انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
ایران
  
صفحه  صفحه 4 از 17:  « پیشین  1  2  3  4  5  ...  14  15  16  17  پسین »

سلسله صفویه


مرد

 
جنگ‌های خراسان (۱۵۸۰)
درگیری‌های خراسان مجموعه نبردهایی بود که در اوایل سال ۱۵۸۰ میلادی و در شهرهای مشهد، نیشابور، تربت حیدریه و دیگر مناطق خراسان روی می‌دهد. این جنگ‌ها به دلیل اختلافات طوایف شاملو و استاجلو با طوایف تکلو و ترکمان درگرفت. درگیری‌های خراسان مقدمه‌ای برای به قدرت رسیدن شاه عباس یکم و پادشاهی وی محسوب می‌شود.


پیش زمینه
پس از رسیدن خبر کشته شدن مهدعلیا به خراسان، سلطان حسین‌خان شاملو که به دستور ملکه مهدعلیا برای بازگرداندن عباس میرزا (بعدا" شاه عباس یکم) به خراسان رفته بود به قزوین بازگشت. سرداران شاملو و استاجلو هم برای مقابله با امیران ترکمان و تکلو که در دربار قزوین پس از قتل ملکه صاحب نفوذ و قدرت زیادی شده بودند، در خراسان با هم متحد شدند و علی‌قلی‌بیگ گورکان شاملو را به عنوان رئیس یا خانلرخانی برگزیدند. علی‌قلی‌بیگ گورکان شاملو در آغاز سال ۹۸۸ هجری قمری (برابر با اوایل سال ۱۵۸۰ میلادی) مصمم می‌شود خراسان را از حکام وابسته به دربار قزوین (حکومت مرکزی) و همچنین والیان مخالف عباس میرزا (بعدا" شاه عباس یکم) خالی سازد. وی در ابتدا ولایت اسفزار را از یکان سلطان، حکمران آنجا گرفت و بعد برای مطیع کردن مرتضی قلی‌خان پرناک ترکمان، حاکم شهر مشهد، که تنها رقیب زورمند وی در خراسان بود، راهی آن شهر شد. علی‌قلی‌بیگ گورکان شاملو و طرفداران وی، در ابتدا به مرتضی قلی‌خان پرناک ترکمان پیشنهاد صلح و همبستگی دادند، اما مرتضی قلی‌خان پرناک ترکمان، که از طایفه ترکمان بود و این طایفه با طوایف استاجلو و شاملو اختلاف و دشمنی قدیمی داشت، به توصیه علی‌قلی‌بیگ گورکان شاملو توجه و اطمینان نکرد و ایشان را گردنکش و متمرد دولت و خائن و خویش را شاهی‌سیون (شاه دوست) و خدمتگذار صفوی بر شمرد. در همان وقت، اوضاع نامنظم خراسان را به شکلی تحریک‌آمیز به دربار میرزا سلمان جابری اصفهانی وزیر گزارش کرد و از آنان برای مقابله، کمک خواست.



حمله به مشهد
علی‌قلی‌بیگ گورکان شاملو وقتی تعامل با مرتضی قلی‌خان پرناک ترکمان را به طور صلح‌آمیز ممکن ندید، تصمیم گرفت وی را نابود کند و با هوادارانش راهی مشهد شد. مرتضی قلی‌خان پرناک ترکمان هم با حکمرانان قوچان، جام و نیشابور، که همه از طوایف ترکمان، افشار و روملو و هواداران وی بودند، به قصد جنگ از مشهد خارج شد. در جنگی که در حوالی مشهد رخ داد، سرداران استاجلو و شاملو بر مرتضی قلی‌خان پرناک ترکمان غلبه کردند. مرتضی قلی‌خان ترکمان نیز به داخل دژ مشهد پناه برد.



محاصره مشهد
محاصره مشهد ۴ ماه طول کشید و نفوذ به درون آن عملی نشد. علی‌قلی‌بیگ گورکان شاملو و مرشد قلی‌خان سلطان استاجلو مجبورا" دست از محاصره برداشتند تا ابتدا قلعه‌های نیشابور و تربت حیدریه و نظایر آنها را، که تحت فرمان مرتضی قلی‌خان پرناک ترکمان بود، تصرف کنند. نیشابور به راحتی تسلیم شد و تربت حیدریه نیز به تسخیر سپاه علی‌قلی‌بیگ گورکان شاملو درآمد. پس از آن علی‌قلی‌بیگ گورکان شاملو با عباس میرزا (بعدا" شاه عباس یکم) به هرات برگشت و مرشد قلی‌خان سلطان استاجلو و دیگر امیران هم به مقر حکومت خود رفتند، و ادامه جنگ با مرتضی قلی‌خان ترکمان را به سال آینده گذاشتند.



راه ندادن حکمرانان جدید خراسان
علی‌قلی‌بیگ گورکان شاملو و طرفدارانش، حکامرانان جدیدی را هم که از طرف شاه محمد خدابنده برای مناطق مختلف خراسان تعیین شده بودند، به خراسان راه ندادند. حتی یکی از آنها را به نام ولی‌خلیفه شاملو، که از امیران بزرگ طایفه شاملو بود، به دستور علی‌قلی‌بیگ گورکان شاملو مسموم کردند. خبر یورش عباس میرزا و علی‌قلی‌بیگ گورکان شاملو به مشهد و از دست رفتن قلعه‌های نیشابور و تربت حیدریه وقتی به آذربایجان رسید که میرزا سلیمان وزیر و سرداران قزلباش از درگیری شروان بازگشته بودند.

این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
شورش شیرخان افغان
شورش شیرخان افغان در خلال سال ۱۰۴۰ه‍. ق.، در ایالت قندهار که بیگلربیگی آن علیمردان خان زیک فرزند گنجعلی خان، سردار معروف شاه عباس بود، رخ داد. کانون اصلی شورش، ناحیه فوشنج بود که گروهی از افغانها موسوم به کاکری در آن مسکن داشتند و حکمرانی آن در دست شیرخان افغان بود. جایگاه اصلی افغانهای شیرخانی در تَرین بود و گاهی نام شیرخان را با پسوند ترینی آورده‌اند.فوشنج شهرکی از توابع قندهار به شمار می‌آمد و گاهی آنرا بصورت فوشنج قندهار می‌نامیدند که با فوشنج هرات اشتباه نشود. قندهار در سده‌های دهم و یازدهم هجری قمری (شانزده و هفده میلادی)، در ملاحظات دفاعی و تجاری هند و ایران موقعیت بسیار مهمی داشته‌است. افزون بر زمینهای بارور و منابع آب فراوان، نیرویی نسبتاً کوچک، با فرماندهی توانا می‌توانست شهر را برای مدتی طولانی در مقابل مهاجمان نگهداری کند. دژی ستبر در آن شهر وجود داشت که در هنگام پایداری، هم طبیعت و هم عوامل انسانی آنرا نفوذناپذیر جلوه می‌داد. نگهداری قندهار، برای امنیت کابل و کل خراسان اهمیت داشت. این شهر بصورت اجتناب ناپذیر، باعث کشمکش بین گورکانیان هند و صفویان ایران بوده‌است. همچنین قندهار از نظر بازرگانی یک مرز بسیار مهم محسوب می‌شد که بر سر راه بازرگانان عرب، هندی و یهودی بود. انواع ادویه، شکر، عاج، جواهر از این شهر به جاهای دیگر می‌رفت و قالی، پوست، چهارپایان و میوه از این مکان به هند صادر می‌گشت. صفویان از طریق حکمرانان خود در قندهار، عوارض گمرگی بعنوان حق عبور از کالاها دریافت می‌نمودند. هردو امپراطوری گورکانی و صفوی، به این شهر برای دفاع در مقابل ازبکان احتیاج داشتند. میرزا علی نقی نصیریدر اهمیت نظامی قندهار می‌گوید: حد ولایت متعلقه به قزلباش و فی‌مابین ولایات قزلباش و هندوستان واقع و قلعه آن در کمال متانت و استحکام است، که به حصانت آن قلعه در مملکت ایران نمی‌باشد و گرفتن آن به جنگ و جدال در کمال دشواری است و پادشاهان همیشه بدون جدال تسخیر آن قلعه نموده‌اند.شیرخان فرزند حسن خان بن عبدالقادر افغان ترینی بود که پدرش در زمان شاه طهماسب تابع و خراجگذار سلطان حسین حاکم قندهار بود. هنگامی‏که قندهار در سال۱۰۰۳ ه. ق به تصرف گورکانیان درآمد، حسن خان نتوانست در جایگاه خود اقامت کند و در سال(۱۰۱۱ ه. ق) با بستگان خود به خراسان آمد و در زمره ملازمان شاه عباس اول قرار گرفت و در ولایت فراه استقرار یافت. شیر خان پس از درگذشت پدر به خدمت شاه عباس رسید و پس از فتح قندهار به‏ دست شاه عباس ( سال ۱۰۳۱ ه. ق) الکای فوشنج که جایگاه پدرانش بود به وی داده شد و در آن ولایت تمکن و استقلال یافت. در ذکر دلیل پیوستن پدر شیرخان به صفویه این است که وی تابع اکبر پادشاه مغولی هند بود. اما با حاکم مغولی قندهار نزاع داشت در نتیجه بیعت خود را به شاه عباس اول برگرداند. بعد از فوت گنجعلی خان که پسرش علیمردان خان جانشین او شد (سال ۱۰۳۵ ه. ق)، شیر خان از روی غرور و مقام‏ خواهی و با اعتماد به عنایات گوناگونی که شاه عباس به‏ وی می‏کرد، خودرایی و زیاده‏ روی پیش گرفت و از طریق سلوک خارج شد. در پی آن شیر خان شروع کرد به تجاوز، غارت و باج گرفتن از کاروانهای تجاری هندوستان که از ناحیه قندهار و اطراف آن عبور می‏کردند. تجار از بدسلوکی و زیاده خواهیهای او ناراضی بودند. او همچنین به آزار و اذیت سایر افغانانی که مطیع دولت صفوی و تابع بیگلربیگی قندهار بودند، به‏ ویژه طایفه ابدالی که خودشان امیر جداگانه داشتند، پرداخت و با همه تذکرهای حاکم قندهار، او از کار خود دست برنمی‏داشت و به همین‏ دلیل بین او و علیمردان خان کدورت پدید آمد. علیمردان خان از ترس آنکه مبادا درگیری با شیر خان مورد رضایت شاه عباس نباشد (چراکه شاه پیشتر عنایت و توجه خاصی به شیر خان داشت)، حرکات ناشایسته او را نادیده می‏گرفت و هرکدام علیه دیگری، گزارشهایی به شاه رسانیده و از رفتار یکدیگر شکایت می‏کردند. شیر خان در سال ۱۰۳۸ه. ق در آخرین ایام عمر شاه عباس بدون اجازه بیگلربیگی قندهار به حضور شاه عباس شتافت و از علیمردان خان شکایت کرد. شاه عباس در این دیدار، او را بسیار مورد لطف خود قرار داد و بیش از حد معمول به او نوازش و احسان و انعام گوناگون کرد و همراه با خلعت فاخر اجازه بازگشت داد. همچنین درباره او فرمان عطوفت‏ آمیزی برای علیمردان خان فرستاد. سپس او را نصیحت کرد که از خودرایی دست بردارد و با بیگلربیگی قندهار، و کاروانهای تجاری و مردم سرحد، حسن سلوک داشته باشد و از تجاوز و تعدی به آنان خودداری کند. هنگام بازگشت او، شاه عباس یکی از ملازمان درگاه خود را که مردی زبان‏دان و کارآزموده‏ بود همراه او فرستاد که به قندهار رفته و شیر خان را با علیمردان خان آشتی دهد. این فرستاده پس از انجام مأموریت خود بازگشت و در همان سال شاه عباس اول در گذشت. مهربانی و الطاف شاه عباس نسبت به شیر خان روح سرکش و فزونخواه او را آرام نکرد. او که به دنبال فرصت می‏گشت، پس از مرگ شاه عباس، مجدداً رویه گذشته خود را پیش گرفت و بدسلوکی او بیشتر شد. در سال(۱۰۴۰ ه. ق) او از سر بلندپروازی و قدرت ‏طلبی تصمیم گرفت به قلمرو پادشاه مغولی هند تجاوز کند. علیمردان خان که از نقشه او آگاه شد، اعلام کرد که بین پادشاه ایران و پادشاه هند طریقه دوستی و مسالمت برقرار است واین اقدام موجب تیرگی روابط و دشمنی خواهد شد. ازاین‏رو او را از این تصمیم منع کرد. کاروانهای هندی از دست شیرخان به علیمردان خان شکایتهای زیادی نوشتند و علیمردان خان از ترس آنکه مبادا به واسطه عدم برخورد با شیر خان، مورد اعتراض شاه صفی قرار گیرد، با لشکر قزلباش به عزم گوشمالی شیر خان به سمت فوشنج حرکت نمود. شیر خان نیز با نیروهای فوشنج به قصد مقابله با علیمردان خان رهسپار گردید. شیر خان با کمال دلیری به نیروهای قزلباش یورش آورد لیکن نتیجه‏ ای از پیکار خود نگرفت و تاب مقاومت در برابر نیروهای علیمردان خان نیافت و شکست خورد. شیر خان پس از شکست و تلف شدن بسیاری از نیروهای افغانی‏ اش، به جانب حاکم مولتان فرار نمود و اظهار دولتخواهی پادشاه مغولی هندوستان را کرد.اماهنگامی که از جانب پادشاه گورکانی هندوستان حمایتی به او نرسید، مأیوس شد و تصمیم گرفت، شخصاً دست به یک عملیات نظامی بزند. ازاین‏رو توانست با وعده و فریب، گروه زیادی از افغانان را گرد آورد و در محلی در حوالی فوشنج موضع گرفت. علیمردان خان ناگزیر در رأس یک نیروی ده هزار نفری از قندهار بیرون آمده عزیمت فوشنج کرد. چون از نقطه‏ ای به نام کوتل پنجمردک عبور نمود، شیر خان از آمدن نیروهای حریف آگاه شد و افغانان همراه او نیز ترسیده از گرد وی پراکنده شدند. در نتیجه شیر خان که یارای جنگیدن در خود ندید، با تعداد اندکی از مردان خود از جماعت ترینی، فرار کرد و به طرف هزاره جات مابین بلخ و کابل رفت و در آنجا بی‏سر و سامان به سر برد. کوششهای شیر خان برای نجات آنان به جایی نرسید و او به‏ سوی هند روی آورده به خدمت گورکانیان درآمد(۱۰۴۱ ه. ق). شاه صفی نامه‏ ای برای او فرستاد به این مضمون که وی را عامل مخفی خود در هند نماید. محتوای نامه چنان‏که انتظار می‏رفت به نظر شاه جهان رسید و او بی‏درنگ شیر خان را از جمله اطرافیان خود حذف و از منصبش عزل کرد. اندکی بعد شیر خان با قلبی شکسته درگذشت.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
فتح بغداد (۱۶۲۳)
فتح بغداد (۲۵ ژانویه ۱۶۲۳ میلادی برابر با ۵ بهمن ۱۰۰۱ خورشیدی) نبردی بود که بین قراچقای خان سردار سپاه شاه عباس یکم و نیروهای عثمانی حاکم بر شهر بغداد روی داد. این شهر مدت ۹۰ سال و از زمان شاه طهماسب در اختیار امپراطوری عثمانی بود. لشکر عثمانی در جبهه‌های مختلف و در دروازه شهر بغداد از قوای ایرانی شکست خورده و بغداد به دست شاه عباس می‌افتد.

پیش زمینه
شاه عباس یکم از مدت‌ها پیش در اندیشه باز پس گیری شهر بغداد بود. بغداد از سال ۱۵۳۳ میلادی (۹۱۲ خورشیدی) و در دهمین سال پادشاهی شاه طهماسب یکم به تصرف امپراطوری عثمانی درآمده بود، با توجه به شرایط ضعیف دربار عثمانی، شاه عباس یکم هنگامه حمله به بغداد را مناسب دید.


نامه شاه عباس به حاکم عثمانی بغداد
وی نامه‏ای برای بکرسو باشی نوشت و او را به منصب استانداری و عنوان خان مفتخر نمود. اما بکرسو باشی، که به قدرت و حکومت مستقل خویش امیدوار بود، با فرستاده شاه عباس از در نیرنگ درآمد و حتی در اندیشه کشتن فرستاده شاه عباس برآمد. سرانجام، به قلعه‌داری پرداخت و مقاومت در برابر سپاه ایران را برگزید.


سقوط بغداد
در همان حال ندا رسید که سپاه حسن پاشا حکمران موصل برای مقابله با ارتش صفوی عازم بغداد است. شاه عباس یکم فرمان یورش داد و سپاهیان ایران از هر جهت به دژ بغداد تاختند و در زمانی کوتاه آن را به تصرف خویش درآوردند و حاکم بغداد و دستیاران او را کشتند. حسن پاشا هم در جبهه‏ای دیگر و در یکی از قلعه‌های نزدیک بغداد، از سپاه ایران شکست خورد و خود به همراه شماری از سپاهیانش نابود شدند.


عقب نشینی به آسیای صغیر
سقوط بغداد پادگان شهرهای موصل، کرکوک و زور را متزلزل کرد و بسیاری از ارتشیان عثمانی از این دژها به آسیای صغیر عقب نشینی کردند و این شهرها به تصرف ایران در آمد.



این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
فتح تبریز (۱۶۰۳)
فتح تبریز رزمی بود که عباس یکم صفوی به قصد پس گیری شهر تبریز و پس از آن سر حدات شمال غربی (قراباغ، آذربایجان و ارمنستان) ایران و در سال ۱۶۰۳ میلادی (۹۸۲ خورشیدی) با حاکم عثمانی تبریز انجام داد. این لشکرکشی منجر به پس گیری تبریز گردید.

سال‌های ۱۶۰۳ تا ۱۶۰۷ دوران پیروزی و تسلط ارتش شاه عباس (بر حکمرانی عثمانی) بود. بخش‌هایی از لرستان، کردستان، گرجستان و شرق ارمنستان از دولت عثمانی پس گرفته شد.



پیش زمینه
شاه عباس یکم نخستین گام را برای مبارزه با عثمانی در سال ۱۶۰۳ میلادی برداشت. او می‌دانست که پیروزی بر عثمانی‌ها در شهرهای کوهستانی شمال غربی به جز با غافلگیری دشمن امکان پذیر نیست لذا در حالی که وانمود می‌کرد از اصفهان به شیراز می‌رود خود را ۱۱ روزه با لشکری کوچک اما مجهز به حوالی تبریز رساند. عثمانی‌ها در آخرین لحظات متوجه نزدیک شدن قوای ایرانی شدند و به سرعت آماده دفاع از تبریز گشتند، مردم تبریز از حمله شاه استقبال کردند. تبریز پس از ۲۰ روز جنگ به دست ایران افتاد.


غنائم
صدها توپ، ۵۰۰۰ تفنگچی، ۱۰۰ هزار من باروت از غنائمی بود که به دست شاه عباس افتاد.




طراحی کمیاب از یک جهانگرد اروپایی که شاهد آزادی تبریز در ۲۱ اکتبر ۱۶۰۳ (۲۹ مهر ۹۸۲ خورشیدی) بود. مردم آذری تبریز به ارتش شاه عباس خوشامد می‌گویند. به دست مردم تبریز عده‌ای از نظامیان بد‌اقبال عثمانی که شهرشان را اشغال کرده بودند، سر بریده شدند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
فتح تفلیس و نبرد گوگجه
فتح تفلیس و نبرد گوگجه دو جنگ پیرو هم بودند که در سال ۱۶۱۶ میلادی برابر با ۹۹۵ خورشیدی روی می‌دهند. فتح تفلیس نبرد ارتش شاه عباس با سربازان و مردم گرجی بود که نهایتاً" با فتح تفلیس تمام شده و پیرو آن جنگ گوگجه رخ می‌دهد که در آن لشکر عثمانی از ارتش صفوی شکست می‌خورد.


پیش‌زمینه
در سال ۱۶۱۲ میلادی خبر به شاه عباس یکم رسید که طهمورث خان گرجی با عده‌ای از اتباع مسیحی خود به فرمانده قره باغ یورش برده‌اند و او را کشته‌اند، شاه صفوی از اصفهان (پایتخت) به مقصد گرجستان حرکت کرد وقتی به آنجا رسید طهمورث خان گرجی گریخته بود و به شاه عثمانی احمد یکم پناه برده بود و این اقدام او باعث کم رنگ شدن عهدنامه نصوح پاشا گردید.



کشتار گرجیان و فتح تفلیس
در سال ۱۶۱۶ میلادی، شاه عباس یکم برای سرکوب طغیان و نا آرامی‌های گرجستان، سپاهی بزرگ را به گرجستان گسیل می‌دارد. ارتش ایران با پایداری مردم گرجستان رو به رو می‌گردد و تلفات زیادی می‌دهد. این تلفات باعث می گردد ارتش ایران دست به کشتار وسیعی بزند. به گفته مورخان، در این درگیری ۷۰٬۰۰۰ نفر از سربازان و مردم گرجستان کشته و ۱۳۰٬۰۰۰ نفر به اسیری ارتش ایران در آمدند. با این واقعه عهدنامه نصوح پاشا گسیخته شد.




تسخیر نخجوان توسط عثمانی و نبرد گوگجه
احمد یکم پادشاه عثمانی پیرو کشتار مردم گرجستان ارتش بزرگی را به فرمان وزیر محمد پاشا به سوی ارتش ایران فرستاد. ارتش عثمانی در سال ۱۶۱۶ میلادی به حلب سوریه رسید و با پیوستن ده‌ها هزار سرباز از آسیای صغیر و خاورمیانه عربی، جمعیت آن تقریباً" ۲ برابر گردید. شاه عباس یکم با به کار گیری ترفندهای نظامی و سیاست زمین سوخته، سپاه عثمانی را در قحطی نگاه داشت و ارتش عثمانی را به چالش انداخت. نیروهای عثمانی به رغم تسخیر نخجوان نتوانستند ایروان را فتح کنند. شاه عباس پس از غلبه بر تفلیس به سمت ارتش عثمانی به راه افتاد. در نبردی که در نزدیکی دریاچه گوگجه روی داد ۴۰۰۰ نفر از قوای عثمانی کشته شدند و عده‌ای از سربازان عثمانی که عقب نشینی کردند با سرما و نهایتاً" خسارات زیادی مواجه شدند.


این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
فتح هرمز (۱۶۲۲)
تصرف و پس‌گیری جزیره هرمز که به مدت ۱۱۶ سال در اشغال امپراتوری پرتغال بود در سال ۱۶۲۲ و با کمک کمپانی هند شرقی صورت گرفت. پرتغالی‌ها نخستین بار در سال ۱۵۰۶ میلادی (۸۸۵ خورشیدی) به سرپرستی ناخدا آلبوکرک دریانورد مشهور پرتغالی وارد خلیج فارس شدند و پس از مدتی قشم، جزیره هرمز و گمبرون (بندرعباس فعلی) را کاملاً" تصرف کردند. در این نبرد از کشتی‌های بریتانیا و توپخانه آنها نیز استفاده شد. امامقلی خان از سرداران نامدار شاه عباس یکم فرمانده ایرانیان در این رزم بود.


تاریخچه
شاه اسماعیل یکم در آن زمان قصد مبارزه با آنان رانداشت و همکاری مشترک با این سردار پرتغالی را در دستور کار خود قرار داد. این سیاست شاه اسماعیل یکم باعث شد رفته رفته پرتغالی‌ها در آن نواحی قدرت گرفته و با ساختن یک پایگاه بزرگ دیگری در مسقط (عمان امروزی) کاملاً" بر منطقه مسلط شوند. بنابراین شاهان دیگر صفوی قادر نشدند آنان را از آن ناحیه بتارانند و این در حالی بود که قوای پرتقالی با حکام ایرانی به شکلی تحقیرآمیز رفتار می‌کردند. سرانجام در سال ۱۶۲۱ میلادی (۱۰۰۰ خورشیدی) برابر با عهدنامه بین بریتانیا و ایران، قرار شد تا ایران با کمک کمپانی هند شرقی به شیئه‌ای متحد بر ضد پرتقالی‌های وارد عمل شوند.



تصرف گمبرون و قشم
امام‌قلی خان حاکم فارس و از سرداران صفوی، در آغاز بندر گمبرون (بندر عباس کنونی) را تصرف کرد و بعد از آن یک دسته از کشتی‌های انگلیسی برای انتقال نیرو به قشم به خدمت او در آمدند.



حمله به هرمز
پس از تصرف قشم کشتی‌های انگلیسی با تجدید قوا در بندر گمبرون در حالی که دهها هزار سرباز ایرانی بر قایق‌ها سوار بودند، حمله اصلی را به قلعه هرمز که در تصرف پرتغالی‌ها بود آغاز کردند. نیروهای ایرانی به فرماندهی امامقلی خان در جزیره هرمز پیاده شدند و نبرد سختی با پرتغالی‌ها و متحدان محلی آغاز کردند. نیروی دریایی بریتانیا نیز در دریا کشتی‌های پرتغالی را به توپ بستند و بزرگترین کشتی پرتغال‌ها با نام سان پدرو را به آتش کشیدند. کشتی‌های دیگر نیز یکی پس از دیگری به توپ بسته شدند. نبرد فتح قلعه ۷۲ ساعت طول کشید. در پایان مدافعان باقی‌مانده پرتغالی همگی تسلیم شده و قلعه به دست ایرانیان می‌افتد.



این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
نبرد ارومیه
نبرد ارومیه (۶ اوت ۱۶۰۴ میلادی، ۱۵ مرداد ۹۸۳ خورشیدی) رزمی بود که بین ارتش ایران و عثمانی در زمان شاه عباس یکم صفوی و احمد یکم عثمانی در نزدیکی دریاچه ارومیه روی داد در این جنگ سپاه شاه عباس یکم پیروز شد. پیامد این جنگ عهدنامه نصوح پاشا بود.

سال های ۱۶۰۳ تا ۱۶۰۷ دوران پیروزی و تسلط ارتش شاه عباس (بر حکمرانی عثمانی) بود. بخش هایی از لرستان، کردستان، گرجستان و شرق ارمنستان از دولت عثمانی پس گرفته شد.


پیش از نبرد
چیقال اوغلی سردار عثمانی با ۱۰۰٬۰۰۰ نفر سرباز از رود ارس گذشته و چون شنید شاه عباس در حوالی خوی است به سمت او حرکت کرد. در ۶ اوت ۱۶۰۴ میلادی (۱۵ مرداد ۹۸۳ خورشیدی) دو سپاه به یکدیگر رسیدند.

ترفند شاه عباس
نیروهای ایرانی کمتر از قوای عثمانی بودند (۶۲٬۰۰۰ نفر در برابر ۱۰۰٬۰۰۰ نفر). شاه عباس در این هنگام با یک ترفند جنگی ۵۰٬۰۰۰ سرباز خود را در پشت تپه‌ای پنهان کرد به طوری که از دید دشمن پنهان باشند. پس از آن الله وردی خان سردار سپاه ایران با این تعداد قوا به سمت سپاه عثمانی حرکت کرد.

حمله و عقب‌نشینی الله وردی خان
۱۰٬۰۰۰ سپاه ایرانی به رهبری الله وردی خان با شتاب به طرف عثمانیان و به سوی تفنگ‌چیان و توپ‌های آنان روانه شدند. چیقال اوغلی با این فرض که سربازان ایرانی به طرزی نادرست به سوی توپ‌های او می‌آیند، دستور شلیک داد. ستون رزمندگان ایرانی در این هنگام مبادرت به دور زدن سپاه و رساندن خود به پشت سپاه دشمن کردند. سپاه عثمانی با پنداشت این که سپاه شاه عباس همین تعداد است سر لوله توپ‌ها را برگرداند و به افزودن آتش بر روی ارتش ایران ادامه داد. بعد از آن جنگاوران ایرانی که نسبت به لشکر عثمانی، ۱ به ۱۰ بودند اقدام به عقب نشینی کردند.

تعقیب ارتش ایران توسط سرلشکر کوسه صفر و شبیه خون ارتش شاه عباس
سرلشکر کوسه صفر (حکمران ارزروم) به تعقیب سواران ایرانی به حرکت در آمد. در این حین بخش ۵۰٬۰۰۰ نفری سپاه ایران به دستور شاه عباس به بالای تپه آمد سپس یورش سهمگینی به عثمانی کرد به طوریکه سربازان عثمانی مجال استفاده از توپ را به دست نیاوردند. سربازان عمده‌ای از سپاه عثمانی پس از این حمله کشته شدند.

محاصره لشکر عثمانی و شکسته شدن خط محاصره توسط چیقال اوغلی
از سویی دیگر چون کوسه صفر از پی تعقیب سپاه ایرانی به آنها نرسیده بود بی نتیجه به مرکز جنگ بازگشت و با سپاه قلع و قمع شده عثمانی مواجه شد. قوای به فرماندهی الله وردی خان نیز پس از منصرف شدن کوسه صفر از پی تعقیب سپاه ایرانی به دنبال سپاه عثمانی روان شده بودند، در این حال سپاه عثمانی به حالت محاصره شده در آمد و تعداد زیادی از نیروهایش در جنگ کشته شدند. در خلال جنگ تفنگ‌چیان ینی چری نیز دچار سر در گمی و بی نظمی شده بودند. در حین محاصره، چیقال اوغلی سردار عثمانی موفق شدند خط محاصره شکسته و از آن عبور کنند.

اسارت و قتل کوسه صفر
کوسه صفر در این جنگ اسیر ایرانیان شد. در این نبرد سرلشکر کوسه صفر بسیار حرفه‌ای و مدبرانه جنگید و این باعث شد شاه عباس به او پیشنهاد خدمت در ارتش ایران را بدهد اما چون کوسه صفر پاسخ شاه را با گستاخی داد، سربازان صفوی وی را به قتل رساندند.

پی‌آمد
در نتیجه این جنگ ظرف ۳ سال پس از آن، هیچ منطقه‌ای از کشور ایران در دست عثمانی نبود و کردستان، لرستان، آذربایجان، ارمنستان شرقی و گرجستان شرقی به دست ایران افتاد. پیرو این پیروزی پیمان نامه‌ای به نام عهدنامه نصوح پاشا در سال ۱۶۱۲ میلادی بین ایران و عثمانی بسته شد که زیاد دوام نیاورد و در سال ۱۶۱۶ میلادی منجر به فتح تفلیس و نبرد گوگجه گردید.

این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  ویرایش شده توسط: sepanta_7   
مرد

 
نبرد بغداد (۱۶۲۵)
نبرد بغداد که در ۱۶۲۵ میلادی (آبان ۱۰۰۴ خورشیدی) آغاز شد، رزمی بود که دولت عثمانی در زمان مراد چهارم برای پس گیری شهر بغداد از شاه عباس یکم انجام داد. این آورد پیرو فتح بغداد بود که در سال ۱۶۲۳ روی داد. قوای عثمانی پس از چندین ماه جنگ موفق به پس گیری بغداد نشدند.

پیش زمینه
فتح بغداد (۲۵ ژانویه ۱۶۲۳ میلادی برابر با ۵ بهمن ۱۰۰۱ خورشیدی) نبردی بود که بین قراچقای خان سردار سپاه شاه عباس یکم و نیروهای عثمانی حاکم بر شهر بغداد روی داد. این شهر مدت ۹۰ سال و از زمان شاه طهماسب در اختیار امپراطوری عثمانی بود. لشکر عثمانی در جبهه‌های مختلف و در دروازه شهر بغداد از قوای ایرانی شکست خورده و بغداد به دست شاه عباس می‌افتد.

اقدام عثمانی برای پس گیری شهر
مراد چهارم شاه عثمانی در نوامبر ۱۶۲۵ میلادی (آبان ۱۰۰۴ خورشیدی)، حافظ احمد پاشا وزیر اعظم را به فرماندهی کل قوا منصوب و با لشکری بزرگ راهی بغداد کرد. در آغاز کار به علت خیانت مقراوخان گرجی، گرجستان به دست عثمانی افتاد و در کرکوک نیز آنها یک نیروی فرعی ایرانی را شکست دادند. حافظ اخمد پاشا که شرایط را خوب دید عازم بغداد شد و شهر را از سه سوی محاصره کرد. خطوط عثمانی در شرق رود دجله به خوبی تدارک شده بود. در این هنگام یک نیروی ضربتی صفوی با گذر از خطوط قوای عثمانی، باروت و سرب فراوان از انبارهای آنها به سرقت برد.

نزدیک شدن سپاه شاه عباس یکم به بغداد
شاه صفوی که می‌دانست نیروهای مدافع بغداد به تنهایی نمی‌توانند در برابر لشکر بزرگ عثمانی پایداری کنند، هر چه سریع‌تر سپاه بزرگ خود را به سوی شهر محاصره شده بغداد پیش راند. بارندگی و گل و لای زیاد نیز سرعت او را کند کرده بود.

جنگ در پشت دیوارهای قلعه
سربازان عثمانی که مایل بودند بغداد را پیش از سر رسیدن شاه عباس تسخیر کنند در آغاز با آتش توپخانه دیوار شهر را به رگبار بستند ولی دیوار آن قدر ضخیم بود که فقط سوراخ‌های کوچکی در آن ایجاد شد. خندق ایجاد شده در مقابل دژ نیز مانع دیگر بر سر راه قوای عثمانی‌ها بود که سبب شد به فرمان حافظ پاشا درختان منطقه بریده شده و بر روی گودال ریخته شود. اما نیروهای داوطلب به کمک اعراب شبانه درختان را به داخل قلعه منتقل کردند تا خندق پر نشود. به گفته گشتال نویسنده کتاب تاریخ امپراطوری عثمانی، ۵۲ نقب در طی ۲ ماه بر ضد بغداد زده شد اما نیروهای مدافع همه را منهدم کردند. ضربات مکرر توپخانه نیز اثر کاری نداشت و هر نقطه مشکلی ایجاد می‌شد، مدافعان با ساختن یک دیوار نو در پشت دیوار خسارت دیده به تقویت آن می‌پرداختند. تا پیش از فرارسیدن سپاه شاه عباس یکم، تعداد زیادی از قوای عثمانی زخمی شده و یا جان خود را از دست دادند.

رسیدن لشکر صفوی
پس از ۷ ماه محاصره بغداد، شاه عباس به بغداد می‌رسد. سپاه عثمانی میان ارتش شاه عباس و مدافعان قلعه قرار می‌گیرند. شاه عباس یکم دستور داد سه روز تمام مواضع عثمانی‌ها را با توپ و تفنگ مورد آتشباری قرار دهند. سپس حملات پراکنده را بر ضد آنان سامان داد. شاه صفوی چون عثمانی‌ها بعد از ۶ ماه مبارزه، اردوی خود را در پیرامون شهر تبدیل به دژی قوی کرده بودند از حمله اصلی اجتناب کرد. تصمیم شاه این بود که از طریق یورش به خطوط تدارکاتی و محاصره قوای دشمن، ضربه به عثمانی بزند. وی پس از بستن خط موصل - بغداد و دیاله به سراغ نیروهای اعزامی از بصره رفت و بر خط بصره - بغداد مسلط شد.

ورود به اردوی عثمانی
به گفته گشتال در کتاب تاریخ امپراطوری عثمانی، یک گروه ۱۵۰۰ نفره از سواران ایرانی به فرمان باتالیان نیز پس از آنکه آگاه شد قرار نیست به زودی رزمی در بگیرد به نزد شاه رفته و گفتند ما می‌خواهیم یا عثمانی‌ها را شکست دهیم یا تا آخرین نفر کشته شویم. شاه نیز پیشنهاد باتالیان را قبول کرد چرا که می‌دانست این تک ناگهانی می‌تواند روحیه عثمانی را بکاهد و بر عکس موجب تقویت انگیزه سربازان ایرانی می‌گردد. پیرو پذیرش شاه با حمله، نیروهای ضربتی با شتاب خویش را به سوی سنگرهای عثمانی رسانده و نخستین دسته سواران عثمانی را که تحت دستور مراد پاشا بودند از سر راه برداشتند و با داخل شدن به اردو، مبادرت به کشتار سربازان عثمانی کردند. آنها پس از گذشت از صفوف ینی چری عثمانی خود را به خندق نیز رساندند. باتالیان و هم‌رزمانش پس از کشتار زیاد عثمانیان همگی به قتل رسیدند.


آخرین حمله عثمانی
واپسین یورش قوای عثمانی نیز به شدت سرکوب شد و قحطی و مریضی نیز به شکل سختی شایع شده بود. با ارسال شبانه آذوقه به مدافعان بغداد در داخل دژ، عثمانیان راهی جز عقب نشینی پیدا نکردند. نهایتاً" به دلیل شورش ینی چریان، قحطی، مریضی و مرگ بسیاری از سربازان عثمانی، قوای عثمانی به عقب رانده شدند. پس از فتح بغداد طی جنگ‌های دیگری کل عراق عرب به خاک ایران پیوست.

این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  ویرایش شده توسط: sepanta_7   
مرد

 
نبرد تبریز (۱۶۱۸)
نبرد تبریز رزمی بود که بین عباس یکم صفوی و عثمان دوم عثمانی در سال ۱۶۱۸ میلادی برابر با (۹۹۷ خورشیدی) روی داد. در این نبرد ایران به پیروزی رسید و نهایتا" صلح نامه‌ای امضا شد. طی صلح حاصل شده با نام عهدنامه سراب دستاوردهای زیر نصیب ایران شد: قبول متصرفات ایران از سوی پادشاهی عثمانی، به رسمیت شناختن حاکمیت ایران بر گرجستان شرقی، ارمنستان شرقی، کل آذربایجان و دیاربکر.


پیش‌زمینه
سلطان عثمان دوم پادشاه عثمانی که به تازگی بر تخت سلطنت نشسته بود به همراه تاتارهای کریمه و طهمورث خان گرجی که مسبب فتح تفلیس و نبرد گوگجه بود، متحد شده و سپاه بزرگی را در سال ۱۶۱۸ میلادی برابر با ۹۹۷ خورشیدی به سمت تبریز روانه کردند.


انتصاب قراچقای خان به حاکمیت تبریز و سپسالاری جنگ
در این زمان قراچقای خان از سوی شاه عباس یکم به عنوان حاکم تبریز منصوب شده بود. قراچقای خان ابتدا از رویارویی با سپاه عثمانی خودداری کرد و مسیر وان به تبریز را به آتش کشید تا سپاه عثمانی دچار گرسنگی شود، سپس در انتظار کمک شاه عباس ماند.


حرکت شاه عباس از اصفهان به اردبیل
شاه عباس با ارتش خود از پایتخت به اردبیل روانه می‌شود. شاه ایران قصد داشت سپاه عثمانی را به داخل خاک ایران بکشاند. این کار شاه عباس با هدف ته کشیدن آذوقه سپاه عثمانی و کم رنگ کردن قدرت توپخانه و تفنگچی‌های عثمانی با کشیدن آنها به سرزمین‌های کوهستانی بود.


برخورد دو سپاه در دشت سراب
سرانجام در مسیر تبریز به قزوین در ناحیه‌ای موسوم به دشت سراب، قراچقای خان که حالا از نیروهای تازه نفس شیراز و امامقلی خان حاکم جنوب نیز برخوردار شده بود همان نیرنگ جنگی پیشین و کاربردی شاه عباس را علیه عثمانی‌ها به کار می‌بندد، بدین شکل که ابتدا سواران کمی را به دستور امامقلی خان به سمت تاتارها به رهبری خان کفا فرستاد. این دسته به رغم برتری سنگین سربازان تاتار به شکل نبرد و گریز، جنگ را علیه عثمانی ادامه دادند و قسمت بزرگی از سپاه تاتار را به سوی اردوی سپاه ایرانی کشاندند و ناگهان به سمت بیابان تظاهر به عقب نشینی کردند. قراچقای خان فرصت را مناسب دید و با چهار دسته از نیروهای خود یورش را به یگان‌های سواره و پیاده تاتار و عثمانی آغاز کرد. به نقل از پیتر دلاواله علی رغم تلاش زیاد نیروهای تاتار و عثمانی، کشتار بزرگی از نیروهای تاتار و عثمانی به راه افتاد.


فرار سپاه عثمانی و تاتار و برخورد دوباره با دو سپاه دیگر ایرانی
نهایتا" تاتارها و عثمانی‌ها میدان جنگ را خالی کرده و گریختند. با وجود این که سپاه خلیل پاشا از لحاظ نفرات و تجهیزات به شکلی کاملا" بدون استفاده بودند ولی برتری نسبی سپاه ایران باعث خسارت فراوان سپاه عثمانی و تاتار در جنگ شد. در راه بازگشت نیروهای عثمانی و تاتار و در مسیر تبریز و اردبیل با دو سپاه ایرانی (سپاه شاه عباس و قراچقای) برخورد کردند. فرماندهان عثمانی ادامه جنگ را بی فایده دانستند و با هدف برقراری صلح، سفیر خود را به اردبیل نزد شاه عباس فرستادند.


صلح
ترک‌های عثمانی که از سوی شاه عثمان دوم دستور داشتند تا به صلح رسمی برسند و یا به جنگ ادامه دهند عاقبت با قبول شرایط سخت ایران آتش بس را پذیرفتند و شاه عباس یکم نیز در ازای خودداری آنها از تخریب مسیر بازگشت، اجازه خروج از ایران را به آنها داد. طی صلح حاصل شده با نام عهدنامه سراب دستاوردهای زیر نصیب ایران شد: قبول متصرفات ایران از سوی پادشاهی عثمانی، به رسمیت شناختن حاکمیت ایران بر گرجستان شرقی، ارمنستان شرقی، کل آذربایجان و دیاربکر.






پایان جنگ‌های شاه عباس یکم
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  ویرایش شده توسط: sepanta_7   
مرد

 
شاه صفی






شاه صفی از پادشاهان دودمان صفوی ایران است که از ۱۰۰۷ تا ۱۰۲۱ خورشیدی مصادف ۱۶۲۹ تا ۱۶۴۲ میلادی و یا ۱۰۳۸ تا ۱۰۵۲ هجری قمری به مدت ۱۴ سال پادشاهی کرد. شاه صفی ششمین شاه صفوی و جانشین شاه عباس یکم بود. او به خاطر ترس از دست دادن حکومت، بسیاری از اطرافیان خود، از جمله شاهزادگان صفوی و بزرگان گرجی را به قتل رسانید. در سال اول سلطنتش شهر مشهد مورد هجوم خان ازبکواقع شد، اما سرانجام ازبکان شکست خوردند و به فرارود گریختند. سلطان مراد، پادشاه عثمانی به محض آگهی از درگذشت شاه عباس ، به آذربایجان و بغداد لشکر کشید که در آذربایجان کاری از پیش نبرد، اما در بغداد در نهایت پیروز شد و با پیمان ذهاب، بغداد به صورت همیشگی جزو خاک عثمانی شد. با وجود از دست دادن بغداد و یورش‌های پیاپی ازبک‌ها در شمال شرقی، در زمان وی ایران از آرامش نسبی برخوردار بود. با توجه به اعتیاد این شاه به مواد مخدر و تربیت در حرمسرا ، نه توانایی و نه علاقه دخالت در امور مملکتی را داشت و امور را به وزیر خود سارو تقی اعتمادالدوله و رستم خان سپهسالار سپرده بود.در زمان این پادشاه ، سرداران بزرگ زمان شاه عباس مانند امامقلی خان ، داوود خان گرجی و علیمردان خان یا به قتل رسیدند یا از کار برکنار شدند . در گرجستان ، قندهار ، قزوین و گیلان شورش برپا شد .



زندگی
پس از مرگ شاه عباس، نوه‌اش «شاه صفی» در سن ۱۸ سالگی جانشین وی شد و در ۲۰ جمادی‌الثانی ۱۰۳۸ ه‍. ق. تاجگذاری کرد. صفی که به هنگام تولد سام میرزا نامیده شد، پسر محمد باقر صفی میرزا ، پسر بزرگ شاه عباس ، است که به دستور پدر به قتل رسید. او از اولین شاهزادگان صفوی بود که انحصاراً در حرمسرای سلطنتی پرورش یافته بود و تا آن زمان هیچ مسئولیتی سیاسی به عهده نداشت و بر خلاف اجدادش، عهده‌دار حاکمیت هیچ ولایتی نیز نبود. صفی کلاً پادشاه خشنی بود و در اوایل سلطنتش، نه‌تنها تقریباً تمام شاهزادگان را کشت و یا کور کرد، بلکه بسیاری از مقام‌های بالای درباری هم به تیر کین او کشته شدند؛ مثلاً در ۱۶۳۰ میلادی، سپهسالار کل سپاه یعنی زینل خان شاملورا به قتل رساند در سال ۱۶۳۲ میلادی، «عیسی خان» و «چراغ خان قورچی‌باشی»، در ۱۶۳۴ وزیراعظم «میرزا طالب اردوبادی» و «ایشیک آقاسی اغورلو خان شاملو»و بسیاری دیگر را نیز کشت. پیش از میرزا طالب، خلیفه سلطان وزیری بود که از انتهای پادشاهی شاه عباس در وزارت باقی‌مانده بود، اما در خشونت ورزی‌های شاه صفی، نه‌تنها در سال ۱۶۳۲ میلادی وزارت را از دست داد، بلکه فرزندانش را هم به‌دستور شاه صفی کور کشته‌شدند.شاه صفی تا آخر عمر خود نتوانست به‌طور کامل برخواندن و نوشتن مسلط شود.شاه صفی به اوضاع سیاسی تمایل چندانی نداشت و ادارهٔ کشور در این دوره عموماً به عهدهٔ وزیرش «سارو تقی اعتمادالدوله» بود.




سارو تقی اعتمادالدولهٔ وزیر
سارو تقی فرزند میرزا هدایت‌الله تبریزی بود که تا سال ۱۰۳۸هـ. ق. در وزارت اعظم مازندران باقی‌ماند تا که شاه‏ عباس درگذشت و شاه‏ صفی او را ترقی داد و به سمت «اعتمادالدوله» گمارد؛ در آغاز سلطنت شاه‌صفی ساروتقی مأمور شد که به نجف رفته و گنبد آرامگاه حضرت علی را که خراب شده بود از نو بسازد و حرم آن حضرت را توسعه دهد و از رود فرات نهری به آنجا بکشد. ساروتقی پس از آنکه به مقام وزارت اعظم رسید در خانه حاتم بیک وزیر اعظم شاه عباس بزرگ منزل گزید. شاه صفی غالباً به خانه او می‌رفت و حتی سفیران ممالک خارجی را در خانهٔ او مهمان می‌کرد. وزیر نیز در خدمت شاه از هیچ‌گونه فداکاری و حتی از بذل جان دریغ نداشت از آن جمله نوشته‌اند در سال ۱۰۴۵ ه‍. ق. هنگامی که شاه‌صفی قلعهٔ ایروان را محاصره کرده بود، روزی در ضمن جنگ برای تحریک سرداران قزلباش در کمال بی‌باکی اسب خود را به سوی حصار قلعه راند و چنان خود را در تیررس قلعه‌داران قرار داد که جانش در خطر افتاد هیچ‌یک از سرداران جرأت جلو رفتن نداشتند اما ساروتقی جان خود را به چیزی نشمرد و با شتاب از دنبال شاه اسب تاخت و چون به او رسید بهر دو دست عنان اسبش را گرفت و از پیش رفتن بازداشت و با اصرار و استدعا شاه را بازگردانید. پس از اینکه شاه‏ صفی از دنیا رفت، شاه‏ عباس دوم او را به همان سمت اعتمادالدوله باقی گذاشت و از آنجا که در حفظ اموال دولتی خیلی سخت‏گیر بود، دشمنان بسیاری از قبیل جانی‌خان قورچی‌باشی پیدا کرد و سرانجام این دشمنان در خانه‏ای که در بازارچه داشت، ریختند و او را کشتند. پنج روز که از قتل ساروتقی گذشت، شاه‌عباس دوم انتقام وی را از قاتلین وی گرفت.




قتل امامقلی خان
امامقلی خان از سرداران جنگی و حاکمان زمان شاه عباس است. او فرزند الله وردی خان گرجی و بیگلربیگی ایالت فارس، بوشهر و بحرین بود. داودخان، فرزند دیگر الله وردی خان، بیگلربیگی ایالت قره باغ، گنجه و اران و ریاست ایل قاجار بود. امامقلی در نبردهای بسیاری شرکت نمود که عملیات موفق آمیز بر ضد اشغالگران اروپایی در جنوب ایران از آن جمله‌است. از سوی دیگر، خاندان اوندیلازه به چگونگی وضعیت گرجستان و مردمان آن بی اعتنا نبودند و روابط نزدیکی با خاندانهای با نفوذ آن داشتند، به نحوی که سعی می‌کردند در سرکوبهای مکرر زمان شاه عباس در گرجستان شرکت نکنند. مثلاً امامقلی خان به بهانه بیماری در لشکرکشی دوم شاه عباس به گرجستان در سالهای ۱۶۱۵ - ۱۶۱۶ م شرکت نکرد و در تبریز ماند.پس از شروع شورش داودخان، برادر امامقلی، در قراباغ، داودخان چنین وانمود کرد که برادرش با او همنواست و ادعا نمود که " من حسب الصلاح برادر به این امور اقدام کرده‌ام ". وی سعی کرد شورش خود را در ضدیت با صفویه مطرح نکند بلکه آنرا حرکتی در حمایت از شاهزاده‌ای اعلام نمود که از فرزندان شاه عباس است. شاه عباس، بنا به محبتی که به امامقلی داشت، یکی از زنان حرم خویش را به او بخشیده بود که گویا در هنگام خروج از حرم سه ماهه آبستن بوده و پس از شش ماه پسری بدنیا آورده بود که صفی قلی خان نام داشت و از جانب امامقلی حاکم لار شد.این جوان بی میل به تصرف تاج و تخت نبود و فتحعلی بیک و علیقلی بیک برادرانش (فرزندان خان فارس، امامقلی) را هم با خود همداستان نموده بود، که پدر ایشان با پیشنهاد شورش علیه پادشاه موافقت نمی‌کرد. داود خان علاوه بر طرح مسئله صفی قلی، برای همراه کردن حکام دیگر، نامه‌های به ایشان می‌فرستاد که در آن ادعا می‌کرد برادرش بزودی با سی هزار سپاه سکه بنام شاهزاده ضرب خواهد نمود و خطبه بنام او خواهد خواند. در پاسخ به این تحریکها، شاه صفی امامقلی را به حضور فراخواند. امامقلی در پاسخ فرزندانش که او را به تمرد فرا می‌خواندند گفت که به ولی نعمت خود خیانت نمی‌کند. از طرف دیگر در دربار هم، مادر شاه و صدر اعظم ابوطالب خان هم بر ضد امامقلی بدگویی می‌کردند. رستم خان سپهسلار که نماینده خاندان باگراتیون گرجی بود، با نمایندگان خاندان اوندیلادزه (یعنی الله وردیخان، امامقلی خان و داودخان) رقابت و دشمنی داشت، اما چون سیاستمدار عاقل و با احتیاطی بود، بصورت علنی بر ضد امامقلی، سردار معروف ایران و حاکم فارس، اقدامی نمی‌کرد و بصورت پنهانی و تحت عنوان مبارزه با طهمورث و داودخان (که با هم متحد شده بودند)، با امامقلی مخالفت می‌کرد. سرانجام، شاه امامقلی را به دربار فراخواند که در ابتدا آمدن پرتقالیها را به هرمز بهانه کرد، اما با دستورهای بعدی پادشاه ناچار شد که اول پسران خود را اعزام کند و سپس خودش رهسپار دربار شود که بدنبال آن، امامقلی خان به دستور شاه در قزوین بدست دو داماد خود یعنی داوودبیگ و علیقلی بیگ گرجی، که دو برادر رستم خان سپهسالار بودند، کشته شد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
صفحه  صفحه 4 از 17:  « پیشین  1  2  3  4  5  ...  14  15  16  17  پسین » 
ایران

سلسله صفویه

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA