ارسالها: 3119
#401
Posted: 15 Nov 2015 09:40
خشکسالي سه ساله ايران
14 نوامبر 467 ميلادي، پس از سه سال خشكسالي شديد در ايران، ريزش باران آغاز شد كه يك هفته طول كشيد و پيروز ساساني شاه وقت دستور داد كه به اين مناسبت، از آن پس هر سال در چنين هفته اي جشن بگيرند.
خشكسالي سه ساله ايران همزمان با هجوم پي در پي اقوام شمال شرقي معروف به هپتال ها بود كه بالاخره «پيروز» مجبور شد در گرگان براي جلوگيري از دست اندازي آنان سدي بلند، همانند ديوار چين بسازد كه مردم محل بقاياي آن را «سد سکندر!» گويند.
خشكسالي سه ساله به قدري روحيه ايرانيان را خراب كرده بود كه در جنگ با هپتالي ها موفقيت نداشتند.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#402
Posted: 15 Nov 2015 09:42
لشكركشي طغرل سلجوقي به بغداد و افتادن قدرت در دست سنّي ها و ...
طغرل سلجوقي که بسياري از نقاط ايران را در اشغال خود داشت 14 نوامبر 1054 ميلادي با سپاهي گران روانه بغداد شد و اوايل سال 1055 ميلادي اين شهر را تصرف كرد. به بهانه نجات خليفه عباسي از دست شيعيان و استقرار مجدد حاكميت اهل تسنّن، طغرل قبلا در اصفهان اعلام كرده بود كه بزودي عازم بغداد خواهد شد. طغرل پس از تصرف بغداد، از آن پس به نام خليفه كه در دست او آلتي بيش نبود زمام امور قلمرو عباسيان را به دست گرفت و خود را حامي خليفه اعلام داشت و قدرت را در بغداد به سنّي ها باز گردانيد يعني درست عكس كاري كه دهها سال پيش از او، ديلميان ايراني (شيعه مذهب) كرده و قدرت را در دست شيعيان قرار داده بودند.
پس از سلطه سلجوقيان بر بغداد، بعدا هم چندبار اين شهر (درزمان صفويه و افشاريه) به دست ايران و شيعه افتاده بود. جنوب شيعه نشين بين النهرين (عراق امروز) تا دوران زنديه (كريم خان) وابسته به ايران بود و از آن پس در كنترل عثماني (حكومت استانبول) قرار گرفت.
در پي شكست نظامي عثماني (متحد آلمان) در جريان جنگ جهاني اول، انگليسي ها سرزمين هاي عربي تابع حكومت عثمانيان در خاورميانه را به تصرف خود درآوردند و در اين سرزمين ها چند كشور تازه به وجود آوردند ازجمله عراق، اردن و .... چند سال بعد در عراق «دست ساخت انگليسي ها» بپاخيزي هايي از جمله قيام شيعيان (به حمايت آيت الله ميرزاي شيرازي) روي داد و اين كشور نوبنياد (پادشاهي) استقلال يافت كه با كودتاي سال 1958 جمهوري شد.
پس از اشغال نظامي عراق توسط آمريكا در سال 2003 و سپس انجام انتخابات عمومي، قدرت در آن كشور عمدتا به شيعيان منتقل شده است. عراق که مشکل اختلاف مذهبي و نژادي دارد از آغاز سال 2006 در آتش يک جنگ داخلي نامرئي مي سوزد.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#403
Posted: 15 Nov 2015 09:45
تحقير شاه در واشنگتن و آغاز پايان کار او ـ سرنوشت مشابه پدر و پسر
دو ديدار از ديدارهاي متعدد محمدرضاشاه پهلوي از آمريكا «23 آبان» و به فاصله 28 سال ازهم آغاز شده بود. يكي از اين دو سفر 23 آبان 1328 و ديگري 23 آبان 1356 شروع شده بود.
آخرين ديدار شاه سابق به عنوان رئيس كشور ايران از آمريكا 23 آبان 1356 (14 نوامبر 1977) آغاز شد كه ضمن آن در واشنگتن با تظاهرات دامنه دار مخالفان ايراني اش رو به رو، شديدا تحقير شد و وجهه خودرا نزد دولتهاي غرب از دست داد كه در تضعيف روحيه اش نقش موثر داشت. شاه از واشنگتن به پاريس رفت كه در آنجا هم با چنين تظاهراتي كه وسعت آن قبلا سابقه نداشت رو به رو شد. تظاهرات ضد شاه ازآن پس، در برون مرز و درون مرز تا 14 ماه بعد كه ايران را براي هميشه ترك گفت ادامه يافت.
در آبان 1356 به شاه گفته بودند که به مصلحت او نيست به آمريکا و اروپا برود که گوش نکرده بود. مقامات مربوط که چنين ديدند از عوامل خود در آمريکا خواستند که با تهيه بليت سفر هوايي، ايرانيان هوادار سلطنت را از اکناف آمريکا براي جمع شدن مقابل کاخ سفيد و کف زدن براي شاه به واشنگتن بفرستند و همچنين شماري از افسران را [به صورت مسافر معمولي] با زن و فرزند از تهران به واشنگتن فرستادند تا کنار کاخ سفيد به جمع هواداران شاه به پيوندند و در صورت تظاهرات ضد شاه، با مخالفان درگير شوند تا ثابت شود که شاه چند برابر مخالفان، هوادار دارد. ولي اين هواداران به محض مشاهده انبوه دانشجويان مخالف دست به فرار زدند و به فروشگاهها رفتند و به خريد کردن سوغاتي پرداختند!.
پليس واشنگتن با تظاهرکنندگان ضد سلطنت که سنگ پراني هم مي کردند با شليک گاز اشک آور مقابله کرد و دود حاصل از اين گاز به چشم شاه که در کنار کارتر ايستاده بود تا به اظهارات تشريفاتي او در مراسم استقبال پاسخ دهد فرو رفت و اشک اورا در آورد که دستمال بر چشم گرفت، و عکس او به همين صورت در رسانه هاي آمريکا انتشار يافت، سکه آريامهر بودن اورا شکست و تحقير شد (عکس زير).
بسياري از مورخان متفق القول نوشته اند كه رضاشاه و پسرش بمانند يكديگر با سياست و حمايت خارجي بالا آمدند و به همان گونه هم پايين رفتند و هر دو در تبعيد درگذشتند و .... رضاشاه با حمايت انگليسي ها با کودتاي 1299 روي کار آمد و چون بعدا متمايل به آلمان شد برکنار و تبعيدش کردند و در تبعيد در آفريقاي جنوبي درگذشت و جسدش مدتها در مصر بود. محمدرضاشاه هم با تاييد دولت لندن در آغاز اشغال نظامي سپتامبر 1941 به شاهي رسيد، با حمايت انگلستان و آمريکا با کودتاي 28 امرداد 1332 به سلطنت باز گشت و چون دو دهه بعد دم از استقلال ملي و تمدن بزرگ زد حمايت غرب را از دست داد، مجبور به ترک کشور به صورت «فرار» شد و در تبعيد و در به دري در مصر درگذشت و جسدش در همانجا (درقاهره) باقي مانده است.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#404
Posted: 15 Nov 2015 09:47
سالروز درگذشت سعيد نفيسي اديب پركار و معاصر - اشاره اي به مبحث نام "ايران"
در اين روز در سال 1345 هجري (14 نوامبر 1966 ) استاد سعيد نفيسي پس از پنج دهه تدريس و به يادگار گذاشتن بيش از يكصد تاليف در 73 سالگي فوت شد. وي که در فرانسه تحصيل كرده بود و نويسنده و پژوهشگري پركار و خستگي ناپذير بود. استاد نفيسي فرزند علي اكبر ناظم الاطباء كرماني و از خاندان حكيم كرماني بود.
استاد نفيسي درباره هر موضوعي كه به نظرش مي رسيد قادر به نوشتن مقاله، رساله و كتاب بود؛ از نمايشنامه تا داستان و از تاريخ تا واژه نامه و تصحيح متون قديمي و همين طور درباره سياست. بسيار روان و زيبا و بدون تكلف مي نوشت و نوشته هايش خوانندگان فراوان داشت. مردي فروتن و دوست داشتني بود. فهرست تحريرات او طولاني است از جمله فرهنگ فرانسه، تاريخچه ادبيات ايراني، بيهقي، نظاميه بغداد، ماه نخشب، نظامي گنجوي، فرهنگنامه پارسي، يزدگرد سوم، شيخ زاهد گيلاني و ....
شادروان نفيسي يك ايراندوست تمام عيار بود و مقاله دهم دي ماه 1313 او كه در روزنامه اطلاعات درباره تصميم دولت وقت مبني بر منع خارجيان از بكار بردن واژه «پرشيا» به جاي ايران معروف است.اين مصوبه كه دولت هاي ديگر را از بكار بردن « پارسوا، پرسه، پرسان، پرژيا (پرشيا)، پرسيانا و ... » در ناميدن ايران منع مي كرد مورد انتقاد بوده است.
منتقدين هنوز هم مي گويند: اين نام ها در سراسر جهان، امپراتوري ايران با همه عظمت و فرهنگ آن را در ذهن مردم تداعي مي كند و بسياري از خارجيان ايران را با ايراك (عراق) اشتباه مي گيرند. غربي ها «پرشيا» را از يونانيان و رومي هاي عهد باستان ياد گرفته و بكار برده اند. در مغرب زمين هر دانش آموز دبيرستاني عظمت و كارهاي امپراتوري پارسها را ضمن دروس خود خوانده است، ولي نمي داند كه ايران همان «پرشيا» است. گرچه همه مي دانند كه فلات ايران (ايران زمين) از كجا تا به كجا امتداد دارد، ولي شمار كمي از آنان مي دانند كه امپراتوري پارسيان، همين ايران زمين است كه مورخان يوناني و رومي «امپراتوري پارسي» نوشته اند و در غرب عموميت يافته است. در آمريكاي امروز عده كمي هستند كه بدانند پرژين مِلون (خربزه ايراني) ، پرژين كَت (گربه ايراني) ، پرژين هَت (كلاه پوست بره كه كرزاي رئيس جمهوري افغانستان بر سر مي گذارد) و ... را كه هر روز بكار مي برند از ايران هستند. مگر مجلس يونان خارجيان را مجبور كرده كه اين كشور را به نام اصلي اش بنامند و «گريس» نخوانند. همين طور هندي ها، ژاپني ها، فنلاندي ها، چيني ها و ....
چرا مجلس آلمان كشورهاي ديگر را مجبور نمي كند كه آن را «دويچلند» به نامند و مصري ها انگليسي زبانانرا از بكاربردن «ايجپت» به جاي «مصر» منع نمي كنند. به استدلال منتقدين، همين اجبار دولتهاي ديگر بر پايه مصوبه مورد بحث سبب شده است كه بسياري از غربي ها گمان كنند كه ايران يك كشور عربي است و ....
در سال 1313 (و تا به امروز) پاره اي هم بوده اند كه مي گويند اين مصوبه به خواست انگليسي ها بوده كه مي خواستند افغانستان و بلوچستان هويت جداگانه داشته باشند و در عوض توجه ايرانيان معطوف به اران شود ( قفقاز سابق ايران كه بلشويكها جمهوري آذربايجان نام نهادند).
ايرانيان، ميهن خود را به نام «ايران و ايرانشهر» مي شناخته اند. در زمان ساسانيان «ايران غالبا با الف مكسور و سكون «ي» و يا اين كه «اران» تلفظ مي شد و خارج از ايران را «انيران» مي خواندند. بايد دانست كه افغانستان نامي است كه انگليسي ها بر اين سرزمين - سرزمين رستم و كيانيان، گذارده اند!.
سعید نفیسی در امُردادماه 1355 در سخنرانی خود برای دانشجویان رشته روزنامه نگاری مؤسسه مطبوعاتی اطلاعات گفت که انگلیسی ها دولت وقت را وادار به آن مصوّبه کردند تا ایرانیان امپراتوری خودرا فراموش کنند. وی گفته بود که تا دولت لندن از سر ایران دست برندارد، ایرانیان روز خوش نخواهند داشت و معلوم نیست که ریشه این دشمنی از کجاست.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#405
Posted: 15 Nov 2015 09:49
سالروز درگذشت ژوستينيان كه دو بار از ايران شكست خورد
14 نوامبر سال 565 ژوستينيان امپراتور روم كه دو بار از ارتش ايران شكست خورد در 82 سالگي درگذشت و آرزوي تصرف مجدد سوريه را با خود به گور برد. وي در سال 527 ميلادي امپراتور شده بود.
ژوستينيان در شكست سال 540 ميلادي از ارتش ايران، انتاكيه را از دست داد و در شكست سال 545 مجبور شد كه با پراخت 5 هزار سكه طلا به ايران موافقت با ترك مخاصمه را به دست آورد. قبلا ميان وي و ايران در سال 532 ميلادي يك پيمان صلح به نام «آشتي هميشگي» امضاء شده بود كه ژوستينيان آن را نقض كرده بود.
از كارها ي بد ژوستينان، بستن آكادمي آتن بود كه ده فرن عمر داشت. مدير و شش پروفسور اين آكادمي به ايران پناهنده شدند و خسروانوشيروان شاه وقت ايران كمك كرد تا در «حران» براي خود مدرسه مشابهي تاسيس كنند كه تا عصر اسلامي به كار ادامه مي داد.
ژوستينيان كه برخي رويدادهاي دوران حكومت اورا «پروكوپيوس» مورخ بر نگاشته است در زمان حكومت خود با همه گيري طاعون و نيز يك انقلاب از سوي مردم كه به انقلاب «نيكا» شهرت يافته است رو به رو شد. او با پيروان آيين مانوي نيز در قلمرو خود درگيري داشت.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#406
Posted: 15 Nov 2015 09:51
روزولت با ناوجنگي عازم ايران شد
۱۴ نوامبر سال 1943 (آبان ماه 1322) روزولت رئيس جمهوري وقت آمريكا براي شركت در نشست سران متفقين در تهران با ناو سنگین «آيوا Battleship Iowa »كشور خودرا ترك گفت.
ضمن راه، يك اژدر اشتباها از ناوشكن «پورتر» كه نبرد ناو آيوا را بدرقه مي كرد رها شد و به دنباله آيوا اصابت كرد. اگر اين اژدر به بدنه اصلي ناو اصابت کرده بود احتمال مرگ روزولت و همرانش زياد بود.
نشست تهران در جلسه 28 نوامبر خود درباره چگونگي وضعيت اروپا در صورت شكست هيتلر تصميم گرفت. ارتش آلمان در آن زمان در بيشتر جبهه ها در حال غقب نشيني بود. در همين اجلاس، سران سه كشور آمريكا، شوروي و انگلستان بر تماميت ارضي و حاكميت ملي ايران مُهر تاكيد گذاردند.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#407
Posted: 15 Nov 2015 09:54
تاسيس حكومت غزنويان ـ سلطه طوايف آلتائيک بر ايران ـ نگاهی به سیاست دولت لندن در افغانستان
نوامبر سال 988 ميلادي سبُكتَكين ازسران طوايف معروف به «تُركان غُز = اَغوزها» كابل را تصرف كرد كه مورّخان، اين روز را سالروز تاسيس حكومت غزنويان مي دانند كه عمدتا بر ايران خاوري و گاهی تا «ری» حكومت كردند. غزنویان نخستین دودمان تُرک زبان بودند که بر بخشي از ایران سلطنت کردند، سلجوقیان دومین آنها و حکومت تُرک و مغول (آلتائیک ها) بر ایران تا دوران صفویان که آنان هم به نوشته برخي از مورخان (که تبار شاه اسماعيل يکم را بررسي کرده اند) نیمه تُرک بودند ادامه یافت و پس از زندیه، یک ایل دیگر آلتائيک (مغول تبار ترکمن) به نام قجَر (قاجار و از نسل قاجار نویان امیرزاده مغول) حکومت ایران را به دست گرفت تا زمان پهلوی ها.
ساسانيان براي جلوگيري از ورود طوايف دوردست «آلتائیک» به منطقه فرارود (ماوراءالنهر)، در سرحدات شمالي اين منطقه (سير دريا = رود سيحون) پادگانهاي متعدد به نام «مرزبان» تاسيس كرده بودند كه پس از افتادن ايران به دست عرب، اين پادگانها برچيده شدند و مهاجرت آن طوايف به «فرارود» آغاز گرديد و عباسيان و پيش از آنان حتي امويان به استفاده از مردان اين طوايف در ارتشهاي خود پرداختند كه اصطلاحا «غلام» خطاب مي شدند و از اين طريق قدرت يافتند. قدرت گرفتن سبكتكين هم از همين راه بود. وي عميق تر از پيشينيان خود در ايران خاوري پيشروي كرده بود. مخالفت ساسانيان با ورود آلتائيک ها به قلمرو ايران، نژادي نبود و فرهنگي و رفتار بود. رفتار آلتائيک هاي تهاجمي بود و به علاوه، در تضاد با اخلاقيات ايراني.
