انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
ایران
  
صفحه  صفحه 15 از 82:  « پیشین  1  ...  14  15  16  ...  81  82  پسین »

Diary History Iran | روزنگار تاریخ ایران


مرد

 
محاكمه طالقاني، بازرگان و سحابي

در اين روز در سال 1342 و 9 ماه پس از قيام خرداد ماه، محاكمه دسته اي از مخالفان شاه از جمله سيد محمود طالقاني، مهندس مهدي بازرگان و دكتر يدالله سحابي در محكمه تجديد نظر نظامي كه رياست آن را ژنرال عباس قره باغي (آخرين رئيس ستاد مشترك ارتش در نظام سلطنتي در سال 1357) برعهده داشت آغاز شد. پيش از آغاز محاكمه، حكومت نظامي در تهران و اصفهان تمديد شده بود تا تظاهراتي صورت نگيرد.
نام مولف:نوشیروان کیهانی زاده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
     
  
مرد

 
سالروز درگذشت مصدق احياء گر ناسيوناليسم ايراني و از مردان بزرگ تاريخ شرق ـ از ممنوع بودن مراسم ترحیم تا بزرگداشت بی سابقه پس از انقلاب


دکتر مصدق در زمان رياست دولت

دكتر محمد مصدق استاد دانشگاه، سياستمدار، دولتمرد و ايراندوست نامدار، دشمن سرسخت استعمار ملل و سلطه گری، رهبر جنبش ملي كردن صنعت نفت ايران و رئيس دولت در سال هاي 1330، 1331 و پنج ماه اول سال 1332 چهاردهم اسپند 1345 در بيمارستان نجميه تهران (خيابان حافظ ـ کمي پايين تر از خيابان جمهوری اسلامی) فوت شد و دولت وقت اجازه برگزاری مراسم ترحیم او را نداد و جز یک اعلامیه چند سطری دولتی، مطبوعات از انتشار هرگونه خبر و مطلب دیگر در آن زمینه ممنوع شده بودند. هدف دولت وقت برگرفتن خاطره اندیشه و کارهای این بزرگمرد تاریخ مشرق زمین از اذهان ایرانیان بود. با وجود این بسیاری از ایرانیان پس از آگاه شدن از فوت مصدق لباس سیاه پوشیدند و اشک ریختند بیشتر معلمان کشور در کلاس های درس خود یک دقیقه سکوت اعلام کردند و شماری از آنان به خاطر این عمل احضار و بازجویی و دارای پرونده (اصطلاحا سیاه) شدند. از آن جا که پانزدهم اسپند 1345 (روز پس از وفات مصدق) گروهي از مردم تهديد كرده بودند كه درصورت مخالفت با برگزاری مراسم ترحیم عمومی، با پوشيدن لباس مشكي و يا گفتن تسليت به يكديگر با صداي نسبتا بلند ماتم خواهند گرفت ساواك خبرچين هاي خود را مامور پرونده سازي مخصوصا در مدارس و سازمان هاي دولتي كرده بود تا هركس از دكتر مصدق ياد كند و لباس مشكي پوشيده باشد نامش را گزارش كنند و بعدا دستگير شود.
بیماری منجر به فوت مصدق عوارض ناشی از سرماخوردگی (گویا؛ ذات الریه) و نیز پیدایش یک تومور (احتمالا سرطانی) در سقف دهان بیان شده بود.
به مصدق در روزهاي واپسين عمر كه شديدا بيمار بود اجازه داده شده بود به تهران و به بيمارستاني كه فرزندش در آن طبابت مي كرد منتقل شود. جز براي اعضاي فاميل، وي در اين جا هم ممنوع الملاقات بود و روزنامه نگاران حتي اجازه نزديك شدن به ساختمان بيمارستان را نداشتند و شبانه روز درخودروهاي خود ـ مقابل ساختمان «پارك هتل» نشسته و گوش بزنگ خبر از داخل بيمارستان بودند. این روزنامه نگاران آن چه را که در طول اتومبیل نشینی مقابل کوچه بیمارستان و «پارک هتل» دیده و شنیده بودند خاطره نویسی کردند و 12 سال بعد و در اسپندماه 1357 منتشر ساختند که در تاریخ ماندگار شده است. زیراکه دولت وقت خود يك اطلاعيه چند سطري بسيار كوتاه دراين زمينه به روزنامه ها داده بود و از آن جا كه از مرده مصدق هم مي ترسيد اجازه برگزاري مجلس ترحيم عمومي را هم نداد چون می ترسید که به یک بپاخیزی منجر شود. همان زمان گروهی از دبیران درس تاریخ در یک شبنامه که به روزنامه ها هم ارسال شده بود ضمن اعتراض به این عمل دولت نوشته بودند که با این کارها «تاریخ را نمی شود پاک کرد» و روزی همه چیز آشگار و اعلام خواهد شد و «سیه روی شود هرکه در او غَش باشد».
پیروان خط مصدق که از فعالان انقلاب سال 1357 بودند در جریان تظاهرات و راهپیمایی های این سال و با استفاده از فرصتی که به دست آمده بود زجرهای این رهبر ملی براثر فشار دولت شاه و اعمال محدودیت برای او را برای مردم بپاخاسته شرح دادند و بر خشم آنان افزودند ـ دولتی که حتی از مرده مصدق هم می ترسید.
52 روز پس از پیروزی انقلاب و در دوازدهمین سالروز فوت مصدق ایرانیان به این مناسبت چنان مراسمی برگزار کردند که تا آن زمان ـ جز مورد استقبال فرانسویان از استخوان های ناپلئون ـ بی سابقه بود. صدها هزار و طبق گزارش روزنامه اطلاعات بیش از یک میلیون تن ایرانی از تهران و شهرهای دیگر به احمدآباد رفتند و از ساعت 2 تا 5 و 30 دقیقه (وقت قبلا اعلام شده) بر گور او گریستند و شعار دادند. شهرداری تهران اتوبوس های شهر و مردم اتومبیل های خود را در اختیار گذاشته بودند تا این جمعیت به کرج منتقل شود. این جمعیت به خواست خود مسافت کرج تا احمدآباد را که حدود 80 دقیقه بود در حال شعار دادن پیاده طی کردند. احزاب و گروه ها قبلا با انتشار اعلامیه مردم را به حضور در این مراسم دعوت کرده بودند. در آن روز که دوشنبه بود، ادارات دولتی، مدارس و ... از ساعت ده بامداد عملا تعطیل شده بود. نخست وزیر، وزیران کابینه و مقامات دولتی وقت نیز به احمدآباد رفته بودند و آیت الله طالقانی نخستین سخنران این مراسم بود. مطبوعات تا چند روز و هر روز دو ـ سه صفحه از صفحات خود را اختصاص به شرح اندیشه ها، کارها و زجرهای مصدق داده بودند. طبق گزارش ها، چند چاپخانه تهران عکسی از مصدق را که در احمدآباد در آفتاب و عصا در بغل زیر درخت نشسته بود و دستش را بر پیشانی گذاشته بود در صدها هزار نسخه چاپ کرده بودند که تماما و ظرف چند ساعت به فروش رفته بود و آخر وقت روز چهاردهم اسفند بازار سیاه یافته بود.
برای پی بردن به محبوبیت مصدق در میان ایرانیان و ایرانی تبارها ذکر این دو نکته کافی است:
تیراژ روزنامه همشهری با چاپ عکس مصدق در صفحه ششم شماره 29 امُرداد 1372 دفعتا به 120 هزار نسخه افزایش یافت و این توجه مردم به آن ادامه یافت تا روزنامه اول کشور شد. سال بعد روزنامه ایران با چاپ عکس مصدق در صفحه اول خود در آن روز چندبار تجدید چاپ شد و تیراژ انبوه به دست آورد.
در سال هاي حكومت مصدق ايران كه پرچم مبارزه با استعمار و سلطه را به دوش گرفته بود تحت فشار و تحريم اقتصادي و تهديد نظامي انگلستان بود كه يكي از سه قدرت آن زمان بشمار مي رفت. با وجود این، مردم شاد، سرزنده و راضی از آن مبارزه ملی. دكتر مصدق در تمامي طول عمر سياسي خود به دمكراسي، حقوق بشر و آزادي هاي مرتبط با آن عميقا وفادار بود.
دكتر مصدق بر پايه عقيده خود كه شاه بايد سلطنت كند نه حكومت در دوران زمامداري اش اختيارات حكومتي را از شاه گرفت. در زمان او انتشار نشريه تشكيل حزب و برگزاري اجتماعات سياسي آزاد بود. به اشاره وي كتاب هاي تاريخ مدارس متوسطه دوباره نویسی شده بود تا مُبلغ قدرت هاي خارجي مسلط بر ايران و مطابق خواست و سیاست آن ها نباشند. وی متون این کتاب ها را استعماری می دانست. پیش از آماده شدن کتاب های دوباره نویسی شده مصدق از دبیران تاریخ مدارس خواسته بود که آن صفحه از کتاب های موجود را که حاوی یک عکس تبلیغاتی از ناوگان انگلستان است جداکنند و دور بریزند زیرا که هدف از قراردادن آن در کتاب ایجاد ترس در جوان ایرانی از قدرت نظامی دولت لندن بود و .... وی پس از اینکه وزارت جنگ را به وزارت دفاع ملی تغییر نام داده و خود تصدی این وزارتخانه را برعهده گرفته بود خواسته بود که «تاریخ ایران» را بر آموزش نظامی سربازان وظیفه در پادگان ها بیافزایند تا جوان ایرانی بداند که میراث او ـ ایران ـ چگونه برایش حفظ و حراست شده و در این سرزمین چه مردانی در خون خود خفته اند تا باقی مانده است و فداکاری کند.
مورخان معروف جهان دكتر مصدق را احياء گر ناسيوناليسم ايراني خوانده و نوشته اند كه به همين دليل وي حاضر به سازش با بيگانگان بر سر منافع ايران نبود. به نوشته اين مورخان كه دكتر مصدق را از مردان بزرگ تاريخ ايران خوانده اند وي در جهان سوم چراغي را روشن كرد كه تا پايان «استعمار كهنه» روشن بود. وي به ملل تحت ستم و استثمارشونده هشدار داده بود كه پس از استعمار كهن (استعمار اروپايي كه از زمان يافتن راه هاي دريايي ـ آغاز سده پانزدهم آغاز شده بود)، استثمار و سلطه با لباسی تازه برجاي آن خواهد نشست. به عبارت ديگر استعمارگران تنها لباس عوض مي كنند و ....
دولت دكتر مصدق كه مورد حمايت قاطبه ملت بود در كودتاي 28 امُرداد سال 1332 که نتیجه توطئه مشترک انگلستان و آمریکا و همکاری عوامل داخلی بود برانداخته شد به زندان افتاد و پس از تحمل سه سال زندان در پادگان لشکر 2 زرهی تهران تا پايان عُمر در روستاي احمد آباد ساوجبلاغ (نزديك كرج) به صورت غير قانوني تبعيد و در حصر قرار داشت. هنگام فوت از عمر مصدق 87 سال و 9 ماه و 25 روز گذشته بود.
تا پايان سال 1356 تلاش بر این بود که از بردن نام مصدق در رسانه هاي کشور و سازمان هاي دولتي خودداری شود. در کتابی که پهلوی دوم مولف آن اعلام شده بود و برای مدتی کوتاه در مدارس تدریس می شد مصدق تضعیف و در مواردی تحقیر شده بود که اکراه معلمان از تدریس آن و تداوم این شعار دانش آموزان «بشنو و باور مکن» سبب شد که از برنامه مدارس حذف شود.
ژنرال آیزنهاور رئیس جمهور وقت آمریکا در یادداشت های خود ـ در ذیل روز هشتم اکتبر 1953 اعتراف کرده است که آن دولت (دولت آیزنهاور) در مساعی انگلستان برای برکنارکردن مصدق نقش داشت. وی نوشته است که به او تاکید شده بود که اگر مصدق در سمت خود باقی بماند چون خود را متعهد و مکلف به رعایت دمکراسی می داند سرانجام حزب توده و مسکو بر ایران، آسیای جنوبی [استراتژیک] و آسیای غربی [نفتدار] مسلط می شوند و .... به نوشته آیزنهاور، نقشه براندازی که مجری آمریکایی آن کرمیت روزولت [نوه تئودور روزولت رئیس جمهور دهه اول قرن بیستم آمریکا] بود در نخستین ساعت اجرا [ابلاغ نامه برکناری مصدق توسط سرهنگ نصیری] شکست خورد و شاه از کشور گریخت. باوجود این کرمیت روزولت خود را نباخت و از راهی دیگر [دادن دلار و کشاندن اوباش و قدرت طلبان به خیابانها] سه روز بعد پیروز شد. [هری ترومن رئیس جمهور قبلی آمریکا تحت تاثیر تلقین های دولت لندن قرار نگرفته و حاضر به همکاری با این دولت در براندازی مصدق نشده بود.].
مورخانی که این یادداشت آیزنهاور را نقل کرده اند نوشته اند که این برداشت با عمل حزب توده در جریان کودتای 28 امُرداد همخوانی ندارد و افزوده اند که این حزب با آن سازمان نظامی وسیع و نفوذ در طبقه کارگر می توانست کودتا را به آسانی شکست دهد ولی ساکت ماند و این سکوت به صورت یک معما در تاریخ ایران مانده است. در سال 1333 و کشف سازمان نظامی حزب توده ایرانیان پس از آگاه شدن از آن همه افسر کمونیست که در برابر کودتا ساکت مانده بودند از این حزب رویگردان شدند بگونه ای که این حزب پس از انقلاب هم جان نگرفت.
هرساله به مناسبت زادروز و سالگرد وفات دكتر مصدق در آرامگاه او در احمدآباد كه از ابنيه ملي ایران بشمار آمده است مراسمي برگزار مي شود.
طبق برخي گزارش ها، در اسفندماه 1388 (سال اعتراض به انتخابات و درگیری های مربوط) به دلايل امنيتي، با درخواست اجازه برگزاري مراسم سالروز درگذشت دکتر مصدق بمانند هرسال (با حضور انبوه مردم) در روستاي احمدآباد (و به قول خود وي ـ قلعه) موافقت نشده بود.



دكتر مصدق در دوران تبعيد غير قانوني در روستاي احمد آباد



يک گروه از شرکاء داخلي براندازي دولت مصدق در روز 28 امُرداد 1332
نام مولف:نوشیروان کیهانی زاده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
     
  
مرد

 
اعدام چند ژنرال ديگر به جرم مفسد في الارض و محارب بودن با خدا

در جریان اعدام مقامات نظام سلطنتی ایران که از زمان پیروزی انقلاب (بهمن 1357 = فوریه 1979) آغاز شده بود 14 اسپند1357(1979 و در آن سال مصادف با پنجم مارس) سپهبد فخر مدرس (رئيس پيشين دادرسي ارتش)، سرلشكر عبد الله خواجه نوري (رئيس سابق محكمه نظامي)، سرلشكر احمد بيدآبادي (فرماندار نظامي سابق تبريز)، سرتيب علي اكبر يزدجردي (فرماندار نظامي سابق مشهد)، سرهنگ منصور زماني (رئيس سابق زندان قصر) و سالار جاف (نماينده سابق مجلس از پاوه و اورامان كه از سوی قاضی شرع دادگاه انقلاب مفسد في الارض و محارب [باخدا] شناحته شده بودند تيرباران شدند.

نام مولف:نوشیروان کیهانی زاده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
     
  
مرد

 
نامه بسيار جالب امپراتور چين به قباد ساساني

«شيائو يان» امپراتور چين (از سال 502 تا 550 ميلادي) در مارس 521 پيامي براي قباد ساساني، شاه وقت ايران نوشت كه متن آن تا به امروز باقي مانده به بيشتر زبان ها ترجمه شده و يك سند تاريخي بسيار جالب است. با تطبيق تقويم ها اين نامه در ششم مارس آن سال در نانژينگ (نام آن زمان آن: ژيان كانگ) پايتخت وقت چين امضا و مهر شده بود.
سفير ويژه شيائو فاصله نانژينك تا تيسفون از طريق خجند و سمرقند را در سه ماه طي كرده بود. شيائو كه بنيادگذار دودمان «ليانگ» است و 48 سال بر چين حكومت كرده در پيام خود نوشته بود: داشتن روابط نزديك، دوستي، تفاهم و همكاري با پارسيان و استقرار نمايندگي هاي دائمي دو دولت در پايتخت هاي يكديگر براي او يك آرزوي ديرين و تحقق آن يك موهبت است. ما چينيان شاگردان كنفوسيوس هستيم كه با زرتشت شما عقايد و نظرات مشترك داشته است. ما بودائي شده ايم ولي آموزش هاي انساني، اخلاقي و فرهنگي كنفوسيوس همچون خورشيد چراغ راه مان است. استخدام هاي دولتي ما و انتصاب مقامات عينا برپايه آموزش كنفوسيوس و پس از يك امتحان دقيق صورت مي گيرد و همچنين برنامه دانشگاه هاي ما. پيام سپس وارد امور سياسي مي شود و بسيار مفصل است.
ايران و چين در دوران حكومت اشكانيان روابط تنگاتنگ بايكديگر داشتند كه در دوران ساسانيان ادامه يافته بود كه درگيري ايران با هون ها، براي مدتي راه هاي ارتباطي ميان ايران و چين و به ويژه جاده ابريشم را در آن سوي سيحون (سيردريا) ناامن ساخته بود و مبادله سفير دچار اخلال شده بود.
سفير امپراتور شيائو هنگامي وارد ايران شده بود كه دولت ايران ورود بلغارها به قلمرو روم را باز گذارده بود و اين بلغارهاي مهاجر شهر قسطنطنيه را تهديد مي كردند. قراربود دولت روم به ايران پول بدهد تا در شمال قفقار از ورود بلغارها و ساير اقوام مغول تبار به قلمرو روم جلوگيري كند كه ارسال اين پول قطع شده بود. قباد پيش از ورود سفير چين، خسروانوشيروان را با اينكه پسر سومش بود به دليل داشتن لياقت بيشتر وليعهد اعلام كرده بود و خسرو جلسات طولاني مذاكره و تبادل اطلاعات با سفير چين داشت كه شرح آن ها در تاريخ آمده است.

نام مولف:نوشیروان کیهانی زاده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
     
  
مرد

 
«ناصرخسرو» و گردشگري هفت ساله او

ناصرخسرو قبادياني

پنجم مارس سال 1046 ميلادي (در آن سال 14 اسفند)، ناصرخسرو قبادياني نويسنده، شاعر، فيلسوف و گردشگر ايراني سفر 19000 هزار كيلومتري تقريبا 7 ساله خود درجهان اسلام را آغاز كرد كه محصول آن كتاب ارزشمند «سفرنامه» بوده است. وي اين سفر تاريخي خود را از شهر مرو (خراسان بزرگتر) آغاز كرد كه 23 اكتبر 1052 ميلادي پايان يافت. به حساب مورخان تاجيك سفر ناصرخسرو ششم مارس آغاز شده بود. ناصرخسرو كه در سال 1004 ميلادي در قباديان بلخ خراسان به دنيا آمده بود در سال 1088 در بدخشان درگذشت بنابراين نزديك به 85 سال عمر كرد. ناصرخسرو كه در جواني علوم و ادبيات عصر خود را فراگرفته و سفري هم به سند و پنجاب كرده بود تا 42 سالگي عمدتا كار ديواني (دولتي) انجام مي داد. وي در جريان سفر خود در مصر كه حكومت آن را فاطميون شيعه به دست داشتند به اسماعيله پيوست و در بازگشت به وطن و اقامت در خراسان بزرگتر به تبليغ طريقه اسماعيله پرداخت كه حكام سني وقت او را تحت فشار و ارعاب قرار دادند كه از دست آنان به يك آبادي در دامنه كوه هاي بدخشان پناه برد، سال ها در آنجا زندگي كرد، اشعارش را جمع آوري و كتابهايش را تنظيم و در همانجا درگذشت. در پي عزيمت ناصرخسرو به بدخشان هوادارانش هم به آنجا رفتند و كار تبليغ ادامه يافت. وي اشعار بسيار سروده كه گفته شده است يازده هزار بيت از آن ها باقي مانده است. علاوه بر سفرنامه، تاليفات معروف ديگر او عبارتند از: سعادت نامه، وجه دين و ديوان اشعار. كتاب «گشايش و رهايش» ناصر خسرو تحت عنوان «نالج و ليبريشن» به زبان انگليسي ترجمه شده است. ناصرخسرو در اشعارش كه در «روشنايي نامه، يا شش فصل» موجود است برادري، زندگاني برادروار و فلسفه اي را كه اخوان الصفاء مروج آن بودند تشويق كرده است. به باور مورخان روس شيعه اسماعيليه در بدخشان تاجيكستان نتيجه كوشش و آموزش هاي ناصرخسرو بوده است. سفرنامه ناصرخسرو اطلاعات جامعي درباره تاريخ، جغرافيا و وضعيت زندگاني مردم، جمعيت، طرز حكومت و بناهاي تاريخي و ... مناطق مورد ديدار به دست مي دهد و يك كتاب مرجع بشمار مي آيد. وي در سفر طولاني خود پس از عبور از حاشيه درياي مازندران، از بين النهرين، سوريه، حجاز، مصر و نقاط متعدد ديگر ديدن كرده بود.

نام مولف:نوشیروان کیهانی زاده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
     
  
مرد

 
زماني که «خيام» تنظيم تقويم خورشيدي را تكميل كرد


حکيم عمر خيام نيشابوري

تقويم هجري خورشيدي كه مورد استفاده ما ايرانيان است، ششم مارس 1079 ميلادي (برابر با پانزدهم اسپندماه در آن سال، و امسال 16 اسپند) توسط حكيم عمر خيام نيشابوري تكميل شد كه به تقويم جلالي معروف گرديده است زيرا كه در زمان حكومت جلال الدين ملكشاه سلجوقي تنظيم شده بود.
اين تقويم دقيق تر از تقويم ميلادي است كه آن هم خورشيدي است زيرا كه عدم دقت آن هر 3770 سال يك روز است و تقويم ميلادي هر3330 سال.
عمر خيام كه در سال 1044 ميلادي به دنيا آمد و در سال 1124 درگذشت نه تنها رياضي دان و آگاه از علم هيات (فضا - ستارگان) بود بلكه در فلسفه، پزشكي و شعر نيز شهرت جهاني دارد و رباعيات او كه در سال 1839 به انگليسي ترجمه شده هنوز هر سال تجديد چاپ مي شود. آثار ديگر او از جمله «نوروز نامه» و «رساله در وجود» معروفند. عمر خيام با همه علاقه اي كه به زادگاهش نيشابور داشت در طول حيات خود چند سفر تحقيقاتي به اصفهان، سمرقند، بخارا و ري كرده بود. وي با اين که به كار دولتي علاقه نداشت دعوت شاه وقت را براي ساختن رصدخانه ري پذيرفت.

نام مولف:نوشیروان کیهانی زاده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
     
  
مرد

 
كرماني ها ابواسحق اينجو را شكست دادند

ابو اسحق اينجو كه در سال 720 هجري خورشيدي (1341 ميلادي) خود را شاه فارس اعلام كرده بود در صدد بر آمد كه يزد و كرمان را كه امير مبارز آل مظفر بر آنها حكومت مي كرد برقلمرو خود بيافزايد. وي بسال 1350 ميلادي به كرمان لشكر كشيد و اين شهر را محاصره كرد ولي دو هفته پيش از نوروز ( 15 اسپند، و در چنين روزي) از كرماني ها شكست خورد و به شيراز بازگشت. با اين شكست حكومت ابو اسحق بر فارس هم چندان دوام نيافت و اين خطه به تصرف آل مظفر در آمد.

نام مولف:نوشیروان کیهانی زاده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
     
  
مرد

 
روزي كه هواداران دكتر مصدق در بهارستان كشتار شدند



پانزدهم اسپند سالروز تيراندازي به مردم در ميدان بهارستان در سال 1323 خورشيدي ( ششم مارس 1945) است.
در اين روز بسياري از مردم و دانشجويان دانشگاه تهران به خانه دكتر مصدق كه دو روز پيش از آن جلسه مجلس را به حالت اعتراض ترك گفته بود رفته بودند و او را به اصرار به مجلس باز گردانده بودند.
در ميدان بهارستان ماموران فرمانداري نظامي به سوي انبوه مردم كه هنوز در خارج از مجلس به حمايت از دكتر مصدق شعار مي دادند آتش گشودند و جمع كثيري را مقتول و مجروح ساختند.
در پي اين تيراندازي مردم از بيرون و نمايندگان مجلس از داخل دولت را تهديد به ادامه تظاهرات و اقدام هاي ديگر كردند كه براي حل مسئله و رفع تشنج همان روز ژنرال گلشائيان از رياست فرمانداري نظامي تهران و حومه بركنار شد.
دكتر مصدق سيزدهم اسپند 1323 در پي يك كشمكش چند ماهه با نمايندگان موافق دادن امتياز بهره برداري از منابع كشور به خارجيان و نيز مخالفان محدود شدن قدرت شاه پس از اين كه پيشنهاد او درباره اعلام جرم عليه مقامات فاسد با مخالفت رو به رو شد جلسه مجلس را به حالت اعتراض ترك كرده بود.
دكتر مصدق در هفتم آبان 1323 پس از آن كه شنيد دولت وقت مي خواهد امتيازهاي صنعتي و معدني و اداره امور مالي كشور را به خارجيان بدهد و از جمله نفت شمال را در اختيار شوروي بگذارد ضمن نطق تندي با دادن هرگونه امتيازي به خارجيان مخالفت كرده بود و در اين زمينه آنقدر پافشاري كرده بود كه در جلسه يازدهم آذر همان سال طرح منع مقامات دولتي از واگذاري هرگونه امتيازي در زمينه نفت به شركت ها و دولت هاي خارجي از تصويب گذشت كه طبق آن براي متخلفان از اين قانون مجازاتي برابر سه تا هشت سال زندان و انفصال ابد از خدمات عمومي تعيين شده بود.
دور شديد مخالفت نمايندگان طرفدار قدرت شاه با دكتر مصدق از 23 آبان همان سال (سال 1323) آ‎غاز شده بود. روز 21 آبان سه روز پس از كناره گيري ساعد از نخست وزيري مجلس راي تمايل به نخست وزيرشدن دكتر مصدق داده بود و در پي اين ابراز تمايل، 23 آبان شاه با دكتر مصدق ملاقات كرد تا او را به عنوان نخست وزير معرفي كند. دكتر مصدق در اين ملاقات كه در كاخ مرمر انجام شد شرايط خود براي قبول سمت نخست وزيري را با شاه در ميان گذارد ازجمله محدودشدن اختيارات شاه به همان حد كه در قانون اساسي آمده بود و عدم مداخله او در تعيين وزير جنگ و تبديل واژه جنگ در نام اين وزارتخانه به «دفاع ملي» و منع كامل درباريان، اطرافيان و بستگان شاه از مداخله در امور دولت و نوشتن هرگونه توصيه به مقامات. شاه از پذيرفتن اين شرايط خودداري كرد و دكتر مصدق هم انصراف خود را از نخست وزير شدن به مجلس اعلام داشت و از آن روز تا 13 اسپند و قهر كردن مصدق از مجلس، مخالفت نمايندگان طرفدار قدرت شاه و دادن امتياز به خارجيان با وي شدت يافته بود.
روايت است كه دكتر مصدق در ملاقات 23 آبان1323 به شاه گفته بود كه اگر نخست وزير باشد و توصيه اي از درباريان به مقام هاي دولتي برسد توصيه نامه را در روزنامه ها منتشر خواهد ساخت.
چند سال بعد كه شاه بر اثر فشار مردم مجبور شد ورقه نخست وزيري دكتر مصدق را امضاء كند مي دانست كه زود و يا دير اختيارات او را مخصوصا در امور ارتش محدود خواهد ساخت و به نفوذ نزديكان او در امور دولتي، معاملات و مقاطعه هاي دولتي (مزايده و مناقصه ها) و صدور امتيازها پايان خواهد داد.

نام مولف:نوشیروان کیهانی زاده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
     
  
مرد

 
روزي که ايران داراي سازمان «هواشناسي» شد

15 اسپند سال 1337 (در آن سال برابر با ششم مارس 1959 ميلادي) دكتر گنجي استاد جغرافياي دانشگاه تهران براي وطن ما، ايران سازمان هواشناسي به وجود آورد و از آن پس رسانه هاي ما به طور روزانه داراي گزارش وضع هوا شدند. تا آن زمان ايران داراي چند هواشناس بود كه در فرودگاه مهراباد مستقر بودند و كارشان تنها دادن وضعيت هوا به خلبانان هواپيما ها بود. در آن زمان به روزنامه هايي كه در «گزارش هوا»، درياي مازندران را «خزر» مي نوشتند؛ خبر پيش بيني وضع هوا داده نمي شد.
نام مولف:نوشیروان کیهانی زاده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
     
  
مرد

 
تاسيس حزب رستاخيز ـ حزب واحد و دولتي وقت

15 اسپندماه 1353(ششم مارس 1975) و چهار روز پس اعلام تاسيس يک حزب واحد به نام رستاخيز (رستاخيز ملي ايران) از سوي شاه (پهلوي دوم) اين حزب بدون ايدئولوژي و سازمان (مرامنامه و اساسنامه) به عنوان تنها حزب ايران (حزب فراگير) آغاز بكار كرد و مديران و كارمندان دولت مجبور به نوشتن نام خود در دفاتري نظير دفتر هاي حضور و غياب مدارس شدند تا عضو حزب به شمار آيند زيرا كه شاه گفته بود اگر كسي مخالف اين حزب باشد گذرنامه اش را بگيرد و از كشور برود!، سخني كه تا آن زمان از دهان هيچ زمامداري شنيده نشده بود.
اين حزب در حقيقت جانشين احزاب ايران نوين و مردم گرديد كه هر دو توسط دو نخست وزير اسبق [دکتر اقبال و اسدالله علم] تاسيس شده بودند. شاه از امير عباس هويدا نخست وزير وقت خواسته بود که دبيرکلي حزب تازه را برعهده گيرد. رسانه هاي خارجي در مطالب خود از حزب رستاخيز به عنوان حزب دولتي ايران نام مي بردند. حزب رستاخيز در سال انقلاب دچار انشعاب شد و از مهرماه 1357 (سپتامبر 1978) ديگر نامي از آن به ميان نيامد.

نام مولف:نوشیروان کیهانی زاده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
     
  
صفحه  صفحه 15 از 82:  « پیشین  1  ...  14  15  16  ...  81  82  پسین » 
ایران

Diary History Iran | روزنگار تاریخ ایران

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA