ارسالها: 3119
#771
Posted: 11 Jan 2017 11:19
بپاخیزی پسران «آذرک» در سیستان بر ضد حكومت عرب برايران
کرونيكلر هاي اروپايي شكست سپاه اعزامي خليفه عباسي از خراسان به سيستان [سیستان بزرگتر] براي سركوب كردن بپاخيزي پسران آذرك را يازدهم ژانويه سال 798 ميلادي نوشته اند.
اين بپاخيزي از نخستين قيامهاي مسلحانه ايرانيان در جنوب خاوري وطن بزرگتر براي کوتاه کردن دست عرب و احیاء استقلال و حاکمیت ملّی بود. حمزه پسر بزرگ آذرك پس از اين كه شنيد علي بن عيسي بن ماهان ژنرال و فرماندار عباسيان پسر خود عيسي را مأمور سركوبي قيام سيستانيان كرده است، با چندصد تن انقلابي استقلال طلب در كوههاي سر راه كمين كرد و لشكر اعزامي را پراكنده ساخت. علي بن عيسي بن ماهان، خود 14 سال بعد در دو نبرد در ری و همدان، از نیروهایی «انقلاب استقلال ایران» مرکب از داوطلبان مسلح و عمدتا خراسانی ـ خراسان بزرگتر ـ شکست خورد و کشته شد.
سالها بعد يعقوب ليث تلاش پسران آذرك را دنبال كرد و موفق شد. قيام گران سيستاني مي گفتند كه حكام عباسي همان مي كنند كه در اسلام نهي شده است؛ ظلم، اسراف و توجه به تجملات و تشريفات. آنان استدلال مي كردند كه منظور از ردّ حكومت عباسيان، دفاع از اسلام راستين است و تاكيد داشتند كه اسلام نگفته است كه ايرانيان براي ثبوت مسلمان بودن خود، لزوما حاكم اعزامی عرب داشته باشند و به عربي سخن بگويند.
انگليسي ها 14 افسر ايراني را كه براي دفاع از وطن با آنان جنگيده بودند اعدام كردند!
خانواده هاي افسرانی كه توسط انگليسي ها اعدام شده بودند براي شكايت از وثوق الدوله رئيس الوزراء وقت كه به اعتراض آنان توجه نكرده بود 22 دیماه1297 (12 ژانويه 1919) مقابل كاخ گلستان اجتماع كردند ولي از دست دربار سلطان احمدشاه هم در اين زمينه كاري برنيامد!.
انگليسي ها 22 تيرماه همان سال (ژوئيه 1918) درست چهارماه مانده به پايان جنگ جهاني اول، چهارده افسر نيروهاي مسلح ايران را بدون كوچكترين دليل اعدام كرده بودند ــ موضوعي كه مورّخان ایرانی، آن طور كه بايد به آن توجه نكرده اند.
اين افسران به منظور دفاع از وطن خود كه قبلا [و در قبال قدرت های درگیر در جنگ جهانی اول] اعلام بي طرفي كرده بود با نيروهاي انگليسي [که این بی طرفی را نقض کرده بودند] جنگيده و بعدا دستگير شده بودند. اعدام این افسران [چهارماه پیش از پایان یافتن جنگ جهانی اول] و در آستانه تنظیم قرارداد 1919 معروف به «قرارداد وثوق الدوله» و با هدف ارعاب مخالفان احتمالیِ قرارداد صورت گرفته بود.
پس از اين كه لنين سازشنامه آگوست 1907 سن پترزبورگ میان روسیه و انگلستان [قرارداد تقسیم ایران میان این دو قدرت] و همه معاهدات مغاير تماميّت و حاكميت ايران و امتيازات و مطالبات روسيه و روس ها را يكجانبه لغو كرد؛ انگليسي ها درصدد سازش محرمانه با وثوق الدوله برای عقد قراردادي كه چندي بعد تنطيم شد (قرارداد سال 1919) برآمدند و برای اغفال افکار عمومی اعلام كردند كه نيروهاي نظامی خودرا از ايران بيرون خواهند برد و «اس پي آر» را منحل خواهند كرد!. قرارداد 1919 (معروف به قرارداد لندن و وثوق الدوله) بگونه ای تنظیم شده بود که در صورت تصویب مجلس و اجرا، ایران مارا دربست تحت سرپرستي انگلستان قرار می داد و عملا تحت الحمایه آن دولت می شد و ....
پایان مسئله «دادشاه بلوچ» ـ نگاهی به این رویداد
پس از ده ماه و 17 روز تعقيب و زد و خورد بالاخره 21 دي ماه 1336 (دهم ژانویه 1958) دادشاه بلوچ كه سردبير وقت روزنامه اطلاعات اورا «دادشاه ياغي» مي نوشت كشته شد و دو همسر و باقیمانده همدستان وی كه چند نفر بيش نبودند دستگير شدند!. برای بدام انداختن دادشاه که یک خرده مالک ناراضی و عاصی از رفتار ماموران دولتی بود، ژاندارمری ایران (که در دهه 1360 با پلیس ادغام و نیروی انتظامی نام گرفته اند) متوسل به یک سرشناس محلی شد و این سرشناس به قید سوکند و با ارسال یک جلد قرآن مجید و تعهد تامین، دادشاه را برای مذاکره و سازش با دولت دعوت کرده بود که ژاندارمهایی که در هشتکوه بر سر راهش به خانه سرشناس محل کمین کرده بودند او، برادرش محمد و دو تن از همدستانشان را کشتند. در اين آخرین زد و خورد، چند ژاندارم نیز جان خودرا از دست داده بودند. (اواخر تابستان سال 1336 - سپتآمبر 1957 - نگارنده اين سايت به عنوان خبرنگار وقت روزنامه اطلاعات برای چند روز به محل فرستاده شده بود تا از نزدیک چگونگی تعقیب دادشاه را به تهران گزارش کند. اعزام خبرنگار از تهران، به صورت نوبتی انجام می گرفت).
ماجرا از چهارم فروردين 1336 شروع شده بود. در این روز دادشاه و برادرش محمد با چند تن ديگر در نیمه راه چاه بهار ـ ايرانشهر و در پیچ و خمهای تنگ سرخ (سرخه) واقع در منطقه کوهستانی «الاشار ـ سپید کوه» راه را برخودرو رئيس منطقه اي کرمان «اصل چهار ترومن» بستند که با همراهانش از ایرانشهر رهسپار چاه بهار (چابهار) بود. در این ماجرا، کارول (کرول) رئیس 37 ساله اصل چهار ترومن، ویلسون 35 ساله همکار او، همچنین مترجم و راننده ایرانی این گروه کشته شدند و بانو آنیتا همسر 35 ساله کرول به اسارت درآمد. هفت روز بعد از وقوع حادثه، جسد بانو آنیتا در چند کیلومتری محل ربوده شدن او به دست آمد که ضعف ژاندارمری ایران تلقی شد که نتوانسته بود در یک فضای محدود و در فرصتى که داشت مخفیگاه ربایندگان را بیابد.
ژاندارمري ايران همه تلاش خودرا بکار برد ولی نتوانست دادشاه و همدستانش را که از این کوه به آن کوه می رفتند در مدتی کوتاه که انتظار می رفت دستگیر کند. [مشابه قضیه بن لادن در قرن 21، البته در ابعادی کوچکتر]. این وضعیت باعث شده بود که شاه، دادن ترفیع درجه افراد و افسران ژاندارمری را موکول به دستگیری دادشاه کند. قضيه یکبار دیگر و هنگامی که آن چند نفر با تفنگ برنو (تک تیر) هواپيماي حامل رئيس ستاد ژاندارمري را سرنگون و اورا كشته بودند بزرگ شده بود و خبرگزاری های پرمشترک جهان (معروف به بیگ ـ 4) خبرنگار به محل فرستاده بودند. پس از كشته شدن دادشاه، روزنامه های تهران به اصرار دولت عكس جنازه وی منتشر ساختند تا مردم گزارش مرگ او را باور كنند. همچنین عکس يکي از دو زن اورا.
نوشيروان کيهاني زاده
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#772
Posted: 14 Jan 2017 12:28
رومیان در جنگ با ایران، سلوکیه را ویران ساختند ولی به جای غنیمت، طاعون را از آسیای غربی با خود به اروپا بردند و ...
شيوع طاعون در آسیای غربی و شروع آن از شهر سلوکیه (بین النهرین) سبب شد كه 14 ژانويه سال 165 ميلادي، «لوسیوس وروسLucius Verus» از مارکوس اورليوس Marcus Aurelius ـ امپراتور وقت روم بخواهد که به دو ژنرال رومي؛ اویدیوس كاسيوسAvidius Cassius و ماریوس وروس Marius Verus دستور بازگشت به اروپا را بدهد. اين دو ژنرال در اواخر سال 164 از فرات گذشته و خسرو (در نوشته های اروپایی: Chosrhoes) ژنرال ايراني را مجبور به عقب نشيني به سوي تيسفون كرده بودند. یک دسته از لژیونرهای رومی به فرماندهی اویدیوس کاسیوس شهر سلوکیه ـ روی به روی تیسفون در سمت راست دجله را ویران کردند. این ویرانی و کمبود خوار و بار باعث بروز طاعون شد و ساکنان شهر و نظامیان رومی را مبتلا ساخت که دستور بازگشتِ رومیان داده شد.
دهها سال بعد، اردشیر یکم سلوکیه را دوباره سازی کرد که به نام او «وه اردشیر» خوانده شد. این شهر پس از عقب نشینی دجله به سمت شرق و دادن تغییر مسیر، آبادانی خودرا از دست داد و در زیر شن مدفون شد.
حالت خصومت ميان دو ابرقدرت وقت ـ ایران و روم ـ پس از انتصاب باکور Bakur شاهزاده اشکانی [که ارمنیان اورا تيگران می خواندند] از سوي بلاش سوم شاه وقت ايران به پادشاهي ارمنستان در سال 161 آغاز شده بود و حملات نظامي اسپهبد خسرو به متصرفات روم، امپراتور و سناي اين كشور را خشگمين ساخته بود به گونه اي كه «لوسیوس وروس» كنسول دوم (فرد شماره 2 امپراتوري ـ امپراتورِ شریک) را مامور گرفتن انتقام از ايران كردند. وروس اواخر سال 162 وارد سوريه شد و به ايران پيشنهاد سازش [پذیرفتن شرایط روم] داد كه پيشنهاد او ردّ شد و جنگ آغاز گرديد و ارتش ايران پس از چند نبرد در جنوب غربي تركيه امروز (كاپادوكيه ) دست به عقب نشيني زد. رومیان به فرماندهی دو ژنرال، سپاهیان اسپهبد خسرو را از دو جهت مورد حمله قرار داده بودند. جنگ دو قدرت نزدیک به سه سال طول کشید.
در طول بيش از هفت قرن جنگ و ستيز ميان دو ابرقدرت وقت ـ ایران و روم ـ اين جنگ، يكي از دو ــ سه مورد ناكامي ايران در اين جنگها بود.
نظاميان رومي كه در سال 165 از سلوکیه به اروپا باز گشته بودند بيماري طاعون را در این قاره ـ از شهر رم تا آلمان و فرانسه پخش كردند و تا پايان سال 166 ميلادي نزديك به يك سوم نفوس اروپاي مركزي و جنوبي از اين بيماري درگذشتند. اين رويداد، 1748 سال بعد ـ در پايان جنگ جهاني اول تكرار شد، اين بار سربازان بازگشته از جنگ، ويروس آنفلو آنزا را با خود به شهرهايشان بردند و باعث مرگ 23 ميليون تَن شدند كه بيش از سه برابر کل تلفات جبهه ها بود از جمله هزاران تَن در ايالات متحده آمريكا که در سال 1917 وارد جنگ جهانی اول شده بود تا وارد باشگاه قدرت های جهانی وقت شود و در این باشگاه باقی بمانَد.
شورش بزرگ قسطنطنیه که مذاکرات ایران و روم را متوقف ساخت
شورش نیکا Nika در قسطنطنیه (استانبول) 14 ژانویه سال 532 میلادی و در دومین روز خود شدت بیشتری یافت و مذاکرات صلح ایران و روم ـ مربوط به جنگهای سال 527 تا سال 531 را که در این شهر آغاز شده بود متوقف ساخت. در این جنگها رومیان شکست خورده و حاضر به ازدست دادن بخشی از قلمرو خود و باج سالانه به ایران شده بودند. مذاکرات ژانویه 532 برای روشن ساختن نکات مبهم موافقتنامه قبلی بود.
شورش قسطنطنیه بر سر اعلام برنده مسابقه ارّابه رانی آغاز شده بود [نیکا = برنده مسابقه]. شورشیان مدعی بودند که داوران مسابقه، تیم مورد علاقه امپراتور ژوستی نین (ژوستی نی ان یکم - Justinian I)را بخاطر خوشنودکردن او برنده اعلام کرده اند حال آنکه تیم دیگر (تیم معروف به پرچم آبی) برنده بود. این مدعیان 13 ژانویه با هدف اعتراضِ گروهی، وارد میدان اصلی شهر شده بودند و چون پاسخ نشنیدند به تجمّع خود ادامه دادند و از روز بعد به شورش دامن زدند ـ شورشی که پنج روز طول کشید و در جریان آن نیمی از شهر ازجمله کلیسای ایاصوفیه و گوشه ای از کاخ سلطنتی ویران شد.
ناراضیانِ از مالیات سنگین ـ مالیاتی که وضع شده بود تا باج سالانه 2 هزار و چهارصد کیلوگرمی طلا به ایران داده شود ـ از روز سوم و دو سناتور مخالف امپراتور از روز چهارم به شورشیان پیوستند. شورشیان خواهان اعدام ژنرال بلیساریوسBelisarius و ژنرال موندوسMundus بودند که از ایران شکست خورده بودند. در این روز «تئودورا» بانوی امپراتور و این دو ژنرال ضمن منصرف ساختن «ژوستی نی ان» از تَرک شهر و رفتن به دژ نظامی مجاور خواستند که اجازه دهد ارتش وارد عمل شود و چنین اجازه ای به آنان داده شد و ارتش در پنجمین روز شورش وارد عمل شد و با کشتن هزاران شورشی به ناآرامی پایان داد.
هزینه تعمیر خرابی وارده به شهر و ازجمله نوسازی کلیسای ایاصوفیه سبب شد که امپراتور نتواند باج سالانه را به ایران بپردازد و در سال 540 ارتش ایران به دستور خسروانوشیروان از چند ناحیه قلمرو امپراتوری روم را مورد حمله قرارداد. یک بهانه «ژوستی نی ان» از تعلل درپرداخت باج مقرر این بود که دولت ایران به کمک مالی خود به ژرمن های آریایی ـ به عنوان همنژاد ـ ادامه می دهد و آنان با این کمک و وعده های دیگر اعلام استقلال کرده و از روم (بخش غربی به پایتخی شهر رم) جدا شده اند.
ارتش ایران در تعرض سال 540 ضمن تصرف حلب (آلپو)، انتاکیه، دارا (امروزه؛ اوقوز) و ادسا Edessa (واقع در ترکیه امروز)، لازیکا Lazika (گرجستان غربی ـ گرجستان ساحلی امروز) و ... دولت قسطنطنیه را مجبور به قبول برتری ایران و پرداخت باج کرد. در نبرد لازیکا 30 هزار رومی کشته شدند. خسروانوشیروان بعدا مبلغ سنگین باج را کاهش داد و پارسیان را تشویق کرد که به گرجستان غربی (لازیکا در ساحل دریای سیاه) مهاجرت کنند تا نفوس ایرانی منطقه در اکثریت باشد. جنگ ایران و روم پنج سال بعد بر سر ناحیه «پترا» ازسر گرفته شد که باز ایران برنده جنگ بود.
نوشيروان کيهاني زاده
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#773
Posted: 15 Jan 2017 12:22
روز درخشان ديگري درتاريخ ايرانيان: احياء حاكميّت ملي
پانزدهم ژانويه سال 946 ميلادي (25 ديماه) احمد ديلمي (معزالدوله) بغداد را متصرف شد، المستكفي بيست و دومين خليفه عباسي را بركنار كرد و با اين اقدام حكومت سراسر ايران بار ديگر در دست ايرانيان قرارگرفت و تجديد حاكميت ملّي كه مرداني چون ماكان و مرداويز از مازندران و ديلمان، بابك خرّمدين از آذربايجان، سيستاني ها (ايرانيان خاوري كه امروز افغان خوانده مي شوند) ازجمله صفّاريان، خراساني ها به ويژه سامانيان و ... در راهش تلاش كرده و جان باخته بودند به تحقق پيوست. علي، احمد و حسن ديلمي پسران بويه از پيروان و دستياران «مرداويز» قهرمان ملّي ما بودند كه آرزوها و انديشه هاي وي را دنبال كردند. بوئيان «شيعه اثني عشري» را با ناسيوناليسم ايراني درآميختند تا ميهن آنان درجهان اسلامی ماهيتي كاملا مستقل داشته باشد؛ به همان گونه كه آئين زرتشت ستون ناسيوناليسم ايراني در دوران ساسانيان بود. احمد از سوي برادر خود علي ديلمي مامور پس گرفتن خوزستان و تصرف بغداد بود كه به انجام هر دو ماموريت موفق شد. وی بود که رسمیت عزاداری تاسوعا و عاشورا را اعلام داشت.
تاريخ نگاران اروپايي 15 ژانويه 946 ميلادي ـ فتح مقرّ خليفه عباسي را [پس گرفتن ناحیه ایکه پايتخت امپراتوري باستاني ایران در آنجا قرارداشت] براي ايرانيان روزي بزرگ ثبت تاریخ کرده اند ـ روزي درخشان همانند روزي كه كوروش بزرگ ايجاد امپراتوری ايران را اعلام داشت و روزي كه اشكانيان مقدونيهاي اشغالگر (جانشينان اسكندر) را به مديترانه ريختند. مقدوني ها «سلوكيه» را در كنار دجله ساخته بودند تا از آنجا بر آسياي غربي حكومت و نظارت كنند كه اشكانيان پس از بيرون راندن آنان از آسيا، تيسفون (مداين ـ واقع در 36 كيلومتري جنوب بغداد امروز) را در سوي ديگر دجله ساختند و دو دولت اشكاني و ساساني ايران حدود هزار سال از اين شهر بر امپراتوري پهناورشان حكومت كردند و مانع پيشروي اروپاييان (روميان) در آسيا شدند. هر دو دودمان خطر نزديك بودن به مرز رقيب (امپراتوري غرب = روم ) را تحمل كردند و پايتخت را از تيسفون به يك شهر مركزي انتقال ندادند.
بغداد در دسامبر سال 1534 از دست ايران خارج شد و موقتا به دست سلطان سليمان امپراتور عثماني افتاد كه خود را خليفه مسلمين مي خواند و بغداد را براي اثبات ادعاي خود لازم داشت. دولت صفويه ايران بعدا بغداد را از عثماني ها پس گرفت و در آنجا يك پادگان ثابت به وجود آورد و يك واحد نظامي نيرومند مستقر ساخت. جنگ متناوب ايران و عثماني بر سر بغداد دو قرن طول كشيد و در زمان نادرشاه مصالحه صورت گرفت؛ ايران از دعاوي خود بر بغداد دست كشيد و عثماني حاكميت ايران بر ايروان (پايتخت كنوني ارمنستان) و همه قفقاز جنوبي را برسميت شناخت.
ماجراي قتل گريبايدوف در تهران
الكساندر گريبايدوف Alexander S. Griboyedov ديپلمات، نظامي، نمايشنامه نويس و طنزنگار روس 15 ژانويه 1795 (25 دیماه) در مسكو به دنيا آمد و 11 فوريه 1829 در 34 سالگي در تهران به دست مردم كشته شد. گريبايدوف كه نمايشنامه هاي فكاهي اش هنوز كهنه نشده اند و در جريانند، سالها در تفليس مامور تماس با ايران بود. وي بود كه پيشنويس قرارداد [ننگين] تركمنچاي را پس از امضاي فتحعليشاه به سن پترزبورگ برد و به تزار وقت (نيكلاي اول) داد. گريبايدوف كه در جريان جنگ روس و ايران، همه جا دركنار ژنرال پاسكويچ بود پس از دادن قرارداد تركمنچاي به تزار، از جانب او به سمت سفير روسيه (به اصطلاح آن زمان؛ وزير مختار) در تهران منصوب شد. وي در سفارت روسيه در تهران به يك خواجه حرمسراي فتحعليشاه كه از مردم قفقاز بود پناهندگي داد. اين خواجه فراري گريبايدوف را در جريان سرنوشت دختران قفقازي و به ويژه گرجي ها در حرمسراهاي شاه و شاهزادگان و مقامات ايران قرارداد و گريبايدوف كه تحت تاثير حرفهاي او قرارگرفته بود، باتوجه به مفاد قرارداد تركمنچاي كه بازگشت قفقازي هارا از ايران به شهرهايشان (درصورت تمايل) شامل مي شد نخست به دو زن قفقازي كه از خانه يك شاهزاده قاجار فراركرده بودند پناه داد و سپس دستورداد كه درصورت لزوم براي پس گرفتن اين زنان كه در خرمسراها و احيانا مادر فرزندان اعيان كشور بودند به زور متوسل شوند. انتشار اين تصميم در تهران، ايرانيان را كه از قرارداد تركمنچاي ناخوشنود بودند خشمگين ساخت و به نام جلوگيري از تعرض به حرمسراها و توقيف زوجه (نواميس) مردم به سفارت حمله بردند و با وجود مقاومت قزاقهاي محافظ سفارت وارد آن شدند و گريبايدوف، كاركنان سفارت، قزاقها و حتي خواجه پناهنده شده را كشتند و جسد گريبايدوف را به ميان زباله ها افكندند كه سه روز بعد به دست آمد و به تفليس حمل شد. فتحعليشاه از بيم آغاز جنگ سوم روسيه با ايران، نوه خود خسروميرزا را با جمعي از رجال كشور از جمله ميرزا تقي خان فراهاني (امير كبير) جهت پوزش خواهي به سن پترزبورگ [پایتخت وقت روسیه] فرستاد. تزار از اين رفتار راضي شد و حتي قسمتي از غرامت جنگ پیشین را به ايران بخشيد.
تاكيد مصدق بر حاكميت ملي و مالكيت منابع عمومي ـ مذاکرات 7 ساعته مصدق و هیندرسون
لوي هندرسون سفير وقت آمريكا در ايران 25 دي ماه 1331 (15 ژانويه 1953) پيشنهاد تازه مورد موافقت انگلستان براي حل مسئله نفت ايران را به دكتر مصدق رئيس دولت تسليم كرد و اين دو در اين زمينه هفت ساعت باهم گفت و گو كردند. اين مذاكرات در خانه دكتر مصدق در خيابان كاخ (خيابان فلسطين امروز) انجام شد، زيرا كه رهبر وقت ايران هنوز از بستر بيماري برنخاسته بود. در اين مذاكرات دكتر مصدق پيشنهاد تازه را مغاير حاكميت ملي و اصل كنترل ثروت عمومي هر كشور مستقل خواند و نظر خود را اعلام داشت.
سي و پنج روز بعد (يکم اسفندماه) هندرسون پيشنهاد تازه انگلستان را كه مورد تاييد آمريكا هم قرار گرفته بود به دكتر مصدق تسليم داشت كه ضمن آن ملي شدن صنعت نفت ايران و مالكيت دولت ايران بر آن برسميت شناخته شده بود، اما قيمت گذاري و فروش در دست ايران نبود و به علاوه، بر امور فني آن بايد كارشناسان خارجي نظارت داشته باشند كه مصدق آن را هم مغاير قانون ملي شدن صنعت نفت و حاكميت ملي خواند.
«تاريخ» نشان داد كه پس از براندازي 28 امُرداد، همين پيشنهاد (طرح) با جزيي تفاوتي به اجرا در آمد، شركت ملي نفت باقي ماند و طرف ديگر قرارداد، يک كنسرسيوم مرکب از کمپاني هاي بزرگ نفتي غرب شد. هندرسون يكي از دست اندركاران براندازي 28 امرداد بود.
نوشيروان کيهاني زاده
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#774
Posted: 16 Jan 2017 12:34
بركناري رشيدالدين فضل الله و قتل او
16ژانويه سال1317 ميلادي ابوسعيد بهادر ايلخان مغولي ايران رشيد الدين فضل الله همداني مورخ و پزشك معروف را از وزارت بركنار كرد و يك سال بعد مقتول ساخت. مخالفان اين مورّخ كه جامع التواريخ از تاليفات اوست از او نزد ايلخان بد گويي، و حتي وي را متهم به مسموم كردن «الجايتو» ايلخان پيشين كرده بودند.
قتل رشيدالدين بسيار ظالمانه بود؛ او را با شمشير به دو نيم كرده بودند. رشيدالدين در طول وزارت خود كوشيده بود كه مقامات كشوري را به اصحاب قلم و طبقه باسواد بدهد از جمله حمدالله مستوفي را متصدي امور منطقه قزوين تا زنجان كرده بود.
مشارکت نيروي هوايي ایران در تأمین یکپارچگی کنگو
26 ديماه 1341 (16 ژانويه 1963 و درست دو سال پس از قتل پاتریس لومومبا قهرمان استقلال طلبی آفریقائیان) به درخواست دبيركل وقت سازمان ملل، ارتش ايران يك اسكادران از شكاري ــ بمب افكن هاي خود مركب از شش جت را براي پايان دادن به تجزيه طلبي موسي چومبه و تامين يكپارچگي كنگو به این کشور فرستاد. پس از دو قرن، اين نخستين بار بود كه نيروهاي مسلح ايران در خارج از مرزهاي كشور وارد عمليات نظامي مي شدند. به تصميم سازمان ملل، فرودگاه «كل وزي» در ايالت جدا شده كاتانگا بمباران و غير قابل استفاده شد و محل استقرار نيروهاي چومبه و مرسنرهای اروپايي به فرماندهي «مايك ديوانه ـ سرهنگ سابق» در اليزبت ويل و جادوت ويل بمباران و راه براي ورود واحدهاي زميني سازمان ملل هموار گرديد، چومبه به خارج فرار كرد و تجزيه كنگو كه به خاطر معادن الماس آن بود (به آن صورت) پايان يافت. تجزيه طلبي چومبه به تحريك و خواست كمپاني هاي خارجي الماس صورت گرفته بود. قبلا هم دولت ايران دو گروه پزشگ نظامي به خواست سازمان ملل به كنگو فرستاده بود.
روزی که شاه رفت ـ ماموريت ژنرال هايزر در تهران ـ سلب حمايت غرب از شاه ـ چند نظر درباره رفتن شاه ـ تکرار تاریخ ایران
بیست و ششم دي ماه 1357 (1979 و در آن سال مصادف با شانزدهم ژانويه) و يك روز پس از راي مثبت سنا به نخست وزيري شاپور بختيار، همچنانكه انتظار مي رفت شاه و بانویش ايران را به عزم «اسوان» در جنوب مصر ترک کردند، رفتني كه بازگشت نداشت. شاه سابق روز پیش از آن سه فرزند کوچکتر خودرا به آمریکا فرستاده بود. نهم ژانویه جيمي کارتر رئيس جمهور وقت آمريکا از طریق «ويليام سوليوان» سفير اين كشور در تهران به شاه پيام داده بود كه به مصلحت است ايران را ترك گويد. با رفتن شاه، ماموریت ژنرال هایزر نیز به پایان رسید.
هلي كوپتر حامل شاه از نیاوران به مهرآباد توسط پنج هلي كوپتر نظامي اسكورت شده بود و این هلی کوپترها برای رسیدن به مقصد، از فراز ساختمان مقرّ وزارت دفاع ایران گذشتند! که در آنجا ژنرال آمریکایی، رابرت هایزر Gen. R. Huyser درحال گفت و گو با ژنرالهای ایران بود و بنا به نوشته خود او در کتاب «ماموریت ایران» عبور این هلی کوپترهارا از محل برگزاری مذاکرات به چشم دید! [و از رفتن شاه اطمینان حاصل کرد]. تبادل نظرهای هایزر با فرماندهان نظامی ارشد ایران روزها بود که در آنجا ادامه داشت!. شب پيش از خروج شاه، ژنرال قره باغي رئيس وقت ستاد مشترك نیروهای مسلح در مصاحبه اي اطمينان داده بود كه ارتش كودتا نخواهد كرد!. باوجود این، در لحظه خارج شدن شاه، در فرودگاه مهرآباد چند فرمانده نظامی تلاش کردند که وی را از ترک وطن بازدارند، دستش را بوسیدند و بر پایش افتادند که موفق نشدند.
رادیو ایران همان روز به نقل از یک مقام دربار گفت که شاه برای مرخصی و درمان کشوررا ترک گفته است! ولی غلامحسین صالحیار سردبیر وقت روزنامه اطلاعات تیتر زده بود که «شاه رفت» که مفهوم رفتن همیشگی او داشت.
پیش از خروج شاه از ایران، راديو مسكو گفته بود: ... و از آنجا که سران ارتش ايران موظف به اطاعت از تصميمات يك ژنرال آمريكايي [ژنرال رابرت هايزر] شده اند كه در تهران مستقر شده و از یکطرف تماس مستقيم با كاخ سفيد واشنگتن و از سوی دیگر با فرماندهان نيروهاي سه گانه ايران دارد وقوع هرگونه تغییرات در ایران ـ عکس وضعیت 28 امُرداد ـ محتمل است. متعاقب اين گفتار راديو مسكو، در تهران يك سرهنگ آمريكايي «مرده» يافت شده بود كه در آن روز معلوم نبود مقتول شده و يا اينکه خودكشي كرده بود!. روز پيش از آن نيز در شهر کرمان يك مقام آمريكايي به نام «مارتين بركويتس» كشته شده بود. در جریان انقلاب، حزب توده و گروههای کمونیستی دیگر وسیعا فعّال شده بودند.
شاه در فاصله ترک تهران و درگذشت، به رغم بیماری سرطان یک کتاب نوشت، يک مصاحبه عمومي و چندین مصاحبه اختصاصی انجام داد. وی اظهار کرده بود وقتی شنیدم که یک ژنرال آمریکایی ـ معاون فرماندهی نیروهای نظامی این کشور در اروپا به تهران آمده و با فرماندهان نظامی ایران تماس مستقيم برقرار کرده خواستم که با من ملاقات کند. در این ملاقات، نخستین پرسش این آمریکایی [رابرت هایزر] که یک ژنرال نیروی هوایی بود از من این بود که چه وقت ایران را ترک خواهم کرد؟!. این سئوال و رفتار او و مذاکراتش با فرماندهان تردید و سوء ظن مرا افزایش داد.
شاه در اسوان مصر به مجله تایم، در پاسخ به این پرسش که چرا امکان داد که تظاهرات یک سال تمام طول بکشد و به اعتصاب و عصیان تبدیل شود گفته بود که این جیمی كارتر بود كه به او اشاره كرد اگر در برابر تظاهركنندگان شدّت عمل نشان دهد نمي تواند روي حمايت آمريكا حساب كند. شاه افزوده بود مخالفان او كه متوجه اين قضيه شده بودند بر شدت مخالفت و تظاهرات خياباني و اعتصابات افزودند و اكثريت ساكت و بي تفاوت جامعه را هم به حركت درآوردند و امور کشور فلج شد. [تظاهرات منجر به انقلاب در پی انتشار نامه ساختگی احمد رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات در نهم ژانویه 1978 آغاز شده بود].
شاه چندی بعد در مصاحبه دیگری کارتررا فاقد تفکّر سیاسی و احاطه بر رویدادهای تاریخ حتی تاریخ قرون 19 و 20 خوانده و گفته بود سیاست کارتر به دلیل بی اطلاعی از گذشته ملل، تفاوت فرهنگها، روانشناسی و رفتار آنها و ضعف تحلیل اوضاع جاري جهان و پیش بینی آینده، تحت تاثیر تلقین و نفوذ اطرافیان خود بویژه برژینسکیِ ضدِ روس برای آمریکا در دراز مدت مشکلات متعدد خواهد آفرید که رفع آنها نیاز به هزینه کردن صدها میلیارد دلار و حتی تحمل تلفات دارد. کارتر گمان می کند (می کرد) که شاه تنها یک نفر است و با رفتن او، ایران متحد آمریکا باقی خواهد ماند. آینده ثابت خواهد کرد که چنین نخواهد بود. [که ثابت شد.].
در پاسخ به این پرسش که چرا یک شاه باید به توصیه رئیس دولت دیگر عمل کند، گفته بود ترسیدم ایران منزوی و ایزوله شود و هر آنچه را که به دست آورده بودیم از دست بدهیم.
ژنرال امیرحسین ربیعی فرمانده نیروی هوایی وقت که برغم رفتار ملایم در قبال انقلاب، محاکمه و اعدام شد در جلسه محاکمه در پاسخ به یک سئوال قاضی شرع گفت که دولت کارتر به دست ژنرال هایزر دُم شاه را بمانند یک موش مرده گرفت و از ایران بیرون انداخت. [این اظهار ژنرال ربیعی همان روز در روزنامه های تهران انتشار یافت].
به باور برخی از مورّخان، هایزر ماموریت داشت که ژنرالهای ایران را قانع کند که پس از رفتن شاه، اگر بختیار دستور سرکوب خشونت آمیز تظاهرات کنندگان را بدهد اطاعت نکنند و ژنرال قره باغی رئیس ستاد ارتش چنین قولی را به او داد و به این قول خود هم عمل کرد. به اظهار این مورخان، ژنرال هیگ فرمانده هایزر [و بعدا وزیر امور خارجه آمریکا] با ماموریت معاون خود هایزر و رفتن به تهران موافقت نداشت و کناره گیری او از فرماندهی نیروهای نظامی آمریکا در اروپا (ناتو) شاید به همین دلیل بود. پاره ای از این مورخان نوشته اند که پیش از ماموریت هایزر، جورج براون وزیر امور خارجه پیشین انگلستان نیز در ملاقات با شاه به او اندرز داده بود که بهتر است کنار برود و ظاهرا «رمسی کلارک» دادستان پیشین آمریکا و روشنفکر بنام این کشور هم پیام مشابهی برای شاه فرستاده بود. از زمانی که پزشکان فرانسوی تشخیص داده بودند که شاه به بیماری سرطان دچار شده و عمری نخواهد داشت، قدرت های غرب حمایت خودرا به تدریج از او سلب و به چاره جویی افتاده بودند. در این میان انبوه دانشجویان ایرانی مقیم آمریکا و اروپا به روشن کردن سران ممالک محل اقامت خود از ضعف های دولت شاه و نارضایتی اکثریت مردم پرداخته و بویژه ذهن جیمی کارتر را پُر کرده بودند بگونه ای که در نوامبر 1977 که شاه به آمریکا رفت تدابیر کافي انتظامی برای جلوگیری از تظاهرات ایرانیان ساکن آمریکا که در برابر کاخ سفید اجتماع کرده و سنگ پرانی می کردند و شاه تحقیر شد بعمل نیامد.
قدرت های غرب خواهان کناره گیری شاه از نیمه سال انقلاب بودند و یقین داشتند که با کناره گیری شاه و جوان بودن پسرش، دمکراسی در ایران برقرار شود ولی شاه حاضر به کناره گیری نبود و همچنان دم از برنامه های دور و دراز خود ازجمله تمدن بزرگ می زد.
ایجاد وحدت مساعی میان مخالفان سلطنت از ملی گرا و چپگرا تا مذهبی و شکست اقدامات دولت شاه برای برقراری آرامش باعث شده بود که متحدان خارجی از جمله جیمی کارتر رئیس جمهور آمریکا، جیمز کالاهان نخست وزیر وقت دولت لندن و ژیسکار دستن رئیس جمهور فرانسه از ادامه حمایت از او دست بردارند.
شاه درنیمه اول دیماه به هر چهره شناخته شده که برای قبول ریاست دولت متوسل شد پاسخ رد شنید جز شاپور بختیار که انتصاب او مورد تایید ضمني رئیس جمهور وقت آمریکا هم بود. ظاهرا بختیار به شرط خروج [موقت] شاه از کشور که کارتر رئیس جمهور آمریکا نیز همین نظر را داشت قبول نخست وزیری کرده بود.
غلامحسين صالحيار سردبير وقت روزنامه اطلاعات و از کمونیستهای سابق اندكي پس از خروج شاه از تهران اين روزنامه را با اين تيتر سراسري: «شاه رفت» كه از پيش آماده شده بود منتشر ساخت و روزنامه تا ساعت هشت شب تجديد چاپ مي شد و هر نسخه يك توماني آن تا پنجاه تومان به فروش مي رسيد. در آن روز كه هنوز ارتش، پليس و ساواك به وضعيت سابق باقي بودند و دولت منصوب از سوي شاه قدرت را به دست داشت، زدن چنين تيتري يك ريسك بزرگ بود و جرات و دلاوري زياد لازم داشت. در آن زمان حسين شمس ايلي و علي باستاني دو معاون سردبيري روزنامه اطلاعات بودند و دکتر علیرضا نوریزاده دبیر میز سیاسی این روزنامه و مسئول تهیه و تنظیم اخبار و تحولات انقلاب بود. علي باستاني کمتر از دو ماه پس از پيروزي انقلاب، از روزنامه اطلاعات اخراج شد و بعدا هم مدتي را در بازداشت گذرانيد. وي پس از اخراج شدن از روزنامه اطلاعات، خود را خانه نشين ساخت و به روزنامه نگاري بازنگشت. علي باستاني از سال 1336 هجری در روزنامه اطلاعات بکار نوشتن پرداخته بود و سالها معاون سردبير بود. حسين شمس که به مدت 14 سال معاون اول روزنامه اطلاعات بود در بهار 1359 همانند ديگر اعضاي تحريريه از کار اخراج گرديد ولي چند سال بعد به دنياي روزنامه نگاري و روزنامه اطلاعات بازگشت. وي که اخیرا بازنشسته شده است يکي از روزنامه نگاران ماهر و حرفه اي ايران بشمار مي آيد.
در آن زمان در ايران هنوز كار حروفچيني به صورت سربي (لاينو تايپ) انجام مي گرفت و تهيه حروف و قرار دادن آنها در قالب فولادين صفحه سازي و سپس زير پرس قرار دادن و به صورت صفحه استوانه اي شكل فلزي در آوردن و به ماشين چاپ بستن وقت گير بود و صالحيار كه رفتن شاه را از چند روز پيش از آن پيش بيني كرده بود تهيه اين تيتر فوق العاده درشت را به استاد «عباس مژده بخش» مدير صفحات سفارش داده بود. صالحيار براي قبولاندن اين تيتر به شوراي دبيران روزنامه استدلال كرد كه هدف از نوشتن اين دو كلمه به اين درشتي اين است كه نظاميان پايين دست اطمينان حاصل كنند كه شاه باز نخواهد گشت و لذا با در نظر گرفتن عواقب كار، از تيراندازي به مردم خودداري كنند و هدف عمده او جلوگيري و دست كم كاهش قتل ايراني به دست ايراني است. باوجود اين استدلال، وي براي جلوگيري از مخالفت احتمالي بعضي دبيران تحريريه مجبور شد نهيب بزند. اين تيتر سبب شد كه نظاميان از بازگشت شاه مايوس شوند و بيش از گذشته به انقلابيون به پيوندند. تصوير اين صفحه و ترجمه و تفسير تيتر آن در فصل «تاثيرگذاري رسانه ها» در تاريخ عمومي مطبوعات آمده است.
سه روز پيش از رفتن شاه از تهران، در پاريس آيت الله خميني براي اداره امور كشور شوراي انقلاب اسلامي تشكيل داده بود و انتصاب شاپور بختيار را (که مورد قبول واشنگتن هم بود) غير قانوني اعلام كرده بود. 26 روز پس از رفتن شاه از ايران، انقلاب پيروز و پنجاه روز بعد رفراندوم تغيير نظام برگذار شد.
صالحيار 19 آذر 1382 پس از 24 سال خانه نشستن فوت شد بدون اين كه از اين كار او كه كاهش خونريزي و تخريب و كاستن از فاصله انقلاب تا پيروزي بود سخني به ميان آيد، حتي پس از مرگش.
روزنامه نگاران ایران پس از کناره گیره دولت تمام ـ نظامی ژنرال ازهاری به اعتصاب 62 روزه خود پایان داده بودند. روزنامه های ایران در طول انقلاب و تا چند ماه پس از آن در کنترل کمونیست های سابق بودند.
شاه و دولت او از دیماه 1356 با اعتراض و اعتصاب مردم که هر روز هم گسترش بیشتری می یافت رو به رو و هر اقدام آنان و مشاوران داخلی و خارجی شان برای آرام کردن اوضاع به شکست می انجامید از جمله اصلاح تقویم کشور، وعده آزادی زندانیان سیاسی و برگزاری انتخابات آزاد، لغو تصمیم به ساخت قمارخانه (کازینو)، ... و نیز اعمال خشونت؛ اعلام حکومت نظامی در هفدهم شهریورماه 1357 و همان روز تیراندازی به تظاهرکنندگان در میدان ژاله (تهران) و روی کار آوردن یک دولت تماما نظامی در نیمه آبان آن سال.
با انتصاب بختیار (که چند سال بعد در فرانسه ترور شد) کار موسسات و قبل از همه روزنامه ها از سرگرفته شد. ولی برغم خروج شاه از کشور تظاهرات و مخالفت ادامه یافت که بختیار هواداران خودرا به انجام تظاهرات موافق دعوت کرد و میان دو دسته تظاهرکننده زد و خوردهایی صورت گرفت. چند روز پس از رفتن شاه از کشور، بختیار بر پایه محاسباتی (که چگونگی آن هنوز به دست نیامده است) با بازگشت آیت الله خمینی به کشور موافقت کرد و وی اول فوریه پس از 14 سال تبعید به وطن بازگشت و 11 روز بعد انقلاب به پیروزی رسید و ....
دوران آوارگي شاه از لحظه پیروزی انقلاب (11 فوریه 1979) تا پايان عمرادامه يافت. شاه مبتلاء بسرطان از سال 1973، در دوران آوارگي در كشورهاي مختلف و در سايه ترس از ترور و يا دستگيري و تحويل داده شدن به ايران براي محاكمه بسر مي بُرد و سرانجام در تابستان 1359(1980 و در آستانه جنگ عراق با ایران) بر اثر همان بيماري در يك بيمارستان نظامي مصر درگذشت و در یک مسجد در قاهره مدفون شد.
در یک مورد، ورود شاه به نیویورک جهت درمان باعث تصرف سفارت آمریکا در تهران و گروگانگیری کارکنان آن و مآلا قطع کامل روابط دو کشورشد. با این قطع روابط و اعلام شدن آمریکا به عنوان شیطان بزرگ و کنار رفتن مهدی بازرگان؛ قول و قرارهای خصوصی و محرمانه پیش از انقلاب به فنا رفت و دست آمریکا مستقیما از ایران کوتاه شد، خصومت گسترش یافت و ....
انقلاب ایران به عنوان یک رویداد چشمگیر قرن 20 و نتایج ناشی از آن و تداوم تحولات، تغییرات و مسائل مورد توجه تاریخنگاران و پژوهشگران حرفه ای (بیطرف) بوده ولی محصول این پژوهش ها به صورت دقیق و کامل انتشار نیافته و جادارد که درباره تحولات سالهای 1978 و 1979 ایران پژوهش علمی به روش تحقیق در تطوّر تاریخ ادامه یابد. در این زمینه آنچه که تاکنون انتشار یافته همانا تفسیر گزارش های روز و مصاحبه با ارباب تحقیق، اصحاب نظر و مورخان بوده است.
برخی از محققین، این انقلاب را نتیجه روزافزون بودن شکاف میان فقیر و غنی در ایران و تبدیل کشور به یک جامعه طبقاتی مخصوصا در دهه 1970 (دهه 1350 هجری) و به موازات افزایش درآمد ایران از صدور نفت و نيز ادامه بوروکراسي باقيمانده از دوران قاجارها و پيدايش فساد دولتي بیان کرده و گفته اند که شماری کم (یک اقلیت نسبتا کوچک ـ خواص) روی ثروت ها و مقامهای کشور دست گذارده بودند و دیگران با هراندازه معلومات، آگاهی، شایستگی و مهارت به این ثروتها و مقامها (معاملات دولتی، وکالت مجلس، انتشار نشریه و ...) دسترسی نداشتند و به تدریج ناله هایشان تبدیل به فریاد شد و شاه این فریاد را نشنیده گرفت تا دست کم با تغییرات و اصلاحات نسبی در سیستم موافقت کند ... و این فریادها در سال 1357 (1978 میلادی) توفان شد و .... شاه باور نمی کرد که در جهان نیمه دوم قرن بیستم یک کشور و آن هم ایران دارای نظام مذهبی شود و درنتیجه همه ترس او از کمونیست ها بود و بارها این بیم را علنی ساخته و به دولت واشنگتن نیز منتقل کرده بود. شاه ملی گرایان (مصدقي ها) را شماری سالخورده که با اصل سلطنت مخالف نیستند می دانست. به باور یک مفسر آمریکایی، شاه مردی خداترس بود که به شعائر اسلامی احترام می گذارد. این تفسیرنگار در دهه 1960 با شاه دیدار کرده بود.
پاره ای دیگر از پژوهشگران نوشته اند که ورود و گسترش فرهنگ غرب در ایران و برخورد دو فرهنگ (مخصوصا در محله های مذهبی تر شهرها و مناطق روستانشین) و قضاوت شاه و دولتش تنها برپایه زندگانی و خواست ساکنان شمال شهر تهران، نارضایی توده مردم را برانگیخته بود و منتظر فرصت برای بروز مخالفت بودند.
به باور جمعی دیگر، انقلاب ایران ریشه در بپاخیزی ژوئن 1963 (خرداد 1342) داشت و درحقیقت دنباله آن بود ولی شاه به جای توجه به خواستهای بپاخاستگان آن سال، به راه خود ادامه داد. حال آنکه عقل سلیم حکم می کرد که انگیزه آن بپاخیزی و شعارهایش را تحلیل و مورد توجه (نصب العین) قرار می داد.
برخی از تاریخنگاران نوشته اند: در دهه 1970 (دهه 1350هجری) به همان اندازه که درآمد ایران از نفت افزایش می یافت؛ اعیان و اشراف (خواص) توانمندتر و طبقه نادار و روستائیان فقیرتر و ضعیفتر می شدند و طبقه متوسط بی خیال از این گسترش جدایی ها به خوشگذرانی و لوکس کردن وسایل زندگانی سرگرم بود و تاریخ ایران بسرعت به تکرار وضعیت اواخر عهد ساسانیان (نیمه اول قرن هفتم میلادی) می پرداخت که همانا «فلسفه تاریخ» است و ایران در طول زمان چندبار آن را تجربه کرده است. شاه به دلیل بیماری سرطان و تنگ شدن حلقه محاصره او توسط خواص واقعیت هارا لمس نکرد و مانع از تکرار تاریخ نشد و چون می دانست که عمری نخواهد داشت در طول انقلاب هم تنها به روز قیامت و مجازات الهی توجه داشت و وظیفه کشورداری یعنی حفظ جان، مال، امنیت و حیثیت اتباع را فدای آن کرد و ....
چند تاریخنگار بخشی از علل ناآرامی های یک دهه آخر عمر نظام سلطنتی ایران را تحریکات و سیاست های برخی از قدرتهای وقت که بیشترشان هم بظاهر دوست دولت شاه بودند برنگاشته و دلایلی برای اثبات این تز خود ارائه داده اند. به باور این تاریخنگاران، کثرت دانشجویان ایرانی در مدارس عالی آمریکا و اروپای غربی و نزدیک شدن اعضای کنفدراسیون دانشجویان به جیمی کارتر و مشاورانش و بدگویی از شاه نظر رئیس جمهور وقت آمریکارا که یک دمکراسی دوست لیبرال است نسبت به شاه و دولتش تغییر داد. در سالهای دهه 1970 (1350 هجری) دهها هزار جوان ایرانی با استفاده از گران شدن مستغلات در ایران (تا صد برابر) و ثابت ماندن ارزش ریال نسبت به دلار (یک دلار = هفت تومان) و آزادی فروش ارز در بانکهای ایران برای تحصیل به آمریکا آمده بودند و چون عمدتا از خانواده های «ورکینگ کلاس» ایران بودند خیلی زود جذب انجمن ها و گروههای دانشجویی مخالف دولت متبوع و ازجمله انجمن دانشجویان مسلمان، مجاهدین خلق، چریکهای فدایی و ... شدند و با راه انداختن تظاهرات ضد شاه و شعار نویسی، مصاحبه و حتی مراجعه خانه به خانه نظر آمریکاییان را نسبت به شاه تغییر دادند و سه مورد تظاهرات وسیع آنان در نوامبر 1977 در شهر واشنگتن (کاخ سفید)، نیویورک و پاریس کار شاه را ساخت و این، آغاز پایان کار او بود. بسیاری از این دانشجویان درجریان انقلاب و یا ظرف یکی دو سال اول (1979 و 9 ماه از سال 1980) به ایران بازگشتند و چون وضعیت را مطابق میل خود ندیدند عمدتا در کشور محل تحصیل ماندگار شدند و با استفاده از قوانین مهاجرت محل اقامت بستگان خودرا هم آوردند و اینان بستگان دیگر و این تسلسل تا به امروز ادامه یافته و شمار ایرانیان مهاجر در سراسر جهان ظرف سه دهه گذشته، طبق یک برآورد بالغ بر 5 میلیون می شود که چون تابعیت ایران را لغو نکرده اند تبعه جمهوری اسلامی هم بشمار می آیند و قسمتی از آمار نفوس ایران را تشکیل می دهند. به گفته یک محقق کانادایی در سال 2010، کثرت فارغ التحصیلان مدارس عالی ایران بویژه دانشگاه آزاد که کار مناسب تحصیلات خود پیدا نمی کنند از عوامل ايجاد تفکر مهاجرت است.
نوشيروان کيهاني زاده
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#775
Posted: 17 Jan 2017 09:55
آغاز كار دودمان آل مظفر
كرونيكلرهاي اروپايي آغار كار دودمان آل مظفر را از 17 ژانويه سال 1323 ميلادي نوشته اند.
امير مبارزالدين مظفر پس از استيلاء بر مناطق جنوبي ايران، در اين روز (17 ژانویه 1323) عملا اين سلسله را پابرجا ساخت. در آن زمان حكومت مركزي ايران در دست ايلخانان مغول بود. مظفريان 93 سال بر مناطقي از جمله كرمان، فارس، اصفهان و خوزستان حكومت كردند.
دلايل دكتر مصدق براي خودداري از تمديد قرارداد دريافت اسلحه از آمريكا
27 دي ماه 1330 و 9 روز پس از خودداری دولت وقت از تمدید قرارداد دریافت اسلحه از آمريكا، دكتر مصدق در اجتماع شماري از سياسيون وقت و دولتمردان این اقدام خودرا توجیه کرد و گفت: از آنجاکه قانون مصوب كنگره آمريكا مبني بر ارسال اسلحه به صورت كمك، شرايط متعدد و پیچیده دارد و قبول شرایط، مارا كه مي خواهيم كشوري بي طرف و غير متعهد باشيم از اين حالت خارج خواهد ساخت، و به مصلحت ملت نيست كه وطن به ميدان درگيري شرق و غرب تبديل شود؛ از تمديد قرارداد منعقده با دولت آمريكا كه به امضاي نخست وزير سابق بود خودداري شده است. شوروي همسايه ماست و ما نبايد كاري كنيم كه ناخواسته، هدف ضربه اول قرار گيريم. به علاوه، اسلحه ارسالي آمریکا باقيمانده از جنگ جهاني دوم و بعضا مستعمل و قديمي هستند. ما بايد صنايع نظامی خودمان را چنان تقويت كنيم كه با استعدادهايي كه داريم سلاحهاي بهتري بسازيم. ما سه قرن پيش توپ ريز و تفنگ ساز بوديم، چه شد كه به قهقرا رفتيم و نيازمند سلاحهاي فرسوده ديگران شديم. ما با كسي سر جنگ نداريم كه نياز به توپ و تانك رايگان داشته باشيم. اگر جنگي به ما تحميل شود مردم ما مي دانند كه از آب و خاك خود چگونه دفاع كنند. غافل از استعداد ايراني نباشيد در لحظه نياز، با دست و سوهان بهترين هواپيما و تانك و توپ را خواهد ساخت. در هر حال، چون قانون مصوب كنگره آمريكا مبني بر ارسال اسلحه و كمك هاي جنگ افزاري شرايط فراوان و پيچيده دارد ترجيح مي دهم كه آن را فعلا تمديد نكنم.
روزی که دکتر مهدی آذر، مهندس معظمی و سرتیپ مدبّر از زندان رها شدند
27 دی ماه 1332 دو روز پس از انتخابات عمومی و در جریان محاکمه دکتر محمد مصدق در محکمه نظامی تجدید نظر که خشم مردم را برانگیخته بود و آماده انفجار بودند، دولت وقت مصلحت را در آن دید که شماری از همکاران برجسته اورا آزاد کند. در میان این آزادشدگان دکتر مهدی آذر وزیر فرهنگ، مهندس معظمی وزیر دیگر و سرتیپ نصرالله مدبّر رئیس شهربانی (پلیس) دولت مصدق دیده می شدند. مطبوعات اروپا رها شدن این شخصیت ها را از زندان به منزله بازکردن دریچه اطمینان جامعه درحال جوش تلقی کرده بودند. اکثریت ایرانیان نه تنها از محاکمه مصدق که همچنان خودرا رئیس قانونی دولت می خواند بلکه از انتخابات سرهم بندی شده عصبی بودند. ایرانیان قبلا چند دوره انتخابات آزاد را تجربه کرده بودند. این دسته از همکاران مصدق در هشتمین روز محاکمه تجدید نظر او آزاد شده بودند. مشاهده خشم مردم همچنین سبب شد که محکمه تجدید نظر مصدق را تنها به سه سال زندان محکوم کند. قبلا برای مصدق تقاضای مجازات اعدام شده بود.
نوشيروان کيهاني زاده
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#776
Posted: 18 Jan 2017 10:20
پيش از تولد شاه شد و عربان را به انتقام مهاجرت و تصرف بحرين به ريسمان كشيد
هجدهم ژانويه سال 311 ميلادي بحراني كه بر سر مسئله رياست كشور، در ايران پديد آمده بود و كار تصميمگيري هاي دولتي را مختل كرده بود رفع شد. در اين روز بزرگان ايران پس از چند جلسه مذاكره سرانجام تصميم گرفتند كه فرزند به دنيا نيامده شاه متوفا را به شاهي برگزينند، زيرا كه يك موبد (روحاني زرتشتي) كه پزشكي هم مي دانست پس از مصاحبه با بانوی شاه متوفا نظر داده بود كه به احتمال زياد، «نوزاد» پسر خواهد بود. پس از اين تصميم که با حضور بانوی شاه متوفا گرفته شد؛ نايب السلطنه هم در همان جلسه تعيين گرديد. به اين ترتيب شاپور دوم (ذوالاكتاف) كه از هفده سالگي، خود زمام اموررا به دست گرفت تنها پادشاهي است كه دوران سلطنت او بيش از طول عمرش به حساب آمده است.
يکي از مسائل دوره «بحران ناشي از امروز و فردا کردن بزرگان بر سر تعيين شاه تازه» آهنگ مهاجرت يك قبيله عرب از صحرای جزیرة العرب به بحرين و تصرف آنجا از سوي افراد اين قبیله بود که لزوم تعيين هرچه زودتر رئيس كشور را ايجاب مي كرد. عربان در آن زمان مناطق واقع در ساحل غربی خلیج فارس و همچنین بحرین امروزرا تماما «بحرین» می خواندند. شاپور دوم كه از كودكي كينه اعراب مهاجر را به دل گرفته بود بعدا به سخترين وجهي آنان را سركوب كرد و با سوراخ كردن شانه هاي اسيران عرب، آنان را به ريسمان كشيد و عربان به همين لحاظ وي را «ذوالاکتاف» خوانده اند. مورخان رومي وقت نظر دیگری داده و نوشته اند که اين لقب به اين دليل بوده که شاپور دوم شانه هاي پهن داشته (اصطلاحا، چهار شانه) بود.
زنگ خطري كه دانسته و يا ندانسته به آن توجه نشد
تصميم دولت انگلستان مبني بر دادن آماده باش به سه واحد نظامي در هند براي عزيمت به خليج فارس به بهانه مراقبت از منابع نفتي كه 18 ژانويه 1940 به روزنامه هاي اروپا و آمريكا درز كرده بود و یک زنگ خطر برای ایران بود به اطلاع رضاشاه پهلوی رسانده نشد و یا اینکه اورا از تفسیر و تفهیم خبر آگاه نساختند تا متوجه خطر شود و ارتش و امکانات دفاعی کشوررا آماده مقابله با هر پيشامد احتمالي كند. اين نيروهای انگلیسی كه بعدا از هند به خليج فارس اعزام شدند، همانهايي هستند كه اواخر آگوست سال بعد (سوم شهریور 1320) از طريق خاك عراق وارد ايران شدند و با اينكه شمار آنان به سه در صد نظامیان ايران هم نمي رسيد به سبب مرخص شدن افراد پادگانهاي ايران [خیانت چند افسر ارشد و دولتمرد]، ميهن ما را اشغال نظامی كردند. اطلاعاتي كه در دهه هاي بعد در گوشه و كنار منتشر شد حكايت از آن مي كرد كه مقامات مربوط وقت، اخبار همه تحولات جهاني را به دلايلي! به اطلاع رضاشاه نمي رسانيدند و يا گزارش مبهم و خلاف واقع مي دادند ـ گزارشهایی که شاه را نگران نکند.[همین ضعف که در کتابهای درسی رشته «علم حکومت» و نیز آکادمی های نظامی مندرج است سبب شده است که از دهه 1950 در جوار دفتر هر رئیس دولت اطاق تفسیر رویدادهای روز و استعلام نظر آگاهان درباره هر رویداد تاسیس شود و ماحصل و راه استفاده ملّی از هر رویداد به اطلاع وی برسد.]
درست است كه در آغاز كار، سياست انگلستان به عنوان نيروي مسلط بر خاورميانه اقتضا مي كرد كه رضاشاه روي كار آيد ولي به باور مورخان، در ميهندوستي رضاشاه كه از ميان مردم عادي برخاسته بود ترديد مشاهده نشده است. عيب كار او اين بود كه ميهندوستي را آن طور كه بايد به ميان توده ها نبرد و به صورت يك جنبش همگاني در نياورد كه شكست ناپذير شود و باهمان مهره هاي قديمي به بازي كردن پرداخت كه در وفاداريشان ترديد بود و شايد هم او اين را مي دانست و بگير و ببندهاي خلق الساعه اش به همين سبب بود.
حادثه يا تعمد؟ سقوط هواپيماي انگليسي حامل افسران ايران
دراين روز، 28 دي ماه در سال 1321 (18 ژانويه 1943) هواپيماي انگليسي حامل افسران ايراني از جمله يك سرتيپ و دو سرهنگ كه به دعوت دولت انگلستان براي بازديد از محل و قوع جنگهاي شمال آفريقا عازم مصر شده بودند در نزديكي قزوين، ظاهرا به دليل نقص فني سرنگون شد و همه سر نشينان آن كشته شدند.
اين هواپيما كه درباره سقوط آن شايعه هاي متعدد درافواه وجود داشت كمتر از يك ساعت پس از برخاستن از فرودگاه نظامي قلعه مرغي تهران سرنگون شده بود.
مذاکرات شاه با فورد و سادات در اسوان و همزمان، گفتگوهاي آيت الله خميني با سران جبهه ملي در فرانسه
29 دي ماه 1357 كه انقلاب دراوج خود بود؛ در فرانسه دكتر علي شايگان، دكتر نصرالله سيف پور فاطمي (برادر دكتر حسين فاطمي) و تني چند از ياران قديم دكتر مصدق با آيت الله خميني ديدار و مذاكره كردند و در پي همين ديدار گفته شد كه نظام آتي ايران جمهوري خواهد بود، رئيس جمهور توسط نمايندگان (الكتورها) و نخست وزير از سوي مجلس انتخاب خواهد شد تا هيچيك قدرت زياد نداشته باشد که فرضا زورگويي كند و آزادي فعاليت هاي اقتصادي و سياسي و نشر روزنامه و كتاب تامين خواهد بود. به اين ترتيب، قرار بود كه انتخابات رياست جمهوري دو مرحله اي باشد (مردم الكتور ها و آنان رئيس جمهور را از ميان نامزدها برگزينند) . ضمنا گفته شد که رمسي کلارک (دادستان پيشين آمريکا) براي مذاکره با آيت الله خميني به پاريس مي رود.
همزمان در آسوان (مصر) جرالد فورد رئيس جمهوري پيشين و جمهوريخواه آمريكا (که در سال 2006 درگذشت) با شاه و انورسادات يك مذاكره طولاني سه جانبه داشت و در پي آن، فورد بدون ذكر نام جيمي كارتر گفت كه دولت كنوني حزب دمكرات به دليل ناپختگي در امور بين الملل، در دو سالي که از عمر آن گذشته مسائل متعدد روي دست آمريكا گذارده كه مهمترين آنها برهم خوردن نظامات در ايران و افغانستان است و همين طور در آمريكاي لاتين (نيکاراگوئه) و آفريقا (اتيوپي و ...).
در همين روز در تهران، شاپور بختيار نخست وزير وقت گفته بود که بر سر دوراهي قرار گرفته است؛ اگر بخواهد مقاومت کند مردم کشته مي شوند و اگر کناره گيري کند ارتش دست به کودتا خواهد زد. وي افزوده بود که مشکل ديگرش اين است که اگر مجلس را هم منحل کند، ديگر نمي توان وزيران سابق را که در بازداشت هستند محاکمه کرد زيراکه که طبق قانون جاري، مجلس بايد با محاکمه وزيران موافقت کند.
نوشيروان کيهاني زاده
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#777
Posted: 19 Jan 2017 11:41
روزي كه شاه عباس يکم درگذشت
امروز، 19 ژانويه، سالروز درگذشت شاه عباس يکم است که در سال 1629 ميلادي در اشرف (بهشهر) فوت شد. شاه عباس برای آگاه شدن «بدون واسطه» از مشکلات مردم برخی از شبها بگونه ای ناشناس در کوچه و پس کوچه و این گوشه و آن گوشه به پرسه زنی می پرداخت. پس از انقراض ساسانيان، شاه عباس نخستين زمامدار ايران بود كه قدرت را به طور كامل در پايتخت متمركز ساخت، مرزهاي ايران را به خطوط عهد باستان نزديك كرد و ايران بارديگر داراي يك نيروي دريايي موثر شد، با كشور هاي دوردست مناسبات سياسي و بازرگاني برابر برقرار ساخت و دست به عمران و آباداني زد. وي اصفهان [شهر مرکزی کشور] را پايتخت ایران كرد و به صورت زيباترين شهر جهان آن زمان در آورد، امنيت راههاي ارتباطي را تامين و كاروانسراهاي متعدد براي تسهيل حمل و نقل ايجاد، و ايران را داراي يك ارتش ملي كرد كه سربازان آن از ميان همه مردم انتخاب مي شدند، نه افراد چند ايل. شاه عباس به دليل باز شدن پاي اروپائيان به آبهاي مشرق زمين، نسبت به امنيت خليج فارس بسيار حساس بود.
قطع روابط ايران با دولت سعودي در سال 1322 هجری خورشیدی (72 سال پیش)
دولت وقت ايران در پي اعتراض به اعدام يك زائر ايراني به نام ابوطالب يزدي در جريان مناسك حج، 29 دیماه 1322 (19 ژانويه 1944 ميلادي) مناسبات دیپلماتیک خودرا با دولت سعودي قطع كرد. اين زائر به تصميم مقامات سعودي گردن زده شده بود. دولت وقت ايران عمل دولت دولت سعودي را غير منصفانه خوانده بود. درپي قطع روابط دو كشور، تامدتي ايرانيان قادر به مسافرت به كشور سعودي نبودند.
72 سال بعد در 24 سپتامبر 2015، 464 ایرانی در رویداد «مِنا» و 11 زائر ایرانی چند روزی پیش از آن در مکه بر اثر سقوط جراثقال جان خودرا از دست دادند. اعتراض و رسیدگی به این دو رویداد ادامه دارد. پیش از آن نیز دو مأمور فرودگاه جده به دو نوجوان ایرانیِ مسافر تجاوز کرده بودند. در طول سال ها، زائران ایرانی در جریان مناسک دچنار چنان حوادثی بوده اند. در اسلام، حَج ـ به شرط داشتن تمکّن ـ از واجبات است.
مجلس کار دهخدا را عام المنفعه اعلام و دولت را مامور انتشار دستاوردهای او و ادامه این پژوهش کرد
مجلس شوراي ملي 29 ديماه 1324 (19 ژانويه 1946) تلاش فرهنگی علی اکبر دهخدا را یک کار عام المنفعه اعلام و دولت را مأمور چاپ و انتشار فرهنگ دهخدا و تکمیل کار و ادامه پژوهش های او كرد.
با مصوّبه مجلس، هزينه اين كار فرهنگي عام المنفعه بر عهده دولت قرارگرفت و دفتري براي انجام آن تأسيس و شماري از زبانشناسان، تاريخدانان و اديبان در آن سرگرم بكار شدند.
علي اكبر دهخدا از نويسندگان و فرهنگيان بنام كشور مدت ها عضو شوراي عالي معارف (فرهنگ)، رئيس دانشكده حقوق و مشاورِ عالي وزارت فرهنگ بود. وي همچنين يك روزنامه نگار برجسته و از طنزنويسان اوليه جرايد ايران بود.
نوشيروان کيهاني زاده
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#778
Posted: 20 Jan 2017 15:46
همه جز سلطان احمدشاه قاجار از برنامه دولت لندن آگاه و بوي كودتا را حس كرده بودند!
در جريان بحران كابينه كه كسي حاضر نمي شد رئيس الوزراء ايران شود! در اين روز، سي ام ديماه، در سال 1299 هجري خورشيدي، سلطان احمد شاه قاجار از عين الدوله (عبدالمجيد ميرزا) خواست كه زمام امور دولت را به دست گيرد كه او هم نپذيرفت!. از يك هفته پيش از اين، كه سپهدار (فتح الله اكبر) از رئيس الوزرائي كناره گيري كرده بود، وزارتخانه ها به دست معاونان ارشد آنها اداره مي شدند. جز احمد شاه، شايد بسياري از دولتمردان بوي كودتاي قريب الوقوع را حس كرده بودند که زير بار مقام هاي پيشنهادي که چند روزه بود نمي رفتند؛ و پي برده بودند که كه باتوجه به وقوع دگرگوني در روسيه، انگلستان خواب تازه برای ایران دیده است. احمدشاه از تماسهاي افسران انگليسي مستقر در ايران هم با ژنرال رضاخان فرمانده تيپ قزاق آگاه نشده بود.
در پي كناره گيري سپهدار از رياست وزراء (نخست وزيري)، احمد شاه از ميرزا حسن خان مستوفي و سپس از ميرزا حسن خان مشيرالدوله خواسته بود كه رياست دولت را به دست گيرند كه نپذيرفته بودند. ترديد نيست که ايندو بویی از نقشه دولت لندن برده بودند و نمی خواستند که خودرا بمخاطره افکنند.
احمدشاه براي حل مسئله، دوم بهمن ماه با اصرار و خواهش بارديگر سپهدار را مامور تشكيل كابينه كرد، ولي اين بار كسي حاضر نمي شد وزير کابينه او شود!. بيست و شش روز طول كشيد تا سپهدار براي كابينه خود وزير تعيين كرد، ولي ديگر دير شده بود و يك روز پس از تكميل كابينه و دو هفته بعد از ملاقات ژنرال «ادموند آيرون سايد» انگليسي با ژنرال رضاخان پهلوي در قزوين، تيپ قزاق براي تصرف تهران به حركت در آمد و ....
هرکه را که رضا شاه برکنار و مجازات کرده بود جاه و مقام دادند!
30 دي ماه 1320 به دسته ديگري از كساني را كه رضاشاه در طول سلطنت خود بويژه از 1314 به بعد (پس از دورشدن از دولت لندن و نزديک شدن به آلمان و ايتاليا) بركنار كرده و به زندان افكنده بود بار ديگر مقام دولتي مهم دادند.
براي مثال: يكي از اين افراد سلمان اسدي بود كه اورا به رياست اداره انتشارات و تبليغات ايران (وزارت ارشاد امروز) منصوب كردند. در ميان اين گروه كساني ديده مي شدند كه دادگاه جرم آنان را محرز شناخته و به مجازات زندان محكوم كرده بود!.
ايران از شهريور 1320 تحت اشغال نظامي متفقين درآمده بود و فروغي نخست وزير پس از تعرّض نظامي انگلستان و شوروي به ايران يکي از همان اخراج شدگان بود.
حکیم الملک رفت و قوام السطنه آمد ـ نخست وزري + رياست ژاندارمري! ـ مقامات حکیم الملک در یک نگاه
30 دي ماه 1324 (20 ژانویه 1946) ابراهيم حكيمي (حكيم الملك، پزشک) كه موفق به رفع غائله آذربايجان حتی با مراجعه به سازمان ملل نشده بود از نخست وزيري كناره گيري كرد و قوام السلطنه [كه دكتر مصدق اورا عامل انگلستان خوانده است] بر جای وی نشست و رئیس دولت شد. نشریات احزاب چپگرای وقت نوشته بودند که قوام السلطنه با حمايت بلوک غرب نخست وزیر شده است که این بلوک کمر به محاصره شوروی به هر بها و بویژه جلوگیری از بسط نفوذ آن در منطقه استراتژیک و نفتدار آسیای غربی بسته است. به نظر این نشریات، غرب رئیس دولت شدن قوام را درجهت مقاصد خود لازم مي دانست مخصوصا در وضعیت بحرانی آن زمان. اين نشريات در مقالات خود پرسيده بودند: "اگر ریگی به کفش قوام نیست چرا رياست ژاندارمري! را هم خود برعهده گرفت.".
قوام السلطنه اواخر ماه بعد براي حل مسئله آذربايجان به مسكو رفت و طبق نوشته مورخان، در آنجا موفق شد روس ها را با وعده هایی فریب دهد و به هدف برسد. وی پس از فرارسيدن زمان اجرای وعده ها، ناگهان کناره گیری کرد!.
حکیم الملک که در فرانسه، پزشکی خوانده بود و در دوران سلطنت قاجارها مدتی پزشک دربار بود در دهه 1320 (دهه 1940) سه بار و هربار به مدتی کوتاه نخست وزیر بود. [از ماه می تا ژوئن 1945 به مدت یک ماه و چند روز، از 30 اکتبر 1345 تا ژانویه 1946 به مدت دو ماه و چند روز و از 29 دسامبر 1947 تا 13 ژوئن 1947 به مدت 5 ماه و چند روز].
ابراهیم حکیمی که نام اورا بر بیمارستان سوانح خیابان مولوی تهران ـ وابسته به جمعیت شیر و خورشید وقت ـ گذارده بودند همچنين 17 بار وزیر و نماینده مجلس شده بود. وی شش سال (از 1951 تا 1957) رئیس سنای ایران بود. حکیمی که نیمه آگوست 1863 به دنیا آمده بود 19 اکتبر 1959 و در 96 سالگی درگذشت.
گوشت: کیلوگرم 89 ریال و کورس تاکسی: 2 تومان
کمیسیون تثبیت نرخ ها وابسته به شهرداری تهران سی ام دیماه 1343 (20 ژانویه 1965) بهای هرکیلوگرم گوشت گوسفند را 89 ریال (در دیماه 1392، تقریبا سه هزار برابر آن زمان) و بهای گوشت گاو را هر کیلوگرم شش تومان تعیین و اعلام کرد که در صفحه اول روزنامه ها چاپ شد. [روزنامه اطلاعات شماره 11593]. این نرخ ها با اندکی تغییر فصلی، تا سال انقلاب ـ به مدت 13 سال ـ به همان صورت و تقریبا ثابت بود. این کمیسیون چندی بعد کورس تاکسی دربَست ـ از هر نطقه به نقطه دیگر شهر را 2 تومان (20 ریال)تعیین کرد که اینک 2 ـ 3 هزار برابر آن زمان است. تاکسی خطی ـ هر مسافر 5 قران بود. اینک کرایه تاکسی از فرودگاه بین المللی تهران (فرودگاه امام) تا مقصد مسافر در شهر 50 هزار تومان است!.
عمر حکومت جیمی کارتر پایان یافت و گروگانها آمريکايي در تهران رهايي يافتند
جمهوری اسلامی ایران بیستم ژانویه 1981 و 20 دقیقه پس از انقضای دوران ریاست جمهوری جیمی کارتر [20 دقيقه بعد از ظهر به وقت واشنگتن] و آغاز حکومت رونالد ریگان، 52 گروگان باقی مانده آمریکایی را رها ساخت که از تهران به آلمان رفتند و در اینجا پس از انجام معاینات پزشکی و برخي تحقیقات، 27 ژانویه 1981 به آمریکا (پایگاه هوایی واقع در حومه شمال شرقی شهر واشنگتن) بازگشتند.
این 52 تن 444 روز به صورت گروگان در ایران نگهداری می شدند. تصرف سفارت آمریکا در تهران و ادامه گروگانگیری باعث شکست کارتر در انتخابات نوامبر 1980 شد مخصوصا که گفته شده بود ایران تا زمانی که کارتر رئیس جمهور باشد گروگانهارا رها نخواهد ساخت. بیستم ژانویه، روز آغاز بکار روسای جمهور تازه آمریکاست که جوانترین آنان هنگام آغاز بکار جان اف کندی 43 ساله بود و ریگان (ریگن) 69 ساله سالخورده تر از همه.
اصلاحیه بیستم قانون اساسی ایالات متحده آمریکا مصوب 1933 از بیستم ژانویه 1937 به اجرا درآمد که طبق آن هر دوره ریاست جمهوری این کشور [هر چهارسال] از ظهر این روز آغاز می شود. قبلا پایان و آغاز هر دوره چهارم مارس بود. این اصلاحیه آغاز هر دوره نمایندگی مجلس و سنای ایالات متحده (فدراسیون) را سوم ژانویه قرارداده است. تنها رئیس جمهور ایالات متحده که بیش از دو دوره حکومت کرد فرانکلین روزولت بود که به دلیل جریان داشتن جنگ جهانی دوم چهار دوره انتخاب شد ولی چهارمین دوره ریاست او تنها دو ماه و 22 روز طول کشید و درگذشت.
روزي که مهدي بازرگان درگذشت
مهندس مهدي بازرگان نخستين رئيس دولت ايران پس از انقلاب و تغيير نظام حكومتي، بيستم ژانويه 1995 (سي ام دي ماه 1373) در87 سالگي پس از انتقال به سويس، در زوريخ درگذشت. وی برای درمان بیماری قلب عازم سویس بود که در هواپیما وضعیت مزاجی او رو به وخامت گذارد، از فرودگاه به بیمارستان منتقل ولی سودی نبخشید و فوت شد.
بازرگان كه در جامعه ايران به پرهيزگاري، پارسايي و فروتني معروف بود از چهره هاي برجسته و خستگي ناپذير مبارزات سياسي ملت ايران در قرن 20 بشمار مي رود كه نهضت آزادي را با اطلاع دكتر مصدق به اتفاق شماري ديگر ازجمله آيت الله طالقاني و دکتر سحابي در سال 1961 (1340) تاسيس كرد. بازرگان در طول عمر خود هیچگاه در تلاش برای استقرار دمکراسی و آزادی مکث نکرد. وی از دانشجویان اعزامی به فرانسه در اوایل دهه 1930 بود که مهندسی خواند و دربازگشت به ايران، استاد و رئیس دانشکده فنی دانشگاه تهران شد. بازرگان از یاران دکتر مصدق بود و از اعضای هیات خلع ید از انگلیسی ها در صنایع نفت که بعدا مسئولیت شرکت ملی نفت را هم برعهده گرفت. بازرگان که چهره اي عمیقا مذهبی بود در زمان حکومت دکتر مصدق مدتي هم دستيار او بود. بازرگان پس از تاسيس نهضت آزادي، با جمعي از همفکران خود از جمله آيت الله طالقاني به زندان افتاده و محاکمه شده بود. او چندبار دگر هم دستگير و بازداشت شده بود. وي پنجم فوريه 1979 (16 بهمن 1357) در زماني که هنوز شاپور بختيار نخست وزير بود از جانب آيت الله خميني به نخست وزيري دولت موقت انقلاب تعيين شده بود و به اين ترتيب، ايران شش روز داراي دو نخست وزير بود. بازرگان این سمت را به مدت 9 ماه و چند روز و تا 13 آبان 1358 (روز تصرف سفارت آمریکا) برعهده داشت و کناره گیری کرد. علت عمده کناره گيري بازرگان از نخست وزيري را مداخله افراطيون مذهبي در امور دولت او ذکر کرده اند. وي پس از کناره گيري از اين سمت، عملا در جناح مخالف قرار گرفته بود ولي شخص او تحمل مي شد. مهدي بازرگان در نخستین انتخابات مجلس شورای اسلامی به نمایندگی از ساکنان تهران به مجلس رفت.
درباره وفاداری بازرگان به آزادی و دمکراسی این اشاره کافی است که در طول اقامت در فرانسه پس از تعرض نظامی هیتلر به آن کشور دست به اسلحه بُرد و در کنار نیروهای مسلح مقاومت فرانسه قرارگرفت.
نوشيروان کيهاني زاده
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#779
Posted: 21 Jan 2017 12:05
تيراندازي به حسنعلي منصور نخست وزير وقت در ميدان بهارستان و مرگ او
يكم بهمن 1343 (21 ژانويه 1965) حسنعلي منصور نخست وزير وقت پس از پياده شدن از خودرو نخست وزيري در ميدان تاريخي بهارستان براي ورود به ساختمان مجلس، هدف سه گوله قرار گرفت و محمد بخارايي كمي پايين تر از مسجد سپهسالار به اتهام تيراندازي به او دستگير شد. منصور در پياده رو ميدان بهارستان، بلافاصله پس از پياده شدن از اتومبيل و پيش از ورود به مجلس هدف گلوله قرارگرفته بود. منصور که بر اثر اصابت گلوله مجروح شده بود چهار روز بعد در بيمارستان پارس درگذشت.
چند ساعت پس از انتقال منصور به بيمارستان، «شاه» امير عباس هويدا ـ وزير دارايي کابينه وقت و دوست نزديك حسنعلي منصور ـ را به رياست موقت شوراي وزيران برگزيد كه پس از درگذشت نخست وزير [منصور] جاي وي را گرفت و نخست وزير شد و 13 سال در اين سمت باقي بود.
در پي تيراندازي به منصور، سرلشكر حسن پاكروان رئيس وقت ساواك جاي خود را به سپهبد نعمت الله نصيري رئیس شهرباني کل کشور داد. [تفصيل اين جا به جايي را بانو فاطمه پاكروان بيان داشته كه در قسمت تاريخ شفاهي ايران در دانشگاه هاروارد محفوط است].
نخست وزيري منصور ده ماه و چهارده روز طول كشيده بود. از نوشته اصحاب اطلاع چنين بر مي آيد كه يكي از انگيزه هاي قتل حسنعلي منصور اصرار او به دادن مصونيّت قضايي به نظاميان آمريكايي در ايران بود. چند روز پس از درگذشت منصور، شاه شديدا سياست انگلستان را به باد انتقاد گرفت. پاره اي از مفسران با توجه به انتقاد شاه از انگلستان حدس زده بودند كه ممكن است رقابت پنهاني انگلستان و آمريكا در ايران به ترور حسنعلي منصور انجاميده باشد، زيرا در هواداري منصور از سياست آمريكا ترديد وجود نداشت. همچنين در جامعه ايراني وقت، از ديرزمان اين شايعه رواج داشت که دولت لندن از حاميان بازاريان مذهبي است. طرّاحان ترور حسنعلي منصور از اين دسته از بازاريان بودند.
هفتاد روز پس از اين رويداد، در كاخ مرمر به سوي شاه نيز تيراندازي شد.
علي منصور پدر حسنعلي هم در زمان رضاشاه نخست وزير ايران بود. وي در شهريور 1320 و در زماني بسيار حساس [ورود نیروهای خارجی برای اشغال نظامي ايران به کشور، پس از خیانت برجی افسران ارشد و مرخص کردن سربازان وظیفه از پادگان ها] كناره گيري كرده و فروغي که شهرتِ دوستي با دولت لندن داشت و ميانه خوبي با رضاشاه نداشت برجايش نشسته بود. حسنعلي منصور كه موسس حزب ايران نوين بود قبلا دبيري شوراي عالي اقتصاد را بر عهده داشت.
ترس دولت روسيه از نادر شاه:
بدون جنگ از همه دعاوي خود گذشت و از همان راهي كه آمده بود بازگشت
21 ژانويه سال 1732 دولت روسيه طبق يادداشتي كه در رشت به نماينده دولت ايران تسليم شد مفاد قرارداد سال 1724 خود با دولت عثماني را كه به امضاي پتر يكم و سلطان عثماني رسيده بود كان لم يكن و بلااثر اعلام داشت. طبق اين قرارداد كه با ظهور نادر و از ترس او لغو شد، دولتين روسيه و عثماني با سوء استفاده از ضعف ايران به سبب جنگ داخلي (تصرف اصفهان به دست قندهاري های ايراني) توافق كرده بودند كه سراسر غرب ايران ــ از گرجستان تا خوزستان ــ به عثماني و نواحي ساحلي شمال ايران ــ از حاجي طرخان تا استراباد ــ به روسيه تعلّق داشته باشد. پتر يكم تزار روسيه چند روز پس از امضاي اين قرارداد درگذشته بود.
در سال 1724 دولت عثماني هنگامي كه شنيد كه پتر يكم امپراتور روسيه با 45 هزار سرباز و صدها توپ در حاجي طرخان مستقر شده و قصد راندن به جنوب و رساندن خود به آبهاي اصطلاحا گرم اقيانوس هند را دارد كه هدف نهايي اوست پيشنهاد انعقاد آن قرارداد را داده بود كه ميان دو كشور برسر ايران كه اوضاع مبهمي داشت درگيري روي ندهد و به علاوه، روس ها طمع به غرب ايران نكنند. پتر يکم با اين پيشنهاد موافقت كرده بود.
جانشينان پتر پس از اطلاع از ظهور نادر و قلع و قمع قندهاري ها و عقب راندن عثماني و بركنار كردن طهماسب دوم ـ شاه صفوي، حساب كار خود را كردند و ضمن لغو يكجانبه قراردادي كه باعثماني امضاء كرده بودند از همه دعاوي خود دست برداشتند و دستور بازگشت نيروها را صادر كردند.
باوجود لغو اين قرارداد و باز گرداندن نيروها، روسيه در بيرون بردن باقيمانده واحدهاي نظامي خود از بادكوبه (باكو) تعلّل مي ورزيد كه نادر دو سال بعد عازم داغستان شد و روس ها با شنيدن اين خبر به واحدهاي باقيمانده در دژ بادكوبه دستور تخليه و بازگشت فوري دادند و شتاب در اين كار به قدري زياد بود كه سربازان روس تعدادي از توپهاي خود را برجاي گذارده بودند.
اسناد آرشيو «سن پترز بورگ» نشان مي دهد كه به تزار وقت روسيه (جانشين پتر يکم) گزارش كرده بودند كه اگر نادر از منطقه دربند قفقاز عبور كند به تصرف روسيه قانع نخواهد شد و تا اروپاي مركزي پيش خواهد راند.
سقوط هواپیما و کشته شدن دختر مصدق در نتیجه بی نظمی های پس از انقلاب
بی نظمی های پس از انقلاب ایران، یک سال پس از سقوط نظام کهن باعث به کوه خوردن یک هواپیمای مسافربر ایران اير شد و 128 تن از جمله بانو منصوره متین دفتری دختر دکتر مصدق و مادر دکتر هدایت الله متین دفتری (حقوق دان و مؤسس جبهه دمکراتیک ملي) کشته شدند.
این سانحه یکم بهمن ماه 1358 (21 ژانویه 1980 آن سال) روی داد. هواپیما که خلبان آن یک انگلیسی بود از مشهد به تهران پرواز می کرد که مسیر پرواز بر فراز ورامین و جنوب تهران است ولی هواپیما در لشکرک ـ شمال تهران ـ به کوههای البرز خورده و منهدم شده بود!. در آن روز و برای چند ساعت، کارکنان مراقبت پرواز (ترافیک هوایی مهرآباد) اعتصاب کرده بودند، رادار فرودگاه هم از کار افتاده بود، هواپیما پیش از تَرک مشهد معاینه فنی نشده بود و .... هواپیما از نوع بوئینگ 727 و متعلق به هواپیمایی ملی ایران (هما) بود.
نوشيروان کيهاني زاده
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3119
#780
Posted: 22 Jan 2017 10:22
پيام پاپ وقت به شاه عباس و گزارش ديدار فرستاده او
22 ژانويه سال 1623 ميلادي (دوم بهمن 1001 هجری خورشيدي) شاه عباس يكم نامه پاپ پل پنجم را كه با يك پيك ويژه ارسال شده بود دريافت كرد كه در آن پاپ با هدف تشديد خصومت ميان ايران و عثماني، وعده هرگونه كمك از جمله كمك نظامي به شاه عباس داده بود. دولت عثماني در اروپا براي كشورهاي مسيحي يك خطر بزرگ بود. پاسخ شاه عباس به پيام پاپ، به دست گريگوري پانزدهم رسيد زيرا كه هنگام بازگشت فرستاده واتيكان به رم، پاپ پل پنجم فوت شده بود.
فرستاده ويژه در گزارش خود به پاپ از اين ماموريت [كه در آرشيو واتيكان محفوط است] نوشته است كه شاه عباس پس از دريافت پيام و اطلاع از مفاد آن گفته بود كه از پاپ انتظار دارد كه كشورهاي مسيحي را از ورود خودسرانه و با نيّت بد به خليج فارس نهي كند. فرستاده پاپ در گزارش خود اضافه كرده است كه در ضديت شاه عباس با دولت عثماني (به ويژه بر سر بين النهرين كه زيارتگاههاي شيعيان در آنجا هستند) ترديد ندارد، ولي گمان نمي رود كه به خاطر ما ـ مسيحيان ـ و هر زمان كه ما بخواهيم با عثماني وارد جنگ شود. او مردي باهوش و آگاه، و از اوضاع اروپا كاملا باخبر است و مي داند كه در قبال مسائل خليج فارس، چگونه از يك دولت اروپايي بر ضد دولت ديگر استفاده كند.
قاضی محمد ـ از اعلام جمهوری در مهاباد تا اعدام شدن
دوم بهمن 1324 (22 ژانويه 1946) قاضي محمد با اطمينان از حمايت نيروهاي شوروي كه (برغم پايان جنگ جهاني دوم و تعهدي كه استالين سپرده بود) هنوز شمال غربي ايران را در اشغال نظامي داشتند و كمك هاي مالي و سازماني آن دولت، در شهر مهاباد جمهوري اعلام و نخست وزير تعيين كرد. مصطفي بارزاني(که پسرش اینک رئیس اقلیم کُردستان عراق است) و با صدها فرد مسلح از طايفه خود از عراق آمده بود عملا فرمانده نيروهاي قاضي محمد بود. قاضي محمد كه قبلا يك سردفتر اسناد رسمي بود پس از ديدار با كنسول شوروي در تبريز و يك مقام ارشد آن كشور در باكو، در 24 آذر1324 (15 دسامبر 1945) خواهان خودمختاري و ايجاد ساويت در مهاباد شده بود. سران طوايف منطقه از اقدام قاضي محمد حمايت نكردند و به نوشته مورخان، حامي اصلی و محرّك او تنها شوروي بود كه براي خاورميانه صاحب نفت و اخراج غرب از اين منطقه مهم و حساس جهان نقشه ها درسرداشت.
درپي خروج نيروهاي شوروي از شمال غربي ايران (که تحت فشار بين المللي و توسل ایران به شوراي امنيت سازمان ملل صورت گرفت)، واحدهاي ارتش ايران كه نيروهاي شوروي قبلا در قزوين مانع حركت آنها به سوي شمال غربي وطن خود شده بودند پس از پايان دادن به غائله گروه جعفر پيشه وري در تبريز، 15 دسامبر 1946 (24 آذر 1325) وارد مهاباد شدند، مصطفي بارزاني (مُلّامصطفی) با جمعي از افرادش در امتداد مرز به سوي شوروي عقب نشيني كرد، قاضي محمد و تني چند از همدستانش (ازجمله سيف قاضي و صدر قاضي) دستگير شدند و بعدا پس از محاكمه در دادگاه سيّار نظامي، در23 دي ماه به جرم شورش مسلحانه و تجزيه گوشه اي از كشور محكوم به مرگ و سي ام مارس 1947 (دهم فروردين 1326) در ميدان اصلي شهر مهاباد اعدام شدند. قاضي محمد هنگام اعدام شدن پنجاه ساله بود. برخی از مورّخان قاضی محمد را رئیس وقت کومله و دیگر مورخان از اعضای حزب دمکرات کردستان و قبلا فعال در امور قضایی نوشنه اند. سران آن دسته از عراقي هايي هم كه پس از ورود ارتش به مهاباد به كشور خود بازگشته بودند در آنجا اعدام شدند.
مصطفي بارزاني پس از رفتن به شوروي بيش از يك دهه در اين كشور بود و سپس به ميان طايفه خود در عراق بازگشت. او، سالها بعد پس از درگير شدن مسلحانه با دولت حزب بعث عراق به ايران پناهنده شد و با توافق دولت آمریکا و شاه، مدت ها در كرج سكونت داشت. مصطفي بارزاني پس از انتقال به آمريكا جهت درمان بيماري، در واشنگتن درگذشت و جنازه اش جهت تدفين به خاورميانه انتقال يافت.
سالگرد صدور اعلامیه ایجاد تامین اجتماعی در ایران ـ یادگار مصدق
دوم بهمن 1331 (22 ژانويه 1953) دکتر محمد مصدق رئيس دولت وقت در یک اعلامیه تاریخی، دستور تاسيس فوري سازمان بيمه هاي اجتماعي را در ايران (معادل سوشل سکیوریتی در آمریکا) كه از ابتكارهاي وي به منظور تامين رفاه عمومي و رفع نگرانی در دوران پیری ـ با برخورداری از مزایای بازنشستگی ـ بشمار مي رود صادر كرد. این تشکیلات که در آغاز کار، سازمان بیمه های اجتماعی کارگران (دستمزدبگیران به استثنای کارمندان رسمی دولت که مقررات بازنشستگی جداگانه داشته اند) عنوان داشت بعدا به «تامین اجتماعی» تغییر نام داده شد و این روزها (سال 1392) خبرساز شده و گزارش از ریخت و پاش های متعدد در آن داده شده است. در ایران، کارمندان دولت سازمان بازنشستگی جداگانه دارند.
با اين حساب، بيمه هاي اجتماعي كارگران ايران در سال 1392 شصت و یک ساله شده است. برقراری سوشل سکیوریتی آمریکا (تامین اجتماعی) از ابتکارات اف. دي. روزولت رئیس جمهوری وقت و هلندی تبار این فدراسیون است. فرق «تامین اجتماعی» ایران و کشورهای دیگر دراین است که در آنجا همه کارکنان (صاحب درآمد از کارکردن، نه سود سرمایه و درآمد بدون زحمتکشی) را شامل می شود و پرداخت سهم تأمین اجتماعی از درآمد اجباری است. در آمریکا و کشورهای دیگر بازنشستگی، امری عمومی است و کسانی که به سن معیّن (که قانون تعیین می کند) برسند و حد اقل کارکردن و پرداخت سهم تامین اجتماعی از درآمد ناشی از کار خودرا داشته باشند می توانند بازنشسته شوند. در آمریکا، این حد اقل کارکردن و پرداخت سهم تأمین اجتماعی چهار سال و سنِ بازنشسته شدن فعلا 65 سالگی تمام است. مقررات تامین اجتماعی سبب شده است که مردم دغدغه دوران پیری را نداشته باشند.
هشدار مصدق به تفرقه افكنان داخلي
دوم بهمن ماه سال 1331 دكتر مصدق در يك پيام مهم راديويي، اوضاع حساس ميهن را كه از همه سوي تحت فشار دشمن قرار گرفته بود براي ايرانيان تشريح، و تاكيد كرد كه در اين شرايط، تنها اتفاق ملي است كه مي تواند ايران را در مبارزاتش پيروز گرداند. وي در وطندوستي چند نفري كه در صدد ايجاد تفرقه هستند و از اين طريق آب را به آسياب دشمن مي ريزند ترديد كرد و از آنان خواست كه به «فقر ميهندوستي» در ميان خود پايان دهند، و بدانند كه شهرت و هرچه را كه دارند از همين ميهن به دست آورده اند و بدون ايران «هيچ» خواهند بود.
نوشيروان کيهاني زاده
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه