انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
ایران
  
صفحه  صفحه 42 از 82:  « پیشین  1  ...  41  42  43  ...  81  82  پسین »

Diary History Iran | روزنگار تاریخ ایران


مرد

 
روزي که سنگبنشته هاي ايران باستان خوانده و ترجمه شدند ـ یک سند مالكيّت ایرانیان

نوامبر 1846 (25 آبان) را روزي نوشته اند كه «سر هنري راولينسون Sir Henry C. Rawlinson» موفق به خواندن خطوط ميخي سنگنبشته داريوش بزرگ در بيستون شد و آن را ترجمه كرد. اين سنگنبشته مربوط به سال 519 پيش از ميلاد (2 هزار و 533 سال پيش) است كه حدود جغرافيايي ايران در آن مشخص شده و یک «سند مالكيّت برای ایرانیان» بشمار مي رود ـ تنها كشور جهان كه چنين سندي را دارد.
راولينسون از دهه 1830 تلاش خودرا براي خواندن كتيبه هاي (خط ميخي) ايران باستان آغاز كرده بود. وي كه بر زبان فارسي مسلّط بود قبلا یک دیپلمات و آتاشه نظامي انگلستان در ايران بود و مطالعه تاريخ ايرانيان وي را علاقه مند به تحقیق درباره ايران باستان و خواندن سنگنبشته های آن عهد كرده بود. پيش از او گروتنفند Grotenfend آلماني دست به چنين تلاشي زده بود ولي موفق به خواندن كامل متون نشده بود و معناي برخي از كلمات را حدس زده بود.
راولينسون که در طول اقامت در هند و مسافرت در آسیای جنوبی و غربی نظرات متعدد مطرح کرده و هشدارهایی درباره رقابت استعماری روسیه به دولت لندن داده بود متوجه شده بود كه كتيبه های ایران باستان به سه خط نوشته شده اند و از متن ساده تر و كوتاهتر آغاز كرده بود. در اين متن های کوتاهتر، وي به كلماتي برخورد كرده بود كه در همه كتيبه هاي ميخي (در منطقه تخت جمشيد و نقاط ديگر ايران) وجود داشت و حدس زده بود كه نام هاي خاص هستند و با يافتن حروف مشترك كلماتي چون داريوش، هيشتاسب (نام پدر داريوش)، آريامازس، خشايارشا، پارسوَ (واو مفتوح = پارسوا)، هخامنشي و ... موفق به خواندن سنگنبشه ها شد كه اوج تمدن، مديريت و دانش ايران باستان را به جهانيان بازتاب داد. آرزوي داريوش در يك كتيبه اش اين بوده است كه اهورامزدا (خداي بزرگ) ايران را از دروغ، دشمن و خشكسالي بركناردارد که نشانه ناسيوناليست بودن اوست.
شرح ساتراپي هاي ايران (ترجمه راولینسون) و انتشار مخفیانه آنها (به صورت شبنامه) در دهه سوم قرن 20 در منطقه فرارود که کمونیستهای ِ حاکم سرگرم زدودن تفکر ملّی گرایی در آن منطقه بودند سند بپاخيزي مسلحانه تاجيكیان (پارس ها) بر ضد استالين در دهه 1930 قرارگرفته بود كه خواهان پيوستن به افغانستان و ایران شده بودند و پدر احمدشاه مسعود از سران اين قيام بود كه بعدا به افغانستان پناهنده و در هرات به او سمت ریاست پلیس داده شد.
در كتيبه بيستون، منطقه فرارود يك ساتراپي ايران قلمداد شده است كه توده های تاجيكِ منطقه، از زمان فروپاشی امپرتوری ساسانیان تا به امروز از زبان پارسي و فرهنگ ايراني پاسداري كرده اند. راولينسون كه سالها عمر خود را صرف كشف حروف و خواندن كتيبه هاي ايران باستان كرد در سال 1810 در چادلينگتون Chadlington انگلستان به دنيا آمده بود و در سال 1895 درگذشت.

مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
     
  
مرد

 
آيين مكاتبات اداري زمان ساسانيان الگوی مدیریت در جهان امروز

كتاب «آيين مكاتبات اداري» به زبان انگليسي تأليف «تاراپور»، در نيمه نوامبر سال 1933 (81 سال پیش) در كشورهاي انگليسي زبان توزيع شد كه اصول آن تاكنون در علوم اداري و رشته مديريت دولتي الگو قرارگرفته و مورد توجه بوده است.
تاراپور در مقدمه اين كتاب نوشته است كه بيشتر قسمتهاي كتاب ترجمه آيين مكاتبات ادارات دولتي ايران در زمان ساسانيان است كه مهاجران پارسي (زرتشتي) در قرن هفتم ميلادي با خود به هند آورده بودند و وي با جمع آوري و ترجمه آنها، كتاب «آیین مکاتبات اداری» را در بمبئي نوشته است.
مؤلف در اين كتاب ضمن پرداختن به آيين مكاتبات موسسات عمومي ايران باستان به روش مديريت و حسابرسي اين عهد از جمله مقررات تشويق و تنبيه مديران و كارمندان و ضوابط ارتقاء و ترفيع و وضعيت دوران كارآموزي كاركنان و مديران، برنامه های آموزش ضمن کار و چگونگي استعلام نظر کارکنان دولت و مدیران براي حل مسائل اداري پرداخته است.
جهان امروز همواره ايران باستان را به داشتن روش هاي پيشرفته و كارآمد براي اداره امور عمومي ستوده است. امپراتوري هاي امويان، عباسيان و بعدا سلجوقيان و در پي آنان مغولان و تيموريان براي تمشيت امور و اداره قلمرو خود از اين مهارت ايرانيان به خوبي بهره برداري كردند و بقاء و پیشرفت این دودمانها به دليل سپردن كارها به مديران و وزيران ايراني بود. کتاب تألیف خواجه نظام الملک یک راهنمای مدیریت است. اين مهارت ايرانيان از اواسط حكومت صفويه بویژه پس از ورود گرجیان به کارهای مدیریتی در دربار شاه و دولت پا به قهقرا گذارد و تردید نیست که بسياري از مسائل ایران نتيجه همين ضعف های اداري است که ریشه در چهار ـ پنج قرن دارد.
مهاجرت گروهي از ايرانيان به هند در قرن هفتم ميلادي (پس از افتادن ايران به دست عرب)، نخستين مهاجرت ايرانيان از وطن در طول تاريخ اين كشور بود، زيرا كه نمي خواستند سلطه اعراب مسلمان را تحمل كنند. این ایرانیان که در هند «پارسی» خوانده می شوند هند را صنعتی، تکنولوژیک و اتمی کرده اند. آنان فرهنگ و آیین ایرانی خودرا همچنان حفظ کرده اند.

مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
     
  
مرد

 
گلوله خارج نشد و حسين علاء نخست وزير وقت زنده ماند

۲۵ آبان 1334 (16 نوامبر 1955) حسين علاء نخست وزير وقت در مجلس ترحيم «سید مصطفی کاشانی» فرزند آيت الله كاشاني و نماينده مجلس که در مسجد سلطانی برگزار شده بود هدف گلوله مظفر ذوالقدر از فدائيان اسلام قرارگرفت ولي گلوله در لوله سلاح گير كرد و ذوالقدر سلاح را بر سر علاء کوبید كه مجروح شد.
حمله به حسین علاء يك روز پيش از سفر به پايتخت عراق براي شركت در اجلاس سران دولتهاي عضو پيمان بغداد صورت گرفت ولی وی با همان جراحت به بغداد رفت که همزمان، دولت مسکو با یادآوری معاهدات دو جانبه با ایران از عضویت ایران در پیمان بغداد [که بعدا به سنتو تغییر داد] که هدف از آن تکمیل حلقه اتحادیه های نظامی غرب بر گرد شوروی است انتقاد کرد.
مقامات مربوط بعدا اعلام کردند که مظفر ذوالقدر ازجانب جمعیت فدائیان اسلام مامور ترور کردن علاء شده بود. در پی انتشار این اعلامیه، نواب صفوي رئيس، عبدالحسین واحدی نایب رئیس و بسياري از اعضاي جمعيت فدائيان اسلام از جمله خليل طهماسبي كه به راي مجلس آزاد شده بود دستگير و چندی بعد اعدام شدند.
خليل طهماسبي 16 اسفند سال 1329 سپهبد رزم آرا نخست وزير وقت را كه براي شركت در مراسم ترحيم آيت الله فيض به مسجد رفته بود با شليك گلوله كشته بود ولی بعدا با مصوبه مجلس از مجازات معاف و آزاد شده بود.
حسين علاء متولد 1882 و متوفي در 1964 تحصيلات عمومي و دانشگاهي را در انگلستان گذرانيده بود و باينکه مدرک حقوق قضايي داشت کار خودرا از وزارت امور خارجه ايران آغاز و در طول عمر مشاغلي ازجمله سفير ايران در واشنگتن، نمايندگي مجلس، وزارت و نخست وزيري داشت.

مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
     
  
مرد

 
كودتاي سياسي در ايران سال 487 ميلادي و ماجرای خزرها و سوء استفاده روسها از این نام برای بلعیدن مناطق ایران - عزل شاهي كه مسامحه مي كرد

با اينكه ارتش ايران به فرماندهي سپهبد «زَرمِهر» هِپتالها را در فرارود (آسياي ميانه) شكستي سخت داده بود، بزرگان كشور در يك نشست محرمانه در 17 نوامبر سال 487 ميلادي تصميم گرفتند كه بلاش، شاه ساساني وقت را بركنار و قباد (گواد = گوات) را بر جاي او بنشانند و اين تصميم (كودتا)، بدون خونريزي عملي شد.
بزرگان ايران از مسامحه بلاش در قبال خزرهاي مهاجر به مناطق شمالي درياي مازندران كه ستيزه جويي مي كردند خسته شده بودند. قباد پسر پيروز (شاه اسبق، شاه پيش از بلاش) پس از انتخاب شدن به شاهي، براي نشان دادن شايستگي خود و اينكه بزرگان كشور در انتخاب او اشتباه نكرده بودند شخصا با سپاهي گران به جنگ خزرها رفت و اين قوم را شكستي سخت داد به گونه اي كه بيشتر آنان آواره اروپا شدند و سران ایشان به دين يهود گرويدند. «خزر» در لغت به معنای «آواره» است. اینان که اینک عمدتا در بلغارستان و بالکان زندگی می کنند از اویغورستان به سمت غرب به حرکت درآمده و در کنار رود وُلگا (روسیه) سه شهر برای خود ساخته بودند.
با وجود اخراج خزرها از اطراف درياي مازندران، روس ها از اواخر قرن هجدهم و با هدف بلعیدن قفقاز، و دست اندازي به نقاطي در گیلان و مازندران تلاش کردند که این دریا، بحر خزر خوانده شود. حال آنکه از عهد باستان، جهانیان آن را «كسپيان سی» مي گويند، همان نامي كه مورخان يونان باستان به دليل سكونت قوم ايراني كسپيان (گيلاني ـ قزويني) بر آن نهاده اند. در قرون وسطی، مورخان ایرانی و عرب آن را دریای قزوین می نوشتند. در دوران سلطنت پهلوی ها تاکید شده بود که دریای مازندران نوشته شود.

مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
     
  
مرد

 
سالگشت وفات «جامي» ـ نگاهي کوتاه به کارهاي او و اشاره به چند اندرز وي

مؤلفان تاريخ فلسفه، پس از تطبيق تقويم ميلادي با تقويم هجري قمري، 16 نوامبر را سالگشت فوت نورالدين عبدالرحمن جامي شاعر و فيلسوف ايراني ذكر كرده اند كه در سال1492 (13 محرم 898 هجري قمري) در شهر هرات از اين دنيا رفت. کرونيکلرهاي غرب سالروز درگذشت جامي را 19 نوامبر اين سال نوشته اند. جامي برجسته ترين فارسي سراي قرن پانزدهم ميلادي که 18 آگوست سال 1414 ميلادي (817 هجري قمري) در «جام» واقع در خراسان به دنيا آمده بود، در هرات و سمرقند تحصيل کرد. وي در عين حال از آخرين صوفيان بزرگ بشمار مي آيد. جامی از مريدان خواجه سعدالدين كاشغري رئيس نقشبندي ها (گروهي از درويش ها) بود.
اين دو اصل مهم از جامي است: فرد صاحب مقامي را بزرگوار مي توان خطاب كرد كه فروتن باشد و با حوصله و شكيبايي تمام به سخن ديگران، از جمله انتقاد و گلايه گوش دهد و نامه ها و مراسله ها را با دقت بخواند و به گوش گيرد و ترتيب اثر دهد. تا شخص خودش را نسازد و اصلاح نكند، جامعه را اصلاح نتواند كرد. اين اندرز نيز از جامي است: تا عاشقِ هدف خود نباشيد، به سوي آن گام برنداريد.
جامي 44، به قولي 87 و به قولي ديگر 99 كتاب و رساله نوشت. وي از تحسين كنندگان حافظ و سعدي بود و كتاب بهارستان را به سبك سعدي نوشت. مجموعه اشعار او كه بالغ بر 25 هزار بیت است «هفت اورنگ» عنوان دارد. جامي قصه هاي يوسف و زليخا ـ ليلي و مجنون را به شعر در آورد، همچنين خرَدنامه اسكندر را. «ديوان هاي سه گانه» عنوان کتاب ديگر جامي است. وي بيوگرافي صوفيان ارشد را در کتابي تحت عنوان «نفحات» جمع آوري کرد. کتاب لوايح او نيز درباره صوفيسم است.

مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
     
  
مرد

 
اعتراض تهران به شوروي در زمينه اخلال در حاکميت ايران

۱۷ نوامبر 1945( آبان 1324 ) دولت وقت ايران به دولت شوروي اعتراض كرد كه برخلاف تعهد قبلي، نيروهاي اين دولت در آذربايجان مانع از انجام وظايف ماموران انتظامي ايران در آن استان مي شوند كه عملي مغاير حاكميت ملي ايران است. در همين روز دكتر رضازاده شفق خواست كه نخست وزير بي درنگ به مسكو برود و تا دير نشده مسئله را در آنجا حل كند. با اين که در آن زمان، ماهها از شکست هيتلر و پايان جنگ جهاني دوم گذشته بود، دولت شوروي حاضر نمي شد نيروهاي نظامي خود را که در اواخر اوت 1941 وارد ايران شده و قسمتي از وطن ما را اشغال کرده بودند خارج سازد.

مولف (نوشيروان کيهاني زاده)

مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
     
  
مرد

 
سالروز درگذشت استاد پورداود ايرانشناس و ايراندوست بنام

بیست و ششم آبان 1347 استاد ابراهيم پورداود ايرانشناس و ايراندوست نامدار از اين دنيا رفت. وي همه عمر خود را در شناساندن گذشته باشكوه ايران به ايرانيان معاصر و جهانيان صرف كرد و كتابهاي بسيار نوشت و مرارت فراوان بُرد كه از اين رهگذر برگردن ايرانيان حقي بزرگ دارد. تلاش او، يكي اين بود كه تاثير نامطلوب نوشته هاي «جان مَلكُم» فرستاده سياسي انگلستان به ايران، «هنري مارتين» مروّج مذهب انگليكن در ايران و سیّاحان و دیپلمات های اروپایی درباره منش و روانشناسی ایرانیان را از اذهان جهانيان بزدايد كه هر ملکم و مارتین همزمان (اوايل قرن 19) ايرانيان را مردماني خودخواه، متلوّن و ظاهر نما خوانده بودند.
هنري مارتين در يادداشتهاي روزانه اش در ذيل روز 15 نوامبر سال 1804 نوشته است: نماز بامدادي ايرانيان كه هرگز آن را تَرك نمي كنند مانع از آن نمي شود كه در طول روز دروغ نگويند و گناه نكنند.

مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
     
  
مرد

 
روزي كه بهرام گور، شاه ايران شد ـ علت مخالفت بزرگان ايران با شاه شدن او و ...

در پي كشته شدن يزدگرد يكم شاه ساساني وقت با لگد اسب در نزديكي نيشابور در نهم نوامبر 420 ميلادي، هجدهم نوامبر اين سال بهرام پسر کوچکتر او خود را بهرام پنجم شاه ايران خواند. شاپور برادر بزرگ بهرام قبلا در يك درگيري كشته شده بود و «نرسي» برادر مياني، مقام پادشاهي را نمي پذيرفت و بزرگان ايران با شاه شدن بهرام (معروف به بهرام گور) موافق نبودند. يكي از دلايل مخالفت بزرگان اين بود كه مادر او سوشندخت، يك بانوي ايراني يهودي بود. بزرگان ايران (و به نوشته مورخان اروپايي: طبقه گرنديز، و يا گراندس) در دوران سلطنت 21 ساله يزدگرد نسبت به پيروان اديان ديگر، بسيار حساس شده بودند زيرا كه يزدگرد وسيعا به مسيحيان قلمرو ايران آزادي مذهبي و اجازه تاسيس كليسا و حتي تبليغ داده بود. بزرگان وقت ايران از آن هراس داشتند كه بهرام با داشتن مادري يهودي، در مورد آزادي مذهب، سياست پدر را ادامه دهد. به علاوه، آموزگار نظامي او، منذر ابن نعمان (حكمران حيره، و در آن زمان منطقه اي وسيع در جنوب عراق امروز شامل بخشي از كشور سعودي امروز و كويت كه طايفه لخميون در آنجا زندگي مي كردند و «عربستان ايران» خوانده مي شد) يك مسيحي بود. با اين تصور، بزرگان ايران شاهزاده اي به نام «خسرو» را به عنوان شاه اعلام كردند. ولي بهرام كه مردي نظامي و دلاور بود و در ارتش هواداران فراوان داشت بر آنان غلبه كرد. درباره شاه شدن بهرام داستانسرايي بسيار شده است، ازجمله اين كه تاج سلطنتي را ميان دو شير قرار دادند تا هركدام (بهرام و يا خسرو) كه آن را به دست آورد؛ شاه شود كه بهرام به ميان شيرها رفت و تاج را ربود!.
بهرام پس از نشستن برتخت شاهي، سياست پدر (دادن آزادي مذهبي) را در پيش نگرفت و به خواست موبدان به آذربايجان رفت و نسبت به آتشكده «آذرگشنسپ» مستقر در منطقه گزن (جزن) اداي احترام كرد. بهرام كه 17 سال و چند ماه سلطنت كرد، براي راضي نگهداشتن موبدان، حتي خودمختاري تاريخي ارمنستان (از زمان داريوش بزرگ) را لغو كرد و آن را به صورت يك ساتراپي (استان) درآورد. بيشتر ارمنيان از ديرزمان مسيحي شده بودند. بهرام روميان را هم كه درصدد حمايت از مسيحيان قلمرو ايران برآمده بودند، در جنگ شكست سخت داد و هپتالها را از مرزهاي شمال شرقي ايران (مرزهاي منطقه سغديانا = تاجيكستان و در آن زمان شامل منطقه بلخ، دره پنجشير و همه فرارود: بخارا، سمرقند، خوارزم و ...) بيرون راند. بهرام در سال 438 ميلادي در جريان شكار «گور» ناپديد شد و ايرانيان نزديك به دو سال او را زنده مي پنداشتند و شاه تازه انتخاب نكردند. برخي از مورخان حدس زده اند كه به باتلاقهاي زاينده رود فرو رفته باشد. فردوسي درباره مرگ بهرام گفته است: بهرام كه گور مي گرفتي همه عمر ـ ديدي كه چگونه گور بهرام گرفت.
طبري مورخ شهير ايران (متولد آمل مازندران) از بهرام پنجم به عنوان شاهي آبادگر نام برده كه هرجا كه توانسته بود باغ ملي (بوستان عمومي) و ساختمان دولتي به وجود آورده بود. كاخ ساسانيان در سروستان (استان فارس) از يادگارهاي دوران بهرام پنجم است.

مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
     
  
مرد

 
روزي كه مجلس روسيه (دوما) متن قرارداد تقسيم ايران را دريافت كرد! ـ نظرات و طرح Lord Curzon که ايران بايد در کنترل انگلستان [غرب] باشد و ...

۱۸نوامبر سال 1907 ايسفولسكي وزير امور خارجه وقت روسيه متن قرارداد انگلستان و روسيه منعقد در 31 آگوست همين سال مبني بر تقسيم ايران ميانآن دو دولت را به پارلمان تازه تاسيس روسيه (دوما) جهت اطلاع تسليم كرد. اين قرارداد كه بدون توجه به استقلال ايران كه 12 قرن قدرت اول و يا يكي از دو قدرت برتر جهان و از لحاظ ادبيات و معارف تا قرن هفدهم در سطوح بالا قرار داشت تنظيم و به اجرا گذارده شده بود در سن پترزبوگ به امضا رسيده بود.
طبق اين قرارداد، ايران به دو منطقه نفود انگلستان و روسيه و يك منطقه حايل (بيطرف) تقسيم شده بود كه در منطقه نفوذ روسيه كه از قصر شيرين تا مرز ايران و افغانستان در شمال شرقي خراسان بود، روسها قراقخانه و در منطقه سهم انگلستان كه شامل سراسر جنوب، و شرق ايران از بيرجند به پايين بود انگليسي ها يك نيروي نظامي متعلق به خود به نام پليس جنوب (اس. پي. آر) مستقر ساختند و بناي هرگونه مداخله را گذاردند. با انعقاد و اجراي اين قرارداد كه با ميانجي گري اوليه فرانسه به انجام رسيد اختلافات مستعمراتي روسيه و انگلستان در اين بخش از جهان بر طرف شد و راه بر اتحاد اين دو دولت و فرانسه بر ضد آلمان و اتريش و ايتاليا هموار شد و متحد نظامي شدند.
كارگردان سلطه انگلستان بر ايران «لُرد كرزن George N. Curzon» نايب السلطنه هندوستان، سپس وزير امور خارجه انگلستان و پس از آن سالها رئيس مجلس لردان اين کشور بود كه قبل از قبول مقام دولتي؛ يک ديدار طولاني و تحقيقاتي از روسيه، آسياي ميانه، آسياي جنوبي و ايران به عمل آورده بود و نظرات خودرا در چند کتاب منتشر ساخته که دو کتاب او مربوط به ايران است. Lord Curzon (متولد 1859 و متوفي در 1925) ايران را يک منطقه کليدي توصيف کرده که بايد در کنترل انگلستان باشد و دست کم جنوب آن، تا از جهانگشايي روسيه در جنوب و هندوستان جلوگيري شود. وي که كارشناس اين منطقه بود درباره اهميت تنگه هرمز و جزاير آن مطالبي در کتاب هاي خود نوشته که اين مطالب و توضيحات بعدي درباره اين مطالب تا به امروز مسئله ساز بوده است. کرزن که در آسياي ميانه از کوههاي پامير نيز ديدن کرد، اين منطقه را کليد اروپا و آسيا خوانده و ناحيه اي از آسياي ميانه را که امروز جمهوري تاجيکستان است بسيار حساس و استراتژيک توصيف کرده که در کنترل هر قدرت که باشد بر آسياي جنوبي و آسياي غربي مسلط خواهد بود. هم او بود كه طرح تحت الحمايه كردن ايران (قرارداد 1919 معروف به وثوق الدوله) را تهيه كرده بود و .... مسئله سازي کرزن تنها براي مشرق زمين نبود، وي در پي جنگ جهاني اول و شکست آلمان و اتريش و فرورفتن روسيه در يک جنگ داخلي، مرز لهستان با روسيه را پيشنهاد کرد که به «خط کرزن» معروف شد و همين خط سبب شد که پس از تعرض آلمان به لهستان، روسيه شوروي وارد عمل شود و لهستان ميان آن کشور و آلمان قسمت شود. لهستان پيش از سال 1918 وابسته به روسيه بود. نشست فاتحان جنگ جهاني اول در ورساي فرانسه بخشي از خاک آلمان را به لهستان داد که همين عمل باعث تعرض آلمان به لهستان شد.

مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
     
  ویرایش شده توسط: javan   
مرد

 
چگونگي ترور رزم آرا از زبان خليل طهماسبي عضو جمعيت فدائيان اسلام

خليل طهماسبي كه در اسفند سال 1329 (هفتم مارس 1951) رزم آرا نخست وزير وقت را در مسجد سلطاني (مسجد شاه واقع در منطقه بازار تهران) ترور كرده بود پس از تصويب قانون معاف شدنش از مجازات، 27 آبان سال 1331 (18 نوامبر 1952) در مصاحبه با مطبوعات گفت: خيانت رزم آرا به وطن، بر ما (جمعيت فدائيان اسلام) محرز شده بود و من برانداختن او را برعهده گرفتم. پيش از انجام ترور، خانواده ام را از محل سكونتشان نقل مكان دادم زيرا اطمينان داشتم كه پس از رويداد، آنان را زجر و شكنجه مي دادند. شب قبل از آن به خانه نرفتم و روز حادثه به مسجد رفتم كه قرار بود رزم آرا براي شركت در مراسم ترحيم آيت الله فيض به آنجا بيايد. هنگام ورود رزم آرا به مسجد، ماموران انتظامي مردم را از مسير او دور ساختند. يك مامور پليس مرا براي دور شدن هل داد و دست بر سينه ام گذاشت. دستش به سلاح كمري من كه در جيب بغل بود خورد ولي متوجه آن نشد. من همچنان در صف اول بودم كه رزم آرا به سه قدمي ام رسيد و رد شد كه به سويش دويدم و سه گلوله به او زدم. گلوله چهارم در لوله تپانچه گير كرد ماموران بر سرم ريختند و مرا كه قصد مقاومت نداشتم زير مشت و لگد قرار دادند كه از حال رفتم و تا دو روز چيزي نفهميدم. پس از بهوش آمدن، نگراني من از اين بود كه رزم آرا زنده مانده باشد و ديكتاتور شود كه روز بعد با اخباري كه به گوشم رسيد اين نگراني ام رفع شد. من خودم را آماده مردن كرده بودم و باكي از اعدام شدن نداشتم و حتي جملاتي را كه مي خواستم زير چوبه دار بگويم در ذهن آماده كرده بودم. در زندان بودم كه ملت پيروز شد و نمايندگان آن (مجلس) مرا از مجازات معاف و آزاد كردند.
با اين كه طهماسبي طبق قانون مصوب مجلس از مجازات معاف شده بود، پس از سوء قصد به جان حسين علاء در همان مسجد او و چند عضو ديگر جمعيت فدائيان اسلام ازجمله نواب صفوي (رئيس جمعيت) را گرفتند و اعدام كردند. حسين علاء نخست وزير وقت 25 آبان 1334 (16 نوامبر 1955) در مجلس ترحيم مصطفي كاشاني نماينده مجلس و پسر آيت الله كاشاني كه همان هفته فوت شده بود مورد حمله مظفر ذوالقدر از فدائيان اسلام قرارگرفت ولي گلوله در لوله سلاح گير كرد و ذوالقدر سلاح را بر سر علاء زد كه مجروح شد.

مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
     
  
صفحه  صفحه 42 از 82:  « پیشین  1  ...  41  42  43  ...  81  82  پسین » 
ایران

Diary History Iran | روزنگار تاریخ ایران

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA