ارسالها: 3119
#291
Posted: 14 Oct 2015 19:06
دكتر مصدق در سازمان ملل و در واشنگتن انگلستان را عامل همه بد بختي هاي ايران اعلام كرد
نيمه دوم مهرماه 1330 (اكتبر 1951) بيشتر گزارشهاي سياسي رسانه ها در سراسر جهان در ارتباط با ايران بود زيرا كه دكترمحمد مصدق رئيس دولت وقت ايران در نيويورك بود تا از برحق بودن ايران در ملي كردن نفت خود و طرد نفوذ خارجي از ايران كه مغاير استقلال و حاكميت يك ملت است دفاع كند.
وي كه 14 مهر عازم نيويورك شده بود و در جلسه شوراي امنيت شركت كرده بود از آن پس هر روز چند مصاحبه و سخنراني در باره مظالم دولت انگلستان و مداخلات استعماري اين دولت در ايران از نخستين دهه قرن 19 تا به آن روز انجام مي داد.
دكتر مصدق ضمن اظهارات خود در شوراي امنيت بيشتر بدبختي هاي ايران در قرون 19 و 20 را نتيجه مداخلات انگلستان در ايران و سياست هاي آن دولت معرفي كرد كه باز هم حاضر نمي شود از سر ايرانيان بيدار شده از خواب غفلت دست بردارد. استدلال دكتر مصدق سبب شد كه شوراي امنيت تصميم بگيرد كه رسيدگي به قطعنامه انگلستان بر ضد ايران را موكول به صدور حكم دادگاه بين المللي (لاهه) كند.
مصدق 30 مهر براي ديدار با ترومن رئيس جمهوري وقت آمريكا از حزب دمكرات وارد واشنگتن شد و با رفتار و بيانات خود نظر مردم امريكا نسبت ايران روشن ساخت. استقبال مردم نيويورك و واشنگتن از دكتر مصدق كه گاهي بربدبختي ايرانيان گريه وزماني كه مصلحت ايجاب مي كرد غش مي كرد كم سابقه بود.
دين آچسن وزير امور خارجه وقت آمريکا که جداگانه با دکتر مصدق ملاقات و مذاکره کرده بود در خاطرات خود نوشته است : دکتر مصدق در حالي که سرش را بر بازوي پسرش دکتر غلامحسين که با او به آمريکا آمده بود تکيه داده بود به آهستگي قدم بر مي داشت ، ولي به محض اين که متوجه شد که ما براي استقبال از او رفته بوديم سر از بازوي پسر برداشت و بمانند يک جوان با گامهاي استوار به سوي ما آمد و در اينجا بود که فهميدم که ما با چگونه سياستمداري رو به رو هستيم و سبب غش کردن هاي او را درک کردم . او معمولا هنگامي خود را به غش کردن مي زد که مسير مذاکرات در جهت زيان ايران قرار مي گرفت و از آن پس آن را ديپلماسي گريه و غش نام نهاده بودم به همان گونه که رقص سرگرد سالم از گروه " افسران آزاد مصر " براي مردم سودان به منظور جلب نظر آنان به اتحاد با مصر را ديپلماسي رقص خوانده بودم . دين آچسن نوشته است : ترومن و من در مذاکره با مصدق قانع شديم که نبايد زياد تسليم نظر انگلستان در قبال مسئله نفت ايران ازجمله موافقت با تعرض نظامي انگلستان به منظو ر تصرف آبادان شويم. دکتر مصدق در مذاکرات ، در جايي که احساس مي کرد ممکن است به زيان ايران تمام شود چهره در هم مي کشيد و لجوجانه حاضر به گذشت نمي شد و من در چهره او که در لحظات ديگر متبسم بود " ناسيوناليسم ايراني " را که در تاريخ باستان خوانده بودم به وضوح مشاهده مي کردم.
دکتر مصدق پس از مذاکراه با مقامات آمريکايي و انجام چند مصاحبه در واشنگتن از طريق مصر به ميهن باز گشت. او در طول اقامت کوتاه خود در مصر نطقي ايراد کرد و در آن موهبت برخوردار بودن از استقلال و حاکميت ملي ، و طرد استعمار و آثار نکبت بار آن را مورد تاکيد قرار داد . جمال عبدالناصر پس از رسيدن به قدرت بارها گفته بود كه نطق دكتر مصدق در قاهره اورا منقلب كرد. افسران مصري كمتر از دو سال بعد به نظام سلطنتي دست نشانده انگلستان در مصر پايان دادند.
دكتر مصدق در جلسه سوم آذر ماه مجلس گزارش سفر خودرا مطرح و تاكيد كرد كه انگلستان نمي خواهد ما امور نفتمان را كه ميراث مشتركمان است در دست داشته باشيم و براي شكست دادنمان به هر دسيسه و نيرنگ دست خواهد زد، بايد متحد و مراقب باشيم.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#292
Posted: 15 Oct 2015 13:21
۲۵۵۲ سال تداوم دولت ایران بیش از هر کشور دیگر ـ نظرات عميق و جالب مورّخان و شرق شناسان در کنگره ایرانشناسی اکتبر 1971
اکتبر 1971 مراسم باشکوه دو هزار و پانصدمین سالروز «تکمیل ایجاد دولت واحد و نیز جامعه مشترک المنافع جهانی به مدیریت و رهبری ایران» ادامه داشت و سران کشورها و شرق شناسان که به این مراسم دعوت شده بودند درباره ایران و ایرانی اظهارنظر می کردند. این مراسم از 12 تا 16 اکتبر آن سال در پاسارگاد و تخت جمشید برگزار شده بود و بسیاری از سران کشورها درآن شرکت کرده بودند. به موازات این مراسم، جلسات بحث و سخنرانیِ بزرگترين كنگره ايران شناسي با شركت تقريبا همه شرق شناسان جهان و مورخان مربوط درجریان بود. سالروز صدور اعلامیه بابل با ده سال تاخیر برگزارشده بود، زیراکه به علت درآمد ناچیز ایران از نفت، بودجه آن تامین نمی شد.
استادان شرکت کننده در کنگره ایرانشناسی که سخنرانی های آنان ترجمه، چاپ و توزیع می شد و بعضا خبر رسانه ها قرار می گرفت گفته بودند که به رغم تصرف محدود و موقت ایران توسط مقدونی ها و عرب، دولت این کشور بیش از هر کشور دیگر تداوم داشته زیرا که فاتحان به استثناء چند دهه حکومت اولیه عرب، در ایران مستقر می شدند و تداوم دولت قطع و ایران از خارج اداره نمی شد. عباسیان که به دست ایرانیان برسر کار آمده بودند در بغداد که فاصله کوتاهی از پایتخت پیشین ایران (تیسفون) داشت استقرار یافتند و از ایرانیان برای اداره امور یاری جستند. این سخنرانان قیام های استقلال طلبانه ایرانیان ـ پس از سلطه عرب را در تاریخ بشر بی نظیر توصیف کرده بودند و گفته بودند که ایرانیان تنها ملت مسلمان شده آن زمان بودند که زبان ملی و آیین ها و رفتار خودرا حفظ کردند و مذهب شیعه را ترویج دادند تا ماهیت مستقل خودرا محفوظ بدارند. سخنرانان گفته بودند که همین تاریخ طولانی ایرانیان باعث شد که در عصر استعمار، قدرت های اروپایی آن را تصرف و قطعه ـ قطعه نکنند. دانشمندان، فلاسفه و ادیبان ایرانی در قرون وسطی که غرب در تاریکی و ظلمت بود با آثار و ابداعات خود تداوم پیشرفت فکری بشررا حفظ کردند. این سخنرانان متفق القول «فردوسی» را مظهر ناسیونالیسم ایرانی و زرتشت را آموزگار اخلاقیات و خوبی ها خواندند و گفتند که اصلاحات اداری خسروانوشیروان و اندرزهای خواجه نظام الملک به دولتمردان عامل تحولات اداری جهان امروز شده است. در همین کنگره اظهار امیدواری شده بود که قطعات جداشده ایرانزمین روزی ـ روزگاری طبق فرضیه کوروش، با هم زندگی و اتحاد برادرانه داشته باشند. همین کنگره قبول کرد که برای مسائل دنیا، جز تحقق فرضیه «جهان تک دولتی و جامعه مشترک المنافع جهانی» کوروش راه حلی نمی بینند. سلاح اتمی مانع جنگ هایی نظیر جنگ جهانی اول و دوم شده است ولی تعرض، ظلم، مداخله و استثمار در جهان به اشکال دیگر ادامه دارد.
کوروش با یک رشته تلاش پیگیر، تا اکتبر 559 پیش از میلاد موفق شد سه طایفه ایرانی؛ پارس، پارت و ماد را که هرکدام دولتهای محلی کوچکی داشتند یکپارچه کند. سپس کوشید که اقوام خویشاوند این 3 طایفه را وارد قلمرو خود کند و ایرانزمین به وجود آید. سعی بعدی کوورش این بود که سرزمین هایی را که سلاطینشان در طول زمان به ایرانیان تعرّض کرده بودند خلع سلاح و متحد ایران کند و آخرین آنها امپراتوری ستمگر بابل بود که کوروش 12 اکتبر 539 پایتخت آن را گشود [که «پروفسور بليك» به استناد كتب ديني در دايره المعارف كليساي مسيح، ورود کوروش به بابل را 13 اکتبر درج كرده است]. کوروش که با تصرف شهر بابل به هدف های خود رسیده بود همان روز (12 و یا13 اکتبر 539 پیش از میلاد) در این شهر تاسیس جامعه مشترک المنافع جهانی به رهبری و مدیریت ایران را اعلام داشت تا جنگ، فقر و تفاوت ها از میان برود و پس از مشاهده ظلم سلاطین بابل از نزدیک، چند روز بعد حقوق انسان و ملل را مشخص ساخت که بر استوانه سفالی درج شده و موجود است و نخستین اعلامیه حقوق بشر بشمار می آید. به این ترتیب امپراتوری ایرانیان در اکتبر 1961 دو هزار و پانصد ساله شده بود که مراسم سالروز آن در اکتبر 1971(مهرماه 1350) با ده سال تاخیر برگزار شد و تقویم رسمی ایران بعدا از هجری خورشیدی به آن مبداء تغییر یافت.
بخشی از اعلامیه اکتبر کوروش در اکتبر 539 پیش از میلاد مسیح از این قرار است:
مردم در رعايت آداب، رسوم و مذهب خود آزادند و قوانين محلي به همان صورت سابق اجرا خواهند شد. استقلال داخلي سرزمين ها محترم و محفوظ خواهد بود. تنها تغييري كه به وجود خواهد آمد اين است كه مناطق كه قبلا كشورهاي كوچك و ضعيفي بودند و هميشه دغدغه تعرض ديگران و زورگويي حاكمان خود را داشتند از اين پس بخشي از يك جامعه بزرگ مشترك المنافع (اتحاديه ملل) خواهند بود كه ضامن صلح، ثبات و آرامش آنها است كه در سايه آن هرگونه پيشرفت، به ويژه تجارت ميسّر و «حكومت قانون» تضمين خواهد بود و خودسري مشاهده نخواهد شد. اسيران جنگي پس از اتمام جنگ بايد آزاد و به اوطان خود بازگردانده شوند و فروش آنان و مصادره اموال اكيدا ممنوع خواهد بود. شهربان (ساتراپ) هر منطقه مسئول جان، مال، آزادی و حيثيت هر يك از اتباع در آن منطقه است و ....
مضمون آن قسمت از منشور كوروش كه در آن اختصاصا مردم بابل مورد خطاب قرار گرفته اند به اين شرح است:
بابليان نبايد نگران باشند، احدي به اسارت گرفته نمي شود، اموال كسي مصادره نخواهد شد مگر پس از رسيدگي كامل به جرمي كه مرتكب شده و پس از تاييد شخص او (كوروش)، سربازان فاتح حق خريد بدون پرداخت عوض و نيز چشمداشتي به مال ديگران نخواهند داشت و بدرفتاري نخواهند كرد و اگر تخلفي ديده شود شخصا رسيدگي خواهد كرد و ....
كوروش سپس اسيران بني اسرائيل را كه پاره اي از آنان از سال 586 پيش ازميلاد در بابل بازداشت بودند آزاد كرد و به اوطان خود باز گردانيد و هزينه تجديد بناي مساكنشان را از خزانه دولت ايران پرداخت كرد.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#293
Posted: 15 Oct 2015 13:24
روزي كه رصد خانه ديلميان آغاز بكار كرد
آغاز بكار رصدخانه ديلمي ايران به مديريت «ابوسهل كوهي طبري» را 15 اكتبر سال 987 ميلادي نوشته اند.
ابوسهل پسر رستم در زمان خود از رياضي دانان برجسته، و به رموز فضا و علم هيات آشنا بود و كار «رصد» ستارگان را از همين روز آغاز كرد. اين رصد خانه كه چند رياضي دان ديگر در آن به كار سرگرم شده بودند به تصميم و هزينه شرف الدوله ديلمي از اميران اين دودمان ميهندوست ايراني ساخته شده بود.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#294
Posted: 15 Oct 2015 13:26
استخدام معلم فرانسوي و اعزام دانشجو به فرانسه و پدید آمدن مشکل تلفّظ
23 مهر سال 1307 (15 اكتبر 1928) پانزده معلم فرانسوي استخدام شده از سوي دولت ايران براي تدريس وارد تهران شدند. دولت فرانسه براي پذيرش دانشجويان اعزامي ايران پيش شرط هايي در نظر گرفته بود از جمله دانستن زبان فرانسه و آشنايي با فرهنگ و طرز زندگي مردم اين كشور كه دولت وقت ايران را ناگزير به استخدام اين معلمان كرده بود.
نخستين دسته 110 نفري دانشجويان اعزامي 11 روز پيش از اين ( 12 مهر ماه 1307)، روانه فرانسه شده بودند. مهدي آذر (دکترطب)، محمدعلي ملكي (دكترطب)، مهدي بازرگان (مهندس)، رضا رادمنش (دكتر)، سيد احمد رضوي كرماني (مهندس) و سيد علي شايگان (دكتر) از اعضاي نخستين دسته دانشجويان اعزامي به فرنگ بودند.
اعزام دانشجو به فرانسه و استخدام معلم فرانسوی برای ایران مشکلی برای ایرانیان به وجود آورده است که ادامه دارد و این مشکل؛ تلفظ فرانسوی اسامی خاص و اصطلاحات علمی است که در جهان امروز تلفظ انگلیسی رایج است.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#295
Posted: 15 Oct 2015 13:28
اعتراض، اما خيلي دير
دو هفته پس از لغو پروانه نشر روزنامه «مرد امروز» كه مدير آن محمد مسعود بود، تازه انتقاد از اقدام شوراي عالي فرهنگ به لغو پروانه اين روزنامه آغاز شد!.
شوراي عالي فرهنگ هفتم مهرماه سال 1324 (سپتامبر 1945) پروانه «مرد امروز» را لغو كرده بود كه انتقاد از اين عمل شورا از بيست وسوم مهرماه! آغازشد و روزنامه ها با بكار بردن علامت تعجب و سئوال پرسيده بودند كه چطور شد شوراي عالي فرهنگ كه اعضاي آن از طبقه منوّر كشورند به اتفاق آراء! اين تصميم را گرفتند. چرا اين پيشنهاد حتي يك مخالف هم در شورا نداشت؟! و ....
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#296
Posted: 15 Oct 2015 13:29
مصوبه دولت درباره کتابي کردن ظلمهاي انگلستان به ايران و ايرانيان
۲۳ مهرماه 1331 (15 اکتبر 1952) شوراي وزيران دولت وقت ايران به ریاست محمد مصدق تصويب كرد كه براي آگاهي ايرانيان از مظالم انگلستان در میهن ِشان، عمليات و اقدامات دیپلمات ها، عوامل و كنسولگري هاي آن دولت در ايران و به ويژه از آغاز قرن بيستم تا ملي شدن صنعت نفت به صورت يك كتاب منتشر شود و همه اسناد و تصاویر موجود در اختيار مولفان كتاب قرار گيرد و نسخه هایی از این کتاب به کتابخانه های عمومی و کتابخانه های مدارس، معلمان کشور، روزنامه نگاران و کارکنان دولت داده شود.
شوراي وزيران ایران در مصوبه خود تاكيد كرده بود كه اين كتاب بايد به گونه اي نوشته و تنظيم شود كه مورد استناد پژوهشگران خارجي قرار گيرد تا جهانیان را از مداخلات انگلستان در ايران و به قهقرا فرستادن اين ملت و در عقب ماندگي نگهداشتن آن آگاه گردانند.
در پي انتشار خبر تصميم شوراي وزيران، چندین زبان دان اعلام آمادگي کردند که کتاب را به رايگان (بدون دريافت دستمزد) به زبانهاي انگليسي، فرانسه، آلمانی، عربي و اسپانيايي ترجمه کنند. این مصوّبه دولت ایران از آن پس برای ملل دیگر بویژه ملل استعمارزده الگو قرارگرفته است.
سه روز بعد (18 اکتبر 1952) چند ساعت پس از پخش بيانات دكتر مصدق نخست وزير وقت از راديو تهران که در آن تصميم به قطع روابط با انگلستان را براي مردم توجيه کرده بود، مصوبه مجلس در اين زمينه به سفارت انگلستان در تهران ابلاغ شد.
مردم كه اين خبر را از راديو تهران شنيده بودند از هر گوشه شهر به سوي خيابان فردوسي كه ساختمان سفارت در آن واقع است روانه شدند و ضمن برگزاري يك تظاهرات ضد انگليسي گسترده و دادن شعار، تابلوي سفارت را كه علامت رسمي دولت انگلستان بر آن وجود داشت، به عنوان مظهر استعمار از جاي بركندند و از سردر سفارت پايين آوردند. این کار 59 سال بعد (سه سال پیش) عینا تکرار و مناسبات لندن و تهران قطع شد ولی قوه مجریه جمهوری اسلامی به ریاست حسن روحانی که گفته شده است نزدیک به هاشمی رفسنجانی است در اکتبر 2013 تصمیم به تجدید روابط لندن و تهران ـ البته به صورت محدود گرفته است. اگر نظرسنجی شود گمان نمی رود حتی یک درصد ایرانیان راضی به داشتن رابطه با دولت لندن باشند زیرا می دانند که این دولت در طول دو قرن گذشته چه بلاها بر سر ایران و ایرانی آورده است.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#297
Posted: 15 Oct 2015 13:32
رفت و آمدهاي نفتي به تهران پس از رويداد براندازي 28 اَمُرداد 1332
در ده روز آخر مهرماه 1332 (اکتبر 1953) و كمتر از دوماه پس از براندازي 28 اَمَرداد، بازي نفت در تهران به اوج خود رسيد ـ ازجمله 21 مهرماه آن سال سه نماينده پارلماني حزب حاكم جمهوريخواه آمريكا وارد تهران شده بودند. چهار روز بعد از آنان «هوور» كارشناس آمريكايي نفت و سپس نفتي هاي چهار كشور اروپايي وارد تهران شدند. در همان روز ورود نفتي هاي اروپايي و آمريکا، زاهدي نخست وزير دولت كودتا يك كميسيون پنج نفري نفت تشكيل داد و ... و بالاخره 29 مهرماه آن سال وزير امور خارجه انگلستان بدون احساس شرم از بدبختي هايي كه اين دولت بر سر ايرانيان آورده بود اعلام كرد كه دست دوستي! به سوي ايران دراز مي كند، خواهان تجدید روابط دیپلماتیک دو کشور است و...
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#298
Posted: 15 Oct 2015 13:34
روزي كه كيخسرو سهرابجي موسقيدان ايراني تبار انگلستان درگذشت
پانزدهم اكتبر سال 1988كيخسرو شاپور سهرابجي روزنامه نگار و موسيقيدان برجسته ايراني تبار انگلستان در 96 سالگي درگذشت. وي 14 دسامبر 1892 در انگلستان به دنيا آمده بود و نامش را «لئون دادلي» گذارده بودند كه وي پس از رسيدن به سن قانوني، به ياد نياكانش و احترام به میهن گذشتگانش آن را به «كيخسرو شاپور سُهرابجي» تغيير داد. وي كه در رشته موسيقي و روزنامه نگاري ـ هردو ـ تحصيل كرده بود و مهارت فراوان در نوشتن آهنگ و نواختن پيانو به دست آورده بود دهها سال به موازات كار موسيقي، براي نشريات گزارش و نقد موسيقي مي نوشت. طبق كتاب ركوردها (گينِس)، وي طولاني ترين آهنگ پيانو را در طول تاريخ موسيقي نوشته است. كيخسروشاپور (عكس بالا) به دليل نوشتن پانصد صفحه آهنگ سمفوني، عنوان آهنگساز برجسته قرن بيستم را به خود اختصاص داده بود. وي براي ايتاليايي ها و اسپانيايي هم آهنگ نوشت.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#299
Posted: 15 Oct 2015 13:36
تبعید ناپلئون و جریان اتحاد او با ایران
تبعید ناپلئون بناپارت در جزیره سنت هلنا در اقیانوس اطلس که تا خشکی 2 هزار کیلومتر فاصله دارد از 15 اکتبر 1815 آغاز شد. وی زندانی انگلستان بود. ناپلئون پس از شکست در جنگ واترلو خودرا تسلیم کرده بود. مردی که روزگاری اروپا را درکنترل داشت شش سال در یک خانه چوبی غیر بهداشتی در سنت هلنای متعلق به دولت لندن بسر برد و پنجم ماه مه 1821 درگذشت. گویا دو پزشکی که از لندن برای درمان او به سنت هلن فرستاده شده بودند اقدامی برای رفع بیماری انجام نداده بودند و در این زمینه شایعاتی وجود دارد. ناپلئون در آخرین سال عمر خود خاطراتش را دیکته کرد که باقی مانده است. جسد ناپلئون که در یک گور بدون سنگ قبر (بدون داشتن نام) دفن بود در سال 1840 به اصرار دولت فرانسه و جلب موافقت لندن با یک ناو جنگی که بدنه آن را رنگ سیاه زده بودند به فرانسه حمل شد و مردم این کشوز در بندر «لهاور» و همچنین در پاریس از استخوانهای قهرمان ملی خود چنان استقبالی کردند که تا آن زمان، جهان به خود ندیده بود. ناپلئون بمانند همه فاتحان مرتکب اشتباه شد و اشتباه بزرگ او لشکرکشی به روسیه بود که بیشتر سربازان خودرا از دست داد و زوال او آغاز شد. همین اشتباه را عینا هیتلر مرتکب شد زیرا که «تاریخ» نخوانده بود. ناپلئون در اوج قدرت درصدد برآمد که با کمک ایران روسیه را در جنوب درگیر کند و انگلستان را از آسیای جنوبی (هندوستان) براند و برای این منظور چند افسر به ایران فرستاد تا ارتش ایران را نوسازی کنند، ولی پس از صلح با تزار روس در تیلسیت، قول و قرارهای خود با ایران را فراموش کرد و وطن مارا میان دو دشمن رها ساخت و قفقاز از دست رفت و .... این هم یکی از غفلت های ناپلئون بود.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#300
Posted: 17 Oct 2015 16:09
طرح لندن و مسکو به قراردادن اداره امور ایران در دست یک هیات امناء در پایان جنگ جهانی دوم، ولی ...
24مهرماه سال 1322(16 اكتبر 1943 ــ دوران جنگ جهاني دوم) وزيران امورخارجه آمريكا و انگلستان كه با شوروي ايران را در اشغال نظامي داشتند به تهران آمده بودند تا مقدمات نشست سران اين سه كشور را كه درجنگ بر ضد آلمان و ژاپن با هم متحد بودند در پايتخت ايران فراهم سازند و سپس براي تنظيم برنامه مذاكرات به مسكو بروند. تعيين تکليف ايران پس از جنگ، هم از جمله برنامه هاي اين نشست بود.
به نوشته دين آچسن وزير امورخارجه پيشين آمريكا كه در كتاب خاطرات او (نوشتاري و اوديويي) منعكس است، لندن و مسکو در سپتامبر سال 1941 (شهریور 1320)، پس از اشغال نظامی ایران و برکناری رضاشاه و تبعید او و برغم انجام مراسم سوگند در مجلس و شاه شدن محمدرضاشاه، قرار گذارده بودند كه پس از جنگ، امور دولتی ايران با حفظ تماميت ارضي تا تدوين و تصويب يك قانون اساسي تازه، زير نظر يك هيات امناء اداره شود و شاه همچنان اسما (در ظاهر) رئیس کشور باشد. [در زمان اشغال نظامی ایران، هنوز آمریکا وارد جنگ جهانی دوم نشده بود و در تعرض نظامی به ایران نقش نداشت و ماهها پس از ورود به جنگ، به عملیات لندن و مسکو در ایران پیوست.]. در اجلاس سران دولتهاي سه گانه در تهران كه از ششم آذر (28 نوامبر 1943) آغاز بكار كرد اين تصميم لغو شد و سران سه دولت در پايان اجلاس خود ضمن اعلاميه اي علاوه بر تماميت ارضي، استقلال و حاكميت ملي ايران را هم تضمين كردند.
هنوز از چگونگي اين تحول اطلاع جامعي در دست نيست، ولي روشن است كه ترس روزولت و چرچيل از اين بود كه استالين ايران از چنگ هيات امناء خارج سازد و ....
اسناد ي که تا کنون در این زمینه منتشره شده است، حكايت از آن دارد كه در نشست تهران، چون سران سه گانه كه هركدام بر پايه منافع ملي خود نظر جداگانه و متفاوتي درباره آينده ايران مطرح كرده بود و بنابراین، حصول توافق آسان به نظر نمی رسید و ادامه بحث هم در آن زمان به مصلحت نبود زيرا که جنگ هنوز با شدت ادامه داشت و نتيجه قابل پيش بيني نبود؛ راه ديگري نبود جز اينكه وضعيت سياسي ايران به همان صورتي كه بود (بدون تغيير) باقي بماند.
مورخان متاخر نوشته اند که بيم از توسعه طلبي استالين سبب شد که سران آمريکا و انگلستان بر تثبيت وضعيت سياسي ايران تاکيد کنند و قانون اساسي به همان صورت باقي بماند.
در جريان نشست تهران، شاه وقت تنها سه دقيقه با سران سه کشور ملاقات کرده بود آن هم براي گفتن «خير مقدم» . وي از اين ديدار کوتاه استفاده کرده و درخواست کرده بود که چون پدرش پير و بيمار است موافقت شود که از جزيره بد آب و هواي موريس به تبعيدگاه ديگري فرستاده شود که چرچيل پذيرفت و رضاشاه از جزیره موریس به افريقاي جنوبي منتقل شد که در همانجا در يوهانسبورگ درگذشت.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه