ارسالها: 3119
#471
Posted: 30 Nov 2015 09:24
داریوش بزرگ مبتکر سازمانهای اطلاعاتی در جهان ـ هدف از ايجاد ـ تکامل دستگاه اطلاعاتي ايران در عصر خسروانوشيروان
پژوهشگران تحولات عهد باستان و عمدتا به استناد جلد سوم کتاب «مانه ثو Manetho» مورخ قرن سوم پیش از میلاد که درباره حکمرانی بیش از «دو ـ صد ساله» ایرانیان بر مصر است، داریوش بزرگ شاه ایرانیان از دودمان هخامنشی را مبتکر سازمانهای اطلاعاتی ـ امنیتی در جهان اعلام کرده و نوشته اند که داریوش در روز آذر (نهم آذر = سی نوامبر) در سال 489 پیش از میلاد اندیشه تاسیس یک سازمان اطلاعاتی برای ایران را به اجرا گذارد. وی در پی تقسیم قلمرو دولت ایران به ساتراپی های متعدد (ایالت ـ استان) که شرح آنهارا در سنگ نبشته بیستون آورده است و انجام اصلاحات ازجمله ایجاد پستخانه، خزانه داری (گنزبرا = گنجور)، پلیس راه، ضرب سکه طلا (در جهان؛ معروف به داریک، دارا)، سیستم قضایی و سپاه جاویدان (ارتش دائمي) به اندیشه ایجاد یک سازمان اطلاعاتی مرکزی افتاد تا سوء مدیریت ها و تخلفات عمومی و نابخردی مقامات و عدم رضایت مردم از امور مستقیما و سریعا به او گزارش شود و به این سازمان (اعضای آن) گوش و چشم شاه می گفتند. حفظ جان و مال اتباع، جمع آوری مالیات و امضای احکام دادگاهها برای اجرا برعهده ساتراپ ها (محافظان ایالت = استانداران) بود ولی لازم بود که شاه شخصا از ضعف ها و کژروی های مقامات و احساس، عواطف و خواست درونی اتباع و وضعیت زندگانی آنان آگاه شود. ماموران اطلاعاتی ايران وقت از میان افرادی انتخاب می شدند که راستگویی، درست کرداری، حسن نیّت (پندار نیک) و وفاداری آنان قبلا ثابت شده باشد، سطح آگاهی های آنان بالا و توان کافی برای قضاوت داشته باشند. برخی از این ماموران، مخفی و پاره ای دیگر علنی بودند و به چشم خادمین به ملت نگریسته می شدند. برای شاه بررسی گزارش این ماموران در اولوّیت بود. ساتراپ های ایران (بمانند فرماندران ایالت های آمریکای معاصر) حق داشتن ارتش نداشتند، ولی پلیس و میلیشیا، بله.
داریوش سه سال بعد درگذشت و پیش از وفات، فنیقیه (لبنان امروز و بخشی از سوریه) و جزیره قبرس را بر ساتراپی مصر اضافه کرد. [ماموران اطلاعاتی ایران در این ساتراپی مراقب فعالیت آتنی های ضد ایران هم بودند].
فعالیت سیستم اطلاعاتی داریوش بزرگ تا پایان عصر هخامنشیان به همان صورت ادامه داشت و ساسانیان آن را به همان شکل تجدید کردند که در عصر خسروانوشیروان به اوج تکامل خود رسید و گزارش وضعیت دولتهای رقیب و متخاصم بر وظایف آن اضافه شد که الگوی سازمانهای اطلاعاتی امروز (قرن 21) شده است که ماموران اطلاعاتی وضعیت زندگانی مردم (راضی بودن و ناراضی بودن و میزان فقر و اعتیاد و ...) و اوضاع اجتماعی ـ اقتصادی در کشورهای رقیب را هم گزارش می کنند و ...[نمونه آن؛ طرز کار جاسوسان روسیه در آمریکا بوده است که در سال 2010 در نیویورک و ... دستگیر و تبعید شدند. کار آنها زندگی در میان مردم و تهیه گزارش در این زمینه ها بود].
شاه عباس يکم نيز چنان دستگاهي داشت و گاهي هم شخصا و با لباس مبدّل در ساعات شب به ميان مردم مي رفت تا از مشکلات روزمره آنان آگاه شود. برخي نوشته اند که رضاشاه هم در اوايل سلطنتش چنين مي کرد ولي سندي در تاييد اين ادعا در دست نيست.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#472
Posted: 30 Nov 2015 09:27
روزي که يزد، از كانونهاي زرتشتيانيسم، به دست عرب افتاد
30 نوامبر سال 642 ميلادي شهر يزد از كانونهاي بزرگ زرتشتيانيسم به دست عرب افتاد. اعراب قبلا اصفهان را تصرف كرده بودند. شهر يزد كه در دهه اول قرن چهارم ميلادي به تصميم يزدگرد يکم ساخته شده بود شهري دويست و چهل ساله بود كه تصرف شد. شاهان ساساني پس از يزدگرد تلاش بسيار كرده بودند كه اين شهر حاشيه كوير كه بر سر راههاي كارواني قرارداشت به يك كانون بزرگ زرتشتيانيسم تبديل شود و هنوز هم شمار زرتشتيان يزد بيش از ساير شهرهاي ايران است. در سال 642 که يزد سقوط کرد، هنوز يزدگرد سوم زنده بود و مقاومت مي کرد. ترور او در سال 651 و در مرو خراسان اتفاق افتاد.
در همان سال (سال 642 ميلادي) بسياري از شهرهاي آذربايجان و خراسان توسط اعراب تصرف شدند. در پي شكست نهاوند در سال 641 ميلادي، هر يك از سرداران عرب مامور تصرف يكي از شهرها و ايالات ايران شده بود. جز شوشتر، ري و شهرهاي جنوبي ايران ساير شهرها مقاومت شديد از خود نشان ندادند. شوشتر يك سال و نيم ايستادگي كرد. به نوشته بسياري از مورخان، در برخي از نقاط ايران نيروهاي محلي به اين سبب مقاومتي چشمگير از خود نشان نداده بودند که اعراب مي گفتند قصد آنان تصرف و حكومت كردن نيست و سعي آنان، تنها گسترش تعاليم اسلام است.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#473
Posted: 30 Nov 2015 09:28
شريف امامي در كابل
شريف امامي نخست وزير وقت كه از هشتم تا 13 آذر ماه 1339 خورشيدي (نوامبر 1960 ) به مدت پنج روز در كابل با سران افغان مذاكره مي كرد تنها قرارداد فروش فرآورده هاي نفتي را با آنها امضاء كرد. به استناد آرشيو روزنامه هاي بزرگ اصطلاحا بين المللي، از اواسط دهه 1920 تا زمان كودتاي سردار داودخان هرگاه مقامات تراز اول ايران و يا افغان از كشور يكديگر ديدن كرده بودند روزنامه ها از احتمال ايجاد كنفدراسيون دو كشور نوشته بودند. ولي انگلستان، شوروي و پاكستان ــ هيچكدام به دلايل زياد با ايجاد چنين كنفدراسيوني موافق نبودند. بايد دانست كه مرزهاي ايران با افغانستان و هند غربي (بعدا پاكستان) را انگليسي ها تعيين كرده اند!.
شريف امامي كه قبلا وزير صنايع و معادن و نخست وزير بود، در جريان انقلاب سال 1357 به مدت سه ماه بارديگر نخست وزير شده بود.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#474
Posted: 30 Nov 2015 09:29
توافق بر سر نفت - قضيه ميانجي گري هاي اورل هريمن
مذاكرات هفت روزه نمايندگان ايران و كنسرسيوم نفت در تهران پايان يافت و 30 نوامبر 1966 اعلام شد كه اختلاف نظر طرفين بر طرف شده است، ولي جزئيات، جز بر كارشناسان مربوط اعلام نشد.
اين اختلاف نظر از چند ماه پيش از آن رخ داده بود و 29 اكتبر دولت ايران به كنسرسيوم اخطار كرده بود كه اگر نظر ايران تامين نشود قرارداد نفت را كان لم يكن اعلام خواهد كرد. سه روز پس از اين تهديد، آورل هريمن ديپلمات آمريكايي وارد تهران شد و بامقامات مربوط ايران مذاكره كرد و متعاقب همين مذاكره بود كه نمايندگان شركتهاي عضو كنسرسيوم وارد تهران شدند و مذاكراتي كه به توافق انجاميد صورت گرفت .
آورل هريمن اول آذرماه سال بعد هم به ايران آمد و با شاه درباره سياستهاي تازه آمريكا مذاكره كرد كه در پي آن اعلام شد كه ايران بنيه دفاعي خودرا تقويت خواهد كرد و طرح مربوط تهيه شد. هريمن قبلا هم بارها به تهران آمده بود. ماموريت طولاني او در تهران در زمان حکومت دکتر مصدق معروف است که تلاش مي کرد مسئله نفت حل شود. در آن زمان دولت آمريکا کوشش داشت که جاي انگلستان را در خاورميانه بگيرد.
هريمن شرح ماموريت هاي خود در تهران را در كتاب خاطراتش به تفصيل آورده است. وي از سال 1951 در مسئله نفت ايران و اختلاف نظرهاي بعدي همواره به صورت «ميانجي» عمل کرده بود و در دوران حکومت دکتر مصدق براي مدتي طولاني در ايران اقامت کرده بود و روزنامه ها در گزارشهاي خود از او به عنوان ميانجي دولت آمريکا در مسئله نفت نام مي بردند.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#475
Posted: 30 Nov 2015 09:31
روزي که سه جزيره ايراني در خليج فارس به قلمرو کشور بازگردانده شد
در پي توافق با شيخ شارجه، سي ام نوامبر سال 1971 (9 آذر 1350) ناوگان ايران جزاير ايراني ابوموسي، تُنب بزرگ و تُنب كوچك را به قلمرو کشور باز گردانيد و تنها در يك جزيره مختصر مقاومتي صورت گرفته بود. در جزيره ابو موسي، برادر امير شارجه از واحدها و مقامات ايراني استقبال كرد. تنب بزرگ و تنب کوچک از هم 12 کیلومتر فاصله دارند و تنب بزرگ در 20 کیلومتری قشم واقع است.
مجلس شورای ملی همان روز پس از استماع گزارش اميرعباس هويدا نخست وزير وقت، با دادن راي اعتماد به او بر اقدام نيروي دريايي صحّه گذارد، ولي اين اقدام در كشورهاي عربي مخصوصا عراق با واكنش منفي رو به رو شد. ايران با اسناد و شواهد تاريخي، مالكيت بر این سه جزیره را كه انگلستان بمانند ساير جزاير خليج فارس از ايران جدا كرده بود به سازمان ملل ثابت كرد. انگلستان 26 نوامبر 1970 (درست يك سال پيش از آن) نيروهاي خود را از شرق سوئز از جمله خليج فارس خارج ساخته بود كه ايران فرصت يافت برخی جزاير خود را پس بگبرد. معارضه دودمانهاي پس از صفويه با انگلستان بر سر سرزمين هاي ايراني خليج فارس هیچگاه متوقف نشد. مشکل ایران در دوران قاجارها، نداشتن قدرت دريايي موثر بود. ایران در دهه 1930 پس از خرید چند ناو از ایتالیا، انگلیسی هارا از چند نقطه خلیج فارس ازجمله «باسعیدو» در قشم بیرون راند.
اقدام دولت وقت در احقاق حق ايران که ايرانيان را شاد و مشعوف ساخت در كشورهاي عربي مخصوصا عراق با واكنش منفي رو به رو شد. دولت وقت عراق به علامت اعتراض، روابط سياسي خود با ايران را قطع كرد. سوريه، ليبي، كويت، سعودي، ابوظبي و راس الخيمه به ايران اعتراض كردند. امير راس الخيمه به انگلستان شكايت برد و دولتهاي عراق، ليبي، الجزاير، يمن جنوبی (عدن) و كويت برضد ايران به شوراي امنيت سازمان ملل شكايت بردند و شورا رسيدگي كرد و ايران با اسناد و شواهد تاريخي، مالكيت بر جزاير را كه انگلستان بمانند ساير جزاير خليج فارس از ايران جدا كرده بود ثابت كرد.
انگلستان و از جمله خبرگزاري آن، رويترز، و برخي از رسانه هايش از همان زمان، چهار ـ پنج دهه پيش، از راه كينه جويي و نشان دادن خصومت خود نسبت به ايرانيان و جلب دوستي امارات، خليج فارس را كه از 25 قرن پيش به اين نام خوانده مي شود «خليج» و يا خليج عربي مي نويسند كه نگارنده اين تاريخ آنلاين به همين سبب، از تابستان سال1998 رويترز را تحريم كرده است.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#476
Posted: 30 Nov 2015 09:32
به خواست روحانيون، مصوّبه مشاركت زنان در انجمنهاي شهر و شهرستان لغو شد
اميراسدالله عَلَم نخست وزير وقت نهم آذرماه1341 (30 نوامبر 1962) تلگرافا به آن دسته از روحانيون كشور كه به مصوّبه چهاردهم مهرماه آن سال شوراي وزيران اعتراض كرده بودند اطلاع داد كه در جلسه هشتم آذرماه دولت (شوراي وزيران) مصوبه مورد اعتراض لغو شده است.
در مصوبه 14 مهرماه 1341، به بانوان اجازه مشاركت در انتخابات شوراهاي شهر و شهرستان (انجمن ايالتي و ولايتي) داده شده بود كه مورد اعتراض پاره اي روحانيون وقت قرار گرفته بود.
اخیرا یک تالیف 6 جلدی به فارسی با عنوان یادداشت هاي عَلَم (امیراسدالله علم) که ویراستار آن علینقی عالیخانی وزیر پیشین اقتصاد (وزير در کابينه حسنعلي منصور) متولد 21 ژانویه 1929 معرفی شده است در تهران! انتشار یافته ولی این یادداشت ها مطالبی از بهمن ماه 1347 را پوشش می دهد. علم در دهه 1330 حزب مردم را تشکیل داده بود. او قبلا فرماندار سیستان و بلوچستان و نیز وزیر کابينه بود و در 28 تيرماه 1341 و پس از کناره گيري دکتر علي اميني نخست وزیر شده بود (از آن روز تا 17 اسفند 1343)، و سرکوبی خونين قیام اسلامیون و برخی از بازاریان به حمایت از آیت الله خمینی در 15 خرداد 1342 در زمان نخست وزیری او انجام شد. وي 17 خرداد 1342 اعلام کرد که 15 تن از روحانيون دستگير شده در دادگاه نظامي محاکمه خواهند شد و روز بعد گفته بود که در جريان وقايع 15 خرداد (سال 1342) 418 تن دستگير شده اند. علم قبلا روش ملايم تري داشت و در آذر ماه 1341 در پی اعتراض پاره ای از روحانیون، مصوّبه مشارکت زنان در انتخابات شوراهاي شهر و شهرستان را لغو کرده بود. علم از 1346 تا 1356 هجري وزیر دربار سلطنتی شده بود که پس از او، این مقام به امیرعباس هویدا داده شد. عَلَم در فروردین 1357 (اوایل سال انقلاب) در 59 سالگی درگذشت.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#477
Posted: 30 Nov 2015 09:34
اشاره به دو مسئله مهم به مناسبت سالروز تصويب بهترين ضابطه مطبوعاتي ايران
دهم آذرماه 1331 لايحه قانوني مطبوعات نهايي، متن آن اعلام و ازدو روز بعد به اجرا گذارده شد كه بهترين ضابطه مطبوعاتي ايران شناخته شده است. اين ضابطه كه تنها 9 ماه به اجرا درآمد، پس از براندازي 28 امُرداد ابطال و دو سال بعد از آن (سال 1334) يك قانون «محدود كننده» مطبوعات جايش را گرفت.
طبق ضابطه آذر ماه 1331، جامعه مطبوعات ايران موظف شده بود كه با تشكيل انجمن، خود بر كار نشريات از نظر خروج از دايره حرفه، نزاكت، اخلاقيات و عفت قلم نظارت كند، اخطار دهد و در صورت بي اعتنايي به اخطار، طرد كند.
اين لايحه قانوني 47 ماده اي كه با امضاي دكتر مصدق (كه اختيار اجراي موقت لوايح خودرا داشت) از 12 آذر به اجرا در آمده بود چون با توجه به اصول آزادي فكر و بيان تنظيم شده بود در تاريخ ژورناليسم ايران به عنوان بهترين ضابطه مطبوعاتي توصيف شده است. در اين لايحه قانوني رسيدگي به اتهامات مطبوعاتي، بدون حضور هيات منصفه منع، و «نشريه عمومي = حرفه اي» تعريف شده بود و در آن، شرايط قبلي در مورد متقاضي پروانه، جز داشتن حداقل 30 سال سن، سواد كافي (كه به تفسير كارشناسان معاصر، منظور؛ سواد روزنامه نگاري بود)، نداشتن محكوميت قطعي ارتكاب جرائم عمومي و داشتن بنيه مالي براي شش ماه انتشار نشريه؛ حذف و امور مطبوعات از وزارت فرهنگ جدا و به وزارت كشور واگذار شده بود.
مورخان عموما شكوفايي ژورناليسم ايران از آذرماه 1331 تا 28 امرداد 1332 را به حساب اين لايحه قانوني گذارده اند.
اصول روزنامه نگاري كه در سراسر جهان رعايت مي شود، خصوصيات حرفه اي بودن يك نشريه را «غيردولتي بودن آن» مي داند و اينكه سردبير اجرايي نشريه و دبيران ميزهاي آن روزنامه نگار حرفه اي (داشتن نصاب تحصيلات و تجربه، نداشتن پيشه ديگر و حقوق بگير دولت نبودن) باشند. دولت و موسسات دولتي مي توانند نشريه داشته باشند ولي نشريات آنها «تخصّصي» عنوان دارند و حق گرفتن آگهي تجاري و تكفروشي از آنها سلب شده است زيرا كه مطبوعات ركن چهارم دمكراسي هستند و قواي دمكراسي منفك از يكديگر.
ايران شايد يكي از كشورهاي انگشت شمار جهان باشد كه در آن يك مقام دولتي مي تواند عليه يك نشريه اعلام جرم كند. در ممالك ديگر، مقام دولتي اگر در زمينه كار دولتي خود (نه، در رابطه امور شخصي) مطلب خلافي در نشريه ببيند مي تواند توضيح دهد و اگر توضيح او منتشر نشود حق مراجعه به سازمان و انجمن مربوط را دارد تا نشريه اجبار به انتشار توضيح شود.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#478
Posted: 1 Dec 2015 08:35
رضاشاه فروغي را برکنار کرد، و شش سال بعد وي با دست فروغي برکنار شد! ـ اشاره ای به بازی های پشت پرده در دو هفته اول شهریورماه
رضاشاه پهلوي دهم آذر ماه 1314 به گونه اي غير منتظره، محمدعلي فروغي را متهم به مساعدت و حمايت از بستگان كرد كه شهرت سوء استفاده از مقام و منزلت اورا داشتند و از نخست وزيري بركنار ساخت و يكي از آن افراد هم كه متهم به چنين سوء استفاده اي شده بود چند روز بعد اعدام شد. پس از بركناري فروغي، رضاشاه تلاش براي دور ساختن تدريجي ايران از نفوذ انگلستان را آغاز كرد.
تاريخ ايران از آغاز دوران قاجارها سوژه هاي بسيار براي تحقيق دارد كه روي آنها آن طور كه بايد كار نشده است. باز شدن هركدام از اين پرونده ها پُر است از حقايق تلخ، که آگاهي از آنها چشم و گوش را باز و مانع از تكرار اشتباه خواهد شد و يكي از اين سوژه ها دنبال كردن كارهاي فروغي است كه مردي سياسي ـ فرهنگي بود.
فروغي كه در كابينه مهدي قلي هدايت (مخبرالسلطنه) وزير امور خارجه بود در سال 1312 پس از كناره گيري هدايت، نخست وزير ايران شده بود. در زمان نخست وزيري هدايت بود كه قانون تمديد قرارداد نفت با انگلستان تصويب شده بود. کناره گيري هدايت به خواست رضاشاه و سه ماه پس از تصويب لايحه تمديد قرارداد نفت صورت گرفته بود. تمديد قرارداد نفت موسوم به قانون سال 1933 از قوانين ننگين و خيانت آلود ايران بشمار مي رود زيرا که به موجب آن، مدت قرارداد و منطقه مشمول آن افزايش يافته بود.
فروغي پيش از نخست وزير شدن، مشاغل متعدد را پشت سر گذاشته بود و ازجمله در 1309 وزير اقتصاد شده بود.
وي پس از بركناري از نخست وزيري در 1314 به مدت شش سال مورد بي مهري رضاشاه قرار داشت و به او نزديك نمي شد.
دو روز پس از آغاز تجاوز نظامي انگلستان و روسيه به ايران در شهريور 1320 همين فروغي را که طرف بي مهري و خشم رضاشاه بود آوردند و نخست وزير کردند که ترتيب تسليم ايران و کنار رفتن رضاشاه و به شاهي رسيدن پسر او، محمدرضا را داد!. بازي هايي كه به نخست وزير شدن مجدد فروغي انجاميد از اين قرار بود:
چهارم شهريور 1320 و پس از شكست مذاكرات ايران با نمايندگان انگلستان و شوروي بر سر توقف تعرّض نظامي، علي منصور از سمت نخست وزيري كناره گيري! و رضاشاه مجيد آهي را مامور تشكيل كابينه كرد كه او هم نپذيرفت! ولي محمد علي فروغي را (!) به رغم سوء ظن و اکراه رضاشاه نسبت به او، براي احراز اين پُست پيشنهاد كرد كه شاه وقت از ناچاري پذيرفت!.
5 شهريور 1320 فروغي كابينه خودرا تشكيل داد كه در آن سرلشكر احمد نخجوان كفيل وزارت جنگ و علي سهيلي وزير امور خارجه بودند. فروغي در همان نخستين جلسه کابينه اشاره کرده بود که نظر بر تَرک مخاصمه دارد. با اين بيان، در سومين روز تهاجم و ادامه بمباران شهرهاي كشور هنوز معلوم نبود که بايد جنگ کرد و يا تسليم شد و اين ابهام در تضعيف روحيه نظاميان موثر بود.
در اين ميان، در همان ساعاتي که فروغي و وزير امور خارجه اش با نمايندگان دولت های لندن و مسکو مذاكره مي كردند نخجوان و يكي ـ دو مقام نظامي ديگر ـ بدون اطلاع فرمانده کل قوا!، رضاشاه ـ در حال تنظيم بخشنامه مرخص كردن سربازان از پادگانها بودند که همان روز ابلاغ و وطن بدون دفاع رها شد!.
فروغي پس از چند تماس با نمايندگان انگلستان و شوروي كه نيروهايشان بدون برخورد با مقاومت جدّي (به سبب مرخص شدن سربازان ايران) به تهران نزديك مي شدند در 18 شهريور مجلس شوراي ملّي را به تشكيل يك جلسه فوق العاده دعوت كرد و در اين جلسه روشن شد كه دولت انگلستان خواهان بركناري رضاشاه و تبعيد او از كشور است. چون فروغي به اين دو دولت وعده هايي داده بود؛ در پايان جلسه تقاضاي راي اعتماد كرد كه مورد تاييد قرار گرفت.
هفت روز بعد فروغي به اتفاق علي سهيلي وزير امورخارجه اش به ديدار سفيران انگلستان و شوروي شتافت و به آنان اطلاع داد كه رضاشاه همچنانكه آن دو دولت خواسته بودند كناره گيري كرده و رهسپار اصفهان شده است و در همين ملاقات موافقت ضمني دو دولت مهاجم با شاه شدن محمدرضا به فروغي اعلام شده بود. فروغي سي ام شهريور سرلشكر احمد نخجوان را كه قبلا قرار بود به اتهام خيانت به وطن اعدام شود به عنوان وزير جنگ كابينه ترميم شده خود انتخاب كرد كه پاداشي به خيانت عنوان شده است. فروغي به رغم بدگويي مردم، درنيمه آذر ماه 1320 سرلشكر احمد نخجوان را با همان عنوان وزير جنگ در كابينه دوم خود ابقاء كرد كه تعجب همگان را برانگيخت.
فروغي اواخر سال 1320 هنگام دفاع از لايحه خود مبني بر امضاي پيمان اتحاد با انگلستان و شوروي (دو دولتي كه ايران را اشغال نظامي كرده بودند) در مجلس شوراي ملي، توسط يك تماشاگر كتك خورد. با وجود اين، لايحه وي در جلسه بعدي مجلس به تصويب رسيد و ايران رسما به صف كشورهاي در حال جنگ با آلمان پيوست.
فروغي 15 ماه پس از تسليم ايران به متفقين، در 67 سالگي در پنجم آذر 1321 درگذشت.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#479
Posted: 1 Dec 2015 08:36
پايان كنفرانس سران در تهران و اشاره اي به تصميمات و نتايج آن ـ تثبيت محمدرضا شاه
سران آمريكا، شوروي و انگلستان يکم دسامبر سال 1943 به مذاكرات مهم چهار روزه خود در تهران پايان دادند. آنان ژنرال دوگل رهبر فرانسه آزاد را به اين كنفرانس دعوت نكرده بودند زيراكه ميان دوگل و چرچيل صميميت قلبي وجود نداشت. دوگل سال
بعد، در آذرماه، به تنهايي از تهران و مسكو ديدن كرد.
در كنفرانس تهران، رهبران آمريكا و انگلستان تسليم نظر استالين شدند كه در ماه می 1944 در غرب اروپا، يك جبهه زميني مشترك بر ضد آلمان به وجود آورند تا از فشار آلمان در جبهه شرق (خاک شوروي) كاسته شود . اصرارچرچيل به تقسيم آلمان پس از جنگ و دادن قسمتي از آن به لهستان پذيرفته شد [کاری که در پایان جنگ جهانی اول صورت گرفت؛ استخوان لای زخم] و با خواست استالين كه اسلاوهاي اروپا (ازلهستان تا يوگوسلاوي) در حيطه نفوذ شوروي قرار گيرند موافقت شد و استالين به روزولت قول داد كه پس از پايان كار آلمان، در خاور دور برضد ژاپن وارد جنگ شود تا بارجنگي آمريكا در آن منطقه كاهش يابد. بخشی از مذاکرات تهران و تصمیمات سران سه قدرت محرمانه بود.
گفته شده است که در کنفرانس تهران، سران سه دولت طرح قبلی متفقین را که پس از پایان جنگ، امور ایران به یک هیئت مدیره تا تعیین تکلیف نظام حکومتی و رئیس کشور در یک رفراندم سپرده شود رد کردند و در نتیجه قانون اساسی به همان صورت باقی ماند و همچنین محمدرضاشاه پهلوی. دلیل طرح قبلی که بلافاصله پس از اشغال نظامی ایران به میان آمده بود ناخرسندی شدید متفقین از رضاشاه بود که به آلمان (دولت هیتلر) نزدیک شده بود.
«گذشت زمان = تاريخ» نشان داد كه اجراي آن قسمت از تصميمات كنفرانس تهران كه مربوط به منطقه اسلاو نشين بود، پس از جنگ با كارشكني آمريكا و انگلستان رو به رو شد و چرچيل شوروي را كشور «پشت پرده آهنين» لقب داد و ترومن تصميم به محاصره و در قفس انداختن آن گرفت، يوگوسلاوي را تحريك به خروج از دائره نفود استالين كردند و به اين سان جنگ سرد دو بلوک آغاز شد و بر ضد هم دست به تشكيل اتحاديه هاي نظامي زدند و جنگهاي منطقه اي راه انداختند و اين ماجرا 45 سال طول كشيد كه سرانجام با كمك شواردنادزه وزير امورخارجه دولت گورباچف به سود غرب پايان يافت و نه تنها بلوك شرق بلكه شوروي هم از ميان رفت و اينك دولتهاي «كشورهاي سابق بلوك شرق» به اتحاديه نظامي غرب (ناتو) پيوسته و مقامات برخي ازاعضاي شوروي منحله هم در آرزوي پيوستن به اين اتحاديه نظامي هستند!.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#480
Posted: 1 Dec 2015 08:37
بهترين ضابطه مطبوعاتي ايران كه تنها 9 ماه عمر كرد!
دهم آذر 1331 جلسه نهايي بررسي لايحه قانوني مطبوعات در خانه دكتر مصدق رئيس دولت وقت و با حضور او تشكيل شد، سه ساعت طول كشيد و ايرادهاي وارده برطرف گرديد.
اين ضابطه پس از براندازي 28 امرداد ابطال و دو سال بعد از آن (سال 1334) يك قانون «محدود كننده» مطبوعات جايش را گرفت كه اين قانون هم در سال 1358 توسط شوراي انقلاب لغو شد. قانون جاري مطبوعات ايران در سال 1364 تدوين شده است که به اظهار اهل اين حرفه، خالي از ايراد نيست.
طبق ضابطه آذر ماه 1331، جامعه مطبوعات ايران موظف شده بود كه با تشكيل انجمن، خود بر كار نشريات از نظر خروج از دايره حرفه، نزاكت، اخلاقيات و عفت قلم نظارت كند، اخطار دهد و در صورت بي اعتنايي به اخطار، طرد كند. اين لايحه قانوني 47 ماده اي كه با امضاي دكتر مصدق (كه اختيار اجراي موقت لوايح خود را داشت) از 12 آذرماه آن سال به اجرا در آمده بود چون با توجه به اصول آزادي فكر و بيان تنظيم شده بود در تاريخ ژورناليسم ايران به عنوان بهترين ضابطه مطبوعاتي توصيف شده است. در اين لايحه قانوني رسيدگي به اتهامات مطبوعاتي بدون حضور هيات منصفه منع، و «نشريه عمومي ـ اصطلاحا حرفه اي» تعريف شده بود و در آن، شرايط قبلي در مورد متقاضي پروانه ـ جز داشتن حداقل 30 سال سن، سواد كافي [كه به تفسير كارشناسان معاصر، منظور: سواد روزنامه نگاري بود]، نداشتن محكوميت قطعي ارتكاب جرائم عمومي و داشتن بنيه مالي براي شش ماه انتشار نشريه ـ حذف و امور مطبوعات از وزارت فرهنگ جدا و به وزارت كشور واگذار شده بود.
مورخان عموما شكوفايي ژورناليسم ايران از آذر ماه 1331 تا 28 مرداد 1332 را به حساب اين لايحه قانوني گذارده اند. رسيدگي به اتهامات مطبوعاتي با حضور هيات منصفه در قوانين بعدي مطبوعات هم باقي مانده است. لايحه قانوني مطبوعات مصوب 1331 انتشار نشرياتي را كه نخواهند منظما انتشار يابند، مانند كتاب و هرگونه مطلب چاپي ديگر، از دريافت پروانه معاف كرده بود كه اينك انتشار كتاب هم نياز به بررسي قبلي و صدور مجوز از جانب دولت (وزارت ارشاد) دارد.
پروانه انتشار نشريه از شهريور 1332 به اين طرف در ايران، با قوانيني كه جانشين لايحه دكتر مصدق شد محدود و هربار محدودتر شده و عملا به صورت انحصاري درآمده است كه به اظهار برخي صاحبنظران، همين محدوديت از پيشرفت و تكامل مطبوعات در ايران جلوگيري كرده و در اين زمينه، ملت بدون دفاع مانده است.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه