انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
ایران
  
صفحه  صفحه 11 از 23:  « پیشین  1  ...  10  11  12  ...  22  23  پسین »

تاریخ ایران از پایان ساسانیان تا ابتدای خوارزمشاهیان


مرد

 
اسماعیلیه





آل مسافر، حکام محلی دیگر دیلمی بودند که بیشتر به تشیع از نوع اسماعیلی گرایش داشتند. تبلیغات ابوحاتم رازی، داعی اسماعیلی(متوفی به سال ۳۲۲ه‍.. ق.) درمیان دیلمیان، موجب این گرایش شد. زرین‌کوب در علت این گرایش می‌نویسد: «ظاهراً بیشتر بهانه اظهار مخالفت با مسوده عباسی بوده‌است تا گرایش واقعی به مذهب» . به هر حال، سکه‌های به‌جای‌مانده از آنان فاقد نام خلیفه عباسی است و به‌جای آن عبارت «سیف آل محمد» آمده و اسامی امامان اسماعیلی نقش شده‌است. مسعودی که تألیف خود را در سال ۳۳۶ ه‍.. ق. نگاشته‌است، خبر می‌دهد: «اکنون مذهب آنها تباهی گرفته و عقایدشان دگرگون شده و بیشترشان ملحد شده‌اند» ؛ ولی به‌نظر می‌رسد پیروان این مذهب همچنان به عقاید خود پای‌بند بوده‌اند و تا چند قرن بعد نیز منطقه رودبار و طارم پیروان اسماعیلیه را پذیرا بوده‌است. پیروان اسماعیلی، همچنان در الموت صاحب قدرت بودند، در منطقه نفوذ داشتند و شاخه‌ای از آنان نیز در آذربایجان به‌حکومت رسیدند و مذهب اسماعیلی را تبلیغ کردند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
مذهب آل زیار





در طول تاریخ حکومت علویان، سرداران بزرگ دیلمی، ازجمله لیلی‌بن‌نعمان، در خدمت زیدیان بودند و از جهات سیاسی و نظامی از آنان درمقابل سامانیان حمایت می‌کردند. لیلی‌بن‌نعمان به همین مناسبت به لقب المؤید لدین الله و المنتصر لآل رسول‌الله منسوب شد. او در سال ۳۰۸ ه‍.. ق. نیشابور را فتح کرد و به‌نام داعی صغیر، حسن‌بن‌قاسم، خطبه خواند و در همین راه نیز جان ازدست داد. مرگ او نه تنها برای سامانیان، بلکه برای عباسیان نیز خوشایند بود؛ زیرا درصورت موفقیت لیلی‌بن‌نعمان، خراسان که نقش مرکزیت خلافت عباسی در شرق فتوحات را داشت، ازدست می‌رفت و قدرت علویان که تهدیدی برای خلافت عباسی محسوب می‌شد، توسعه بیشتری می‌یافت. درمقابل، کشته‌شدن لیلی‌بن‌نعمان خشم بسیاری از سرداران دیلمی را برانگیخت. آنان داعی صغیر را فاقد درایت لازم برای رهبری دانستند و اقدام به جنگ با سامانیان را نتیجه بی‌تدبیری و عدم شناخت صحیح از دشمن ازسوی او قلمداد کردند و درصدد مقابله با او برآمدند. ابن اثیر علت مخالفت دیلمیان با داعی صغیر را این‌گونه بیان می‌کند: «او آنها را به استقامت می‌خواند و از ظلم به مردم و شرابخواری منع می‌کرد.». عامل اصلی تحریک دیلمیان علیه داعی صغیر، هروسندان گیلی ـ دایی مردآویج زیاری ـ بود. دیلمیان به فرماندهی او بر داعی شوریدند و خواستند به‌نام ابوالحسین‌بن‌اطروش خطبه بخوانند؛ ولی نماینده داعی در دامغان او را از توطئه دیلمیان باخبر کرد. او نیز طبق نقشه‌ای از پیش طراحی‌شده، سرداران بزرگ دیلمی، ازجمله هروسندان، را به کاخ خود دعوت کرد و سپس آنان را به‌قتل رساند. این امر نیز بر کینه دیلمیان حاضر در سپاه داعی افزود و به همین جهت، داعی در جنگ با سامانیان شکست خورد و کشته شد. مردآویج «به کینه خال خود ازپی داعی درآمد و زوبینی برو زد و از اسب فرود آورد و بکشت.» همکاری سرداران دیلمی با زیدیان بعد از مرگ لیلی‌بن‌نعمان نیز ادامه یافت. ماکان کاکی ـ پسر برادر نعمان ـ هم هر چند که در خدمت زیدیان شمشیر می‌زد، در اختلافات داخلی آنان نقش به‌سزایی داشت. در اختلاف میان سرداران دیلمی، حکومت طبرستان و دیلمان به مردآویج گیلی رسید که سلسله آل زیار را بنیان گذارد. او با کشتن داعی صغیر (به خون‌خواهی هروسندان)، نشان داده بود که مردی کینه‌توز است. مردآویج زمانی که به حکومت رسید، از اعتقادات اسلامی به‌دور بود، آن‌چنان که در فتح دینور، تلاش ابن ممشاد دینوری ـ صوفی و زاهد معروف ـ برای جلوگیری از کشتار و غارت مردم به جایی نرسید؛ و او را نیز بااینکه به قرآن متوسل شده بود، کشتند. مردم دینور برای گرفتن کمک به بغداد رفتند. «روهای خود را سیاه کرده با وای گفتن و استغاثه وارد بغداد شدند و قرآن‌ها برچوب زدند و گفتند: مردآویج جیلی آنان را کشتار کرده‌است. استغاثه می‌کردند». فریاد دادخواهی آنان به‌جایی نرسید؛ زیرا خلیفه و وزیرش قدرت جلوگیری از مردآویج را نداشتند. مردآویج که اعتقادات مذهبی خاصی از او به‌ثبت نرسیده‌است، برای تأیید حکومتش نیاز به منشور خلیفه داشت و لازم بود لباس سیاه عباسیان بر تن کند تا بماند و حکومتش رسمیت یابد و چنان کرد. وشمگیر ـ برادر و جانشین مردآویج ـ بااینکه ابتدا از پذیرفتن دعوت مردآویج سرباز زد و او را از اینکه به زیر پرچم خلفای عباسی درآمده و لباس سیاه پوشیده بود، سرزنش کرد، سرانجام با اصرار نماینده مردآویج نزد برادر رفت و شریک اعمالش شد. بدین ترتیب، زیاریان برای استحکام حکومتشان، موجبات تضعیف شیعیان شمال ایران را فراهم ساختند. با وجود این، در سال ۳۵۶ ه‍.. ق. ، حرکت جدیدی ازسوی زیدیه رخ داد. ابوعبدالله محمدبن‌حسین ـ معروف به ابن داعی مهدی لدین‌الله ـ که همراه معزالدوله دیلمی ـ حاکم آل‌بویه ـ به بغداد رفته بود، با رنجش از اقدامات جنگی معزالدوله علیه موصلیان زیدی‌مذهب و تعصبات مذهبی عزالدوله دیلمی که با تمایل به شیعیان اثنی‌عشری صورت می‌گرفت، از بغداد گریخت و به دیلمان پناه برد: «با لباسی سفید و شمشیر و قرآن به‌جانب شهر زور و از آنجا به هوسم دیلم رفت.» . به گفته ابن اثیر، حدود ده هزار نفر در دیلم گرد او جمع شدند. ابن داعی به مردم عراق نیز نامه نوشت و «آنان را دعوت به جهاد نمود» ؛ ولی اقدام او با حضور زیاریان که بر آن منطقه حکومت داشتند، موفق واقع نشد. در سال‌های بعد، زیاریان برای خلاصی از مقابله با زیدیان، آنان را درمقابل هم قرار می‌دادند. از آغاز حاکمیت بیستون پسر وشمگیر بر طبرستان و گرگان، رابطه او با علویان شایان ذکر است. بیستون برای دشمنی با ابومحمد الناصر، حسین الثایر را، که در زمان پدرش زندانی بود، آزاد کرد و او را به رویارویی با ابومحمد واداشت، اما حسین الثائر از ابومحمد شکست خورد و کشته شد. ابوالحسن علی، فرزند حسین الثائر، به خونخواهی پدر برخاست و به گواهی سکه‌هایی که به نام او باقی مانده و تاریخ ضرب ۳۶۴ را دارد، توانست ابومحمد را از هوسم بیرون براند. بیستون نیز مفروضاً از ابوالحسن پشتیبانی کرد، زیرا ابوالحسن حکومت و تسلط زیاریان را به رسمیت شناخت. وی در ۳۶۹ هنوز حکومت می‌کرد، در حالی که رقیب اش، ابومحمد، همه قدرت اش را از دست داده بود. بیستون در ۳۶۶ در گرگان درگذشت. از بیستون پسری خردسال به جا مانده بود، اما قابوس بن وشمگیر پس از درگیری کوتاهی بر سر جانشینی توانست حکومت را به دست گیرد و ۳۵ سال حکومت کند. سکه‌های متعددی از بیستون در دست است که استانلی لین پول و به پیروی از او، کلیفورد ادموند بازورث، بخطا تعدادی از این سکه‌ها را به وشمگیر نسبت داده‌اند. این سکه‌ها تا ۳۶۰ با نام بیستون، سپس با لقب ظهیرالدوله دیده می‌شوند. منوچهربن‌قابوس زیاری با مؤید بالله ـ امام زیدی ـ قرارداد صلح بست؛ زیرا «منوچهر ـ جانشین قابوس ـ بیشتر از پدرش، طرفدار تشیع بود.»
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
مذهب بوئیان



همزمان با زیاریان، خاندان بویه که از دیلم برخاسته بودند، بر بسیاری از مناطق تحت نفوذ آل زیار دست یافتند. آنان ازنظر مذهبی، دوره مهمی را در ایران اسلامی رقم زدند. علی بن بویه ـ امیر مسلم آل بویه ـ در ابتدای کار سپاهیگری، به خدمت ناصر کبیر ـ داعی علوی درآمد.

با توجه به رواج مذهب تشیع، به‌خصوص زیدی و امامیه، مذهب آل بویه نیز شیعه بوده و نشانه‌هایی دردست است که آنان در دوران حکومت، معتقد به تشیع بوده‌اند؛ از جمله:

احمد بن بویه ـ معزالدوله ـ بعد از فتح بغداد، ابتدا درصدد برآمد خاندان خلافت را تغییر دهد و آن را به آل علی منتقل کند. همدانی می‌نویسد: اباالحسن محمدبن‌یحیی زیدی را همراه خود به بغداد برده بود و «می‌خواست با او بیعت کند»؛ ولی به صلاحدید وزیرش از این کار منصرف شد و خلیفه‌ای مطیع از عباسیان را به فردی از خاندان علی ترجیح داد. به او گفته شد «هرگز چنین مکن و کسی را که قوم تو فرمانبردار او باشند، به خلافت منشان! چه بسا به فرمان او تو را ازمیان بردارند.» در این جمله، نکته‌ای ظریف درمورد اعتقادات قوم دیلم به تشیع نهفته‌است.

معزالدوله، پس از تسلط بر بغداد، شعایر مذهبی شیعیان را برقرار کرد. او در سال ۳۵۱ ه‍.. ق. دستور داد بر درهای مسجد دارالسلام، جمله «لعن‌الله معاویهبن‌ابی‌سفیان و لعن‌الله من غصب فاطمه ـ رضی‌الله عنهما ـ فدکا و من منع من أن یدفن‌الحسن عند قبر جده ـ علیه‌السلام ـ و من نفی أباذرالغفاری و من أخرج‌العباس من‌الشوری» را نقش کنند. خلیفه ضعیف‌تر از آن بود که بتواند به کار معزالدوله اعتراض کند، ولی مردم بغداد شورش کردند و قسمت‌هایی از جملات را شبانه پاک کردند. پس معزالدولـه به صلاحدید وزیرش، محمدبن‌مهلبی شیعه‌مذهب، برای خواباندن شورش دستور داد فقط معاویه را لعن کنند و بنویسند: «لعن‌الظالمین لآل رسول‌الله صلی‌الله‌علیه وآله‌وسلم.»

معزالدوله در محرم سال ۳۵۲ ه‍.. ق. دستور برپایی مراسم عزاداری حسین را صادر کرد. مردم بغداد مغازه‌ها را بستند و کار و کسب را تعطیل کردند. همه لباس سیاه پوشیدند و سوگواری کردند. در ذی‌حجه همان سال نیز معزالدوله دستور داد جشن عید غدیر برپای دارند و آتش‌بازی کنند. برگزاری مراسم عزاداری عاشورا و جشن عید غدیر در بغداد، بعد از معزالدوله هم ادامه یافت.

عضدالدوله در سال ۳۶۳ ه‍.. ق. دستور داد کتیبه‌ای که نام دوازده امام بر آن حک شده بود، در تخت جمشید نصب شود. . در کتیبه‌های موجود در بعضی از مساجد و بناهای دوره آل بویه، بر پیامبر اسلام و آل او درود فرستاده شده‌است کتیبه بالای سردر داخل مسجد جامع نائین یزد و بقعه دوازده امام یزد، از آن جمله‌است.

حضور و همکاری علما و فقهای بزرگ عالم تشیع اثنی‌عشری در دربار خاندان بویه، تأیید ضمنی حکومت آل بویه از جانب علما و فقهای شیعه امامی بود.

زیارت مرقد علی و دیگر ائمه به‌وسیله امرای آل بویه که گاه برای نشان‌دادن عقیده و ارادت خاص، با پای برهنه به زیارت ائمه می‌رفتند . این همه اثبات اعتقاد آنان به مذهب تشیع امامی است.

بدین ترتیب، شیعیان در این دوره از تاریخ ایران و اسلام، از موقعیت خوبی برخوردار بودند و آزادی عمل بیشتری داشتند. آنان از گوشه عزلت و خاموشی و تقیه بیرون آمدند.

با شروع غیبت کبرای امام دوازدهم شیعه امامی به سال ۳۲۹ ه‍.. ق. که تقریباً مقارن با اوایل قدرت‌یابی آل بویه بود، دیدگاه علما و فقها که تعیین‌کننده تعامل میان شیعیان و حکومت‌ها بود، تغییراتی کرد. بدین ترتیب، حکومت آل بویه شیعه‌مذهب در نزد شیعیان مشروعیت یافت و تأیید شد. فقها در دوران آل بویه به‌علت روی‌کارآمدن آل بویه، در تعامل با حکومت، نرمش بیشتری نشان دادند. رکن الدوله، ابوجعفر محمدبن‌بابویه قمی ـ مشهور به شیخ صدوق ـ را بسیار احترام می‌گذاشت. شیخ صدوق در مجالس مناظره با علمای اهل سنت فعالیت داشت و به‌علت همزمانی با حکومت آل بویه، توانست آزادانه در ممالک اسلامی سفر کند. این آزادی برای تبلیغ عقاید شیعی شیخ صدوق فرصت مناسبی بود. شیخ مفید نیز از فضای آزاد سیاسی ـ مذهبی دوره آل بویه استفاده کرد و با شرکت در مجالس مناظره ادیان، نقش مؤثری در اثبات عقاید تشیع امامی و ترویج و تبلیغ آن داشت. عضدالدوله او را اکرام می‌کرد؛ و «عضدالدوله دیلمی پیوسته ملازمتش می‌نمود.» ابواحمد موسوی و پسرانش شریف رضی و شریف مرتضی نیز نقابت علویان، امیرالحاج و ریاست دیوان مظالم را برعهده داشتند و با دربار آل بویه در مراوده بودند.

در این دوره، دیلمیان که درحقیقت نیروهایی وابسته و طرفدار شیعیان بودند، در امور حکومتی بغداد، وارد شدند. نقش آل بویه در بغداد، در ارزشگذاری و اعتباریابی مذهب تشیع مؤثر بود. آنان از ابتدای تسلط بر بغداد سعی داشتند قدرت حکومتی و سیاسی خلفای عباسی را محدود و حذف کنند؛ به همین جهت، هر زمان لازم می‌دیدند، آنان را خلع می‌کردند. خلفا نیز برای باقی‌ماندن در مسند اسمی خلافت، به داشتن تمایلات شیعی تظاهر می‌کردند. احمدبن‌اسحاق که با لقب القادر با رأی آل بویه به خلافت رسید، وقتی دعوت به خلافت شد، ادعا کرد که شب قبل خواب دیده که علی او را کمک کرده و به او گفته‌است: «من علی بن ابوطالبم. خلافت به تو می‌رسد و عمر دراز خواهی یافت. باید که به اولاد شیعه من رحمت کنی».

در اواخر دوره آل بویه با فعالیت و حرکت‌هایی ازجانب اسماعیلیان نیزرخ می‌داد که گاه وزیر یا حتی امیر دیلمی را هم تحت تأثیر قرار داده‌اند. ازجمله، ابوکالیجار مرزبان پسر سلطان‌الدوله دیلمی برای مدتی کوتاه تحت تأثیر آنان قرار گرفت. در زمان او، مذهب اسماعیلی رونقی گرفت و عده‌ای از دیلمیان بدان مذهب گرویدند. آنان بر دارابگرد مسلط شده بودند. هبهالله‌بن‌ابی‌عمران‌بن‌شیرازی ـ معروف به داعی مؤید فی‌الدین شیرازی ـ که درمیان مردم دیلم مقبولیت داشت، وارد خدمت در دربار اباکالیجار در شیراز شد. ابن بلخی می‌نویسد:

«این مرد اباکالیجار را گمراه کرد و در مذهب سبعی درآورد.»

خلیفه عباسی نفوذ او را در دربار اباکالیجار، خطری برای خلافت عباسی می‌دید؛ و به همین جهت، اباکالیجار را تهدید کرد که درصورت تبعیدنکردن مؤید فی‌الدین ـ داعی اسماعیلی ـ از سلجوقیان خواهد خواست به فارس حمله کنند. اباکالیجار به‌ناچار از داعی اسماعیلی تقاضا کرد فارس را ترک کند. قاضی عبدالله ـ قاضی شیراز ـ نیز با تلاش بسیار توانست او را از نزد اباکالیجار دور و تبعید کند. به مؤید فی‌الدین گفتند: «اگر او را معاودتی باشد، خون او مباح بود و آن مرد به مصر رفت.».

بالأخره، آل‌بویه شیعه‌مذهب بعد از سال‌ها قدرت‌نمایی در ایران و مرکز خلافت عباسی و تسلط بر خلفای سنی‌مذهب، رو به ضعف گذاشت و به‌دست ترکان غزنوی و سلجوقی برافتاد. محمود غزنوی در سال۴۲۰ ه‍.. ق. ، شاخه آل‌بویه جبال ایران را شکست داد. او جنگ و پیروزی خود بر آل بویه را رنگ مذهبی بخشید و آن را جنگ با الحاد و پیروزی بر ملحدان قلمداد کرد. محمود غزنوی، مبارزه با آل‌بویه شاخه جبال را جنگ با باطنیان می‌خواند تا عملش را در نزد عامه مردم و دستگاه خلافت توجیه کرده‌باشد. او برای خلیفه عباسی نوشت: «پنجاه زن آزاد اندر سرای مهتر ایشان بود. رستم‌بن‌علی، سی فرزند داشت از این زنان و به مسلمانی اندر بیشتر از چهار زن رخصت نیست.» در عراق نیز خلیفه در سال۴۴۷ ه‍.. ق. از طغرل سلجوقی دعوت کرد تا به بغداد برود و بر آل بویه مسلط شود.[
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
زیدیه در گیلان و مازندران



زیدیه در گیلان و مازندران (زیدیه) ابتدا در مقیاسی محدود به دست یک رهبر شورشی علوی، یحیی بن عبدالله و یاران کوفی او، در سال ۱۷۵ قمری در میان دیلمیان غیرمسلمان ترویج شد. اما آنچه چشمگیر و مؤثرتر بود، فعالیت مذهبی برخی مبلغین محلی از پیروان قاسم بن ابراهیم (متولد ۲۴۶ق) در طبرستان غربی، منطقه رویان، کلار و چالوس بود. تعالیم قاسم درخصوص الهیات، نماد انتقال از عقاید زیدیان نخستین کوفی به ضد جبرگرایی، دیدگاههای تند ضد تجسیم و تشبیه، تفکیک میان خدا و افعال شر و تأکید بر تمایز مطلق خداوند با همه خلقت بود. عقاید او هر چند با نظر متعزله معاصر خود متفاوت است، زمینه لازم را برای انتخاب الهیات معتزلی در میان پیروان متأخر خود فراهم کرد. تعالیم او در فقه، گونه‌ای سنت شیعی متعادل و متأخر از مدینه ارائه می‌کرد که کاملاً از عقیده مکتب زیدی کوفه مستقل بود.

در سال ۲۵۰ هجری مردم رویان قیام کردند و از حسن بن زید حسنی که از اهالی ری بود، برای رهبری شان دعوت کردند. حسن بن زید اولین حکومت زیدی را به پایتختی آمل پایه ریزی کرد. او به صورت رسمی از آیین و فقه شیعی و اعتقادات معتزلی حمایت کرد و مشهور است که کتابهایی در فقه و امامت نیز نوشته‌است. پس از او برادرش محمد جانشین او شد و تا سال ۲۸۷ حکومت کرد. هیچ یک از این دو برادر در نزد زیدیان متأخر به عنوان «امام» شناخته نشده‌اند و سنت تحصیلی نیز تعالیم آنها را نادیده گرفت.


بعد از سرنگونی محمد بن زید، حسن بن علی اطروش الناصر للحق حسینی که در گیلکجان و هَوسَم فعال بود و سبب تغییر دین دیلیمانِ شمال سلسله جبال البرز و گیلکهای شرق سفیدرود شده بود، در سال ۳۰۱ آمل را فتح و حکومت زیدی را در طبرستان احیا کرد. او تا زمان مرگش در سال ۳۰۴ق حکومت را در اختیار داشت. نوشته‌های بی شماری در فقه و اعتقادات از او به جای مانده‌است و عموماً به عنوان «امام» شناخته شده‌است. تعالیم او تا اندازه‌ای با تعالیم قاسم بن ابراهیم فرق داشت، ولی در آرای اساسی اعتقادی به آرای قاسم شباهت داشت. اما او به طرزی جدلی، ضد معتزلی بود. او در فقه و شریعت، به سنت زیدی کوفی نزدیک تر از قاسم بود و اغلب به عقیده شیعه امامی نیز نزدیک می‌شد. او در باب ارث نظر فقه امامیه را پذیرفت و دیدگاه تبعیض آمیز اهل سنت درباره ارث را که با خاندان پدری منطق می‌شود نپذیرفت. او همچنین تحریم امامیه درباره طلاق بدعت را پذیرفت.

بعد از این، زیدیان گیلان و مازندران به دو جماعت و مکتب رقیب تقسیم شدند: «قاسمیه» که در طبرستان غربی، رویان و مرزهای دیلم با طبرستان غالب بودند، و «ناصریه» که در گیلان شرقی و دیلم مرکزی غالب بودند. قاسمیه ارتباطی نزدیک با خاندان قاسم داشتند. نوه او، یحیی بن حسین الهادی الی الحق، در طول حکومت محمد بن زید به آمل آمد. اما چون بعضی از همراهانش او را «امام» خطاب کردند، مورد سوءظن محمد بن زید قرار گرفت و به سرعت آنجا را ترک کرد. بعد از اینکه او حکومت زیدی را در یمن تأسیس کرد، گروههایی از زیدیان طبرستان و کلار داوطلبانه به او پیوستند. کتابهای فقهی الهادی الی الحق بلافاصله توسط قاسمیه انتخاب شد و به دست دانشمندان علوی آن دیار مورد شرح و اظهار نظر قرار گرفت. ارتباط نزدیکی میان قاسمیه و زیدیان یمن وجود داشته‌است. ناصریه در جست وجو و انتخاب فرزندان الناصر للحق برای رهبری تلاش می‌کردند. به همه رهبران آنها لقب «الناصر» داده شد و آرامگاه الناصر للحق در آمل، به عنوان یک مکان زیارتی برای ناصریه، قرنها باقی ماند. اما فقط یکی از فرزندان او به نام حسین بن جعفر الناصر که در هوسم حکومت می‌کرد (۴۷۲ ـ ۴۳۲ق) به عنوان یک «امام» زیدی شناخته شده‌است.

در اوایل، خصومت میان دو مکتب شدید بود، تا آنکه امام ابوعبدالله بن الداعی المهدی لدین الله (م ۳۶۰ق) با جدیت به ترویج این عقیده پرداخت که مبانی و آرای هر دو مکتب، به طور یکسان صحیح و معتبرند. در این منطقه اغلب علویان بدون داشتن صلاحیت کافی، برای امامت حاضر می‌شدند و گاهی دو یا چند نفر از آنها حمایت محلی را به طور همزمان به دست می‌آوردند. این شرایط سبب شده بود که زیدیان به تأیید و تصدیق یک مقام حاکم قانونی در مرتبه بعد از «امام» نیاز داشته باشند. آن مقام عموماً «داعی» خوانده می‌شد. آنها این لقب را بارها برای خود انتخاب کردند. حسن بن زید، برادرش محمد و حسن بن هاشم (جانشین الناصر للحق) همگی به لقب الداعی الی الحق دست یافتند. دیگران نیز لقب الداعی الی الرضا را اظهار می‌کردند. «الرضا» به امام منتظر از خاندان پیامبر اشاره داشت. بعضی از حاکمان علوی زیدی نیز لقب «امیر» را برگزیدند.

هر چند دو جماعت زیدی در این منطقه یکدیگر را به رسمیت شناختند، غالباً از حاکمان متفاوتی پیروی می‌کردند. بعد از آخرین شکست حکومت زیدی در آمل، هوسم مرکز تعلیم و تعلم ناصریه شد و جعفر بن محمد الثائر فی الله، نوه یکی از برادران الناصر للحق، محلی برای خاندان علوی بنا نهاد. هر چند حکومت آنها در هوسم غالباً توسط بازماندگان الناصر للحق و دیگران مورد تردید قرار می‌گرفت و به چالش کشیده می‌شد، آنها اداره شهر را دائماً در اختیار داشتند. هنگامی که لاهیجان به عنوان شهر اصلی گیلان شرقی در قرن ششم هجری جایگزین هوسم شد، فرزندان الثائر فی الله برای حکومت به آنجا رفتند. در میان قاسمیه، لنگه که میان هوسم و چالوس قرار داشت، مقر چندین امام در اواخر قرن چهارم و پنجم بود. بعدها به سبب اینکه بیشتر نواحی زیدی در رویان و دیلمان تحت نظارت اسماعیلیان نزاری درآمد، بعضی از امامان قاسمی در گیلان شرقی به فعالیت پرداختند.



علوم دینی با امام احمد بن حسین المؤید بالله (م ۴۱۱ق) و برادرش ابوطالب الناطق بالحق (م ۴۲۴ق) در بین قاسمیه به اوج رسید. آنها در آمل متولد شدند و برای مدتی در بغداد تحصیل کردند. سپس به حلقه اطرافیان صاحب بن عباد، وزیر آل بویه و طرفدار جدی الهیات معتزلی و شیعی درآمدند و با رئیس معتزله، قاضی عبدالجبار که در ری بود نیز ارتباط داشتند. هر دو برادر کتابهای فقهی اصیل و شرحهایی بر سنت قاسمیه نوشتند. گاه المؤید بالله به عنوان مؤسس یک مکتب یعنی «مؤیدیه» محسوب شده‌است. آنان در الهیات عقیده مکتب معتزله بصره را که قاضی عبدالجبار ارائه کرده بود پذیرفتند. ارتباط نزدیک میان زیدیه و معتزله در این زمان، در افزایش هر چه بیشتر تمایل به علوی خواهی پیرامون مسئله امامت در عقاید معتزله، منعکس شده‌است. دو دانشمند و نویسنده معتزلی که از مکتب قاضی عبدالجبار بودند، ابوالقاسم سبطی و محسن بن کرامه حاکم جُشَمی (م ۴۸۴ق)، دو زیدی فعال گشتند؛ به گونه‌ای که کتابهای بسیاری از حاکم جشمی در میان زیدیه معتبر شناخته شد. المؤید بالله رساله‌ای با عنوان رساله سیاسة المریدین درباره زهد و اخلاص صوفیه نوشته‌است. از این رساله موضع زیدیه در قبال تصوف مشخص می‌شود. او صوفیان متقدم (از فضیل بن عیاض تا جنید) را که بر زهد، توبه و جنبه‌های خالصانه ریاضتهای خود تأکید می‌کردند، تحسین می‌کند، اما از پندارهای صوفیه که موجب اشتغال آنها به فعالیتهای غیرشرعی مانند سماع و رقص می‌شود، انتقاد می‌کند.



در طول قرن ششم هجری، جریان زیدی در حاشیه دریای خزر به طور جدی افول کرد، این انحطاط تا حدی به خاطر توسعه و گسترش اسماعیلیه بود که زیدیه را در گیلان شرقی منحصر کرد تا حدی نیز به نزاع میان مدعیان علوی که منجر به دسته بندیهای مختلف می‌شد، ارتباط داشت. در حدود یک قرن و نیم بعد، حضور مختصر و اندکی از آنان شناخته شده‌است. در سال ۷۶۹ق، سید علی کیا بن امیرکیا که زیدیان تائب از او پیروی می‌کردند، درصدد فتح گیلان شرقی برآمد. دانشمندان زیدی لاهیجان و رانِکوه او را به عنوان «امام» تصدیق می‌کردند. فرزندان او تا سال ۹۳۳ پی در پی به حکومت رسیدند تا اینکه در این سال، کارکیا سلطان احمد اول به همراه بسیاری از افراد زیدی تحت فرمان خود، به شیعه امامیه تغییر مذهب داد. بقایایی از یک سنت تعلیم و تعلم زیدی در گیلان شرقی تا آن تاریخ به وسیله نسخ خطی متون زیدی که در آنجا نگاشته شده‌اند، تأیید شده‌است. این آثار در آخرین دوره، قبل از تغییر مذهب به نگارش درآمده‌اند.




این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
اوضاع اداری آل بویه



بوییان که تجربه چندانی در حکومت داری نداشتند ، دولت خود را بیشتر با روش دولت عباسی اداره می کردند . بنابراین اصلاحات چندانی در نظام اداری پدید نیامد .




وزیر



وزرای عهد بوییان اکثراً از افراد دانشمند زمانه خود بودند که توسط حاکمان آل بویه به منصب وزارت رسیدند . تاثیر اعمال وزرا در هر شاخه از حکمرانان آل بویه متفاوت بود . در شاخه بوییان جبال به دلیل آرامش منطقه و حضور وزرای دانشمند علم پیشرفت کرد و در شاخه بوییان فارس و خوزستان و عراق اختلافات داخلی و فروش مقام وزارت دردسر ساز بود

حاکمان آل بویه بعد از عهد عضد الدوله دو وزیر داشتند . یکی وزیر شیراز و یکی وزیر بغداد . اهمیت هر دوی این شهرها و تمایل عضد الدوله برای حفظ شیراز به عنوان پایتخت دلایل اصلی این امر بودند .




دیوان ها





دیوان ها در عهد بوییان بدون برنامه ریزی عمل می کردند و تغییر سریع و مکرر کارکنان از جمله خصوصیات دیوان ها در عهد بوییان بود . رییس دیوان های حکومتی صاحب الدیوان نام داشت که بیشتر به عنوان نایب وزیر شناخته می شد .

دیوان های عهد بوییان عبارتند از :

دیوان خراج : رسیدگی به عواید ایالات بود .

دیوان هزینه : رسیدگی به خرج دربار ، امور مربوط به خزانه سلطنتی و ضرب سکه

دیوان رسایل : صدور دستورهای حکومتی و برقراری ارتباطات داخلی و خارجی

دیوان برید : خبر رسانی و بر قراری ارتباط

دیوان قضا : امور قضایی و رسیدگی به اختلافات و دعاوی مردم

دیوان سواد : دیوانی برای رسیدگی به اوضاع مناطق بین دجله و فرات

دیوان سپاه : امور نظامی و جنگی
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
علم و فرهنگ





دوران حکومت آل بویه عصر پیشرفت علم و ادب بود. حاکمان آل بویه علاقه خاصی به اهل علم داشتند و به خصوص از شعرا و علمای حکمت استقبال می کردند .

در اوایل عهد بوییان علم چندان رونقی نداشت و توجه ها بیشتر به امور سیاسی معطوف شده بود . در مقابل با به قدرت رسیدن عضد الدوله به دلیل صلح و آرامش ناشی از حکومت او و علاقه خود وی به دانش ، بازار علم رونق دوباره یافت و در زمان حکومت فرزندان او هم همچنان به راه خود ادامه داد . مهم ترین دستاورد های این دوران در زمینه نجوم ، پزشکی و ریاضیات بود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
شاهان آل بویه
شاهان فارس
عمادالدوله

عضدالدوله

شرف‌الدوله

صمصام الدوله

بهاءالدوله

سلطان‌الدوله

ابوکالیجار

ملک رحیم
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  ویرایش شده توسط: sepanta_7   
مرد

 
شاهان ری، اصفهان ،همدان

سیده ملک خاتون

رکن‌الدوله

مؤیدالدوله

فخرالدوله

مجدالدوله

شمس‌الدوله

سماءالدوله
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
شاهان عراق


معزالدوله

عزالدوله

عضدالدوله

صمصام الدوله

شرف‌الدوله

بهاءالدوله

سلطان‌الدوله

مشرف‌الدوله

جلال‌الدوله

ملک رحیم

قوام‌الدوله

ابومنصور فولاذستون
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
شاهان فارس
عمادالدوله دیلمی



علی بن بویه دیلمی ملقب به عمادالدوله بنیانگذار سلسله آل بویه (بوییان) است.

وی در ابتدا وارد خدمت سامانیان و نصر دوم سامانی شد و در زمره نزدیکان وی درآمد. سپس وی به ماکان کاکی پیوست که از سوی سامانیان بر گرگان و ری حکومت می‌راند. (حدود سال 928 م.)شاید وی این کار را به پیشنهاد نصر انجام داده باشد. به هر حال او شروع به حرکت برای تصاحب مناصب مهم قدرت در نزد ماکان کرد و موفق شد به همراه برادرانش حسن و احمد مناصب ارتشی به دست آورد. با این وجود در سال 930 میلادی ماکان ضد سامانیان شورش کرد و خراسان را گرفت، اما او از طرف دیگر مورد حمله زیاریان و مردوایچ قرار گرفت و مجبور به تسلیم طبرستان شد. بنابراین علی و برادرانش به مقابل با مرداویچ شتافتند که قصد تصرف کوههای جنوب البرز و قزوین را داشت. کمی بعد مردوایچ حکومت کرج را به علی داد. کرج شهری مهم بود که به نظر می‌رسد منظور کرج ابودلف نزدیکی آستانه شازند اراک امروزی باشد. هنگامی که علی در راه کرج در ری توقف کرد العمید وزیر مرداویج وی را از توطئه زیاریان برای نابودی وی آگاه ساخت. او با سرعت ری را ترک کرده و به کرج رسید
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
صفحه  صفحه 11 از 23:  « پیشین  1  ...  10  11  12  ...  22  23  پسین » 
ایران

تاریخ ایران از پایان ساسانیان تا ابتدای خوارزمشاهیان


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA