ارسالها: 489
#51
Posted: 19 Mar 2013 03:17
دورنمای کرمانشاه قدیم و جدید
تمام مشكل دنیا این است كه :
احمق های متعصب كاملا از حرفشان مطمئن هستند ،
اما آدمهای عاقل همیشه شك دارند...
" برتراند راسل "
ارسالها: 489
#52
Posted: 20 Mar 2013 19:19
مذاهب مردم کرمانشاه
بیشتر جمعیت استان کرمانشاه را مسلمانان تشکیل میدهد که در حدود ۹۹٫۷ درصد میباشد. در میان پیروان اسلام بیشتر شیعیان و درصدی نیز اهل تسنن میباشند. گروهی نیز با نام اهل حق شناخته میشوند. برخی با حفظ آداب و مناسک و معتقدات دین کهن ایران باستان یعنی زردشتی و همچنین با التقاطی از اسلام به حیات دینی خود ادامه میدهند.
به طور کلی اقلیتهای مذهبی استان در مجموع ۰/۱۷ درصد از کل جمعیت را تشکیل میدهند که مهمترین آنها زردشتیان با ۰/۱۲ درصد، مسیحیان ۰/۰۲ درصد و کلیمیان ۰/۰۳ درصد از کل جمعیت را دارد
یهودیان
انجمن کلیمیان کرمانشاه (هبرا) در سال ۱۳۴۰
محلهٔ قدیمی یهودیان کرمانشاه، در محلهٔ فیضآباد و در نزدیکی یکی از پنج دروازهٔ ورودی به شهر قرار داشته که در میان کرمانشاهیان به دروازهٔ یهودیها معروف بودهاست. شمار یهودیان کرمانشاه در دوران مشروطیت در حدود ۳۰۰۰ نفر برآورد شده که تا زمان احداث مدرسهٔ آلیانس کرمانشاه یعنی ۱۹۰۴ م چندان سر و سامانی نداشتند یهودیان کرمانشاه در دوران پهلوی و با بهبود نسبی وضع اجتماعی از محلههای قدیمی خود مهاجرت و در نقاط مختلف شهر پراکنده میشوند. این شهر، تا پیش از انقلاب اسلامی یکی از انجمنهای پرجمعیت یهودیان ایران بود. اما در حال حاضر جمعیت یهودیان شهر به اندازهای کم شدهاست که از ۴ کنیسایی که در سالهای پیشین فعال بودند تنها يك كنيسا تشكيل ميشود و كليميان شهر ميتواند مراسم ديني خود را آن جا برگزار كنند. اجراي مراسم ديني و ساير امور مربوط به جامعه كليميان كرمانشاه برعهده حاخام ميكائيل قدوسي است.
تمام مشكل دنیا این است كه :
احمق های متعصب كاملا از حرفشان مطمئن هستند ،
اما آدمهای عاقل همیشه شك دارند...
" برتراند راسل "
ویرایش شده توسط: behnaz1989
ارسالها: 489
#53
Posted: 20 Mar 2013 19:28
آشنایی بیشتر با برخی از مذاهب کرمانشاه
1ـ مذهب شافعى
امام محمد شافعى، بنيانگذار مذهب شافعى در سال 150 ه .ق در غزه متولد شد و در مدينه در نزد مالكبن انس به تحصيل پرداخت و شيوه فقهى اهل حجاز را از وى آموخت. سپس به بغداد رفت و در نزد اصحاب ابوحنيفه، پايهگذار مذهب حنفى، به تحصيل شيوه فقهى اهل عراق پرداخت.
بعدها با توجه به شيوه فقهى اهل حجاز و عراق، شيوه فقهى نوينى تحت عنوان مكتب فقهى شافعى پديد آورد. وى در سال 204 ه .ق در بغداد وفات يافته است. روش فقهى شافعى در استنباط احكام بر سنت و كتاب استوار است.
وى در شيوه فقهى خود با گستردگى قياس در مذهب حنفى سخت مخالف است و استسحان و استصلاح را روشى غير مفيد در استنباط احكام مىداند.
از مفسران بزرگ مكتب فقهى شافعى مىتوان از امام محمد غزالى نام برد. امام شافعى داراى دو كتاب مهم در فقه و اصول به نام «الام» و «الرساله» مىباشد. كتاب «الام» در حقيقت با حجم گسترده آن دايرهالمعارفى را در فقه تشكيل مىدهد كه تاكنون شرحها و حواشى متعددى به وسيله علماء شافعى بر آن نگاشته شده است و كتاب «الرساله» نمايانگر آراء اصول شافعى مىباشد.
از ميان مذاهب چهارگانه اهل سنت، مذهب فقهى، شافعى به مذهب شيعه بسيار نزديك است و در ميان اشعارى كه به شافعى منسوب است عشق و محبت به اهلبيت عليهمالسلام فراوان به چشم مىخورد و اشعار وى در مرثيه امام حسين عليهالسلام از اشعار جانگداز مىباشد.
امروزه نزديك به 15 درصد جمعيت استان را اهل سنت شافعى مذهب تشكيل مىدهند. در ميان مردم عموما بحث سنى و شيعه مطرح نيست به گونهاى كه خانوادههاى بيشمارى هستند كه زن يا مرد حتى فرزندان از هر دو گروه وجود دارد. شافعيان استان نمازهاى يوميه را در پنج نوبت در مساجد برگزار مىكنند و داراى نماز جمعه مستقل و گورستان جداگانه مىباشند.
شافعيان به علت اختلاف فقهى در وقت اذان، به ويژه در هنگام ظهر، 10 دقيقه زودتر از شيعيان اذان مىگويند. همچنين اختلاف روز عيد فطر، از جمله مسايل اختلاف انگيز ميان اهل سنت و تشيع است. از مهمترين مراكز تجمع اهل سنت در كرمانشاه مىتوان از مسجد امام شافعى كرمانشاه نام برد.
2ـ اهل حق
اهل حق نام مسلك عرفانى خاصى است كه در قرن هفتم در غرب ايران به وجود آمده است. تا قرن اخير درباره مسلك اهل حق اسنادى منتشر نشده بود و پيروان اهل حق عقايد خود را جزء اسرار مىدانستند. تعليمات دينى اهل حق، نوعا به صورت شفاهى و در قالب شعر از نسلى به نسل ديگر منتقل شده است. اين اشعار به «كلام» يا «دفتر» مشهور است و كسانى كه اين كلامها را مىدانسته و به معناى واقعى آن آگاه بودند «كلام» خوان ناميده مىشوند.
مؤسس اهل حق، سلطان اسحاق ملقب به سلطان سماك است كه در قرن هفتم هجرى ظهور نمود. وى در كشور عراق تولد يافت و سپس به ايران مهاجرت كرد و در منطقه اورامان كردستان، قريه شيخان كه فعلاً جزء استان كرمانشاهان است وفات يافت.
سلطان اسحاق اركان مسلك اهل حق را در محلى به نام «پرديوَر» در اورامان مقرر كرد و براى انتظامات داخلى تشكيلات اهل حق، هفت خاندان به نام «سادات خاندان حقيقت» تأسيس نمود و اداره هر خاندان را به يكى از پيران اهل حق سپرد (بعد از وفات سلطان اسحاق چهار خاندان ديگر به آن اضافه شد). هر فرد اهل حق بايد الزاما سر سپرده يكى از اين خاندانها باشد.
سلطان اسحاق پيروان خود را به دوازده طبقه تقسيم نمود كه هر طبقه معرف مقام روحانى خاصى بود. اين طبقات در طول يكديگر هستند.
مهمترين شرط ورود به مسلك اهل حق، سر سپردن به پير يكى از خاندانهاى يازدهگانه سابق الذكر است كه اين مراسم سرسپارى طى مراسم خاص صورت مىپذيرد.
رهبرى و مسندنشينى مذاهب اهل حق ارثى است و فرزندان ذكور و ارشد سران خاندانهاى اهل حق در تصاحب اين مقام اولويت دارند و مراتب علمى در كسب آن نقشى ندارد.
از خاندانهاى اصلى اهل حق مىتوان از شاه ابراهيمى، يادگارى، خاموشى، على قلندرى، مصطفايى، ميرى و سيد باويسى نام برد.
مقدسات سنتى اهل حق
علاوه بر مقدسات مشهور دينى، اهل حق پنج چيز را طبق سنت خود مقدس مىدانند: 1ـ بيابس؛ 2ـ كلامها؛ 3ـ جم و جمع خانه؛ 4ـ نذر؛ 5ـ شرط و اقرار.
جم يا جمع
جمع يعنى اجتماع جماعتى از اهل حق در محلى به نام جمع خانه براى عبادت و اذكار و اوراد اختصاصى. جمع و جمع خانه را جم و جمخانه هم مىگويند. جمع خانه اختصاص به محل خاص و يا ساختمان مخصوصى ندارد، بلكه هرجا ممكن است كه اهل حق با خلوص نيت به قصد عبادت جمع شوند.
ذكر
اهل حق ذكر را به دو صورت جلى و خفى انجام مىدهند. ذكر جلى را اهل حق هميشه با ادوات موسيقى انجام مىدهند و بنا بر سنت گذشتگان خود بيشتر از تنبور، دف و گاهى نى نيز استفاده مىنمايند.
نذر و نياز
در مسلك اهل حق نذر و نياز از اهميت خاصى برخوردار است و به طور كلى به دو طريق انجام مىگيرد:
اول: آنچه بنا به دستور مقرره احكام شرعى با قصد قبلى يا آنى انفاق مىشود.
دوم: خوراكىهايى كه به دستور اهل حق به صورت نذر يا تشريفات خاص در جمع اهل حق دعا داده شده و به مستحقين اطعام مىگردد.
نذر در مسلك اهل حق پنج صورت دارد:
1) قربان يا قربانى، منظور شتر يا گاو اهلى يا گوسفند يا خروس است؛
2) آنچه در حكم قربان است؛
3) خدمت كه عبارتست از يك من برنج و يك چارك روغن حيوانى و يك خروس؛
4) نياز؛
5) شكرانه.
اهل حق نذر و نياز را بسيار محترم مىدارند و همانطور كه گفته شد نذر يكى از مقدسات پنجگانه آنهاست و معتقدند كه داراى خواص زير است:
1) اظهار بندگى و نيازمندى به درگاه خالق بى نياز؛
2) تقويت روح و تشديد ايمان؛
3) ازدياد بركت دنيوى و اخروى.
به همين جهت از دادن نذر به كسانى كه احترام براى آن قائل نيستند و نيز به كسانى كه حرام شرعى خوردهاند قويا خوددارى مىكنند. بعضى از اهل حقها بطور كلى نذر را به غير سرسپرده نمىدهند.
عبادات اهل حق
اهل حق، در هفته يك يا چند بار در جمع خانه با حضور پير جمع مىشوند و معمولاً اين جمعها در شب جمعه تشكيل مىشود. اين مراسم با تشريفات خاصى اجرا مىشود. اهل حق اين جمعها را كه با عبادات خاصى انجام مىشود حلال مشكلات مىدانند و شركت هفتهاى يك بار در جم و جم خانهها را به جاى عبادات دائمى كافى مىدانند.
در اين باره يكى از بزرگان اهل حق چنين آورده است: «چون اهل حق نماز نمىخوانند به جاى نماز مقرراتى در پرديور از قبيل عبادات و ذكر و نذر و نياز به وجود آمده آن را اجرا مىكنند».
و به تعبير ديگر به جاى نماز، نياز دارند و البته منكر وجوب نماز در شريعت نيستند.
روزه اهل حق
بر هر اهل حق مكلف واجب است كه هر ساله در وقت معين سه روز متوالى روزه بگيرد.
اين سه روز روزه در خاندانهاى اهل حق مختلف است، اما همين قدر مىتوان گفت كه موعد آن فصل زمستان است. در مورد نام اين روزه نيز اختلاف است ولى اكثريت آن را نيت «مرنوى» مىنامند.
مرنو يعنى غار نو، و مربوط به زمانى است كه سلطان اسحق به اتفاق سه تن از يارانش مورد تعقيب دشمنان قرار گرفت و در «شندر كوه» مرز ايران و عراق فعلى، در غارى كه پديدار شده بود سه شبانه روز، به حالت روزه گذراندند. از آن پس هر ساله اهل حق در همان موعد روزه مىگيرند. اهل حق براى اين روزه اهميت روحى و عرفانى خاصى قائلند.
شارب
اهل حقها داشتن شارب را يكى از اركان اصلى سلطان صحاك (سهاك) مىدانند و اشعار كردى فراوانى در اين باره در دفتر موجود است.
محدوده جغرافيايى و جمعيت اهل حق
اين مسلك امروزه در بيشتر نقاط كشور به طور پراكنده پيروانى دارد كه داراى جم خانه نيز مىباشند، اما بيشتر در استان كردستان، كرمانشاه، فارس، گيلان و آذربايجان وجود دارند. در غرب كشور همه ايل گوران و اكثريت ايل سنجابى و شمار فراوانى از ايلهاى كلهر، زنگنه و كندواله، جلالوند و گروههايى در كشورهايى به ويژه افغانستان، هندوستان و پاكستان اهل حقند. پس از ترجمه آثار اهل حق به زبانهاى اروپايى گروههايى به اهل حق پيوستهاند. اهل حق تعداد خود را شش ميليون نفر مىدانند اما اين رقم مستند به سندى نيست.
از كتابهايى كه اهل حق درباره آيين، اصول، اعتقادات و مراسم خود نوشتهاند مىتوان از: شاهنامه حقيقت، برهان الحق، آثار الحق و معرفت الروح تأليف مرحوم حاج نعمت الله جيحون آبادى و فرزندش حاج نور على الهى، دفتر رموز يارستان سلطان صحاك، گردآورى سيد قاسم افضلى شاه ابراهيمى، رهروان عشق على نوشته داوود موحد بشيرى، و برخى از كتابهاى ديگر نام برد.
از رهبران فعلى اهل حق مىتوان از سيد نصر الله حيدرى نام برد. عشاير اهل حق در طول جنگ تحميلى در دفاع از كشور، حضور مستمرى در جبهههاى جنگ تحميلى داشتهاند و شهداء و مجروحين زيادى را تقديم انقلاب اسلامى نمودهاند. تنها در بمباران مذبوحانه دشمن بعثى در عمليات مرصاد، از طوايف اهل حق، نزديك به 140 نفر شهيد و 360 نفر مجروح شدهاند.
3ـ يزيديه
پيروان مذهب يزيديه در عراق و تركيه، حوالى شهرهاى موصل، سنجار، ديار بكر و شيخان پراكنده مىباشند. در ايران نزديك مرزهاى غربى، به ويژه غرب استان كرمانشاه به سر مىبرند. آنچه در وجه نامگذارى يزيديها مشهور اين است كه منسوب به يزيدبن معاويه هستند. اين مذهب از ديرباز در بين كردان ايرانى رايج بوده ولى امروز به صورت ديگرى درآمده و به نام ملك طاووسيها معروف مىباشد.
آنچه امروزه از آثار آيينهاى قديم و جديد در اين مذهب مشاهده مىشود عبارت است از:
ـ آثار بت پرستى عتيق، نظير پرستش مجسمه برنزى شيطان،
ـ آثار اديان هندى نظير اعتقاد به تناسخ و حلول،
ـ آثار دين يهود نظير برخى محرمات غذايى،
ـ آثار نصرانيت، مانند غسل تعميد، نان مقدس، صرف شراب،
ـ آثار زرتشت، مانند اعتقاد به ابدى نبودن اهريمن و قائل به هفت فرشته،
ـ عناصر اسلامى مانند روزه، قربانى، ختان،
ـ و انجام مناسكى همانند مناسك حج كه كعبه آنان مرقد شيخ عدى بن مسافر اموى است،
ـ تأثير افكار صوفيه چون پنهان كردن عبادات، عقايد و تقديس مشايخ و
ـ نشانههايى از مهرپرستى در بعضى از مراسم و تشريفات مانند، جشن دسته جمعى، مراسم سه ما، مراسم قبا، مراسم قلاق زدن گاو،
ميهمانى چهل مران و ... .
4ـ تصوف
شناخت آداب ظاهرى و باطنى شرع و پرهيز از هرگونه اخلاق زشت و ناروا و پرداختن به يك سلسله اعمال خاص، براى قبول تجلى صفات الهى را تصوف گويند. اين مسلك تقريبا از نيمه دوم سده دوم ه .ق با ظهور عدهاى از صوفيان مشهور چون ابراهيم ادهم، فضيل بن عياض، شقيق بلخى و ديگران پايهگذارى شد و در سده سوم ه .ق مسلكى معروف و مشخص گرديد.
در زير به برخى از طريقههاى تصوف كه در كرمانشاهان وجود دارد اشاره مىشود.
الف) نعمت اللهيه
بنيانگذار سلسله طريقت شيعى نعمتاللهيه، سيدنورالدين نعمتالله بن عبدالله محمدكوه بنانى كرمانى مشهور به شاه نعمتالله ولى است. وى در سال 730 يا 731 ه .ق در كوه بنان كرمان متولد شد و در رجب سال 834 ه .ق در كرمان درگذشت.
در فاصله چند قرنى كه از تأسيس سلسله نعمتاللهيه مىگذرد شاخههايى از آن منشعب گشته است. در حال حاضر خانقاه نعمتاللهى و انشعابات آن در نواحى كردنشين كرمانشاه فعال هستند.
ب) خاكساريه
خاكساريه فرقهاى از فقرا مىباشند كه به درويشى به نام سيدجلالالدين حيدر منسوب است و به نام سلسله جلالى خاكسار نيز معروف هستند. فقراى اين سلسله بيشتر طالب وسائل مىباشند و به مناقب خوانى روزگار به سر مىبرند.
فرقههاى خاكساريه به چهار تيره، خاكسار جلالى، عجم، معصوم على شاهى و نورايى تقسيم شدهاند. پيروان خاكساريه در اكثر شهرهاى ايران پراكندهاند و در نواحى كردنشين كرمانشاهان نيز خانقاه و تكيه دارند.
در حال حاضر به نام حاج مير طاهر نقيب سرسلسله خاكسار جلالى مىباشد كه مورد احترام بسيارى از پيروان اين فرقه است.
ج) قادريه
قادريه از قديمترين سلسلههاى طريقت اهل سنت مىباشد كه به شيخ عبدالقادر گيلانى از اولاد حضرت امام موسى الجون فرزند عبدالله محض فرزند حسن مثنى فرزند امام حسن مجتبى عليهالسلام منسوب است. شيخ عبدالقادر در سال 470 ه .ق در روستاى نيق از توابع صومعه سرا در گيلان متولد شد.
در حال حاضر اين طريقه در شهرها و روستاهاى كرمانشاه و كردستان دراويش و سرسپردگان بسيار دارد. مرشد اعظم اين طريقه در خانقاه عبدالقادر در بغداد به سر مىبرد.
د) نقشبنديه
بنيانگذار طريقه نقشبنديه خواجه بهاءالدين محمدنقشبندى بخارايى است. تصوف نقشبندى معقول و ميانهرو است. پيروى از سنت و حفظ آداب شريعت و دورى از بدعت اساس اين طريقت است. در حال حاضر پيروان طريقه نقشبندى در ايران دو دستهاند. يكى ايرانىالاصل كه در استان كرمانشاهان زندگى مىكنند و دسته دوم عراقىالاصل اهل طويله و بياره كه از روزگار حكومت عبدالكريم قاسم به ايران آمده و در استان كردستان سكونت كردهاند. خاندانهاى نقشبندى در استان كرمانشاه عبارتند از:
شيخ محمد نقشبندى
شيخ محمد تا اوايل سال 1353 ه .ش در تيله كوه بخش سرقلعه زندگى مىكرد و به علت اختلافهايى كه با رژيم سابق داشت به كشور عراق مهاجرت كرده است. هنگام كوچ كردهاى عراق به ايران او نيز به ايران بازگشت ولى پس از مدتى به عراق رفت. اكنون پسر ارشدش فاروق نقشبندى در ايران به سر مىبرد.
حاج شيخ محمود نقشبندى
حاج شيخ محمود در سرپل ذهاب زندگى مىكرد ولى با آغاز جنگ تحميلى عراق عليه ايران به روانسر مهاجرت كرد و در شهرك آنجا ساكن گرديد.
شيخ عطاء الله نقشبندى
عطاء الله نقشبندى در اوايل انقلاب در جوانرود ساكن بود. سپس به پاوه رفت و كارگاه جوشكارى داير كرده است.
حاج شيخ محمد سعيد نقشبندى
وى ساكن روانسر مىباشد و نسبت به روحانيان ديگر از نفوذ بيشترى برخوردار است و در امراد آباد روانسر مدرسه علميه ساخته است.
تمام مشكل دنیا این است كه :
احمق های متعصب كاملا از حرفشان مطمئن هستند ،
اما آدمهای عاقل همیشه شك دارند...
" برتراند راسل "
ارسالها: 489
#54
Posted: 20 Mar 2013 19:49
پوشاک اقوام مختلف کرمانشاه
پوشاک مردم پاوه، جوانرود،ثلاث باباجانی
پوشاک مردم سنجابی وگوران
پوشاک مردم هرسین
پوشاک مردم پاوه، جوانرود،ثلاث باباجانی
پوشاک مردم گیلان غرب
پوشاک مردم کرمانشاه
تمام مشكل دنیا این است كه :
احمق های متعصب كاملا از حرفشان مطمئن هستند ،
اما آدمهای عاقل همیشه شك دارند...
" برتراند راسل "
ارسالها: 489
#55
Posted: 21 Mar 2013 16:58
بازی های محلی استان کرمانشاه
خلورتانی:
ازمخروط های چوبی استفاده می کردند و دور آن را نخ محکمی می پیچاندند و به نوک آنها یک میخ فلزی ته گرد که بیشتر در نعل اسب و قاطر استفاده می گردد می زدند سپس با کشیدن نخ مخروط شروع به دوران روی زمین می نمود و با چنان سرعتی می چرخید که صدایی نیز ایجاد می کرد . برای به حرکت درآوردن آن می بایست سر بالایی نخ را به صورت حلقه ای در آورند و انگشت اشاره را در آن قرار دهند سپس مخروط ها را که در دست بود محکم به طرف زمین پرتاب می کردند و نخ را می کشیدند بعضی اوقات مخروط خود رابه مخروط افراد دیگری که در حال چرخش بود می زدند و به این (خلورته مارانی) یا مخروط شکستن می گفتند اگر مخروط شخصی بدون ترک برداشتن موفق می شد مخروط دیگران را بشکند یا ترک اندازد مخروط او بهترین مخروط محسوب می گردید.
هه ملوقوانی یا گوره کانی:
هه ملوقوانی از بازیهایی است که دختران انجام می دادند به این صورت که پنج قطعه سنگ به اندازه ی بزرگتر از یک حبه قند انتخاب می کردند و هر کدام از بازیکنان به نوبت با آنها به بازی می پرداختند. برای این کار ابتدا با یک دست سنگ ها را روی زمین ولو می کرد و سپس یکی از آنها را بر می داشت و ضمن اینکه آن را هوا می کرد سنگی را از روی زمین برمی گرفت و می بایست قبل از اینکه سنگ هوا شده به زمین برسد او سنگ خود را برداشته باشد و با همان دست سنگ هوا شده را نیز بگیرد. این بازی چندین مرحله مختلف داشت ابتدا سنگ ها را تک تک بر می داشتند سپس دو تا دو تا سپس یک تکی و یک سه تایی و به همین ترتیب تا پایان تمام مراحل اگر در حین بازی سنگ هوا شده به زمین می خورد بازیکن دیگر بازی را شروع می نمود و به همین ترتیب بازی دور می زد و هر بار بازیکن بازی را از مرحله ای آغاز می کرد که قبلا نتوانسته بود تا اینکه یکی از آنها زودتر به پایان مراحل برسد و برنده محسوب شود
از دیگر بازی های دخترانه می توان به بازی آلنجی کولنجی یا آسمان رنگه و چوزی و خط خط اشاره نمود.
کلاوریزان:
فردی کلاهی را پر از سنگریزه می نمود وآن را وارونه روی یک سطح قرار می داد سپس می بایست کلاه را طوری از زمین بردارد که سنگریزه ای برجای نماند اما اگر موفق نمی شد می بایست سنگریزه های باقیمانده در روی زمین را تک تک طوری بردارد که بقیه سنگریزه ها موجود در سطح تکان نخورند در غیر این صورت بازنده اعلام می گردید. هر کس در این بازی موفق می شد که یا کلاه را پر از سنگریزه برگرداند یا اینکه سنگریزه ها را تک تک بردارد به طوری که بقیه ی آنها تکان نخورد برنده اعلام می شد در این بازی دقت زیادی لازم بود و کسی که نمی توانست اعصاب آرامی داشته باشد موفق نمی گردید.
هیلکه مارانی:
هیله مارانی (تخم مرغ شکستن) این بازی که به صورت برد و باخت انجام می گرفت به این صورت بود که در هر مرحله دو نفر با هم روبرو می شدند هر کدام از طرفین تخم مرغی را محکم در دستش نگه می داشت به طوری که یک سر تخم مرغ به طرف بالا باشد و دیده شود سپس فرد دیگری تخم مرغ خود را از طرف سر آن به تخم مرغ طرف مقابل می زد اگر تخم مرغ یکی از آنهاترک بر می داشت این بار دو سر دیگر تخم مرغ را به هم می زدند اگر این بار نیز همان تخم مرغ ترک بر می داشت صاحب این تخم مرغ بازنده محسوب می شد و می بایست تخم مرغ خود را به طرف مقابل بدهد و اگر هر دو ترک برمی داشتند آن طرفی بازنده محسوب می شد که تخم مرغش بیشتر شکسته باشد.به این طریق یک فرد ممکن بود در روز چند تخم مرغ را صاحب شود .
خرمایله (خواستگارى از شرف نسا):
این بازى نمایشى بسیار قدیمى است و نشان دهنده مراسم خواستگارى دختران کوچک است و اشعارى که در این بازى خوانده مى شود نوع خاصى از اشعار هفت هجائى است خرمایله یعنى موخرمائى که اشاره به عروس است. بازیکنى که نقش عروس را بازى مى کند در جمع دختران سر به زیر مى نشیند و دو نفر از دختران دسته داماد دست به گردن هم مى اندازند و جلو مى آیند و شعرى را مى خوانند که در آن از عروس تعریف و به او سلام مى کنند. اطرافیان عروس جواب سلام را مى دهند . فرستادگان داماد مى گویند که طشت طلا هدیه آورده اند تا شرف نسا را ببرند آن وقت چشم عروس را مى بندند و او را به همان شکل که نشسته از زمین بلند مى کنند،در حالى که انگشت هاى بزرگ پاى خود را در مشت گرفته است.او نباید انگشت هاى خود را رها کند. سپس او را به مکان هائى که قبلاً مشخص کرده اند به نام بهشت و دوزخ و برزخ مى برند و مى پرسند که کدام یک را مى خواهد. اگر دوزخ را انتخاب کند برسرش مى کوبند و او را دوزخى مى نامند.اگر برزخ را انتخاب کند برسرش مى کوبند و مى گویند'گِل برسرت برزخی ولى اگر بهشت را انتخاب کند مى گویند'گُل برسرت بهشتی که این نشانه خوشبختى عروس است.این بازى امروزه به شکل دیگرى اجراء مى شود. بدین صورت که خانواده عروس و داماد دو دسته مى شوند و در مقابل هم قرار مى گیرند. خانواده داماد مى گویند هدیه آورده اند که عروس را ببرند ولى خانواده عروس هدیه را رد مى کنند. خواستگارها عقب مى نشینند و دوباره با هدیه دیگرى برمى گردند. پس از چندبار پیشنهاد دادن و رد شدن پیشنهاد، یکى از خواستگارها سعى مى کند یکى از افراد عروس را به دسته ٔ خود بکشاند. این وضع ادامه مى یابد تا در دسته عروس بازیکنى باقى نماند.
کتک پرانى (اسلام آباد غرب):
به هنگام آوردن عروس به خانه داماد، جوانان و بزرگان ورزیده و سوارکار دست به عملیات نمایشى جالبى مى زنند. هر سوار یک کتک خوش خط و خال و زیبا در دست گرفته و شروع به تاختن در اطراف کاروان عروس مى کند و با پرتاب کتک خود در حین تاختن به زمین و گرفتن مجدد آن باعث حیرت و شگفتى بیننده مى شود.به ازاء هر پرتاب کتک و گرفتن یا عدم گرفتن آن، از سوى سر سوارکاروان امتیازى به سوارکار داده و یا امتیازى از او کم مى شود. البته این امتیازها فقط لفظى است و از نظر مورد توجه قرار گرفتن سوارکار نزد مردم اهمیت دارد .
واجه رو واجه رو :
افراد به دو گروه تقسیم میشوند گروهی مخفی میشوند و گروه دیگر نیز خود دو دسته میشوند دسته ای روی زمین نشسته(لانه) و دسته دیگر دنبال گروهی که مخفی شده اند میگردند و با پیدا کردن و دیدن آنها باید اسم شخصی از تیم مقابل را که دیده اند صدا کنند تیمی که مخفی شده اند نیز تلاش میکنند دیده نشوند و در عین حال دنبال فرصتی هستند تا کسی را اطراف لانه نبینند و دسته ای که نشسته اند را بزنند (خیلی خشن شد نه؟) دسته ای نیز که نشسته اند با فریاد (واجه رو، واجه رو) دیگر اعضای تیم خود را مطلع میکنند که هر چه زودتر به لانه بازگردند چرا که تیم مقابل اطراف لانه هستند ،با دیدن تمام اعضای تیمی که مخفی شده اند و صدا کردن آنها توسط گروهی که به دنبالشان هستند بازی به نفع این تیم تمام میشود و تیمها باید موقعیتشان را جابجا کنند .
که ره که ی که راجو :
افراد به دو گروه تقسیم شده بر اساس قرعه گروهی ایستاده و دستها را به دور سر خود قلاب میکنند به نحوی که اطراف و پشت سر برای آنها غیر قابل تشخیص باشد وتنها روبرو برای آنها مشخص باشد.گروهی دیگر که پشت سر این گروه هستند نفری را از بین خود انتخاب کرده و او باید با گذاشتن انگشت اشاره بر پشت نفری از اعضای گروه مقابل او را به سمت جلو هدایت میکند در طی این مسیر شخص باید با گفتن اسم تشخیص دهد کدام عضو تیم مقابل با انگشتش او را هدایت میکند اگر نام او را درست گفت تیم آنها برنده است و باید از تیم مقابل در مسافتی مشخص سواری بگیرند و اگر اشتباه تشخیص داد باید دوباره بازی انجام شود .
قیل(کیل) و به ردان :
این بازی در زمین خاکی اجرا میشود افراد به دو گروه تقسیم میشود یکی از گروهها روی یک خط راست به فاصله مشخص تعدادی سنگ تخت (کیل) و با ارتفاعی حدود 0.5 متر میکارد تیم مقبل هم دقیقا در مسیر روبروی آنها همین کار را انجام میدهند سپس به نوبت اعضای هر تیم با پرتاب تکه سنگهایی سعی در انداختن تخت سنگهای تیم مقابل دارند (هر عضو یک پرتاب!)با تمام شدن پرتاب اعضای یک گروه نوبت به تیم دیگر میرسد تیمی که زودتر تمام تخت سنگها را بر زمین بیاندازد برنده بازیست.
قمچان(قطور) :
این بازی غالبا مخصوص دختران است و برای انجام بازی به حداقل 3 تکه سنگ کوچک و به اندازه حبه قند نیاز است، بازی دارای 9 مرحله یه که(اول) دووانه(دوم) سیهانه(سوم) چواره(چهارم) په نجه (پنجم) ،بیشک ،ته قه کره (صدا دار) ته قه نه که ره(بیصدا) عروس میباشد این بازی در نواحی میان کردهای سورانی و اورامی به قه مچان و در میان کردهای لک به قطور معروف است .
جو جو :
درواقع همان بازی قایم موشک است .
قه له داشارکی:
شبیه جوجو است منتها دیده شدن تیم مقابل منظور نیست و باید گروهی که چشمشان را اول بازی بسته اند مانع از این شوند گروه دیگر دست خود را به شاخص(تیر چراغ یا هر وسیله مشخص دیگر) برسانند اگر این تیم دست خود را به شاخص برسانند دوباره باید همان تیم چشم خود را ببندند .
تمام مشكل دنیا این است كه :
احمق های متعصب كاملا از حرفشان مطمئن هستند ،
اما آدمهای عاقل همیشه شك دارند...
" برتراند راسل "
ارسالها: 3525
#56
Posted: 23 Jun 2013 10:19
غار پرآو
این غار در کوه پرآو از سلسله کوه های زاگرس در شمال شهرستان کرمانشاه واقع شده است.
این ناحیه به علت بافت آهکی و بارندگی شدید جایگاه غارهای ناشناخته فراوان دارد.غار پرآو بزرگترین غار آهکی دنیا می باشد که همانند غارآبی قوری قلعه کسی نتوانسته به انتهای آن برسد بسیاری از غار نوردان ایران و جهان بارها تلاش کرده اند که این غار را بپیمایند اما به دلیل دشواری راه مجبور به بازگشت شده اند،دشواری آن به حدی است که باعث مرگ چند غارنورد شده است.
ساختمان این غار مطلقا آهکی است.نتایج بررسی های انجام گرفته نشان می دهد که این غار به دوران سوم زمین شناسی مربوط است.این غار یکی از سخت ترین غارهای جهان است که26حلقه چاه به عمق های مختلف5تا42متر دارد.دهانه غار به صورت سوراخی نسبتا کوچک است که با شیب تقریبا 30درجه شروع می شود و به فضاهای بزرگ و کوچک و شعب متعدد و سنگ های عظیم که در بین هر کدام از آن ها حفره ها و پرتگاه هایی به وجود آمده،منتهی می شود.در آذر ماه ابتدای غار به وسیله(چکیده)و(چکنده) های یخی پوشیده می شود و زیبایی خاصی به آن می بخشد.
ویرایش شده توسط: nisha2552
ارسالها: 3525
#59
Posted: 23 Jun 2013 10:24
نقش آنوبانی نی با قدمت 4800 سال بعنوان قدیمی ترین سنگ نگاره ی آسیا شناخته می شود.
در این نقش دو پیکره در مقابل هم ایستاده اند و ستاره ی چهار پری که درون دایره قرار دارد بالای سر آنهاست. آنوبانی نی در حالیکه یک پای خود را بر دشمن مغلوبی نهاده و با دست چپ کمان و با دست راستش سلاح دیگری را حمل می کند در سمت چپ قرار گرفته و تصویر مقابل او متعلق به الهه ی نی نی (نانا) است که با دست راست حلقه ی سلطنتی را به آنوبانی نی می بخشد. در دست چپ الهه طنابی است که هشت اسیر در دو ردیف به آن بسته شده اند. کتیبه ای هم به زبان آکدی در سمت چپ بخش پایینی حجاری دیده می شود. ترجمه ی کتیبه چنین است:
(آنوبانی نی پادشاه لولوبوم تصویر خویش و تصویر نی نی را بر کوه بادیر یا پانیر نقش کرد. آن کس که این لوح را محو کند به نفرین و لعنت آنو ، آنونوم ، بلیت ، رامان ، ایشتار ، سین و شمش گرفتار باد و نسل او بر باد رود).
در کتیبه ی ذکر شده است که آنوبانی نی ، پادشاه لولوبوم ، تصویر خویش و تصویر ایشتار را بر کوه بادیر یا پاتیر نقر کرده است. اشاره به کوه بادیر که محل سنگ نبشته است ، نشان می دهد که این کوه و محل دارای اهمیت ویژه بوده ، شاید صحنه ی پیروزی یا مرز متصرفات آنوبانی نی در اینجا باشد.
سایر آثار لولوبی
در نزدیکی نقش آنوبانی نی سه نقش دیگر از دوره ی لولوبی حجاری شده اند که موقعیت شرح هر یک بدین ترتیب است:
در طرف دیگر رودخانه نقشی بر صخره ی مقابل نقشی بر صخره ی مقابل یک مدرسه حجاری شده که برای دسترسی به آن می توان از پلی که بروی رودخانه زده شده و یا از راه خیابانی که معروف به جاده ی کارخانه یخ است استفاده کرد.
در این نقش تصویر مردی حجاری شده است که طرز ایستادن وی درست مانند آنوبانی نی است وی یک پای خود را بر دشمن شکست خورده زیر پایش قرار داده و در حالی که یک دست خود را بر سینه نهاده در دست دیگرش هم سلاحی حمل می کند و قرص خورشید نیز در کنار سر او دیده می شود. این نقش هم کتیبه ای داشته که بخشی از آن شکسته و از میان رفته است. این دو کوه حالت ورودی یک تنگه را دارند که این دو نقش در دو طرف آنها نقش گردیده تا هر کس را که قصد ورود به تنگه را داشته تحت تاثیر قرار دهد. به نظر می رسد ابتدا این دو نقش حجاری شده اند سپس دو نقش دیگر را که هر کدام به فاصله ی اندکی از این دو و درست در پشت سر آن ها قرار دارند بوجود آورده اند. در دونقش کنونی هم حاکم پای خود را بر دشمن شکست خورده قرار داده و در حالی که یک دست را بر سینه ، در دست دیگر سلاحی حمل می کند.
شخصیت مقابل به این افراد در هر دو نقش الهه به نظر می رسد. این دو نقش در ساعاتی که نور مایل بر آن ها بتابد خوب و برجسته دیده می شوند و در زمانی که سایه و یا در معرض تابش نور مستقیم خورشید هستند به دشواری دیده می شوند.
ویرایش شده توسط: nisha2552