انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
ایران
  
صفحه  صفحه 4 از 11:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11  پسین »

Village History Farahan | تاریخچه روستای فراهان


مرد

 
maryy: سیاستمداران
میرزا عیسی فراهانی معروف به قائم مقام اول

واقعيت اين است كه تاكنون در بيشتر تأليفات، توجه نويسندگان به ميرزا ابوالقاسم معطوف شده و از پدرش ميرزا عيسي كه مربي او بوده، غفلت شده است و اگر مختصر توجهي نيز به او شده از چند صفحه و بياني كوتاه و در عين حال نارسا تجاوز نكرده است.
در تاريخ سياسي ايران چهره‌هايي وجود دارند كه چندانكه بايد شناخته شده نيستند، دو تن از اين چهره‌ها در خانواده بزرگ فراهاني درخشيدند كه اين دو – پدر و پسر- در مقطعي از تاريخ كارهايي بزرگ و مهم انجام دادند. در اين بين ميرزا بزرگ قائم مقام(اول) با وجود فعاليت فراوانش در حوزه سياست، چندان كه بايد در اين حوزه معرفي نشده است.
در كتابی تحت عنوان «كارنامه سياسي قائم مقام فراهاني» مي‌توان همزمان از فعاليت‌هاي قائم‌مقام اول و ثاني به درستي آگاهي يافت و از نقش آنها در مراودات سياسي و فرهنگي عصر آشنا شد.
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
     
  
مرد

 
maryy: سیاستمداران
نصرالله انتظام (۱۲۷۹ تهران) سیاستمرد و وزیر در دوران پهلوی بود.




خانواده و تحصیلات
او فرزند انتظام‌السلطنه از رجال قاجاری بود. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه آلمانی تهران و تحصیلات متوسطه را در مدرسه حقوق و علوم سیاسی گذراند و در اواخر جنگ جهانی اول فارغ التحصیل گردید. او همچنین برادر کوچکتر عبدالله انتظام بود.
زندگی سیاسی
انتظام کار خود را با وزارت امور خارجه آغاز نمود. در پاریس، لندن و ژنو به مشاغل جزء این وزارتخانه اشتغال داشت. در اواخر سلطنت رضا شاه به تهران فراخوانده شد و به سمت ریاست تشریفات دربار منصوب شد. با سقوط رضا شاه در شهریور بیست، او به سرعت مدارج ترقی را پیمود. در کابینه احمد قوام، وزارت بهداری را بر عهده داشت. در کابینه‌های دوم و سوم علی سهیلی به ترتیب به پست وزارت پست و تلگراف و تلفن و وزارت راه دست یافت. در کابینه مرتضی‌قلی بیات نیز پست اخیر را حفظ نمود و سپس در همین کابینه، وزارت امور خارجه را بر عهده گرفت.
در سال ۱۳۲۹ با ۳۲ رای از مجموع ۵۴ رای به ریاست مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسید و پس از آن سفیر ایران در ایالات متحده آمریکا شد. در سال ۱۳۳۱ به علت آنکه همکاری وی با کرمیت روزولت، مامور سیا و نوه تئودور روزولت (که سال بعد کودتا را طراحی کرد) آشکار شد توسط دکتر محمد مصدق برکنار گردید و با کودتای ۲۸ مرداد دوباره سفارت ایران در آمریکا را اشغال نمود.
مدتی نماینده ایران در سازمان ملل بود و در سال ۱۳۳۸ وزیر مشاور در کابینه اسدالله علم گردید. مدت کوتاهی به سفارت ایران در فرانسه رسید و پس از آن بازنشسته شد. ولی همواره تا دوران انقلاب اسلامی ایران، ارتباط خود را با محافل قدرتمند مثل علی امینی و اسدالله علم حفظ کرد.
نصرالله انتظام که سال ها سفير ايران در آمريکا و رئيس هيئت نمايندگي ايران در سازمان ملل متحد بود در سال ر1329 به رياست مجمع عمومي سازمان ملل متحد انتخاب گرديد که با لياقت توانست نقش خود را در اين پست مهم بين المللي به اثبات برساند.
نصرالله انتظام همسر اختيار نکرد ولي عبدالله انتظام يک همسر آمريکايي داشت واز او صاحب پسري گرديد که به مقام سفارت آمريکا در عربستان سعودي رسيد، ولي در آخرين روزهاي زندگي عمر با همسر ايراني خود در تهران در يک خانه کوچکي به سر مي برد و از اين وضع هيچ ناراحتي نداشت بلکه به آن افتخار هم مي کرد.
نصرالله انتظام نيز در جلسه هيئت دولت کابينه علم با رفراندوم مخالفت کرد که اين امر موجب ناراحتي شاه فقيد شد بهمين جهت تا سقوط رژيم کار مهمي نداشت، فقط هنگام تشکيل نخستين کنگره حزب رستاخيز به خواهش هويدا نخست وزير و امر شاه رياست کنگره را پذيرفت که هيچ علاقه اي به قبول اين کار نداشت و مي گفت من مجمع عمومي سازمان ملل را مي دانم چگونه اداره کنم ولي اداره کنگره حزب از من ساخته نيست.
نصرالله انتظام بعد از انقلاب به زندان افتاد و با اين مرد شريف بسيار بدرفتاري شد به نحوي که در داخل زندان صدمه فراواني ديد. وقتي زندانبانان مرگ او را حس کردند، آزادش ساختند که پس از چند روز در سال 1359 در سن ر81 سالگي زندگي را ترک گفت. بعد از درگذشت اين دو شخصيت ارزنده ايران هيچگونه مراسمي برگذار نشد که مناسب با مقام و موقعيت آنان باشد.
منبع: ویکی پدیا و farhangsara.com
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
     
  
مرد

 
maryy: سیاستمداران
رجبعلی منصور (۱۳۵۳ تفرش -۱۲۶۵)، ملقب به منصورالملک، سیاست‌مرد و دو دوره نخست‌وزیر ایران



زندگی
او فارغ التحصیل دوره سوم مدرسه علوم سیاسی بود. وی پس از اتمام تحصیل در دوره مشروطه به استخدام وزارت خارجه درآمد و سالها در اداره انگلیس آن وزارتخانه که ریاست آن با حسن رئیس ظهیرالملک بود، خدمت می‌کرد و با دختر رئیس خود ازدواج کرد و پس از چندی جانشین او شد.
علی منصور سمت‌های مختلفی را در وزارت خارجه عهده دار شد تا اینکه در سال ۱۲۹۸ به کفالت وزارت خارجه منصوب شد. سال بعد، پس از انتقال به وزارت داخله، حکمران رضائیه شد و در سال ۱۳۰۱ معاون وزارت داخله گردید.
او یکبار در ۱۳۰۲ و بار دیگر در سال ۱۳۰۵ و هر دو بار در کابینه حسن مستوفی مستوفی الممالک به کفالت وزارت داخله منصوب شد. در سال ۱۳۰۶ والی آذربایجان شرقی گردید. سپس در سال ۱۳۰۸ وزیر کشور (وزیر داخله) کابینه مخبرالسلطنه هدایت شد ولی سال بعد وزیر طرق و شوارع (وزیر راه) شد و سالها در کابینه مختلف این سمت را بر عهده داشت. تا اینکه در سال ۱۳۱۴ به اتهام سوء استفاده مالی برکنار شد ولی پس از محاکمه از اتهامات وارده تبرئه گردید.
منصورالملک علی رغم برائت، سه سال بیکار بود. تا اینکه در سال ۱۳۱۷ در کابینه محمود جم مدیرالملک وزیر صناعت شد. سال بعد هم در کابینه متین دفتری تصدی همان وزارتخانه را که نام آن وزارت پیشه و هنر شده بود، عهده دار شد. تا اینکه در سال ۱۳۱۹ بجای متین دفتری به نخست وزیری منصوب شد.
در دوره نخست‌وزیری علی منصور متفقین در سال ۱۳۲۰ ایران را اشغال کردند و در نتیجه محمدعلی فروغی به‌جای او نخست‌وزیر شد و منصور به عنوان استاندار خراسان و تولیت آستان قدس رضوی راهی آن دیار شد. تا سال ۱۳۲۳ در آنجا بود ولی عاقبت به تهران احضار شد و مدتی هم بیکار بود. تا اینکه در سال ۱۳۲۵ بار دیگر استاندار آذربایجان گردید ولی در برابر مشکلات تاب نیاورد و به تهران بازگشت.
در سال ۱۳۲۸ منصورالملک با حمایت روشن سفارت و شخص سفیر بریتانیا یعنی لوروژتل، پس از ساعد مراغه‌ای، نخست‌وزیر شد، زیرا انگلیسی‌ها او را قادر به قبولاندن قرارداد الحاقی به مجلس می‌دانستند. درنتیجه منصور بدون رای تمایل مجلس به نخست‌وزیری رسید.منصور در ایام نخست وزیری برای جلب نمایندگان به خواسته‌های جبهه ملی با نظر مساعد برخورد می‌کرد. همچنین او آیت‌الله کاشانی را که پس از ترور شاه به لبنان تبعید شده بود به ایران دعوت کرد. بالاخره منصور قرارداد الحاقی را به مجلس تقدیم کرد ولی نظری در موافقت با آن ابراز نکرد و خواست که مجلس قرارداد را بررسی کند. بریتانیا که تردید منصور در دفاع از قرارداد را دید با نظر مثبت به نخست‌وزیری سرلشکر رزم‌آرا تمایل نشان داد. منصور در ۵ تیر ۱۳۲۹، به شرط اعزام به رم در سمت سفیر ایران در ایتالیا، استعفا کرد.
او در سال ۱۳۳۱ سفیر ایران در ترکیه و در سال ۱۳۴۲ سفیر سیار ایران در دول اروپایی شد که چهار سال در این سمت باقی بود و سپس به ایران بازگشت و در سال ۱۳۵۱ دار فانی را وداع گفت.حسنعلی منصور فرزند او بود.
منبع: ویکی پدیا
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
     
  
مرد

 
maryy: سیاستمداران
میرزا احمد خان قوام (ملقب به قوام‌السلطنه)، فرزند میرزا ابراهیم معتمدالسلطنه، متولد ۱۲۵۲ ه‍.ش. (۱۲۹۰ ه‍.ق.)، وفات ۲۸ تیر ۱۳۳۴ در تهران، سیاست‌مدار ایرانیِ پایان دوران قاجار و روزگار پهلوی بود که پنج بار نخست‌وزیر شد (سه بار در پایان دوران قاجار و دو بار در زمان حکومت محمدرضاشاه پهلوی). او برادر کوچک‌تر وثوق‌الدوله بود.



زندگینامهٔ سیاسی
قوام السلطنه در زمان ۶ پادشاه زیست ( ناصرالدین شاه ، مظفرالدین شاه ، محمدعلی شاه ، احمدشاه ، رضاشاه و محمدرضاشاه ) که به ۵ تن آنها خدمت کرد ( به غیر از ناصرالدینشاه) . قوام ۱۱ بار فرمان نخست وزیری گرفت ، دولت تشکیل می‌داد و به اراده خودش دولت را تغییر می‌داد که هر دوره آن جنجال های ویژه خود را در پی داشت .
۵ بار نخست وزیر شد و چند بار هم به استانداری و فرمانداری رسید. در حکومت خراسان با کلنل محمدتقی خان پسیان رئیس ژاندارمری خراسان درگیری پیدا کرد کلنل که در آغاز با او دوستی داشت به دستور سید ضیا طباطبایی عامل کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ خورشیدی در روز سیزدهم فروردین ۱۳۰۰ او را به اتفاق دوستان و آشنایانش بازداشت و تحت الحفظ به تهران فرستاد . نخست وزیری سیدضیا ۱۰۰ روز هم به طول نکشید و احمدشاه به دنبال عزل سیدضیا در روز چهارم خرداد ۱۳۰۰ خورشیدی در روز هشتم خرداد فرمان نخست وزیری قوام السلطنه را برایش به زندان او در عشرت آباد فرستاد و او از همانجا به مقر رئیس الوزرایی رسید اما دوره‌های نخست وزیری او این داستانها را داشت :
نخستین بار در هشتم خرداد ۱۳۰۰ خورشیدی فرمان ریاست وزرایی را دریافت کرد. او در ۲۹ دی ماه ۱۳۰۰ به خاطر آنکه برخی از وکلای مجلس به دکتر محمد مصدق وزیر مالیه دولت او که برای اصلاح وضع مالیه خواستار اختیارات بود سخت حمله کردند(به طوری که کار آنها باعث شد دکتر مصدق بعد از نطق خود بیهوش شود) بعد از ایراد نطق تندی در دفاع از وزیر مالیه خود و علیه نمایندگان مجلس از رئیس الوزرایی استعفا داد.
دومین بار که قوام السلطنه به نخست وزیری رسید در تاریخ ۲۶ خرداد ماه ۱۳۰۱ بود . این بار در داخل دولت با سردارسپه( وزیر جنگ ) درگیری داشت ( جنگ دو مرد قدرتمند ) و در مجلس با سوسیالیست ها به رهبری سلیمان میرزا اسکندری که طرفدار سردار سپه بودند . به این سبب در ۵ بهمن ۱۳۰۱ استعفا داد ، اما سردار سپه که قصد رسیدن به مقاماتی بالاتر از وزارت جنگ را داشت و در این راه قوام را مانع بزرگی بر سر مقاصد خود می‌دانست ، در سال ۱۳۰۲ به بهانه اینکه قصد شورش داشته ، به وزارت جنگ احضار شد و دستور توقیف او را داد . شاید اگر در حکومت مشیرالدوله پیرنیا هیات دولت تصویب نامه‌ای در مورد آزادی قوام صادر نمی‌کرد و احمدشاه نیز شفاعت سردار سپه را نمی‌نمود ، وزیر جنگ پر قدرت در همان جا به زندگی قوام خاتمه می‌داد . قوام در ۳۰ مهر ماه ۱۳۰۲ از زندان آزاد شد ، چند روز بعد از این قدرت نمایی سردار سپه به نخستین هدف بزرگ رسید و احمدشاه در تاریخ سوم آبان ۱۳۰۲ فرمان رئیس الوزرایی او را صادر کرد . در تمام دوران قدرت و سلطنت رضاشاه قوام به طور تبعید در املاک خود در لاهیجان به سر می‌برد فقط گاهی برای شرکت در مراسم دستوری به تهران می‌آمد ( مانند شرکت در مراسم سفر ولیعهد به سوئیس در سال ۱۳۱۰ و شرکت در گشایش مجلس نهم در سال ۱۳۱۱ ) بعد از سوم شهریور ۱۳۲۰ و اشغال ایران به وسیلهٔ متفقین و استعفا و خروج رضاشاه از کشور بار دیگر وارد فعالیتهای سیاسی شد.
سومین بار که احمد قوام نخست وزیر شد در تاریخ دهم مرداد ماه ۱۳۲۱ بعد از استعفای علی سهیلی بود . این بار حکومت او منجر به واقعه خونین ۱۷ آذر شد که عده‌ای به دلیل کمبود خرابی و گرانی نان دست به تظاهرات زدند که کار به غارت مغازه‌ها و حمله به مجلس شورای ملی کشید. در آن زمان گفته می‌شد این عده به تحریک دربار و رجال درباری علیه قوام تظاهرات کردند و خواستار استعفای او از تخت نخست وزیری شدند . قوام تصمیم به مقاومت گرفت ، عده‌ای از رجال و مسببین حادثه را بازداشت کرد ، تمام مطبوعات کشور را توقیف نمود و به جای آن یک روزنامه به نام اخبار امروز منتشر ساخت . ولی سرانجام در پی مخالفت های فزاینده بعضی نمایندگان مجلس و مطبوعاتی‌ها و مخالفت شاه با او در تاریخ ۲۴ بهمن ۱۳۲۱ استعفا داد و بار دیگر به لاهیجان رفت . این بار بعد از استعفا مطبوعات آنچنان مقالات تند و آنقدر کاریکاتورهای زننده و به حدی اشعار انتقاد آمیز علیه او چاپ کردند که پیش بینی می‌شد قوام السلطنه برای همیشه صحنه را ترک کند ، اما چنین نشد.

در تاریخ ششم بهمن ماه ۱۳۲۴ قوام السلطنه برای چهارمین بار به نخست وزیری رسید . نخست وزیری قوام در این دوره مصادف بود با خودداری اتحاد جماهیر شوروی در خارج کردن قوای خود از ایران . سربازان انگلستان شروع به ترک کشور کردند ولی شوروی ها پاسخ دولت ایران را که پرسیده بود چه وقت حاضر به ترک ایران هستند گفته بود: «تا وقتی که اوضاع روشن شود» و همزمان سید جعفر پیشهوری مدیر روزنامه آژیر با حمایت ارتش سرخ در آذربایجان اعلام خودمختاری کرد و شوروی مجدداً ادعای خود در مورد نفت شمال را تکرار کرد و اوضاع تیره تر شد . در چنین شرایطی همه می‌دانستند که از رجالی مانند محمد ساعد و مرتضی قلی خان بیات (سهام السلطنه) و حکیم الملک و صدرالاشراف که بعضی پاک و درست هم بودند ، کاری ساخته نیست . هریک مدتی کوتاه نخست وزیر بودند ولی ناچار به استعفا شدند . در اینجا بود که نمایندگان متوجه مرد قدرتمند دربار شدند و با آنکه نمایندگان مجلس مطبوعات و شاه ، دل‌خوشی از او نداشتند ، همگی با موافقت او را به نخست وزیر رساندند . قوام السلطنه ، در ششم بهمان نخست وزیری را پذیرفت و در ۲۹ بهمن ۱۳۲۴ با هیاتی از وزیران و روزنامه نگاران برای ملاقات با استالین و حل مشکلات مربوط به خروج سربازان شوروی از ایران و مساله آذربایجان و نفت شمال عازم مسکو شد.

ملاقات قوام با استالین، و سیاست او
این ماجرا را مورخ الدوله سپهر(احمد علی ـ وزیر پیشه و هنر) که در این سفر و در ملاقات بین رهبران سیاسی دو کشور حضور داشت و خود شاهد ماجرا بود، برای شادروان جواد صدر معاون وزارت دارایی آن زمان تعریف کرده‌است.
در آغاز که هیات سیاسی ایران به سرپرستی قوام السلطنه و با شرکت چند وزیر و چند روزنامه نویس وارد مسکو شد. با بی اعتنایی مقامات شوروی و به خصوص استالین روبرو گردید. استالین به موجب اصول تشریفات می‌بایست روز اول نخست وزیر ایران را به حضور می‌پذیرفت اما این کار را از روی عمد به تعویق انداخت. از وقتی که دولت ایران در زمان نخست وزیری ساعد تقاضای شوروی را برای دادن نفت شمال به آن کشور نپذیرفته بود، روابط دو کشور سخت تیره بود. سرانجام استالین حاضر به ملاقات قوام السلطنه و هیات همراه شد. آن روز همگی به اتاق کنفرانس که استالین در صدر آن ایستاده بود وارد شدند. استالین اول با قوام دست داد(البته به سردی) بعد قوام یکی یکی همراهانش را به استالین معرفی کرد که او با آنها سردتر دست داد. آنگاه استالین متقابلا وزیران و مشاوراننش را که مهمتر از همه (مولوتف) بود به قوام السلطنه معرفی کرد آنگاه دو سیاست‌مدار در کنار هم پشت میز نشستند و در طرفین و مقابل آنها افراد هیات ایرانی و رجال شوروی قرار گرفتند. تفرعن و تکبر استالین در آن روز بی حد و بی‌اندازه بود شاید هم به خود حق می‌داد آنچنان متکبر باشد. از مردان مشهور جنگ جهانی دوم که سالها همه خبرهای مطبوعات درباره آنها بود: روزولت رئیس جمهور آمریکا که مرده بود، موسولینی رهبر فاشیست‌های ایتالیا وارونه به دار آویخته شده بود. هیتلر رهبر آلمان نازی و مسبب جنگ پس از شکست به اتفاق معشوقه‌اش اوا براون که همان روز ازدواج کرده بودند، خودکشی و به دستور خودش جسدش سوزانده شد هیدکی توگو ژنرال و نخست وزیر ژاپن پس از شکست دستگیر شد و به عنوان جنایتکار جنگی محاکمه و اعدام شد. چرچیل نخست وزیر انگلستان و رهبر حزب محافظه کار پس از جنگ جهانی دوم در اولین انتخابات شکست خورد و حکومت را به کلمنت اتلی رهبر حزب کارگر واگذار کرد. پس استالین تنها بازمانده جنگ و فاتح جنگی بود که از ۷ تن از رهبران آن زمان تنها او قدرت مطلقه‌اش را حفظ کرده بود.
استالین گذشته از برخوردهای سردی که از آغاز با قوام داشت طی آن جلسه هم بی اعتنایی خود را به اشکال گوناگون به قوام نشان می‌داد از جمله با وجود قد کوتاهش طوری بر روی صندلی می‌نشست که همیشه قسمتی از پشت کوتاه او، به قوام بلندقامت بود. مرتب پیپ خود را روشن می‌کرد و دودش را به سوی صورت قوام السلطنه فوت می‌کرد. این کار استالین تا مدتی ادامه یافت به طوری که همه افراد هیات متوجه رفتار نامناسب استالین شدند همه مانده بودند که قوام السلطنه سمبل اشرافیت ایران چه عکس‌العملی در مقابل این کار ناشایست رهبر کارگران جهان از خود نشان می‌دهد از هیکل تنومند و قامت بلند قوام که بگذریم همه چیز به نفع استالین با قدرت ترین مرد جهان بود در حالی که قوام نخست وزیر کشوری فقیر و اشغال شد بود که جمعیت آن به زحمت به ۱۸ میلیون نفر می‌رسید، شوروی در آن زمان بیست میلیون سرباز مجهز داشت که تعدادی در ایران بودند و حاضر به ترک کشور نبودند. سرانجام کاسه صبر قوام لبریز شد چه فکری داشت کسی نمی‌دانست ولی همه دیدند دست در جیب بغل خود کرد قوطی سیگار طلای جواهرنشانش را بیرون آورد. برق جواهرات چشم‌ها را خیره کرد سیگاری برداشت (قوام به ندرت سیگار می‌کشیده‌است) ته آن را چند بار بر روی قوطی سیاه طلایی گرانبهایش زد، بعد دست در جیب راست خود کرد سپس دست در جیب دست چپ خود کرد، آنگاه به جیب بغل زد مورخ الدوله سپهر که دانست به دنبال قوطی کبریت می‌گردد دست به جیب برد تا قوطی کبریت را بیرون آورد، اما قوام با آرنج به پهلوی او زد، سیگارش را به لب گذاشت سرش را به طرف استالین خم کرد(یعنی روشن کن). استالین بدون اراده کبریتش را برداشت روشن کرد و مقابل سیگار قوام گرفت، قوام السلطنه مدتی طول داد تا سیگار روشن شود وقتی سیگار گرفت با لبخندی معنی‌دار از استالین تشکر کرد.
سیگار قوام از توتون مخصوص گیلان بود که اداره دخانیات به طور سفارشی برای او تهیه کرده بود، با روشن شدن سیگار بوی عطر آن فضای سالن را پر کرد، به طوری که استالین به قوام گفت:
«ممکن است یکی از سیگارهای شما را بکشم؟»
قوام السلطنه همین را می‌خواست دست در جیب بغل خود کرد قوطی سیگار را بیرون آورد و مقابل استالین گرفت. رهبر شوروی سیگاری برداشت روشن کرد کمی کشید گفت:
«من در عمرم سیگاری به این خوبی نکشیده‌ام!»
استالین تا آخر جلسه دیگر دود پیپش را به سوی قوام السلطنه فوت نکرد. مسافرت هیات ایرانی در شوروی هیجده روز طول کشید شب ۱۴ اسفند استالین از قوام السلطنه و هیات همراه دعوت کرد تا در کاخ کرملین میهمان او باشند. به طوری که شنیده می‌شد، استالین که تصور می‌کرد به هدفهایش رسیده‌است قصد داشت ضیافت با شکوهی به افتخار هیات ایرانی بدهد. قبل از رفتن به ضیافت قوام همه افراد را به اتاق خود دعوت کرد دستور داد مقداری زیادی «کره» بیاورند و به همه افراد توصیه کرد مقدار زیادی کره بخورند، این کار باعث شگفت همگان شد قوام گفت:
«روس‌ها عادت دارند در میهمانی‌ها تست(tost) بدهند یعنی دائم جامشان را به سلامتی افراد گوناگون اعم از حاضران و غایبین یا به افتخار دوستی بالا ببرند، شما هم ناچارید از آنها پیروی کنید روس‌ها مشروب خور حرفه هستند ولی شما نیستید زود مست می‌کنید و همه چیز را بروز می‌دهید اما اگر کره بخورید مشروب بر شما نفوذ نمی‌کند.»
قوام السلطنه در بازگشت به ایران برنامه‌های متعددی پیاده کرد که سرانجام به منجر به خروج سربازان شوروی از کشور و بازگشت آذربایجان به ایران بود. در این سال حوادث بسیاری در کشور رخ داد که یکی از آنها ماجرای شرکت سه وزیر توده‌ای در هیات دولت و دیگری بازداشت عده‌ای از رجال که به دشمنی با شوروی شهرت داشتند. یکی از اینها سیدضیا طباطبایی بود که بازداشت او سابقه‌ای داشت که به بیست و چهار سال قبل از آن روزگار بر می‌گشت.
پایان کار قوام السلطنه
آخرین و بزرگترین خطای بزرگ قوام السلطنه که از جاه‌طلبی بی‌حد او سرچشمه می‌گرفت، قبول نخست وزیری در تاریخ ۲۷ تیرماه ۱۳۳۱ و پس از قهر و استعفای دکتر مصدق از نخست وزیری بود که آن خطا را با صدور اعلامیه شدید اللحن «کشتی‌بان را سیاستی دگر آمد» تکمیل کرد. این کار منجر به وقایع خونین ۳۰ تیر ۱۳۳۱ و عزل قوام و مصادره اموال او به وسیله مجلس آن هم به قید ۳ فوریت شد. قوام السلطنه پس از استعفا یا در حقیقت عزل از نخست وزیری، با اطلاع و کمک ضمنی دکتر مصدق حدود یک سال در خفاگاه زندگی کرد دکتر مصدق می‌دانست اگر قوام به دست طرفداران دکتر مظفر بقایی و انتقام جویان ۳۰ تیر که همه‌جا و شب و روز در جست‌وجوی او بودند گرفتار شود، بدون هیچ محاکمه و پرسشی قطعه قطعه خواهدشد. این برخلاف عقیده و طرز کار دکتر مصدق بود. بعد از وقایع ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ قوام آزاد شد. تصمیم مجلس مبتنی بر مصادره اموال او هم لغو شد. او دو سال دیگر را هم به حالت بیماری در بیمارستانها، در خانه و در حال در بستر گذرانید تا آنکه در روز ۳۱ تیرماه ۱۳۳۴ زندگی را بدرود گفت.
مشاغل
۵ بار نخست وزیر
۱۳ بار وزیر داخله
۴ بار وزیر امور خارجه
۴ بار وزیر مالیه
۲ بار وزیر جنگ
۱بار وزیر عدلیه
۳ سال فرماندار کل خراسان و سیستان
وکالت دوره چهارم و پنجم مجلس شورای ملی
خوشنویسی
احمد قوام‌السلطنه افزون بر کار سیاست یکی از هنرمندان هنر خوشنویسی در زمان خود بود. از جمله آثار معروف او مناجات حضرت علی‌بن ابیطالب می‌باشد که به خط عالی نوشته شده است.
منبع: ویکی پدیا
برخی عکسها از centralclubs.com
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
     
  
مرد

 
maryy: سیاستمداران
عبدالله انتظام در سال ۱۳۳۶ پس از مرگ بیات به ریاست هیئت مدیره شرکت ملی نفت ایران منصوب شد



عبدالله انتظام در سال ۱۳۳۶ پس از مرگ بیات به ریاست هیئت مدیره شرکت ملی نفت ایران منصوب شد و تا سال ۱۳۴۲ در این سمت باقی ماند و به علت مخالفت با سیاست شاه در اعمال خشونت در برابر جریانات مذهبی (قیام پانزده خرداد ماه ۱۳۴۲) از سمت خود برکنار و خانه نشین شد. او مردی درویش مسلک بود و خانه اش را شبیه خانقاه کرده بود. او برادر بزرگ نصرالله انتظام بود.
عبدالله و نصرالله انتظام دو ديپلمات برجسته ايران فرزندان انتظام السلطنه بودند که به خوشنامي شهرت داشتند و قسمت اعظم زندگي خود را در ماًموريت‌هاي سياسي خارج از کشور گذرانيده‌اند.
عبدالله و نصرالله انتظام هر يک به چند زبان خارجي تسلط داشته‌اند.
عبدالله که مدتي کفيل نخست وزيري و مديرعامل شرکت ملي نفت ايران بود پيشنهاد نخست وزيري را در بحران سال 57 نپذيرفت ولي مديريت شرکت نفت و عضويت شوراي سلطنت را قبول کرد. عبدالله انتظام در وقايع 15 خرداد 1342 شاه را از اقدام تند بر حذر داشت که اين امر موجب گرديد که از رياست شرکت نفت بر کنار شود و زماني طولاني خانه نشين گردد که در خانه خود کارگاه آهنگري به راه انداخت. و در جريان انقلاب مدير عامل و رئيس هيئت مديره شرکت نفت بود که با مشکلات فراواني روبرو شد.
عبدالله انتظام پس از انقلاب اسلامی مدتی در زندان بود و پس از رهایی از زندان درگذشت. عبدالله در فروردين سال 1362 در 87 سالگي در تهران درگذشت.
پست‌های قبلی: وزیر امور خارجه کابینه علاء و وزیر امور خارجه کابینه زاهدی.
منبع: ویکی‌پدیا و farhangsara.com
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
     
  
مرد

 
maryy: سیاستمداران
عطاالله مهاجرانی از رجال سیاسی ایران است. در سال ۱۹۵۴ میلادی (مرداد ۱۳۳۳) و در روستای مهاجران از توابع شازند دراستان مرکزی متولد شد.



زندگی

در سال ۱۹۵۴ میلادی (مرداد ۱۳۳۳) و در روستای مهاجران از توابع شازند دراستان مرکزی متولد شد. تحصیلات عالی خود را در رشته تاریخ در دانشگاه‌های اصفهان (کارشناسی) شیراز (کارشناسی ارشد) و تهران (دکترا) پی گرفت. همسراو جمیله کدیور و نیز برادر زنش محسن کدیور از فعالان سیاسی اند.


بعد از انقلاب

او در نخستین مجلس پس از انقلاب اسلامی بهمن ۱۳۵۷ نماینده شیراز در مجلس بود. او معاون رئیس جمهور در دولت هاشمی رفسنجانی و وزیر فرهنگ و ارشاد دولت محمد خاتمی بود که زیر فشارها استعفا داد. از چهره‌های تأثیرگذار در شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی است و روابط نزدیکی با غلامحسین کرباسچی شهردار سابق تهران دارد. وی هم اکنون عضو هیئت علمی دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس است.


فعالیت‌های فرهنگی - مطبوعاتی

همکاری با روزنامه اطلاعات (از سال ۱۳۶۰ تا کنون)

سردبیر فصلنامه راهبرد (از سال ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۵)

مدیر مسئول هفته نامه بهمن (از سال ۱۳۷۳ تا ۱۳۷۵)

مدیر مسئول ماهنامه گزارش گفتگو (از سال ۱۳۸۱ تا کنون)




تالیفات و کتب

مقدمه‌ای بر هفت‌خوان بزرگمهر

میناگران (رمان)

برف (رمان)

سهراب کشان (رمان)

اسلام و غرب

بهشت خاکستری (رمان)

گوهر نماز و نیایش

قرائت دینی

فلسطینی‌ها

حکایت همچنان باقی‌ست...

استیضاح

سلمان فارسی

افسانهٔ نیما

انقلاب عاشورا

حماسهٔ فردوسی

پیام‌آور عاشورا

گزند باد

نقد توطئهٔ آیات شیطانی


کتب ترجمه شده به زبان‌های دیگر

به زبان عربی :

التسامح و العنف فی الاسلام (بیروت: ریاض الریس للنشر، ۲۰۰۱ م)

موامرة الآیات الشیطانیه (بیروت: دارالوسیلة، ۱۹۹۳ م)

قرائات دینیه (قاهره : دارالشروق، ۲۰۰۴ م)

به زبان انگلیسی :

A critique on the Machination of the satanic verses

Translated by abulhassan Quds sharifi (Tehran: Alhoda, ۱۹۹۲) نقد آیات شیطانی)
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
     
  
مرد

 
maryy: سیاستمداران
سید باقر كاظمي در ۱۲۷۱ در تفرش به دنيا آمد .پس از تحصيلات متوسطه از مدرسة علوم سياسي فارغ التحصيل شد و همانجا به تدريس پرداخت و پس از مدتي به وزارت امور خارجه رفته و به سمت دبير اول و رايزني سفارت ايران در واشنگتن منصوب شد. وي در مدت اقامت در آمريكا فوق ليسانس خود را اخذ نمود و در سال ۱۳۰۶ به عنوان كاردار به كابل اعزام شد و در سال ۱۳۰۸ به معاونت و سپس وزارت طرق و شوارع رسيد و پس از آن هم به وزارت امور خارجه و استانداري آذربايجان رسيد. بعد از شهريور ۱۳۲۰ مدتي وزير بهداري ، وزير كشور، وزير فرهنگ شده و عضو هيات نمايندگي ايران در كنفرانس سانفرانسيسكو شد.



با آغاز نهضت ملي دكتر مصدق كاظمي به نهضت ملي گرايش پيدا كرد و مدتي وزير امور خارجه و نايب نخست وزير شد و در كابينة دوم هم تا اوايل مرداد ۱۳۳۲ وزير دارائي شد و در اجراي برنامة اقتصاد بدون نفت تلاش كرد. پس از آن سفير ايران در فرانسه شد ولي قبل از تسليم استوارنامه‌اش كودتاي ۲۸ مرداد رخ داد و او به دليل پيام تبريك ۲۵ مرداد به مصدق از كار بركنار شد. حدود ۱ سال در اروپا اقامت گزيد و پس از آن به همراه شمس‌الدين اميرعلائي به ايران بازگشت و فعاليت خود در نهضت مقاومت ملي را از سر گرفت. و در فروردين ۱۳۳۴ آندو به اتفاق سعيد فاطمي و دكتر معظمي و نريمان بازداشت شدند.
كاظمي پس از ۴ ماه كه از زندان آزاد شد فعاليت هاي سياسي خود را از سر گرفت و در جبهة ملي دوم مشاركت فعالي داشت و به رياست شوراي مركزي جبهة ملي دوم انتخاب شد. درگذشت باقر كاظمي در ارديبهشت ۱۳۵۵ روي داد.
منبع:‌ mellion.org
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
     
  
مرد

 
maryy: سیاستمداران
عزالدین کاظمی، یکی از مدیران بلند پایه بخش حقوقی وزارت خارجه ، پیش از انقلاب اسلامی ایران و از معدود تحلیلگران برجسته حقوق بین الملل به شمار می رفت که پس از انقلاب نیز طرف مشاوره وزارت خارجه در سطوح عالی قرار گرفت.


وی از موافقان "تعلیق داوطلبانه به شرط استیفای حداقل حقوق هسته ای" با تئوری تلاش برای "اعتماد سازی برای پروسه استیفای حقوق حداکثری" بود.
کاظمی تحلیلگر مبدع و معتدل نزدیک به مرکز بررسی های استراتزیک مجمع تشخیص مصلحت ارزیابی می شد ؛ با این حال علیرغم طرح تئوری ها و آنالیزهای نو در شرایط جدی که برای برون از انسداد حقوقی و سیاسی کنونی ایران مفید به نظر می رسید ، خیلی از مقامات رسمی متولی امور بین الملل ایران را در هفته های پایانی حیات هشتاد و شش ساله اش برای ملاقات نپذیرفت و این نکته ناظران بیرونی را به تامل واداشته است.
با درگذشت دکتر عزالدین کاظمی ، مشاور و تحلیلگر برجسته و پنهان حقوق هسته ای ایران برای وزارت خارجه و بخش های حاکمیتی متولی امور بین الملل ، بحران در یک شورای تصمیم ساز و مشورتی تحلیل اطلاعات حقوق هسته ای به مرحله حساسی رسیده است.
منبع: elaw.ir
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
     
  
مرد

 
maryy: سیاستمداران
عبدالله بهرامی، دولتمرد ایرانی در دورة مشروطیت و سپس پهلوی اول .

در 1267 ش در تهران متولد شد (بهرامی ، 1363 ش ، ص 6). پدرش ، میرزااسماعیل ، فرزند میرزااحمد معروف به عمادالممالک ، از طرخوران تفرش و منشی احتشام السلطنه ، و مدتی نیز معاون موقرالسلطنه حاکم ساوه ، بود (همان ، ص 87). در مدارس ابتدایی افتتاحیه و تربیت و مدارس متوسطة دارالفنون و مدرسة آلمانیها به تحصیل پرداخت و زبان فرانسه را در منزل تکمیل کرد. بهرامی در آستانة شروع «استبداد صغیر»، در اوایل 1287 ش با خانوادة اعلم الدولة ثقفی و به هزینة پدر به اروپا رفت و بعداز بازگشت به ایران در مدرسة سن لویی و در سفر مجدد به اروپا در مدرسة تجارتی در برلن ، ادامة تحصیل داد (همان ، ص 16،22ـ23،38ـ40، 82ـ83؛ سرمد، ص 261؛ ثقفی اعزاز، ص 500). مدتی در انگلستان به سر برد و سرانجام در 1290 ش به وطن بازگشت (بهرامی ، 1363 ش ، ص 107، 109ـ110، 116، 126). پس از بازگشت به ایران ، مدت کوتاهی در مدرسة آلمانیها در مقام منشی کارکرد اما پس از اندک زمانی ، به سبب تسلط بر زبانهای آلمانی و فرانسوی ، در سمت منشی و مترجم ، به خدمت نظمیه که ادارة آن دردست هیئتی سوئدی به ریاست وستداهل بود، درآمد (همان ، ص 129، 133ـ134). دورة خدمت او در نظمیه از پرماجراترین روزهای زندگی وی بود که به عنوان مأمور تحقیق پرونده های مهم جنایی (برای نمونه رجوع کنید به همان ، ص 182ـ 242، 265، 304، 426ـ443) و سیاسی (برای نمونه رجوع کنید به پروندة قتل فن کاور، رئیس بانک استقراضی روس در اصفهان ، و دستگیری نایب حسین کاشی ، همان ، ص 28 به بعد) سروکار پیدا کرد. به نظر می رسد موفقیت او در انجام مأموریتها موجب شد که به سوئد اعزام شود و پس از بازگشت به معاونت دوم تأمینات در نظمیه ارتقا یابد (همان ، ص 347؛ سیفی فمی تفرشی ، ص 188). بهرامی در این زمان درگیر یکی از مهمترین پرونده های پلیس سیاسی در تاریخ معاصر ایران شد که به دستگیری «کمیتة مجازات * » منتهی گردید، اما بعدها کوشید نقش خود را دراین واقعه کم رنگ و حتی خود را از هواداران آن بنمایاند (بهرامی ، 1363 ش ، ص 520ـ521). با اینهمه ، و با وجود سابقة دوستی او با یکی از تندروترین اعضای کمیته یعنی احسان الله خان (همان ، ص 494) و مکاتبات و مماشات نخستش با رهبران این سازمان (تبریزی ، ص 26ـ27)، بسیاری وی را عامل اصلی دستگیری رهبران و از هم پاشیدنِ «کمیتة مجازات » دانسته اند (ملکی ، ص 303ـ307).
بهرامی در 1294 ش در سمت ریاست نظمیه راهی آذربایجان شد که دورة پرآشوبی را می گذراند (بهرامی ، 1363 ش ، ص 528). دیری نپایید که میان او و ولیعهد، محمدحسن میرزا، و جناح هوادار ولیعهد ـ اعتدالیون ـ به رهبری محتشم السلطنه برخورد پیش آمد و طبق امر ولیعهد، محتشم السلطنه دستور توقیف و تبعید بهرامی به تهران را داد. اما پس از توقیف ، بر اثر فشار مردم ، بهرامی آزاد شد (قاسمی ، 1354 ش ، ج 2، ص 95ـ96). بهرامی برای برانگیختن اعتماد دموکراتها، از تلاش مخالفانش که او را به ارتباط با کمیتة مجازات متهم می کردند، بهره برد و پشتیبانی بی قیدوشرط خیابانی را برانگیخت (بهرامی ، 1363 ش ، ص 540 ـ 565؛ قاسمی ، 1354 ش ، ج 2، ص 96). با ورود عثمانیها به تبریز، بهرامی ناگزیر به ترک آن شهر شد و در مقام حاکم خوی و قراچه داغ به آنجا رفت ، اما با شنیدن خبر دستگیری رهبران دموکرات به دست عثمانیها از طریق باسمنج ، میانه و قزوین به تهران گریخت (بهرامی ، 1363 ش ، 567 ـ592، ص 596 ـ 598).
او همزمان با عقد قرارداد ش / 1919 باکسانی چون سیدمحمد کمره ای ، محمدعلی ثابت ، محمود محمود، تیگران هاکوپیان و فرّخی یزدی تشکّل دموکراتهای چپ را بر ضد وثوق الدوله بنیان نهاد (همان ، ص 625).
در این سالها بهرامی در تهران مغضوب و از مشاغل دولتی دور بود و بتدریج از کار در پلیس کناره گرفت و مدتی رئیس ادارة خیریة بلدیة تهران بود (1300ـ1301 ش ؛ سرمد، ص 262؛ قاسمی ، 1368 ش ، ص 785).
بهرامی در 1304 ش در کنفرانس اصلاح حال مجرمان و زندانیان در نیویورک و سپس لندن شرکت کرد و گزارش مبسوطی دربارة وضعیت زندانهای ایران ارائه نمود (بهرامی ، 1304 ش ، ص 4) و در آخرین روزهای همین سال برای نخستین بار در ایران ، سوار بر هواپیمای یونکرس ، مسیر تهران تا انزلی را پیمود (حکمت ، ص 30) که نشان دهندة ماجراجویی او حتی پس از کناره گیری از خدمت در نیروی پلیس است .
بهرامی پس از آن ، به ترتیب ، مدیرکل وزارت معارف (1306ـ 1307) و معاون (1307ـ1309؛ قاسمی ، 1368 ش ، همانجا) و مدیرکل وزارت عدلیه بود (مشفق کاظمی ، ج 1، ص 297) و از نزدیکان علی اکبر داور * و به گفتة کسروی (ص 168، 174، 200) از چهره های برجستة دستگاه قضایی کشور محسوب می شد. وی از همراهان داور در تأسیس حزب رادیکال بود (عاقلی ، 1369 ش ، ص 33). از وقایع مهم این دوره ، اعتصاب کارگران صنعت نفت بود که بهرامی در سفری به اهواز کوشید در گفتگویی با یوسف افتخاری ، از رهبران کارگران ، با تکیه بر سابقة نزدیکی با خیابانی و چهره های انقلابی آذربایجان ، آنان را به پایان دادن به اعتصاب تشویق کند (افتخاری ، ص 42ـ43). بهرامی در خرداد 1309 به معاونت وزارت مالیه و در مرداد همان سال باردیگر به معاونت وزارت عدلیه رسید (عاقلی ، 1369ـ1370 ش ، ج 1، ص 179ـ180). او در فاصلة سالهای 1310 تا 1315 ش در اروپا بود و سمتی به وی ارجاع نشد (قاسمی ، 1368 ش ، همانجا). ظاهراً در همین ایام باید موفق به اخذ دکترای دولتی حقوق از دانشگاه استراسبورگ شده باشد (بهرامی ، 1304 ش ، ص 7). بهرامی در 1317 ش نمایندة دائمی ایران در جامعة ملل و سپس وزیرمختار ایران در بلژیک شد، تا اینکه در مهر 1319 آلمانیها بروکسل را اشغال کردند و سفارتخانة ایران تعطیل شد (هوشنگ مهدوی ، ص 262؛ عاقلی ، 1369ـ1370 ش ، ج 1، ص 220؛ سرمد، همانجا).
عبدالله بهرامی در دورة پهلوی دوم در عرصة سیاسی ایران فعال نبود. با اینهمه ، ازدواج سیمین تاج بهرامی ، دختر احیاءالسلطنة بهرامی ، با احمدرضا پهلوی در آبان 1324، وی را به دربار پهلوی نزدیکتر ساخت (خواندنیها، ص 31). در 1329 ش ، نام بهرامی در فهرست بند «ب » رده بندی کارمندان دولت قرار داشت که نشانة اعتماد نسبی حکومت پهلوی به او بود ( سالنامة دنیا ، ص 27).
عبدالله بهرامی در 1334، از خدمات دولتی بازنشسته شد (پروندة وی در وزارت خارجه ) و در 21 شهریور 1347 درگذشت ( اطلاعات ، ص 27). از او سه پسر به نامهای ابوالقاسم ، بهرام و فریدون باقی ماند (همانجا).
او در اواخر عمر خاطرات خود را منتشر ساخت . این اثر برای پژوهش در تاریخ سیاسی و اجتماعی معاصر ایران منبعی با ارزش است ، گرچه همانند بیشتر خاطرات رجال ، باید مطالب آن را با احتیاط و در مقایسه با گفته های دیگران بررسی کرد. وصف او از ایران در آستانة سدة بیستم میلادی و صراحتی که در بیان برخی مطالب دارد، از جمله ویژگیهای قابل اعتنای این اثر است . با اینهمه ، داوری در باب نقش او در جریانات سیاسی همانند بیشتر دولتمردان تاریخ معاصر ایران ضدو نقیض است (قس ملکی ، ص 445؛ عاقلی ، 1370 ش ، ص 244؛ قاسمی ، 1368 ش ، همانجا؛ کسروی ، ص 174). فعالیت قلمی او تنها به نگارش خاطراتش منحصر نگردیده است . کتاب کوچکی از یادداشتهای سفر خود به نیویورک فراهم آورد که به نام از تهران تا نیویورک منتشر شده است (آیتی ، ج 1، ص 5؛ مشار، همانجا؛ و نیز رجوع کنید به منابع ). او در 1325 ش بیچارگان را نوشت ، در 1310 ش سرگذشت حاجی مراد نوشتة تولستوی و در 1332ش شرح حال پیر کروپتکین را به فارسی برگرداند (مشار، ج 3، ستون 947).
منبع: دانشنامه جهان اسلام
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
     
  
مرد

 
maryy: سیاستمداران
میرزا عیسی تفرشی پسر میرزا موسی وزیر معروف به وزیر. وی پس از مرگ پدر نایب‌الحکومه تهران شد و سپس به سمت ریاست املاک خالصه و وزارت و پیش‌کاری کامران میرزا نایب‌السلطنه منصوب گردید

و از این تاریخ بود که معروف به وزیر شد. در قحطی که در ۱۲۸۸ ق سراسر ایران را فرا گرفت ، به‌علت گرانی نان ، معزول شد و پس از درگذشت محمد ابراهیم‌خان وزیر نظام برای بار دوم وزیر تهران گردید. وی به مرض وبا درگذشت و حاج شیخ هادی نجم‌‌‌آبادی را وصی خود قرار داد. بنای مسجد آقا شیخ هادی در تهران و نیز بیمارستان وزیری در خیابان شیخ هادی از محل ثلث دارائی میرزا عیسی ساخته شده است و خود وزیر در زاویه شمال غربی مسجد مدفون می‌باشد. وفات: (۱۳۱۰) قمری
منبع: aftab.ir
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
     
  
صفحه  صفحه 4 از 11:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11  پسین » 
ایران

Village History Farahan | تاریخچه روستای فراهان


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA