ارسالها: 23330
#121
Posted: 16 Oct 2013 22:34
ملکالمتکلمین
ملکالمتکلمین (۱۲۸۷-۱۲۳۹) از خطبای مشهور دوره مشروطیت و واعظ و از بنیانگذاران مدارس جدید پس از توپ بستن مجلس دستگیر شد ودر باغشاه در مقابل محمدعلیشاه به قتل رسید.
زندگینامه
حاجی میرزا نصرالله معروف به ملکالمتکلمین فرزند محسن بهشتی پس از تحصیلات مقدماتی به فراگرفتن علم حکمت الهی پرداخت و یک دورهٔ کامل فلسفه را نزد آخوند ملا صالح فریدنی آموخت. وی در بیست و دو سالگی به مکه سفر نمود و هنگام بازگشت به هندوستان رفت. مدت دو سال در آنجا تحصیل نمود و مدرسهای به سبک جدید و به نام خودش در بمبئی تأسیس کرد. او کتابی به نام "منالحق الی الحق" برای بیداری مسلمانان نوشت که فرقهٔ اسماعیلیه را بر ضد خود برانگیخت و منجر به تبعیدش از هندوستان و بازگشت به ایران شد. او همچنین کتابی به نام رویای صادقانه نوشت و در اندک زمانی در سراسر ایران و بعضی از کشورهای خارجی به طبع رسید.ملک المتکلمین در بوشهر با سید جمالالدین اسدآبادی ملاقات کرد. سپس به اصفهان رفت و به موعظه پرداخت. وی بعد از مخالفتهائی به آذربایجان و از آنجا به تهران و سپس بادکوبه (باکو) رفت و با طالبوف دیداری داشت و به کمک تجار، مدرسهٔ ایرانیان بادکوبه را تأسیس کرد. بعد از مدتی از رفتن وی به اروپا ممانعت شد و او از عشقآباد به مشهد رفت. وی از مشروطهخواهان و ناطقی زبردست بود. سرانجام بعد از به توپ بستن مجلس به فرمان محمد علیشاه او را، در باغ شاه خفه کردند.
خانواده
مهدی ملکزاده نویسنده کتاب تاریخ انقلاب مشروطیت ایران فرزند اوست.
آرامگاه
آرامگاه او در تهران در خیابان مخصوص جنب بیمارستان لقمان کوچهٔ شهید ابراهیمی انتهای کوچه در آبی رنگ سمت چپ قرار گرفتهاست. در حیاط خانهای که گفته میشود پس از اعدام وی و صور اسرافیل، آنها را شبانه و پنهانی به آنجا آوردهاند و دفن کردهاند. این مقبرهها در حیاط یک ملک قدیمی - که مالک آن در دسترس نیست - قرار گرفته و در حال تخریب است. بیمارستان لقمان نیز قصد گسترش فضای بیمارستان را دارد و احتمالاً این مقبرهها در طرح بیمارستان قرار میگیرد.
نقد
ناظمالاسلام کرمانی درباره او نوشتهاست:
... ملکالمتکلمین دلش برای مشروطه نسوخته بود؛ دخل میخواست و الا وقتکشتن نمیگفت اگر شاه مرا نگاه دارد از وجودم نفع خواهد برد و اگر مشروطهطلب واقعی بود، برای ظلالسلطان و سالارالدوله جان نمیکند؛ و اگر مشروطهخواه بود، در عرض دو سال، بیست هزار تومان ملک نمیخرید و کذا سیدجمال... بنده هم به این جهت خیلی کله میباشم... با این رفقای منافق نمیسازد.
مجدالاسلام کرمانی (دوست صمیمیاش) دربارة او چنین گفتهاست:
اگر بعضی از عیوب در وجود او نبود، یکی از بزرگان دنیا شمرده میشد؛ ولی افسوس که طمع فوقالعاده و میل به جمع اموال در مزاج او رسوخی تمام داشت. گذشته از آن در عهد خود، پایدار نبود؛ بلکه خیلی ابنالوقت و از اهل این دوره بود. هرگز نمیتوانست از پول چشم بپوشد و هرگز حاضر نمیشد درباره دوستان خود استقامت ورزد؛ بلکه مکرر دیده شد که برای جزیی وجهی [مبلغ ناچیزی]، از دوستان خود اغماض میکرد و اینکه با مساوات و صوراسرافیل و چند نفر ناطق زبردست خود تا مدتی راه میرفت، جهتش همان بود که املاک سالارالدوله تماماً یعنی آنچه در تهران داشت، در تصرف او بود و مصرف عایدات آن املاک، همین قسم مصارف بود. در چنین حالی، باز گاهی به طرف ظلالسلطان میرفت و گاهی از شعاعالسلطنه انعامی میگرفت و شاید اگر در نقشهاش پیشرفتی حاصل میشد سالارالدوله را هم فراموش میکرد و کار را برحسب اقتضای وقت و زیادی رشوه مقرر مینمود...»
یادبود
پیش از انقلاب ۱۳۵۷ تندیسی از او در میدان حسنآباد تهران برپا بود که به علتی نامشخص به انبار پارک شهر انتقال یافت. پس از چندی که آهنگ برپایی دوباره آن برخاست، روشن شد که تندیس ناپدید شدهاست.
کتابشناسی
"رویای صادقه" با مشارکت سید جمالالدین واعظ اصفهانی و حاج فاتحالملک و اسداللهخان.
من الخلق الی الحق
زادروز ۱۲۳۹
رجب ۱۲۷۷
زادگاه اصفهان، ایران
تاریخ درگذشت ۲ تیر ۱۲۸۷
۲۳ جمادیالاول ۱۳۲۶
محل درگذشت باغشاه تهران، ایران
فرزندان مهدی ملکزاده
دین بابی
مذهب ازلی
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#122
Posted: 16 Oct 2013 22:39
میرزا فضلعلی آقا تبریزی
میرزا فضلعلی آقا تبریزی (۱۲۹۶-۱۲۴۰ خورشیدی) نماینده انتخابی علما از تبریز، در اولین دوره مجلس شورای ملی ایران، از روحانیون مشروطه خواه ایرانی بود که در دفاع از مجلس ملی و استقرار حاکمیت آن نه تنها در برابر حکومت سلطنتی، بلکه درمقابل روحانیونی که مدافع تشکیل مجلسی از علماء برای کنترل فرادست احکام عرفی مجلس ملی و تطبیق آنها با احکام شرع بودند، نیز ایستادگی کرد.
زندگی قبل از مهاجرت
میرزا فضلعلی آقا، پسر حاجمیرزا عبدالکریم ملاباشی آذربایجانی، در سال ۱۲۴۰ شمسی در شهر تبریز متولد شد. او در سال ۱۲۵۱ به همراه پدر به عتبات رفت و به هنگام فوت پدر به تبریز بازگشت و پس از چندی دوباره به عتبات رفت. میرزا فضلعلی پس از تکمیل تحصیلات دینی و اخذ درجه اجتهاد در سال ۱۲۶۸ به تبریز بازگشت و به کار تدریس و تالیف مشغول شد.
نمایندگی مجلس اول
با صدور فرمان مشروطیت در سال ۱۲۸۵ و تشکیل اولین مجلس شورای ملی، میرزا فضلعلی آقا به عنوان نماینده انتخابی علماء از تبریز راهی تهران شد. به هنگام ورود او و سایر وکلای تبریز به تهران، استقبال بینظیری از سوی تهرانیان از آنها به عمل آمد.
فضلعلی آقا از مدافعان جدایی دین از دولت و کنترل نشدن احکام عرفی توسط شرع بود. در زمانی که به اصرار شیخ فضلالله نوری اصل نظارت علماء بر قوانین مجلس در متمم قانون اساسی گنجانده شد، نطق او در مخالفت با این اصل در کنار مواضع مخالف سایر روشنفکران مشروطهخواه اهمیتی تاریخی یافت.
زادروز ۱۲۴۰ خورشیدی
تبریز
درگذشت زمستان ۱۲۹۶ خورشیدی
۱۹۱۸ میلادی
برلین
آرامگاه برلین
ملیت ایرانی
نقشهای برجسته نماینده تبریز در دوره اول مجلس شورای ملی
مکتب مشروطه خواه
والدین حاجمیرزا عبدالکریم ملاباشی آذربایجانی
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#123
Posted: 16 Oct 2013 22:41
میرزا احمدخان عمارلویی
احمد عمارلویی معروف به میرزا احمدخان عمارلویی، روحانی و از فعالان جنبش مشروطه بوده است.
وی در نجف شاگرد آخوند خراسانی بود. وی ارادتمند ملا عبدالله دیوشلی مازندرانی نیز بود.
وی از ماموران آخوند خراسانی در میان مشروطه خواهان بود تا به گردآوری اطلاعات برای وی بپردازد.
عدلیه
بنا به گفته احمد کسروی در کتاب خاطراتش، میرزا احمد عمارلو به عنوان دست یار سرتیپ فضل الله زاهدی در حکومت نظامی خوزستان شرکت داشته است. وی در این مدت به سرکیسه کردن مردم می پرداخته است:
در ناصری دانسته شد این افسران که رسیدهاند با شتاب بسیار به پر کردن جیبهای خویش میکوشند. سرتیب فضل الله حکمران نظامی و دستیار او میرزا احمد عمارلو خودشان محکمهای بنیاد گزاردهاند که روی همرفته روزی هزار تومان (۱۰۰۰۰۰ریال زمان پهلوی) درآمد میدارد. زیرا صدها کسانی که از خزعل و پسرانش شکایت داشتهاند به آن محکمه رو آوردهاند و آنان به شیوهٔ فراش خانههای کهن از یک سو ده یک و از یکسو نیم ده یک میگیرند. در محمره و آبادان نیز همان رفتار است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#124
Posted: 18 Oct 2013 20:10
نورالله نجفی اصفهانی
محمدمهدی نجفی اصفهانی (۱۲۳۸ خورشیدی - ۱۳۰۶ خورشیدی اصفهان) معروف به نورالله نجفی اصفهانی ملقب به ثقةالاسلام نویسنده رساله مقیم و مسافر است.
وی فرزند چهارم حاج شیخ محمد باقر نجفی فرزند شیخ محمدتقی رازی صاحب هدایةالمسترشدین از مراجع تقلید و آزادیخواهان دوره مشروطهاست. مادر وی زمزم بیگم دختر سید صدرالدین عاملی است و چون شیخ محمد تقی نجفی صاحب حاشیه بر معالم و سید صدر الدین عاملی هر دو داماد شیخ بزرگ شیخ جعفر کاشفالغطا بودند، حاج آقا نور الله از طرف پدر و مادر به کاشف الغطاء میرسد.
آیتالله نجفی اصفهانی مقدمات علوم (ادبیات، صرف و نحو و عربی و بخشی از فقه و اصول) را نزد پدرش و دیگر اساتید اصفهان آموخت و بعد به عتبات رفت و در شهرهای نجف و سامرا در محضر علمای بزرگی چون میرزا حبیبالله رشتی، میرزای شیرازی تحصیلات خود را تکمیل کرد و بعد از اینکه به اجتهاد رسید به اصفهان برگشت. وی در اصفهان حوزه درسی برقرار کرد و به تربیت شاگردان پرداخت، گویند که حدود هزار طلبه علم، در مجلس درس او حاضر میشدند. او از طریق پدرش، از محمدباقر شفتی، عالم بزرگ، روایت میکرد و بزرگانی از جمله سید شهابالدین مرعشی نجفی از او روایت میکردند.
مبارزات سیاسی
در سال ۱۳۰۸ قمری که مردم اصفهان به رهبری آقا محمدتقی نجفی معروف به آقا نجفی اصفهانی، برادر بزرگ حاج آقا نورالله، به مبارزه با عقد قرارداد رژی پرداختند، حاج آقا نورالله نیز با قیام تنباکو و جنبش مشروطیت هم صدا شد و مانند برادرش، از فتوای مراجع ثلاث، پشتیبانی کرد. وی زمانی که محمدعلی شاه قاجار، مجلس شورای ملی را به توپ بست و عدهای از آزادی خواهان را در باغ شاه تهران، کشت، وی سپاهی از جوانان مشروطه خواه را در اصفهان بسیج کرد و آنها را برای فتح تهران به یاری ایل بختیاری فرستاد و با صدور فتوایی، دولت مشروطه را واجب و مخالفت با آن را حرام اعلام کرد. وی در سال ۱۳۲۹ قمری در اعتراض به تندرویهای برخی رهبران مشروطه، مجدداً به عتبات عراق رفت و تا سال ۱۳۳۳ قمری آنجا ماند، با درگیری جنگ جهانی اول، از آلمان و دولت مسلمان عثمانی حمایت کرد و عدهای را بسیج کرد و برای کمک به نیروهای عثمانی به همدان فرستاد، با نزدیک شدن نیروهای روسی به اصفهان از راه بختیاری به کرمانشاه رفت و بعداً به قم هجرت کرد. در قم به فعالیت علیه حکومت استبدادی رضاخان ادامه داد. پس از کودتای ۱۲۹۹ رضاخان در صدد برآمد تا با اعلام جمهوری، خود را اولین رئیس جمهوری ایران معرفی کند. مدرس در تهران با استفاده از نفوذ و قاطعیت خود در برابر این حرکت ایستاد و طی نامهای از علمای اصفهان کمک و همراهی خواست، علمای اصفهان و در رأس آنها حاج آقا نورالله طی نامهای برای همراهی با مدرس اعلام آمادگی کردند، پایمردی و مخالفت مدرس و دیگران باعث شد تا جمهوری خواهان قلابی عقب نشینی کنند.
درگذشت
وی در سال ۱۳۰۶ خورشیدی (مطابق با ۱۳۴۶ هجری قمری) مبارزه با استبداد نوین رضاشاه پهلوی که به نام مشروطیت، حکومت مستبدانه خود را گسترش داده بود؛ را آغاز نمود.وی به قم مهاجرت نمود و گروهی به نام هیئت علمیه و روحانیه مهاجرین قم را تشکیل داد. تلگرافهایی از طرف وی به مجلس شورای ملی و رئیسالوزراء مخابره شد. سید حسن مدرس که در این زمان جزء نمایندگان اقلیت مجلس و از مخالفان سرسخت رضاخان بود طی تلگرافی به حاج آقا نور الله، اقدام او را تأیید کردند.پس از اینکه تحصن وی در قم با مستاصل شدن حکومت رضاشاهی مصادف بود در نهایت با دسیسه اعلم الدوله پزشک مخصوص رضاشاه وی در قم با تزریق آمپول هوا کشته شدجنازه وی به نجف منتقل و در مقبره جدش آیتالله شیخ محمد جعفر کاشف الغطا به خاک سپرده شد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#125
Posted: 18 Oct 2013 20:15
آقا نجفی اصفهانی
شیخ محمد تقی نجفی معروف به آقا نجفی اصفهانی (زاده: ۲۵ فروردین ۱۲۲۵، اصفهان - درگذشت: ۱۳ تیر ۱۲۹۳، اصفهان) از علمای معاصر شیعه بود که فعالیتهای گستردهای در زمینههای سیاسی و اجتماعی نیز داشت.
پدر وی شیخ محمد باقر نجفی، فرزند آیت الله محمد تقی نجفی صاحب کتاب هدایةالمسترشدین و داماد مرحوم جعفر کاشفالغطا و مادر وی زمزم بیگم دختر دوم آیت الله سید صدر الدین صدر از علما و مراجع بزرگ بودند.
وی پس از طی نخستین مدارج تحصیلی در اصفهان به همراه آیت الله سید محمدکاظم طباطبایی یزدی راهی عتبات عالیات گردید. وی میگوید در سالهای نخست چندان موفقیتی در دروس نداشته تا در شب عرفه به امام سوم شیعیان متوسل میشود:
در شب عرفه در رواق مطهر حضرت سیدالشهداء ـــ روحی لتربته الفداه ـــ تا وقت سحر استغاثه نمودم و حضرت حبیب بن مظاهر را به درگاه آن جناب شفیع گردانیدم. چون وقت سحر شد؛ بعد از تهجد گریه بسیار کردم. در همان جا به خواب رفتم. در عالم خواب دیدم؛ حبیب از ضریح بیرون آمد و بعضی از مصایب امام حسین(ع) را ذکر می نمود و گریه می کرد و وارد حرم شد. دیدم در ضریح گشوده شد و حضرت امام حسین(ع) ظاهر شدند. پس حبیب زیارت وارث را خواند و من نیز همان زیارت را می خواندم. حضرت امام حسین(ع) جواب سلام حبیب را فرمودند. چون لمحه ای گذشت؛ نظر شریف به جانب من فرمودند و [سپس] نظر به جانب آسمان فرمودند و این دعا را خواندند: اللهم یا مسبب الاسباب و یا مفتح الابواب و یا قاضی الحاجات و یا سامع المناجات و یا کافی المهمات اسئلک بحق من حقه علیک عظیم ان تصلی علی محمد و آل محمد و ان تقضی حاجته.
فعالیتهای سیاسی و اجتماعی
وی در زمینه مسائل سیاسی و اجتماعی فعالیتهای گستردهای داشت از جمله در مقابله با استعمار، بابیت و بهائیت و انتقاد از شاهان قاجار. وی همچنین همزمان با حمله ایتالیا به لیبی نیز مکاتباتی با شاه عثمانی جهت دفاع از لیبی انجام داد.
سید جمالالدین اسدآبادی پس از ملاقاتی که با آقانجفی داشتهاست، می گوید:
حرارتی به کله اش دیدم که در بیسمارک (بیزمارک) نبود و راستی اگر وزارت اعظم ایران را داشت؛ مانند امیرکبیر حفظ حدود مملکت را می نمود که بیگانه از آن یک وجب نبرد.
مهدی ملکزاده میگوید:
هریک (روحانیان مخالف مشروطه) هزارها اوباش و عوام بد سابقه را که لباس روحانیت را در بر کرده بودند بنام طلاب با ماهانه کمک خرج دور خود جمع کرده بودند. بطور مثل، آقانجفی معروف با آنکه سواد زیادی نداشت حدود ۵۰۰۰ طلبه داشت که برای اجرای اوامرش حاضر بودند و چون قشونی در تمام شئون زندگی مردم، زندگان وحتی مردگان مداخله میکردند. چون ثروتمندی میمرد تمام هستی اورا بنام سهم امام ضبط و مابین خود قسمت میکردند.
جلال الدین همایی از هم و غم وی برای حل مشکلات مردم سخن گفته
میرزا محمدعلی معلمحبیب آبادی آورده است:
از بزرگان علما و فقهای اصفهان، و در آن شهر بلکه سایر بلاد ایران شهرتی تمام، و نفوذ کلمه و ریاستی متعدّبها داشت، و در عقل به درجه اعلی، و در تدبیر و کفایت و حسن سیاست و معاشرت با دولت و ملت، تقریبا در اقران خود بی نظیر بود.
سید مصلح الدین مهدوی نیز از مبارزات وی علیه ظلم و ستم دستگاه ظل السلطان یاد می کند.
مرگ
وی از سال۱۳۳۰ به بیماری استسقا مبتلا شد و پس از حدود دو سال، در عصر روز ۱۱شعبان ۱۳۳۲ مطابق با ۱۲۹۵ شمسی در سن ۷۰سالگی، درگذشت.
پیکر او را در کنار امامزاده احمد (نزدیک منزل آقانجفی و مسجد شاه) که خود معین کرده بود، دفن کردند. روزنامه حبلالمتین به نقل از گزارشگر خود که مستقیما در شهر اصفهان حضور داشته، از عزاداری مردم در سوگ آقانجفی، چنین گزارش میدهد:
خبر اصفهان: امروز که روز جمعه ۱۶شهر شعبان۱۳۳۲ و ششمین روز وفات مرحوم آیتالله حاجشیخ محمدتقی نجفی- حشرالله مع تولاه- است، پس از طی ۷۱مرحله زندگانی، به دیار جاوید شتافت. در این ۶ روز، شهر و توابع، یکپارچه ماتم است؛ تمام شهر را سیاه بسته، مسجد شاه و میدان جنب آن در این چندروز از دستهزن و سینهزن و کتل و نوحهگر خالی نمانده؛ طوری عزاداری نمودند که هیچگاه احدی ندیده و نشنیده بود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#126
Posted: 18 Oct 2013 20:20
قاضی ارداقی
ملا علی، معروف به قاضی ارداقی و مشهور به «حاج آقا»، روحانی شیعه ایرانی، از پیشگامان آموزش نوین در ایران و از کشتهشدگان جنبش مشروطه ایران بود.
او فرزند ملا تقی بود و در روستای ارداق قزوین به دنیا آمد. پس از تحصیلات ابتدایی به جامه روحانیت درآمد و بعد از قضات معتبر عدلیه شد.
در سال ۱۲۸۳ شمسی چند نفر از تجددخواهان قزوین به سرپرستی «میرزا صالح خان باغمیشهای تبریزی»، فرماندار قزوین، انجمنی به نام «انجمن معارف» تشکیل دادند و مدرسهای با نام «امید» بر پا کردند. این مدرسه اولین مدرسه به شیوه نوین در قزوین بود. مدرسه در شرق عالی قاپو واقع بود و چهار کلاس داشت. قاضی ارداقی که خود از اعضای انجمن معارف بود به مدیریت مدرسه برگزیده شد.
او در جریان نخستین انتخابات قزوین برای مجلس شورای ملی نقش فعالی داشت و شبنامههای ژلاتینی انتشار می داد و در اجتماعات شرکت میکرد. پس از صدور فرمان مشروطه به تهران رفت. در جریان درگیری مشروطهخواهان با محمد علیشاه، در کنار جهانگیرخان صوراسرافیل، سیدجمال واعظ و ملک المتکلمین قرار گرفت.
چگونگی مرگ وی
در دوره استبداد صغیر وی به همراه عده زیادی از آزادیخواهان و وکلای مجلس برای دفاع از مشروطه و مجلس در ساختمان مجلس تجمع کرده بودند. پس از آنکه مجلس توسط محمدعلی شاه به توپ بسته شد، جمعی از آزادیخواهان دستگیر و در غل و زنجیر روانه باغشاه شدند، وی در زمره دستگیرشدگان بود. قاضی صدای گرم و گیرایی داشت و شبی در حبس این شعر را می خواند:
تاکه غیرتِ مردی، شد ز خلق ایرانی ... مُلک ملت ایران رفت رو به ویرانی
اولین جهانگیران، خسروان ما بودند ... از کیانیان یکسر تا گروه ساسانی
صیت سطوت ایران بود در جهان معروف ... خواندهای اگر تاریخ، صدق قول من دانی
حال بشنو احوالش باخبر شو از حالش ... بین چگونه افتاده روی در پریشانی
والیان والاجاه، چاکران دولت خواه ... خلق مملکت رانند، جای مملکت رانی
وامحمدا زین خلق، وا شریعتا زین قوم ... کافران بما گویند، داد از این مسلمانی
دو روز بعد از آن شب او را با استریکنین مسموم کردند و با تشنج و زجر در زنجیر درگذشت. وی پس از جهانگیرخان صوراسرافیل و ملکالمتکلمین سومین فردی است که در سال ۱۲۸۷ هجری شمسی در ماجرای باغشاه بعداز شکنجه کشته شد.
آرامگاه
بعد از فتح تهران و پیروزی قوای مشروطه و تشکیل مجلس عالی، طی مراسمی در روز دوم رجب ۱۳۲۷ قمری آرامگاه شهدا که محل دفن قاضی قزوینی، ملک المتکلمین و میرزا جهانگیر صور اسرافیل بود در ضلع جنوبی باغشاه افتتاح و هزاران نفر با آوردن گل و برپایی خیمه وخرگاه یاد جانبازی آنان را گرامی داشتند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#127
Posted: 18 Oct 2013 20:23
یحیی دولتآبادی
حاج میرزا سید یحیی دولت آبادی (۱۳۱۸ـ۱۲۴۱خورشیدی) شاعر، خوشنویس، نویسنده و از پیشگامان فرهنگ نوین در ایران و مؤسس مدرسهٔ سادات بودهاست. وی ازجمله مشهورترین و بزرگترین رجال سیاسی عصر مشروطه و دوران پس از آن تا اوایل حکومت رضا شاه به شمار میآید و پستهای سیاسی بسیاری چون چندبار نمایندگی مجلس شورای ملی را در مقاطع متعدد تجربه کرد.
یحیی دولتآبادی در سال ۱۲۴۱ خورشیدی در دولت آباد اصفهان به دنیا آمد. پدرش حاج سید میرزا هادی دولتآبادی از مجتهدین مؤثر محلی و مشهور به رهبری شاخه ازلی بابیه بود. او نماینده صبح ازل در ایران بود.
به سبب مخالفت ظلالسلطان با پدرش همراه خانواده از اصفهان به عتبات مهاجرت کرد و پس از بازگشت به ایران در تهران و با حمایت امین سلطان ساکن شدند و او ناگزیر وارد سیاست شد.
در سال ۱۳۰۹ به تهران آمد و مدرسههای سادات و ادب را بنیان نهاد. وی با توجه به تحصیلاتش در مکتبخانهها و شناخت آنها از نزدیک، در تأسیس مدارس جدید کوشش فراوان نمود و برای آموزش و پرورش در ایران زحمتهای فراوان کشید که تأسیسات مدارس، مدیریت و نوشتن و نشر کتب درسی ابتدائی از آن جمله هستند. بعد از خلع محمدعلی شاه در دوره دوم مجلس از طرف مردم کرمان به مجلس رفت. درجنگ اول همانند بسیاری از رجال دیگر کشور مهاجرت کرد. در دوره پنجم مجددا نماینده مجلس شد و در همین مجلس یکی از پنج نمایندهای بود که با انقراض قاجاریه و پیدایش سلطنت پهلوی، به دلیل واهمه از ایجاد دیکتاتوری جدید مخالفت کرد. سالها ساکن اروپا بود و در تمام مدتی که در اروپا زندگی میکرد سرپرستی محصلین ایرانی آن دوران را از جانب وزارت فرهنگ وقت به عهده داشت.
بههمراه دیگر مبارزان در مشروطه و ملی کردن نظام ایران قدمهای فراوان برداشت.
زندگی پر از فراز و نشیب داشت که در کتاب حیات یحیی بقلم آورد. از جمله دیگر آثار مشهور او میتوان به شهرناز اشاره کرد که از جمله نخستین رمانهایی فارسی به حساب میآید. وی هم چنین دایی همایون صنعتی زاده نویسنده و کارآفرین ایرانی است.
او خوشنویسی زبردست بوده و در نستعلیق مهارت داشته و از شاگردان میرزا غلامرضا اصفهانی بود. علاوه بر فارسی و عربی، به زبان فرانسه نیز مسلط بود و فرهنگ غرب را میشناخت.
مذهب و آئین
وقایع منتهی به انقلاب مشروطه فصل جدیدی در زندگی یحیی دولت آبادی و برادر کوچکترش علی محمد گشود. آنان در میان اولین اعضای حلقه ای کوچک ولی اثرگذار از معتقدین ازلی بودند که جمال الدین واعظ اصفهانی و ملک المتکلمین را نیز شامل می شد. افکار شیخ محمد منشادی یزدی که گفته میشد از شاخه ازلی است در او و جمال الدین واعظ اصفهانی و ملک المتکلمین تأثیر داشته است.
در مورد انتساب خانواده وی به آیین بابی، وی درخاطرات خود در کتاب حیات یحیی مینویسد:
در زمان حکومت ظل السلطان در اصفهان و مقبولیت و مرجعیت عامه شیخ محمد تقی نجفی و مخالفت آنها با پدرم، و طرفیت تجاری برادرم علی محمد با یک تاجر بابی، باعث این اتهام شد. در آن موقع ظل السلطان برای تصاحب اموال و املاک مردم، و آقانجفی بواسطه حفظ موقعیت مذهبی خود دیگران را به اتهام بابی بودن از میدان بدر میکردند. امین السلطان بطور مزاح گفته بود: در اصفهان هم املاک حاجی میرزا هادی بابی شدهاست.
استمرار او در حفظ یک هویت مخفی بابی با وجود تلاش برای همسان سازی شدن در حکومت لیبرال زمان خودش بود که بزرگترین مشکل را برای موفقیت سیاسی او ایجاد کرد. گرچه او در چهار جلد خاطراتش هرگز به بابی بودنش اشاره نکرد، حرفه او نشاندهنده موانع نیرومندیست که فرهنگ عمده سیاسی بر سر راه اصلاحطلبان با اندیشهای متفاوت با اندیشه مرسوم قرار میداد. در چشم علما هیچ کس بهتر از دولتآبادی نماد ذات بدعتآمیز مدرنیته نبود، با وجود این که او همواره سعی بر حفظ ظاهر اسلامیاش داشت.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#128
Posted: 18 Oct 2013 20:25
محمدمهدی شریف کاشانی
محمدمهدی شریف کاشانی (۱۲۰۲-۱۳۰۱ خورشیدی) ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻣﻼﻣﺤﻤﺪﺟﻌﻔﺮ ﻧﺮﺍﻗـﻰﻛﺎﺷـﺎﻧﻰ ﻭﺍﺯ ﻧﻮﺍﺩﮔﺎﻥ ﺩﺧﺘﺮﻯ ﻣﻼﺍﺣﻤﺪ نراقی ﭘﺴﺮ ﻣﻼﻣﻬﺪﻯ ﻧﺮﺍﻗﻰﻛﺎﺷﺎﻧﻰ ﺑﻮﺩ. وی از فعالان جنبش مشروطه و از بنیانگذاران مدارس و انجمن های معارف بود. وی نویسنده کتاب واقعات اتفاقیه در روزگار است که یکی از جامعترین کتب در ارتباط با تاریخ جنبش مشروطه است.
زندگی
پس از طی دوران جوانی و تحصیل، به امامت جماعت مسجد اشتغال داشت تا در طی یک تحول روحی گوشه عزلت گزید و به سیر و سلوک عرفانی مشغول گشت، سپس برای دیدار برادرش به هند مسافرت کرد و از آنجا از طریق مصر به زیارت خانه خدا عزیمت کرد. مدتی در استانبول مقیم بود و پس از مراجعت به ایران به تاَسیس مدارس و اصلاح معارف پرداخت.
فعالیت ها
شریف کاشانی پس از مراجعت به ایران به عضویت «انجمن معاف» در آمد در این انجمن همکاری نزدیکی با یحیی دولتآبادی، میرزا علیاکبر ناظمالاطباء و احتشام السلطنه داشت. در دوران انقلاب مشروطه وی وپسرش عبدالباقی و دامادش قطبالدوله از فعالین جنبش بود و خود او از نزدیکان و محارم سید عبدالله بهبهانی بود و «انجمن خمسه» را پیریزی کرد. بعد از پیروزی انقلاب مشروطه و در سال ۱۲۸۹ خورشیدی به ریاست حوزه تحقیق کل اوقاف منسوب شد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#129
Posted: 18 Oct 2013 20:30
ملا علی کنی
علی کنی معروف به حاج ملا علی کنی یا ملا علی آملی (۱۱۸۴ - ۱۲۶۷) از فقهای بزرگ امامیه، مجتهد متنفذ ایران در زمان قاجار و از روحانیون انقلاب مشروطه بود.
او در سال ۱۱۸۴ (۱۲۲۰ قمری) در روستای کن در خانه قربانعلی آملی متولد گردید، اصل او از آمل، مازندران بود که خانوادهاش از آمل به تهران رفته بودندو از خانواده ایشان فرزندان کربلایی حبیب و کربلایی علی اکبر با نام خانوادگی آقایی همچنان در کن سکونت دارند.
او علاقه داشت در حوزه علوم دینی تحصی نماید، لیکن با مخالفت خانوادهاش روبرو گردید و در آغاز به صورت مخفیانه به درس مشغول شد و سپس با کسب رضایت آنان راهی حوزه تهران گردید و از آنجا به اصفهان رفت و در آن شهر از محفل درس سید اسدالله اصفهانی (متوفی ۱۲۹۰ ق.) استفاده کرد. سپس به نجف و حوزه علمیه این شهر رفت، که اساتید کنی در حوزه نجف عبارت بودند از: شیخ محمد حسن نجفی معروف به صاحب جواهر (متوفی ۱۲۶۶ ق.)، شیخ حسن کاشف الغطاء (متوفی ۱۲۶۲ ق.) شیخ مشکور حولاوی نجفی (متوفی ۱۲۷۳ ق.).شیخ علی کنی در حوزه علمیه کربلا نیز در کلاسهای درس اساتیدی چون شریف العلماء مازندرانی (متوفی ۱۲۴۵ ق.) و سید ابراهیم قزوینی معروف به صاحب ضوابط (متوفی ۱۲۶۲ ق.)شرکت کرد و دوره عالی فقه و اصول را گذراند.
طباطبایی حائری از دوران سخت تحصیل وی چنین یاد میکند:
«در ایام طلبگی که به نجف اشرف آمده بودم من و آقای شیخ عبدالحسین شیخ العراقین و آخوند ملا علی کنی در یک حجره از مدارس حوزه علمیه در نهایت فقر و فاقه به سر میبردیم و فقیرتر از همه حاجی کنی بود که هرهفته یک شب به مسجد سهله میرفت و از گوشه و کنار مسجد ـ بدون اینکه کسی بفهمد ـ نان خشک جمع میکرد و به مدرسه میآورد و گذران هفته را از آنها میکرد!»
شیخ مرتضی انصاری (متوفی ۱۲۸۱ ق.) نیز از دوستان نزدیک کنی بود. او پیرامون چنین میگوید:
«حدود بیست سال در کربلا با او دوست و معاصر بودم. اثاثیهای جز یک عمامه نداشت که آن را شبهای تابستان فرش خویش قرار میداد و هنگامی که از محل سکونت بیرون میرفت آن را عمامه سر خویش میکرد.»
وی پس از تکمیل مراتب علمی و گرفتن اجازه اجتهاد در سال ۱۲۶۱ به ایران آمد و در تهران ساکن شد. ساخت آب انبار و کاروانسرا به منظور رفاه و آسایش قافلهها ـ چون کاروانسرایی در خاتون آباد ـ نیز از خدمات عمومی و عام المنفعه وی بود.
رابطه با حکومت
میرزا محمد مهدی لکهنوی مینویسد:
«اینک حکم محکم ایشان مشابهت دارد. از سلطان و شاهزادگان و امرا کسی را جرأت آن نیست که بیاذن ایشان اقدام بر تکلم نماید و یا بیمشورت ایشان اجرای مطلبی بنماید. امرای عصر حتی ناصرالدین شاه قاجار از وی خائف میبودند و شاه مذکور مکرر به خانهاش به جهت ملاقات میآمد.»
نوشتهاند:
«روزی ناصرالدین شاه به منظور شکار، به همراه اطرافیانش از دروازه شهر خارج شد. هنوز مسافتی را طی نکرده بود که از دور نگاهی به پایتخت کرد و در فکر فرو رفت. پس از آن بیدرنگ از شکار منصرف شد و به تهران بازگشت. یکی از درباریان سبب انصراف شاه را از شکار جویا شد. شاه در پاسخ گفت: چون از دروازه بیرون رفتم، نگاهم به شهر و دروازه افتاد، این فکر در نظرم آمد که اگر حاجی ملا علی کنی امر نماید درِ این دروازه را بر روی من ببندند و باز نکنند، من چه خواهم کرد! از این رو ترس و وحشت مرا فرا گرفت و گفتم برگشتن بهتر است.»
کنی درباره ناصرالدین شاه گفته:
«او ناصرالدین شاه (یاری کننده دین) نیست، بلکه ناصر الکفر است.»
روزی شاه از ملاعلی میپرسد بر اساس حدیث «علماء امتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل» «علمای امت من از پیامبران بنی اسرائیل برترند) شما باید لااقل همان کارهایی را بکنید که آن پیامبران میکردند. مثلاً آیا شما میتوانید مانند حضرت موسی عصایی را اژدها کنید؟! کنی بدون تأمل و درنگ در پاسخ میگوید: آری، اگر شما ادعای خدایی کنید ما هم عصا را اژدها خواهیم کرد؟!
روزی نایب السلطنه ، کامران میرزا پسر ناصرالدین شاه و وزیر جنگ و حاکم تهران برای انجام کاری در منزل حاج ملا علی کنی حضور یافت. در ضمن صحبت، کنی با عذرخواهی گفت: «خیلی ببخشید، من پایم درد میکند و ناچارم آن را دراز کنم!» کامران میرزا که مردی خودخواه و خودپسند بود، احساس کرد ملاعلی کنی قصد بیاحترامی به او را دارد و برای اینکه تلافی کرده باشد، گفت: اتفاقاً بنده هم پایم درد میکند و اجازه میخواهم آن را دراز کنم!
آیت الله کنی بافراست و هوشیاری تمام متوجه منظور نایب السلطنه شد و برای آنکه او را خوب ادب کرده باشد میگوید:
«من اگر ناچارم پایم را دراز کنم، علتش این است که دستم را کوتاه کردهام، ولی فکر نمیکنم شما در وضعی باشید که لازم باشد پایتان را دراز کنید.»
ساموئل گرین ویلر بنجامین ـ نخستین سفیر آمریکا در ایران ـ در خاطرات خود چنین مینویسد:
« ... بزرگترین مجتهدهای حالیه که به منزله رئیس عدالت خانه حالیه ممالک فرنگ است حاجی ملا علی کنی است. حاجی ملا علی شخص مسنّی است و ظاهراً مایل به تجمل نیست بلکه میل به سادگی زیاد دارد. اگر چه املاک او زیاد است مع هذا نمیخواهد جلال و ظاهر سازی به خرج دهد. وقتی در کوچهای راه میرود بر قاطر سفیدی سوار میشود و فقط یک نفر نوکر دارد، اما جمعیت از هر طرف کوچه به جلوِ او ازدحام میکنند مثل اینکه وجودی ملکوتی است. اگر یک کلمه بگوید میتواند اعلیحضرت را از سلطنت خلع کند. سربازهایی که در سفارت ممالک متحده آمریکا قراول میکشیدند به من گفتند که اگرچه ما برای حفظ وجود شما اینجا فرستاده شدهایم، اما اگر حاجی ملا علی امر کند همه شما را میکشیم!»
در جریان مخالفت با قرارداد رویتر که مورد اعتراض و مخالفت شدید علما و روحانیون قرار گرفت، حاج ملاعلی کنی در رأس علمای مخالف قرار داشت. حاج ملاعلی کنی نامه بسیار مفصل و مؤثری خطاب به ناصرالدین شاه و در ذم قرارداد نوشت. (تیموری، 1363، 96) مکاتبه ملاعلی کنی با ناصرالدین شاه از اهمیت فراوانی برخوردار است.
واکنش نخستین سفیر آمریکا به جایگاه ملا علی کنی
آیتالله کنی در دوره خویش در قلب همه جای گرفته بود، مردم با چشم خود ساده زیستی و دوری از تجمل دنیا را در محیط زندگی او با وجود بهرهمندی از امکانات مادی، مشاهده میکردند. اولین سفیر آمریکا در ایران، در خاطرات خود چنین می نویسد: «... حکام شرع ملا یا مجتهد نامیده میشوند که بزرگترین مجتهدهای فعلی که به منزله رییس عدالتخانه حالیه ممالک فرنگ است، حاجی ملا علی کنی است ... حاجی ملا علی شخص مسنی است و ظاهراً مایل به تجمل نیست بلکه میل به سادگی زیاد دارد، اگر چه املاک او زیاد است، مع هذا نمیخواهد جلال و ظاهر سازی به خرج دهد. وقتی در کوچهای راه میرود، بر قاطر سفیدی سوار میشود و فقط یک نفر نوکر دارد، اما جمعیت از هر طرف کوچه به جلوی او ازدحام میکنند، مثل اینکه وجودی ملکوتی است، اگر یک کلمه بگوید میتواند اعلی حضرت شاه را از سلطنت خلع کند. وقتی به نزد اعلی حضرت شاه میآید، پادشاه به جهت احترام او قیام تمام به عمل می آورد، سربازهایی که در سفارت ممالک متحده آمریکا قراول میکشیدند، به من گفتند که اگر چه ما برای حفظ وجود شما اینجا فرستاده شدهایم، اما اگر حاجی ملاعلی امر کند همه شما را میکشیم
مرگ
سرانجام، در بامداد ۲۷ محرم ۱۳۰۶ (۱۲ مهر ۱۲۶۷) در سن ۸۶ سالگی درگذشت، مدفن او در درون حرم شاهعبدالعظیم واقع است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 9253
#130
Posted: 18 Oct 2013 20:32
sepanta_7
داش سپنتای عزیز کارت عالیه
خسته نباشی
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم