انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
ایران
  
صفحه  صفحه 5 از 16:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  ...  16  پسین »

تاریخ ایران از خوارزمشاهیان تا ابتدای صفوی


مرد

 
حکومت ایلخانان



حکومت ایلخانان در ایران از سال ۶۵۴ ه ق آغاز شد. هلاکو ممالک فتح شده را بین پسران و امرای مطیع دست نشاندهٔ خویش تقسیم کرد. از جمله خراسان و جبال را به پسرش اباقاخان، اران و آذربایجان را به پسر دیگرش یشموت داد و امیر انکیانو را فرماندار مغول در فارس کرد. وزارت خود را نیز که از آغاز ورود به ایران به امیر سیف‌الدین خوارزمی داده بود، در اواخر به دنبال قتل او در سال ۶۶۱ ه ق به شمس‌الدین محمد جوینی برادر عطاملک جوینی که حکومت بغداد را به او داده بود، سپرد. خود او نیز چندی بعد در سال ۶۶۳ ه ق در سنین ۴۸ سالگی بیمار شد و در حوالی دریاچه ارومیه درگذشت.




عوامل شکست


دفاع مردم در حملهٔ نخست مغولان در اترار به رهبری اترارخان و در خجند به رهبری تیمور ملک و در هرات به رهبری ملک شمس‌الدین جوزجانی و همچنین مقاومت اهالی خوارزم و نیشابور و هرات و در قلعه نصرت کوه (منصور کوه) در طالقان خراسان نشان از آن دارد که شهرهای مختلف ایران در دفاع مقابل مغول به شدت جنگیدند اما نفاق سران کشوری و لشکری با یکدیگر و نداشتن یک رهبر مدبر و فرار خوارزمشاه و بی‌انضباطی کار نگذاشت که این همه مدافعات دلیرانه به نتیجه‌ای قطعی منتج شود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
علل شکست در برابر مغول به طور اجمالی
عوامل وابسته به حکومت

ضعف اقتصادی و فساد سیاسی در سرزمین‌های اسلامی باعث جدایی مردم از حاکمیت و کاهش انگیزهٔ مردم برای مقاومت و ایستادگی در مقابل حملات بیگانگان شده بود و وضعیتی مشابه دوران ساسانیان قبل از حمله اعراب بوجود آمده بود.

لشکرکشی سلطان محمد به قصد بغداد و عزل خلیفه و حذف نام او از خطبه و سکه در بین مسلمین تأثیر سوء بخشید به خصوص اینکه در نیمه راه این لشکرکشی، در اسدآباد همدان در نتیجه صدماتی که به لشکرش در اثر سرمای منطقه رسید، از لشکرکشی پشیمان شده و از نیمهٔ راه برگشت.

در قشون خوارزمشاهیان اکثریت را ترکان مزدبگیر داشتند و این افراد که از طایفهٔ قبچاق و قنقلی بودند فرمان مادر خوارزمشاه را بیشتر از حکم پادشاه اطاعت می‌کردند. نفوذ ترکان خاتون و نبود اتفاق بین او و پسرش تا حدی بود که سلطان محمد حتی در انتخاب ولیعهد کشور از خود اراده نداشت و باید از حکم مادر پیروی کند.

جواب‌های تند سلطان محمد به پیغام‌های چنگیز خان و قتل تجار و فرستادگان او و فروش اموال ایشان نشانهٔ بی‌تدبیری و آشنا نبودن او به قواعد سیاست‌است. انقراض دولت قراختائیان به هیچ وجه به صلاح سلطان محمد نبود. برانداختن ایشان که با وجود نداشتن دین اسلام با مردم مسلمان ماوراءالنهر به عدالت رفتار می‌کردند و مستولی کردن اتباع کوچلک خان نایمانی بر کاشغر و ختن و ظلم او به مسلمین آن نقاط، سدی را که بین مساکن اقوام تاتار و مغول و ممالک اسلامی بود شکست و مدافعین آن سد را که قراختائیان بودند را از میان برداشت.

همچنین سلطان محمد و مادر او درهیچ یک از ممالک تحت سلطه درآمده از کاشغر (شهری در نواحی مرزی چین امروزی) گرفته تا عراق یک نفر پادشاه مقتدر را مستقل و باقی نگذاشتند و در هنگام حمله از مقابل ایشان گریختند، به همین جهت در سرتاسر مملکت کسی که بتواند رهبری را در دست گرفته و در مقابل مغول بایستد باقی نمانده بود.

بعد از جنگی که سلطان محمد در حدود سال ۶۱۶ ه ق با لشکریان جوجی پسر چنگیز کرد چنان رعبی از مشاهدهٔ جنگ‌آوری مغول در دل او افتاده بود که نمی‌توانست در هیچ جا در برابر ایشان بایستد و در حین فرار مردم مناطق دیگر را نیز از مغول می‌ترساند و همه را به تسلیم و اظهار اطاعت از ایشان دعوت می‌کرد. فرار او در روحیهٔ لشکریان و مردم تأثیر بسیار بدی گذاشت و رشتهٔ نظم قشون و دفاع مردم را به کلی از هم گسیخت.

قتل عارف معروف مجدالدین بغدادی (۶۱۲–۵۵۴ ه ق) به دست سلطان محمد، در میان مردم دشمنان بسیاری بخصوص در طبقهٔ روحانیون بوجود آورد و اسباب ضعف حکومت سلطان محمد شد.

خوارزمشاه و مادر او هر دو بسیار با مردم بدرفتار بودند بعد از شکست دادن قراختائیان و استیلای بر ماوراءالنهر لشکریان خوارزمشاه به قدری مردم آن دیار را آزار رسانیدند که اهالی مسلمان بخارا و سمرقند به خراج‌گزاری غیرمسلمانان قراختایی راضی‌تر شدند تا به قبول حکم خوارزمشاه و از در مخالفت با خوارزمشاهیان در آمدند.

لشکریان چنگیز همه از یک نژاد و دارای زبان و اخلاق و آداب و منظور واحد بودند و این موردی بود که درست خلاف آن در میان لشکریان مدافع خوارزمشاه دیده می‌شد. مردم برخی از نواحی ایران به حکومت خوارزمشاهیان مایل نبودند و همین امر یکی از علل عمدهٔ پیدا نشدن اتحاد در میان مسلمینی بود که در خراسان و افغانستان در مقابل مغول می‌جنگیدند و غالباً بین عناصر ایرانی و ترکان قنقلی و خوارزمی اختلاف حاصل می‌شد.

پسران بزرگ سلطان محمد یعنی جلال‌الدین و رکن‌الدین و غیاث‌الدین پس از مرگ پدر به جای آنکه با هم متحد شده و دشمن را براندازند، با هم به نزاع پرداختند.

ناصر خلیفه که به مدت ۴۶ سال خلافت عباسیان را برعهده داشت غالباً سلاطین ایران را به هم می‌انداخت و در هنگام کمک‌خواهی جلال‌الدین مانع از کمک‌رسانی عراقِ عرب و امرای الجزیره و شام و روم برای دفع مغول شد.






نقش عوامل اعتقادی و فرهنگی مردم
تصوف از دوران سلجوقیان به غیر از آنکه بر مردم نفوذ پیدا کرده بود، در میان حاکمان نیز طرفدارانی پیدا کرد، از جمله خواجه نظام الملک (۴۸۵-۴۰۸ ه ق) وزیر پرنفود سلجوقی، از حامیان صوفیه بود. از دوران خوارزمشاهیان تا حملهٔ مغول در اکثر شهرهای ایران مشایخ صوفیه و خانقاه یافت می‌شد. برخی از رهبران تصوف مانند عبدالقادر گیلانی (۵۶۱–۴۷۱ ه ق) مؤسس سلسله تصوف قادریه عمر خود را فارغ از هر گونه اندیشه‌ای در انزوای کامل گذرانیده و دیگران را به کشتن آرزوهای نفسانی و ترک دنیا ترغیب می‌کرد. اعتقاد صوفیان بر این بود که در هر وضعیتی باید تسلیم قضا و قدر بود و با همه چه دوست و چه دشمن، از در صلح و آشتی در آمد. آنان شر و تباهی را ثابت و پایدار می‌دانستند و بازگشت به خویشتن و انکار مطلق زندگی را تنها راه رهایی از مصیبت‌ها و مشکلات تشخیص داده و اعتقاد داشتند هر مشکلی که پیش می‌آید علت آن را باید در خود جستجو کنیم. از دیدگاه صوفیه علت حملهٔ مغول واقعیت‌های تاریخی نبود بلکه گروهی از آنان علت حمله را گناهکار شدن مردم و دلبستگی آنها به دنیا می‌دانستند و برخی علت را در کشتن مجدالدین بغدادی بوسیلهٔ خوارزمشاه می‌دیدند.

در کتاب‌های تاریخی این دوران از جمله تاریخ جهانگشای جوینی، حمله مغول نشانه‌ای از عذاب الهی و نشانه‌ای از قهر خداوند شمرده شده و در این دوره بسیاری از مردم اعتقاد به این داشتند که این قضا و قدر الهی است که اسباب قوت و قدرت لشکر مغول شده‌است. در کتاب‌های تاریخی این دوره همه جا مقاومت مردمی را که در مقابل مهاجمان مغول دفاع می‌کردند، کاری غیرعاقلانه شمرده شده‌است.






وحشت جهانی از مغول


بعد از دور اول حمله و پخش خبر فجایع مغول در بین مردم وحشتی عظیم بوجود آمد. در سال ۱۲۳۸ میلادی (۶۳۸–۶۳۷ ه ق) وحشتی که از مغول در اروپای غربی میان مردم پیدا شده بود به اندازه‌ای بود که ماهیگیران سواحل هلند جرأت ماهیگیری در دریای شمال و حوالی انگلستان را در خود نمی‌دیدند و به همین جهت در انگلستان ماهی بسیار فراوان شده و با قیمت بسیار نازلی به فروش می‌رفت. در ایران بر اساس برخی منابع مردم جرأت اقدام به هیچ امری حتی گریز نیز نداشتند. ابن اثیر نوشته‌است:

مردی برای من نقل کرد که من با هفده نفر در راهی می‌رفتیم، سواری از مغولان به ما رسید و امر داد که کت‌های یکدیگر را ببندیم، همراهان من به اطاعت امر او قیام کردند، با ایشان گفتم او یک نفر است و ما هفده نفر علت توقف ما در کشتن او و گریختن چیست، گفتند می‌ترسیم گفتم او الساعه شما را می‌کشد اگر ما او را بکشیم شاید خداوند ما را خلاص بخشد، خدا می‌داند کسی بر این اقدام جرأت نکرد عاقبت من با کاردی او را کشتم و پا به فرار گذاشته نجات یافتیم.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
پیامد ها
آن چه از نیشابور (شهر کهن) باقی‌مانده‌است، منطقه‌ای به نام کُهَندِژ به وسعت ۳۵۰۰ هکتار، در جنوب شهر کنونی نیشابور است. کهندژ اکنون یکی از مراکز باستان شناسی در نیشابوراست.

به نظر می‌رسد که صدمات و لطمه‌های روحی و فرهنگی حملهٔ مغول بیش از ویرانی فیزیکی و خسارت‌های اقتصادی آن بوده‌است. مغول‌ها بر ایران مسلط شدند بدون آنکه ایدئولوژی جدیدی با خود آورده باشند. در این حمله مراکز علمی و فرهنگی از جمله کتابخانه‌های بسیاری سوزانده و ویران شد. شهرهای بزرگ بسیاری از بین رفت و به دنبال آن مراکز نشو و نمو فکری به حداقل رسید. پس از بین رفتن مراکز علمی و فرهنگی، پویایی جامعه رو به افول گذاشت و عرفان و گرایش‌های غیرعقلی گسترده‌تر از قبل شد و عملاً مردم را نسبت به سرنوشت خود بی‌اعتنا ساخت. حمله مغول بر رونق تصوف افزود زیرا در دوران ویرانی و مصیبت تصوف به مهمترین پناهگاه روحی و فکری مردم تبدیل شد و بسیاری به آن گرویدند.

کاهش جمعیت
یکی از عناصر مهمی که پس از حمله مغول باعث رکود اقتصادی ایران گردید، کاهش جمعیت شهرها و مناطق اسکان دائم بود. منابع هیچ آمار جامعی از جمعیت ایران قبل و بعد از این حمله به دست نمی‌دهند. هر چند آمار و ارقام کشتارها و قتل‌عام‌های ذکر شده در منابع طرفدار و مخالف مغولان برای این حمله آنچنان کلان ذکر شده‌است که حتی باور وجود شهرهایی با چنین جمعیت کلانی را در آن زمان، مشکل می‌کند اما همین آمارها شواهدی از شیوه نگرش مردم به تهاجمات مغول هستند. جوینی که خود از تاریخ‌نویسان طرفدار مغول به شمار می‌رود، می‌نویسد «هر کجا که ۱۰۰ هزار کس بود ۱۰۰ کس نماند.» به غیر از قتل‌عام‌ها باید در نظر داشت که بسیاری از مردم را به اسارت بردند و بسیاری نیز در اثر بیماری‌های واگیر یا گرسنگی که در پی هر تهاجم خارجی پیش می‌آمد جان خود را از دست دادند همچنین روش جنگی مغولان چنین بود که هزاران اسیر را به عنوان حشر (قشون غیرنظامی) در جلوی لشکریان خود به حرکت درآورده و از آنان در تسخیر شهرها و نقاط جدید بهره می‌جستند. این اسرا در حقیقت همچون سپر انسانی موردِ استفاده قرار گرفته و نیزه‌ها و سلاح‌های دیگری که از طرف مدافعان شهر بسوی قوای تهاجمی مغول پرتاب می‌شد، به این اسرا اصابت می‌نمود.
رکود کشاورزی


در تاریخ از رونق کشاورزی در نیشابور و بسیاری از مناطق دیگر ایران یاد شده‌است. اگر در ایران عهد باستان اقتصادی به نسبت نیرومند به وجود آمده بود به واسطهٔ برخورداری از شرایط و امکانات طبیعی مناسب نبود. بسیاری از مناطق آباد و پر محصول ایران در گذشته، در مسیر رودخانه‌های پر آب و یا در معرض بارندگی کافی نبوده‌اند، اما در سایهٔ تلاش و کوشش‌های طولانی و سازمان یافته در طی قرن‌ها و از طریق کشیدن کانال‌های مصنوعی، حفر نهرها و مهمتر و پیچیده‌تر از همه، با استفاده از قنات، توانایی کشت و زرع را به دست آورده بودند. در نتیجه بقاء کشاورزی نیز بستگی به حفظ این سیستم انسان ساخته داشت. یکی از پیامدهای اسفناک هجوم قبایل به ایران از بین رفتن شبکه‌های آبیاری بود. ل‍ئ‍ودو ه‍ارت‍وگ تاریخ‌دان هلندی در بخشی از کتاب تاریخ مغول به عنوان «تخریب قرن‌ها سازندگی»، می‌نویسد ایرانیان شبکه‌های آبیاری گسترده‌ای در منطقهٔ خوارزم ساخته بودند که آب جیحون را برای کشاورزی از طریق کانال‌های متعددی به مناطق همجوار منتقل می‌کرد. چنین ساختاری بالطبع خوارزم را مبدل به یکی از توسعه‌یافته‌ترین مناطق ایران نموده بود و گرگانج پایتخت آن را به صورت یکی از مراکز مهم تجارت در آورده بود. اما همهٔ این‌ها در هجوم مغول به معنای دقیق کلمه از میان رفت.

عنصر دیگری که مناطق کشاورزی ایران را در معرض نابودی قرار داد تبدیل زمین کشاورزی به مراتع و چراگاه برای احشام مغول بود.عامل دیگر رکود کشاورزی این بود که برخی از ساکنان اسکان‌های دائم به لحاظ فقدان امنیت و هرج و مرج شهر یا روستا و را رها کرده و به دنبال صحرانشینان به راه افتادند. از آنجا که لازمهٔ کشاورزی اسکان دایم و مراقبت از زمین‌است. این تغییرات جمعیتی تأثیرات مخربی بر کشاورزی ایران برجا گذاشت.

به اسارت بردن صنعتگران


مغولان به ارزش صنعتگران و کسانی که حرفه و دانش فنی داشتند و به نحوی در امر تولیدات شرکت داشتند، واقف بودند. در برخی از قتل‌عام‌ها مانند قتل‌عام مردم نیشابور، سمرقند، گرگانج و مرو در منابع تاریخی به صراحت ذکر شده‌است که مغولان قبل از شروع کشتار، اسیران صنعتگر را از بقیه مردم جدا کرده و روانهٔ مغولستان کردند. انتقال و از دست دادن هزاران صنعتگر ایرانی که در این حمله به اسارت درآمدند، صدمهٔ دیگری بود که بر پیکر اقتصادی ایران وارد آمد.



مهاجرت مغزها


پس از حملهٔ مغول شماری از دانشمندان که در این حمله جان سالم بدر برده بودند به مناطق امن مانده از این حمله مهاجرت کردند. آسیای صغیر جزو معدود مناطق امنی بود که شماری از دانشمندان و برخی از آثار علمی را از خطر نابودی نجات داد. سلسله سلجوقیان روم که هنوز بر بخش‏های گسترده‏ای از آسیای صغیر فرمان می‏راندند، این منطقه را از مغولان مصون داشتند. بر موصل و نواحی آن، بدرالدین لؤلؤ نخست از سوی ایوبیان و بعد به استقلال حکم می‌راند و شهر موصل در نیمهٔ نخست سدهٔ هفتم از مراکز پر رونق علوم و معارف اسلامی بود. اتابکان فارس نیز که با دوراندیشی به تحت‏الحمایگی خوارزمشاهیان و ایلی چنگیزیان تن در دادند، توانستند منطقهٔ نسبتاً‏ آرامی در منطقهٔ فارس و سواحل جنوب ایجاد کنند که پناه فراریان، بخصوص دانشمندانی شد که از دم تیغ مغولان می‏گریختند.

بخش‏های عمده‏ای از دره سند و شبه قاره هند نیز چنین سرنوشتی داشت و سلاطین مملوک که از ۶۰۲ تا ۶۸۹ ه ق بر مناطق گسترده‏ای از این دیار حکمرانی داشتند، نگاهبانان فرهنگ و ادب ایران بودند. هر چند مهاجرت ادیبان فارسی‌زبان به هند از دورهٔ غزنویان آغاز شده بود اما مهمترین سبب مهاجرت آنان حمله مغول به مناطق فارسی زبان بود. در طی این حمله شاعران، ادیبان، هنرمندان، شاهزادگان و غیره برای نجات جان از ماوراءالنهر و ایران خارج شده و به شبه قاره هند روی آوردند. نه تنها در این دوره بر تعداد مهاجرین ادیب افزوده شد بلکه از نظر علم و فضل و هنر، مهاجرین این دوره برجسته‌تر از دوران‌های پیش بودند، از جمله این مهاجرین می‌توان از محمد عوفی و منهاج سراج نام برد.



رونق روابط تجارتی


قوم مغول از قبل از حمله در بازگذاشتن راه‌های تجارتی سعی بسیاری داشتند و بعد از مغلوب ساختن کشورهای آسیای مرکزی و غربی این سیاست دیرینه را بیشتر تقویت کردند. در آمدن قسمت بزرگی از آسیا در زیر استیلای مغول و ادارهٔ آن تحت یک اداره و حکومت و محترم شدن یاسای چنگیز باعث برافتادن عموم سدهای بزرگی گردید که سابقاً به علت اختلاف طرز حکومت و وجود سرحدهای سیاسی و آداب و اخلاقی مانع آمیزش مستقیم ملت‌ها بود. بر اثر ایجاد دولت واحد مغول و امنیت راه‌ها نه تنها رفت‌وآمد بین دو مملکت متمدن قدیم چین و ایران دایر گردید بلکه بر اثر سیاست بین‌المللی ایلخانان ایران، روابط با پاپ‌ها و سلاطین عیسوی اروپا و همچنین ارتباط با شام و مصر نیز برقرار گردید.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
حمله مغول به نیشابور
حمله مغول به نیشابور یا سقوط نیشابور (میلادی ۱۲۲۱) بخشی از حملات مغول به سلطنت خوارزمشاه بود که طی آن شهر نیشابور و ربع نیشابور اشغال و غارت گشت.

حمله مغول و تاثیرات پس از آن، به عنوان ضربه‌ای رکودکننده در تاریخ نیشابور و درپی آن تمدن اسلامی و ایران مطرح است. این شهر مهد علم و دانش و نوآوری در دوران طلایی اسلام بود «تبدیل به جویبارهای خون گردید، و از سران مردان و زنان و کودکان هرم‌هایی ساخته شد، و حتی به سگ‌ها و گربه‌های شهر نیز رحم نکردند.»

سقوط نیشابور، ضربه‌ای بزرگ برای سلطنت خوارزمشاهیان و ایران بود. بعد از پیروزی مغولان، این شهر و شهرهای تابع آن سال‌ها خالی از سکنه بود.

سلطان محمد خوارزمشاه، نتوانست در مقابل حملهٔ چنگیزخان، ایستادگی کند. شهر و ولایات ماوراءالنهر، هر یک به طور جداگانه، علیه مغولان جنگیدند. سلطان، به بهانهٔ آن‌که لشکر جدیدی را آماده کند، به سوی خراسان گریخت و بر طبق خبری، وی در تاریخ ۱۲ صفر ۷۱۷هـ/۱۸ آوریل ۱۲۲۰م وارد نیشابور شد به سمت بغداد نزد خلیفه روانه شد.

سپاه‌سالاران مغول، همچنان به تعقیب او ادامه می‌دادند. پس از مدتی، دسته‌های سربازان –تغوچارنویان- داماد چنگیزخان، برای تصرف ولایات خراسان، عازم این دیار شدند. همزمان، دسته‌های برکه نویان هم به لشکر تغاچار نویان پیوستند. هریک از دسته‌های مغول، وظیفهٔ معین داشتند ولی تاکتیک تصرف شهرها و روستاها، یک سبک بود. روستاها و دهکده‌های کوچکتر را تخریب می‌کردند و مردان را به اسارت می‌گرفتند تا در محاصرهٔ شهرهای بزرگ از آن‌ها به عنوان نیروی غیرمنظم استفاده کنند. این دسته‌ها، قلعه‌ها و حصارها را محاصره می‌کردند و توسط منجنیق‌ها، دیوار قلعه‌ها و حصارها را فرو می‌ریختند، ساکنان شهرها را بیرون می‌راندند و سپس آن‌جا را اشغال و غارت می‌کردند و بعد از این، اهل شهر را بعضاً قتل‌عام می‌کردند. «مغولان، آن‌چنان ترسی در میان مردم حکمفرما کرده بودند که هیچ فردی جرأت فرار و حرکت را نداشت.» یکی از نویسندگان و و شاهدان واقعهٔ حمله مغول در آن روزگار، می‌نویسد:

در این میان، وضعیت روحی اسیران، بسیار مطلوب‌تر از کسانی بود که در خانه به انتظار سرنوشت می‌لرزیدند.

در ۱۱ربیع‌الاول سال ۶۱۷ هجری، سپاه جبه نویان و سوبوتای بهادر، به دروازهٔ شهر نیشابور رسیدند. جبه نویان، ابتدا ۱۴ نفر سواره را که ساربان بودند، جهت تعقیب فرستاد. این گروه، از وضع وزیر شریف‌الدین، آگاه بودند. چند نفر از سواران دیگر به دنبال آن‌ها رفته و در مسافت سه فرسنگی از شهر، آن‌ها را یافتند که تعدادشان تقریباً هزار نفر بود و مغولان طی زد و خوردی، آن‌ها را شکست دادند و هر چه که راجع به سلطان محمد خوارزمشاه لازم بود، به دست آورده و بعد از آن اسیران را کشتند. بعد از این، مغولان، از اهالی شهر خواستند که تسلیم شوند، و حاکم شهر نیشابور – مجیرالملک - چنین پاسخ داد:

شهر نشابور، از قبل سلطان، من دارم و من مردی پیرم، اهل قلم و شما بر عقب سلطان می‌روید، اگر بر سلطان، ظفر باشد ملک شما راست و من نیز بنده باشم.

مجیرالملک تغذیهٔ مغولان را تامین کرد و آنان نیز به تعقیب سلطان به راه افتادند. بعد از رفتن این سپاه، روز به روز سپاهیان جدید مغول به نیشابور نزدیک می‌شدند. این اوضاع، تا اول ربیع‌الثانی ادامه پیدا کرد.

در این روز، جبه نویان، خود به نیشابور رسید و شیخ‌الاسلام، قاضی و وزیر شهر را به نزد خود فراخواند. اما رؤسای شهر سه نفر از طبقهٔ متوسط شهر را نزد نویان مغول فرستادند تا در مورد تغذیه و علوفهٔ مغولان، به گفتگو پردازند. جبه نویان، متنی را به حروف ایغوری و با مهر سرخ به آن‌ها داد و از این طریق، از آن‌ها خواست تا سپاهیان مغول را از نظر غذا تامین کنند و نیز دستور داد تا هرچه زودتر حصارهای اطراف شهر، تخریب شود و بعد از این، جبه نویان نیز به دنبال سلطان محمد خوارزمشاه به راه افتاد. اما هر جای را که ترک می‌کردند، غنایم به جای گذاشته و شحنه و حاکم جدیدی تعیین می‌کردند. سپاهیان مغول که منطقه نیشابور آمده بودند، و چون تعداد سپاهشان بسیار کم فقط به غارت و چپاول اطراف شهر می‌پرداختند. خراسان آن روزگار، بیش‌تر از بیست شهر متوسط داشت و بدین علت، مغولان در ابتدا به تصرف این شهرها پرداختند. بعد از آن‌که این شهرها و دهکده‌ها را تصرف کردند، با نیروی بیش‌تر و قوی‌تر، روانهٔ نیشابور شدند.


در سال ۶۱۸ ه. ق بین طغاچار داماد چنگیز مغول با مرزداران نیشابور درگیری رخ داد. در یک روز هزار نفر از طرفین به قتل رسیدند ولی در وقت مراجعت تیری به سوی طغاچار از جانب یک مرزدار نیشابور انداخته شد که بر اثر جراحات وارده از پای درآمد.

مردم نیشابور چند روز بعد متوجه شدند که در این جنگ داماد چنگیز کشته شده و سپاه مغول دست از آنها برنخواهند داشت، بنابراین به سرکردگی شرف‏الدین امیر مجلس حاکم نیشابور متحد و هم قسم شدند که «تا جان در بدن دارند از پای ننشینند و تسلیم نشوند.» شهر و اهالی نیشابور علیه مغولان شورش کردند.

تولی‌خان پسر چنگیز که این خبر را شنید پس از فتح مرو با لشکریان خود به نیشابور آمد و به همه امرای سپاه خودش اعلام کرد که چنگیز گفته‌است:

چون مردم نیشابور طغاچار را کشته ‏اند هیچ‌یک نباید زنده بمانند و شهر باید خراب شود و در محل جو کاشته شود

بنابر این سپاهیان مفول در روز چهارشنبه نیمه ربیع‏ الاخر سال ۶۱۸ ه. ق با سه هزار چرخ ‏انداز و صد منجنیق و عراده و چهارصد نردبان و هشتصد نفت‏ انداز و دو هزار و پانصد خروار سنگ محاصره کردند.

شرف‏ الدین نیز، در مقابل، بر در هر دروازه نیشابور دوازده هزار مرد جانباز و تیرانداز تعیین نمود. مدت هشت ‏شبانه‏ روز از دو طرف در کوشش و کشش بودند و عده‌ه‏ای بی‏شمار از طرفین به قتل رسیدند و نیز چند تن از امرای نامدار تولی‏خان کشته شدند. در این موقع حاکم نیشابور به اتفاق ائمه و اعیان و اصول و کلانتران نیشابور قاضی ممالک خراسان مولانا رکن‏الدین علی بن ابراهیم مغیشی را به نزدیک تولی‏خان فرستادند و اظهار تبعیت و خراج گزاری کردند ولی تولی‏خان قبول ننمود و قاضی را نگهداشت. روز دیگر بعد از برگزاری نماز جمعه در نیشابور، تولی‌خان در اطراف شهر گشتی زد و به سپاهیان خود گفت می‏ خواهم امشب این شهر را گرفته باشید. لشکریان به یکباره حمله آوردند و

مجانیق و خرکها را پیش بردند و نفت‏ اندازان نفاتی کردند و از در نشیب و فراز و درون و برون و جوان و پیر غلغله و نفیر و ولوله شهیق و زفیر به اوج رسید و از هفتاد نقطه دیوارهای شهر را سوراخ کردند و قریب ده هزار سرباز مغول تا صبح به خونریزی پرداختند و صبح شنبه همسر طغاچار (دختر چنگیز) با ده هزار سوار وارد شهر شد و از روز شنبه تا چاشتگاه چهارشنبه قتل و غارت کردند و همه مردم را به جز چهار کمانگر کشتند و حتی سگها و گربه‏ ها را کشتند و باروی شهر را کوفته و مناظر و منازل و حصارها و همه قصرها را با زمین هموار ساختند و هفت ‏شبانه روز بر شهر آب بستند و سپس جو کاشتند و تا سبز شد توقف نمودند. مدت ۱۲ شبانه روز شمارش مقتولان به طول انجامید و یک میلیون و هفتصد و چهل و هفت هزار مرد به استثنای زنها و اطفال به شمارش درآمد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
مشکویه

مشکویه یک شهر تاریخی در ۸۰ کیلومتری جنوب ری و ۵۰ کیلومتری شمال شرق ساوه و واقع در شهرستان زرندیه است که در سده‌های هفتم و هشتم هجری حرفهٔ اصلی ساکنان این شهر، ساخت سفال و فروش آن به بازرگانان مسیر جاده ابریشم بوده‌است. این شهر تا حملهٔ مغول مسکونی بود ولی پس از آن، کوره‌های سفالگری منازل مسکونی و تاسیسات دیگر آن تخریب شد و امروزه ویرانه‌هایش به نام مشکین‌تپه معروف است.





بدرالدین عمید


بدرالدین عمید یکی از امرای محمد خوارزمشاه در شهر اترار بود. او فرزند قاضی عمید سعد بود. پدر و عمو و و برخی دیگر از اعضای خانواده او به هنگام تصفیه مخالفان محمد خوارزمشاه به فرمان او به قتل رسیده بودند. به علت کثرت سپاه خوارزمشاه در ابتدای حمله مغول به ایران امید چنگیز خان به شکست خوارزمشاه استفاده از سوءظن بین سلطان و امرای لشکرش بود و این بدرالدین عمید بود که چنگیز را در عمیق کردن این سوءظن‌ها یاری کرد.


پس از غلبه و تسخیر شهر اترار توسط چنگیز خان، بدرالدین عمید به سبب کینه‌ای که از محمد خوارزمشاه داشت به ملاقات چنگیز خان رفت و اطلاعاتی مبنی بر اختلاف بین این پادشاه و مادر او ترکان خاتون را در اختیار چنگیز گذاشت. بدرالدین عمید نقشه ای برای ایجاد نفاق در قوای خوارزمشاه طراحی کرد بدین ترتیب که نامه‌های جعلی از طرف امرای خوارزمشاه به چنگیز و جوابیه چنگیز به آنان نوشته شد. در این نامه‌ها از طرف امرا ادعا شده بود که به علت نافرمانی خوارزمشاه از ترکان خاتون این امرا از خوارزمشاه رویگردان شده و از چنگیز پیروی خواهند کرد. در جواب این نامه‌ها نیز از طرف چنگیز مطالبی مبنی بر قبول دوستی نوشته و جعل شد سپس این نامه‌ها توسط جاسوسان بدرالدین به دست خوارزمشاه رسید و در ایجاد نفاق و سوءظن مابین امرا و خوارزمشاه مؤثر افتاد. خوارزمشاه با خواندن این نامه‌ها به گمان افتاد که امرایش قصد کشتن او را دارند و تصمیم به ترک جنگ و فرار گرفت.

طبق یکی از روایات مربوطه به اولین ملاقات بدرالدین عمید با چنگیز خان، بدرالدین به هیچوجه بیم و هراس چنگیز خان را از نیروی نظامی‌ خوارزمشاه برطرف نساخت و به او گفت که سلطان لشکری نیرومند دارد. در قبال این اوضاع و احوال تا هنگام دریافت خبر فرار سلطان بساحل خزر، چنگیز خان از اینکه مبادا سلطان قشونی در یکی از شهرهای بین او و جادهٔ مغولستان گرد آورد و راه عقب‌نشینی او را قطع کند بیمناک‌ بود. برخی از محققان عقیده دارند که تحت تأثیر همین احتمال بود که چنگیز خان تصمیم گرفت هرشهری را که تصرف می‌کرد ویران کند و اینکار را از بخارا و اترار و خجند آغاز کرد. او از برجا گذاشتن نقاط احتمالی تجمع قشون و ایجاد پایگاه دشمن در پشت سر خود بیم داشت، به این خاطر شهرها را ویران کرد و آن عده از مردم را که برای محاصرهٔ شهرهای دیگر و یا به عنوان پیشه‌ور فایده‌ای بحال او نداشتند بقتل رسانید و آن عده را که‌ منفعتی برای او داشتند به همراه خود برد. قصد او این بود که راه‌ها برای ورود و عبور قشون او باز باشد تا اگر تصمیم گرفت دوباره به شرق دور عقب‌نشینی کند مزاحمتی برای او ایجاد نگردد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
جنتمور



جنتمور یکی از سرداران جوجی پسر چنگیز خان است. جوجی بعد از فتح خوارزم حکومت این قسمت را که مملکت اصلی خوارزمشاهیان بود به جنتمور واگذاشت. حکومت جنتمور حدود سال ۶۳۳–۶۳۰ هَ . ق بود. بعد از انتخاب جنتمور ملک بهاءالدین به امیری خراسان و اسفراین و جوین و بیهق و جاجرم و غیره و ملک نصرت‌الدین به امارت سرحد کبودجامه تا استرآباد منصوب شدند و جنتمور شرف‌الدین خوارزمی را به وزارت خود برگزید و بهاالدین محمد جوینی ممدوح شیخ سعدی و پدر تاریخ‌دان مشهور عطاملک جوینی را هم به ادارهٔ امور مالی و جمع آوری عایدات گماشت. در سال ۶۳۳ جنتمور یکی از امرای خویش یعنی گرگوز را که اصلاً اویغور و یکی از دبیران جوجی پسر چنگیز خان بود را برای عرض گزارش حوزه حکومتی خود نزد اوکتای قاآن فرستاد و بهاالدین جوینی صاحب دیوان را همراه او کرد. مرگ او در سال ۶۳۳ ه ق بود و موقعی که بهاالدین جوینی و گرگوز از دربار مغول برگشتند جنتمور مرده بود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
mohan25: ممنووووووووووووونمممممممممممممم



mohan25: دمت گلابی رسیده ممنون همچنان منتظریم
حالا نرسیده هم بود اشکال نداره چشم هروقت خبری شد اطلاع میدم
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
بناهای دوره خوارزمشاهیان در نیشابور
قلعه قدیمی سرده

قلعه قدیمی سرده مربوط به سدهٔ ۶ تا ۸ ه. ق. است و در شهرستان نیشابور، بخش تخت جلگه، روستای سرده واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۶ شهریور ۱۳۸۳ با شمارهٔ ثبت ۱۱۱۳۱ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.





نام قلعه قدیمی سرده

کشور ایران

استان استان خراسان رضوی

شهرستان شهرستان نیشابور

کاربری قلعه

شمارهٔ ثبت ۱۱۱۳۱

تاریخ ثبت ملی ۱۶ شهریور
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
سردابه یام

سردابه یام مربوط به اواخرقرن ۷ ه. ق. است و در شهرستان نیشابور، بخش سرولایت، روستای یام واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۵ آذر ۱۳۷۵ با شمارهٔ ثبت ۱۸۱۵ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.



نام سردابه یام

کشور ایران

استان استان خراسان رضوی

شهرستان شهرستان نیشابور

شمارهٔ ثبت ۱۸۱۵

تاریخ ثبت ملی ۲۵ آذر
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
تپه قلعه کهنه کلیدر



تپه قلعه کهنه کلیدر مربوط به سدهٔ ۷ و ۸ ه. ق. است و در شهرستان نیشابور، بخش سرولایت، روستای کلیدر واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۶ شهریور ۱۳۸۳ با شمارهٔ ثبت ۱۱۰۶۳ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.




نام تپه قلعه کهنه کلیدر

کشور ایران

استان استان خراسان رضوی

شهرستان شهرستان نیشابور

کاربری تپه، قلعه

شمارهٔ ثبت ۱۱۰۶۳

تاریخ ثبت ملی ۱۶ شهریور ۱۳۸۳
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
صفحه  صفحه 5 از 16:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  ...  16  پسین » 
ایران

تاریخ ایران از خوارزمشاهیان تا ابتدای صفوی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA