ارسالها: 3119
#731
Posted: 12 Dec 2016 09:51
نخستين قانون استخدام ایران که استعماری خوانده شده و موّلد بوروکراسی و فساد اداري است - زيانهاي آن
۲۲ آذر 1301 هجري خورشيدي، ايران داراي نخستين قانون استخدام شد. اين قانون كه از همان زمان به بعد بارها به عناوين «استعماري»، تحميلي، «زيان آور» و ... مورد انتقاد قرار گرفته ويژه موسسات دولتي بود و برغم ادامه انتقادها و به وجود آوردن يك طبقه «پشت ميز نشين»، يك بوروكراسي پيچيده و در بعضي ادوار فساد اداري پايه قوانين بعدي و از جمله قانون استخدام سال 1345 هجري خورشيدي قرار گرفته است. عيب بزرگ اين قانون منحصر به فرد در دنيا! كه در كشورهاي ديگر نظير آن يافت نمي شود دادن عنوان استخدام رسمي به يك طبقه از كارمندان (در برابر پيماني، روزمزد و دستمزدي و جدا كردن كارمند از كارگر) و سپس ترفيع خودكار سنواتي و دادن گروه و پايه و امتيازات ديگر است. به عبارت ديگر ، مزد كارمند تازه كار كه كار مشخصي را انجام مي دهد به مراتب كمتر از كارمندي است كه چند سال پيش ازاو استخدام شده و همان كار را انجام مي دهد!. چرا؟. اين چرا در طول 87 سال گذشته بي پاسخ مانده است.
دولتهاي وقت بدون توجه به حق عموم مردم به برخورداري از يك نظام بازنشستگي جامع و از كار افتادگي ، اين مزايا را به كارمندان دولت دادند و آنان را عملا ارباب مردم كردند و به صورت يك طبقه متمايز از ديگران درآوردند. همين امنيت شغلي ، بدون تنبيه و مجازات ، باعث هجوم مردم به استخدام شدن در دواير دولتي و گرفتن مدارك تحصيلي بي نتيجه جهت ارتقاء و ... شده است.
اين سئوال هم هنوز بي پاسخ مانده است كه چرا مستشاران خارجي امور استخدامي ايران در صدد اصلاح اين وضعيت و دست كم پياده كردن مقررات كشور خود در ايران بر نيامده بودند . همين مقررات استخدامي پيچيده و غير علمي ايران يكي از عوامل بوروكراسي بد و عقب ماندگي وطن ماست.
دولتهاي وقت معلوم نيست كه به چه دلايلي از تجربه درخشان و مهم آيين نامه استخدام براي انتشارات و راديو در زمان نصرت الله معينيان كه پايه را بر دستمزد روزانه و انجام به ميزان معين گذارده بود استفاده نكردند . اين قاعده سبب شده بود كه انتشارات و راديو با حداقل كارمند بهترين توليد را داشته باشد .
قانون استخدام كار گري ايران هم كه تاكنون بر حسب شرايط ، نه مبناي علمي ، بارها اصلاح شده است بمانند ساير كشورها ، خدمتي به كل جامعه نيست .
در دهه هاي گذشته صدها بار به دولتهاي وقت تاكيد شده بود كه درست نيست هزينه هاي اداري ايران از جمله حقوق كارمندان و مستمري بازنشستگان ازدرآمد نفت ( دلارهاي نفتي ) كه منطقا ويژه سرمايه گذاري و عمران است پرداخت شود كه اين توصيه لازم با بي اعتنايي رو به رو شده است. هزينه هاي عادي كشور بايد از محل ماليات ها تامين شود.
نوشيروان کيهاني زاده
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#732
Posted: 12 Dec 2016 09:52
اعدام ميراشرفي
ميراشرافي ناشر روزنامه آتش، نماينده اسبق مجلس و مالک چند کارخانه در اصفهان در اين روز در سال 1358 تيرباران شد. محکمه انقلاب اصفهان اورا به اعدام محکوم کرده بود. ميراشرافي متهم شده بود که از عوامل آمريکا در ايران بود و فعالانه در کودتاي 28 مرداد شرکت کرده بود و ضمن تصاحب چند کارخانه در اصفهان چند کارگر را کتک زده بود که به مرگ يکي از آنان منجر شده بود.
نوشيروان کيهاني زاده
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#733
Posted: 12 Dec 2016 09:53
سالمرگ بيروني دانشمند بزرگ ايراني که هزار سال پیش گردش زمین را محاسبه کرد
ابوريحان محمد بيروني دانشمند بزرگ ايراني 13 دسامبر سال 1048 ميلادي (22 آذر) در شهر غزنه (افغانستان امروز) وفات يافت. او درنيمه سپتامبر سال 973 ميلادي درمنطقه خوارزم كه در قلمرو سامانيان بود به دنيا آمده بود و زادگاه او كه در آن زمان روستاي كوچكي بود بعدا به «بيروني» تجديد نام داده شده است.
بيروني در رياضيات، هيأت (علوم فضايي)، فيزيك، زمين شناسي و جغرافيا سرآمد دانشمندان عصر خود بود. دائرة المعارف علوم چاپ مسكو ابوريحان را دانشمند همه قرون و اعصار خوانده است. در بسياري از كشورها نام بيروني را بر دانشگاهها، دانشكده ها و تالار كتابخانه ها نهاده و به او لقب « استاد جاويد » داده اند.
بيروني گردش خورشيد، گردش محوري زمين و جهات شمال و جنوب را دقيقا محاسبه و تعريف كرده است. خورشيد گرفتگي هشتم آوريل سال 1019 ميلادي را در كوههاي لغمان (افغانستان كنوني) رصد و بررسي كرد و ماه گرفتگي سپتامبر همين سال را در در غزنه به زير مطالعه برد.
در زمان بيروني، سامانيان كه پايتختشان شهر بخارا بود بر شمالشرقي ايران شامل خراسان بزرگتر و منطقه خوارزم، زياريان بر گرگان و مازندران و مناطق اطراف آنها، بازماندگان صفاريان بر سيستان بزرگتر، غزنويان بر جنوب ايران خاوري (مناطق مركزي و جنوبي افغانستان امروز) و بوئيان بر ساير مناطق ايران تا بغداد حكومت مي كردند، و همه آنان مشوّق دانش و ادبيات فارسي بودند و سامانيان بيش از ديگران در اين راه اهتمام داشتند. بيروني كه در جرجانيه خوارزم نزد ابونصر منصور تحصيل علم كرده بود مدتي نيز در گرگان تحت حمايت مادي و معنوي زياريان كه مرداويز سر دودمان آنان بود به تحقيق پرداخته بود و پس از آن تا پايان عمر در ايران خاوري آن زمان به پژوهش هاي علمي خود ادامه داد. بااينكه محمود غزنوي ميانه بسيار خوبي با بيروني نداشت و وسائل كافي براي تحقيق در اختيار او نبود ولي اين دانشمند لحظه اي از تلاش براي تكميل تحقيقات علمي خود دست نكشيد.
بيروني كه بر زبانهاي يوناني، هندي و عربي هم تسلط داشت كتب و رسالات متعدد كه شمار آنها را زائد بر 146 گزارش كرده اند نوشت كه جمع سطورشان بالغ بر 13هزار است. مهمترين آثار او عبارتند از: «تفهيم» در رياضيات و نجوم، «آثار باقيه» در تاريخ و جغرافيا، «قانون مسعودي» كه نوعي دائرة المعارف است و كتاب «هند» درباره اوضاع اين سرزمين از تاريخ و جغرافيا تا عادات و رسوم و طبقات اجتماعي آن. بيروني كتاب دائرةالمعارف خود را به نام سلطان مسعود غزنوي حاكم وقت كرد، ولي هديه او را كه سه بار شتر سكه نقره بود نپذيرفت و به او نوشت كه كتاب را به خاطر خدمت به دانش و گسترش آن نوشته است، نه پول.
بيروني معاصر بوعلي سينا بود كه در اصفهان مي نشست و باهم مكاتبه و تبادل نظر فكري داشتند.
بيروني در جريان لشكركشي هاي محمود غزنوي به هند غربي (كه پاكستان امروز قسمتي از آن است) امكان يافت كه به آن سرزمين برود، زبان هندي فراگيرد و درباره اوضاع هند تحقيق كند كه محصول اين تحقيق، كتاب «هند» اوست.
نوشيروان کيهاني زاده
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#734
Posted: 12 Dec 2016 09:55
بهبهان و اختلاف نظر بر سر نامگذاری اين شهر
۱۲ دسامبر سال 525 ميلادی در نشستی که در کاخ پادشاهی ايران در شهر تيسفون بر گزار شده بود تني چند از مقامهای کشوری و لشکری که تحت نفوذ افکار مزدک قرار داشتند با پيشنهاد بزرگ وزير قباد يکم شاه وقت ايران از دودمان ساسانيان به گذاردن نام قباد برشهر تازه ساز ميان شوش و استخر(شيراز) مخالفت کردند و گفتند که نبايد نام يک شاه زنده (در طول حيات او) بر يک شهر گذارده شود که تاريخ از اين عمل ، قضاوت تملق گويی خواهد کرد و قباد که خود او هم متمايل به انديشه های مزدک بود پذيرفت که نام ديگری بر شهر گذارده شود. پيشنهاد شد که نام شهر را «ارگان» بگذارند و پس از درگذشت قباد، با جلب نظر جانشين او شهر به اسم وي تجديد نام يابد ؛ زيرا اين شهر تازه به دستور قباد و زير نظر مستقيم او ساخته شده بود و محل آن را نيز خود قباد در کنار رودخانه مارون تعيين کرده بود. رسم شاهان ساسانی بود که هر کدام يکی _ دو شهر تازه بسازند. به نوشته پاره ای ازمنابع بيزانس (قسطنطيه)، قباد شخصا در اين جلسه خواسته بود که شهر تازه به نام او خوانده شود؛ که به نظر درست نمی آيد.
شهر ارگان بعدا ويران و متروک شد _ احتمالا بر اثر زلزله و عوامل طبيعی _ و نفوس آن ترجيح دادند که به جای نقل مکان به شهر کوچک «بهانBohan » در همان نزديکی ، شهری به فاصله ای نه چندان دور در جنوب ارگان برای خود بسازند که پس از تکميل بنای اين شهر، نام آن را «به بهان» به معنای بهتر از « بهان » گذاردند که تا به امروز باقی مانده است و شهری است قديمی.
بايد دانست که مزدک که انديشه های او در زمان حکومت قباد يکم ( گواد - کواد ) منتشر و ترويج شد پايه گذار سوسياليسم در جهان بشمار می رود.
نوشيروان کيهاني زاده
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#735
Posted: 12 Dec 2016 09:57
شکست نظامی ایران در نبرد نینوا (موصل) و آغاز پایان کار ساسانیان و نظم جهانی وقت
۱۲ دسامبر 627 میلادی ارتش امپراتوری ایران در منطقه نینوا (موصل ـ شمال عراق امروز) از ارتش امپراتوری روم شرقی (بیزانس ـ بیزانتیوم Byzantium = Byzantine) شکست خورد و این شکست نه تنها آغاز پایان حکومت ساسانیان بر ایران بلکه نظم جهانی وقت و شروع یک دوران تاریخی نوین بود.
نهم دسامبر، خسرو پرویز شاه وقت ایران میدان نبرد را ترک گفته و عازم بازگشت به تیسفون شده بود!. تا زمان این بازگشت ناگهانی و بدون دلیل او، اثری از ضعف در نیروهای ایران دیده نشده بود و احتمال شکست نمی رفت!. ژنرال ارمنی ـ ایرانی؛ رهازاد Razad = Rhazad یکانهای نظامی ایران را در این جنگ فرماندهی می کرد. 12 دسامبر با کشته شدن این ژنرال در یک زد و خورد تَن به تَن (دو نفره)، نیروهای ایران دست به ترک صحنه جنگ و عقب نشینی زدند.
در این جنگ که به نبرد Battle of Nineveh معروف است شش هزار نظامی ایرانی کشته شدند. [چنین نبردی اینک در همین منطقه ـ ایالت نینوا ـ میان نیروهای ائتلاف و داعش در جریان است ـ فلسفه تاریخ].
خسروپرویز از سال 605 میلادی به مدت 24 سال بدون اینکه ضرورت داشته باشد متصرفات روم را در همه جهات مورد حمله قرارداده و نه تنها سوریه و فلسطین بلکه مصر را هم تصرف و یک ستون ارتش او تا کنار دیوارهای قسطنطنیه (استانبول) پیش رفته بود. همین پیشروی و پیروزی های نظامی اولیه ایران سبب شده بود که یک ژنرال رومی به نام هراکلیوس با کمک پدرش که او هم ژنرال بود برضد امپراتور Phocus دست به کودتا بزند و زمام حکومت را به دست گیرد و به جان ایران افتد ـ ایرانی که خسروپرویز ژنرالهایش را یکی پس از دیگری کشته، فراری داده و یا خانه نشین کرده بود. قبلا چندبار ژنرال شاهین و ژنرال شهربراز هراکلیوس را شکست داده بودند. هراکلیوس با توجه به کشته شدن ژنرال شاهین و استقرار ژنرال شهربراز در مصر (اسکندریه) و پس از اجابت درخواست کمک از اقوام مهاجر از منطقه آلتایی به بالکان (هونها، آوارها و اقوام تُرکیک زبان) و با کمک نظامی این اقوام عازم جنگ با ایران شد. هر دو امپراتوری می دانستند که دیر و یا زود مورد حمله اعراب مسلمان قرار خواهند گرفت [که در دهه بعد از نبرد نینوا چنین شد] ولی به جای اتحاد، راه جنگ با خودرا پیش گرفتند.
مورخان نظامی شکست ایران در نینوا را به حساب خستگی و فرسودگی ارتش و نبود ژنرالهایی بمانند بهرام مهران (بهرام چوبین)، شاهین و شهربراز در میدان جنگ نوشته اند، بعلاوه خروج ناگهانی شخص خسروپرویز در لحظه حساس از صحنه و بازگشت به تیسفون و پناه بردن به شراب که بزرگان کشور بعدا رای به بازداشت و سپس قتل او دادند و پسرش [شاه تازه] با هراکلیوس (فلاویوس هراکلیوس اوگوستوس Flavius Heraclius Augustus) صلح کرد. ارتش روم شرقی که در چند جنگ با ایران فرسوده شده بود در نبرد یرموک (آگوست سال 636 میلادی) از سپاه اسلام به فرماندهی خالد ابن ولید شکست خورد و سه ماه بعد هم یک سپاه ایران در قادسیه. هراکلیوس تا سال 641 و به مدت 31 سال بر روم شرقی حکومت کرد.
نوشيروان کيهاني زاده
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#736
Posted: 12 Dec 2016 09:58
آماده باش در اصفهان برای بازسازی شهر زلزله زده شماخي
۱۲دسامبر 1667دولت ایران (دوران حکومت صفويان) پس از دریافت خبر وقوع زلزله در شهر شماخی قفقاز (واقع در منطقه اران) و اطلاع از وسعت ویرانی و تلفات ناشی از آن، براي بازسازي شهر نوعی حالت آماده باش اعلام و چند مقام را با پول کافی همراه دهها معمار و صدها کارگر از اصفهان روانه قفقاز کرد و مركز شهرستان را موقتا به باكو كه در 120 كيلومتري شرق شماخي واقع شده است منتقل ساخت. دولت وقت درعین حال به فرمانداران ایالات شمالی و شمال غربی ایران دستور داد که امکانات خودرا در اختیار هیات بازسازی شماخی بگذارند. اين زلزله 25 نوامبر سال 1667 و اوایل سلطنت صفي ميرزا (شاه سليمان صفوي) روي داده بود. تلفات این زلزله نزدیک به 80 هزار کشته گزارش شده بود. اين نخستين و آخرين زلزله شماخي نبود، در سال 1191 ميلادي (زمان حكومت دودمان شروانشاهان، حكام باقيمانده از عهد ساسانيان در قفقاز) يك زلزله شديد شماخی را ويران كرده بود. منطقه شماخي در طول هزاره دوم ميلادي 11 زلزله شديد به خود ديده است كه يكي ديگر از آنها در دوم دسامبر 1859 روي داده بود، ديگري در سال 1902 و آخرين زمين لرزه در سال 2000. شماخي قرنها مركز حكومت شروانشاهان بود و خاقاني از شاعران بزرگ و قصيده سراي ايران كه در قرن دوازدهم ميلادي (1122 ـ 1190) مي زيست از همان منطقه برخاسته بود. قصيده ايوان مدائن او معروف است. شماخي در پي دور اول جنگهاي روسيه با ايران طبق قرارداد گلستان (منعقد در سال 1813 به میانجیگری انگلستان!) به روسيه داده شد. شماخي (شماخا) اينك از شهرهای جمهوري آذربايجان است.
نوشيروان کيهاني زاده
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#737
Posted: 12 Dec 2016 10:00
انتقال سلطنت از قاجارها به پهلوی ها، اما ... ـ نگرانی از تحقّق فرضیه قدرت های پیشین
۱۲ دسامبر سال 1925 ميلادی (1304 هجري خورشيدی و در آن سال مصادف با 22 آذرماه) مجلس موسسان که انتخاب اعضای آن پانزدهم آذر تکميل شده بود ظرف پنج جلسه در هفت روز، چهار اصل از اصول متمم قانون اساسی مصوب سال 1906 را اصلاح کرد که برپايه آن، حکومت قاجارها پايان يافت و سلطنت به دودمان پهلوی منتقل شد و دو روز بعد ژنرال رضاخان پهلوی در مجلس شورا حاضر شد، سوگند وفاداری به قانون اساسی ياد کرد و رضاشاه شد. وي روز بعد (25 آذر) بر تخت سلطنت نشست و نزديک به 16 سال پادشاهی کرد.
مجلس شورا 43 روز پيش از مصوبه مجلس موسسان، به نام سعادت ملت ايران انقراض قاجاريه را اعلام داشته بود و تا تعيين تکليف نطام حکومتي، برغم مخالفت دكتر مصدق نماينده تهران، موقتا ژنرال رضا پهلوي سردارِ سپه (فرمانده ارتش) و رئيس الوزراء (نخست وزير) را رئيس و مسئول کشور قرار داده بود. در جريان عزل دودمان قاجارها و پيش از اصلاح متمم قانون اساسي، در تهران برسر زبان افتاده بود كه نظام حكومتي ايران «جمهوري» خواهد بود و سردارِ سپه (فرمانده ارتش) هم موافق جمهوري شدن ايران است.
از لحظه کودتای نظامی فوريه 1921 چنين تغييری قابل پيش بينی بود. ايرانيان از قاجاريه که حکومت آن ازسال 1794 آغاز شده بود به سبب شکست ها، تسليم شدنها، تَن به تجزيه ايران دادنها، پَسرفت ها و ضعف هاي متعدد که نشان داده بود راضی نبودند. قاجارها در اصل مغول تبار و از نسل «قاجار نويان» اميرزاده مغول بودند و پهلوی از مازندران بود و یک ایرانی الاصل.
انتقال سلطنت از قاجارها به پهلوی ها انجام شد، ولی مقامات دولتی که عمدتا از عوامل لندن بودند تغییر نکردند و همینکه رضاشاه خواست پا بر جای پای نادرشاه بگذارد توطئه خیانت و اشغال نظامی آغاز شد. دمکراسی مصدق که می رفت مدنیّت ایرانی را درخشان سازد سرکوب شد، محمدرضاشاه که سختی زندگی را ندیده بود عملا در چاردیواری کاخ قرار گرفت و در محاصره همان عوامل نزدیک به خارجی و آزمند و وقتی که سخن از تمدن بزرگ به میان آورد، ولی سریعا اقدام به اجرای آن ازجمله انجام انتخابات آزاد نکرد و بیماری خودرا با مردم در میان نگذارد ....
تحولات 94 ساله ایران، این فرضیه را به اثبات رسانیده است که قدرت های جهانی نگران بازگشت قدرت های پیشین به صحنه ازجمله روم (اتحاد مدیترانه ای ها)، ایران (اتحاد ایرانزمینی ها)، روسیه (احیاء امپراتوری تزارها)، تشکیل دوباره امپراتوری اسلامی (خلافت به سبک امویان، عباسیان و عثمانیان) و احیاء امپراتوری هندوستان (سراسر آسیای جنوب غربی با یک میلیارد و چهارصد میلیون جمعیت) هستند. قدرت های کنونی به همان اندازه از اتمی شدن ایران و خروج آن از فساد اداری ـ اقتصادی نگران هستند که از فعالیت های ژنرال قاسم سلیمانی که یک آرین و برخاسته از میان عشایر جیرفتِ کرمان است. او صاحب فرضیه و تاکتیک نظامی ویژه ای است که قبلا در طول تاریخ وجود نداشت. قدرت ها همچنین نگران خروج روس ها از فساد اداری ـ اقتصادی هستند که پس از فروپاشی آسان و ارزان شوروی، خودشان آن را میان روس ها تولید کردند. قدرت ها می دانند که اگر روس ها دارای یک ژورنالیسم خوب و احساس ناسیونالیستی شوند چه توفانی بپا خواهند کرد. قدرت های معاصر، غیر مستقیم دست چینی ها را برای قدرت شدن باز گذارده اند تا در آینده و تحت فشار جمعیت و پولپرستی این نفوس، سیبری روسیه کم جمعیت را تصاحب کنند و کرملین که احتمالا این را می داند به هند نزدیک شده است که هم دلِ خوشی از چینی ها ندارد و هم ماشین جنگی بزرگی است ـ دولت لندن با نظامی هندی، یکی از فاتحان جنگ های اول و دوم قرن 20 شد.
نوشيروان کيهاني زاده
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#738
Posted: 12 Dec 2016 10:03
قره باغ درگذر تاريخ: صفويه هم به قره باغ خودمختاري داده بود
۹۷درصد شركت كنندگان در يك راي گيري عمومي (رفراندم) از تبديل قره باغ (ناگورني قره باغ) به يك كشور مستقل در قفقاز جنوبي حمايت كردند. در سه دهه اخير بر سر اين منطقه ميان ايروان و باكو اختلاف بوده است. در اين راي گيري داخلي که در دسامبر 2006 انجام شد (كه ممكن است مورد قبول كشورهاي ذينفع قرار نگيرد)، طرح قانون اساسي قره باغ به رفراندم گذارده شده بود. قره باغ طبق قرارداد گلستان منعقد در 12 اكتبر 1813 از ايران جدا و به امپراتوري روسيه داده شد. اين قرارداد به ميانجيگري «Sir Gore Ousseleyسر گور اوزلي» نماينده انگلستان (دولت متحد روسيه در جنگ با فرانسه ناپلئون) و در پي يك جنگ 9 ساله ميان ايران و روسيه به اصرار انگلستان كه جاي فرانسه را در دربار فتحعلي شاه گرفته بود تنظيم و توسط حاج ميرزا ابوالحسن خان نماينده ايران امضاء شد. پاول سيسيانوفPavel Tsitsiianov ژنرال روس در سال 1805 قره باغ را به چنگ آورده بود كه ايرانيان او را ضمن توطئه اي كشتند و حاصل پيشرفتش را خنثي ساختند. واگذاري قره باغ به روسيه در قرارداد ننگين تركمنچاي منعقد در دهم فوريه 1828 نيز تاييد شد. اين منطقه عمدتا ارمني نشين هميشه براي روسيه دردسر ساز بود. ساكنان قره باغ باستان از مهاجران سيتي (سيستاني ـ تاجيك) بودند و در طول تاريخ تا سال 1923 كه بلشويك هاي روسيه ترتيبات ديگري براي قفقاز دادند به ايران وفادار مانده بودند. همين وفاداري باعث شده بود كه دولت صفويه (اصفهان) به آنان خودمختاري دهد. طبق قرارداد گلستان، چهارده منطقه از قفقاز ايران به روسيه واگذار شد از جمله داغستان، گرجستان، آبخازيه، دربند، شيروان، گنجه، قره باغ، شكين، مغان و ... كه قرارداد تركمنچاي ايروان (ارمنستان) و نخجوان را هم به روسيه واگذار و مرز شمال غربي ايران به ارس محدود شد.
نوشیروان کیهانی زاده
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#739
Posted: 13 Dec 2016 10:04
تقسيم نيروهاي مسلح ايران به چهار ارتش در زمان پادشاهي يزدگرد يکم
پس از دو سال مطالعه و بررسي، 13 دسامبر سال 402 ميلادي يزدگرد يكم از دودمان ساساني بر تجديد سازمان نيروهاي مسلح ايران صحه گذارد. روابط حسنه ايران و روم در زمان يزدگرد يكم اين فرصت را به ژنرالهاي ايران داده بود كه بنشينند و پس از نزديك به دو قرن، باتوجه به اوضاع جهان آن زمان و تهديد هاي تازه و با استفاده از تجربه گذشته به نوسازي سازمان ارتش بپردازند.
طبق سازمان تازه كه جزئيات آن در آرشيوهاي منتقل شده از قسطنطنيه به رم در سال 1453 آمده است، نيروهاي مسلح ايران به چهار ارتش به اين شرح تقسيم شده بودند:
ارتش يكم؛ قرارگاه ستاد در شهر مرو. واحدهاي اين ارتش موظف به جلوگيري از مهاجرت و يا تجاوز مسلحانه اقوام زرد و نيمه زرد ساکن شمال شرقي آسياي مركزي و شمال غربي چين[آلتائيک ها] به اين سوي سيردريا (سيحون) بودند. هيچگاه و در هيچ شرايطي از واحدهاي اين ارتش جز در همان منطقه نبايد استفاده مي شد، زيرا كه به نظر طرّاحان اين سازمان بندي ورود اقوام مذكور كه تمدني عقب مانده و اخلاقياتي ضعيف داشتند به قلمرو ايران نه تنها تجاوز ارضي بود بلكه تخريب فرهنگي جبران ناپذير بشمار مي رفت. واحدهاي معروف به مرزبان كه قبلا به وجود آمده بودند و در مرزهاي شمال شرقي مستقر بودند بايد ضميمه اين ارتش مي شدند. در اين ارتش، نسبت سوار و پياده يك و دو بود.
ارتش دوم؛ قرارگاه سيّار. واحدهاي اين ارتش متساويا به دو سپاه تقسيم و در طرفين درياي گرگان (درياي مازندران ـ درياي قزوين = كاسپين) مستقر و از دربند قفقاز تا معابر داغستان و نقاط رخنه خزرها در غرب آرال (شرق درياي مازندران) محافظت مي كردند. واحدهاي اين ارتش به نسبت چهار و يك سوار و پياده بايد بودند.
ارتش سوم ؛ قرارگاه تيسفون (جنوب بغداد)، اين ارتش از مرزهاي غربي و شمال غربي و پايتخت حراست مي كرد و بازدارنده روميان در صورت تعرض ناگهاني؛ تا رسيدن ارتش هاي دو و چهار بود.
ارتش چهارم؛ قرارگاه سپاهان (اصفهان). اين ارتش كمكي و احتياط بود و جز آن قسمت از اين ارتش كه در سيستان و «قندهار امروز» مستقر بود، براي كمك به ارتشهاي ديگر اعزام مي شد. ستاد اين ارتش در شرايط جنك مامور بسيج نيرو و جمع آوري و آموزش سرباز بود. نسبت رده ها نيز متغيير بود.
اين تقسيم بندي نشان مي دهد كه خطري در پارس (فارس امروز، كرمان و يزد، مكران و جزاير ) وجود نداشت.
اين سازمان تا پايان حكومت ساسانيان به مدت نزديك به دو و نيم قرن تغيير نيافت. همين انعطاف ناپدير بودن اين سازمان از دلايل شكست ايران ازاعراب شد و يزدگرد سوم ارتش يكم را به كمك نطلبيد، بلكه خود پس از شكست نهاوند به سوي قرارگاه اين ارتش در مرو رفت كه همانجا كشته شد و پسر او هم نتوانست از واحد ثابت ارتش چهارم در سيستان استفاده كند. پس از فرو پاشي ارتش يكم بود كه اقوام غُز، سلجوقيان و طوايف مربوط به ماورالنهر مهاجرت كردند.
پس از پيوستن ايران به پيماي مركزي (سنتو)، در دهه 1960 بارديگر نيروهاي نظامي ايران كه شامل ده لشكر بود به چهار ارتش تبديل شدند.
نوشیروان کیهانی زاده
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#740
Posted: 13 Dec 2016 10:08
جمعيت ايران در سال 1976 (1355 هجري): 34 میلیون
به گزارش روزنامه هاي تهران در 23 آذر 1355 (14 دسامير 1976 و دو سال پيش از انقلاب)، جمعيت ايران 34 ميليون شده بود و نفوس تهران و حومه اش به سه ميليون و هفتصد هزار تَن رسيده بود. 1355 سال سرشماري هر ده سال يك بار ايران بود. جمعيت ايران 30 سال پس از آن زمان دو برابر و نفوس تهران بيش از سه برابر شده بود. جمعیت این شهر که روي کمربند زلزله قرارگرفته به صورتی خارج از قاعده، روزافزون بوده است.
ایران که پیش از انقلاب عمدتا روستانشین و شهرک نشین بود اینک به صورت معکوس، شهرنشین و بویژه کلان شهرنشین شده است. در سال 1355 جمع ایرانیان برون مرز و عمدتا دانشجو، از رقم 207 هزار تَن بالاتر نبود و اینک حدود شش میلیون.
نوشیروان کیهانی زاده
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه