انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
ایران
  
صفحه  صفحه 13 از 23:  « پیشین  1  ...  12  13  14  ...  22  23  پسین »

تاریخ ایران از پایان ساسانیان تا ابتدای خوارزمشاهیان


مرد

 
شمس‌الدوله دیلمی






شمس‌الدوله دیلمی او پسر کوچک فخرالدوله دیلمی و برادر کوچکتر مجدالدوله دیلمی بود. پس از مرگ پدر در شعبان ۳۸۷ قمری، توسط خلیفهٔ بغداد شمس‌الدوله لقب یافت و حکومت اسمی همدان و نواحی مجاور به او داده‌شد. به سبب اینکه هنوز در سنین خردسالی به سر می‌برد، ادارهٔ امور و نیابت سلطنت به ملکهٔ فخرالدوله شد. نام مادر وی شیرین‌دخت اسپهبد رستم طبری بود و سیده خاتون خوانده می‌شد. خاندان مادر وی نیز از فرمانروایان محلی طبرستان به شمار می‌آمدند.

برادر بزرگ‌تر او، مجدالدوله دیلمی نیز در هنگام خردسالی به امارت ری نشست و نیابت سلطنت او نیز در دست مادرش سیده خاتون بود. با این حال مجدالدوله یک بار در سال ۳۹۷ قمری در همان سال‌های کودکی به تحریک اطرافیان بر ضد مادر برانگیخته شد. ملکه هم به یاری بدرحسنویه، حاکم کرد دینور، ری را تسخیر کرد و مجدالدوله را برکنار نمود و برادرش شمس‌الدوله را به جای او نشاند. چندی بعد با او دوباره بر سر مهر آمد و او را به امارت ری بازگرداند و شمس‌الدوله را به همدان فرستاد. فرمانروایی شمس الدوله در همدان به سبب وزرات شیخ‌الرئیس ابوعلی سینا در تاریخ شهرت یافت. با وجود این وزارت بالنسبه کوتاه برای پور سینا جز تحقیر و آزار و دوری از مطالعه و تفکر حاصلی نداشت.

در همدان بعد از مرگ شمس‌الدوله در سال ۴۱۲ قمری برای پسرانش تاج‌الدوله و سماءالدوله جز نام امارت هیچ چیز باقی نماند. ابوجعفر کاکویه که اصفهان را از دست داد، همدان را به قلمرو خود افزود. اما قدرت خاندان او هم دوام نیافت. کاکویه بعد از غلبهٔ سلجوقیان خود را به تبعیت آنها ناچار یافت.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
شاهان عراق
معزالدوله دیلمی






احمد بن بویه معروف به معزالدوله از امیران بوییان بود که در سال ۳۲۵ خورشیدی (۳۳۴ قمری) موفق به شکست دادن خلیفه عباسی المستکفی بالله شد. وی ۱۴ روز بعد برادر زاده او (المطیع لله) را جایگزین کرد. از آن زمان تا ۱۱۰ سال بعد سیطره آل بویه بر مرکز خلافت عباسی در بغداد ادامه داشت.

در دوران او حرم امامان شیعه در عراق بازسازی شد و عزاداری کشته شدگان عاشورا گسترده تر برگزار می‌گردید.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
عزالدوله بختیار



عزالدوله بختیار (فرمانروایی از ۳۵۶ ه. ق/ ۹۶۷ م تا ۳۶۷ ه. ق / ۹۷۸ م)، فرزند معزالدوله دیلمی از فرمانروایان آل بویه عراق بوده است. در ۳۳۱ یا ۳۳۲ ه. ق در اهواز متولد شد.در ۳۵۶ ه. ق، از خلیفه المطیع لله لقب عزالدوله گرفت و در همان سال جانشین پدرش شد و تا سال ۳۶۷ ه. ق، بر بیشتر قلمرو پدرش —بجز عمان و کرمان که عضدالدوله دیلمی تصرف کرده بود— حکومت کرد. نواحی حکمرانی او شامل آذربایجان، جزیره، میانرودان و خوزستان بوده است. دوران حکومت او بیشتر یا صرف کشمکش با همسایگان شامل حمدانیان موصل و حلب، فاطمیان دمشق و شام، بیزانس در شمال و عضدالدوله در شرق شد، یا شاهد درگیری قومی - مذهبی در داخل، که شامل ترکان سنی و دیلمیان شیعی بود. از مشکلات اصلی عزالدوله می‌توان به ضعف اقتصادی و تهی بودن خزانه اشاره کرد که سبب‌ساز همیشگی شورش سپاهیان می‌شد.عزالدوله از نظر جسمانی قدرتی عجیب داشت ولی سیاستمدار با درایتی نبود . به شکار و بزم بسیار علاقه داشت ، در عین حال ، به علم وعلما و برگزاری مجالس علمی نیز علاقه مند بود، به طوری که در زمان وکالت ابن بقیه ، سالانه ده هزار درهم به او می داد تا نویسندگان را یاری دهد و کتاب تهیه کند.






حدود حکومت آل‌بویه در زمان عزالدوله بختیار
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  ویرایش شده توسط: sepanta_7   
مرد

 
حکومت





معزالدوله، پدر عزالدوله، هنگام مرگ، وصیت کرد که لقب امیرالامرایی بغداد را به بختیار دهند و از عزالدوله خواست تا از عمویش رکن الدوله، که بزرگ خاندان بویه بود، و پسر عمویش، عضدالدوله، اطاعت کند و با ترکان سپاه، خصوصاً فرمانده آنان، سبکتکینِ حاجب، مدارا نماید. به گفته ابن مسکویه، پس از درگذشتن معزالدوله، سه روز باران شدیدی بارید، به طوری که رفت و آمد دشوار شد و دولتمردان و درباریان نتوانستند خارج شوند و همین امر به بختیار امکان داد که، بدون درگیری، بر تخت نشیند.

لقب امیرالامرا به‌خودی‌خود نشان از هیچ برتریی نداشت و امتیازی محسوب نمی‌شد، کما اینکه خلیفه این عنوان را به ضعیف‌ترین و جوانترین برادر آل‌بویه داده بود، اما هنگامی که جاه‌طلبی قویترین امیران آل‌بویه برای یکپارچه کردن کل سرزمین تحت فرمان بویه‌ها را در نظر بگیریم، این لقب محملی برای برتری‌جویی سیاسی محسوب می‌شد. در مورد عضدالدوله، که امیری قدرتمند بود، نمود این داستان بصورت ادعای دروغین عضدالدوله در آمد که خلیفه پدرش رکن‌الدوله را امیرالامرا نموده است؛ در صورتی که عزالدوله این لقب را داشت.

اخشیدیان مصر وآل بویه (شیعه‌های) عراق، همیشه بر سر حکومت بر مکه جنگ داشتند؛ به نحوی که یک بار در ۳۴۳ ه. ق و دیگربار در ۳۵۶، در حج، امیرحاجیان بویه‌ها، حاجیان مصری را غارت کرد و امیر ایشان را به قتل رساند. در آن تاریخ به نام بختیار در مکّه خطبه خوانده شد و امیری حج بر عهده ابواحمد موسوی پدر شریف رضی و علم الهدی گذاشته شد و برخلافت المطیع للّه نیز تأکید شد.

در ۳۵۶ ه. ق، وشمگیر به خراسان حمله کرد و رکن الدوله از بختیار کمک خواست. عزالدوله سبکتکین را مامور کمک نمود. بدنبال سرپیچی سبکتکین، بختیار ناچار بَختَکین آزادرویه، یکی از غلامان پدرش را به کمک عمویش فرستاد که البته با مرگ وشمگیر قضیه منتفی شد. در همین زمان، کارگزاران عضدالدوله برای خرید سالانه سپاه به بغداد آمده بودند؛ اما بختیار مانع کار آنان شد و زمینه اختلاف با پسر عمویش را فراهم آورد.

مشکل اقتصادی عزالدوله به او امکان پرداخت حقوق سپاهیان را نمی‌داد. درنتیجه ترکان و دیلمیان سپاه هردو بر او فشار می‌آوردند. کاتب دربار تقبل کرد که مخارج سپاه را با دریافت خراج از اهل ذمه و گرفتن اموال و املاک مردم حل کند که به پاداش این کار به وزارت رسید. اما عزالدوله در ۳۵۸ او را عزل و اموال و املاکش را ضبط نمود، و کاتب دیگر دربار را به جای او برگماشت؛ لیکن پس از مدتی، باردیگر او را به وزارت آورد.

در سال ۳۵۷، حبشی برادر عزالدوله که به تحریک اطرافیانش از فرستادن خراج بصره به بغداد سرباز می‌زد، سر به شورش برداشت و وزیر مأمور به دفع او شد. ابوالفضل عباس وزیر با حیله حبشی را در جنگ شکست داد و او و تمامی افراد خانواده و نزدیکانش را دستگیر و اموال بسیاری از آنان را مصادره کرد. حبشی مدتی در قلعه مهدی، و سپس اهواز و رامهرمز دربند بود؛ اما سرانجام با درخواست رکن الدوله، از زندان آزاد شد و نزد عمو و سپس پسر عمویش عضدالدوله رفت. بختیار نیز پسر هشت ساله خود مرزبان را به جای برادر، امیر بصره کرد.

در همین سال ۳۵۷، محمد فرزند مستکفی در بغداد ادعای مهدویت کرد. او که پیش از این نزد کافور اخشیدی در مصر، کارش بالا گرفته بود، به بغداد رفت و بین علویان و اهل سنت طرفدارانی جمع کرد. سبکتکینِ حاجب ابتدا طرفدار او شد اما هنگامی که فهمید پسر مستکفی است، از طرفداری او منصرف شد. سرانجام عزالدوله او را دستگیر کرده نزد خلیفه فرستاد، و خلیفه او را مجازات نمود.

برآمدن فاطمیان درمصر برای عزالدوله بختیار مشکلهای جدیدی فراهم نمود. همین باعث شد تا حسین (یا حسن) بن احمدبن ابوسعید جنابی قرمطی با کمک مالی بختیار و تحریک خلیفه در ۳۵۸ روی به دمشق نهد و بر آن شهر که در دست جعفربن فلاح، از فرماندهان خلیفه فاطمی، بود مسلط شود.

در زمان عزالدوله، عمران بن شاهین که بر اثر ارتکاب جنایتی در زمان معزالدوله، به باتلاقهای اطراف واسط و بصره پناه برده بود، دوباره سر به شورش برداشت. عزالدوله در ۳۶۰، ناگزیر شد که برای جنگ با وی به نعمانیه برود؛ اما در این جنگ شکست خورد و تقاضای صلح کرد.

برای رفع اختلاف میان ترکان و دیلمیان، عزالدوله در ۳۶۰ دختر بختکین را به ازدواج پسر خود مرزبان و دختر بَکتجور، غلام معزالدوله، را به عقد پسر دیگر خود سالار درآورد و همه سپاه برای حفظ دوستی سبکتکین و بختیار سوگند خوردند، لیکن این کار ثمری نداشت.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
تهاجم بیزانس



در ۳۶۱ه. ق (۹۷۲ م)، دمیس‌تیکس با سپاه روم شرقی به جزیره ومیانرودان حمله کرد. جمعی از مسلمانان کشته و اموالشان غارت شد. مردم ربیعه و دیاربکر از خلیفه و عزالدوله که در کوفه بود، یاری خواستند. بختیار وعده جنگ با رومیان را داد و فرمان جنگ صادر کرد. عده زیادی از غازیان در بغداد جمع شدندو به روم حمله بردند و بسیاری از رومیان را اسیر کردند و جمع زیادی از بطریقان (پاتریسین‌ها) را کشتند و سرهایشان را برای مسلمانان آوردند. بختیار به بهانه جنگ با رومیان، چهارصدهزار درهم از خلیفه گرفت و مسئله جهاد را فراموش کرد، در صورتی که خلیفه برای تأمین این پول، اسباب خانه و لباس خود را فروخته بود.

وجود غازیان پرشور در بغداد، شامل سنّیان و شیعیان و جوانان و عیاران، سبب شد تا مردان مسلح بسیاری در بغداد پراکنده شوند و در سال ۳۶۱ اغتشاش بوجود آید. در این سال، عیاران محله‌ها را غارت و به خانه‌ها حمله می‌کردند. محلة کَرْخ که شیعه نشین و کانون بازرگانی بود، گرفتار هجوم شد؛ ترکان به هتک ناموس مردم پرداختند و خمار، رئیس پلیس عزالدوله در بغداد، را به بهانه‌ای به قتل رساندند. بختیار برای جلوگیری از گسترش شورش، از خون صاحب شرطه خود گذشت و برای رفع فتنه ترکان از سبکتکین کمک خواست و یکی از حاجبان سبکتکین را صاحب شرطه بغداد کرد.

در شعبان ۳۶۲، زندانبان زندان کرخ مردی عامی از اهل سنت را به قتل رساند. مردم و ترکان شوریدند و زندانبان را کشتند و جسدش را سوزاندند و زندانیان را آزاد ساختند. ابوالفضل عباس (وزیر) که سنی متعصب بود، حاجب خود، صافی، را که او نیز سنی متعصب بود، برای کشتار عامه به کرخ فرستاد. او کرخ را به آتش کشید، که در آن هفده هزار تن کشته شدند و سیصد دکان و ۳۳ مسجد و بسیاری از اموال مردم در آتش سوخت. در ۳۶۲، ابوالفضل عباس، که در آتش سوزی کرخ مؤثر بود، از وزارت عزل شد و پس از او ابن بَقیّه، که آشپز عزالدوله بود، به وزارت رسید و دستور داد تا ابوالفضل عباس را حبس و اموالش را مصادره کنند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
اختلاف با ترکان سپاه





سپاهیان دیلمی از یکسو و ترکان سپاه که از سوی دیگر بر عزالدوله برای تامین هزینه سپاه فشار می‌آوردند؛ اما خزانه خالی و درآمد ناکافی حکومت، کفاف هزینه‌های روزافزون سپاه را نمی‌کرد. در ۳۶۳، سپاهیان شورش کردند. عزالدوله اجبارا برای تأمین هزینه سپاهیان، به موصل که اباتَغْلِب حَمْدانی در آن حکومت می‌کرد حمله نمود. پس از مرگ معزالدوله، اباتغلب قصد داشت به دلیل ناتوانی مالی و ضعف سیاسی بختیار، بغداد را تصرف کند. در ۳۶۲ امیر حمدانی سعی نمود که با نیرنگ سبکتکین را به دستگیری خلیفه و عزالوله برانگیزد، لیکن با وساطت وزیر بین عزالدوله و سبکتکین صلح شد و بختیار شرایط سبکتکین را پذیرفت.


عزالدوله از هجومش به موصل، در ۳۶۳، نتیجه‌ای نگرفت و این بار برای به دست آوردن پول، به اهواز که مقر املاک ترکان و خصوصاً سبکتکین بود، روی آورد و سبکتکین را در بغداد نهاد. حاکم اهواز، بختکین آزادرویه، با عزالدوله به شایستگی رفتار نمود و دوبار مالیات سالانه را پیشکش کرد، اما بین لشکریان دیلمی و ترک جنگ درگرفت. سران دیلمی از عزالدوله خواستند که ترکان را زندانی کند و در اهواز خون ترکان مباح اعلام شد. عزالدوله قبل از حرکت به سوی اهواز، از اطرافیان خود خواسته بود که شایعه مرگش را در بغداد پخش کنند و هنگامی که سبکتکین برای تسلیت آمد، او رادستگیر نمایند. سبکتکین در این دام نیافتاد و آشکار شدن این نیرنگ ترکان را شوراند. به حدی که کاخ عزالدوله را محاصره نمودند و به آتش کشیدند. اهل سنت، به طرفداری از ترکان، به محله شیعه نشین کرخ حمله کردند و باردیگر آنجا را به آتش کشیدند. سرانجام عزالدوله زندانیان ترک را آزاد و آزادرویه را به جای سبکتکین سپه سالار کرد. چون اختیار بغداد از کف عزالدوله خارج شد، رکن الدوله، عضدالدوله و اباتغلب حمدانی را به کمک طلبید. همچنین با فرستادن هدایایی برای عمران بن شاهین، از او نیز یاری خواست لیکن عمران هدایای او را پس فرستاد و درخواست کمک او را رد کرد.

سبکتکین در ۳۶۴ به عزالدوله پیشنهاد کرد که بغداد و واسط سرزمین ترکها باشد و بصره و اهواز متعلق به دیلمیان. بعد از آگاهی دیلمیان از پیشنهاد، دگربار میان آنان و ترکان جنگ به راه افتاد. سبکتکین و ترکان به واسط رفتند و خلیفه الطائع بالله و پدر او المطیع را که در ۳۶۳ از خلافت عزل کرده بودند، با خود به واسط بردند. در گیرودار سفر، المطیع و سبکتکین درگذشتند و البتکین بر ترکان امارت یافت. بختیار از عضدالدوله کمک خواست، اما عضدالدوله که در انتظار نابودی او بود، کمک را به تأخیر می‌انداخت، تا سرانجام به عزالدوله پیغام داد که از واسط خارج شود. ترکان، واسط را محاصره کرده بودند لیکن هنوز حرمت عزالدوله را نگاه می‌داشتند و او را دستگیر نمی‌کردند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
عضدالدوله وارد می‌شود



سرانجام با اصرار عزالدوله، عضدالدوله به سوی واسط حرکت کرد و وزیر رکن الدوله هم که از ری آمده بود به کمک عزالدوله آمد. در نتیجه البتکین و ترکان به بغداد بازگشتند و اباتغلب حمدانی که در غیاب ترکان وارد بغداد شده بود، بغداد را تخلیه کرد.

عضدالدوله بدنبال ترکان شورشی به بغداد حمله کرد و ترکان را شکست داد. او که آرزوی حکومت عراق را در سر می‌پرورد و از گذشته نیز با بختیار اختلاف داشت، پنهانی از سران دیلمی سپاه خواست که بر عزالدوله بشورند و حقوق عقب افتاده را بخواهند، در حالی که خزانه خالی بود و از عزالدوله هم خواست تا برای تهدید سران سپاه، بظاهر از کار کناره گیری کند. بختیار خواسته او را پذیرفت و عضدالدوله با این ترفند بختیار و خانواده اش را دستگیر و زندانی کرد. سپس از ترکان استرداد خلیفه الطائع بالله را خواست و او را به بغداد بازگرداند و به او اکرام فراوان نمود، سپس با عمران بن شاهین و اباتغلب صلح کرد.

مرزبان پسر عزالدوله، حاکم بصره، ماجرای دستگیری پدرش را با رکن الدوله در میان نهاد. در همین زمان، عضدالدوله نیز ابوالفتح عمید (وزیر رکن الدوله) را نزد پدر فرستاد تا با وعده سی میلیون دینار خراج سالانه، امارت او را بر عراق بپذیرد و قبول کند که عزالدوله و خانواده اش به ری نزد او بروند.

رکن الدوله از دستگیری عزالدوله بسیار ناراحت شد و برفرزند خشم گرفت و دستور داد که به شیراز بازگردد. ابن بقیه در واسط از فرمان عضدالدوله سرپیچی نمود و عمران بن شاهین نیز با او همداستان شد. عضدالدوله برای سرکوب آنان لشکری فرستاد که پیروز نشد. مردم چون از شکست لشکر عضدالدوله آگاهی یافتند، شورش نمودند. در فارس ، چون مردم شنیدند که پدر بر او خشم گرفته ،جلوی ارسال اموال وی را بستند. و مردم بغداد نیز بر شوریدند. عضدالدوله به ناچار عزالدوله را از بند رها کرد و به فارس بازگشت و عزالدوله را، به نیابت از خود در عراق برگماشت .با خروج عضدالدوله از عراق ، ابن عمید وزیر رکن الدوله ، که در عراق مانده بود، به وزارت بختیار منصوب شد .عزالدوله با فخرالدوله ، ابن بقیه ،حکمران کرد حسنویه برزیکانی ، اباتغلب حمدانی ، معین الدین ، و عمران بن شاهین بر ضد عضدالدوله همدست شد و نام او را از خطبه برانداخت و در بغداد بدگویی از او را رواج داد . ابن عمید وزیر هم به این اختلاف دامن می زد. خلیفه ، دختر عزالدوله را به عقد خود درآورد و صاحب شرطه سبکتکین ، که در آتش سوزی کرخ دست داشت ، مجازات شد.

با مرگ رکن‌الدوله در۱۸ محرم ۳۶۶ - ۱۶ سپتامبر ۹۷۶ - تمام تلاشهای عزالدوله بر ضد پسرعمویش عضدالدوله بی‌اثر شد زیرا عضدالدوله دیگر نگرانیی از مخالف پدرش نداشت و میتوانست با عزالدوله روبرو شود . در ۱۱ ذیقعده ۳۶۶ - اول جولای ۹۷۷ - عضدالدوله در اهواز به راحتی عزالدوله را شکست داد .حتی با وجود این شکست ، باز عضدالدوله به عزالدوله اجازه داد که به سوریه برود و در آنجا برای خودش امارتی تاسیس کند ، اما عزالدوله بر پیمان خود با پسرعمویش پایدار نماند و به تحریک اباتغلب حمدانی ، باردیگر همراه با حمدانیها به نبرد عضدالدوله نزدیک سامرا رفت که شکست خوردند( ۱۸ شوال ۳۶۷ - ۲۹ می ۹۷۸ ) و عزالدوله به دستور عضدالدوله اعدام شد .
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
جزئیات زندگی عزالدوله

دوران ۳۵۶ هجری قمری/ ۹۶۷ میلادی تا ۳۶۷ ه. ق / ۹۷۸ میلادی

نام کامل ابومنصور بختیارابن معزالدوله ابی الحسین احمدبن بویه دیلمی

لقب(ها) عزالدوله

زادروز ۳۳۱ یا ۳۳۲ هجری قمری ، ۹۴۳ میلادی

زادگاه اهواز

مرگ ۳۶۷ ه ق / ۹۷۸ م

پیش از عضدالدوله

پس از معزالدوله دیلمی

دودمان آل‌بویه

پدر معزالدوله دیلمی

فرزندان مرزبان و سالار (ابوالقاسم و ابونصر)

دین مسلمان شیعه دوازده‌امامی
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
سال‌شمار زندگی عزالدوله بختیار
۳۳۱ تولد
۳۴۶ ازدواج با دختر سبکتکینِ حاجب
۳۵۶ شروع امارت و امیرالامرایی
۳۵۷ نافرمانی برادرش حبشی
۳۵۷ ادعای مهدویت محمد پسر مستکفی
۳۵۸ عزل ابوالفضل عباس (وزیر)
۳۵۸ اشغال دمشق توسط حسین جنابی قرمطی
۳۶۰ شکست در جنگ با عمران بن شاهین
۳۶۱ حمله دمس تیکوس
۳۶۱ اختلال در بغداد
۳۶۲ تشنج در محله کرخ بغداد
۳۶۳ شورش سپاهیان
۳۶۳ لشکرکشی به موصل حمدانی
۳۶۳ شورش ترکان سپاه
۳۶۳ دخالت عضدالدوله و شکست ترکان
۳۶۶ مرگ رکن‌الدوله و سرپیچی بختیار از عضدالدوله
۳۶۶ شکست بختیار از عضدالدوله در رامهرمز
۳۶۶ شکست عمران بن شاهین طرفدار بختیار
۳۶۶ سرکوب قبیله ربیعه در بصره (طرفدار بختیار)
۳۶۷ سرکشی دوباره بختیار و سرکوب عضدالدوله
۳۶۷ اعدام بختیار بدستور عضدالدوله
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
جلال‌الدوله دیلمی



ابو طاهر جلال‌الدوله دیلمی (۹۹۳ یا ۹۹۴ تا ۱۰۴۴ میلادی) پسر بهاالدوله بین سال‌های ۱۰۲۷ تا ۱۰۴۴ میلادی و یا ۴۰۴ تا ۴۲۳ خورشیدی امیر آل بویه بوده است.

ابوکالیجار با یک حمله بر فارس چیره شد و ابوالفوارس را در نبردی دیگر میان بیضاء و اصطخر درهم شکست. در ۴۱۶ق/۱۰۲۵م، پس از مرگ مشرف الدوله(برادر جلال الدوله)، در بغداد به نام او را از خطبه بیفکندند و جلال الدوله را به حکومت شناختند. ابوکالیجار در ۴۱۹ق/۱۰۲۸م، به هواخواهی از دیلمیان که ترکان بر ایشان تاخته بودند بصره را تصرف کرد. در همان سال پس از مرگ ابوالفوارس بر کرمان نیز چیره شد و سال بعد، از بیم محمود غزنوی، به جلال الدوله دست اتحاد داد، ولی جلال الدوله در پاسخ به اهواز تاخت و دست به چپاول گشود و سپاه ابوکالیجار را درهم شکست. با این همه، وی به بغداد بازگشت.


پس از مرگ القادر بالله، پسرش ابوجعفرعبدالله، ملقب به القائم بامرالله، جانشین او شد. خلافت القائم، پس از بیعت جلال الدوله دیلمی با او، رسمیت یافت. القائم بامرالله نیز سیاست پدر را در بازیابی قدرت خلیفه و تضعیف آل بویه دنبال کرد و در اندام لرزان خلافت عباسی استحکامی پدید آورد، به طوری که درخواست لقب ملک‌الملوک از جانب جلال الدوله دیلمی به استفتاء از فقها موکول گردید. خلیفه برای تحکیم بخشیدن به قدرت خلافت و گریز از ضعف احتمالی، سنجیده تر از گذشته عمل کرد. او در جریان اختلاف میان جلال الدوله و اباکالیجار دیلمی، جانب هر دو را رعایت می‌نمود تا در صورت غلبه هر یک از آنان بر دیگری، موقعیت تثبیت شده‌ای داشته باشد. در این زمان به نظر می‌رسد، خلیفه به تدبیر سیاسی دیگری نیز متوسل شده باشد و آن برقراری ارتباط با طغرل سلجوقی بود. از نوشته ابن‌اثیر چنین بر می‌آید که خلیفه می‌خواسته اختلاف میان دو امیر دیلمی را به اطلاع طغرل برساند و او را به بغداد دعوت نماید.


در ۴۲۲ق/۱۰۳۱م،سلطان مسعود بر کرمان چیره شد. سال بعد ترکانِ بغداد بر جلال الدوله شوریدند و خطبه به نام ابوکالیجار کردند، اما وی از رفتن به بغداد امتناع کرد و آنها نیز نام او را از خطبه انداختند. سرانجام در ۴۲۸ق/۱۰۳۷م میان ابوکالیجار و جلال الدوله صلح افتاد و خلیفة القائم بامرالله، برای ابوکالیجار خلعت فرستاد. در ۴۳۳ق/۱۰۴۲م، ابوکالیجار عُمان را تصرف کرد.


جلال الدوله با ابوکالیجار مرزبان پسر سلطان الدوله (۴۳۵- ۴۴۰ هـ ق)، ملک الرحیم بویهی (۴۴۰- ۴۴۷ هـ ق) و سلطان طغرل بیگ (۴۲۹- ۴۵۵ هـ ق)، الپ ارسلان (۴۵۵ – ۴۶۵ هـ ق)، ابو جعفر عبدالله قائم (در سال ۴۲۲ هـ ق) و ملکشاه (۴۶۵ – ۴۸۵ هـ ق) معاصر بود.




منطقه حکومت جلال‌الدوله دیلمی




پولادستون

پولادستون امیر آل بویه فارس و فرزند ابوکالیجار مرزبان بود.




پایان آل بویه
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  ویرایش شده توسط: sepanta_7   
صفحه  صفحه 13 از 23:  « پیشین  1  ...  12  13  14  ...  22  23  پسین » 
ایران

تاریخ ایران از پایان ساسانیان تا ابتدای خوارزمشاهیان


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA