ارسالها: 24568
#41
Posted: 21 Jul 2013 18:10
جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران جشنهای ۲۵۰۰ ساله نام مجموعه جشنهایی است که به مناسبت دوهزار و پانصد سال تاریخ مدون شاهنشاهی ایران و در زمان سلطنت محمدرضا شاه پهلوی از تاریخ ۱۲ تا ۱۶ اکتبر ۱۹۷۱ (برابر با ۲۰ تا ۲۴ مهر ۱۳۵۰) در تخت جمشید برگزار شد. در این جشنها، سران حکومتی و پادشاهان ۶۹ کشور جهان شرکت کردند و تمدن و تاریخ کهن ایران را ارج نهادند.سازماندهی جشنهای ۲۵۰۰ ساله بنا به برخی منابع پیشنهاد برگزاری جشنها اول بار توسط شجاع الدین شفا مطرح گردید. برای برگزاری جشنها سازمان شورای مرکزی جشنهای شاهنشاهی تاسیس شد که ریاست عالیه آن با شخص شاه و حسین علاء وزیر دربار وقت هم به عنوان رئیس شورای مرکزی جشنها تعیین شده بود و سناتور جواد بوشهری هم نیابت علاء را برعهده داشت. اعضای شوراي جشنهای ۲۵۰۰ ساله در يك جلسه به رياست جواد بوشهری از راست: باقر پیرنیا، غلامعلی اویسی، جواد بوشهری، حسن زاهدی، مهدی شیبانی و ضیاءالدین شادمان جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران در شهر شیراز و در کنار تخت جمشید (پارسه) با حضور سران کشورهای گوناگون جهان برگزار شد. از میهمانان در چادرهای بزرگی که به همین مناسبت سفارش داده شده بود پذیرایی شد. آغاز مراسم در پاسارگاد و در جوار آرامگاه کوروش بود که طی آن شاه نطق خود را خواند و سپس سران و پادشاهان ۶۹ کشور جهان، به کوروش بزرگ ادای احترام کردند. ده میلیون بیننده، این مراسم را از تلویزیون تماشا کردند. پس از پایان پیام شاه، ۱۰۱ تیر توپ در آسمان پاسارگاد شلیک شد. تاج گل باشکوهی در پای آرامگاه کوروش نهاده شد.میهمانان خارجی جشن محمدرضا شاه پهلوی در حال ادای احترام به آرامگاه کورش بزرگ در جریان برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران. ۲۰ پادشاه و امیر، ۵ شهبانو، ۲۱ شاهزاده، ۱۶ رییس جمهور، ۳ نخستوزیر، ۴ معاون رییس جمهور و ۶۹ وزیر خارجه از ۶۹ کشور در مراسم شرکت کردند.رژه تاریخ سربازان هخامنشی در رژه تاریخ مقابل تخت جمشید نام رژهای که در روز دوم جشن در مقابل تخت جمشید برگزار شد و در این برنامه ارتش ایران در دورههای مختلف تاریخی ایران از برابر شاه و میهمانان رژه رفتند. برنامه با تقدیم نامهای از سوی ملت به شاه ایران به وسیله دو سوار که از مجلس شورای ملی در تهران تا شیراز را با اسب طی کرده بودند شروع شد. آغاز رژه با به حرکت در آمدن درفش کاویانی در مقابل صف سربازان بود و در ردیف دوم درفش همانشان کوروش و ارتش هخامنشی قرار داشتند.هزینه برگزاری جشن هزینه برگزاری جشنها و ساخت تاسیسات جانبی و بناها معادل حدود ۱۲۰ میلیون تا ۳۰۰ میلیون تومان (معادل حدود ۲۲ میلیون دلار با نرخ برابری سال ۱۳۵۰) از سوی منابع مختلف ذکر شدهاست. البته رقم هزینه شده برای این مراسم به گفته عبدالرضا انصاری که مسوول مستقیم برگزاری جشن بود نزدیک به دویست میلیون تومان بود که ۶۰ میلیون آن از محل کمک بخش خصوصی، ۵۰ میلیون از محل کمک دولتی و بقیه از محل ذخیره دفتر برگزاری جشنهای شاهنشاهی ایران تامین شد. برای تامین هزینه برگزاری جشنها از سال ۱۳۳۹ تا پایان جشن، از روشهای مختلفی استفاده گردید. از جمله صرفه جویی در هزینههای سازمانها و ادارات دولتی و همچنین تخصیص بودجه.سکه نقره یادبود جشن دو هزار و پانصد ساله البته این هزینه شامل ساختن بنای یادبود شهیاد در تهران، توسعه زیرساخت مخابراتی اسد آباد همدان، توسعه فرودگاه شیراز و ساخت و تجهیز هتلهای تهران و شیراز و راه سازی نیز بود. در پایان این جشنها دوازده میلیون تومان در صندوق کمیته برگزاری جشن باقی ماند که به تکمیل مسجد اعظم آیت الله بروجردی در قم اختصاص یافت.همچنین گزارش شده است که شام این مهمانی بزرگ از یکی از بهترین رستورانهای فرانسه سفارش داده شده است. ژان لوروریه هزینه جشنها را پانصد میلیون دلار و ویلیام شوکراس روزنامه نگار آمریکایی، سیصد میلیون دلار براورد میکند.یادمانها برج شهیاد به یادبود جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران در تهران طراحی و ساختهشد. در جریان جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران، منشور حقوق بشر کوروش بزرگ به رغم مخالفت دولت وقت بریتانیا، برای چند روز به ایران آورده شد و به نمایش در آمد.
بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#42
Posted: 21 Jul 2013 18:12
فهرست میهمانان سلطنتی پادشاه هایله سلاسی از اتیوپی پادشاه فریدریک پنجم و ملکه اینگرید از دانمارک پادشاه بودوین و ملکه فابیولا از بلژیک پادشاه ملک حسین و شاهزاده منی از اردن پادشاه ماهندرا و ملکه راتنا از نپال پادشاه اولاو پنجم از نروژ امیر عیسی بن سلمان آل خلیفه از بحرین پادشاه کنستانتینوس دوم و ملکه آنه-ماری از یونان سلطان قابوس بن سعید ار عمان شاهزاده عبدالولی خان و پرنسس بلقیس از افغانستان پادشاه موشوئشوئهٔ دوم از لسوتو پادشاه عبدالحلیم از مالزی زاید بن سلطان آل نهیان از امارات متحده عربی شاهزاده فرانز جوزف دوم و پرنسس جورجیا از لیختن اشتاین شاهزاده راینیر سوم و پرنسس گریس کلی از موناکو دوک بزرگ جان و پرنسس جوزفین کارلوته از لوکزامبورگ شاهزاده برنهارت از هلند شاهزاده فیلیپ، دوک ادینبرا و پرنسس آنه سیلمه آقا خان (همسر کریم آقاخان امام حاضر شیعیان اسماعیلی (فرقه نزاریه)) ولیعهد کارل گوستاف شانزدهم ولیعهد سوئد شاهزاده ویکتور امانوئل و پرنسس ماریانا از ایتالیا شاهزاده میکاسا و پرنسس یوریکو از ژاپن شاهزاده بانوباندو از تایلند پادشاه مولای عبدالله و پرنسس لامیا از مراکش پادشاه مخوسینی از سوازیلند استاندار رولند میشنر از کانادا فرماندار کل پاول هاسلوک از استرالیافهرست رئیس جمهورها و نخست وزیران یوسیپ بروز تیتو رئیس جمهور یوگوسلاوی به همراه همسرش جوانکا بروز نیکولای پودگورنی رئیس جمهور اتحاد جماهیر شوروی فرانز جوناس رئیس جمهور اتریش امیلیو گاراستازو مدیسی رئیس جمهور برزیل اورهو ککوهن رئیس جمهور فنلاند جودت سونای رئیس جمهور ترکیه پاول لوسونزی رئیس جمهور مجارستان لودویک اسووبودا رئیس جمهور چکسلواکی یحیی خوان رئیس جمهور پاکستان سلیمان فرنجیه رئیس جمهور لبنان لئوپولد سنگور رئیس جمهور سنگال وی وی گیری رئیس جمهور هند مختار ولد داداه رئیس جمهور موریتانی هابرت ماگا رئیس جمهور کشور داهومی نیکلای چائوشسکو رئیس جمهور رومانی به همراه بانوی اول و نخست وزیر النا چاشسکو موبوتو سسه سوکو رئیس جمهور کنگو رادولف گناجی رئیس جمهور سوییس شابا دلماس نخست وزیر فرانسه کیم جونگ پیل نخست وزیر کره جنوبی میلیو کولومبو نخست وزیر ایتالیا کلیمازسکی معاون رئیس جمهور لهستان اسپیرو اگنیو معاون رئیس جمهور آمریکا وون واسل رئیس جمهور فدرال آلمان غربی رویی پاتریکیو وزیرامور خارجه پرتغال ایمیلدا مارکوس بانوی اول فیلیپین
بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#43
Posted: 21 Jul 2013 18:14
سخنرانی محمد رضا پهلوی در تخت جمشید به مناسبت جشنهای دو هزار و پانصد ساله کورش ! شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه هخامنشی، شاه ایران زمین، از جانب من، شاهنشاه ایران، و از جانب ملت من، بر تو درود باد. در این لحظه پرشکوه تاریخ ایران، من و همه ایرانیان، همه فرزندان این شاهنشاهی کهن که دوهزار و پانصد سال پیش بدست تو بنیاد نهاده شد، در برابر آرامگاه تو سر ستایش فرود میآوریم و خاطره فراموش نشدنی تو را پاس میداریم همه ما در این هنگام که ایران نو با افتخارات کهن پیمانی تازه میبندد، ترا بنام قهرمان جاودان تاریخ ایران، به نام بنیانگذار کهنسال ترین شاهنشاهی جهان، به نام آزادی بخش بزرگ تاریخ، به نام فرزند شایسته بشریت، درود میفرستیم.کورش! ما امروز در برابر آرامگاه ابدی تو گرد آمدهایم تا بتو بگوئیم: آسوده بخواب که ما بیداریم، و برای نگاهبانی میراث پرافتخار تو همواره بیدار خواهیم بود. سوگند یاد میکنیم که آن پرچمی را که تو دوهزار و پانصد سال پیش برافراشتی همچنان افراشته و در اهتزاز نگاه خواهیم داشت. سوگند یاد میکنیم که بزرگی و سربلندی این سرزمین را بعنوان ودیعهای مقدس که گذشتگان ما به ما سپردهاند با ارادهای پولادین حفظ خواهیم کرد، و این کشور را سربلندتر و پیروزتر از همیشه به آیندگان خویش خواهیم سپرد. سوگند یاد میکنیم که سنت بشر دوستی و نیک اندیشی را که تو اساس شاهنشاهی ایران قرار دادی، همواره پاس خواهیم داشت و همچنان برای مردم جهان پیام آور دوستی و حقیقت خواهیم بود. در این بیست و پنج قرن، کشور تو و کشور من، شاهد سهمگین ترین حوادثی شد که در تاریخ جهان برای ملتی روی دادهاست، و با اینهمه هرگز این ملت در برابر دشواریهای گران سر تسلیم فرود نیاورد. در طول دوهزار و پانصد سال، هر وجب از خاک این مرز و بوم با خون دلیران و جانبازان ایران زمین آبیاری شد، تا ایران همچنان زنده و سربلند بماند، بسیار کسان بدین سرزمین روی آوردند تا آن را از پای در آورند، اما همه آنان رفتند و ایران بر جای ماند و در همه این مدت، علیرغم تیرگیها، این سرزمین فروغ جاودان همچنان تجلی گاه اخلاق و کانون ابدی اندیشه باقی ماند. اکنون ما در اینجا گرد آمدهایم تا با سربلندی به تو بگوئیم که : پس از گذشت بیست و پنج قرن، امروز نیز مانند دوران پر افتخار تو، نام ایران در سراسر گیتی با احترام و ستایش بسیار در آمیختهاست. امروز نیز همانند عصر تو، ایران در صحنة پر آشوب جهان پیام آور آزادگی و بشر دوستی و پاسدار والاترین آرمانهای انسانی است. مشعلی که تو بر افروختی و در طول دو هزار و پانصد سال هرگز در برابر تندبادهای حوادث خاموش نشد، امروز نیز فروزان تر و تابناک تر از همیشه در این سرزمین نورافشان است، و فروغ آن همچون دوران تو، از مرزهای ایران زمین بسیار فراتر رفتهاست. کورش ! شاه بزرگ، شاه شاهان، آزادمرد آزادمردان و قهرمان تاریخ ایران و جهان، آسوده بخواب، زیرا که ما بیداریم و همواره بیدار خواهیم بود.
بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#44
Posted: 21 Jul 2013 18:16
یکی از مهمترین سخنرانیهای محمد رضا پهلوی در باره نفت VIDEO
بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#45
Posted: 21 Jul 2013 18:18
آخرین پیام محمد رضا پهلوی به مردم ایران شاه ، من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم VIDEO
بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#46
Posted: 21 Jul 2013 18:19
شاپور بختیار آخرین نخست وزیر حکومت پهلوی شاپور بختيار، آخرين نخستوزير رژيم محمد رضا پهلوي، در سال ۱۲۹۳ به دنيا آمد. تحصيلات متوسطه بختيار در مدرسه فرانسوي بيروت سپري شد و در سال۱۳۱۶براي ادامه تحصيل راهي پاريس گرديد. دوران ۸ ساله اقامت بختيار در پاريس، تاثيري عميق بر خلق وخوي او گذاشت. تاثيري که توانست هويت فرانسوي را بر هويت ايراني او غلبه دهد، تا اينکه در سال ۱۳۱۸ ش با يک دختر فرانسوي ازدواج کرد. بختيار پس از دريافت دکتراي حقوق از دانشگاه سوربن، در ۱۳۲۴بدون همسر و سه فرزندش به تهران بازگشت و به حضور شاه جوان راه يافت. از آن پس مدارج ترقي را در ادارات دولتي پيمود و با جبهههاي سياسي متمايل به غرب، همکاري کرد. پس از کودتاي ۲۸ مرداد، به جرم همکاري با حزب توده دستگير و۲/۵ سال محبوس شد. بختيار در سالهاي دهه۱۳۴۰ به پاس خدماتش در جبهه ملي دوم، از مراحم خاص دربار برخوردار گرديد و مديريت تعدادي از شرکتهاي بنياد پهلوي را بر عهده گرفت. در حالي که روند رو به رشد مخالفت مردم مسلمان با حکومت رژيم پهلوي هر روز شدت مييافت، بختيار به عنوان آخرين تير ترکش شاه، مقام نخستوزيري را عهدهدار گرديد. اما او توانست اين سمت را تنها ۳۷ روز حفظ کند. او در طول اين مدت کوشيد تا به کمک امپرياليسم آمريکا، رژيم در حال مرگ پهلوي را نجات دهد. وي در اين دوران کوتاه به طراحي توطئههايي نيز مبادرت ورزيد که طرح انفجار هواپيماي حامل امام خميني در مسير بازگشت به تهران از آن جمله بود. با سقوط رژيم پهلوي، شاپور بختيار، پس از يک دوره اختفا در تهران، با حمايت دستهاي مرموزي به خارج گريخت و عازم فرانسه شد. تا اينکه سرانجام در نيمه مرداد ۱۳۷۰ در ۷۷سالگي در ويلاي مسکونيش در حومه پاريس توسط افراد ناشناس به قتل رسيد.
بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#47
Posted: 21 Jul 2013 18:31
مصاحبه شهبانو فرح پهلوی با خانم نازی افتخاری قسمت اول VIDEO
بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#48
Posted: 21 Jul 2013 18:34
مصاحبه شهبانو فرح پهلوی با خانم نازی افتخاری قسمت دوم VIDEO
بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 23330
#49
Posted: 22 Sep 2013 17:53
نخستوزیران ایران دز زمان سلسله پهلوی نخست وزیران ایران در زمان رضا شاه محمدعلی فروغی محمّدعلی فروغی (۱۳۲۱-۱۲۵۴) سرشناس به ذکاءالملک، روشنفکر، مترجم، ادیب و سخنشناس، روزنامهنگار، سیاستمدار، دیپلمات، نماینده مجلس، وزیر و نخستوزیر ایرانی بود. محمّدعلی فروغی دردشتی که پس از مرگ پدرش محمدحسین فروغی (ذکاءالملک) از ادیبان و مترجمان دورهٔ قاجار، لقب ذکاءالملک (ثانی) را دریافت کرد، تحصیلات خود را در رشته پزشکی در دارالفنون آغاز ولی بعد به ادبیات رو آورد و فرهنگستان ایران را تاسیس کرد. وی چند بار وزیر، دو بار نماینده مجلس شورای ملی و یک بار رئیس دیوان عالی تمیز (دیوان کشور) شد. در ۱۳۰۴ پس از تصویب انقراض دودمان قاجار، که خود در آن نقش داشت، کفیل نخستوزیری شد. او نخستین و آخرین نخستوزیر رضاشاه بود. او همچنین عضویت و ریاست هیات اعزامی ایران به کنفرانس صلح پاریس (۱۹۱۹) و جامعه ملل را برعهده داشته است. کودکی محمدعلی فروغی در ۱۲۵۴ هجری خورشیدی در تهران چشم به جهان گشود. پدر و نیاکانش بازرگان بودند و ارباب خوانده میشدند.نیای بزرگش، میرزا ابوتراب، نماینده اصفهان در شورای کبیر مغان و «از فضلا و ادبای بنام بود و تألیفات متعدد داشته است. منجمله کتابی در باب تاریخ و جغرافیای اصفهان به نام "نصف جهان"...»پدربزرگش محمدمهدی ارباب اصفهانی از بازرگانان معتبر اصفهان و به ویژه آگاه در تاریخ و جغرافیا و هیئت بود. پدرش، محمد حسین فروغی به عنوان مدیر دارالترجمه و مترجم زبان عربی و فرانسه به وزارت انطباعات و دارالترجمه محمدحسن خان اعتمادالسلطنه وارد شد و بعدها رییس دارالترجمه، رییس وزارت انطباعات و مترجم شاه شد. این چکامه سرا و نویسنده زمانه ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه به خاطر دوستی و هم فکری با میرزا ملکم خان مدتی نیز تحت تعقیب بود. اما در دوران مظفرالدین شاه با انتشار روزنامه تربیت امکان بیشتری برای نشر افکار و آرای تربیتی و ترویج افکار متجددانه خود پیدا کرد. در این نخستین روزنامه غیردولتی ایران، افکار تجددخواهانه در ستایش از غرب و علمگرایی رخ مینمود.لقب «فروغی» را ناصرالدین شاه با شنیدن شعری که محمد حسین فروغی برایش سروده بود به وی داد. محمد حسین فروغی که در تاریخ، فلسفه و علوم سیاسی دانشور بود، نقش مهمی در تربیت فرزندش محمدعلی داشت. تحصیلات فروغی تحصیلات خود را از پنج سالگی آغاز کرد و ادبیات فارسی و عربی را نزد پدر و آموزگاری به نام مولانا فراگرفت. فروغی در ۱۲۶۸ وارد دارالفنون شد و چون زبانهای خارجی بهویژه فرانسه را خوب میدانست بهعنوان خلیفه مطالب را برای همشاگردیهای خود به پارسی برمیگرداند. در آغاز، در دارالفنون پزشکی و داروسازی آموخت، ولی با دیدن ضعف کادر علمی یا کمبود امکانات پزشکی و ناهمگونی این رشته با ذوقش به فلسفه، ادبیات و تاریخ روی آورد. محمود فروغی، ضمن اشاره به یادداشتهای پدرش، محمدعلی فروغی نقل میکند: «دیدم که طب را به این ترتیب نمیشد یاد گرفت: نه سالن تشریح داریم، نه وسایل امروزی در اختیارمان هست.» افزون بر دارالفنون او به مدرسه صدر، مدرسه مروی و مدرسه سپهسالار نیز رفت و بر دانش خود در فلسفه مشا و اشراق افزود؛ هم زمان و با آموختن بیشتر زبانهای فرانسه و انگلیسی، با دیدگاه فیلسوفان اروپایی نیز آشنا میشد. فروغی زندگی نامههای فلاسفه غرب را به پارسی برگرداند و این برگردانها بعدها کتاب سیر حکمت در اروپا را شکل داد. فروغی همچنین شاگرد کمال الملک در نقاشی بود و در برابر به وی زبان فرانسه میآموخت. کار در سال ۱۳۱۲ هـ. ق.، به استخدام دولت درآمد و مترجم زبانهای فرانسه و انگلیسی وزارت انطباعات شد. فروغی افزون بر این دو زبان روسی و عربی هم میدانست. او «که در ابتدا شغل مترجمی را با اشتیاق پذیرفته بود، پس از مدتی آن را مناسب حال و هوای خویش نیافت؛ زیرا در دارالترجمه هیچگونه وسیلهای که بتواند عطش فهمیدن، به خصوص فهماندن... او را سیراب کند وجود نداشت» در آغاز سلطنت مظفرالدین شاه که نوگرایان به ساخت مدرسههای ملی روی آوردند، فروغی معلمی پیشه کرد و در مدرسه ادب به مدیریت یحیی دولتآبادی، مدرسه علمیه به مدیریت مهدیقلی هدایت و دارالفنون به آموزگاری پرداخت.همزمان، با نگارش و برگردان مقالات فلسفی و تاریخی، در انتشار هفتهنامه و روزنامه تربیت و نشر آموزهها و اندیشههای نو، به پدرش یاری میرساند. هفت سال پیش از پیروزی جنبش مشروطه خواهی، یعنی در سال ۱۳۱۷ هـ. ق. مشیرالدولهٔ دوم،مدرسه علوم سیاسی را بنا نهاد.از همان آغاز کار، محمدعلی فروغی به مترجمی و سپس معلمی در این مدرسه میپردازد و برگردانهای او از مهم ترین کتابهای درسی به شمار میروند. بهگفته نصرالله انتظام «هر چهار کتاب درسی که در آن زمان به چاپ میرسید، دو تای آن تألیف و ترجمه محمدعلی فروغی و پدرش بود».؛ کتابهایی چون «اصول علم ثروت ملل یعنی اکونومی پلتیک»، «تاریخ ملل مشرق زمین» و «حقوق اساسی (یعنی) آداب مشروطیت دول». فروغی این کتابها را زمانی که حدوداً ۲۵ ساله بوده به فارسی برگردانده است و سالها بعد در خطابه خود در دانشکده حقوق، کتاب اصول علم ثروت ملل یعنی اکونومی پلتیک را تنها کتاب اقتصاد برگردانده شده به پارسی خواند و نبود کتابی دیگر در این زمینه را غمانگیز دانست. بیشتر این برگردانها، از سوی پدر وی بازبینی و ویرایش میشد. دکتر موسی غنی نژاد معتقد است که «بهرغم اینکه کتابهای مورد اشاره از منابع فرانسوی زبان ترجمه و اقتباس شده و همانند منابع اصلی در واقع آثار آکادمیک و درسی به شمار میروند اما نظر به تازگی و کیفیت علمی مطالبی که در آنها آمده و اهمیت حیاتی آنها برای ایران در حال غلیان و تحول آن دوران، انتشار آنها را میتوان نقطه عطفی در طرح اندیشههای مدرن سیاسی، اقتصادی در کشورمان به حساب آورد.» در برگردان کتاب «اصول علم ثروت ملل یعنی اکونومی پلتیک» از زبان فرانسه، برای بسیاری از واژگان پایهای علم اقتصاد، برابرهایی به پارسی ساخت و برای نخستین بار در ایران، علم اقتصاد را بهصورت روش مند و علمی مطرح کرد. در کتاب «حقوق اساسی (یعنی) آداب مشروطیت دول»، که کمی پس از صدور فرمان مشروطیت به چاپ رسید، برای نخستین بار، مفاهیم کلی حقوق اساسی روشمند و به سامان مطرح میشوند. یکی از برجستگیهای این کتاب، واژهسازی و معادلیابی در علم حقوق است و در واقع، بسیاری از واژگان جاافتاده حقوق، نخستین بار در این کتاب به کار برده میشوند. جواد طباطبایی، این رسالهٔ فروغی را از نظر فهم مطلب، توضیح اصطلاحات، زبان فارسی شیوا و سرهٔ آن در نوع خود اثری ممتاز می داند. در ادامه این برگردانها و واژهسازیها، فروغی سرانجام فرهنگستان ایران را تاسیس میکند و ریاست آن را نیز برعهده میگیرد. او همچنین رئیس انجمن آثار ملی بود که به تلاش برای نهادینه کردن پاسداری و نگهداری از آثار باستانی ایران میپرداخت. محمدعلی فروغی پس از درگذشت پدرش (در سال ۱۳۲۵ ق. / ۱۲۸۶ ش.) در ۳۲ سالگی به ریاست مدرسه علوم سیاسی برگزیده میشود که رجال و دیپلماتهای زیادی را تربیت کرد و بعدها تبدیل به دانشکده حقوق دانشگاه تهران شد. او همچنین معلّم خصوصی احمدشاه بوده است. مرگ محمّدعلی فروغی در سن ۶۵ سالگی، در روز جمعه ۶ آذر ۱۳۲۱ ساعت ۱۵ بعد از ظهر بر اثر سکته قلبی در تهران درگذشت و در آرامگاه خانوادگی در آرامگاه ابن بابویه در شهر ری به خاک سپرده شد. او پیشتر در یادداشتهای شخصی روزانه خود نوشته بود: «فقط تاسفی که از مردن دارم از بابت همین است که دلم میخواهد بدانم کار انسان به کجا میرسد.» زندگی سیاسی دوران قاجار از آنجا که شناخت تئوریک فروغی از نظام پارلمانی اروپا در سامان دادن کار مجلس نوپای مشروط، سخت به کار میآمد، به پیشنهاد مرتضیقلیخان هدایت رئیس مجلس اول، سرپرستی دبیرخانه مجلس شورای ملی به محمدعلی فروغی واگذار شد. پس از درگذشت پدر (در سال ۱۲۸۶ هـ. ش.)، فروغی در حدود ۳۲ سالگی از کار در مجلس کناره گرفت. پس از خلع محمدعلی شاه و در انتخابات دوره دوم مجلس شورای ملی فروغی به نمایندگی مردم تهران برگزیده شد و پس از استعفای مستشارالدوله صادق در ۱۶ خرداد ۱۲۸۹ هـ. ش.، در ۳۵ سالگی، به ریاست مجلس شورای ملی رسید. پس از مدتی محمدعلی فروغی از ریاست مجلس کنارهگیری کرد و در مقام نایبرئیس مجلس در کنار میرزاحسینخان موتمنالملک، به کار خود ادامه داد. در ۷ آذر ۱۲۹۰ هـ. ش. وزارت مالیه کابینه دوم صمصامالسلطنه به فروغی واگذار شد. در ۲۰ آذر صمصامالسلطنه کابینه خود را دوباره ترمیم کرد و این بار وزارت عدلیه را به فروغی سپرد. فروغی، قانون اصول محاکمات حقوقی را، که میرزا حسنخان مشیرالدوله تهیه کرده بود، به اجرا در آورد و بدینسان قدمی بزرگ در راه استواری عدلیه جدید برداشت.فروغی در این باره میگوید: «خلاصه با مرارت و خون دل فوق العاده و با رعایت بسیار که نسبت به نظرهای آقایان علما به عمل آمد مبادا حکومت شرعیه از میان برود، اول قانونی که از کمیسیون گذشت قانون تشکیلات عدلیه بود که بر طبق آن عدلیه ایران دارای محاکم صلح و محاکم استیناف و دیوان تمیز و متفرعات آنها گردیدید و دوم قانونی که گذشت قانون اصول محاکمات حقوقی بود که تهیه آن را مرحوم مشیرالدوله دیده و زحمت گذراندنش را از کمسیون کشیده بود، اما هنوز رسمیت نیافته بود تا اول سال ۱۳۳۰ قمری یعنی ۲۵ سال پیش نوبت اولی که من وزیر عدلیه شدم آن قانون را به رسمیت رسانیدم و حکم به اجرای آن دادم.» در ۲۵ مرداد ۱۲۹۳ در کابینه مستوفیالممالک سرپرستی وزارت عدلیه به فروغی واگذار شد. با آغاز کار دوره سوم مجلس شورای ملی در ۱۳ آذر ۱۲۹۳، فروغی نمایندگی مردم تهران را برعهده گرفت. او از دولت خارج شد و در انتخابات هیات رییسه مجلس، به عنوان نایبرییس برگزیده شد. اما با پذیرش وزارت مالیه کابینه مشیرالدوله فروغی از نمایندگی مجلس سوم دست کشید. پس از سقوط کابینه مشیرالدوله، به ریاست دیوان عالی تمیز رسید و با همکاری مشیرالدوله و سید نصرالله تقوی و دو سه نفر دیگر کمسیونی تشکیل دادند و به تهیه و تنظیم قانون اصول محاکمات جزایی پرداختند. محمد علی فروغی در این باره میگوید: «و این کار در موقعی بود که مجلس شورای ملی تعطیل بود، و آن تعطیل قریب سه سال طول کشید و مجدداً منعقد نشد مگر بعد از شروع جنگ بینالملل. معهذا وقتی که ما قانون اصول محاکمات جزایی را تمام کردیم آن را هم به عنوان قانون موقتی به جریان انداختیم. اما تصور نکنید این کارها به آسانی انجام گرفت... لطائف الحیل به کار بردیم، با مشکلات و دسیسهها تصادف کردیم... منجمله این که مقدسین، یعنی مزدورهای (آنان)، چماق شریعت را نسبت به قوانین بلند کردند و در ابطال و مخالفت آنها با شرع شریف حرفها زدند و رسالهها نوشتند که از جمله به خاطر دارم که یکی از آن رسالهها اول اعتراض و دلیلش بر کفری بودن آن قوانین این بود که در موقع چاپ کردن آنها فراموش شده بود که ابتدا به بسم الله الرحمن الرحیم بشود... قانون تشکیلات و قانون اصول محاکمات حقوقی و محاکمات جزائی چنان که می دانید مربوط به اساس محاکم عدلیه و عملیات آنهاست و فقط محاکمه را تنظیم میکند و حقوق اصلی مردم را بر یکدیگر و اموری که بر زندگانی اجتماعی حاکم است مشخص نمینماید، و این اصول به قوانین مدنی و جزایی استقرار مییابد و قوانین تجارت نیز متمم آن میباشد، و لیکن تهیه این قسمت و پیش بردن آن از آن قسمت اول هم مشکل تر بود زیرا که در آن قسمت در مقابل معارضها و معترضها میگفتیم این قانون نیست مقرراتی است که عملیات محاکم عدلیه را تحت نظم و قاعده در میآورد، ولی اگر میخواستیم نغمه قانون مجازات و قانون مدنی را بلند کنیم هنگامه برپا میشد که در مقابل قانون شرع قانون وضع میکنند هر چند در جواب این اعتراضات حرف حسابی داشتیم و میگفتیم در امور جزایی سالها بلکه قرنهاست که قانون شرع درجریان نیست، و اگر قانون مجازاتی برای امروز تنظیم نکنیم معنی آن این است که مجرمین و جنایت کاران نمییابد مجازات شوند، یا باید درعملیات قدیم یعنی گوش و دماغ بریدن و مهار کردن و آدم گچ گرفتن و امثال آنها مداومت شود. و اما در امور حقوقی مخالفتی با قانون شرع نیست فقط لازم است که آن قانون ماده بندی شود و به صورت قوانین امروزی تنظیم و تدوین گردد و به فارسی درآید تا مردم تکلیف خود را بدانند و بفهمند و قانون مجری شود. اما این حرفها در مقابل مردم مغرض و بی انصاف موثر نبود و ما را از مخمصه محفوظ نمیداشت. این بود که این قسمت را محرمانه شروع کردیم و به اتفاق آقای تقوی و آقای فاطمی مشغول شدیم، در حالی که اطمینان نداشتیم که زحمتی که میکشیم هیچ وقت به ثمر برسد و به موقع عمل بیاید. خداوند یاری کرد تا مقداری از این کار صورت گرفت و ورق به کلی برگشت، هم اساس عدلیه از نو ریخته شد و هم قوانین تکمیل و تجدید شد، و آنچه ما پنهانی و با هزار احتیاط میخواستیم درست کنیم علنی و آشکارا صورت گرفت و قوانینی تنظیم شد که امروز در دست دارید.» فروغی در سال ۱۲۹۸ هـ. ش. به عنوان عضوی از هیاتنمایندگی ایران به کنفرانس صلح پاریس (۱۹۱۹) رفت و تلاش کرد دعاوی مالی و سیاسی ایران را مطرح کند. او و دیگر همکارانش در آن کنفرانس نتایج مثبتی نگرفتند و خسارات سنگین ایران در جنگ بینالملل اول پرداخت نشد. فروغی دوسال در اروپا ماند و در این مدت تلاشها و کارهای فرهنگی بسیاری را در فرانسه و آلمان سامان داد. از جمله به ایراد چندین سخنرانی درباره تاریخ و ادبیات ایران در محافل فرهنگی فرانسه و آلمان پرداخت. پس از بازگشت در سال ۱۳۰۱ در کابینه حسن مستوفیالممالک وزیرخارجه کابینه شد. فروغی به اروپا میرود و نزدیک به دو سال در آنجا زندگی میکند. وی «چند سخنرانی مهم در باره تاریخ و ادبیات ایران در محافل فرهنگی فرانسه و آلمان ایراد کرد که شناخت مستشرقین را نسبت به آثار گذشته ایران بیشتر نمود». فروغی یک هفته پیش از کودتای سیدضیاءـرضاخان در ۳ اسفند ۱۲۹۹ به ایران باز میگردد. در کابینه مستوفیالممالک (۲۵ بهمن ۱۳۰۱)، وزارت امور خارجه برای نخستینبار به فروغی واگذار شد. با استعفای مستوفیالممالک، در کابینه جدید مشیرالدوله (در ۲۴ خرداد ۱۳۰۲) وزارت مالیه به فروغی واگذار شد و در کابینه رضاخان، وزارت امور خارجه به فروغی داده شد. در کابینه جدید رضاخان (۱۰ شهریور) فروغی به وزارت مالیه منصوب شد. پس از تصویب خلع قاجار (در ۹ آبان ۱۳۰۴) رضاخان (که حکومت موقت به او واگذار شده بود) خود را از کابینه کنار کشید و فروغی کفیل رئیسالوزرا شد. تدارک تشکیل مجلس مؤسسان و اصلاح چند اصل متمم قانون اساسی (که سلطنت را به خانواده پهلوی تفویض میکرد) از اقدامات فروغی در این دوره است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#50
Posted: 22 Sep 2013 18:05
دوران پهلوی اول تاجگذاری رضاشاه در ۴ اردیبهشت ۱۳۰۵ انجام شد. «میزان احترام و ارادت رضاشاه به شرکتکنندگان در جایگاه آنان در مراسم مشهود بود. تیمورتاش و فروغی در یک کالسکه سوار بودند. رضاشاه، پیش از تاجگذاری [نشان درجه اول تاج، یعنی] بزرگترین نشان افتخار کشور [را] به این دو داده بود». فروغی در مراسم تاجگذاری خطابهای ایراد کرد که به ستایش ایران باستان و تاریخ شاهنشاهی ایران میپرداخت. برخی از فرازهای این خطابه، غیرمستقیم روش درست پادشاهی مشروطه را به رضاخان و مردم ایران یادآور میشود: «ملت ایران باید بداند و البته خواهد دانست که امروز تقرب به حضرت سلطنت به وسیله تأیید هوای نفسانی و استرضای جنبه ضعف بشری و تشبثات گوناگون و توسل به مقامات غیر مقتضیه میسر نخواهد شد، بلکه یگانه راه نیل به آن مقصد عالی احراز مقامات رفیعه هنر و کمال و ابراز لیاقت و کفایت و حسننیت و درایت در خدمتگزاری این آب و خاک است...». رضاشاه در ۲۸ آذر ۱۳۰۴، فروغی را به نخستوزیری برگزید و حدود دو ماه پس از تاجگذاری، شاه از طریق تیمورتاش به فروغی ابلاغ کرد که خواهان استعفای اوست. سرانجام کابینه فروغی در ۱۵ خرداد ۱۳۰۵ به کار خود پایان داد. محسن فروغی پسر محمدعلی فروغی میگوید: «استعفای پدرم از نخستوزیری علل و جهات مختلفی داشت. دخالتهای تیمورتاش ـ وزیر دربارـ و عدم سازش با اقلیت مجلس را باید از جمله عوامل اصلی به حساب آورد. میرزا حسنخان مستوفیالممالک، که در دوران مشروطیت پنجبار رئیسالوزرا شده بود، جانشین پدرم شد تا شاید شخصیت و سوابق وی مانع اعمال نفوذ در دولت گردد.» کمی بعد، خود تیمورتاش به دستور رضا شاه و به دست پزشک احمدی کشته شد. رضاشاه، فروغی را برای وزارت جنگ در کابینه مستوفیالممالک برگزید و او وزیر جنگ هر سه کابینه مستوفیالممالک بود، اما عملاً این وزارتخانه را رضاشاه اداره میکرد و فروغی عموماً در مأموریت به سر میبرد. محسن فروغی میگوید:«روزی که پدرم در باره استعفاء و کنارهگیری از ریاست دولت با شاه به مذاکره پرداخت، تقاضایش این بود که به وی اجازه داده شود به اتفاق فرزندان خود به اروپا برود و چند ماهی وضع تحصیلی ما را سرپرستی کند. ولی رضاشاه با کنارهگیری مطلق او موافقت نکرد و پدرم معاذیری از قبیل خستگی و بیماری آورده بود، و سرانجام رضاشاه به او گفته بود کاری به تو محول خواهم کرد که حقوق و مزایا و امتیازات مال تو باشد ولی زحمت آن مال من. سیمای نجیب ایشان [فروغی] که مشحون از حجب و حیا بود گلگون میگردد و لحظهای بعد رضاشاه میگوید: آقای ذکاءالملک، سمت شما در کابینه جدید، وزارت جنگ است. حقوق و مزایا مال شما، اداره کردن وزارتخانه با من.» پس از استعفای مستوفیالممالک در ۹ خرداد ۱۳۰۶ فروغی از وزارت جنگ استعفا داد و در ۱۵ تیر ۱۳۰۶ برای برای حل اختلافات مرزی ایران و ترکیه، به سمت سفیر کبیر ایران در آن کشور منصوب شد. وی توانست دوستی دو کشور را تقویت نماید به گونهای که آتاتورک، شاه ایران را به ترکیه دعوت کرد.حبیب یغمایی معتقد است که «فروغی از دوستان و محرمان آتاتورک بود». در ۱۸ تیر ۱۳۰۷ به عنوان نمایندهٔ ایران به جامعه ملل در شهر ژنو رفت و در کنفرانس خلع سلاح ژنو شرکت کرد و ریاست هیات نمایندگی ایران در جامعه ملل هم به فروغی سپرده شد.و در جریان دهمین اجلاس مجمع عمومی جامعه ملل به ریاست جامعه ملل برگزیده شد. محسن فروغی، از پدرش محمدعلی فروغی نقل میکند که «وقتی من نماینده اول ایران در جامعه ملل شدم و به کشور سوئیس رفتم، آتاتورک به کلیه سفرا و وزرای مختار مقیم آنکارا گفته بود "بزرگترین شخصیتی که در این مجمع عضویت دارد، فروغی سفیر ایران است. من تاکنون مردی به این جامعی و وطنپرستی و مطلعی ندیدم. کاش مملکت من هم یک فروغی داشت". شاید همین اظهارنظر آتاتورک باعث شد من در جامعه ملل به ریاست انتخاب شوم.» فروغی، در فروردین ۱۳۰۹ به ایران بازگشت و وزارتخانه فوائد عامه و تجارت را به دو وزارت تازه به نامهای وزارت اقتصاد ملی (به سرپرستی خود) و وزارت طرق و شوارع (به سرپرستی تقیزاده) تقسیم کرد. در اردیبهشت ۱۳۰۹ وزارت امورخارجه هم به فروغی واگذار شد. او پس از چندی سرپرستی وزارت اقتصاد ملی را به ادیبالسلطنه سمیعی سپرد. در ۲۹ شهریور ۱۳۱۲، به فرمان رضاشاه، مخبرالسلطنه هدایت مجبور به استعفا شد و فروغی با حفظ سمت در وزارت امورخارجه، مامور به تشکیل کابینه جدید شد. در دومین دوره رئیسالوزرایی فروغی که تا آذر ۱۳۱۴ ادامه داشت، تیمورتاش وزیر دربار رضاشاه، سردار اسعد بختیاری وزیر جنگ فروغی و محمدولی اسدی پدر داماد فروغی به دستور رضاشاه به کام مرگ رفتند. فروغی نیز پس از واقعه مسجد گوهرشاد، به خاطر شفاعت محمدولی اسدی نایبالتولیه آستان قدس رضوی نزد رضا شاه، از نخست وزیری عزل و تا شهریور ۱۳۲۰ خانهنشین شد. «فروغی در دوران دوم نخستوزیری خود دست به یک سلسله فعالیتهای فرهنگی زد. تأسیس دانشگاه تهران، تأسیس فرهنگستان ایران، برگزاری جشن هزاره فردوسی با شرکت دهها تن از مستشرقان و ایرانشناسان در مشهد...، تشکیل انجمن آثار ملی برای احیاء فرهنگ ملی ایران به همت او جامه عمل پوشید. تجدید ساختمان آرامگاه حافظ و تعمیر بنای سعدی از دیگر اقدامات فرهنگی او است. ریاست فرهنگستان و انجمن آثار ملی در دوران نخست وزیری اش با [خود] او بود» فروغی عضو فرهنگستان، شیر و خورشید سرخ، عضو و رئیس شورای عالی انتشارات و تبلیغات شد. سالهای خانهنشینی فروغی که یکی از پربارترین دوران زندگی فرهنگی او است، به ترجمه، تحقیق، تألیف و سخنرانی در دانشکدهها و مجامع فرهنگی گذشت. با کنار گذاشتهشدن فروغی از ریاست فرهنگستان، این مؤسسه کمکم به بیراه رفت و فروغی، با هدف آگاهیبخشی به افکار عمومی و جلوگیری از این کژرویها «پیام من به فرهنگستان» را نوشت و به چاپ رساند. «پیام من به فرهنگستان» توسط هانری ماسه ترجمه شد و در ۱۳۱۸ به چاپ رسید. فروغی همچنین رئیس انجمن آثار ملی بود که با تلاش دانشمندان و رجال آن زمان، برای نگهداری از آثار باستانی در آذر ۱۳۰۴ تأسیس شد. این انجمن «نخستین قدم را برای ساختن آرامگاه فردوسی در توس برداشت و پس از برگزاری جشن هزاره فردوسی، ساختن آرامگاه مذکور تعطیل شد و مجدداً در سال ۱۳۲۳ شمسی دایر گردید... و به برگزاری جشن هزاره ابنسینا و ساختمان آرامگاه وی، ساختمان آرامگاه سعدی، نادر، خیام، و تعمیر آرامگاه عطار و...و انتشار یک سلسله کتب توفیق یافته است.» در پی یورش متفقین به خاک ایران در روز ۵ شهریور ۱۳۲۰، رضاشاه فروغی را احضار مینماید. نخست وزیر وقت علی منصور برکنار میشود و فروغی در جایگاه نخست وزیر مسئولیت مذاکره با متفقین را بر دوش میگیرد.، مذاکره فروغی با اسمیرنوف (سفیرکبیر شوروی) و سر ریدر بولارد (وزیرمختار انگلیس) موفقیتآمیز بود. متفقین، از ایران ضمانتهایی را خواستند که پذیرفته شد. داودیان معتقد است که «فروغی در این دوره حساس تاریخی توانست وظیفه خود را به عنوان یک وطنپرست به خوبی در قبال وطنش ایفا کند. او با درایت و فهم سیاسی بالایی که داشت توانست مملکت را از خطرات بسیاری از جمله اشغال کامل کشور و تجزیه آن به دست متفقین حفظ نماید.» نامه و تلگرافهای سر ریدر بولارد به وزارت خارجه انگلیس، نشان میدهد که چگونه تدبیر و تدبر فروغی از فروپاشی کشور جلوگیری کرده است مثلاً در تلگراف ۱۷ شهریور ۱۳۲۰ مینویسد «من تردید ندارم که روسها کوشش خواهند کرد که شمال ایران را بلشویک مآب کنند».[۵۹] یا تلگراف تاریخ ۲۱ شهریور ۱۳۲۰ «روسها غنیترین بخش مملکت را اشغال کردهاند. شاید دولت شوروی با گوشه چشمی به ضمیمهکردن بیدردسر شمال ایران به روسیه در زمان آینده، به عمد به آن توجه نشان میدهند». دوران پهلوی دوم فروغی که اولین نخستوزیر رضا شاه بود، با اشغال ایران در جنگ جهانی دوم در سوم شهریور ۱۳۲۰ به عنوان آخرین نخستوزیر او نیز در انتقال سلطنت به پسرش محمدرضا پهلوی و جلوگیری از تجزیه ایران نقش مهمّی داشت. او نخستوزیری پهلوی دوم را نیز در اولین دوره بر عهده میگیرد. فراماسونری پدر فروغی از متأثرین میرزا ملکم خان از پیشکسوتان ترویج فرهنگ غرب و فراماسونری در ایران بود و فروغی هم از فراماسونهای ایران شد.وی در ۱۲۸۶ شمسی در ۳۲ سالگی از بنیانگذاران لژ بیداری ایران بود و به مقام استاد اعظم با عنوان خاص چراغدار نائل شد مؤلف تاریخ بیست ساله ایران در معرفی او چنین مینویسد: «یکی از مهرههای شطرنج سیاسی ایران دردوران مشروطیت و انقراض سلسله قاجار و روی کار آوردن رضاخان پهلوی، میرزا محمدعلی خان فروغی (ذکاءالملک) بوده است. او یکی از فراماسونهای باهوش و تحصیلکرده و دانشمند و صاحب تألیفات در ادبیات و حکمت و فلسفه میباشد.» ابراهیم صفایی در در کتاب رهبران مشروطه مینویسد: «فروغی یک انسان لیبرال بود. او نگاهی فلسفی به زندگی داشت و هرگز غره جایگاه خود نشد... او به نمادهای ملی ارزش قائل بود و سنتهای دینی را احترام میگذاشت. به همین دلیل، او در لژ فراماسونری گراند اورینت فرانسه پذیرفته شده بود. او منشی پارسایانه و اخلاقی داشت، گرچه علیهاش تهمتها شکل گرفته بود. او به هیچ عنوان بدزبان نبود... او افرادی را که به پژوهش و اندیشه میپرداختند، قدردانی و تشویق میکرد... تاملات فلسفی و روح وقاد، او را از وسعت نظری برخوردار ساخته بود که موقعیتهای ظاهری و موقتی را وقعی نمینهاد و از این رو زیانی از سوی او متوجه کسی نمیشد.» فروغی و زبان فارسی افزون بر تصحیح نبشتههای کهن ادب پارسی، فروغی کتب زیادی را در رشتههای مختلف علوم انسانی به پارسی برگرداند و در این راه بسیاری از واژگان پایه این علوم را خود برای نخستین بار در زبان پارسی ساخت و برای آنها برابرهای شایستهای یافت. دکتر موسی غنی نژاد درباره برگردان دو کتاب «اصول علم ثروت ملل یعنی اکونومی پلیتیک» و «حقوق اساسی یعنی آداب مشروطیت دول» مینویسد: «تسلط مترجم و نگارنده به موضوعات مطرح شده در این دو اثر و معادلیابیهای کاملاً به جا و ظریف برای اصطلاحات علمی که اغلب برای اولین بار به فارسی برگردانده شده، نشاندهنده فرهیختگی، وسعت معلومات و دقت نظر وی است.» سالها بعد از این واژه گزینیها، فروغی فرهنگستان ایران را تاسیس کرد و ریاست آن را نیز برعهده داشت. داریوش آشوری معتقد است: «برپاییِ فرهنگستانِ زبانِ فارسی در این دوران یکی از کارهای بزرگی بود که فروغی سرپرستی کرد و بر آن ریاست داشت. فروغی ادیب و زباندان برجستهای نیز بود و ذوق و هنر نویسندگی داشت و ایدههای روشنی در باره ضرورتِ نوسازی زبان فارسی و راه و روشِ آن. یکی-دو نسلِ پیش از فروغی اگرچه ضرورتِ سادهسازی زبانِ نوشتار را دریافته بودند، اما هنوز نتوانسته بودند برایِ غنیسازیِ واژگانیِ این زبان در جهتِ پذیرشِ مفهومهای علمی و آنچه مربوط به دستاوردها و شیوه زندگانیِ مدرن است، کارِ نمایانی بکنند. فروغی و کسانی دیگر از همنسلهایِ او در این جهت گامهای بلندتری برداشتند. و البته، فروغی با کارِ ماندگاری که در جهتِ برگرداندنِ فلسفه اروپایی به زبانِ فارسی کرد، زمینه یک دگرگونیِ سبکی را در این زمینه فراهم کرد که بسیار اثرگذار بود و نسلهای بعدی از روش او بهرهمند شدند.» پس از کنارهگیری از ریاست فرهنگستان، و در زمانی که احساس کرد فرهنگستان به بیراه میرود، فروغی پیام من به فرهنگستان را نگاشت. «فروغی از جمله نخستین کسانِ انگشتشماری است که مشکلِ زبانِ نوشتاریِ فارسی را در برخورد با دنیایِ مدرن و خواستههایِ زبانیِ آن فهمید و با دیدِ روشن در پیِ چارهاندیشی برایِ آن بود. در این باره باید به رسالهای با نامِ پیامِ من به فرهنگستان، به قلمِ وی، نگاه کرد... میتوان گفت که، بخشِ عمدهیِ کاری که نسلِ ما برایِ پرورش و گسترشِ زبانِ فارسی برایِ ترجمهیِ متنهایِ علومِ انسانی کرده، کمابیش، در همان راستایِ کار و رهنمودِ فروغی ست... فروغی، از سویی، کورمال نمیرفت و برایِ کارِ پیشاهنگانه زبانیِ خود نظریّه پرداختهای داشت. در نتیجه، هشیار بود که چه میخواهد و چه میکند. از سویِ دیگر، مایه ذوقیِ پرورده و دانشِ ادبیِ استادانه نیز برایِ کارِ خود داشت.» فروغی در آذر ۱۳۱۵ در رساله پیام من به فرهنگستان از احساس خود به زبان فارسی میگوید و مینویسد که من به زبان فارسی دلبستگی تمام دارم زیرا گذشته از آنکه زبان خودم است و ادای مراد خویش را به این زبان میکنم از لطایف آثار آن خوشیهای فراوان دیدهام. نظر دارم به این که زبان آینه فرهنگ قوم است و فرهنگ مایه ارجمندی و یکی از عوامل نیرومندی ملیت است. هر قومی که فرهنگی شایسته اعتنا و توجه داشته باشد زنده و جاویدان است و اگر نداشته باشد نه سزاوار زندگانی و بقاست و نه میتواند باقی بماند. او میگوید، این عشق به زبان فارسی تا آن حد حاد و بیمارگونه نباید باشد که موجبات مخدوش کردن زبان فارسی را فراهم آورد.در این باره، روایتی از دکتر رعدی آذرخشی وجود دارد به این مضمون که در سال ۱۳۱۴ در یکی از جلسات فرهنگستان، یکی از حضار پافشاری کرد که یک واژه نامانوس اوستایی به جای زبان عربی پذیرفته شود. در آن جلسه استاد عبدالعظیم قریب نیز با حذف این واژه عربی مخالفت کرد و دو عضو افراطی هم میگفتند که شما حق ندارید به زبان اوستایی که زبان نیاکان ماست اهانت کنید و آن را مرده بخوانید. فروغی رشته سخن را به دست میگیرد و با متانت از تمام حضار میپرسد که آیا پدرم محمدحسین فروغی را میشناسید. همه اعضای فرهنگستان جواب مثبت دادند و هر کدام شرحی درباره محمدحسین فروغی بیان کردند. آنگاه فروغی گفت:«آقایان به شهادت همه شما پدر من مردی دانشمند و ارجمند بود و من به فرزندی او مفتخرم. با این وصف اگر به من بگویید که پدرت مرده است من حق ندارم از شما رنجش حاصل کنم زیرا مسلم است که پدرم مرده است. زبان اوستایی هم درست است که زبان نیاکان ما بوده است ولی چه میتوان کرد که آن هم مرده و متروک شد و انصاف نیست ما به کسی که این حقیقت واضح را اعلام میکند بتازیم و در وطن پرستی او تردید روا داریم.» این بیان شیوا جلسه را به حال عادی درآورد و محیطی آرام و دور از هیاهو بر آن حاکم شد. فروغی از همین دیدگاه مخالف دگرگونی دبیره فارسی بود. وی چنین میاندیشید که «تغییر دادن خط فارسی کار صحیحی نیست. بهتر آن است که گذاشتن اعراب کمکم معمول شود و چون چاپ حروف عنقریب شایع خواهد شد، کتب چاپ حروف را معرب چاپ کنند و اعراب را با حروف ملازم نمایند.» فروغی درباره شعر فارسی نگاهی پیشرو دارد: «حال و طبیعت درین موارد (سرودن شعر) مقدم بر قانون است و گاهی اختیار از دست خارج میشود.»او به نقل از پدرش درباره نیاز به دگرگونی در شعر و نثر فارسی مینویسد: «در این عصر سبک شعر و انشا باید تغییر کند و قدری هم اهل این کار باید به ادبیات فرنگی نظر کنند.» چهره ذکاالملک اول پدر محمدعلی فروغی، اثر کمالالملک سال ۱۲۹۲
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.