ارسالها: 3119
#301
Posted: 17 Oct 2015 16:10
قطع مناسبات ايران با انگلستان و نطق دکتر مصدق در مجلس در اين زمينه
دكتر مصدق 24 مهر ماه 1331 در مجلس شوراي ملي حضور يافت و قطع روابط با انگلستان را اعلام داشت. وي گفت كه قطع رابطه با اين دولت مداخله گر تاثير در روابط و علائق مردم دو كشور نخواهد داشت. ما در 19 ماه گذشته كوس رسوائي دولت استعمارگر انگلستان را زديم و آبرويش را در دنيا برديم و اقتدار آن را تا توانستيم تضعيف كرديم. اين دولت در اين مدت از تحريم اقتصادي ما، توسل به دولتهاي ديگر برضد ما، رشوه دادن به دست نشاندگان داخلي و تحريك ايادي خود در ايران و تهديد و ارعاب نتيجه نگرفت. قبلا تهديدهاي نظامي آن هم اثري نكرده بود. ما خواستيم كه با قطع روابط به اين تحريكات و تشبثات پايان دهيم. ما روابط گرگ با ميش را نمي خواهيم. در طول تاريخ، از اين روابط رنجهاي فراوان برده ايم. انگلستان مثل هر امپرياليست ديگر نمي خواهد ملل ضعيف رشد و ابراز وجود كنند و بنابراين داشتن رابطه با چنين دولتي درست و منطقي نبوده است. ما مي خواهيم رشد كنيم و روي پاي خود بايستيم و خودمان باشيم كه با داشتن رابطه با انگلستان، تحقق اين آرزو امكان پذير نخواهد بود. دكتر مصدق يك بار ديگر گفت كه شركت نفت انگلستان، ديگر روي ايران را هم نخواهد ديد. مجلس اقدام نخست وزير را با كف زدن و ابراز شادماني تاييد كرد.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#302
Posted: 17 Oct 2015 16:12
تاسيس تاتا ايرلاينز - عوامل لندن مانع صنعتي شدن ايران به دست پارسيان هند شدند
۱۵ اكتبر 1932 جهانگير تاتا از پارسيان هند شركت هواپيمايي «تاتا ايرلاينز» را تاسيس كرد كه در سال 1948 (16 سال بعد) دولت هند پس از كسب استقلال 49 درصد از سهام آن و در سال 1953 تعدادي ديگر از سهام را خريداري و اين شركت را به «ايراينديا» تغيير نام داد كه اينك هواپيمايي بين المللي هند است. جهانگير تاتا نخستين هواپيماي «تاتا ايرلاينز» از نوع «دهاويلند» را در اكتبر 1932 از كراچي از طريق احمدآباد تا بمبئي (مومباي) خلباني كرده بود. خانواده پارسي «تاتا» موسس تاسيسات صنعتي متعدد در هند هستند و صنعتي شدن هند را بايد مرهون آنان (گروه تاتا) دانست. يك سال پس از تاسيس «تاتا ايرلاينز»، خانواده تاتا و پارسيان هند با فرستادن نماينده به ايران، آمادگي خودرا براي صنعتي كردن و ايجاد يك خط هوايي در كشور نياكان به دولت تهران اعلام داشتند كه موثر واقع نشد. بعدا (در دوران حكومت دكتر مصدق)، مطبوعات وقت برپايه اسنادي كه به دست آمده بود نوشتند كه عوامل لندن كه در آن زمان هنوز در دولت پهلوي اول مديريت ها را به دست داشتند با كارشكني هاي خود مانع صنعتي شدن ايران به دست پارسيان هند شده بودند كه به وطن نياكان عشق مي ورزند. جهانگير تاتا 29 نوامبر 1993 در 89 سالگي درگذشت.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#303
Posted: 17 Oct 2015 16:14
يادداشتهاي بسيار جالب يك دريا نورد قرن دوم ميلادي ـ اشاره به رقابت دو ابرقدرت ايران و روم که باعث آرامش ساير ملل بود
يادداشتهاي باقي مانده از يك دريانورد يوناني كه بسال 106 ميلادي نگاشته شده و براي نخستين بار در 16 اكتبر سال 1921 به صورت ضميمه يك كتاب اكتشافات جغرافيايي انتشار يافته است در دقت دست كمي از گزارشهاي تنظيمي امروز ندارد. وي در اين يادداشتها نقشه راههاي كشتيراني درياي سرخ و غرب اقيانوس هند و اوضاع جغرافياي انساني، اقتصادي و طبيعي مناطق ساحلي اين آبها را ترسيم و روشن ساخته و از درياي سرخ و حاشيه اقيانوس هند به نام درياي «اِريتره Eritreaـ اينک نام کشوري 6 ميليوني در غرب درياي سرخ» اسم برده است. وي موكا (عَدَن و اينک بندري 800 هزار نفري در نزديکي باب المندب) را مهمترين بندر اين منطقه خوانده و نوشته است كه جزيره زنگبار مركز عمده تجارت برده سياهپوست و صدور ادويه است. از سومالي به عنوان سرزمين بدون حكومت و قانون نام برده (تقريبا همانند امروز) و حبشي ها را مردماني متمدن و بس آرامش طلب خوانده و نوشته است كه هرچه از آبهاي كم عرض اريتره درجهت جنوب دور شويم رنگ پوست مردم سياهتر، لبهايشان كلُفت تر و موهايشان مجعد و كوتاه و طول پاهايشان بلندتر از تنه آنها مي شود كه مردانشان دوندگاني خوب هستند و هيچگاه چوبدستي (نيزه) را از خود دور نمي سازند و ....
اين دريا نورد يوناني بدون ذكر نام دولت ها نوشته است كه در شرق و غرب درياي مركزي (مديترانه) دو دولت بسيار نيرومند و داراي قانون وجود دارد كه رقيب يكديگر هستند و در صلح نيستند و همين حالت دشمني ميان آنها باعث موازنه در ساير اقليم ها شده است و در جاهاي ديگر تداوم منازعات قبيله اي (داخلي) سبب شده است که با خارح از محدوده قبيله كاري نباشد و اين قبيله ها و دولت هاي محلي در عين حال همه از آن دو دولت مي ترسند.
ترديد نيست که دو دولت نيرومند مورد اشاره اين دريا نورد، ايران و روم بوده اند.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#304
Posted: 17 Oct 2015 16:16
تصرف «انشان» و طلوع دودمان هخامنشيان - اشاره ديگري به انديشه هاي کوروش
طبق نوشته هاي هرودوت و ساير مورخاني كه در زمينه تاريخ ايران باستان تحقيق كرده اند و كشفيات باستانشناسان، هخامنش از بزرگان پارس در نخستين ماه پاييز (اکتبر) سال 675 پيش از ميلاد شهر «انشان Anshan» واقع در 46 كيلومتري شمال شيراز امروز را تصرف كرد كه طلوع دودمان هخامنشيان است. شهر «انشان» يكي از دو پايتخت ايلام بود. پايتخت ديگر ايلام؛ شهر شوش بود. با اين فتح، نطفه امپراتوري ايران گذاشته شد كه هفت دهه بعد، كوروش دوم (كوروش بزرگ) با تصرف بابل آن را تكميل و در اكتبر سال 539 پيش از ميلاد در همين شهر آن را اعلام داشت كه شرح آن در استوانه كوروش آمده است. اين استوانه سفالي كه در موزه بريتانيا نگهداري مي شود در سال 1879 در كشفيات باستان شناسي بابل به دست آمد. همين استوانه نخستين منشور ملل و اعلاميه حقوق انسان شناخته شده كه سندي ارجمند و از افتخارات بشر است. در اين استوانه، كوروش از يك حكومت جهاني مركب از ملل متحد، مستقل و متساوي الحقوق نام برده و تاكيد بر رعايت حقوق و آزادي هاي انساني و حكومت كردن با رضايت ملت (دمكراسي) و حفظ جان و مال و حيثيت افراد و ساخت دنيايي به دور از ترس، ارعاب، و بي قانوني ياد كرده است.
پس از هخامنش، به ترتيب تيسپسTeispes، كوروش اول، آريارامنسAriaramnes و كامبيز اول بر پارس به پايتختي انشان حكومت كرده بودند. كوروش دوم (بزرگ) نوه پادشاه وقت ماد بود. پدر كوروش با هدف متحد ساختن دو طايفه ايراني ماد و پارس با «ماندانا» دختر پادشاه ماد كه مادر او نيز دختر پادشاه ليدي (آناتولي) بود ازدواج كرده بود. بنابراين كوروش خود را وارث حكومت همه ايران زمين مي دانست و كشور را يكپارچه كرد و زير نظر يك دولت مركزي قرار داد. وي به اخلاقيات و شئون انساني توجه خاص داشت و جنگ او با قوم ماساگتائه در منطقه «فرارود»عمدتا به اين دليل بود كه اين قوم حرمت ازدواج را رعايت نمي كرد و معاشرت زن و مرد و سکس علني (همبستر شدن در حضور ديگران) را عيب نمي دانستند، و چون از استپ هاي شمالي تر به منطقه تاجيكستان امروز نزديك شدند، كوروش واهمه كرد كه اسلوب زندگاني و روش معاشرت هاي آنان به ايران زمين وارد شود كه به جنگشان شتافت كه در سال 529 پيش از ميلاد جان باخت و جسد او را همان طور كه وصيت كرده بود به زادگاهش بازگردانيدند و در پاسارگاد دفن كردند و قبر او در طول 25 قرن از گزند زمانه مصون مانده و به ما رسيده است و اينك رسالت محافظت از آن بر عهده ما (همه ايراني تبارها) است.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#305
Posted: 17 Oct 2015 16:18
ابن بطوطه در شيراز
كرونيكلرها از اكتبر سال 1347 ميلادي به عنوان ماهي ياد كرده اند كه در آن «ابن بطوطه (تصويرمقابل)» جغرافي دان و سفرنامه نويس مغربي (مراكشي) در شهر شيراز در باره سعدي مطالعه مي كرد و در پي آن سعدي را نه تنها يك شاعر و نويسنده (استاد سخن)، بلكه يك فيلسوف بزرگ و يك آموزگار و اندرزگوي بي همتا به جهان معرفي كرد. ابن بطوطه برخي از اشعار سعدي را به فارسي نقل كرده از جمله:
تن آدمي شريف است به جان آدميت
نه همين لباس زيباست نشان آدميت
اگر آدمي به چشم است و دهان و گوش و بيني
چه ميان نقش ديوار و ميان آدميت
و شعر بني آدم و ....
ابن بطوطه كه به سال 1304 ميلادي در طنجه به دنيا آمده بود پژوهش جهانگردي را از 22سالگي آغاز كرد و از شمال آفريقا، همه خاور ميانه از جمله ايران زمين (سرزمين هاي واقع در فلات ايران)، جنوب روسيه، چين، هند، اندونزي و آفريقاي شرقي ديدن كرد و مطالعات لازم براي نوشتن كتاب خود را انجام داد. وي پس از ديدار ازكشور «مالي» در 1352 ميلادي، از طريق صحراي افريقا به ميهن خود بازگشت. ابن بطوطه در اين سفرها گاهي به عنوان سفير سيار رئيس كشور مغرب عربي (مراكش) هم عمل مي كرد و مي كوشيد كه ميان مراكش و دولتهاي مورد بازديد حسن تفاهم برقرار باشد.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#306
Posted: 17 Oct 2015 16:20
حملات احمدخان دُرّاني به هندوستان كه انگليسي ها سرگرم بلعيدن آن بودند و ....
۱۷ اكتبر سال 1759 احمدخان دُرّاني سومين حمله نظامي خود را به هندوستان آغاز كرد. وي در طول هفت سال سه بار به آن سرزمين حمله نظامي برده بود. احمدخان در ارتش ايران يك ژنرال بود كه پس از كودتاي نظامي دهم ژوئن 1747برضد نادرشاه افشار و قتل او، به زادگاهش افغانستان بازگشت و با استفاده از آشفتگي اوضاع ايران خودرا امير افغانها خواند كه تا آن زمان همواره ايراني خوانده مي شدند و ايراني تبار و داراي فرهنگ مشترک هستند. احمدخان از طايفه ابدالي كه درجريان تصرف هندوستان توسط نادر در مارس 1739 بمانند ساير افسران ارتش ايران همراه او بود در سه حمله خود به هند شمال غربي اين سرزمين را متصرف شد.
نخستين حمله نظامي احمدخان به هند ـ كه افغانها اورا احمدشاه مي خوانند و درزمان خود قندهار را آباد و ساختمانهاي متعدد بنا كرد ـ به تصرف لاهور انجاميد در سال 1752 صورت گرفت. حمله دوم در سال 1757 انجام شد. در جريان اين حمله، شهر دهلي 28 ژانويه همين سال به تصرف احمدخان در آمد. تصرف دهلي به دست احمد خان دولت هندوستان را بيش از هميشه تضعيف كرد و اين وضعيت به سود انگليسي ها تمام شد كه در آن زمان با فرانسه بر سر خوردن شبه قاره هند رقابت داشتند. وي در همين سال تمامي پنجاب را تصرف كرد.
حملات سه گانه احمدخان به هند در حالي صورت مي گرفت كه «رابرت كلايو» انگليسي سرگرم تصرف شرق و جنوب شرقي هند از جمله بنگال بود و ميان او و فرانسويان برخوردهايي صورت مي گرفت كه مرگ «علي وردي خان» حاكم بنگال در 21 اپريل سال 1756 به تسريع پيشروي انگليسي ها در شرق هندوستان کمک کرد و ....
احمدخان براي تامين اتحاد ميان طوايف افغان تلاش بسيار كرد و به همين دليل، بسياري از مورخان او را بنيادگذار افغانستان مي دانند. افغانستان نامي است كه انگليسي ها به آن داده اند و سپس عمومي شده است.
در همان زمان رابرت كلايو به ـ که از حملات افغانها به هند ابراز نگراني كرده بود ـ گزارش داده بود كه نگران افغانها نيست، زيرا وجود طوايف متعدد (افغان) كه دولت مركزي ايران در طول قرون و اعصار هركدامشان را در امور داخلي مستقل و خود راي بار آورده است مانع از آن مي شود كه براي مدتي طولاني زير لواي يک رئيس کل قرار گيرند و متحد واقعي باشند. به علاوه، شيعيان افغان زير بار سني ها كه در اكثريت هستند نمي روند. تاجيكها و خراساني ها كه در شمال و غرب سكونت دارند چون شهرنشين و باسواد هستند خودرا بيش از طوايف ديگر سزاوار حكومت مي دانند و با اين وضعيت و دلايل ديگر، تامين وحدت ميان آنان اگر محال نباشد بسيار دشوار است، و من (رابرت كلايو) به دلايل بسيار با پشتون ها (که در پاكستان «پاتان» ناميده مي شوند) وارد سازش نمي شوم، زيرا معروف به عهد شكني هستند.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#307
Posted: 17 Oct 2015 16:22
تحصن دكتر مصدق و اعتراض او به سوء جريان انتخابات سال 1328
۲۵ مهرماه 1328 ( 17 اكتبر 1949 ) سومين روز تحصن دكتر مصدق و 200 تن از رجال سياسي، روحاني، بازار و اهل قلم در اعتراض به سوء جريان انتخابات بود كه روز بعد به آن پايان دادند زيرا كه كميسيون انتخابات ادامه اخذ راي را متوقف ساخت.
دكتر مصدق قبل از تحصن، موارد تخلف از قانون و تقلب در اخذ راي را به كميسيون مربوط گزارش كرده بود ولي اطمينان نداشت كه سريعا مورد توجه قرار گيرد و دست به تحصن زد تا افكار عمومي را متوجه قانون شكني سازد.
درهمين روز بود كه دكتر مصدق گفت كه براي مردم ايران، داشتن دمكراسي واقعي از نان شب لازمتر است و اضافه كرده بود كه به سود حكومت است كه ايران از دمكراسي برخوردار باشد زيرا در اين صورت مردم تكاليف خود را بهتر انجام خواهند داد و از حكومت مصرانه خواهند خواست كه آن هم به وظايف خود دقيقا عمل كند. نمي توان بيش از اين مانع ورود موج دمكراتيزاسيون جهاني به ايران شد كه حق مسلم مردم است كه از يك دمكراسي و حق انتخاب به صورت حقيقي آن برخوردارباشند.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#308
Posted: 17 Oct 2015 16:24
هيجان تهراني ها از رفتار دوستانه و خودماني شارل دوگل در تهران
۲۵ مهرماه 1342 در دومين روز ديدار شارل دوگل رهبر فرانسويان از ايران مردم تهران از اين كه مي ديدند مردي به اين عظمت در اثناي عبور از خيابانها از خودرو پياده مي شود صف اسكورت را مي شكند و بدون ملاحظه تدابير امنيتي به ميان مردم مي رود و انان را در آغوش مي گيرد متعجب و شگفت زده شده بودند و براي ديدن وي آن چنان هيجان زده شده بودند كه بر سقف خودروهاي پارك شده در كنار خيابان مي ايستادند.
فرو رفتن سقف بيش از هزار خودرو در روز ورود دوگل كه در كاخ گلستان اقامت داشت به پليس گزارش شده بود كه بعدا دولت به پاره اي از صاحبان اين خودروها كه تهديد به دادن دادخواست به دادگستري كرده بودند غرامت پرداخت كرد.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#309
Posted: 17 Oct 2015 16:26
«تاريخ جنگهاي ژوستي ني ان» ـ توصيف «پروكوپيوس» از سرباز ايراني
«پروكوپيوس Procopius» مورّخ قرن ششم ميلادي (500 - 565)، 17اكتبر سال 553 ميلادي كتاب معروف خود تحت عنوان «جنگها [جنگهايJustinian و عمدتا با ايران]» را به پايان بُرد و نسخه اصلي آن را كه باقي مانده است به امپراتور وقت روم شرقي كه هزينه تدوين آن را پرداخت كرده بود تسليم كرد. اين كتاب در سال 1453 و اندكي پيش از آنكه قسطنطنيه به دست عثماني ها افتد به «رم» برده شد تا محفوظ بماند. اين كتاب عمدتا در شرح جنگهاي ايران و روم شرقي در عهد «ژوستي ني ان» است و مولف با اين كه يك تبعه روم بود، در اين كتاب تصوير جالبي از سرباز ايراني آن زمان ارائه داده و نوشته است كه سرباز ايراني اگر در ميدان نبرد مجروح شود ناله نمي كند و چنانچه به اسارت درآيد بر پاي فاتح نمي افتد و لابه نمي كند. سرباز ايراني جز به دستور فرمانده خود دست به عقب نشيني نمي زند.
پروکوپيوس Procopius Caesarensis (متولد 500 و متوفي در 565 ميلادي) که به مورخ قرن ششم معروف است جمعا هشت کتاب تاريخ نوشت و از جمله يک کتاب با عنوان «تاريخ محرمانه». تاريخ محرمانه او مربوط به جنجالهاي آن دوران است. وي در برخي از جنگهاي زمان «ژوستي ني ان Justinian »، با سپاهيان رومي همراه بود و صحنه هاي جنگ را مشاهده کرده بود. تاريخ جنگها يا «تاريخ جنگهاي ژوستي ني ان» شامل جنگهاي او با خسروانوشيروان، جنگ با «ژرمن هاي آرين نژاد» در ايتاليا و جنگ با وندالها در شمال افريقا بود.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#310
Posted: 19 Oct 2015 17:40
سالروز شکست ایران در جنگ اِربیل با اسکندر مقدونی و اضمحلال آن ابرقدرت عهد باستان ـ چرا و چگونه؟
یکم اکتبر سال 331 پیش از میلاد (نهم مهرماه)، ارتش 90 تا 100 هزار نفری ایران ازجمله 40 هزار سوار، 200 ارّابه جنگی (ارابه ـ Chariot چهار اسبه و چرخهای آنها مجهز به تیغه های یک متری برنده ـ Schythed) و 15 فیل جنگی در یک جنگ چند ساعته از ارتش 47 هزار نفری اسکندر مقدونی که تنها 7 هزار سوار داشت شکست خورد و چراغ عمر ابرقدرت وقت جهان (تنها ابرقدرت جهان به مدت دو قرن) خاموش شد. این جنگ که در جلگه شرق موصل امروز و نه چندان به دور از شهر اِربیل (اَربلا ـ کردستان عراق امروز) و در کنار دو ـ سه تَل (تپه) به نام تَل های گومِل روی داده بود سومین جنگ اسکندر با ایران بود که از 334 پیش از میلاد با ورود او و نیروهایش به قلمرو ایران و نبرد گرانیکوس (در نزدیکی داردانلِ ترکیه امروز) آغاز شده بود. نبرد دوم در سال 333 پیش از میلاد در ایسوس (ساحل مدیترانه ـ لِوانت) و نبرد سوم، دو سال پس از آن در اَربلا، و به نام نبرد گاوگامیلا Battle of Gaugamela.
در فاصله دو ساله میان نبردهای ایسوس و گاوگامیلا، اسکندر به خارج ساختن ایران از سوریه بزرگتر ازجمله بندر صور (لبنان امروز)، فلسطین (دژ غزّه)، مصر و تمامی منطقه مدیترانه دست زده بود که بدون ایستادگی محلی نبود. پادگانهای ایرانی در صور و غزّه ایستادگی طولانی و مردانه کرده بودند.
در پی زَهر خورانیده شدن اردشیر سوم ـ شاه هخامنشی ایران توسط بزرگ وزیر او «باگواش = باگوا» در 336 پیش از میلاد و تعیین یک شاهزاده کم تجربه، به تصمیم «باگواش» به جانشینی او که نام داریوش سوم بر وی گذارده شد و ایجاد ناخرسندی در پاره ای از ژنرال ها و ساتراپ ها و تولید بُخل و حسد میان برخی دیگر و وقوع مبارزه بر سر قدرت در دو پایتخت وقت (شوش و پرسپولیس) و گسترش فساد دولتی، اسکندر که در انتظار فرصت بود به بهانه آزادساختن یونانی زبانان آناتولیا (غرب ترکیه امروز) و قبرس از سلطه ایران و وارد ساختن این اتهام که عوامل ایران پدر او ـ فیلیپ دوم را زهر داده و کشته بودند به ایران لشکر کشید. دستگاه اطلاعاتی ارتش ایران به قدری ضعیف بود که متوجه نشده بود نیروهای اسکندر به نیزه های بلند 4 ـ 5 متری مجهز شده اند، تا راه مقابله به دست آید به علاوه، مِرسنِرهای یونانی ارتش ایران متمایل به اسکندر هستند و وفاداری به ایران ندارند. تعرّض اسکندر به ایران، دو سال پس از شاه شدن داریوش سوم آغاز شده بود. به رغم تجربه از نبرد گرانیکوس، داریوش سوم به کار مرسنرهای یونانی در ارتش ایران پایان نداد. اشتباه سیاسی او دادن پیشنهاد سازش و امتیاز فراوان به اسکندر بود که بر عزم او به فتح ایران افزود زیرا که دادن امتیاز نشانه ضعف و بیم است. یک اشتباه نظامی او، انتخاب یک جلگه در اِربیل به عنوان میدان نبرد و مقابله نظامیان بود که برای پیاده سنگین اسلحه یونان مناسب تر بود.
در نبرد گاوگامیلا، تیراندازان تپورستان (مازندران) معروف به آیمرد = اَمَرد (عمدتا ازشهر آمُل پایتخت وقت مازندران) و نیز 7 هزار سوار ارمنی به فرماندهی Orontes (یِرواند) ساتراپ ارمنستان که در قلب جبهه می جنگیدند تا آخرین نفس ایستادگی کردند و یرواند جان خودرا از دست داد. یک جناح ارتش ایران به فرماندهی «بسوش Bessus» ساتراپ باکتریا (شمال شرقی افغانستان امروز، منطقه فرارود ازجمله دره فرغانه و سمرقند، بخارا، مرو تا خُجَند) به مرکزیت باکترا (بلخ) با کشته شدن بسوش روحیه خودرا از دست داد و جناح دیگر ارتش به فرماندهی آدُرپاتِکان (آذرپایگان = آتش ـ نگهبان) و به نوشته مورخان یونانی، آتروپاتکان که نام آذربایجان از اسم اوست با مشاهده فرار داریوش سوم از میدان جنگ، دست به عقب نشینی زد. آدُورپاتکان ساتراپ ماد (کردستان و آذربایجان) بود. وی به داریوش سوم پیشنهاد کرد که به همدان (هِگمتانه = اِکبتانا = اِکباتان) برود و نیروهای شکست خورده را تجدید سازمان دهد که پذیرفت ولی چندی پس از اقامت در همدان، تصمیم گرفت به باکترا که در آن دوران ولیعهد نشین ایران بود (همچنانکه پس از ساسانیان و در دوران صفویه نیز شهر هرات ولیعهد نشین بود) و پشت به کوههای هندوکش و پامیر داشت برود که شاهزادگان هخامنشی ضمن راه اورا کشتند تا به دست اسکندر نیافتد و تحقیر نشود. آدُرپاتکان که چنین دید با اسکندر از در سازش در آمد و ساتراپی خودرا حفظ کرد. داریوش سوم برای جنگ با اسکندر یکانهای جنوب ایران (سیستان، کرمان و فارس امروز) را که احساسات ناسیونالیستی نیرومندتری داشتند احضار نکرده بود و دیدیم که یک واحد نظامی جنوب به فرماندهی آریو برزن چگونه ایستادگی تاریخ ساز کرد.
پس از پیروزی اسکندر، ایران برای مدتی طولانی زیر سلطه نبود و خراسانیان بپاخاستند و مقدونی ها را به مدیترانه ریختند و ایران دوباره و این بار به مدت 8 قرن ابرقدرت بود. همین خراسانیان به همان صورت به سلطه عرب نیز پایان دادند.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه