ارسالها: 484
#41
Posted: 14 Apr 2012 11:46
باندبازي در اوج
باندبازي اشرف
اشرف پهلوي بلافاصله پس از وقايع سوم شهريور 1320 و فروپاشي ديكتاتوري رضاخان تلاش براي غارت بيت المال و اعمال نفوذ در عرصه اداره كشور را آغاز كرد. اما به اين سبب كه قدرت برادرش - محمدرضا پهلوي - كامل نشده بود و نيز به دليل مقاومت برخي از رجال و دولتمردان قديمي و به سبب حضور فعال مردم در صحنه مبارزات سياسي و اجتماعي در اين عرصه با توفيق كامل مواجه نشد. اما پس از كودتاي 28 مرداد و حذف مردم از صحنه تصميم گيري و كنار گذاشته شدن رجال و شخصيت هاي متعهد و مسؤول و سركوب جرايد و قدرت گرفتن روزنامه هاي چاپلوس و جيره خوار، حضور خود را در شئون مختلف اقتصادي و سياسي پررنگ تر كرد و براي توفيق هر چه بيشتر در اين زمينه، باند و شبكه خود را گسترش داد.
اشرف پهلوي از اوايل دهه 1320 در عرصه باند بازي و سازماندهي شبكه هاي مزدور براي اجراي برنامه ها و تحقق اهداف خود و انجام فعاليت هاي دلخواه قدرت هاي استعماري فعال بود. به طوري كه در اكثر آشوب و بلواهاي دهه 1320 جاي پاي اشرف پهلوي به خوبي مشاهده مي شود.
اشرف در سرتاسر دوران سلطنت برادرش همواره افرادي را در اطراف خود جمع مي كرد و به لطايف الحيل آنها را به قدرت مي رساند و سپس به بهره برداري از آنها مي پرداخت. او در سال هاي مياني دهه 1320 افرادي چون عبدالحسين هژير، (189) احمد دهقان، (190) جهانگير تفضلي، (191) خسرو هدايت، لطفعلي معدل شيرازي، (192) خسرو اقبال(193) و دكتر منوچهر اقبال را در اطراف خود جمع كرد و پس از سازماندهي آنان به صورت يك شبكه و باند فعال به بهره برداري ازآنان روي آورد و براي استفاده بيشتر تني چند از اعضاي اين باند را به مقامات مهم كشوري رساند.
اشرف در سال 1327 يكي از اعضاي همين باند به نام عبدالحسين هژير را به نخست وزيري رساند و دو تن ديگر از آنان، يعني جهانگير تفضلي و معدل شيرازي را به معاونت نخست وزيري منصوب كرد. براساس مدارك و اسناد موجود، عبدالحسين هژير فاسق اشرف پهلوي نيز بود.
جهانگير تفضلي در خاطرات خود به صراحت ازنقش اشرف پهلوي در انتصاب خود به مقام معاونت سياسي نخست وزيري ياد مي كند و مي نويسد:
«روزي والاحضرت ]اشرف پهلوي[ مرا احضار كرد. وقتي به كاخ رفتم، لطفعلي معدل شيرازي را ديدم. . . آن روز ]اشرف[ از ما دو نفر درباره معاونت وزارتخانه هايي كه وزراي آنها را در نظر گرفته بودند، نظر مي خواست. من به خاطر ندارم كه معدل چه كساني را معرفي كرد، ]اما[ من دو نفر براي معاونت وزارت دارايي پيشنهاد كردم. يكي جلال شادمان كه مورد علاقه هژير بود و ديگري حسين خواجه نوري كه اگر من هم پيشنهاد نمي كردم خود هژير صد در صد شادمان و تقريباً هشتاد درصد خواجه نوري را انتخاب مي كرد. والاحضرت به معدل گفت كه شما هم بايد معاون اداري هژير شويد و به من نيز گفتند كه شما بايد معاون سياسي او بشويد. . . روز بعد در دفتر روزنامه بودم كه كشاورز صدر از مجلس تلفن كرد و شغل مرا تبريك گفت. . . من مات و مبهوت شدم. . . روز بعد به نخست وزيري. . . رفتم و به هژير گفتم: اگر كسي بخواهد يك درشكه چي انتخاب كند بايد به او بگويد تا لباس مناسب اين كار را بپوشد. دلايلي را كه براي والاحضرت گفته بودم، براي هژير هم گفتم. گفت: والاحضرت خيلي ناراحت خواهد شد. زيرا به اعليحضرت گفته است. . . گفتم من اصولاً لباس هم ندارم و اين كار براي شما خيلي ضرر خواهد داشت. . . در آخر كار هژير گفت بايد امروز بعدازظهر شما را به اعليحضرت معرفي كنم. گفتم من ژاكت ندارم. گفت از يكي بگير و من ژاكت ]احمد[ آرامش را كه براي من خيلي گشاد بود، با شلوارش كه تا بالاي سينه ام مي آمد و كلاه آن را گرفتم كه هيكل و ريخت دلقك هاي سيرك را پيدا كرده بودم. بعدازظهر آن روز به شاه معرفي شدم. . . ». (194)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــ
189- عبدالحسين هژير در سال 1281 به دنيا آمد. در مدرسه علوم سياسي تحصيل كرد و در سال 1298 به استخدام وزارت خارجه درآمد. مدتي هم مترجم سفارت شوروي بود. تقي زاده در ايام وزارتش وي را مأمور تهيه گزارش و مذاكره پيرامون تمديد قرار داد نفت كرد. پس از آن بازرس دولت در بانك ملي شد. پس از سقوط رضاخان مورد توجه اشرف قرار گرفت و با حمايت او به نخست وزيري رسيد و سپس وزير دربار شد. سرانجام در 1328 در مجلس روضه خواني دربار توسط يكي از اعضاي فدائيان اسلام به نام سيد حسن امامي به قتل رسيد.
190- احمد دهقان در سال 1287 در اصفهان متولد شد. فارغ التحصيل رشته هنرپيشگي بود. در تهران به گروه تئاتر سيدعلي خان نصر پيوست. بعد از مدتي امتياز نشريه تهران مصور را گرفت و آن را انتشار داد. از ابتداي دهه 20 به باند اشرف پيوست و با حمايت او نماينده مجلس گرديد و در سال 1329 ترور شد.
191- جهانگير تفضلي در سال 1291 به دنيا آمد. ابتدا معلم بود. پس از ورود متفقين به ايران به اتفاق خسرو اقبال حزبي به نام «پيكار» ايجاد كرد و همراه خسرو اقبال روزنامه «نيرو» را انتشار داد و پس از توقيف آن روزنامه «ايران ما» را منتشر نمود. در سال 1322 به اتهام هواداري از آلمان توسط انگليسي ها بازداشت شد. در سال 1327 به هنگام نخست وزيري هژير، به عنوان معاون نخست وزير برگزيده شد. پس از كودتاي 28 مرداد، نماينده زابل در مجلس و سرپرست راديو و مطبوعات كشور شد. سپس به عنوان سرپرست دانشجويان ايراني به اروپا رفت. در سال 1342 به عنوان وزير مشاور و سرپرست راديو به كابينه علم راه يافت. مدتي هم سفير ايران در افغانستان بود. در سال 1370 خودكشي كرد. براي اطلاع بيشتربه جلد اول، مجموعه نيمه پنهان مراجعه فرماييد.
192- لطفعلي معدل شيرازي در سال 1277 درشيراز به دنيا آمد. پس از تحصيل در اروپا به استخدام دولت درآمد. در سال 1310 شهردار شيراز شد. در دوره هاي دهم تا چهاردهم نماينده مجلس بود. از اوايل دهه 1320 به باند اشرف پهلوي پيوست. در زمان نخست وزيري هژير، معاون اداري او بود. در سال 1336 در گذشت.
193- خسرو اقبال برادر منوچهر اقبال نخست وزير بود. او از ابتداي دهه 1320 به باند اشرف وارد شد و به اشاره و هدايت او حزبي به نام پيكار را با مشاركت جهانگير تفضلي ايجاد كرد و روزنامه اي به نام نبرد را انتشار داد. او بعدها در شمار شركاي اشرف در قاچاق مواد مخدر و واردات دارو قرارگرفت و به ثروت بي حسابي دست يافت. به طوري كه پس از انقلاب مبلغ يك ميليون دلار به انتشار دايره المعارف ايرانيكا و يك ميليون دلار به ساختمان كانون وكلاي ايران كمك كرد.
194- تفضلي، جهانگير، به كوشش يعقوب توكلي، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، صص 76-.74
این کاربر به دلیل تخلف در قوانین انجمن بن شد
(پرنس و پرنسس)
ارسالها: 484
#42
Posted: 14 Apr 2012 11:46
توزيع مناصب
جهانگير تفضلي بعدها و از رهگذر عضويت در شبكه اشرف پهلوي به مقام هاي مهمي دست يافت. او سال ها دبير شوراي مشاوران عالي شاه كه به «شوراي تعقل دربار» شهرت داشت، رسيد و پس از كودتاي 28 مرداد در حالي كه حتي يك بار هم به شهرستان زابل نرفته بود، به عنوان نماينده مردم اين شهر به مجلس شوراي ملي راه يافت.
تفضلي در تمام دوران نخست وزيري سپهبد زاهدي سرپرستي امور راديويي كشور - كه مهم ترين و پر قدرت ترين رسانه آن ايام بود - و نيز سرپرستي امور و كنترل مطبوعات را عهده دار شد. پس از آن به عنوان سفيركبير سيار شاه و سرپرست دانشجويان ايراني در خارج از كشور به اروپا رفت. او كه بودجه فوق العاده هنگفتي براي اداره دانشجويان خارج از كشور در اختيار داشت، از رهگذر اختلاس و سند سازي و سوءاستفاده مبالغ زيادي به چنگ آورد، كه بخشي از اين مبالغ را به اشرف پهلوي داد و باقيمانده آن را خود برداشت نمود. تفضلي كه روزگاري كارمندي دونپايه در شهرستان دورافتاده سرخس بود، از رهگذر اينگونه سوءاستفاده ها در شمار ثروتمندان كشور قرار گرفت و با اين وجود مقاديري هنگفت از سهام بانك صادرات را خريداري كرد و يك گاوداري بزرگ و صنعتي در شهرستان گناباد ايجاد نمود. او در اوايل دهه 1340 و در زمان نخست وزيري اسدالله علم به عنوان وزير مشاور و سرپرست اداره كل انتشارات و راديو منصوب گرديد و در زمان وزارتش، دستور قطع برنامه اذان از راديو را صادر كرد. وي بعد از كناره گيري دولت علم، به عنوان سفيركبير به افغانستان و چند كشور ديگر رفت.
از ديگر افرادي كه از رهگذر عضويت در شبكه و باند اشرف و نيز به مدد روابط آلوده و غير مشروعي كه با وي داشتند، رشد كردند، بايد به دكتر منوچهر اقبال، اشاره كرد. اشرف براي نخستين بار دكتر اقبال را اواسط دهه 1320 به عنوان معاون وزير بهداري به كابينه قوام السلطنه فرستاد. اقبال آنچنان روابط گسترده و نزديكي با اشرف داشت كه در سال 1327 زماني كه اشرف تصميم به گرفتن پست نخست وزيري براي هژير داشت، به رفاقت با هژير پرداخت و تلاش كرد تا نظر اشرف پهلوي را تغيير دهد و خود به نخست وزيري برسد.
اشرف پس از ترور عبدالحسين هژير توجه بيشتري به دكتر اقبال معطوف داشت و در سال 1334 وي را به مقام وزير دربار رساند و شرايط را به گونه اي فراهم ساخت كه شاه در فروردين 1336 پس از بركناري دولت علا، دكتر منوچهر اقبال را به نخست وزيري منصوب كرد. بسياري از رجال و دولتمردان روزگار محمدرضا پهلوي، نخست وزير شدن دكتر اقبال را محصول علاقه و حمايت اشرف از او مي دانند. از جمله ارتشبد فردوست كه از كودكي در دربار پهلوي بزرگ شده بود، با صراحت به اين علاقه و حمايت اشاره مي كند و در معرفي دكتر اقبال مي نويسد:
«منوچهر اقبال بسيار جاه طلب بود. او كارش را از شركت نفت شروع كرد و به وزارت رسيد و سپس با حمايت اشرف نخست وزير شد». (195)
خسرو هدايت(196) هم از كساني بود كه به سبب عضويت در باند اشرف پهلوي و از رهگذر داشتن روابط غير مشروع با وي به مقامات عالي كشور دست يافت:
«خسرو هدايت فرزند غلامرضا مخبرالدوله هدايت. . . از چهره هاي انگلوفيل سرشناس سال هاي پس از شهريور 1320 بود. . . خسرو هدايت به روابط ويژه با اشرف شهرت داشت و از عوامل او محسوب مي شد. در مجلس پانزدهم نماينده تهران شد و در دولت حسين علا (1334) به معاونت نخست وزيري رسيد. در زمان نخست وزيري منوچهر اقبال با حمايت اشرف كليه امتيازات سازمان برنامه به نخست وزير انتقال يافت و به درخواست اشرف، خسرو هدايت به سمت قائم مقام نخست وزيري در سازمان برنامه و همچنين وزير مشاور منصوب شد. . . ». (197)
منوچهر گنجي(198) وزير آموزش و پرورش در كابينه اميرعباس هويدا يكي ديگر از افرادي بود كه از رهگذر عضويت در باند اشرف پهلوي و به سبب داشتن روابط ويژه و غيرمشروع با او به مقام هاي مهم كشوري، از جمله وزارت رسيد. او كه تا قبل از آشنايي با اشرف پهلوي به عنوان دانشجو در آمريكا و اروپا به تحصيل اشتغال داشت و به عنوان يكي از اعضاي هيئت كارداران كنفدراسيون دانشجويان ايراني سرگرم مبارزه با رژيم پهلوي بود. پس از اينكه مورد توجه اشرف پهلوي قرار گرفت، فعاليت در كنفدراسيون را رها كرد و به سرعت تحصيلات دانشگاهي اش را پايان داد و پس از دريافت درجه دكترا از دانشگاه ژنو، روانه ايران گرديد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
195- فردوست، حسين، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، جلد اول، ص .251
196- خسرو هدايت در سال 1283 به دنيا آمد. تحصيلات خود را در بلژيك به پايان برد و مهندس راه و ساختمان شد. در اوايل دهه 1320 به باند اشرف پهلوي پيوست و با حمايت او رئيس كل راه آهن ايران شد. بعد از كودتاي 28 مرداد به عنوان معاون نخست وزير به كابينه علا رفت. در زمان دكتر اقبال به سرپرستي سازمان برنامه گماشته و سپس معاون شركت نفت شد. آخرين سمت او سفير سيار ايران در اروپا بود.
197- خاطرات جهانگير تفضلي، ص .71
198- منوچهر گنجي در سال 1309 در تهران به دنيا آمد. پس از اتمام تحصيلات متوسطه به دانشگاه تهران رفت و موفق به اخذ ليسانس حقوق قضايي شد. پس از آن براي ادامه تحصيل به اروپا رفت و به عنوان دانشجوي ممتاز موفق به دريافت درجه دكتراي دولتي از دانشگاه پاريس شد. پس از آن به سوئيس رفت و از دانشگاه ژنو نيز دكترا گرفت. وي در جريان تحصيل در اروپا با اشرف پهلوي آشنا شد و پس ازبازگشت به ايران با حمايت او به استخدام دولت درآمد و به عنوان دانشيار در دانشكده حقوق به تدريس پرداخت. او همزمان به معاونت اشرف پهلوي در كميسيون حقوق بشر سازمان ملل متحد منصوب گرديد. وي در سال 1345 به مقام استادي دانشگاه رسيد و در سال 1348 رئيس دانشكده حقوق شد. در سال 1355 به عنوان وزير آموزش و پروزش و سرپرست وزارت علوم و آموزش عالي به كابينه هويدا رفت. او در دوران سرپرستي وزارت علوم رياست دانشگاه ها را تغيير داد و عده اي از جوانان تحصيل كرده ولي بي تجربه را به رياست دانشگاه ها گماشت و همين امر موجب بروز آشفتگي هاي بسيار شد. گنجي در كابينه شريف امامي در سال 1357، نيز وزير آموزش و پرورش بود. پس از پيروزي انقلاب اسلامي به خارج از كشور گريخت و براي گذراندن زندگي يك نانوايي تأسيس كرد، پس از پايان جنگ تحميلي سازمان جاسوسي «سيا» به دليل تغيير سياست تصميم به كنار گذاشتن علي اميني از تشكيلات ضد انقلابي «جبهه نجات ايران» گرفت. به همين منظور منوچهر گنجي در اين سازمان سلطنت طلب كودتا كرد و زمام اداره آن را عهده دار شد. او از مأموران رسمي سازمان سيا و داراي اسم و رمز است و بنا به اعتراف خودش همه ماهه چند صد هزار دلار براي اداره اين تشكيلات سلطنت طلب از اين سازمان جاسوسي پول مي گيرد.
این کاربر به دلیل تخلف در قوانین انجمن بن شد
(پرنس و پرنسس)
ارسالها: 484
#43
Posted: 14 Apr 2012 11:49
داستان منوچهر گنجي
در چند ماهه آخر اقامت منوچهر گنجي در اروپا اشرف پهلوي تبليغات وسيعي را به سود او سامان داد و جرايد، وي را به عنوان يكي از دانشجويان ممتاز ايران در خارج از كشور مطرح ساختند و به بهانه هاي مختلف تصوير و گزارش هايي درباره وي انتشار دادند. آنگاه منوچهر گنجي با بوق و كرنا به عنوان يكي از دانشجويان نخبه و استثنايي كه در تمام مراحل تحصيلات دانشگاهي در شمار افراد ممتاز بوده است وارد كشور شد و به عنوان استاد اقتصاد و سپس رئيس دانشكده حقوق دانشگاه تهران به كار پرداخت و هم زمان در گروه مشاوران اشرف پهلوي فعاليت كرد و معاون او در كميسيون حقوق بشر سازمان ملل شد و مدتي بعد به عنوان وزير آموزش و پرورش به كابينه هويدا راه يافت.
گنجي كه در جريان همكاري با اشرف پهلوي با سازمان سيا مرتبط شده بود، پس از انقلاب هم در خدمت اين سازمان قرار گرفت و زماني كه سازمان سيا به دليل كهولت سن، تصميم به كنار گذاشتن دكتر علي اميني از رياست سازمان «جبهه نجات ايران» گرفت، منوچهر گنجي را به جانشيني وي برگزيد و او هم اكنون به عنوان رئيس سازمان درفش كاوياني اداره اين تشكيلات سلطنت طلب را كه با بودجه سازمان سيا كار مي كند، برعهده دارد.
اشرف پهلوي بعدها افراد تازه اي را به شبكه و باند خود راه داد كه از آن جمله مي توان به مجيد رهنما، (199) غلامحسين جهانشاهي، (200) عبدالرضا انصاري، (201) غلامرضا گلسرخي(202) و ايرج اميني(203) اشاره كرد. كليه اين افراد از رهگذر عضويت در همين باند و حمايت اشرف پهلوي به مقام هاي وزارت دربار و سفارت رسيدند و چند تن از آنان نيز مشاور و رئيس دفتر و پيشكار او شدند.
ايرج اميني رياست گروه مشاوران اشرف پهلوي را برعهده داشت. او كه فرزند دكتر علي اميني نخست وزير معروف دوران محمدرضا پهلوي بود، عليرغم مخالفت ظاهري و تاكتيكي پدرش با شاه و خاندان پهلوي، رابطه اي نزديك با شاه و اشرف داشت و كليه متن هاي سخنراني هاي اشرف را وي مي نوشت. ايرج اميني افزون بر رياست گروه مشاوران اشرف پهلوي و مشاور مخصوص او داراي عنوان سفير كبير سيار شاه بود و با بهره گيري از اين عنوان و با استفاده از امكانات پست ديپلماتيك برخي از محموله هاي هروئين متعلق به اشرف پهلوي را در سطح جهان جابجا مي كرد. در يكي از گزارش هاي ساواك به فعاليت ايرج اميني در جابه جايي هروئين با استفاده از پست ديپلماتيك اشاره شده است. (204)
ايرج اميني، سرپرست روابط بين المللي اشرف پهلوي نيز بود(205) و بسياري از هزينه هاي اشرف پهلوي در خارج از كشور، از طريق او به اشرف رسانده مي شد.
199- مجيد رهنما فرزند زين العابدين رهنما روزنامه نگار طرفدار رضاخان در سال 1303 متولد شد. او همراه پدرش كه مورد غضب قرار گرفته و تبعيد شده بود، به بيروت رفت و تحصيلات خود را در آن سامان پي گرفت و در فرانسه موفق به اخذ درجه دكتراي حقوق شد. در سال 1324 به استخدام وزارت خارجه درآمد و پس از طي مراحل مختلف در دهه 1340 به معاونت بين المللي اين وزارتخانه رسيد و مدتي هم سفير كبير ايران در سوئيس شد. در سال 1346 وزير فرهنگ و آموزش عالي كابينه هويدا شد. او از دوستان نزديك اميرعباس هويدا بود و از دوران نوجواني با او در بيروت رفت و آمد صميمانه اي داشت و سپس به عضويت هيئت نمايندگي ايران در سازمان ملل برگزيده گرديد.
200- غلامحسين جهانشاهي در سال 1299 شمسي به دنيا آمد. پس از اتمام دوره متوسطه به دانشگاه تهران رفت و در رشته اقتصاد موفق به اخذ ليسانس شد. سپس به فرانسه رفت و از دانشگاه پاريس درجه دكترا گرفت. در كابينه حسين علا به عنوان مدير كل دفتر وزير دارايي انتخاب شد و در دوره نوزدهم و بيستم مجلس شوراي ملي به عنوان نماينده تهران به مجلس رفت. در كابينه اسدالله علم به عنوان وزير بازرگاني معرفي گرديد. او كه از فاسق هاي اشرف پهلوي بود، سرانجام به معاونت بنياد پهلوي منصوب گرديد.
201 - عبدالرضا انصاري در سال 1304 به دنيا آمد. پس ازاتمام دوره دانشكده كشاورزي كرج به آمريكا رفت و به عنوان مهندس كشاورزي از دانشگاه يوتا، فارغ التحصيل شد. پس ازبازگشت به ايران به استخدام اصل چهار درآمد و اندكي بعد معاون اين سازمان آمريكايي گرديد. در همين ايام با اشرف پهلوي آشنا شد و در شمار فاسق هاي او قرار گرفت و با حمايت او به خزانه داري كل كشور رسيد. در سال 1338 دكتراقبال بنا به توصيه اشرف، وي را به عنوان وزير كار به كابينه خود برد. سپس به رياست سازمان آب و برق خوزستان منصوب گرديد و مدتي بعد با حفظ سمت استاندار خوزستان شد. در كابينه حسنعلي منصور به وزارت كشور منصوب گرديد و در سال 1348 به عنوان قائم مقام اشرف پهلوي و مدير عامل سازمان شاهنشاهي خدمات اجتماعي به كار پرداخت. اشرف قصد داشت وي را به نخست وزيري برساند، اما موفق نشد.
202- غلامرضا گلسرخي در سال 1322 به دنيا آمد. در شش سالگي همراه پدرش به پاكستان رفت و براي گذراندن دوره متوسطه به انگلستان اعزام شد. تحصيلات عالي را در آمريكا به پايان برد. در سال 1350 به خدمت سربازي رفت. در دوران سربازي اش با اشرف پهلوي آشنا شد و ايام باقي مانده خدمتش را در كاخ اختصاصي اشرف گذراند. پس از پايان دوره خدمت در گروه صنعتي شهريار كه متعلق به اشرف و علي رضايي بود، استخدام شد و شش ماه بعد به رياست دفتر اختصاصي اشرف رسيد و سپس پيشكار او شد و سرانجام به عنوان خزانه دار اختيار ثروت نجومي اشرف پهلوي را به دست گرفت.
203- ايرج اميني در سال 1314 شمسي به دنيا آمد. او فرزند دكتر علي اميني عاقد قرارداد ننگين كنسرسيوم نفت و نخست وزير ايران دراوايل دهه 1340بود. تحصيلات ابتدايي را تا كلاس چهارم در تهران گذراند. سپس به سوئيس اعزام شد و تا كلاس يازدهم در اين كشور درس خواند. بعد ازآن روانه آمريكا گرديد و در ايالت مريلند موفق به كسب ديپلم متوسطه شد. براي تحصيلات دانشگاهي به واشنگتن رفت و از دانشگاه تهران درجه فوق ليسانس دريافت نمود. در اواسط دهه 1340 به استخدام وزارت امور خارجه درآمد و با استفاده از يك بورس دولتي عازم انگلستان شد پس از بازگشت از انگليس به عنوان كارمند ساده به دربار متصل شد و اندكي بعد به عنوان مشاور خصوصي اشرف برگزيده شد. آخرين سمت وي سفيركبيري ايران در كشور تونس بود. ايرج اميني بر اساس اسناد ساواك در كار نقل و انتقال محموله هاي هروئين اشرف به سرتاسر جهان، فعال بود و از گذرنامه سياسي خود در اين عرصه بهره برداري مي كرد.
204- زنان دربار به روايت اسناد ساواك، جلد اول، ص .322
205-همان، ص .356
این کاربر به دلیل تخلف در قوانین انجمن بن شد
(پرنس و پرنسس)
ارسالها: 484
#44
Posted: 14 Apr 2012 11:50
شبكه اي براي غارت ملت
ايرج اميني با مهارت تمام، همكاري خود با دربار را از افكار عمومي پنهان مي كرد و تا هنگام پيروزي انقلاب و افشاي اسناد محرمانه، كمتر كسي تصور مي كرد كه تنها پسر علي اميني - كه خود را مخالف شاه قلمداد مي كرد - به عنوان مشاور خصوصي اشرف پهلوي فعاليت داشته باشد و كليه مشاوران وي زير نظر ايرج اميني اداره شوند. او در بهمن 1357 به تهران آمده بود تا ظاهراً در كار مبارزه با رژيم پهلوي با مردم همگام باشد. اما مردم مسلمان ايران هوشيارانه او و پدرش را از صحنه راندند و آنها شكست خورده از ايران گريختند.
پرويز راجي از ديگر افرادي است كه بواسطه دوستي با اشرف، پلكان ترقي را پيمود.
در صفحات پيشين به روابط نامشروع اشرف پهلوي و پرويز راجي اشاره شد. پرويز راجي از كاركنان شركت نفت بود كه هويدا وي را به نخست وزيري آورده و رئيس دفتر خود كرده بود. پرويز راجي در رفت و آمد به كاخ نخست وزيري و شركت در ضيافت هاي دربار مورد توجه اشرف پهلوي قرار گرفت.
راجي پس از ايجاد رابطه با اشرف پهلوي، از چهره هاي سرشناس دربار شد. اندكي بعد راجي به مقام سفيركبيري ايران در لندن انتخاب شد.
همچنين حسين فردوست در كتاب خاطرات خود به نام «ابوالحسن ابتهاج» نيز اشاره مي كند و اينكه اين دو نفر در عموم زد و بندهاي سازمان برنامه دست داشته اند.
غير از افرادي كه روابط فسادآلودي با اشرف پهلوي داشتند، گروهي از رجال نيز در خدمت باند و شبكه اشرف قرار مي گرفتند. اين قبيل افراد عمدتاً از ميان مقامات مهم و با نفوذ كشوري و لشكري بودند و هدف اشرف پهلوي از جذب آنها كسب منافع مالي و غارت هر چه بيشتر بيت المال بود. در شمار اين قبيل افراد مي توان از جعفر شريف امامي رئيس مجلس سنا كه دو بار هم به نخست وزيري رسيد، ياد كرد. مأمورين سفارت آمريكا در تهران در اين مورد چنين گزارش مي كنند:
«جعفر شريف امامي رئيس مجلس سنا و نخست وزير اسبق و طاهر ضيايي سناتور با نفوذ و رئيس اتاق بازرگاني و صنايع و معادن نيز گويا در چند زمينه تجاري با اشرف شريك بوده و بدشان نمي آيد كه با حمايت از او منافع خود را حفظ كنند. ژنرال نعمت الله نصيري، رئيس ساواك به اشرف بسيار نزديك است. . . كريم پاشا بهادري، رئيس دفتر ويژه ملكه، سرپرستي عده اي درباريان را برعهده دارد كه توسط اشرف. . . به اينجا فرستاده شده اند تا به جاي كمك به او مراقب جريان اطلاعات و اخبار به سوي او نيز باشند. مهم ترين دوستان وي ]اشرف[ عبارتند از: خانواده رشيديان كه در زمينه بانكداري و عمران زمين سرمايه گذاري هاي هنگفتي كرده و بيش از 40 سال است كه از نفوذ زيادي برخوردارند. علي رضايي، صنعتگر ثروتمندي است كه از اشرف حمايت خواهد كرد، چون ]اشرف[ از رضايي هنگامي كه متهم به دريافت رشوه در معاملات ملكي خوزستان شد، حراست كرده بود». (206)
مأمورين مستقر در سفارت امريكا بخش عمده اي از رشد اميراسدالله علم، نخست وزير دربار محمدرضا پهلوي را هم ناشي از حمايت اشرف پهلوي مي دانند و در گزارش خود به واشنگتن مي نويسند:
«اشرف پهلوي با اظهار لطف نسبت به بسياري از افراد جوان از جمله اسدالله علم در سال هاي 1943 شهرت بسياري براي خود دست و پا كرد و بسياري از آنان نيز به مقام هاي مهمي رسيدند. به طور مثال پرويز راجي دستيار نخست وزيري هويداست. به اين ترتيب اشرف كساني را در دولت به كار گماشته كه مي توانند در صورت لزوم اطلاعات و نفوذ مورد نياز را در اختيار وي قرار دهند». (207)
اشرف پهلوي در تمام دوران اقتدار و سلطنت برادرش مترصد بود تا جايي براي سوءاستفاده پيدا كند و سپس با بهره گيري از موقعيت خود به عنوان خواهر دوقلوي شاه و ياري اعضاي بانفوذ باند و شبكه اش و نيز سوءاستفاده از عناصر چاپلوس و افراد مرعوب، تا سر حد امكان بر ثروت خود بيفزايد. سازمان برنامه يكي از سازمانهايي بود كه به طور كامل در اختيار اشرف پهلوي و ديگر برادران و خواهرانش قرار داشت. او از رهگذر به خدمت گرفتن مدير و سرپرست اين سازمان از طرح هاي عمراني و چگونگي و ميزان بودجه و امتياز آنها با خبر مي شد و آنها وي و شركت هاي وابسته به او را برنده مناقصه طرح هايي كه انتخاب كرده بود اعلام مي كردند و پس از انجام تشريفات واگذاري اين طرح ها، دلالان و واسطه هاي او با شركت هاي بزرگ مقاطعه كاري و ساختماني تماس مي گرفتند و پروژه هايي كه به اشرف واگذار شده بود، با گرفتن حداقل 20 درصد سود خالص به آنان مي دادند بدون اينكه ديناري در اين مورد سرمايه گذاري و يا لحظه اي بر روي اينگونه پروژه ها كار كرده باشند. ارتشبد فردوست به اين مناسبت كه رياست سازمان بازرسي شاهنشاهي را برعهده داشت، بيشتر از هر كسي در جريان چگونگي سوءاستفاده هاي اشرف پهلوي بود و در خاطراتش به موارد متعددي از اينگونه سوءاستفاده ها اشاره كرده است. او مي نويسد:
«در زمينه مالي كارهاي عجيب اشرف دست كمي از مسائل جنسي او نداشت. او به هيچ چيز بيشتر از مرد و پول علاقه نداشت و در اين راه تا بدانجا رفته بود كه علناً سر برادرش (محمدرضا) كلاه مي گذاشت. اشرف رسماً پول مي گرفت و شغل مي داد. از وكالت تا وزارت و سفارت و هيچ ابايي نداشت. . . يكي از منابع مهم درآمد اشرف بليت هاي بخت آزمايي بود كه ماهيانه 5-4 ميليون حق و حساب مي گرفت. . . ». (208)
206- دانشجويان مسلمان پيرو خط امام(ره)، از ظهور تا سقوط، صص 196-.197
207 -همان، جلد اول، صص 8 و .1
208 - فردوست، حسين، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، جلد اول، ص .236
این کاربر به دلیل تخلف در قوانین انجمن بن شد
(پرنس و پرنسس)
ارسالها: 484
#45
Posted: 14 Apr 2012 11:51
والا حضرت اختاپوس
اشرف پنجه هاي اختاپوسي خود را در تمام شئون اقتصادي و مالي كشور فرو كرده بود و مي كوشيد تا از هر طريق ممكن اين سرزمين و ثروت هاي مردم ستمديده ايران را غارت كند. مشاركت ظاهري در بسياري از مؤسسات ثروتمند بخش خصوصي و نيز تأسيس شركت هاي واهي بازرگاني يكي ديگر از راه هاي سوءاستفاده اشرف پهلوي بود. او از طريق تأسيس اينگونه شركت ها كه اكثر آنها بر روي كاغذ وجود داشتند، از تسهيلات تبصره هاي ذيل بودجه كشور و تسهيلات بخصوص و كم بهره بانكي و كمك هاي بلاعوض دولتي استفاده مي كرد و يا از رهگذر مشاركت اجباري در شركت هاي تجارتي بزرگ صرفنظر از اينكه در سود سالانه آنها شريك مي شد، با سوءاستفاده از موقعيت و نفوذ خود براي آنها وام ها و تسهيلات كلان اخذ مي كرد و پورسانتاژهاي هنگفت مي گرفت. البته وي هيچگاه براي مشاركت در يك شركت بازرگاني يا توليدي پولي پرداخت نمي كرد. بلكه ايادي او علناً با صاحبان و سرمايه گذاران عمده و اصلي آنها تماس مي گرفتند و اجباراً از آنها مي خواستند تا بخشي از سهام ممتاز مؤسسات و شركت هاي خود را به نام اشرف پهلوي كرده و آن سهام را به دفتر او بفرستند. صاحبان اين شركت ها نيز به اميد بهره گيري از موقعيت اشرف و امكانات دفتر وي مقداري از سهام خود را به او مي بخشيدند. ميزان اين سهام از يك تا چند ميليون تومان بود. درباره اين بخش از سوءاستفاده ها و سوداگري هاي اشرف پهلوي اسناد بسيار فراواني وجود دارد. نمونه اي از اينگونه اسناد را با هم مي خوانيم:
«شركت مريخ، يعني سودآور ]مالك اين شركت[ به من عريضه نوشته كه وزارت دارايي آنها را خيلي اذيت مي كند و از آنها 40 ميليون تومان پول مي خواهد، تصديق كنيد كه پرداخت اين وجه براي يك شركتي ]شركت[ غير ممكن است. . . من در تمام آلمان يك چندرغازي دارم كه آن را هم در اين شركت گذاشتم. البته خودتان مي دانيد، در اين صورت اين سرمايه هم از دست خواهد رفت. . . ». (209)
ترديدي نيست كه اشرف پهلوي با ارسال اين نامه مي خواهد تا 40 ميليون تومان مطرح شده را از دولت تخفيف بگيرد.
ذكر اين نكته ضروري است كه شركت مريخ نماينده انحصاري اتومبيل هاي گرانقيمت مرسدس بنز در ايران و مالك كارخانجات مونتاژ كاميون هاي خاور در تبريز و چند كارخانه ديگر در نقاط مختلف كشور بود و مالكيت اين كارخانجات متعلق به خاندان «سودآور» بود و آنها براي بهره برداري از رانت دربار و نفوذ اشرف پهلوي، چندين ميليون تومان از سهام اين شركت را به اشرف پهلوي بخشيده بودند و هر سال سود اين سهام را به وي پرداخت مي كردند.
يكي ديگر از اينگونه سندها نامه اي است كه اشرف براي جمشيد آموزگار مي نويسد و با صراحت از وي مي خواهد تا به هر صورت به پيشبرد امور و كارهاي مربوط به اين شركت كمك كند. لحن اين نامه حكايت از اين دارد كه اشرف خواستار كمك هاي خلاف قانون براي اين شركت بوده است:
«لابد شما از تقاضايي كه شركت BBC سوئيس از پيشگاه اعليحضرت كرده و به شما رجوع فرمودند مستحضريد، ولي شايد اطلاع نداشته باشيد كه اين امر مربوط به شخص من است و شايد هم نبايد به شما مي گفتم. ولي از آنجايي كه شما را به خودم خيلي نزديك مي دانم و به صداقت شما اطمينان دارم، خواستم خاطر نشان بشوم كه بدانيد و در پيشرفت اين كار آنچه ممكن است كمك كنيد كه فردا انجام گيرد. من آن روز درست با شما نتوانستم صحبت كنم ولي وضع زندگي من خيلي درهم و خراب است و اين امر ممكن است باعث شود كه يك كمي بار زندگي سبك تر شود. لذا خواهشمندم آنچه كه مي توانيد براي پيشبرد اين كار مضايقه نكنيد. البته اين موضوع را شما مي دانيد و من و خودتان به همين دليل خواهشمندم اين نامه را بعد از خواندن فوراً پاره كنيد. . . ». (210)
مالكان بزرگ اراضي اطراف تهران و شهرك سازان و انبوه سازان مسكن نيز براي از بين بردن مشكلات ناشي از آئين نامه هاي شهرداري و قوانين وزارت مسكن و آباداني و با اين هدف كه موانع خريد و فروش زمين هايشان را كه در خارج از محدوده شهر تهران قرار داشت از بين ببرند و يا از رهگذر ايجاد شهرك هاي حاشيه شهر به سودهاي نجومي برسند، بخشي از اراضي خود را به اشرف پهلوي مي بخشيدند. به يك سند در اين مورد نگاه مي كنيم:
«برابر اطلاع واصله در سال گذشته اميرحسين عسكري كامران، يكي از مالكين شهرك آرياشهر يك دانگ مشاع از ششدانگ زمين قطعه يك تفكيكي 40 سابق از پلاك 6556 آرياشهر را كه حدود 60 هزار متر مي باشد به والاحضرت شاهدخت اشرف پهلوي واگذار نموده است.
نظريه: صحت خبر مورد تأييد است، ضمناً مراتب استحضاراً معروض مي گردد». (211)
داوود معنوي(212)، - يهودي بهايي شده - زمينخوار بزرگ و مالك اراضي داووديه تهران و قلعه
حسن خان جاده كرج نمونه اي از مالكيني است كه بر اساس مدارك موجود، يك دانگ از اراضي متصرفي يا خريداري شده خود و يا ساختمانهايي را كه در نقاط مرغوب تهران بنا مي كرد، به نام اشرف پهلوي مي نمود. كه در اين مورد اسناد متعددي در ميان مدارك و اسناد مربوط به اشرف پهلوي مشاهده مي شود.
209- سند شماره 24 از مجموعه اسناد اشرف پهلوي، به نقل از كتاب پهلوي ها، ص .278
210- سند شماره 45، از مجموعه اسناد اشرف پهلوي.
-211- مركز اسناد انقلاب اسلامي، پرونده اشرف پهلوي، گزارشات ساواك، كد بازيابي، .12168
212- داوود معنوي در شمار كلان سرمايه داران و زمين خواران يهودي بود كه با توجه به قدرت بهائيان در دستگاه حاكمه شاه به اين فرقه ضاله گرويد.
داوود معنوي ازطريق زد و بند با دربار صدها هكتار از اراضي مرغوب پايتخت از جمله زمين هاي عباس آباد تا بالاي خيابان ميرداماد، همچنين پاساژها، املاك تجاري و مجتمع هاي مسكوني بسياري را در تملك داشت. تنها بازمانده وي دختري به نام «نيكو» بود كه در سال 1358 با آهنگسازي افغاني به نام «فريد زلاند» ازدواج كرد. اما اين دو عليرغم داشتن پسري به نام «رهي» از هم جدا شدند. نيكو معنوي هم اكنون در لندن زندگي مي كند. شايان ذكر اينكه بخشي از اموال «معنوي» از جمله منزل مسكوني وي در خيابان بخارست پس از انقلاب اسلامي مصادره گرديد.
این کاربر به دلیل تخلف در قوانین انجمن بن شد
(پرنس و پرنسس)
ارسالها: 484
#46
Posted: 14 Apr 2012 11:52
سودهاي كلان از بازي با زندگي مردم
در يكي از اين اسناد به برخي از املاك داوود معنوي كه با اشرف شريك بوده است، اشاره شده است:
«1- خيابان ايتاليا، جنب بيمارستان ميثاقيه، پلاك .13 . .
2- خيابان خردمند شمالي، جنب بانك ملي ايران و هلند، ساختمان كميته جهاني مبارزه با بيسوادي، مربوط به معنوي و اشرف (پهلوي).
3- خيابان كورش (شريعتي) ساختمان مبل فرشاد، مربوط به معنوي و اشرف.
4- خيابان ساسان، گروه فرهنگي بامداد، مربوط به معنوي و اشرف.
5- خيابان بين دروازه دولت و لاله زار نو، ساختمان .609
6- سه راه شاه ]جمهوري كنوني[، مقابل فروشگاه بزرگ ايران، پاركينگ و ساختمان جنب آن. . . ». (213)
زماني كه سپهبد صنيعي به عنوان وزير منابع طبيعي و توليدات كشاورزي منصوب شد، بخش هاي وسيعي از اراضي ساحلي درياي خزر و قطعاتي از جنگل هاي شمال كشور را به رايگان و يا با قيمت هاي بسيار نازل در اختيار درباريان و مقامات و عناصر با نفوذ و شخصيت هاي كشوري و لشكري گذاشت. دراين بذل و بخشش، قطعات وسيع و مرغوبي از اراضي ساحلي و مناطق جنگلي شمال كشور در اختيار اشرف پهلوي قرار گرفت و او با بهره گيري از اين فرصت به غارت انفال دست زد. يكي از كارشناسان تاريخ معاصر، به نام مرحوم حسين ملكي (ح. م. زاوش) اسناد اين غارت را در يكي از كتاب هاي خود افشا كرده است. (214)
اشرف اينگونه اراضي را كه به رايگان به دست آورده بود، با بهاي گزافي به فروش مي رساند. در يكي از گزارش هاي ساواك چنين آمده است:
«احمد پيشه وري بازرس ارشد سازمان برنامه و عضو دفتر امور بين الملل، ضمن مذاكره خصوصي اظهار داشت. . . در مازندران زمين هاي كنار دريا را اشرف پهلوي مي فروشند متري هزار تومان. . . ». (215)
دلالي براي شركت هاي بزرگ داخلي و خارجي و خريدهاي مهم و كلان دولت و گرفتن پورسانتاژ از شركت هاي فروشنده هم از كارهاي اشرف پهلوي بود. او غير از معاملات اسلحه و جنگ افزارهاي نظامي كه پورسانتاژ آن متعلق به محمدرضا پهلوي بود، شركت در ساير معاملات را حق خود مي دانست.
خريد براي تأسيسات اتمي و نيروگاه هاي توليد برق كشور و خريد مايحتاج غذايي و مورد نياز مردم از قبيل گندم و گوشت و شكر و روغن و تخم مرغ از كشورهاي خارجي از جمله مواردي بود كه اشرف در آنها دخالت مي كرد و پورسانتاژهاي كلان مي گرفت:
«موقعي كه مورد خريد مراكز اتمي پيش آمد، ما خود را تحت فشار دائمي والاحضرت اشرف احساس كرديم كه مي خواست پيشنهاد يك گروه آلماني را بپذيريم، در حالي كه مبلغ اين پيشنهاد يك ميليارد فرانك بيشتر از ساير مؤسسات خارجي بود. چند روز پيش از آن آموزگار كه نخست وزير بود، ]اكبر[ اعتماد ]رئيس وقت سازمان انرژي اتمي ايران[ را به دفتر خود احضار كرد و به او متذكر شده بود كه نظر والاحضرت حتماً بايد تأمين گردد». (216)
موضوع دخالت اشرف در كار خريد مايحتاج عمومي كشور راز پنهاني نبود. اين موضوع بارها در مطبوعات خارجي منعكس مي گرديد. از جمله روزنامه فرانسوي «لوموند» در سال 1972 به موضوع دخالت اشرف و سوءاستفاده و اختلاس در وزارت بازرگاني، بويژه در معامله خريد شكر اشاره كرد و نوشت:
«در معامله خريد 150 هزار تن شكر به قيمت حدود هر تن هزار دلار كه پاي معاونان وزارت بازرگاني را به دادگاه كشيد، اشرف پهلوي از قرار هر تن 200 دلار حق العمل گرفته بود و تبرئه دو نفر از معاونان وزارت بازرگاني و نيز مطرح نشدن نام فريدون مهدوي(217)، وزير بازرگاني وقت از همين جا ناشي مي شود». (218)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــ
213 -مركز اسناد انقلاب اسلامي، گزارشات و مكاتبات مربوط به اشرف پهلوي، كد بازيابي .592
214- ح. م. زاوش، اسنادي در شناخت جبهه مستكبرين و عناصر ضد انقلاب، سال .1358
215- مركز اسناد انقلاب اسلامي، پرونده اشرف پهلوي، كد بازيابي .12168
216- نراقي، احسان، از كاخ شاه تا زندان اوين، انتشارات رسا، ص .106
217- فريدون مهدوي در سال 1311 شمسي در تهران به دنيا آمد. او فرزند حسن مهدوي و نوه حاج محمدحسين امين الضرب ثروتمند معروف دوره قاجار بود. در خردسالي همراه پدرش - كه مغضوب شده بود - به اتريش رفت. تحصيلات ابتدايي را در اين كشور گذراند و تحصيلات عالي را در دانشگاه سوربن به پايان برد و دكتراي اقتصاد گرفت. سپس به ايران برگشت و به استخدام بانك توسعه صنعتي درآمد. در سال 1341 به دليل عضويت در جبهه ملي بازداشت شد و يك سال در زندان ماند. وي پس از آزادي مجدداً به بانك توسعه صنعتي برگشت و اندكي بعد به معاونت كل اين بانك رسيد و همزمان به عنوان مشاور اقتصادي هويدا نخست وزير انتخاب شد. در سال 1353 به عنوان وزير بازرگاني معرفي گرديد. در دوران وزارت او ماجراي سوءاستفاده در خريد شكر پيش آمد. وي پس از يك سال از اين مقام كناره گرفت و به عنوان وزير مشاور در امور ورزش منصوب شد و پس از سقوط دولت هويدا به اروپا رفت. در شهريور 1357 هويدا وي را به تهران فراخواند و مأمور مذاكره با جبهه ملي ساخت. اما چند روز بعد همراه با هويدا از سوي فرمانداري نظامي تهران بازداشت گرديد. مهدوي در روز 22 بهمن از زندان گريخت و خود را به اروپا رساند. وي بسيار ثروتمند بود.
218- روزنامه فرانسوي لوموند، مورخه 5 مارس .1972
این کاربر به دلیل تخلف در قوانین انجمن بن شد
(پرنس و پرنسس)
ارسالها: 484
#47
Posted: 14 Apr 2012 11:53
اشرف و انبوه سازي
انبوه سازي مسكن و ايجاد شهرك هاي حاشيه اي و اقماري از مواردي بود كه اشرف پهلوي به مدد آن مي توانست اعتبارات دولتي و وام هاي تبصره هاي ذيل بودجه هاي عمراني و تسهيلات كم بهره و
دراز مدت بانكي را به سوي خود كاناليزه نمايد. اما او براي آغاز اين فعاليت نياز به ده ها هكتار زمين در حاشيه شهر تهران داشت و خريد زمين با اين حجم و گستردگي در كنار تهران، سرمايه اي هنگفت طلب مي كرد و اشرف به هيچ وجه قصد سرمايه گذاري در اين عرصه را نداشت. او تنها به سودي كه اين رهگذر نصيبش مي كرد، مي انديشيد. به همين سبب دست به كار گرفتن زمين ارزان قيمت از دولت شد و با همين هدف با چند تن از وزيران به گفتگو پرداخت و خبردار شد كه مهندس منصور روحاني وزير كشاورزي ميليون ها متر از اراضي متعلق به اين وزارتخانه را به صورت رايگان در اختيار بنياد پهلوي گذاشته است. اشرف فوراً دست به كار شد و با كمك جعفر شريف امامي كه افزون بر رياست مجلس سنا، مدير عامل بنياد پهلوي هم بود، صدها هزار متر از اين زمين ها را به قيمتي فوق العاده ارزان و ناچيز به صورت نسيه و با اقساط بيست ساله خريداري كرد. احسان نراقي مشاور ارشد شاه در اين مورد مي نويسد:
«والاحضرت اشرف در اين هنگام شركتي ساختماني تأسيس كرد كه سرمايه اصلي آن از فروش تعدادي از اين زمين ها - كه با نرخي ارزان از بنياد ]پهلوي[ خريداري و با قيمت روز فروخته شده بود - تأمين گرديد. همين شركت قراردادهايي با يك شركت ايتاليايي منعقد كرد كه سه هزار مسكن بسيار لوكس بسازد و در همان حالي كه هنوز به صورت نقشه هستند، به قيمت گزافي به فروش برساند. آن هم بدون اينكه در قبال خريداران خود را متعهد احساس كند». (224)
شركتي كه اشرف پهلوي براي اين كار ايجاد كرده بود، « مهستان» نام داشت كه آگهي هاي بلند بالا و چند رنگ و يك صفحه اي آن در سال هاي آخر حيات رژيم پهلوي در جرايد چاپ مي شد كه گروه زيادي از مردم آپارتمان ها و خانه هاي لوكس و گران قيمت آن را پيش خريد كردند، اما اشرف با اينكه صدها ميليون تومان هم از بانك هاي مختلف وام گرفت، هرگز به تعهدات خود عمل نكرد. احسان نراقي مي افزايد:
«تا اينجا والاحضرت ] اشرف[ با استفاده از زمين هايي كه به طور نامشروع به دست آورده اند چند ميليوني منفعت كرده و اين در حالي است كه از تحويل اين ساختمان ها كه هنوز به روي نقشه باقي مانده اند خبري نيست. . . و پس از اينكه با تردستي و نيرنگ زمين هايي را كه قيمتشان در بازار آزاد بسيار زياد بود، به دست آوردند و پول خريداران آينده را نيز به جيب هاي خود ريختند، موفق شدند اعتبارات خاص را هم از بانك هاي مختلف دريافت دارند». (225)
اينگونه اقدامات سودجويانه و رسوايي هاي اخلاقي اشرف موجب شد تا مأمورين اطلاعاتي و جاسوسي سفارت آمريكا، او را موجودي فاسد ارزيابي كنند:
«در خاندان شاه بسياري از خويشاوندان فاسد از نظر مالي وجود دارند كه مهم ترين آنها خواهر دوقلوي وي، اشرف است كه ماهيتاً طماع و داراي تمايلات جنون آميز زنانه مي باشد». (226)
سوءاستفاده اشرف پهلوي تنها به زمين هاي غرب تهران محدود نمي شود. وي ده ها هكتار از اراضي ساحلي و اراضي جنگلي شمال كشور را نيز تصرف كرده و آنها را با قيمت هاي گزاف به خريداران مي فروخت. يكي از موارد سوءاستفاده و غصب اراضي توسط اشرف پهلوي مربوط به اراضي خوزستان بود. اين ماجرا كه با دستياري علي رضايي مالك كارخانجات نورد و لوله اهواز صورت گرفته بود، در بين مردم بويژه اهالي خوزستان انعكاس وسيعي يافت. اما وزارت اطلاعات و ساواك، مطبوعات را از پيگيري اين ماجرا و درج اخبار مربوط به آن برحذر داشت.
پس از پيروزي انقلاب، ميرشمس شهشهاني دادستان وقت خوزستان كه به عنوان يك مقام قضايي در جريان اين زمين خواري بزرگ بود و به افشاي آن پرداخت و جزئيات آن را براي خبرنگاران تشريح كرد:
«در سال 42، اطلاع پيدا كردم كه مقداري از اراضي زرگان اهواز از طرف سازمان تعاون و روستا به شخصي گمنام به نام سنافي خواه به مبلغ ناچيزي فروخته شده است. بلافاصله از دفتر خانه مربوطه استعلام شد و سندي در اختيار دادسراي اهواز قرار گرفت كه نشان مي داد مقدار 827 هكتار از اراضي دولت به سنافي خواه از قرار متري 5/1 ريال فروخته شده است. در بررسي بعدي معلوم شد كه دفترخانه ميراسكندري در تهران نيز در اين سندسازي دخالت دارد. پس از استعلام از اين دفترخانه روشن شد اراضي در اين دفترخانه به اشرف پهلوي و سناتور علي رضايي، منتقل شده است. بلافاصله از طرف دادسرا پرونده هاي ثبتي و پرونده سازمان تعاوني روستايي اهواز گرفته شده و موضوع تحت بررسي «جلال كارگر» بازپرس دادسراي اهواز قرار گرفت. سنافي خواه در تحقيقات اقرار كرد كه تمام اقدامات اين معامله را شخصي به نام افشار و با مداخله سناتور علي رضايي و اشرف پهلوي انجام داده است. وي گفت من فقط 6 ميليون ريال در اين ماجرا پول گرفته ام. در تحقيقات بعدي مدير كل تعاوني روستايي و عده اي از كارمندان و كارشناسان اين سازمان كه در اين ماجرا دخالت داشتند، دستگير و زنداني شدند. در تحقيق از مدير كل تعاون روستايي و كارمندان فاش شد كه عبدالعظيم وليان، وزير وقت تعاون و امور روستاها نيز مرتكب سوءاستفاده هايي شده و دستوراتي صادر كرده است و روي معامله مربوط به اشرف صحه گذاشته است.
علي رضايي براي اداي توضيحات به دادسرا احضار شد، اما نمايندگان اشرف و علي رضايي كه يكي از آنها محمود نيك پور بود، شروع به اعمال نفوذ كردند و پرونده را از دادسراي اهواز به ديوان كيفر متصل كردند. در مراجعات نماينده اشرف پهلوي و سناتور رضايي تذكر داده شد كه تنها راه حل قضيه بازگشت اراضي به دولت است. بر سر همين مقاومت، من و بازپرس پرونده را به تهران منتقل كردند. . . ». (227)
اشرف و قماربازي
البته به تدريج دامنه خودسري ها و رسوايي هاي اشرف تا آنجا گسترش يافت كه برادرش «محمدرضا» نيز مجبور شد براي حفظ ظاهر هم كه شده، خواهرش را از دايره توجهات خويش خارج سازد.
اسداله علم در كتاب خاطرات خود «شاه و من» مي نويسد:
«بعدازظهر شاهنشاه از پارك جنوب شهر كه در محل گودها درست شده، بازديد كردند. خيلي خوب بود. شب به احوالپرسي والاحضرت شاهدخت اشرف رفتم، ايشان مدتي با من مذاكره مي كردند كه چرا شاهنشاه بي مرحمت شده اند؟ عرض كردم: نتيجه حركات و اعمال خودتان است، صبح شرفياب شدم مطالبي كه ديشب بين من و والاحضرت گذشت عرض كردم، فرمودند: جواب خوبي دادي، ولي به ايشان بگو اگر با شما قلباً بد بودم كه نمي گذاشتم به سازمان ملل برويد يا به هند برويد». (228)
اما عليرغم همه اين رسوايي ها اشرف سال هاي سال يكه تاز ميدان سياست كشور بود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
224- نراقي، احسان، از كاخ شاه تا زندان اوين، صص 100-.102
225-همان.
226- دانشجويان مسلمان پيرو خط امام(ره)، از ظهور تا سقوط، جلد اول، ص .19
227 -روزنامه كيهان، مورخه 8/12/.1357
228- علم، اسداله، من و شاه، خاطرات.
این کاربر به دلیل تخلف در قوانین انجمن بن شد
(پرنس و پرنسس)
ارسالها: 484
#48
Posted: 14 Apr 2012 11:54
افتاده از دماغ فيل
غرور و تكبر فرعوني
تفرعن و تكبر يكي از رذايل اخلاقي اعضاي خاندان پهلوي بود. آنان خود را از زمين و زمان طلبكار مي دانستند و به هر جا كه مي رفتند انتظار داشتند تا مردم به خاك بيفتند و جاي پا و قدم اين مجسمه هاي بلاهت را ببوسند و گلباران كنند. آنان خود را تافته جدا بافته مي دانستند. اما در ميان آنان اشرف پهلوي واقعاً اعجوبه اي از وقاحت بود و تمام كساني كه در دوران اقتدار محمدرضا پهلوي به دربار رفت و آمد داشتند اشرف را سمبل فساد اخلاقي و خودخواهي و خودمحوري معرفي مي كردند.
اشرف كه خواهر دوقلوي محمدرضا پهلوي بود، سلطنت را حق خود مي دانست و بر اين باور بود كه فقر فرهنگي مردم ايران مانع از دستيابي و تكيه زدنش بر اريكه پادشاهي شده است. وي مدعي بود كه بيشتر از تمام خواهران و برادرهايش خلقيات رفتاري و توان فرماندهي و رهبري و ديگر ويژگي هاي روحي و شخصيتي پدرش را به ارث برده است و به همين سبب خود را اشرف و برتر از آنها مي پنداشت و اعتقاد داشت كه تمام آنان بايد نسبت به او كرنش كنند و با تعظيم و تكريم با وي مواجه گردند.
اشرف با رجال و دولتمردان طراز اول كشور هم رفتاري خشن و تحقيرآميز داشت و آنان را بانهايت غرور توبيخ و تهديد مي كرد. در ميان اسناد مربوط به اشرف پهلوي به نمونه هاي متعددي از برخورد خشن و رفتار تحقيرآميز او با رجال و دولتمردان طراز اول كشور برخورد مي كنيم. رفتاري كه ريشه در تفرعن و تكبر بيش از حد اشرف پهلوي داشت و از آبشخور فرومايگي و بي شخصيتي اين رجال سيراب مي شد. يك نمونه از اين اسناد نامه اي است كه اشرف پهلوي خطاب به حسين علا، وزير دربار وقت، نوشته است و او را به اين سبب كه در يكي از مراسم يك قدم جلوتر از وي راه رفته مورد بازخواست و شماتت و تهديد قرار مي دهد. اين نامه افزون بر نشان دادن تفرعن و تكبر اشرف پهلوي مؤيد اين نكته است كه برخي از رجال و دولتمردان عصر پهلوي به سبب بي شخصيتي و جاه طلبي، تن به هر گونه تحقير و شماتت مي دادند و براي حفظ مقام و موقعيت خود هر گونه رفتار نامناسب و توهين آميز را تحمل مي كردند. با هم اين نامه را مرور كنيم. اصل اين نامه به خط اشرف پهلوي موجود است:
«جناب آقاي علا؛
مدتهاست مي خواستم بعضي از مطالبي رو كه جنابعالي چه در محيط و چه در خارج دربار راجع به من مي زنيد گوشزد كرده و دليل پخش اينگونه صحبت ها رو سؤال كنم. در همه موقع در حضور من هم شما كمال بي احترامي را به جا آورده ايد تا در روز تشريف فرمايي اعليحضرت همايوني به فرودگاه كه بي احترامي را به حداكثر رسانيده و در جلوي خود]ي[ و بيگانه تمام طول راه در جلوي من مي رفتيد. بدون اينكه متوجه شويد كه من در عقب شما و نخست وزير هستم. خواستم براي يك مرتبه دليل اينگونه رفتار رو از شما سؤال كنم يا عمدي است و يا غير عمد. اگر عمدي است دليل مي خواهم، اگر غير عمدي است از شما كه وزير دربار شاهنشاهي هستيد و وظيفه شما حفظ مقام سلطنت است، بعيد است كه با اينگونه رفتار زننده باعث توهين به يك فرد مستقيم از فاميل سلطنت كه من نماينده آن هستم، شويد. در هر حال اميدوارم كه ديگر از اينگونه سوءتفاهمات روي ندهد و از حرفهايي كه در خارج گفته مي شود، خودداري كنيد والا مجبورم مراتب رو به عرض پيشگاه مبارك برادر تاجدارم برسانم تا معظم له به مطالب و حقايق رسيدگي فرمايند.
اشرف ]پهلوي[». (229)
ذكر اين نكته براي جوانان امروز - كه آن ايام را درك نكرده اند - ضروري است كه حسين علا در دوران حيات سياسي اش دوبار نخست وزير، چهاربار وزير دربار شاهنشاهي و چندين مرتبه سفيركبير ايران در آمريكا و انگلستان و اسپانيا و كشورهاي آمريكاي مركزي و جنوبي شد و بارها رياست هيئت نمايندگي ايران را در مجامع بين المللي بر عهده داشت.
اشرف در نهادهاي بشر دوستانه!
محمدرضا پهلوي در طي دوران سلطنتش به برادران و خواهرانش اجازه دخالت در امور سياسي و فعاليت هاي مملكت داري را نمي داد و هميشه آنها را سايه وار و در حاشيه قدرت قرار مي داد. كارشناسان تاريخ معاصر ايران اين امر را ناشي از احساس خطري مي دانند كه او همواره از ناحيه آنها مي كرد و اين وحشت را داشت كه مبادا از سوي آنان كنار گذاشته شود. اما شاه هيچگاه چنين احساسي در مورد اشرف نداشت. نگاهي به ليست مشاغل و عناويني كه اشرف پهلوي داشت نشان دهنده اين امر است.
همانطور كه در صفحات پيشين اشاره شد و به موجب اسناد و مدارك در دسترس، اشرف پهلوي از اوايل سلطنت برادرش تا سال 1357 دخالتي آشكار در امور كشور داشت و در برخي از وقايع دهه 1320 و از ابتداي آغاز نهضت ملي كردن صنعت نفت، اشرف پهلوي حضوري آشكار دارد، اقدامات اشرف پهلوي در اواسط اين دهه و گردآوري برخي از رجال سياسي و نظامي و روزنامه نگاران در اطراف خود و سازماندهي باند و شبكه اي در اطراف خود، نمونه اي از تلاش هاي وي براي تأثيرگذاري بر مسائل سياسي بود. همگان مي دانند كه عبدالحسين هژير تنها از رهگذر اقدامات و اعمال نفوذ اشرف پهلوي به مقام نخست وزيري و سپس وزارت دربار رسيد و جهانگير تفضلي در خاطرات خود صريحاً از دخالت اشرف براي گماشتن وي و معدل شيرازي به عنوان معاونان سياسي و اجرايي نخست وزير حرف مي زند و اقدامات دكتر مصدق براي تبعيد اشرف به خارج از كشور ناشي از همين دخالت هاي اشرف در امور سياسي و در طراحي و اجراي توطئه هاي پي در پي عليه نهضت ملي كردن نفت ناشي مي شد.
با پيروزي كودتاي 28 مرداد 1332 اشرف كه دخالتي فعال در اجراي آن داشت، بر تلاش هاي خود براي ايفاي نقشي پر رنگ تر در امور كشور افزود و از همان آغاز براي خود موقعيتي ممتازتر از ديگر خواهران و برادرانش مطالبه كرد.
تدارك مراسم و تشريفات به هنگام بازگشت اشرف از اروپا به ايران در پايان سال 1332 و حضور نخست وزير، وزيران و مقامات لشكري در فرودگاه مهرآباد مؤيد موافقت محمدرضا پهلوي با اعطاي موقعيتي ممتازتر از ديگر برادران و خواهرانش به اشرف بود. گروهي از كارشناسان تاريخ معاصر ايران موافقت شاه با واگذاري نقشي پررنگ تر به اشرف را ناشي از همزاد و دوقلو بودن او با محمدرضا پهلوي مي دانند. بي شك اين همزاد بودن شاه و اشرف، علاقه و وابستگي عاطفي بين شاه و اشرف را افزون تر از ديگر خواهران و برادرانش مي كرد. اما زن بودن اشرف در اين امر تأثيري مهم تر داشت و موجب مي شد كه شاه به همين دليل از جانب وي احساس خطر نكند.
اصولاً محمدرضا پهلوي با خواهران تني اش، يعني شمس و اشرف روابط بهتري داشت و آنان را بيشتر از ديگران در مدار توجه قرار مي داد. نگاهي به مسؤوليت هايي كه شمس پهلوي و اشرف پهلوي داشتند، مؤيد اين نظر است. اشرف و شمس ده ها شغل و سمت داشتند در حالي كه به دو خواهر ديگر محمدرضا پهلوي، يعني همدم السلطنه و فاطمه پهلوي هيچ مسؤوليتي واگذار نشده بود و حتي اكثريت مردم نمي دانستند كه وي خواهري به نام همدم السلطنه دارد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
229- پهلوي ها (خاندان پهلوي به روايت اسناد)، جلد دوم، مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر، چاپ اول، ص .319
این کاربر به دلیل تخلف در قوانین انجمن بن شد
(پرنس و پرنسس)
ارسالها: 484
#49
Posted: 14 Apr 2012 11:54
از گانگستر بازي تا دفاع از حقوق بشر
اشرف نيابت رياست عاليه سازمان خدمات اجتماعي، رياست سازمان زنان ايران، سرپرستي كميته ايراني حقوق بشر، رياست هيئت امناي دانشگاه جندي شاپور اهواز، رياست هيئت امناي دانشگاه كرمان، رياست هيئت امناي دانشگاه كرمانشاهان و رياست هيئت امناي مجمع پزشكي بين المللي و چندين شغل و مقام تشريفاتي ديگر را بر عهده داشت.
اما اين مشاغل تشريفاتي آنچنانكه بايد و شايد روحيه جاه طلب اشرف پهلوي را ارضا نمي كرد. او خواستار نقشي كاملاً جدي بود و به همين سبب تلاش براي به دست آوردن چنين نقشي به تكاپو پرداخت و با كمك عوامل و افراد و عناصر بانفوذي كه به عنوان يك باند در اطراف خود گردآورده بود، برنامه ريزي در اين عرصه را آغاز كرد.
اشرف خواستار يك مسؤوليت سياسي و با اهميت در سطح بين المللي بود. اين خواسته از زماني كه شاه همسرش فرح را به مقام نايب السلطنه منصوب كرد، در اشرف بيشتر تقويت شد. گماشتن اشرف به عنوان نماينده ايران در مجامع حقوق بشر موجب شد تا او خواستار مقام رياست هيئت نمايندگي در سازمان ملل متحد شود.
او درسال هاي پاياني دهه 1340 به عنوان نماينده ايران در كميسيون حقوق بشر سازمان ملل متحد انتخاب گرديد. در اين سال ها رژيم پهلوي در دنيا به عنوان رژيمي سركوبگر كه هيچ گونه توجهي به اعلاميه جهاني حقوق بشر و كنوانسيون هاي الحاقي آن نداشت، شناخته شده بود. زندان هاي ايران پر از زندانيان سياسي بود و رژيم پهلوي عناصر مبارز و آزاديخواه را در بدترين شرايط به بند كشيده بود و با غير انساني ترين روش ها و با شكنجه هاي قرون وسطايي با آنان رفتار مي كرد. آوازه رفتار غير انساني و دور از موازين حقوق بشر رژيم پهلوي در سرتاسر جهان پيچيده بود و محمدرضا پهلوي به عنوان پادشاه و رهبر يكي از پليسي ترين رژيم هاي جهان شناخته مي شد و هر سال صدها نفر از مبارزان در بيدادگاه هاي آن به اعدام و حبس هاي طولاني محكوم مي شدند. جوخه هاي اعدام مدام فعال بودند و هر سال چندين مورد اعدام فعالين سياسي به كميسيون حقوق بشر گزارش مي شد و جرايد و رسانه هاي جهان گزارش هايي از رفتار غير انساني مأمورين ساواك را به دست چاپ مي سپردند و ده ها مورد خبر مرگ آزاديخواهان در زير شكنجه به گوش جهانيان مي رسيد. هر گاه كه خبر محاكمه گروهي از فعالين سياسي پخش مي شد، نامه ها و طومارهاي متعددي از سرتاسر جهان و با امضاي رؤساي جمهور و نخست وزيران و رجال و نويسندگان و هنرمندان و شخصيت هاي موجه جهاني به ايران ارسال مي گرديد و گروه هاي طرفدار حقوق بشر مي كوشيدند تا از رهگذر اقدامات تبليغاتي و ايجاد گروه هاي فشار، رژيم را تحت تأثير بگيرند و از اين طريق شرايط محاكمه عادلانه تري را براي متهمان سياسي ايجاد نمايند.
البته رژيم پهلوي هم در اين ميانه ساكت و آرام نبود و با مدد لابي قدرتمندي كه در اختيار داشت و از رهگذر بذل و بخشش پول هاي كلاني كه از طريق حراج منابع نفتي ايران به دست آمده بود، در ميان روزنامه ها و مسئولين رسانه ها و چاپ رپرتاژهاي رنگارنگ و اعطاي كمك هاي بي حساب و كتاب و كشاندن مديران و سردبيران جرايد معروف و رسانه هاي ديداري و شنيداري و نوشتاري به ايران و فراهم ساختن وسايل خوشگذراني آنان، موجباتي را فراهم مي ساخت تا تبليغات گروه هاي آزاديخواه را خنثي سازد و افزون بر آن سيماي انساني از خود در اذهان عمومي جهان ترسيم نمايد.
برگزاري اجلاس جهاني كميسيون حقوق بشر در تهران نمونه اي از اقدامات لابي قدرتمند رژيم پهلوي و ثمره هزينه كردن ميليون ها دلار در اين عرصه بود. در اين اجلاس بود كه شاه، خواهرش اشرف را به عنوان نماينده ايران معرفي كرد و كارشناسان و استراتژيست ها و عناصر قلم به مزد رژيم، نطق هاي كوبنده اي را براي اشرف فراهم ساختند و اشرف در كسوت يك عنصر طرفدار آزادي و منزلت انسان به ايفاي نقش پرداخت و نطق هاي پر سر و صدايي را در اين كميسيون ايراد كرد.
البته اشرف علاوه بر مشاغل نمايندگي ايران در سازمان ملل متحد، رياست سازمان شاهنشاهي خدمات كميته ملي پيكار با بيسوادي و الخ داعيه دار نمايندگي زنان هم بود و همه ساله به مناسبت كشف حجاب زنان ايراني به ضرب سرنيزه سربازان رضاخان، به سخنراني مي پرداخت:
«با نهضت كشف حجاب، زن شرافت كار را دريافت. بسيار خوشحالم كه امسال مراسم سالروز هفده ديماه را در كنار شما برگزار مي كنم، بي گمان هنگامي كه چهل و دو سال پيش پدرم رضاشاه كبير فرمان كشف حجاب را شجاعانه اعلام كردند آرزوي طلوع روزي را داشتند كه چون امروز زن ايراني بتواند نيروي خود را در تمام فعاليت هاي اجتماعي - اقتصادي به كار گيرد». (230)
همچنين كوشش مي كرد تا به مدد برگزاري نمايشگاه هايي با مضمون انسان دوستي، خود را يك فرد خيّر و انسان دوست معرفي كند:
«با حضور والاحضرت اشرف نمايشگاه بين المللي «پيام انساني» گشايش يافت». (231)
حتي به نشريات نه چندان مطرح مانند مجله «سيدني مورنينگ هرالد ديلي» چاپ استراليا، از طرف دربار بابت رپرتاژ آگهي دلار پرداخت مي شد تا درباره اشرف بنويسند:
«والاحضرت اشرف پهلوي، يكي از قهرمانان موفق در راه تأمين حقوق زنان مي باشد». (232)
«اشرف پهلوي» همچنين در راستاي همين برنامه عوام فريبانه به شهرهاي مختلف ايران سفر مي كرد:
«والاحضرت شاهدخت اشرف پهلوي در سفر ديروز خود به شيراز از قسمت هاي مختلف واحد سيار آموزشي و كمك آموزشي و بهداشتي و اجتماعي منطقه بوشيگان ديلمي در 20 كيلومتري كازرون ديدن كردند و از عشاير و عشاير زادگان مي خواهند درس خود را در حضورشان بخوانند». (233)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
230- روزنامه كيهان، مورخه 18/10/.1356
231-همان، مورخه 13/2/.1357
232- ترجمه اين مقاله در روزنامه كيهان، مورخه 16/2/1357 به چاپ رسيده است.
233- روزنامه كيهان، مورخه 4/10/.1352
این کاربر به دلیل تخلف در قوانین انجمن بن شد
(پرنس و پرنسس)
ارسالها: 484
#50
Posted: 14 Apr 2012 11:55
نماينده ايران در مجامع جهاني
البته گهگاه در ميان انبوه خبرهايي كه با گرايش مثبت از اشرف در جرايد به چاپ مي رسيد، گزارش ديدار وي با اعضاي كلوپ ماسوني زونتا هم در لابلاي آنها درج مي شد:
«والاحضرت شاهدخت اشرف پهلوي رياست عاليه سازمان زنان ايران، بعدازظهر ديروز اعضاي كلوپ زونتا ]را[ در كاخ سعدآباد به حضور پذيرفتند. در اين شرفيابي. . ابتدا مهناز افخمي، دبير كل سازمان زنان ايران، حوري مقدم رئيس هيئت مديره كلوپ زونتا را به حضور والاحضرت معرفي كرد و آنگاه خانم حوري مقدم ضمن گزارش هاي كلوپ مذكور، وابستگي كلوپ زونتا را به سازمان زنان ايران از والاحضرت تقاضا كرد.
والاحضرت شاهدخت اشرف پهلوي ضمن اشاره به لزوم همكاري و همفكري و اتحاد بين گروه هاي مختلف زنان اوامري در جهت پيشبرد زن صادر فرمودند، در اين شرفيابي آرم مخصوص كلوپ زونتا به حضور والاحضرت تقديم شد». (234)
طرفه آنكه «اشرف پهلوي» عليرغم حضور صدها زنداني سياسي در زندان هاي رژيم برادرش و همچنين تبعيد، شكنجه و قتل ناراضيان و صدها مورد ديگر در رژيم پهلوي، هيچگاه در سازمان ملل متحد مورد مؤاخذه قرار نمي گرفت. زيرا آنچه براي آمريكا، اسرائيل و غرب مهم بود، غارت سرمايه هاي خدادادي اين ملت بود و نقض شدن حقوق بشر كه امروز توسط آنها مطرح مي شود، صرفاً يك بهانه جويي است.
الف) نمايندگي ايران در سازمان هاي جهاني
راهيابي به صحنه هاي بين المللي و ايفاي نقش در سازمان هاي فرامرزي، بويژه نهادها و مجامع وابسته به سازمان ملل متحد از خواست هاي مهم اشرف پهلوي بود. اين خواست از اواسط دهه 1340 كه او به اوج اقتدار خود رسيده و به رياست عاليه چند سازمان و نهاد مهم كشوري منصوب شده بود، دامنه و شتاب بيشتري گرفت. اشرف در اين سال ها در كنار تلاش خستگي ناپذيرش براي كسب پول بيشتر و سوءاستفاده هاي گسترده تر، كوشش وسيعي هم براي دستيابي به اينگونه مشاغل و مناصب را آغاز كرده و از راه هاي مختلف در صدد جلب موافقت برادرش بود و اينگونه تلاش هايش كم و بيش با موفقيت همراه مي شد.
اشرف در بهمن ماه 1345 در ميان بهت و حيرت مردم به عنوان نماينده و رئيس هيئت نمايندگي ايران در كميسيون حقوق بشر سازمان ملل متحد منصوب شد. اجلاسيه كميسيون حقوق بشر قرار بود از روز اول اسفند ماه به مدت شش هفته در مقر اروپايي سازمان ملل متحد در ژنو آغاز به كار كند. (235) او كه اطلاع و آگاهي چنداني در مورد كميسيون حقوق بشر و اهداف و برنامه هاي آن نداشت، در نخستين اقدام دكتر منوچهر گنجي، عضو بريده از كنفدراسيون دانشجويان ايراني و از عوامل نفوذي سازمان سيا درآن مجموعه را به عنوان معاون نماينده ايران معرفي كرد و سپس همراه گروهي از مشاوران خود و عده اي از سياستمداران و خبرگان فن عازم ژنو گرديد.
كارگزاران سازمان ملل و گروه هاي وابسته به دولت هاي امپرياليستي به دليل غارت كشور در رژيم پهلوي، با انتصاب اشرف پهلوي به عنوان نماينده ايران در كميسيون حقوق بشر مخالفتي نداشتند و پس از ورود اشرف به ژنو، نماينده راديوي سازمان ملل با وي مصاحبه اي ترتيب داد و افزون بر پخش اين مصاحبه، بخش هايي از آن به صورت خبر مكتوب و نوشتاري، در اختيار خبرگزاري ها و جرايد بين المللي قرار گرفت.
به بيان ديگر مجامع مذكور رضايت خود را از انتصاب اشرف پهلوي، با تبليغ وسيع به سود او و تصميم براي پخش سخنراني وي به عنوان يك سند رسمي اعلام داشتند. روزنامه كيهان در اين مورد مي نويسد:
«كميسيون حقوق بشر تصميم گرفت متن كامل بيانات والاحضرت شاهدخت اشرف پهلوي به عنوان يك سند رسمي پخش گردد». (236)
لحن سخنراني اشرف در اجلاسيه بيست و سوم كميسيون حقوق بشر در ژنو بسيار تند و بي پروا بود و به سخنان نمايندگان سازمان ها و دولت هاي انقلابي شباهت داشت. با هم به قسمتي از اين سخنراني شعار آلود اشرف پهلوي نگاه مي كنيم:
«اينجانب مدتهاست كه با علاقه و جديت در جريان كارهاي اين كميسيون بوده ام. البته نه به عنوان يك نفر حقوقدان، بلكه به عنوان يك نفر انسان معمولي كه به شايستگي ابنأ بشر اعتقاد داشته و آرزوي استقرار عدالت و برابري و برادري را در ميان افراد آدمي دارد. . . از شما چه پنهان كه اينجانب از كندي پيشرفت اقدامات سازمان در مورد حمايت بين المللي حقوق بشر تا حدي متأثر و مأيوس بوده ام. اما تأثر و يأس من هرگز از جهت كار كميسيون نبوده، بلكه مربوط به سياست آن عده از دولت هاي عضو بود كه به وظيفه خود در مورد همكاري با سازمان ملل براي اجراي مواد منشور به منظور تشويق و احترام به حقوق بشر و آزادي هاي اساسي براي همگان بدون تمايز از حيث نژاد، جنس، زبان يا مذهب احترام نگذاشته اند و در تحقق مستحق شماتت و سرزنش مي باشند. وظيفه اين كميسيون تحقق بخشيدن و اجراي حقوق و آزادي هاي فردي است و هرگز نبايد به چيزي كمتر از آن اكتفا شود. . . حيثيت دوران و تمدن ما به واسطه اغماضي كه در برابر نقض حقوق بشر از خود نشان داده ايم لكه دار شده است. نسل هاي آينده و مخصوصاً فرزندان اين انسان هاي بي پناه هرگز اين بي طرفي و بي اعتنايي ما را درباره چنين اهانت هاي وقيحانه اي كه در جمهوري جنوب آفريقا، در جنوب غربي آفريقا، در رود زيا ]زيمباوه كنوني[، در آنگولا، در موزامبيك، يا در سرزميني كه به غلط گينه پرتغال مي نامند، نخواهد بخشيد. اكنون براي ما زماني رسيده است كه ثمرات كارهاي انجام شده را برآورد كنيم. آنچه بايد اكنون انجام شود اين است كه اين لكه ننگ و شرمندگي را از صفحات تاريخ آينده برداريم. . . ». (237)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ـــ
234- روزنامه كيهان، مورخه 22/10/.1353
235- همان ، مورخه 19/11/.1345
236-همان ، مورخه 6/12/.1345
237- همان .
این کاربر به دلیل تخلف در قوانین انجمن بن شد
(پرنس و پرنسس)