ارسالها: 3119
#671
Posted: 4 Jan 2016 10:19
روزي كه خلیفه عباسی بابك خرمدين را بکُشت
بابك خرمدين چهارم ژانويه سال 838 ميلادي به دستور معتصم خليفه عباسي با قطع تدريجي دست و پا و اعضاي بدن كشته شد و سپس بقيه بدنش را در بيرون شهر سامرا (سامره) بدار آويختند كه مدتها به همان صورت باقي بود.
در آن قرن و از نیمه قرن پیش از آن درهر گوشه ايران يك استقلال طلب و احیاگر هویت ملی بپاخاسته بود. در شمال ايران همزمان سه مبارز ــ بابك، مازيار و افشين ــ بناي مبارزه با حكومت بغداد را گذارده بودند كه بابك در عين حال فرضيه اجتماعي ــ اقتصادي مزدك را هم دنبال مي كرد و خواهان برابري كامل مردم و مشترک بودن مالكيت ها [دولتی و ملی بودن منابع و ابزار تولید و خدمات عمومی] بود. پدر بابک یک تیسفونی بود که در پی ویران شدن پایتخت امپراتوری ایرانیان (واقع در 36 کیلومتری جنوب بغداد) از این شهر به آذربایجان رفته بود. پيروان بابک پيراهن سرخ رنگ بر تن مي كردند و به احتمال زياد دادن عنوان «سرخها» به كمونيستها ريشه در همان زمان دارد. در تاريخ، آنان را سرخ جامگان، خرّميان و خرّمدينان نوشته اند. در آن زمان هنوز اكثريت آذربايجاني ها كه بابك از ميان آنان برخاسته بود دين نياكان (آيين زرتشت) را حفظ كرده بودند. بايد دانست كه تا زمان شاه اسمعيل صفوي (پنج قرن پيش) هم بسياري از مردم شمال ارس زرتشتي بودند و حکمرانان آنان از همان دودماني بودند که در عهد ساسانيان منصوب شده بودند. همچنين بايد به خاطر داشت كه زبان تركي دو ــ سه قرن پس از قيام بابک و با سلجوقيان وارد اين بخش از ايران شد.
بابك بارها سپاه خليفه عباسي را كه عموما غلامان تُرك آسياي مركزي بودند شكست داده بود، زيرا دژ و استحكامات متعدد داشت. وي با مازيار حاكم تبرستان (مازندران) و نيز افشين سردار استقلال طلب ديگر در ارتباط بود. مازيار به دليل همسايگي با طاهريان از دور و در ظاهر احترام خليفه را داشت تا فرصت مناسب به دست آورد و افشين معتقد به انهدام قدرت خليفه از درون بود و بنابراين، خودرا به شخص خليفه نزديك كرده بود، ولي خليفه از همه چيز باخبر بود و براي تضعيف روحيه استقلال طلبي ايرانيان كه مي گفتند: اسلام بله؛ حكومت عرب نه ــ افشين را به جنگ بابك فرستاد. افشين همه مساعي خودرا به كار برد تا بابك باقي بماند كه بابك به دليل از دست دادن چند افسر خود در جنگ، به ارمنستان فرار كرد كه در آنجا به دام توطئه افتاد و اسير شد و به افشين تحويل گرديد و افشين راهي جز تحويل او به خليفه نداشت و خليفه اورا به طرز دلخراشي كه مورخان آن زمان شرح داده اند و در تاريخ طبري هم آمده است بكشت، اما بابك تا جان در بدن داشت خود را نباخت. مازيار نيز از طريق اغفال برادرش دستگير و او نيز در سامرا كه معتصم پايتخت خود را به انجا منتقل كرده بود به طرز فجيعي كشته شد و جسدش را دركنار استخوانهاي بابك به دار زدند. سپس نوبت به افشين رسيد كه اورا در بغداد گرفتند و خليفه تماسهاي او با مازيار و بابك را رو كرد و با گرسنگي دادنش كشت و جنازه وي را هم در كنار دو تن ديگر در حاشيه سامرا به دار آويخت. تاريخ خلفاي عباسي و حكام عرب مملو از چنين قتلهايي است، حتي قتل نزديكان و بستگانشان.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#672
Posted: 4 Jan 2016 10:20
نشست مشهد براي حل مسئله ايران، 83 روز پس از سقوط اصفهان
83 روز پس از افتادن اصفهان به دست ايرانيان قندهاري، بزرگان کشور در نشست يك روزه خود در مشهد تصميم به رفع اين فتنه و ختم جنگ داخلي ايرانيان گرفتند كه ضعف و بي سياستي شاه سلطان حسين و آلودگي او به خرافات موجب آن شده بود و متعاقب تصميمات همين جلسه، نادر قلي افشار فرمانده نظامي عمليات شد. شهر اصفهان پايتخت ايران پس از يك محاصره طولاني، 12 اكتبر سال 1722 ميلادي تسليم شده بود.
قندهاري ها که از زمان کيانيان و رستم زال به ميهن خود ايران وفادار بودند از سال 1709 به دليل سوء سياست و مديريت ضعيف شاه سلطان حسين متناوبا دست به شورش زده و خواهان خودمختاري شده بودند. شاه سلطان حسین یک گرجستانی تازه مسلمان شده ناآشنا با طرز تفکّر و رسوم قندهاری هارا فرماندار آنجا کرده بود و وی خشونت پیشه ساخته بود.
اميرمحمود قندهاري پس از تصرف اصفهان تا روزي كه زنده بود هشتاد هزار تن را در اين شهر كشته بود و شاه سلطان حسين و نزديكانش را به زندان افكنده بود.
قندهاري ها در سال 1729 طي سه جنگ از نادر شكست خوردند و شمار كمي از آنان به قندها بازگشتند كه نادر براي تنبيه همين عده هم به قندهار رفت و در آنجا به نافرماني پايان داد و چون دولت هند به فراريان قندهار پناه داده بود دهلي را هم تصرف كرد.
ظهور نادر پس از سقوط اصفهان به جهان آن روز ثابت كرد كه سقوط اصفهان دليل از دست رفتن ايران نيست كه مرداني بزرگ و ميهندوست دارد. سقوط اصفهان نتيجه ضعف تنها يك نفر بود ــ شاه سلطان حسين، كه در سال 1694 ميلادي به سلطنت رسيده بود و مردي بي كفايت بود. اطرافيان شاه و مديران دفاتر ديواني [مقامات اداري که عمدتا گرجستاني بودند] او هم حس نيّت نداشتند. بايد دانست كه پس از مرگ شاه عباس دوم كوچكترين قدمي براي تقويت بنيه دفاعي ايران برداشته نشده بود.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#673
Posted: 4 Jan 2016 10:22
سانحه هوايي 1952 تهران كه منش ويژه و بزرگواري ايرانيان نيمه قرن بيستم را به ثبوت رسانيد ـ حُرمت اموال ديگران!
چهارم دي ماه 1331، يك هواپيماي شركت هواپيمايي ايران كه از شيراز و اصفهان به تهران مي آمد، در نزديكي فرودگاه مهرآباد هنگام كم كردن ارتفاع براي نشستن سقوط كرد و همه مسافران و سرنشينان آن جز دو تن (حسين عدل رئيس شركت تلفن شيراز و مهندس خزايني) كشته شدند.
نكته جالب و قابل تامل در اين سانحه زنده ماندن و سلامت كامل اين دو تن از ميان دهها مسافر نبود، دست نخورده ماندن يك بسته بسيار بزرگ پُر از اسكناس بود كه با اين هواپيما حمل مي شد. اين بسته پس از برخورد هواپيما به زمين از داخل آن بيرون افتاده، بازشده و اسكناسها سطح بيانان (چند قدمي جاده جنوبي پُر رفت و آمد كرج ـ تهران ) را تا مسافتي دور پوشانده بود. صدها نفر كساني كه به كمك و يا تماشا آمده بودند و عموما از كارگران تنگدست محل و نوجوانان بودند حتي يك قطعه اسكناس را براي خود برنداشته بودند و به خبرنگاران خارجي گفته بودند كه تصاحب به ناحق مال ديگران ـ دولت و يا شخص ـ حرام است و باعث ناراحتي وجدان مي شود و ما تنها به دسترنج خود قانع هستيم. اين خبرنگاران به سراسر جهان نوشته بودند كه سانحه پُرتلفات هوايي تهران منش ويژه و بزرگواري ايرانيان سال 1952 را به ثبوت رساند و اگر در كشوري ديگر اتفاق افتاده بود، مردم تماشاگر حتي يك قطعه اسكناس را باقي نمي گذاشتند و براي تصاحب آنها هجوم مي بردند و با هم مسابقه مي دادند.
اين گزارش ها کجا و اتهامات مالي سال 2012 (60 سال بعد از آن) کجا!.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#674
Posted: 4 Jan 2016 10:24
زمانی که دولت لندن به شاه برای اقامت در انگلستان پاسخ رد ّداد!
چهارم ژانویه 1979 روزنامه های اروپا که گزارش تحولات انقلاب ایران را وسیعا منتشر می کردند از قول یک منبع انگلیسی نوشته بودند که جیمز کالاهان نخست وزیر [وقت] انگلستان (متولد مارس 1912 ـ متوفی در مارس 2005) به شاه اطلاع داده است که بهتر است «انگستان» را از فهرست کشورهایی که در نظر دارد در آنجا به زندگی ادامه دهد حذف کند. شاه مبتلاء به بیماری سرطان که از نوامبر 1978 و شدت گرفتن انقلاب تحت فشار برخی از دولت های متحد ایران قرار گرفته بود تا وطن را ترک کند، پس از آغاز کار نخست وزیر تازه [شاپور بختیار] قصد ترک ایران کرده بود و چند کشور ازجمله انگلستان را برای اقامت در نظر گرفته بود و این دولت ها از تمایل شاه آگاه شده بودند. ولی از میان دهها رئیس کشور و رئیس دولت که قبلا مدعی دوستی با او بودند، تنها دو دولت اشاره به آمادگی خود برای پذیرفتن وی کرده بودند؛ مصر و مراکش (مغرب عربی) که با بانویش به مصر رفت.
اسناد محرمانه [اصطلاحا طبقه بندی شده] دولتی انگلستان که پس از گذشت 30 سال علنی می شوند تا برپایه آنها تاریج جاری اصلاح گردد درستی گزارش ژانویه 1979 مطبوعات اروپا را نشان داد. طبق این اسناد، در ژانویه 1979 نه تنها کالاهان (از حزب کارگر) بلکه مارگارت تاچر (از حزب محافظه کار) که بعدا نخست وزیر شد با سفر پهلوی دوم به انگلستان مخالفت کرده بودند. دولت لندن از قرارگرفتن حکومت ایران در دست اسلامیون [روحانیون شیعه] حمایت می کرد. پهلوی دوم پس از تبعید پدرش ـ پهلوی اول با تایید و حمایت دولت لندن، شاه ایران شده بود و در طول 10 سال اول سلطنت خود از حفظ منافع انگلستان دریغ نمی کرد. پس از سقوط رضاشاه، مسکو خواهان جمهوری و فدراسیون شدن ایران بود و واشنگتن از برگزاری رفراندم و کسب نظر اکثریت ایرانیان در تعیین نظامی حکومتی حمایت می کرد.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#675
Posted: 4 Jan 2016 10:26
اعدام سرلشکر حسن بهزادي و سرهنگ اميرهوشنگ کاوياني به جرم سرکوب قیامگران 15 خرداد 1342
دادگاه انقلاب تهران در اين روز در سال1358 (يازده ماه پس از پيروزي انقلاب) احكامي را كه چند روز پيش از آن صادر كرده بود از جمله چهار حكم اعدام جهت اجرا به داسراي انقلاب ابلاغ كرد که به اجرا درآمدند. طبق اين احكام، سرلشكر بازنشسته ژاندارم حسن بهزادي (از مردم مازندران) و سرهنگ ژاندارم اميرهوشنگ كاوياني (متولد در اراک) و دو درجه دار ارتش به نامهاي ابوطالب جواهري و محمد داربرزين به اعدام محكوم شده بودند.
سرلشكر بهزادي و سرهنگ كاوياني متهم به شركت در سركوبي قيام 15 خرداد 1342 (16 سال پيش از محاكمه) شده بودند. سرلشكر بهزادي كه در سال 1342 سرهنگ و رئيس واحد فرهنگي ژاندارمري (آموزشگاههاي گروهباني وقت واقع در خيابان مولوي - شهر تهران) بود در دفاع از خود گفته بود كه در آن روز چند كاميون را به محوطه آموزشگاهها فرستاده بودند و از من خواسته بودند كه چون در خيابان مولوي تظاهرات است نفرات را مسلح و در اختيار بگذارم و من مامور بودم و معذور. من در دفتر کارم بودم و از چگونگي رفتار افراد اعزامي با تظاهرات بي اطلاع.
سرهنگ كاوياني هم كه در سال 1342 سروان و فرمانده گروهان شهر ري بود گفته بود كه پاسگاه قاسم آباد شهر ري [که با تیراندازی و توسل به خشونت کفن پوشان ورامینی را در سر راه خود به تهران متوقف و مجبور به بازگشت کرده بود] تنها چند ژاندارم داشت و بقيه افراد از تهران فرستاده شده بودند و نظاميان جز اطاعت از مافوق كار ديگري نمي توانند بكنند.
(متن احكام اين چهار نفر و ديگران از جمله سپهبد احمد دولو قاجار، سرلشكر عباس صدوقي، سرهنگ يدالله قيائي، سرهنگ ابراهيم بهروان و سرگرد علي بهداد كه به زندان محكوم شده بودند در روزنامه اطلاعات مورخ 4 دي ماه 1358 مندرج است)
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#676
Posted: 4 Jan 2016 10:27
شکايت آمريکا از جمهوري اسلامي به شوراي امنيت سازمان ملل - تهديد مسکو
چهارم ژانویه 1980 (14 دیماه 1358) شوراي امنيت سازمان ملل شكايت دولت آمريكا از ايران را دريافت و بررسي نهايي آن را موكول به ديدار كورت والدهايم دبيركل وقت این سازمان از تهران كرد. این شکایت مربوط به تصرف سفارت آمریکا در تهران و گروگانگیری گروهی از کارکنان آن بود. دولت آمريكا در جلسه مقدماتي شورا تاكيد كرده بود كه اگربا مذاكرات والدهايم گروگانها آزاد نشوند، شوراي امنيت بايد ايران را تحريم اقتصادي كند. در برابر اين تاكيد، نماينده شوروي گفته بود كه اگر قطعنامه بر ضد ايران شديد باشد ممكن است آن را «وتو» كند. در واكنش به اين اظهار نماينده شوروي، نماينده آمريكا اشاره به بكار بردن يكجانبه نيروي نظامي بر ضد ايران كرده بود و نماينده شوروي به نوبه خود گفته بود كه چنين عملي در مجاورت مرزهاي ما بدون پاسخ نخواهد بود.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#677
Posted: 5 Jan 2016 10:14
روزی که شاپور یکم شهر نصیبین را پس گرفت ـ نگاهی به این شهر واقع در ترکیه امروز
شاپور یکم شاه ساسانی ایران پنجم ژانویه 242 میلادی با شکست دادن رومیان، شهر نصیبین Nusaybin=Nisibis را پس گرفت. [نصیبین اینک شهری است 90 هزار نفری در ترکیه و واقع در مرز ترکیه با سوریه و عمدتا کُردنشین]. نصیبین از سال 536 تا سال 332 پیش از میلاد از مناطق امپراتوری ایران بود که در این سال به دست اسکندر مقدونی افتاد. در آن زمان شهری آرامی و آشوری (آسوری) نشین بود. پس از پیروزی اشکانیان بر جانشینان اسکندر، نصیبین باردیگر، شهری از شهرهای ایران شد و در دوران اشکانیان، بارها میدان جنگ ایران و روم. زیراکه دژی مستحکم داشت و محل استقرار یک واحد نظامی. در زمان اشکانیان، صدها خانواده ارمنی به نصیبین مهاجرت کردند و سکنی گزیدند و شماری از همین ارمنیان در نیمه ی سال 1915 به دست نظامیان عثمانی کشته و شماری دیگر از آنان به سوریه و لبنان کوچ داده شدند.
شاپور دوم (ذوالاکتاف) نیز در سال 363 میلادی نصیبین را از دست رومیان که دوباره بر آن استیلاء یافته بودند خارج ساخت. بر سر این شهر، سه بار میان شاپور دوم و رومیان جنگ شده بود.
Ammianus Marcellinus مورخ رومی که خود ناظر جنگ های شاپور دوم با رومیان و کشته شدن ژولیان امپراتور روم در این جنگها و تسلیم خواست های شاپور دوم شدن ژویان ـ جانشین او بود شرح این رویدادها را نوشته است. مارسلینوس در جوانی یک نظامی رومی بود که تاریخ نگار شد.
ساسانیان پس از بازگرفتن نصیبین از رومیان، 12 هزار خانواده را از اصفهان (سپاهان) و استخر (شیراز) به آن شهر کوچانیدند تا شهر اکثریت پارسی داشته باشد. به پیشنهاد ساسانیان، شماری از کُردها (مادهای کوچانیده شده قبلی از منطقه همدان و آذربایجان) به آشورستان (کردستان کنونی عراق) نیز به نصیبین منتقل شدند که همانجا مانده اند و فرهنگ ایرانی خودرا حفظ کرده اند.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#678
Posted: 5 Jan 2016 10:15
مثالي از نفوذ کلام دكتر مصدق که با يك پيام ايرانيان را بر ضد توطئه گران به حركت درآورد - اهميت ملي بودن تاسيسات مخابراتي
در پي مخالف خواني چند نماينده ازجمله دكتر مظفر بقايي در مجلس، دكتر محمد مصدق رئيس دولت وقت به همانگونه كه وعده داده بود كه مسائل را مستقيما با مردم درميان خواهد گذارد 15 ديماه 1331 (5 ژانويه 1953) در يك پيام راديويي خطاب به ملت گفت: "در اين زمان كه چرچيل نخست وزير انگلستان بار ديگر عازم واشنگتن شده تا نظر آن دسته از آمريكايياني را كه تا دو ــ سه هفته ديگر زمام امور اين كشور را به دست مي گيرند نسبت به ما تغيير دهد، آيا روا است كه تني چند مجاهدات و فداكاريهاي ملت و منافع وطن را قرباني اغراض، كوته نظري و يا ناآگاهي و نابخردي خود كنند و به دولت منتخب مردم از پشت خنجر بزنند و مي دانيم كه دست دو ــ سه تن از آنان به خون بي گناهان سي ام تير آلوده است.".
ملت با شنيدن اين پيام به حركت در آمد و در تهران و شهرهاي ديگر تظاهرات انبوه به راه افتاد. كسبه به پشتيباني دكتر مصدق دست از كار كشيدند و به تلگرافخانه ها هجوم بردند تا تلگرامهاي پشتيباني از رهبر خود مخابره كنند. هزاران طومار حمايت امضاء شد؛ صدها نفر به دادگاهها دادخواست دادند كه نام خانوادگي آنان به «مصدق دوست» تغيير يابد. اصفهان و تبريز به حالت تعطيل درآمدند و از خوزستان سه هزار كفن پوش عازم تهران شدند. با مشاهده اين حمايت، حسين مكي اعلام كرد كه ديگر مخالفت نخواهد كرد و .... دكتر مصدق كه چنين ديد از مجلس تقاضاي راي اعتماد كرد و از جمع نمايندگان تنها يك نماينده راي مخالف داد. دكتر مصدق از اين فرصت استفاده كرد و شركت تلفن ايران را كه تا آن زمان غير دولتي بود ملي كرد و در اختيار وزارت پست و تلگراف قرار داد.
در چهار دهه آخر قرن 20 و نخستين ده قرن 21 پولدارشدن سريع و بدون دردسر از راه تاسيس شرکتهاي مخابراتي (تلفن، تلويزيون کابلي - ماهواره اي، تامين ارتباط اينترنتي، سلفون و ...) و يا خريد اين تاسيسات از دولتها و قرارگرفتن صاحبان اين قبيل کمپاني ها در رديف ميلياردرهاي جهان و مداخلات آنها در امور دولتي با هدف حفظ منافع؛ درستي کار دکتر مصدق را ثابت مي کند. يکي از راههاي اطمينان بخش درآمد براي دولت ها؛ اداره تاسيسات مخابراتي و ملي کردن آنها تشخيص و اعلام شده است.
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#679
Posted: 5 Jan 2016 10:17
اتوبوسهاي بنز آلماني و موضوع اتوبوسراني شهري تهران
از 15 ديماه 1332 (5 ژانويه 1954) خطوط اتوبوسراني تهران تغيير قيافه دادند و داراي بليت ژتوني (پولك فلزي)، باجه بليت فروشي و اتوبوس مرسدس بنز شدند كه دولت وقت از آلمان وارد كرده بود. به علاوه، خطوط اتوبوسراني تغيير شماره داده و بر حسب شمالي ـ جنوبي و شرقي ـ غربي بودن مسير، رديف بندي شده بودند. قبلا هر اتوبوس و يا هر چند اتوبوس متعلق به يك فرد حقيقي بود و نظم و ترتيب وجود نداشت و طرز كار، دلبخواهي بود. از مسافران پول نقد (يك قران) دريافت مي شد كه خرد كردن پول، وقت گير بود. رانندگان بر سر مسافر و پركردن اتوبوس با هم مسابقه سرعت مي گذاشتند كه گاهي منجر به مرافعه و كتك كاري و يا تصادف مي شد. اتوبوسها غالبا قراضه بودند و ضمن راه از كار مي افتادند و مردم سرگردان مي شدند و ....
در زمان حكومت دكتر مصدق براي حل اين مسئله ديرپاي تهران، طرحي به مجلس داده شد كه برپايه آن در تهران يك شركت واحد اتوبوسراني تشكيل شود كه 51 در صد سهامش متعلق به شهرداري باشد و 49 درصد ديگر، از آن مالكان اتوبوسهاي موجود؛ كه صاحبان اتوبوسها به حالت اعتراض دست به اعتصاب زدند و در بهارستان جمع شدند و مجلسيان را مجبور به تعليق اجراي طرح كردند كه دولت ژنرال زاهدي با اين كه برخي از اتوبوسرانان شهري با هدف سوء استفاده هاي بعدي، در براندازي 28 امرداد برضد مصدق شركت كرده بودند طرح را با زور به اجرا درآورد و خريد اتوبوسهاي مرسدس بنز معروف به «بنز با دماغ» از آلمان و ژتوني کردن کرايه به همين منظور بود.
شرکتهاي متعدد صاحب خطوط بعدا در پرداخت اقساط اتوبوس هاي بنز به دولت، تعلل کردند و اين، فرصت مناسبي به دست دولت داد که از نوروز سال 1337 به بهانه عدم پرداخت اقساط بهاي بنزها از سوي خطوط، اتوبوسراني تهران را به طور كامل در دست بگيرد (دولتي کند) و همانند ساير كشورها به مالكيت شهرداري درآورد و براي اين كه اعتراضي صورت نگيرد، رئيس شهرباني (پليس) را با حفظ سمت، موقتا مدير عامل آن قرار دهد، بليت هاي کاغذي کند، براي اتوبوسها ايستگاه تابلو دار به وجود آورد و ساعت حركت و توقف در ايستگاه نهايي (آخر خط) را معين کند و ... كه تا چند سال پيش با جزيي تغييري به همان صورت باقي مانده بود که ورود اتوبوسهاي غير دولتي و با کرايه چندين برابر و طي کردن همان مسير و ... از پديده هاي تازه است!.
در چند سال اول تاسيس شرکت واحد، براي تشويق مردم به استفاده از اتوبوس و نيز حل مسئله ترافيك تهران، از انگلستان اتوبوس دو طبقه وارد و بهاي بليت دانشجويان و كارمندان دولت را «نصفه قيمت» كردند و چون شهرداري از زيان دادن به فرياد درآمد، اتوبوسراني را عملا به صورت بنگاهي غير انتفاعي درآوردند و قرار شد با تثبيت بهاي بليت، دولت زيان آن را از بودجه خود بپردازد و ....
با توجه به تجربه به دست آمده از چند اعتصاب، اتوبوسراني شهري به عنوان يك سرويس استراتژيك تلقي شد و طرح تهران در ساير شهرها به اجرا درآمد و قرار بود اتوبوسهاي بياباني را هم شامل شود كه نظام حكومتي با انقلاب 1357 تغيير يافت و اتوبوسراني بياباني به صورت چند تعاوني در آمد و ....
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#680
Posted: 5 Jan 2016 10:18
فعالیت های اتمی عراق، رقابت های نفتی سعودی و ایجاد خبرگزاری به نام خلیج عربی ـ نگرانی های تهران در دیماه 1354
در دیماه 1354 (ژانویه 1976) دولت وقت ایران دارای سه نگرانی بود؛ فعالیت های اتمی دولت حزب بعث عراق، رقابت های نفتی دولت سعودی و موضوع ایجاد خبرگزاری خلیج عربی.
دولت اسرائیل از طریق نماینده خود در تهران که بمانند سفیران آمریکا و انگلستان تماس لاینقطع با دربار ایران داشت فعالیت های محرمانه دولت حزب بعث عراق برای اتمی شدن را به پهلوی دوم خبر داده بود و گفته بود که بغداد با کمک روس ها سرگرم فعالیت های اتمی است و هدف؛ تهدید ایران و اسرائیل و در حالت ترس و نگرانی قراردادن این دو دولت است. تحقیقات تهران بعدا نشان داد که اطلاع اسرائیل درست بود ولی دولت بغداد با کمک فرانسه داشت اتمی می شد، نه مسکو. دولت تهران که با عراق اختلافات مرزی داشت نگرانی خود از احتمال اتمی شدن عراق و باج خواهی بعدی این دولت را با واشنگتن در میان گذارد و اطمینان هایی به دست آورد که طبق اسناد از طبقه بندی خارج شده، عبارت بودند از اینکه دولت فرانسه به پول عراق نیاز دارد و در مراحل نهایی، یا کار را رها خواهد ساخت و یا اینکه نقشه هارا به اسرائیل خواهد داد تا منهدم سازد. (که ساخت).
نگرانی دیگر این بود که دولت سعودی به رغم تعهدات قبلی (در چارچوب اوپک) بهای نفت را پایین آورده و تولید را بالا برده بود و ایران مشتریان نفتی خودرا داشت از دست می داد. تهران در عین حال نمی خواست کاری کند که روابط دوستانه طولانی اش با سعودی ها برهم خورد و ریاض عرب های مخالف ایران در منطقه را در ضدیت کردن تقویت کند و نیز به استقلال طلبان ظفار کمک بیشتری برساند، بلوچ های سنّی را با افزایش کمک های مالی بشوراند و عرب های خوزستان را تحریک کند.
نگرانی سوم، موضوع ایجاد خبرگزاری خلیج عربی بود که ایرانیان نسبت به نام دو هزار و چند صد ساله خلیج فارس حساسیّت ویژه داشته اند. دولت پهلوی دوم دست دولت لندن را در این کار مشاهده می کرد. به باور دولت وقت؛ انگلیسی ها به رغم خروج نظامی از منطقه، نمی خواهند که از نفوذشان در میان عرب ها کاسته شود و می کوشند که به هر طریق که شده یک دشمن برای عرب ها بتراشند تا به لندن نیاز داشته و دور نشوند.
[مرور زمان نشان داد که چند سال بعد تاسیسات اتمی عراق توسط اسرائیلی ها بمباران شد و از میان رفت، ولی قضایای دوم و سوم همچنان باقی مانده اند.]
مولف (نوشيروان کيهاني زاده)
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه