ارسالها: 23330
#51
Posted: 26 Sep 2013 10:31
قرارداد لاتاری
قراردادی که میان ایران و انگلستان در سال ۱۲۶۷ هجری شمسی (۱۸۸۹ میلادی) توسط دولت قاجار بسته شد.
میرزا ملکم خان در سفر سوم ناصرالدین شاه به فرنگ با پرداخت مبلغی به عنوان رشوه به شخص شاه توانست رضایت او و امین السلطان را برای امضای امتیازنامه تأسیس قمارخانه درایران یا اصطلاحاً قرارداد لاتاری جلب کند.
این قرارداد مابین دولت قاجار و یک تبعهٔ فرانسوی به نام «یوزی دو کار دوئل» که منشی سفارت ایران در لندن بود امضا گردید.
دو کار دوئل در حقیقت عامل کار میرزا ملکم خان بود، ملکم ظاهراً از این جهت قرارداد را به نام او اخذ کرد که اگر بعدها مخالفتی پیش آمد طرف دولت ایران، ایرانی نباشد تا به آسانی بتوانند قرارداد را لغو کنند، و ملکم پس از اخذ قرارداد با زدوبندهایی که در بازار لندن داشت توانست امتیاز لاتاری را به سندیکای انگلیس و آسیا با اخذ پیشقسطی به مبلغ بیستهزار لیره بفروشد.
اما مدتی از امضای قرارداد نگذشته بود که این قرارداد با مخالفت روحانیان و روشنفکران و مخالفان در ایران روبهرو شد و ناصرالدین شاه و امینالسلطان هم به دلیل فشار بسیار زیادی که بر آنها وارد شده بود و هم به علت مخالفت آنها با شخص میرزا ملکم خان امتیاز را به بهانهٔ مخالفت آن با شرع به جهت این که لاتاری و بازی رولت نوعی قمار بوده و قمار هم از نظر شرع و هم در دید جامعهٔ اسلامی حرام میباشد لغو کردند.
وقتی حکم لغو امتیاز لاتاری به دست میرزا ملکم خان رسید آن را پنهان نمود و به کمک عوامل خود امتیاز لغوشده را با دستبهدست کردن در بازار لندن به کمپانی دیگری فروخت و بیستهزار لیره دیگر هم به دست آورد و زمانی که لغو امتیاز به طور رسمی در مطبوعات درج شد و به اطلاع شرکتها رسید و کار به شکایت و دادگاه کشید به دروغ مدعی شد که آن چهلهزار لیره را به خزانهٔ ایران و به شاه داده است و رسماً خود را ورشکسته اعلام کرد.
میرزا ملکم خان پس از آن با انگیزهٔ انتقامجویی از امین السلطان و دولت قاجار به جهت از دست دادن قرارداد لاتاری و سفارت و همهٔ القاب و مناصبش، فعالیتهای سیاسی و فرهنگی خود را افزایش داد و با انتشار روزنامهٔ قانون و با مطرح کردن مباحثی چون حکومت قانون و فساد حکومت بیقانونی قاجار در تحولات سیاسی و در بالا بردن سطح آگاهی مردم ایران نقش و سهم بسزایی از خود به جا گذاشت.
میرزا ملکمخان بانی قرارداد لاتاری
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#52
Posted: 26 Sep 2013 10:41
امتیاز توتون و تنباکو(انحصار-مونوپل)
قیام تنباکو، قیام تحریم تنباکو، جنبـش تحریم تنباکو، نهضت تحریم تنباکو یا نهضت تنباکو در اعتراض به اعطای امتیاز توتون و تنباکو(انحصار-مونوپل) در سفر سوم ناصرالدین شاه قاجار به فرنگ شکل گرفت.
پیشینه
سلسلهٔ قاجار در طول حیات خود دارای مشکلات عدیدهای بود که از میان آنها، مشکل استبداد و انحطاط اقتصادی از همه شاخصتر بود. قجرها که از یک سو با نفوذ استعمار انگلیس و از سوی دیگر با شکستهای ایرانیان از روسیه رو به رو شده بودند، پیوسته تحت تأثیر بیگانگان قرار داشتند. در این بین رقابت سنتی انگلیس و روسیه برای به دست آوردن امتیازات گوناگون در ایران به ویژه در دوران ناصرالدینشاه، به اوج خود رسید. مسافرتهای شاه به خارج از کشور که اغلب به دلیل آشنایی وی با تجدد و شیوههای نوین حکومتداری صورت میگرفت، به دلیل فراهم نمودن هزینههای سفر، معمولاً با اعطای امتیازات بزرگی نیز به روس و انگلیس همراه بود.
اوضاع اقتصادی ایران در زمان قاجار
کشور ایران در عصر قاجار از لحاظ اقتصادی اوضاع آشفتهای داشت که بخشی از آن به نظام استبدادی باز میگشت که نظام اقتصادی را نیز به صورت خانخانی، تیولداری و اقطاعداری اداره میکرد. بر این اساس کشور به بخشهای نیمه مستقلی تقسیم شده بود که در آن خانها میتوانستند راههای تجاری را ببندند، از کاروانها باج بگیرند و بدین ترتیب موانع رشد و پیشرفت تجاری را فراهم سازند. در این سیستم که تضعیف حکومت مرکزی، مساوی با استقلال بیشتر بخشهای نیمه مستقل بود، ایران به صورت کشوری عقبمانده و مبتنی بر محصولات کشاورزی درآمده بود که بیش از ۸۰ درصد جمعیت آن در روستاها و ایلات براساس نظام ارباب ـ رعیتی به سر میبردند. بر اساس این نظام که زمینداران بزرگ بهره ناچیزی از سهم تولیدات کشاورزی خود را به رعیت میدادند، راههای تولیدات فراوان اقتصادی و پیشرفت نیز سد میگشت؛ چرا که گردش آزاد سرمایه وجود نداشت و اقتصاد کاملاً جنبه معیشتی یافته بود. این وضع نابسامان در کشاورزی، وقتی با مالیاتهای مضاعف و ظلم و ستمهای فراوان همراه میشد، شکل بسیار اسفباری را در روستاها ایجاد میکرد. در واقع بی عدالتیهای اقتصادی، فاصله طبقاتی، کاهش دستمزد کارگران و تنزل ارزش پول که در نارضایتی اقتصادی مردم مؤثر بودند، به همراه زوال اکثر صنایع دستی، تبدیل بافندگان فرش به کارگرانی که برای دستمزد ناچیزی کار میکردند، تنزل بهای صادرات ایران در مقابل بهای واردات از اروپا و افت وحشتناک قیمت نقره که پول رایج ایران بود، نارضایتی عمومی را در میان مردم افزایش داده بود. بنابراین از یک سو جا به جاییهای اقتصادی و سیاسی که در اثر تماس با غرب در ایران به وجود آمده بود، به نارضایتی روز افزون اقتصادی مردم دامن میزد و از سوی دیگر ضعف و ناتوانی دولت باعث حضور و نفوذ گستردهٔ ممالک قدرتمند اروپایی در ایران شده بود. به طوری که نفوذ انگلستان وروسیه در ایران به انحاء مختلف به چپاول اموال و داراییهای ملی ایرانیان انجامیده بود.
امتیازات
امتیاز بانک شاهنشاهی، بانک استقراضی، تلگراف هند و اروپا، کشتیرانی در کارون، تأسیس قزاقخانه، شیلات خزر، انحصار دخانیات و... که عمدتاً به روس و انگلیس اعطا شده بود، کشور را تا مرز مستعمره شدن پیش بردند. در این بین انگلستان که در دههٔ ۱۸۵۰ به عنوان بزرگترین طرف تجاری ایران، بیش از ۵۰ درصد صادرات و واردات ایران را در دست داشت، در دورهٔ پنجاه سالهٔ مابین ۱۸۶۳ تا ۱۹۱۴ رشته امتیازهایی نیز در مورد بهرهبرداری یا انحصار مواد خام و توسعهٔ زیربنایی از دولت ایران دریافت نمود. این کشور در پایان سفر اول ناصرالدینشاه به فرنگ در سال ۱۸۷۲، از طریق یکی از اتباع خود به نام بارون جولیوس رویتر، امتیاز احداث راهآهن، خطوط تلگراف، کشتیرانی در رودخانهها، بهرهبرداری از معادن و جنگلهای دولتی و کارهای زهکشی و آبیاری (احداث قنوات) ایران را به مدت هفتاد سال دریافت نمود. همچنین بریتانیا موفق شد که رویتر را در آینده برای گرفتن امتیاز بانک، احداث جادهها، خیابانها و ایجاد کارخانهها بر سایرین مقدم سازد. این امتیاز که پس از پرداخت رشوههای کلان به شاه و صدراعظم وی (مشیرالدوله سپهسالار) واگذار شده بود و تقریباً تمام منابع مهم ایران را به رویتر واگذار میکرد، از سوی لرد کرزون به «اعطای سند مالکیت ایران و تسلیم کامل همه منابع یک دولت به خارجیها» تعبیر شد که مانند آن را کسی هرگز ندیدهاست.
امتیاز تجارت توتون و تنباکو
اندیشهٔ انحصار تجارت توتون و تنباکو را نخستین بار محمدحسن خان اعتمادالسلطنه وزیر انطباعات ناصرالدینشاه مطرح کرد. سه سال پس از وقایع فوق و در پی سفر سوم ناصرالدین شاه به اروپا در سال ۱۲۶۹ ه. ش که به تشویق وزیر مختار انگلیس در ایران، سرهنری درومند ولف انجام گرفته بود، دولت انگلیس فرصت مناسب را برای کسب امتیاز انحصار توتون و تنباکو به دست آورد و زمینهسازی آن را به ماژور جرالد تالبوت از نزدیکان و مشاوران لرد سالیسبوری (نخستوزیر و وزیر خارجهٔ انگلیس) محول کرد. ناصرالدین شاه که برای تأمین هزینه سفرهای خود به اروپا با مشکلات مالی مواجه بود، با اعطای امتیاز موافقت کرد و پس از مراجعت به ایران در رجب ۱۳۰۷ ه. ق (مارس ۱۸۹۰ میلادی) قراردادی را با تالبوت ـ که با کمک دولت و عدهای از سرمایهداران انگلیسی، کمپانی رژی را با سرمایهای ۶۵۰ هزار لیره تأسیس کرده بود ـ منعقد نمود. بدین ترتیب در ۲۸ رجب ۱۳۰۷ (۲۰ مارس ۱۸۹۰) امتیاز تجارت توتون و تنباکو به مدت پنجاه سال به تالبوت اعطا گردید. این امتیاز که به امضای شاه و سرهنری ولف رسید، دارای پانزده فصل بود که حکایت از اختیارات تام تالبوت در امور دخانیات ایران و بیاعتنایی به منافع ملت ایران داشت. مطابق با این قرارداد، شرکت رژی متعهد میگردید که در ازای انحصار خرید و فروش توتون و تنباکوی ایران به مدت پنجاه سال، سالانه مبلغ ۱۵ هزار پوند استرلینگ به همراه یک چهارم سود خالص خود را به شاه بپردازد. کمپانی رژی در آغاز به صورت ناشناخته به فعالیت میپرداخت. هنگامی که به استناد فصل نهم امتیازنامه ـکه صاحب امتیاز را مجاز به واگذاری حقوق خود به دیگری میکردـ امتیاز خود را به «شرکت شاهنشاهی تنباکوی ایران» فروخت با مخالفتهای گستردهای از سوی مردم و روحانیون مواجه شد. در این زمان انتشار اعلامیهای رسمی از سوی دولت که واگذاری امتیاز تنباکو را تذکر میداد و در عین حال به زارعین توتون و تنباکو نیز وعدهٔ خرید عادلانه و نقدی محصولات آنها را میداد، موج گستردهای از نارضایتی را دامن زد در سال۱۸۹۰، روزنامه فارسی زبان اختر که در عثمانی منتشر میشد، طی مصاحبهای با تالبوت، تفاوت فاحش امتیاز دخانیات ایران را با امتیازی که کمپانی رژی از عثمانی گرفته بود، یادآور شد و ضمن انتقادهای گسترده از دولت، تبعات و پیامدهای قرارداد را برای مردم ایران روشن ساخت. با توجه به این مطلب که توتون و تنباکو از مهمترین اقلام تجاری و صادراتی ایران بود و حدود دویستهزار تن به کشت و خرید و فروش آن اشتغال داشتند،بنابراین انحصار خرید و فروش این محصول به یک شرکت انگلیسی منافع بسیاری از مردم ایران را به خطر میانداخت. به همین سبب نخستین اعتراضها را تاجران دخانیات آغاز کردند که تجارتشان مستقیماً در معرض تهدید کمپانی رژی بود. در آغاز عدهای از بازرگانان به همراه امینالدوله نزد شاه رفتند و به انحصار تجارت تنباکو اعتراض کردند این اعتراض موجب شد که دولت به انگیزهٔ دلجویی از آنان مهلت شش ماههای برای فروش ذخایر توتون و تنباکوی تاجران قایل شود.با این حال مهلت فوق نیز نمیتوانست خسارات ناشی از واگذاری امتیاز را جبران سازد. در این بین روسها نیز که در منطقهٔ ساوجبلاغ به کشت تنباکو اشتغال داشتند به امتیاز فوق اعتراض کردند و آن را ناقض عهدنامهٔ ترکمانچای خواندند و خواستار لغو آن یا عقد قرارداد مشابهی شدند.
اقدامات کمپانی رژی
پس از آنکه شرکت رژی حدود ۲۰۰ هزاراز اتباع دولت بریتانیا و مستعمرات آن را به عنوان کارکنان شرکت به ایران آورد و به شهرهای مختلف فرستاد، زنگ هشدار برای ایرانیان به صدا درآمد. چرا که با حضور آنها در حدود ۱۰۰ هزار مبلغ مسیحی وارد ایران شدند و ضمن بنای کلیسا در مناطق مختلف، دختران ایرانی را نیز به امور پرستاری در بیمارستانها و بیحجابی واداشتند. در تهران و اکثر شهرها مراکز فساد برپا کردند و کافههایی با انواع وسایل قمار و رقصهای محلی و مشروبات الکی پدید آوردند. علاوه بر این، انگلیسیها هر جا که میرفتند، سوار، اسب، اسلحه و مزدور اسلحه به دست خود را نیز میبردند و این همان شیوهای بود که انگلیسیها در تصرف هند و ایجاد کمپانی هند شرقی و سپس حضور نظامی به بهانه حفظ امنیت این کمپانی و در نهایت مستعمره نمودن هند به کار گرفته بودند.از این رو اقدامات فوق عالمان دینی را به دلیل متزلزل شدن اساس دین و استقلال کشور توسط قدرت بیگانه و مغایرت امتیازات با قرآن مجید (قاعدهٔ نفی سبیل)، به تحریم تنباکو ترغیب نمود. در واقع دلیلی اصلی مخالفت علما با این امتیاز، افزون بر جنبهٔ تجاری آن و اختلال در نظام بازرگانی کشور، نگرانی از نفوذ تدریجی و سلطهٔ کامل بیگانگان بر ایران بود که از تجربهٔ کمپانی هند شرقی ناشی میگردید. به همین سبب مردم مسلمان ایران با این اندیشه که انگلیسیها قصد دارند، کمپانی رژی را به کمپانی هند شرقی و ایران را همانند هند به مستعمرهٔ خود تبدیل کنند، به مخالفت گسترده پرداختند.
مخالفت علما و اوجگیری مخالفتها
نخستین اعتراضها به رهبری روحانیت، توسط سید علیاکبر فال اسیری داماد میرزای شیرازی و از علمای برجسته شیراز آغاز شد. علیرغم تمام خشونتهای حکام، مقاومت مردمی ادامه یافت و قیام مردم شیراز به تبریز، مشهد، اصفهان، تهران و دیگر نقاط ایران گسترش یافت.
در تبریز، مردم به رهبری آیتالله حاج میرزا جواد آقامجتهد تبریزی به مقابله با قرارداد برخاستند و ضمن کندن و پاره نمودن اعلامیههای کمپانی از روی دیوارها و معابر عمومی، از پذیرفتن خارجیان نیز خودداری کردند. در این میان اصفهان که تجار و علمای آن همکاری بیشتری داشتند به رهبری سه عالم مجاهد، حاج شیخ محمدتقی نجفی معروف به آقا نجفی اصفهانی، شیخ محمدعلی و ملاباقر فشارکی به مخالفت با قرارداد مزبور پرداختند. علمای اصفهان برای اولین بار در منطقه خود استعمار دخانیات و تنباکو را تحریم و کارکنان رژی را نجس اعلام کردند. بدین ترتیب تولیدکنندگان تنباکو، محصول خود را یا به آتش کشیدند و یا در بین فقرا تقسیم کردند و از معامله با کمپانی رژی خودداری ورزیدند. حاکم اصفهان برای لغو این حکم با علما مذاکره کرد، اما با مخالفت آنان روبرو شد. فشار روز افزون بر علما بسیاری از آنان را وادار به ترک اصفهان کرد که از آن جمله میتوان به مهاجرت آقا منیرالدین بروجردی اصفهانی اشاره نمود که شبانه به عراق و نزد میرزای شیرازی هجرت کرده بود.
همزمان با سایر شهرها نارضایتی در تهران نیز آشکار شد.میرزا حسن آشتیانی از علمای بزرگ تهران بارها با شاه و امینالسلطان ملاقات و مضار امتیاز را گوشزد کرد، ولی آنان به این بهانه که امضای شاه معتبر و طرف مقابل نیز دولت انگلیس است به این اعتراضها وقعی ننهادند. در این ایام سید جمالالدین اسدآبادی نیز که به دعوت ناصرالدینشاه در تهران به سر میبرد، به مخالفت علنی با امتیاز پرداخت و در پی صدور اعلامیهای بر در مساجد، کاروانسراها و سفارتخانهها با این مضمون که «به چه حقی خرید و فروش تنباکویی که خریدار و مصرف کنندهٔ آن ایرانی است به بیگانه واگذار شدهاست»، از ایران اخراج شد.
میرزای شیرازی، صاحب حکم تحریم تنباکو
میرزای شیرازی از همان ابتدا به واسطهٔ نامههایی که از علمای ایران دریافت میکرد و از طریق اخباری که سید علی اکبر فال اسیری و آقامنیرالدین بروجردی اصفهانی به وی میرساندند، از این امتیاز مطلع شده بود. از این رو میرزای شیرازی، هم زمان با شروع ناآرامی در تبریز در اول ذیحجه سال ۱۳۰۸ ه. ق با ارسال تلگراف مفصلی به شاه، ضمن اشاره به مضار و مفاسد اجازه مداخله خارجیها در ایران به اعطای امتیازات نیز توجه نمود و همه آنها را منافی صریح قرآن، نوامیس الهیه و استقلال ایران خواند. شاه به تلگرام میرزا پاسخ نداد و برای توجیه اقدامات دولت و ذکر دلایل اعطای امتیاز و مشکلات ناشی از لغو آن، میرزا محمود خان مشیرالوزاره کارپرداز ایران در بغداد را نزد میرزای شیرازی در سامرا فرستاد. مشیرالوزاره ضمن اشاره به ضرورت قرابت با دول بزرگ اروپا برای استخلاص از روسیه تزاری، لزوم تقویت بودجه و قشون و رفع نقائص و کمبودن مالیاتها، موهن بودن الغای قرارداد از نظر بیاعتبار شمرده شدن امضای پادشاه و... ، صراحتاً از ناتوانی دولت در فسخ امتیاز و خسارات هنگفت این اقدام سخن گفت.
با این حال میرزا در پاسخ تمام این تشبثات، تنها بر این نکته تأکید کرد که فقط باید به ملت مسلمان تکیه کرد و
«دولت اگر از عهده جواب بیرون نتوان آید ملت از جواب حسابی عاجز نیست»
و
«اگر دولت از عهده بر نمیآید، من به خواست خدا آن را بر هم میزنم.»
در اواخر ربیعالثانی ۱۳۰۹ در تهران شایع شد که حکمی از میرزای شیرازی در باب تحریم استعمال دخانیات صادر و به اصفهان مخابره شدهاست. در اوایل جمادیالاولی با رسیدن محمولهٔ پستی به تهران صورتی از حکم درمیان مردم منتشر شد با این توضیح که نسخهٔ اصلی آن را فقط میرزا حسن آشتیانی مشاهده کردهاست. متن حکم چنین بود:
«بسمالله الرحمن الرحیم، الیوم استعمال تنباکو و توتون بِأَیِ نحوٍ کان در حکم محاربه با امام زمان علیهالسلام است. حرره الاقل محمدحسن الحسینی.»
از صدور حکم تا لغو امتیاز
بلافاصله پس از صدور فتوا، مأموران حکومت وظیفه یافتند که از انتشار این حکم و آگاهی مردم نسبت به آن ممانعت به عمل آورند، با این حال در همان نیمهٔ روز اول که حکم به دست میرزا حسن آشتیانی رسیده بود، در حدود صد هزار نسخه از حکم نوشته ودر سراسر کشور پخش شده بود. با صدور این فتوا، مردم از همهٔ اصناف، و حتی اقلیتهای مذهبی مبارزه سیاسی علیه این قرارداد را یک وظیفه شرعی و تکلیفی الهی دانستند و قلیانها را شکسته و توتون و تنباکو را به آتش کشیدند. حرمسرای شاه نیز از استعمال دخانیات پرهیز کردند.انیسالدوله، سوگلی ناصرالدینشاه دستور جمعآوری قلیانها را صادر نمود.
اقدامات حکومت
حکومت شایعهٔ جعلی بودن حکم را مطرح ساخت. از این رو با مساعدت وعاظالسلاطین و معممین دربار به شایعه جعلی بودن فتوی دامن زدند و حاجمحمد کاظم ملکالتجار را منشأ جعل حکم معرفی و او را به قزوین تبعید کردند. اما این اقدامات نیز تأثیری در روند قضایا نداشت و شاه و دربار را ناگزیر به سمت تفرقهافکنی میان علما کشاند. از این رو شاه و امینالسلطان به میرزا حسن آشتیانی روی آوردند و از او خواستند که چون او نیز همانند میرزای شیرازی مجتهد است، حکمی بر اباحه و تجویز استعمال دخانیت صادر کند. در نتیجه آخرین حربهٔ شاه و دربار، تشکیل جلسهای با حضور دولتیان و علما بود. در این جلسه که افرادی نظیر میرزا حسن آشتیانی و شیخ هادی نجمآبادی حضور نداشتند، شاه خواستار حکم حلیت استعمال تنباکو شد که با پاسخ صریح حاضران مواجه گردید. در این میان امینالسلطان راه دیگری در پیش گرفت و به علما وعده داد که اقداماتی جهت لغو امتیاز خواهد کرد و در برابر از آنان خواست که صریحاًً استعمال دخانیات را مجاز اعلام کنند. با لغو انحصار داخلی، علما در برابر اصرار امینالسلطان اظهار داشتند که چون امتناع مردم از استعمال دخانیات مستند به حکم میرزای شیرازی است، تنها چارهٔ کار مراجعه به وی و کسب اطلاع از نظر اوست. در واقع آنها ضمن رفع تکلیف از خود، به اصرار امینالسلطان تلگرامی حاکی از لغو امتیاز داخلی پاسخ میرزای شیرازی ارسال کردند. دو هفته پس از اعلام لغو امتیاز داخلی، پاسخ میرزای شیرازی به تلگرام علما به تهران ارسال شد. او در این تلگرام ضمن تشکر از شاه به جهت لغو امتیاز، اظهار امیدواری کرده بود که دستهای خارجی به کلی از ایران کوتاه شود. پاسخ مزبور که به هیچ وجه مقصود اصلی دولتیها را که خواهان صدور حکم حلیت استعمال تنباکو بودند، تأمین نمیکرد،ادامهٔ امتناع مردم از مصرف توتون و تنباکو را نیز در پی داشت. دولت که میرزای آشتیانی را عامل ناآرامی میپنداشت از او خواست تا به منبر برود و حلال بودن استعمال تنباکو را اعلام کند. شاه برای پایان دادن به اوضاع نامساعد، شدت عمل بیشتری نشان داد و از یک سو فرمان بازگشایی تمام قهوهخانهها را صادر نمود و از سوی دیگر میرزای آشتیانی را در قلیان کشیدن در مجامع عمومی و یا خروج از دارالخلافه (تهران) مختار کرد. میرزا حسن آشتیانی نیز بیدرنگ ترک تهران را بر مخالفت با حکم میرزای شیرازی ترجیح داد و آمادهٔ حرکت شد.
نقش زنان در تحریم تنباکو
در سوم جمادیالثانی ۱۳۰۹، مردم پس از آگاهی از تصمیم میرزای آشتیانی مبنی بر خروج از دارالخلافه در منزل وی در محلهٔ سنگلج اجتماع کردند و از آنجا به سمت میدان ارگ و کاخ گلستان رفتند. زنان پیشاپیش مردان خطاب به شاه فریاد میزدند و نگرانی خود را نسبت به بیرون کردن علما از شهر اعلام و تأکید میکردند که دولت قصد دارد دین آنها را از بین ببرد تا فرنگیان بر مردم سلطه یابند.
همچنین در این ایام زمزمههای جهاد علیه دستگاه نیز بالا گرفته بود و اعلامیههایی بدین مضمون که
«بر حسب حکم جناب حجتالاسلام، آقای شیرازی، اگر تا ۴۸ ساعت دیگر امتیاز دخانیات لغو نشود، یوم دوشنبه آتیه، جهاد است، مردم مهیا شوید.»
بر در و دیوار شهرها نصب شده بود. به هر روی پیشروی مردم، دربار را وحشت زده کرد و کوشش کامران میرزا نایبالسلطنه برای آرام کردن مردم حاصلی نداشت. به طوری که وعدههای او به نیابت از شاه که «فرنگیها را بیرون میکنیم» و یا دستخط شاه خطاب به وی که اعلام میداشت،
«امتیاز داخله را که برداشته بودیم، حال امتیاز از خارجه را هم برداشتیم و مردم مجبور در کشیدن قلیان نیستند تا حکم از جناب میرزای شیرازی برسد»
، بیحاصل ماند. بینتیجه ماندن وعدهها سبب شد که محمدعلی خان معین نظام، فرمان تیراندازی صادر کند و در این تیراندازیها عدهای کشته شوند.
در پی این کشتار، میرزای آشتیانی از پذیرش هدایای شاه که برای دلجویی از او فرستاده بود، خودداری ورزید و مردم را به استقامت عاقلانه و اجتماع در مسجد جامع فراخواند. میرزای آشتیانی برای پایان گرفتن غائله سه پیشنهاد به مضمون پرداخت خونبهای مقتولین، مصونیت حاضران در تظاهرات و برچیدن بساط کلیه امتیازات خارجی را مطرح ساخت. سرانجام شاه در پنجم جمادیالثانی ۱۳۰۹ برای اطمینان بیشتر در دستخطی به امینالسلطان لغو کامل امتیاز را اعلام کرد تا وی به آگاهی علما و مردم برساند. ولی مخالفان آرام نگرفتند و عزل امینالسلطان ـ که از نظر انان حامی امتیاز بود ـ و لغو تمام قراردادهایی که با خارجیان منعقد شده بود را خواستار شدند.بدین ترتیب درنتیجهٔ لغو امتیاز تنباکو، حکم تحریم تنباکو نیز پس از ۵۵ روز از سوی علماء لغو شد. البته در این بین کارگزاران خارجی که تلاشهای خود را بیثمر میدیدند، به ادعای خسارت پرداختند و خواستار ۶۰۰ هزار لیره غرامت از دولت ایران گردیدند که در نهایت توافق بر سر مبلغ ۵۰۰ هزار لیره حاصل گردید. بدین منظور شاه از بانکشاهنشاهی که در دست انگلیسیها بود، مبلغ فوق را به عنوان وام دریافت کرد و یک بار دیگر وابستگی ایران را به بیگانگان تشدید نمود.
میرزای شیرازی
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#53
Posted: 26 Sep 2013 10:50
امتیاز کشتیرانی در کارون
1- ناصرالدین شاه در سال 1306 قمری امتیاز کشتیرانی در حوضة سفلای رود کارون را به کمپانی برادران لینچ واگذار کرد.
2- در امتیاز کشتیرانی کارون طبق فرمان و قرارداد مربوط به آن بنای هر گونه ساختمان و انبار ذغال سنگ و کالان و دکان و کاروانسرا و یا کارگاهها و کارخانجات در دو کرانه رود کارون بوسیله کمپانی لینچ ممنوع شده بود.
3- امتیاز کشتیرانی در کارون برای کمپانی لینچ سود فراوانی دربر نداشت.
4- برخی از شیوخ و سران عشایر بنی کعب ایران نیز در راه اقدامات و فعالیت کمپانی مزبور کارشکنی می کردند.
5- ناصرالدین شاه انتظار داشت که هر چه بیشتر بتواند از اعطای آن امتیاز نفع مادی ببرد.
6- صاحب امتیاز نیز ناگزیر بود در برابر حفظ امتیاز خود مبالغ هنگفتی به کیسة شخصی شاه بریزد.
7- صاحبان امتیاز که دارای معلومات گرانبهایی از اوضاع ایران بودند سودی در این امتیاز برای خود ندیدند با تقدیم یک کشتی بخاری تقاضای الغای قرارداد مزبور شدند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#54
Posted: 26 Sep 2013 11:02
واگذاری امتیاز خط آهن و شوسه به روس ها
1- در سال 1310 هجری قمری امتیاز احداث خط شوسه بین بندر انزلی و قزوین وبهره برداری از آن به یک شرکت روسی موسوم به شرکت بیمة حمل و نقل ایران واگذار شد.
2- مدت این امتیاز 99 سال بود و بعدها در دورة سلطنت مظفرالدین شاه شرکت مزبور امتیاز خط شوسه بین قزوینن و همدان را نیز به دست آورد.
3- در حدود سال 1291 قمری اندکی بعد از آنکه بارون جولیوس دورویتر، تبعه انگلیس، امتیاز احداث خط آهن از رشت به تهرانن و از تهران به خلیج فارس را به مدت 70 سال از ناصرالدین شاه گرفت یکی از اتباع روسی به نام فن خالکنهاگن امتیاز احداث و بهره برداری خط آهن جلفا به تبریز را در طول 156 کیلومتر از شاه ایران گرفت.
4- چون صاحب امتیاز روسی در پایان مهلت مقرر یعنی پنج سال از تاریخ امتیاز نامه نتوانست به تعهد خود عمل کند امتیاز او لغو گردید.
امتیاز نظامی روس ها در دوره ناصرالدین شاه
1- دولت تزاری روسیه در دروة سلطنت ناصرالدین شاه مهمترین مرکز حیاتی ایران را بدست آورد و با اعزام مستشاران نظامی و تشکیل بریگاد قزاق در سال 1297 هجری قمری نیروی دفاعی ایران را تحت اختیار خود درآورد.
2- بریگارد قزاق و روسای روسی آن، که طبق قرارداد استخدامی فقط تابع وزارت جنگ ایران بودند و مستخدم دولت ایران شمرده می شدند، کم کم به صورت یک نیروی مستقل وابسته به شخص شاه و دربار روسیه درآمدند و نیرویی که برای حفظ و میانت کشور از تجاوز اجانب تشکیل شده بود وسیلة موثر تحکیم بنیان رژیم استبداد سلاطین و سرکوب کردن افکار آزادی طلبان و مجری اوامر ودستورهای فرمانفرمای قفقاز و دربار روسیه تزاری شد.
3- بعضی از روسای بریگاد قزاق منجمله لیاخوف دراجرای سیاست ضد آزادی روسیه تزاری و مبارزه با آزادی خواهان ایران نقش بزرگی را ایفا کردند.
پایان قراردادها و امتیازات در زمان قاجار
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#55
Posted: 26 Sep 2013 11:18
جنبش مشروطه ایران
جُنبِشِ مَشروطه، جنبش مشروطهخواهی، جنبش مشروطیت، انقلاب مشروطه یا انقلاب مشروطیت مجموعه کوششها و رویدادهائی است که در دوره مظفرالدین شاه قاجار و سپس در دوره محمدعلی شاه قاجار برای تبدیل حکومت استبدادی به حکومت مشروطه رخ داد و منجر به تشکیل مجلس شورای ملی و تصویب اولین قانون اساسی ایران شد.
پیشینه
از اوائل سلطنت ناصرالدین شاه قاجار نارضایتی مردم از ظلم وابستگان حکومت رو به رشد بود. تأسیس دارالفنون و آشنایی تدریجی ایرانیان با تغییرات و تحولات جهانی اندیشه تغییر و لزوم حکومت قانون و پایان حکومت استبدادی را نیرو بخشید. نوشتههای روشنفکرانی مثل حاج زینالعابدین مراغهای و عبدالرحیم طالبوف و میرزا فتحعلی آخوندزاده و میرزا ملکم خان و میرزا آقاخان کرمانی و سید جمال الدین اسدآبادی و دیگران زمینههای مشروطهخواهی را فراهم آورد. سخنرانیهای سیدجمال واعظ و ملک المتکلمین توده مردم مذهبی را با اندیشه آزادی و مشروطه آشنا میکرد. نشریاتی مانند حبل المتین و چهرهنما و حکمت و کمی بعد ملانصرالدین که همه در خارج از ایران منتشر میشدند نیز در گسترش آزادیخواهی و مخالفت با استبداد نقش مهمی داشتند.
کشته شدن ناصرالدین شاه به دست میرزا رضای کرمانی که آشکارا انگیزه خود را قطع ریشه ظلم و نتیجه تعلیمات سیدجمال الدین دانسته بود، کوشش بیشتر در روند مشروطهخواهی را سبب شد.
خواستهها
اگرچه از مدتی قبل شورشها و اعتراضاتی در شهرهای ایران علیه مظالم حکومت رخ داده بود اما شروع جنبش را معمولاً از ماجرای گران شدن قند در تهران ذکر میکنند. علاءالدوله حاکم تهران هفده نفر از بازرگانان و دونفر سید را به جرم گران کردن قند به چوب بست. این کار که با تأئید عین الدوله صدراعظم مستبد انجام شد اعتراض بازاریان و روحانیان و روشنفکران را برانگیخت. اینان در مجالس و در مسجدها به سخنرانی ضد استبداد و هواداری از مشروطه و تأسیس عدالتخانه یا دیوان مظالم پرداختند. خواست برکناری عین الدوله و عزل مسیو نوز بلژیکی و حاکم تهران و حتی عسگر گاریچی به میان آمد و اعتصاب در تهران فراگیر شد. عدهای از مردم و روحانیان به صورت اعتراض به حضرت عبدالعظیم رفتند. مظفرالدین شاه وعده برکناری صدراعظم و تشکیل عدالتخانه را داد. هنگامی که به وعده خود عمل نکرد علما از جمله سیدین سندین آقا سید محمد طباطبائی و آقا سیدعبدالله بهبهانی به قم رفتند و تهدید کردند که کشور را ترک میکنند و به عتبات عالیات خواهند رفت. بازاریان و عده زیادی از مردم به تحصن در سفارت انگلیس اقدام نموده و خواهان آزادی علما و تشکیل عدالتخانه شدند. عین الدوله با گسترش ناآرامیها در شهرهای دیگر استعفا کرد و میرزا نصرالله خان مشیرالدوله صدراعظم شد.در ابتدای حرکت، مسٔلهٔ اصلی، عدالتخانه و عدالتخواهی بود و به همین دلیل نهضت مشروطه را در ابتدا نهضت عدالتخانه میگفتند. با اوجگیری نهضت، به تدریج مسأله پارلمان و محدود کردن قدرت شاه مطرح شد.
مشروطیت و روحانیت
مشروطیت و روحانیت
کسروی در تاریخ مشروطه ایران مینویسد:
اگر راستی را خواهیم این علمای نجف و دو سید و کسان دیگر از علما که پافشاری در مشروطهخواهی مینمودند، معنی درست مشروطه و نتیجه رواج قانونهای اروپایی را نمیدانستند، و از ناسازگاری بسیار آشکار که میانه مشروطه و کیش شیعهاست آگاهی درست نمیداشتند، مردان غیرتمند از یکسو پریشانی ایران و ناتوانی دولت را دیده و چارهای برای آن جز بودن مشروطه و مجلس نمیدیدند و با پافشاری بسیار به هواداری از آن میکوشیدند، و از یکسو خود در بند کیش بوده چشمپوشی از آن نمیتوانستند. در میان این دو درمیماندند.
محمد حسین نائینی غروی در تنبیه الامه و تنزیه المله مینویسد:
آزادی و برابری که در رژیم مشروطه مورد توجهاست از هدفهای اصلی پیامبران به شمار میرفته، پیامبر ما هرگز فراموش نکرد که همه مردم آزاد و برابر هستند. رهبران مذهب شیعه میخواستند مسلمانان را از بردگی نجات داده حقوق از دست رفتهشان را باز گردانند.
شیخ فضلالله نوری به صراحت از امتناع آزادی در متون دینی سخن میگوید و معتقد است: «بنای قرآن بر آزاد نبودن قلم و لسان است.» وی از سوئی منکر وجود آزادی در مهمترین متن دینی میگردد و از سوی دیگر بر این باور است که اعتقاد به آزادی مطلق حرف اشتباهی است و حتی «این سخن در اسلام کلیتاً کفر است.» نوری در قطعه فوق از آزادی مطلق سخن میگوید و آن را نفی میکند و برابر با کفر مینشاند. گو اینکه میتوان نتیجه گرفت که وی با آزادیهای مضاف (بیان، قلم و...) سازگاری دارد و آنان را میپذیرد. اما با دقت در سخنان او نمیتوان چنین نتیجهای گرفت اساساً وی نه تنها با آزادیهای مضاف مخالف است، بلکه حتی پیشنهاد میکند واژه آزادی از بحثهای موجود حذف شود: «اگر از من میشنوید، لفظ آزادی را بردارید که عاقبت این حرف ما را مفتضح خواهد کرد.»
فرمان مشروطیت
بالاخره مظفرالدین شاه فرمان مشروطیت را در ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ امضا کرد. علما و دیگرانی که به حضرت عبدالعظیم و قم رفته بودند بازگشتند و تحصن در سفارت انگلیس پایان یافت. مردم صدور فرمان مشروطیت را جشن گرفتند.
مجلس اول
مجلس اول در ۱۸ شعبان ۱۳۲۴ (۱۴ مهر ۱۲۸۵/۷ اکتبر ۱۹۰۶) در تهران گشایش یافت. نمایندگان به تدوین قانون اساسی پرداختند و در آخرین روزهای زندگی مظفرالدین شاه این قانون نیز به امضای او رسید.
بر پایه قانون اساسی مجلس وظایف مالی زیر را بر عهده داشت:
تهیه بودجه و نظارت بر اجرای بودجه کشوری
- تصویب انتقال یا فروش منابع زیر زمینی و تصویب قرادادهای صنعتی و کشاورزی
- تصویب تغییر مرزهای کشور
- تصویب قراردادها و عهد نامهها با دولتهای خارجی
- تصویب تشکیل کمپانیهای ملی
- تصویب هر گونه قرار دادهای دولتی
- تصویب اعتبار و وامهای دولتی
- تصویب ساختن راهها و راه آهن
جشن مشروطیت
از چند روز قبل از ۱۴ مرداد ۱۲۸۶ مقدمات برگزاری جشنی بزرگ در سالگرد صدور فرمان مشروطیت و تشکیل مجلس اول، در محوطه بهارستان مهیا گردید. تمام محوطه با بستن آذینها و ایجاد غرفههای مختلف تزئین شده و در فضای نگارستان (جلوخان مجلس) غرفههای زیبائی برای هرکدام از مدارس ملی تهبه شده بود. سه روز و سه شب مراسم ادامه داشت و از برنامههای دیگر آن، رژه شاگردان مدارس با لباس یک شکل، آتش بازی، پذیرائی با شیرینی و شربت، و حضور اعضاء انجمنهای ملی در تکیه دولت و ادای احترام به نعش مظفرالدین شاه بود.
هرچند این مراسم به مزاق شیخ فضلالله نوری و اطرافیانش که در حرم عبدالعظیم بست نشسته بودند خوش نیامد ولی بهخوبی و خوشی برگزار شد.
محمدعلی شاه
پس از مرگ مظفرالدین شاه، ولیعهد او محمدعلی میرزا شاه شد و از همان ابتدا به مخالفت با مشروطه و مجلس پرداخت. او در مراسم تاجگذاری خود نمایندگان مجلس را دعوت نکرد.
به علاوه اگرچه نمایندگان دورهٔ اول مجلس که با حرارتی تمام جهت اصلاح اوضاع ایران میکوشیدند، با راندن مسیو نوز رئیس کل گمرک و وزیر خزانه از خدمت در مقابل سیاست روسیه که از او جداً حمایت میکرد، غالب آمدند؛ اما روسها شاه تازه را در دشمنی با مجلس و مشروطه روز به روز بیشتر تقویت نمودند تا آنجا که محمدعلی شاه، مشیرالدوله را از صدارت برکنار کرد و امین السلطان (اتابک اعظم) را که سالها صدراعظم دوره استبداد بود از اروپا به ایران فراخواند و او را صدراعظم کرد. از امضای قانون اساسی سر باز زد. پس از اعتراضات مردم به ویژه در تبریز، ناچار دستخطی صادر کرد و قول همراهی با مشروطه را داد. ولی هم شاه و هم اتابک اعظم همچنان به مخالفت با مشروطه و مشروطه خواهان مشغول بودند. اتابک اعظم را جوانی به نام عباس آقا تبریزی با تیر زد و کشت.
نشریه هفتگی صوراسرافیل در این دوران منتشر میشد و نقش مهمی در تشویق مردم به آزادیخواهی و مقابله با شاه و درباریان طرفدارش داشت.
با توجه به ناقص بودن قانون اساسی مشروطه که با عجله تهیه شده بود مجلس متمم قانون اساسی را تصویب کرد که در آن مفصلاً حقوق مردم و تفکیک قوا و اصول مشروطیت آمده بود. محمدعلی شاه به مجلس رفت و سوگند وفاداری یاد کرد. پس از چند روز او و دیگر مستبدان با همراهی شیخ فضلالله نوری عدهای را علیه مجلس در اطراف آن جمع کردند و به درگیری با نمایندگان و مدافعان مجلس پرداختند. با بمبی که یاران حیدرخان عمواوغلی به کالسکه حامل محمدعلیشاه انداختند به مقابله جدی با مجلس پرداخت و به باغشاه رفت و بریگاد قزاق را برای مقابله با مجلس آماده کرد.
به توپ بستن مجلس
بالاخره با فرستادن کلنل لیاخوف فرمانده بریگاد قزاق حمله به مجلس را آغاز کرد. لیاخوف با نیروهایش مجلس را محاصره کردند و ساختمان مجلس و مدرسه سپهسالار را در ۲۳ جمادیالاول ۱۳۲۶ (۲ تیر ۱۲۸۷/۲۳ ژوئن ۱۹۰۸) به توپ بستند. عده زیادی از مدافعان مجلس در این حمله کشته شدند. محمدعلی شاه لیاخوف را به حکومت نظامی منصوب کرد و به تعقیب نمایندگان و دیگر آزادیخواهان پرداخت. ملک المتکلمین و میرزا جهانگیرخان و قاضی ارداقی را در باغشاه پس از شکنجه در برابر محمدعلی شاه کشتند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#56
Posted: 26 Sep 2013 11:30
شکست در تهران
پس از حمله به مجلس و دستگیری و اعدام آزادیخواهان، جنبش مشروطه خواهی با شکست روبهرو شده بود. بسیاری از مشروطه خواهان مخفی شدند و برخی به خارج از ایران رفتند. از جمله مهمترین دلایل شکست مشروطه خواهان متفرق شدن نیروهای محافظ مجلس بود که برخی از وکلا برای آنکه بهانه به دست شاه ندهند نیروهای محافظ مجلس را متفرق کردند و حتی مهمات و اسلحهای که برای دفاع در نظر گرفته شده بود را از مجلس خارج کردند و با این کار به طور غیر مستقیم زمینه شکست مدافعین مجلس را فراهم کردند.
شکست در تهران شروع دورهای بود که به استبداد صغیر مشهور است.
قیام در تبریز
پس از حمله به مجلس و پخش خبر آن، در شهرهای دیگر ایران شورشهائی برخاست. مردم تبریز با شنیدن خبرهای تهران به هواداری از مشروطه و مخالفت با محمدعلی شاه برخاستند. انجمن تبریز عملاً جایگزین مجلس ملی شده بود. شاه نیروهای دولتی را برای سرکوب فرستاد. علی مسیو، ستارخان، باقرخان و حیدرخان عمواوغلی درتبریز به بسیج مردم و سازماندهی نیروی مسلح (مجاهدین مشروطه) برای مقابله با نیروهای دولتی کمک میکردند. در مدت یازده ماه یعنی از ۲۰ جمادیالاول ۱۳۲۶ ق تا هشتم ربیعالثانی ۱۳۲۷ ق مردم تبریز به سرکردگی ستارخان در مقابل بیش از سی هزار نیروی مهاجم به فرماندهی عین الدوله و صمد شجاع الدوله و شجاع نظام مرندی مقاومت کرد.گروهی از ایرانیان قفقاز نیز به مردم تبریز پیوستند و به مجاهدان قفقاز معروف شدند. علی مسیو از یاران حیدرخان عمواوغلی و یارانش هم دستهٔ مجاهدان تبریز را تشکیل دادند. محمدعلیشاه از تزار روسیه نیکلای دوم درخواست کمک کرد و تبریز به محاصره نیروهای روس و نیروهای دولتی درآمد. سردار یارمحمدخان کرمانشاهی که از فعالان مشروطه بود به یاری ستارخان و باقرخان شتافت. وی بعداً به وسیله عبدالحسین میرزا فرمانفرما حاکم کرمانشاه و عامل حکومت مرکزی در ۱۳ مهر ۱۲۹۱ ه. ش به قتل رسید. در آذربایجان، در پی بسته شدن راه تبریز - جلفا، و محاصره کامل شهر از طرف قوای شاه، گرسنگی و قحطی هولناکی بر مردم روی آورد و کار بر آزادیخواهان سخت شد. در اوایل ربیعالثانی سال ۱۳۲۷ ه. ق. (اردیبهشت ۱۲۸۸ ه. خ.) دولتین روس و انگیس موافقت کردند که قشون روس به بهانه شکستن خط محاصره و حمایت از اتباع بیگانه، و رساندن خواربار به آنان وارد تبریز شود. با ورود سپاهیان روس محاصره تبریز شکست و نیروهای شاه از شهر دور شدند. اما خاتمه کار تبریز به معنی پیروزی ارتجاع نبود و کوشش آزادیخواهان در نقاط دیگر ایران همچنان ادامه یافت.
قیام گیلان
در این اوقات کمیته «ستار» در گیلان تشکیل شده بود. یپرم خان ارمنی با مشروطهخواهان هم پیمان شد و جوانان ارمنی را برای نهضت بسیج کرد. در همین هنگام محمدولی خان تنکابنی از تبریز بازگشته بود. کمیته ستار با او مذاکره کرد و او را راضی کرد با نیروهایش برای پیروزی جنبش مشروطه به مبارزه برخیزد. در روز ۱۹ بهمن ۱۲۸۷ انقلابیون به کمک محمدولی خان تنکابنی و یپرم خان ارمنی حاکم رشت آقابالاخان را کشتند و شهر را تسخیر کردند. پس از آن تمام گیلان به تصرف آزادی خواهان در آمد. به موجب این پیروزی آنها رونوشتی به سفرای خارجی نوشتند که نزاعی با شاه ندارند و فقط در صدد احیای مشروطهاند. صدای انقلاب رشت به گوش شهرهای دیگر ایران و کشورهای آزاد جهان رسید و باعث دلگرمی مجاهدان تبریز شد. ستارخان و باقرخان تلگرافهای مهیجی ارسال کردند و متحصنین سفارتهای عثمانی و انگلیس به جشن پرداختند.
پس از این شاه قشونی برای تصرف گیلان فرستاد. قشون او در قزوین اردو زدند و پس از رسیدن نیروهای بیشتر به سمت شمال حرکت کردند ولی در ۳۰ کیلومتری رشت خبر رسید نیروهای دولتی رشیدالملک در حاشیه دریا از مجاهدان شکست خوردهاند و این خبر باعث دلسردی آنها شد و آنها به قزوین عقب نشینی کردند.
در سوی دیگر ایران، شهر اصفهان در نیمه دیماه به تصرف مشروطه خواهان بختیاری در آمد. بعد از آن تعدادی از آزادی خواهان تهران به اصفهان رفتند و با سردار اسعد بختیاری که به تازگی از پاریس بازگشته بود مذاکره کردند و اطمینان دادند قاطبه مردم تهران طرفدار مشروطهاند.
نقش عشایر
دو قوم بختیاری به ایلخانی سردار اسعد بختیاری و قشقایی به ایلخانی صولت الدوله قشقایی معروف به سردار عشایر از جنبش مشروطه حمایت کردند. علیقلی خان سردار اسعد که در آن هنگام در فرانسه مشغول معالجات چشم خود بود، در پاریس با تعدادی از مشروطهخواهان ارتباط تنگاتنگی داشت و خود نیز از مشروطهخواهان بود، پس از سفر به لندن و مشورت با وزارت خارجه انگلستان به اصفهان آمد.در حالی که در تبریز مجاهدین در محاصره قوای دولتی و همدستان خارجی آن بودند، در اصفهان اعتراضات به بستنشینی عدهای انجامید و قوای بختیاری که در آن هنگام توسط حاکم اصفهان و بختیاریها صمصام السلطنه رهبری میشد بسیج شده و به سوی اصفهان حرکت کردند. با پیوستن قوای بختیاری کار بالا گرفت. نجف قلی خان صمصامالسلطنه ایلخان بختیاری با نیروی مسلح زیادی به اصفهان وارد شد. ایل بختیاری با حرکت به سوی تهران و با همراهی مجاهدین شمال به فرماندهی سپهدار اعظم که در نزدیکی تهران به هم پیوستند، پس از شکست مقاومت نیروهای استبداد صغیر موفق به فتح تهران و شکست استبداد صغیر شدند.
نقش زنان در جنبش مشروطه
در فتح تهران یکی از زنان روشنفکر خاندان ایلخانی بختیاری به نام سردار بی بی مریم بختیاری با رشادت و دلیری به مبارزه با عمال استبداد برخاست. سردار مریم بختیاری قبل از فتح تهران مخفیانه با عدهای سوار وارد تهران شده و در خانه پدری حسین ثقفی منزل کرد و به مجرد حملهای سردار اسعد به تهران، پشت بام خانه را که مشرف به میدان بهارستان بود سنگربندی نمود و با عدهای سوار بختیاری، از پشت سر با قزاقها مشغول جنگ شد. او حتی خود شخصاً تفنگ به دست گرفت و با قزاقان جنگید. نقش او در فتح تهران، میزان محبوبیتش را در ایل افزایش داد و طرفداران بسیاری یافت. بعدها با دریافت مدال شجاعت از دولت آلمان به لقب سرداری مفتخر شد.
فتح تهران
ر تهران هم دوباره کوششها بالا گرفت. بالاخره نیروهای گیلان به فرماندهی سپهدار اعظم از شمال و نیروهای بختیاری به فرماندهی علیقلی خان سردار اسعد بختیاری از جنوب به سمت تهران آمدند و در نزدیکی تهران به هم پیوستند.
در پیشروی به سوی پایتخت، اردوی شمال و جنوب در بیست و چهار کیلومتری تهران به هم ملحق شدند. در این موقع نیروی روس، از انزلی وارد شده بود، به قزوین رسیده بود و اردوی انقلابی را از پشت سر تهدید میکرد.
نیروهای مجاهدین گیلان و بختیاری در ۱ رجب ۱۳۲۷ (۲۸ تیر ۱۲۸۸/۱۹ ژوئیه ۱۹۰۹) وارد تهران شدند و شاه و اطرافیانش به سفارت روس پناه بردند. انقلابیون مجلس عالی تشکیل دادند و محمدعلی شاه را از سلطنت خلع کردند و ولیعهد او احمد میرزا را به تخت نشاندند و علیرضاخان عضدالملک رئیس ایل قاجار به نیابت سلطنت او برگزیده شد. بار دیگر مجلس شورای ملی تشکیل شد و ظاهراً دوره استبداد به پایان آمد و مشروطه خواهان پیروز شدند.
مجلس دوم
مشروطه و قانون بار دیگر در کشور ایران به پا گشت. اما پیش از آنکه به ثمر برسد کسانی به نام رجال رشته کارها را از دست آزادی خواهان در ربودند و قانون و آزادی را در گهواره خفه کردند و هنگامی که فدائیان و جانبازان واقعی آزادی به مطلب پی بردند که بسیار دیر شده بود.
مجلس دوم در ۲۵ آبان ۱۲۸۸ یک سال پس از بسته شدن مجلس اول، با حضور شاه جوان گشایش یافت. در هنگام گشایش مجلس نگرانی از ماندن سپاهیان روس در کشور و اینکه وعده آشکار دادهاند که هرچه زودتر به این تشویش و نگرانی پایان دهند، در بیانات رسمی دولت انعکاس یافت، ولی این نیروها همچنان باقیماندند و هر روز فساد تازهای بر پا کردند. مجلس که بیشتر اعضای آن اشراف و خوانین بودند، در سراسر دوره تشکیل خود کاری انجام نداد. انقلاب مشروطیت ایران، اگرچه ضربه سنگین خود را بر پیکر استبداد وارد کرد و مجلس و قانون را در کشور برقرار ساخت، ولی از زمینداری داخلی و دولتهای خارجی شکست خورد.
دولت مستوفی الممالک، که پس از سپهدار به روی کار آمده بود، در مرداد ۱۲۸۹ به دستیاری نیروهای بختیاری و یپرمخان، یکی از افراد حزب داشناک که ریاست پلیس را داشت، آخرین دسته فدائیان را خلع سلاح کرد و از رئیس جمهور آمریکا، خواست که فردی را برای بازسازی خرابیهای مالی به ایران گسیل دارد. مورگان شوستر، که مرد کاردانی بود، در اردیبهشت ۱۲۹۰ با هیئت مستشاران مالی آمریکایی وارد ایران شد و با به دست آوردن اختیارات ویژه به کار پرداخت.
کارشکنیها همچنان ادامه داشت. روسها محمد علی شاه برکنار شده را دوباره به ایران برگرداندند تا مجلس را از کار و کوشش بازداشته و سازمان شوستر را براندازند. شاه برکنار شده ناگهان در گمش تپه (پهلوی دژ کنونی) پای به خشکی نهاد و با دستهای از ترکمانان به تهران یورش برد. اما چون مردم و مجلس و سران آزادی هم آواز بودند، همه این خیالات نقش بر آب شد و در پائیز سال ۱۲۹۰ ه. خ نیروی محمد علی میرزا درهم شکست و او باز به روسیه گریخت.
در میانه زد و خورد ملی گرایان با اردوی محمد علی شاه و در هنگامی که به نظر میرسید کار او یکسره شده و چارهای جز فرار ندارد، روس و انگلیس یک باره پرده از اهداف نهانی خود برداشته و انگلستان واحدهای هندی را برای گرفتن بخشهای مهم جنوبی ایران در بندر بوشهر پیاده کرد و حتا دستور گرفتن اصفهان (در منطقه روسی) و شیراز و بوشهر (در منطقه بی طرف) را به این واحدها داد. روسیه نیز سپاهیان دیگری به ایران آورد و به بهانه شگفت آور حمایت از زمینهای شعاع السلطنه نیروی خود را از رشت تا قزوین پیش آورد.
اولتیماتوم روسیه تزاری
روسیه تزاری با رایزنی انگلستان روز چهارشنبه ۷ آذر ۱۲۹۰ه. خ اولتیماتوم سختی به دولت ایران داد و به موجب آن از ایران خواست که مورگان شوستر و همراهانش هرچه زودتر ایران را ترک کنند و دولت ایران متعهد شود که در آینده برای به کارگیری مستشاران خارجی، پیشاپیش رضایت دولتهای روس و انگلیس را جلب کند و نیز هزینه لشکرکشی روسها را به ایران عهدهدار گردد. دست یازی ایران به انگلستان سودی نداشت و دولت مذکور، ضمن نامهای به وثوق الدوله وزیر خارجهٔ ایران، سفارش کرد فوراً تقاضای روسها را بپذیرد. اما مجلس ایران اولتیماتوم را به اکثریت قریب به اتفاق رد کرد و مردم در تبریز و گیلان به ایستادگی خود افزودند. روسها نیروی جدیدی به ایران آوردند و در تبریز و رشت و مشهد و شهرهای دیگر کشت و کشتار به راه انداختند. سرانجام در سال ۱۲۹۰ ه. خ دولت ایران اولتیماتوم را پذیرفت و ناصرالملک در مجلس را بست و سازمانهای ملی را با اعلان حکومت نظامی ممنوع کرد و به دست او و حسن وثوق الدوله ریشهٔ آزادی کنده و هرگونه فریاد اعتراض نسبت به بیگانگان در امور کشور و سیاست دولت در گلوی مردم شکسته شد. بعد از اشغال تبریز، روز ۱۰ دی ۱۲۹۰ روسها جمعی از بزرگان و پیشروان و در آن میان ثقةالاسلام، را در تبریز به دار کشیدند. کشتار تبریز ماهها ادامه یافت. روسها صمدخان شجاع الدوله حاکم مراغه، را به حکمرانی آذربایجان گماردند و به دست او از هیچ گونه بیرحمی و وحشی گری دربارهٔ مردم آذربایجان فروگذار نکردند.
بدین قرار آن جوش و خروش هفت سالهٔ جنبش مشروطهٔ ایران خاموش گشت و اندیشهها پست و کوتاه شد. مردان نیکوکار و غم خوار به کنار رفتند و گروهی از سررشتهداران خودخواه و کهنهکار، که هرچه گفتند و کردند به سود بیگانگان و زیان ایرانیان بود، قدرت و اختیار در دست گرفتند و حتا پس از پیش آمدن جنگ جهانی اول و رفع فشار اجانب باز در کالبد آزادی خواهی و میهن دوستی بر سر کار ماندند و رفتارهای خود را ادامه دادند.
پس از برانداختن مجلس و راندن شوستر دخالت بیگانگان در امور داخلی ایران به اوج خود رسید. روسها امتیاز راهآهن تبریز - جلفا و انگلیسیها امتیاز راه آهن محمره (خرمشهر) - خرمآباد را گرفتند و دولت ایران را وادار کردند که سیاست خود را با قرارداد ۱۹۰۷، که هیچیک از دولتها آن را به رسمیت نشناخته بودند، هماهنگ سازد. روسها در قزوین و تبریز از مردم مالیات میگرفتند و مانع حرکت نمایندگان آذربایجان به تهران میشدند و انگلیسیها نیز در ازای وام ناچیزی که به ایران پرداخته بودند، گمرک بوشهر را به دست گرفته بودند. ناصرالملک، نایبالسلطنه، بار سنگین سلطنت را بر دوش ناتوان احمدشاه جوان گذارده، رهسپار اروپا شده بود.احمد شاه واپسین پادشاه دودمان قاجار در سال ۱۲۹۳ ه. خ تاجگذاری کرد. چند ماه از تاجگذاری وی نگذشته بود که جنگ جهانی اول، که از مدتها پیش زمینه آن فراهم میگردید، درگیر شد. این جنگ که آن همه بدبختی و سیهروزی برای دنیا و ایران داشت، به مردم ایران در جنگ جهانی اول که از ستم همسایگان به تنگ آمده بودند، نجات داد و شکست روسیهٔ تزاری در جنگ و انقلاب اکتبر ۱۹۱۷، ایران را که در نتیجهٔ قرارداد ۱۹۰۷ در آستانهٔ چندپارگی بود، از چنگ استعمار رهایی بخشید.
جنبش مشروطه را به سه دوره بخش کردهاند:
مشروطهٔ اول از ۱۲۸۵/۱۹۰۶ تا ۱۲۸۶/۱۹۰۷ و گلولهباران مجلس؛
مشروطهٔ دوم از ۱۲۸۸/۱۹۰۹ تا ۱۲۹۹/۱۹۲۱ و کودتای سوم اسفند؛
مشروطهٔ سوم از ۱۳۲۰/۱۹۴۱ تا ۱۳۳۲/۱۹۵۳ و سرنگونی مصدق.
ترکیب تحصیلات نمایندگان پنج دوره نخست مشروطیت (ارقام درصد هستند)
سردر ساختمان مجلس شورای ملی، میدان بهارستان، تهران
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#57
Posted: 26 Sep 2013 14:40
جنبش جنوب ایران
جنبش جنوب ایران عمده مبارزات مردمی جنوب ایران، توسط مبارزان دشتی، دشتستان و تنگستان در بوشهر، بختیاریها در خوزستان و نیروهای مبارز در کازرون و فارس میباشد.
سابقه
آغازجنبش جنوب ایران را می توان سال 1622 دانست که در آن مردم هرموز علیه پرتغالیها بپا خواستند و سرانجام بافتح هرمز (۱۶۲۲) 22- 30 آوریل 1622 این یک رویداد مهم درتاریخ خلیج فارس است.. جنبش مردم جنوب بخصوص توسط مبارزان تنگستان، دشتی و دشتستان در عهد دوره قاجار بویژه عصر ناصری در مقابله با نیروهای مهاجم بریتانیا با تاثیرگزاری از مساله هرات شکل یافت. در دوره مشروطیت نقش مشروطه خواهی و آزادی طلبی داشت و در زمان رضاشاه در مبارزه با حکومت مرکزی و مقابله با پلیس جنوب فعال بود.
جنوب ایران بخصوص استان بوشهر در تحولات دو سدهٔ اخیر در چهار نوبت مورد هجوم نیروهای انگلیسی در سالهای ۱۸۳۷، ۱۸۵۶، ۱۹۰۹ و ۱۹۱۵ میلادی قرار گرفت. پیش از آن پرتغالیها در قرن شانزدهم بعنوان اولین یورش کنندگان در بندر ریگ و در فاصله ماههای آوریل تا جولای ۱۵۱۹م در ریشهر حضور یافتند. سپس تصرف جزیرهٔ خارگ توسط هلندیها در سال ۱۷۵۳م اتفاق افتاد که در هر کدام از مراحل یاد شده با مقاومت نیروهای مردمی جنوب همراه بودهاست.
دوره ناصری
از دوره فتحعلی شاه حکومت مرکزی درصدد تسلط و تحکیم قدرت بر نواحی شرق ایران را داشت و از سویی چون کامران میرزا از اطاعت دولت مرکزی سرباز میزد فتحعلی شاه مجبور به محاصره هرات شد اما آنجا را به تصرف در نیاورد. پس از او محمدشاه قاجار با لشکری در ۱۲۵۳ قمری هرات را محاصره کرد. در حالیکه مکنیل سفیر انگلیس در ایران با این امر مخالفت کرد و دولت وی با ایران قطع رابطه نمود و اعلام کرد درصورت ادامه محاصره با ایران وارد جنگ خواهد شد. تا اینکه دولت انگلیس نیروی نظامی خود را در سواحل بوشهر پیاده کرد دراین جریان، انگلیس با اعزام پنج فروند کشتی جنگی به عنوان اعتراض، جزیره خارک را اشغال کرد و تهدید به تصرف سواحل خلیج فارس و نواحی فارس نمود. سپاه ایران به ناچار در ۱۸ جمادی الثانی ۱۲۵۴ ه. ق (۸ سپتامبر ۱۸۳۸ میلادی) بدون اخذ نتیجهای از محاصره هرات دست برداشت و تمام شرایط انگلیس را پذیرفت. ضعف و بی تدبیری میرزا آغاسی و عدم آگاهی او از اوضاع آن روز در شکست ایران نقش عمدهای داشت.
ناصرالدین شاه در زمان حکومت خود توسط حسام السلطنه والی خراسان را با سپاهی هرات را محاصره کرد دولت انگلیس باز هم در اعتراض به اینکار با ایران قطع رابطه کرد و حسام السلطنه پس از ۵ ماه در سال ۱۲۷۳ هرات را کاملا تصرف کرد. دولت انگلیس بار دیگر به لشکرکشی بسوی بوشهر اقدام کرد. نیروهای انگلیسی با متفرق کردن نیروهای ایرانی، ۹ ربیعالثانی ۱۲۷۳/ ۷ دسامبر ۱۸۵۶ م. هلیله در دو فرسخی بوشهر را گرفتند و دو روز بعد به طرف قلعه بهمنی در یک فرسخی بوشهر روانه شدند که با مقاومت اولیه مجاهدین به پیشتازی باقر خان تنگستانی مواجه شدند که بعلت غلبه تجهیزات و نیروها این قلعه بدست انگلیسیها افتاد و احمد خان تنگستانی با هفتاد نیروی دیگر کشته شدند. مقاومت نیروهای مجاهدین نتوانست مانع تصرف بوشهر شود و شهر بدست نیروهای انگلیسی افتاد.
ناصرالدین شاه با تدارک سپاهی به فرماندهی شجاع الملک به جنوب اعزام کرد و سپاه خود را به نزدیکی برازجان رساند. قوای انگلیس پیش تاخته و برازجان را گرفتند اما در بازگشتشان به بوشهر در نزدیکی خوشاب در ۳ کیلومتری برازجان مورد هجوم سپاه ایران قرار گرفتند. ولی دست آخر غلبه با نیروهای بریتانیا بود. مجاهدین دشتستانی، دشتی، تنگستان و خشت برای نبرد نهایی هم داستان شدند. انگلیسیها محمره را هم گرفتند و بسوی اهواز پیش تاختند. خارک، بوشهر، برازجان، خرمشهر و اهواز مورد اشغال یا هجوم انگلیسیها واقع گردید. روسیه و فرانسه به ناصرالدین شاه پیشنهاد میانجیگری کردند و از او خواستند که نیروهای ایرانی هرات را تخلیه کند. سرانجام معاهده صلح به نام عهد نامه پاریس در ۷ رجب ۱۲۷۳ ق. بین دو کشور در جنگ منعقد شد و طی آن ایران از هرات و انگلیس از جنوب ایران خارج شدند. در این زمان آقاخان نوری صدراعظم ناصرالدین شاه، سخت و بدون پردهپوشی از انگلیس حمایت میکرد و خود، دستنشانده و عامل انگلیس بود.
مشروطیت و استبداد صغیر
دیدگاه اول
در سال ۱۳۲۴ ق. /۱۹۰۶ م. فرمان مشروطیت توسط مظفرالدین شاه پذیرفته و صادر گردید که مورد استقبال آزادی خواهان بلوکات و نواحی ایالت فارس و بنادر جنوب قرار نیز واقع گردید. در دوره محمدعلی شاه که حکومت مرکزی با آزادی خواهی مردم به مبارزه پرداخت رهبری آزادی خواهان در بوشهر بر عهده سید مرتضی اهرمی (علم الهدی) بود وی بدنبال فتوای علما از جمله استاد خود آخوند خراسانی و با توصیه و مشورت آیتالله سید عبدالحسین لاری و ملا علی تنگستانی و دیگر علما و تجار بوشهر و استمداد از حکام محلی از جمله خالوحسین بردخونی، رئیس عبدالحسین دشتی و رئیسعلی دلواری با همراهی قوای دشتی، دشتستان و تنگستان در سال (۱۳۲۷ ه. ق/ ۱۹۰۹ میلادی) اقدام به خارج کردن نیروهای طرفدار محمدعلی شاه از بندر بوشهر نمود و امورات آن را بدست گرفت. دولت انگلیس که مخالف آزادی خواهان بود نیز به بهانه دفاع از خارجیها و جهت حفظ منافع خود در بوشهر نیروی نظامی پیاده کرد نه ماه شهر بوشهر در اختیار آزادی خواهان بود. دو ماه پس از موفقیت وی دولت مرکزی احمدخان دریابیگی را جهت سرکوب سید و آزادی خواهان به حکمرانی کل بنادر جنوب تعیین گردید که وی با تحریک پراکنده کردن نیروهای مشروطه خواه نمود و شهر دوباره به کنترل نیروهای محمدعلی شاه قرار گرفت. سید به کنسولگری انگلیس برده شد و بدنبال حساسیت مبارزان منطقه از جمله رئیسعلی دلواری جهت تسخیر بوشهر و آزادی سید، دریابیگی وی را بدستور محمدعلی شاه با کشتی به نجف تبعید نمود.
دیدگاه دوم
در رابطه با تبعید سید مرتضی اهرمی با موافقت نجف چنین میخوانیم:
"بعد از دستگیری سید مرتضی، دریابگی راجع به رفتار او تلگرافی به نجف فرستاد و خواستار راهنمائی گردید. لذا در روز چهاردهم پاسخی دریافت کرد دایر براینکه سید مرتضی باید گوشمالی و اخراج گردد."
علیمحمد حکمت بوشهری در کتاب خود به نام «گوشهای از انقلاب مشروطیت در جنوب» مینویسد:
«من مدافع دریابیگی نیستم، به سوابق خوب و بد او هم کاری ندارم ولی دریابیگی هرکه بود و هرچه بود کسی نبود که دست التماس به سوی امثال سید خرقانی دراز کند. او یکبار بعد از حکومت مرحوم عماد نظام و بار دیگر پس از عزل میرزا رضا قلی خان سالار اعظم به حکمرانی بوشهر رسید و در هربار دست به کارهای خوب و بدی زد که در اینجا از موضوع بحث ما خارج است... تصرف بوشهر و تمام دوائر دولتی آن از این نظر بسیار حائز اهمیت بود که در صورت ادامه آن و تجزیه بوشهر از آن روی که نیروهای مسلح و ضعیف دولت وقت توانائی مقابله با سلحشوران انقلابی نداشتند، اقتصاد سایر قسمتهای دیگر کشور را نیز دچار رکود و فلج میکرد و این چیزی بود که سرانجام آن جز کنارهگیری شاه مستبد چیز دیگری نمیتوانست باشد. در همین جریان بود که سیاست سیاه چهره کریه خود را آشکار ساخت و مرتضی اهرمی را برانگیخت تا با لجاجت خود پیروزی درخشان«مجاهدین جنوب»را خدشهدار کند و چون مهمترین دوائر دولتی آن روز اداره گمرک بود درآمد آن را دیپلماسی محیل انگلیس در قبال قروض خارجی مطمئنترین وثیقه تشخیص داده بود. برای اینکه درآمد آن کاملا محفوظ و از هرگونه دستبرد مصون بماند مرتضی اهرمی را که گمان خطائی درباره او نمیرفت به عنوان«ناظر»و«امین وصول»درآمدها، مأمور حفظ وصولی«گمرک»کردند. ولی سید با«انجمن»و«مجاهدین»طریق خصومت در پیش گرفت. این رفتار باعث شد که فرصت به عوامل استبداد و عاملان بیگانه داده شود تا علیه آزادیخواهان دست به توطئه زنند و موضوع اختلاس وجوه«گمرک»با«بوق و کرنا» بهانه تبلیغ قرار گیرد.»
سپس میآورد:
«در همین هنگام مرحوم دریابیگی نیز به بوشهر آمد و مأموریت یافته بود آزادیخواهان جنوب را تنبیه کند و سر جای خود بنشاند. ولی او که مردی زیرک و وقتشناس بود بخوبی میدانست درافتادن با«انجمن اتحاد اسلامی»و آزادیخواهان غیور جنوب کاری بس صعب و دشوار بلکه امری پرخطر است. ازاینرو زهرچشم خود را متوجه سید اهرمی که خشم و غضب زعماء«انجمن»و مجاهدان انقلاب در حق خود برانگیخته بود کرد. با این کار چنین وانمود کرد که هم اوامر مرکز را اطاعت میکند و هم از خطری که از ناحیهء«انقلابیون»در صورت درگیر شدن با«زعماء انجمن»ممکن است دامنگیر او شود، اجتناب میورزد.»
آنگاه ادامه میدهد:
«دریابیگی هوشیارانه سید اهرمی را در فشار گذاشت. سید هم به خیال رسیدن کمک در خانه خود متحصن و حصاری شد و به وسیله نامه از دلواریها و دشتستانیها خواستار کمک گردید. دریابیگی ناچار دستور داد خانه او را به توپ بسته و او را از تحصن خارج و دستگیر سازند. پس از ویرانی خانه از صدمت توپ، مردم که اتلاف وجوه گمرک را مغایر حیثیت انقلابی خود میدانستند سید را در میان گرفته و شخصی به نام«سید غریب» با دار و دستهاش او را در کوچه و بازار گردانیدند. هنگامی که مأمورین«انجمن» برای نجات او آمدند و از دست مردم عصبانی که عده اوباش و اراذل هم قاطی آنها شده بودند نجاتش دادند، به جای این که اوامر زعماء را اطاعت و خود را در اختیار انجمن قرار دهد از دست نجاتدهندگان فرار کرد و به زیر بیرق کنسولگری انگلیس گریخت و آنجا«بست» نشست.»
در رابطه با نظر سید مرتضی اهرمی در مقطعی در مورد بالیوزگری انگلیس و برخی نوشتههای او به بالیوز چنین میخوانیم:
"در همین اثنا سید مرتضی همـ که اکنون با قطع نیازمندیهایشـ مواضعاش متزلزل گردیده نامهای به بالیوز نوشته و از او خواسته باور کند که او تمامی تفنگچیهای تحت امرش را اخراج کرده و تنها تعداد بسیار اندکی برای نیاز خود، نگه داشتهاست...... بی هیچ تردید در روز پانزدهم سید به یکی دیگر از سران تنگستان نامه فرستاده و تذکر داده که نارضائیهای کنونی فقط پیروزی نهائی استبداد خواهد شد و بالیوز هم به هیچ وجه مخالف آرمان ناسیونالیستها نیست و هر کسی غیر از این گوید، دروغ محض است. او نامهاش را با این درخواست از رئیس تنگستانی به پایان رسانده که از بالیوزگری بیمی به دل راه نداده بلکه برای همکاری با او (باسید) جهت اشغال بوشهر برای آرمان ناسیونالیست، به بوشهر برگردند: او نامههای دیگری هم با همین لحن به رؤسای مختلف فرستاده که پیش از این به کمک او آمده اما با پیاده شدنِ تفنگدارانِ دریائی انگلستان از ناوهای جنگی «فاکس» و «اسفینکس»، شهر را ترک کرده بودند."
بالیوز انگلیس در مورد سید مرتضی اهرمی و دریابیگی و چرایی نگه داری تفنگچیان خود در بوشهر چنین میگوید:
"اوضاع شهر و شبه جزیره بوشهر رو به بهبود نهاده و تیراندازی در شبها تا حدودی پایان یافتهاست اما اگر تفنگداران انگلیسی شهر را ترک میکردند اوضاع به فوریت به هرج و مرج می گرائید زیرا اولاً سید مرتضی هنوز عنصری خطرناک است و در ثانی ورودِ قریب الوقوع دریابگی – به خاطر تامین منافع شاه – مانع از آن میگردد که اوضاع – از سوی مردم – به شرایط عادی برگردد. به همین دلیل بازار در روز به طور کامل یا جزئی، تعطیل میباشد."
تندیس رئیس علی دلواری
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#58
Posted: 26 Sep 2013 14:46
جنگ جهانی اول
در آغاز جنگ جهانی اول، علیرغم اعلام بی طرفی دولت مرکزی ایران، قوای روس از شمال و نیروهای انگلستان از جنوب، ایران را در معرض هجوم قرار دادند و کشتیهای جنگی انگلستان در ۲۸ رمضان سال ۱۳۳۳ ه. ق برابر با ۸ اوت ۱۹۱۵/ ۱۷ مرداد ۱۲۹۴ به قصد تصرف بوشهر و نواحی آن در مقابل آن لنگر انداختند. و خارک، بوشهر، برازجان، و... را بلافاصله به اشغال خود در آوردند. در همین زمان علماء و مجتهدین مقیم «نجف» و «کربلا» از جمله آیت الله شیرازی طی فتواهای جداگانهای علیه بریتانیا اعلام جهاد کردند. رئیس علی دلواری در راس قوای تنگستانی با همراهی خالوحسین بردخونی در راس قوای دشتی، شیخ حسین خان چاه کوتاهی و زایرخضرخان اهرمی بر علیه اشغالگران به نبرد پرداختند. در ۳ شوال/ ۱۳ اوت انگلیسیها عملیات حمله به دلوار را آغاز کردند. نیروهای تنگستانی و دشتی دست به شبیخون علیه انگلیسیها زدند و تلفات به آنان وارد آوردند. و آنها را مجبور به عقب نشینی کردند. در ۱۲ شهریور ۱۲۹۴ خورشیدی، شب ۲۳ شوال ۱۳۳۳. ق (۳ سپتامبر ۱۹۱۵) رئیسعلی دلواری در یک حملهٔ شبانه که به مواضع دشمن (انگلیسیها) در منطقه «تنگک صفر» توسط یکی از خودیهای خائن از پشت موردهدف گلوله قرار گرفت و شهید شد.
پس از کشته شدن رئیسعلی دلواری برای آزادی بوشهر جنگ در منطقهٔ «کوهکزی» نزدیکی بوشهر، ادامه یافت. در جنگ کوهکزی مجاهدان از جمله زائر خضرخان، شیخ حسین خان چاهکوتاهی و خالوحسین از خود شجاعت و دلاوری فراوانی نشان داند. در این جنگ و گریز هرچند ابتدا همراه با عقب نشینی نیروهای مهاجم انگلیسی بود اما عاقبت مجاهدان مجبور به عقب نشینی شدند. عبدالحسین فرزند شیخ حسین خان کشته شد و خالوحسین در حال نبرد از ناحیه ران و بازو به شدت مجروح شد. در این حال فشنگهای خالوحسین نیز به اتمام رسید و او توسط انگلیسیها دستگیر شد. بلافاصله پس از جنگ کوه کزی شایعه کشته شدن خالوحسین در جنگ، در سرتاسر جنوب و حتی روزنامههای شیراز و تهران انتشار یافت. روزنامه «رعد» به سردبیری «سید ضیاءالدین طباطبائی»، نیز در ستون اخبار داخلی کشور با استناد به تلگرافهای رسیده از برازجان به وزارت داخله، خبر کشته شدن خالو را منتشر کرد. امااین خبر زود تکذیب شد. انگلیسیها پس از محاکمه خالوحسین او را به بوشهر بردند و سوار کشتی نظامی کردند و به شهر «بصره» انتقال دادند. به دنبال بازداشت دکتر لیسترمان قنسول آلمان در بوشهر و بازداشت و تبعید ۱۴ نفر از احرار بوشهر و اسارت خالوحسین، مجاهدین «حزب دموکرات فارس» به رهبری «اورعلیقان خان پسیان» در روز دوم محرم ۱۳۳۴ ق. (۱۰ نوامبر ۱۹۱۵ م.) کودتایی در شیراز ترتیب داده و در اولین اقدام «فردیک اکنورد» کنسول بریتانیا در فارس همراه چند نفر زن و مردانگلیسی را اسیر کردند که نزد شیخحسینخان و زایر خضرخان به اهرم فرستاده شدند. انگلیسیها از شنیدن این خبر آشفته شدند و خود را مهیای حمله به اهرم کردند ولی بعد از مدتی مذاکراتی بین انگلیسیها و سران تنگستان برای آزادی به طور رسمی آغاز شد.
طی مذاکرات فی مابین قراردادی در تاریخ هفتم اوت ۱۹۱۵. م/ هفتم شوال ۱۳۳۴. ق در محل سر بَسْت چُغادَک به امضای ماژور تریور، قائم مقام کنسول انگلیس در بوشهر، و زایرخضرخان تنگستانی (امیر اسلام) و شیخ حسین خان چاه کوتاهی (سالار اسلام) به انجام رسید.از مفاد این قرارداد (صلح نامه):
۱ــ استرداد اسرای تنگستانی و دشتی که در جنگ گرفتار شده بودند، از جمله خالو حسین دشتی و هر کس دیگری که انگلیسیها در اختیار داشتند.
۲ــ استرداد حاج علی تنگستانی، کدخدای تنگک و اتباعش.
۳ــ مرخصی آلمانیهایی که در بنادر خلیج فارس گرفتار شده بودند، یعنی کنسول و تاجر آلمانی با خانمش و طبیب آلمانی در بندر ریگ و سه نفر تاجر آلمانی که در بنادر دیگر گرفته بودند.
۴ــ تحویل دادن چای توقیفی اهالی تنگستان که در بحرین ضبط شده بود.
۵ــ پس دادن دو هزار تومان پول آقای شیخ حسین خان چاه کوتاهی (سالار اسلام) که در بوشهر گرفته بودند.
۶ــ افتتاح آزادراه بوشهر برای عبور و مرور عموم اهالی به خصوص اهالی تنگستان و عدم تعرّض احدی به راه شاهی.
زایرخضرخان و شیخ حسین خان هم شروط زیر را متقبل شدند:
۱ــ استرداد اسرای انگلیسی که هشت نفر بودند و دو نفرشان را به سبب مریضی و به مقتضای عالم انسانیت مرخص کرده بودند.
۲ــ برقراری امنیت راه شاهی در حدود خاک خود، به طوری که اگر مال التجارهای گم شود، غرامت آن را بدهند.
۳ــ حفظ خط تلگراف پس از تعمیر آن.
مبادلهٔ نهایی اسراء (۲۰ اگوست ۱۹۱۶ میلادی) به انجام رسید. خالوحسین با کمال میمد در خور خان از کشتی پیاده و مورد استقبال سران دشتی و روحانیون محلی و مردم قرار گرفتند و به وطن برگشتند. و در شوال ۱۳۳۴ صلحنامهای بر سر موارد توافقی به امضا رسید.
انگلیسیها پس از آن در فکر سرکوبی مبارزان جنوب بود. دولت مرکزی با همدستی انگلیس پلیس جنوب ایران را به بهانه خلع سلاح جنوب جهت سرکوب مقاومت جنوب به فرماندهی پرسی سایکس ژنرال انگلیسی، در سال ۱۹۱۶ میلادی تشکیل داد. سایکس به جنوب ایران آمد و با یک سپاه ۱۱هزار نفری هندی، ایرانی و افسرهای انگلیسی مامور سرکوب مبارزان و مقاومت مردم جنوب شد. او مقر فرماندهی خود را شهر شیراز قرار داد و با همکاری عبدالحسین فرمانفرما و دیگر متنفذین هواخواه انگلیس به سرکوبی نهضت جنوب پرداخت.
در ۱۳۳۶ در جریان بازگشایی جاده شیراز و طرح احداث راهآهن در منطقه، شیخ حسین خان و زایر خضر و محمد برازجانی، که از اهداف انگلیسیها در کشیدن راهآهن اطلاع داشتند، استقلال ایران را در خطر دیدند و در نامهای از کنسولگری انگلیس خواستند تا پاسخ دهد که احداث راهآهن طبق معاهده با دولت ایران بودهاست یا خیر و چون انگلیسیها پاسخی ندادند، مجاهدان به قصد نبرد با آنان در چُغادک مستقر شدند ولی، بر اثر خیانت عدهای از همراهان خویش، ناچار به عقبنشینی شدند. انگلیسیها پس از تصرف چغادک، چاهکوتاه را نیز تصرف کردند و شیخ حسینخان را، که به چاهکوتاه پناه برده بود، وادار به عقبنشینی کردند وی ناچار به قلعه فاریاب در منطقه بلوک پناهنده شد. انگلیسیها، پس از تصرف چاهکوتاه، ضابطی آن را به شیخعبداللّه چاهکوتاهی، برادر شیخحسین، سپردند.
انگلیسیها چند ماه شیخحسین را تعقیب و با هواپیما مواضعش را بمباران میکردند. در آن زمان، بهجز معدودی تفنگچی کسی با وی نمانده بود. سرانجام شیخحسینخان، خسته از این همه جنگ و گریز، در شعبان ۱۳۳۸ به اتفاق چند تن از یارانش برای ارسال تلگرام و کسب تکلیف از مرکز، به باغی در نزدیکی چاهکوتاه رفت در آنجا تفنگچیان انگلیسی و پلیس جنوب وی و همراهانش را محاصره و به آنها حمله کردند. شیخحسینخان پس از مدتی مقاومت از پای در آمد. تمام همراهان شیخ حسین، از جمله پسرش شیخخزعل، در این درگیری کشته شدند.
در زمان پهلوی اول (آغاز حکومت: ۱۳۰۴خ «۱۳۴۳ق/۱۹۲۵م») نیز این سیاست ادامه داشت، خوانین منطقه در برابر سیاست دولت رضاشاه مبنی بر خلع سلاح جنوب ایران و ایلات و عشایر ایستادگی کردند و بسال ۱۳۰۸ شمسی دست به نبرد مسلحانه با نیروهای ارتش دولت مرکزی زدند. افراد زیادی از یزرگان نهضت جنوب به این وسیله از بین رفتند و یا خلع ید شدند. از جمله خالوحسین که با آنها درگیر بود به این بهانه دستگیر و به شیراز تبعید و زندانی گردید.
سالشمار جنبش جنوب
۱۱۱۴ه. ش/۱۷۳۵م: نادر شاه افشار بوشهر را به عنوان مرکز نیروی دریایی خود برگزید. از این زمان تاریخ جدید بوشهر آغاز گشت و با حاکمیت خاندان آل مذکور مبدل به مهمترین بندر تجاری ایران گردید.
۱۱۳۶ه. ش/۱۷۵۷م: آغاز پادشاهی مستقل کریم خان زند. در دوره کریم خان زند خوانین و جنگویان دشتی، دشتستانی و تنگستانی به یاری او شتافتند. لذا از این زمان در حیات سیاسی کشور نقش مهمی پیدا کردند. تأسیس نمایندگی بریتانیا در بوشهر (۱۱۴۱ه. ش/۱۷۶۲م)
۱۱۷۴ه. ش/۱۷۹۵م: تأسیس سلسله قاجاریه به وسیله آغا محمد خان، گشایش اولین کنسولگری بریتانیا در بوشهر (۱۱۹۰ه. ش/۱۸۱۲م)، در پی شکست فتحعلی شاه قاجار در برابر روسیه عهد نامه ننگین گلستان منعقد شد (۱۱۹۱ه. ش/۱۸۱۳م)
۱۲۰۶ه. ش/۱۸۲۸م: انعقاد عهدنامه ننگین ترکمانچای-از دست رفتن اراضی شمال رود ارس۰آغاز مداخلات وسیع بیگانه و کسب امتیازات توسط آنان
۱۲۱۱ه. ش/۱۸۳۲م: یاغیگری کامران میرزا حاکم هرات.
۱۲۱۶ه. ش/۱۸۳۷م: محمد شاه برای دومین بار اقدام به لشکرکشی به هرات و محاصره این شهر نمود. واکنش نظامی دولت انگلیس در بوشهر و مقابله مردمی و شکست انگلیس.
۱۲۱۶ه. ش/۱۸۳۷م: تصرف جزیره خارک توسط انگلیس
۱۲۱۷ه. ش/۱۸۳۸م: هیأت سیاسی نظامی انگلیس از ایران خارج شدند
۱۲۲۱ه. ش/۱۸۴۲م: تخلیه جزیره خارک توسط انگلیسیها، گشایش مجدد قنسولگری بریتانیا در بوشهر
۱۲۲۷ه. ش/۱۸۴۸م: محمد شاه درگذشت و جانشینی ناصرالدین شاه
۱۲۳۲ه. ش/۱۸۵۳م: طرفداری ناصرالدین شاه از روسیه در جنگهای کریمه با عثمانی
۱۲۳۴ه. ش/۱۸۵۵م: تحدید تصرف هرات و اعزام نیرو از مرکز به خراسان.
۱۲۳۵ه. ش/۱۸۵۶م: دسامبر: تصرف خارک بدون مقاومت و سپس بوشهر توسط انگلیس، با شکستن مقاومت تنگستانیها به رهبری باقرخان. و تحدید به تصرف دیگر نواحی ایران (خرمشهر - اصفهان) درصورت ادامه تصرف هرات توسط ایران.
۱۸۵۷: فوریه - تخلیه برازجان پس از تصرف برازجان و تخلیه زودهنگام آن توسط انگلیسیها با مشاهده اقتدار مجاهدین
۱۸۵۷: ۴ مارس - پذیرش عهدنامه پاریس توسط ناصرالدن شاه، که براساس آن افغانستان برای همیشه از ایران جدا میشد.
۱۸۵۷: ۲۶ مارس - هجوم انگلیس به خرمشهر
۱۸۵۷: سپتامبر - ناصرالدین شاه فراخوانی نیروهای ایران را از هرات توسط ناصرالدین شاه
۱۸۵۸م فوریه - پایان دادن به اشغال خارک
۱۲۷۴ه. ش/۱۸۹۵م: قتل ناصرالدین شاه و جانشینی مظفرالدین شاه
۱۲۸۵ه. ش/۱۹۰۶م: به دنبال مبارزات خونین مردم ایران مظفرالدین شاه با استقرار مشروطیت موافقت نمود. او ده روز بعد از امضای قانون اساسی از دنیا رفت و محمدعلی شاه به سلطنت رسید. احمدخان دریابیگی حکمران بنادر شد. آغاز حکمرانی غضنفرالسلطنه در برازجان - آغاز به قدرت رسیدن زائرخضرخان در اهرم
۱۲۸۶ه. ش/۱۹۰۷م: طی قراردادی بین متحدین جنوب ایران از آن انگلیس شد. پس از انعقاد قرارداد ۱۹۰۷م فیما بین دولتین روسیه و بریتانیا، انگلیسها، یک عده نظامی در بوشهر پیاده کرده، عازم شیراز شدند. عدهای از اهالی بوشهر که محرک و پیشوای آنها میرزا علی کازرونی بود چند تلگراف به ناصر دیوان کازرونی مخابره و از او تقاضا کردند که از عبور قشون اجنبی جلوگیری نماید. ناصردیوان در محلی به نام تنگ ترکان با عدهای تفنگچی با اردوی انگلیسی مصادف داده ضربات مهلکی بر آنها وارد کرده و آنها را مجبور به عقب نشینی نمود.
۱۲۸۷ه. ش/۱۹۰۸م: در زمان استبداد صغیر محمدعلی شاه، مرحوم آیت الله سید عبدالحسین لاری که از علما و مجتهدین اعلم جنوب و از طرفداران جدی مشروطه و حکومت دموکراسی بود به مرحوم سید مرتضی علم الهدی دستور داد که بوشهر را از تصرف مستبدین و طرفداران محمد علی شاه خارج کنند. سید مرتضی مجتهد اهرمی با کمک رئیس علی دلواری و مرحوم میرزا علی کازرونی گمرک و سایر ادارات دولتی بوشهر را به تصرف درآورد و محافظت مال التجاره آن را که بالغ بر دو میلیون تومان بود به رئیس علی با یکصد نفر تفنگچی همراه او سپرد. رئیس علی دلواری در تمام مدتی که در بوشهر بودند (قریب ۹ماه) با مردم این شهر با حسن سلوک رفتار نموده، به نحوی که این معنی موجب تعجب و تحیّر دوست و دشمن گردید.
۱۲۸۸ه. ش/۱۹۰۹م (۵ فروردین ۱۲۸۸ه. ش): اهالی بندر لنکه اعم از شیعه و سنی به تبعیت از نهضت مردم بوشهر به رهبری شیخ شبر، ادارات دولتی را تصرف و نایب الحکومه را وادار به تسلیم نمودند.
۱۲۸۸ه. ش/۱۹۰۹م: محمد علی شاه قاجار بعد از سه سال حکومت مستبدانه و قتل و کشتار آزاد ی خواهان از حکومت معزول شد و فرزند خردسالش احمد شاه به جانشینی وی تعیین گردید.
۱۲۸۹ه. ش/۱۹۱۰م: واسموس به عنوان کنسول آلمان وارد بوشهر شد.
۱۲۹۴ه. ش/اوت۱۹۱۴م: در اوایل ماه اوت جنگ جهانی اول شروع شد و کشورهای آلمان، اتریش، روسیه، فرانسه، و انگستان درگیر شدند. دولت مستوفی الممالک در غیاب مجلس شورای ملی با صواب دید جمعی از رجال برجسته کشور تصمیم گرفت، ایران را رسماً بی طرف اعلام دارد تا بدین وسیله کشور را از مهلکه جنگ دور کند.
۱۲۹۴ه ش/۸اوت ۱۹۱۵م: تصرف بوشهر توسط انگلیسیها و مقاومت تنگستانیها برهبری رئیسعلی دلواری
۱۸اکتبر: احمد خان دریابیگی به حکمرانی بنادر منصوب شد.
۱۹۱۵م: مستوفی الممالک از مقام نخست وزیری استعفا داد و مشیرالدوله به جای وی به نخست وزیری رسید.
نیمه اوت ۱۹۱۵م: حمله انگلیسیها به دلوار و مقاومت مجاهدین تنگستان برهبری رئیسعلی و دشتی برهبری خالوحسین بردخونی و شبیخون به دشمن توسط مجاهدین.
سپتامبر ۱۹۱۵م: تبلیغات گسترده مجاهدین در شیراز علیه انگلیس
۱۲شهریور ۱۲۹۴/ ۳ سپتامبر۱۹۱۵: قتل رئیسعلی دلواری در تنگک صفر در یک شبیخون به اردوگاه انگلیسیها
سپتامبر۱۹۱۵: جنگ کوکزی و اسارت خالوحسین
مهر/ اکتبر ۱۹۱۵م: مخبرالسلطنه والی فارس برکنار و قوام الملک از طرفداران انگلیسیها والی شد.
آبان ۱۲۹۴/ ۱۰ نوامبر۱۹۱۵: مجاهدان شیراز کنسول انگلیس را تصرف کردند و اسرا را به بوشهر فرستادند که در پایان با اسرای مجاهدین مبادله شدند.
بهمن ۱۲۹۴/ژانویه ۱۹۱۶: تشکیل پلیس جنوب
۷اردیبهشت ۱۲۹۵/ ۱۷آوریل ۱۹۱۶: جنگ چغادک
مرداد۱۲۹۵/زوئیه و اوت ۱۹۱۶: مذاکره و مبادله اسراء
۲۶آذر ۱۲۹۵/ ۱۷دسامبر۱۹۱۶: یک واحد پلیس جنوب که در کازرون مستقر بود از جانب ناصرالدیوان کازرونی کلانتر آن جا مورد حمله قرار گرفت و پس از خلع سلاح از شهر بیرون رانده شدند. حاکم شهر کازرون نیز که گرایشات انگلیسی داشت به وسیله ناصرالدیوان زندانی گردید.
اردیبهشت ۱۲۹۶/آوریل۱۹۱۷: حمایت انگلیسیها از احمد خان دریابیگی در اعزام قوایی بر ضد رهبران قیام چاه کوتاه، تنگستان و برازجان
۳۰آذر۱۲۹۵/ ۲۱دسامبر۱۹۱۶: پاسگاه پلیس جنوب در دشت ارژن توسط مخالفان انگلیس
۴خرداد ۱۲۹۷/ ۲۵مه ۱۹۱۸: حمله مجاهدان فارس به فرماندهی صولت الدوله و همکاری ناصر دیوان کازرونی علیه انگلیسیها
۱۴مرداد۱۲۹۷/ ۵اوت۱۹۱۸: صمصام السلطنه استعفاء داد و کابینه جدیدی به ریاست وثوق الدوله تشکیل گردید.
شهریور ۱۲۹۷/سپتامبر۱۹۱۸: جنگ سردار احتشام با رقیب خود صولت الدوله
۳۰شهریور ۱۲۹۷/ ۲۱سپتامبر۱۹۱۸: نیروهای مجاهدین در چاهکوتاه جمع آمده و در چغادک موضع گرفتند. با حمله انگلیسیها یکهفته بعد عقب نشستند.
مهر ۱۲۹۷/اکتبر۱۹۱۸: غضنفرالسلطنه با تمام افرادش به ارتفاعات اطراف کوه گیسکان پناه برده، شیخ حسین خان، چاه کوتاه را ترک گفته و به بوشکان پناه برد و زائرخضرخان در شبهای ۱۴و۱۵مهر همراه افرادش به اردوی انگلیسیها در عالی چنگی شبیخون زد.
۱آبان ۱۲۹۷/ ۲۳اکتبر۱۹۱۸: تصرف برازجان
۱۷دی ۱۲۹۷/ ۳۱دسامبر۱۹۱۸م: نیروهای انگلیسی برای حمایت از نیروهای تحت فرمان دریابیگی به اهرم رفتند
۱۲۹۸ه. ش/۱۹۱۸م: واسموس دستگیر و به آلمان فرستاده شد -
۱۲۹۸ه. ش/۱۹۱۸م: شیخ حسین خان در هجوم به چاهکوتاه همراه با فرزندش کشته شد.
۱۲۹۹ه. ش/۱۹۱۹م: غضنفرالسلطنه که از طرف انگلیسیها به شیراز تبعید شده بود با انتخاب مصدق السلطنه به سمت والی فارس مجدداً به عنوان ضابط خطه برازجان تعیین و زمام امور آن ناحیه را به عهده گرفت.
۱۳۰۱ه. ش/۱۲۹۱م: مراجعت احمد شاه قاجار از اروپا به ایران از طریق بوشهر
فروردین ۱۳۰۱ه. ش/۱۹۲۱م: زایر خضر خان همراه با پسرش بدست انگلیسیها کشته شد.
۱۳۰۸ه. ش/۱۹۲۷م: غضنفرالسلطنه که سالها بر علیه استعمارگران مبارزه نموده با توطئهای حساب شده با همیاری اولیاء دولت موقت (رضاخان) کشته شد.
فعالان و مبارزان جنبش جنوب
سید عبدالحسین لاری
سید مرتضی مجتهداهرمی
سید عبدالله بلادی بوشهری
شیخ محمدجعفر محلاتی
شیخ محمدحسین برازجانی
رئیسعلی دلواری
شیخ حسین خان چاهکوتاهی
زایر خضرخان اهرمی
غضنفرالسلطنه برازجانی
خالوحسین بردخونی
باقرخان تنگستانی
احمدخان تنگستانی
ناصر دیوان کازرونی
محمدرضا کازرونی
اسماعیل خان صولةالدوله قشقایی
رئیس عبدالحسن رزمی
احمد خان اخگر
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#59
Posted: 26 Sep 2013 14:56
جنبش جنگل
جنبش جنگل یا نهضت جنگل یا قیام جنگل، جنبشی سیاسی همراه با مبارزهٔ مسلحانه در ایران بود که از سال ۱۲۹۳ به رهبری میرزا کوچکخان جنگلی به مبارزهٔ مسلحانه بر ضد ارتش خارجی داخل خاک ایران و بریگاد قزاق، که زیر دست افسران روسی تعلیم و تربیت شده بودند، پرداخت. آنچه روشن است تعداد زیادی از انقلابیهای جنگل در درگیری های مسلحانه با لشگرهای انگلیس، روسیه و ارتش سلطنتی قاجار کشته شدند.
جنگ جهانی اول و پادرمیانی انگلیس و روسیه تزاری در آن و ناتوانی شدید حکومت مرکزی ایران در اثر فقدان حمایت های خارجی، فضای سیاسی و اجتماعی آمادهای را برای ایجاد و رشد حرکتهای مردمی به وجود آورد. در این فضای آماده، جنبش جنگل در شهریور ۱۲۹۳ شمسی (اوت ۱۹۱۴) شکل گرفت و در مدتی کوتاه نه تنها در گیلان، بلکه در اکثر نقاط ایران با استقبال مردم روبرو شد و روزبه روز بر توان نظامی آن افزود، به طوری که به خطری جدّی برای سیاست استعماری انگلیس در منطقه تبدیل شد. میرزا و یارانش نشریهای نیز به نام جنگل منتشر مینمودند که در مجموع در سه دوره مجزای انتشارش مشتمل بر ۳۹ شماره شد.
روزنامه جنگل
نخستین دورهٔ روزنامهٔ جنگل از یکشنبه ۱۹ شعبان ۱۳۳۵(۲۰ مرداد ۱۲۹۶،۱۰ ژوئن ۱۹۱۷) منتشر شد و تا شمارهٔ ۳۱ (۱۷ شعبان ۱۳۳۹،۱۸ خرداد ۱۲۹۷،۸ ژوئن ۱۹۱۸) ادامه یافت. (چاپ سنگی- محل چاپ کسما). در نخستین شماره غلامحسین کسمائی نویدی به عنوان مدیر روزنامه معرفی شده و از شمارهٔ دوم تا شمارهٔ سیزدهم، نام حسین کسمائی مجاهد معروف مشروطیت به عنوان مدیر مسئول روزنامه درج شده است؛ بار دیگر از شمارهٔ ۱۳ تا ۳۱ تنها نام غلامحسین کسمائی نویدی به عنوان (سردبیر)آمدهاست. به نوشتهٔ ابراهیم فخرائی منشی مخصوص میرزا کوچک، حسین کمسائی فقط تا شمارهٔ ۹ سردبیر روزنامهٔ جنگل بوده و از شمارهٔ ۹ کنارهگیری کرده است.
درگیری با قوای بریتانیا
ژنرال دنسترویل فرماندهٔ نیروهای نظامی بریتانیا در شمال ایران در مورد خطوط اصلی سیاست آن دولت در ایران مینویسد:«به عقیدهٔ من نبایستی طوری رفتار کنیم که ایرانیان هوشیار شده بفهمند با این که ما خودمان یک مملکت دموکراسی هستیم در مملکت آنها، ملاکین و سرمایهداران عمده را بر علیه نهضت دموکراسی تقویت میکنیم». این سیاستی بود که روسها نیز بی پرواتر از آن پیروی میکردند.
جنگلیها از پشتیبانی آن قسمت از بازرگانان و مالکان گیلان که تمایل ناسیونالیستی داشتند برخوردار بودند. دهقانان، پیشه وران و تهیدستان شهری نیز از حملات ضدّ امپریالیستی آنها حمایت میکردند. جنگافزار مبارزان جنگل در آغاز از داس و نیزه و سلاحهای کهنه فراتر نمیرفت، امّا اندکاندک جنگافزارهای بیش تری در اختیار مبارزان قرار گرفت. مبارزان و اسلام خواهان عثمانی با ارسال سلاح و تعدادی افسر آلمانی و اتریشی نیز در آموزش نیروها به میرزا کوچک کمک میکردند.
هنگامی که انگلیسیها مجبور به عقب نشینی از قفقاز شدند و ارتش سرخ صحنه قفقاز را از قوای خارجی و نیروهای ارتجاعی داخلی پاک کرد، میرزا کوچک خان با کمک حزب عدالت و تودههای مردم که از پیروزیهای انقلاب اکتبر به جنبش آمده بودند، به رشت وارد شد. در این حکومت، کمونیستها، جنگلیها، احسان اللّه خان و خالو قربان که نماینده قشرهای گوناگون اجتماعی بودند، شرکت داشتند.
دیری نپایید که در رهبری جنبش جنگل اختلاف بروز کرد. میرزا کوچک خان، حکومت انقلابی را ترک کرد و به جنگل عقب نشست و حکومت جدید به ریاست احسان اللّه خان تشکیل گردید. این انشعاب و اختلاف ضربت سختی به جنبش انقلابی گیلان زد.
در این موقع قوای دولتی با کمک نیروهای نظامی انگلیس حمله بزرگی علیه نیروهای مسلح انقلابی که تا نزدیک قزوین پیش آمده بودند، آغاز کردند و آنها را تا بندر انزلی عقب نشاندند.
پافشاری مبارزان و کمک انقلابیون قفقاز توانست مهاجمان را به عقب راند. شهر رشت بار دیگر بدست انقلابیون افتاد. حیدرعمواوغلی بدان سامان شتافت تا بکار سامان دهد. اما اختلاف ریشه دار از یک طرف و تحریکات حکومت قوام و انگلیسها از طرف دیگر کار را به انجا رساند که میرزاکوچک خان عدهای از سران نامدار کمونیست را برای مذاکره به جنگل دعوت و آنها را غافل گیر کرده، به قتل رساند و به این ترتیب زمینه پیروزی قوای دولتی فراهم گردید.
ژنرال دنسترویل فرمانده نیروهای انگلیسی در شمال ایران در خصوص دیدار نمایندگان با سران نهضت جنگل مینویسد:«کنسول بریتانیا به میرزا گفت: اگر جنگلیها علیه بلشویکها قیام نمایند، بریتانیاییها تمام تلاش خود را به کار خواهند برد که دولت را به دست جنگلیها بدهند؛ چنان چه بخواهند رد کنند بریتانیاییها مجبورند با خود بلشویکها متحد شده آنوقت است که اساس جنگل و جنگلیها برهم خواهد خورد». وی دربارهٔ گفت و گو با میرزا ادامه میدهد: «من، از جانب خود وعده دادم که اگر شرایط و تقاضای فوق (آزادی فوری اسرا که سروان نوئل انگلیسی هم جزء آنها بود-آزاد کردن عبور و مرور در راه بندر انزلی - تأمین و تضمین عبور بلامانع قوای بریتانیا) را قبول کند، سیاست داخلی او ار در ایران به رسمیت بشناسم». به رغم درگیری با اجنبیها میرزا کوچک تا حد امکان از برخورد با قزاقان ایرانی برای پرهیز از برادرکشی خودداری میکرد از اینرو در بسیاری موارد اسیران ایرانی آزاد میشدند.
آغاز اختلاف در جنبش
تلاش «ویکهام» مأمور ادارهٔ سیاسی بریتانیا و عوامل دولت مرکزی برای متلاشی کردن جنبش جنگل رهبری آن و برقراری تماسهای محرمانه با پارهای از اعضای کمیتهٔ اتحاد اسلام به این انجامید که «هیأت اتحاد اسلام» در ۲۷ دسامبر ۱۹۱۸ بدون حضور میرزا کوچک که در یک مأموریت جنگی بود تشکیل و زیر فشار حاجی احمد و حاجی میرزا رضا قرار شد که پیشنهاد وثوق الدوله را بپذیرند و جنگل را ترک و قوای خود را در اختیار دولت قرار دهند. در زمستان ۱۹۱۹ (۹ فوریه) نمایندگان بریتانیا، حاج احمدکسمائی را به گرفتن تأمین و تسلیم به وثوق الدوله تشویق کردند. میرزا مخالف تسلیم بود و به همین جهت اختلاف دامنه یافت. «ویکهم» پیشنهاد کرد که حاجی احمد تسلیم نامهٔ جدایی نوشته و امضاء کند و نه فقط او بلکه یارانش هم امضاء کرده و جزئیات دربارهٔ سلاحهایی را که تسلیم میکنند را ذکر کنند. در اماننامهای که وثوق الدوله برای حاجی احمد کسمائی امضاء کرد، حاج احمد کسمائی خود را موظف میساخت که در قلع و قمع اشرار و مخالفان دولت یعنی همان مجاهدین جنبش جنگل با دولت مرکزی همکاری کند و به محض ورود نیروهای دولت به فومن و کسما، نیروهایش تمام سلاحهای خود را به فرمانده کل نیروهای دولتی تحویل دهند و مطیع دستور دولت باشند. با خیانت حاجی احمد عدهای از افسران نظامی جنگل هم خیانت کرده و به بریتانیاییها پیوستند. مذاکره و تماس نمایندگان بریتانیا با حاجی احمد کسمائی چند هفته پیش از صدور اماننامه از سوی وثوق الدوله نشان میدهد که دولت انگلستان در این ماجرا دخالت مستقیم داشتهاست.
جمهوری سوسیالیستی ایران
با وقوع انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ در روسیه سیاستهای خارجی این کشور دستخوش تحول شد. لنین با شعار برابری و حمایت از ملتهای ضعیف امتیازات نسبتاً مناسبی به دولت ایران در پیمان ۱۹۲۱ داد. از سویی کمونیستها با میرزا کوچک و جنبش جنگل به منظور جلوگیری از نفوذ بریتانیا در شمال ایران، ارتباط برقرار کردند. میرزا نیز که مرام اشتراکی و شعار برابری ملتها همسو با اهداف جنگل میدید از این اتحاد استقبال کرد. نخستین ملاقات میان میرزا کوچک خان و فرمانده ناوگان ارتش سرخ ژنرال راسکالینکف در عرشه کشتی کورسک صورت گرفت. از سوی شورویها علاوه بر فرمانده مزبور، سرگی ارژنیکیدیزه (کمیسر عالی کمونیستها در قفقاز) و جمعی از سران حزب عدالت نیز شرکت داشتند. اعضای هیأت نمایندگی جنگل را علاوه بر خود میرزا حسن آلیانی، سعدا... درویش، میرصالح مظفرزاده، گئورک آلمانی که نام ایرانی هوشنگ را انتخاب کرده بود و اسماعیل جنگلی تشکیل میدادند.
خروج میرزا کوچک خان از حکومت بلشویکی
تقریباً از همان آغاز کار اختلافات شدید مسلکی و مرامی میان میرزا کوچک خان و اعضای تندرو شورای انقلاب گیلان به ظهور پیوست. میرزا کوچک خان روابط خود را با کمونیستهای رشت قطع کرد و عازم فومن شد تا دوباره به پیروان خود در جنگل بپیوندد. اما پیش از ترک رشت بیانیهای صادر و به طور رسمی اعلام کرد مادام که اعضای حزب عدالت بساط حزبی و تبلیغاتی خود را از خطه گیلان برنچیدهاند، مادام که تبلیغات مسلکی آنها توأم با توهین به مقدسات ملی و مذهبی ایرانیان قطع نشدهاست، وی به رشت باز نخواهد گشت.
هم زمان با صدور این اعلامیه، میرزا کوچک خان نامهٔ تاریخی زیر را نیز به لنین نوشت که بهترین معرف اوضاع آن روزی گیلان و حاکی از اختلاف نظر میرزا با حزب عدالت است.
نامه چنین شروع میشود: بعدالعنوان
در این موقع که قشون فاتح کارگران و دهقانان روسیه دشمنانشان را شکست داده و مظفرانه به قلب لهستان پیش میروند و نیروهای سرمایه داری انگلستان در برابر قوای متحد روس و ایران عقب مینشینند، بسیار متأسفم که باید از کار کناره گیری کنم.
تبانی با بریتانیا و سرکوب جنبش
در آستانهٔ کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ که در پی شکست طرح بریتانیا برای تحت الحمایگی ایران در قرارداد ۱۹۱۹ صورت گرفت، توافق محرمانهای بین بریتانیا، و دولت مرکزی برای نابودی جنبش جنگل صورت گرفت. در این توافق دست او را برای سرکوبی جنبش آزاد گذاشتند. حضور رضاخان در اتومبیل کنسول در رشت، زمانی که برای سرکوب جنگل به آن شهر رفته بود، دلیلی بر این مدعاست. بریگاد قزاق از ضعف جنبش استفاده کرده و طی شبیخونهای فراوان، نیروهای جنگل را وادار به عقب نشینی کردند.
بعضی از فرماندهان تسلیم یا کشته شدند. میرزا همراه با، گائوک افسر آلمانی معروف به هوشنگ، قصد رفتن به نزد عظمت خانم فولادلو، از متنفذین خلخال را که همیشه از میرزا حمایت میکرد، داشت؛ اما در کوههای خلخال دچار بوران و طوفان شدید گردیده و در ۱۱ آذر ۱۳۰۰، هنگامی که میرزا هوشنگ را به کول گرفته بود، هر دو از پای در آمدند.
صفحه اول روزنامه جنگل، به مدیرمسئولی میرزا حسین کسمایی
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#60
Posted: 26 Sep 2013 15:08
چهرهها مشهور زمان قاجار
سردار اسعد بختیاری
مشیرالدوله
میرزا آقاخان کرمانی
احمد کسروی
جهانگیرخان صوراسرافیل
علی اکبر دهخدا
یپرم خان ارمنی
ضرغامالسلطنه
سردار ظفر بختیاری
جعفر خان سردار بهادر
یوسف خان امیر مجاهد
حیدرخان عمواوغلی
محمدتقی بهار
ایرج میرزا
میرزاده عشقی
عبدالحسین تیمورتاش
عارف قزوینی
قوامالسلطنه
ظل السلطان
کامران میرزا
ارشدالدوله
سالارالدوله
شعاعالسلطنه
ملک المتکلمین
نصرت الدوله
یوسف خان مستشارالدوله
صادق خان مستشارالدوله
عضدالملک
ناصرالملک
حسامالسلطنه
موتمنالملک
میرزا ملکم خان
میرزا ابوالحسن قاجار
محمدتقی خان پسیان
سر ادوارد براون
مورگان شوستر
عبدالرحیم طالبوف
علی مسیو
مسیو نوز بلژیکی
عبدالله لاهیجی
احمدخان علاءالدوله
شجاع نظام مرندی
سلیمانمیرزا اسکندری
محمدحسین نائینی
حسن تقیزاده
درویش خان
زینب پاشا
عباسآقا تبریزی
بی بی مریم بختیاری
یارمحمدخان کرمانشاهی
یحیی دولتآبادی
صدیقه دولتآبادی
قاضی ارداقی
اسماعیل امیر خیزی
سیدجمال واعظ
ستارخان
باقرخان
میرزا کوچکخان جنگلی
شیخ محمد خیابانی
سید حسن مدرس
ملا محمدکاظم خراسانی
آقانجفی اصفهانی
نورالله نجفی اصفهانی
حاج زینالعابدین مراغهای
ثقةالاسلام
میرزای شیرازی
میرزا فتحعلی آخوندزاده
سید جمال الدین اسدآبادی
سیدعبدالله بهبهانی
سیدمحمد طباطبایی
شیخ فضل الله نوری
شیخ احمد روحی
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.