ارسالها: 3119
#611
Posted: 22 Dec 2015 09:42
قانون ورود يک خودرو به ايران همراه با فارغ التحصيلان دانشگاههاي خارج که اندکي پس از اجرا ، بدون اطلاع مجلس معلق شد و ...!
تصويب نامه شماره 44265 شوراي وزيران مبني بر اجراي قانون مصوب 19 خرداد 1370 مجلس شوراي اسلامي به وزارت علوم و آموزش عالي ابلاغ شد، ولي اجراي آن ديري نپاييد. طبق اين قانون، به دانشجويان فارغ التحصيل دانشگاههاي خارج كه مدرك تحصيلي فوق ليسانس و بالاتر دريافت كرده باشند و مدرك آنان به تصويب برسد اجازه وارد ساختن يك دستگاه خودرو سواري با خود با استفاده از تسهيلات گمركي داده شده بود. فارغ التحصيلان ايراني دانشگاههاي خارج كه از طريق سفارتخانه هاي ايران از اين قانون آگاه شده بودند بااشتياق و اميدواري که اتومبيل خودرا به وطن خواهند بُرد راهي ايران شدند و پس از عبور از پيچ و خمهاي اداري مدارك تحصيلي شان را به تاييد رساندند. صدها تن از آنان پروانه وارد ساختن اتومبيل خودرا به دست آوردند كه وزارت بازرگاني اواسط سال 1371 ناگهان اجراي قانون - قانون مصوب مجلس - را متوقف ساخت!. با اين تصميم، اتومبيل بسياري از دارندگان اين پروانه ها در گمركات بويژه در مرز ترکيه با ايران متوقف ماند و ....
برخي از اين فارغ التحصيلان به آيت الله نوري رئيس وقت مجلس و کميسيون اصل 90 مراجعه و حتي کتبا شکايت کردند كه به آنان گفته شد قانون به قوت خود باقي است و اگر دولت هم لغو آن را بخواهد و مجلس موافقت كند عطف به ماسبق نمي شود و پروانه هاي صادره تا ابدالدهر معتبر خواهد بود. ولي وزارت بازرگاني به اشاره بانك مركزي زير بار نرفت و كميسيون اصل 90 مجلس هم كه به آن شكايت شده بود موفق به حل مسئله نشد. قضيه تا ديوان عدالت اداري و مطبوعات هم كشانده شد. بازهم «بورو كراسي» به مقاومت خود ادامه داد و ....
يكي از دارندگان چنين پروانه اي كه با اتومبيل خود از مرز بازرگان بازگردانده شده بود به روزنامه هاي چاپ آمريكا مقاله داده و با گفتن داستان سفر از آمريكا تا مرز بازرگان و رهاساختن اتومبيل دلبند (که دو سه سال اورا در آمريکا سواري داده بود) در تركيه، از خسارت سنگيني كه از اين رهگذر به او وارد آمده بود ناله سرداده بود، اما ....
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#612
Posted: 23 Dec 2015 11:31
ايران در ديماه 1294 ـ بازي هاي انگليسي ها ـ نبرد شهريار ـ مقايسه وضعيت ايران در دو جنگ جهاني ـ درسي بزرگ براي ايرانيان
ايران، دي ماه 1294 هجري خورشيدي (دسامبر 1915 و ژانويه 1916 ميلادي و در جريان جنگ جهاني اول) را با حملات واحدهاي نظامي روسيه به اطراف تهران، فعاليت كميته دفاع ملي و مهاجرت نمايندگان مجلس، هواداران ايراني آلمان و گروهي از روشنفكران به اصفهان و كرمانشاه آغاز كرده بود و ناآرام و نامطمئن بود، زيرا كه ارتشي نيرومند براي دفاع از خود نداشت. مهاجرت رجال به كرمانشاه به منظور برخوردارشدن از حمايت عثماني (تركيه) متحد آلمان بود كه بين النهرين (عراق امروز) گوشه اي از آن امپراتوري را تشكيل مي داد. غافل از اين كه اين كار بهانه تازه اي به انگليسي ها كه از پيش نقشه بالا كشيدن نفت عراق را كشيده بودند خواهد داد تا نيرو وارد عراق كنند و ....
در دو روز اول و دوم دي ماه، نيروهاي تازه نفس روسيه كه به بهانه جلوگيري از گسترش نفود آلمان در ايران تا حومه تهران پيشروي كرده بودند در رباط كريم شهريار با ژاندارمها، افراد مسلح «كميته دفاع ملي» و ايرانيان داوطلب كه اسلحه برداشته بودند درگيري داشتند كه اين زدو خوردها با پيروزي روسها به پايان رسيد و ايرانيان تلفات سنگين متحمل شدند و دلايل عمده آن ناهماهنگي دفاع گران در جريان زدوخورد و نداشتن اسلحه سنگين بود. روسها باوجود پيروزي در نبرد رباط كريم شهريار وارد تهران نشدند. با شكست مدافعان تهران و عقب نشيني به شهر، رجالي كه به قم مهاجرت كرده بودند و نيز اعضاي كميته دفاع ملي از آنجا عازم اصفهان و كرمانشاه شدند. همزمان مردم معمولي نيز در اصفهان، كرمان و شيراز به كنسولگري هاي انگلستان كه متحد روسيه در جنگ جهاني اول بود حمله بردند و چند انگليسي را كشتند، زخمي كردند و يا ربودند. اين وضعيت به حكمران انگليسي هند بهانه اي را در انتظار آن بود داد تا يك نيروي نظامي تازه به فرماندهي ژنرال «پرسي سايكس» باكشتي روانه ايران سازد. مستوفي كه اين وضعيت را ديد از رياست وزراء كناره گيري كرد، فرمانفرما جاي اورا گرفت و به ديپلماتهاي آلماني كه در قم با رجال مهاجر ملاقات كرده بودند اخطار كرد كه از آن پس از تهران خارج نشوند و آلماني هايي را كه در ايران به وجودشان نياز نيست خارج سازند.
در اين ميان براي تضعيف روحيه دولت و در نتيجه اطاعت از دستورهاي انگلستان و روسيه، عوامل اين دوكشور كاركنان ادارات دولتي ايران را كه مواجب ماهانه آنان عقب افتاده بود تشويق به متحصن شدن در سفارتخانه ها و كنسولگري هاي اين دو كشور مي كردند و عده اي از كارمندان هم متحصن شدند! كه «تاريخ» مهر خيانت بر چهره آنان زده است.
اگر رويدادهاي دي ماه 1294 را با وقايع مرداد و شهريور 1320 مقايسه كنيم خواهيم ديد كه ايرانيان در آن سال با دست خالي و با اين كه ميهنشان به صورت دو منطقه نفود درآمده بود، با همه امكاناتي كه دراختيار داشتند از وطن خود دفاع كرده و جان داده بودند. در شهريور 1320، ايرانيان با اين كه داراي يك ارتش صدها هزارنفري با انضباط بودند به دليل خيانت و خريداري شدن پاره اي از ژنرالها و رجال سياسي موفق به دفاع نشدند و اين درس را انگليسي ها از دي ماه 1294 گرفته بودند كه چگونه بموقع از اشخاص مستعد به خيانت كردن بهره برداري كنند و ارتش در حساسترين لحظه مرخص شود و كميته دفاع ملي هم به وجود نيايد!.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#613
Posted: 23 Dec 2015 11:33
مشاهدات حقیقت یاب فرانسوی از 2 سال اقامت خود در اصفهان ـ انگيزه هاي درويش شدن، کبود کردن پيشاني و ... از ديدگاه او
«فرانسوا پتی دو لا کروا Francois Petis de la Croix» دیپلمات و پژوهشگر فرانسوی عصر لوئی چهاردهم 23 دسامبر 1674 (زمان سلطنت شاه سلیمان صفوی) وارد اصفهان شد و دو سال در این شهر ماند و درباره ادبیات، طرز حکومت و رفتار ایرانیان، مذهب، درویشی و حتی غذای ایرانی مطالعه و با خود کتابهای دستنویس متعدد از جمله شاهنامه، مثنوی، ظفرنامه (تاریخ امیرتیمور تالیف شرف الدین علی یزدی) و ... را به فرانسه بُرد و به کتابخانه اختصاصی «ژان باپتیست کُلبر» مرد نیرومند و اصلاحگر وقت فرانسوی داد. افتادن قشم به دست هلندی در زمان اقامت کروا در اصفهان (سال 1675) اتفاق افتاد.
نظرات «پتی دو لا کروا» درباره ایرانیان وقت جالب و تأمل برانگیز است. وی که بر زبانهای فارسی، عربی و تُرکی مسلط بود و کتب متعدد شرق را ترجمه کرد و تفسیر نوشت، قبلا همانند پدرش مترجم عربی دربار سلطنتی فرانسه بود و اندرزهای او به پادشاه و نيز کُلبر، استقرار فرانسه را در شمال افریقا میسر ساخت و گزارش او از اوضاع ایران، آسیای جنوبی و عثمانی به عقد یک پیمان میان لوئی 14 و شاه سلطان حسین انجامید و بر شدت فعالیت کمپانی هند شرقی فرانسه افزود و نیز سرمایه گذاری بیشتری در نیروی دریایی و ناوگان بازرگانی فرانسه بعمل آمد. کروا از شرق مدیترانه و عثمانی (ترکیه) نیز دیدار «حقیقت یاب» کرده بود.
وی درباره درویش های وقت ایران گفته است که رفتار این درویش ها که بمانند سپاهي به جنگ می روند!، (به حکم شاه) آدم زنده می خورند و بعضا زندگانی مرفه دارند با اصول تصوّف که ما خوانده ایم تفاوت بسیار دارد. نشان درویش بودن آنان تنها گذاشتن سبیل پُرپُشت و موی بلند و بر دوش گرفتن کشکول و تبرزین است. چون پادشاهان اولیه صفویه خودرا درویش هم خطاب می کردند، در آن عهد درویش بودن امتیاز داشت. به ادعای مفسران مطالب کروا، درویشی در عهد صفویه یک حرفه شده بود.
از کروا (تلفظ انگلیسی؛ کرویکس) نقل شده است که گفته بود شنیدم و دیدم که برخی برای جلب اعتماد و اثبات مذهبی بودن، هنگام سجود آنقدر پیشانی خودرا بر مُهر نماز می سایند تا کبود شود و دیگران با مشاهده این کبودی به آنان اعتماد می کنند که از شیعیان مؤمن هستند و دارای انصاف و مروّت و مرد اخلاق و انسانیّت. همچنین [ایرانیان عهد صفویه و پس از مذهب رسمی اعلام شدن شیعه در آغاز قرن شانزدهم] تلاش دارند که بارفتن به زیارت مشهد و کربلا، کلمات کربلایی و مشهدی بر اسم خود بیفزایند تا دیگران نسبت به آنان اعتماد کنند و امانت بسپارند.
انتشار همین مشاهدات جهانگردان اروپایی آن دوران، پیدایش اصطلاح لفظی «شیعه صفوی» را سبب شده بود. در برابر، شیعه علوی (توجه به باطن و عمل دقیق به دستورات و اخلاقیات اسلامی) است.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#614
Posted: 23 Dec 2015 11:35
دیدار طولانی چرچیل با روزولت در دسامبر 1941 و ترسانیدن او از برنامه اتمی ـ موشکی هیتلر ـ برنامه هيتلر تصرف خاورميانه با کمک ايران بود
چهارده روز پس اعلان جنگ آمریکا به ژاپن و 11 روز بعد از چنین اعلان جنگی به آلمان و ایتالیا، وینستون چرچیل نخست وزیر انگلستان در واشنگتن با روزولت رئیس جمهور آمریکا وارد مذاکره شد ـ مذاکراتی که تا 14 ژانویه به مدت 23 روز طول کشید. رمز (کُد) این دیدار «آرکادیا» بود. مذاکرات که 22 دسامبر 1941 آغاز شده بود دومین مذاکرات سران دو دولت در سال 1941 بود. دیدار نخست در آگوست این سال در کانادا انجام شده بود. در مذاکرات آگوست طرحی به نام «اتلانتیک چارتر» برپایه رفتار و نظم پس از جنگ تهیه شد.
چرچیل در مذاکرات 22 دسامبر 1941 تا 14 ژانویه 1943 خود با روزولت ضمن تکمیل طرح منشور اتلانتیک، به تنظیم مقدماتی استراتژی جنگ پرداختند. چرچیل از برنامه هیتلر به ساخت سلاح اتمی و موشکی و اطلاعات مربوط به پیشرفتهای آلمان در این زمینه با روزولت سخن گفت تا اورا قانع به ایجاد یک جبهه مشترک (آمریکا و انگلستان) در غرب اروپا علیه آلمان کند که فرانسه، هلند، کشورهای اسکاندیناوی، لهستان و بالکان را در کنترل داشت. روزولت از ناراضی بودن برخی از مردم آمریکا که می گفتند جنگ با آلمان ضروری نیست سخن بمیان آورد و بالاخره سران دو دولت تصمیم گرفتند که از ضعیف ترین مُهره یعنی ایتالیا آغاز کنند و مدیترانه و شمال آفریقا را از دست ایتالیا، و آلمان که به کمک ایتالیا وارد این مناطق شده بود خارج سازند و در ملاقات بعد [که در ژوئن 1942 صورت گرفت] درباره طرز تشکیل یک جبهه واحد در غرب اروپا برضد آلمان و نیز چگونگی کمک رسانی به روسیه اتخاذ تصمیم کنند. چرچیل به روزولت اطمینان داد که هیتلر از روسیه شکست خواهد خورد به همانگونه که ناپلئون در دسامبر 1812 شکست خورد. پس از امضای قراداد عدم تجاوز برلین و مسکو و نیز تقسیم لهستان میان خود، نگرانی ما از این بود که آلمان دوستی سیاسی خود با روسیه را گسترش دهد و نفت و مواد خام از آن کشور بخرد که قضیه برعکس شد و درصدد برآمد که با تصرف روسیه منابع نفت و مواد خام آن به چنگ آورد و ....
در دیدار دسامبر 1941 و ادامه آن تا نیمه ژانویه 1942، چرچیل از اشغال نظامی ایران (بدون جنگ) در آگوست 1941 توسط انگلستان و شوروی و سهولت انتقال کمک از راه ایران به روسیه سخن گفت و اظهارداشت که روسیه به نیروی انسانی (نظامیان آمریکا و انگلستان) نیاز ندارد، ملزومات جنگی و خواربار می خواهد.
چرچیل نقشه هیتلر که پس از تصرف قفقاز، با کمک ایران مناطق نفتدار و استراتژیک خاورمیانه را تصرف کند برای روزولت تشریح کرد و همچنین گفت که هدف هیتلر از کمک نظامی به ایتالیا در منطقه مدیترانه و شمال آفریقا این است که با تصرف مصر و آبراه سوئز بر نفت خاورمیانه دست اندازد و با همین هدف دارد شماری از سیاسیون و افسران ارشد عراقی را با خود همدست می کند.
دیدار بعدی چرچیل و روزولت در ژوئن 1942 صورت گرفت و طرحهای دو دیدار قبلی را اجرایی کردند. دیدارهای بعدی سران دو دولت و تا پایان جنگ با شرکت دوگل، چیانگ کای ـ شک و یا استالین انجام شد ازجمله دیدار تهران در سال 1943.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#615
Posted: 24 Dec 2015 10:55
كريمخان زند امپراتور هند را كه به انگلستان امتياز داده بود تقبيح كرد
براي كريمخان «خليج فارس» در اولويت قرار داشت
۲۴ دسامبر سال 1765 ميلادي كريم خان زند رئيس وقت كشور ايران در دفتر كار خود در شيراز (موزه پارس امروز) به منشي اش گفت كه نامه اي به «شاه عالم» امپراتور هند بنويسد و اين اقدام اورا كه به انگليسي ها امتياز و اختيار داده است تقبيح و محكوم كند.
بنويسد كه اجازه داد و ستد در بندر؛ بله، ولي امتياز و اختيار؛ نه.
كريمخان به منشي اش تاكيد كرده بود كه نامه همان روز بايد به مُهر و امضاي او برسد و ارسال شود. در آن روز كريم خان خشمگين به نظر مي آمد، كه در او اين حالت به ندرت ديده مي شد.
«شاه عالم» امپراتور وقت هند به كمپاني هند شرقي انگلستان در منطقه بنگال اختيارات ديواني (اداري ــ حكومتي) و امتياز كشت خشخاش و توليد ترياك و حقوق ديگر داده بود. كريمخان كه نظر به گسترش بازرگاني خارجي داشت دو سال پيش از آن (سال 1763 ) به بازرگانان انگلبسي اجازه داده بود كه در بوشهر ـ به كار داد و ستد مال التجاره بپردازند.
كريمخان كه از سال 1749 تا 1779 بدون اينكه اجازه دهد عنوان شاه بر او بگذارند بر ايران حكومت كرد براي خليج فارس و جزاير آن و امور مربوط، اولويت قائل بود. وي اخراج هلندي ها به سركردگي «كتيپ هاوزن» از خارك، به زنجير كشيدن شيخ سلمان بني كعب، تصرف بصره در سالهاي 1773 و 1775 و ... را در همين راستا انجام داد.
كريمخان با اينكه قول امضاي يك پيمان امنيت مشترك با روسيه را به اين دولت داده بود، از تنظيم پيمان شانه خالي كرد، زيرا مي ترسيد كه پس از مرگ او، روس ها از مفاد پيمان سوء استفاده كنند.
كريمخان كه يكي از ژنرال هاي نادرشاه و يك پارس اصيل از طايفه زند قبيله «لُر ــ بختياري» بود در پي قتل نادر در توطئه دهم ژوئن سال 1747 در فتح آباد قوچان، با يك رشته جنگ با ژنرالهايي كه قصد تجزيه کشور را داشتند و جانفشاني هاي ديگر مانع اين عمل شد و يكپارچگي ايران را حفظ كرد و سپس دست به آباداني فراوان زد. وي هيچيك از مغلوبان را مجازات نكرد و دشمناني را كه درجنگ مقتول مي شدند با تشريفات رسمي و عزاداري كامل به خاك مي سپرد.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#616
Posted: 24 Dec 2015 10:56
روزي که رضاشاه پهلوي وزارت دربار را منحل كرد
رضاشاه پهلوي در پي بي اعتماد شدن نسبت به تيمور تاش وزير دربار، سوم دي ماه سال 1311 هجري خورشيدي (24 دسامبر 1932) وي را بر كنار و وزارت دربار را هم منحل كرد.
رضاشاه در توجيه اقدام خود، وزارت دربار را دستگاهي زائد و پُرهزينه اعلام داشت و دستور داد كه از آن پس نامه هاي ارسالي مردم، از طريق يك منشي نظامي به اطلاع وي برسد. از همين روز تيمورتاش درخانه اش عملا بازداشت بود (حصر خانگي).
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#617
Posted: 24 Dec 2015 10:57
آموزش و پروش اجباري، رايگان و يكنواختِ ایران به رغم صراحت قانون اساسی و اعلامیه حقوق بشر، پس از نیم قرن تغییر لباس داد!
سوم دي ماه سال 1321 (24 دسامبر 1942 ميلادي) دولت وقت ایران (قوه مجریه) لايحه قانون تعليمات اجباري و رایگان را جهت بررسی و تصویب به مجلس شورای ملی داد. این لایحه که قبلا به تصویب شورای وزیران رسیده بود به تصویب پارلمان نیز رسید، قانون شد و به اجرا گذارده شد.
طبق این قانون؛ تعليمات عمومي (آموزش دبستانی و دبیرستانی) در ايران اجباري، رايگان و يكسان شد. قبلا و از دو دهه پیش از آن هم آموزش و پروش در ایران دولتی و رایگان بود ولی قانون مصوّب و ضابطه مدّون نداشت و کاری بود که دولت از زمان نخست وزیری امیر کبیر آغاز کرده بود و روال عادی شده بود.
قانون تعلیمات اجباری، رایگان و یکنواخت مصوّب سال 1321 ایران، چند سال پيش از تدوين و تصويب اعلاميه جهاني حقوق بشر به اجرا درآمده بود. اصل 26 اعلامیه جهانی حقوق بشر که به تصویب پارلمانهای کشورهای عضو ازجمله ایران رسیده است، آموزش و پرورش رایگان را حق اتباع کشورها دانسته و بر اجباری بودن تعلیمات ابتدایی [دوره اول آن] تاکید کرده است. این اعلامیه در سال 1948 (1327 هجری) به تصویب نهایی مجمع عمومی سازمان ملل رسیده است. با تصویب و ابلاغ آن، آن شمار از کشورهایی که تعلیمات عمومی کاملا رایگان نداشتند آن را رایگان و یکنواخت کردند. هدف از یکنواخت بودن [معلم، برنامه، روش ها و ...]، نبود تبعیض میان نوجوانان است که تبعیض [مدرسه پولی برای فرزندان پولدارها و مدرسه رایگان برای فرزندان کم درآمدها و تفاوت تدریس در این دو نوع مدرسه] در آنان نه تنها ایجاد عقده می کند بلکه استعداد شان به یکسان شکوفا نمی شود و در دراز مدت آسیب بزرگی برای ملت مربوط است.
برهمین پایه است که در ایالات 50 گانه آمریکا، دولتهای محلی مکلّف شده اند که نوجوانِ در سن تحصیلات عمومی را با اتوبوس دولتی از خانه اش به مدرسه برسانند و بازگردانند و در مدرسه تغذیه شود. [اجبار نیست که اتوبوس از دانش آموز پُر شود، یک اتوبوس حتی برای رساندن یک دانش آموز به مدرسه، به خانه او فرستاده می شود] و اگر خانه یک نوجوان تا شهر فاصله ای طولانی داشته باشد، به خانه اش ـ توتور (معلم سرخانه) می فرستند که به این عمل اصطلاحا «هوم سکولینگ» می گویند. والدین کودکِ لازم التعلیم اگر در آماده کردن او برای رفتن به مدرسه کوتاهی کنند مواخذه و بعضا دادگاهی می شوند و ممکن است نوجوان به فاستِرهاوس (خانواده داوطلب نگهداری از چنین نوجوانی) فرستاده شود و دولت هزینه نگهداری نوجوان را می دهد.
در شهرهای در حال توسعه و تبدیل محله های مسکونی ـ عملا به تجاری و کسب وکار، انتقال کودک با اتوبوس دولتی به مدرسه این فایده را هم دارد که ساختمان های مدارسی که دهها سال پیش در مراکز شهرها ساخته شده اند خالی نمانند زیراکه اتوبوس از هر نقطه، نوجوان را به مدرسه واقع در هر محله شهر که برایش تعیین شده باشد می رساند. یک فایده دیگر این کار این است کودکان ثروتمندان که معمولا در محله های معیّن زندگی می کنند میان همه مدارس شهر ازجمله مدارس واقع در محله های کارگر نشین (وُرکینگ کلاس) تقسیم می شوند و در نوجوان ِ وُرکینگ کلاس ایجاد عقده نمی شود که عقده مضار اجتماعی بی شمار دارد ازجمله آمادگی برای عصیان.
قانون آموزش و پرورش رايگان و يكنواخت در ايران در سی و دومین سال عمر خود ـ از شهريور سال 1353 (آگوست 1974) به تدريج به همه مقاطع تحصيلي تا دكترا تعميم داده شد، برای دانشجویان تعلیمات عالیه کمک هزینه نقدی در نظر گرفته شد، در مدارس دوره اول تعلیمات عمومی (کودکستان، دبستان و راهنمایی تحصیلی) تغذیه رایگان برقرار گردید و مدارس غير دولتي وقت به صورت دولتي درآمدند، ساختمانها و تجهيزات آنها خريداري شد و كاركنانشان با احتساب سوابق كار به استخدام دولت درآمدند.
برای دائمی ماندن (به قولی ابدی شدن) این روش (رایگان و یکنواخت بودن آموزش و پرورش در ایران)، در سال 1358 قانون اساسي جمهوري اسلامي ایران بند 3 از اصل 3 و نیز اصل 30 خودرا به رايگان بودن آموزش و پرورش در قلمرو كشور اختصاص داد كه بايد حاكم بر اين امور باشد. ولی، نیم قرن پس از اجرای قانون تعلیمات اجباری، یکنواخت و رایگان، 17 سال پس از رایگان شدن تمامی دوره های آموزش و پرورش از کودکستان تا دوره دکترا و 12 سال پس از تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی، بارديگر اجازه داده شده است كه در ایران ـ ایران صاحب نفت و گاز طبیعی ـ حتي در دوره هاي تعليمات عمومي (کوکستان، دبستان و دبیرستان)، مدارس پولي داير شود با شهریه ها بعضا میلیونی!.
به باور اصحاب نظر، مدارس پولی در ایران، در آموزش و پرورش کودکان هم اختلاف طبقاتی (کلاس) به وجود می آورد که مغایر درک ایرانیان از تعالیم اسلامی و هدف های انقلاب و دادن رای در رفراندم فروردین 1358 به تغییر نظام حکومتی از سلطنتی به اسلامی است.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#618
Posted: 25 Dec 2015 11:26
زادروز «رودكي» پدر شعر پارسي نوين و نگاهي گذرا به او و كارهايش
بيشتر مورّخان و كرونيكلرها در اينكه رودكي پدر شعر پارسي نوين (پارسي معاصر) 25 دسامبر سال 858 ميلادي به دنيا آمده است متفق القول هستند و برخي هم با محاسبات خود، وقوع آن را در همان روز، ولي در سال 860 ميلادي نوشته اند. سالِ درگذشت وي «940» ميلادي نوشته شده است كه چند پژوهشگر، درستِ آن را سال 941 ميلادي مي دانند. رودکی شاعر مشترک همه پارسی زبانان جهان و از عوامل وحدت فرهنگی مردمی است که در قطعات منفصله ايرانزمين زندگی می کنند و نیاکان و درنتیجه خصلت ها و منش مشترک دارند.
ابوعبدالله جعفر ابن محمد (رودکي) در يك روستاي ناحیه رودَك منطقه سُغد خراسان (اينک واقع در ناحيه پنجکنت ايالت سُغد جمهوري تاجيکستان) به دنيا آمد و در ناحيه اي نه چندان دور از زادگاهش مدفون شده است. ميخائيل ميخائيلويچ گراسيموف باستان شناس و انسان شناس روس (1907 - 1970) گور اورا يافته و از روي بقاياي استخوانهايش مجسمه اش را ساخته است.
رودکي در دوران سامانيان (در عصر احياء و رشد ادبيات، هنر و فرهنگ ايراني) ميزيست و از نزديکان و همنشينان اميرنصر ساماني (نصر دوم پسر احمد ساماني) بود. سامانيان در ايرانِ پس از حمله عرب، بيش از هر دودمان ديگر براي احياء زبان فارسي و فرهنگ و تمدن ايراني كوشيدند و نمونه بارز ميهندوستي ايراني را ارائه دادند.
دولت وقت ايران سوم دي ماه سال 1337 (1958) همزمان با پارسي زبانان شوروي و مردم افغانستان زادروز رودكي را با شكوه تمام برگزار كرد، و عنوانش را يكهزار و يكصدمين زادروز رودكي گذارد و قرار شد در تهران ـ در محل ساختمان دبستان دولتي رودكي در خياباني منشعب از خيابان حافظ يك تالار هنر به نام رودكي بسازند كه ساخته شد. [پس از انقلاب 1357 نام تالار رودکي به تالار وحدت تغيير داده شده است.]. در ايران ـ همان وقت، تمبر پُستي رودكي چاپ و به جريان گذارده شد. دولت شوروي نيز در سال 1958 تمبر يادبود او را چاپ و منتشر ساخت.
رودكي نه تنها شاعر بلكه نوازنده و خواننده هم بود. مجسمه هاي او در ميدانهاي شهرهاي كشورهاي پارسي زبان قرار داده شده است تا از زحمات و خدمات او قدرداني شده باشد. پيش از رودكي هم شاعران پارسي گو بودند، ولي رسم بر اين شده است که بگويند: شعر پارسي با رودكي دوباره به دنيا آمده است. به نوشته برخي از مورّخان، رودکي متمايل به اسماعيليه بود و اواخر عمر که در بخارا و بويژه در دربار سامانيان مخالفت سخت با اسماعيليه شده بود مجبور به ترک اين شهر و بازگشت به زادگاهش شده بود که وفات او در سال بعد اتفاق افتاده بود. وي قبل از تَرک بخارا مورد بي مهري مقامات حکومتي قرارگرفته بود.
ميان مورخان ادبيات در اين مورد که رودکي نابيناي مادرزاد بود و يا در جواني نابينا شده بود و يا اينکه اواسط عمر؛ اختلاف نظر وجود دارد. از توصيف هايي كه در اشعار كرده و رنگهارا به درستي مشخّص ساخته است به نظر نمي آيد كه نابيناي مادرزاد بود و به احتمال زياد در مقطعي از عُمر كور شده بود. به گفته خود او، بدون آموزگار به اين مرتبه از هنر و ادب دست يافته بود كه اين اظهار نشان مي دهد از هوش و استعداد فراوان برخوردار بوده است.
از اشعار رودكي اعم از غزل، قصيده، رباعي و ... كه در بيش از صد دفتر (بالغ بر دهها هزار بيت) درج شده بودند بيش از هزار بيت (52 مورد) در دسترس نيست كه ابيات:
بوي جوي موليان آيد همي ـ ياد يار مهربان آيد همي. ريگ آموي و درشتي هاي او (آن) - زير پايم پرنيان آيد همي. آب جيحون (رود آمودریا) از نشاط روي دوست - خِنگ (اسب سپید) مارا تا ميان آيد همي .... اي بخارا شاد باش و شاد زي ــ مير (امير) زي تو شادمان (ميهمان) آيد همي ....
از آن جمله اند كه گويند اميرنصر ساماني با شنيدن اين ابيات به اقامت طولاني خود در شهر هرات پايان داد و همان دم روانه شهر بخارا (حکومت نشين ـ پایتخت) شد.
اشعار باقي مانده از رودكي تسلط گسترده او را بر زبان و واژگان پارسي ثابت مي كند. وي يكي از 27 شاعر پارسي گوي دوران سامانيان بود، ولي برتر از همه. گويند رودكي در صدد به نظم در آوردن كليله و دِمنه هم بود. اين اندرز هميشه زنده و وِرد زبان مورخان را رودکي برپايه همان کتاب سروده است:
هرکه نامخت (نياموخت) از گذشت روزگار (تاريخ) - نيز ناموزد ز هيچ آموزگار
مرور بر اشعار رودكي نشان مي دهد كه پارسي امروز با زبان هزار و صد سال پيش تفاوت زياد ندارد و اين استواري منحصر به فرد زبان پارسي را در ميان زبانهاي ديگر، بايد مرهون شعراي پارسي گويي چون رودكي، فردوسي، حافظ و ... بود و عميقا قدردانشان باشيم. زبان پارسي به خاطر اشعار آنان بوده که اين چنين استوار باقي مانده است [که در قرن 21، پیام های سلفونی و ایمیلی با کلمات شکسته و خودمانی دارد آن را تخریب می کند.]. دانشمندانِ معاصر ِ رودكي وي را ستوده اند از جمله ابوالفضل بَلعمي.
رودكي در باب اندرز هم اشعار متعدد گفته از جمله:
زمانه پندي آزاده وار داد مرا ـ زمانه را چو نكو بنگري همه پند است
به روز نيك كسان غم مخور، زنهار ـ بسا كسا كه به روز تو آرزومند است
همچنين:
اندر بلاي سخت پديد آيد؛ فضل و بزرگمردي و سالاري
و نيز:
مِهتران جهان، همه مُردند ـ مرگ را سر فرو همي كردند
زير ِ خاك اندرون شدند آنان ـ كه، همه كوشك ها بر آوردند
از هزاران هزار نعمت و ناز ـ نه به آخر، به جز كفن بُردند
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#619
Posted: 25 Dec 2015 11:28
روزي كه حسنك متهم شد
۲۵ دسامبر سال 1030 ميلادي (سال 409 هجري خورشيدي) دربار غزنويان حسنك وزير (ابو علي حس بن محمد ميكال ) را متهم كرد كه پيرو اسماعيليه است.
پس از تكرار اين اتهام و پر شدن گوش مردم، حسنك بعدا بازداشت و اعدام شد و جسدش هفت روز بر بالاي دار بود.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#620
Posted: 25 Dec 2015 11:30
خريد دستگاه ضرب سكه براي ايران، از بروكسل
۲۵ دسامبر 1834 دولت وقت ايران يك دستگاه ضرب سكه از اروپا (بروكسل) خريداري كرد تا سكه ها داراي شكلي زيباتر و صد درصد يكنواخت باشند تا هنگام داد و ستد نياز به توزين آنها نباشد. اين دستگاه كه تصميم به خريد آن در آخرين سال حيات فتحعلي شاه قاجار داده شده بود نخستين ماشين ضرب مسكوك است كه از اروپا براي ايران خريداري شده بود. مي دانيم كه ايران از زمان داريوش بزرگ داراي پول ملي (سكه داريك) شده بود و نخستين كشور جهان بود كه نظام پولي داشت.
فتحعلي شاه در همان سال در 68 سالگي در اصفهان درگذشت و در قم مدفون شد و با اين كه فرزندان متعدد داشت، به توصيه او نوه اش محمد ميرزا پسر عباس ميرزا را بر جايش نشانيدند. عباس ميرزا كه وليعهد بود قبلا فوت شده بود.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه