ارسالها: 490
#51
Posted: 19 Jun 2012 16:43
دکتر محمد معين
خالق فرهنگ معين
دکتر محمد معين فرزند شيخ ابواقاسم از طلاب علوم دينی درنهم ارديبهشت ماه سال 1294 خورشيدی در شهر رشت زاده شد. نوزاد شيرخواره بود که پدر و مادرش را از دست داده و توسط پدر بزرگ های مادری و پدری نگهداری ميشود. تحصيلات دوره ابتدايی خود را در دبستان اسلامی و دوره متوسطه را در دبيرستان شاهپور رشت طی کرد. در آن زمان آموزش و پرورش گيلان (اداره معارف) هر سال تعدادی از دانش آموزان نمونه و ممتاز را برای تحصيل در دارالفنون تهران انتخاب و بورسيه ای به مبلغ 10 تومان در ماه پرداخت ميکرد, محمد معين که استعداد خود را در مدرسه نشان داده بود, انتخاب شده و دوره دوم متوسطه را در دارالفنون تهران طی ميکند. پس از اخذ ديپلم وارد دانشسرای عالی شده و در رشته فلسفه و ادبيات به ادامه تحصيل می پردازد. در دوره دانشجويی زبان فرانسوی را آموخته و به آن مسلط ميشود و رساله ای به اين زبان مينويسد, و حتی به اين زبان برای مهمانان فرانسوی درباره زبان و ادبيات سخنرانی ميکند که تحسين همگان را برمی انگيزد. در سال 1313 با نمره ممتاز موفق به کسب مدرک ليسانس از دانشگاه ميشود.
سال 1314 را به خدمت سربازی احضار و دوره شش ماهه دانشکده افسری را گذرانيد و در مهر ماه آن سال به سمت دبيری دبيرستان شاهپور اهواز منصوب گشته و پس از سه ماه به رياست دانشسرای شبانه روزی اهواز و در عين حال عضويت تحقيق اوقاف و رياست پيش آهنگی و تربيت بدنی استان به وی سپرده می شود.در خوزستان انديشه جمع آوری و تدوين اصطلاحات, لغات, امثال و حکم فارسی در وی ايجاد شد و کار روی آنرا شروع کرد, همچنين رسالات "گنجينه شوش" و "داستان هاروت و ماروت" را نوشت. عليرغم کار و مشغله سنگين در اين دوره موفق شد بصورت مکاتبه ای, از طريق يک آموزشگاه روانشناسی در بلژيک روانشناسی عملی و ديگر شعب آن از قبيل خط شناسی ، قيافه شناسی و مغز شناسی را فراگيرد.
دکتر معين در سال 1318 به تهران منتقل و در سمت معاون اداری دانشسرای مقدماتی و سپس سپس کفالت اداره دانشسراها در وزارت فرهنگ مشغول کار گرديد, همزمان در دوره دکترای زبان و ادبيات فارسی ثبت نام و به تحصيلاتش ادامه داد. در شهريور 1321 مراسم دفاع از رساله دکترای وی که " مزديسنا و تأثير آن در ادبيات پارسی" نام داشت, با حضور استاد راهنمای وی ملک الشعرای بهارانجام شد و با نمره "بسيار خوب" مورد قبول اساتيد واقع گرديد, و محمد معين نخستين دکتر ادبيات فارسی در ايران شناخته شد. دکتر معين با زبان های عربی , فرانسوی ,انگليسی , و زبان های کهن چون زبان پهلوی , فارسی باستان , اوستا و سانسکريت آشنا بود
پرکاری و تلاش بی وقفه, از ويژگيهای بارز دکتر معين بود, وی ضمن کار بعنوان استادی دانشگاه و مناصب بالا در ارگانهای ادبی و فرهنگی, و کارهای تحقيقی و پژوهشی و تاليف آثار متنوع, بويژه کار روی اثر ارزنده خود دايره المعارف شش جلدی "فرهنگ معين", همواره در سمينارها و کنفرانسهای ادبی در سراسر جهان شرکت و سخنرانی ميکرد. از جمله شرکت و سخنرانی در کنگره های هزاره ابن سينا , هفتصدمين سال نصيرالدين طوسی, شرکت در سمينار ادبی در دانشگاه هاروارد آمريکا به سال 1333, شرکت در کنگره خاور شناسان در مونيخ (آلمان) به سال 1336, در دانشگاههای مسکو, لنينگراد و باکو سال 1336, سخنرانی در لاهور درباره مولوی, سخنرانی در دانشگاه سوربن فرانسه سال 1337, افتتاح کرسی زبان و ادبيات فارسی در دانشگاه استراسبورگ فرانسه سال 1339و ... دکتر معين در سال 1339 از طرف دولت فرانسه به اخذ نشان هنر و ادبيات نايل آمد
دکتر معين جايگاه ويژه ای نزد استاد دهخدا و نيما يوشيج داشت , علامه دهخدا در وصيتنامه اش نوشت : "به ورثه خود وصيت می کنم که تمام فيشهای چاپ نشده لغت نامه را که ظاهراً بيش از يک ميليون است و از الف تا يا نوشته شده... به عزيزترين دوست من آقای دکتر معين بدهند که مثل سابق به چاپ برسد و اين زحمتی جانکاه معادل نصف تاليف است" . نيما يوشيج نيز در وصيتنامه اش دکتر معين را بعنوان وصی تعيين کرده بود تا اشعار وی را بررسی کند و قسمت لازم را انتشار دهد
دکتر معين اين ميهن دوست و عاشق فرهنگ و ادب ايران در تير ماه سال 1350 درگذشت, و گنجينه ای از آثار گرانبها بر جای گذاشت که فهرست برخی از آنان را در زير می آوريم
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد
پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید ، نتواند
که ره تاریک و لغزان است .
ارسالها: 490
#52
Posted: 19 Jun 2012 16:53
نام و نام خانوادگی: آیدین آغداشلو
محل تولد: رشت
سال تولد: 1319
آیدین آغداشلو در سال ۱۳۱۹ ه.ش در رشت به دنیا آمد . پدرش از مهاجران قفقازی بود و در ۱۲ سالگی آیدین درگذشت و وی از آن زمان با مادرش زندگی میکرد.
آیدین آغداشلو از پنج سالگی به نقاشی روی آورد و در ۱۴ سالگی نقاشیهایش در کتابهای درسی چاپ میشد و بعدها نقاشی و گرافیک حرفه اصلی او شد و در رشته نقاشی از دانشگاه تهران فارغ التحصیل گردید و از آن تاریخ تاکنون به خلق آثار هنری و تدریس نقاشی و تاریخ هنر در دانشگاه اشتغال دارد. در جوانی با پری وزیریتبار (هنرپیشه تئاتر و سینما) که با شهرت هنری شهره آغداشلو نامبردار است ، ازدواج کرد. ولی این ازدواج به جدایی انجامید و آیدین آغداشلو مجدداً در سال ۱۳۵۹ با فیروزه اطهاری (فارغ التحصیل رشته معماری) که از دانشجویان خود او بود، ازدواج کرد و صاحب یک دختر و یک پسر به نامهای «تارا» و «تکین» شد. او در حال حاضر در تهران و خانواده اش در تورنتوی کانادا ساکن هستند.
او علاوه بر خلق آثار نقاشی و گرافیکی ارزشمند ، در زمینه تئاتر و سینما نیز صاحب نظر است.
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد
پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید ، نتواند
که ره تاریک و لغزان است .
ارسالها: 490
#53
Posted: 19 Jun 2012 16:53
نام و نام خانوادگی: ابوالحسن ابتهاج
محل تولد: رشت
سال تولد: 1278
ابوالحسن ابتهاج متولد ۸ آذر ۱۲۷۸ برابر با ۲۹ نوامبر ۱۸۹۹ در رشت . دوران تحصيلات ابتدايي خود را تا سن دوازده سالگي در اين شهر و سپس مدرسه تربيت تهران گذراند. در سال1291خ. به اتفاق برادرش براي ادامه تحصيل به پاريس رفت، اما پس از دو سال اقامت در اين شهر بنا به تصميم پدرش به بيروت انتقال يافت و در «كالج پروتستان سوريه» تحصيل خود را پيگرفت.
در سال 1293 براي گذراندن تعطيلات به ايران سفر كرده بود كه جنگ جهاني اول آغاز شد و نتوانست به لبنان بازگردد، لذا تا سال 1295خ. در مدرسه آمريكايي رشت تحصيل كرد. در اين سال وي به تهران آمد و نزد دو خانم آمريكايي پانسيون شد و در همان جا به صورت خصوصي تعليم ديد. ديدار وي از رشت در تعطيلات مصادف بود با استقرار قواي انگليس در شمال براي مقابله با تهديدات نيروهاي بلشويك كه تازه در اتحاد جماهير شوروي به قدرت رسيده بودند. ابتهاج در رشت پيشنهاد فرمانده انگليسيها را براي مترجمي پذيرفت. در جريان ايجاد حكومت انقلابي ميرزاكوچكخان در رشت ابتدا ابوالحسن ابتهاج و برادرش به دليل مخالفت با ميرزا دستگير و براي مدت كوتاهي زنداني ميشوند و سپس پدر وی میرزا ابراهیم خان ابتهاج الملک تفرشی که در آغاز پیشکار فتح الله خان اکبر سردار منصور (سپهدار اعظم رشتی) بود، به خاطر ارتباط با مأموران انگلیس به دست جنگلیها اعدام شد، از اين رو خانواده ابتهاج به تهران ميگريزند. ابوالحسن ابتهاج بعد از استقرار در تهران به استخدام بانك شاهي درميآيد پس از شانزده سال كار در اين بانك در سال 1315خ. دولت، وي را استخدام ميكند و به عنوان مفتش دولت
در بانك فلاحتي مشغول به كار ميشود.
ایشان با خانم آذر صنيع [ ابتهاج] فرزند بزرگ دکتر حسين صنيع از دندانپزشکان صاحب نام مازندران که تحصيلات خود را در دانشگاه تهران در رشته تخصصی پدر دنبال کرده بوده و در دوره کوتاهی به تدريس در دانشگاه پرداخته بود، ازدواج نمودند. آذر ابتهاج تنها زنی بود که نامش در فهرست ۵۲ نفری صاحبان سرمايه و صنايع بزرگ از شورای انقلاب اعلام شد که اموالشان در اختيار دولت قرار گرفت و خود در این باره میگوید: "من خودم از اين عنوان تعجب زده شدم چون نه مقاطعه کار بودم و نه صاحب سرمايه، فقط عضو هيات مديره بانکی بودم که شوهرم بنيان نهاده بود، فکر می کنم بيش تر حسادت ها کار ما را به اين جا کشاند."
در بهمن 1316خ. پست معاونت بانك ملي به ابتهاج واگذار شد و در سال 1319 به رياست بانك رهني رسيد. در پنجم ديماه 1321 رياست بانك ملي را برعهده گرفت و تا سال 1329 كه در زمان دولت رزمآرا عزل شد در اين سمت باقي ماند. در مرداد 1329 به عنوان سفير ايران در فرانسه انتخاب شد، اما برخي برخوردها وي را ناگزير از ترك مناصب دولتي كرد، لذا در فروردين 1331 مشاورت مديرعامل صندوق بينالمللي پول را پذيرفت.
بعد از كودتاي 28 مرداد مجدداً از وي درخواست شد تا به خدمت دولت درآيد، لذا در شهريور 1333 تصدي سازمان برنامه و بودجه را به عهده گرفت. در بهمن ماه سال 1337 كه از اين سمت عزل شد اقدام به تاسيس بانك ايرانيان نمود. ابتهاج در آبان 1340 بازداشت شد و مدت هشت ماه را در زندان سپري كرد. پس از آزادي، ابتدا 25% سهام بانك ايرانيان را به سيتي بانك آمريكا فروخت و سپس در سال 1356 كليه سهام خود را به هژبر يزداني واگذار نمود و براي هميشه به پاريس نقل مكان كرد.
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد
پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید ، نتواند
که ره تاریک و لغزان است .
ارسالها: 490
#54
Posted: 19 Jun 2012 16:54
نام و نام خانوادگی: مجيد سميعي (پروفسور) (رئیس جامعه جراحان مغز و اعصاب جهان)
محل تولد: رشت
سال تولد: 1316
پروفسور مجيد سميعي در مرداد ماه سال 1316در شهرستان رشت در خانواده اي فرهنگي چشم به جهان گشود وي پس از اتمام دوران متوسطه در کشور در سال 1335براي ادامه تحصيل به خارج از کشور سفر کرد ودر آلمان غربي ساکن شد وتوانست در رشته بيولوژي وپزشکي در دانشگاه به تحصيل مشغول شود وادامه تحصيل وتخصصش را در رشته جراحي مغز و اعصاب تحت نظر پروفسور کورت شورمن تکميل واعتلاء بخشد وسرانجام در سال 1349دراين رشته حائزشد .
اودر سال 1351به درجه پروفسوري جراحي مغز واعصاب نايل شد واز آن جا که جراحي مغز به دليل فوق العاده پيچيده بودن آن وارتباط با اعصاب حسي و حرکتي در ساير اندام ها به خصوص صورت تاثيرداشت و انجام عمل جراحي نيز با عوارضي همراه بوده همين عامل موجب شده تا او براي رفع اين نقيصه و بخشيدن زندگي سالم و کاهش آلام ورنج همنوعانش دست به مطالعات گسترده اي در خصوص ساختار پيچيده مغز بزند تا بلکه روشي بيابد تا هم عوارض عمل جراحي پس از مغز کاهش يابد وبه صفر برسد وهم اين که انسان ها به زندگي توام با سلامت باز گردند .
داستان چنين رقم خورد که توانست در پي سلسله مطالعات و تحقيقات علمي ، نخستين جراحي ميکروسکوپي مغز را در سال 1356در دنيا ابداع و به سرانجام برساند و پشت بند آن هم وي اولين پزشکي بود که توانست عمل جراحي قاعده جمجمه را در دنيا ابداع کند ، که مورد توجه جراحان تراز اول دنيا قرار گيرد .
براي ايرانيان دنيا همين بس که با همت پروفسور سميعي امروزه در تمام کشور هاي جهان انجمني تحت عنوان جراحان قاعده جمجمه با 1200جراح حاذق تشکيل شده که هر سال در قالب کنگره علمي ، جراحي قاعده جمجمه مغز از طريق ويدئو پروژکشن به شاهد آخرين دستاوردهاي علمي جراحي پروفسورهستند و با استفاده از دوربين هاي مدار بسته به صورت مستقيم عمل جراحي وي را مشاهده و باتکنيک هاي جديد پزشکي و آموزشي مي بينند .
پروفسور سميعي که دردهه 1350تصميم گرفت تخصصي ترين بيمارستان جراحي مغز را در شهر هانوفر آلمان که معماري آن شبيه مغز انسان است را تامين کند و خوشبختانه در اين کار هم موفق شد .پروفسور سميعي در سال 1367کرسي جراحي مغز واعصاب هانوفر آلمان را پذيرفت وهمزمان با عنوان رياست فدراسيون جهاني انجمن هاي قاعده جمجمه برگزيده شده در اين سال صدراعظم آلمان به پاس خدمات وي د رجراحي مغز واعصاب نشان درجه يک دولت آلمان غربي را به وي اعطا نمود .
پروفسور سميعي مجموعه ادبيات علمي خودرا تاکنون د رقالب 13 کتاب و بيش از 200مقاله علمي منتشر کرده که مهم ترين مرجع براي جراحان مغز واعصاب دنيا به شمار مي آيد .
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد
پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید ، نتواند
که ره تاریک و لغزان است .
ارسالها: 490
#55
Posted: 19 Jun 2012 16:55
نام و نام خانوادگی: محمد نامجو
محل تولد: رشت
سال تولد: 1310
<="" font="">
برنده اولين مدال طلاى جهانى ورزش ايران و زننده ۳۲ بار ركورد جهان
نابغه وزنه برداری ایران و جهان، جهان پهلوان محمود نامجو در سال 1297 در استاد سرای رشت دیده به جهان گشود. پدرش تقی خان، فردی علاقمند به ورزش بود که در رشت کارگاه سیگارسازی و جعبه سازی داشت. محمود نامجو در دوران نوجوانی، به همراه جمعی از دوستانش گروه آکروباتی راه اندازی کردند که در شهرهای مختلف به اجرای نمایش میپرداختند. بدن ورزیده او و انعطاف فوق العاده اش باعث شد خیلی زود جذب ورزش باستانی شود. او فنون اولیه ورزش را در گود زورخانه آموخت و قبل از هفده سالگی در این رشته که درآمیخته با فرهنگ اصیل ایران زمین بود، چنان تبحر یافت که بسیاری از پهلوانان آن زمان تهران به وی احترام می گذاشتند. در سال 1316، در کلوپ ورزشی استاد میرمهدی ورزنده نام نویسی کرد و به تمرین شمشیربازی و ژیمناستیک پرداخت. ورزش وزنه برداری در آن سال ها بسیار ناشناخته بود و تنها عده قلیلی با امکانات بسیار محدود به این ورزش میپرداختند. جمعی از ایشان ازجمله عبدالله نادری در کلوپ ورزنده تمرین میکردند. نامجو در آن جا با وزنه برداری آشنا شد و به علت قدرت بدنی فوق العاده اش خیلی زود جذب این رشته ورزشی گردید و در سال 1319 در مسابقات وزنه برداری قهرمانی کشور، در دسته پروزن با ثبت رکورد 250 کیلوگرم قهرمان شد و 5/32 رکورد ایران را که متعلق به هفت صندوقها بود، شکست.
فدراسیون وزنه برداری ایران به همت عبدالله نادری و امانوئل پادگورنی در سال 1318 تأسیس شد ولی به علت وقوع جنگ جهانی دوم تا سال 1946 برای عضویت در فدراسیون جهانی منتظر ماند. در طی این سال ها نامجو در رقابت های پروزن و سپس خروس وزن بی رقیب بود و رکوردهای فوق العادهای از خود برجای می نهاد. با تلاش فدراسیون و وزنه برداران شاخص آن دوران، تیم ملی وزنه برداری برای نخستین بار در سال 1947 برای حضور در مسابقات اروپایی فنلاند عازم سفری برون مرزی شد ولی به علت امکانات بسیار کم و عدم آشنایی به شرایط بین المللی، این تیم دیر به فنلاند رسید و عملاً نامجو از رقابت با خروس وزنان شرکت کننده بازماند. پس از آن، او مدتی به همراه تیم ملی و سپس انفرادی در کشورهای مختلف ازجمله سوئد و مصر مسابقه داد و برای نخستین بار در مصر موفق به شکستن رکورد دنیا در حرکت دو ضرب شد.
تیم ملی وزنه برداری ستون اصلی کاروان ورزشی ای بود که در سال 1948 اولین حضور ورزش ایران در بازی های المپیک را تجربه میکرد. محمود نامجو با آمادگی فراوان و رکوردهای فوق العاده، بخت اول کسب مدال طلا در دسته خروس وزن به شمار میرفت ولی در روز مسابقه به علت عدم هضم غذایی که با ناآگاهی اطرافیان خورده بود، نتوانست قدرت خود را در مبارزات حرکت پرس و یک ضرب نشان دهد و زمانی قدرت خود را بازیافت که تنها حرکت دوضرب باقی مانده بود. در حرکت دوضرب، نامجو 5/122 کیلوگرم وزنه برداشت و هرچند رکورد جدیدی برای جهان و بازی های المپیک برپا نمود ولی از دست یابی به مدال بازماند.
ک سال پس از حادثه المپیک لندن، محمود نامجو در شونینگن هلند با ثبت رکورد 315 کیلوگرم، نخستین مدال طلای تاریخ ورزش ایران در یک رقابت جهانی را بر گردن آویخت. در سال های 1950 و 1951 او بار دیگر قهرمان دسته خروس وزن مسابقات جهانی شد و در طی این سال ها بارها و بارها رکوردهای جهانی را بهبود بخشید. زمانی که به همراه کاروان ورزشی ایران در اولین دوره بازی های آسیایی در دهلی نو حضور یافت، یکی از شناخته شده ترین قهرمانان حاضر در آن جا بود. در رقابت های وزنه برداری، او رکورد جهان را فرو ریخت تا نخستین رکورد شکن جهانی تاریخ بازی های آسیایی لقب بگیرد. پیش از المپیک 1952 هلسینکی، نامجو رکورد 320 کیلوگرم را بارها در تمریناتش تکرار کرد ولی در اثر یک حادثه رانندگی در تهران دچار آسیب دیدگی در ناحیه کمر شد و علیرغم تلاش فراوان نتوانست بهبودی خود را تا شروع مسابقات به دست آورد. زمانی که کاروان های ورزشی کشورها در هلسینکی حاضر شدند، پادشاه فنلاند به محمود نامجو و امیل زاتوپک قهرمان شهیر دوومیدانی المپیک از کشور چکسلواکی، مدال افتخار داد و از آن ها دعوت کرد تا روزی را با هم باشند. این رویداد، خود نشان دهنده اوج محبوبیت و شهرت محمود نامجو به عنوان قهرمان بزرگ وزنه برداری جهان در آن دوران است. در رقابت های وزنه برداری دسته خروس وزن، نامجو به علت آسیب دیدگی از تکرار رکوردهای خود بازماند و با ثبت 5/307 کیلوگرم به مدال نقره رسید.
یم ملی وزنه برداری ایران به علت شرایط نامساعد سیاسی در سال 1332 نتوانست در رقابت های جهانی 1953 شرکت کند. یک سال بعد نامجو در وین از سکوی نخست جهانی دور ماند و در 36 سالگی به مقام نایب قهرمانی جهان رسید. در این سال ها، علیرغم افزایش سنش و ظهور وزنه برداران جوان و پرقدرت شوروی و آمریکا در دسته خروس وزن، نامجو موفق به کسب سه مدال برنز در مسابقات جهانی 1955 و 1957 و بازی های المپیک 1956 ملبورن شد تا در زمره پرافتخارترین وزنه برداران تاریخ این رشته قرار گیرد. پهلوان شایسته ورزش ایران به درخواست اهالی وزنه برداری پاسخ مثبت داد و به منظور کسب امتیاز برای تیم ایران در سن چهل سالگی در بازی های آسیایی 1958 توکیو شرکت کرد و موفق به کسب مدال نقره شد. این آخرین میدان اسطوره وزنه برداری ایران بود. شادروان نامجو علاوه بر وزنه برداری، استاد مسلم ورزش باستانی بود و در ژیمناستیک، شمشیربازی، شنا، اسکی روی آب و حتی هنرهای رزمی تبحر داشت. در سال 1330، به ریاست فدراسیون ژیمناستیک منصوب شد و در دوران ریاستش، تیم ملی ایران به مقام پنجم رقابت های بین المللی فلورانس ایتالیا دست یافت.
او قهرمانی بااخلاق بود که روح پهلوانی را تا روزی که زنده بود با خود حفظ کرد و یک لحظه ارتباطش با معبود قطع نشد. چندی پیش از وفاتش در مراسمی که به منظور تجلیل از زحمات او برای ورزش ایران برپا شده بود، در حالی که پاهایش دیگر توان تحمل وزنش را نداشت، قرآنی را بردستان خود بلند کرد و جوانان و ورزشکاران را به پیروی و عمل به آن سفارش نمود.
هلوان محمود نامجو، پس از چندسال مبارزه با بیماری سرطان، در سی ام دی ماه 1368 در تهران دیده از جهان فروبست و در بهشت زهرا (گورستان عمومی شهر تهران) به خاک سپرده شد. محمود نامجو هنگام مرگ 73 سال داشت و از خود یک پسر و 4 دختر به یادگار گذاشت. وی انسانی وارسته و پرهیزکار، ورزشکاری نمونه و متصف به صفات انسانی و اخلاقی بود.
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد
پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید ، نتواند
که ره تاریک و لغزان است .
ارسالها: 8724
#56
Posted: 19 Jun 2012 17:01
دکتر محمود بهزاد؛ پدر زیست شناسی ایران
مرحوم دکتر محمود بهزاد “پدر زیست شناسی نوین ایران” سال ۱۲۹۲ در رشت دیده به جهان گشود و در عصر روز پنجشنبه هشتم شهریور ۱۳۸۶ در سن ۹۴ سالگی درگذشت.
پدرش جواهرساز بود. چون جواهرات را به سبک فرنگی می ساخت، او را مشهدی علی فرنگیساز خطاب میکردند. تحصیلات دوره ابتدایی و متوسطه را در رشت گذراند و جزء اولین دیپلمه های گیلان بود. سپس به دانشسرای عالی راه یافت و در سال ۱۳۱۴ در رشته علوم طبیعی و تربیتی فارغ التحصیل شد. پس از اتمام خدمت نظام وظیفه رهسپار کرمانشاه شد و به مدت ۵ سال در آن استان ماند و سپس به رشت مراجعت کرد. به دلیل آشنایی کامل با زبان فرانسوی و مطالعات مداوم، کتاب “داروین چه می گوید؟” را به سال ۱۳۲۲ تالیف و کتاب “راز وراثت” اثر ژان روستان را در سال ۱۳۲۳ ترجمه کرد.
تحصیلات و فعالیت های علمی
در سال ۱۳۲۴ با توجه به علاقه زیادی که به زیست شیمی داشت، به موازات تدریس در دبیرستان البرز تهران در دانشکده داروسازی ثبت نام کرد و در سال ۱۳۲۸ با اخذ مدرک دکترای داروسازی، فعالیت خود را در تهیه کتاب های درسی و کمی درسی متمرکز ساخت.
استاد به سه زبان فرانسه، انگلیسی و آلمانی آشنایی داشت. در سال ۱۳۳۹ با ترجمه کتاب «سرگذشت زمین» تالیف جورج گاموف وی برنده جایزه سلطنتی شد.
ترجمه کتاب “روانشناسی فیزیولوژیک” که در سال ۱۳۴۸ انتشار یافت، موجب شد برای تدریس روانشناسی فیزیولوژیک به دانشگاه تهران دعوت شود. از آن پس در دانشگاه تهران، دانشسرای عالی و مدرسه عالی دختران به تدریس زیست شناسی و روانشناسی فیزیولوژیک پرداخت. وی از سال ۱۳۳۹ به مدت ۱۵ سال در دبیرستان رازی علوم طبیعی را به زبان فرانسوی تدریس کرد.
در سال ۱۳۴۱ مامور تاسیس سازمان کتاب های درسی شد و مدت دو سال ریاست این سازمان را به عهده داشت.خدمات درخشان او در سازمان کتاب های درسی فراموش نشدنی است؛ با تلاش او همه کتاب های درسی ایران (از دوره ابتدایی تا پایان دورهٔ متوسطه) تدوین و تالیف شد و با رسم الخط واحدی به چاپ رسید.
در سال ۱۳۶۰ به زادگاه خود بازگشت و همکاری خود را با انجمن داروسازان گیلان آغاز کرد و با بیش از ۶۰ سال تدریس در زمینه های مختلف زیست شناسی، فیزیولوژی و ژنتیک به عنوان “پدر زیست شناسی نوین ایران” معروف شد.
استاد دکتر بهزاد پرکارترین نویسنده و مترجم کتاب های علمی در ایران بود تعداد تالیف ها و ترجمه های او به ۹۸ جلد کتاب می رسد که ۶۳ کتاب را به تنهایی و ۳۵ کتاب دیگر را به یاری همکاران دانشمند خود تالیف و ترجمه کرده است.
آثار او عموما مورد استقبال و توجه دانش پژوهان، دانشجویان و دانش آموزان قرار گرفته و برخی از تالیف ها و ترجمه های وی همانند “داروینیسم و تکامل” اکنون به چاپ دهم رسیده است.
اغلب آثار استاد بهزاد توسط ناشران معتبر همانند بنگاه ترجمه و نشر کتاب، شرکت سهامی کتاب های جیبی، امیرکبیر، خوارزمی، نیل، کتاب فروشی مرکزی و نیز انتشارات دانشگاهها چاپ و منتشر شده است.
علاوه بر آثاری که نام برده شد و نیز کتاب هایی که با همکاری دیگر استادان منتشر ساخته، صدها مقاله در زمینه های مختلف از وی به چاپ رسیده است. تا روزهای پایانی عمر نیز با همکاری انجمن داروسازان، مجله “حکمت” حاوی آخرین اطلاعات پزشکی و داروسازی را در رشت منتشر می کرد. دکتر بهزاد هشتم شهریور ۱۳۸۶ در رشت درگذشت.
از جمله آثار وی می توان به بیولوژی برای همه، آیا به راستی انسان زاده میمون است؟ (چاپ ۴)، بدن من (چاپ ۲)، علوم سال سوم دبستان های کشور، علوم سال چهارم دبستان های کشور، نکاتی چند درباره ژنتیک (چاپ ۲)، نکاتی چند درباره فیزیولوژی عمومی، نکاتی چند درباره فیزیولوژی اعصاب و غدد داخلی (چاپ ۲)، نکاتی چند درباره زیست شناسی (چاپ ۲)، نکاتی چند درباره روانشناسی فیزیولوژیک، داروینیسم و تکامل (چاپ ۹) و ترجمه و تالیف آثار بی شمار دیگری اشاره کرد.
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#57
Posted: 19 Jun 2012 17:02
پرفسور فضل الله رضا
پرفسور فضل الله رضا فرزند «شیخ اسدالله رضا» (روحانی و مالک) و از نبیره های امیر «هدایتاللهخان فومنی» در سال۱۲۹۳ خورشیدی در رشت به دنیا آمد. وی تحصیلات ابتدایی را در شهر رشت به پایان برد و دیپلم را در تهران گرفت و در سال ۱۳۱۷ موفق به گذراندن دوره ی کارشناسی در رشته مهندسی برق دانشگاه تهران شد.ایشان از اولین فارغ التحصیلان این رشته هستند و در همان زمان نیز به تحقیق درباره ی علوم ریاضی مشغول بودند و اولین کتاب علمی خود را در سالهای ۱۹ تا ۲۰ با عنوان دوره هندسه علمی و عملی تالیف کردند.پس از طی دوران سربازی و تحمل مشکلات فراوان عازم امریکا شدند و در سال ۱۳۲۴ مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته مهندسی برق از دانشگاه کلمبیا اخذ نمودند. در سال ۱۳۲۸ نیز موفق به اخذ مدرک دکترا در رشته مهندسی برق از دانشگاه پلی تکنیک نیویورک شدند.در طی سالهای ۱۳۳۴-۱۳۳۹ عضو گروه مهندسی برق دانشکده مهندسی برق دانشگاه ام ای تی در بوستون بودند.در طی سالهای ۱۳۳۳-۱۳۴۷ در گروه مهندسی برق دانشگاه سراکیوز در ایالت نیویورک عضو بودند.پروفسور در سال ۱۳۴۰ استاد مهمان در دانشگاه پلی تکنیک زوریخ سوییس و از سال ۴۱-۴۲ استاد مهمان دانشگاه فناوری سلطنتی دانشگاه کپنهاگ دانمارک و در طی سالهای ۴۷-۵۷ استاد مهمان دانشگاه کلرادو در بلدر امریکا و دانشگاه پاریس فرانسه بودند.تحقیقات و مباحث مورد علاقه ی ایشان در مورد نظریه ریاضی سیستمهاو مدارهای الکترونیکی است.ایشان نویسنده چهار کتاب درسی به زبان انگلیسی و یازده کتاب به زبان فارسی هستند.که کتابها ومقالات ایشان به اکثر زبانهای زنده دنیا ترجمه شده است .پروفسور در طی سالهای ۴۶-۴۸ رییس دانشگاه صنعتی شریف و دانشگاه تهران و در طی سالهای ۴۸-۵۳ سفیر ایران در یونسکو و در سالهای ۵۳-۵۷سفیر ایران در کانادا واز سال ۵۷ به بعد نیز استاد داشگاه های کنکوردیا و دانشگاه مگ کیل مونترال کانادا بوده اند.
پروفسور رضا از سال ۱۳۵۷ تاکنون استاد دانشگاههای کنکوردیادر مونترئال در کبک کانادا و دانشگاه مک گیل مونترئال هستند . ایشان همچنین رییس افتخاری کنفرانس مهندسی برق ایران . استاد افتخاری دانشگاه تربیت مدرس، رییس انجمن علمی ایرانیان در آمریکای شمالی ، رییس گسترش زبان و ادب فارسی و مشاور و همکار فعال مؤسسات علمی و ادبی فراوانی بوده است. پروفسور رضا یکی از پایهگذاران نظریه اطلاعات و مخابرات در جهان است و تحقیقات گستردهای در زمینه ظرفیت شنون و ارسال حداکثر اطلاعات در کانالهای مخابراتی نویزدار، نظریه اطلاعات و فرایندهای تصادفی ، سیستمهای خطی آنالیز عمومی، نظریه سیستم ها و مدارها، نظریه کنترل سیستمهای پویا، فضاهای خطی، انتقال و تلفات انرژی در شبکههای n دهانهای انجام داده است. او همچنین معتقد است که نباید سنتهای ملی و دینی را آسان از دست داد و در وضع کنونی جهان، خردگرایی به تنهایی نمیتواند جوامع جهان سوم را با جهش یک روزه به رده اول اقتصاد و تکنولوژی برساند .
از جملات ایشان است :
گمان نمی رود کسی در هوشمندی شرقیان و ایرانیان تردید داشته باشد، اما آئین خرد گرایی به وجه عملی آن در شرق به خصوص در این دو سه قرن کمتر مورد توجه بوده است !
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#58
Posted: 19 Jun 2012 17:04
پرفسور حسن اکبرزاده
حسن اکبرزاده در رشت متولد شد . وی تحصیلات ابتدایی را در زادگاه خود و متوسطه را در تهران و در دبیرستان البرز به پایان رسانید ، آن گاه به دانشکده علوم دانشگاه تهران راه یافت و در سال ۱۳۲۹ موفق به دریافت رتبه اول لیسانس ریاضی شد و مدال درجه یک علمی را اخذ کرد . برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و پس از گذراندن ریاضیات عمومی ، مکانیک استدلالی ، حساب جامعه و فاصله و هندسه عالی ، از دانشگاه سوربن مدرک لیسانس دریافت کرد . سال بعد با دریافت گواهینامه ارشد آنالیز عالی ، رساله دکترای دومی خود را در علوم ریاضی از سر گرفت و در سال ۱۹۶۱ میلادی موفق به دریافت دکترا از این دانشگاه شد . پایان نامه دکترای او در هشتاد صفحه در مجله دانشسرای عالی فرانسه منتشر گردید
دکتر اکبر زاده پس از مدرک فوق لیسانس ریاضی در فرانسه ، یک سال به مطالعه فیزیک و آثار انیشتین پرداخت و چهل سال بعد توانست مسأله ای که ذهنش را به خود مشغول کرده بود ، حل کند . به نوعی از فضاهای دقیق تر و روشن تر از فضاهای ریمان Riemann دست یافت که در رشته فیزیک نظری مورد استعمال فراوانی دارد .
در سپتامبر ۱۹۹۲ میلادی ، از سوی مرکز تحقیقات علمی فرانسه ، مدال درجه یک علمی را دریافت کرد . استاد از ماه اکتبر ۱۹۵۷ تاکنون با سمت های مأمور ، استاد و رئیس تحقیقات در استخدام رسمی مرکز دولتی تحقیقات علمی فرانسه، لابراتوار کلژ دوفرانس پاریس می باشد . همچنین مسئولیت هایی افتخاری نیز برعهده داشتند از جمله : نظر دهنده رسمی مجله معروف ریاضی آمریکا به نام « ماتماتیکال رویو » و نیز مشاور آکادمی علوم پاریس ( رشته مهندسی دیفرانسیل ) و عضو ریاضی دان های پاریس و آمریکا بودند.
استاد درباره شرایطش در دوران تحصیل می گوید : « فوق لیسانس را در فرانسه در عرض دو سال گرفتم . مادر و پدرم ثروتمند نبودند . مادرم هر سه ماه ، چهارماه ، سه هزار تومان به حسابم می ریخت. هفت سال غذای دانشجویی خوردم و جزو الطاف خداوندی است که بدن من سالم مانده است . مادرم مجبور بود برنج بفروشد و خرج مرا بدهد
حسن اکبرزاده می گوید :
« کارتن ـ بزرگترین ریاضی دان جهان در قرن گذشته ، استاد ریاضی من بود »
و در جای دیگر می افزاید :
” گرفتاری های ما در ایران علمی نیست ، بلکه فرهنگی است “
مسأله دانشگاه ها مسأله جدی است . ما در ایران ثروت نفتی و مالی داریم اما ثروت نیروی انسانی والا نداریم . مسأله اساسی این است که آیا ما به میزان کافی در دانشگاه ها نیروی انسانی والا داریم ؟
آن چه از سخنان استاد بر می آید آشکار می کند که دغدغه اساسی ایشان مسأله پرورش دانشجویانی اند که فردای ایران زمین در دستان توانمند آنان نهاده می شود
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#59
Posted: 19 Jun 2012 17:06
مرحوم میر احمد سید فخری نژاد :
شیون فومنی ، شهریار شعر گیلکی
میر احمد سید فخری نژاد، مشهور به شیون فومنی، از شاعران محبوب و مشهور شمال ایران است.او در سال سوم دی ۱۳۲۵ هجری خورشیدی در شهرستان فومن دیده به جهان گشود. او تحصیلات ابتدایی و سه ساله خود را در رشت سپری کرد و بعد از آن به کرمانشاه کوچ کرد و سه ساله دوم دبیرستان را تا اخذ دیپلم طبیعی -۱۳۴۵ در آنجا گذراند. شیون در سال ۱۳۴۶ وارد سپاهی دانش در طارم زنجان شد و یکسال بعد به استخدام اداره آموزش و پرورش استان مازندران درآمد و در سال ۱۳۴۸ وارد زندگی زناشویی شد در کوچی عهده دار مدیریت و تدریس در یکی از مدارس فولادمحله ساری گشت و تا سال ۱۳۵۱ به کار تدریس مشغول بود. پس از آن نیز دردیگر نقاط گیلان به این شغل ادامه داد.
او در سال ۱۳۷۲ مبتلا به بیماری نارسایی کلیه شد و یک سال بعد برای درمان این نارسایی به وسیله دیالیز(تراکافت) به تهران کوچ کرد و در همین سال با توجه به درد بیشمارموفق به اخذ مدرک تحصیلی لیسانس در ادبیات، از دانشگاه تربیت معلم شد . شیون در سال ۱۳۷۶ ه.ش پس از سالها تدریس، بازنشسته شد.
او در شهریورماه ۱۳۷۷ پس از یک دوره بیماری مزمن کلیوی و انجام پیوند کلیه در یکی از بیمارستانهای تهران از دنیا رفت . آرامگاهش در بقعه سلیمان داراب رشت بنا به وصیتش در کنار مقبره میرزا کوچک جنگلی قرار دارد .
شیون فومنی و ادبیات
شیون فومنی به عنوان یکی از شاعران موفق دو زبانه در حوزه شعر محلی و بومی گیلکی را که داشت در محاق فراموشی قرار میگرفت سینه به سینه تا آنسوی مرزهای کشورمان اشاعه داد و از سوی دیگر در حوزه شعر فارسی با انتشار مجموعههای شعر فارسی و ارائه قالبهای معمول و مرسوم شعر فارسی از شاعران تأثیر گذار و توانای شعر معاصر بشمار میرود. تحقیق و پژوهش در زمینهٔ فرهنگ، و ادب گیلان و ارائه مجموعه اشعار گیلکی در قالب غزلیات، منظومهها و دو بینیهای محلی است از جمله آثار اوست. علاوه بر اینها، ترانه سرایی یکی از جنبههای ادبی و هنری شیون است که با مهارت، چیرگی و تسلط بر موسیقی، آواها و ملودیهای محلی و فارسی از وی بهعنوان موفقترین شاعر ترانه سرا شناخت که در این حوزه ترانههای متعددی از وی به وسیله خوانندگان نامور خوانده شده، نام برده شدهاست . شیون در کنار شعر گیلکی و شعر فارسی فعالیتهای پر دغدغهای در سایر حوزههای ادبی داشتهاست از آنجمله: شعر و ادبیات کودکان، قصه، داستان کوتاه و فیلمنامه (سناریو) از دیگر آثار اوست که طبعاً برشی دیگر از تواناییهای وی به شمار میرود.
آثار فارسی شیون
شیون فومنی در شعر فارسی در دو شیوه کلاسیک و نو اشعار ماندگاری را از خود به یادگار نهادهاست. غزلهای شیون، از برجستهترین غزلهای معاصر شعر فارسی است که وی را در ردیف ممتازترین شاعر غزلسرا در حوزهٔ غزل امروز نئوکلاسیک قراردادهاست. غزلهای شیون، شیوهٔ تخیل و مضمون پردازی شاعران سبک هندی، تشبیهات، استعارات، تصاویر و زبان امروزی همراه با تمثیل، ترکیب سازی، مضمون یا بی و پارادوکسهای زیبایی را در خود دارد که البته همه اینها در کنار عناصر بومی و چه با اصطلاحات و ترکیبات زبانی گیلک، همانند: این سفر (این دفعه)، وعده خلافی، خرسخواری، تن شده، چموش پا تاوه و … به واقع دیده میشود که کلمات را به راحتی دستکاری میکند و با انها فضای تخیلی میسازد. در غزلهای او حتی قافیهها بسیار طبیعی و زیبا بجا مینمایند. خود او میگوید: وزن و قافیه و ردیف اگر اندیشیده آید پوشال کم بهایی است که خار کنی را به کار نمیرود. تشخیص زبانی او مربوط به گزینش لطیفترین واژهها رایج است و ناخودآگاه از واژههای خشک و خشن پرهیز میکند وی بلاغت را با تخیل و زیبایی در کنار هم نشانده است؛ به ویژه که سراسر اشعار و مجموعههای او هوای شمال را دارد و فضای گیلان را میتوان در شعر او به وضوح مشاهده کرد. این گونه بومگرایی که از عناصر سبکی اوست، یکی از محصولات نو گرایی نیمایی است که شاعر را با محیط خویش، پیوند میدهد. در کنار غزل در حوزه اشعار کلاسیک، رباعی، دو بیتی، مثنوی، قصیده از جمله طبع آزماییهای شاعر بودهاست که همواره با توجه به ظرفیت قالبها مشاهده توانمندیها و موفقیتهای شیون هستیم. امّا اشعار نو و اشعار سپید از پر دغدغهترین لحظههای سرودن شاعر بودهاست که چهره دیگر شاعر را در این قالب به خوبی میبینیم که چقدر از ظرفیتهای بیانی، زبانی، عاطفی و … شاعر را با خود به همراه داشتهاست که تا بدان پایه شاعری با آنهمه غزلهای زیبا و دلنشین گرایش خاصی به سرودن اشعار سپید نشان میدهد.
۱- پیش پای برگ (برگزیده اشعار): این مجموعه شعر برگرفته و برگزیده اشعار فارسی شاعر از قالب غزل، مثنوی، رباعی، دو بیتی، نو و سپید از اواخر دهه چهل تا اوایل دهه هفتاد سالهای شاعری شیون است. ناشر: شاعر، چاپ اول بهار ۱۳۷۴.
۲- یک آسمان پرواز (برگزیده اشعار): این مجموعه شعر برگرفته و برگزیده اشعار فارسی شاعر از قالب غزل، رباعی، دو بیتی، شعر نو، شعر سپید از اواخر دهه چهل تا اوایل دهه هفتاد سالهای شاعری شیون است. ناشر: شاعر، چاپ اول بهار ۱۳۷۴.
۳- از تو برای تو : این مجموعه در برگیرندهٔ غزل، رباعی، دو بیتی، مثنوی سرودهٔ شاعر است، به کوشش: حامد فومنی. ناشر: خجسته، چاپ اول ۱۳۷۸.
۴- رودخانه در بهار : این مجموعه در برگیرندهٔ اشعار سپید شاعر همراه با مقدمهای از شیون در باب دیدگاه وی از شعر و زبان شعری است، به کوشش: حامد فومنی، ناشر: خجسته، چاپ اول ۱۳۷۸.
۵- کوچه باغ حرف : این مجموعه در برگیرندهٔ کلیه اشعار شاعر در قالب رباعی است که در یک کتاب گردآوری و تدوین شدهاست، به کوشش: حامد فومنی. ناشر: هدایت، چاپ اول ۱۳۸۲.
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#60
Posted: 19 Jun 2012 17:08
استاد ناصر مسعودی
استاد ناصر مسعودی درششم فروردین سال ۱۳۱۴ در محله صیقلان رشت متولد شد. او کوچکترین فرزند خانواده است. در ۳ سالگی پدر خود را از دست داد و همراه خانواده ، سه خواهر و سه برادر خود به گذر سوخته تکیه کوچه مستوفی نقل مکان کردند. در این ایام خواهر بزرگتر با خیاطی مخارج خانه را تهیه می کرد.
صدای گیرا و نغمه خوانی در خانواده ناصر موج می زد به طوری که همگی آنها از صدای خوش و دلنشین بر خوردار بودند ولی مشکلات گذران زندگی مجالی برای شکوفایی به آنها نمی داد پس ناصر هم نمی توانست از محضر و مکتب استادی برخوردار شود و تنها الگوی او در هنر آواز، امکانات متفرقه ای بوده که در اطرافش وجود داشته است.
ناصر مسعودی خود در این باره می گوید : « اگر کار مختصری در شناسایی و معرفی موسیقی گیلان انجام داده ام همه اش با تلاش و کوشش خودم بوده و البته تشویق هنر دوستان و دوستان هنرمند را نباید نادیده گرفت. من ضمن این که از کودکی که با نغمات دلنشین افراد خانواده ام خو گرفته بودم با صداهای خوش و گرم هنرمندان آن روزگار شهر رشت مانند: مرحوم حسین صوتی ، مرشد زورخانه محل ، موذن مسجد ، نوحه خوانان تکایا و گروهی کسبه دوره گرد و جوانان خوش صدای رشت که بیشتر در باغ با صفای محتشم جمع می شدند و نوا سر می دادند آشنا و الهام می گرفتم و بعدها خوانندگانی چون : بیابانی ، یزدان پرست ، منجمی ، تحویلداری، مرتضوی ، قرقانی و عده ای دیگر و صفحات گرامافون هنرمندانی مثل خانم قمرالملوک وزیری (بانوی آواز ایران) ، ظلی ، اقبال ، بدیع زاده ، معلم و استاد من بودند ولی بیش از دوازده سال نداشتم که برای اولین بار، شخصی به نام حافظی که از فرهنگیان رشت بود قطعه ای با ساز وی خواندم که هیچ وقت آن لحظه را فراموش نمی کنم و من بارها با شوهر خواهرم و تار حافظی در منزل خواندم و پایه و مایه هنری من از همین جا شروع شد.»
ناصر مسعودی در سال ۱۳۲۸ بنا به اقتضای وضع خاص خود به تهران آمد و با برادران دیگر در خیابان هفده شهریور فعلی و شهباز آن زمان اقامت گزید ولی جدایی از زادگاهش برای وی بسیار مشکل بود لیکن در تهران به واسطه امکانات مختلف بهتری می توانست تلاش کند در همین اوقات با یکی از همشهری های مقیم تهران که مشغول تحصیل در دبیرستان بود آشنا می شود و توسط وی که در کلاس موسیقی “علی اکبر خان شهنازی” در خیابان ناصرخسرو درس مویسقی می گرفت به کلاس استاد راه یافت، در این کلاس با آقای “بحرینی” معلم ویولون آشنا می شود و صدای وی مورد پسند بحرینی قرار می گیرد و توسط او به استاد شهنازی معرفی می شود و ناصر بسیار نیاموخته ها را در محضر شادروان شهنازی آموخت و عشق و علاقه به موسیقی سبب شد که ناصر گاهی چند روز هفته را در کلاس باشد ولی باز مشکلات زندگی مانع از ادامه این کار وی شد اما بهترین خاطرات ناصر در این کلاس طبق گفته خودش زمانی بوده که با ساز آقای بحرینی و گاهی با تار زنده یاد شهنازی که برای خودشان در کلاس می نواختند ، بود و ناصر بنا به دستور استاد قطعه ای را با عشق فراوان ولی صدایی لرزان می خواند و همیشه مورد لطف و محبت استاد شهنازی قرار می گرفت.
مسعودی در سال ۱۳۳۲ با محمودی خوانساری آشنا شد و این یکی دیگر از خاطرات به یاد ماندنی وی می باشد زیرا دوستی محمودی خوانساری و مسعودی که بعدها دوستان هنرمند دیگری نیز به جمع آنان پیوستند ادامه پیدا می کند ولی دوستی او با مرحوم خوانساری خیلی صمیمی بود چه هر دو جویای نام و مشتاق یادگیری و تشنه آواز بودند. در آن ایام محمودی خوانساری در منزل دائی اش که در میدان بهارستان بود زندگی می کرد. ناصر می گوید : « عصرها از کوچه جنب مسجد سپهسالار پیاده به طرف پشت ورزشگاه شهباز دولاب برای تمرین می رفتیم ، با سادگی و بی توقعی و با کمال خلوص به خواندن می پرداختیم و هر دو نفر آرزوی رسیدن به هدف خود را داشتیم. یادش بخیر ،حبیب وزیری صدایی رسا داشت و تنی چند از هنرمندانی بودند که برای دل خود می خواندند و گاهی دور هم جمع می شدند و حالی می کردند و ردیفها و گوشه های موسیقی سنتی را با هم می خواندند مثل: پرویز توکلی که ذوق ویولون داشت ، مسعود برزین که سنتور می نواخت ، این همه وسیله شکوفایی و تشویق من بودند.»
او سپس در سال ۱۳۳۴ به گیلان بازگشت و در رشته تئاتر به فعالیت پرداخت و همزمان با آغاز بکار رادیو گیلان در سال ۱۳۳۶ به رادیو آمد به عنوان یکی از نخستین خوانندگان در این رادیو به اجرای برنامه پرداخت.
در سال ۱۳۳۴ ناصر به زادگاهش رشت رفت و ساکن شد. در همان سال با هنرمندانی کم نظیر چون : شادروان امیر عطایی که صوتی خوش و زخمه ای گوشنواز داشت آشنا شد. مرحوم امیر عطایی از مردم خطه دیلمان بود و تار نیکو می نواخت به ناصر خیلی علاقه داشت و گاهی او را یاری می کرد. غیر از امیر عطایی اشخاص دیگری مثل : کیهان دیوان بیگی ، رکن الدین نژند ، اسداله سمیعی، “علی اکبرپور”، رضا نیکوروان، غلامرضا امانی ، حسین آمنین ، تحویلداری ، منجمی ، منوچهر آمیغ و منوچهر ویسانلو هنرمندان لایقی بودند و هر کدام در کلاس و حال و هوای خود در پیشبرد موسیقی استان گیلان سهمی به سزا دارند و ناصر در مجالست با ایشان بسیار آموخت. درهمین اوان مسعودی به خاطر استعداد و علاقه به بازی گری در تئاتر یزد مرحوم محمد حسن میلانی که از هنرمندان و بانیان تئاتر در گیلان بود معرفی شد و مدت سه سال در کار هنرپیشگی نیز فعالیت کرد و در نمایشنامه های متعدد و گوناگونی مانند: « لیلی و مجنون » ، « یوسف و زلیخا» ، « فاجعه رمضان » و… شرکت کرد و ضمن این که در رادیو ارتش به طور زنده هفته ای یک ربع ساعت با ارکستر “علی اکبرپور “و همکارانش به اجرای آواز و ترانه می پرداخت کار در تئاتر نیز خیلی مورد علاقه اش بود و ضمن اجرای نقش، آواز هم می خواند ولی متاسفانه به خاطر حساس بودن تارهای صوتی اش نتوانست به کار ادامه دهد چون وقتی نقشهای پیرمرد و .. را به او می دادند مدتی دچار گرفتگی صدا می شد، با مراجعه به پزشک گوش و حلق و بینی در رشت طبیب پس از معاینه به ناصر گفت : « اگر به کار در تئاتر ادامه دهی، دیگر قادر به خواندن نخواهی بود» . ناصر با تمام عشق و علاقه ای که به تئاتر داشت، ولی به خاطر موسیقی ، تئاتر را فدای موسیقی نمود و از تئاتر کناره گرفت . در اینجا بی مناسبت نیست که از شادروان میلانی یادی شود و آن این که وی برای فرهنگ و هنر گیلان زحمت کشید و در این کار بسیار کوشا بود و بسیاری از هنرپیشگان خوب و فعال و با استعداد از دست پروردگان او می باشند .
در سال ۱۳۳۶ که رادیو گیلان افتتاح شد، ناصر مسعودی جزو اولین خوانندگانی بود که در این رادیو برنامه اجرا کرد و تا سال ۱۳۳۸ کنسرت هایی که در مدارس و مراکز فرهنگی و هنری دیگر اجرا کرد با شرکت و همکاری همین هنرمندان تئاتر و رادیو گیلان بود ولی همین ترانه ها را از سال ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۷ به شکلی زیباتر در رادیو و تلویزیون خواند که آهنگهای زیبا و محلی آن را اشخاصی نظیر غلامرضا امانی یکی ازهنرمندان خوب رشت ساخت که عبارتند از: « گول گول پیرهن » ، « پاییز گول » ، « گول ریحان » و همچنین کارهای هنرمند باذوق حسین آمنین مثل: « چی ناز کونی » ، « روخانه لب » ، « پاورچین » و نیز رضا نیکوروان با ترانه « گول مار» و « آمده فصل بهار» همه و همه پایه های ترقی و تلاش ناصر بودند که همیشه در هر مجلسی با سپاس از این هنرمندان ارزنده و دیگر دوستانش مثل: کیهان دیوان بیگی یاد می کند. ولی برای علی اکبرپور که در طول چندین سال با ایشان همکاری داسته احترام فوقالعاده ای قائل است و بیش از ۴۰ آهنگ محلی را باید ثمره این همکاری دانست که به یادگار مانده است. ناصر در این باره می گوید: « از نوجوانی تا دوران شکوفایی هنرمند ارزنده علی اکبرپور با او همکاری داشتم، او هنرمندی است شایسته و انسانی است والا و در مورد آهنگهایش معتقدم که همه آنها الهام گرفته از شالیزارها و روستاهای سرسبز گیلان است».
این تلاش ادامه داشت تا سال ۱۳۳۹ که ناصر به خدمت سربازی با سه سال تاخیر می رود و اواسط سال ۱۳۳۹ به تهران اعزام می شود. در دوره تعلیماتی به وسیله یکی از دوستان نزدیک خانوادگی خود که خانم طلعت فیروزان و آقای توفیق رسام بودند و ناصر را که مثل پسر خود دوست داشتند به « استاد احمد عبادی » و « ملوک ضرابی » معرفی می کنند و استاد هم که مثل پدر هنرمندش، شادروان آقا میرزا عبداله پدر موسیقی سنتی ایران ، از هیچ کوششی درباره آموزش به هنردوستان دریغ نداشت او را مانند پدری دلسوز مورد حمایت و تشویق قرار داد و در اسفند ماه ۱۳۳۹ وی را به مرحوم پیرنیا معرفی کرد و ضمن شنیدن صدای ناصر او را مورد تشویق قراد داد و اولین ترانه های محلی او « بنفشه » و« دلواپسی » را با سنتور زنده یاد رضا ورزنده و ضرب شادروان افتتاح در آن روز ضبط و در ۱۳ فروردین ۱۳۴۰ پخش شد و به طور کلی از همین سال فعالیت ناصر به طور دائم شروع و تا سال ۵۷ ادامه داشت . ناصر سالها از محضر استاد عبادی کسب فیض کرد و یادگار همین سالها که بین ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۰ می شود، برگ سبزهایی چند و به یاد ماندنی با پنجه سحرآمیز احمد عبادی باقی است که از کارهای خوب و سطح بالای مسعودی به شمار می رود.
ناصر مسعودی در طول ۱۸ سال تلاش در رادیو و تلویزیون با هنرمندان بزرگی مانند: اصغربهاری( کمانچه ) ، مهدی خالدی( ویولون) ، رضا ورزنده(سنتور) ، حبیب اله بدیعی( ویولون) ، محمد میر نقیبی ( ویولون) ، عباس شاپوری( ویولون) ، جلیل شهناز ( تار) ، لطف اله مجد ( تار) ، فرهنگ شریف ( تار) ، فریدون حافظی ( تار) ، امیر ناصر افتتاح ( تنبک) ، عباس زندی( سنتور) ، ابراهیم سرخوش( تار) ، شاپور حاتمی( تار) ، مجید نجاحی ( سنتور) ، بزرگ لشگری ( ویولون) ، جواد لشگری ( ویولون) ، جهانگیر ملک ( تنبک) ، محمد موسوی ( نی) ، سلیم فرزان ( قره نی ) ، مرتضی حنانه ( پیانو) ، جواد معروفی ( پیانو) ، فریدون ناصری ( پیانو) و فرهاد فخرالدینی ( ویولون) همکاری داشته که آهنگهایی مثل « به یاد آشنا » ، « نفرین بر مستی» و « مسافر» او را به یاد خاطرات دوران جوانی می اندازد.
مرتضی خان حنانه آهنگ زیبایی در ارکستر فارابی که آهنگی محلی گیلکی بود به نام « اله تی تی » با صدای ناصر که ترانه لالایی برای دخترش بود خوانده با شعری دلپذیر از « سروش گیلانی» ، کاری زیبا و به یاد ماندنی از خود به جا گذاشتند .
او در سال ۱۳۴۲ با دختری گیلک ازدواج کرد که حاصل آن دو دختر به نامهای “بنفشه” و “بیتا” و یک پسر به نام “علی” است.
ناصر مسعودی در سال ۱۳۴۳ بنا به پیشنهاد مرحوم استاد روح اله خالقی به اتفاق آقایان استاد مهدی خالدی ، فرهنگ شریف ، جهانگیر ملک ، در چهارچوب مبادلات فرهنگی و هنری سفری به شوروی سابق داشت و در سال ۱۳۵۲ نیز سفری به آمریکا جهت شناساندن و معرفی موسیقی اصیل ایران به مردم آن سامان و دو سفر به پاکستان و یکبار به آلمان که ضمن اجرای موسیقی سنتی ، برنامه هایی در موسیقی محلی نیز اجرا کرد.
از او در ۵۰ سال فعالیت هنری بیش از ۵۰۰ ترانه بجا مانده که بیش از ۲۰۰ آهنگ فارسی و سنتی ۱۵ برگ سبز و ۱۰ شاخه گل و بیش از ۲۵۰ ترانه محلی گیلک می باشد
ناصر در مورد هنرمندان سرزمین گیلان زادگاه خود می گوید : « به “فریدون پوررضا”، “زیباکناری” ، “منصور زمانی” ، “فرامرز دعایی”، و از پیش کسوتان به “مهندس احمد عاشورپور” که صدایی گرم دارد علاقه دارم و همچنین آقایان “تقی پور” ، “باقر اسکویی”، “سعید امیررحمت” ، که هر کدام آهنگی زیبا و در خور توجه برایم ساخته اند و “مسعود آجلی” که بیش از ۸ آهنگ مردمی برایم ساخت ، نظیر: « میر علی چوپان » ، « ایشااله » ، « لیلای من » ، « طفل دبستونی» و… که از اقبال عمومی برخوردار شدند. و ضمن ارادت به تمام شعرا به « نوذر پرنگ » ارادتی خاص دارم
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***