سلطان محمود غزنوي مهمترين حكمران غزنويان (منسوب به شهر غزنه، مقّر حکومت آنان) بود. وي با اين كه از تبار ايراني نبود به ادبيات فارسي خدمت بسيار كرد. محمود چندبار به هند شرقي حمله نظامي برد و مردم اين ديار را به مسلمان شدن ترغيب كرد كه نتيجه اش (9 قرن بعد) ايجاد كشور پاكستان بوده است. اینکه برخی از راه اشتباه و یا تعمد، غزنویان را موسس افغانستان می دانند درست نیست. ایران پس از غزنویان قرنها یکپارچه بود. افغانستان نامی است که انگلیسی ها در قرن نوزدهم (و پس از تکمیل تصرف هندوستان) بر ایران خاوری گذاردند تا حائلی میان متصرفات روسیه در «فرارود» با هندوستان شان باشد و قبلا چنان واژه ای به این صورت بکار نمی رفت. در نیمه دوم قرن هجدهم در زمانی که احمدخان درّانی (ابدالی) افسر سابق ارتش ایران در قندهار ادعای استقلال (استقلال منطقه مسکونی طایفه خود) کرد و به هندوستان لشکر کشید واژه ای به نام افغانستان وجود نداشت.
احمدخان (که نام او از کودکی احمدشاه بود) درپی قتل نادر در کودتای ژوئن 1747 قوچان و در زمانی که کریمخان زند سرگرم سر و سامان دادن به اوضاع وطن بود به قندهار رفته و در اکتبر همان سال (سال 1747) در اجتماع سران طایفه ابدالی و پشتون های منطقه قندهار اعلام استقلال کرده بود. احمدخان درجریان لشکرکشی نادر به هندوستان و تصرف دهلی با او بود و چون در آن لشکرکشی با وضعیت هند آشنا شده بود، بعدا خود مستقلا به آنجا تعرض نظامی کرد و همین تعرّض انگلیسی هارا متوجه ایران خاوری و اهمیت استراتژیک آن و توان و روحیه جنگی پشتونها کرد. دولت لندن که نگران تعرض دیگری از ناحیه پشتونها به هندوستان خود بود برای تجزیه این طوایف، «مورتیمر دوراند» را مامور تعیین مرز افغانستان و هندوستان کرد و وی این خط مرزی 2 هزار و ششصد کیلومتری را به گونه ای ترسیم کرد که طوایف پشتون میان افغانستان و هندوستان (اینک پاکستان) تقسیم و بیشتر آنها سهم هندوستان شوند که اینک در شمال غربی پاکستان ـ ایالت های خودمختار وزیرستان، سرحد و ... ساکن هستند، پاتان خوانده می شوند و بزرگترین شهر شان پیشاور است.
شرح خط دوراند که تعمدا تنها به زبان انگلیسی نوشته شده بود تا امیر عبدالرحمان خان حکمران افغانستان (در آن زمان تحت الحمایه دولت لندن) متوجه جزئیات آن نشود 12 نوامبر 1893 به امضای نمایندگان او رسید که از زمان تاسیس پاکستان در سال 1947 به صورت یک مسئله درآمده و با پیدایش طالبان و القاعده که در طرفین این مرز فعالیت دارند به مرز خونین معروف شده است. به نظر بسیاری از تاریخدانان، عملیات نظامی جاری در افغانستان (از اکتبر 2001 تاکنون) عمدتا به تحریک سران دولت لندن صورت می گیرد که دنباله سیاست قدیمی آن است و نمی خواهد چین، ایران و روسیه در آسیای جنوبی بسط نفوذ کنند. لندن از میزان علاقه مندی 10 میلیون تاجیک (پارس) و سه میلیون هزاره (شیعه) افغانی به ایران واهمه دارد و دلواپس امتیازهایی که به ایران در مورد منطقه هرات در قرارداد پاریس داده است.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#408
Posted: 15 Nov 2015 09:55
ضعف رفتار و اخلاقيات در ايران دو قرن پيش، به روايت مروّج مذهب انگليکن و سايرين
به نوشته پروفسور بليک، هنري مارتين Henry Martyn رئيس ميسيون انگليکَن (کلیسای انگليسي ها ـ فرقه ای از مسیحیّت) در ايران، در يادداشتهاي روزانه خود در ذيل 15 نوامبر 1804 (درست 209 سال پيش) نوشته است که ايرانيان در طول روز از ارتکاب فساد (تقلّب، فتنه گري، دروغگويي، ارتشاء و ...) اباء ندارند، ولي نماز بامدادي آنان و دعايشان و ذکر خدا ترک نمي شود و .... در همان زمان، سرجان ملکم Sir John Malcolm متولّد 1769 و متوفي در 1833 که در دهه اول قرن نوزدهم به عنوان فرستاده انگلستان به ايران، متناوبا ده سال در ايران بود مطالب مشابهي را به زباني ديگر درباره رفتار و روانشناسي ایرانیان در کتاب خود (منتشره در 1815) آورده و ايرانيان آن عهد را مردمي خودخواه، متمايل به استبداد و متلّون خوانده بود. به زعم اين دو انگليسي، ايرانيان نياز به يک انقلاب اخلاقي - فرهنگي دارند تا از لحاظ پاکي نيّت و رفتار و کردار خوب به پايه مطلوب عهد باستان خود بازگردند. به نظر برخی، اشاره اخیر بانو Wendy R. Sherman معاون وزارت امورخارجه آمریکا در امور سیاسی در جمله ای از او تازگی ندارد و احتمالا نوشته های سرجان ملکم و دیگران در ذهن او بوده است.
دکتر علی اکبر بينا (استاد متوفاي تاريخ دانشگاه تهران، مولف و سناتور) تغيير رفتار و روانشناسی ایرانیان، پس از سقوط ساسانيان را نتیجه سلطه دویست و اندی ساله عرب و ظلم و ستم حکام این قوم نسبت به ایرانیان و سپس تهاجم اقوام ديگر از شمال شرقي ازجمله مغولان و بی رحمی های آنان دانسته است. [برای اطلاع از جزئیات ظلم حُکّام عرب نسبت به ایرانیان به کتاب «دو قرن سکوت» تالیف استاد عبدالحسین زرکوب مراجعه شود.].
دکتر بينا در مقدمه کتاب خود مربوط به تاريخ پس از نادرشاه و روابط ديپلماتيک ايران با خارج، شماري از علل گرايش ايرانيان بعد از ساسانيان را به برخي ضعف هاي اخلاقي نظير دروغگويي و دوـرنگي بودن و نيز عقب ماندگي آنان را ذکر کرده و اين تغيير رفتار و روانشناسي را که در عين حال از عوامل عقب ماندگي است به دست داده و نتيجه تحولات پس از سقوط ساسانيان و مهاجرت تهاجمي اقوام دوردست ديگر دانسته است. کنت گوبينو فرانسوي نيز در طول ماموريت در تهران در زمينه اختلاط نژاد در ايران تحقيق کرده و فرضيه هايي به دست داده است ازجمله فرضيه نسبت مستقيم نژاد با تمدن.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#409
Posted: 15 Nov 2015 09:57
سالگشت درگذشت رهي معيري غزلسراي معاصر
آبان 1347 (15 نوامبر 1968) رهي معيّري (محمدحسن) غزلسراي معاصردر 59 سالگي بر اثر ابتلاء به سرطان درگذشت. وي كه در سال 1288 (30 اپريل 1909) در تهران به دنيا آمده بود در موسيقي و نقاشي هم ذوق و مهارت داشت. رهي فرزند معيرالممالك ـ يكي از رجال عصر قاجار بود. وي علاوه بر غزل؛ مثنوي و ترانه هم مي سرود. در سال 1964 در تهران، مجموعه اي از اشعار او تحت عنوان «سايه عمر» انتشار يافته بود.
بر پايه اشعار رهي، دهها آهنگ موسيقي ساخته شده و به صورت ترانه در آمده اند كه معروفترين اين غزلها «سوز دل» عنوان دارد كه قبلا توسط بانو دلكش خوانده شده بود و اخيرا هم بانو «شكيلا» آن را خوانده است. ترانه هاي معروف ديگرش عبارتند از: «من از روز ازل»، «خزان عشق»، «تنها ماندم»، «شب جدايي»، «نواي ني» و ....
رهي، خود نيز چند آهنگ موسيقي ساخته است ازجمله آهنگ «ديدي كه رسوا شد دلم» و ....
مولفان تاريخ هنر و ادبيات نوشته اند كه دو قريحه موسیقی و شعر در خانواده رهي موروثي بوده است.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#410
Posted: 16 Nov 2015 08:18
نبرد قادسيه، تغيير مسير تاريخ، منش و روانشناسی ايرانيان و ورود جهان به عصری دیگر
نبرد قادسيه ميان عرب های مسلمان و ايران 16 نوامبر 636 ميلادي آغاز شد و تا نيمروز 19 نوامبر بطول انجاميد. اين نبرد به شكست نظامیان ايران انجاميد و متعاقب آن، عرب ها تيسفون پایتخت ایران را تصرف كردند و سپس به تعقيب يزدگرد سوم شاه وقت كه از تيسفون عقب نشيني كرده بود پرداختند و در دو جنگ ديگر، در مناطق جلولا و نهاوند، نيز اورا شكست و به خراسان فراري دادند كه در ناحیه «مرو» ترور شد. عرب ها سپس ايران را شهر به شهر تصرف کردند و سه قرن در اشغال خود داشتند.
در پي سقوط تيسفون در قرن هفتم میلادی بود كه اعراب از جزيرةالعرب به بين النهرين (عراق) مهاجرت كردند و شهرهاي كوفه و بصره را ساختند. پيش از نبرد قادسيه، تنها منطقه «حيره» در عراق جنوبی عرب نشين بود. در حيره، که در آن زمان منطقه اي وسيع شامل بخش هايي از جنوب عراق، کویت و كشور سعودي امروز بود قبیله مسیحی لخميون زندگی می کرد و «عربستان ايران» خوانده مي شد.
شکست نظامی ایران که یکی از دو قدرت جهان آن روز بود از عرب ها نتیجه جنگهای غیر ضروری خسروپرویز [لشکرکشی تا دروازه های قسطنطنیه، تصرف اسکندریه در مصر، انتقال صلیبی که مسیح بر آن مقتول شده بود از اورشلیم به تیسفون، درافتادن با اسپهبد بهرام مهران ـ چوبین ـ از نوابغ نظامی جهان و چند ژنرال دیگر ایران و ...]، ندانمکاریهای دیگر و بمانند روس های امروز افراط در مصرف الکل و خوشگذرانی بود و پس از او، تضعیف مدیریت کشور نتیجه مبارزه برسر قدرت میان بزرگان، فساد دولتی و در نتیجه یأس و دلسردی و عدم رضایت مردم از دستگاه اداری ـ قضایی و به همچنین گسترش شکاف طبقاتی در جامعه بود. پس از افتادن ایران به دست عرب ها، گروهی از خراسانیان ـ امروزه معروف به تاجیکان ـ بودند که از زبان پارسي و فرهنگ ايراني پاسداري و محافظت کردند و سیستانیان (افغانهای امروز) بر ضد عرب مسلحانه بپاخاستند و استقلال و حاکمیت ایران تامین شد.
سقوط ایران مهاجرت عرب ها و سپس اقوام آلتائیک به این کشوررا به دنبال داشت. حکومت این اقوام که فرهنگ و تمدنی دیگر داشتند بر ایرانیان تغییراتی در منش و روانشناسی ایرانیان و حتی مدنیّت آنان بوجود آورد. همین تغییرات و به علاوه اختلاط نژادی بود که «سِر جان ملکم» پس از چند سفر به ایران و مدتی اقامت، در کتاب خود (منتشر شده در دهه دوم قرن نوزدهم) ايرانيان را مردماني خودخواه، متلّون و ظاهرنما خوانده و «هنري مارتين» مروج مذهب انگليكن در ايران در يادداشتهاي روزانه اش در ذيل روز 15 نوامبر سال 1804 نوشته است: نماز بامدادي ايرانيان كه آن را تَرك نمي كنند مانع از آن نمي شود كه در طول روز دروغ نگويند، اجحاف و گناه نكنند. کُنت دو گوبینو فرانسوی پژوهشگر نژادشناسی در طول اقامت خود در ایران (قرن نوزدهم) به بررسی میزان اختلاط نژادی ایرانیان که نتیجه مهاجرت ها و تهاجم اقوام دیگر بوده است فرضیه «نسبت مستقیم نژاد با تمدن» را نوشت که مورد توجّه قرارگرفته است. صفویان که از نژاد خالص ایرانی نبودند با عثمانی جنگ شیعه و سُنّی براه انداختند و وقتی که نوبت به قجرهای مغول نژاد رسید حکومت ایران آلتی در دست مسکو و لندن شد و از قافله پیشرفت عقب ماند، کوچک و کوچکتر شد و پسرفت کرد و ....
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه