ارسالها: 23330
#71
Posted: 2 Oct 2013 16:39
امرای روملوی قزلباش
حسنبیگ روملو
حسن بیگ روملو (تولد ۹۳۷ ق. /۹۰۹ خ. در قم - وفات احتمالاً ۹۸۵ ق. /۹۵۶ خ. در قزوین؟) تاریخنگار و سپاهی ایرانی عهد شاه تهماسب یکم صفوی است که کتاب ارزشمند احسنالتواریخ را نگارش کردهاست.
وی که خود را حسن روملو یا حسن نبیرهٔ امیر سلطان روملو معرفی کردهاست از خاندان روملو بود که به تصریه خودش در سال ۹۳۷ ق. /۹۰۹ خ. در قم به دنیا آمدهاست.
حسن روملو در دوران کودکی به تحصیل پرداخت و از جوانی وارد سپاه صفوی شد و در جنگها دلاوری بسیاری نشان داد و خود او در چندین جا به جنگهایی که با کردها یا گرجیان کرده، اشاره میکند. مثلاً در سال ۹۵۳ قمری/۹۲۵ خورشیدی که شاه تهماسب به گرجستان یورش برد، حسن روملو جزو سپاهیان بودهاست و چنین مینویسد: «راقم حروف حسن نبیرهٔ امیر سلطان روملو، با جمعی از قورچیان روملو و چپنی با فوجی از گبران بیایمان [یعنی گرجیهای مسیحی] دچار گشته، این کمینه به اتفاق شاهقلی نام -قورچی چپنی- حمله کردیم ایشان را متفرق ساخته و جمعی را مجروح و بیروح کرده، اسیر چند گرفته معاودت نمودیم.»
حسن بیک از افسران سپاه طهماسبی بود و با درجهی سلطانی، سمت قورچیگری داشت و به سبب مقام و مرتبهای که داشت از او به عنوان «بیگ» یاد میشود. اسکندر بیگ ترکمان چند بار از وی با عنوان «مورخ» یاد کردهاست و گویا در سال ۹۴۸ ه. ق در جنگ دزفول به این دلیل همراه شاه طهماسب بود که وقایع را ثبت کند. وی مولف کتاب باارزش احسن التواریخ در دو قسمت است که قسمت اول آن با رویدادهای سال ۸۰۷ ه. ق آغاز سلطنت شاهرخ شروع شده و قسمت دوم که هماکنون چاپ نشدهاست به حوادث سال ۹۸۵، سال جلوس سلطان محمد خدابنده پایان میپذیرد، وی این کتاب را به نام شاه اسماعیل دوم، پسر شاه طهماسب نوشتهاست.
پایان زندگی حسن بیک روملو روشن نیست. وقایع کتاب احسنالتواریخ را تا سال ۹۸۵ ق. /۹۵۶ خ. یعنی سال کشته شدن شاه اسماعیل دوم و آغاز پادشاهی شاه محمد خدابنده آورده و ناگهان مطالب کتاب قطع شدهاست. شاید حسن روملو در این سال فوت کرده یا توسط اطرافیان شاه جدید به قتل رسیدهاست.
حسینقلی خلفای روملو
حسینقلی خلفای روملو سیاستمدار، امیر و خلیفهالخلفای عصر صفوی و از طایفه روملو بود. وی در دربار شاه طهماسب یکم مشاور شاه بود و از نفوذ و قدرت زیادی برخوردار بود. وی در درگیری رویداد قلعه قهقهه به طرفداری از اسماعیل میرزا (شاه اسماعیل دوم) برخاست. همچنین در کشمکشهای جانشینی شاه طهماسب یکم از اسماعیل میرزا پشتیبانی کرد. با وجود حمایت او از اسماعیل میرزا، وی به وسیله اسماعیل میرزا (به دلیل بدبینی) کور شد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#72
Posted: 2 Oct 2013 16:42
امرای شاملوی قزلباش
اسکندربیگ شاملو
اسکندربیگ شاملو از امیرزادگان و قورچیان قزلباش ایل شاملو بود. پس از قتل شاه اسماعیل دوم وی پیش از حرکت مامور دولتی (علیبیگ ذوالقدر) و بدون دستور از قزوین به شیراز میرود و خبر قتل شاه اسماعیل دوم را به محمدمیرزا (بعدا" شاه محمد خدابنده) میدهد، محمدمیرزا نیز خوشحال شده و به وی لقب خوشخبرخان میدهد. پس از این خدمت، شاه محمد خدابنده اسکندربیگ قورچی (شاملو) را از رتبه قورچی به رتبه امارت ترفیع میدهد. با وجود این که خبر مرگ شاه اسماعیل دوم را اسکندربیگ شاملو زودتر از علیبیگ ذوالقدر به محمدمیرزا رسانده بود ولی خبر علیبیگ ذوالقدر نیز به نوعی اطمینان محمدمیرزا را به مرگ شاه اسماعیل دوم بیشتر کرد.
اسماعیل قلیبیگ شاملو
اسماعیل قلیبیگ شاملو فرزند ولیخلیفه شاملو، حاکم قزوین در دوره شاه محمد خدابنده بود. پس از جنگهای خراسان (۱۵۸۰) ولیخلیفه شاملو به دست علیقلیبیگ گورکان شاملو مسموم میگردد لذا اسماعیل قلیبیگ شاملو به خونخواهی پدرش و با تحریک طوایف تکلو و ترکمان علیه پدر علی قلیبیگ شاملو (سلطان حسینخان شاملو، حاکم قزوین) شورش کرده و با گرفتن لقب خانی و حکم امارت قزوین، برای کشتن سلطان حسینخان شاملو اقدام میکند و نهایتا" سلطان حسینخان شاملو را در اردبیل میکشد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#73
Posted: 2 Oct 2013 16:47
اغزیوارخان شاملو
اغزیوارخان شاملو از سران و امرای قزلباش طایفه شاملو در عصر شاه اسماعیل اول و شاه طهماسب بود. وی هنگامی که حاکم هرات بود للگی سام میرزا را بر عهده داشت.
حسینبیگ
حسینبیگ (درگذشته ۲ اوت ۱۵۸۰ میلادی در قزوین) از (طایفه شاملو) وزیر حمزه میرزا (ولیعهد) در دربار قزوین و برادر خانیخان خانم و دایی علیقلیبیگ گورکان شاملو بود. پس از جنگهای خراسان (۱۵۸۰) و با توجه به اختلافات طوایف ترکمان و تکلو با شاملو و استاجلو، حسینبیگ دایی علیقلیبیگ گورکان شاملو (از مخالفان طوایف ترکمان و تکلو) که در دربار قزوین وزیر حمزه میرزا بود مورد حسادت سران طوایف ترکمان و تکلو قرار گرفت و کشته شد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#74
Posted: 2 Oct 2013 16:49
دورمیشخان شاملو
دورمیشخان شاملو از سران و امرای قزلباش طایفه شاملو در عصر شاه اسماعیل اول و شاه طهماسب بود. وی هنگامی که حاکم هرات بود للگی سام میرزا را بر عهده داشت. دورمیشخان شاملو در زمان شاه اسماعیل اول مقام سپهسالاری داشت. وی پدر سلطان حسینخان شاملو و پدربزرگ علیقلیبیگ گورکان شاملو بود.
سلطان حسینخان شاملو
سلطان حسینخان شاملو (درگذشته ۱۵۸۰ میلادی) از امرای قزلباش طایفه ایل شاملو، پسر دورمیشخان شاملو و پدر علیقلیبیگ گورکان شاملو بود. سلطان حسینخان شاملو تاثیر به سزایی در زنده ماندن و کشته نشدن عباس میرزا (بعدا" شاه عباس یکم) داشت. پس از تاجگذاری شاه محمد خدابنده سلطان حسینخان شاملو به حکومت قزوین (پایتخت) منصوب شد. شاه اسماعیل دوم به پسرش علیقلیبیگ گورکان شاملو فرمان داده بود به محض رسیدن به هرات شاهزاده عباس میرزا (بعدا" شاه عباس یکم) را به قتل برساند ولی با قتل شاه اسماعیل دوم این امر محقق نشد و شاهزاده عباس میرزا زنده ماند. پس از مرگ شاه اسماعیل دوم، سلطان حسینخان شاملو، یکی از خدمتکاران خود به نام محمود بیگ را مامور کرد با شتاب به هرات برود و خبر کشته شدن شاه اسماعیل دوم را به علیقلیبیگ گورکان شاملو برساند و اگر عباس میرزا (بعدا" شاه عباس یکم) را نکشته باشند از این کار جلوگیری کند.
پس از قتل شاه اسماعیل دوم (۱۵۷۷ میلادی) برنامه کشتن عباس میرزا ناکام ماند. این رویداد باعث شد علیقلیبیگ گورکان شاملو جشنی بر پا کند و خود را لـله عباس میرزا معرفی کند.
پس از رسیدن خبر کشته شدن مهدعلیا (۱۵۷۹ میلادی) به خراسان، سلطان حسینخان شاملو که به دستور ملکه مهدعلیا برای بازگرداندن عباس میرزا (بعدا" شاه عباس یکم) به خراسان رفته بود به قزوین بازگشت.
پس از جنگهای خراسان (۱۵۸۰) ولیخلیفه شاملو به دست علیقلیبیگ گورکان شاملو مسموم میگردد لذا اسماعیل قلیبیگ شاملو به خونخواهی پدرش و با تحریک طوایف تکلو و ترکمان علیه پدر علی قلیبیگ شاملو (سلطان حسینخان شاملو، حاکم قزوین) شورش کرده و با گرفتن لقب خانی و حکم امارت قزوین، برای کشتن سلطان حسینخان شاملو اقدام میکند و نهایتا" سلطان حسینخان شاملو را در اردبیل میکشد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#75
Posted: 2 Oct 2013 16:51
علیقلیبیگ گورکان شاملو
علیقلیبیگ گورکان شاملو (درگذشت: ۹۶۸ خورشیدی، ۱۵۸۹ میلادی) فرزند سلطان حسینخان شاملو و خانیخان خانم، از رجال سیاسی نظامی دوره صفوی بود. وی از امرای قزلباش طایفه شاملو در دوره شاه اسماعیل دوم و شاه محمد خدابنده بود. پدر بزرگش دورمیشخان شاملو به هنگام سلطنت شاه اسماعیل اول صفوی مقام سپهسالاری داشت و علیقلیبیگ گورکان شاملو همچون جدش در حکومت شاه طهماسب اول صفوی از نظامیان ارشد سپاه وی بود. وی با زینببیگم خواهر شاه اسماعیل دوم وصلت کرد. شاه اسماعیل دوم وی را امیرالامرای هرات کرده بود و به او فرمان داده بود به محض رسیدن به هرات شاهزاده عباس میرزا (بعدا" شاه عباس یکم) را به قتل برساند ولی وی تمایلی به کشتن عباس میرزا نداشت، زیرا مادرش خانیخان خانم مدتها در حرمسرای سلطان محمد میرزا به عنوان قابله و دایه حمزه میرزا و سایر فرزندان وی، خدمت کرده بود، به همین دلیل چند روز پیش از قتل شاه اسماعیل دوم، از قزوین عازم خراسان شد و سفر را بدون شتاب رفت و ۲۶ روز مسافت را طول داد. بعدا" با قتل شاه اسماعیل دوم این امر محقق نشد و شاهزاده عباس میرزا زنده ماند.
علیقلیبیگ گورکان شاملو بعد از قتل شاه اسماعیل دوم (۱۵۷۷ میلادی) از طرف شاه محمد خدابنده عنوان لـله و نایب السلطنه شاهزاده عباس میرزا را کسب نمود و دوباره حاکم هرات و قسمت بزرگی از خراسان شد. از طرف خیرالنساء بیگم نیز برای او تاج و کمری مرصع به عنوان خلعت فرستادند. با وجود و نفوذ وی در دربار قزوین، طایفه شاملو به مقامات بالا رسیدند. سرانجام وی طی منازعات سیاسی با رقیبان خود، خصوصاً مرشد قلی خان استاجلو، جان خود را از دست داد. وی نقش مهمی را در به سلطنت رساندن شاه عباس یکم داشت.
پس از قتل شاه اسماعیل دوم برنامه کشتن عباس میرزا ناکام ماند. این رویداد باعث شد علیقلیبیگ گورکان شاملو جشنی بر پا کند و خود را لـله عباس میرزا معرفی کند.
پس از نافرجام ماندن قتل عباسمیرزا، خیرالنساء بیگم (مادر وی) حکمی برای علیقلیبیگ گورکان شاملو مبنی بر بازگرداندن عباس میرزا به قزوین فرستاد. علیقلیبیگ گورکان شاملو و دیگر امرای قزلباش که بیشتر از طوایف استاجلو و شاملو بودند به دلیل قدرت نمایی در برابر دیگر امرای قزلباش پایتخت که بیشتر از اقوام تکلو و ترکمان بودند و همچنین به بهانه قوی ماندن در مقابل یورش ازبکها، با ارجاع عباس میرزا مخالفت کردند. در این خصوص علیقلیبیگ گورکان شاملو و مرشد قلیخان سلطان استاجلو همپیمان شدند.
از میان حکمرانان خراسان، مرتضی قلیخان پرناک ترکمان بر خلاف علیقلیبیگ گورکان شاملو و مرشد قلیخان سلطان استاجلو موافق بازگشت عباس میرزا از هرات به قزوین بود.
ناسازگاری مرتضی قلیخان پرناک ترکمان و علیقلیبیگ گورکان شاملو جدا از این که متعلق به دو طایفه مخالف بودند، بیشتر به دلیل رقابت در حکمرانی بر خراسان و هرات بود. مرتضی قلیخان پرناک ترکمان پس از پیروزی بر ازبکها به علیقلیبیگ گورکان شاملو به دیده حقارت مینگریست.
پس از کشته شدن مهدعلیا همسر شاه محمد خدابنده، امیران شاملو و استاجلو بیش از پیش متحد شدند و علیقلیبیگ گورکان شاملو را به منصب خانلرخانی و ریاست انتخاب کردند و خود را فرمانبردار وی شمردند.
پس از جنگهای خراسان (۱۵۸۰)، پدر (سلطان حسینخان شاملو)، مادر (خانیخان خانم) و دایی (حسینبیگ) علیقلیبیگ گورکان شاملو به دست مخالفان خود که متمرکز در دربار قزوین بودند کشته میشوند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#76
Posted: 2 Oct 2013 16:54
قورخمسخان شاملو
قورخمسخان شاملو از امیران قزلباش طایفه شاملو در دوره شاه اسماعیل دوم، شاه محمد خدابنده و شاه عباس یکم بود. در رویداد اردوکشی قزلباش به مازندران، مهدعلیا خیرالنساء بیگم دو تن از سرداران معروف قزلباش، پیره محمدخان استاجلو و قورخمسخان شاملو را با جمعی از سرداران مامور لشکرکشی به مازندران و تصرف قلعه فیروزجاه کرد. در این ماموریت موفقیتی نصیب آنها نگردید.قورخمسخان شاملو به دست شاه عباس یکم کشته میگردد.
وی در دوره صفوی مدتی حاکم همدان و قزوین بوده است.
ولیخلیفه شاملو
ولیخلیفه شاملو (درگذشته ۱۵۸۰ میلادی) از امرای شاملوی طایفه قزلباش در دوره صفویه و پدر اسماعیل قلیبیگ شاملو بود. در رویداد قلعه قهقهه (۱۵۷۱ میلادی) شاه تهماسب یکم ۴ تن از سران نامی قزلباش به نام حسینقلی خلفای روملو، ولیخلیفه شاملو، پیره محمدخان استاجلو و خلیفه انصار قراداغلو را مامور کرد که به قهقهه روند و واقعیت ماجرا را مشخص کنند و خزانه را به قزوین انتقال دهند. در جنگهای خراسان (۱۵۸۰ میلادی) ولیخلیفه شاملو، که از امیران بزرگ طایفه شاملو بود، به دستور علیقلیبیگ گورکان شاملو مسموم شد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#77
Posted: 2 Oct 2013 17:04
مرتضیقلی خان شاملو
مرتضیقلیخان شاملو (درگذشت ۱۱۰۰ ه.ق) فرزند حسن شاملو از شکستهنویسان مشهور سده یازدهم و حاکم هرات و از امرای دربار شاه سلیمان صفوی بود. هرات در آن روزگار از ولایات مهم ایران به شمار میرفت. عدهای اعتقاد دارند در اواسط قرن یازدهم سومین خط خالص ایرانی یعنی شکستهنستعلیق با تغییر دادن خط نستعلیق توسط مرتضی قلی خان شاملو ابداع شد.
منصب
مرتضی قلیخان، فرزند حسن خان و نوه حسین خان٬ مانند پدرانش از بزرگان طایفهٔ شاملو و از حاکمان هرات بود. او در زمان شاهعباس دوم به رتبهٔ «قورچیباشی» رسید.و در اوایل سلطنت شاه سلیمان صفوی منصب «ایشیک آقاسیباشی» داشت. سپس او را عزل کردند و پس از مدتی انزوا در زمان تألیف تذکره ٔ نصرآبادی (۱۰۸۳ ه.ق) به حکومت اردبیل گماشته شد. او همچنین در دوره شاه سلیمان صفوی به حکومت قم رسید.
خوشنویسی
مرتضیقلی خان شاملو از پیشوایان خط شکستهاست بهگونهای که برخی وی را واضع آن دانستهاند اما بیتردید او نهتنها اولین خوشنویس والامقام این خط است بلکه مهارت و ظرافت و قدرت ابداع و پختگی شیوه وی بهعنوان یک پیشکسوت بهراستی مایه اعجاب است بهگونهای که هنوز هم نهتنها به اعتبار «الفضل للمتقدم» بلکه به پشتوانه آثارش باید او را از صدرنشینان این هنر گرانمایه دانست.
او که از نستعلیق و تعلیقنویسان دربار شاه سلیمان صفوی بود ترکیبات جدیدی را از تند نویسی در خط نستعلیق به وجود آورد و به نوشتن قوسها و دوایر و اتصال آنها سرعت بیشتری بخشید که در نتیجه این دگرگونی کلمات آن اندکی خردتر گردید و بدین طریق خط شکسته نستعلیق پدیدار گشت. مرحوم عبدالمحمد خان ایرانی صاحب کتاب پیدایش خط و خطاطان نوشتهاست که در دوره صفویه مرتضی قلی خان شاملو، حاکم هرات آن را از خط نستعلیق استخراج کرده و میرزا شفیعا هراتی از خوشنویسان این قلم که منشی همین مرتضی قلی خان شاملو بوده آن را تکمیل کرد است. با ظهور درویش عبدالمجید طالقانی و روی آوردن وی به خط شکسته تحولی نوین و حیاتی تازه در نوشتن این خط به وجود آمد.
وی گاهی بسیار فنی و پیچیده نوشته و کارش صورت شیوه «ترسِل» یافته و قدری لایقرأ گشته و زمانی دیگر ساده و روان و در همه حال بسیار محکم و استادانه و پخته و چشمنواز نوشتهاست.
شاگردان
محمد شفیع هروی حسینی (درگذشت ۱۰۸۱ه.ق) معروف به شفیعا و ملقب به «پیشوا» از خوشنویسان خط شکسته نستعلیق در سده یازدهم هجری شاگرد مستقیم یا غیرمستقیم مرتضیقلیخان شاملو بود. او مدتها منشی مرتضیقلیخان در هرات بود.
شعر
مرتضیقلیخان شاملو نه تنها دوستدار شاعران و معاشر آنان بود بلکه خود نیز شعر میسرود. او متخلص به «مرتضی» بود و دیوان او نزدیک به چهارهزار بیت است. او به داشتن انواع صفات پسندیده بهویژه سخنسنجی و سخنرانی مشهور عصر خود بود. دیوان خوشنویسی شده او ذیل شماره ٔ ۴۵۸۶ کتابخانهٔ ملی ملک موجود است. از اشعار اوست:
میان باغ به پروانه بلبلی میگفت...نصیحتـی بشنو تا که رستگار شوی
خدا یکی و محبت یکی و یار یکی ...دو دل مباش که بیارج و اعتبار شوی
همچنین:
به روی لاله و گل خواستم که می، نوشم ...ز شیشه تا به قدح ریختم، بهار گذشت
ری که با نازک قلمی آورده و امضاء طغرایی خود را ذیل آن قرار دادهاست با رقم «مرتضی قلی شاملو» موجود است.
نقاشی
مرتضیقلیخان شاملو گویا در نقاشی هم دستی داشته از آثار نقاشی وی تصویر شیر خوابیدهای به سیاه قلم با رقم «مرتضی قلی شاملو» و تصویر شت
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#78
Posted: 2 Oct 2013 17:11
امامقلیخان قاجار
امامقلیخان قاجار از سرداران قزلباش طایفه قاجار و بیگلربیگی قرهباغ در زمان شاه محمد خدابنده بود که در جنگ چلدر به همراه محمدخان تخماق استاجلو توانستند تا حدودی از پیشرفت پیشقراولان سپاه عثمانی جلوگیری کنند و بسیاری از سرداران ترک و کرد ارتش مصطفیپاشا را بکشند.
جنگ چلدر
در جنگ چلدر مصطفی پاشا از قارص وارد قفقاز شد و چون این خبر به قزوین رسید از سوی شاه محمد خدابنده به امیرخان موصلوی ترکمان (بیگلربیگی آذربایجان)، امامقلیخان قاجار (بیگلربیگی قرهباغ) و محمدخان تخماق استاجلو (بیگلربیگی چخور سعد) دستور داد که به اتفاق یکدیگر از پیشروی قشون عثمانی جلوگیری کنند. سواران اماقلیخان قاجار و محمدخان تخماق استاجلو برای دفع حمله ترکان عثمانی به هم پیوستند ولی امیرخان موصلوی ترکمان به دلیل دشمنی که مابین طوایف ترکمان و استاجلو بود به آن دو نفر کمک نکرد.
پیکرخان زیاد اوغلی قاجار
پیکرخان زیاد اوغلی قاجار از سرداران قزلباش طایفه قاجار بود. وی پس از حمله به شروان در سال ۱۵۷۹ توسط تاتارها و پس از اینکه دوبار سپاه قزلباش این شهر را تصرف نمود به حکمرانی شروان منصوب گردید. در جنگی که میان پیکرخان زیاد اوغلی قاجار و مهاجمان تاتار در سال ۱۵۸۰ میلادی در نزدیکی شماخی روی داد، تاتارها شکست خوردند.
پایان امرای قزلباش
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#79
Posted: 2 Oct 2013 18:15
فتحعلی خان داغستانی
فَتحعَلی خان داغِستانی سردار همروزگار شاه سلطان حسین صفوی بود.
وی از مردم داغستان و سنی مذهب بود. فتحعلی خان در سال ۱۱۳۲ ه.ق. تصمیم داشت به هرات و قندهار لشکرکشی کند و طوایف ابدالی و غلجایی را سرکوب کند و به اعاده حاکمیت صفویه در آن مناطق بپردازد. مخالفتهای محمد حسین ملاباشی و رحیم خان حکیم باشی، باعث ناقص ماندن نقشه سردار شاه سلطان حسین شد و اختلافات میان درباریان و ضعف شخصیت شاه باعث پریشانی کار او گردید. سرانجام به او انگ کودتا علیه شاه زدند و شاه دستور کور کردن او را داد، ولی بعداً از کار خود پشیمان شد و او را مورد ملاطفت قرار داد. سرانجام وی در جریان یورش افغانها به اصفهان به قتل رسید.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#80
Posted: 2 Oct 2013 18:17
گرگین خان گرجی
گرگین خان گرجی ملقب به شاه نوازخان از سرداران گرجی الاصل سپاه صفوی بود. او برای فرو نشاندن شورش طایفه غلزایی افغان به قندهار لشکر کشید و افغانها را سرکوب کرد و به حکومت قندهار منصوب شد. پس از فتح افغانستان به دست گرگین خان در زمان شاه عباس اول در گرجستان شورشی رخ داد . لذا «شاه عباس» یکی از سرداران گرجی الاصل سپاه خود به نام «قرچاغای خان» را به همراه «گرگین خان» به گرجستان فرستاد تا شورشیان را متوقف کنند . سپس این دو سردار گرجی همراه با نیرو های خود در نزدیکی شهر تفلیس امروزی اردو زدند تا در اسرع وقت به ماموریت خود عمل کنند . تا اینکه نامه ای به دست «گرگین خان» رسید که از طرف «شاه عباس» خطاب به «قرچاغای خان» نوشته شده بود : «تمام شورشیان رابه قتل رسانده و خانواده هایشان را تبعید کنید .» «گرگین خان» که تحمل به قتل رسیدن و تبعید هموطنان خود را نداشت، شبانه و به طور محرمانه با سران گرجی میزگردی تشکیل داد و راجع به دستور «شاه عباس» با آنان مشورت نمود . آنان تصمیم گرفتند که سپاهیان «شاه عباس» را نابود کنند . و در نهایت در صحرایی به نام مارتقوپی بر سربازان سپاه صفوی چیره شدند . «گرگین خان» به دلیل زندگی در کنار سران سلسله ی صفوی، مورد بدبینی خوانین گرجی قرار گرفته بود . از این رو همراه با خانوادهاش به امپراتوری عثمانی پناهنده شد که سرانجام این کار چیزی به جز مرگ به دست سران عثمانی نبود . با پناهنده شدن «گرگین خان» به عثمانی و مرگ او، بین اقوام گرجی اختلاف ایجاد شد و این بار در مقابل لشکر ۲۰۰۰۰۰ نفری و تازه نفس سپاه صفوی شکست خوردند .
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.