ارسالها: 1095
#31
Posted: 7 Apr 2012 13:53
فرهاد چهارم (اشک چهاردهم) چهاردهمین شاه ایران از خاندان اشکانی است. پدر وی ارد دوم از سلطنت کنارهگیری کرد و مقام شاهی را به او واگذار کرد. فرهاد چهارم همین که به تخت نشست برادران خود را نابود کرد. پدر وی که هنوز در قید حیات بود او را مورد سرزنش قرار داد و فرهاد او را نیز به قتل رسانید.
جنگ با روم
فرهاد به قدری با نجبا سختی میکرد که بعضی از آنها جلای وطن کردند و مُنِزس – یکی از سردارن نامی او – نزد مارک آنتوان که یکی از سه زمامدار حکومت سه نفره روم و والی مصر بود رفته و به او گفت که حاضر است وی را برای نبرد با ایران جهت گرفتن انتقام شکست کراسوس یاری دهد و او را برای حمله به ایران تحریک نمود. فرهاد وقتی که خبر را شنید سردار مزبور را به دربار خویش فراخواند و از او عمیقاً دلجویی کرد. آنتوان توسط او از فرهاد خواهش کرد که پرچمهای رومی و اسرایی را در زمان پدر او ارد دوم به دست ایرانیان اسیر شده بودند را به رومیان بازگرداند. ولی این ظاهر کار بود و در خفا آنتوان خود را برای نبرد آماده میکرد. وقتی که تجهیزات او کامل شد با لژیونهایی که عدهٔ نفراتشان به صدهزار میرسید راهی ایران شد و پادشاه ارمنستان آرتاوارد(Artavardes) ششهزار پیاده و همان قدر سوار به او داد . آنتوان میخواست از طرف فرات وارد خاک ایران شود ولی چون همهٔ راهها را توسط پارتیان بسته یافت به طرف ارمنستان رفت. پادشاه ارمنستان به او گفت که تمام قشون ایران در نواحی فرات است و بنابراین به سهولت میتواند به آذربایجان حمله برده پایتخت آن را که پْرَاَسْپا*[۱] نام داشت تسخیر کند.
او به طرف این شهر روانه شد و چون به آنجا رسید دید که شهر محکم است و ساخلوی کافی دارد. این بود که منتظر ورود بار و بنهٔ قشون و ادوات محاصره گردید. به زودی پارتیها با اسلوب جنگی خودشان بنای تعرض نسبت به رومیها گذارده و دههزار نفر از آنها را کشتند. متعاقب این حمله قشون اَرتاواردِس نیز از پارتیها شکست فاحشی خورد و کار آنتوان سخت گردید.
در این بین اشکانیان از فرصت استفاده کرده و به ساز و برگ نظامیان رومی دست یافته و غنایم زیادی برگرفتند. زمامدار رومی چاره را منحصراً در این دید که عقبنشینی کند و راههای کوهستانی را پیش گرفت تا از سواره نظام اشکانی در امان باشد. راه کوهستانی دو روز بیش نبود و روز سوم همین که وارد جلگه شد پارتیها که در کمین آنان بودند پدیدار شده و بنای تعرض را گذاشتند. سپس در مدت ۱۹ روز که او در خاک ایران بود هشت هزار نفر دیگر از رومیها کشته شدند و پس از عبور از ارس اگر چه پارتیها دیگر او را تعقیب نکردند ولیکن از سرمای زمستان و فقدان آذوقه و مشقات راه هشت هزار رومی دیگر نیز مردند و باقی قشون روم خسته و فلاکتزده جان بدر بردند. خط عقبنشینی رومیها از کنارهٔ شرقی دریاچه ارومیه و محلهایی بوده که در حوالی تبریز امروزی واقع است.
پلوتارک نوشته که آنتوان در این سفر وقتی که مشقات و صدمات عقب نشینی را میدید همواره میگفت : "آی ده هزار نفر" و منظورش آن ده هزار نفر یونانی بود که در زمان اردشیر دوم بعد از کشته شدن کورش کوچک از کوناکسا عقب نشینی کرده، تمام این صدمات را متحمل شدند.
تمجید آنتوان از یونانیهای مذکور بجاست، ولیکن اگر تفاوت اوضاع این زمان و زمان اردشیر دوم را در نظر آریم رنج و محن رومیها به مراتب بیشتر بوده، چه در آن زمان از کوناکسا تا طرابوزان متعرض ده هزار نفر یونانی مذکور نشد و در این جنگ، هشتاد هزار نفر رومی وقتی که از ایران خارج میشدند شکر میکردند که از دست تیر اندازان ایرانی برستند.
آنتوان برای گرفتن انتقام از ایرانیان بیدرنگ سپاهی گرد آورد و به ارمنستان تاخت. وی ارمنستان را تصرف کرد و سپس به مصر که مقر فرمانروایی او بود بازگشت. وی در سال ۳۳ پیش از میلاد به سوی رود ارس بازگشت و با فرمانروای ماد پیمانی بست. در پی این پیمان بخشهایی از ارمنستان به همراه شماری از سپاهیان رومی به فرمانروای ماد واگذار شد. در این هنگام در روم نبرد سیاسی برای قدرت بین مارک آنتوان و رقیبش آگوستوس بالا گرفت. فرهاد چهارم از این پیشآمد استفاده کرده و برای بازپسگیری سرزمینهای از دست رفته با سپاهی راهی ماد شد. در نبردی که بین او و فرمانروای ماد درگرفت فرمانروای ماد شکست خورد و به اسارت در آمد. فرهاد سپس به ارمنستان رفت و آن دیار را از وجود نیروهای رومی پاک کرد و پس از آن آن دسته از سپاهیان رومی که زیر فرمان ستاسیانوس افسر رومی بودند را به کلی نابود کرد. مارک آنتوان که عرصه را چنان تنگ دید با دادن تلفات سنگین ارمنستان را رها کرده و بازگشت.
زمامداری کوتاه تیرداد
فرهاد چهارم به خاطر پیروزی بر رومیان مغرور و بسیار خشن شد. تغییر رفتار او نابسامانیهای بسیاری را موجب شد و ارتشیان و بزرگان کشور از او ناراضی شدند. در سال ۳۲ پیش از میلاد شخصی به نام تیرداد بر فرهاد خروج کرد و وی را به آسیای میانه فراری داد. مردم و بزرگان که از فرهاد به خاطر تندرویهایش ناراضی بودند با بر تخت نشستن تیرداد هیچ مخالفتی نکردند. در سال ۳۰ میلادی فرهاد چهارم به کمک سکاها تیرداد را شکست داده و به سوریه فراری داد و دوباره بر تخت شاهی نشست. تیرداد یکی از پسران فرهاد را به عنوان گروگان با خود برده و به نزد اکتاویوس فرمانروای سوریه رفت و پسر فرهاد را به رومیان داد. او از اکتاویوس که در آن زمان آگوستوس نامیده میشد درخواست یاری کرد ولی آگوستوس از این کار خودداری کرد. پس از گذشت هفت سال از این واقعه مذاکراتی میان آگوستوس و فرهاد صورت گرفت. اکتاویوس پسر فرهاد را به ایران فرستاد و خواستار بازپس دادن پرچمهای روم بود که ایرانیان در نبردهایشان با رومیان به غنیمت گرفته بودند. آگوستوس برخلاف کراسوس و مارک آنتوان از درگیر شدن در جنگ با ایرانیان خودداری کرد و به بازپس گرفتن پرچمها اکتفا نمود. رومیان پس از دریافت پرچمهایشان جشنهای گستردهای را برپا کردند. آگوستوس با فرهاد مناسبات دوستانهای برقرار کرد و در جهت تحکیم این روابط کنیزکی ایتالیایی به نام موزا را برای فرهاد فرستاد.
تاثیر ملکه موزا بر فرهاد پنجم و مرگ او
موزا برای اینکه بتواند پسری را که از فرهاد داشت به شاهی برساند فرهاد را تحریک کرد تا دیگر پسرانش را به روم فرستاد تا در آنجا اقامت گزینند. فرهاد چهارم نیز بنابر میل موزا پسرش فرهاد را که از او بود به جانشینی برگزید. در سال ۲ پیش از میلاد فرهاد به دست فرزند خود فرهاد که پس از او به عنوان فرهاد پنجم به قدرت رسید مسموم شد. پس از مرگ فرهاد چهارم استحکام و ثبات در شاهنشاهی اشکانی و به ویژه در خاندان شاهی به تدریج کمتر و کمتر شد و موجبات نبردهایی خانگی بسیاری را فراهم کرد که تنها به ضعیف شدن و سپس از میان رفتن شاهنشاهی اشکانی کمک کرد.
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد
ارسالها: 1095
#32
Posted: 7 Apr 2012 14:02
تیرداد دوم شخصی است که در دوران شاهنشاهی اشکانیان و در زمان فرهاد چهارم برای زمان کوتاهی بر تخت شاهی ایران نشست. وی از خاندان اشکانی نبود و گمان میرود که یکی از سپهداران ارتش اشکانی بوده است. وی در سال ۳۲ پیش از میلاد بر فرهاد چهارم که در آن هنگام شاه ایران بود، خروج کرد و او را به آسیای میانه فراری داد. مردم و بزرگان کشور که در آن زمان از فرهاد و تندرویهای او ناراضی بودند او را به شاهی برگزیدند. حدود سه سال پس از بر تخت نشستن تیرداد ٫ فرهاد با سپاهی از سکاها بازگشت و دوباره بر تخت شاهی نشست. تیرداد کوچکترین پسر فرهاد را با خود برده و به سوریه فرار کرد. او پسر فرهاد را به اکتاویوس فرمانروای سوریه داد و از او درخواست یاری کرد. اکتاویوس پسر فرهاد را به عنوان گروگان نزد خود نگهداشت ولی از کمک کردن به تیرداد و وارد شدن دوباره به جنگ با ایرانیان خودداری کرد. پس از گذشت چند سال از این واقعه فرهاد خواستار استرداد تیرداد به ایران شد ولی اکتاویوس از این کار خودداری کرد و پسر فرهاد را به ایران فرستاد.
در سال ۲۶ پیش از میلاد تیرداد به کمک رومیان وارد ایران شد و توانست بابل را تصرف کند ولی پس از یک سال فرهاد برای همیشه با او تسویهحساب کرد. پس از این ماجرا دیگر نامی از او در تاریخ برده نشد.
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد
ارسالها: 1095
#33
Posted: 7 Apr 2012 14:14
فرهاد پنجم یا فرهادک (اشک پانزدهم) (۲پ.م تا ۴م) پانزدهمین شاه ایران از خاندان اشکانی است. او پس از مسموم کردن پدرش فرهاد چهارم به کمک مادر ایتالیایی خود ملکه موزا بر تخت نشست و امور کشور را به همراه مادرش اداره میکردند.
سکهٔ فرهاد پنجم با تصویر مادرش ملکه موزا بر یک روی سکه
در سکههای فرهاد پنجم صورت وی و مادرش هر دو دیده میشود. از سکههای مزبور چنین استنباط میشود که سلطنت او از ۲ ق. م. تا ۴ م. بود و مورخان هم غالباً همین سالها را یاد کردهاند. اشکانیان از فرهادک ناراضی بودند و یکی از جهات نارضایتی مزبور این بود که او از ارمنستان صرفنظر کرد، در صورتی که از زمان مهرداد دوم دولت پارت نظر خاصی به این کشور داشت و میخواست آن را مانند سنگری در مقابل روم در تحت نفوذ خود نگاه دارد. به جهات گوناگون وضع فرهادک در ایران مشکل شد و سرانجام شورشی برضد وی روی داد و پس از زدوخورد مختصری بزرگان و نجبای کشور او را از شاهی برداشته و سپس کشتند. وی روی همرفته پادشاهی نالایق و شخصاً عنصری فاسد بود. از لحاظ سیاست هم نخستین شاه این دورهٔ تاریخ بود که در برابر رومیها از ابهت دولت پارت کاست و از مسالهٔ ارمنستان نیز صرفنظر کرد. واقعهٔ مهم زمان او تولد عیسی مسیح بود.
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد
ارسالها: 1095
#34
Posted: 7 Apr 2012 14:20
موزا
لقب(ها)
ملکهٔ اشکانی
زادروز
۲ (پیش از میلاد)
مرگ
۴ (میلادی)
همسران
فرهاد چهارم اشکانی
فرهادک اشکانی
فرزندان
فرهادک اشکانی
موزا ملکهٔ اشکانی (۲ ق.م- ۴ م) و مادر و همسر فرهاد چهارم اشکانی بود. فلاویوس جوزفوس مورخ یونانی او را تراموزا مینامد.
او کنیزی رومی بود که اوگوست٬ امپراتور روم (۲۷ ق.م- ۱۴ م) او را بهعنوان هم خوابه و در ازای استرداد درفشهای روم که سپاه کراسوس آنها را در جنگ حران در ۵۳ ق.م از دست داده بود و هنوز در ایران مانده بودند به فرهاد چهارم (۲ ق.م- ۳۷ م)، پادشاه اشکانی هدیه کرد.
استرداد این درفشها موجب جشن و شعف فوقالعادهای در روم گشت و شاعران روم، که قصدشان خوشامدگویی برای اکتاویوس بود، این کار را به منزلهٔ جبران شکستهای گذشته یا همچون فتحی درخشان تلقی کردند. تراموزا کنیزک رومی که در این هنگام زوجهٔ فرهاد چهارم و در واقع ملکهٔ دربار وی شده بود نیز در این کار نقش عمدهای داشت. چند سال بعد هم، این زن که کودکی به نام فرهادک برای شاه زاییده بود، به بهانهٔ لزوم تأمین جان این فرزند و اجتناب از هر گونه توطئه احتمالی داخلی، فرهاد را وادار کرد تا سایر پسران خود را از دربار دور سازد. فرهاد هم چهار پسر را با اقربای آنها که در حرم وی بودند به روم فرستاد تا در آنجا تربیت شوند (ح ۷ ق.م). فقط فرهادک را با مادرش نزد خود نگه داشت. وقتی که فرهادک به سن بلوغ رسید، به تحریک مادر و از بیم آنکه برادرانش عنوان ولیعهدی را به دست آورند، پدر را زهر داد و خود به نام فرهاد پنجم با مادرش موزا بتخت نشست (ح ۲ ق.م).
آغاز قدرت مشترک موزا- فرهادک (۲ ق-م تا ۴ میلادی)
در سال ۲ ق-م تراموزا آخرین قدم را به منظور تأمین تاج و تخت اشکانی برای فرزندش فرهادک برداشت و همانگونه که گذشت، فرهاد چهارم، که در آن زمان به سن کهولت رسیده بود با زهر هلاک شد. پس از آن که زن رومی فرهاد، پسران فرهاد را از دربار دور کرد، فرهادک یگانه معاون فرهاد در اداره مملکت گردید و پدرش از جهت نفوذ موزا، او را به قدر کافی مورد توجه قرار داد به طوری که همه فرهادک را ولیعهد میدانستند، لکن فرهادک تصور کرد که ممکن است پدرش چندین سال دیگر زنده بماند و در این مدت بر او تغییر رأی حاصل شود و برادرانش نیز برضد او دسیسه بنمایند. بنابراین نخواست منتظر مرگ طبیعی پدر شود و با مادر خود زهری تهیه کردند و به پدر خورانید. آنگاه مادر و فرزند بلامنازع به سلطنت نشستند (۲ ق-م). حکومت روم، جلوس فرهاد پنجم را به تخت سلطنت پارت تأئید کرد به شرطی که از اهداف خود در ارمنستان صرفنظر کند.
ازدواج با پسر
در سال دوم میلادی فرهادک با مادر خود موزا با وجود مخالفت و خشم بزرگان و مردم و بر خلاف آموزه های زرتشت ازدواج کرد. این عمل که در نزد یونانیان و رومیان چندان ناپسند نبود و در گذشته افرادی مانند اسکندر مقدونی نیز چنین عملی را مرتکب شده بودند بسیار برای ایرانیان ناگوار آمد خصوصا اینکه اشک در یک سمت سکهٔ خود تصویری هم از این زن رومی نقش زد که در نزد بزرگان، رمزی از اظهار تابعیت وی نسبت به دشمن محسوب شد و سخت ناپسند افتاد. بالاخره شورشی بر ضد وی طرح شد که موجب فرارش به روم گردید - و ظاهراً در راه کشته شد (۴ م).
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد
ارسالها: 1095
#35
Posted: 7 Apr 2012 14:25
اُرُد سوم یا ورُد سوم (اشک شانزدهم) شانزدهمین شاه ایران از خاندان اشکانی است. وی از سال ۴ تا ۷ میلادی سلطنت کرد. اُرد سوم شاهزادهای اشکانی بود و روشن نیست که پدر او چه کسی بودهاست. در زمان کوتاه شاهی او اتفاق قابل ذکری صورت نگرفتهاست. وی در سال ۷ (میلادی) در حین شکار در شکارگاه کشته شد. پس از او ونون نخست به شاهی رسید.
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد
ارسالها: 1095
#36
Posted: 7 Apr 2012 14:32
وُنُن نخست یا اُنن نخست (اشک هفدهم) هفدهمین شاه ایران از خاندان اشکانی است(۷یا۸م - ۱۲م). وی پس از ارد سوم به شاهی رسید. مجلس مهستان بالاترین مرجع تصمیمگیری اشکانیان پس از کشته شدن ارد از آگوستوس قیصر روم خواست که یکی از پسران فرهاد چهارم را که پیشتر در روم مقیم بود برای نشستن بر تخت شاهی به ایران روانه کند. قیصر ونون را به ایران فرستاد ولی او به دلیل تربیت رومی که در زمان اقامتش در روم فراگرفته بود از عهدهٔ انجام کارها برنیامد. بزرگان و نجبا نیز از رفتار او ناراضی بودند و حدود سال ۱۲ میلادی اردوان سوم به جای او بر تخت شاهی نشست. ونن به ارمنستان گریخت و زمام امور آنجا را در دست گرفت ولی اردوان او را از آنجا نیز براند. ونون دوباره فرار کرد و اینبار به سوریه رفت و تحت حمایت رومیان قرار گرفت.
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد
ارسالها: 1095
#37
Posted: 7 Apr 2012 14:41
اَردَوان سوم (اشک هجدهم) هجدهمین شاه ایران از خاندان اشکانی است(۱۲م - ۳۹یا۴۰م). او پیش از رسیدن به شاهی فرمانروای آذربایجان و دست نشاندهٔ دولت مرکزی اشکانی بود. نسب او از طرف مادر به اشکانیان میرسید. اردوان در سال ۱۲ میلادی تاج و تخت شاهی را از دست ونون که تا آن زمان شاه ایران بود به در آورد. پیش از به تخت نشستن اردوان سوم اوضاع داخلی ایران آشفته بود. اردوان به سامان دادن اوضاع کشور پرداخت و شورشهایی را که به وقوع پیوسته بود سرکوب کرد.
رسیدن به شاهی
بزرگان ایران از ونن یکم از سال ۷ یا ۸ میلادی شاه ایران بود ناراضی بودند. ونن به خاطر اقامت در روم تربیتی رومی داشت و از عهدهٔ کارها آنچنان که انتظار میرفت برنیامد. در سال ۱۲ میلادی بزرگان کشور اردوان سوم را به شاهی برگزیدتد و وی با برانداختن ونن بر تخت شاهی نشست. ونن به ارمنستان رفت و آنجا را تصرف کرد ولی اردوان او را از آنجا راند. ونن سپس به سوریه فرار کرد و تحت حمایت رومیان قرار گرفت.
نبرد با رومیان و برکنار شدن از شاهی
رومیان از اتفاقات پیش آمده در ایران سود برده و بر خلاف پیمانی که با ایران بر سر مسائل ارمنستان داشتند شخصی به نام آرتاکسیس را به شاهی بر ارمنستان منصوب کردند. اردوان سوم از این کار رنجیدهخاطر گشت و نامهای توهین آمیز به تیبریوس قیصر روم نوشت و سپس ارشک پسر خود را بر تخت شاهی ارمنستان نشاند. تیبریوس از این اقدام خشمگین شد و یکی از پسران فرهاد چهارم را که در نزد او بود به سوریه روانه کرد تا جنگ خانگی در ایران به راه اندازد. تیبریوس همچنین مردمان شمالی از جمله گرجیان را به حمله به ارمنستان تحریک کرد. این مهاجمان ارشک را به قتل رساندندو به این ترتیب اردوان با آنان و رومیان وارد جنگ شد و شکست خورد. این شکست و رویدادهای دیگری که در آن زمان اتفاق افتاد موجب شد که او را از سلطنت برکنار کنند و شخصی به نام تیرداد را به جای او به تخت نشانند.
رسیدن دوباره به شاهی
پس از اینکه اردوان سوم از شاهی برکنار شد از پای ننشست و به گرگان رفت. وی در آنجا پیروان زیادی یافت و با همراهی آنان به تیسفون برگشت و دوباره به تخت نشست. این نبردهای خانگی و آشفتگیهای داخل ایران این فرصت را به رومیان داد تا تلاش برای گرفتن ارمنستان از ایران را از سر بگیرند. رومیان با شتاب فراوان علاقهمندی خود را برای آشتی با دولت اشکانی و مذاکره بر سر مسئلهٔ ارمنستان را اعلام کردند. اردوان از آنجایی که نبرد با رومیان را صلاح نمیدید پذیرفت که از ارمنستان چشم بپوشد و این سرزمین دیگر زیر نفوذ و فرمانروایی ایران نباشد. این کار او بزرگان کشور را دوباره آزرده خاطر کرد و او که شاهی را با سختیهای بسیار دوباره به دست آورده بود یکبار دیگر توسط آنها برکنار شد. اندکی پس ار این اردوان سوم برای سومین بار بر تخت شاهی ایران نشست و در سال چهل میلادی درگذشت. پس از مرگ او نبرد خانگی با شدت بیشتری ادامه یافت و در زمان کوتاهی سه شاه بر تخت نشستند و این وضع تا زمان به شاهی رسیدن بلاش یکم ادامه داشت
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد
ارسالها: 1095
#38
Posted: 7 Apr 2012 14:41
تیرداد سوم شاهزادهای اشکانی بود که در سال ۳۶ میلادی برای زمان کوتاهی شاه ایران بود. او را بزرگان ایران به جای اردوان سوم که در نبرد با رومیان شکست خورده بود بر تخت شاهی نشاندند. اردوان روانهٔ گرگان شد و در آنجا پیروان زیادی یافت. سپس به ایران بازگشت و با کنار زدن تیرداد دوباره به تخت نشست.
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد
ارسالها: 1095
#39
Posted: 7 Apr 2012 14:42
وَردان یا بردان (اشک نوزدهم) نوزدهمین شاه ایران از خاندان اشکانی بود. او پسر اردوان سوم بود و پس از مرگ او بین وردان و برادرش اردوان(احتمالاً بزرگترین پسر اردوان سوم) نبرد برای رسیدن به شاهی درگرفت. وردان بر برادر خود چیره شد ولی پیش از رسیدن به پایتخت به دست گودرز که رقیب او بود دستگیر شد. گودرز مصلحت دید که با وردان آشتی کند و چنین نیز کرد و خود بر تخت شاهی نشست. برخی منابع تاریخی بر این باورند که گودرز وردان را کشت و سپس به شاهی رسید.
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد
ارسالها: 1095
#40
Posted: 7 Apr 2012 14:43
گودرز دوم (اشک بیستم) بیستمین شاه ایران از سلسلهٔ اشکانی است. این شاه از خاندان اصلی اشکانی نبود، بلکه پسر گیو پادشاه گرگان بود که خویشاوند و وابسته به خاندان اشکانی بود. دلاوریهای این دو در شاهنامهٔ فردوسی منعکس شده است.
گودرز دوم پس از مرگ اردوان سوم که هجدهمین شاه اشکانی بود با وردان پسر او برای رسیدن به شاهی به مبارزه پرداخت. او پس از چیره شدن و دستگیر کردن وردان بر تخت شاهی نشست. برخی تاریخ نویسان بر این باورند که گودرز پس از پیروزی با وردان از در آشتی در آمد و برخی دیگر معتقدند که او را کشت.
گودرز در تاریخ اشکانیان به سختگیری و خشونت معروف است. از این روی مجلس مهستان وی را شایستهٔ شاهی ندانست و با فرستادن نمایندگانی به روم از رومیان خواستند که یکی از پسران(احتمالاً نوادگان)) فرهاد چهارم به نام مهرداد را به ایران بفرستند تا زمام ادارهٔ امور کشور را در دست گیرد. رومیان این درخواست را پذیرفتند ولی در نبردی که بین گودرز دوم و مهرداد درگرفت مهرداد شکست خورد و گودرز گوشهای او را برید تا وی را به نقص عضو که موجب جرمان وی از پادشاهی میشد دچار کند. کوتاه زمانی پس از این گودرز در سال ۵۱ میلادی درگذشت.
کتیبه گودرز
در دامنهٔ کوه بیستون به فرمان گودرز دوم کتیبه و نقشهایی حجاری شده است که در آن پیروزی گودرز بر رقیبانش بویژه بر مهرداد نگاشته شده است.
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد