ارسالها: 2517
#91
Posted: 2 Feb 2013 15:30
مسکو تهران را تهدید کرد که متحد نظامی واشنگتن شده است ـ مصطفي بارزاني ـ سياست آفتاب گرداني ايران وقت
[aligncenter]مصطفي بارزاني [/align]
دولت وقت ايران 13 بهمن 1326 (2 فوريه 1948) به يادداشت اعتراضيه شديد اللحن مسكو پاسخ داد و منكر عقد قرارداد نظامي محرمانه با آمريكا شد و مضافا گله كرد كه مقامات مسكو مخالفان تماميت ارضي ايران از جمله مصطفي بارزاني و ... را در خاك خود پناه داده اند. دولت ایران همچنین اعتراض کرده بود که حزب توده طبق سیاست دولت شوروی دو جناح (سوسیال دمکرات و مارکسیست) شده و جناح بزرگتر (مارکسیست) به صورت عامل و کارگزار مسکو درآمده و عمل می کند که مداخله در امور ایران است.
مسكو در يادداشت خود به دولت ايران نوشته بود كه همكاري نظامي ايران با آمريكا امنيت شوروي را تهديد خواهد كرد و اين دولت را ناچار خواهد ساخت كه بر پايه مفاد قرارداد 1921 دو دولت عملا به مقابله برخيزد. [دولت موقت مهدی بازرگان این قرارداد را در سال 1979 یکجانبه لغو کرد].
همان دولت وقت ايران (دولت سلطنتی) در دهه هاي بعد و پس از بازگشت مصطفي بارزاني از شوروي به عراق و درگير شدن با دولت بغداد به خواست دولت آمريكا انواع کمک را به او مي رسانيد و کمک هاي نظامي آمريکا از راه ايران براي بارزاني ارسال مي شد و سرانجام نيز به وي در شهرستان كرج پناه داده بود!. مصطفي بارزاني در ماجراي مهاباد (تجزیه کردستان ایران) همدست «قاضي محمد» بود كه با ورود ارتش ايران به آنجا به شوروي فرار كرده بود.
نام مولف:نوشیروان کیهانی زاده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
ارسالها: 2517
#92
Posted: 3 Feb 2013 22:05
آغاز تجربه اي نامطلوب براي ايران تجربه اي كه به سيه روزي ايران انجاميد
سال ميلادي 1803 آغاز تجربه تازه اي براي ايران بود كه نتايجي بس نامطلوب براي اين ملت كهن و قرن ها يك ابر قدرت توانمند به بار آورده است.
از فوريه اين سال رقابت قدرت هاي اروپايي بر سر ايران و استفاده از ايران براي رسيدن به هدفهاي استعماري خود در مشرق زمين وارد مرحله تازه و شديد خود شد و مقامات دولتي ايران كه با اين بازي نا آشنا وآگاهي هاي درست و جامعي از اوضاع جهان و تحولات روز نداشتند و بيشتر وقتشان در حرمسرا و چاپلوسي از يگديكر مي گذشت وطن را قرباني و بازنده دراز مدت آن كردند. اين اصحاب اختيار به دليل اين گرفتاري ها و نيز كوته فكري حتي تلاشي براي آشنا شدن با تحولات سياسي روز به عمل نياوردند و سرزمين ايران كوچك و از قافله پيشرفت عقب افتاد و ....
تا اين سال لرد«ولسلي Lord Wellesley» نماينده انگلستان در هند اين سرزمين را به صورت گوشه ثابت امپراتوري در آورده بود. وي كه به عنوان نماينده انگلستان در بنگال وارد هند شده بود با سركوب قدرت هاي محلي هند كه با هم اتحاد ضمني داشتند و اخراج فرانسويان و ساير اروپائيان همه اين سرزمين پهناور را مستعمره انگلستان كرده بود و فرماندار كل و تام الاختيار آن شده بود و در صدد بستن راه هاي رخنه غير به هند و مسدود كردن ديوارهاي كوتاه اطراف آن بر آمده بود و ايران را رخنه گاه تشخيص داده بود و به طرح نقشه مداخله پرداخته بود.
ناپلئون دشمن سوگند خورده انگلستان كه اين را مي دانست به فرستادن نماينده پشت نماينده به تهران و دادن هر گونه وعده مساعدت دست زده بود.الكساندر اول تزار تازه روسيه كه به سبب برخورداري ازآموزگاري همچون« لاهارپ » سويسي نسبت به پدرش اطلاعات تاريخ ــ جغرافيايي و منطقه اي بيشتري داشت در صدد گسترش قلمرو روسيه در جهات جنوب و شرق برآمده بود و در اجراي اين سياست به ژنرال« سي سيانوف » دستور حركت از تفليس به سوي ارس را داده بود و در اين ميان تهران بي خبر از همه جا صحنه بازي هاي اين سه قدرت شده بود. نمايندگان اين سه قدرت هركدام بر پايه منافع دولت متبوع و بر ضد دو حريف ديگر حرف هايي به مقامات تهران مي زدند به گونه اي كه تهران به تدريج به صورت ابزاري در آمده بود كه هر چند وقت در دست يكي از قدرت هاي اروپايي قرار مي گرفت و از آن پس تاريخ ايران عمدتا شرح همين بازي ها بوده و ....
براي دولت وقت تهران ( زمان سلطنت فتحعلي شاه و وليعهد نسبتا لايق او عباس ميرزا) خطر روسيه لمس شدني بود زيرا نيروهاي آن دولت به سرعت شهرهاي قفقاز را تصرف مي كردند و پيش مي آمدند و معلوم نبود كه در كجا متوقف شوند .
در اين شرايط عباس ميرزا دست بكار شد نيروهاي سي سيانوف را در برخورد اول شكست داد و بسياري از شهرهاي از دست رفته از جمله ايروان شوشي گنجه و باكو را پس گرفت كه در اين ميان ژنرال روس هم در باكو كشته شد .
عوامل انگلستان و فرانسه كه همانند سايه عباس ميرزا را دنبال مي كردند آموخته بودند كه چگونه راه او را به سود سياست خود تغيير دهند و ديديم كه همين بازي ها ايران را به روز سياه نشاند و ....
سازش ناپلئون و تزار الكساندر اول در هفتم ژوئيه 1807 در « تيلسيت » و تقسيم اروپا ميان خود و باز شدن دست روسيه براي جنگ با عثماني و ايران و تصرف آلاسكا طعم تلخ ديپلماسي غرب را به عباس ميرزا چشانيد و تهران با مرخص كردن مستشاران نظامي فرانسه به فرماندهي ژنرال گاردان عملا در آغوش قدرت سوم يعني انگلستان قرار گرفت كه در آرزوي چنين فرصتي بود.
از راست: ويليام پيت نخست وزير انگلستان، الكساندر اول تزار روسيه، ناپلئون ، عباس ميرزا ، و فتحعلي شاه قاجار
نام مولف:نوشیروان کیهانی زاده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
ارسالها: 2517
#93
Posted: 3 Feb 2013 22:13
و به اين سان شاه قاجار از منطقه سليمانيه صرف نظر كرد! ـ کشورسازي و نامگذاري هاي ژنرال کاکس
محمدشاه قاجار
محمدشاه قاجار (متولد 1807 و متوفي در سال 1848 ـ سال انقلابات اروپا ـ که داراي 15 زن عقدي و صيغه اي بود و از آنان 11پسر و 9 دختر داشت) به اصرار انگلستان و روسيه سوم فوريه سال1846 ميلادي از حاكميت ايران بر منطقه سليمانيه (واقع در عراق امروز) صرف نظر و با انتقال آن به دولت عثماني موافقت كرد. اين منطقه تا آن زمان گوشه اي از قلمرو بلامنازع ايران بود. ساكنان اين منطقه عمدتا کُرد و نيز تُركمان (از بازماندگان طوايف مهاجر آق قويونلو و قره قويونلو) بودند. تا زمان واگذاري سليمانيه به عثماني اين دولت بر بسياري از سرزمين هاي عربي و از جمله بين النهرين و حجاز دست يافته بود. اين سرزمينها در اواخر جنگ جهاني اول به دست انگلستان و فرانسه که منتظر فرصت بودند افتاد که بعدا برپايه منافع خودشان به ترسيم نقشه هاي جغرافيايي تقسيم و مرزبندی آن ها پرداختند و دولت لندن عراق، اردن و کویت را تاسیس کرد و بعدا [اواخر دهه 1920] موافقت کرد که از ادغام حجاز، نجد، حساء و قطيف [این دو منطقه جنوب شرقي و شيعه نشين كه در قديم با جزاير مجاور در خليج فارس «بحرين» خوانده مي شدند و در قلمرو ایران بودند] کشور سعودی بوجود آید.
ژنرال پرسی کاکس مبتکر تقسیم بندی و اسم گذاری ها در منطقه اشغالی انگلستان بود که نام قدیمی (ایرانی)را بر عراق گذارد و طرف فرانسوی را وادار کرد که نام قدیمی (رومی) بر سوریه بگذارد که قبلا شام (شامات) بود. کاکس بود که نام رود اردن + طایفه کوچ داده شده هاشمی از حجاز را بر اردن گذارد [اردن هاشمي] که قبلا چنین کشوری وجود نداشت. کاکس که قبل از جنگ جهانی اول کنسول دولت لندن در بوشهر و پس از جنگ نماینده آن دولت در تهران بود پیشنویس قرارداد با وثوق الدوله را با هدف تحت الحمایه لندن کردن ایران تنظيم کرده بود. کاکس که در 1864 به دنیا آمده بود در سال 1937 درگذشت و ماموریت او که روابط حسنه با خاندان سعودی داشت منطقه خاورمیانه و هندوستان بود. ایجاد کویت از طرح های او بود که آن را در 1913 تنظیم کرده بود.
نام مولف:نوشیروان کیهانی زاده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
ارسالها: 2517
#94
Posted: 3 Feb 2013 22:18
در جریان دو جنگ جهانی قرن 20 تهران در چنگ قحطي بیماری و مرگ
از آغاز زمستان 1296 هجری خورشيدي (1917 و 1918 میلادی) در شهر تهران كمبود مواد غذايي ناشی از جنگ جهانی اول که تا ایران کشانیده شده بود و نیروهای نظامی دولت های متخاصم ایران را هم صحنه نبرد خود ساخته بودند آشکار شده بود. این وضعیت از 14 بهمن این سال (سوم فوریه 1918) شدت يافت و مردم در چند نقطه شهر تشكيل اجتماع داده و به دولت اعتراض كردند كه چرا قبلا پيش بيني هاي لازم را بعمل نياورده بود . يكي از دلايل اين كمبود در تهران نا امني راه ها بود. راهزنان از ضعف نيروي انتظامي به دليل وجود سربازان خارجي در كشور سوء استفاده كرده بودند و راه ها و روستاها و حتي پاره اي از شهرهاي كوچك را ناامن ساخته بودند. روستانشینان برای محافظت خود قلعه ساخته و شب ها در این قلعه ها بسر می بردند اسلحه تهیه کرده و نوبتی شب ها در برج های قلعه به کشیک می ایستادند. کمبود مواد غذایی در شهرهای بزرگ باعث شیوع انواع بیماری های ناشی از سوء تغذیه و گرسنگی شده بود. در تهران سرانجام دولت ـ برغم خالی بودن خزانه به علت امتناع اصحاب ملک و درآمد [که هرکدام ارتباط به یک دولت خارجی داشتند] از دادن مالیات مجبور شد در چند نقطه شهر به صورت محدود آشپزخانه رايگان داير كند. این وضعیت پس از شهریور 1320 (آگوست 1941) و اشغال نظامی ایران توسط دولت های مسکو و لندن تکرار شد و تا سه سال ادامه یافت که بیماری تیفوس و مرگ مردم را به دنبال داشت.
نام مولف:نوشیروان کیهانی زاده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
ارسالها: 2517
#95
Posted: 4 Feb 2013 20:47
«استر» شهبانوي يهودي ايران - روزي كه خشايارشا يهوديان را از توطئه قتل عام نجات داد
مجسمه «استر» كه پس از فوت او ساخته شده
سكه زرين خشايارشا با تصوير وي
خشايارشا ــ شاه وقت ايران ــ كه بر سرزميني از هند تا دانوب و از استپ هاي شمال خاوري آسياي ميانه تا ليبي حكومت مي كرد پس از فرونشاندن شورش بابل (عراق جنوب غربي امروز) در 482 پيش از ميلاد تصرف آتن در سال 480 پيش از ميلاد و باز گشت از لشكركشي به اروپا در چهارم فوريه 479سال پيش از ميلاد (15 بهمن) توسط بانويش «استر Esther» از خاندان شائول و يهودي كه در شهر همدان مدفون است از توطئه هامان «بزرگ وزير» خود براي كشتار اتباع يهودي امپراتوري ايران آگاه شد و همان شب دستور لغو آن را صادر كرد كه به نوشته مورخان يوناني و يهود اين دستور در سه روز به سراسر امپراتوري رسيد كه با وسائل آن زمان ركوردي بي سابقه است. طبق كتاب «استر» كه 24 قرن قدمت دارد هامان به دروغ از قول خشايارشا به شهربانان ايران ابلاغ كرده بود كه همه يهوديان ـ ازخرد و بزرگ ـ را بكشند. در آن زمان همه يهوديان جهان از اتباع امپراتوري ايران بودند در قلمرو اين امپراتوري زندگي مي كردند و در وفاداري آنان به شاه ايران ترديد نبود.
خشايارشا (پسر داريوش بزرگ و نوه دختري كوروش بزرگ) پس از لغو بخشنامه «هامان» وي را به دادگاه سپرد كه محاكمه و در شهر شوش (پايتخت اداري ايران) اعدام شد و از آن زمان تاكنون يهوديان هر سال (مطابق تقويم خودشان) به اين مناسبت جشن مي گيرند كه به عيد «پوريم» معروف است.
آرامگاه « استر » شهبانوي 25 قرن پيش ايران در شهر تاريخي همدان پايتخت ايران باستان
نقشه امپراتوري ايران پيش از لشكركشي خشايارشا به اروپا و عبور از ترموپيل و تصرف آتن ــ مندرج در كرونيكل جهان ، چاپ آمريكا ، صفحه 96
نام مولف:نوشیروان کیهانی زاده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
ارسالها: 2517
#96
Posted: 4 Feb 2013 20:55
دکتر مصدق بار ديگر نماينده اول تهران شد
درانتخابات پارلماني سال 1322 ايران که نتايج آن 15 بهمن ماه این سال انتشار يافت باز دكتر مصدق نماينده اول تهران شد. در نخستين انتخابات پس از استقرار مشروطيت دكتر مصدق از شهر اصفهان به نمايندگي مجلس انتخاب شده بود كه پس از تبديل زادروز او از تقويم قمري به خورشيدي كسر نصاب سني! آورده و انتخاب او هنگام بررسي اعتبارنامه ها در مجلس رد شده بود.
نام مولف:نوشیروان کیهانی زاده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
ارسالها: 2517
#97
Posted: 4 Feb 2013 21:06
تيراندازي به شاه در دانشگاه تهران و پيامدهاي آن: غير قانوني شدن حزب توده، افزايش اختيارات شاه، اتحاد با غرب و ...
شاه در سال 1327
پانزدهم بهمن1327 (چهارم فوريه 1949) در دانشگاه تهران و مقابل ساختمان دانشكده حقوق به سوي شاه كه براي شرکت در مراسم «پانزدهمين سالروز آغاز بناي دانشگاه تهران در محل كنوني اش» وارد دانشگاه شده و مقابل ورودي دانشکده حقوق از اتومبيل پياده شده بود تا وارد تالار مراسم شود تيراندازي شد. اين رويداد مآلا مسير تاريخ ايران را تغيير داد حزب توده غير قانوني شد، ايران به غرب نزديک و بعدا متحد آن شد، شاه اختيارات بيشتري به دست آورد و بعدا راه ديکتاتوري در پيش گرفت و ... و بنابراين ذکر جزئيات رويداد لازم است.
در آن روز از پنج گلوله که به سوي شاه شليک شده بود سه گلوله به کلاه او اصابت کرده بود يک گلو له به صورت مماس بر بدن از پشت او گذشته و خراش مختصري وارد ساخته و يک گلوله هم با عبور از کنار صورت او در ناحيه پشت لب اندك جراحتي بوجود آورده بود. ضارب رولور داشت ولي پيش از آن که دو گلوله باقي مانده را شليک کند هدف گلوله ماموران قرارگرفت برزمين افتاد که بر سرش ريختند و اورا زير مشت و لگد گرفتند و از حال رفت. وي در ميان بيش از ده خبرنگار ـ عکاس روزنامه ايستاده بود و دوربين به گردن داشت. ضارب پس از پياده شدن شاه از اتومبيل خودرا به فاصله کمي از او رسانيده و از اين فاصله نزديک تيراندازي کرده بود. در جيب او کارت خبرنگاري روزنامه "پرچم اسلام" که همان روز صادر شده بود و شناسنامه اش به دست آمد. طبق شناسنامه او ناصر فخرآرايي نام داشت و ازدواج کرده بود. تيراندازي ساعت 3 بعد از ظهر صورت گرفت. شاه و ضارب به دو بيمارستان جدا ازهم منتقل شدند ضارب درگذشت و شاه ساعتي بعد پس از پانسمان بيمارستان را ترک کرد و محمد ساعد (ساعد مراغه) نخست وزیر وقت در یک اعلامیه رسمی که از رادیو پخش شد اعلام کرد که مختصر آسیب وارده به شاه خالی از خطر بوده و وی به محل اقامت بازگشته است. روزنامه اطلاعات یک ساعت پس از خروج شاه از بیمارستان یک شماره فوق العاده منتشر کرد.
[aligncenter]شاه پس از پانسمان در بيمارستان
[/align]
پليس از خانه ناصر فخرآرايي بازرسي کرد و اسنادي به دست آورد که نشان مي داد او عضو حزب توده بود. ناصر قبلا در روزنامه "فرياد ملت" کار مي کرد. متعاقب بازرسي از خانه ناصر پدر او و نيز "فقيهي شيرازي" مدير روزنامه "پرچم اسلام" دستگير شدند تا درباره ناصر توضيح بدهند.
از آغاز بهمن ماه 1327 صداي اعتراض به قرارداد نفت انگلستان و ايران از گوشه و كنار كشور به گوش مي رسيد روزي نبود كه در اين زمينه در مجلس (مخصوصا توسط نمايندگان پارلماني حزب توده) نطقي ايراد نشود و روزنامه ها به ويژه نشريات احزاب ملي گرا و چپ مقاله ننويسند. صداي اين اعتراض ها از دوم بهمن كه مهندس رضوي كرماني نماينده مجلس (بعدا نايب رئيس) و از معترضين به قرار داد نفت از دست يك سرهنگ كتك خورد رساتر شده بود و روز 14 بهمن دانشجويان دانشگاه تهران دست به تظاهراتي وسيع زده بودند و خواستار لغو قرارداد نفت (قرارداد 1313 هجري) و هرگونه امتيازي شده بودند كه به انگلستان داده شده بود. پيش از ظهر 15 بهمن هم اعضاي حزب توده و چپگرايان ديگر به مناسبت سالمرگ دكتر تقي اراني موسس احزاب كمونيستي در ايران كه در سال 1318 در زندان درگذشته بود و كمونيست ها مدعي بودند كه مقتول شده بود اجتماع بزرگي برپاداشته و شعار داده بودند که به دستور رضاشاه دکتراراني کشته شده بود و در اين شرايط شاه به دانشگاه رفته بود!.
در پي اين واقعه درتهران حكومت نظامي اعلام شد و دستگيري مخالفان از جمله معترضان به قرارداد نفت آغاز گرديد كه يكي از دستگير شدگان آية الله كاشاني بود. شوراي وزيران از فرصت استفاده كرد و همان شب حزب توده را داراي مرام اشتراکي و مروج آن توصيف کرد و غيرقانوني اعلام داشت و لايحه مربوط را به مجلس داد كه سريعا تصويب شد. طبق يک مصوبه مربوط به دهه 1320 اين مرام و ترويج آن در ايران غير قانوني اعلام شده بود ولي حزب توده در آغاز فعاليت چنين عباراتي را صريحا وارد مرامنامه خود نکرده بود.
[aligncenter]مهندس رضوي كرماني ملي گراي بنام
[/align]
اندکی پس از صدور مصوبه شورای وزیران مبنی بر غیر قانونی شدن حزب توده همان شب بسیاری از سران و معاریف این حزب دستگیر و گروهی دیگر از آنان نیز پنهان شدند. در میان دستگیرشدگان که اسامی آنان اعلام شده بود نام نورالدین کیانوری، دکتر مرتضی یزدی، دکتر حسین جودت، عبدالحسین نوشین، نورالدین الموتی، ضیاء الموتی، نصرالدین الموتی، و دانش بوبخت دیده می شد. اسامی پنهان شدگان که فرمانداری نظامی در جستجوي آنان بود نيز اعلام شده بود ازجمله نام دکتر رادمنش، دکتر کشاورز و احسان طبری. ازآن پس تا مدتي هركس از ديگري دلخوري داشت اورا به عنوان توده اي معرفي مي كرد (به اصطلاح آن زمان «لو!» مي داد.).
كار به اينجا خاتمه نيافت و شاه خواستار اختيارات بيشتري شد و چون قانون اساسي اجازه نمي داد دستور انتخابات مجلس موسسان داده شد و اين مجلس اختيارات شاه را به همان گونه كه خواسته بود افزايش داد و از آن پس اين اختيار را به دست آورد كه بتواند مجلس را هم منحل كند و .... باوجود اين تلاش ملت براي ملي كردن نفت خود ادامه يافت و در اسفند 1329 به نتيجه رسيد.
دومين تيراندازي به شاه 17 سال بعد صورت گرفت ـ 21 فروردين 1344 (دهم اپریل 1965) در كاخ مرمر سرباز وظيفه رضا شمس آبادي به سوي شاه كه پس از پياده شدن از اتومبيل رهسپار دفتر كار خود بود آتش گشود. گلوله ها به شاه اصابت نكرد ولي ضمن آن دو درجه دار گارد و رضا كشته شدند.
در پي اين تيراندازي عده اي ازجمله چند فارغ التحصيل چپگراي دانشگاه هاي خارج كه به وطن بازگشته بودند دستگير و بعدا محاكمه و محكوم به تحمل مجازات شدند.
نام مولف:نوشیروان کیهانی زاده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
ارسالها: 2517
#98
Posted: 4 Feb 2013 21:13
پايان ماموريت حساس يک ماهه ژنرال هايزر در تهران و کتابي که درباره اين ماموريت نوشت
Huyser
ژنرال هوايي «رابرت اي. هايزرRobert E. Huyser » فرستاده كارتر به تهران در جريان انقلاب 1357 چهارم فوريه 1979 ايران را ترك و عازم واشنگتن شد تا گزارش ماموريت خود را در جلسه كابينه دولت آمريكا مطرح سازد.
وي درباره اين ماموريت حساس كه در تغيير مسير تاريخ ايران موثر افتاد كتابي تحت عنوان «ماموريت تهران» تاليف كرده است كه در سال 1986 به توزيع داده شد. در اين كتاب 306 صفحه اي ژنرال هايزر جزئيات ماموريت خود در تهران و چگونگي مذاكراتش با ژنرال هاي ايراني را به صورت گزارش روزانه ـ از چهارم ژانويه تا چهارم فوريه 1979و سپس شرح ملاقات خود با كارتر و جزئيات امر تا پايان 11 فوريه (به مدت 39 روز ) را افشاء كرده است.
ژنرال هايزر كه در زمان ماموريت تهران معاون ژنرال هيگ فرمانده نيروهاي امريكا در اروپا بود اول ژوئيه 1981 بازنشسته شد و 22 سپتامبر 1997 در 73 سالگي بر اثر حمله قلبي درگذشت. بااينكه (طبق گزارش برخي از رسانه هاي وقت!) هايزر بدون اطلاع ژنرال هيگ از چگونگي ماموريت او به تهران اعزام شده بود هيگ (از حزب جمهوري خواه) كه بعدا وزيرامور خارجه دولت رونالد ريگان شد بر كتاب او مقدمه نوشته است.
«راجر موريس» در صفحات369 و 370 كتاب خود تحت عنوان «هيگ» به ماموريت هايزر معاون او در تهران اشاره كرده و نوشته است كه سياست مبهم كارتر و ترس و ترديد او از جهت گيري قاطع در قبال اوضاع ناآرام ايران به پايان يافتن كار شاه سرعت بخشيد. طبق نوشته راجر موريس ژنرال هيگ به كارتر پيشنهاد كرده بود كه ژنرال هاي شاه را تشويق به كودتا كند زیراکه با رفتن شاه معلوم نیست که دولت بعدی دوستی با آمریکارا ادامه دهد كه كارتر ترتيب اثر نداده بود. پس از انتصاب شاپور بختیار به نخست وزیری کارتر به شاه اطلاع داده بود که ماندن او در تهران به آرام شدن اوضاع کمک نخواهد کرد. یک سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا در ژانویه 1979 که هنوز هایزر در تهران بود در پاسخ به پرسش های روزنامه نگاران گفته بود که هایزر ماموریت دارد فرماندهان نظامی ایران را از فکر هرگونه کودتا منصرف کند و افزوده بود که دولت آمريکا آماده همکاري با دولت بختيار است. تفسيرنگاران آمريکايي قبلا نوشته بودند که هايزر در تهران ضمن گفتگو با ژنرال هاي ايران بايد نظر آنان را نسبت به بختيار نخست وزير تازه و ميزان تمايل آنان به همکاري با وي را ارزيابي و به کارتر گزارش مي کرد. اين تفسيرنگاران که اعلاميه هاي رسانه هاي شوروي و اظهارات مقامات اين کشور در قبال رويدادهاي ايران را دنبال کرده بودند گفته بودند که مسکو مايل به روي کارآمدن يک دولت اسلامي در ايران نيست. وجود چنين دولتي عملا راه گسترش منطقه اي را بر شوروي مي بندد.
به نوشته برخي از تفسيرنگاران بختيار با خودداري از مخالفت با بازگشت آيت الله خميني به ايران به اضمحلال نظام سلطنتي در ايران کمک کرد. طبق همين نوشته ها همفکران سابق بختيار ازجمله مهدي بازرگان اورا تحت فشار قرارداده بودند که مانع بازگشت آيت الله خميني به وطن نشود.
نام مولف:نوشیروان کیهانی زاده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
ارسالها: 2517
#99
Posted: 5 Feb 2013 20:24
قتل سعدالدوله وزير ارغون خان در مهماني اميران لشكر
پنجم و به روايتي نهم فوريه سال 1291 ميلادي اميران لشكر و اطرافيان ارغون خان ـ ايلخان مغول ايران ـ از فرصت افتادن وي در بستر بيماري استفاده كردند و سعدالدوله بزرگ وزير او را كه مانع سوء استفاده هاي مالي و اسراف آنان از خزانه كشور بود به مهماني دعوت كردند و در آنجا اورا كشتند.
ارغون خان كه در پي خوردن «معجون طول عمر!» كه جادوگران برايش تهيه كرده بودند بيمار شده بود، ديگر از بستر برنخاست و درگذشت. وي به دور از چشم سعدالدوله معجون را خورده بود، زيرا سعدالدوله كه در عين حال پزشك او هم بود چنين معجوني را باورنداشت و آن را براي سلامت جسم زيان آور مي دانست. سعدالدوله يك پزشك يهودي متولد ابهر زنجان بود و چون راههاي جالبي براي جمع و خرج خزانه ايلخان ارائه داده بود كه به دليل اسراف، فساد اداری و سوء مدیریت مقامات نظامي و ديواني (اداري) او تهی از وجه بود به وزارت منصوب شده بود.
سعدالدوله پزشك ويژه ايلخان متوجه شده بود كه ميان بيماري ايلخان و وضعيت خزانه او رابطه مستقيم بر قرار است؛ به گونه اي كه هر وقت خزانه از پول تهي بود ايلخان هم بيمار مي شد و اين بيماري تا روزي كه تحصيلداران وجهي مي آوردند در او باقي مي ماند، لذا طرحي براي جلوگيري از اسراف و سوء استفاده سران لشكر و غني ساختن خزانه به ايلخان داد كه اجراي آن موثر واقع شد و ايلخان وي را به وزارت برگزيد تا خزانه اش هرگز خالي نماند و بيمار نشود.
ايلخان پس از رهايي از آن بيماري مرموز (افسردگي و عوارض ناشي از آن)، به فكر طولاني شدن عمر افتاد و به دور از چشم سعدالوله از معجون جادو گران خورد؛ بيمار و فلج شد و درگذشت و « گيخاتو » برجاي او نشست.
نام مولف:نوشیروان کیهانی زاده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
ارسالها: 2517
#100
Posted: 5 Feb 2013 20:28
سه سال حبس برای خلیل ملکی
خليل ملکي
شانزدهم بهمن 1344 محاکمه خلیل ملکی و سه تن از یاران او رضا شایان، میرحسین سرشار و علی شانسی در یک محکمه نظامی تهران آغاز شد. سرتیپ فرسیو مدعی العموم محکمه [که بعدا ترور شد] هنگام خواندن کیفرخواست، از خلیل ملکی به عنوان رئیس جامعه سوسیالیستی و یکی از نهادهای وابسته به نهضت ملی ایران نام بُرد و گفت که مسلک و مرام [ایدئولوژی] آن جامعه ماهیت ضد سلطنت دارد!.
خلیل ملکی به صلاحیت محکمه اعتراض کرد و گفت: به فرض اینکه ادعای مدعی العموم درست باشد اتهام وارده؛ سیاسی است و طبق قانون، جای محاکمات سیاسی دادگاههای دادگستری است و اين نوع دادرسی باید با حضور هیات منصفه صورت گیرد که تشخیص مجرم بودن و یا نبودن متهم با این هیات است.
محکمه نظامی برغم این اعتراض حقوقي، بکار خود ادامه داد و در پایان کار؛ ملکی را به سه سال، سرشاررا به یک سال و دو متهم دیگررا هرکدام به 18 ماه زندان محکوم کرد.
خليل ملکي به عقايد سوسيال دمکراسي خود تا پایان عمر وفادار ماند. دولت وقت حتي مستمري بازنشستگي اورا قطع کرده بود.
نام مولف:نوشیروان کیهانی زاده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7