عالیه در دست نمایندگان ملت جمع خواهد شد» و یا «کلیه افراد بدون فرق، نژاد و مذهب از حقوق مدنیه بطور مساوی بهره مند خواهند بود» و «الغاء کلیه ی شئون و امتیازات»، می توان دریافت که این مرامنامه بسیار پیشرفته است؛ چرا که با تأکید بر تساوی حقوق مدنی و برابری افراد و آحاد ملت، ضمن آنکه مبین تطابق آن با اندیشه سیاسی جدید است، می تواند ناظر بر این معنا باشد که میرزا کوچک خان با نگاهی فرا سازمانی، ایران را متعلق به همه ایرانیان می دانسته و مصالح کشور و منافع ملی را با انگیزه ایران محوری، از چارچوب روابط سازمانی و گروه گرایانه ارتقا داده است. در واقع میرزا کوچک خان در زمانی که تشخیص داد که ایران گرایی و به بیان فرهنگ سیاسی امروز جهان «ناسیونالیسم ایرانی» می تواند مشکلات سیاسی کشور را حل کند، بر همان مبنا عمل کرد؛ چرا که ویژگی های ناسیونالیسم این دوره در دو عنصر خلاصه می شد: یکی ناسیونالیسم به معنی تصدیق حقوق ایران در مقابل غرب و دیگری تصدیق حقوق مردم در برابر دولت (فوران، ۱۳۸۷: ۲۸۸) و به طور کلی امروزه این اصل پذیرفته شده است که سطح اشتراک سیاسی هر جامعه بازتاب دهنده رابطه میان نهادهای سیاسی آن و نیروهای اجتماعی ترکیب کننده این نهادهاست (هانتینگتون، ۱۳۷۵: ۱۹).
بنابراین، هرچه سطح اشتراک و تعامل نیروهای اجتماعی بیشتر شود، امید به اصلاح و رسیدن به توسعه پایدار افزون تر می گردد و این همان چیری است که در مواضع و عملکرد میرزا کوچک خان دیده می شود. به عبارت دیگر، میرزا به عنوان ایران گرا و با ایمان به اصالت ملت در حرکت های اجتماعی و سیاسی و تحولات تاریخی، اعتقاد خود را به موجودی متکامل به نام ملت به ثبت رسانده است. نمی توان نادیده انگاشت که بر مبنای آنچه منابع راجع به او آورده اند. در مکتب وی ملت به عنوان موجودیت زیستی و اجتماعی در نظر گرفته شده که برای حفظ آن باید مصالح و منافعی را در نظر گرفت. در نقطه مقابل، ساختار اجتماعی نیز در تمامی جوامع، متغیر اصلی فرآیند سیاسی به شمار می رود و به دلیل آنکه ساختار اجتماعی در ایران مبتنی بر گروه است، می توان نتیجه گرفت که فرآیند سیاسی در ایران تابع رفتار گروهی است (ازغندی، ۱۳۷۶: ۶۱).
به همین دلیل، میرزا با توجه به نقش این فرایندها در سرنوشت سیاسی کشور، مذاکرات و مواضع خود را تنظیم می کرد. این اعتقاد در بسیاری از نامه ها و مواضع سیاسی او کاملاً به چشم می خورد. اسماعیل جنگلی در مورد مذاکرات، چالش ها و پیشنهادهای میرزا کوچک خان و کمونیست ها، می گوید: «به میرزا کوچک خان قبول حکومت ایران را با طرز رژیم بلشویکی پیشنهاد کردند ولی این پیشنهاد مورد قبول واقع نگردید، بعداً در نظر گرفتند حکومت مختلطی از عدالتی ها و جنگلی ها تأسیس شود، باز میرزا اظهار داشت که چون اعضای کمیته عدالت سال ها از ایران دور و با اخلاق محیط آشنا نیستند باید زمام امور دست کسانی باشد که از روحیات جامعه با خبر و آگاه باشند (۱۳۵۷: ۱۳۸).
این مسأله نشان می دهد که میرزا کوچک خان تا چه حد به افکار و آراء عمومی احترام می گذاشت؛ زیرا در سطح اجتماعی جریانی که مدعی خدمت به مردم است، باید از سوی آنان مشروع باشد تا با کارآمدی بیشتری بتواند در راه آمالشان گام بردارد و این نکته ای است که در مواضع میرزا کوچک خان کاملاً مشهود است. جنگلی در جای دیگری به نقل از میرزا، در خصوص حقوق ملت و لزوم رعایت مصالح آنان می گوید: « ما حق نداریم
به حقوق ملت خیانت کار باشیم» (ص ۱۵۶).
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#305
Posted: 22 Mar 2015 14:10
قیام میرزا و اسلام گرایی
آخرین فراز از اندیشه ها و افکار میرزا کوچک خان، اسلام گرایی میرزاست که موجب بحث و جدل های زیادی شده است. می دانیم که میرزا کوچک، در برهه ای از حیات سیاسی خود، اقدام به تأسیس «هیأت اتحاد اسلام» نمود که مقارن با جنگ جهانی اول بود. این هیأت اقداماتی انجام داد و با جمع آوری برخی روحانیون فعالیت هایی را سامان داد. از طرف دیگر، تقریباً عامه تاریخ نویسان و تحلیل گران نتوانسته اند از توصیف شخصیت میرزا به عنوان فرد مذهبی خودداری کنند؛ حتی بسیاری از نویسندگان معتقدند که اختلافات پیش آمده میان میرزا کوچک خان و سران حزب کمونیست و انقلابیون سوسیالیست، بر مبنای اعتقادات دینی عمیق میرزا شکل گرفت (ریچارد کاتم و فخرایی و دیگران). البته در مقابل، عده ای دیگر معتقدند اینکه میرزا کوچک نام تشکیلات سیاسی خود را هیأت اتحاد اسلامی قرار داد، انگیزه سیاسی داشت؛ چرا که مقارن جنگ جهانی اول میرزا قصد داشت از کشورهای اسلامی و جریان های مذهبی داخل در جهت رشد نهضت جنگل استفاده کند؛ چنانکه ترک های عثمانی هم به او اسلحه و مهمات دادند (اسماعیل رایین، اسماعیل جنگلی و دیگران).
مقاله حاضر بر این موضع است که اگر اسلام گرایی میرزا کوچک خان مبنا و انگیزه ای سیاسی یا غیر آن داشته باشد، بر آمده از تمایلات ایران گرایانه و میهن دوستانه وی می باشد؛ چرا که میرزا کوچک خان در راه اعتلای وطن و نجات کشور از هیچ اقدامی فروگذار نکرده و حرکت وی یا محوریت حفظ منافع ملی و هویت تاریخی کشور صورت پذیرفته است.
معمولاً چنین پنداشته می شود که ناسیونالیسم در اساس با مذهب ناسازگار است؛ زیرا ناسیونالیسم خاص گراست و هدف محدودی را دنبال می کند، در حالی که مذهب چنین نیست و اهداف جهان شمولی دارد. علاوه بر این، تعارض دیگری نیز بین مذهب و ناسیونالیسم فرض شود و آن اینکه هدف ناسیونالیسم نیل به حاکمیت ملی است و با هر عاملی که این حاکمیت را محدود کند، از جمله مذهب، در تضاد است. این ادعا ناشی از تجربه تاریخی اروپاست، ولی در قرن بیستم شاهد ایجاد نوعی پیوند بین ناسیونالیسم و مذهب به ویژه در میان کشورهای شرقی و خصوصاً ایران هستیم.
در ایران عده ای از افراد به رغم تعهد به مذهب، به ناسیونالیسم ابراز وفاداری کردند. این عده، به گفته ریچارد کاتم: «در صدد سازش ارزش های ناسیونالیستی با قواعد شرعی بر آمدند و مدعی شدند که ارزش های ناسیونالیستی به نحوی در دین اسلام نیز وجود دارد» (۱۳۵۷: ۱۶۶). میرزا کوچک خان می تواند در زمرة کسانی باشد که کاتم توصیف می کند؛ هر چند که او از این افراد نام نمی برد. با این توضیح که حرکت اسلام گرایانه ای میرزا نیز می تواند در راستای ریشه یابی هویت تاریخی مبنی بر آمیختگی بعد ملی با اسلامی ایران در سیر افکار و اندیشه های او قلمداد شود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#306
Posted: 22 Mar 2015 14:14
نتیجه گیری
حرکت میرزا کوچک و قیام جنگل، در دوره ای از تاریخ ایران به وقوع پیوست که دخالت خارجی، هرج و مرج، پریشانی و فقر، در اکثر نقاط ایران، عرصه سیاست را در خود فرو برده بود. اینکه چگونه و با چه شعارهایی می شد حداقل بخشی از کشور را بر علیه جریان استعمار که نماد آن در چهره انگلیس و روس خودنمایی می کرد و نیز استثمار که مظهر آن طبقه حاکم و حکومت قاجار بود، تحریک کرد، از مشکلات اصلی میرزا کوچک خان بود. در برابر این مشکل، او که دارای پایگاه روحانی بود، زیرکی و تدبیر خاصی به کار برد. وی حرکتی را آغاز کرد که ایرانیت و اسلامیت را در خود متبلور می ساخت. در برنامه نهضت جنگل آمده بود که ما قبل از هر چیز، طرفدار استقلال مملکت بدون اندک مداخله هیچ دولت خارجی و نیز طرفدار یگانگی عموم مسلمانانیم.
در جنبش جنگل، استقلال و آزادی به صورت دفاع در برابر استعمار و طبقات حاکم مطرح شد. گرچه این معنا در برنامه های سیاسی جنبش به وضوح بیان نگردیده؛ اما وی با رد هر نوع دخالت خارجی در امور داخلی ایران، از استقلال و تمامیت ارضی ایران، آنچنانکه خواست مردم بود، دفاع کرد.
هویت ملی، تاریخی و استقلال کشور به صورت وسیع در قیام جنگل مطرح شد و همین عامل مهم اجتماعی، سیاسی و تاریخی موجب استقرار وحدت گردید؛ میرزا کوچک خان در حرکتی ساده، از اصولی دفاع کرد که امروز می توان از آن به عنوان پیدایش هویت ملی و تاریخی و نیز استقرار ناسیونالیسم ابتدایی ایران در آغاز قرن بیستم نام برد. کاوش در اصول بیان شده و مواضع اتخاذ شده قیام جنگل، مخاطبان تاریخ معاصر ایران را با ریشه های هویت تاریخی این کشور آشنا می سازد.
میرزا کوچک خان هر چند نه با صراحت نظری، اما با زیرکی عملی، همه آموزه های هویت ملی و کلیت تاریخی ایران را که عبارت بود از استقلال، تمامیت ارضی، بیگانه ستیزی، تساوی حقوق، اسلام گرایی و آزادی به منصه ظهور رساند. و از این رو می توان وی را بنیان گذار جنبش وحدت طلبی و ایران گرا ایرانی در قرن بیستم دانست.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#307
Posted: 22 Mar 2015 14:15
- منابع:
- ۱- آبراهامیان، یرواند (۱۳۷۸)؛ ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی، تهران: نشر نی.
- ۲- احمدی، حمید (۱۳۸۳)؛ ایران، هویت، ملیت، قومیت، تهران: مؤسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی.
- ۳- ازغندی، علیرضا (۱۳۷۶)؛ ناکارآمدی نخبگان سیاسی ایران بین دو انقلاب، تهران: نشر قومس.
- ۴- افروغ، عماد (۱۳۸۰)؛ چالشهای کنونی ایران، تهران:حوزه هنری سازمان تبلیغات.
- ۵- بشیریه، حسین (۱۳۷۸)؛ جامعه مدنی و توسعه سیاسی در ایران، تهران: مؤسسه نشر علوم نوین.
- ۶- آوری، پیتر (۱۳۷۷)؛ تاریخ معاصر ایران، ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی، جلد دوم، تهران: انتشارات عطایی.
- ۷- بیتهام، دیوید و کوین بویل (۱۳۷۷)؛ آزادی، دموکراسی و جامعه مدنی، مترجم رضا زمانی، تهران: ناشر ثالث.
- ۸- جنگلی، میرزا اسماعیل (۱۳۵۷)؛ قیام جنگل، به کوشش اسماعیل رایین، تهران: انتشارات جاویدان.
- ۹- حکیمی، محمود (۱۳۷۱)؛ سیری در خاطرات سیاسی رجال ایران، تهران: انتشارات پیدایش.
- ۱۰- دولت آبادی، یحیی (۱۳۲۶)؛ حیات یحیی، جلد چهارم، تهران: ابن سینا.
- ۱۱- دنسترویل، ل.س (۱۳۵۷)؛ امپریالیسم انگلیس در ایران و قفقاز، ترجمه حسین انصاری، تهران: کتابخانه منوچهری.
- ۱۲- رابینیو، هـ.ل (۱۳۷۲)؛ روزنامههای ایران از آغاز تا سال ۱۲۸۹ هـ.ش، ۱۳۲۹ هـ.ق، ترجمه جعفر خمامی زاده، تهران: انتشارات اطلاعات.
- ۱۳- رواسانی، شاپور(۱۳۸۰)؛ زمینههای اجتماعی هویت ملی، تهران: مرکز بازشناسی اسلام و ایران.
- ۱۴- فخرایی، ابراهیم (۱۳۴۸)؛ سردار جنگل، تهران: انتشارات جاویدان.
- ۱۵- شیخاوندی، داور (۱۳۸۰)؛ ناسیونالیسم و هویت ایرانی، تهران: مرکز بازشناسی اسلام و ایران.
- ۱۶- فوران، جان (۱۳۷۸)؛ تاریخ تحولات اجتماعی ایران، ترجمه احمد تدین، تهران: مؤسسه خدمات فرهنگی رسا.
- ۱۷- کتابی، احمد (۱۳۶۲)؛ سرزمین میرزا کوچک خان، تهران: انتشارات معصومی.
- ۱۸- کاتم، ریچارد (۱۳۵۷)؛ ناسیونالیسم در ایران، ترجمه فرشته سر لک، تهران: نشر گفتار.
- ۱۹- گیبرنا، م، مکاتب (۱۳۷۸)؛ ناسیونالیسم، ترجمه امیرمسعود اجتهادی، تهران: انتشارات وزارت امور خارجه.
- ۲۰- گیلک (خمامی)، محمدعلی (بیتا)؛ تاریخ انقلاب جنگل، رشت: ناشر گیلکان.
- ۲۱- مراغهای، زینالعابدین (۱۳۱۳)؛ سیاحت نامه ابراهیم بیک، قاهره: بینا.
- ۲۲- مکی، حسین (۱۳۲۴)؛ تاریخ بیست ساله ایران، جلد اول، تهران: انتشارات امیرکبیر.
- ۲۳- میرزا صالح، غلامحسین (۱۳۶۹)؛ جنبش میرزا کوچک خان بنا بر گزارش سفارت انگلیس، تهران: نشر تاریخ ایران.
- ۲۴- نادرپور، نادر (۱۳۷۳)؛ «ایرانیان یکه سواران دوگانگی»، ایران نامه، سال ۱۲، شماره ۳.
- ۲۵- هانتینگتون، ساموئل (۱۳۷۵)؛ سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی، ترجمه محسن ثلاثی، تهران: نشر علم.
پایان ریشه های هویت ایرانی در قیام میرزا کوچک خان جنگلی
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#308
Posted: 22 Mar 2015 14:31
سردار حشمت
- نام مستعار «حشمت الاطباء»
- «سردار حشمت»
- زادگاه روستای شهراسر طالقان،
- تاریخ مرگ ۱۴ اردیبهشت ۱۲۹۸
- محل مرگ قرق کارگزاری رشت، صحن مسجد چلاخانه (چلهخانه)
ابراهیم حشمت طالقانی (زاده ۱۲۶۴ روستای شهراسر (طالقان)-درگذشته ۱۴ اردیبهشت ۱۲۹۸ رشت) ملقب به «حشمت الاطباء» و «سردار حشمت»، فرزند عباسقلی بود. وی تات زبان و اهل روستای شهراسر طالقان شناخته می شود. از سران نهضت جنگل بود که از آغاز تشکیل این نهضت با آن همکاری میکرد و چندی از طرف هیأت اتحاد اسلام که شورای رهبری نهضت جنگل محسوب میشد، به حکومت لاهیجان منصوب شد.
ابراهیم حشمت در سال ۱۲۶۴، در روستای شهراسر طالقان چشم به جهان گشود. پدرش میرزا عباسقلی پزشک تجربی بود. مادرش سکینه نام داشت. پدر در سال ۱۲۸۵ و مادر در سال ۱۲۷۹ شمسی چشم از جهان فرو بستند و مدفنشان در همان روستای شهراسر طالقان است. حشمتالاطباء تنها در فصل تابستان در زادگاهش طالقان اقامت داشت. زمانی که ابراهیم ۱۸ سال داشت، پدرش او را برای تحصیل به تهران فرستاد و نامش را در مدرسه «آلیانس فرانسه» ثبت مینماید. این زمان مصادف بود با اوج مبارزات مشروطهخواهان و همین امر سبب شد که ابراهیم به رشد سیاسی و آگاهی ویژهای برسد. او سپس در مدرسه دارالفنون به تحصیل طب مشغول شد، همزمان با دایر شدن مدرسه سیاسی از سوی مشیرالدوله به این مدرسه هم راه یافت و دروس آن را با موفقیت به پایان رساند.
در سال ۱۳۲۸ قمری شاهسونها در اردبیل علیه دولت مشروطه طغیان کردند و ابراهیم که اینک طبیب شده بود، به عنوان پزشک ارتش برای سرکوبی طغیان شاهسونها اولین مأموریت و سفر جنگی خود را آغاز نمود. تجربیاتی که او در این سفر - چه از نظر پزشکی و چه از نظر نظامی - کسب نموده بود، سبب شد در جریان نهضت جنگل «نظام ملی» را در لاهیجان دایر کرد و خود سرپرستی آن را به عهده داشت.
هنگامی که روسها در سال ۱۳۲۹ قمری برابر با ۱۲۸۶ شمسی از طریق آستارا به خاک ایران تجاوز کرده و به شهرهای انزلی و رشت هجوم آوردند، «جمعیت اتحاد اسلام» که دکتر حشمت از اعضای فعال آن بود، به مقابله و مبارزه با روسها پرداخت و گروههای مختلفی را به نقاط مختلف گیلإن اعزام داشت. در همین تاریخ میرزا کوچک خان را در منزل مؤید الدیوان - داماد میرزا محمدخان صالحی لاهیجانی ملاقات می کند. در همین جلسه بود که پیشنهاد میرزا کوچک خان درخصوص انتخاب جنگلهای گیلان برای استقرار مرکز عملیات جنگلها به تصویب رسید و طولی نکشید که با دو تن از دوستان دیگر به نامهای سیدمحمد خان و شیخ عبدالاسلام [عرب] و میرزا کوچک خان شبانه از لاهیجان به رشت حرکت کردند.
اعضای هسته مرکزی اتحاد اسلام، عبارت بودند از: میرزا کوچک خان، میرزا احمد مدنی، دکتر حشمت، میرزا شفیع رضاسرایی، سید عبدالکریم کاشی، میرزا نحمی اسحقزاده و میرزا ابوالقاسم، حاجی احمد کسمائی، محمد علی پیربازاری، حاجی میرزا محمد رضاحکیمی. هدفشان را به این شرح اعلام کردند: اخراج نیروهای بیگانه از کشور، برقراری امنیت و رفع بیعدالتی، مبارزه با خودکامگی و استبداد.
ریاست شورای نظامی جنگل در گوراب زرمیخ با میرزا کوچک خان و در لاهیجان با دکتر حشمت بود. نهضت جنگل تنها با قزاقان و ایادی دولتی دست به گریبان نبود، بلکه قوای انگلستان هم در سرکوب جنگلیها نقش مؤثری داشت.
دکتر حشمت همیشه در اندیشه خدمت به مردم منظقه و رشد فرهنگ مردم بود و در تماس با روشنفکران و آزادیخواهان رانکوه (لنگرود و رودسر) و همزمان با دایر کردن «نظام ملی» در لاهیجان، از آنان برای گسترش فرهنگ و آبادانی منطقه و نیز ایجاد راههای ارتباطی و کمک به تهیدستان و توجه به بهروزی دهقانان یاری میطلبید.
حمله قوای دولتی به فرماندهی ایوب خان میرپنج از یکسو و حمایت هواپیماهای انگلیسی از آنها و بمباران مواضع جنگلها مجال به جنگلیها نمیداد، تا آنجا که میرزا کوچک خان ناچار میشود به همراه ۹۴۳ نفر از مبارزان جنگل به سوی شرق گیلان و لاهیجان حرکت کند.
وقتی همراهان میرزا به لاهیجان رسیدند، در آنجا دکتر حشمت با نفرات خود به آنان پیوست که تعدادشان به ۱۴۳۲ نفر رسید. آنان در روز اول ماه شعبان ۱۳۳۷ قمری به دشت وسیع کجور واقع در ۳۱ کیلومتری جنوب تنکابن میرسند.
در حوالی تنکابن و در طول راه همهجا قوای دولتی و مزدوران منطقه در تعقیبشان بودند. اوضاع بر آنان چنان سخت میشود که ناچاراً دکتر حشمت تصمیم میگیرد باتوجه به امان نامه ای که حکومت مرکزی داده است تسلیم قوای دولتی شود، هرچند میرزا کوچک خان با این تصمیم او مخالف بود. وقتی این کار صورت میگیرد، دولتیها به بهانه اینکه رئیس کل قزاق دولت ایران (ژنرال استاروسلسکی) در رشت میباشد، به آنها گفتند ما باید شما را روانه رشت کنیم تا به شما پروانه آزادی بدهند و به منازل خود بازگردید!
روز ششم ماه شعبان پس از سه روز اقامت در خرمآباد تنکابن، تعداد جنگلیها به یکصد و هشتاد نفر رسید که همگی به همراه دکترحشمت و هشت نفر قزاق به رشت حرکت داده شدند.
در نزدیکی «دیوشل» دکتر حشمت را از یارانش جدا کردند و با درشکه به لاهیجان بردند. از این لحظه به بعد دکتر حشمت اطمینان پیدا کرد که دیگر امیدی برای نجات خود نیست و تمام وعدهها فریبنده بودهاست. سرتیپ عبدالجواد قریب (متین الملک) کسی بود که وقتی در دادگاه سیلی محکمی به دکتر حشمت زد که این برخورد خوشایند دیگران نبود. محاکمه دکتر حشمت زود پایان یافت و در ساعت پنج بعد از ظهر همان روز او را با درشکهای به میدان اعدام آوردند. دکتر حشمت از درشکه پیاده شد و متهورانه به پای دار رفت.
دکتر حشمت در روز چهاردهم اردیبهشت سال ۱۲۹۸ شمسی برابر با یازدهم شعبان ۱۳۳۷ قمری و دوم ماه مه ۱۹۱۹ میلادی درگذشت.
پیکر او را کاس آقا حسام معروف به خیاط که از آزادیخواهان قدیمی مقیم رشت بود تحویل گرفت و در گورستان محله چلهخانه به خاک سپرد.
ابراهیم فخرایی که از یاران میرزا و نویسنده کتاب «سردار جنگل» است، در قسمتی از یادداشتهای خود آوردهاست: «درباره مرحوم دکتر حشمت زیاد کار نشدهاست و جامعه آزادیخواه حقش را به نحو احسن ادا نکردهاست. شنیدهام، هر وقت محصول برنج شمال را که از آب حشمت رود مشروب میشود برمیدارند، قسمتی از آن را به نام خیرات و شادی روح احداث کننده حشمت رود برای مستضعفین و بینوایان اختصاص میدهند.»
رحیم صفاری در مورد دکتر حشمت اشاره مینویسد: «دکتر حشمت معتقد بود اگر انقلاب همیشه به دنبال شعارهای تند و ویرانگر برود، افتخاری برای خود ذخیره نخواهد کرد. وضع مردم را به بهانه انقلاب بدتر کردن هنر نیست و اگر ما توانستیم وضع مردم را بهتر بکنیم به بشریت خدمت کردهایم.»
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#309
Posted: 22 Mar 2015 14:34
ساعت 5 نحس برای نهضت جنگل و سردار حشمت
ساعت پنج بعد از ظهر 22 اردیبهشت 1298 ش دکتر حشمت به دستور تیمور تاش حاکم گیلان به دارآویخته شد و تیمورتاش بعدا با پشتکار به مرد شماره 2 دوره رضاشاه تبدیل شد، اما دست تقدیر تقاص خون دکتر حشمت را گرفت و در زندان نمور به قتل رسید.
به گزارش خبرنگار تاریخ خبرگزاری فارس، ابراهیم حشمت طالقانی متولد سال 1264 شهراسر طالقان است. وی با همراه شدن نهضت جنگل به فرماندهی قوای «نهضت جنگل» در گیلان شرقی منصوب و به تأسیس مدارس و ایجاد نهری از شعبه اصلی سفیدرود که اینک به نام و یادش «حشمت رود» خوانده می شود، اقدام کرد. محبوبیت دکتر در شرق گیلان و بویژه لاهیجان (محل سکونتش) بیش از همه مرهون شخصیت نجیب و صبور و فداکاری و دلسوزیاش برای مردم بود.
نخست در روستای «اوانک» نزد «شیخ عبد الحسین اوانکی» به خواندن و نوشتن پرداخت .زمانی که 18 سال داشت، پدرش او را برای تحصیل به تهران فرستاد و نامش را در مدرسه «آلیانس فرانسه» ثبت کرد.
این زمان مصادف بود با اوج مبارزات مشروطه خواهان و همین امر سبب شد که ابراهیم به رشد سیاسی و آگاهی ویژهای برسد. سپس در مدرسه دارالفنون به تحصیل طب مشغول شد، همزمان با دایر شدن مدرسه سیاسی از سوی مشیرالدوله به این مدرسه هم راه یافت و دروس آن را با موفقیت به پایان رساند.
در سال 1328 قمری شاهسونها در اردبیل علیه دولت مشروطه طغیان کردند و ابراهیم که اینک طبیب شده بود، به عنوان پزشک ارتش برای سرکوبی طغیان شاهسونها اولین مأموریت و سفر جنگی اش را آغاز کرد.
تجربیاتی که در این سفر (چه از نظر پزشکی و چه از نظر نظامی) کسب کرده بود، سبب شد در جریان نهضت جنگل ،«نظام ملی» را در لاهیجان دایر کند و خود سرپرستی آن را به عهده بگیرد.
در طول هشت سال اقامتش در تهران و آشناییاش با زبان فرانسه، اغلب به مطالعه کتب مختلف به زبان فرانسه اشتغال داشت و قسمتی از کتابخانه کوچکی در لاهیجان را به آن کتابها اختصاص داده بود.
هنگامی که روسها در سال 1329 قمری برابر با 1286 شمسی از طریق آستارا به خاک ایران تجاوز کرده و به شهرهای انزلی و رشت هجوم آوردند، «جمعیت اتحاد اسلام» که دکتر حشمت از اعضای فعال آن بود، به مقابله و مبارزه با روسها پرداخت و گروههای مختلفی را به نقاط مختلف گیلإن اعزام داشت.
در همین تاریخ میرزا کوچک خان را در منزل مؤید الدیوان ،داماد میرزا محمدخان صالحی لاهیجانی ملاقات می کند. در همین جلسه بود که پیشنهاد میرزا کوچک خان درخصوص انتخاب جنگلهای گیلان برای استقرار مرکز عملیات جنگلها به تصویب رسید و طولی نکشید که با دو تن از دوستان دیگر به نامهای سید محمد خان و شیخ عبد الاسلام (عرب) و میرزا کوچک خان شبانه از لاهیجان به رشت حرکت کردند.
هنگامی که قلمرو حکومت جنگلی ها گسترش یافت، دکتر حشمت به فرماندهی قوای لشگری و کشوری «نهضت جنگل» در گیلان شرقی منصوب شد و به تأسیس مدارس و احداث راه های روستایی و ایجاد نهری از شعبه اصلی سفیدرود که اینک به نام و یادش «حشمت رود» خوانده می شود، اقدام کرد.
این رود که با ابتکار و طراحی دکتر حشمت و همراهی مردم ساخته شد نقش بسیار مهمی در رهایی اراضی مابین رودخانه های سپید رود و شیمرود از خشکسالی داشت و در رونق کشاورزی منطقه تاثیر بسزایی نهاد.
اما در جریان قیام جنگل هم بعد از میرزا کوچک خان، دکتر حشمت نفر دوم و البته مغز متفکر و عامل نظم و نظام و به تعبیری ستون فقرات نهضت بود.
دکتر همیشه در اندیشه خدمت به مردم منظقه و رشد فرهنگ مردم بود و در تماس با روشنفکران و آزادیخواهان رانکوه (لنگرود و رودسر) و همزمان با دایر کردن «نظام ملی» در لاهیجان، از آنان برای گسترش فرهنگ و آبادانی منطقه و نیز ایجاد راههای ارتباطی و کمک به تهیدستان و توجه به بهروزی دهقانان یاری میطلبید.
حمله قوای دولتی به فرماندهی ایوب خان میرپنج از یکسو و حمایت هواپیماهای انگلیسی از آنها و بمباران مواضع جنگلها مجال به جنگلیها نمیداد، تا آنجا که میرزا کوچک خان ناچار میشود به همراه 943 نفر از مبارزان جنگل به سوی شرق گیلان و لاهیجان حرکت کند.
وقتی همراهان میرزا به لاهیجان رسیدند، در آنجا دکتر حشمت بانفرات خود به آنان پیوست که تعدادشان به 1432 نفر رسید. آنان در روز اول ماه شعبان 1337 قمری به دشت وسیع کجور واقع در 31 کیلومتری جنوب تنکابن میرسند.
در حوالی تنکابن و در طول راه همه جا قوای دولتی و مزدوران منطقه در تعقیبشان بودند. اوضاع بر آنان چنان سخت میشود که ناچاراً دکتر حشمت تصمیم میگیرد باتوجه به امان نامه ای که حکومت مرکزی داده است تسلیم قوای دولتی شود، هرچند میرزا با این تصمیم مخالف بود. وقتی این کار صورت میگیرد،
دولتیها به بهانه اینکه رئیس کل قزاق دولت ایران (ژنرال استاروسلسکی) در رشت میباشد، به آنها گفتند ما باید شما را روانه رشت کنیم تا به شما پروانه آزادی بدهند و به منازل خود بازگردید! روز ششم ماه شعبان پس از سه روز اقامت در خرمآباد تنکابن، تعداد جنگلیها به یکصد و هشتاد نفر رسید که همگی به همراه دکتر و هشت نفر قزاق به رشت حرکت داده شدند. در نزدیکی «دیوشل» دکتر را از یارانش جدا کرده و با درشکه به لاهیجان بردند. از این لحظه به بعد دکتر اطمینان یافت که دیگر امیدی برای نجاتش نیست و تمام وعدهها فریبنده بوده است.
محاکمه اش در رشت زود پایان یافت و در ساعت پنج بعد از ظهر همان روز او را با درشکهای به میدان اعدام آوردند. در چهاردهم اردیبهشت 1298خورشیدی برابر با یازدهم شعبان 1337 قمری و دوم ماه مه 1919 میلادی بدار آویخته شد. پیکر پاکش را کاس آقا حسام معروف به خیاط که از آزادیخواهان قدیمی مقیم رشت بود تحویل گرفت و در گورستان محله چله خانه از محله های قدیمی رشت به خاک سپرد.
یکسال پس از شهادت دکتر حشمت بار دیگر رشت به تصرف جنگلی ها درآمد. نخستین اقدام میرزا این بود که به سوی آرامگاه دکتر حشمت برای ادای احترام رفت و در زیر درخت کهنسال مسجدی که مدفن دکتر حشمت است، سخنان خود را با آیه ای از قرآن کریم آغازکرد و گفت: «با فقدان این مرد بزرگ هنوز کمرمان راست نشده است. این ضایعه برای ما بسیار گران و تحملش بسیار سخت بود و از خداوند متعال می خواهیم ما را موفق بدارد تا تقاص خونش را از جلادان خون آشام بگیریم.»
شادروان ابراهیم فخرایی که از یاران میرزا و نویسنده کتاب «سردار جنگل» است، در قسمتی از یادداشتهای خود آوردهاست: درباره مرحوم دکتر حشمت زیاد کار نشده است و جامعه آزادیخواه، حقش را به نحو احسن ادا نکرده است.شنیدهام، هر وقت محصول برنج شمال را که از آب حشمت رود مشروب میشود برمیدارند، قسمتی از آن را به نام خیرات و شادی روح احداثکننده حشمت رود برای مستضعفین و بینوایان اختصاص میدهند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#310
Posted: 22 Mar 2015 14:39
مرامنامه نهضت جنگل
متن زير، مرامنامه ياران جنگل برای تشکيل حکومت بوده است:
آسايش عمومی و نجات طبقات زحمتکش ممکن نيست مگر به تحصيل آزادی حقيقی و تساوی افراد انسانی بدون فرق نژاد و مذهب در طول زندگانی و حاکميت اکثريت به واسطه منتخبين ملت پيشرفت اين مقاصد را فرقه «اجتماعيون» به موارد ذيل تعقيب مینمايند:
ماده اول:
1- حکومت عامه و قواي عاليه در دست نمايندگان ملت جمع خواهد شد.
2- قوا در مقابل منتخبين مسئول بوده و تعيين آنها از مختصات نمايندگان متناوب ملت میباشد.
3- کليه افراد بدون فرق نژاد و مذهب از حقوق مدنيه به طور مساوی بهرهمند خواهند بود.
4- آزادی تامه افراد انسان در استفاده کامل از قواي طبيعی خود. 5- الغاي کليه شئون و امتيازات.
ماده دوم-حقوق مدنيه:
6- مصونيت شخص و مسکن از هر نوع تعرض و حريّت اقامت و مسافرت.
7- آزادی فکر، عقيده، اجتماعات، مطبوعات، کار، کلام، تعطيل.
8- هريک از افراد ملت که به سن شصتسالگی برسد از طرف حکومت حقوق تقاعد خواهد گرفت و در مقابل آن ترويج ادبيات و اصلاح اخلاق جماعت را عهدهدار خواهد بود.
9- تساوی زن و مرد در حقوق مدنی و اجتماعی.
ماده سوم-انتخابات:
10- انتخابات بايد عمومی و متناسب و مساوی و مستقيم باشد.
11- هريک از افراد 18ساله حق انتخاب کردن و24 ساله حق انتخاب کردن و انتخاب شدن را دارا هستند.
ماده چهارم-اقتصاد:
12- منابع ثروت از قبيل خالصجات، رودخانهها، مراتع، جنگلها ، درياها، معادن، طرق و شوارع و کارخانجات جزء علاقه عمومی است.
13- مالکيت اراضی با ملاحظه تامين معيشت عمومی تا حدی تصديق می شود که حاصل آن عايد توليد کننده شود.
14- ممنوع بودن انحصار و احتکار ارزاق و سرمايه.
15- تبديل مالياتهای غير مستقيم به مستقيم تدريجا.
ماده پنجم-معارف، روحانيت، اوقاف:
16 - تعليمات ابتدايي برای کليه اطفال مجانی و اجباری است.
17- تحصيلات متوسطه و عاليه برای اطفاليکه استعداد داشته باشند مجانی و حتمی است .
تبصره-محصلين در انتخاب هر فنی از فنون آزادند.
18- انفکاک روحانيت از امور سياسی و معاشی.
19- ديانت چون از عواطف قلبيه است بايد مصون از تعرض باشد.
20- ضبط و اداره کل اوقاف در دست عامه و تخصيص عوايد آنها به مصارف عمومی و امور خيريه و صحيه و تاسيس کتابخانههای عمومی.
ماده ششم-قضاوت:
21- قضاوت بايد سريع، ساده و مجانی باشد.
22- تبديل تنبيهات به اصول تکديری.
23- حبس مقصرين به اعمال شاقه بايد به مدرسه و دار التربيه اخلاقی تبديل شود.
ماده هفتم-دفاع:
- 24 ورزش و مشق نظامی برای مدارس ابتدايي و متوسطه اجباری است.
25- برای تحصيل فنون نظام، مدارس عاليه تاسيس خواهد شد.
26- در مقابل تهاجمات ضداصولی اجتماعی و تجاوزات کشورسِتانی، دفاع از وظايف عمومی و اجباری است.
ماده هشتم-کار:
27 - ممنوع بودن کار و مزدوری برای اطفالی که سنشان به 14 نرسيدهاست.
28- برانداختن اصول بيکاری و مفتخواری به وسيله ايجاد موسسات و تشکيلاتی که توليد کار و شغل ميمايند.
29- ايجاد و تکثير کارخانجات با رعايت حفظالصحه کارگران.
30- تجديد ساعات کار در شبانه روز تنها به هشت ساعت - استراحت عمومی و اجباری در هفته يکروز.
ماده نهم-حفظالصحه:
31 - تاسيس دارالعجزه و مريضخانههای عمومی و مجانی.
32- رعايت نظافت و حفظالصحه در مجامع و منازل و مطبخها و کارخانجات وغيره.
33- انتشار قوانين صحی در بين عامه.
34- جلوگيری از امراض مسريه و مسکرات-منع استعمال افيون و ساير مواد مخدره.
- منبع: سردار جنگل، ابراهيم فخرايی، ص 56
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.