ارسالها: 2517
#21
Posted: 10 Dec 2012 23:00
تصرف نينوا: روزي كه امپراتوري ستمگر آشور نابود شد ـ انتقال ایرانیان (کُردها) به شمال عراق پس از انهدام نینوا
شهر نينوه (نينوا مجاور موصل امروز) پايتخت امپراتوري آشور دهم و به قولي 14 دسامبر سال 612 پيش از ميلاد به تصرف نيروهاي مشترك دولتهاي ماد (ايران) و بابل (بين النهرين جنوبي) در آمد و آن امپراتوري كه در تاريخ شهرت ستمگري يافته است براي هميشه از ميان رفت. نيروهاي فاتح نينوا اين شهر را باخاك يكسان كردند كه ديگر آباد نشد.
انگيزه ويران كردن نينوا ظلم طولاني آشوريان به مادهاي ايراني و بابليان بود. دهها سال بود كه آشوريان بر سر مادها مي تاختند و آنان را جهت كار اجباري به اسارت مي بردند و ثروت آشور و اقتدار آن از همين برده گيري بود و مردان آشور تنها يك وظيفه داشتند و آن جنگ كردن بود. روحانيون مسيحي با تفسير انجيل ويراني نينوا را اراده خداوند در براندازي ظالمان نوشته اند.
همين حملات آشوريان و ستمگري آنان سبب شد كه مادها دولتي كه سراسر شمال غربي ايران را دربرمي گرفت به پايتختي همدان تشكيل دهند و با دولت بابل كه آن هم گرفتار حملات آشوريان بود متحد شوند و كار آن را بسازند. آشوريها (آسوری ها) از نژاد عرب بوده اند. پس از اضمحلال امپراتوري آشور دولت همدان هزاران ایرانی را با خانواده هایشان به منطقه آشورنشين انتقال داد تا آشوريان در اقليت قرارگيرند و بارديگر نتوانند دولت تشكيل دهند و كردهاي عراق سوريه و تركيه امروز اعقاب همان ايرانيان منتقله هستند. دولت ماد عمري طولاني نداشت و كوروش بزرگ كه از مادر ماد و از پدر پارسي بود با متحد ساختن سه طايفه ايراني (ماد پارت و پارس) كه مورخان غرب آنان را آرين هاي جنوبي مي خوانند ايران را به وجود آورد. در تاريخ عمومي كه در مدارس سراسر جهان تدريس مي شود از كوروش (سيروس = سايرس) به عنوان پدر ايران ياد شده است.
مادها يكي از سه طايفه يک قبيله آريايي هستند كه تقريبا همزمان به فلات ايران مهاجرت كرده بودند و در منطقه اي وسيع از ري و قفقاز جنوبي تا ايلام (سراسر شمالغربي ايران) به مرکزيت همدان سكني گزيده بودند و اين سه طايفه خويشاوند در قرن ششم پيش از ميلاد کشور واحد ايران را به وجود آوردند که مناطق و مرزهاي آن به صورت سنگنبشته از عهد باستان باقي مانده و مورخان سند مالکيت ايران و تنها کشور جهان که چنين سندي دارد خوانده اند. همزمان پارتها در خراسان و شرق درياي مازندران و پارسها در جنوب و شرق ايران (از محور ري به پايين تا رود سند و نصف النهار کشمير) اسكان يافته بودند و مادها به دليل همسايگي گرفتار هجوم هاي پي درپي آشوريان بودند. در آن زمان بزرگترين شهر مادها هكمتانه (همدان) بود كه يونانيان اكباتانا نوشته اند.
آنچه که از کاخ ظلم (کاخ امپراتوران آشور) باقي مانده است
نام مولف:نوشيروان کيهاني زاده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
ارسالها: 2517
#22
Posted: 10 Dec 2012 23:02
ضديت «رستم روز افزون» با شاه اسماعيل صفوي و بپاخيزي او در مازندران
«رستم روزافزون» از معاريف مازندران كه با استفاده از لشكركشي شاه اسماعيل صفوي به بغداد بر ضد او بپاخاسته بود دهم دسامبر سال 1509 ميلادي بر همه مازندران استيلا يافت و ادعا كرد كه از نسل ساسانيان است و حكومت بر ايران حق اوست. وی شاه اسماعیل را یک خارجی خوانده و گفته بود که شاه اسماعیل خودش را از تبار رومیان ترکمانان عرب ها و ...! معرفی کرده و هم شاه و هم درویش اعلام داشته که شاهی و درویشی همخوانی ندارند او یک جاه طلب است.
شاه اسماعيل كه پس از تصرف بغداد از طريق اهواز عازم شيراز بود براي وي اخطاريه فرستاد كه پس از بيرون راندن ازبكان از شمال شرقي خراسان براي بر انداختن او به مازندران خواهد رفت.
رستم پس از دريافت اين اخطاريه با شيبك خان رئيس ازبكان باب دوستي باز كرد. شاه اسماعيل كه از شيراز عازم كاشان شده بود در نامه ديگري خطاب به رستم اورا به خاطر متحد شدن با شيبك خان سزاوار مردن دانسته بود.
شاه اسماعيل سال بعد بر ازبكان پيروز شد و آنان را به آن سوي آمودريا عقب راند. شيبك خان در جنگ كشته شد ولي پيش از آن كه شاه اسماعيل رهسپار مازندران شود شنيد كه رستم درگذشته و يارانش آماده اعلام وفاداري نسبت به شاه اسماعيل هستند.
درباره مرگ رستم افسانه هاي متعدد وجود دارد از جمله اين كه پس از شنيدن خبر كشته شدن شيبك خان سكته كرده بود.
نام مولف:نوشيروان کيهاني زاده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
ارسالها: 2517
#23
Posted: 11 Dec 2012 17:28
لغو قرارداد تقسيم ايران از سوي لنين - سوء استفاده انگلستان از ناآگاهي ايرانيان و ضعف شديد وطندوستي دولتمردان وقت
از يازدهم تا چهاردهم دسامبر سال 1917 (دهه آخر آذر 1296 هجري خورشيدي) دولت انقلاب بلشويكي (توده اي) روسيه در چند اعلاميه جداگانه قراردادهاي تحميلي دولت تزاري روسيه به ايران و امتياز هاي كسب شده از ايران را لغو و از بدهي هاي پولي ايران به روسيه صرف نظر كرد.
لنين شخصا در اعلاميه اي كه در 14 دسامبر 1917 به امضاي او صادر شده بود عهدنامه اوت سال1907 انگلستان و روسيه داير بر تقسيم ايران به دو منطقه نفوذ و يك منطقه بي طرف في مابين و ضمائم محرمانه آن را ساقط از درجه اعتباراعلام داشت و تاكيد كرد كه هرگونه قرادادي كه با استقلال حاكميت ملي تماميت ارضي و آزادي ايرانيان مغايرت داشته و آن را محدود كند از اين لحظه بي اثر و كان لم يكن است و همه را پاره كرده و ديگر وجود خارجي كه بتوان به آنها استناد كرد نخواهند داشت.
مقامات مفلوك و ناآگاه دولت وقت تهران غفلت كردند كه بخواهند اکنون که نظام تزاري روسيه از ميان رفته قراردادهاي گلستان و تركمن چاي كه با ميانجي گري انگلستان تنظيم شده بود لغو و مناطق متصرفه به وطن بازگردانده شوند. ترديد نبود دولت انقلاب روسيه كه در آن زمان در مناطق شمال ارس با دشواري هاي متعدد رو به رو بود اين خواست را مي پذيرفت.
در پي اعلاميه لنين تروتسكي به عنوان كميسر نيروهاي مسلح روسيه اعلام داشت كه به واحدهاي نظامي روسيه كه بر طبق عهدنامه انگلستان و روسيه مبني بر تقسيم ايران در اين كشور مستقر شده اند دستور خروج فوري از ايران را داده است.
سران انقلاب روسيه سپس براي جلب اعتماد ايرانيان به حرفهاي خود «براوين» ديپلمات روسيه را به تهران فرستادند تا افكار عمومي ايران را حضورا از ماوقع آگاه سازد و به عنوان نماينده سياسي روسيه در ايران بماند.
۲۰روز پس از صدور اعلاميه لنين نيروهاي روسيه به فرماندهي ژنرال باراتف ايران را ترك گفتند. در همان روز كه آخرين واحد روس از ايران خارج مي شد نيروهاي انگليسي چند شهر را در كرمانشاه تصرف كردند كه دولت وقت ايران بالاخره به خود جرات داد و در بهمن همين سال از دولت انگلستان خواست كه با توجه به لغو عهدنامه دوجانبه 1907 از سوي لنين كه با كنار رفتن يك طرف قضيه از صورت عهدنامه خارج شده است لندن هم لغو آن را اعلام دارد و نيروهاي انگليسي را از قلمرو ايران بيرون برد واحد نظامي«اس پي آر» را كه افراد آن ايراني ولي مزد بگير انگلستان و زير نظر افسران انگليسي هستند منحل سازد به علاوه باشركت نمايندگان ايران در مذاكرات صلح ورساي مخالفت نكند و بپذيرد كه از كالاي انگليسي وارده به ايران عوارض گمركي گرفته شود و دخالت خود را در امور گمركي ايران تعديل كند و درآمد گمركات را پس از برداشت اقساط طلب خود به ايران مسترد دارد. بدبختي بزرگي است كه يك دولت باستاني بر گمركات خود هم حق دخالت نداشته باشد.
دولت انگلستان درست يك سال بعد (آذر ماه 1297) وعده تحويل نيروي نظامي دست ساخت خود - « اس پي آر» را به ايران و لغو قرار داد 1907 را داد كه بعدا معلوم شد كه اين را هم به خاطر قرارداد در دست تهيه سال 1919 معروف به قرار داد وثوق الدوله انجام داده بود تا بدون رقيب همه ايران را تحت الحمايه و تحت سرپرستي خود قرار دهد كه چون مجلس قرارداد تازه را رد كرد و مردم با پيدايش روشنفکران مستقل متوجه نيرنگها و نيز رشوه گيري وثوق الدوله براي امضاي قرارداد شدند از طريق ديگر وارد عمل شد و آن، راه اندازي كودتاي 1299 هجري خورشيدي (فوريه1921ميلادي) بود
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
ارسالها: 2517
#24
Posted: 12 Dec 2012 17:27
بهبهان و اختلاف نظر بر سر نامگذاری اين شهر
12 دسامبر سال 525 ميلادی در نشستی که در کاخ پادشاهی ايران در شهر تيسفون بر گزار شده بود تني چند از مقامهای کشوری و لشکری که تحت نفوذ افکار مزدک قرار داشتند با پيشنهاد بزرگ وزير قباد يکم شاه وقت ايران از دودمان ساسانيان به گذاردن نام قباد برشهر تازه ساز ميان شوش و استخر(شيراز) مخالفت کردند و گفتند که نبايد نام يک شاه زنده (در طول حيات او) بر يک شهر گذارده شود که تاريخ از اين عمل قضاوت تملق گويی خواهد کرد و قباد که خود او هم متمايل به انديشه های مزدک بود پذيرفت که نام ديگری بر شهر گذارده شود. پيشنهاد شد که نام شهر را «ارگان» بگذارند و پس از درگذشت قباد با جلب نظر جانشين او شهر به اسم وي تجديد نام يابد زيرا اين شهر تازه به دستور قباد و زير نظر مستقيم او ساخته شده بود و محل آن را نيز خود قباد در کنار رودخانه مارون تعيين کرده بود. رسم شاهان ساسانی بود که هر کدام يکی _ دو شهر تازه بسازند. به نوشته پاره ای ازمنابع بيزانس (قسطنطيه) قباد شخصا در اين جلسه خواسته بود که شهر تازه به نام او خوانده شود که به نظر درست نمی آيد.
شهر ارگان بعدا ويران و متروک شد _ احتمالا بر اثر زلزله و عوامل طبيعی _ و نفوس آن ترجيح دادند که به جای نقل مکان به شهر کوچک «بهانBohan » در همان نزديکی شهری به فاصله ای نه چندان دور در جنوب ارگان برای خود بسازند که پس از تکميل بنای اين شهر نام آن را «به بهان» به معنای بهتر از « بهان » گذاردند که تا به امروز باقی مانده است و شهری است قديمی.
بايد دانست که مزدک که انديشه های او در زمان حکومت قباد يکم ( گواد - کواد ) منتشر و ترويج شد پايه گذار سوسياليسم در جهان بشمار می رود.
نام مولف:نوشيروان کيهاني زاده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
ارسالها: 2517
#25
Posted: 12 Dec 2012 17:30
شکست نظامی ایران در نبرد نینوا (موصل) و آغاز پایان کار ساسانیان و نظم جهانی وقت
12 دسامبر 627 میلادی ارتش امپراتوری ایران در منطقه نینوا (موصل ـ شمال عراق امروز) از ارتش امپراتوری روم شرقی (بیزانس ـ بیزانتیوم Byzantium = Byzantine) شکست خورد و این شکست نه تنها آغاز پایان حکومت ساسانیان بر ایران بلکه نظم جهانی وقت و شروع یک دوران تاریخی نوین بود.
سکه زرّين خسرو پرویز
نهم دسامبر خسرو پرویز شاه وقت ایران میدان نبرد را ترک گفته و عازم بازگشت به تیسفون شده بود!. تا زمان بازگشت ناگهانی او اثری از ضعف در نیروهای ایران دیده نشده بود و احتمال شکست نمی رفت!. ژنرال ارمنی ـ ایرانی؛ رهازاد Razad = Rhazad
یکانهای نظامی ایران را در این جنگ فرماندهی می کرد. 12 دسامبر با کشته شدن این ژنرال در یک زد و خورد تن به تن (دو نفره) نیروهای ایران دست به ترک صحنه جنگ و عقب نشینی زدند. در این جنگ که به نبرد Battle of Nineveh معروف است شش هزار نظامی ایرانی کشته شدند.
خسروپرویز از سال 605 میلادی به مدت 24 سال بدون اینکه ضرورت داشته باشد متصرفات روم را در همه جهات مورد حمله قرارداده و نه تنها سوریه و فلسطین بلکه مصر را هم تصرف و یک ستون ارتش او تا کنار دیوارهای قسطنطنیه (استانبول) پیش رفته بود. همین پیشروی و پیروزی های نظامی اولیه ایران سبب شده بود که یک ژنرال رومی به نام هراکلیوس با کمک پدرش که او هم ژنرال بود برضد امپراتور Phocus دست به کودتا بزند و زمام حکومت را به دست گیرد و به جان ایران افتد ـ ایرانی که خسروپرویز ژنرالهایش را یکی پس از دیگری کشته فراری داده و یا خانه نشین کرده بود. قبلا چندبار ژنرال شاهین و ژنرال شهربراز هراکلیوس را شکست داده بودند. هراکلیوس با توجه به کشته شدن ژنرال شاهین و استقرار ژنرال شهربراز در مصر (اسکندریه) و پس از اجابت درخواست کمک از اقوام مهاجر از منطقه آلتایی به بالکان (هونها، آوارها و اقوام تُرکیک زبان) و با کمک نظامی این اقوام عازم جنگ با ایران شد. هر دو امپراتوری می دانستند که دیر و یا زود مورد حمله اعراب مسلمان قرار خواهند گرفت [که در دهه بعد از نبرد نینوا چنین شد] ولی به جای اتحاد راه جنگ با خودرا پیش گرفتند.
مورخان نظامی شکست ایران در نینوا را به حساب خستگی و فرسودگی ارتش و نبود ژنرالهایی بمانند بهرام مهران (بهرام چوبین) شاهین و شهربراز در میدان جنگ نوشته اند بعلاوه خروج ناگهانی شخص خسروپرویز در لحظه حساس از صحنه و بازگشت به تیسفون و پناه بردن به شراب که بزرگان کشور بعدا رای به بازداشت و سپس قتل او دادند و پسرش [شاه تازه] با هراکلیوس (فلاویوس هراکلیوس اوگوستوس Flavius Heraclius Augustus) صلح کرد. ارتش روم شرقی که در چند جنگ با ایران فرسوده شده بود در نبرد یرموک (آگوست سال 636 میلادی) از سپاه اسلام به فرماندهی خالد ابن ولید شکست خورد و سه ماه بعد هم یک سپاه ایران در قادسیه. هراکلیوس تا سال 641 و به مدت 31 سال بر روم شرقی حکومت کرد.
نام مولف:نوشیروان کیهانی زاده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
ارسالها: 2517
#26
Posted: 12 Dec 2012 17:34
آماده باش در اصفهان برای بازسازی شهر زلزله زده شماخي
12 دسامبر 1667دولت ایران (دوران حکومت صفويان) پس از دریافت خبر وقوع زلزله در شهر شماخی قفقاز (واقع در منطقه اران) و اطلاع از وسعت ویرانی و تلفات ناشی از آن براي بازسازي شهر نوعی حالت آماده باش اعلام و چند مقام را با پول کافی همراه دهها معمار و صدها کارگر از اصفهان روانه قفقاز کرد و مركز شهرستان را موقتا به باكو كه در 120 كيلومتري شرق شماخي واقع شده است منتقل ساخت. دولت وقت درعین حال به فرمانداران ایالات شمالی و شمال غربی ایران دستور داد که امکانات خودرا در اختیار هیات بازسازی شماخی بگذارند. اين زلزله 25 نوامبر سال 1667 و اوایل سلطنت صفي ميرزا (شاه سليمان صفوي) روي داده بود. تلفات این زلزله نزدیک به 80 هزار کشته گزارش شده بود. اين نخستين و آخرين زلزله شماخي نبود در سال 1191 ميلادي (زمان حكومت دودمان شروانشاهان حكام باقيمانده از عهد ساسانيان در قفقاز) يك زلزله شديد شماخی را ويران كرده بود. منطقه شماخي در طول هزاره دوم ميلادي 11 زلزله شديد به خود ديده است كه يكي ديگر از آنها در دوم دسامبر 1859 روي داده بود ديگري در سال 1902 و آخرين زمين لرزه در سال 2000. شماخي قرنها مركز حكومت شروانشاهان بود و خاقاني از شاعران بزرگ و قصيده سراي ايران كه در قرن دوازدهم ميلادي (1122 ـ 1190) مي زيست از همان منطقه برخاسته بود. قصيده ايوان مدائن او معروف است. شماخي در پي دور اول جنگهاي روسيه با ايران طبق قرارداد گلستان (منعقد در سال 1813 به میانجیگری انگلستان!) به روسيه داده شد. شماخي (شماخا) اينك از شهرهای جمهوري آذربايجان است.
نام مولف:نوشیروان کیهانی زاده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
ارسالها: 2517
#27
Posted: 12 Dec 2012 17:38
انتقال سلطنت به دودمان پهلوی و پیامدهای آن
12دسامبر سال 1925 ميلادی (1304 هجري خورشيدی و در آن سال مصادف با 22 آذرماه) مجلس موسسان که انتخاب اعضای آن پانزدهم آذر تکميل شده بود ظرف پنج جلسه در هفت روز چهار اصل از اصول متمم قانون اساسی مصوب سال 1906 را اصلاح کرد که برپايه آن حکومت قاجارها پايان يافت و سلطنت به دودمان پهلوی منتقل شد و دو روز بعد ژنرال رضاخان پهلوی در مجلس شورا حاضر شد سوگند وفاداری به قانون اساسی ياد کرد و رضاشاه شد. وي روز بعد (25 آذر) بر تخت سلطنت نشست و نزديک به 16 سال پادشاهی کرد.
رضا شاه آمد
مجلس شورا 43 روز پيش از مصوبه مجلس موسسان به نام سعادت ملت ايران انقراض قاجاريه را اعلام داشته بود و تا تعيين تکليف نطام حکومتي برغم مخالفت دكتر مصدق نماينده تهران موقتا ژنرال رضا پهلوي سردارِ سپه (فرمانده ارتش) و رئيس الوزراء (نخست وزير) را رئيس و مسئول کشور قرار داده بود. در جريان عزل دودمان قاجارها و پيش از اصلاح متمم قانون اساسي در تهران برسر زبان افتاده بود كه نظام حكومتي ايران «جمهوري» خواهد بود و سردار سپه (فرمانده ارتش) هم موافق جمهوري شدن ايران است.
از لحظه کودتای نظامی فوريه 1921 چنين تغييری قابل پيش بينی بود. ايرانيان از قاجاريه که حکومت آن ازسال 1794آغاز شده بود به سبب شکست ها تسليم شدنها تن به تجزيه ايران دادنها پسرفت ها و ضعف هاي متعدد که نشان داده بود راضی نبودند. قاجارها در اصل مغول تبار و از نسل «قاجار نويان» اميرزاده مغول بودند و پهلوی از مازندران بود و یک ایرانی الاصل.
مورخان این انتقال سلطنت ایران را رویدادی خوانده اند که بر تاریخ جهان تاثیر گذارد زیراکه پهلوی یکم با احیاء تفکّر ناسیونالیسم ایرانی تا مدتی مانع نفوذ مارکسیسم روس در اذهان ایرانیان شد و پهلوی دوم از متحدان بلوک غرب و حلقه موثری از زنجیر محاصره شوروی (کانتينمنت) بود که مسکو با دوبار خیزش نتوانست از این زنجیر عبور کند و برخاورمیانه که آمادگی پذیرش سوسیالیسم را [به سبب وجود جوامع طبقاتی و فاصله زیاد دارا و ندار نبود مقررات رفاه عمومی و فساد اداری و قضایی] داشت مسلط شود که در صورت تحقق این نفوذ مسیر تاریخ تغییر مي کرد و نظم دیگری در جهان برقرار می شد ـ نظمی متفاوت از وضعیت امروز.
احمد شاه رفت ولي مقامات دولتي و عمدتا عامل دولت لندن باقي ماندند!
نام مولف:نوشیروان کیهانی زاده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
ارسالها: 2517
#28
Posted: 12 Dec 2012 17:44
قره باغ درگذر تاريخ: صفويه هم به قره باغ خودمختاري داده بود
فتحعلي شاه در اوايل سلطنت
97 درصد شركت كنندگان در يك راي گيري عمومي (رفراندم) از تبديل قره باغ (ناگورني قره باغ) به يك كشور مستقل در قفقاز جنوبي حمايت كردند. در سه دهه اخير بر سر اين منطقه ميان ايروان و باكو اختلاف بوده است. در اين راي گيري داخلي که در دسامبر 2006 انجام شد (كه ممكن است مورد قبول كشورهاي ذينفع قرار نگيرد) طرح قانون اساسي قره باغ به رفراندم گذارده شده بود. قره باغ طبق قرارداد گلستان منعقد در 12 اكتبر 1813 از ايران جدا و به امپراتوري روسيه داده شد. اين قرارداد به ميانجيگري «Sir Gore Ousseleyسر گور اوزلي» نماينده انگلستان (دولت متحد روسيه در جنگ با فرانسه ناپلئون) و در پي يك جنگ 9 ساله ميان ايران و روسيه به اصرار انگلستان كه جاي فرانسه را در دربار فتحعلي شاه گرفته بود تنظيم و توسط حاج ميرزا ابوالحسن خان نماينده ايران امضاء شد. پاول سيسيانوفPavel Tsitsiianov ژنرال روس در سال 1805 قره باغ را به چنگ آورده بود كه ايرانيان او را ضمن توطئه اي كشتند و حاصل پيشرفتش را خنثي ساختند. واگذاري قره باغ به روسيه در قرارداد ننگين تركمنچاي منعقد در دهم فوريه 1828 نيز تاييد شد. اين منطقه عمدتا ارمني نشين هميشه براي روسيه دردسر ساز بود. ساكنان قره باغ باستان از مهاجران سيتي (سيستاني ـ تاجيك) بودند و در طول تاريخ تا سال 1923 كه بلشويك هاي روسيه ترتيبات ديگري براي قفقاز دادند به ايران وفادار مانده بودند. همين وفاداري باعث شده بود كه دولت صفويه (اصفهان) به آنان خودمختاري دهد. طبق قرارداد گلستان چهارده منطقه از قفقاز ايران به روسيه واگذار شد از جمله داغستان گرجستان، آبخازيه دربند شيروان گنجه قره باغ شكين مغان و ... كه قرارداد تركمنچاي ايروان (ارمنستان) و نخجوان را هم به روسيه واگذار و مرز شمال غربي ايران به ارس محدود شد.
نام مولف:نوشیروان کیهانی زاده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
ارسالها: 2517
#29
Posted: 13 Dec 2012 21:11
تقسيم نيروهاي مسلح ايران به چهار ارتش در زمان پادشاهي يزدگرد يکم
پس از دو سال مطالعه و بررسي 13 دسامبر سال 402 ميلادي يزدگرد يكم از دودمان ساساني بر تجديد سازمان نيروهاي مسلح ايران صحه گذارد. روابط حسنه ايران و روم در زمان يزدگرد يكم اين فرصت را به ژنرالهاي ايران داده بود كه بنشينند و پس از نزديك به دو قرن باتوجه به اوضاع جهان آن زمان و تهديد هاي تازه و با استفاده از تجربه گذشته به نوسازي سازمان ارتش بپردازند.
طبق سازمان تازه كه جزئيات آن در آرشيوهاي منتقل شده از قسطنطنيه به رم در سال 1453 آمده است نيروهاي مسلح ايران به چهار ارتش به اين شرح تقسيم شده بودند:
ارتش يكم قرارگاه ستاد در شهر مرو. واحدهاي اين ارتش موظف به جلوگيري از مهاجرت و يا تجاوز مسلحانه اقوام زرد و نيمه زرد ساکن شمال شرقي آسياي مركزي و شمال غربي چين[آلتائيک ها] به اين سوي سيردريا (سيحون) بودند. هيچگاه و در هيچ شرايطي از واحدهاي اين ارتش جز در همان منطقه نبايد استفاده مي شد زيرا كه به نظر طراحان اين سازمان بندي ورود اقوام مذكور كه تمدني عقب مانده و اخلاقياتي ضعيف داشتند به قلمرو ايران نه تنها تجاوز ارضي بود بلكه تخريب فرهنگي جبران ناپذير بشمار مي رفت. واحدهاي معروف به مرزبان كه قبلا به وجود آمده بودند و در مرزهاي شمال شرقي مستقر بودند بايد ضميمه اين ارتش مي شدند. در اين ارتش نسبت سوار و پياده يك و دو بود.
ارتش دوم قرارگاه سيّار. واحدهاي اين ارتش متساويا به دو سپاه تقسيم و در طرفين درياي گرگان (درياي مازندران ـ درياي قزوين = كاسپين) مستقر و از دربند قفقاز تا معابر داغستان و نقاط رخنه خزرها در غرب آرال (شرق درياي مازندران) محافظت مي كردند. واحدهاي اين ارتش به نسبت چهار و يك سوار و پياده بايد بودند. ارتش سوم ؛ قرارگاه تيسفون (جنوب بغداد)، اين ارتش از مرزهاي غربي و شمال غربي و پايتخت حراست مي كرد و بازدارنده روميان در صورت تعرض ناگهاني تا رسيدن ارتش هاي دو و چهار بود. ارتش چهارم قرارگاه سپاهان (اصفهان). اين ارتش كمكي و احتياط بود و جز آن قسمت از اين ارتش كه در سيستان و «قندهار امروز» مستقر بود براي كمك به ارتشهاي ديگر اعزام مي شد. ستاد اين ارتش در شرايط جنك مامور بسيج نيرو و جمع آوري و آموزش سرباز بود. نسبت رده ها نيز متغيير بود.
اين تقسيم بندي نشان مي دهد كه خطري در پارس (فارس امروز كرمان و يزد مكران و جزاير ) وجود نداشت.
اين سازمان تا پايان حكومت ساسانيان به مدت نزديك به دو و نيم قرن تغيير نيافت. همين انعطاف ناپدير بودن اين سازمان از دلايل شكست ايران ازاعراب شد و يزدگرد سوم ارتش يكم را به كمك نطلبيد بلكه خود پس از شكست نهاوند به سوي قرارگاه اين ارتش در مرو رفت كه همانجا كشته شد و پسر او هم نتوانست از واحد ثابت ارتش چهارم در سيستان استفاده كند. پس از فرو پاشي ارتش يكم بود كه اقوام غُز سلجوقيان و طوايف مربوط به ماورالنهر مهاجرت كردند. پس از پيوستن ايران به پيماي مركزي (سنتو) در دهه 1960 بارديگر نيروهاي نظامي ايران كه شامل ده لشكر بود به چهار ارتش تبديل شدند.
نام مولف:نوشیروان کیهانی زاده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
ارسالها: 2517
#30
Posted: 15 Dec 2012 18:57
ماجرای خواندنی قتل آلپ ارسلان
آلپ ارسلان (به معنای شیر شرزه) پسر چغری بیگ و دومین حکمران سلجوقی ایران (پس از عمویش طغرل) 15 دسامبر 1072 میلادی (24 آذرماه) درگذشت و در مرو مدفون شد. وی پنج روز پیش از مرگ در حضور جمع دستور اعدام یوسف خوارزمی فرمانده یک دژ نظامی (کوتوال) در ساحل آمودریا (رود جیحون) را داده بود که پس از یک مقاومت شدید دستگیر شده بود و اورا برای تعیین تکلیف نزد آلپ ارسلان آورده بودند. یوسف که مرگ خودرا نزدیک دید ناگهان خنجر برکشید (خنجر خودش و یا یکی از نگهبانان) و به سوی جایگاه آلپ ارسلان حمله برد. آلپ ارسلان که به تیراندازی خود اطمینان داشت نگهبانان را از مداخله منع کرد و تیر در کمان نهاد تا یوسف را بزند که با زیزاگ یوسف تیر خطا رفت و یوسف سینه آلپ ارسلان 43 ساله را با خنجر شکافت. آلپ ارسلان که اسلام آورده و نام محمد برخود گذارده بود تنها هشت سال حکومت کرد. از کارهای مهم او جنگ با دولت بیزانس (فسطنطنیه) در آناتولی است. وی بر سرزمینی از فرارود تا بین النهرین حکومت داشت. پس از او پسرش ملکشاه زمام امور را به دست گرفت.
نام مولف:نوشیروان کیهانی زاده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7