انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
ایران
  
صفحه  صفحه 66 از 82:  « پیشین  1  ...  65  66  67  ...  81  82  پسین »

Diary History Iran | روزنگار تاریخ ایران


مرد

 
دستگيري داریوش فروهر در دي ماه 1332 و سرانجام این ناسیونالیست ایرانی

دهم دي ماه 1332 (شب هنگام) داريوش فروهر رئيس وقت حزب پان ايرانيست را كه از بيست و هشتم امُرداد (روز براندازي دولت مصدق) ناپديد شده بود درحال خواب در خانه دكتر حسن نظمي انصاري دستگير كردند و به فرمانداري نظامي بردند.
اتهام او حمايت از کارهاي مصدق و بی اعتنایی به احضاریه اش برای معرفی خود به فرمانداری نظامی بود. داریوش فروهر غروب روز 28 امُرداد 1332 و پس از اطلاع از پيروزي کودتا (سرلشکر فضل الله زاهدي) از بیمارستان سینا فرار کرده بود!. فروهر پيش از ظهر 28 امُرداد در جريان حمله عوامل كودتا به دفتر حزب پان ايرانيست مجروح و به بيمارستان سينا منتقل شده بود.
فروهر كه در اصفهان به دنيا آمده بود از پيروان خطِ دكترمحمد مصدق (استقلال و حاكميت ملّي، اقتدار ميهن، دمكراسي و عدالت اجتماعي) بود كه مبارزات سیاسی خود را در دهه 1320 با تلاش براي ملي شدن نفت و قطع نفوذ قدرت های وقت در تصمیم گیری های داخلی آغاز كرده بود.
وي از موسسان حزب پان ايرانيست و سپس رهبر حزب ملت ايران و از سران جبهه ملي بود و از دهه 1320 بارها به زندان افتاده بود. پس از زندانی شدن در سال 1332، در یکم بهمن 1340 و در جریان موج دوم دستگیری های پیروان خط مصدق بار دیگر به زندان افتاد که در سال 1339 اجتماع صدها هزار نفری میدان جلالیه (پارک لاله) را برپا ساخته و در زمستان 1340 در تهران تظاهرات دانشجویی به راه انداخته بودند.
فروهر در جريان انقلاب سال 1357 فعالیت چشمگیر داشت، از طراحان اتحاد مخالفان شاه بود و براي تامين اين وحدت با قبول هرگونه خطر، تلاش فراوان كرده بود و مدت ها نيز به نام جبهه ملي سخن مي گفت. در دولت موقت، وزير كار بود و در جريان ناآرامي هاي كردستان تلاش فراوان براي حل مسئله و جلوگيري از تجزيه ایران كرده بود.
داريوش فروهر بارها گفته بود كه آرزويي جز سعادت و سربلندي ايرانيان و مشاهده وحدت دوباره «ايرانزمين» به صورت اتحاد فرهنگی، جامعه مشترک المنافع، و يا کنفدراسیون ندارد و می خواهد که رفت و آمد خودمانی ایرانی تبارها با مرزها محدود نشود. وي براي تامين اين اتحاد و برادری، روش كوروش بزرگ را راهي عملي مي دانست و به همين لحاظ با برادران افغان، تاجيك و كُردهاي خارج از مرزهاي ايران در ارتباط بود. فروهر بارها گفته بود که دولت انگلستان را به خاطر ظلم هايي كه در طول قرون 19 و 20 نسبت به ايرانيان مخصوصا تجزيه ايران كرده است نمي بخشد. فروهر پس از انقلاب، وزیر کابینه شد. وی به چگونگی نخستین انتخابات مجلس (سال 1358) اعتراض کرد و از فعالیت های دولتی کنار کشید و از آن زمان، عملا در ردیف معترضان و منتقدان قرار گرفت. تا اینکه يکم آذرماه 1377 و در ساعات شب، چند نفر به خانه وی در خیابان هدایت ریختند و این ناسيوناليست 70 ساله و از مردان سياسي ایران را در اطاق كارش (طبقه دوم خانه اش) با وارد آوردن ضربات متعدد كارد به ناحيه سينه كشتند و همسر 58 ساله وي بانو پروانه را هم در طبقه اول خانه به همان صورت (ضربات كارد) از پاي درآوردند و اجسادشان را روي صندلي قرار داده و خانه را ترك گفتند.

مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
     
  
مرد

 
پايان ماموريت «لوي هندرسون» در ايران - نظرات و فعاليت هاي او بر ضد مسکو ـ وعده شاه به پيوستن ايران به حلقه اتحاديه های نظامي غرب

چهار روز پس از آغاز بهره برداري از نفت ايران توسط كنسرسيوم شركتهاي نفتي غرب و سه هفته بعد از ديدار شاه از آمريكا و دادن وعده پيوستن به حلقه اتحاديه های نظامي غرب (با هدف محاصره زنجیروار بلوک شرق) و 16 ماه پس از براندازي 28 امُرداد، «لوي هندرسون Loy W. Henderson» ديپلمات ضد شوروي آمريكا كه به معاونت وزارت امور خارجه اين كشور منصوب شده بود نهم ديماه 1333 (30 دسامبر 1954) تهران را ترك كرد. وي از سال 1951 (1330 هجري خورشيدي) سفير آمريكا در تهران بود و يكي از عوامل براندازي 28 امُرداد 1332 بشمار آورده شده است. هندرسون در جلسه 23 ژوئن 1953 واشنگتن با شرکت جان فاستر دالس وزیر امور خارجه آمریکا، مدیر «سیا» و گروهی از کارشناسان امور خاورمیانه و برنامه های مسکو برای گسترش نفوذ، با گفتن این جمله که ترس از اتحاد مصدق با روسیه و دست کم حزب توده وجود دارد که آرزوی 250 ساله مسکو است بر پیشنهاد دولت لندن که آمریکا به طرح آن دولت برای براندازی مصدق به پیوندد صحه گذارد. وی در همان هفته با قبول درخواست مورخ 28 ماه مه 1953 دکتر مصدق از دولت آمریکا که به حل مشکلات مالی ایران ازجمله از طریق دادن وام کمک کند مخالفت کرده بود. آیزنهاور رئیس جمهور وقت آمریکا نظر لوی هندرسون را برای دادن پاسخ به نامه مصدق جویا شده بود. آیزنهاور پس از دریافت نظر اندرسون که قبلا مدیر امور خاورمیانه و خاور نزدیک در وزارت امور خارجه آمریکا بود و تجربه و مطالعات گسترده در زمینه روسیه و آسیای جنوبی داشت 29 ژوئن (هفت هفته پیش از کودتای 28 امَرداد) به مصدق پاسخ نوشت که بهتر است با دولت لندن به سازش برسد و در این صورت، درآمد نفت برای حل مشکلات مالی ایران کفایت خواهد کرد و به این ترتیب درخواست مصدق رد شد. به اظهار همکاران و دوستان هندرسون، وی عقیده داشت که با هرگونه اتحاد ایران با روسیه و یا عامل روسیه ـ حزب توده ـ قدرت در حال طلوع آمریکا به چالش شدید کشانده خواهد شد زیرا اگر مسکو بر خاورمیانه و آسیای جنوبی مسلط شود، بازگرداندن آن به قفس اگر محال نباشد آسان نخواهد بود و روسیه بدون کمک ایران نخواهد توانست در خاورمیانه نفتدار و استراتژیک با ما (غرب) مقابله کند. [برای مطالعه بیشتردرزمینه نظرات و کارهای هندرسون، به خاطرات هندرسون چاپ 1986 و دو تالیف دیگر او: یک سئوال درباره اعتماد، و ریشه روابط با شوروی و نیز کتاب: لوی هندرسون و طلوع قدرت آمریکا تالیف اج. دبلیو برندز و کتاب: جنگ سرد به صورت تاریخ مراجعه شود].
هندرسون كه نزدیک به پنج سال معاون وزارت امور خارجه امریکا بود اواخر دهه 1950 از امور دیپلماتیک بازنشسته شد و تا سال 1968 بکار تدریس روابط بین المللی و تالیف کتاب پرداخت و 24 مارس سال 1986 در يك خانه سالمندان در بتسدا (حاشیه شمالی غربی شهر واشنگتن ـ ایالت مریلند) درگذشت. او که 28 ژوئن 1892 به دنیا آمده بود 94 سال عمر کرد.
هندرسون كه در آركانزا به دنيا آمده بود و پدرش كشيش یک کلیسای متُدیست بود از آغاز كار كمر به جلوگيري ازگسترش كمونيسم و همچنين بسط نفود دولت مسکو بسته بود. وی در جریان جنگ داخلی روسیه (پس از انقلاب بلشویکی) مامور در كشورهاي بالتيك و غرب روسیه شده بود تا از نزديك چگونگی فعاليت هاي بلشویکها را زير نظر داشته باشد و نقاط قوت و ضعف آنان را دریابد. او که با یک لیتوانیایی ازدواج کرد در دهه 1920 در آمريكا كار بررسي ميزان همكاريهاي چپهاي اين كشور با شوروي را برعهده داشت و سپس با تبعيديان و فراريان از شوروي تماس برقرار كرد تا به براندازی نظام شوروی کمک کند.
پس از برقراري مناسبات سياسي ميان آمريكا و شوروي در دهه 1930، هندرسون در سفارت تازه تاسيس آمريكا در مسكو صاحب مقام شد و سپس همين كاررا در كشورهاي اسلاو نژاد اروپاي شرقي ـ همنژاد روس ها برعهده گرفت. وي با اين تجربه وسيع، از فرصت فشار شوروي به تركيه و بپاخيزي كمونيستهاي يونان استفاده كرد و با كمك «جورج كِنان» هری ترومن را قانع به در پيش گرفتن سياست تازه اي كرد كه منجر به صدور دكترين ترومن و محاصره (کانتین) شوروي و اتحاد نظامي با تركيه و كمك گسترده به دولت يونان شد. هندرسون از مشوّقان تاسیس انستیتوهای مطالعات استرتژی ـ پالیسی [معروف به اطاق فکر و یا اندیشکده] بود زیرا که عقیده داشت اصحاب تجربه و نظر و اهل مطالعه و سفر بهتر از کارمند و مقام، بدون ملاحظات اداری می توانند به دولت نظر دهند.
هندرسون كه به موازات ترس از گسترش كمونيسم [در حقیقت بسط نفوذ روسیه]، نگران بازی بر سر نفت بود. وی نفت را يك کالاي اقتصادي - سياسي (استراتژيک) و در عين حال مسئله ساز و دردسر آفرين تشخيص داده بود و به همین لحاظ خواست كه به ماموريت عراق فرستاده شود و در اينجا دقيقا از اوضاع جهان عرب و وضعيت و سياست هاي نفت آگاه شد؛ به گونه اي كه هنگام بحث از تقسيم فلسطين ميان يهوديان و اعراب، نظر ديگري را مطرح ساخت و چون موفق نشد فكر خود را به كرسي بنشاند ماموريت هند (که با مشکلات پس از تجزيه رو به رو بود) گرفت و به دهلي نو رفت و در اینجا، مسائل آسیای جنوبی و عمدتا ناشی از تجزیه شبه قاره هند و خطوط مرزی هند با تبت و هند (پاکستان) با افغانستان (خط دوراند و تقسیم غیر طبیعی قبایل پشتون) ترسیم شده توسط دولت لندن پی برد.
هندر سون در پي ملي شدن نفت ايران و تبديل تهران به يک كانون خطر براي غرب و حساس شدن اوضاع، سفير امريكا در تهران شد. وي که يک جنوبي آمريکايي تمام عيار (خشن، اخمو و قاطع) بود از دكتر مصدق تا آنجا كه كارهاي او به تقويت ناسيوناليسم ايراني و گسترش دمكراسي مي انجاميد جانبداري كرد زيرا كه با اين دو عامل از پيشرفت كمونيسم و بسط نفود شوروي جلوگيري مي شد، ولي از لحظه اي كه احساس كرد ادامه تحريم اقتصادي ايران از سوي انگلستان زندگي را بر مردم سخت كرده و متمايل به حزب توده شده اند و در چند تظاهرات قدرت اين حزب را به چشم ديد تغيير نظر داد و نه تنها توطئه هاي انگلستان بر ضد دكتر مصدق تعدیل نكرد بلكه در صدد همكاري با مساعي براندازي او و روي كار اوردن مقامهاي ايراني موافق اتحاد ايران با غرب و سپردن كار نفت به شركتهاي غربي بر آمد و با دو ــ سه رفت و آمد سريع به خارج از ايران در تابستان 1332، مسئله ايران به سود غرب حل شد و ....


مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
     
  
مرد

 
کشتار بی سابقه هفت ایرانی در یک آپارتمان در ایالت تکزاس ـ علل آن ـ تفسیر رسانه ها درباره میلیونها مهاجر ایرانی

نیمروز کریسمس 2011 (25 دسامبر = چهارم دی ماه) هفت ایرانی در خانه ای در «گریپ واینGrapevine» ایالت تکزاس آمریکا و نه چندان دور از فرودگاه بزرگ «دالاس ـ فورت ورث» کشته شدند. بررسی این قتل که رسانه های آمریکا آن را «کشتارMassacre
» نوشته بودند حقایق متعدد را آشگار می سازد. مسئله در اینجاست که میلیونها مهاجر ایرانی دهه های اخیر می خواهند در کشورهایی که وطن کرده اند همان فرهنگ و رسوم خودرا داشته باشند ازجمله خودنمايي و ولخرجی.
از گزارش های رسانه های آمریکا به نقل از بررسی های پلیس، مصاحبه خبرنگاران با همسایگان و مطالعه سوابق چنین بر می آید که «عزیز یزدان پناه 56 ساله» متولّد ایران یک ساعت به ظهر روز کریسمس سال 2011 با لباس «سانتا کلاز» و در این کِسوَت به خانه زنش بانو فاطمه (نسرین) رحتمی می رود. بانو فاطمه 55 ساله متولّد ایران که در 19 سالگی با عزیز ازدواج کرده بود در بهار سال 2011 به دلایل متعدد با دو فرزندش خانه شوهر را ترک، در همان نزدیکی یک آپارتمان اجاره کرد و دادخواست طلاق داد، از جمله:
ـ سختگیری شدید شوهر نسبت به رفت و آمدهای تنها دخترشان نرگس (نونا Nona) که 19 ساله بود و در کامیونیتی کالج محل (کالج 2 ساله) تحصیل می کرد [با يک مرد جوان] و حتی قراردادن دوربین مخفی در اطاق خواب او.
ـ مخالفت عزیز با کارکردن فاطمه که پروانه کازمِتولوژی (آرایشگری) از ایالت تکزاس داشت در خارج از خانه، به رغم رو به رو بودن با مشکلات مالی.
ـ کاهش در آمد عزیز و احتمال حرّاج شدن خانه بزرگ و صدها هزار دلاری اش که پرداخت اقساط دیون آن عقب افتاده بود. عزیز که در معاملات مستغلات مشغول کار بود با خانواده اش در این خانه بزرگ واقع در یک محله تقریبا اعیان نشین سکونت داشت. رکود اقتصادی وقت و کاهش معاملات مستغلات و توقیف منازل از سوی بانکها به دلیل عدم پرداخت اقساط دیون، وی را عملا بیکار و محروم از درآمد کافی کرده بود. وی برای جلوگیری از حرّاج شدن خانه که (پس از رفتن زن و فرزندان) به تنهایی در آن سکونت داشت اعلان ورشکستگی داده بود که ظاهرا رد شده بود.
ـ اختلال عاطفی ناشی از تنها زندگی کردنِ عزیز و دور بودنِ از دو فرزندش ـ نرگس 19 ساله و علی 15 ساله. در آمریکا ـ قانون، اولویّت در حضانت را حق مادر می داند.
عزیز می دانست که روز کریسمس (میلاد مسیح)، محمدحسین زارعی 59 ساله شوهر زهره رحتمی خواهر زنش (باجناق او) با زنش ـ زهره رحمتی 58 ساله و دخترشان صحرا (سارا) 22 ساله به خانه فاطمه می روند و «کریسمس پارتی» در آنجا برقرار است و هدایا توزیع می شود. لذا، یک ساعت مانده به ظهر در حالی که لباس سانتا (که معمولا در مراسم کریسمس به خانه ها می رود) پوشیده و به سبک سانتا، ریش و سبیل و موی بلند و سپید به سر و صورت خود چسانیده بود و دو سلاح کمری زیر قبای بلند سَبک سانتا پنهان کرده بود به خانه زنش می رود. [چون همه کسانی که آنجا بودند کشته شده اند] معلوم نیست که پس از ورود او به آپارتمانِ زنش تا لحظه قتل عام چه گذشته است.
پس از قتل، «عزیز» پیش از خودکشی به پلیس شهر (شماره 911) تلفن می کند و می خواهد که مامور بفرستند.
اجساد نشان می دهد که مقاومت چندانی صورت نگرفته و گلوله به مغز همگی و برخی هم علاوه بر مغز به قلب اصابت کرده و هرکدام چند گلوله.
«عزیز» پس از تلفن به پلیس، یک گلوله هم به مغز خود شلیک می کند و به زندگی اش پایان می دهد.
رسانه های آمریکا ضمن انتشار این خبر که تا چند روز به طور روزانه آن را دنبال کرده بودند و به نقل از آنها رسانه های سایر کشورها، به موضوع مهاجرت غیر عادی ایرانیان اشاره کرده و حدس زده بودند که در سی سال گذشته بیش از 5 میلیون ایرانی وطن خودرا ترک کرده بودند ولی تقریبا هیچکدام ترک تابعیت ایران را نکرده و بخشی از نفوس ایران بشمار می آیند. ایالات متحده، کانادا، آلمان، انگلستان، سوئد و برخی دیگر از کشورهای عضو اتحادیه اروپا و نیز استرالیا، مالزی، تایلند و ترکیه مقصد عمده آنان بوده و بعدا بستگانشان هم با توسل به راههای قانونی به ایشان پیوسته اند. این رسانه ها احتمال داده اند که مهاجرت کمتر از یک هفتم این شمار به صورت پناهندگی و یا قاچاق بوده است و با اینکه این پناهندگان برای اثبات اینکه چرا نمی خواهند در کشور زادگاه زندگی کنند، در دادگاههای مربوط انواع اتهام به دولت وارد می کنند معذلک دیده می شود که رفت و آمد آنان به ایران پس از دریافت پروانه اقامت ادامه داشته است و این وضعیت ترس و قُبح پناهندگی ایرانیان را از میان برده است. به ادعای این رسانه ها، ایران تنها کشوری است که اتباع پناهنده اش می توانند بدون بازخواست به وطن رفت و آمد کنند، حتی آنانکه در کشور میزبان مدعی می شوند که تغییر دین داده و مصاحبه های منفی کرده اند. به نوشته این رسانه ها، بسیاری از بستگان افرادی که نامشان به گوش آشناست در میان مهاجران (مهاجران سرمایه گذار) دیده می شوند که تعجب برانگیز است. هزاران ایرانی و باز هم دارای نام خانوادگی به «گوش آشنا »با ویزای تحصیلی در آمریکا، کانادا و اروپای غربی تحصیل و پول منتقل می کنند و ....
برخی از رسانه ها کشتار خانوادگی تکزاس را با گزارش همزمان و مربوط به تلفات ناشی از غرق شدن یک کشتی حامل پناهجویان میان اندونزی و استرالیا به صورت یک خبر درآورده بودند. بیشتر پناهجویان این کشتی که به صورت قاچاق از اندونزی به استرالیا می رفتند ایرانی و افغان بودند.
این رسانه ها در عین حال مهاجرت ایرانیان ـ کشوری وسیع، نفتدار و بالقوه ثروتمند را یک معمّا خوانده و نوشته بودند که ایرانی قبلا به ندرت جلای وطن می کرد جز برای اقامت موقّت در عراق که زیارتگاههای شیعیان و مدارس علوم دینی در آنجا قراردارد. ایرانیان در طول تاریخ چند هزار ساله خود تنها یک بار به این صورت مهاجرت کرده بودند و آن در قرن هفتم میلادی به هند بود زیراکه نمی خواستند حکومت عرب را تحمل کنند. اینان که هند را صنعتی و تکنولوژیک کرده اند همچنان «پارسی» خوانده می شوند. به نوشته رسانه ها به نقل از اصحاب نظر، احتمالا گسترش فساد اداری ـ اقتصادی از علل مهاجرت های اخیر بوده است. با مهاجرت شهرنشین های ایرانی به خارج، جای آنان را مهاجران از روستا به شهرهای بزرگ ایران می گیرند و به همین لحاظ انتقال منتالیته و فرهنگ روستایی به شهرها. با مهاجرت روستائیان به شهرها، روستاها از رونق می افتد و باعث افزایش واردات تولیدات کشاورزی و دامی می شود. «درصد» جمعیت شهرنشین ایران که تقریبا کاری جز خدمات ندارند بیش از «درصد» روستانشین است که تا سه دهه پیش، عکس آن بود. .

مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
     
  
مرد

 
مصوبه کنگره آمریکا برای مقابله با نفوذ ایران در آمریکای لاتین قانون شد

باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا 28 دسامبر 2012 مصوبه کنگره این کشوررا که به گزارش رسانه ها، هدف اصلی از تدوین آن مقابله با نفوذ ایران در کشورهای آمریکای لاتین است امضا کرد و قانون شد. جمهوری اسلامی ایران روابط خود با کشورهای آمریکای لاتین را گسترش و یک میدان بزرگ تهران به «سیمون بولیوار» نامگذاری و مجسمه این رهبر انقلاب آمریکای لاتین را در آنجا نصب کرده است. در سالهای اخیر رهبران آمریکای لاتین و هرکدام نه یک بار بلکه چند بار از ایران دیدن کرده اند.
مقامات دولت واشنگتن پیشتر نیز تاکید کرده بودند که فعالیت‌های جمهوری اسلامی در کشورهای آمریکای لاتین را به دقت زیر نظر دارند. چند کشور در آمریکای لاتین برای نشان دادن صمیمت خود، ویزای ورود ایرانیان به این ممالک را لغو کرده اند. جمهوری اسلامی ۱۷ مرکز فرهنگی تازه در آمریکای لاتین دایر کرده است. سرمایه گذاری و همکاری های نفتی، صنعتی و بازرگانی این کشور با ممالک آمریکای لاتین که در دهه های اخیر دارای دولت چپگرا شده اند گسترش یافته و ایران و ونزوئلا یک کاخانه مشترک مونتاژ اتومبیل در کاراکاس دایر کرده اند. ونزوئلا به اقتباس از سازمان بسیج در جمهوری اسلامی، برای خود یک گروه میلیشیا به وجود آورده است.

مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
     
  
مرد

 
1908: ( 1287خورشيدي ): شيخ فضل الله نوري كه با مشروطيت مخالفت مي كرد مورد حمله حاميان مشروطيت قرار گرفت و مجروح شد.


1921: مجلس شورا عضويت ايران در جامعه ملل را تصويب كرد.

1964: ( 1343 خورشيدي): بنياد فرهنگ ايران به منطور حراست از ميراث فرهنگي از جمله خالص سازي زبان پارسي آغاز بكار كرد.


1986: رونالد ريگن رئيس جمهور وقت آمريكا موضوع فروش اسلحه به ايران (ماجراي ايران ــ كنترا) را يك اشتباه سياسي دولت خود خواند.

مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
     
  
مرد

 
بازداشت خسروپرويز و آغاز پايان امپراتوري توانمند ايرانيان - نگاهي به تغيير نظام جهان در نيمه قرن هفتم

۳۱ دسامبر سال 627 ميلادي خسروپرويز (خسرو دوم) شاه وقت ايرانيان از دودمان ساساني كه به خاطر اطفاء حس جاه طلبي خود و رسانيدن مرزهاي ايران به روزگار داريوش بزرگ دست به جنگهاي غير ضروري ازجمله تصرف مصر و محاصره قسطنطنيه و تصرف همه آسياي غربي زده بود و صليبي را كه مسيح به آن مصلوب شده بود به تيسفون آورده بود و ارتش را فرسوده و مردم را زير بار مالياتهاي سنگين قرار داده بود در كاخ تيسفون بازداشت شد و اين اقدام كه به خواست ژنرالهاي ايران و تصويب شيرويه (قباد دوم) پسر او صورت گرفت آغاز پايان امپراتوري توانمند ايرانيان در عهد باستان بشمار مي رود. ايرانيان بعدا در قرون وسطا و جديد چند امپراتوري ديگر تشکيل دادند.
خسروپرويز پس از ناموفق بودن تعرض نهم دسامبر سال 627 نظاميان ايران به سپاه روم بفرماندهي هراكليوس امپراتور روم شرقي در نبرد نينوا روحيه خودرا ازدست داد و برغم اصرار ژنرالهاي ارتش که ناموفق بودن در يک تعرض محدود، شکست کامل نيست دستور عقب نشيني داد و خود، به حالت فرار به دستگرد (120 کيلومتري تيسفون) و سپس به تيسفون بازگشت و براي فراموش كردن غم شكست به شراب و باده گساري پناه برد. وي در اين كار دست به افراط زده بود و خروج شبانه روزي او از حالت طبيعي ژنرالهاي ايران را در برابر دشمن بلاتكليف گذارده بود به گونه اي كه تصميم به بازداشت او و نصب پسرش به پادشاهي گرفتند. خسروپرويز در حال مستي كامل در جلسات نظامي حضور مي يافت و در چنين وضعيتي اتخاد تصميم دشوار بود و نيروهاي هراكليوس به دروازه هاي تيسفون نزديک شده بودند.
بازداشت خسرو پرويز که 37 سال (از سال 591 تا سال 628 ميلادي) بر ايران سلطنت کرد، مسئله را حل نكرد زيرا مقامات سياسي و بزرگان كشور تا او زنده بود حاضر به پذيرش پسرش شيرويه (قباد دوم) به عنوان شاه نبودند.
پس از چند هفته سرگرداني و بحران، (اواخر فوريه) ناگهان در تيسفون اعلام شد كه خسروپرويز در بازداشتگاه كاخ درگذشته است كه بعدا معلوم شد به اشاره افسران گارد، زندانبان او را كشته بود و قتل او در سال ششم هجرت صورت گرفت و کمتر از 8 سال بعد - در نوامبر سال 636 ميلادي، ايران درقادسبه شكست نظامي خورد و طولي نکشيد که تيسفون مسخّر شد و با قتل يزدگرد سوم در مرو در سال 651 ميلادي حکومت ساسانيان پس از 427 سال (از 224 تا 651) پايان يافت. در چهارده سال آخر عمر حکومت ساسانيان، قلمرو آنان محدود به ايران خاوري (افغانستان)، منطقه فرارود، مازندران، گيلان و چند نقطه کوهستاني و دورافتاده ديگر بود.
پس از قتل خسروپرويز، پسر او شيرويه که به نام قباد دوم تاج برسر گذارده بود با هراكليوس آشتي كرد و ضمن قرارداد صلح مورخ سوم آوريل سال 628 ميلادي، ايران از همه متصرفات خسروپرويز از جمله مصر، سوريه و فلسطين صرف نطر كرد و صليب را كه بهانه جنگ بود به روميان پس داد و اين صليب 14 سپتامبر همان سال به فلسطين بازگردانده شد و مسيحيان را شادمان کرد. سلطنت قباد دوم طولي نکشيد و با درگذشت وي پايان يافت و بر بحران سياسي ايران افزود.
حكومت خسرو پرويز از همان آغاز كار با نا آرامي همراه بود؛ بر ضد پدرش كودتا كرده با كمك رومي ها بهرام چوبين بزرگترين و ماهرترين ژنرال ايران پس از «سورنا» را شكست داده و رنجانده بود و ....
در پي قتل خسروپرويز كه از رويدادهاي دگرگون كننده تاريخ جهان است در طول چهار سال و چند ماه ده نفر از اين قرار بر ايران حكومت كردند:
شيرويه كه به قباد دوم تغيير نام داده بود، اردشير سوم، خسرو سوم، جوانشير، پوراندخت، گشتاسب، آذرميدخت، هرمز پنجم، فيروز، خسرو پنجم و آنگاه در سال 632 يزدگرد سوم به سلطنت رسيد كه آخرين شاه دودمان ساساني بود و پس از چند شكست از اعراب در سال 651 در مرو كشته شد. پو راندخت و آذرميدخت دختران خسرو پرويز بودند. پوراندخت 17 ماه سلطنت كرد، ولي دوره سلطنت آذرميدخت بسيار كوتاه بود و هر دو نيز مانند بسياري از اين شاهان چند روزه در جريان مبارزه برسر قدرت و اختلافات خانوادگي (داخل قصري) كشته شدند.
ارتش روم نيز در اين جنگها چنان تضعيف شده بود كه هراكليوس پس از بازگشت به قسطنطنيه پايتخت خود عنوان امپراتوري روم را به پادشاهي بيزانس (بيزانتين شامل يونان، قسمتي از آناتولي، فلسطين، سوريه و نواحي اطراف آن) تبديل كرد و در جنگ سال 636 در يرموك (شام = سوريه) از اعراب مسلمان شكست خورد و سوريه و بعدا فلسطين را از دست داد و به اين صورت سالهاي 736 و 737 را بايد افول هردو امپراتوري و برقراري وضعيت تازه اي در جهان بشمار آورد.

مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
     
  
مرد

 
تقسيمات كشوري ايران و تثبیت 10 استان بودن کشور، ولی ...

۳۱ دسامبر سال 1937(10 دي ماه 1316) ايران داراي تقسيمات كشوري تازه شد و به ده استان، 49 شهرستان و 290 بخش تقسيم گرديد. اين تقسيمات بر پايه عرف قديم بود. 23 سال بعد در ژانويه 1960 (دي ماه سال 1338) اين تقسيمات تغيير كرد و استانهاي ده گانه، 17 استان شدند. تعداد شهرها نيز به 145 شهر افزايش يافت. ايجاد استانهاي تازه از كوچك كردن استانهاي دهگانه قدیم صورت گرفته بود كه نارضايتي به بار آورد. براي مردم فارس و كرمان كوچك شدن اين دو استان پس از قرنها، قابل قبول نبوده است و تقسيمات بعدي هم از همين دست بوده است. استانهای ده گانه قدیم قرنها به همان صورت بود.

مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
     
  
مرد

 
1971:

دولت عراق كه اختلافاتش بادولت وقت ايران گسترش يافته بود هزاران ايراني و ايراني زاده را از آن كشور بيرون راند.
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
     
  
مرد

 
2 هزار و 228 ساله شدن مناسبات ديپلماتيک ايران و چين - پدر چين باستان و جلب دوستي ايران

«شي هوانگدي» امپراتور چين از دودمان «كين = شين = هسين = چین» متولد سال 259 و متوفا در سال 210 پيش از ميلاد كه موفق شده بود براي نخستين بار چينيان را زير يك پرچم يكپارچه كند و نوسازي ديوار چين را به انجام برساند و همانند كوروش ما، عنوان موسس چين واحدرا به خود اختصاص دهد درصدد جلب دوستي ايران برآمد و در زمستان سال 218 پيش از ميلاد (طبق برخي محاسبات تازه تقويمي ژانويه 217 پیش از میلاد و بيست و دوم این ماه) یکی از درباریان خودرا مامور سفر به ایران و برقراری مناسبات دیپلمات کرد. امپراتور چین پس از دریافت این خبر که ایرانیان بپاخاسته سلوکیها [جانشینان اسکندر مقدونی]را عقب رانده اند این تصمیم را گرفته بود. این فرستاده دو ماه بعد در شهر «آپاوارتا (كلات نادري امروز)» با تيرداد يكم ـ دومین شاه اشكاني ايران ملاقات كرد و تيرداد از او خواست كه به اقامت در ايران به عنوان سفير دائمي چین ادامه دهد و وسيله ارتباط دو امپراتوري باشد. اين سفير پس از درگذشت تيرداد در سال 215 پيش از ميلاد، همچنان به اقامت در ايران ادامه داد و رابط اردوان جانشين تيرداد يكم و امپراتور چين بود. دفتر ثابت او در دامغان (شهر صددروازه) قرارداشت. ايرانيان از همان زمان كشوري را كه دودمان چين (شين) بر آن حكومت داشتند كشور «چين» خوانده اند كه اين نام از طريق ايران به قلمرو امپراتوري روم و غرب منتقل شد و باقي مانده است و جز خود چيني ها، ساير ملل آن کشوررا به اقتباس از ایرانیان؛ چين و چاينا مي خوانند.
امپراتور «شي هوانگدي» بود كه يكنواخت نوشتن واژه هاي زبان چيني را (صرف نظر از لهجه هاي محلي) اجباري كرد. او با اين باور، كه سيستم هاي سنجش، قوانين، نظامات و پول واحد، موجب پايداري وحدت ملت مي شود، قوانين چين را كه برپايه سنت، رسوم و عادات اين ملت تدوين كرده بود سراسري ساخت و سكه واحد ضرب كرد.
«شي» همانند ساسانيان ما شديدا با ورود اقوام با تمدني پايين به قلمرو خود مخالف بود و نوسازي ديوار چين (متصل ساختن قطعات ديوار قديمي تر كه داراي رخنه بود به هم) كه از آن زمان به همان صورت باقي مانده است به تصميم او صورت گرفت. در سال 1974 در چين و در نزديكي پايتخت آن دودمان كه بعدا بر اثر زلزله ويران شده بود، تاسيساتي در زير زمين كشف شد كه در آنجا مجسمه هاي سفالي هشت هزار نظامي و برخي از آنان سوار بر اسب قرار داده شده بود. «شي» همچنين در منطقه «شيان» چين قصر هاي زيبا ساخته بود.

مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
     
  
مرد

 
زماني که فعاليت هاي ديپلماتيك شاه عباس شدت گرفت

زمستان سال 1002 خورشيدي (ژانويه1624 ميلادي) را زماني نوشته اند كه براي نخستين بار پس از ساسانيان، يك دولت ايراني براي رسيدن به هدفهاي خود راه ديپلماتيك به مفهوم امروز آن در جهان را در پيش گرفت. شاه عباس اول در غرب ايران با مشكل عثماني و در جنوب با دست اندازي اروپائيان به خليج فارس رو به رو بود كه عنصر تازه اي در دنياي مشرق زميني ها بودند. شاه عباس همچنين از ديدار سياحان و سفرنامه نگاران اروپايي از ايران استقبال كرد و سدي در برابر ورود ميسيونهاي مذهبي اروپايي نيز به وجود نياورد. هدف شاه عباس از تشويق سفرنامه نگاران اروپايي به ايران اين بود كه دربازگشت ذهن اروپاييان را نسبت به دولت مذهبي ايران كه در آن ديار شهرت سختگيري نسبت به مسيحيان يافته بود روشن سازند تا وي با فراهم شدن زمينه، برخي از دولتهاي اروپايي را برضد پاره اي ديگر تحريك كند و با خود متحد سازد تا منطقه خليج فارس از نظاميان اروپايي و ناوهاي توپدار آنها پاك شود. به علاوه، شاه عباس تلاش داشت كه به اروپاييان ثابت كند كه عثماني براي آنها خطر است، نه ايران كه رسالتي جز گرد آوردن همه ايرانيان در زير يك پرچم ندارد.
نقدعلي بيگ و موسي بيگ از جمله سفيران شاه عباس بودند كه در سال 1624 به اروپا فرستاده شدند. سالها پيش از اين، حسينعلي بيگ بيات از جانب شاه عباس به اروپا فرستاده شده بود.
دولتهاي اسپانيا و پرتغال پس از شکست نظامي پرتغالي ها، چون ياراي ايستادگي نظامي در برابر شاه عباس را در خود نمي ديدند در جريان مذاکره بافرستادگان شاه عياس، فرصت را غنيمت شمرده و در برابر دريافت اجازه صيد صدف در آبهاي بحرين از همه دعاوي خود در خليج فارس دست كشيدند، اما موسي بيگ موفق نشد كه در سال 1625 ميلادي پارلمان هلند را به قبول شرايط مشابهي راضي كند. دولت هلند پيشنهاد موسي بيگ را پذيرفته بود ولي اجراي آن را موكول به تصويب پارلمان كرده بود كه پس از رد آن از سوي پارلمان، موسي بيگ آن را نوعي بازي و كلك اروپايي عنوان داد (ولي دولتهاي دوران قاجارها از اين تجربه موسي بيگ درس نگرفتند).
در لندن وقتي به نقدعلي اطلاع دادند كه ايران سفير ديگري به نام رابرت شرلي فرستاده است، وي سفارت شرلي را تكذيب كرد و پادشاه انگلستان «دورمركوتون» را از سوي خود به ايران فرستاد تا كسب حقيقت كند كه وي پس از ملاقات با شاه عباس در سال 1626 ميلادي بر اثر سختي راه درگذشت. چند روز پيش از او هم رابرت شرلي كه با برادرش انتوني و 26 انگليسي ديگر در اوايل سال 1598 ميلادي به ايران آمده بودند مرده بود.

مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
     
  
صفحه  صفحه 66 از 82:  « پیشین  1  ...  65  66  67  ...  81  82  پسین » 
ایران

Diary History Iran | روزنگار تاریخ ایران

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA