ارسالها: 23330
#41
Posted: 2 Jan 2014 23:06
مقابله با صفاریان
یعقوب لیث صفار، حاکم صفاریان، پس از برانداختن دودمان طاهریان از نیشابور راهی طبرستان شد. بهانهٔ وی برای این لشکرکشی تعقیب عبدالله سگزی (یا عبدالله بن محمد سِجزی) بودهاست، زیرا وی یعقوب را ترور کردهبود. یقوب پیش از ورود به خاک طبرستان، مخفیانه با احمد بن سکنی ارتباط برقرار کرده و او را با خود متحد نمود و در برابر به او قول باقی ماندن بر سر حکومتش را داد، سپس نامهای به حسن بن زید نوشت و عبدالله بن صالح و دو برادر او را از داعی خواست. حسن بن زید آنها را تحویل نداد و یعقوب از دهستان و گرگان، به سوی ساری رفت و آنجا با حسن بن محمد عقیقی، به مقابله با او برخاست. سرانجام صفاریان توانستند ساری را در سال ۲۶۰ هجری قمری، فتح کنند. سید عقیقی به آمل عقبنشینی نمود ونیروهای علوی در آن شهر متمرکز گشتند ولیکن یعقوب با شکست دادن علویها، داعی را وادار به گریختن سوی گیلان و دیلم کرد.
یعقوب چهاره ماه به تعقیب و گریز در طبرستان ادامه داد ولی مردم از تحویل دادن حسن بن زید، که حال متواری شدهبود، به یعقوب خودداری میکردند. در این مدت، باران شدیدی باریدن گرفت که چهل روز پیاپی بارید؛ درحالی که سپاه صفاری از مناطق خشک و بیابانی سیستان آمدهبودند و به این بارشها عادت نداشت، عدهای از افراد او نیز از زمینلرزه و صاعقه تلفات دادند، چهل هزار نفر از سربازان، تمامی شترها و هزاران اسب نیز مُردند و اسباب و وسایل را سواران دیلمی به غارت میبردند، همچنین هرگاه شهری را فتح میکرد، نایبی بر آن شهر انتخاب میکرد که عوام بر آنها میشوریدند. چنانچه «لیث بن فنه» را بر رویان و «پادوسبان سوم» را بر طبرستان نشاند ولی حکمش تحقق نیافت.
یعقوب لیث، در این نبردها فقط توانست مقداری غنیمت کسب کند و محمد بن زید، برادر داعی، را دستگیر کرده و به سیستان بفرستد. سرانجام برای جبران کردن تلفات سنگینش در طبرستان، خراج دو ساله را به زور از مردم گرفت و پس از شنیدن اخبار نامطلوب از خراسان، مجبور به ترک طبرستان شد؛ سپس به حاکم ری نامهای نوشت و از او خواست که سگزی را به وی واگذارد. حاکم ری نیز بدانجهت که گرفتار سرنوشت علویان نشود، پنهاندگانش را تحویل داد. یعقوب این افراد را در شادیاخ با میخهای آهنین، به دیوار کوباند و به نقلی گردن زد. استیلاء یعقوب بر طبرستان و گرگان موجب آزرده شدن خلیفه عباسی شد، علیالخصوص که در این مناطق وی به رعایا و عامه ستم رساند. سرانجام داعی در سال ۲۶۱ قمری، دوباره حکومت طبرستان را به دست گرفت. وی دستور داد، به انتقام کمکهای مردم چالوس به سپاهیان یعقوب لیث، شهرشان را به آتش کشیدند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#42
Posted: 2 Jan 2014 23:13
نبرد با ترکنژادها و شورش لیث بن فنه
پس از سیطرهٔ دوبارهٔ داعی بر طبرستان، عدهای از صحراگردان ترک نژاد، با بیش از هزار تن نیرو، از سوی دهستان به استراباد و گرگان رفته و به کشتار و غارت مردم روی آوردند. از آمل نیز خبر شورش «لیث بن فنه» شایعه گشت. داعی ابتدا ترکهای نامسلمان را شکست داد و سپس محمد بن ابراهیم را به جای خود در گرگان نهاده، به سوی آمل رفت. لیث گریخت و به ری پناه برد. حاکم ری نیز در نبردی از سپاهیان علوی شکست خورد و داعی دستور داد تا لیث را سر بریدند.
شورش دیلمیان در گرگان
با خروج داعی از گرگان، عدهای از دیلمیان که در آن شهر مانده بودند، دست به غارت و تجاوزگری زدند و از عوامل داعی سرپیچی نمودند. حسن بن زید نیز برادرش، محمد، را در رأس سپاهی راهی گرگان کرد. شورشیان به سوی خراسان گریختند و عامل طاهری در شهر اسفراین، شاری، را تحریک کردند تا گرگان را تصرف نماید. وی عاملان داعی را به آمل عقب نشاند؛ ولکین وقتی بزرگان گرگان نزد شاری رفته و خیانت دیلمیان را شرح دادند، وی سیاستش را نسبت به شورشیان تغییر داد. شاری با توصیهٔ گرگانیها، به محل گردهمایی دیلمیان هجوم برد و در یک روز سه هزار تن از آنان را به قتل آورد، سپس خود به خراسان رفت و داعی بار دیگر به گرگان بازگشت. وی فرمان داد تا بیش از هزار نفر از دیلمیان خطاکار را دستگیر کرده و دست و پایشان را قطع کردند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#43
Posted: 2 Jan 2014 23:17
شورش رستم باوندی و خروج سید عقیقی
عدهای از دیلمیان از ترس مجازاتهایی که داعی بر آنان روا داشت، گریختند و به اسپهبد رستم بن قارن در کوهستانهای طبرستان پناه بردند. اسپهبد باوندی که ناخواسته با نیرویی هزار نفری مواجه شد، پیاپی عدهای از آنان را به قلمرو داعی فرستاده و غارتگری میکرد.
رستم به دروغ، به قاسم بن علی، حاکم علوی قومس، خبر رساند که لشکر «محمد بن مهدی» از نیشابور درحال حمله به قومس هستند. پس از آنکه این خبر به گوش داعی رسید، وی از رستم خواست که به کمک قاسم بن علی رود. وی نیز با لشکریانش، به قومس هجوم برد و قاسم بن علی را دستگیر کرده و در «قلعهٔ شاه دزد» در هزارجریب حبس کرد، قاسم بن علی نیز در آن زندان وفات یافت.
رستم پس از آن نیز نامهای به «احمد بن عبدالله خجستانی» فرستاد و او را تحریک کرد تا با یکدیگر گرگان را تصرف کنند. سپس خودش استرآباد را و احمد خجستانی گرگان را فتح کردند.
پس از تصرف این دو شهر، شایعه شد که داعی کشته شده. سید حسن بن محمد عقیقی، حاکم ساری و پسرخالهٔ داعی، با این بهانه که حکومت علویان نبایستی بدون رهبر بماند، از مردم بیعت گرفت و خود را حاکم علویان خواند.
داعی پس از شنیددن اوصاف سید عقیقی، لشکری به سرکردگی «طاهر بن ابراهیم» را به سوی ساری فرستاد. سید عقیقی پس از شنیدن خبر زنده بودن داعی و لشکرکشی طاهر بن ابراهیم، از ساری گریخت و به اسپهبد رستم باوندی ملحق شد. داعی نیز از وی درخواست بازگشت نمود که فایدهای نداشت.
پس از مدتی داعی نیروهایش را گردآورد و مناطق از دست رفته را بازپس ستاند. هنگامی که سپاهیان عبدالله رستم شکست خوردند، خجستانی به نیشابور و رستم بن قارن به کوهستان بازگشتند و سید عقیقی به همراهی چند تن از یارانش، در بیابانها تنها ماند. سرانجام محمد بن زید وی را دستگیر کرده و نزد داعی در ساری فرستاد. سید عقیقی با ملاقات داعی اظهار پشیمانی نمود؛ لیکن داعی کبیر فرمان مجازات را صادر کرده و او را یک ترک رومی، در محلهٔ «دروازه گرگان» ساری گردن زد و جسدش را در قبرستان زرتشتیان و به روایتی یهودیان دفن کردند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#44
Posted: 2 Jan 2014 23:20
مرگ
حسن بن زید در اواخر عمرش بیمار شد و این مریضی یک سال ادامه داشت. وی در این دورهٔ زمانی حتی نمیتوانست سوار اسب شود. برهمین اساس برادرش، محمد بن زید، در گرگان و خودش در آمل مستقر بودند. دامادش، احمد بن محمد، نیز کارهایش را در آمل انجام میداد.
وی پیش از مرگ وصیت نمود که برادرش پس از رهبری علویان را برعهده گیرد و از احمد بن محمد خواست که در آمل و شهرهای اطراف آن برای محمد بیعت جمع نماید. سرانجام داعی در روز دوشنبه، ۳ رجب ۲۷۰ هجری قمری درگذشت و او را در همین شهر دفن کردند.
وی پیش از مرگ، برای خود در محلهای به نام «راستکوی» در آمل، آرامگاهی بنا کرد و پس از مرگش او را در این آرامگاه دفن نمودند. در زمان اولیاء الله آملی این آرامگاه مشرف بر ویرانهای بودهاست.
خانواده
حسن بن زید دارای فرزند پسر نبوده؛ در نام دختر وی نیز اختلافاتی مابین مورخان وجود دارد. برخی دخترش را «امالحسن» معرفی کردهاند که با پسردایی خود، ابوالحسین احمد بن محمد، ازدواج نموده(در منابع اولیه به عنوان داماد داعی از او نام برده شده)، درحالیکه عدهای وی را خواهر داعی دانسته و احمد بن محمد را به معنای شوهرخواهرش میدانند. برخی نیز دختر داعی را «کریمه» ذکر کردند که از کنیزی بدنیا آمدهبود و پیش از رسیدن به سن ازدواج وفات یافته.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#45
Posted: 2 Jan 2014 23:27
مذهب
حسن بن زید در سیاستهای مذهبی خویش، رسوم، فقه و کلام معتزلی را به شکلی رسمی اجرا میکرد. وی جنبش خود را بر سه اصل بنا نمود که در زمان گرفتن بیعت از اهالی کلار نیز بر این اصول تأکید کردهاست:
اقامهٔ کتاب الله
احیای سیرهٔ نبوی
امر به معروف و نهی از منکر
وی پس از رسیدن به حکومت، مذهب زیدیه را دین رسمی کشور اعلام نمود و در بخشنامهای صادر کرد و در آن نوشت:
دستور دهید رعایا را جمع و نظر ما را یکجا به اطلاعشان برسانند. ما از عاملان و کارپردازان شما میخواهیم که به کتاب خدا، سنّت رسول خدا و آنچه که به طور مسلّم از امیرمؤمنان و پیشوای پرهیزگاران امام علی بن ابیطالب در اصول و فروع دین به ما رسیدهاست عمل کند و فضیلت و برتری آن حضرت بر تمامی امت را آشکار نمایند. مردم را از اعتقاد به جبر و تشبیه و کید و دشمنی با موحدانی که قائل به عدل و توحید هستند، بازدارند. همچنین آنان را از تعرض به شیعیان و اذیت و آزارشان منع کنند و نگذارند درباره فضیلت دشمنان خدا و دشمنان امیرمؤمنان چیزی را روایت کنند.
از آنان بخواهید که «بسم الله الرحمن و الرحیم» را در نماز بلند گفته، برای نماز صبح قنوت خوانده، در نماز میت پنج تکبیر گفته، مسح کشیدن از روی کفش را ترک نموده، در اذان و اقامه جملهٔ «حی علی خیرالعمل» را اضافه کرده، جملات اقامه را دو تا دو خوانده و از سرپیچی دستورات ما بر حذر باشند. پس هر کس با دستورات و دیدگاه ما مخالفت ورزد خونش هدر و احترامی برای حرمت و محارمش باقی نخواهد بود. با این بیان عذری برای آنانی که انذارشان کردیم، باقی نمیماند. والاسلام.
این بیانیه با اعتقادات زیدیان امروزی تفاوت داشته و به اعتقادات شیعیان دوازده امامی نزدیکتر است.
توجه به مرقد علی در نجف
حسن بن زید نخستین فردی بود که بر مرقد علی بن ابیطالب در نجف، دیواری بنا کرد و به تعمیر آنجا پرداخت.[۵۹] این در حالی است که عدهای دیگر محمد بن زید را نخستین فردی میدانند که قبر علی را تعمیر نمودهاست.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#46
Posted: 2 Jan 2014 23:41
پذیرفته نشدن در امامت زیدیان
در سنت رسمی زیدیه، داعی کبیر را به عنوان امام نمیشناسند، احتمالاً دلیلش رفتارهای خشونتآمیز وی بوده. چنانچه گروهی از زیدیان طبرستان به «ابوجعفر زُباره»، نیای خاندان بنوزباره نیشابور ساکن در مدینه، نامهای نوشته و با شکایت از رفتارهای حسن بن زید، از او خواستند تا برای امامت زیدیها به طبرستان رود. ابوجعفر زباره نیز چنین کرد، اما در طبرستان با پیمانشکنی روبرو شد و در نبردهایی که میان وی با حسن بن زید درگرفت، شکست خورد و راهی آبه یا آوه شد و در همانجا ساکن گشت.
حسن و محمد بن زید، هیچکدام در سالهای پس از خود به عنوان امام زیدی شناخته نشدند، بهویژه پیروان نوادهٔ ابراهیم بن قاسم، یعنی یحیی الهادی الی الحق بنیادگذار زیدیه در یمن، آنها را متهم به بیدادگری کردهاند. الهادی اندکی پیش از ظهورش در یمن، در زمان حکومت محمد بن زید به آمل سفر کردهبود. زیدیان متعلق به مدرسهٔ قاسم بن ابراهیم در طبرستان نوادهٔ او را به عنوان مرجع خود در امور مذهبی میدانستند، حتی اگر آنها از حکومت حسن بن زید و برادرش حمایت میکردند. تعدادی از طبریهای زیدی، پس از روی کارآمدن الهادی در یمن به او پیوستند و حامی وی گشتند.
ارتباط با شیعیان امامیه
طبری در کتابش از کشف ارتباطات مابین حسن بن زید و برادرزادهاش، محمد بن علی بن خلف (خالد) العطار، توسط جاسوسان دستگاه عباسی حرف به میان آورده و این در صورتی است که این فرد از هواداران علی النقی بوده و این مکاتبات مخفی به دستگیر شدن تعداد زیادی از رهبران شیعه امامیه در بغداد انجامید.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#47
Posted: 2 Jan 2014 23:43
نظراتی دربارهٔ سفیدی پرچم داعی
داعی رنگ سفید را برای پرچم خود برگزید؛ این پرچمها بعدها نشانهٔ مشخص وی گشت و در لشگرگاههایش آن را به روی درختان آویزان مینمود.
خلفای عباسی از پوشش سیاه بهره میبردند و برهمین اساس «سیاه جامگان» یا «مسوده» خوانده میشدند، اغلب آنان نیز اهل تسنن بودند؛ لیکن داعی کبیر شیعه بود و مخالف مذهبی آنان به شمار میرفت و از پوششهای سفید رنگ استفاده میکرد.
عبدالرفیع حقیقت، مورخ ایرانی، انتخاب رنگ سفید به عنوان پرچم علویان توسط داعی را – با توجه به این که رنگ برگزیده و شعار علویها سبز بوده – نشان دهندهٔ جنبهٔ ملی جنبش میداند که تحت عنوان دین و خاندان علی بن ابیطالب برپا شده.
در زمینهٔ ادبیات
حسن بن زید مؤلف کتابهایی با نامهای «الحجة في الامامة»، «الجامع في الفقة» و «البیان» بودهاست که امروزه از آنها هیچ اثری نماندهاست.
از آنجا که سادات علوی طبرستان در ادبیات عربی دستی داشتهاند، بارگاه آنان محل «نشو و نما و ملجاء و ملاذ» پژوهشگران دینی و سایر ادیبان زمانه بودهاست. به عنوان مثال، قصیدهٔ «ابومقاتل ضریر»، شاعر نابینای رازی، در وصف حسن بن زید، هنوز هم شهرت بسیاری دارد. همچنین کتاب «اخبار الخلفاء صولی» حسنبن زید را شاعر و آگاه به نقد شعر معرفی میکند و شعرهایی را به او نسبت میدهد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#48
Posted: 2 Jan 2014 23:49
سکهها
برنهارد دارن، در کتاب کاسپیا، نوشتهاست، یک سری سکه در اطراف آبسکون پیدا کردهاند که تاریخشان مربوط به دوره فرمانروایی حسن بن زید است. این سکهها حاوی آیهای هستند که میگوید: «اذن الذين يقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علي نصرهم لقدير». مفهوم این آیه چنان است که «خداوند به کسانی که درحال جنگ بودند اجازه داد چون به ایشان ظلم میشد.»
ارنست کونیک، مورخ روس، احتمال داده که این آیه را بدان جهت نوشتهاند که در آن دوره روسها آبسکون را تصرف کردهبودند و داعی میخواست با این آیه مردم را تشویق به جنگیدن با متجاوزان کند. گفتنی است که چند سکه اینگونه در فرحآباد هم پیدا شدهاست.
دوران ۲۵۰ تا ۲۷۰ قمری
۱۴ آبان ۲۴۳ تا ۲۶۳ جلالی
۸۶۴ تا ۸۸۴ میلادی
(۱۹ سال)
لقب(ها) داعی کبیر
داعی اول
داعیالیالحق
داعی الحق الی الخلق
داعی الی الله
حالب الحجاره
زادگاه مدینه، حجاز، عباسیان
مرگ ۳ رجب سال ۲۷۰ هجری (۸۸۴ میلادی)
محل مرگ آمل، طبرستان
آرامگاه محلهٔ راستکوی، آمل
پیش از ابوالحسین احمد بن محمد و محمد بن زید
دودمان علویان طبرستان
پدر زید بن محمد
مادر آمنه بنت عبدالله
فرزندان یک دختر
دین شیعه زیدی
پایان داعی کبیر
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#49
Posted: 2 Jan 2014 23:54
محمد بن زید علوی
ابوعبدالله محمد بن زید بن محمد بن اسماعیل بن حسن بن علی بن ابیطالب مشهور به داعی الی الحق (متوفی ۲۸۷ هجری) برادر و جانشین حسن بن زید، مؤسس حکومت زیدی علویان در رویان و طبرستان بود.
در خصوص تولد و جوانی او اطلاعی در دسترس نیست. به نظر میرسد خانواده او پیش از آمدن به تبرستان در عراق میزیستهاند. به نظر میرسد محمد در مسیر اش بسوی تبرستان سه سال پس از این که برادر ش خود را در آنجا تثبیت کرده بود در ۲۵۳ وارد شلنبه در نزدیکی دنباوند (دماوند) وارد شده باشد. به نظر میرسد ارجاع ابن اسفندیار به حسین بن زید احتمالاً اشتباهاست چرا که هیچ جای دیگری به چنین برادری برای حسن و محمد وجود ندارد. اولین اشاره مشخص به محمد در رابطه با اشغال تبرستان توسط یعقوب لیث صفار در ۲۶۰ بودهاست که به عنوان زندانی او وصف شدهاست. او ممکن است توسط یعقوب در گرگان که بعدها آن را برای برادرش اداره میکرد در ۲۶۳ دستگیر شده باشد. یعقوب آزادش کرد. او برای دیدار مادر ش به تبرستان رفت.
لقب(ها) داعیالیالحق
زادگاه مدینه، حجاز، عباسیان
پیش از ناصر کبیر
پس از ابوالحسین احمد بن محمد و داعی کبیر
دودمان علویان تبرستان
پدر زید بن محمد
مادر آمنه بنت عبدالله
دین شیعه زیدی
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#50
Posted: 2 Jan 2014 23:58
داعی صغیر
ابومحمد حسن بن قاسم بن الحسن بن علی بن عبدالرحمن المعروف بشجری بن القاسم بن الحسن بن امیر زیدبن الحسن السبط بن علی بن ابی طالب ملقب به داعی صغیر چهارمین امیر علویان طبرستان پس از ابوالحسین احمد فرزند ناصرالحق اطروش بود.
ابوالحسین احمد با کناره گیری از منصب خود، آن را به داعی صغیر که داماد اش بود واگزار کرد. ابوالقاسم جعفر پسر دیگر ناصر این اقدام را نپسندید و به او اعتراض کرد که این اقدام موجب تفرقه و نهایتاً انقراض امامت زیدی در تبرستان شد. داعی برخلاف ناصر کبیر که از سادات حسینی بود، مانند حسن بن زید از سادات حسنی بود.
داعی به دلیل منازعات چندی متواری بود تا این که با سپاهی از گیل و دیلم بر ابوالقاسم جعفر فائق آمد و موقعیت خود را تثبیت کرد. حکومت او در تبرستان عدالت و رفاه بی سابقهای را با چاشنی خشونت و قساوت و استبداد برقرار کرد. او علاوه بر حکومت به مظالم میرسید و در فقه و علم وقت صرف میکرد.
داعی در سال ۳۰۷ به آمل آمد و در ۳۰۸ سردار خود لیلی بن نعمان را به خراسان فرستاد. لیلی نیشابور را تسخیر کرد و به طوس تاخت لیکن در آنجا در سال ۳۰۹ از سامانیان شکست خورد و بدست سپهسالار اردوی نصر بن احمد سامانی کشته شد.
نصر که ازدست اندازی های داعی و اصحاب او به گرگان و خراسان وحشت کرده بود یکی از سرداران ترک خود یعنی منصور قراتکین را با سی هزار سپاهی در تاریخ ۳۱۰ به گرگان فرستاد و در این لشکرکشی باز ابوالقاسم جعفر با دشمنان داعی همدست بود و او چندی بعد ابوالحسین را مغلوب و با خود یار نمود اما تاب سپاهیان قراتکین و ابوالقاسم جعفر را نیاورد و به پناه اسپهبد محمد بن شهریار رفت ولی اسپهبد ناجوانمردی کرده او را گرفت و به ری پیش نایب خلیفه ٔ عباسی فرستاد. داعی چندی بعد به دستیاری یکی از امرای گیلان از زندان رها شد و به گیلان آمد و پس از گرد آوردن اتباع پراکنده ٔخود آمل و ساری را گرفت و دو پسر ناصر را که در گرگان بودند مغلوب کرد و بار دیگر ابوالحسین احمد با داماد خود داعی صغیر آشتی کرد.
نصربن احمد سامانی این بار برای دفع داعی، سیمجور سردار معروف خود را به گرگان که پیوسته بین سامانیان و سادات علوی محل نزاع بود فرستاد. امیر سیمجور به علت تمایلی که به شیعیان اسماعیلی پیدا کرده بود میل نداشت با شیعیان علوی دربیفتد به همین علت داعی را به مصالحه فراخواند و از او خواست که از سر گرگان درگذرد ولی داعی زیر بار نرفت و جنگ بین دو طرف در ۳۱۰ درگرفت. داعی و پدرزنش ابوالحسین سپاهیان سامانی را شکست دادند اما منهزمین ناگهان برگشته لشکریان داعی را چنان درهم شکستند که داعی به آمل و ابوالحسین به گرگان گریختند. در این فرار داعی با دو تن از سران سپاهی خود از رؤسای دیلم یکی به نام ماکان بن کاکی و دیگری به اسم علی بن بویه همراه (این علی همان است که بعدها عمادالدوله لقب یافت و با دو برادر دیگر سلسله ٔ دیالمه ٔ آل بویه را تشکیل داد.) بود. داعی و ابوالحسین و ماکان و علی بویه به سرعت سپاه تهیه کرده درآخر ذی الحجه ٔ ۳۱۰ سپاهیان سیمجور را از گرگان بیرون کردند و مجدداً آن ناحیه را به تصرف خود درآوردند و داعی، ابوالحسین را به حکومت گرگان گذاشت. سال بعد ابوالحسین با برادر خود ابوالقاسم و ماکان بن کاکی و رئیس دیگری از سران دیلمی از اصحاب ماکان بنام اسفار بن شیرویه توطئه کردند که داعی را دستگیر کنند. داعی پنهانی گریخت و متحدین بر طبرستان دست یافتند. طولی نکشید که ابوالحسین در رجب ۳۱۱ مرد و ابوالقاسم در طبرستان مستقل شد لیکن دولت او هم دوامی نیاورد و سال بعد از برادر از دنیا رفت. پس از فوت ابوالقاسم ماکان و پسر عم او حسن بن فیروزان از رؤسای دیگر دیلم با پسر ابوالحسین احمد بنام سیدابوجعفر بیعت کردند ولی بزودی بین این پسر و ماکان نزاع درگرفت و ماکان منهزم و متواری شد. چون خیال استیلا بر گرگان و طبرستان از فکر او بیرون نمیرفت مراسلاتی چند با داعی صغیر که در کوهستان پنهان بود نوشت که بیرون آید تا طبرستان را از دست مدعیان بگیرد. داعی این دعوت را نپذیرفت و ماکان تنها به جنگ سیدابوجعفر رفت و از او و اسفاربن شیرویه که از ماکان روگردانده و به بوجعفر پیوسته بود شکست خورد. اما کمی بعد سپاهیانی گرد کرد و این بار داعی صغیر به او ملحق شد و مدعیان او از آن جمله اسفار از پیش ایشان گریختند. نصربن احمد سامانی دراین زمان یعنی در ۳۱۴ خود به طبرستان آمد تا شر داعی صغیر را بکلی دفع کند ولی عمال داعی چنان راهها را بر او گرفتند و جادهها و پلها را خراب کردند که امیر نصر محصور ماند و جز با دادن ۳۰۰۰۰ دینار به داعی و با قبول این خفت خلاص نیافت و از آنجا راه ری پیش گرفت. ماکان بار دیگر اسفار را در سال ۳۱۵ مغلوب کرد و چون داعی صغیر از او ترسیده بود به گیلان پناه برده بود. ماکان به اصرار تمام داعی را برگرداند و بیاری یکدیگر لشکری به ری برده آن شهر را از دست محمد صعلوک گرفتند. در هنگام غیبت داعی و ماکان، اسفار از خراسان با لشکریان سامانی به گرگان آمد و آنجا را بنام امیرنصر سامانی در سال ۳۱۵ تصرف کرد. سپس سرداری از سران دیلم را که مردآویج بن زیار نام داشت پیش خود خواند و او را سپهسالار اردو کرد و دو امیر به یاری هم طبرستان را گرفتند داعی بر خلاف رأی ماکان از ری به آمل شتافت تا اسفار را مغلوب کند ولی در جنگ شکست خورد وبه دست اتباع اسفار در نزدیکی ساری در ۳۱۶ کشته شد.
بعد از قتل داعی اسفار لشکر به ری کشید و در ۳۱۷ آنجا را هم از ماکان گرفت و ماکان به دیلمان گریخت و از این تاریخ چنانکه در احوال دیالمه تذکر داده شدهاست مابین اسفار و مردآویج و برادرش وشمگیر و ماکان و حسن فیروزان کشمکشها بود تا اسفار در همین سال ۳۱۶ بدست مردآویج و ماکان در ۳۲۹ بدست ابوعلی چغانی کشته شدند و میدان بدست وشمگیر و اولاد بویه ٔ ماهی گیر افتاد وگیلان و طبرستان را گرفتند. از تاریخ ۳۱۶ که سال قتل داعی صغیر است تا دوره ٔ تسلط کامل دیالمه برطبرستان تنی چند از علویان طبرستان و گیلان آلت دست این مدعیان بودند ولی دیگر هیچکدام سیادت و امارت نداشتند. و بهمین جهت باید سال ۳۱۶ را که سال قتل داعی صغیر است زمان ختم دوره ٔ امارت دعاة علوی طبرستان دانست.
دوران ۳۰۴-۳۱۶
لقب(ها) داعی صغیر
مرگ ۳۱۶ (قمری)
پس از ناصر کبیر
دودمان علویان تبرستان
پدر قاسم بن الحسن بن علی بن عبدالرحمن المعروف بشجری بن القاسم بن الحسن بن امیر زیدبن الحسن السبط بن علی بن ابی طالب
دین شیعه زیدی و یا امامی
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7