ارسالها: 2517
#211
Posted: 5 Apr 2013 18:13
دکتر مصدق از توطئه قتل خود و تغيير سياست آمريکا پرده برداشت
16 فروردين 1332 دكتر مصدق نخست وزير وقت از راديو اعلام كرد كه توطئه قتل او طرح شده بود و قرار بود نهم اسپند (37 روز پيش از آن) هنگام ملاقات با شاه در كاخ مرمر، بر سر او بريزند و او را بكشند. وي ضمن افشاء اين توطئه و ذكر دليل نافرجام ماندن آن، يك بار ديگر تاكيد كرد كه در يك كشور مشروطه داراي حكومت پارلماني، شاه حق حكومت كردن و مداخله در جزئيات امور دولت را كه برگزيده و پاسخگوي پارلمان است ندارد.
مصدق نهم اسپند 1331 به کاخ مرمر رفته بود تا با شاه که قصد سفر به خارج را کرده بود خداحافظی کند. مصدق و همکارانش قبلا از این تصمیم شاه حمایت کرده بودند ولی بهبهانی سعی در انصراف شاه از ترک کشور کرده بود و در این زمینه با وی ملاقات و مستقیما به گفتگو نشسته بود.کاشانی نیز از مردم خواسته بود که مانع از مسافرت شاه شوند. گروهی از بازاریان و پاره ای از مخالفان مصدق دست به تظاهرات زده و حتی مقابل کاخ مرمر اجتماع کرده بودند. همزمان با گردآمدن جماعتی در برابر کاخ مرمر، چند افسر بازنشسته به خانه مصدق که تا کاخ مرمر فاصله ای زیاد نداشت وارد شده و قصد جان او را داشتند. مصدق جریان را شخصا به مجلس اطلاع داد و گفت که سرتیپ ریاحی را رئیس ستاد ارتش و سرتیپ مدبّر را فرماندار نظامی تهران کرده است و سرتیپ محمود امینی معاون او در وزارت دفاع ملّی خواهد بود. در همین روز سرتیپ مدبّر شماری از افسران بازنشسته را بازداشت موقت کرد. این افسران را مصدق بازنشسته کرده بود و نسبت به او کینه در دل داشتند. در این میان، هشت تن از رجال کشور تصمیم به تشکیل یک هیات برای ایجاد سازش میان مصدق، کاشانی و شاه گرفته بودند.
دكتر مصدق در نطق رادیویی 16 فروردین ضمن افشاء جزئیات توطئه قتل خود گفت كه از اظهارات اخير دالس (وزير امور خارجه دولت ژنرال آيزنهاور كه از ژانويه 1953 زمام امور آمریکارا به دست گرفته بود) در مصاحبه مطبوعاتی اش چنين بر مي آيد كه ظاهرا دولت تازه آمريكا تسليم نظر انگلستان شده و در قبال مسئله نفت ايران از خواست انگلستان پيروي خواهد كرد و در اين شرايط، ما بايد بيشتر از گذشته مراقب خودمان باشيم و به دام نيافتيم. به علاوه ما نبايد انتظار كمك از خارج داشته باشيم، بايد روي توانايي، ظرفيت و امکانات خودمان حساب كنيم.
در پي انتشار همين مطلب بود كه در شيراز مردم به دفتر اداره كمك هاي آمريكا (اصل 4) ريختند و آنجا را تخريب کردند.
نام مولف:نوشیروان کیهانی زاده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
ارسالها: 2517
#212
Posted: 7 Apr 2013 21:55
تيمورتاش در ماموريت محرمانه و حساس - چگونگي ايجاد نيروي دريايي نوين ايران
رضاشاه پهلوی در اپريل 1928 (فروردين 1307) و در جريان نوسازي ارتش و تقويت بنيه نظامي ايران، تصميم به ايجاد يك نيروي دريايي براي وطن گرفت، ولي از انگليسي ها بيم داشت كه كار شكني كنند.
به نوشته مورخان تحولات جنگ جهاني دوم، وي در اجراي اين تصميم خود، در آن ماه در جستجوي فردي مطمئن براي اعزام به اروپا و تماس با موسوليني رهبر ايتاليا بود. در آن زمان، رضاشاه جز به عبدالحسين تيمورتاش وزير دربار خود به رجل ديگري اعتماد نكرد. تيمورتاش ظاهرا به نام ديدار دوستانه و حسن نيّت از اروپا، به اين قاره رفت و [برای آنکه جلب توجه نکند] پس از پرسه زدن در چند كشور وارد رم، شهر مورد نظر خود شد و نيات رضاشاه را براي موسوليني تشريح كرد و رهبر ايتاليا كه آماده شنيدن تصميمي نظير ايستادگي در برابر سلطه ديرپاي انگلستان بر منطقه خليج پارس بود قبول كرد كه شماري از افسران نيروي زميني ايران را در ظاهر به عنوان آموزش فنون تازه «رزم پياده» بپذيرد، و در ايتاليا به طور محرمانه به آنان آموزش دريايي دهد. بعلاوه، چند کشتي جنگي به ايران بفروشد.
پس از بازگشت تيمورتاش به وطن در سپتامبر 1928، طرح محرمانه به تدريج به اجرا درآمد. افسران نيروي زميني اعزامي به ايتاليا آموزش دريايي ديدند. پس از تکميل دوره آموزشي، موسوليني چند ناو جنگي به ايران فروخت و اين ناوها را به دست آن افسران سپرد كه از طريق دماغه اميد نيک (جنوب آفريقا) به ايران آمدند و به يكه تازي انگليسي ها در آبزهاي ايران در خليج پارس پايان دادند. در آن زمان، آبراه سوئز در کنترل انگليسي ها بود و به همين سبب، کشتي هاي خريداري شده راه دور و دراز جنوب آفريقا را انتخاب کرده بودند. همين كشتي ها بودند كه انگليسي ها را از چند جزيره ايراني در خليج پارس بيرون كردند و چند پايگاهشان از جمله «باسعيدو» را بستند. ولي در جريان توطئه اشغال نظامي ايران، در آگوست و سپتامبر 1941 (شهريور 1320) به دست انگليسي ها افتادند و با افسرانشان منهدم و یا مصادره شدند.
گفته شده است (شايعه و نه، اثباتا) كه اين ماموريت محرمانه تيمورتاش پس از رنجش او از رضاشاه، درز پيدا كرده بود و انگليسي ها به جزئيات آن پي برده بودند و ....
عكس زير، موسوليني و تيمورتاش را در ملاقات سال 1928 نشان مي دهد كه ديداري عادي و تشريفاتي وانمود شده بود.
تيمورتاش و موسوليني
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
ارسالها: 2517
#213
Posted: 7 Apr 2013 22:06
اندرز والپول: ایرانیان نباید نادرشاه دیگری به وجود آورند
Robert Walpole
رابرت والپول Robert Walpole نخست وزیر انگلستان از 1721 تا 1742، در اپریل 1739 و 15 روز پس از ورود نادرشاه به شهر دهلی، طرح بسط نفوذ و استقرار در سراسر هندوستان را برای مدتی نامشخّص (که ده ها سال طول کشید) به تعویق انداخت. وی (متولد 1676 و متوفی در 1745) در دهه دوم نخست وزیری خود اجرای دو طرح گسترش خارجی (سلطه) را مدّ نظر داشت؛ استقرار در سراسر هندوستان و حذف رقیبان اروپایی از جمله پرتغال و هلند از آن شبه قاره و کسب برتری بر اسپانیا در آمریکای لاتین. با افتادن هندوستان به دست شاه ایران در زمستان 1739 و شکست انگلستان در جنگ کارتاجِنا Cartagena (شمال غربی کلمبیای امروز و نزدیک به پاناما در کارائیب که اين مناطق به اضافه ونزوئلا در آن زمان گراناداي اسپانيا ناميده مي شدند. نام کارتاجنا از کارتاژ مديترانه و امروزه خرابه هاي آن واقع در تونس گرفته شده است)، اجرای طرح نخست به تعویق افتاد و طرح دوم شکست کامل خورد. در جنگ دریایی کارتاجنا، انگلستان 50 کشتی جنگی و 18 هزار تفنگدار از دست داد و اسپانیا تا زمان شکست در جنگ با ایالات متحده بر سر کوبا در اواخر سده نوزدهم برتری خود را در آمریکا لاتین حفظ کرد. در جريان جنگ کارتاجنا، اسپانيايي ها از افراد يک قبيله از بوميان منطقه که امروزه عمدتا در ونزوئلا و کلمبيا زندگي مي کنند استفاده کردند، به آنان گفته بودند که اگر انگليسي ها پيروز شوند با بوميان همان خواهند کرد که با بوميان آمريکاي شمالي کردند (انهدام) و بوميان کارائيب در زير پرچم اسپانيا تفنگداران انگليسي را به زانو درآوردند.
اندرز سیاسی والپول پس از شکست ارتش امپراتور مغول تبار هندوستان در دشت کَرنال از ارتش ايران و تسليم امپراتور و ورود نادر به دهلي این بوده است که نباید امکان داده شود که ایرانی تبارها (از فرات تا سند و از سیحون تا قفقاز شمالی) گردهم آیند و ژنرال نادر دیگری به وجود آورند. همین اندرز که موردي از سياست خارجي دولت لندن شده است سبب شد که انگلیسی ها در سده بعد افغانستان و بلوچستان شرقي را از ایران جدا کنند و مناطق جنوبی و غربی خلیج پارس را از نفوذ دولت ایران بیرون آورند و دست روس ها را برای تصرف قفقاز و منطقه فرارود باز بگذارند و شاه قاجاریه را وادار به دادن سلیمانیه عراق به عثمانی و گذشتن از دعاوی ایران بر بصره و شرق دجله کنند و .... والپول بیش از هر نخست وزیر دیگر بر انگلستان حکومت کرد. نادر پس از اطمينان از ادامه از وفاداري دولت هند، چندي پس از ورود به دهلي و پس از اينکه شنيد برادرش ابراهيم خان در داغستان (جنوب روسيه) کشته شده است، درهمان سال 1739 از دهلی عازم داغستان (قفقاز شمالی) شد تا لِزگی ها که برادر او ـ ابراهیم خان ـ فرماندار قفقاز شمالی را کشته بودند گوشمالی دهد. وی در همين زمان، چند گردنکش را در بخارا و سمرقند از میان بُرد.
نام مولف:نوشیروان کیهانی زاده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
ارسالها: 2517
#214
Posted: 7 Apr 2013 22:16
مقدمه اشغال نظامي ايران که هدف نهايي چرچيل بود
وينستون چرچيل
وينستون چرچيل نخست وزير وقت انگلستان هفتم اپریل 1941 (18 فروردين 1320) دستور انتقال يك لشكر از هندوستان آن کشور (بریتیش ایندیا) را به بصره داد. بهانه اعزام اين لشكر كه عده نفرات آن به چهار هزار تن هم نمي رسيد محافظت از حوزه هاي نفتي بيان شده بود ولي در واقع، ماموريت اين نيرو اشغال نظامي ايران در فرصت مناسب بود؛ زيرا كه دولت تهران عميقا متمايل به آلمان شده بود و ديكته هاي لندن را مانند گذشته نمي نوشت.
چرچيل از دو جهت هراس داشت؛ يكي سقوط شمال آفريقا و رخنه نيروهاي آلمان به شرق سوئز و ديگري عبور نيروهاي آلماني از قفقاز و سرازير شدن به مناطق نفتي خاورميانه و تصرف همه منطقه با كمك ارتش ايران. چرچيل مي دانست كه تصرف خاورميانه توسط آلمان، بدون كمك ايران امكان پذير نخواهد بود و به اين دليل ايران را هدف قرار داده بود. چرچیل که در شرایط وقت، جنگ تمام عیار با ایران کاری آسان نمی دانست همزمان با اعزام نیرو به بصره به تطميع و خريد برخي مقامات نظامي و سياسي ايران و اطرافيان رضاشاه دست زده بود تا در اقدام نظامي انگلستان، ارتش ايران كه براي تجهيز آن 20 سال سرمايه گذاري شده بود وارد عمل نشود.
چرچيل در همان زمان در پارلمان انگلستان گفته بود كه بدون موافقت و همراهي ايران، هيچ قدرتي نمي تواند بر خاور ميانه و حتي آسياي جنوبي مسلط باشد.
«تاريخ» نشان داد كه چهار ماه و دو هفته بعد (شهريور 1320)، لشكر اعزامي چرچيل از هندوستان، پس از مرخص شدن خيانت آميز سربازان پادگان هاي ايران، بدون برخورد با مانع چشمگير وارد ايران شد و در اشغال «ايران بي دفاع!» مشاركت جست.
نام مولف:نوشیروان کیهانی زاده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
ارسالها: 2517
#215
Posted: 7 Apr 2013 22:22
ايران در اپريل 1951 ـ در ميان ناآرامي، تحريکات و اخطارهاي لندن، علاء رفت و مصدق آمد
حسين علاء
اپريل 1951 (فروردين 1330) در ايران با ناآرامي آغاز شده بود. چون در ماه مارس (اسپند)، قانون ملي شدن نفت به تصويب رسيده بود؛ انگليسي ها با همه توان و امكانات به آغاز و گسترش آن ناآرامي ها كمك كرده بودند، ازجمله با قطع پرداختي به كارگران صنايع نفت در خوزستان، دادن اخطار پشت اخطار به ايران و انتشار شايعات و تحريكات ديگر در سراسر كشور.
در اپريل 1951 انگليسي ها پرداختي كارگران نفت را قطع کرده بودند و اين کارگران به خاطر قطع درآمد و مبهم بودن آينده و وضعيت استخدامي شان بود که در آبادان دست به تظاهرات زده بودند و اين تظاهرات به صورت کاري روزانه درآمده بود. در موارد متعدد ميان اين كارگران و روشنفكران و جوانان (حاميان ملي شدن صنعت نفت) برخورد روي داده بود و ماموران انتظامي مداخله و شماري از دو طرف و عده اي انگليسي را كشته بودند. اين وضعيت دولت حسين علاء را مجبور به اعزام يك هيات عالي نظامي به آبادان کرده بود. اعزام اين هيات و ترميم كابينه هم نتوانست به ناآرامي پايان و دولت علاء را نجات دهد و وي 26 اپريل (ششم ارديبهشت) پس از دريافت يک اخطار سراسر تهديد از دولت لندن جاي خود را به دكتر مصدق داد و از آن پس، وزير دربار شاه شد. دولت لندن در اخطار خود که ششم ارديبهشت توسط سفير اين دولت در تهران به علاء تسليم شده بود براي ايران [اگر از ملي کردن نفت خود منصرف نشود] خط و نشان بسيار کشيده بود.
نام مولف:نوشیروان کیهانی زاده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
ارسالها: 2517
#216
Posted: 7 Apr 2013 22:31
ترور سرلشکر «فرسيو» رئيس دستگاه قضايي ارتش ـ تشدید عملیات چریکی در تهران
فرسيو
بامداد هجدهم فروردین 1350 (هفتم اپریل 1971) هنگامي كه سرلشكر ضياء فرسيو رئيس وقت دستگاه قضايي ارتش از خانه اش در قلهك عازم محل كار خود بود هدف گلوله قرار گرفت و كشته شد. در اين تيراندازي، فرزند 16 ساله فرسيو كه با خودرو پدر عازم مدرسه بود مجروح گرديد. سه روز پيش از ترور فرسيو، در نزديكي همين محل به سوي نگهبان ورودي كلانتري پليس قلهك تيراندازي مرگ آور شده بود.
در پي ترور فرسيو، گفته شده بود كه وي به دست چريكهاي فدايي كشته شده است. فرسيو در جريان تعقيب قضايي چپگرايان و متهمان رويداد سياهكل خشونت بسيار به خرج داده و آنان را خشمگین و ناراضی تر كرده بود. دولت برای یافتن سر نخ جهت شناخت قاتل و یا قاتلان فرسیو 900 هزار تومان (در آن زمان؛ به ارزش 130 هزار دلار) جایزه نقدی تعیین کرده بود. همان روز (18 فروردین 1350) پرویز ثابتی که رسانه های وقت وی را «مقام امنیتی» می نوشتند در یک برنامه طولانی تلویزیونی، فعالیت های چریکی و بویژه رویداد سیاهکل را (ازدیدگاه دولت) شرح داد. توضیحات پرویز ثابتی و انتشار گزارش ترور فرسیو در روزنامه ها سرآغاز گسترش عملیات چریکی شهری در تهران بود که تا پیروزی انقلاب ادامه یافت. دولت وقت بعدا متوجه شد که اظهارات پرویز ثابتی نتیجه معکوس داشته و باعث گسترش فعالیت های ضد دولتی مسلحانه شده است. دور تازه عملیات چریکی شهری با ترور آمریکاییان بویژه مستشاران نظامی آمریکایی آغاز شده بود. درجریان یکی از این عملیات، اتومبیل حامل مک آرتور سفیر وقت آمریکا در ایران هدف گلوله قرارگرفته و باعث کناره گیری وی از این سمت شده بود.
نام مولف:نوشیروان کیهانی زاده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
ارسالها: 2517
#217
Posted: 8 Apr 2013 20:47
نيرنگ «كاراكالا» براي تصرف ايران، و قتل او
تصوير مجسمه Caracalla
هشتم اپريل سال 217 ميلادي «كاراكالا» امپراتور 29 ساله روم در اِربلا (اربيل ــ شمال عراق امروز) به دست يك سنتوريو (افسر رومي) كه از نيرنگ هاي او خسته شده بود كشته شد. كاراكالا كه در سر هواي اسكندر شدن و تصرف ايران را داشت چون با جنگ نمي توانست به اين هدف برسد به نيرنگ متوسل شده بود و از ميترا دختر اردوان پنجم شاه وقت ايران خواستگاري كرده بود. اردوان نخست حاضر به قبول درخواست او نبود ولي بعدا با اكراه پذيرفت.
كاراكالا كه مادرش از سوريه بود، ارتش خود مركب از 32 لژيون (لشكر) را در سوريه گذارد و با دسته اي كوچك از افسران و سربازان نيروي ويژه رهسپار شهر تيسفون (36 كيلومتري جنوب بغداد امروز) پايتخت آن زمان ايران شد تا با ميترا ازدواج كند.
اردوان و سران كشور، بدون حمل سلاح در خارج از شهر به استقبال داماد آينده ايران شتافتند كه به دام «كاراكالا»ا افتادند و جز اردوان و تني چند از بزرگان، بقيه به دست همراهان كاراكالا كشته شدند و كاراكالا سريعا به اربلا رفت و در آن جا منتظر ارتش خود شد تا حمله به تيسفون را آغاز كند كه چند روز بعد در همان شهر به قتل رسيد. علت قتل، ظاهرا اين بود كه كاراكالا دو روز پيش از آن دستور اعدام يك افسر را داده بود كه به دست برادر او به قتل رسيد. كاراكالا شهرت به سفّاكي و نيرنگ داشت. وي برادر خود را هم كشته بود تا مدعي نداشته باشد.
ماكرينوس جانشين موقّت كاراكالا به ايران پيشنهاد صلح داد كه پيشنهاد او ردّ شد و ارتش ايران نيروي رومي را شكست داد به گونه اي كه همه سربازان شمال افريقايي اين ارتش، معروف به موريتانيايي ها كه بهترين جنگندگان ارتش روم بودند كشته و يا اسير شدند و ماكرينوس كه چنين ديد مجبور به پذيرفتن شرايط سخت اردوان براي اعلام ترك مخاصمه ازجمله پرداخت غرامت شد.
اين آخرين جنگ ايران و روم در دوران حكومت 475 ساله اشكانيان بود. اين سلسله 9 سال بعد به دست اردشير ساساني حاكم پارس و کرمان برانداخته شد.
نام مولف:نوشیروان کیهانی زاده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
ارسالها: 2517
#218
Posted: 8 Apr 2013 20:48
نوسازي شهرداري هاي ايران به سبك اروپا
تجديد سازمان شهرداري هاي شهرهاي ايران به سبك اروپا از فروردين ماه 1300 هجري خورشيدي آغاز شد، با وجود اين هنوز شهردار در ايران منتخب شوراي شهر است، نه ساكنان شهر. در اسپند ماه 1299 تصميم گرفته شده بود كه پس از تعطيلات نوروزي سال 1300، اين كار انجام شود. قبلا سازمان شهرداري هاي چند شهر بزرگ اروپايي از جمله لندن، پاريس و برلن ترجمه و بررسي شده بود. با وجود اين، شهرداري هاي ايران معاصر هنوز داراي سازمان و وظايف رضايتبخش نشده اند.
نام مولف:نوشیروان کیهانی زاده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
ارسالها: 2517
#219
Posted: 8 Apr 2013 20:53
19فروردین سالگرد خودکشی صادق هدایت
ﻧﻮﺯﺩﻫﻢ ﻓﺮﻭﺭﺩﯾﻦ ﻣﺎﻩ ﺷﺼﺖ ﻭ ﺩﻭﻣﯿﻦ ﺳﺎﻟﮕﺮﺩ ﺧﻮﺩﮐﺸﯽی "ﺻﺎﺩﻕ ﺧﺎﻥ ﻫﺪﺍﯾﺖ " ﺍﺳﺖ.
ﻧﻮﯾﺴﻨﺪه ئی ﮐﻪ ﺍﺯ ﭘﺲِ ﺑﺎﺭﻫﺎ" ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻪ ﮔﻮﺭ" ﺷﺪﻥ، ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺯﻟّﻪ، ﺧﺴﺘﻪ ﻭ ﺩﺭﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺯ
"ﺳﻤﺎﺟﺖ ﺧﻮﺩﺵ " ،ﺑﺎلاﺧﺮﻩ ﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺭﻫﺎﺋﯽ ﭘﯿﺪﺍﮐﻨﺪ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﺟﺎﻟﻪ ﻫﺎﺋﯽ ﮐﻪ ﺁﺭﺯﻭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ
ﺣﺘﺎ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻧﯿﺰ ﺫﺭﺍﺕ ﺗﻦ ﺍﺵ ﺩﺭ ﺗﻦ ﺁﻥ ﻫﺎ ﻧﺮﻭﺩ .
ﻗﻠّﻪ ﯼ ﺍﺩﺑﯿﺎﺕ ﺭﺍ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺷﻨﺎﺧﺘﻢ ﮐﻪ ﺭﻣﺎﻥ" ﺑﻮﻑ ﮐﻮﺭ " ﺍَﺵ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﺃﺱ ﻗﻠﻪ !
"ﺣﺎﺟﯽ ﺁﻗﺎ "ﻫﺎ، ﻭ "ﻋﻠﻮﯾﻪ ﺧﺎﻧﻢ " ﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺷﻨﺎﺳﺎﻧﺪ.
" ﻗﺼﻪ ﯼ ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﺵ ﺭﺍ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ " ﺭﺍ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﻭ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﻢ.
ﺍﯼ ... ﮐﺎﺵ " ﺁﻗﺎﯼِ ﻫﺪﺍﯾﺖ"ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﯽ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺳﺎﻝ ﺍﺯ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺁﻥ ﻗﺼﻪ
ـــ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺯﻥ ﻫﺎﯼِ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺯ ﻭ ﺑﻮﻡ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﻋﺪﻡ ﺍﻣﻨﯿﺖ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻭ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ ﻭ ﻧﯿﺰ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺣﻘﻮﻕ ﺧﻮﺩﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ
"ﻣﺮﺩ ﮔﻢ ﺷﺪﻩ ﯼ"ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ !
ﺑﺎﻭﺭ ﻣﻦ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ، " ﺻﺎﺩﻕ ﺧﺎﻥ ﻫﺪﺍﯾﺖ " ﺍﮔﺮﭼﻪ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﻓﯿﺰﯾﮑﯽ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭﻣﺎﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﻣﺎ، ﺣﻀﻮﺭﺵ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﺯﻧﺪﻩ ﮔﯽ ﻣﺎﻥ ﺑﻪ
ﺷﺪﺕ ملموﺱ ﺍﺳﺖ .
ﮔﻤﺎﻥ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻢ ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﯼ ﻫﯿﭻ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ﺋﯽ ﺑﻪ ﺟﺰ " ﺻﺎﺩﻕ ﺧﺎﻥ " ﺩﺳﺖ ﮐﻢ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﯾﻦ
ﻫﻤﻪ ﻧﻘﺪ، ﺗﻔﺴﯿﺮ ﻭ ﺗﺤﻠﯿﻞ ﺑﻪ ﺭﺷﺘﻪ ﯼ ﺗﺤﺮﯾﺮ ﺩﺭﺁﻣﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ. ﻭ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺩ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﯼ ﺍﯾﻦ
ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺩﺭ ﻋﯿﻦ ﺣﺎﻝ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺟﺎﯾﮕﺎﻩ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﻠﻪ ﯼ ﺍﺩﺑﯿﺎﺕ ﺣﻔﻆ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻣﺎ،
ﺗﺎﺑﻮ ﻧﯿﺴﺖ ﻭ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻧﻘﺪﺍﺵ ﮐﺮﺩ. ﺍﻭ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﭘﯿﺸﺎﭘﯿﺶ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﮔﺎﻥ ﺁﺛﺎﺭﺵ ﺣﺮﮐﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﺮ ﺣﺴﺐ ﻣﻌﻤﻮﻝ ﭘﯿﺸﮕﺎﻡ ﺍﺳﺖ ﻭ ﭼﺎﭖ ﮐﺘﺎﺏ
ﻫﺎﯼ ﺍﺵ ﺩﺭ ﻣﺤﺪﻭﺩﯾﺘﯽ ﮐﺎﻣﻞ ، ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﻣﺨﻔﯽ ﻭ ﺯﯾﺮﺯﻣﯿﻨﯽ ﮔﻮﺍﻩ ﺑﺮ ﻭﺳﻌﺖ ﻧﮕﺎﻩ ﻭ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﺍﺵ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺗﻤﺎمیی ﻣﺪﺕ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﺵ.
ﯾﺎﺩﺵ ﮔﺮﺍﻣﯽ !
"ﻓﺮﺍﻗﯽ "
ﭼﻪ ﺑﯽ ﺗﺎﺑﺎﻧﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺍﺕ ﺍﯼ ﺩﻭﺭﯼ ﺍﺕ ﺁﺯﻣﻮﻥ ﺗﻠﺦ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﮕﻮﺭﯼ !
ﭼﻪ ﺑﯽ ﺗﺎﺑﺎﻧﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻃﻠﺐ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ !
ﺑﺮﭘﺸﺖ ﺳﻤﻨﺪﯼ
ﮔﻮﺋﯽ
ﻧﻮﺯ ﺯﯾﻦ
ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭﺵ ﻧﯿﺴﺖ.
ﻭ ﻓﺎﺻﻠﻪ
ﺗﺠﺮﺑﻪ ﺋﯽ ﺑﯽ ﻫﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ...
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
ارسالها: 2517
#220
Posted: 9 Apr 2013 22:11
بپاخيزي «به آفريد» در خراسان
مولفان تواريخ قيام ايرانيان استقلال طلب، نهم اپريل سال 744 ميلادي را روزي نوشته اند كه «به آفريد» در «زوزن» خراسان پرچم خود را بلند كرد. وي كه در اجتماع مردم با پيراهن سبز ظاهر مي شد و كلامي نافذ داشت از سوي مخالفانش متهم به جادوگري شده بود. قيام ايرانيان در گوشه و كنار وطن اندك زماني پس از اشغال ايران توسط عرب آغاز شده بود. تاريخ بپاخيزي ايرانيان استقلال طلب از درخشانترين فصول تاريخ عمومي (جهان) و آکنده از قهرماني و جانبازي است.
نام مولف:نوشیروان کیهانی زاده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7