انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
ایران
  
صفحه  صفحه 10 از 16:  « پیشین  1  ...  9  10  11  ...  15  16  پسین »

تاریخ ایران از خوارزمشاهیان تا ابتدای صفوی


مرد

 
بایدوخان

بایدوخان نوادهٔ هولاکوخان و ششمین شاه ایلخانان در ایران بود. پس از مرگ چهارمین ایلخان مغول برادر او گیخاتو به سلطنت رسید. بایدوخان در مقابل وی سر به شورش برداشت و امرای گیخاتو هم که از او ناخرسندی داشتند او را در صحرای مغان فرو گرفتند و به بایدو تسلیم کردند. بایدو هم به قتل او فرمان داد و خود در همدان به سلطنت نشست. سلطنت بایدو دوام بیافت و ضعف نفس خود وی و اعمال نفوذ بدخواهانهٔ امراء مانع از استحکام آن شد. او با شورش غازان پسر ارغون مواجه شد که داعیهٔ فرمانروایی داشت. تلاقی دو سپاه که در حدود مراغه روز داد، به صلح انجامید (رجب ۶۹۴) اما چون امراء غازان، خاصه امیرنوروز، او را دوباره بر ضد بایدو تشویق به لشکرکشی کردند، وی بار دیگر بر ضد ایلخان لشکر به آذربایجان آورد. بایدو که طلب صلح بود، از جنگ خودداری کرد حتی از پیش لشکر غازان گریخت اما در نزدیک نخجوان دستگیر شد و به امر غازان به قتل رسید (ذی‌القعده ۶۹۴) سلطنت او فقط ۸ ماه طول کشید.




ترتیب ششمین از سلسله ایلخانان

زمان حکومت ۶۹۴ ه.ق.-۶۹۴ ه.ق.

۱۲۹۵ م.-۱۲۹۵ م.

شاه پیشین گیخاتو

شاه بعدی غازان

سلسله ایلخانان

محل تاجگذاری همدان

درگذشت ۱۲۹۵ م.

محل فوت حوالی نخجوان
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
غازان پسر ارغون



غازان پسر ارغون پس از بایدوخان به ایلخانی مغول در ایران رسید. وی ابتدا بودایی بود که قبل از شرکت در جنگ بایدو، به تشویق امیرنوروز اسلام آورد.

غازان‌خان در آغاز سلطنت تمام فرمان‌روایان و حاکمان مغول را به دین اسلام دعوت و ترغیب کرد. غازان خان تبعیت از خان مغولستان را رها کرد و سلسله ایلخانی در ایران به استقلال رسید.غازان، صدرجهان زنجانی را صاحب‌دیوان کرد و منصب امارت را به امیرنوروز بخشید. وزیر غازان خان رشیدالدین فضل‌الله همدانی بود.

غازان‌خان دمشق را فتح کرد اما در مرج الصفر از سپاه مصر شکست خورد.وی قیام آلافرنک پسر گیخاتو را سرکوب کرد و پیروان آلافرنک را مجازات نمود. به دستور غازان‌خان تمام معابد مغولان در تبریز ویران گشت و سکه‌ها نقش اسلامی یافتند. غازان‌خان به ساختن بناها و تعمیر مساجد و آرامگاه‌ها علاقه‌مند بود و در تبریز بناهای بسیاری بنا کرد که به نام او اوشنب غازان خوانده شد. این مجموعه خیریه شامل مسجد، مدرسه، خانقاه، بستان، قصر و حمام می‌شد. در دوره غازان خان موج دوم( موج اول در دوره سلجوقیان) ورود اقوام ترکی به آذربایجان آغاز گردید وی تاثیر بسیاری در تغییر زبان و فرهنگ مردم آذربایجان از آذری به ترکی داشت.پروفسور پیتر گلدن در صفحه ۳۸۶ کتاب خود که یکی از جامع‌ترین کتاب‌ها درباره تاریخ گروه‌های مختلف ترک چاپ شده‌است روند ترکی زبان شدن آذربایجان را به سه مرحله بخش کرده است: نخست ورود سلجوقیان و مهاجرت قبایل اغوز به ناحیه آذربایجان و آران و آناتولی، دوم حمله مغولان که بیشتر سربازان شان ترک‌تبار بودند، و سوم دوران صفویان که بسیاری از قبایل اغوز-ترکمان قزلباش از آنوتولی به ایران سرازیر شدند.

غازان‌خان به گسترش دانش و صنعت بسیاری علاقه‌مند بود و خود او در تاریخ و جغرافیا بسیار مطلع بود. غازان‌خان به زبان‌های مغولی، فارسی، عربی، هندی، چینی، ترکی و عبری آشنایی داشت. غازان‌خان در سن سی و سه سالگی بعد از نه سال فرمان‌روایی در قزوین وفات یافت.پیکرش به تبریز منتقل شد و آن‌جا در شنب غازان به آیین مسلمانی به خاک سپرده شد.غازان خان را به نوعی بوجود آورنده شهر تبریز می شناسند زیرا در دوره پس از ساسانی, تبریز به صورت یک ده یا یک واحه بوده. در ترکی، غازان معانی متفاوتی دارد ولی بنا بر یک نگرش غیر صحیح در مورد نام گذاری در فرهنگ مغولان، نظر غالب بر این است که معنای اسم غازان دیگ است ولی در اصل غازان از مصدر قازانماق آمده است که به معنی کسب کردن و بدست آوردن و فتح نمودن است یعنی معنی اسم غازان خان، بدست آورنده و فتح کننده است.



ترتیب هفتمین از سلسله ایلخانان

زمان حکومت ۶۹۴ ه.ق.-۷۰۳ ه.ق.

۱۲۹۵ م.-۱۳۰۴ م.

شاه پیشین بایدو

شاه بعدی الجایتو

سلسله ایلخانان

زادروز ۱۲۷۱ م.

درگذشت ۱۳۰۴ م.

محل فوت حوالی قزوین

آرامگاه تبریز
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
محمد خدابنده الجایتو



سلطان محمد خدابنده اولجایتو یا الجایتو هشتمین سلطان از سلسله ایلخانان بود.

پس از مرگ غازان‌خان به ایلخانی مغول در ایران رسید. الجایتو نام ایرانی محمد خدابنده را برای خود برگزید. الجایتو پس از رسیدن به فرمان‌روایی، دستور به قتل آلافرنک پسر گیخاتو داد. او پسرش ابوسعید را به فرمان‌روایی خراسان فرستاد. بعد از آن رعایت قانون اسلام و یاسای غازانی را الزام کرد. الجایتو شهر سلطانیه را به وجود آورد (این کار را پپشتر پدرش ارغون آغاز کرده بود) و آن را پایتخت خود قرار داد. او دیلم(گیلان) را که با وجود گذشت پنجاه سال از برقراری ایلخانیان هنوز کاملا مطیع نشده بود فتح کرد، اما سپاهش در این راه متحمل تلفات زیادی شد.

الجایتو نیز همچون ایلخانان پیشین برای کسب حمایت اروپاییان در برابر مملوکان مصر با پاپ نوشت و خواند داشت اما نتوانست در عمل کمکی از آنان برای جنگ با مصریان دریافت کند، سرانجام در سال ۷۱۲ ه. ق. / ۱۳۱۲ م. به تشویق گروهی از امرای ناراضی سوریه رهسپار موصل شد، از فرات گذشت و در کنار فرات، شهر رحبه‌الشام را به محاصره درآورد اما موفق به فتح آن نشد، اهل شهر در برابر مهاجمان سرسختانه مقاومت کردند و چون مغولان متحمل تلفات سنگین گردیدند و نیز آذوقه آنان تمام شده بود دست از محاصره شهر برداشتند و از طریق فرات مراجعت نمودند و بدین ترتیب تاریخ پنجاه ساله مبارزه مغولان و ممالیک بر سر تصرف سوریه پایان یافت.
شیعه شدن

الجایتو که در کودکی با نام مسیحی نیکولا تعمید یافته بود پس از چندی به آیین بودایی درآمد و سرانجام قبول اسلام کرد و پیرو مذهب ابوحنیفه گردید، ظاهرا مناظره زشتی که در حضور ایلخان بین فقهای مذاهب حنفی و شافعی درگرفت در تغییر مذهب الچایتو به شیعه بی‌تاثیر نبوده‌است. نمایندگان این مکاتب فقهی آنچنان اتهامات زشت و ناروایی بر یکدیگر وارد ساختند که الجایتو از هردو رنجیده خاطر گشت. پس از مناظره با علامه حلی و نظام‌الدین مراغه‌ای مذهب تشیع را اختیار کرد. الجایتو نخست دستور داد که نام ابوبکر، عمر و عثمان از خطبه‌های نماز جمعه و از سکه‌ها برداشته شود. الجایتو در سن سی و شش سالگی وفات یافت و پیکرش در سلطانیه به خاک سپرده شد.


سلطان محمد اولجایتو را بمناسبت تعلقی که بمذهب شیعه اظهار می داشت ، شیعیان خدابنده لقب داده اند. ولی اهل تسنن از راه دشمنی و کینه جویی این کلمه را خربنده کرده و سلطان محمد اولجایتو بهمین علت در کتب قدما بهر دو عنوان خدابنده و خربنده مذکور شده است .


غازان خان، در ایام حیات خود برادر خویش محمد را بولیعهدی و جانشینی خود تعیین نمود. ولی محمد در وفات غازان در اردو حضور نداشت و در خراسان بحکومت و اداره ٔ امور آن مملکت مشغول بود. از امرای غازانی امیر مولای ، محرمانه محمد را از اوضاع اردو و خیالات شاهزادگان و امرای سرکش مطلع میساخت ؛ مخصوصاً او را از داعیه ٔ سلطنت آلافرنگ پسر کیخاتون مخبر کرد و به او فهماند که این شاهزاده بدستیاری هرقداق سپهسالار اردوی خراسان که زوجه اش دختر قتلغشاه خواهرزاده ٔ آلافرنگ بوده ، هوای ایلخانی در سر دارد و اگر محمد میخواهد به آرامی بر تخت بنشیند و دنباله ٔ اصلاحات برادررا بگیرد؛ نخست باید از جانب آلافرنگ و هرقداق آسوده‌خاطر شود. محمد در قوریلتایی که پس از وصول خبر مرگ غازان منعقد ساخت ، چنین صلاح دید که پیش از شیوع این خبر کار آلافرنگ و هرقداق را بسازد و بهمین نیت سه نفر از امرای خود را به این مهم گماشت و ایشان قبل از آنکه آلافرنگ بر مردن غازان مطلع شود، با او خلوت کردند و یکی از آن سه مأمور سر او را با شمشیر از بدن جدا ساخت و هرقداق هم اگرچه گریخت ، ولی بزودی دستگیرشد و با دو برادر و سه پسر خود بقتل رسید و محمد درقدم اول از شرغائله ٔ بزرگی رهائی یافت . بعد از دفع فتنه ٔ آلافرنگ و هرقداق و گرفتن اطاعت از لشکریان ایشان و آرام کردن خراسان ، محمد از آن مملکت عازم دارالملک تبریز گردید و در این سفر سپاهیان فراوان و یک عده از امرا و نوینان بزرگ مثل امیر مولای و سونج وایسن قتلغ و علی قوشچی و حسین بیک با او همراه بودند. محمد در پنجم ذی الحجة سال 703 هَ .ق . بشهر اوجان رسید و در این مقام به اقامه ٔ مراسم عزاداری برادر خود قیام کرد و در 15 ذی الحجة همان سال رسماً بتخت ایلخانی جلوس نمود، در حالی که قتلغشاه و امیر چوپان و امیرفولادقیا و سونج وایسن قتلغ در طرف راست تخت او و شاهزاده خانمهای خاندان چنگیزی در سمت چپ و امرای دیگر در مقابل آن ایستاده و لشکر در پشت چادر مخصوص ایلخانی صف زده بودند. محمد که پس از جلوس بتخت لقب سلطان اولجایتو یعنی سلطان آمرزیده اختیار کرد؛ در این موقعبیش از بیست وسه سال نداشت و او سومین پسر ارغون خان بود، از طرف مادر نواده ٔ برادر دوقوزخاتون محسوب می شد. سلطان محمد اولجایتو را بمناسبت تعلقی که بمذهب شیعه اظهار می داشت ، شیعیان خدابنده لقب داده اند. ولی اهل تسنن از راه دشمنی و کینه جویی این کلمه را خربنده کرده و سلطان محمد اولجایتو بهمین علت در کتب قدما بهر دو عنوان خدابنده و خربنده مذکور شده است . اولجایتو سه روز بعد از جلوس فرمانی دایر بر اقامه ٔ مراسم دینی و شعائر اسلام و رعایت قوانین و یاساهای غازانی صادر نمود و به امرا و سران لشکری خلعتهای بسیار بخشید. قتلغشاه نویان را بعنوان بیگلربیگی فرماندهی و سپهسالاری کل اردو و در میان رجال مملکتی مقام اول داد و امیر چوپان و فولادقیا و حسین بیک و سونج وایسن قتلغ را در تحت امر او گذاشت . سپس خواجه رشیدالدین فضل اﷲ همدانی طبیب را مثل ایام برادر بصدارت و خواجه سعدالدین محمد ساوجی را بمشارکت او در امور دیوانی و وزارتی گماشت و اوقاف را به قتلغقیا و بهاءالدین یعقوب سپرد و دو نفر از فرستادگان سلطان مصر را که در سنوات آخر سلطنت غازان به ایران آمده و به امر آن پادشاه تحت نظر مانده بودند، آزادی بخشید و در خدمت خودنگاهداشت .


بعد از ورود به تبریز اولجایتو سفرای تیمورقاآن (694 - 706 هَ .ق .) جانشین قوبیلای قاآن و اولوس اوگتای و جغتای را پذیرفت و درنتیجه ٔ این ملاقات ، بین ایلخان ایران و امپراطور چین و جانشینان اوگتای و جغتای رشته ٔ اتحاد و وداد مستحکم گردید. کمی بعد اولجایتو از تبریز بمراغه رفت و رصدخانه ٔ آن را بازدید نمود. اصیل الدین پسر خواجه نصیرالدین طوسی را به اداره ٔ آن گماشت و پس از مراجعت بتبریز بدشت موقان حرکت نمود تا زمستان را در آن قشلاق بگذراند. اولجایتو از موقان دو نفر فرستاده ٔ سلطان مصر را که آزادی بخشیده بود، بهمراهی نمایندگانی روانه ٔ آن دیار نمود و به ایشان مأموریت داد که در مقابل از سلطان مصر خلاص ایرنجین برادر سونج را که در محاربات آخری بین غازان و مسلمین شام و مصر اسیر شده بود بخواهند و پیام دوستانه ٔ اولجایتو را نیز بسلطان ابلاغ نمایند. در سال 705 هَ .ق . یعنی سال دوم سلطنت اولجایتو تاج الدین گورسرخی نائب امیر هرقداق و بعضی دیگر از ساعیان خواجه رشیدالدین و خواجه سعدالدین را به اختلاس و برداشت مال دیوانی متهم کردند. اولجایتو قتلغنویان را مأمور تحقیق این قضیه نمود و چون بدخواهی و سعایت تاج الدین و دیگران با ثبات رسید، اولجایتو امر داد که ایشان را سیاست کنند و درنتیجه ، تاج الدین گورسرخی بقتل رسید. بنای سلطانیه در 704 هَ .ق . غازان خان در اواخر عمر خود خیال داشت که در محل چمن سلطانیه ، یعنی درسرزمینی که دو رود کوچک ابهر و زنجان رود در آنجا سرچشمه می گیرند و اولی بطرف محال قزوین و دومی بسمت قزل اوزن متوجه می شود، شهری بنا کند و به این کار دست زد، ولی عمرش وفا نکرد و اولجایتو دنباله ٔ خیال برادررا در این خصوص گرفت . سرزمین حالیه ٔ سلطانیه را مغول قنغورالانگ می گفتند و چمن آن مرتع احشام ایشان بود و غالباً ایلخانان و سرداران مغول در عبور از عراق به آذربایجان یا بالعکس در آن سرزمین رحل اقامت می انداختند. غازان خان در این محل که بهیچ وجه آبادی نداشت ،اساس شهری را پی افکنده بود و اولجایتو همان را بنام سلطانیه در پنج فرسنگی ابهر در تاریخ 704 هَ .ق . شروع به اتمام کرد و آن را در مدت ده سال به انجام رساند؛ بطوری که در سال 713 ق . در محل قنغورالانگ که چمنی بیش نبود یکی از اعاظم بلاد اسلامی شرق ایجاد گردیدو ابنیه ٔ بسیار از عمارات ، مدارس ، مساجد، حمامها و بازارها در آن انشاء شد و جمعیت فراوان از هر طبقه در شهر مزبور مجتمع آمدند. دورادور سلطانیه به امر اولجایتو باروئی مربع شکل ساختند که طول آن 30هزار قدم می شد و ضخامت دیوارهای آن به اندازه ای بود که چهار سوار پهلوی یکدیگر می توانستند روی آن حرکت کنند و دروسط آن اولجایتو قلعه ٔ بزرگی ساخت که از جهت عظمت بشهری میماند و در آن گنبدی جهت مقبره ٔ خود بنا کرد که همان گنبد معروف شاه خدابنده است که بعد از وفات ، سلطان را در آنجا بخاک سپردند و آن از مهمترین ابنیه و از نمونه های عالی معماری عهد مغول است . اولجایتو در بنای سلطانیه ، همان راهی را که غازان در ساختن شنب غازان تبریز پیش گرفته بود، پیروی کرد؛ یعنی بعد ازساختن شهر و گنبد در اطراف مقبره ٔ خود به بنای هفت مسجد امر داد و یکی از آنها را خود بخرج خویش از مرمر و چینی ساخت و ابنیه ٔ بسیار دیگر نیز از دارالشفا،داروخانه ، دارالسیادة و خانقاه در سلطانیه بر پا شدو اولجایتو علاوه بر بنای قصری جهت اقامت خویش مدرسه ٔ بزرگی در آن شهر از روی گرده ٔ مدرسه ٔ مستنصریه ٔ بغداد ایجاد نمود و از هر طرف مدرسین و علما و اهل بحث و درس را به آنجا خواند. در ساختن پایتخت جدید امراو وزرای اولجایتو نیز هر کدام بسهم خود شرکت کردند،از آنجمله خواجه رشیدالدین یک محله ٔ تمام از سلطانیه را که بر هزار خانه مشتمل بود به انضمام مدرسه و دارالشفا و خانقاهی بخرج خود ساخت . اولجایتو بعد از بنای سلطانیه با جماعتی از پیشه وران و اهل حرف و صنایع در مزید رونق آن شهر کوشید و سلطانیه در اندک مدتی بعد از تبریز، اولین شهر ممالک ایلخانی گردید. ولی افسوس که اعتبار آن دوامی نکرد و پس از اولجایتو و ابوسعیدخان یکباره از اهمیت افتاد و بهمان سرعت که ایجاد شده بود رو به خرابی گذاشت و امیر تیمور نیز که در ویران کردن بلاد مهارتی داشت و مثل آتیلا و سایر سرکردگان تاتارنژاد، دشمن آبادی بود آنچه را که از سلطانیه بر پا بود، با خاک یکسان کرد و این شهر از آن تاریخ ببعد دیگر جانی نگرفت و امروز همچنان خرابست .


فتح گیلان در 706 ه.ق ولایت کوچک گیلان در تمام دوره ٔ استیلای مغول از حد اردبیل و خلخال تا حدود کلاردشت و سرحد خاک مازندران از دستبرد سرداران چنگیزی و هولاکو و ایلخانان ؛ جانشین ایشان محفوظ مانده بود وبواسطه ٔ وجود معابر صعب العبور و بیشه های انبوه مغول ها نتوانسته بودند بر آن دست یابند. در سال 705 هَ .ق . موقعی که یکی از پسران امیر ارغون آقا؛ حاکم مشهور مغول برای رساندن خبر مرگ خان اولوس جغتای بدرباراولجایتو آمده بود، به آن پادشاه گفت : که چگونه است که ایلخانان ایران با این همه فتوحات که بر دست ایشان میسر شده هنوز نتوانسته اند که ولایت کوچکی مثل گیلان را که در جنب مقر ایشان است ، مسخر نمایند و دست امرای محلی را که تا این تاریخ زیر بار فرمان مغول نرفته اند از آن ناحیه کوتاه سازند؟ این بیان در مزاج اولجایتو بحدی مؤثر افتاد که تصمیم گرفت تا گیلان را از وجود امرای محلی مصفی ̍ سازد و افتخار این فتح را که تا آن وقت بدست هیچیک از خوانین مغول حاصل نشده ببرد، بهمین خیال در سال 706 هَ .ق . چهار دسته سپاهی از چهار طرف بسمت معابر صعب العبور گیلان فرستاد، بشرح ذیل : امیر چوپان از راه اردبیل و طالش ، قتلغشاه از سمت خلخال ، طوغان و مؤمن از راه قزوین و کلاردشت و خود او نیز با اردوی چهارم از طریق لاهیجان، گیلان را مورد هجوم قرار داد. گیلان و خلخال در این تاریخ ، در دست امرای محلی بود و هر قسمت از آنجا را امیری در تصرف داشت . مثلاً خلخال را شرف الدین خلخالی و قسمت کسکرو فومن و پیه پس (گیلان غربی یعنی ساحل یسار سفیدرود)زنی از خاندان اسحاقوند یا امرای دباج تحت نفوذ خودداشتند و این زن که به امیره ٔ دباج معروفست و آنکه بمناسبت این که قطب الدین علامه محمودبن مسعود شیرازی (624 - 710 هَ . ق .) کتاب درةالتاج لغرةالدباج را بنام او ساخته ، مشهور شده است ؛ از جمیع امرای گیلان در این تاریخ نامی تر بود. اولجایتو قبل از لشکرکشی بخاک گیلان سفرائی پیش امرای محلی آنجا فرستاد و ایشان را به اطاعت خود خواند. از ایشان امیره ٔ دباج هدایایی نزد اولجایتو روانه نمود و از در فرمان برداری درآمد و خود نیز به اردوی خدابنده آمد و مورد اکرام و احترام شد و سایر امرای گیلان نیز همین راه و رسم را پذیرفتند. ولی اندکی بعد فهمیدند که بواسطه ٔ ثروت فوق العاده ٔگیلان و صیت گرانی امتعه ٔ حاصله ٔ از آن ، مخصوصاً ابریشم امرای اولجایتو چشم طمع به این ولایت دوخته اند و هر کدام از امرای محلی توقعاتی بی پایان دارند. بهمین جهت بتدریج سر از اطاعت پیچیدند و درصدد دفاع املاک موروثی و مال و نام خود برآمدند و از ایشان امیره ٔ دباج بدون تحصیل اجازه از اولجایتو بمستقر خود که فومن بود، رفت و این حرکت اولجایتو را خشمگین کرده بترتیب اردو و تقسیم ایشان بچهار لشکر و استیلای گیلان از چهار حد تصمیم گرفت . اگرچه فتح گیلان در قدم اول بمناسبت کوچکی و نزدیکی و عدم اعتبار امرای محلی آسان مینمود، ولی کمی بعد معلوم شد که کاری بس مشکل است چه از طرفی سختی راهها و موانع بیشمار از قبیل : جنگل و کوه و باران و گل ، قدم بقدم اردوهای اولجایتو را دچار زحمت و خطر می کرد و از طرفی دیگر دفاع مردانه ٔ مردم از جان و مال خود باعث وارد آمدن شکست های پی درپی بلشکریان خدابنده میشد و اگرچه اولجایتو بالاخره گیلان را مسخر ساخت و امرای آنجا را مطیع و خراج گذار خود کرد، ولی تلفات جانی داد و سپهسالار کل اردوی او، یعنی قتلغشاه که شخص اول مملکت بود در این واقعه بقتل رسید. در هجوم بگیلان امیر چوپان به آسانی حدود کسکر راغارت کرده با فتح و نصرت قبل از رسیدن اولجایتو به لاهیجان به اردوی او پیوست ، ولی قتلغشاه پس از گرفتن دست اطاعت از شرف الدین خلخالی حکمران خلخال با اینکه شرف الدین او را از عبور از تنگه های کوهستانی سخت طالش منع نمود، بشوکت خود مغرور شد بطمع اموال مردم گیلان بطرف این خاک پیش تاخت و امیر فولادقیا را به پیش قراولی خود فرستاد. لشکریان امیره ٔ دباج بجلوی امیر فولاد آمدند و چون سه بار شکست خوردند، طلب صلح کردند.ولی قتلغشاه بتحریک پسر خود درخواست صلح گیلانیان رانپذیرفت و جلوتر آمد و پسر را نیز بهمراهی امیر فولاد فرستاد. لشکریان امیره ٔ دباج پسرقتلغشاه را منهزم کردند و اردوی او در گل و لای فروماند. چون قتلغشاه به انتقام جلو آمد، یکی از گیلانیان او را کشت و لشکریانش از معرکه گریخته و غنائم بسیار برای گیلانیان بجاگذاردند. امیر طغان و امیر مؤمن از طرف کلاردشت و رستمدار عازم گیلان بودند به آسانی حدود شرقی آن خاک را مسلم ساختند و به لاهیجان پیش اولجایتورفتند و او نیز که حکمران لاهیجان را مطیع خود کرده بود، بشادی و شکرانه ٔ این فتح نمازی گزارد و جمله ٔ امرا در حال مسرت بودند که خبر قتل قتلغشاه رسید. اولجایتو سخت غمگین شد و امر داد که امیر شیخ بهلول و امیر ابوبکر با سه هزار نفر بسرکوبی مردم گیلان غربی حرکت کنند. متعاقب ایشان امیرحسین بیک و امیر سونج را نیز فرستاد و این امرا آبادی های رشت و فومن و تولم را پس از جنگهای سخت با اهالی بباد غارت دادند؛ مردان را کشتند و زنان و اطفال را به اسیری گرفته بخدمت اولجایتو برگشتند. اولجایتو پس از تسخیر گیلان و مطیع کردن امرای آن ، قرار گذاشت که هر کدام از ایشان در سال ، مقداری ابریشم بعنوان خراج به اردوی ایلخانی بفرستند و از این تاریخ ببعد خود را دست نشانده ٔ او بدانند. سپس پسر قتلغشاه را که از جنگ فرار کرده بود به چوب یاسا تنبیه نمود و مقام قتلغشاه ، یعنی سپهسالاری کل اردو را به امیر چوپان واگذاشت و با جمیع امرای گیلان که سر اطاعت فرودآورده بود، بسلطانیه برگشت .


الجایتو حامی و مشوق انواع هنرها بود، به اشاره او بود که رشیدالدین نخستین مجلد کتاب تاریخ غازانی را که بررسی تاریخ مغولان از آغاز تا مرگ غازان بود به پایان برد و دست به کار نوشتن مجلد دوم گردید که اولین کوشش برای ثبت تاریخ همه ملل بزرگ اوراسیا بود. اما تصویر الجایتو در درجه اول به عنوان کسی است که دوستدار سازندگی و آبادانی بود.

هم چنین، بنیان گذار و پدر آموزش عشایری در ایران حداقل از هفتصد سال پیش، سلطان محمد خدابنده الجایتو بوده است. به دستور وی مدرسه سیار ایجاد شد که همراه با اردوی سلطان در ییلاق و قشلاق در حرکت بوده و هیات تعلیم و محصلان و اطرافیان آن می‌بایستی همراه سلطان محمد خدابنده الجایتو در حرکت باشند. بنابراین مدرسه متحرکی به وجود آمد که «وصاف الحضره» صاحب کتاب «تاریخ وصاف»، آن را «مدرسه سیار سلطانی» خوانده است.




ترتیب هشتمین از سلسله ایلخانان

زمان حکومت ۶۸۳ (خورشیدی) - ۶۹۵ (خورشیدی)
۷۰۳ (قمری) - ۷۱۶ (قمری)
۱۳۰۴ (میلادی) - ۱۳۱۶ (میلادی)

شاه پیشین غازان

شاه بعدی ابوسعید

سلسله ایلخانان

زادروز ۶۵۹ (خورشیدی)
۱۲۸۰ (میلادی)

درگذشت ۲۵ آذر ۶۹۵ (خورشیدی)
۱۶ دسامبر ۱۳۱۶ (میلادی)

محل فوت سلطانیه

آرامگاه سلطانیه
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
ابوسعید بهادرخان
سلطان ابوسعید (از ۷۱۶ تا ۷۳۶ ه‍. ق.) از ایلخانان مغول و پسر الجایتو بود که در سن دوازده سالگی به ایلخانی ایران رسید. در بخشی از دوران ایلخانی او امیرچوپان، امیرالامرای لشکر ایلخانی، اداره کننده واقعی قلمرو او بود. ابوسعید پس از دفع حمله سپاه اردوی زرین به خراسان و نیز شکست شورش برخی امرای شورشی مغول به سبب شجاعتش در جنگ لقب بهادر یافت. در دوران او بار دیگر سپاهیان اردوی زرین به رهبری اوزبگ خان به خراسان حمله کردند که این حمله نیز توسط سپاه امیرچوپان دفع شد (سال ۱۳۲۵ م.)

رشیدالدین وزیر و مورخ نامی در دوران ابوسعید ابتدا عزلت‌نشین شد، اما پس از چندی امیرچوپان او را به خدمت دعوت کرد. اما اقبال رشیدالدین دیری نپایید، او توسط رقیبان به مسموم کردن سلطان فقید متهم شد و همراه پسرش که شربت‌دار سلطان پیشین بود کشته شد. دمشق خواجه پسر امیرچوپان بعد از رشیدالدین وزیر ایلخان شد. بعدها پسر دیگر رشیدالدین، غیاث‌الدین، در دربار ابوسعید به مقام وزارت رسید.

قدرت بیش از اندازه امیرچوپان و فرزندانش که هر یک اداره بخشی از ایران را در دست داشتند و عشق ابوسعید به بغدادخاتون دختر امیرچوپان، و قتل دمشق‌خواجه پسر امیرچوپان به دستور ابوسعید و به اتهام رابطه با یکی از زنان حرمسرای سلطان، همه باعث رویارویی سپاه سلطان و چوپان شد که با پشت کردن امرای سپاه به چوپان به سود سلطان ابوسعید پایان یافت.

در تابستان سال ۷۳۶ ه.ق./ ۱۳۳۵ آوازه درافتاد که اوزبگ خان بار دیگر آماده حمله به قلمرو ایلخان می‌شود. سپاهیان بغداد و دیاربکر به ایران اعزام گردیدند و در پی آنان ابوسعید نیز عازم این ناحیه گردید. وی در سیزدهم ربیع‌الاول ۷۳۶ ه.ق./ سی نوامبر ۱۳۳۵ در ناحیه قره باغ دیده بر جهان فروبست. مرگ وی ظاهرا به واسطه مسمومیت بوده‌است. بعدتر بغداد خاتون زوجه ایلخان و دختر امیرچوپان به مسموم کردن ابوسعید متهم شد و اعدام گردید. با مرگ ابوسعید حکومت ایلخانان عملاً پایان یافت اما درگیری و جنگ بین رقیبان و مدعیان جانشینی ایلخانان ادامه یافت و قلمرو ایلخانیان تا سال‌ها و ظهور تیمور دچار ملوک‌الطوایفی شد.




ترتیب نهمین از سلسله ایلخانان

زمان حکومت ۷۱۶ ه.ق.-۷۳۶ ه.ق.
۱۳۱۶ م.-۱۳۳۵ م

شاه پیشین الجایتو

سلسله ایلخانان

زادروز ۱۳۰۵ م.

درگذشت ۱۳۳۵ م.

محل فوت قراباغ
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
گنبد سلطانیه




گنبد سلطانیه مقبرهٔ اُلجایتو است که در ۱۳۰۲ تا ۱۳۱۲ میلادی در شهر سلطانیه (پایتخت ایلخانیان) ساخته شد و از آثار مهم معماری ایرانی و اسلامی از شیوه معماری آذری به شمار می‌رود. گنبد سلطانیه در فهرست آثار میراث جهانی به ثبت رسیده‌است.



این بنا مسجدی است بسیار زیبا از حیث معماری و تزیین و بزرگی در دنیا مشهور است. گنبد مزبور در پنج فرسخی سمت شرقی شهر زنجان در داخل باروی شهر قدیم سلطانیه قرار گرفته و بنایی است هشت ضلعی که طول هر ضلع آن ۸۰ گز است. هشت مناره نیز در اطراف گنبد دارد. و قدیمی‌ترین گنبد دوپوش موجود در ایران است. رنگ گنبد آبی است. بر روی این اضلاع گنبد بلندی قرار گرفته که ارتفاع آن را ۱۲۰ گز نوشته‌اند. در قسمت بالایی آن ساختمان دور تا دور اتاق‌ها و غرفه‌ها ساخته‌اند. خود گنبد از کاشی‌های فیروزه‌ای رنگ پوشیده و سقف داخل اتاق‌های بالا با گچ‌بری‌ها و آجرهای رنگارنگ تزیین یافته‌است. در حاشیه طاقها آیات قرآنی واسماالله با خط جلی نوشته شده‌است. حکاکی‌هایی در آجرهای دیوارها و سقف‌های رنگین بنا نیز دیده می‌شود.

تزیینات و نحوهٔ ساخت این مقبره در واقع نقطهٔ عطفی در معماری آن دوران بوده به این شکل که سبکی جدید را در معماری به‌وجود آورده که از معماری سلجوقی منفک شده‌است.

گنبد سلطانیه شامل سه بخش اصلی ورودی، تربت‌خانه و سردابه‌است.

گفته می‌شود در ساخت گنبد بزرگ شهر فلورانس از این گنبد الگوبرداری شده‌است. بنای این گنبد که بعد از گنبدهای سانتاماریا دلفیوره و ایاصوفیه سومین گنبد بزرگ دنیاست.

این بنا باشکوه ترین ساختمان شیوه آذری و شاید کل معماری ایران است که در کنار آن آرامگاه سلطان محمد خدابنده (الجابتو) ساخته شده است. از ارسن بزرگ سلطانیه که در بر گیرنده‌ی بیمارستان، خانقاه و میانسرای آن بوده، تنها گنبدخانه و آرامگاه الجابتو بازمانده است. میان سرای نام برده شاید به اندازه‌ی دو برابر میدان نقش جهان بوده است. فضای تربت خانه ها بعدها به آن افزوده شده است.


ساخت این گنبد در سال ۷۰۲ هجری قمری به دستور الجایتو در شهر سلطانیه، پایتخت آن زمان ایلخانیان آغاز شد و در سال ۷۱۲ هجری قمری به اتمام رسید. بعضی از تاریخ نویسان نوشته‌اند سلطان محمد خدابنده این گنبد و بنای عظیم را بنا کرد که اجساد ائمه اول و سوم شیعیان یعنی علی و حسین را از آرامگاهای خود به آنجا منتقل کند. ولی به علت خوابی که دید از این عمل منصرف شد.

دالان‌های تودرتویی در سردابهٔ این بنا موجود است که حدس زده می‌شود برای اجرای مراسم خاصی به کار می‌رفته‌است. حتی حدس می‌زنند که سلطان محمد خدابنده پس از مدتی از اسلام روی برگردانده و دوباره به اصل خود برگشته و شمن شده و این دالان‌ها و فضاها برای اجرای مراسم مذهبی خاص پس از مرگ وی بوده‌است. البته جسد وی نیز به جای دفن در سردابه، در کوه‌های اطراف دفن شده‌است.


شایسته ی یادآوری است بر خلاف پنداشت برخی مبنی بر قرار گرفتن گنبد سلطانیه در شهرستان و شهر زنجان، این بنا در بخش سلطانیه در شهرستان ابهر جای گرفته است و زیر نظر فرمانداری ابهر اداره می شود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
گنبد سلطانیه




پایان ایلخانان
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
Sepanta
داداش بابت پستای مفید و زحماتی که میکشی واقعا خسته نباشی
ﻋﻴﺐ ﻧﺪﺍره ﻛﻪ " ﺗﻨﻬﺎیی "
ﺧﺪاﻡ ﺗﻨﻬﺎﺳﺖ. . .
     
  
مرد

 
ایران در دوران ملوک الطوایفی
آل چوپان
رنگ آبی محدوده حکومت چوپانیان




چوپانیان (آل چوپان) دودمانی بودند که طی سده هشتم (۷۳۸-۷۵۸ق) در قسمتی از آذربایجان حکومت کردند.

این دودمان سلسه‌ای از امرا بود که پس از درگذشت ابوسعید بهادرخان آخرین ایلخان مغول در قسمتی از ایران حکومت کرد. مؤسس آن امیرشیخ حسن کوچک پسر امیر تیمورتاش بن امیرچوپان سلدوز است و پس از او برادرش، ملک‌اشرف حکومت کرد. خاندان چوپانی منحصر به همین دو تن است.

چوپانیان از خانواده ترک سولدوز بودند که در قرن ۱۴ میلادی به شهرت رسیدند.در آغاز زیر نظر ایلخانیان حکومت می‌کردند ولی پس از سرنگونی آنها تقریباً همگی سرزمین‌های آنان را زیر کنترل درآوردند. چوپانیان آذربایجان را پایگاه قدرت خود قرار دادند تا زمانی که جلایریان در بغداد به قدرت رسیدند.





پایتخت تبریز

ساختار سیاسی پادشاهی

امیران
- ۷۳۸-۷۴۴ شیخ حسن

- ۷۴۴-۷۵۸ ملک اشرف

- تأسیس ۷۳۸/۱۳۳۵

- انقراض
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  ویرایش شده توسط: sepanta_7   
مرد

 
amirhoo3in: داداش بابت پستای مفید و زحماتی که میکشی واقعا خسته نباشی
خواهش میکنم ممنون بابته لطفتتون
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
امیران
شیخ حسن(۷۳۸-۷۴۴ق)


شیخ حسن اولین امیر چوپانی بود که بیشتر مورخان او را گرداننده حکومت و ابوسعید را بازیچه دست وی می‌خوانند. بعد از مرگ ابو سعید در ۱۳ربیع‌الثانی ۷۳۶، ایلخانان رو به سقوط می‌رفتند و بر اثر همین اتفاقات شیخ حسن از فرصت استفاده کرده حکومتی در بخشی از ایران تشکیل داد. وی در ۷۴۴ق به دست زن و چند تن از کنیزانش کشته شد.








ملک اشرف (۷۴۴-۷۵۸ق)


ملک اشرف فردی مال اندوز و سفاک بود و در دوران حکومتش تبریز دچار وبای شدیدی شد و از اعتبار افتاد. علمای تبریز که از ظالمیت او به تنگ آمده بودند، به نزد جانی بیگ حاکم مغول دشت قبچاق رفتند و از او کمک خواستند. جانی بیک به تبریز لشکر کشید و در جریان تعقیب وگریزهایی ملک اشرف را اسیر و به اسرار حاکم شروان کشتند.



پایان آل چوپان
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  ویرایش شده توسط: sepanta_7   
صفحه  صفحه 10 از 16:  « پیشین  1  ...  9  10  11  ...  15  16  پسین » 
ایران

تاریخ ایران از خوارزمشاهیان تا ابتدای صفوی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA