ارسالها: 3119
#591
Posted: 19 Dec 2015 10:16
1111:
امام محمد غزالي (ابوحامد) فيلسوف و انديشمند ايراني عهد سلجوقيان درگذشت و در زادگاه خود شهر توس مدفون شد. وي 53 سال عمر کرد.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#592
Posted: 20 Dec 2015 10:49
شب يلدا (شب چله)؛ فلسفه، تاريخچه و ارتباط آن با کريسمس
شرق شناسان و مورخان متفق القولند كه ايرانيان نزديك به 4 هزار سال است كه شب يلدا ــ آخرين شب پاييز و آذرماه ــ را كه درازترين و تاريكترين شب در طول سال است تا سپيده دم بيدار مانده، در كنار يكديگر خود را سرگرم كرده تا اندوه غيبت خورشيد و تاريكي و نيز سردي هوا روحيه آنان را تضعيف نكند و با به روشني گراييدن آسمان (حصول اطمينان از بازگشت خورشيد در پي يك شب طولاني و سياه كه تولد تازه آن عنوان شده است) به رختخواب رفته و لختي بيآسوده اند.
پيشتر، ايرانيان (مردم سراسر ايران زمين) روز پس از شب يلدا (يكم دي ماه) را «خور روز» و «ديگان = دي گان» مي خواندند و به استراحت مي پرداختند و تعطيل عمومي بود. در اين روز عمدتا به اين لحاظ از كار دست مي كشيدند كه نمي خواستند احيانا مرتكب بدي كردن شوند كه ميترائيسم ارتكاب هر كار بد، ولو كوچك را در روز تولد خورشيد گناهي بزرگ مي شمرد.
«هرمان هيرت» زبانشناس بزرگ آلمان كه گرامر تطبيقي زبانهاي آريايي را نوشته است كه پارسي از جمله اين زبانها است نظر داده كه «دي» به معناي «روز» به اين دليل بر اين ماه ايراني گذارده شده كه ماه تولد دوباره خورشيد است. بايد دانست كه انگليسي يك زبان گرمانيك (خانواده زبانهاي آلماني) و ازخانواده بزرگتر زبانهاي آريايي (آرين) است. هرمان هيرت در آستانه «دي گان» به دنيا آمده بود و به زادروز خود كه مصادف با تولد دوباره خورشيد بود، مباهات بسيار مي كرد.
فردوسي به استناد منابع خود، يلدا و «خور روز» را به هوشنگ از شاهان پيشدادي ايران ( كيانيان كه از سيستان پارس برخاسته بودند) نسبت داده و در اين زمينه از جمله گفته است:
كه ما را ز دين بهي ننگ نيست
به گيتي، «به» از دين هوشنگ نيست
همه راه «داد» است و آيين مهر
..... نظر كردن اندر شمار سپهر
آداب شب يلدا در طول زمان تغيير نكرده و ايرانيان در اين شب، باقيمانده ميوه هايي را كه انبار كرده اند و خشكبار و تنقلات مي خورند و دور هم گرد هيزم افروخته و بخاري روشن مي نشينند تا سپيده دم بشارت شكست تاريكي و ظلمت و آمدن روشنايي و
گرمي (در ايران باستان، از ميان نرفتن و زنده بودن خورشيد كه بدون آن حيات نخواهد بود) را بدهد، زيرا كه به زعم آنان در اين شب، تاريكي و سياهي در اوج خود است.
«خور روز (دي گان)، يكم دي ماه» در ايران باستان درعين حال روز برابري انسانها بود. در اين روز همگان از جمله شاه لباس ساده مي پوشيدند تا يكسان به نظر آيند و كسي حق دستور دادن به ديگري را نداشت و كارها داوطلبانه انجام مي گرفت، نه تحت امر. در اين روز جنگ كردن و خونريزي، حتي كشتن گوسفند و مرغ هم ممنوع بود. اين موضوع را نيروهاي متخاصم ايرانيان مي دانستند و در جبهه ها رعايت مي كردند و خونريزي موقتا قطع مي شد و بسيار ديده شده است كه همين قطع موقت جنگ، به صلح طولاني و صفا انجاميده بود.
واژه «يلدا» از دوران ساسانيان كه متمايل به بكار گيري خط سرياني (الفباي از راست به چپ) شده بودند بكار رفته است. «يلدا » همان "ميلاد" به معناي زايش، زادروز يا تولد است كه از آن زبان سامي وارد پارسي شده است. بايد دانست كه هنوز در بسياري از نقاط ايران مخصوصا در جنوب و جنوب خاوري براي ناميدن بلندترين شب سال ، به جاي شب يلدا از واژه مركب شب چله ( 40 روز مانده به جشن سده ــ شب سياه و سرد ) استفاده مي شود.
مراسم شب يلدا (شب چله) از طريق ايران به قلمرو روميان راه يافت و جشن «ساتورن» خوانده مي شد. جشن ساتورن پس از مسيحي شدن رومي ها هم اعتبار خود را از دست نداد و ادامه يافت كه در همان نخستين سده آزاد شدن پيروي از مسيحيت در ميان روميان، با تصويب رئيس وقت كليسا، كريسمس (مراسم ميلاد مسيح ) را 25 دسامبر قراردادند كه چهار روز و در سالهاي كبيسه سه روز پس از يلدا (شب 21 دسامبر) است و مفهوم هر دو واژه هم يكي است. از آن پس اين دو ميلاد تقريبا باهم بر گزار مي شده اند. آراستن سرو وكاج در كريسمس هم از ايران باستان اقتباس شده است، زيراكه ايرانيان به اين دو درخت مخصوصا سرو به چشم مظهر مقاومت در برابر تاريكي و سرما مي نگريستند و در «خور روز» در برابر سرو مي ايستادند و عهد مي كردند كه تا سال بعد يك نهال سرو ديگر كشت كنند.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#593
Posted: 20 Dec 2015 10:50
ایرانیان برگردن ژنرال شکست خورده رومی یوغ گذاردند
بیستم دسامبر سال 69 میلادی فلاویوس وسپاسیانVespasinus فرماندار کل متصرفات روم در شرق و پس از شکست دادن نيروهاي ويتليوسVitellius (سومين امپراتور موقت در طول يک سالي که از خودکشي نرون گذشته بود) وارد رم شد و سنای روم رای به امپراتور شدن او داد. وسپاسیان همان روزی که از سنای روم رای موافق گرفت ضمن نامه ای که برای بلاش یکم شاه ایران فرستاد ضمن تشکر از وعده کمک نظامی، نوشت که به این کمک دیگر نیازی ندارد. در پی خودکشی نرون امپراتور روم، تنی چند از ژنرالهای رومی ازجمله وسپاسیان (وسپاسیانوس) که در مصر بود خواستار جانشینی او شده بودند سنای روم تا اتخاذ تصمیم نهایی، نخست گالبا، سپس اتو و آنگاه «ویتلویس» را امپراتور موقّت کرده بود. سپاه شرقی روم از امپراتورشدن وسپاسیان اعلام حمایت کرده بود. تعدّد متقاضیان امپراتوری روم این امپراتوری را وارد يک جنگ داخلی کرده بود. در این میان ویتليوس سومين امپراتور موقت آماده جنگ با وسپاسیان شده بود و درخواست وسپاسیان از بلاش برای دفع این فرد بود. بلاش وعده فرستادن 40 هزار نظامی داده بود. وسپاسیان که قبلا با 60 هزار نظامی برای سرکوب شورش یهودیان به شرق آمده بود بدون نیاز به نیروی بیشتر، ویتليوس را از سر راه خود برداشته بود. وی در طول ده سال (69 تا 79 میلادی) که بر امپراتوری روم حکومت کرد با ایران مناسبات حسنه داشت.
در دوران نرون Nero ـ در سال 62 میلادی، ارتش ایران سپاه اعزامی روم به آناتولی شرقی مرکب از لژیونهای 4 و 12 به فرماندهی «لوسیوس پائه توسLucius Paetus» را شکست داده و مجبور به تسلیم شدن کرده و بر گردن پائه توس یوغ (چوبی که برگردن دو گاو موازی هنگام شخم زدن می گذارند) نهاده بود تا درس عبرت شود. در پی این شکست و انتصاب تیرداد - شاهزاده اشکانی به حکومت ارمنستان میان دو ابرقدرت وقت صلح برقرار شده و دولت ایران از تحریک قوم فرانک و حاکم ساموساتا Samosataبرضد روم دست برداشته بود.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#594
Posted: 20 Dec 2015 10:52
هون ها: خطري براي ايران و روم
دو امپراتوري بزرگ جهان باستان – ايران و روم – در سال 230 ميلادي از جانب هونها Hun (كه طبق نظر يک مورخ، دو قرن پيش از آن از شمال غربي چين به حركت درآمده بودند) تهديد جدي مي شدند. هونها در اين زمان از شرق ولگا در دو جهت به حرکت درآمده بودند. دسته اي از آنان رهسپار اروپا و دسته ديگر به سوي آسياي ميانه. همين دسته بعدا متعرض ايران شده بود. هونهاي عازم اروپا در مسير خود با اقوام و دولتهاي محلي درگير شدند و سال 370 ميلادي بود که به اروپاي مرکزي رسيده تا فرانسه پيش رفتند و در اينجا از روميان و فرانکهاي امپراتوري روم شكست خوردند و سرزمين امروزي مجارستان را وطن خود قراردادند و همانجا ماندند. آنها Pannonia را Hungary (سرزمين هونها - مجارستان فعلي) خواندند و دولت روم براي اين كه ساكت باشند با استقرار آنها در پانونيا موافقت كرد.
رنگ پوست و قيافه هون ها بر حسب دوري و نزديكي شان از سرزمين مغولها با هم تفاوت داشت و آن دسته كه به ولگا نزديكتر بودند پوستي سفيدتر داشتند و ايرانيان ايشان را هون سفيد خطاب مي كردند. ايرانيان همه هونها را بدقيافه ها مي خواندند و اين، براي هون ها عقده شده بود. به گونه اي كه پس از رسيدن به اروپا و فتوحات متعدد، بر هر نقطه اروپا - از جنوب روسيه و سواحل دانوب تا آلمان و فرانسه كه استيلا مي يافتند زنان زيبا را به ازدواج خود در مي آوردند تا فرزندانشان تغيير قيافه بدهند و زيبا شوند و زيبايي نسبي مردم مجارستان به همين دليل است. هون ها پس از همسايه شدن با ايرانيان شيفته قانون و نظام قضايي شدند و به همين دليل در مناطق متصرفي خود، كمتر به كشتار مغلوبين و تسليم شدگان و تجاوزر به عنف به زنان دست زدند.
پريسكوس نوشته است: هون ها به هر تدبير و نقشه جنگي كه دست زدند تا وارد قلمرو اصلي ايران شوند موفق نشدند. يك بار به مدت 15 روز از كوهها عبور كردند تا از حاشيه کسپين سي (درياي مازندران) وارد ايران شوند كه به محض سرازير شدن از كوه با سواره نظام ساساني كه در دنياي آن زمان نظير نداشت رو به رو شدند و همين وضعيت باعث شد كه روانه اروپا شوند و آنجا را مورد تاخت و تاز قرار دهند.
از سده هاي سوم و چهارم ميلادي كه هونها در ساحل دانوب استقرار يافتند، امپراتوري روم، ديگر روي آرامش نديد.
امپراتوران رومي پس از شكست هايي كه در دوران اردشير و پسرش شاپور و نيز شاپور دوم از ايران خوردند به سياست تعرضي شان تا حدي پايان داده بودند. اوگوستوس دكترين تازه اي ارايه داده بود و آن پايان يافتن سياست جهانگيري روميان و قناعت كردن به آن چه را بود كه تا آن زمان داشتند و اين دكترين از زمان تيبريوس به صورت قانون نانوشته درآمد و از اين تاريخ، اين ايران بود كه روحيه تعرضي خود را حفظ كرده بود به گونه اي كه رومي ها از ترس مجبور شدند، نخست يك پايتخت شرقي (قسطنطنيه) براي خود به وجود آورند و سپس به تجزيه امپراتوري تن در دهند و آن گاه در غرب تسليم مهاجران مهاجم شوند و از ميان بروند.
برتري ايرانيان در عهد ساسانيان عمدتا اين بود كه از دست يافتن به سلاحهاي تازه و تاكتيك جنگي جديد باز نمي ايستادند. نظام اداري و قضايي پيشرفته و خوب داشتند. تلاش براي بهسازي تسليحات و تقويت روحيه سربازان امري روزانه بود كه متوقف نمي شد. ساسانيان به سواره نظام توجه كامل داشتند. دست سرباز در مصرف تير باز بود و مانند رومي ها و هون ها به 30 تير محدود نبود. هر سوار دو اسب ذخيره و يك يدك داشت و ارتش ايران داراي يك نيروي ضربتي هميشه آماده بود و روميان پس از استقرار در قسطنطنيه ابتكار نظامي ايران را تقليد كردند. يک سوم سواره نظام ساساني هنگام نبرد زره بر تن مي کرد.
رومي ها درقرن پنجم ميلادي پس از اين كه خود را زير فشار آتيلا (رهبر هونها متولد 406 و متوفا در 453 ميلادي) ديدند او را هنگامي كه در سواحل درياي سياه سرگرم تاخت و تاز بود فريب دادند كه به قلمرو ايران وارد شود، ولي ايرانيان در مرز شمالي ارمنستان چنان گوشمالي به او دادند كه براي هميشه نام ايران را هم نبرد.
تاخت و تاز هون ها در قلمرو روم با مرگ آتيلا در سال 453 ميلادي به تدريج پايان يافت و سلطه ايشان تا مدتي محدود به قسمتي از مجارستان شد. آتيلا آن چنان محبوب مردم خود بود كه در عزاي او به جاي اشك ريختن رگها خود را مي زدند و خون خود را مي ريختند. پيش از مرگ، آتيلا از خواهر امپراتور وقت روم خواستگاري كرده بود و نيمي از قلمرو امپراتوري را هم به عنوان جهيزيه عروس خواسته بود!.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#595
Posted: 20 Dec 2015 10:53
گام به ژورنالیسم اینوستیگیتیو گذاردن خبرگزاری فارس ـ پارتی بازی یک مقام شهرداری تهران برای مادرزنش ـ نتیجه تماس با اعضای شورای شهر
خبرگزاری فارس 27 آذرماه 1392 در یک گزارش ویژه از وجود Nepotism [مراعات منافع دوست و فامیل در امورات دولتی و عمومی] در شهرداری تهران خبرداد و نوشت که یک مقام این شهرداری، مجوّز ساخت دو طبقه «مازاد بر ضابطه تراکم» برای مِلک مادرزنش گرفته و همچنین معبر (کوچه) منزل مادرزن خود را از 6 متری به 8 متری تبدیل کرده و باعث اعتراض ساکنان آن محل شده است. [که در یک نظام اسلامی، انتظار چنین پارتی بازی را نداشته اند].
فارس نوشته است که این مقام در ساخت و سازهای برخی مناطق دیگر هم مرتکب تخلّفات شده است.
این خبرگزاری که به نظر می رسد دارد گام به ژورنالیسم ِ اینوستیگیتیو می گذارد که برای یک نظام حکومتی ایدئولوژیک [نظام مکتب و مسلک] لازم است با اعضای شورای اسلامی شهر تهران در این زمینه تماس تلفنی گرفته که نتیجه اش به طور خلاصه از این قرار بوده است:
ـ تلفن 9 تن از اعضای شورای شهر پاسخ نداد و پاسخگو (انسرینگ) تلفن ها هم خاموش بود. [این روزها تلفن ها دارای «کالر آیدی = نشان دهنده مشخصات تلفن کننده هستند و شماره و مشخصات تلفن کننده تا چند روز در تلفن مخاطب باقی خواهد ماند تا اگر بخواهد، متقابلا تلفن کند و بپرسد که چه سئوال و کاری بوده است. کالر آیدی همچنین وسیله ای است تا اگر صاحب تلفن نخواهد با تلفن کننده دارای آن مشخصات صحبت کند و یا در آن لحظه وقت مکالمه نداشته باشد گوشی را برندارد».].
ـ 8 عضو شورای شهر گفته بودند که در جریان نیستند و یا اینکه اطلاع کامل از جریان ندارند.
ـ یک عضو شورا گفته بود که در جلسه است. [نمی تواند صحبت کند].
ـ 3 عضو شورا: اگر در این زمینه، سندی دارید بدهید تا دنبال کنیم. [سندی که یک رسانه و یا کمک رسانه می تواند بدهد، همانا گزارش آن است که سازمان مربوط باید آن را یک «اطلاعیه» بداند و خودش برود و در آن باره تحقیق و تحفص و سپس اقدام کند.].
ـ یک عضو شورا گفته بود که یک ساعت بعد تماس بگیرید که یک ساعت بعد تماس گرفته شد گوشی تلفن را برنداشت.
ـ یک عضو شورا گفت که قبلا تذکرات کُلی داده است.
ـ یک عضو شورا: چنین تخلفاتی را، تازه می شنوم.
ـ یک عضو شورا که کسی شماره تلفن همراه (موبایل = سِلفون) او را ندارد و مصاحبه هم نمیکند.
ـ یک عضو شورا: خبر بدی بود، کار بدی کرده است.
خبرگزاری فارس در گزارش خود، اسامی این اعضای شورای شهر تهران را ذکر کرده است.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#596
Posted: 21 Dec 2015 10:33
ابتکار جشن «زادروز» از ایرانیان است ـ روزی که آیین زرتشت دین رسمی ایران شد
۲۱ دسامبر 233 میلادی و در شب یلدا، اردشیر پاپکان در مراسمی به این مناسبت، آیین زرتشت را دین رسمی ایرانیان اعلام داشت و خواست که همه آتشکده های خاموش روشن شوند، مجموعه اوستا (آموزش های زرتشت) تکمیل و در دسترس قرارگیرد. [بلاش یکم، شاه اشکانی در نیمه دوم قرن یکم میلادی دستور جمع آوری آموزشهای زرتشت را در یک مجموعه داده بود که تا زمان اردشیر این کار پایان نیافته بود]. این نخستین بار بود که ایران دارای دین رسمی می شد. اردشیر در این مراسم همچنین تاکید کرد که ایرانیان باید زادروز خودرا جشن بگیرند تا گذشت زمان را از یاد نبرند و نیکی کنند. وی گفته بود که نیکان ما ـ جشن تولد را مرسوم داشتند تا بستگان جمع شوند و اتحاد فامیل سست نشود. روز یلدا هم زادروز خورشید است. [یلدا = میلاد = زادروز یک واژه آرامی ـ سریانی است]. هرودوت در کتاب یکم خود نوشته است که پارس ها زادروز خودرا جشن می گیرند و در این روز لباس نو می پوشند، مهمانی می دهند و شادی می کنند. مولف برهان قاطع، ماکس مولر، کریستنسن، مری بویس و تقریبا همه شرقشناسان ابداع جشن زادروز را به ایرانیان نسبت داده اند که بعدا از طریق روم به اروپا انتقال یافت.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#597
Posted: 21 Dec 2015 10:34
روزي که مظفرالدين شاه خواستهاي سران انقلاب مشروطيت را پذيرفت
۲۱ دسامبر سال 1905 (سی ام آذرماه 1284) انقلاب مشروطيت ايران به پيروزي نهايي نزديك شد، زيرا در اين روز مظفرالدين شاه با خواست چهارگانه متحصنين در قم و شهرري و ... كه شمار آنان به بيش از ده هزارتن رسيده بود موافقت كرد و دستور داد كه كالسكه هاي سلطنتي و درشكه هاي موجود در تهران براي باز گرداندن متحصنين به شهرري فرستاده شوند و در تهران با عين الدوله رئيس الوزراء براي اجراي خواستهاي خود مذاكره كنند.
اين مذاكرات ماه بعد (ژانويه سال 1906 ) به صدور فرمان تاسيس عدالتخانه (مجلس شورا) انجاميد.
انقلاب مشروطيت با گران شدن قند و شكر به علت جنگ ژاپن و روسيه در خاور دور، آغاز شده بود و روي بهاي ساير اجناس تاثير گذاشته بود، زيرا كه علاء الدوله حاكم تهران بدون توجه به علت گراني كه از خارج تحميل شده بود چند تاجر از جمله سيد هاشم قندي را فلك كرده بود كه بازاريان به روحانيون متوسل شدند و اعتراض و اعتصاب و تحصن آغاز شد. البته منكر دست انگليسي ها هم در اين كار نمي توان شد، زيرا كه سران حكومت قاجارها تمايل بيشتري به روسيه، رقيب استعماري انگلستان، داشتند و .... در اين ميان روحانيون با فروش زمين مجاور امامزاده سيد ولي با اجازه شيخ فضل الله نوري به بانك روس مخالفت كرده و مردم با تخريب عمارتي كه در آن زمين در حال احداث بود جرات بيشتري براي اعتراض كردن به دست آورده و بر دامنه اعتراضات و اعتصابات افزوده شده بود.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#598
Posted: 21 Dec 2015 10:36
سه سال زندان مجازات ميهندوستي دكتر مصدق! - تدابير دولت وقت براي جلوگيري از طغيان مردم
۲۱ دسامبر سال1953 (30 آذر 1332 هجري خورشيدي) راي محكمه نظامي تهران که شب پيش از آن دكتر محمد مصدق را به سه سال زندان مجرد محكوم كرده بود انتشار يافت. اتهام وي ضديت با نظام سلطنتي، سرپيچي از قبول فرمان شاه و دستور سركوبي کودتاگران در روزهاي 25 تا 28 مرداد بود!. در همان جلسه اعلام شده بود که سرتيپ رياحي نيز به دو سال زندان تاديبي محکوم شده است.
دكتر مصدق در طول محاكمه حتي يك بار دادستان محكمه را، به عنوان آقاي دادستان خطاب نكرد، و همواره او را «اين مرد!» مورد اشاره قرار مي داد. وي در آخرين دفاع خود هم يك بار ديگر گفته بود كه طبق قانون اساسي، رئيس دولت ايران تنها با راي عدم اعتماد مجلس مي تواند بركنار شود و لذا بركنار كردن او يك كودتا بوده، وي نخست وزير قانوني كشور است و اين كودتاگران هستند كه بايد بركرسي اتهام بنشينند، نه او .
اصحاب نظر پس از انتشار اين راي ضمن انتقاد از آن گفته بودند که مفهوم ديگر اين حكم اين است كه هر دولت حاكم بايد بنشيند و دست روي دست بگذارد كه يك گروه هركار دلش خواست بكند از جمله دست به كودتا بر ضد دولت منتخب مردم بزند. مردم دولت انتخاب مي كنند كه امنيت و قانون رعايت شود.
اين حكم چهار ماه پس از كودتا صادر شده بود. دكتر مصدق كه خود را ازآغاز محاكمه "نخست وزير" معرفي كرده و صلاجيت محكمه را رد كرده بود خواسته بود كهطبق قانون وقت پرونده به ديوان كشور كه جاي رسيدگي به اتهامات وارده به نخست وزير و وزيران است ارجاع شود، ولي اعضاي محكمه اين درخواست قانوني را رد كردند ولي بعدا آن را به منزله تقاضاي تجديد نظر تلقي و پرونده را به محكمه تجديدنظر نظامي فرستاده بودند! و اين محكمه هم مجازات سه سال زندان براي رهبر يك ملت را كه گناهي جز ميهندوستي و خدمت به هموطنان مرتكب نشده بود تاييد كرد. تازه به اين هم اكتفا نشد و دكتر مصدق پس از تحمل اين زندان به احمدآباد تبعيد شد و تا پايان عمر در اين تبعيد غير قانوني باقي ماند!. دولت وقت پس از فوت هم اجازه نداد كه ملت در آخرين وداع با رهبر خود شركت جويد و .... مفهوم اين عمل اين است كه از جسد بي جان مصدق هم مي ترسيد، چه رسد به ذكر نامش.
دولت وقت همزمان با انتشار حكم محكمه، براي ارعاب مردم و بازداري آنان از اعتراض و تظاهرات خياباني اعلام كرده بود كه سرتيپ تيمور بختيار فرمانده لشكر زرهي تهران فرماندار نظامي پايتخت شده است. اعلام نام تيمور بختيار كه شهرت خشونت و قلدري داشت باعث ترس و نگراني مردم شد. دولت در عين حال براي جلب نظر كارمندان دولت و انحراف حواس آنان اعلام كرده بود كه كار تقسيم زمين هاي نارمك ميان كارمندان از همان روز آغاز شده و در آنجا برايشان شهركي مدرن ساخته خواهد شد. به علاوه، وعده تجديد نظر در دريافتي كاركنان دولت و شهرداري ها و افزايش آن و نيز برگزاري يك انتخابات آزاد (با وجود حكومت نظامي!) را براي دو هفته بعد داده بود و روزنامه ها را مجبور به بزرگ جلوه دادن كمك هاي نقدي بلاعوض آمريكا كرده بود كه ظاهرا نويد بهبود وضع اقتصاد را بدهد.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#599
Posted: 21 Dec 2015 10:39
مسئله جدايي هاي فرهنگي - سرزمين هاي جداشده امپراتوري باستاني پارس به صورت کانون جهاني بحران درآمده اند
دسامبر 2003 ، 24 سال پس از اعزام نيرو از شوروي به افغانستان، با توجه به تشديد بحران در عراق و افغانستان و مشاهده مسائلي در گوشه و كنار منطقه اي كه از كشمير تا فلسطين و از گرجستان تا كناره غربي رود سند امتداد دارد، بارديگر اصحاب نظر ضمن نشان دادن نقشه امپراتوري پارسيان كه كانون بحران ها به آنجا منتقل شده اين فرضيه را مطرح ساختند که قطعات منفصله امپراتوري هاي فروپاشيده شده بحران ساز هستند. در دسامبر سال 1979 پس از ورود نيروهاي شوروي به افغانستان و سال بعد جنگ عراق و ايران و پس از آن بحران لبنان و ...، بحران در قلمرو ايران باستان را موضوع روز کرده بود كه ماهها درباره اش بحث تلويزيوني بود. نتيجه گيري هاي آن زمان كه به قوت خود باقي مانده اند نشان مي داد كه وجود نوعي همكاري و هماهنگي ميان دولتهاي اين منطقه مي تواند از پيدايش و ادامه چنين بحرانهايي جلوگيري كند. در اين زمينه به عقايد «هردر» فيلسوف آلماني استناد شده بود كه «فرهنگ» نقش قاطعي در تفاهم، پيشرفت، همكاري، هماهنگي و تعاون مردم دارد كه جمع اين عوامل و بكار گيري آنها در کشورهاي منفصله از يک امپراتوري فروپاشيده از پيدايش بحران و مسئله و وقوع هر پيشامد ناخواسته جلوگيري مي كند.
ناحيه اي را كه اصحاب نظر در دسامبر 2003 بار ديگر برآن نام منطقه بحران ها نهاده بودند تا قرن هفتم امپراتوري پارسيان خوانده مي شد. اواسط قرن هشتم، در اين منطقه تنها قدرت منتقل شد و بر جاي ساسانيان، عباسيان نشستند. مركز حكومت
(پايتخت) تنها چند فرسنگ (36 کيلومتر) تغيير كرد و قطعات امپراتوري همچنان با هم بودند. بعدا كه سلجوقيان آمدند باز در ساختار تغييري حاصل نشد و فقط «قدرت» دست به دست گرديد. در دوران صفوي ها به رغم ايجاد دو دستگي، تلاش شد که قطعات باهم باشند و نادرشاه به زور شمشير آن قسمتهايي را هم كه رها شده بودند دوباره به جاي اول باز گردانيد.
پس از آغامحمدخان قاجار، قدرت هاي استعماري وقت با اينكه ظاهر ساختار را به هم ريختند، با زير بال گرفتن بخشهاي جدا شده تلاش كردند كه بحران به وجود نيايد، لذا فرهنگ مشترك به همان صورت باقي ماند.
پس از ناپديد شدن تزارها از صحنه روسيه، دولت شوروي که جهاني بودن را تبليغ مي کرد در منطقه خود تلاش بسيار براي تضعيف فرهنگ هاي ملي کرد که ديديم موفق نشد و تاجيک هاي فرارود پس از فروپاشي شوروي فرهنگ نياکان را زنده کردند و به تحکيم آن پرداخته اند. جنگ جهاني دوم و متعاقب آن جنگ سرد، يكپارچگي رواني و فرهنگي منطقه (سرزمين امپراتوري باستاني پارسيان) را فرو پاشاند؛ مسئله كشمير و مسئله پشتون هاي جداشده به ميان آمد. پيمان بغداد در جهتي ديگر ايران، تركيه، عراق و پاكستان را در كنار هم قرارداد كه با كنار رفتن عراق، مرزهاي ايران و تركيه از ناحيه آن كشور ناامن شدند و يكپارچگي رواني منطقه متزلزل گرديد. تغييرات پي در پي در افغانستان در دهه 1970 و خصمانه شدن روابط عراق با ايران بر وسعت اين جدايي فرهنگي منطقه افزود و بعدا جنگ هشت ساله ايران و عراق اين جدايي را بيشتر كرد .
دولت افغانستان قبل از كودتاي محمد داود خان، چند بار در صدد اتحادي بيش از وحدت رواني - فرهنگي با ايران برآمده بود كه مقامات وقت ايران «كوته نظرانه» آن را به حساب گرفتن سهمي از نفت گذارده و روي خوش نشان نداده بودند كه اگر داده بودند؛ افغانستان به راه سابق ادامه داده بود و منطقه قيافه ديگري داشت. اين جدائي ها و تفرقه سبب شد كه از فرو پاشي شوروي كه فرصت بزرگي براي جمع شدن دوباره و تقويت فرهنگ مشترك و همبستگي رواني و خويشاوندي مردم ساكن در سرزمين هاي امپراتوري پارس باستان استفاده نشود و دامنه دار شدن همين تفرقه به مداخله از خارج و بحران کنوني انجاميده است. اين نوع بحران از آغاز قرن 21 مناطق منفصله امپراتوري روسيه را هم فراگرفته که داراي مرزبندي مصلحتي دوران جهان وطني بلشويکهاست. همين طور در قطعات منفصله هندوستان و .... تقسيمات دوران استعمار درآفريقا و تقسيم يک قبيله واحد ميان چند کشور بوده است که بحرانهايي نظير بحران کنگو، کشتار رواندا و ... را به وجود آورده است. اين قبايل هرکدام براي خود يک امپراتوري فاميلي و فرهنگي بودند.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#600
Posted: 21 Dec 2015 10:42
۵۰ سال از اعلام مبارزه با فساد اداری در ایران گذشت، ولی ...! ـ تفسیر و تحلیل های تازه
آذرماه 1392 (دسامبر 2013) 50 سال از اعلام مبارزه با فساد اداری در ایران گذشت، ولی ...!. 24 آذر ماه 1342 و در پی انتشار برخی گزارش های پراکنده درباره زدوبندها، باندبازی ها، سوء استفاده ها از مقام و منزلت و نیز ریخت و پاش ها و زمزمه های دیگر در میان مردم از نقض اصول و ضوابط در برخی از امور دولتی به خواست فرد و یا قطب قدرت، پهلوی دوم مبارزه با این فساد اداری (فساد دولتی) را در ایران اعلام کرده و گفته بود: آن زمان که آفتابه دزد را می گرفتند و متنفذین و مقامات از تعقیب مصون می ماندند گذشته است، بدون ریشه کن شدن فساد اداری ازجمله اِعمال نفوذ در تصمیم گیری های و رعایت بستگان، دوستان و آشنایان در امورات دولتی و معاملات (نپوتیسم) بار کشور [ایران] به مقصد نخواهد رسید و از مطبوعات خواسته بود که در مورد فساد اداری هشدار دهند و افزوده بود که روزنامه نگاران باید از هرگونه انحرافی در این زمینه که آگاه شوند قضیه را تعقیب کنند و بنویسند تا مردم هم در کشف فساد کمک کنند و فاسد شناخته و زندانی شود و دیگران هم وارد کار فساد نشوند، جای فاسد زندان است نه دفتر و میز. بدون کمک روزنامه نگار نمی شود عمیقا و به صورت ریشه کنی با فساد اداری [فساد دولتی] مبارزه کرد. از کوچکترین انحراف احدّی در هر مقام و موقعیت حتی اگر سابقه جانفشانی داشته باشد اغماض و چشم پوشی نخواهد شد. در زمینه های سیاسی که ناشی از اختلاف سلیقه است، از خطا می توان گذشت ولی خطای مالی و اداری را، نه. در خریدهای خارجی باید منافع کشور را فدا نکرد که حمایت نکردن از منافع ملی یک خیانت است. انحراف اداری یعنی خیانت به ملت. محاکمه و مجازات باید بگونه ای باشد تا همگان بدانند که حساب و کتاب در کار است و جرأت انحراف به خود راه ندهند.
از آن زمان تا آذرماه 1392 درست پنجاه سال گذشت و به اظهار اصحاب نظر ـ به استناد گزارش های منتشره ـ که تفسیر و تحلیل های آنان این روزها (آذرماه 1392) شنیده و خوانده می شود، فساد اداری در ایران ادامه داشته و تنها تغییر شکل و قالب داده است.
به اظهار این صاحب نظران، شماری از مسائل ایرانِ امروز نتیجه فساد اداری است که ریشه چندصد ساله دارد و هرگونه اصلاحات، بدون ریشه کنی فساد اداری تحقق نخواهد یافت. محمد مصدق مبارزه با فساد اداری را ضمن تعریف آن برای جامعه و روشن کردن اذهان از مضار آن، ده سال و چندماه پیش از پهلوی دوم آغاز کرده بود و اصلاحات او در دستگاه قضایی وقت به همین دلیل و جزئی از مبارزه بود.
در این تفسیرها به باورهای Pierre Bourdieu جامعه شناس، انسان شناس و فیلسوف بزرگ و صاحبِ فرضیهِ سرمایه فرهنگی (متوفی در 2002 و در 72 سالگی) اشاره شده که گفته بود فساد اداری در مناطقی که پیش از نیمه قرن هفتم میلادی امپراتوری ایران نام داشت [شرق مدیترانه تا کوههای پامیر و رود سند] نتیجه هجوم، استقرار و سلطه طولانی عرب، سلجوقیان، مغولان، تیموریان و اعقاب مختلط آنان (صفویه و قاجاریه) است، عادت شده و راه حل فرهنگی دارد.
این اصحاب نظر گفته بودند که با اجرای دقیق اصل 49 قانون اساسی جمهوری اسلامی و توسل به آن می توان به برخی از انواع فساد اداری پایان داد.
صاحبنظران مورد بحث توزیع امتیازات [پروانه ها، مجوّزها و ...] برپایه نفوذ فردی و یا يک و چند قطب قدرت و وابستگی به شخصیت معیّن، تقسیم جامعه به خودی و غیر خودی، نقض اصول و ضوابط به خواست و اراده فرد و یا قطب قدرت، رانت، بند و بست ها، باندبازی ها، توصیه و تشبّث، سوء استفاده از مقام و منزلت، سدّ کردن راه ورود رسانه ها به این مسائل و افشاء مشاهدات خود و امثال این هارا از موارد فساد اداری (دولتی) بیان کرده بودند. یک صاحبنظر، فساد اداری را یک سرطان و سرطان جهانی به مصداق فساد فی الارض خوانده بود و خواسته بود که مرتکبین آن افشاء و سخت مجازات شوند و موضوع تا پایان کار (ریشه کن شدن فساد اداری) مطرح باشد و از نظر دور نشود. چگونه یک مرد 42 ساله در ایران اسلامی ـ که در اسلام، کاپیتالیسمِ مطلق مردود است و باهم سازگاري نمي توانند داشته باشند ـ می تواند این همه شرکت داشته و در امور اقتصادی دست داشته باشد؟. [اشاره به بابک ز.] و یک جوان 27 ساله سه ملیتی ساکن ترکیه واسطه مبادله میلیاردها یورو و طلا میان ایران و ترکیه باشد؟.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه