انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
ایران
  
صفحه  صفحه 10 از 23:  « پیشین  1  ...  9  10  11  ...  22  23  پسین »

تاریخ ایران از پایان ساسانیان تا ابتدای خوارزمشاهیان


مرد

 
درگذشت





پس ازاین واقعه در ماه جمادی‌الثانی خبر وفات او رسید و مجالس ختم بر پا شد. مرگ او در دژ جناشک واقع شد. جنازه او را به جرجان بردند و در مقبره عظیمی که برای خود ساخته و اموال بسیار صرف آن کرده بود به خاک سپردند.

مشروح واقعه از این قرار است که چون قابوس مردی تندخو بود، لشکریانش از او دل آزرده شدند و با او دگرگون گشتند. قتل او را در چشم پسرش منوچهر بیاراستند و گفتند که او را در بند کن، اگر چنین نکنی او را خواهیم کشت. و اگر ما او را بکشیم بر جان خود از تو در امان نخواهیم بود و به ناچار تو را هم به او ملحق خواهیم کرد. منوچهر بر پدر حمله کرد و او را گرفت و بدون هیچ پوششی که بتواند خود را از شدت سرما در امان دارد در قلعه حبس کرد. قابوس فریاد می‏زد: چیزی به من دهید هر چند جل اسبی باشد و همین طورفریاد می‌زد تا مرد. او در احکام نجوم، سرنوشت خود را دیده بود که به دست فرزندش کشته می‏شود. نخست پسر را در جایی دور از خود جای داد و چون آثار فرمانبرداری را در او یافت او را به خود نزدیک ساخت و این سبب مرگش شد.

سپس منوچهر کسانی را که به قتل پدرش توطئه کرده بودند اسیر کرد، شش نفر بودند، پنج نفر را کشت و ششمی به خراسان گریخت. محمود بن سبکتکین او را گرفت و نزد منوچهر فرستاد. علت این کار را از او پرسیدند. گفت: نمی‏خواهم مردم در کشتن پادشاهان دلیر شوند. پس او نیز کشته شد.

منوچهر در سال ۴۲۳ در گذشت. پسرش انوشیروان بن منوچهر جای او را گرفت. انوشیروان در سال ۴۳۵ بدرود حیات گفت و پسرش جستان بن انوشیروان به جای او قرار گرفت.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
منوچهر بن قابوس



منوچهر بن قابوس وشمگیر پنجمین فرمانروای زیاری بود(۴۰۳ تا ۴۲۰ ه.ق.). او پسر قابوس بود.

او در سال ۴۰۳ هجری پس از اینکه پدرش قابوس به دست سرداران خود اسیر و کشته شد، جای او را گرفت. جانشین منوچهر پسرش انوشیروان بود.





ترتیب شاه آل زیار

زمان حکومت از ۴۰۳ تا ۴۲۰

شاه پیشین قابوس پسر وشمگیر

شاه بعدی انوشیروان پسر منوچهر



پایان زیاریان
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
آل بویه ( بوییان یا بویگان )
بوییان در سال ۹۷۰





گسترهٔ فرمانروایی بوییان ۹۳۴-۱۰۵۵ م



آل بویه یا بوییان یا بویگان، (۳۲۰-۴۴۷ ق / ۹۳۲-۱۰۵۵ م) از دودمان‌های دیلمی زیدی مذهب ایرانی پس از اسلام است که در بخش مرکزی و غربی و جنوبی ایران و عراق فرمانروایی می‌کردند، و از دیلم در لاهیجان گیلان برخاسته بودند.







پایتخت شیراز

زبان‌(ها) پارسی و عربی

دین شیعه

دوره تاریخی
- تأسیس ۹۳۴

- انقراض ۱۰۵۵
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
تبار و خاستگاه بوییان





بوییان دودمانی از دیلمیان بودند و به زبانی ایرانی صحبت می‌کردند. سرزمین بوییان دیلمستان بود.
هم اکنون نیز روستایی با نام بویه در شهرستان املش وجود دارد، که فاصله چندانی با دیلمان لاهیجان ندارد.

دیلیمیان ایرانی‌تبار بودند. فراتر از تاریخ ساسانیان، فقط یک داستان ابن الفقیه ذکر کرده که آن هم افسانه گونه است. در عصر ساسانی، چند بار از مردم دیلم سخن به میان آمده است. ثعالبی نوشته است که پس از تصرف یمن به وسیله حبشی‌ها و گریختن سیف بن ذی یَزَن به ایران و استمداد از انوشیروان، انوشیروان گروهی را به سرداری وَهرَز به یمن فرستاد که دیلمی‌ها هم جز این سپاه بودند. به استناد بلاذری، خسروپرویز چهارهزار دیلمی را به پایتخت آورد و ایشان را جز خادمان و خواص خود قرار داد. این گروه بعد از خسروپرویز در همین مقام باقی ماندند تا جنگ قادسیه که در گروه رستم فرخزاد در آمدند. بعد از شکست آنها اسلام را پذیرفتند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
پیشینه




در باختر و مرکز ایران دو دودمان از دیلمیان به نام آل زیار (۳۲۰ ه. ق.) و آل بویه که هر دو از سرزمین‌های شمالی برخاسته‌اند مرکزی مرکزی و باختری ایران و فارس را از دست خلفا آزاد کردند. دیلمیان نام قوم و دیلمی نام گویشی در منطقه کوهستانی گیلان بود به نام دیلمستان. دیلمیان سخت نیرو گرفتند و مدت ۱۲۷ سال حکومت راندند و چون خلفا در برابر آن‌ها چاره‌ای جز تسلیم ندیدند حکومت بغداد را به آنها واگذاشتند و خود بعنوان خلیفگی و احترامات ظاهری بسنده کردند. این سلسله در سال ۴۴۷ ه. ق. بدست سلجوقیان و به خاطر اختلاف همیشگی که با آل زیار و دیگر امیران محلی ایرانی داشتند، از میان رفتند.



در سال‌های ناتوانی و انحطاط بغداد که فرماندهان ترک و کرد و گیل و دیلم خلیفه را هم در تختگاه وی دست نشانده قدرت و غلبه خویش ساخته بودند، با آن که در ایران اندیشه ایجاد یک قدرت پایدار همراه با زنده ساختن حکومتی مانند حکومت ساسانیان در خاطر بسیاری از داعیه داران این دوره، از گیل و دیلم و طبری شکفته بود، به بار نشستن این آرزو آن هم در یک مدت کوتاه، تا اندازه‌ای تنها برای آل بویه ممکن شد که آن نیز به سبب اختلافات خانگی، تقید به پیروی از دعوت زیدیان و برخورد با آشوب‌های خراسان به نتیجه نرسید، با این حال بنیانگذار این سلسله علی بن بویه دیلمی ملقب به عمادالدوله و برادر زاده‌اش فنا خسرو بن حسن معروف به عضدالدوله، با وجود محدود بودن قلمرو خویش و با آن که در زمان آنها فرصتی هم برای زنده ساختن فرهنگ باستانی در قلمروشان پیدا نشد، باز استعداد خود را برای بازسازی وحدت و یکپارچگی از دست رفته قرنهای دور نشان دادند. هر چند دولت آنها علی‌رغم پایبندی به رسم دوره با تکیه بر یک پادشاه باستانی مانند بهرام گور هم موفق به ایجاد تعادل پایدار عصر از یاد رفته بهرام در قلمرو یزدگرد نشد، باری طی چندین دهه فرمانروایی آنها، قدرت خلفای عباسی، که پیش از آن نقش فعالی را در تعیین سرنوشت مردم ایران داشت، ناتوان ساخت و بدینگونه عناصر تازه‌ای از نژادها و اقوام گوناگون مردم ایران بار دیگر آنچه را ایران با پیمودن سالها به اعراب و ترکان اهل سُنت واگذاشته بودند، این بار همراه آیین شیعه، دیگر بار، و گرچه برای مدتی کوتاه، به دست آوردند. دولت شیعی آل‌بویه در بخش مهمی از سرزمین ایران حضور داشت.

سه تن از فرزندان بویه که گویا شغل ماهیگیری در گیلان داشتند، به خدمت فرماندهان آل زیار در آمدند. البته، ماکان کاکی هم از آنان حمایت می‌کرد. همچنین، «علی»، «احمد» و «حسن» مورد حمایت مردآویچ نیز قرار گرفتند. فتح اصفهان برای مرد آویچ، ظاهراً توسط علی که برادر بزرگ‌تر بود صورت گرفت. پس از قتل مرد آویچ، غلامان ترک از ترس غلامان دیلمی، به خصوص ابوالحسن علی بن بویه به اطراف گریختند و میدان تنها برای دیلمیان خالی ماند. علی بن بویه به همراه برادر خود، احمد که کنیه ابوالحسین داشت به گشایش اهواز توفیق یافت (۳۲۶ ه. ق.). وی، غلامان ترک را که به سرداری «بجکم» در آنجا پناه گرفته بودند گریزاند.

علی بن بویه پس از به دست آوردن خوزستان، راهی فارس شد و احمد نیز به کرمان روی آورد و به فتح آن سرزمین دست یافت (۳۳۴ه. ق). سپس، به بغداد رفت و المستکفی بالله – خلیفه عباسی – را مطیع خود ساخت. خلافت بغداد که پیشرفتهای برادران بویه را با چشم خود می‌دید، به خاطر دیدگاه برخی از وزیران خود، از جمله «ابن مقله» با آنان از در سازش در آمد و لقب ویژه برای آنان فرستاد که علی را «عمادالدوله» و حسن را «رکن الدوله» و احمد را «معزالدوله» نامید.


همان معزالدوله بود که در بغداد دستور داد سب آل علی موقوف شود و مراسم عزاداری ماه محرم را برپاداشت. به خصوص، در ایام عاشورای سال ۳۵۲ ه. ق. که جمع کثیری در بغداد گرد آمدند و بازارها بسته شد، مردم آن روز آب ننوشیدند و در بازارها خیمه پر پا کردند و بر آن خیمه‌ها پلاس آویختند و زنان بر سر وروی خود می‌کوفتند. از این زمان رسم زیارت قبور ائمه – علیهم اسلام – رایج گردید و بغداد به دو قسمت مهم شیعه نشین (کرخ) و سنی نشین تقسیم شد (۳۶۳ ه. ق.). همچنین، مقام نقابت علویان هم در زمان آل بویه تأسیس شد. در زمان رکن الدوله بود که مذهب شیعه رسمیت کامل یافت.

امرای حمدانی که به حمایت خلیفه به بغداد تاختند، از معزالدوله شکست خوردند. معزالدوله در سال ۳۳۶ ه. ق. بصره را تصرف کرد. همچنین در سال ۳۳۷ ه. ق. به موصل تاخت و ناصر الدوله حمدانی را فراری ساخت. اقامت معزالدوله در سال ۳۵۶ ه. ق. در بغداد ادامه داشت.

عمادالدوله، برادر بزرگ‌تر، (متوفی به سال ۳۳۸ ه. ق.) از آنجا که وی پسری نداشت، از رکن الدوله برادرش که در عراق و ری بود در خواست کرد تا «پناه خسرو» پسرش را به شیراز بفرستد که جانشین او شود. این پناه خسرو، لقب «عضد الدوله» یافت و در شیراز به حکمرانی فارس و بنادر و سواحل خلیج فارس پرداخت. رکن الدوله، مردی با تدبیر بود، او در ۳۵۹ ه. ق. به کردستان لشکر کشید و حسنویه را وادار به مصالحه کرد. وزیر او، ابوالفتح که فرزند این عمید بود، قرارداد مصالحه را امضاء کرد.

رکن الدوله با امرای سامانی، به خصوص ابوالحسن سیمجور که از جانب سامانیان حکومت خراسان را داشت، اغلب در کشمکش بود. تنها وقتی صلح میان این دو خانواده رخ داد که امیر نوح سامانی از دختر عضدالدوله خواستگاری کرد و این ازدواج هم صورت گرفت (۳۶۱ ه. ق.) تا وقتی معزالدوله زنده بود، میان برادران و خانواده بویه اختلافی نبود. پس از مرگ معزالدله (۳۵۶ ه. ق.) که عزالدوله بختیار، پسر معزالدوله جانشین پدر شد اختلافها بالا گرفت. این مرد بیشتر نواحی شرق کرمان را در تصرف داشت و به همین دلیل هم، عضدالدوله در ۳۵۷ ه. ق. یک لشکر کشی به کرمان انجام داده بود. عضدالدوله پسر رکن الدوله با عزالدوله پسر معزالدوله چندین بار به جنگ پرداخت. یکی از آن جنگها در حوالی بغداد بود که طی آن، عزالدله شکست خورد و به موصل فرار کرد. معروف است وقتی این خبر را به رکن الدوله رساندند، از شدت خشم خود را از تخت به زیر انداخت و چند روز از خوردن باز ماند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
خاندان بویه



در مورد تبار خاندان بویه در میان دانشمندان و تاریخنگاران دیدگاه‌های گوناگون وجود دارد، صابی در کتاب تاجی آورده‌است که نسب بویه به بهرام گور منتهی می‌گردد و بعضی گفته‌اند که بویه از نسل دیلم بن ضبه بوده‌است و ابوعلی مسکویه در کتاب تجارب الامم آورده‌است که پادشاهان آل بویه خود را از فرزندان یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی می‌دانند و می‌گویند که در آغاز تهاجم اعراب مسلمان بعضی از اولاد یزدگرد به گیلان رفته و درآنجا ساکن شدند.

ابو شجاع بویه جد آل بویه مردی متوسط الحال و سه پسر داشت: علی و حسن و احمد. هنگامیکه ماکان کاکی بر طبرستان استیلا یافت بویه در جزو خذام او درآمد و پسرانش نیز با اسفار بن شیرویه و مرداویج و وشمگیر پسران زیار، که خود را از نژاد ارغش پادشاه گیلان در عهد کیخسرو می‌دانستند، ملازمت ماکان می‌کردندتا آنکه ااسفار بن شیرویه بر ماکان خروج کرد و بر دیلمستان مستولی گردید. اسفار بعد از یکسال کشته شد و مرداویج بجای او نشست. رستمدار، ری، مازندران، قزوین، ابهر، زنجان و طارم را بگرفت و در همدان دست به کشتار اهالی زد و کشتار زیاد هم نمود. مرداویج علی پسر بویه را با برادران به کرج ابودلف (کرهرود) فرستاد و خود عازم اصفهان گردید. درآنزمان مظفر بن یاقوت از جانب المقتدر عباسی حاکم اصفهان بود و به دفع مرداویج پرداخت ولی شکست خورد و به فارس نزد پدرش گریخت. یاقوت پدر مظفر با لشکریان فارس متوجه مرداویج گردید ولی از وی هم چیزی ساخته نشد و تارومار گردید. درین هنگام علی پسر بویه با برادران در ارجان بود که یاقوت دوهزار تن از دلاورترین مردان لشکر خود را به جنگ ایشان گسیل داشت تا بتواند شکستهای پیهم خود و پسرش را جبران کند، درین پیکار نیز بخت یاقوت یاری نکرد آنها نیز از پسران بویه شکست خورده فرار نمودند. پس ازین رویداد علی برادرش حسن را به کازرون فرستاد و حسن پس از تصرف کازرون سپاهی را که یاقوت به جنگ او فرستاده بود بار دیگر شکست داد. در سال ۳۲۲ جنگی سختی میان یاقوت و علی پسر بویه در گرفت، نخست گروهی از سربازان علی به یاقوت پناه بردند ولی یاقوت همه را سر برید، این عمل زشت یاقوت باعث توانمندتر شدن علی گردید زیرا یاران او چنین دیدند در وفاداری به وی استوارتر گردیدند. یاقوت درین جنگ نیز شکست خورد و برادر کوچکش احمد که نوزده سال داشت درین جنگ کشته شد. پس از شکست دادن یاقوت علی وارد شیراز شد و بر فارس مستولی گردید و بدینترتیب کار خاندان بویه بالا گرفت و بوییان روی کار آمد. علی پسر بویه در شیراز در سرای مربوط به یاقوت نزول کرد. می‌گویند سپاهیان مواجب خود را از وی خواستند و او سخت گرفتار بی پولی بود، روزی در سرای خویش در اندیشه و پریشان نشسته بود و دید ماری از موضعی در سقف خانه یبرون آمد و به سوراخی رفت. علی فراشان را بخواست و فرمان داد تا مار را بیرون آورند. چون نیک بگشتند از آن سوراخ راه به اتاق دیگر یافتند که در آن صندوقهای پر از مال بود که ارزش پانصد (پنجصد) هزار دینار داشت. این مال را علی بی درنگ در مواجب سربازان مصرف کرد. پس از آن نامه به الراضی بالله عباسی فرستاد و از وی خواست که مقاطعه شهرهای راکه در دست دارد بوی واگذارد و الراضی نیز پذیرفت. درینوقت مرداویج آمادگی حمله به شیراز را داشت که به دست غلامش کشته شد. دیگر کسی در میدان نبود که با پسرن بویه رقابت کند. علی از سوی خلیفه بغداد «عمادالدوله» و حسن «رکن الدوله» و احمد به «معزالدوله» ملقب گردیدند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
سیاست مذهبی آل بویه



آل بویه با اینکه احتمالاً در آغاز شیعه زیدی بودند، هنگامی که به حکومت رسیدند به شیعه دوازده امامی گرایش یافتند. آل‌بویه چون از نسل پیامبر مسلمانان نبودند طبق آموزه‌های مذهب زیدی باید امامی زیدی از نسل پیامبر را برای اطاعت کامل از او به امامت می‌رساندند. بنابراین احتمالاً به همین دلیل آنان بعد از رسیدن به حکومت به شیعه دوازده امامی مایل شدند. زیرا ایده یک امام غائب از نظر سیاسی برای بوییان مطلوبتر بود.

به هر ترتیب آنان بطور مستمری مذهب شیعه را تبلیغ نموده و مراسمی مانند محرم و عید غدیر را پاس می‌داشتند. با اینحال آل بویه معمولاً سیاست مدارا و پذیرا بودن با سایر مذاهب مانند اهل سنت را در پیش داشتند. مثلاً آنان بزرگترین تکریم‌ها را برای عبدالله ابن خفیف شیخ کبیر، عالم بزرگ اهل سنت پایتخت (شیراز) بجا می‌آوردند. یا خانقاه برای اهل تصوف می‌ساختند.با این حال آنقدر از لحاظ سیاسی قدرتمند بودند که در تصمیم‌گیری‌های خلفای عباسی دخالت می‌کردند.

در شیراز زمان آل بویه، برخلاف سنت رایج آن زمان غیر مسلمانان مانند زردشتی‌ها مجبور نبودند که علامت مشخص کننده به تن داشته باشند و یا در محله‌های خاصی زندگی کنند. در زمان آل بویه بازار شهر شیرازدر هنگام جشن مهرگان و نوروز نورانی می‌شد و هنگامی که در سال ۳۶۹ هجری مصادف با ۹۸۰ میلادی مسلمانان شیراز علیه زردشتیان به اغتشاش پرداختند. عضدالدوله لشکری برای تنبیه اغتشاش کنندگان به شیراز فرستاد.

ابن اثیر در حوادث سال ۳۶۳ ه. ق گفته است که فتنه‌ای بزرگ میان شیعه و سنی در محله سوق الطعام بغداد برخاست. سنی‌ها زنی را سوار بر شتر کردند و او را عایشه نامیدند و ۲ نفرشان خود را طلحه و زبیر نامید. این گروه با گروه دیگر (شیعه) به جنگ پرداخت و می‌گفتند ما با اصحاب علی بن ابی طالب جنگ می‌کنیم. این عمل آنها، شبیه‌سازی جنگ جمل دز دوران خود تلقی شد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
مذهب دیلمیان


دیلمیان مردمی ساکن دیلم، مناطق مرتفع گیلان بودند.این مردم که پیش از اسلام، تقیدات مذهبی خاصی نداشتند، پذیرای علویان شدند، به مذهب زیدیه گرایش یافتند و به طرفداری از آن برخاستند.





پیش از اسلام





مطالب زیادی در خصوص مذهب دیلمیان در این دوره موجود نیست. تعداد کمی مسیحی و زرتشتی در بینشان بوده اند ولی غالباً پاگان بوده اند که عملاً چیزی درباره آن طریقت پگان دیلمیان نمی‌دانیم. بنا بر گفته بیرونی در آثارالباقیه آنها از قانون تعیین شده توسط افریدون افسانه‌ای پیروی می‌کردند که به مردها فرمان داده بود سرور خانواده شان باشند و آنان را کاذکوذا می‌خواند. این به طرز معماواری توسط خالد الناصر الاطروش منسوخ شد و نتیجتاً آنها به شرایطی که مردم در عصر ضحاک بیورسپ ظالم می‌زیستند بازگشتند، زمانی که در خانه‌های شان شیاطین سکنی داشتند و مردم در برابر شان بی دفاع بودند. جدا از کاذکوذاها که نقش رییس خانواده را داشتند، دیلمیان حکمرانانی که از القابی چون وردان شاه، وهریز به وجود شان پی می‌بریم و حتی شاهانی (مانند موتا) داشتند. نقش این آخری در قرون نهم و دهم پس از میلاد و در ارتباط با همکاری آنها با علویان فهمیده می‌شود.

امام زیدی ناصرالحق این قاعده فریدون را از بین برد و بین پیروانش قانون اسلام را اعمال کرد.

به گفتهٔ مسعودی، در کوهستانهای دیلمان مردمانی می‏زیستند که از ادیان استقرار یافته‏ هیچ‏گونه اطلاعی نداشتند. قدامه بن جعفر از دیلمیان بدگویی می‏کند و می‏گوید که آنان پس از مسلمان شدن چندین بار از دین برگشتند. در زمان وی آنان کودکان خود را می‏کشتند و به مساجد بی احترامی‏ می‏کردند و از گزاردن نماز و دیگر تکالیف دینی خودداری می‏نمودند. از تاریخ بعد دیلمان و گیلان چنان برمی‏آید که شمارهٔ کسانی که دین اسلام را در قرن اول هجری‏ پذیرفته بودند چندان زیاد نبوده‌است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
جنگ با مسلمانان





در پایان عهد ساسانیان و همزمان با آغاز حمله اعراب به ایران دسته‌های دیلم در داخل ولایات مرکزی ایران تاخت و تاز می‌کرده‌اند و به غارت و راهزنی می‌پرداخته‌اند. ورود مسلمانان به سرزمین دیلم، به‌علت موقعیت خاص جغرافیایی آن تقریباً با تأخیر صورت گرفت. دیلمیان که عادت و تمایل به استقلال داشتند، با کمک وضع طبیعی و کوهستانی سرزمینشان، حملات عرب‌ها را دفع می‌کردند. در فتوح اسلامی مسلمانان بارها به دیلم حمله‏‌ور شدند ولی کاری از پیش نبردند، دومین هجوم مسلمانان به آن ناحیه در روزگار معاویه بود که مردم طبرستان در موقع عبور آنان از گردنه‌‏های کوهستان، سنگها را از قُلَل کوهها غلتانیده و همه سپاه وی را در زیر خروارها سنگ بکشتند. عرب‌ها نیز به‌علت صعب‌العبوربودن راه‌های منتهی بدین سرزمین و بارش‌ها و رطوبت بسیار که با محیط زیستی آنان متفاوت بود، میل چندانی به حملات و محاصره‌های طولانی سرزمین دیلم نداشتند؛ و بدین ترتیب، دیلمیان نه تنها تسلیم عرب‌ها نشدند، بلکه از مردم شهرهای مجاور، ری و قزوین، نیز درمقابل عرب‌ها حمایت کردند. با وجود فتوحات مسلمانان در ایران که از زمان عمر ـ خلیفه دوم ـ آغاز شد، دیلمیان فقط در زمان معاویه بود که مجبور به پرداخت خراج شدند؛ ولی تا مدت‌های مدید بعد از آن حاضر به پذیرش اسلام نبودند و در مناطق کوهستانی مشکلاتی برای شهرهای مسلمان‌نشین اطراف، به‌خصوص قزوین، فراهم می‌ساختند. به همین جهت، خلفا یا حکومت‌های محلی همواره گروه‌هایی از مسلمانان مجاهد را مأمور مقابله با کفار متهاجم دیلمی می‌کردند. مقر اصلی مجاهدان مسلمان که در آن پایگاه نظامی مستقر کرده بودند، قزوین بود که به آن دارالجنه (دروازه بهشت) می‌گفتند؛ چرا که معتقد بودند «هر مسلمانی که اقلاً ۲۴ ساعت در آن با نیت مشارکت در نبرد مقدس علیه کفار بماند، جایی در بهشت را نصیب خود خواهد کرد».

در البلدان امده‌است:

نمایندگانی از دیلم در نزد حجاج بن یوسف(والی عراق) بودند حجاج به آنان تأکید کرد که یا اسلام بیاورید یا جزیه بپردازید، دیلمیها هیچ‏یک از دو پیشنهاد حجاج را نپذیرفتند. وی دستور داد نقشه سرزمین دیلم را کشیدند و کوه و بیابان و پستی و بلندی آن را رسم کردند، آنگاه نمایندگان دیلم را حاضر کرد و آن نقشه را به آنان نشان داد و گفت: یا پیشنهاد مرا قبول کنید یا با این نقشه‏‌ای که از سرزمین شما دارم می‏فرستم تمام شهرها را خراب کنند، مردان را بکشند و زنان و کودکان را اسیر نمایند، دیلمیها در پاسخ گفتند که نقشه سرزمین درست است، فقط یک نقص دارد و آن این است که جوانمردانی که از آن دفاع خواهند کرد، در نقشه دیده نمی‏شوند اگر می‏خواهی امتحان کن. حجاج سپاهی به سرداری پسرش محمد، به دیلم فرستاد، اما محمد کاری از پیش نبرد و به قزوین بازگشت.[
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
ورود اسلام
علویان



تقریباً اولین مسلمانانی که از حدود قرن دوم هجری به بعد وارد این سرزمین شدند و توانستند در آنجا اقامت گزینند، علویان بودند که به‌علت مخالفت یا مبارزه با حکام عباسی بدان سرزمین روی آوردند. بدین ترتیب، پذیرش اسلام دیلمیان با مذهب تشیع آغاز شد و از فرق شیعه، مذهب زیدیه، اولین و پرطرفدارترین آنان بود. البته، مذهب اسماعیلیه با تبلیغات و فعالیت ابوحاتم رازی در دیلم، پیروانی پیدا کرد؛ و این مذهب درمیان مردم دیلم همچنان پیروانی داشت. در زمان سلجوقیان نیز با استقرار حسن صباح در الموت، این مذهب رونق بسیاری در منطقه دیلم پیدا کرد. مذهب امامیه ازطریق فرزندان ناصر کبیر وارد آن منطقه شد و طرفداران بسیاری یافت. حکام محلی دیلم، آل جستان و آل مسافر، در ارتباط سیاسی با زیدیان، به مذهب زیدیه تمایل یافتند و عده‌ای از آنان نیز به مذهب اسماعیلیه متمایل شدند. زیاریان در ابتدای کار به‌علت تصفیه حساب‌های سیاسی مردآویج با داعی صغیر، از زیدیان روی گرداندند. خاندان بویه که ازنظر سیاسی و مذهب تشیع نقش مهمی در ایران دوره اسلامی و جهان اسلام ایفا کردند، از مردم دیلم بودند. آنان ـ اگر نه در ابتدا - از معتقدان به تشیع امامی بودند که موجبات ارزشگذاری و اعتباریابی سیاسی مذهب تشیع را فراهم آوردند.با وجود حضور و تبلیغات علویان در سرزمین دیلم و گرویدن عده‌ای از دیلمیان به اسلام شیعی، برخی از مردم ساکن در کوهستان‌های دیلم تا مدت‌ها در کفر باقی بودند. اصطخری اشاره می‌کند: «در کوه‌های دیلمان هنوز کافران هستند.». ابن حوقل نیز خبر می‌دهد: «هنوز در زمان ما (حدود سال ۳۶۷ ه‍.. ق.) کافرانی در کوه‌ها سکونت دارند.» همان‌طور که گفته شد، وضع جغرافیایی و انسانی سرزمین دیلم در این منطقه، محیطی امن و مناسب برای دشمنان و مخالفان خلفای عباسی فراهم آورده بود. بدین جهت، در طول خلافت عباسیان، بارها علویان مخالف خلافت عباسی تحت تعقیب حکومت‌های وقت به این سرزمین پناه آورده بودند. علویان که در عراق ـ سرزمین خلافت اموی و عباسی ـ در اقلیت قرار داشتند و با مخالفت‌های سیاسی و نظامی آنان روبه‌رو می‌شدند، برای یافتن مکان‌های امن به‌سوی شرق ـ قلمروی خلافت عباسی ـ رهسپار شدند. مسلماً آنان محلی را برای اقامت انتخاب می‌کردند که از تیررس و دسترس حکام خلفا درامان مانده باشد. بدین ترتیب، یکی از مکان‌های امن برای علویان، دیلم بود. خدمات علویان و دیلمیان به یکدیگر، خدماتی متقابل بود: علویان، دیلمیان را با اسلام و تشیع آشنا ساختند؛ دیلمیان نیز با گرویدن به تشیع، راه فعالیت سیاسی شیعیان را هموار کردند. دیلمیان و حکام محلی دیلم در تعاملات سیاسی و مذهبی با علویان قرار گرفتند و خدمات بسیاری به مذهب تشیع ارائه کردند. مهم‌ترین این خدمات از جانب آل بویه بود که چون به حکومت رسیدند، حتی می‌خواستند خلافت سنی عباسیان را به خلافت آل علی تغییر دهند. آنان هرچند بنا به ملاحظات سیاسی از این خواسته منصرف شدند، با غلبه برخلافت و خلفای عباسی خدمات شایسته‌ای به مذهب تشیع، به‌خصوص شیعه امامی، علما و فقهای شیعه و شیعیان کردند و راه ورود شیعیان را به میدان سیاست باز کردند.

یحیی بن عبدالله که در قیام صاحب فخ شرکت داشت و پس از شهادت صاحب فخ در خفا می‌زیست، برای درامان‌ماندن از مکر و کشتار عباسیان، به طرف شرق رهسپار و ابتدا وارد طبرستان شد و چون حاکم آنجا از او حمایت نکرد، به دیلمان رفت. او اولین فرد علوی بود که به دیلم پای گذاشت. حضور یحیی مسلماً در اسلام‌آوردن عده‌ای از مردم دیلم مؤثر بود. مُحلّی می‌گوید: «یحیی در دیلم مسجدی بنا کرد که اولین مرکز و پایگاه دین اسلام در آن سرزمین محسوب می‌شود.». بدین ترتیب، از این زمان، زمینه‌های قیام علویان در مناطق شمالی ایران و اطراف دریای خزر به‌وجود آمد تا سرانجام به تشکیل حکومت علویان انجامید. ابن طقطقی می‌نویسد: «یحیی به ناحیه دیلم رهسپار شد. در آنجا مردم معتقد شدند که وی استحقاق پیشوایی دارد. سپس با او بیعت کردند و گروهی از مردم شهرها گرد وی جمع شدند و رفته‌رفته کارش بالا گرفت. رشید از این بابت در اندوه شد...». هارون‌الرشید ـ خلیفه عباسی ـ «نامه‌ای تهدیدآمیز به شاه (امیر) دیلم نوشت و یحیی را از او خواست» ؛ و سپاهی حدود پنجاه هزار نفر برای سرکوب او فرستاد. ارسال این تعداد از افراد برای سرکوب یحیی، از کثرت نفرات یحیی و اهمیت قیام او حکایت دارد. فضل بن یحیی برمکی ـ فرمانده سپاه خلیفه ـ یحیی‌بن‌عبدالله را به صلح دعوت کرد و سرانجام با تطمیع حاکم دیلمی و وعده امان از طرف خلیفه، یحیی تحویل فضل شد . خلفای عباسی سعی داشتند حکام و مردم دیلمی را به‌نوعی تطمیع کنند و از حمایت آنان برخوردار شوند؛ ازجمله در اختلاف میان مأمون و امین، فرمانده نظامی امین «نامه‌ها برای پادشاهان دیلم و جبال و طبرستان و پادشاهان دیگر نوشت» و با دادن وعده‌هایی، از آنان خواست «راه خراسان را قطع کنند و هر کس را که درصدد کمک رساندن به طاهر است مانع شوند. آنها پذیرفتند.». با وجود این، دیلم همچنان محلی امن برای علویان بود و گریز آنان به دیلم در سال‌های بعد نیز ادامه داشت. در سال ۲۰۳ ه‍. ق. ، بعد از درگذشت علی بن موسی الرضا، دیلم مأمن خویشاوندان و پیروان او بود که از مقابل سپاه مأمون می‌گریختند و بدانجا پناه می‌بردند؛ «چون خبر غدری که با رضا کرده، به راه به سادات رسید، هر جا که بودند، پناه به کوهستان دیلمان و طبرستان و ری نهادند. بعضی را همین جا شهید کردند و مزار ایشان باقی است و بعضی وطن ساخته.» . در زمان طاهریان، ظلم وستم عمال آنان، مردم برخی از نواحی طبرستان ـ ازجمله رویان، چالوس و کلار ـ را به‌خشم آورد. پس، با کمک دیلمیان به نزد محمدبن‌ابراهیم علوی رفتند و بیعت با او را خواستار شدند. با راهنمایی او، از حسن بن زید معروف به داعی کبیر که در ری به‌سر می‌برد، دعوت کردند و رهبری او را گردن نهادند. با شروع نهضت حسن‌بن‌زید در طبرستان، از آنجا که محل استقرار اولیه او کلار ـ در مجاورت سرزمین دیلم ـ بود، بیشتر مردم دیلم نیز با او بیعت کردند. حکومت علویان درطول فعالیت همواره علیه حکومت عباسیان اقدام می‌کرد. وهسودان ـ حاکم دیلمی(آل جستان) ـ نیز از حسن‌بن‌زید حمایت کرد. او مذهب زیدیه را پذیرفت و رسماً با خلیفه عباسی مخالفت کرد. در سال ۲۵۲ ه‍.. ق. ، با متحدان علوی خود به ری حمله کرد و مردم بسیاری را کشته یا اسیر گرفت. حاکم ری گریخت؛ «مردم ری با تعهد پرداخت درم صلح کردند و پس از پرداخت آن ابن جستان از ری رفت.» . وهسودان بعدها از مذهب زیدیه برگشت. در این زمان، تمایل به اسلام شیعی درمیان آنان چنان قوت گرفت که با وجود قطع حمایت حاکم دیلمی از حسن‌بن‌زید، دیلمیان همچنان به خدمت رهبر زیدی درمی‌آمدند. «چهار هزار نفر دیلم به مرگ او [وهسودان، حاکم دیلمی]پیش داعی حسن زید آمدند.» . تشکیل حکومت علویان در طبرستان موجب رواج مذهب تشیع زیدی در منطقه شد. پسر وهسودان، جستان، نیز از زیدیان حمایت کرد و حسن‌بن‌زید را درمقابل سپاه خلیفه عباسی پناه داد. دیلمیان در این مبارزه تلفات جانی بسیاری را متحمل شدند. جستان نیز در سال ۲۸۹ ه‍.. ق. با ناصر کبیر، داعی زیدی دیگر، علیه سامانیان متحد شد؛ ولی برادر و جانشین جستان، علی‌بن‌وهسودان، به اطاعت عباسیان درآمد و مشکلاتی برای زیدیان فراهم آورد تا جایی که حسن‌بن‌قاسم ملقب به داعی صغیر را دستگیر کرد. طاهربن‌محمد، کاتب علی‌بن‌وهسودان ـ که تمایلات شیعی داشت ـ مانع از آن شد که داعی را به بغداد بفرستد. او گفت: «مصلحت آن است با قلعه پدران خویش الموت فرستی». حکام بعدی آل جستان دیدگاه‌های متفاوتی در مورد زیدیان داشتند. خسرو فیروز ـ برادر و جانشین علی ـ داعی را «خلاص داد و با گیلان فرستاد». مذهب امامیه با حضور و تبلیغات و فعالیت ناصر کبیر، موقعیت مهم و استواری درمیان دیلمیان یافت. ناصر کبیر، مذهب شیعه داشت؛ ولی درمورد زیدی یا امامی بودن او، خبر موثق و مؤکدی وجود ندارد. آنچه مسلم است، «احمدبن‌الناصر (پسر الناصر)، امامی‌المذهب بود» و علی فرزند دیگر ناصر کبیر از شاگردان حسن بن علی العسکری یازدهمین امام شیعه اثنی عشری بوده‌است. پس از کشته‌شدن محمدبن‌زید علوی، ناصر کبیر به دیلمان پناه برد و درمیان آنها زیست و آنان را به اسلام دعوت کرد. «او در سرزمین آنان مساجدی بنا کرد. مسلمانان درمقابل آنها، سرحدهایی مانند قزوین و چالوس داشتند.» در طبرستان، حسین‌بن هارون ـ پدر ابوطالب یحیی و ابوالحسین ـ «امامی‌المذهب بود و در اول ایشان نیز همچنین...». ابوالحسین مردم را به تشیع دعوت کرد و«جمله گیل و دیلم برو بیعت کردند» . ابوطالب یحیی که ابتدا مذهب امامی داشت، با پیوستن به قاضی‌القضات عبدالجبار، مذهب زیدی را پذیرفته بود. ابن اسفندیار می‌نویسد: «در میان زیدیه از او مبرز و محقق‌تر دانشمند نبود» . مردم دیلم بعد از فوت ابوالحسین، «برو بیعت کردند». سید زاهد شرف‌الدین نیز مذهب امامیه داشت و «اظهار مذهب امامیه و بطلان مذهب زیدیه از شرف‌الدین قوت گرفت در آن حدود» . بدین ترتیب، مذهب امامیه، همراه مذهب زیدی و گاه قوی‌تر از آن، در این دوره در طبرستان و دیلمان رواج داشته‌است. خبرها حاکی است که دیلمیان همچنان به مذهب تشیع پای‌بند مانده‌اند؛ ولی درمورد نوع تشیع آنان، خبر صریحی وجود ندارد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
صفحه  صفحه 10 از 23:  « پیشین  1  ...  9  10  11  ...  22  23  پسین » 
ایران

تاریخ ایران از پایان ساسانیان تا ابتدای خوارزمشاهیان


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA