ارسالها: 1095
#271
Posted: 14 May 2012 04:10
زبان
او چند زبانه بود: با همسایگان اش به آلاشتی – لهجه ای از مازندرانی -، با دنیای خارج فارسی، با افسران قزاق طرفدار تزار به روسی؛ و با مردان اش به نوعی دیگرگون از ترکی صحبت می کرد.
دانش و مطالعات
رضاشاه پهلوی در جشن گشایش دانشگاه تهران
شرایط اقتصادی خانواده رضا در کودکی و همچنین فرهنگ آن دوره که تحصیل را صرفا برای عده معینی مقدور مینمود، باعث شد تا رضا از تحصیلات آکادمیک باز بماند. در جریان انقلاب مشروطه و پس از فتح تهران در سال ۱۲۸۷ خورشیدی به همراه گروه محافظین عینالدوله که تبعید میشد، به فریمان فرستاده شد. رضاخان به عینالدوله نزدیک شد و به آموختن خواندن و نوشتن پرداخت.
او بعدها به مطالعه تاریخ علاقهمند شد. علاقه وی را به ادبیات فارسی از بازسازی آرامگاههای سعدی، حافظ و فردوسی میتوان حدس زد. بخشی از کتاب سفرنامه مازندران وی به تعریف از سعدی و حافظ و تمجید از خوشنویسانی همچون میرعماد، میرزا محمدرضا کلهر و درویش میگذرد و خود وی مدعی است که «کتاب بوستان سعدی هم که به یک قطعه جواهر بیشتر شبیهاست تا به کلمات معمولی، کمتر ممکن است از دسترس من دور بماند.» علاوه بر ادبیات فارسی، او به مطالعه آثار مستشرقینی همچون گوستاو لوبون نیز علاقهمند بودهاست.
از رضا شاه، علاوه بر چندین متن نطق و سخنرانی، دو سفرنامه خوزستان و مازندران به جا ماندهاست که هردو پیش از انقلاب اسلامی ایران منتشر شدهاند. با توجه به میزان سواد آکادمیک رضاشاه و اینکه همواره فقط کلمه رضا را به عنوان امضا استعمال مینمودهاست، گروهی نگارش این دو سفرنامه را به دبیراعظم بهرامی نسبت میدهند.
سفرنامه خوزستان که در دوران پیش از سلطنت رضاخان نوشته شدهاست، بیشتر به وقایع مربوط به شیخ خزعل پرداختهاست. در سفرنامه مازندران که مربوط به سال ۱۳۰۵ شمسی و پس از سلطنت است، مسایل عمرانی بیشتر مد نظر بودهاست.
در دوره حکومت وی، آموزش اجباری رایگان که پیش از این و در دوره مشروطیت برای کودکان اجباری شده بود، به تدریج تحقق یافت. همچنین در این دوره برای نخستین بار پس از تاسیس دارالفنون به دست امیرکبیر، مراکز ایرانی و دولتی آموزش عالی مانند دانشگاه تهران تاسیس گردید. در این دوره همچنین با تصویب قوانین حمایتی مانند معافیت یکساله محصلین مدارس متوسطه و تاکید بر نظام آموزش عالی، مدارس متوسطه رایگان دولتی نیز شکل گرفت.
زنان
آرامگاه رضاشاه در پیرامون مسجد شاه عبدالعظیم، شهر ری
تا پیش از حکومت رضاشاه، قوانین به مردان اجازه حکومت بر زنان را میداد. اگرچه اقدامات رضا شاه نتوانست اصلاحات اساسی برای احقاق حقوق زنان انجام دهد ولی او این حقوق را از راههای دیگری همچون گسترش سیستم آموزشی و دعوت از زنان برای ساختن ایران به کمک زنان تحصلیکرده و کار در شغلهایی چون معلمی بهبود داد.
از دیگرسو برای نخستین بار با تصویب قانون مدنی در سال ۱۳۰۷، اولیهترین حقوق زنان برای ازدواج، به رسمیت شناخته شد و کف سن ازدواج دختران که تا پیش از آن محدودیتی نداشت به ۱۵ سال تمام رسید. همچنین مردان مکلف شدند که ازدواج خود را در یک دفتر ازدواج ثبت و رسمی کنند. در سال ۱۳۱۷ قانونی مترقی تر، مردان را مجبور به ارائه گواهی پزشکی (عمدتا برای جلوگیری از سرایت بیماریهای مقاربتی از مرد به همسرش) هنگام عقد نمود.
اما از سوی دیگر، رضاشاه پس از به سلطنت رسیدن اقدام به سرکوب، توقیف و بستن نشریات و انجمنهای مستقل از جمله سازمانهای زنان کرد و آخرین آنها را نیز در سال ۱۳۱۲ بست
رضاشاه در ۱۷ دیماه ۱۳۱۴ طرح کشف حجاب زنان را اجرا نمود. در این تاریخ برای اولین بار همسر و دختران رضا شاه، در جشن دانشسرای عالی دختران بدون حجاب حضور یافتند.
ماجراهای پس از درگذشت
رضاشاه سرانجام پس از دومین سکته ی قلبی در ژوهانسبورگ در گذشت.پیکر رضاشاه را پس از مرگ به مصر بردند و در آنجا به امانت گذاشتند.در اردیبهشت ۱۳۲۹,در دوره ی نخست وزیری منصورالملک جنازه به ایران آمد و با تشریفات رسمی به حضرت عبدالعظیم برده شد و در آرامگاه ویژه او دفن شد.ابتدا برخی از نمایندگان جبهه ملی با برگزاری تشریفات رسمی مخالفت کردند و قصد داشتند در مجلس سخنرانی هایی درباره ی دوره ی رضاشاه و علیه او ایراد کنند که این امر منجر به نگرانی دربار شد.سرانجام با وساطت منصورالملک نخست وزیر وقت با حسین مکی و مذاکره مکی با محمد مصدق قرار بر این شد که مجلس در این باره سکوت کند و نطقی علیه یا له او ایراد نشود.
در روز ۲۴ دیماه ۱۳۵۷ و زمان کوتاهی پیش از انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ پیکر وی بار دیگر به همراه پیکر پسرش علیرضا پهلوی توسط محمدرضا، نخست به لس آنجلس و سپس به مسجدالرفاعی مصر۳۷٫۴۶″ ۱۸′ ۳۱°شرقی ۱۶٫۴۳″ ۹′ ۳۰°شمالی برده شد. در اردیبهشت ماه ۱۳۵۹، مقبره رضاشاه به دستور حاکم شرع وقت صادق خلخالی به کلی ویران و نابود شد.ابوالحسن بنی صدر کوشش نمود که از تخریب آرامگاه جلوگیری به عمل آورد و آنگونه که صادق خلخالی در خاطرات خود می نویسد بنی صدر قصد داشت ساختمان آن را به موزه ی جنایات رضاشاه و محمدرضاشاه تبدیل کنند.صادق خلخالی در پاسخ به این استدلال در خاطرات خود نوشت:«اگر آن ها می خواستند آثار جنایات پهلوی را در موزه ای جمع آوری کنند,موزه ایران باستان می توانست جای بهتر و بزرگ تری برای این امر باشد.»
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد
ویرایش شده توسط: mohamafariborz
ارسالها: 1095
#272
Posted: 16 May 2012 06:51
محمدرضا پهلوی
محمدرضا پهلوی (۴ آبان ۱۲۹۸ – ۵ مرداد ۱۳۵۹) معروف به محمدرضا شاه پهلوی، ملقب به «آریامهر»، آخرین شاه پهلوی و آخرین پادشاه ایران بود.
در شش سالگی پدرش پادشاه شد و او به ولیعهدی ایران رسید. تحصیلات مقدماتی را در تهران و تحصیلات متوسطه را در سوئیس به اتمام رساند و در بازگشت به ایران با درجه ستوان دوم از دانشکده افسری فارغالتحصیل شد. در کوران جنگ جهانی دوم و همزمان با اشغال ایران در ۲۲ سالگی به پادشاهی رسید و از ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ تا انقلاب جمهوری اسلامی، ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ بر ایران پادشاهی کرد. در آغاز قدرت کمی داشت، ولی با پایان اشغال ایران و خروج نیروهای خارجی از کشور، به غوغای خودمختاری در آذربایجان و کردستان خاتمه داد. همچنین زمینهایی که پدرش از مالکان آنها گرفته بود را به صاحبان قبلی آن بازگرداند.
مدتی بعد و پس از نجات از یک ترور نافرجام، با تشکیل مجلس سنا بر قدرت و اقتدار خود افزود. در دوران پادشاهی او، صنعت نفت ایران به رهبری محمد مصدق ملی شد. در سال ۱۳۳۲ سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، کودتایی برای برکناری مصدق سازمان دادند. با شکست خوردن اولین مرحله کودتا محمدرضا از ایران گریخت. ولی با موفقیت کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ مصدق برکنار شد و شاه دوباره به قدرت رسید.
شاه به توسعه نظامی کشور علاقه داشت و بخش زیادی از درآمد نفتی کشور را صرف ارتش مینمود. او تحت عنوان انقلاب سفید و با هدف رسمی قرار گرفتن ایران در بین مدرنترین کشورهای جهان تا پایان قرن بیستم مجموعهای از اصلاحات اقتصادی-اجتماعی مانند اصلاحات ارضی را آغاز نمود. در دهه چهل و اوایل دهه پنجاه شمسی، ایران رشد اقتصادی سریعی را شاهد بود. محمدرضا نظام تکحزبی را در کشور حاکم کرد و عملا در شانزده سال پایان پادشاهی تقریبا هیچ یک از تصمیمات کلیدی کشوری بدون نظر مساعد او گرفته نمیشد. سرانجام او در تاریخ ۲۶ دی ۱۳۵۷ و در پی اعتراضهای گسترشیافته مخالفان به رهبری روحالله خمینی، ایران را برای همیشه ترک کرد. وی در طول زندگی خود سه بار ازدواج کرد و صاحب پنج فرزند شد.
در طول زندگی، چهار کتاب درباره زندگی خود و ایران نوشت که آخرین آنها اندکی پیش از مرگ وی به پایان رسید. او سرانجام در تاریخ ۵ مرداد ۱۳۵۹ در سن ۶۱ سالگی و در اثر سرطان غدد لنفاوی، در مصر درگذشت و در یکی از مساجد قاهره به نام مسجدالرفاعی به خاک سپرده شد.
امضا
پیش از پادشاهی
کودکی محمدرضا پهلوی
محمدرضا پهلوی در روز ۴ آبان ۱۲۹۸ خورشیدی (۱ صفر ۱۳۳۸، ۲ عقرب ۱۲۹۸، ۲۶ اکتبر ۱۹۱۹) در یک خانه اجارهای در محله دروازه قزوین تهران زاده شد. پدر او «رضا سوادکوهی» (بعدها «رضاخان میرپنج» و بعدتر «رضاشاه پهلوی») و مادرش نیمتاج[۳] (بعدها تاجالملوک آیرملو) بود.
سه ماه پس از کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ و به قدرت رسیدن رضاخان، خانواده او به خانهای بزرگتر جابهجا شدند. در این هنگام محمدرضا تنها دو سال داشت. او با پدر و مادر، دو خواهر و یک برادرش به نامهای شمس (۱۲۹۶-۱۳۷۴)، اشرف (دوقلو با محمدرضا) و علیرضا پهلوی (۱۳۰۱-۱۳۳۳) به خانه تازه خود رفتند. در این خانه او زبان فرانسوی و کلیاتی درباره فرهنگ غرب، انقلاب فرانسه، روشنفکران غربی و تاریخ غرب را نزد پرستار فرانسویاش مادام ارفع آموخت.
محمدرضا پس از به پادشاهی رسیدن پدرش و در هفت سالگی به ولیعهدی رسید. در مراسم تاجگذاری پدرش، برای محمدرضا یک تاج اختصاصی ساخته شد. از آن پس، محمدرضا به کاخی اختصاصی در مجموعه قاجاری گلستان برای آغاز آموزشهای رسمی پادشاهی منتقل شد و به همراه بیست تن از همکلاسیهای دست چین شده به مدرسه نظام رفت. رضا شاه تلاش میکرد تا با محمدرضا مانند سایر دانشآموزان کلاس رفتار شود. ولی این کار در عمل ممکن نبود. زیرا همه میدانستند که او ولیعهد است و این یک واقعیت تغییر ناپذیر بود
سفر به سوییس
محمدرضا پهلوی در پانزدهم شهریور ۱۳۱۰ برای ادامه تحصیل به سوییس اعزام شد. کشور سوئیس به دقت انتخاب شده بود. این کشور غربی و اروپایی، ولی در اروپای سیاست زده آن روزها، غیر سیاسی بود. خانوادهاش او را تا انزلی بدرقه کردند. کشتی بعد از دو روز به باکو رسید و در ادامه سفر، محمدرضا و همراهانش با قطار و از راه لهستان و آلمان به ژنو در سوئیس رفتند و برای مدت دو هفته در کنسولگری ایران در ژنو اقامت کردند. همراهان اصلی وی در این سفر علیرضا پهلوی، تیمورتاش و پسرش مهرپور تیمورتاش، دکتر مودب الدوله نفیسی (پیشکار ولیعهد) و مستشارالملک (آموزگار زبان فارسی ولیعهد) بودند.
با آن که قرار بود ولیعهد در شهر لوزان در دبیرستان لهروزه تحصیل کند، ولی به علت ناهماهنگی در ثبت نام، به مدت یکسال در یک مدرسه معمولی تحصیل نمود. در سال اول در منزل یک خانواده سوئیسی اقامت نمود. از سال بعد وی به دبیرستان لهروزه منتقل شد. او در آغاز نمیدانست چگونه باید با پسرانی که اهمیت نمیدادند او ولیعهد است، رفتار کند. در ایران او عادت داشت که رفتار متفاوتی با او بشود.
دبیرستان لهروزه از گرانقیمتترین مدارس جهان است. دروس سخت و سنگین دبیرستان، آموزش اضافه زبان و ادبیات فارسی و سختگیری بیش از حد دکتر نفیسی باعث شده بود تا محمدرضا از شرایط موجود ناراضی باشد. او وظیفه داشت که هر هفته برای پدرش نامهای بنویسد و گزارشی از وضع خود و برادرش علیرضا را به پدرش ارائه کند. در تهران این نامهها با تشریفات خاصی به رضا شاه ارائه میشد.
شاه خود در کتاب ماموریت برای وطنم ادعا نمودهاست که پیش از بازگشت به ایران در سال ۱۹۳۶ موفق به دریافت دیپلم از مدرسه له روزه شدهاست. اما سوابق موجود در مدرسه نشان میدهد که محمد رضا پیش از دریافت دیپلم، به درخواست پدرش و به دلایل سیاسی به ایران بازگشتهاست و تحصیلاتش را در ایران ادامه دادهاست. سوابق مدرسه له روزه، محمد رضا را دانشآموزی «بسیار خوب» توصیف میکنند.
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد
ویرایش شده توسط: mohamafariborz
ارسالها: 1095
#273
Posted: 16 May 2012 09:30
بازگشت به ایران
محمدرضا پهلوی درحال ورود به مدرسه نظام
جوانی محمدرضا پهلوی
اقامت محمدرضا در سوئیس ۵ سال به طول انجامید. او در ۱۷ سالگی از سوییس به ایران بازگشت و در دانشکده افسری مشغول به تحصیل شد. نظام آموزشی این دانشکده بر اساس روشهای مدرسه نظامی سن سیر بود. او دو سال بعد و در ۱۹ سالگی با درجه ستوان دوم از این دانشکده فارغالتحصیل شد. در این دوره او با فتحالله مینباشیان آشنا شد و تحت تاثیر او قرار گرفت.
در این دوره، نشستهای روزانه منظمی میان محمدرضا و پدرش انجام میگرفت. پس از فارغالتحصیلی، او به مقام بازرسی ارتش شاهنشاهی رسید. علاوه بر این، رضا شاه به تدریج محمدرضا را حتی در تصمیمگیریهای مهم خود در امور جاری کشور دخالت داد. او در بیشتر سفرها به گوشه و کنار کشور، رضا شاه را همراهی میکرد. محسن صدر با ذکر خاطرهای نشان میدهد که رضا شاه، به توصیههای محمدرضا عمل مینمودهاست
سالهای آغازین پادشاهی
سوگند پادشاهی محمدرضا در مجلس شورای ملی
در شهریور ۱۳۲۰ کشور ایران به دست نیروهای دو کشور انگلستان و شوروی (و بعدها آمریکا) اشغال گردید و رضاشاه از پادشاهی برکنار و تبعید شد. مذاکرات میان نمایندگان اشغالگران بر سر تعیین پادشاه جدید مدتی به طول انجامید. گزینه دیگر بریتانیا به غیر از محمدرضا، پسر محمدحسن میرزا نوه محمدعلی شاه قاجار (ساکن انگلستان و افسر نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا) بود. ولی سرانجام به پیشنهاد انگلستان و با توافق شوروی و آمریکا، محمدرضا پهلوی به جای پدرش به پادشاهی برگزیده شد. مجلس ایران نیز این تغییرات را تصویب نمود. بنابراین از دید انگلستان، پادشاهی محمدرضا «انتخاب آزادانه مردم ایران» تعبیر شد
جنگ و پیامدهای آن
دیدار با وینستون چرچیل در خلال کنفرانس تهران در سفارت شوروی در تهران
اشغال ایران در جنگ جهانی دوم
او زمانی به پادشاهی رسید که تنها ۲۲ سال داشت. در میان اطرافیان به کسی اعتماد نداشت، ولی با آنان به شکلی دموکراتیک برخورد میکرد. او متوجه شد که در مسکو، مذاکراتی برای پادشاهی برادرش عبدالرضا انجام شدهاست. پدرش قبلا یکبار به او گفته بود که مایل است پیش از مرگش، همه مشکلات را از میان بردارد تا محمدرضا به راحتی حکومت کند. برداشت او این بود که پدرش وقتی این حرف را گفته، فکر میکرده که او توانایی لازم برای حکومتکردن نداشتهاست. حتی خود او نیز مطمئن نبود که بدون حمایت پدرش بتواند بر امور مسلط شود.
زمانی که سه مرد قدرتمند آن روزگار (چرچیل، روزولت و استالین) برای شرکت در کنفرانس تهران به تهران رفتند، میزبانی او را نپذیرفتند و در سفارتهای خود اقامت کردند. تنها استالین بود که به دیدار وی رفت. شاه جوان ناچار شد برای ملاقات با چرچیل و روزولت، به سفارت شوروی (که محل کنفرانس بود) برود. او از اینکه اینگونه تحقیر شد رنجید و این رنجش هرگز التیام نیافت.
قراربود متفقین حداکثر تا ۶ ماه پس از پایان جنگ جهانی دوم، نیروهای خود را از ایران خارج کنند، ولی شوروی در عمل، این قرار را زیر پا گذاشت. پیشهوری با حمایت شوروی در تبریز و قاضی محمد در کردستان علم شورش برداشتند. شاه اینبار با کمک آمریکا و سیاست قوام السلطنه موفق شد حمایت شوروی را از شورشیان بردارد و با کمک ارتش، آذربایجان و کردستان را آزاد کند. او همچنین فرصت یافت تا اقتدار از دست رفته خود را بازگرداند و قدرت را در دست خود قبضه کند. روزنامهها با عناوینی همچون «نخستین دستاورد بزرگ در راهی طولانی» و «خطر تجزیه ایران توسط یک پهلوی برطرف شد» از او در تبریز استقبال کردند.
او همچنین با بازگرداندن مالکیت زمینهای رضا شاه به مالکین اصلی و اولیه آن محبوبیت بیشتری در عرصه داخلی کسب کرد
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد
ارسالها: 1095
#274
Posted: 16 May 2012 12:06
ترور در دانشگاه تهران
محمدرضا پهلوی پس از ترور نافرجام در سال ۱۳۲۷ خورشیدی
در دیماه ۱۳۲۷ شایعاتی به وزارت امور خارجه آمریکا رسید که شاه به دنبال فرصتی برای اصلاح قانون اساسی و بالابردن قدرت خود در مقابل مجلس است. تنها یکماه بعد در ۱۵ بهمن با ترور نافرجام شاه در دانشگاه تهران این فرصت به دست وی افتاد. فقط یکی از گلولههای ضارب، ناصر فخرآرایی، به شاه برخورد کرد. ولی باعث آسیب جدی شاه نشد. چند لحظه بعد، ضارب بدون بازجویی در همان محل ترور کشته شد و انگیزههای او از این کار در پردهای از ابهام باقی ماند.
بعدها گفته شد که وی عضو یک گروه کمونیست-اسلامی بودهاست. شاه با همین بهانه، نهتنها همه مخالفین مذهبی و چپگرای خود را سرکوب کرد، بلکه حتی به شکلی غیررسمی انگشت اتهام را به سوی انگلستان نیز نشانه گرفت. این در شرایطی بود که از سوی انگلستان تحت فشار قرارداشت تا قرارداد نفتی جدیدی با آنان امضا کند.به گفته یرواند آبراهامیان شاه به بهانهٔ این ترور، یک کودتای سلطنتی به راه انداخت. این ترور «موهبتی در لباس مبدل برای شاه» بود.
سپس در شرایطی که حکومت نظامی اعلام شده بود، انتخابات مجلس موسسان برگزار شد. این مجلس علاوهبر افزایش اختیارات شاه، تشکیل مجلس سنایی را تصویب کرد که نیمی از سناتورهای آن از سوی شاه منصوب میشدند.
در یک گزارش دولتی آمریکایی در بهار ۱۳۲۸ (چند ماه پس از ترور) چنین درج شدهاست: «همه آثار رهبر بودن، در شاه ناپدید شدهاست. او که تاکنون تظاهر میکرد مایل است رهبری «پیشرفت و اصلاحات» را برعهده داشته باشد، در عمل، نه توانایی این رهبری را دارد و نه شخصیت لازم برای اینکار را.»
ملی شدن صنعت نفت
پالایشگاه آبادان در دوره ملی شدن صنعت نفت ایران
در طول دهه چهل و ابتدای دهه پنجاه میلادی، سهم درآمد ایران از قرارداد ۱۹۳۳ بسیار کم بود. به عنوان نمونه در سال ۱۹۵۰ میلادی، (بالاترین درآمد ایران) سهم ایران به کمتر از ۱۲ درصد رسیده بود و مجموع دریافتی ایران از شرکت نفت ایران و انگلیس، تنها ۱۶ میلیون پوند بود. در همین سال دولت انگلستان از درآمدهای این شرکت تنها نزدیک به ۵۱ میلیون پوند مالیات اخذ میکرد. این قرارداد قرار بود در سال ۱۹۶۱ خاتمه یابد و شاه تحت فشار قرار گرفته بود تا قرارداد الحاقی را که خاتمه آن سال ۱۹۹۳ بود بپذیرد. مدیران انگلیسی شرکت نفت ایران و انگلیس حس میکردند تا زمانی که بر شاه نفوذ دارند، نیاز به هیچ تغییری نیست. آنان شاه را به دلیل نقش انگلستان در به قدرت رسیدن وی، به این کشور مدیون میدانستند.
پیش از آغاز مبارزات ملی شدن نفت و پیش از مذاکرات گس-گلشائیان، شاه و رزمآرا به دنبال اجرایی شدن مدل ۵۰-۵۰ بودند. شاه نگران بود که هرگونه تلاش برای ملی کردن نفت، منجر به خراب شدن روابط میان ایران و انگلستان شود. با آغاز مذاکرات گس و گلشائیان، شاه هیات دولت را در چانهزنیها آموزش میداد. سرانجام او به هیات دولت گفت که قیمت تضمینی توافق شده را بپذیرند و به اینترتیب، قرارداد گس-گلشائیان به امضا رسید. لایحه مزبور ۴ روز پیش از پایان دوره پانزدهم مجلس شورای ملی برای تصویب به مجلس رفت، ولی با هوشیاری فراکسیون اقلیت، دوره مجلس پیش از تصویب قرارداد، خاتمه یافت.
با تشکیل مجلس شانزدهم، نه تنها قرارداد گس-گلشائیان رد شد، بلکه ماده واحده قانون ملی شدن صنعت نفت در دستورکار مجلس قرار گرفت. سفارت انگلستان از طریق اسدالله علم از شاه خواست تا تمام تلاش خود را برای ممانعت از تصویب این طرح انجام دهد. ولی شاه در این مرحله مصمم بود تا در کار مجلس دخالت نکند. درواقع افکار عمومی چنان بود که هیچ حکومتی حاضر به مخالفت یا رد کردن این طرح نبود.[۴۹] حتی زمانی که آمریکاییها به او هشدار دادند که ملی شدن صنعت نفت در ایران، منافع نفتی آمریکا در سایر نقاط جهان را نیز به خطر انداختهاست، شاه از آمریکاییها خواست که از او نخواهند که با این طرح مخالفت کند. او از قدرت روز افزون جبهه ملی در بهت فرو رفته بود. سرانجام طرح به تصویب رسید و صنعت نفت ملی شد.
کودتای ۲۸ مرداد
شاه در کنار شعبان جعفری از عوامل کودتای ۲۸ مرداد
شاه به شیوه حکومت استبدادی معتقد بود. او مایل بود مانند پدرش با روش مشت آهنین حکومت کند و در عوض، مصدق میخواست شاه، نقشی مانند پادشاه انگلستان داشته باشد. این مسئله عامل اصلی اختلاف شاه با نخست وزیرش محمد مصدق گردید. مصدق تلاش کرد تا پست وزارت جنگ را از کنترل شاه خارج کند. شاه نپذیرفت. مصدق استعفا کرد. ولی با گسترش اعتراضات، شاه ناچار به عقب نشینی شد. مصدق به قدرت بازگشت و خانواده شاه را از کشور تبعید کرد. در این دوره مصدق به وضوح، قدرت برتر کشور (نسبت به شاه) بود.
یک سال بعداز واقعه ۳۰ تیر ۱۳۳۱ شاه طی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با طرح سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، مصدق را برکنار نمود. این عملیات از روز ۲۵ مرداد آغاز شد. شاه پیش از آغاز عملیات به ویلایش در کلاردشت رفت و با شکست خوردن اولین مرحله از کودتای ۲۵ مرداد ابتدا به بغداد و سپس به رم گریخت. ولی سه روز بعد، طرفداران شاه موفق به اجرای دوبار کودتا و تسخیر ساختمان رادیو سایر مراکز دولتی شدند. تنها پس از آن بود که شاه به ایران بازگشت. مصدق برکنار، زندانی و پس از پایان دوره زندان،به احمدآباد تبعید شد. بازگشت غیرقانونی شاه به قدرت، یکی از دلایل انقلاب ۱۳۵۷ بود.
پس از کودتای ۲۸ مرداد
شاه و خانواده پس از جشن تاجگذاری
پس از کودتا، حکومت شاه مورد حمایت غرب قرار گرفت و قدرت او رو به رشد گذاشت. در زمستان ۱۳۳۳، دانشگاه کلمبیا در نیویورک به محمدرضا پهلوی دکترای افتخاری حقوق داد.
شاه متقاعد شده بود که از دید مردم ایران او رهبری قدرتمند و محبوب است. او خود را رهبری عادل میدانست که ۹۹% مردم ایران پشتیبان برنامههای او برای توسعه ایران هستند. با اینحال ساواک تحت فرمان شاه تشکیل شد و به سرکوب مخالفان داخلی پرداخت. شاه بار دیگر در ۲۱ فروردین سال ۱۳۴۴ خورشیدی در برابر پلههای کاخ مرمر به دست یکی از سربازان وظیفه گارد جاویدان به نام رضا شمسآبادی ترور شد. این ترور نیز نافرجام ماند و شاه هیچ آسیبی ندید.
شاه در روز تولد ۴۸ سالگی خود، تاجگذاری کرد. در ابتدای دهه پنجاه خورشیدی، میلیونها دلار برای برگزاری جشنهای دو هزار و پانصد ساله در پارسه هزینه شد و بزرگترین اجتماع سران کشورهای جهان در آنجا برگزار شد. در سال ۱۳۵۴، شاه مبداء تاریخ را به ۵۹۹ قبل از میلاد تغییر داد و گاهشماری شاهنشاهی را، تاریخ رسمی کشور اعلام کرد. دو سال بعد و در جریان انقلاب، دوباره گاهشماری هجری خورشیدی، گاهشماری رسمی کشور اعلام شد.
نفت و درآمدهای نفتی
بازدید رسمی از پالایشگاه آبادان
یک سال پس از کودتای ۲۸ مرداد، با تلاش شاه قرارداد کنسرسیوم به امضا رسید. بر اساس این قرارداد، کنسرسیومی از کارتلهای نفتی آمریکایی، بریتانیایی، فرانسوی و هلندی، انحصار استخراج و تولید نفت در سراسر خاک ایران را به دست آوردند. سهم درآمد ایران بر پایه ۵۰-۵۰ درنظر گرفته شد. شش سال بعد و در شهریور ۱۳۳۹، اوپک با مشارکت ایران پایهگذاری گردید. در طول سالهای بعد شاه هیچگاه اشتیاق خود را برای افزایش قیمت نفت مخفی نکرد. او همه ساله نمایندهای به نزد روسای کنسرسیوم میفرستاد و از آنان میخواست تا سهم ایران را افزایش دهند. افزایش درآمد نفتی طی این سالها مخارج توسعه نظامی مورد نظر شاه را تامین میکرد.
با وقوع جنگ اعراب و اسرائیل و تحریم فروش نفت توسط کشورهای عربی شاه حاضر به پیوستن به تحریم نفتی نشد. ایران، عربستان را از لحاظ تولید نفت پشت سر گذاشت و در سال ۱۹۷۰ بزرگترین تولید کننده نفت در خاورمیانه شد. نیکسون برای مقابله با قیمت بالای نفت ناچار شد تا دو بار (در سالهای ۱۹۷۱ و ۱۹۷۲) ارزش دلار را کاهش دهد. اوپک نیز به رهبری شاه با این حرکت مقابله کرد و دو بار(هر بار اندکی پس از کاهش ارزش دلار) قیمت نفت را افزایش داد. از سوی دیگر، اکتشاف نفت در داخل مرزهای آبی خلیج فارس، به شاه این امکان را داد تا با شرکتهای کوچک و جدید خارج از کنسرسیوم، قراردادهای کشف و استخراج جدید منعقد کند.
انقلاب سفید
رژه سپاهیان دانش به مناسبت سالروز انقلاب سفید
در سال ۱۳۴۱ شاه تحت فشار کندی، مجموعهای از اصلاحات اقتصادی-اجتماعی را با عنوان «انقلاب سفید» یا «انقلاب شاه و ملت» به اجرا گذاشت. این مجموعه در ابتدا شامل اصلاحات ارضی و چهار اصل دیگر بود که بعدها به نوزده اصل افزایش یافت. سپاه دانش، سپاه ترویج و آبادانی و سپاه بهداشت در قالب همین مجموعه بنیانگذاری شدند.
شاه گمان داشت که با اجرای اصلاحات ارضی، نهتنها حمایت آمریکا را به دست خواهد آورد، بلکه با از میان برداشتن نظام ارباب رعیتی، دهقانان را نیز به جمع حامیان خود خواهد افزود. هدف رسمی این بود که ایران تا پایان قرن بیستم در بین مدرنترین کشورهای جهان قرار داشته باشد.
در عمل، انقلاب سفید شاه، به نتیجه مطلوب شاه، نرسید. شاه انقلاب سفید خود را به «بزرگترین شوی تبلیغاتی که دنیا تاکنون دیده بود» تبدیل کرد. انجام این اصلاحات، نظام تولید ثروت طبقه اشراف را که از متحدان شاه بودند، دگرگون کرد. از سوی دیگر انقلاب سفید، شکاف میان مذهبیها با شاه را گسترده کرد. از میان اصلهای انقلاب سفید، اصلی که بیش از بقیه موجب تحریک و موضعگیری مخالفان مذهبی گردید، اصل حق رأی زنان بود. در یک گزارش سازمان سیا آمدهاست که هر روز ایرانیان بیشتر و بیشتری اصلاحات موجود در این برنامه را رد میکنند.
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد
ویرایش شده توسط: mohamafariborz
ارسالها: 1095
#275
Posted: 20 May 2012 07:40
ارتش
شاه هنگام یک رژه نظامی
شاه یکی از پرزرقوبرقترین ارتشهای جهان را در ایران ایجاد کرده بود. بخش زیادی از درآمد نفتی کشور به تجهیز ارتش اختصاص مییافت. حتی حامیانی مانند ژنرال آیزنهاور نگرانی خود را، از پرداختن بیشاز حد شاه به بودجه نظامی، پنهان نمیکردند. او در یک تلگراف محرمانه، شاه را دارای «وسواس نظامی» توصیف کردهاست.
شاه، که خود را یک نابغه نظامی میداند... احساس میکند که کشورش توان نظامی... کافی برای دفاع از خود نداشته، یا، مردم ایران وجود چنین قدرتی را در ارتش باور ندارند... او گمان میکند که به تسلیحات مدرن بیشتری
سیاست داخلی
شاه مردمسالاری را برای ایران تجویز نمیکرد و آن را یک مانع در برابر توسعه میدانست. او اعتقاد داشت که یک حکومت استبدادی مانند حکومت پدرش برای کشور مفیدتر است. شاه حداقل در شانزده سال پایان پادشاهیاش، تصمیمگیرنده نهایی برای تمام تصمیمات کلیدی کشور بود.
با آغاز سلطنت شاه جوان در ۱۳۲۰، احزاب شروع به شکلگیری کردند. تا پیش از واقعه ترور دانشگاه تهران، حزب کمونیستی توده، موفقترین حزب از میان احزاب بود. پس از این ترور، حزب توده غیر قانونی اعلام شد. با وقوع کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، فعالیت احزاب ملیگرا نیز ممنوع شد. در سال ۱۳۳۶ شاه به این نتیجه رسید که برای پایداری حکومت خود، نیاز به دو حزب دارد. او منوچهر اقبال و اسدالله علم را مأمور تشکیل دو حزب (در ظاهر مخالف) کرد. ولی این دو حزب، در خارج از مجلس نفوذی نداشتند. سرانجام مجادله همین دو حزب با یکدیگر بر سر تقلب انتخاباتی، باعث شد که شاه از احزاب خود ساخته نیز ناامید شود و در سال ۱۳۵۳، حزب رستاخیز را به عنوان تنها حزب قانونی کشور ایجاد کند. او اعلام کرد که هرکسی مایل نیست به این حزب بپیوندد، باید کشور را ترک کند.
سیاست خارجی
شاه در کنار استالین در سالهای آغازین پادشاهی
محمدرضا پهلوی در کنار جیمی کارتر در سفر شاه به ایالات متحده آمریکا
زمانی که محمد رضا پهلوی به پادشاهی رسید، ایران در اشغال نیروهای شوروی و انگلستان بود. این اشغال تا سال ۱۹۴۶ طول کشید. پس از خروج این نیروها ایران در تلاش برای بازیابی مجدد استقلال خود بود. در این دوران شاه قادر نبود که سیاست خارجی هماهنگی را دنبال کند. شاه در این سالها تلاش کرد تا روابط مستحکمی را با غرب پایهگذاری کند. بریتانیا که مایل بود به جای گفتگو با یک مجلس و یک هیئت دولت، با یک فرد معامله کند و آمریکا که معتقد بود وجود یک ایران استبدادی در نزدیکی مرزهای شوروی، امنیت آنان را بیشتر تامین میکند و مایل بود که قدرت شاه در ایران افزایش یابد. بازگشت شاه به سلطنت پس از ملی شدن صنعت نفت با کمک و حمایت آمریکا بود. بنابراین وابستگی شاه به آمریکا عامل تعیینکننده در سیاست خارجی او از این زمان به بعد بود.
از اواسط دهه چهل، شاه برای کاستن از وابستگیهای سیاسی و فنی به غرب روابطش را با شوروی بهبود بخشید. بدنبال سفر شاه به مسکو در سال ۱۳۴۳ میلادی مناسبات اقتصادی و سیاسی جدیدی با شوروی شکل گرفت. این بهبودی روابط علاوه بر سود اقتصادی، موقعیت و قدرت چانهزنی شاه در مقابل غرب، رقیبان منطقهای مانند عراق و جمال عبدالناصر، و نیروهای مخالف داخلی را بالا برد.
محمدرضا توانست از اهرم نفت و اوپک استفاده برده و عملا در آغاز دهه پنجاه توانست بعنوان یک قدرت نفتی و منطقهای حتی با متحدان غربی خود بر سر منافع ایران چانهزنی کند. اما با همه این تلاشها، شاه هیچگاه نتوانست از سایه اشغال ایران در سالهای آغازین سلطنت و وابستگیاش به آمریکا بیرون بیاید. بگفته امین صیغل اکثریت مردم ایران همیشه او را دستنشانده آمریکا میدانستند. پس از خروج بریتانیا از خلیج فارس، شاه نقش ژاندارمی منطقه را بر عهده گرفت.
او حاکمیت نظامی ایران را بر جزایر سهگانه اعمال کرد و در عوض، از ادعای حاکمیت بر بحرین دست برداشت. پیمان بغداد (بعدها پیمان سنتو) میان کشورهای ایران، عراق، ترکیه و پاکستان منعقد شد. شاه از موضع قدرت پیمان الجزایر را امضا کرد و به اختلافات مرزی با عراق خاتمه داد.
این همزمان با «دکترین نیکسون» پس از جنگهای هندوچین بود که سعی داشت در سیستم دو قطبی دوران جنگ سرد از طریق قدرتهای منطقهای منافع آمریکا را تامین کند. آمریکا به ایران به چشم یکی از این قدرتهای منطقهای مینگریست. بدنبال این نظام جدید بینالمللی و نقش جدید ایران، شاه در این زمان درصدد افزایش قدرت نظامی و صنعتی خود برآمد. سرمایههای غیر مالی ایران جوابگوی برنامههای شاه نبود و شاه دوباره هرچه بیشتر از نظر فنی و نظامی به آمریکا وابسته میشد. در آن زمان سیل مستشاران آمریکایی وارد ایران شد که باعث برانگیخته شدن حساسیتهای منفی مردم ایران شد. حتی با روی کار آمدن جیمی کارتر در آمریکا تغییری در ماهیت سیاست آمریکا و «دکترین نیکسون» بوجود نیامد. با وجود تاکید کارتر بر مسئله حقوق بشر و کنترل فروش سلاح به متحدین غیر غربی آمریکا، کارتر از رهبری و سیاستهای شاه حمایت میکرد و او را به عنوان یک «رهبر بزرگ» ستایش میکرد.
انقلاب ۱۳۵۷ و ترک ایران
تیتر اصلی روزنامه اطلاعات با سرخط
شاه رفت
نوشتار اصلی: انقلاب ایران (۱۳۵۷)
دلایل متعدد و متفاوتی برای شکست شاه در برابر انقلاب ایران ارائه شدهاست. سعید امیرارجمند نارضایتی و بوجود آمدن تمایلات ضد خارجی بخاطر وابستگی رژیم شاه به امریکا و حضور وسیع نیروهای امریکایی و اروپایی در ساختار اقتصاد و ارتش را از محرکهای اعتراضات میداند. همچنین او بوجود آمدن یک ساختار متمرکز سلطنتی در ایران را عاملی میداند که تمام نارضایتیها را بسوی یک شخص هدایت نمود. نبود پلورالیسم که در عصر مدرن نظام سلطنتی را شکنندهترین ساختار در میان ساختارهای موجود میکند نیز از دیگر عوامل این اتفاق است. ولی نقش خود شاه نیز در این میان مهم بود.
شاه در دو سال آخر سلطنتش، اشتباهترین تصمیمات دوره حکومت خود را گرفت. زمانی که باید خود را قدرتمند نشان میداد از خود ضعف نشان داد و زمانی تظاهر به قدرت میکرد که نشانهای از قدرت در او وجود نداشت. دلیل این اشتباهات تصمیم گیری مجموعهای از عوامل شخصی و سیاسی بود. عواملی که ریشه در شخصیت متزلزل شاه در آن زمان خاص داشت. او هر روز کمتر و کمتر خود را درگیر امور روزانه کشور میکرد. به گفته ماروین زونیس، زمانی که انقلاب آغاز شد، شاه همه عوامل خارجی که برای سالها سرچشمههای حمایت روانی از شخصیت او را تشکیل میدادند، از دست داده بود.
شاه و فرح پهلوی در واپسین ثانیههای حضورش در ایران، فرودگاه مهرآباد
در بین دهه چهل و پنجاه شمسی اقتصاد ایران به سرعت رشد نمود و این باعث افزایش خودبزرگبینی شاه شده بود. گزارشی از سازمان سیا عنوان میکند که شاه خود را «دارای یک مأموریت الهی» برای اداره کشورش میداند. بدنبال این پیشرفت شاه سیاستهای سختی علیه نیروهای چپگرا و میانهرو پیش گرفت. او معتقد بود که روحانیت (به غیر از طرفداران خمینی) متحدان مورد اعتماد او در جنگ برعلیه کمونیسم و ملی گرایی سکولار در ایران است. این سیاست به روحانیت ایران فرصت داد تا شبکه انحصاری در میان مردم بوجود بیاورند. او در سال ۱۳۵۳ سیستم تک حزبی در ایران را اعلام نمود. ایدهای که بسرعت به موضوعی برای مخالفت و تمسخر تبدیل شد. حتی امیرعباس هویدا اولین دبیر کل حزب رستاخیز نیز (در محافل خصوصی) این ایده شاه را به تمسخر میگرفت.شاه گمان میکرد (مانند آنچه در روزنامههای حکومتی نوشته میشد)، مردم اگرهم او را به عنوان رهبر کشور عاشقانه دوست ندارند، حداقل وی را تحسین میکنند. در طول ماههای آخر، شاه با دیدن تظاهرات میلیونی مردم بر علیه خود، این عامل روانی را از دست داد.
در یازدهم اردیبهشت ۱۳۵۴ پزشک شاه تشخیص داد که شاه مبتلا به سرطان غدد لنفاوی شدهاست. هر چند شاه این موضوع را برای سه سال حتی از فرح نیز پنهان کردهبود. شاه که همواره و از کودکی گمان داشت به نوعی تحت حمایت خداوند و امامان شیعه است، زمانی که فهمید دچار بیماری سرطان شدهاست، اعتماد به نفس ناشی از این سرچشمه روانی را نیز از دست داد.
شاه به درخواستهای آمریکا برای استفاده از نفوذ خود در اوپک برای پایین آوردن قیمت نفت پاسخ منفی داد. این موضوع باعث شد تا امریکا برای پایین آوردن قیمت نفت از او ناامید شده و دست به دامن عربستان سعودی شود. از سوی دیگر کارتر فشارش بر روی شاه برای بهبود دمکراسی در ایران را از سر گرفت. صرفنظر از اینکه آیا شاه همچنان مورد حمایت غرب بود یا خیر، خود شاه احساس میکرد که دیگر مورد حمایت نزدیکترین متحد خود یعنی ایالات متحده نیست. در واقع او آمریکا را نیز به عنوان حامی روانی خود، در کنار خود نمیدید. شاه پس از سقوط، برداشته شدن حمایت غرب از حکومت خود را بزرگترین عامل سقوط خود عنوان میکرد و انگیزههای دموکراتیک مردم ایران را نفی مینمود. هرچند به گفته عباس میلانی حتی در کنفرانس گوادلوپ نیز امریکا حمایت خود از شاه را اعلام کرده بود.
از میان نزدیکان عاطفی شاه، ارنست پرون سالها پیش درگذشته بود. اشرف، خواهر دوقلوی او که در نیویورک زندگی میکرد، از نظر انقلابیون چهرهای مخدوشتر از آن داشت که بتواند به ایران بازگردد و به تقویت روحیه شاه کمک کند. و از همه بدتر اسدالله علم تنها چند ماه قبل با بیماری سرطانی مشابه خود شاه، درگذشته بود. بنابراین سرچشمههای حمایت کننده روانی، یکی یکی او را ترک گفته بودند.
شاه در ماههای آخر دچار تزلزل شخصیت و بلاتکلیفی و عدم توانایی تصمیمگیری بموقع شده بود. تمام ارکان جامعه حول شخص او شکل گرفته بود و با تزلزل شاه تمام این ارکان به هم ریخت. امیر ارجمند به دستور شاه به ارتش (به خصوص بعد از واقعه هفده شهریور) در مورد عدم سرکوب مردم اشاره میکند. دستور منع تیراندازی مستقیم ارتش به مردم (که منجر به پیروزی انقلاب با تلفاتی ناچیز شد) و همچنین وسواس شاه در چیدن و انتخاب فرماندهان ارتش بگونهای که همیشه فرمانبردار او باشند، در نهایت منجر به این شد که در نبود یک شاه تصمیم گیرنده، فرماندهان ارتش فاقد قدرت تصمیم گیری باشند. سرانجام با بالا گرفتن اعتراضات، شاه در ۲۶ دی ۱۳۵۷ ایران را ترک کرد و مدتی بعد در ۲۲ بهمن ماه همان سال انقلاب ایران به پیروزی رسید.
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد
ویرایش شده توسط: mohamafariborz
ارسالها: 1095
#277
Posted: 20 May 2012 09:07
کتابهای محمد رضا پهلوی
ماموریت برای وطنم
ماموریت برای وطنم نام کتابی است به قلم محمدرضا پهلوی. شاه در بخشی از این کتاب به تاریخ کهن ایران افتخار میکند و ایران را صادرکننده فرهنگ و هنر به جهان بشریت معرفی مینماید و از برپایی نخستین امپراطوری در ۲۵۰۰ سال پیش توسط کوروش مباهات میکند. او در این کتاب با نقل مطالبی، خود و رژیمش را مذهبی معرفی مینماید و خود را نظر کرده خدا و امامان شیعه دانسته و برای خویش رسالت الهی قائل میشود. شاه در این کتاب نوعی از گفتمان همذات پنداری میان ایران و غرب را ارائه کردهاست.
روحالله خمینی درباره این کتاب گفتهاست:«شاه سابق که در آن کتاب نوشتهاست، مأموریت برای وطنم، من این را صحیح میدانم، مأموریت برای وطن داشت برای اینکه وطن را به کلی نابود کند، اسلام را نابود کند»
به سوی تمدن بزرگ
به سوی تمدن بزرگ عنوانی است که محمدرضا شاه پهلوی در نوروز سال ۱۳۵۵ از آن برای اشاره به پیشرفتهای جاری و برنامههای آینده ایران استفاده کرد و برنامهها و آرمانهای خود را برای ایران و مردم ایران در کتاب به سوی تمدن بزرگ تصویر کرد. این مقاله با استفاده از این کتاب که در سال ۲۵۳۶ شاهنشاهی به چاپ رسید نوشته شده است. در گفتمان تمدن بزرگ، شاه علاوه بر توصیف پیشرفتهای کشور در طول ۱۵ سال پس از انقلاب سفید، به بیان چشمانداز خود برای تبدیل ایران از یک کشور عقبمانده به یک کشور پیشرفته پرداخت که با اجرای برنامه عمرانی ششم درهای تمدن بزرگ برای ایرانیان گشوده خواهد شد.
دستاوردهای اقتصادی و اجتماعی
نشان رسمی دربار پادشاهی ایران که در آن فروهر (آترا) دیده میشود. (در گوی، سمت راست، بالا) دورهی پهلوی ۱۳۰۴ تا ۱۳۵۷ خورشیدی
در دوران سلطنت محمد رضا شاه پهلوی برای پیشرفت ایران برنامههای عمرانی با همکاری و همیاری مردان بزرگی چون ابوالحسن ابتهاج یکی از مدیران بانک جهانی و بنیانگذار سازمان برنامه و بودجه کشور و صفی اصفیا طراحی شد. برنامههای عمرانی کشور در دورههای گوناگون بدین ترتیب بودند:
برنامه عمرانی اول ۱۳۲۷ - ۱۳۳۳
برنامه عمرانی دوم ۱۳۳۴ - ۱۳۴۰
برنامه عمرانی سوم ۱۳۴۱ - ۱۳۴۶
برنامه عمرانی چهارم ۱۳۴۷ - ۱۳۵۱
برنامه عمرانی پنجم ۱۳۵۲ - ۱۳۵۶
برنامه عمرانی ششم برنامهریزی شده برای سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۱
در سال ۱۳۳۸ بانک مرکزی ایران بنیان نهاده شد. مهدی سمیعی ریاست بانک مرکزی را بر عهده داشت و زیر نظر وی بودجهبندی کشور و بانکداری شکل گرفت بودجه برنامههای عمرانی و چرخش درست پول در زمان وی به ایران به کار انداخته شد. دیگر شخصیت ایران که بار پیشرفت ایران را همراه با شاه به دوش کشید علینقی عالیخانی وزیر اقتصاد بود. عالیخانی، اصفیا و سمیعی طراحان پیشرفت اقتصاد ایران بودند با نرخ رشد اقتصادی ۱۵٪. در چهارچوب انقلاب سفید و منشور نوزده مادهای آن چهره ایران تغییر یافت. سپاه دانش، سپاه بهداشت، سپاه ترویج و آبادانی، اصلاحات ارضی و سهیم کردن کارگران در سود کارخانهها و دیگر اصول انقلاب شاه و مردم ایران را به دروازههایی رسانید که میتوانست کشور را از جنبههای اقتصادی و رفاه اجتماعی با کشورهای صنعتی اروپایی برابری دهد.
ایران پیش از انقلاب سفید
ایران نوین تنها پنجاه سال است که به وجود آمدهاست از زمان بنیانگذاری سلسله پهلوی. ایران از دریچه تاریخی در انحطاط کامل بود. از نظر سیاسی ایران در آستانه از دست دادن استقلال خود بود و حکومت مرکزی نیروهای دفاعی و خزانه مملکتی تنها روی کاغذ وجود داشت و از دیدگاه اجتماعی، تهیدستی، جهل، بیسوادی، بیماری، گرسنگی، خرافات، خیانت و بیگانهپرستی ایران را در رده فقیرترین و عقب افتادهترین کشورهای دنیا پایین کشیده بود. در سال ۱۲۸۶ خورشیدی که قرارداد سن پترزبورگ، ۱۹۰۷ میلادی بسته شد ایران به دو منطقه نفوذ روس و انگلیس بخش شده بود. ارتش و پلیس و ژاندارمری تقریبا وجود نداشت و در نتیجه از امنیت خبری نبود. ایران در چنگال مالاریا، حصبه، تراخم و بیماریهای بومی و یورش وبا و طاعون ذرهذره هر روز نزارتر از پیش میشد. سلسله غیر ایرانی ترک اصل قاجار فقط به عیش و نوش و بچه درست کردن و چپاول ایران و بخشیدن شهرهای ایران به عنوان باج به روسیه برای دوام سلطنت خود مشغول بودند و تحصیل فقط به درباریان و خانوادهشان تعلق داشت بچههای قاجار در بهترین مدارس سویس و دیگر کشورهای اروپایی درس میخوانند و ملت فلکزده ایران غرق در شپش و کچلی در پی لقمه نانی برای سیر کردن شکمهایشان بودند. چه دگرگونی شگرفی درکنار فراز و نشیبهای تاریخ ایران که از آغاز انقلاب سفید ۱۳۴۱ تا سال ۱۳۵۳ ایران مقام سیزدهم در فهرست بیست کشور ثروتمند دنیا را بدست آورد.
پر اهمیتترین پایه انقلاب سفید اصلاحات ارضی بود. نخستین برنامه اصلاحات ارضی با نخست وزیر وقت علی امینی و با همکاری وزیر کشاورزی حسن ارسنجانی تهیه شده بود. پس از کنارهگیری امینی از مقام خویش اسدالله علم را شاه به نخستوزیری میگزیند. ارسنجانی در مقام خود ابقا میشود. هدف ارسنجانی ایجاد یک طبقهای از کشاورزان مستقل است. بدین قرار که مازاد زمینهایی که به دنبال محدودیت مالکیت زمینهای کشاورزی از مالکین گرفته شده بلافاصله به رعایایی که در آن به کشت و زرع مشغول هستند فروخته شود. در تاریخ ۱۹ دی ۱۳۴۱ محمد رضا شاه پهلوی در کنگره ملی کشاورزان این طرح را مطرح میکند. ۴۲۰۰ دهقانانی که در کنگره حضور داشتند غریو شادی میکشند. در تاریخ۶ بهمن ۱۳۴۱ رفراندوم و همه پرسی در ایران انجام میگیرد که به تایید اصلاحات پیشنهادی میانجامد. ۵۵۹۸۷۱۱ برای انقلاب سفید و ۵۲۱۱۰۸ علیه انقلاب سفید آرای خود را به صندوقها ریختند. برای نخستین بار در تاریخ ایران زنان نیز به پای صندقهای رای میروند. در تهران ۱۶، ۴۳۳ و در دیگر شهرستانها ۳۰۰، ۰۰۰ رای آری خود را به صندوقها ریختند.
ایران در درازای انقلاب سفید
از زمان ملی شدن نفت ایران، درآمد نفت هوشیارانه در برنامههای عمرانی برای توسعه صنعت، آموزش و پرورش، بهداشت، کشاورزی، تغذیه، محیط زیست، مسکن، آبادانی و بیمه همگانی سرمایهگذاری شدهاست. در سومین برنامه عمرانی کشور در سال ۱۳۴۲ ؛ ۲۰۴، ۶ میلیارد ریا ل و در برنامه چهارم عمرانی ۱۳۴۷ ؛ ۵۰۶، ۸ میلیارد ریال در پیشبرد و شکوفایی اقتصاد ایران سرمایهگذاری شدهاست. پس از صنعت نفت، صنعت ذوبآهن ایران که مادر دیگر صنایع ایران بود رو به گسترش روزانه نمود. صنایع پتروشیمی ایران از دیدگاه جهانی رتبه اول را دارد و در خاور میانه بی همتا است. صنعت بزرگ مس و آلومینیوم و کانهای شناخته شده این دو فلز گرانبها پشتوانه امینی برای گسترش صنعت و آینده مردم ایران بود. منابع باور نکردنی ذغال سنگ که برآورد آن بیش از ۳۶ میلیارد تن در کویر مرکزی است و تولیدات کارخانجات داخلی صنایع سنتی و دستی دیگر صنایع داخلی از صنایع سبک گرفته تا صنایع سنگین همگی در حال رشد سریع بودند. ایران خودرو از آغاز کار خود اتومبیلهای ساخت ایران را علاوه بر بازار داخلی به بیش از ده کشور اروپایی آسیایی و آفریقایی صادر میکرد. در سال ۱۳۵۶ ایران خودرو از کارخانه Hyundai کره جنوبی اتومبیلهای بیشتری تولید کردهبود. تا سال ۱۳۶۴ خورشیدی نود در صد قطعات اتومبیل در ایران طراحی و تولید میشدند. همچنین کارخانههای کفش تولید ایران چون کفش ملی و کفش بلا و غیره به تمام کشورهای خاورمیانه کفش صادر میکردند. علاوه بر صدها واحد کوچک صنعتی بیش از یک صد واحد بزرگ صنعتی و تولیدی به کار افتادهاست که این از افتخارات ایران است.
در راه تمدن بزرگ
محمد رضا شاه پهلوی در کتاب به سوی تمدن بزرگ مینویسد:
رساندن ملت ایران به دوران تمدن بزرگ بالاترین آرزوی من است و رهبری کشورم در این راه اساسیترین وظیفهای است که به عنوان مسئول سرنوشت این کشور برای خود قایل هستم. اعتقاد راسخ من این است که اکنون ملت ایران برای نیل به هدف در مسیری صحیح و مطمئن، گام بر میدارد و آنچه برای پیروزی او ضروری است، این است که از یک سو در این مسیر انحرافی حاصل نشود و از سوی دیگر در آهنگ پپمودن آن کُندی یا و قفهای روی ندهد.
هدفی که من برای ملت خودم در نظر گرفتهام، بیگمان هدفی بسیار جاه طلبانه و بلند پروازانهاست. ولی هدفی نیست که نیل بدان برای ملت ایران، با امکانات فراوان مادی و معنوی و با سرمایه سرشار روحی و اخلاقی این ملت ناممکن باشد. اگر چنین هدفی از حد متعارف بسیار فراتر میرود، به خاطر آن است که تلاش برای نیل به کمال مطلوبی کمتر از آن، اساساً شایسته ملت ما نیست. کارنامه چند هزار سال تاریخ و تمدن ایرانی و نبوغ آفرینندهای که از نخستین صفحه این کارنامه تا به امروز وجه مشخص آن بودهاست، دلیل روشنی بر درستی این باور است که اگر این نیروی آفرینندگی، دوشادوش ارادهای راسخ و پشتکاری استوار به کار افتد، پپروزی ما ملت ایران یک باید تاریخی خواهد بود.
دورنمای آینده
طبق برنامههای و پیش بینیهای جامعه ایرانی در آخرین دهه قرن بیستم یا سال ۲۵۵۰ شاهنشاهی یا ۱۳۷۰ خورشیدی پا به دوران تمدن بزرگ خواهد گذاشت با این حساب یک ایرانی، زاده پیش از اسفند ۲۴۷۹ شاهنشاهی یا اسفند ۱۲۹۹ که در یکی از بدبخترین کشورهای دنیا چشم به جهان گشوده در کمتر از نیم قرن در یکی از سعادتمندترین کشورهای جهان زندگی میکند و از دنیا خواهد رفت.
امیر عباس هویدا نخستوزیر ایران در مصاحبهای با روزنامه لوموند فرانسه میگوید: در سال ۱۹۸۵ میلادی یا ۱۳۶۴ خورشیدی درآمد سرانه ایران بیش از ۴۵۰۰ دلار خواهد بود. ایران سالیانه ۲۰ میلیون تن فولاد تولید خواهد کرد. یک میلیون تن آلومینیوم، یک میلیون خودرو (پیکان، آریا، شاهین، شورولت ایران، کادیلاک ایران، هیلمن و کامیونها و اتوبوسها) تولید و صادر میکند و یک میلیون تن کاغذ تولید و صنایع شیمی و پتروشیمی سود سالانهای برابر با هفت میلیارد دلار خواهد داشت.
محمد رضا پهلوی شاهنشاه ایران زمین به ملت خویش تمدن بزرگ را که بر پایه منشور انقلاب شاه و مردم قرار دارد قول میدهد که تا سال۱۹۹۰ میلادی برابر با ۱۳۷۰ خورشیدی، ملت ایران استانداردهای رفاه اجتماعی وسطح زندگی و سطح پیشرفتی همانند اروپا در سال ۱۹۷۸ (میلادی) را خواهد داشت و ملت ایران تا سال۲۰۰۰ برابر با ۱۳۸۰ خورشیدی در پیشرفتهای صنعتی و رفاه اجتماعی برابر با کشورهای فرانسه، انگلیس و ایتالیا خواهد بود. برنامهای با فرنام دور نمای اقتصادی و اجتماعی ایران، ۲۵۳۱ - ۲۵۵۱ طراحی و پایهریزی شد تا هدفهای تمدن بزرگ را به انجام برساند.
در کنار برنامه دورنمای اقتصادی و اجتماعی سازمان برنامه و بودجه کشور یک طرح نوسازی و بازسازی ایران تهیه شد. در این طرح ایران به سه محور تقسیم شد. محور مرکزی که شیراز، اصفهان، تهران، تبریز را در برداشت. محور خاوری که چاهبهار را از راه زاهدان، مشهد تا سرخس در بر میگرفت و محور باختری که خرمشهر به سوی مهران، ایلام، کرمانشاه و سنندج به سوی رضاییه را زیر پوشش خود داشت. بودجههای عظیمی برای توسعه تمامی شهرهایی که در راه هر یک از این سه محور قرارداشتند اختصاص داده شد. این طرح برای جلوگیری از مهاجرت بیرویه به تهران و شهرهای بزرگ پایهریزی شد و بدین روی کوشش شد که همه مردم ایران از سرویسهای آموزشی، بهداشتی، رفاهی، فرهنگی و ورزشی و غیره همانند سرویسهای پایتخت و دیگر شهرهای بزرگ ایران برخوردار شوند.
منظور از تمدن بزرگ
تمدن بزرگ یعنی تمدنی که در آن بهترین عناصر دانش و بینش بشری در راه تامین والاترین سطح زندگی مادی و معنوی برای همه افراد جامعه بکار گرفته شده باشد. تمدنی که در آن دستاوردهای شگفتآور دانش و صنعت و تکنولوژی با ارزشهای عالی معنوی و با موازین پپشرفته عدالت اجتماعی درآمیخته باشد. تمدنی که بر پایه سازندگی و انسانیتی بنیان نهاده شده باشد و در آن هر فرد آدمی در عین برخورداری از رفاه کامل مادی، از حداکثر تامین اجتماعی و از غنای سرشار روحی و اخلاقی بهرهمند باشد. روشن است هر ملت و جامعهای در جهان حق دارد در راه رسیدن به چنین هدفی بکوشد و ما صمیمانه آرزو میکنیم که چنین تلاشی در هر جا که صورت گیرد، با پیروزی کامل همراه باشد. زیرا این تلاشی است که در راه ایفای شریفترین رسالت جامعه بشری انجام میگیرد. ولی تا آن جا که به ما مربوط است، ما بیش از هر چیز تضمین سعادت و رفاه جامعه ایرانی را در مد نظر داریم. البته اگر تمدن بزرگ ما کشش و جذابیتی داشته باشد، به احتمال قوی این تمدن از مرزهای ما خواهد گذشت و در آن صورت این در اختیار دیگران خواهد بود که درباره آن داوری کنند.
در راه رسیدن به این تمدن بزرگ ۰ ما باید بر اساس جهان بینی همیشگی ایرانی، بهترین اجزای مدنیت و فرهنگ ملی خویش را با بهترین اجزای تمدن و فرهنگ جهانی درآمیزیم و در این راه از هر گونه تعصب و کوتاه بینی دوری گزینیم. هیچ ملتی در هیچ مرحله از پیشرفت، نمیتواند خود را از دستاوردهای مادی و معنوی دیگران بی نیاز شمارد. زیرا تمدن بشری اساسا بر داد و ستد مداوم اندیشهها و دستاوردها پیریزی شدهاست. اگر در گذشته ملتهایی خواستهاند به دور خود دیواری بکشند این آزمایش همواره باشکست رو به رو شدهاست.
پاسخ به تاریخ
پاسخ به تاریخ
محمدرضا پهلوی در کویرناکاوا همراه با هانری بونیه کتاب پاسخ به تاریخ را می نویسد
پاسخ به تاریخ (به فرانسوی: Réponse à l'histoire) (به انگلیسی: Answer to History: The Shah's Story) نام کتاب خاطراتی نوشته محمدرضا پهلوی، آخرین شاه ایران است که در اصل به زبان فرانسه و پس از وقوع انقلاب (۱۳۵۸) نگاشتهشدهاست. این کتاب بعداً به زبان انگلیسی و زبان فارسی برگرداندهشد. شاه در پیشگفتار درباره کتاب میگوید:
در این کتاب قصد دارم نشان بدهم که چرا در راه رسیدن به اهدافم پافشاری میکردم؛ و چرا میخواستم جامعهای بر اساس عدالت اجتماعی، و نه مبارزه طبقاتی بنا کنم؛ جامعهای که همه در آن یکپارچه و وابسته به یکدیگر باشند. و گفتنی است چون همه کشورهای جهان_ چه دنیای غرب، چه کشورهای بلوک شرق و چه جهان سوم_ حسن تفاهم داشتم، این امکان برایم فراهم آمد که بتوانم در محیطی آکنده از صلح و صفا، کوشش خود را برای رساندن ایران به سوی تمدن بزرگ دنبال کنم.
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد
ویرایش شده توسط: mohamafariborz
ارسالها: 1095
#278
Posted: 20 May 2012 09:34
چند عکس از پادشاهان گذشته
کوروش بزرگ شاه پارس، انشان، ماد، بابل، لیدی
گسترهٔ امپراتوری هخامنشیان در زمان کوروش بزرگ
یهودیان در نزد کورش بزرگ، اثر ژان فوکه (Jean Fouquet) در سال ۱۴۷۰ میلادی
معاون دبیر کل سازمان ملل متحد، شاشی تارور، در مقابل نمونه بدلی استوانه کوروش، نیویورک
منشور حقوق بشر کوروش بزرگ در موزه بریتانیا.
آرامگاه کورش بزرگ
نوشته حکاکی شده به زبان پارسی باستان، عیلامی و زبان اکدی که بر ستون پاسارگاد: "من کوروش، شاه هخامنشی هستم"
نقش برجسته انسان بالدار در پاسارگاد
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد
ویرایش شده توسط: mohamafariborz
ارسالها: 1095
#279
Posted: 22 May 2012 05:47
روز کوروش بزرگ
روز کوروش بزرگ روز ۷ آبان (۲۹ اکتبر) است که تاریخ نویسان آن را روز ورود کوروش به بابل و صدور منشور کوروش میدانند. این روز به پیشنهاد سازمان بین المللی نجات پاسارگاد٬ انتخاب و نامگذاری شده است. این روز تاکنون بطور رسمی در تقویم ایران ثبت نشده است. این روز به مناسبت پایان تصرف امپراتوری بابل به دست سپاه هخامنشیان (۲۹ اکتبر سال ۵۳۹ پیش از میلاد) و پایان دوران ستمگری در جهان باستان انتخاب شدهاست.۲۵۴۴ سال پیش در همین روز اعلامیه تاریخی کوروش بزرگ در زمینه حقوق افراد و ملل انتشار یافته بود که نخستین سنگ بنای یک دولت جهانی با منافع مشترک بشمار میآید
نکات مطرح در آن عبارت اند از: از بین بردن تبعیضات نژادی و ملی، آزادی انتخاب محل اقامت، برهم زدن برده داری، آزادی دین و مذهب و تلاش برای صلح پایدار میان ملتهاست.
تندیس کوروش بزرگ در پارک المپیک شهر سیدنی که همزمان با روز کوروش نصب گردید
بزرگداشت روز کوروش
هر سال در روز هفتم آبانماه مردم ایران میکوشند به طورغیررسمی و نمادین در آرامگاه کوروش با گردهمایی، یاد و نام کوروش را گرامی بدارند.بنای آرامگاه کوروش در شهرستان پاسارگاد در فاصله ۱۱۰ کیلومتری شمال شیراز در استان فارس قرار دارد. این روز در هیچ تقویم یا سندی به طور رسمی ثبت نشدهاست اما مردم ایران این روز را به عنوان روز کوروش گرامی میدارند.
دربغ وبازم دریغ
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد
ارسالها: 1095
#280
Posted: 23 May 2012 04:35
داریوش بزرگ
کاخ تچر، کاخ اختصاصی داریوش
نگارهٔ داریوش بر روی یک گلدان قدیمی یونانی
امپراتوری داریوش
http://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/2/26/Katibeh_dariush_bozorg_kakh_apadana_shoosh.jpg
کتیبه داریوش بزرگ در کاخ آپادانای شوش
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد
ویرایش شده توسط: mohamafariborz