ارسالها: 3119
#1
Posted: 18 Oct 2011 08:33
دستور ساختن «بردسير» كرمان به دستور اردشير ساساني
پس از تطبيق تقويم ها، 18 اكتبر روزي به دست داده شده است كه در آن روز در سال 222 ميلادي اردشير ساساني پسر پاپك و حكمران پارس دستور داده بود كه در ساتراپي (استان) كرمان، شهر «وه اردشير» را بسازند كه از زمان افتادن ايران به دست عرب، «بردسير» تلفظ مي شود. اردشير كه قبلا يك دژ نظامي در حاشيه شهر كرمان بر فراز تپه اي ساخته بود هنگامي تصميم به ساختن بردسير گرفته بود كه از حمايت «شهرات» حكمران منطقه كردستان امروز (آديابن) براي ساقط ساختن حكومت اشكانيان كه آلوده به فساد و ضعف شده بودند مطمئن شده بود. اردشير با تهديد، حكمران اصفهان را نيز به اجراي نيت خود موافق ساخته بود. اردشير پس از پيروزي بر اردوان، در سال 226 در معبد آناهيد پارس (استخر ـ نزديك شيراز) رسما تاجگذاري كرد. وي قبلا در نظر داشت كه شهر كرمان را پايتخت ايران كند كه پس از ورود به تيسفون از اين كار منصرف شد و پايتخت را از همين شهر (مدائن نزديك بغداد) تغيير نداد [url= ]
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#2
Posted: 2 Nov 2011 13:45
سالروز قتل خواجه نظام الملك
خواجه نظام الملك دولتمرد مشهور ايراني، وزير سلجوقيان، مولف كتاب سياست نامه (در علم حکومت کردن)، و موسس دانشكده هاي موسوم به نظاميه دوم نوامبر سال 1092 ميلادي در نزديكي كرمانشاه به دست عوامل حسن صباح (فدائيان) كشته شد. امروزه اين نوع عمليات را «تروريستي» مي خوانند.
قاتل او «ابو طاهر اراني» جواني ديلمي بود كه در الموت به صف هواداران حسن صباح پيوسته بود و در آنجا مامور قتل خواجه شده بود. به نوشته پاره اي از مورخان، دشمني حسن صباح با خواجه نظام الملك تنها به خاطر مخالفت خواجه با اسماعيليه نبود؛ حسن از بسياري از كارهاي ديگر خواجه از جمله همكاري او با سلجوقيان راضي نبود. از نظر حسن صباح سلجوقيان اشغالگر و خارجي شمرده مي شدند.
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#3
Posted: 2 Nov 2011 13:47
محاكمه پدران جنبش كمونيستي ايران
محاكمه 53 تن اعضاي موسس حزب كمونيست توده از 11 آبان سال 1317 (دوم نوامبرسال 1938 ميلادي) در تهران آغاز شد. اتهام عمده آنان تلاش براي براندازی سلطنت و ملی کردن منابع تولید ايران اعلام شده بود.. در پايان اين محاكمه، دستگيرشدگان به مجازات زندان محكوم شدند.
دكتر تقي اراني فيزيكدان ايراني تحصيلكرده آلمان كه از او به عنوان پدر احزاب كمونيستي در ايران نام مي برند يکي از اين متهمان بود. وي به جرم ترويج مرام اشتراكي (مزدكيسم ـ ماركسيسم) و تبليغ براندازي سلطنت به ده سال زندان محكوم شده بود. اراني دهم بهمن 1318 هجري خورشيدي (30 ژانويه 1940) در 36 سالگي در زندان تهران درگذشت و اعلام شد كه مرگ او از بيماري تيفوس بوده است. پس از اشغال نظامي ايران و ازميان رفتن ترس مطبوعات از نوشتن هرگونه مطلب، برخي از روزنامه هاي تهران نوشتند که دکتر اراني را در زندان کشته بودند.
محکوميت پدران جنبش کمونيستي ايران نتوانست به فعاليت آنان پايان دهد و حزب توده سه سال بعد اعلام موجوديت کرد که فعالیت علنی آن با تیراندازی به سوی شاه در دانشگاه تهران در 15 بهمن 1327 ممنوع شد و ....
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 8724
#4
Posted: 2 Dec 2011 16:05
يازدهم آذرماه سالروز شهادت ميرزا كوچك خانِ بزرگ (در سال 1300 خورشيدي) ، مبارز انقلاب مشروطه ، سردار جنبش جنگل و از نخستين رهبران جمهوري شوروي سوسياليستي ايران (معروف به جمهوري سرخ گيلان) گرامي باد.
زندگي براي همه كس عزيز است ، اما براي مرد بزرگ، شرف از آن برتر است...
(تولستوي)
●○○○○○○○○○○○●ͼʘʘͽ●○○○○○○○○○○○●
ميرزا يونس معروف به ميرزاكوچك خان در سال 1257 خورشيدي در شهر رشت چشم به جهان گشود و تحصيلات مقدماتي خود را در مدرسه حاجي حسن واقع در صالح آباد رشت و مدرسه جامع به آموختن صرف و نحو و تحصيلات ديني گذرانيد. چندي هم در مدرسه محموديه تهران به همين منظور اقامت گزيد. با اين سطح تعليم ميتوانست يك امام جماعت يا يك مجتهد از كار درآيد، امّا شرايط آن روزهاي كشور و حس آزادي خواهي و وطن پرستي وي را به چريكي بي باك و پايبند و استوار تغيير داد.
ميرزا كوچك در سال 1286 خورشيدي در گيلان به صفوف آزادي خواهان پيوست و براي سركوبي محمدعلي شاه قاجار، روانه تهران شد. ميرزا كوچكخان بعدها نهضت جنگل را پايهگذاري نمود و در سال ۱۲۹۳ مبارزه مسلحانه خود بر ضد ارتش خارجي داخل خاك ايران و بريگاد قزاق،( كه زير دست افسران روسي تعليم و تربيت شده بودند)، را شروع نمود و در اواخر سال 1294 ، همزمان با جنگ جهاني اول، چون اوضاع ايران را پريشان و آن را در اشغال بيگانگان ميديد، با گرايش به انديشه اتحاد جوامع اسلامي، كميتهاي به نام "اتحاد اسلام" را در حوالي تالش تشكيل داد. در سال 1919 م قراردادي ميان ايران و انگليس امضا شد كه در صورت اجرا، نفوذ بيشتر انگليسيها را در ايران به دنبال داشت. انعقاد اين قرارداد، زمينه حركتهاي مخالف دخالت بيگانگان در ايران، از جمله نهضت جنگل را فراهم ساخت. در نهايت قيام مسلحانه ميرزا كوچك خان با تعداد اندك ياران با وفايش كه مجذوب انديشههاي انقلابي و معنوي وي شده بودند در گيلان آغاز گرديد و در اندك مدت، از حمايت بيدريغ مردم آن سامان برخوردار شد. در اين حال، قزاقهاي روسي و نيروهاي انگليسي و قواي دولتي، هر كدام جداگانه و يا متفقاً براي سركوبي اين حركت، با گروههاي چريكي جنگل درگير شدند و اين نشان ميداد كه افكار و آرمانهاي سردار جنگل با منافع و مقاصد هيچ كدام وفق نميداد. اگرچه ميرزا در ابتدا پيروزيهاي چشمگيري به دست آورد، اما پس از چند درگيري با قواي دولتي، بر اثر توطئههاي روسيه و انگليس و بروز تفرقه ميان اعضاي اصلي نهضت، نيروهاي ميرزا پراكنده شدند. سعي قزاقها، به فرماندهي سردار سپه براي مذاكره با ميرزا و دعوت او به مركز نتيجه نداده و بنا به دلايل فراواني مذاكرات به شكست انجاميد. يكي از اين دلايل اين بود كه تعدادي از جنگليها بمانند دكتر حشمت و يارانش قبلاً با سردار سپه توافق كرده بودند كه عملا به كشته شدنشان انجاميد. در نهايت قواي قزاق از فرصت استفاده كرده و طي شبيخونهاي فراواني، نيروهاي جنگل را وادار به عقب نشيني كردند و بعضي از سران تسليم يا كشته شدند. ميرزا همراه با تنها يار وفادارش، گائوك آلماني معروف به هوشنگ، جهت رفتن به نزد عظمت خانم فولادلو، كه هميشه از ميرزا حمايت ميكرد، به طرف كوههاي خلخال حركت كردند ولي دچار بوران و طوفان گرديده و سرانجام زير فشار سرما و برف در ۱۱ آذر ۱۳۰۰، هنگامي كه ميرزا هوشنگ را به كول گرفته بود، از پاي در آمدند. فردي به نام كَرَم كه از خلخال عازم گيلان بود آن دو را در ميان برفها ديده و شناخت. پس خبر ماجرا را به روستاي نزديك آنجا رساند. اهالي به آنجا شتافتند و تن يخ زده آنها را به روستا آوردند كه فايده اي نداشت...
ميرزا كوچك خان جنگلي، سخت به اتحاد مردمش عشق ميورزيد و در راه آن تلاش ميكرد. او بارها در برابر مردم گيلان، هدف از نهضت خود را آزادگي و احياي وطن و ارزش هاي اعتقادي معرفي نمود و متذكر شد كه ميرزا كوچك هرگز اسلحه را از خود دور نخواهد كرد مگر وقتي كه مطمئن باشد افراد ايراني از تطاول متجاوزان بيگانه و ستمكاران داخلي، در امان بوده و از رفاه برخوردار شوند. تاخت و تازهاي خارجي در صحنه سياست و اقتصاد كشور و سياست بازي عناصر منافق، وضع آشفته كشور و بيكفايتي دولتمردان، انگيزههايي بود كه اين روحاني جوان و دلسوخته را به ميدان سياست و سپس صحنه كارزار كشاند تا اين كه در اين راه به شهادت رسيد. پس از شهادت ميرزا، تلاشهاي چند تنِ ديگر از يارانش براي زنده نگهداشتن نهضت جنگل راه به جايي نبرد و اين جنبش پايان پذيرفت.
روحش شاد، يادش گرامي، راهش پر رهرو..
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 2517
#5
Posted: 28 Nov 2012 01:02
پاسخ كريم خان زند، چهره برجسته تاريخ ايرانيان، به خواست روسيه
بيست و هفتم نوامبر سال 1770 ميلادي كريم خان زند وكيل ايرانيان در عمارتي در شيراز كه امروز «موزه پارس» ناميده مي شود فرستاده روسيه را پذيرفت كه رنج سفر دو هزار و پانصد كيلومتري از سن پترزبورگ تا شيراز را بر خود هموار كرده بود تا پيام تزار روسيه را به فرمانرواي ايران برساند. سفير تزار خبر پيروزي روسيه بر عثماني را در جنگ دريايي به اطلاع خان رسانيد و تمايل تزار را به داشتن روابط دوستانه و اتحاد با وي اعلام داشت. فرستاده تزار انتظار داشت كه كريم خان كه دوبار باعثماني بر سر بصره جنگيده بود از شنيدن خبر شكست دريايي عثماني خرسند شود كه كريم خان ابرو در هم كشيد و خطاب به سفير تزار گفت كه شكست ملت ديگر ما را شاد نمي كند و سفير تزار (طبق نوشته هاي به جاي مانده از او، به قلم خودش) شوكه شد و بعدا به تزار گزارش داد كه اتحاد با كريم خان را برضد عثماني فراموش كند و اضافه كرده بود كه كريم خان با همه رهبراني كه ديده درباره آنان شنيده و در كتب تاريخ خوانده است فرق دارد زيرا كه خودش را يك تبعه عادي مانند ساير مردم مي داند مردي است به غايت فروتن و بدون هرگونه افاده رفتارش هم ديپلماتيك نيست و ديدار با او تشريفات ندارد.
بايد دانست كه كريم خان در هر دو جنگ خود با عثماني بر سر بصره پيروز شده بود. وي علاوه بر دور ساختن عثماني از منطقه بصره، هلندي ها را هم از خارك و جزاير اطراف آن اخراج كرده بود.
كريم خان كه از پذيرفتن عنوان شاهي و تاسيس سلسله اجتناب مي كرد نسبت به امنيت خليج فارس و خوزستان حساس بود.
مورخان اروپايي كريم خان را مردي عادل و منصف و يك ايراني فوق العاده و شخصيتي منحصر به فرد در تاريخ توصيف كرده و درباره اش به نقل از ديپلماتهاي اروپايي و ميسيون هاي مسيحي نوشته اند: كريم خان كه از يك نژاد خالص ايراني (لر) بود از ديدن شادي مردم شاد مي شد و براي شاد كردن شيرازي ها از جيب خودش (نه از خزانه عمومي) به نوازندگان پول مي داد كه در ميدان هاي شهر ساز بزنند و اگر فرصتي به دست مي آورد درطباخي هاي عمومي در كنار مردم عادي غذا صرف مي كرد و با شنيدن گفتگوي آنان با يكديگر از دشواري ها آگاه مي شد و اين مسائل را حل مي كرد. به نوشته منشي كريم خان به باور نماينده ايرانيان (كريم خان) مسائل كوچكند كه گاهي دفعتا چنان بزرگ مي شوند كه دودماني را منقرض مي كنند.
كريم خان كه رييس طايفه زند از مردم «لُر ـ بختياري» و يكي از ژنرالهاي ارتش نادرشاه بود پس از قتل نادر (دهم ژوئن 1747 در يك كودتاي نظامي در قوچان) در سخت ترين شرايط تصميم گرفت مانع از هم گسيختگي ايران شود زيرا كه پس از كودتا هر ژنرال در يك منطقه از كشور پرچم خودمختاري برافراشته بود. از جمله ژنرال احمدخاني دراني در قندهار. در اين هرج و مرج كريم خان با ده سال تلاش يكايك اين مدعيان را سركوب و يا غير فعال كرد ولي پس از هر پيروزي مغلوبين را مورد بخشودگي قرار داد و دشمنان مقتولش را با احترام و تشريفات مرسوم دفن كرد و با اين كه بناي كاخ گلستان را در تهران آغاز كرده بود شهر شيراز را پايتخت كشور قرار داد تا بازگشتي به عهد باستان و در مجاورت تخت جمشيد باشد.
وي با ايجاد يك نظام اداري ـ قضايي كارآمد آرامشي را به ايران بازگردانيد كه قرنها روي آن را به خود نديده بود.
كريم خان در طول 30 سال زمامداري اش به عمران و آباداني فراوان دست زد. تجارت را تشويق و ماليات كارگران و كشاورزان را لغو كرد. درشيراز بناهاي متعدد از جمله مسجد و بازار وكيل را ساخت. حافظيه و آرامگاه سعدي از كارهاي اوست. وي در كرمان نيز دست به عمران زد و بازسازي مسجد جامع مظفريه از يادگارهاي اوست و به همين سبب كرماني ها لطفعلي خان نوه وي را در روزهاي سخت در پناه خود قرار دادند كه گرفتار شقاوت و بيرحمي دشمن او آغامحمدخان قاجار شدند
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
ارسالها: 2517
#6
Posted: 28 Nov 2012 01:05
روزي که رضاشاه پرونده نفت را در بخاري انداخت!
ششم آذر ماه 1311 (27 نوامبر سال 1932) در پي به نتيجه نرسيدن مذاکرات ايران و انگلستان بر سر نفت رضاشاه پهلوي پرونده نفت را در بخاري افکند و سوزاند. اين پرونده مربوط به امتيازي بود که دولت قاجارها به «دارسي» داده بود.
مردمي که از بازي هاي پشت پرده بي خبر بودند در پي انتشار خبر سوزانده شدن پرونده استعماري نفت به خيابانها ريختند و شادي کردند که به نوشته پاره اي از مورخان اين شادماني جزيي از برنامه اي بود که از پيش تنظيم شده بود تا انگليسي ها قرارداد «دارسي» را که تنها نيمي از زمان اعتبار آن باقي مانده بود براي مدتي طولاني تر تجديد کنند و منطقه قرارداد را وسعت دهند.
چهار روز بعد وزير دارايي گزارش شکست مذاکرات را به مجلس داد و مجلس همان روز لغو قرارداد «دارسي» را تصويب کرد که دو روز بعد دولت انگلستان ضمن اعتراض به لغو قرارداد درخواست تجديد نظر در اين اقدام را کرد که به نوشته بعضي از مورخان اجراي پرده دوم اين نمايشنامه بود كه به تمديد قرارداد انجاميد ـ همان قراردادي كه با بپاخيزي هاي ملي به رهبري دكتر مصدق در اواخر سال 1929 لغو و نفت ايران ملي شد.
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
ارسالها: 2517
#7
Posted: 28 Nov 2012 22:45
جنگ بلخ و استفاده ژنرال بهرام چوبين از نوعي موشک
نگاهي کوتاه به نبوغ نظامي بهرام چوبين
28 نوامبر سال 588 ميلادي ارتش ايران در جنگ با خاقان «شابه Shabeh» در بلخ از سلاح تازه اي که در آن نفت خام بکار رفته بود استفاده کرد. در اين جنگ ژنرال بهرام مهران معروف به بهرام چوبين فرماندهي ارتش ايران را برعهده داشت که در تاريخ نظامي جهان از او به عنوان يک نابغه رزم نام برده اند.
«هرمز چهارم» شاه وقت از دودمان ساسانيان وقتي شنيد كه خاقان اقوام آلتائيک ـ اقوامي که در منطقه کوههاي آلتايي سکونت داشتند و اين کوهها درشمال غربي چين شمال رود سيحون و جنوب غربي سيبري قرار دارند ـ وارد اراضي ايران در شمالشرقي خراسان (تاجيکستان و شمال افغانستان امروز) شده بلخ را مرکز خود قرار داده و عازم تصرف کابل و بادغيس است ژنرالهاي ايران را به تشکيل جلسه اي در شهر تيسفون (مدائن نزديک بغداد) پايتخت آن زمان ايران فراخواند و تصميم خودرا به اخراج خاقان (خان بزرگ ـ خانِ خانان)از قلمرو ايران به آنان اطلاع داد و خواست که ترتيب کار را بدهند. هرمز گفت که طبق آخرين اطلاعي که به ارتشتاران سالار (ژنرال اول ارتش ايران) رسيده «خاقان شابه» داراي 300 هزار مرد مسلح و چند واحد فيل جنگي است.
ژنرالها پس از تبادل نظر بهرام چوبين را براي انجام اين کار خطير برگزيدند و او پذيرفت. بهرام از ميان ارتش پانصد هزار نفري ايران 12 هزار مرد جنگديده 30 تا 40 ساله (ميانسال) را برگزيد که اضافه وزن نداشتند و ميهندوستي آنان قبلا به ثبوت رسيده بود و بيش از سايرين قادر به تحمل سختي بودند و در جنگ سواره و پياده تجربه داشتند. وي به هر سرباز سه اسب اختصاص داد و با تدارکات کافي عزم بيرون راندن زردها را از خاک وطن کرد.
بهرام به جاي انتخاب راه معمولي از تيسفون به اهواز رفت و سپس از طريق يزد و کوير خود را به خراسان رساند به گونه اي که خاقان متوجه نشده بود. بهرام که در جنگ اعتقاد به روحيه سرباز بيش از هر ابزار ديگر داشت هر دو روز يک بار سربازان را جمع مي کرد و براي آنان از اهميت وطندوستي و رسالتي که هر فرد در اين زمينه دارد سخن مي گفت و آنان را اميد ايرانيان مي خواند ـ مردماني که مي خواهند آسوده و در آرامش و با فرهنگ خود زيست کنند.
خاقان زماني از اين لشکر کشي آگاه شد که بهرام تنها چهار روز تا بلخ فاصله داشت و چون شنيد كه بهرام با كمتر از 13 هزار نفر آمده است چندان نگران نشد و با تمامي مردان قادر به حمل سلاح خود که مورخان يکصد تا سيصد هزار تن گزارش کرده اند به مقابله با بهرام شتافت.
بهرام به واحدهاي آتشبار (نفت اندازان) توصيه کرد که حمله را با پرتاب پيکانهاي شعله ور آغاز کنند و ادامه دهند تا آرايش سپاهيان خاقان بر هم خورد و قادر به تنظيم آن هم نباشند و به سواران کماندار (اسواران) گفت که همزمان با حمله نفت اندازان با تير چشم فيلها را هدف قرار دهند و در اين جريان خود با دو هزار سوار زبده قرارگاه خاقان را مورد حمله قرار داد. خاقان که انتظار حمله مستقيم به مقر خود را نداشت دست به فرار زد که کشته شد سپاه عظيم او متلاشي گرديد و پسر وي نيز بعدا به اسارت درآمد و جنگ فقط يک روز طول کشيد که از شگفتي هاي تاريخ نظامي جهان است.
بهرام چوبين در «ري» به دنيا آمده بود و از خانواده مهران بود .در دوران ساسانيان بهترين افسران ارتش امپراتوري ايران از فاميل مهران برخاسته بودند.
بهرام که به علت بلندي قد و عضلاني بودن اندام به چوبين (مانند چوب) معروف شده بود در زماني که از سوي شاه ايران حاکم چارك شمال غربي بود (يك چهارم قلمرو ايران، از ري تا مرز شمالي گرجستان و داغستان کنوني شامل ارمنستان آذربايگان و کردستان. در آن زمان ايران به چهار ابراستان تقسيم شده بود كه هركدام را چارك نوشته اند) هنگام بازديد از محل فوران نفت خام در ناحيه بادکوب (باکو) در ساحل جنوبي غربي درياي مازندران و آگاهي از قدرت اشتعال اين ماده تصميم گرفت که از آن نوعي سلاح تعرضي ساخته شود و اين کار به مهندسان ارتش واگذار شد. ظرف مدتي کوتاهتر از يک سال پيکاني ساخته شد که بي شباهت به راکت هاي امروز نبود و اين پيکان حامل گوي دوکي شکل آغشته به نفت خام بود که از روي تخته اي که بر پشت قاطر قرارداشت با كشيدن زه پرتاب مي شد. طرز پرتاب آن بي شباهت به کمان نبود. دستگاه از يک زه (روده خشك شده) و چوب گز (نوعي درخت مناطق خشک) ساخته شده بود که آن را بر تخته سوار مي كردند و داراي يک ضامن بود و پنج مردخدمه آن را تشکيل مي دادند که دو نفر از آنان کمانکش بودند نفر سوم نشانه گيري مي کرد و فرمانده اين آتشبار بود مرد چهارم مامور شعله ورساختن قسمت آغشته به نفت خام (پيکان) بود و مهمات رساني مي کرد و نفر پنجم مواظب قاطر بود و از هر واحد آتشبار هشت نيزه دار دفاع مي کردند.
هنگامي که بهرام سرگرم پس راندن خاقانيان به آن سوي کوههاي پامير و سين کيانگ امروز بود شنيد که در پايتخت پسر شاه (خسرو پرويز) بر ضد پدرش کودتا کرده است که برق آسا خود را به تيسفون در ساحل دجله رساند. خسرو پرويز فرار کرد و به امپراتور روم پناهنده شد و بهرام تا تعيين شاه بعدي زمام امور را به دست گرفت که پرويز فراري با دريافت کمک از امپراتور وقت روم به جنگ او آمد. قسمتي از ارتش ايران هم به پرويز پيوستند که بهرام پس از چند زد و خورد مختصر خروج از صحنه سياست را بر ادامه برادرکشي و قتل ايراني به دست ايراني که امري ناپذيرفتني بود ترجيح داد و به خراسان بازگشت و تا پايان عمر در همانجا باقي ماند. به نوشته برخي از تاريخ نگاران سامانيان که باعث احياء زبان فارسي و فرهنگ ايراني شدند از نسل بهرام چوبين هستند.
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
ارسالها: 2517
#8
Posted: 29 Nov 2012 20:40
اظهارات نوامبر 1952 آيزنهاور درباره اهميت ايران و ابراز نگراني از احياء میلیتاریسم ايراني
ژنرال آيزنهاور 29 نوامبر 1952در نخستين مصاحبه عمومي اش پس از انتخاب شدن به سمت رئیس جمهور آمریکا گفت: گمان نمي كنم منطقه اي مهمتر از ايران روي نقشه جغرافيايي جهان وجود داشته باشد ايران داراي نفت است و هم در چهار راه جهان واقع شده است [حايل ميان قدرت هاي مطرح].
آيزنهاور در این مصاحبه افزوده بود: اگر روزگاري ايران و شوروي با هم كنار آيند كره زمين جاي امني براي غرب (كشورهاي عضو ناتو) نخواهد بود. همچنین نباید وضعیتی پیش آید که ایران به گذشته دور خود بازگردد و یک قدرت نظامی شود. وای به وقتی که میلیتاریسم ایرانی زنده شود بروید تاریخ این کشوررا بخوانید تا متوجه حرف من بشوید. آيزنهاور نزدیک دو ماه بعد زمام امور آمريكا را به دست گرفت. در دو دهه جاری (قرن 21) مفسران غرب بارها از توجه ایران به نیروهای مسلح خود یادکرده و گفته اند که احتمال میلیتریزه شدن وجود دارد.
چرچيل نخست وزیر وقت انگلستان از اين مصاحبه آيزنهاور استفاده كرد به واشنگتن رفت و به استناد اين اظهار ايزنهاور آنقدر به گوش او خواند تا پذيرفت كه در براندازي حکومت دكتر مصدق كمك كند و چند ماه بعد ماجراي 28 امُرداد روي داد. چرچيل به آيزنهاور گفته بود كه اگر حكومت مصدق يك سال ديگر دوام يابد، پيش بيني او (كنار آمدن ايران و شوروي) عملي خواهد شد.
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
ارسالها: 2517
#9
Posted: 1 Dec 2012 13:07
رضاشاه فروغي را برکنار کرد، و شش سال بعد وي با دست فروغي برکنار شد!
رضاشاه پهلوي دهم آذر ماه 1314 به گونه اي غير منتظره محمدعلي فروغي را متهم به مساعدت و حمايت از بستگان كرد كه شهرت سوء استفاده از مقام و منزلت اورا داشتند و از نخست وزيري بركنار ساخت و يكي از آن افراد هم كه متهم به چنين سوء استفاده اي شده بود چند روز بعد اعدام شد. پس از بركناري فروغي رضاشاه تلاش براي دور ساختن تدريجي ايران از نفوذ انگلستان را آغاز كرد.
تاريخ ايران از آغاز دوران قاجارها سوژه هاي بسيار براي تحقيق دارد كه روي آنها آن طور كه بايد كار نشده است. باز شدن هركدام از اين پرونده ها پُر است از حقايق تلخ که آگاهي از آنها چشم و گوش را باز و مانع از تكرار اشتباه خواهد شد و يكي از اين سوژه ها دنبال كردن كارهاي فروغي است كه مردي سياسي ـ فرهنگي بود.
فروغي كه در كابينه مهدي قلي هدايت (مخبرالسلطنه) وزير امور خارجه بود در سال 1312 پس از كناره گيري هدايت نخست وزير ايران شده بود. در زمان نخست وزيري هدايت بود كه قانون تمديد قرارداد نفت با انگلستان تصويب شده بود. کناره گيري هدايت به خواست رضاشاه و سه ماه پس از تصويب لايحه تمديد قرارداد نفت صورت گرفته بود. تمديد قرارداد نفت موسوم به قانون سال 1933 از قوانين ننگين و خيانت آلود ايران بشمار مي رود زيرا که به موجب آن مدت قرارداد و منطقه مشمول آن افزايش يافته بود.
فروغي پيش از نخست وزير شدن مشاغل متعدد را پشت سر گذاشته بود و ازجمله در 1309 وزير اقتصاد شده بود.
وي پس از بركناري از نخست وزيري در 1314 به مدت شش سال مورد بي مهري رضاشاه قرار داشت و به او نزديك نمي شد.
دو روز پس از آغاز تجاوز نظامي انگلستان و روسيه به ايران در شهريور 1320 همين فروغي را که طرف بي مهري و خشم رضاشاه بود آوردند و نخست وزير کردند که ترتيب تسليم ايران و کنار رفتن رضاشاه و به شاهي رسيدن پسر او محمدرضا را داد!. بازي هايي كه به نخست وزير شدن مجدد فروغي انجاميد از اين قرار بود: چهارم شهريور 1320 و پس از شكست مذاكرات ايران با نمايندگان انگلستان و شوروي بر سر توقف تعرض نظامي علي منصور از سمت نخست وزيري كناره گيري و رضاشاه مجيد آهي را مامور تشكيل كابينه كرد كه او هم نپذيرفت ولي محمد علي فروغي را ( ! ) برغم بي توجهي رضاشاه نسبت به او براي احراز اين پست پيشنهاد كرد كه شاه وقت از ناچاري پذيرفت!.
۵ شهريور 1320 فروغي كابينه خودرا تشكيل داد كه در آن سرلشكر احمد نخجوان كفيل وزارت جنگ و علي سهيلي وزير امور خارجه بودند. فروغي در همان نخستين جلسه کابينه اشاره کرده بود که نظر بر ترک مخاصمه دارد. با اين بيان در سومين روز تهاجم و ادامه بمباران شهرهاي كشور هنوز معلوم نبود که بايد جنگ کرد و يا تسليم شد و اين ابهام در تضعيف روحيه نظاميان موثر بود.
در اين ميان در همان ساعاتي که فروغي و وزير امور خارجه اش با نمايندگان انگلستان و شوروي مذاكره مي كردند نخجوان و يكي ـ دو مقام نظامي ديگر در حال تنظيم بخشنامه مرخص كردن سربازان از پادگانها بودند که همان روز ابلاغ و وطن بدون دفاع رها شد!.
فروغي پس از چند تماس با نمايندگان انگلستان و شوروي كه نيروهايشان بدون برخورد با مقاومت جدي (به سبب مرخص شدن سربازان ايران) به تهران نزديك مي شدند در 18 شهريور مجلس شوراي ملي را به تشكيل يك جلسه فوق العاده دعوت كرد و در اين جلسه روشن شد كه دولت انگلستان خواهان بركناري رضاشاه و تبعيد او از كشور است. چون فروغي به اين دو دولت وعده هايي داده بود در پايان جلسه تقاضاي راي اعتماد كرد كه مورد تاييد قرار گرفت.
هفت روز بعد فروغي به اتفاق علي سهيلي وزير امورخارجه اش به ديدار سفيران انگلستان و شوروي شتافت و به آنان اطلاع داد كه رضاشاه همچنانكه آن دو دولت خواسته بودند كناره گيري كرده و رهسپار اصفهان شده است و در همين ملاقات موافقت ضمني دو دولت مهاجم با شاه شدن محمدرضا به فروغي اعلام شده بود. فروغي سي ام شهريور سرلشكر احمد نخجوان را كه قبلا قرار بود به اتهام خيانت به وطن اعدام شود به عنوان وزير جنگ كابينه ترميم شده خود انتخاب كرد كه پاداشي به خيانت عنوان شده است. فروغي به رغم بدگويي مردم درنيمه آذر ماه 1320 سرلشكر احمدنخجوان را به عنوان وزير جنگ كابينه دوم خود ابقاء كرد كه تعجب همگان را برانگيخت.
فروغي اواخر سال 1320 هنگام دفاع از لايحه خود مبني بر امضاي پيمان اتحاد با انگلستان و شوروي (دو دولتي كه ايران را اشغال نظامي كرده بودند) در مجلس شوراي ملي توسط يك تماشاگر كتك خورد. با وجود اين لايحه وي در جلسه بعدي مجلس به تصويب رسيد و ايران رسما به صف كشورهاي در حال جنگ با آلمان پيوست.
فروغي 15 ماه پس از تسليم ايران به متفقين در 67 سالگي در پنجم آذر 1321 درگذشت.
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
ارسالها: 2517
#10
Posted: 3 Dec 2012 15:17
اولتيماتوم تند شاپور دوم (ذوالاكتاف ) به امپراتوري روم و تعرض نظامي تازه ايران به متصرفات شرقي روم
سوم دسامبر سال 359 ميلادي امپراتور روم كنستاتينوس دوم اولتيماتوم شديد اللحني به اين شرح از شاپور دوم (ذوالاكتاف) شاه وقت ايران از دودمان ساسانيان دريافت كرد:
« پس از تحيت ... آگاه باش كه طبق اسناد و مكتوب هاي موجود و نوشته هاي مورخان اراضي و سرزمين هاي آن سوي رود خانه استرومون Strymon (که در تراکیه = تراس جریان دارد و به دریای اژه می ریزد) تا مرز مقدونيه متعلق به ايران بوده است. آن امپراتور بايد آنجا را از نيروهاي مسلح خود تخليه كند تا ماموران ما بتوانند در آن مناطق به جمع كردن ماليات و تمشيت امور بپردازند. اگر فرستاده من حامل اين يادداشت دست خالي باز گردد پس از پايان زمستان دستور خواهم داد كه ارتش اين سرزمين ها را با توسل به زور پس بگيرد .... (نامه با الفاظ مودبانه پايان مي يابد) ».
از آميدا (شهر آمد ـ دیاربکر) ـ شاه این سند که در آرشیو امپراتوری روم به دست آمده در کتابهای تاریخ قرون قدیم مندرج است.
شاپور دوم قبلا و در همين سال با شكست دادن نيروهاي رومي سوريه را متصرف شده بود و آماده پيشروي در متصرفات روم در آناتولي غربي بود.امپراتور روم كه در گير دشواري هاي داخلي و نافرماني بعضي از ژنرالهايش بود پاسخ نامه شاپور دوم را موكول به مشورت با سناي روم كرد.
شاپور دوم منتظر نماند و در بهار سال 360 ميلادي دست به حمله زد و پس از تصرف «بزابده» به پيشروي خود ادامه داد. كنستانتينوس دست به گرد آوري نيرو زد كه بيمار شد و تب شديد وي را از پاي در آورد.
جانشين او «ژوليان» كه در عين حال فلسفه دان و نويسنده بود براي جنگ با ايران نه تنها نيروهاي رومي را بسيج كرد بلكه به اجير كردن جنگجوي مزدور از قوم فرانك (ساكن شمال فرانسه در آن زمان سرزمين گل ) و قوم آلماني ( مردمي كه در مرز فرانسه و آلمان زندگي مي كردند مردم راين ــ فرانسويان به همين دليل همه ژرمن ها را آلماني و كشورشان را آلمان مي خوانند ) و قوم ايلري ( ساكن غرب يوگوسلاوي ــ كرواتهاي امروز ) دست زد و دوسال طول كشيد تا براي لشكركشي به شرق آماده شود .
اعلاميه 17 ژوئن سال 362 ژوليان بر ضد مسيحيان هم يكي از دلايل تاخير حمله او به ايران شده بود. ژوليان در مسير لشكر كشي خود به سوي ايران يك گوساله سفيد هم قرباني معبد « زئوس » كرد تا اورا درجنگ ياري دهد.
سرانجام اين حمله در 26 ژوئن سال 363 ميلادي با نيرويي كه از حيث شمار و آزمودگي بي نظير بود آغاز شد .شاپور دوم كه از كم و كيف اين نيرو آگاه بود تصميم گرفت به جاي سرحد در عمق خاك ايران با آن رو به رو شود . نيرو هاي انبوه ژوليان پس از اين كه به محل مورد نظر شاپور دوم كه فاصله اي زياد از تيسفون نداشت رسيدند خود را در محاصره واحدهاي ارتش ايران يافتند و در جنگي كه روي داد شكست خوردند و يك سوار پارسي ژوليان در حال فرار را با پرتاب زوبين شديدا مجروح كرد كه همان شب درگذشت .
طبق قانون روم هماندم ژنرالهاي رومي « ژويان » را از ميان خود به عنوان امپراتور موقت انتخاب كردند و وي براي نجات بقيه نيروهاي رومي با شاپور دوم وارد مذاكره شد و با دادن همه مناطقي را شاپور خواهان آنها بود موافقت اورا به ترك مخاصمه به دست آورد و واحدهاي شكست خورده رومي را از آسيا بيرون برد.
پاره اي از مورخان رومي نوشته اند كه شاپور دوم در اين جنگ از فيل جنگي استفاده كرده بود . جنگجويان مزدور فرانك و آلماني در بازگشت به اروپا از ميهندوستي و ايستادگي و انضباط سرباز ايراني داستانها تعريف كردند كه هنوز باقي مانده است .
طبق اسناد موجود ژويان ازهمه دعاوي روميان در غرب قفقاز فلسطين سوريه و پنج منطقه در آناتولي صرف نظر كرد و 18 پايگاه مرزي را برچيد و پذيرفت كه پيروان آيين زرتشت در قلمرو روم آزادي مذهبي داشته باشند و از بازرگانان ايراني ماليات مضاعف گرفته نشود.
ژوليان
ژوليان پس از بازگشت به روم در جلسه ماه اكتبر سنا حضور يافت تا از عمل خود و امتيازهاي متعدد كه به ايران داده بود دفاع كند كه سناتور ها اورا « هو » كردند و ژوليان نتوانست اين تحقير را تحمل كند و از درخواست راي براي امپراتور شدنش صرف نظر و با گاز زغال خودكشي كرد.
شاپور دوم كه از پيش از تولد شاه ايران شده بود و دوران سلطنتش بيش از عمرش بود قلمرو ايران را از مرزهاي چين تا مديترانه گسترش داد و اعراب را نيز مطيع خود ساخت . در باره خشونت وي نسبت به اعراب شايعات زياد رواج يافته از جمله سوراخ كردن شانه هاي آنان و گذرانيدن ريسمان از كتف هايشان .
نام مولف :نوشيروان کيهاني زاده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7