ارسالها: 3119
#331
Posted: 24 Oct 2015 13:41
سالروز درگذشت سردار اسعد بختياري مشروطه طلب معروف
دوم آبان سال 1296 (24 اكتبر 1917) سردار اسعد بختياري (عليقلي خان) كه كمك هاي موثر او، به دوره استبداد صغير پايان داده بود درگذشت و در اصفهان مدفون شد. مراسم ترحيم وي بسيار پرشكوه برگزار شد و به اين مناسبت شهر اصفهان يك روز تعطيل شده بود.
استبداد صغير با لغو مشروطيت از جانب محمدعلي شاه كه مورد پشتيباني روسيه بود آغاز شده بود. به دستور محمدعلي شاه، يك سرهنگ روس ساختمان مجلس در بهارستان را به توپ بسته بود كه سردار اسعد با 3 هزار سوار بختياري از اصفهان عازم تهران شد و با كمك نيروهاي ديگر و مشروطه خواهان مسلح گيلان و مازندران كه از شمال كشور آمده بودند پايتخت را تصرف کرد، به سلطنت محمدعلي شاه پايان داد و مشروطيت بار ديگر برقرار شد. درگذشت سردار اسعد همزمان با انقلاب بلشويكي (مارکسيستي) در روسيه بود.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#332
Posted: 24 Oct 2015 13:42
دليل قطع كمك غذايي آمريكا به ايران در اکتبر 1919: رشوه گرفتن وثوق الدوله از انگلستان
دوم آبان سال 1298 خورشيدي (24 اكتبر 1919) دولت وقت آمريکا كمك غذايي خودرا به ايران كه از زمان جنگ جهاني اول برقرار شده بود قطع كرد. علت قطع اين كمك كه هر ماه معادل دويست هزار تومان (پول آن زمان) بود امضاي قرارداد انگلستان با ايران معروف به قرارداد وثوق الدوله بود كه به موجب آن، انگليسي ها حاكم بر ماليه و ارتش ايران مي شدند و سهم روسها را كه پس از پيروزي انقلاب بلشويكي 1917 از صحنه ايران كنار رفته بودند به خود اختصاص مي دادند و با اين كه اين قرارداد كه با پرداخت رشوه به وثوق الدوله و دوتن از وزيرانش امضاء شده بود هرگز به تصويب مجلس نرسيد انگليسي ها پس از امضاء، آن را قطعي تلقي كرده و مالك الرقاب ايران شده بودند به گونه اي كه اين عمل، دولت آمريكا را هم كه تازه مي خواست در امور جهاني فعال شود خشمگين ساخته بود. روزنامه هاي آمريكا در همان زمان تيتر زده بودند: 3 آزمند ايران را بدون اطلاع ايرانيان فروختند!. اين تيتر و مقالات ديگر اين روزنامه ها بود كه دولت وقت آمريكا را وادار به اعتراض و قطع كمكهاي غذايي خود در ايران كرد. در آن زمان ايران فاقد درآمد نفت بود كه درآمدي بادآورده (بدون زحمتكشي) تلقي مي شود. در زمان جنگ جهاني اول ايران دچار بيماري هاي همه گير و تا حدي قحطي شده بود.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#333
Posted: 24 Oct 2015 13:43
حزب دمكرات قوام السلطنه و رژه اعضاي آن در خيابانهاي تهران
۲۴اکتبر سال 1946 (دوم آبان 1325 خورشيدي) فرماندار نظامي تهران نسبت به رژه اعضاي حزب دمكرات سريع التاسيس قوام السلطنه (نخست وزير وقت) كه روز پيش از آن (يکم آبان) درخيابانهاي تهران صورت گرفته بود اعتراض كرد و آن را نقض مقررات حكومت نظامي خواند كه تشكيل اجتماعات را ممنوع ساخته است. مقرّ اين حزب در زمان تاسيس، ساختماني بود كه بعدا در محل آن (چهار راه انقلاب)، پارك دانشجو ساخته شده است. هدف قوام از برگزاري آن رژه شتابزده اين بود كه در برابر حزب توده و احزاب ملي گرا، قدرت نمايي حزبي كرده باشد تا به ائتلاف با او جلب شوند. احمد آرامش رئيس تبليغات اين حزب بود كه به نوشته روزنامه هاي مخالف (در آن زمان) همه اش هم تبليغ بود. اين روزنامه ها نوشته بودند كه با وعده استخدام دولتي، اين عده را كه عموما بازواني ستبر داشتند به حزب جذب كرده بودند. بعدا بيشتر اين عده را در موسساتي نظير شهرداري و اداره كل تبليغات استخدام كردند و تا دهه 1350 در سازمانهاي وابسته به ادارات انتشارات و راديو به «دمكراتي هاي قوام السلطنه» معروف بودند.
درست ده سال بعد كه امير اسدالله علم حزب مردم را در چند قدمي محل سابق حزب دمكرات قوام السلطنه (ابتداي خيابان صباي شمالي) تاسيس كرد كساني كه سابقه حزب قوام السلطنه را مي دانستند به شوخي مي گفتند: حزب دمكرات علم! مخصوصا كه شايع شده بود كه «علم» هم وعده شغل داده و چند شركت به منظور اين كار تاسيس كرده است!.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#334
Posted: 25 Oct 2015 09:07
پيمان ايران و اتحاديه يونانيان، نتايج آن و تكرار تاريخ
۲۵ اكتبرسال 449 پيش از ميلاد درشهر شوش ميان دولت ايران و رئيس هيات اعزامي اتحاديه يونانيان معاهده اي امضاء شد كه به موجب آن اين اتحاديه حاكميت ايران برقبرس را به رسميت شناخت و قول به انحلال اتحاديه «دلوس» داد و در عوض دولت ايران پذيرفت كه به شهرهاي يوناني زبان آسياي صغير (شهرهاي ساحلي غربي تركيه امروز، و در آن زمان معروف به ايوني) استقلال داخلي بدهد به اين شرط كه ماليات مقرر را بپردارند و در صورت نياز براي ايران كشتي بسازند و برحسب جمعيت خود نظامي بدهند. مورخان اروپايي اين عهدنامه را به نام رئيس هيات نمايندگي يونانيان «عهدنامه كالياس» نامگذاري كرده اند.
شاه وقت، اردشير، از دودمان هخامنشي كه پلوتارك اورا به نقل از يونانيان باستان، «اردشير درازدست» نوشته است دستور اجراي اين معاهده را داد و شهرهاي يوناني زبان آسياي صغير (ايوني) به شوراهاي انتخابي اين شهرها سپرده شدند، ولي اتحاديه «دِلوس» مركب از كشور ــ شهرهاي يوناني، به تحريك آتن حاضر به انحالال خود نشد و نقض عهد كرد كه دولت ايران مجبور شد چند سال بعد و پس از آغاز جنگ ميان آتن و اسپارت معروف به«جنگ پلوپونِز»، محرمانه به اسپارت كمك برساند و آتن نابود شود.
2438 سال پس از عهدنامه «كالياس»، توافق مشابهي در جهان ميان دو بلوك شرق و غرب حاصل شد كه بر پايه آن اگر بلوك شرق (پيمان ورشو) خود را منحل كند، اتحاديه اتلانتيك شمالي (ناتو) هم دست كم از صورت نظامي خارج خواهد شد كه ديديم پس از انحلال پيمان ورشو چنين نشد و «ناتو» دست به توسعه خود در قلمرو سابق پيمان ورشو هم زده و حتي وارد خاك شوروي سابق شده است و ....
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#335
Posted: 25 Oct 2015 09:09
زماني که اَرشَك (اَشك يكم) كوشش خودرا براي نجات ايران آغاز مي كند
مورخاني كه روي تاريخ ايران باستان كار كرده اند در اين كه اَرشَك (اَشك يكم) حكمران خراسان كوشش پي گير خودرا از اكتبر سال 256 پيش از ميلاد براي نجات ايران آغاز كرده بود متفق القول هستند و دو مورخ آمريكايي ــ ساندرسون و لامبرتون ــ در سال 1900 ميلادي آغاز اين تلاش را 25 اكتبر آن سال اعلام داشتند.
اسكندر مقدوني پس از فتح ايران، هر شهر ايرانزمين را به يك حكمران محلي سپرده بود و سياستي را به اجرا گذارده بود كه هيچكدام از اين حاكمان نتوانند با هم برسر تاسيس دولت واحدي در ايران كنار آيند.
سلوكي ها ـ جانشينان اسكندر در ايران ـ در انتاكيه و سلوكيه مي نشستند و نظارت دقيقي بر همه ايران به ويژه خراسان بزرگتر نمي توانستند داشته باشند. به علاوه، از آغاز دهه 260 پيش از ميلاد ميان آنان و جانشينان اسكندر در مصر دشمني و رقابت شديد پديد آمده بود. جانشينان اسكندر در خاك اصلي يونان هم با بپاخيزي هاي محلي روبه رو بودند. از سوي ديگر روميان نيز داشتند قدرت مي گرفتند، ولي در آن زمان توجه روميان عمدتا معطوف به كارتاژي ها (شمال افريقا به مرکزيت تونس امروز) بود كه از قدرت دريايي چشمگير برخوردار بودند و شبه جزيره ايتاليا را تهديد مي كردند. در اين وضعيت، ارشك از طايفه ايراني پارت ــ يكي از سه طايفه تشكيل دهنده قبيله واحد آرين هاي جنوبي كه به فلات ايران مهاجرت كرده بودند ـ و در خراسان بزرگتر (از شرق درياي کسپين = قزوين ـ درياي مازندران يا درياي گرگان به سمت شرق از جمله منطقه دامغان) مي زيستند تصميم به نجات حاکميت ملي و احياء دولت واحد ايران گرفت و با حكمرانان مناطق مجاور ازجمله سُغديا (تاجيكستان امروز) تماس گرفت و آنان را همفكر خود ساخت و در زماني كوتاه همه خراسان تا کوههاي پامير و رود سيحون (سيردريا) را تحت يك پرچم متحد ساخت و روابط اين منطقه را با سلوكي ها كه درگير استقلال طلبي شهرهاي آسياي صغير (ترکيه امروز) بودند قطع كرد و شهر «نسا» را [به فاصله اي نه چندان دور از توس ـ در شمال سرخس] ساخت كه به نام او « اشك آباد» خوانده مي شود. [اشک آباد اينک پایتخت ترکمنستان و معلوم نيست كه چرا در ايران امروز «عشق آباد» تلفظ مي شود، احتمالا بر اثر تلقین روس های تزاري که در دولت وقت تهران نفوذ داشتند و پس از افتادن مناطق شمال شرقي ايران با سازش با دولت لندن که افغانستان را از ايران جدا کرده بود به دست آنان ـ اين قسمت از متصرفات روس ها بعدا و در قرن بيستم ترکمنستان نام گرفت که پس از فروپاشي جماهير شوروي استقلال يافته است.].
اشک يکم سپس گرگان، مازندران و نواحي اطراف را آزاد كرد و در جنگ سال 250 پيش از ميلاد بر سلوكي ها پيروز شد و شهر صددروازه (دامغان) را نامزد پايتختي ايران كرد.
پس از اشک يکم برادرش «تيرداد» كه مورخان عنوان اَشك دوم بر وي نهاده اند در همين شهر در مراسمي كه بر پا شده بود برجاي او نشست و افتخار احياء دولت مستقل و واحد ايران را با شكست دادن سلوكي ها نصيب خود ساخت و از اين زمان به بعد، مورخان شرق اين دودمان را «اشكانيان» و مورخان غرب «پارتيان» خوانده اند كه شيفته فلسفه يونان و دمكراسي بودند و مطالعه افكار فلاسفه يوناني كه از زمان اسكندر در ايران رواج يافته بود و فراگرفتن دست كم مقدمات خواندن و نوشتن زبان يوناني به عنوان زبان علمي وقت تا مدتي صورت مي گرفت. دولت اين دودمان داراي پارلمان بود و نصب و عزل ژنرال هاي ارشد در دست شاه نبود كه خود منتخب سناي ايران (مِهستان) بود. گاهي مهستان نظر به شايستگي، شخص شاه را ژنرال ارشد اعلام مي كرد كه در اين صورت بايد با ارتش به جنگ مي رفت. به خاطر اين كه سكه هاي اشكاني بين المللي باشد يك سوي سكه را به يوناني ضرب مي كردند كه زبان علمي آن زمان بود. براي نزديك بودن به قلمرو روم، اشكانيان بعدا شهر تيسفون (واقع در جنوب بغداد) را در كنار دجله ساختند و پايتخت را به اين شهر منتقل كردند كه تا قرن هفتم ميلادي پايتخت ايران بود.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#336
Posted: 25 Oct 2015 09:11
روزي که سردارِ سپه (ژنرال رضا پهلوي) رئيس الوزراء شد
سوم آبان 1302 هجري خورشيدي (25 اكتبر 1923) سلطان احمد شاه قاجار ژنرال رضاخان پهلوي سردارِ سپه را رئيس الوزراء دولت ايران كرد و هشت روز پس از اين انتصاب عازم اروپا شد؛ رفتي كه بازگشت نداشت.
اين ظاهر قضيه بود و جزئيات پشت پرده به دليل كار اساسي نشدن روي تاريخ معاصر ايران هنوز در دسترس نيست. تاريخ معاصر ايران عمدتا نقل قول و نقل خاطرات و كتابهاي منتشره در هر دوره است كه نمي توانند دقيق و خالي از غرض باشند.
در پي اين انتصاب، ژنرال رضاخان ضمن اشاره به كارهايي كه براي نوسازي ارتش ايران و دادن شكل واقعي به آن و بر قراري امنيت در كشور به عمل آورده بود به اعلام برنامه كار خود پرداخت و پاسداري از حقوق كشور و اجراي دقيق قوانين و برقرارداشتن حكومت قانون و نظم و نسق را سرلوحه اين برنامه خواند.
وي چند روز بعد وعده داد كه كساني كه با خارجي تماس داشته اند و اين اقدام آنان به زيان وطن تمام شده است تنبيه خواهند شد و با اعلام اين مطلب نه تنها خواست كه شايعه هرگونه ارتباط غير متعارف خود با بيگانه را تكذيب كند بلكه انزجارش را از اين قبيل تماسها آشكار سازد.
به رغم اين وعده، بررسي پيشينه مدیران سازمان های دولتی نشان مي دهد که همان رجال [معلوم الحال] سابق بودند و بنابراین تا نیمه دهه بعد، تنها ظاهر کار تغییر یافت. با قدرت گرفتن هیتلر در آلمان و رفع تورّم پول در این کشور [که آلمانی هارا عاصی کرده بود] و پیش از او، رئیس دولت شدن موسولینی در ایتالیا و هر دو ـ رقیب و دشمن دولت لندن، رضاشاه تغییر روش داد و وارد اصل عمل شد و سوم آبان 1318 (25 اكتبر 1939 و درست 16 سال پس از نخست وزیرشدنش) دكتر احمد متين دفتري داماد دكتر مصدق را كه شهرت ناسيوناليستي و هواداري از آلمان داشت و در آن راه تعصب مي ورزيد نخست وزير ايران كرد و تفسیرنگاران اروپايی نوشتند که بالاخره رضاشاه برای بیرون کشیدن ايران از زير بار نفوذ لندن وارد اقدام شد.
درست دو سال بعد (شهريور 1320) و پس از کناره گیری رضاشاه تحت فشار لندن، همان رجال [معلوم الحال] به مقامات سابق خود بازگشتند و ....
در ایراندوستی پهلوی یکم تردید نیست که یک ایرانی اصیل بود و از میان توده مردم برخاسته بود ولی عیب کار در اين بود که اطلاعات و تجربه او در زمان به قدرت رسيدن، نظامي و سپاهيگري بود.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#337
Posted: 25 Oct 2015 09:12
روزي که دكتر متين دفتري، يک ناسيوناليست ايراني هوادار آلمان نخست وزير ايران شد و ...
سوم آبان 1318 (25 اكتبر 1939) چند هفته پس از آغاز جنگ جهاني دوم و زماني كه اخبار پيروزي هاي آلمان گوش فلك را كَر كرده بود، رضاشاه دكتر احمد متين دفتري داماد دكتر مصدق را كه شهرت ناسيوناليستي و هواداري از آلمان داشت و در اين هواداري تعصب مي ورزيد نخست وزير ايران كرد.
روزنامه هاي اروپاي غربي اين انتصاب را گامي براي نزديك شدن هرچه بيشتر رضاشاه به دولت وقت آلمان و جلب دوستي آن دولت قلمداد كردند و مطبوعات فرانسوي زبان نوشتند كه رضاشاه در باطن مي كوشد كه ايران از زير بار نفوذ انگلستان كاملا برهد و اينك فرصت مناسبي به دست آورده است.
سه روز پس از انتصاب دكتر متين دفتري به نخست وزيري بود كه دولت ايران محرمانه به هيتلر اطلاع داد كه شوروي نسبت به ايران نظر سوء دارد و همين خبر بر سوء ظن هيتلر نسبت به استالين که باهم قرارداد عدم تعرض داشتند و آلمان نيمي از لهستان را به شوروي بخشيده بود افزود. تحولات بعدي و يک خواست استالين در مورد ايران و بلغارستان باعث شد که هيتلر نسبت به استالين تغيير نظر دهد و به تدريج به قدري نسبت به وي دچار سوء ظن شد كه علي رغم نظر ژنرالهايش دستور تهاجم به شوروي را صادر كرد. هيتلر قبلا و در جريان مذاکرات با موسوليني براي انعقاد پيمان پولادين خواسته بود که مسکو وارد اين پيمان شود که موسوليني مخالفت کرده بود. به باور مورخان، اگر اين مخالفت نبود اينک جهان چهره ديگري داشت و نقشه هاي جغرافيايي اين نبود که مي بينيم.
شنيده شده است كه دكتر متين دفتري هرگاه خبري از شكست نظامي آلمان در يك جبهه مي شنيد نه تنها آن را دروغ مي دانست بلكه غمزده و خشمگين مي شد و در ملاقاتهاي خود با رضاشاه [که زبان ديگري جز فارسي نمي دانست] همه اش از پيروزي هاي آلمان مي گفت. مخالفان دكتر متين دفتري گفته اند كه همين تلقين هاي او [خاطر مبارک آسوده باشد] باعث ترديد رضاشاه از اتخاذ يك سياست درست شده بود كه بالاخره به اشغال نظامي ايران از سوي دولتهاي در حال جنگ با المان انجاميد.
پس از اشغال نظامي ايران توسط انگلستان و شوروي، با اين كه دكتر متين دفتري مدتها بود كه ديگر نخست وزير نبود به اتهام هواداري از آلما ن و تشويق رضاشاه به حمايت از آن دولت به زندان متفقين افتاد و دوسال زنداني بود.
دكتر متين دفتري بعدا سالها نماينده مجلس و سناتور بود و در سالهاي دهه 1340 از فعالان رديف اول مبارزه با آلودگي هوا در تهران بشمار مي رفت. فعاليت او در اين راه از طريق نطق و مصاحبه و مذاكره با مقامات وقت به حدي بود كه اورا «آقاي شماره يك ضد دود» لقب داده بودند.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#338
Posted: 25 Oct 2015 09:14
نام امير كبير بر سد كرج ـ اشاره اي به کارهاي او
بالاخره سوم آبان سال 1340 (25 اكتبر 1961) نام دولتمرد بزرگ و ايراندوست، امير كبير (ميرزا تقي خان فراهاني)، بر سد كرج گذارده شد.
يكي از برنامه هاي امير كبير (متولد 1807 و مقتول در دهم ژانويه 1852)، انتقال آب رودخانه كرج به تهران بود كه با ساختن اين سد تحقق يافته است. امير كبير که ناجوانمردانه به دستور ناصرالدين شاه و در تبعيد در منطقه کاشان مقتول شده بود در زمان اقتدار، بر روي رود کرخه يک سد و در شوشتر يک پل ساخته بود و در عمران بندر خرمشهر تلاش بسيار کرده بود. امير کبير بود که در جريان مذاکرات صلح با عثماني همه مهارت خودرا بکار بُرد تا خرمشهر (محمره) به دست عثماني نيافتد.
امير کبير آرزوهاي فراوان براي ايران داشت، دارالفنون را بنا نهاد و نخستين روزنامه منظم الانتشار ايران ــ وقايع اتفاقيه ــ را در سال 1850 ميلادي داير كرد و ....
مورخان غرب امير کبير را يک مدير شايسته و ميهندوست توصيف کرده و نوشته اند که علاوه بر درباريان که امير کبير مواجب و نفوذ آنان را کاهش داده بود و نيز مادر شاه، دو دولت لندن و مسکو نيز در برکناري و تبعيد امير کبير به کاشان نقش داشتند زيراکه پيشرفت ايران و بيداري ايرانيان را به سود خود نمي دانستند. امير کبير از 12 ماه مي 1848 تا 13 نوامبر 1851 نخست وزير ايران بود. نخست وزيري وي همزمان بود با انقلابات اروپا.
غلامحسين كرباسچي شهردار وقت تهران به پاس خدمات امير كبير به وطن، در ابتداي خياباني كه به نام اين مرد بزرگ است ميداني را به مجسمه او تزيين كرد
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#339
Posted: 25 Oct 2015 09:15
پیروی لنین از ابتکار خسروانوشیروان با ذکر نام او در بخشنامه اش
خسروانوشيروان شاه وقت ايران پس از 48 سال حكومت26 اكتبر سال 579 میلادی درگذشت مبتکر اصلاحات اداری ـ قضایی متعدد بود که درجهان الگو شده اند ازجمله رسیدگی مستقیم رئیس کشور به نامه ها و شکایات اتباع (پتیشن). درست یک سال پس از پیروزی انقلاب بلشویکی روسیه (انقلاب 25 اکتبر 1917)، لنین در بخشنامه اکتبر سال 1918 خود ضمن اشاره به ابتکار خسروانوشیروان مبنی بر تماس مستقیم با مردم و ایجاد دفاتر در سراسر کشور برای دریافت شکایات و اطلاع از وضعیت مردم، دستور داد که یک سازمان سراسری دریافت نامه و پیشنهادها در روسیه ایجاد و ماحصل کار در روزنامه حزب (و بعدا روزنامه دولت) منتشر شود و مستقیما به اطلاع اونیز برسد تا بفهمد که اشکال کار در کجاست. این اقدام لنین پس از درگذشت او کمرنگ شد و ... و مسائل ریشه دار لا ینحل ماند، بر نارضایتی افزود و ....
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#340
Posted: 25 Oct 2015 09:18
مثالهايي كه موسوليني از تاريخ ايران زد
۲۵ اكتبر سال 1932 موسوليني در سخنراني خود معروف به «مهلت 30ساله» گفت كه براي تحقق برنامه اصلاحات آجتماعي ــ اقتصادي خود و تجديد عظمت ايتاليا كه 15 قرن يك ابر قدرت بزرگ بود به 30 سال زمان نياز دارد و اين مدت را بايد بر سركار باقي بماند؛ زيرا بيم دارد كه اگر كنار برود همه رشته ها پنبه شود. وي سپس به عقيده خود مبني بر نقش نوابغ و نخبگان در پيشبرد يك ملت پرداخت و براي اثبات مجدد ان اين بار به ذكر مثالهاي متعدد از تاريخ ايران كه هگل آن را كاملترين تاريخ دانسته است پرداخت وگفت:
ايران هر زمان كه يك رهبر توانا و دلسوز داشته، عظمت و اقتدار هم داشته و مطالعه كارهاي كوروش، داريوش، اردشير پاپكان (ساساني)، خسروانوشيروان، شاه عباس يکم، نادرشاه و... اين واقعيت، و نقش نخبگان و نوابغ را در اعتلاي كشور ثابت مي كند. نادر شاه ايراني نمونه يك نابغه نظامي بود و اگر ترور نشده بود، وطن او اينك چيز ديگري بود و ...، من هم اگر در ميان راه كنار بروم و يا به ترتيبي، پيش از سي سالي كه گفته ام از صحنه خارج شوم به جايي كه بايد برسيم نخواهيم رسيد. نادرشاه ايران درست زماني كه بايد از آن همه جنگ و نزاع كه هزينه اش بر مردم عادي تحميل شده بود در جهت رفاه آنان نتيجه بگيرد كشته شد و همه چيز يك شبه بر باد رفت و ....
اسناد متعدد در دست است كه نشان مي دهد موسوليني به ايران علاقه داشت و كمك بسيار كرد تا ايران داراي يك نيروي دريايي موثر شود كه بتواند انگليسي ها را از خليج فارس به دور اندازد. كشتي هايي را كه انگليسي ها در شهريور 1320 غرق و يا مصادره كردند موسوليني به ايران داده بود و افسران نيروي زميني ايران محرمانه و به دور از چشم انگليسي ها به ايتاليا جهت تحصيل فنون دريايي اعزام شده بودند که بعدا نيروي دريايي نوين ايران را به وجود آوردند كه اين نيرو انگليسي ها را از بسياري از پايگاههايشان در خليج فارس از جمله «باسعيدو» بيرون راند.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه