ارسالها: 2517
#71
Posted: 27 Jan 2013 12:46
ژنرال انگليسي كه به ايران لشكر كشيد براي ما تاريخ نوشت!
پشت جلد دو كتاب ژنرال سايكس تحت عنوان تاريخ ايران و تاريخ افغانستان
ژنرال انگليسي «پرسي سايكس» كه در ظاهر مامور سركوب كردن آلماني هاي مقيم ايران و ايرانيان هوادار آلمان ولي در باطن استقرار نظامي هرچه بيشتر در وطن ما شده بود 27 ژانويه سال 1916 (7 بهمن 1294 هجري خورشيدي) با چند واحد سرباز از هند وارد بندر عباس شد و از آنجا به كرمان رفت و مستقر شد. اين ژنرال انگليسي كه بعدا به خاطر خدماتش به امپراتوري لندن از دولت متبوع خود لقب «سر» گرفت همان است كه تاريخ ايران و تاريخ افغانستان تاليف کرده است (بدون اين كه بر زبان فارسي مسلط باشد و روش تحقيق در تاريخ و يا تاريخنگاري بداند!). اين دو كشور تا قرن 19 داراي تاريخ مشترك بوده اند.
در دهه هاي پس از اشغال نظامي ايران در شهريور 1320 در مدارس تعليمات عالي وطن ما از كتاب هاي «سر پرسي سايكس» به عنوان ماخذ استفاده مي شد!.
Percy Sykes
كتاب «تاريخ افغانستان» تاليف ژنرال سايكس تنها فايده اي را كه دارد اين است كه نشان داده است تا قرن نوزدهم دو كشور تاريخ مشترك دارند و طبق اصل «ماكس وبر» در تعريف ملت مي توان به آن استناد كرد و چون تاريخ (نياكان) فرهنگ و رسوم مشترك است پس اتباع ايران و افغانستان يك ملت با دو دولت هستند كه ترديد هم در آن وجود ندارد. طبق نظر«ماكس وبر» انديشمند آلماني و سايرين يك و يا دو عامل از اين سه نمي تواند برهان مليت باشد و هر سه عامل بايد جمع باشند. حتي «زبان» رايج به تنهايي شاخص مليت نيست. در برخي از نقاط جهان زبان را فاتحان و مهاجمان تحميل كرده اند. زبان بسياري از كشورها مثلا غنا و جامائيكا و ... انگليسي است زيرا كه سالها تحت سلطه دولت انگلستان بودند ولي با انگليسي ها مليت واحدي را تشكيل نمي دهند. مي دانيم كه فاتحان فرانسوي جزاير انگلستان قرنها زبان خود را به انگليسي ها تحميل كرده بودند و زبان انگليسي بعدا به نيروي ناسيوناليسم اين سرزمين احياء شد ولي بسياري از واژه هاي آن ريشه فرانسوي را حفظ كرده اند. پيش از انگليسي ها ناسيوناليسم ايراني زبان فارسي را احياء كرده و ايران را از قلمرو زبان عربي خارج ساخته بود. همزمان با فتح انگلستان توسط فرانسويان تركان سلجوقي هم زبان خود را در شمال غربي ايران ترويج دادند كه به صورت زبان خانگي (غير رسمي) باقي مانده است.
بازگرديم به مطلب ژنرال پرسي سايکس: انگلستان كه با روسيه در پي سازش اوت 1907 سن پترزبورگ ايران را ميان خود قسمت كرده بودند در منطقه نفوذ خود در ايران يك نيروي نطامي تحت عنوان «اس پي آر» تاسيس كرده بود كه افسران انگليسي بر آن فرماندهي داشتند و ژنرال پرسي سايکس مبتکر ايجاد اين نيرو بود.
در دو سال نخست جنگ جهاني اول ايرانيان كه از انگليسي ها به سبب مداخلاتشان در اوضاع ايران خشمگين بودند به تشويق آلماني ها و با كمك آنان در چند مورد به كنسولگري هاي انگلستان و سازمانهاي انگليسي حمله برده بودند و عده اي از ايشان را كشته بودند. همين خشم بود كه ايرانيان را بر آن داشت كه پس از بسته شدن كنسولگري هاي انگليسي به دستور دكتر مصدق آن همه شادي كنند كه كشور به حالت تعطيل در آمده بود و روزي كه پس از براندازي 28 مرداد 1332 قرار شد انگليسي ها باز گردند تظاهرات وسيع ضد دولتي آذر ماه 1332 را به وجود آوردند و از آن پس همه ساله به اين مناسبت در آذر ماه دست به اعتراض مي زنند كه اين قصه غم انگيز فراموش نشود.
نام مولف:نوشیروان کیهانی زاده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
ارسالها: 2517
#72
Posted: 27 Jan 2013 12:54
«برنو» تفنگ ارتش ايران شد
Mauser Brothers
هفتم بهمن ماه 1309 (27 ژانويه 1930) درپي يك بررسي طولاني شاه وقت كه فرمانده كل نيروهاي مسلح بود موافقت كرد كه «ماوزر Mauser» ساخت آلمان پس از يك دوره آزمايش چندساله تفنگ رسمي ارتش ايران شود. اين آزمايش روي ماوزرهاي «وي. زي 24 ـ VZ » يعني ماوزر ساخت سال 1924 صورت گرفت و ستاد ارتش در سال 1934 (1313) به آن نمره قبولي داد. از آن پس ماوزر كه توليد انبوه آن از سال 1898 (110 سال پيش) در «اوبرنادورف» آلمان آغاز شده بود و در طول جنگ جهاني اول به عنوان دقيقترين و خوشدست ترين تفنگ سبك بكار رفته بود جاي تفنگهاي روسي (ناگانت = نوغان) و انگليسي و ... را در ارتش ايران گرفت. اين تفنگ توسط دو برادر آلماني به نام هاي «پتر پل» و «ويلهلم» ماوزر Mauser Brothers براي ارتش آلمان ساخته شده بود. كارخانه ماوزر بعدا شعبه خود را در شهر «برنو» واقع در ايالت موراوياي چك اسلواكي داير كرد و دولت ايران كه مشتري كمپاني «اشكودا» بود ترجيح داد كه تفنگهاي ماوزر ساخت شهر برنو Brno را خريداري كند و از آن پس در ايران نام «برنو» بر تفنگهاي ماوزر گذارده شد كه پنج تير و تك تير بودند. از دهه 1940 ايران خود دست به ساختن برنو زد و آن را در كارخانه هاي تسليحات (معروف به مسلسل سازي واقع در نزديكي دوشان تپه) و در دو نوع ساخت: برنو كوتاه و برنو معمولي. ميان دو جنگ اول و دوم جهاني بيش از يك ميليون ماوزر در آلمان و شهر برنو ساخته شد كه علاوه بر 11 لشكر پياده در ورماخت ارتشهاي ژاپن و روماني هم به آن مجهز شده بودند. از اواخر دهه 1950 (سال 1957) به تدريج تفنگهاي نيمه خودكار آمريكايي «ام ـ 1» M_1 جاي برنو را در ارتش ايران گرفت. تفنگ «ام ـ1» كاليبر 30 در سال 1938 توسط مهندسي به نام «جان گارند John Garand» ساخته شده بود و ارتش آمريكا از آنها در جنگ جهاني دوم و جنگ كره استفاده كرده بود. ارتش آمريكا تا دهه 1960 به تدريج تفنگها «ام ـ 14» و بعدا «ام ـ 16» را در واحدهاي خود جانشين «ام ـ 1» كرده بود. از دهه 1970 ارتش ايران به وارد كردن تفنگHeckler&Koch G_3 هكلر و كخ (ژ ـ 3) و بعدا كالاشنيكوف Kalashnikov دست زد و .... اينك از برنو به علت زيبايي به عنوان تفنگ تشريفاتي استفاده مي شود. پس از خيانت شهريور 1320 (آگوست 1941) و مرخص شدن سربازان پادگانها بسياري از برنوهاي ارتش به دست افراد ايل ها و عشاير و نيز راهزنان افتاد كه سالها باعث ناامني كشور بود.
نام مولف:نوشیروان کیهانی زاده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
ارسالها: 2517
#73
Posted: 27 Jan 2013 12:58
پيشنهاد لغو قرارداد نفت که انگستان به ايران تحميل كرده بود
عباس اسکندري
عباس اسكندري نماينده مجلس شوراي ملي (از حزب توده) در پي نطقهايي كه در چند جلسه پياپي مجلس ايراد شده و دكتر مصدق آغازگر آنها بود در جلسه هفتم بهمن سال 1327 (مصادف با 27 ژانويه 1949 ) اكيدا خواستار لغو قرارداد نفت و بر چيده شدن بانك انگلستان در تهران معروف به بانك شاهي (بعدا شاهنشاهي) شد.
وي ضمن اشاره به يكايك آسيب هايي كه ايران از دوران سلطنت فتحعليشاه قاجار از مداخلات انگليسي ها در امور خود ديده بود تني چند از نمايندگان مجلس از جمله سيد حسن تقي زاده را در اين زمينه متهم كرد كه هنوز هم (باوجود بيدار شدن ملت) به جانبداري از سياست هاي لندن ادامه مي دهند.
متعاقب همين جلسات مجلس بود كه دانشجويان كلاسهاي درس دانشگاه تهران را تعطيل و به خيابانها ريختند. اين صداهاي اعتراض ديگر خاموش نشد تا به نتيجه رسيد.
پانزدهم بهمن ماه همين سال (1327) در مراسم سالروز دانشگاه تهران که در محوطه دانشکده حقوق اين دانشگاه برگزار شده بود به سوي شاه تيراندازي شد. شب همان روز حزب توده ايران متهم به شرکت در اين توطئه شد شوراي وزيران غيرقانوني شدن فعاليت اين حزب را تصويب کرد و بعدا لايحه مربوط به پارلمان داده شد. اين تيراندازي همچنين بهانه قرارگرفت تا شاه اختيارات خود را افزايش و مداخله درامور دولت را گسترش دهد.
نام مولف:نوشیروان کیهانی زاده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
ارسالها: 2517
#74
Posted: 28 Jan 2013 13:46
ادعاي عُمان نسبت به قشم به تحريك لندن و ...
«سعيد بن احمد» فرزند سلطان و ولیعهد وقت منطقه عُمان (عمان و مسقط) با سوء استفاده از خروج امير كبير از صحنه حكومتي ايران و به تحريك و پشتيباني انگليسي ها در ژانويه 1854 مدعي جزيره قشم و نواحي اطراف آن (واقع در تنگه هرمز) شد!. در این میان دولت لندن را که نقشه خارج ساختن غرب افغانستان امروز از حاکمیت هزاران ساله دولت ایران به سر افتاده بود سیاست دگر آمد و سعید بن احمد ساکت شد. دولت لندن که نمی خواست ایرانیان با ادامه ادعای مقام عُمانی تحریک و آماده شوند دو سال بعد ـ از تهران خواست که از هرات خارج شود و چون پاسخ موافق نشنید در نوامبر 1856 اعلان جنگ داد و در پی خرمشهر و خارگ در ژانویه 1857 بوشهررا متصرف و ... و آن دو سال ـ فاصله ادعای عُمان و اخطار لندن به خروج از هرات ـ کافی بود که لندن با مسکو به سازش برسد و دست روسها برای تصرف آسیای میانه تا آمودريا (رود جيحون) بازگذارده شود به این شرط که برسر غرب افغانستان از تهران حمایت نکنند.
از زمان ورود نظامی انگليسي ها به خليج فارس در اوایل قرن هفدهم اين دولت هرگاه كه اقتداري از دولت ايران مشاهده مي كرد و يا اينكه امتيازي مي خواست اعراب خليج فارس را عليه تهران برمي انگيخت. در دهه دوم سلطنت رضاشاه پهلوی که با کمک موسولینی به اشاره هیتلر دارای نیروی دریایی موثر شده بود لندن حالت تدافعی به خود گرفته بود زیراکه ناوگان تازه ایران چند پایگاه آن را گلوله باران و متصرف شده بود ـ همان ناوگانی که در شهریور 1320 به دست انگلیسی ها نابود شد. اوایل دهه 1970 و تقریبا همزمان با اعلام خروج نظامی انگلستان از شرق سوئز ایران که طبق پیمان 1959 متحد تنگاتنگ آمریکا بود سه جزیره از جزایر اشغال شده خودرا با توسل به زور پس گرفت. اینک وضعیت چیز دیگری است آمریکا در منطقه خلیج فارس استقرار نظامی دارد با عراق و افغانستان پیمان استراتژیک مشترک امضاء کرده با جمهوری های آذربایجان و ترکمنستان دوستی دارد و اعراب منطقه ثروتمند شده و جنگ افزاری به نام «پول» در دست دارند.
نام مولف:نوشیروان کیهانی زاده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
ارسالها: 2517
#75
Posted: 28 Jan 2013 13:56
مصدق ملی شدن شیلات دریای مازندران را شخصا به سفير شوروي اعلام کرد و حمايت حزب توده را از دست داد و ...
مصدق و سادچيکوف
هشتم بهمن 1331 (28 ژانويه 1953) دكتر مصدق رئیس دولت وقت سادچيكوف سفير شوروي در تهران را به دفتر خود فراخواند و با برخوردي بسيار دوستانه به او اطلاع داد كه از دو روز دیگر شيلات درياي مازندران در دست ايرانيان قرار خواهد گرفت و شوروي ديگر دستي در آن نخواهد داشت و خواسته است شخصا و حضورا اين مطلب را به وي بگويد تا به مسکو منعكس كند که قطعا آن دولت (شوروي) در جريان قرار داشته است.
دکتر مصدق در اين ديدار به سادچيکوف گفت که اين اقدام نبايد باعث دلخوري دولت شوروي شود. ما ديگر قرارنداريم که منابع خود را در اختيار ديگران بگذاريم و آنان را كارگزار خود قرار دهيم. فروش توليدات مازاد بر مصرف داخلي به خارجيان نه تنها مانعي نخواهد داشت بلكه بر پايه بهاي عادلانه بين المللي و حفظ منافع ملي تشويق هم خواهد شد.
قبلا وزارت امورخارجه ايران به دولت شوروي اعلام کرده بود که ايران مايل نيست قرارداد شيلات (صيد ماهي در درياي مازندران) را تمديد كند زيرا كه سياست ايران بر اين مدار قرار گرفته است كه بهره برداري از منابع ملي خود را به خارجي نسپارد. به اين ترتيب شيلات ايران نيز از دست خارجي بيرون آمد.
به نوشته برخي از مورخان حزب توده ـ پيرو سياست هاي شوروي ـ که با اين عمل مصدق موافق نبود از آن پس و به تدريج (به گونه اي نامحسوس) از حمايت از دولت مصدق دست کشيد و با آن سازمان وسيع و گروه نظامي در جريان کودتاي 28 امُرداد 1332 سکوت کرد. اين سکوت باعث نشد که بعدا سرکوب نشود و دهها تن از اعضاي سازمان نظامي آن اعدام نشوند. اين مورخان احتمال مي دهند که لندن و واشنگتن قبلا توافق دولت وقت مسکورا به برکنارکردن دولت مصدق جلب کرده بودند و حزب توده در جريان کودتاي 28 امرداد، به اشاره مقامات شوروي مداخله نکرده بود. حزب توده در زمان تاسيس در مهرماه 1320 ماهيت ملي ـ سوسياليستي داشت که از اواخر دهه 1940 حرف شنو مسکو شد. اين مورخان نوشته اند که حزب توده در جريان انقلاب 1978 ـ 1879 ايران نيز به اشاره دولت وقت مسکو در آن فعالانه شرکت کرد و احتمالا در اين زمينه سازش قبلي ميان قدرتهاي غرب که مايل به ادامه سلطنت شاه به آن صورت نبودند و مسکو صورت گرفته بود. اين مورخان نوشته اند که افسران عضو حزب توده تمايلات ملي گرايي داشتند و شاه در اعدام آنان عجله! کرده بود.
نام مولف:نوشیروان کیهانی زاده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
ارسالها: 2517
#76
Posted: 28 Jan 2013 14:04
انتقاد تند و علنی شاه از «کارتر» ـ شاه «کارتر» را مسئول ناآرامي هاي ايران و ... اعلام کرد
مجله تايم در آخرين شماره ژانويه 1979 (بهمن 1357) خود نوشت: شاه كه تهران را ترک گفته و در مصر بسر مي برد گفته است كارتر (رئيس جمهور وقت آمريكا) بود كه به او اشاره كرد اگر در برابر تظاهركنندگان و اعتصابات شدت عمل نشان دهد نمي تواند روي حمايت آمريكا حساب كند. شاه افزوده بود مخالفان او كه متوجه اين قضيه شده بودند بر شدت مخالفت و تظاهرات خياباني و اعتصابات افزودند و اكثريت ساكت و بي تفاوت جامعه را هم به حركت درآوردند و امور کشور فلج شد. به نوشته تايم شاه گفته بود: كارتر تصور مي كند (مي كرد) كه ديگر نيازي نيست كه ايران ژاندارم خليج فارس باشد و اين كار را ناوگان آمريكا بدون واسطه (بدون ايران) هم مي تواند انجام دهد. به علاوه کارتر گمان می کند (می کرد) که شاه تنها یک نفر است و با رفتن او ایران متحد آمریکا باقی خواهد ماند و سد گسترش نفوذ مسکو در آسیای غربی و جنوبي نخواهد شکست. آینده ثابت خواهد کرد که چنین نخواهد بود. [تظاهرات منجر به انقلاب در پی انتشار نامه ساختگی احمد رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات در نهم ژانویه 1978 آغاز شده بود و يک سال طول کشيده بود.].
شاه در مصاحبه دیگری کارتررا فاقد تفکر سیاسی و احاطه بر رویدادهای تاریخ حتی تاریخ قرون 19 و 20 خوانده و گفته بود سیاست کارتر به دلیل بی اطلاعی از گذشته ملل تفاوت فرهنگها روانشناسی و رفتار آنها و ضعف تحلیل اوضاع جاري جهان و پیش بینی آینده تحت تاثیر تلقین و نفوذ اطرافیان خود بویژه برژینسکی ضد روس برای آمریکا در دراز مدت مشکلات متعدد خواهد آفرید که رفع آنها نیاز به هزینه کردن صدها میلیارد دلار و حتی تحمل تلفات دارد.
در پاسخ به این پرسش که چرا یک شاه باید به توصیه رئیس دولت دیگر عمل کند و وطن را در لحظات حساس ترک گويد گفته بود ترسیدم ایران منزوی و ایزوله شود و هر آنچه را که به دست آورده بودیم از دست بدهیم.
شاه پس از ترك ايران يك بار هم گفته بود كه كارتر مذاكرات محرمانه سران غرب در «گوادالوپ» را كه قرار بود درباره چين و شوروي باشد به بحث درباره ناآرامي هاي ايران تبديل كرده بود و نظر موافق شركت كنندگان را به رفتن او! از ايران جلب كرده بود. شاه گفته بود كه اين اطلاعات را از منابع نزديك به صدراعظم آلمان كه در مذاكرات گوادالوپ شركت كرده بود و نظر ديگري داشت به دست آورده بود و در اين جلسات ژيسكار دستن رئيس جمهور فرانسه از نظر كارتر حمايت كرده بود زيرا كه فرانسه به ايران بدهكار بود و مي خواست كه به صورتي اين پول را پس ندهد. دولت لندن هم از زماني که او ديگر ديکته هاي آن دولت را نمي نوشت کمر به دشمني با او بسته بود.
اصحاب نظر در تفسیر اظهارات شاه به مجله تايم که اواخر ژانويه 1979 انتشار يافته بود گفته بودند که اعتراف شاه به اینکه حرف شنو انگلستان و آمریکا بود «تاریخ» اورا بهتر نکرده است. به باور اين مفسران، «تاريخ» كه اين اعترافات ديرهنگام شاه را ثبت خواهد کرد آنها را دليل ديگري بر وابسته بودن و عدم استقلال او ـ دست کم تا آغاز دهه 1970 ـ بشمار خواهدآورد. شاه كه سلطنت و هم حكومت مي كرد بايد فردي مستقل بود و بر پايه منافع كشور و خواست ملت عمل مي كرد و بر سر اين دو اصل معامله نمي كرد و آنها را وجه المصالحه «ماندن خود» قرار نمي داد. مقامي كه «آريامهر» خطاب مي شد نبايد از بيگانه حرف شنوي مي داشت و ....
کارتر پس ازانتخاب شدن به رياست جمهوري آمريکا ضمن سفر خود به گرد جهان از تهران هم ديدن کرد و درجريان ضيافت شاه (عکس بالا) ايران را جزيره آرامش ناميد! ـ عکس نشان مي دهد که کارتر در سر، انديشه دگر داشت
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
ارسالها: 2517
#77
Posted: 29 Jan 2013 15:23
زماني كه تهران چهره ديپلماتيك تازه به خود گرفت ـ نظام کمونيستي روسيه و جرأت يافتن دولت ايران
درچنين روزهايي در سال 1296 هجري شمسي (ژانويه 1919 ميلادي ) با ورود نخستين نماينده دولت بلشويكي روسيه تهران كه دهها سال اسير بازيهاي انگلستان و روسيه بود و گاهي اوقات نمي دانست به ساز كدام يك برقصد چهره ديپلماتيك تازه اي به خود گرفته بود زيراکه مسكو قبلا از همه دعاوي روسيه درقبال ايران و امتيازاتي كه به دست آورده بود و حتي پولي را كه به دولت قاجاريه قرض داده بود صرف نظر كرده بود.
«براوين» نماينده ديپلماتيك دولت بلشويكي روسيه هشتم بهمن وارد تهران شده بود. ورود وي به دولت وقت ايران اين جرات را داده بود كه در همين ماه رسما از انگلستان بخواهد كه به نوبه خود همانند روسيه از دعاوي و امتيازاتش صرفنطر كند موافقتنامه سال 1907 سن پترزبورگ (تقسيم ايران به دو منطقه نفوذ) را لغو و نيروي «اس پي آر» را كه طبق نقشه ژنرال پرسي سايكس به وجود آمده و تابع انگلستان بود منحل و يا به ارتش ايران منتقل کند.
پاره اي از نويسندگان فشار و تهديد مسلحانه چند افسر ايراني را در همين ماه به پاي تغيير فرمانده روس پادگان باغشاه كه احتمال داده مي شد متمايل به دولت تازه مسكو باشد به حساب انگليسي ها و واكنش آنها به تحولات تهران نوشته اند.
واكنش هاي دولت لندن تا كودتاي سال 1299 و تغيير دولت ادامه داشت. ديدار و مذاكرات دهم بهمن سال 1299 ژنرال آيرونسايد كه سالها بعد يك قهرمان ملي انگلستان شد با ژنرال رضا خان پهلوي فرمانده تيپ قزاق و متعاقب آن حركت تيپ از قزوين به سمت تهران و انجام كودتا بزرگترين ورق همين بازي بود.
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
ارسالها: 2517
#78
Posted: 29 Jan 2013 21:44
دومين موج دستگيري پيروان خط مصدق؛ هشت سال پس از براندازي 28 امُرداد
دستگيري هواداران دكتر مصدق و پيروان خط او در پي يك رشته اجتماعات و تظاهرات وسيع و بعضا خونين در تهران كه از نخستين روز بهمن 1340 (21 ژانويه 1962) آغاز شده بود تا دهم بهمن ادامه داشت و بيش از 200 تن از جمله وزيران و همكاران نزديك رهبر پيشين ملت بازداشت شدند.
موج دستگيري ها با بازداشت دکتر مهدي آذر دکتر سنجابي و دکتر غلامحسين صديقي آغاز شده بود. درپي آن مهندس داريوش فروهر مهندس زيرك زاده مهندس حسيبي دکتر شاپور بختيار دكتر امير علايي مسعود حجازي و مهندس خنجي زنداني شدند و متعاقب اين گروه دويست تن دگر.
پيروان خط مصدق از زمان برچيده شدن فرمانداري نظامي در تهران و در فاصله فعال شدن دستگاه تازه تاسيس «ساواك» دوباره فعال شده بودند به گونه اي كه توانسته بودند يك اجتماع تقريبا دويست هزارنفري در ميدان جلاليه تهران (پارك لاله فعلي) برپادارند و از شاه و دولت وقت كه آن را دست نشانده خارجي مي دانستند صريحا انتقاد كنند. پس از تظاهرات هزاران نفري معلمان تهران در بهار 1340 (1961) و نخست وزير شدن دکتر علي اميني و اعلام برنامه اصلاحات برپايي اجتماعات مشکلات قبلي را نداشت.
شاه در نيمه دوم سال انقلاب (سال 1357 هجري خورشيدي) از شماري از همين بازداشتي هاي بهمن 1340 ازجمله دکتر صديقي و دکتر بختيار خواسته بود که نخست وزير شوند و مسئله را حل کنند که دکتر بختيار درخواست شاه را پذيرفت ولي نتيجه نداد.
از راست به چپ : بختيار صديقي فروهر حسيبي و سنجابي
دکتر اميرعلايي (سمت راست) و دکتر مهدي آذر
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
ارسالها: 2517
#79
Posted: 30 Jan 2013 14:37
سالروز درگذشت دكتر اراني از پايه گذاران احزاب كمونيستي ايران که گفته شده است به اشاره دولت وقت اورا در زندان کشته بودند
Taghi Arani
دكتر تقي اراني Dr. Arani كه از او به عنوان يکي از پدران احزاب مارکسیستی ايران نام مي برند دهم بهمن 1318 هجري (30 ژانويه 1940) در 36 سالگي در زندان تهران درگذشت و اعلام شد كه مرگ او از بيماري تيفوس بوده است. در برخي نوشته ها 14 بهمن را روز درگذشت او نوشته اند.
تقي 13 شهريور 1282 هجري خورشيدي (سپتامبر 1903 ودر آن سال مصادف با چهارم اين ماه) در تبريز به دنيا آمده بود و پدرش که کارمند دولت بود چهار سال بعد به تهران منتقل شد. تقي اراني دوران دبستان و دبيرستان را در تهران گذرانيد حتي در اين شهر چندماهي هم به تحصيل طب پرداخت که به آلمان رفت و در شهر برلين به تحصيلات خود در رشته هاي مختلف از فيزيک تا شيمي و صنعت ادامه داد و در علم شيمي دکترا گرفت. با وجود اين وي به کار قلم علاقه بيشتري داشت و در طول اقامت در برلين که زائد بر شش سال بود در نشريات پارسي منتشره در اروپا مطلب مي نوشت ازجمله در«آزادي شرق» و «ايرانشهر».
دکتر اراني با توجه خاصي که به فلسفه ادبيات شرقشناسي و منطق داشت در برلين با چند استاد شرقشناسي آشنا شد که کمک کردند مدرس دانشگاه اين شهر شود. در آن زمان شهر برلين يک کانوني بزرگ براي فعاليت هاي سوسياليستي و بحث و تبليع براي شاخه هاي متعدد اين فرضيه داغ بود که اراني هم فعالانه در آنها شرکت مي جست.
اراني با همين افکار به ايران بازگشت و [به قول آشنايانش] در اينجا بهترين راه خدمت به مردم را روزنامه نگاري يافت تا پرداختن به شيمي و فيزيک و پس از مدتي «مجله دنيا» را راه اندازي کرد و به آموزش عموي و طرح انديشه ها و ... پرداخت که دولت وقت از اين روش راضي نبود. اراني سپس با همفکرانش درصدد احياء جمعيت کمونيستي افتاد که دولت پس از تصويب قانون ضد مرام اشترکي ادامه فعاليت آن را ممنوع و غير قانوني کرده بود. همين تلاش که در آن 53 تن فعالانه تر شرکت داشتند دولت وقت را متوجه قضيه ساخت و در ارديبهشت 1316 (بهار 1937 ميلادي) کار دستگيري و بازداشت آنان را آغاز کرد. در آن زمان دولت وقت گرايش به دولت حزب نازي (حزب ناسيونال سوسياليست به رهبري هيتلر) را آغاز کرده بود و اين دولت ميانه خوبي با کمونيسم نداشت.
عکس ديگري از Dr. Arani
دکتر اراني که درجریان دستگیری 53 چپگرا بازداشت شده بود در جلسه محاکمه اش [که طبق برخي گزارش ها شش ساعت طول کشيده بود] نه تنها کوتاه نيامده بود بلکه مطالبي گفته بود که شاه وقت را خشمگين ساخته بود. محاکمه اين 53 تن نزديک يک سال و چند ماه پس از دستگيري آنان انجام شده بود. قبلا مديران زندان گزارش کرده بودند که تقي اراني در زندان هم به آموزش مرام کمونيستي به ديگران ادامه مي دهد. بالاخره اراني به جرم ترويج مرام اشتراكي (مزدكيسم ـ ماركسيسم) و تبليغ براندازي سلطنت (حكومت غير انتخابي و موروثي) به ده سال زندان محكوم شد. پس از تعيين مجازات طولي نکشيد که خبردادند دکتر تقي اراني درگذشته است. در آن زمان در گوشه و کنار شنيده مي شد که مخالفان سياسي دولت و دگرانديشان را در زندان و عمدتا با تزريق آمپول هوا مي کشند و بنابراين در افواه پيچيد که اراني هم ممکن است به همين ترتيب کشته شده باشد که مقامات وقت گفتند که از بيماري تيفوس درگذشته است!.
پس از اشغال نظامي ايران از سوي نيروهاي نظامي روسيه و انگلستان در شهريور 1320 (آگوست 1941) و آزادشدن فعاليت احزاب و نشر جرايد و نيز انتشار هرگونه مطلب در نشريات ادعاي کشته شدن دکتر اراني در زندان علني تر و از اخبار روز شد. مطبوعات چپگرا نوشته بودند كه چون دكتر اراني حاضر به ترك عقيده خود و نيز متوقف ساختن انتقاد از دولت نشده بود اورا در زندان کشتند و اين پرونده سالها بازبود و رسيدگي مي شد.
موسسان حزب توده که از مهرماه 1320 هجري خورشيدي به فعاليت پرداخت در آغاز کار طيفي از سوسيال دمکراتها سوسياليست ها مارکسيست ها و حتي ناسيوناليستها بودند که بعدا مارکسيستهاي هوادار شوروي قدرت را در اين حزب به دست گرفتند و .... شنيده نشده است که دکتر اراني در طول فعاليت خود از رهبري حزب کمونيست شوروي بر ساير احزاب و گروههاي کمونيستي سخني به ميان آورده باشد.
نام مولف:نوشیروان کیهانی زاده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
ارسالها: 2517
#80
Posted: 30 Jan 2013 14:45
ديدار ژنرال آيرونسايد با ژنرال رضاخان پهلوي و تشويق او به كودتا ـ آيرونسايد در يک نگاه
ژنرال رضاخان پهلوي
سيد ضياء طباطبايي
دهم بهمن سال 1299 هجری (30 ژانويه 1921) و در جریان بحران کابینه ژنرال ادموند آيرونسايد Edmund Ironside فرمانده نيروهاي انگليسي در ايران با ژنرال رضاخان پهلوي فرمانده تيپ قزاق مستقر در قزوین ملاقات و به نوشته بيشتر مورخان اورا تشويق به كودتا كرد. طبق همين نوشته ها در اين ملاقات به ژنرال رضاخان گفته شده بود كه قرار است سيد ضياء طباطبائي يزدي كه از كسوت روحانيت خارج شده بود پس از كودتا رئيس الوزراء شود و فعلا تغيير رژيم و برکناري شاه مطرح نيست.
درپی این ملاقات تماس مستقیم سید ضیاء با ژنرال رضاخان برقرار شد و 29 بهمن كه يگان هاي تيپ قزاق به حومه تهران رسيدند و فرستادگان احمدشاه را كه براي مذاكره رفته بودند بازداشت كردند سيد ضياء به نيروي قزاق پيوست و گفته شده است كه برابر سه ماه مواجبشان را به آنان پرداخت كرد. اگر اين خبر درست باشد منبع پول قطعا خود او نبوده است زيرا كه چنين پولي را از خود نداشت. نيروي قزاق سوم اسفند 1299 تهران را متصرف کردند.
از مهر همان سال 1299 (13 اکتبر 1920) که ژنرال آيرونسايد براي فرماندهي نظاميان تحت فرمان دولت انگلستان در ايران! وارد تهران شد بررسي و مطالعه براي انجام كودتا و ... آغاز شده بود.
آيرونسايد (متولد ششم ماه مي 1880 و متوفي در 22 سپتامبر 1959) قبلا در جنگ با بوئرها در افريقاي جنوبي شرکت کرده و مدتي نيز به عنوان يک افسر اطلاعاتي مراقب فعاليت هاي آلمان در جنوب غربي آفريقا بود. وي در جريان جنگ جهاني اول نخست فرمانده يکان چهارم کانادايي و سپس فرمانده يک تيپ انگليسي بود. آيرونسايد در سال 1919 ماموريت يافته بود تا در جريان جنگ داخلي روسيه در جنوب اين کشور به نيروهاي ضد انقلاب (معروف به سفيدها) کمک کند و سپس در جريان فروپاشي امپراتوري عثماني مانع مداخله نيروهاي دو کشور شرقي بالکان در مسئله شود. وي اواخر آگوست 1920 و پس از انجام آن ماموريت به فرماندهي نيروها و نظاميان عامل انگلستان در ايران منصوب و در اکتبر همان سال وارد تهران شد. ماموريت او در ايران مانع شدن از رخنه بلشويک ها به اين کشور به هر ترتيب بود (و ازجمله روي کار آوردن يک نظامي قدرتمند حتي با انجام يک کودتا)
آيرنسايد پس از انجام آن ماموريت به شرکت در مذاکرات مربوط به مستعمرات انگلستان به قاهره دعوت شد. در اينجا چرچيل از او خواست که به بغداد برود و راه حلي براي مسائل در شرف وقوع عراق که با کشور شدنش احتمال اختلافات نژادي ـ مذهبي مي رفت بيابد که در جريان بازگشت به ايران جهت دادن اندرز به افسران خود و از آنجا رفتن به بغداد هواپيماي او فرود توام با سقوط کرد و شديدا مجروح شد که ماه ها در بيمارستان بستري بود.
آيرونسايد پس از درمان در انگلستان به فرماندهي دانشکده ستاد منصوب و در سال 1937 فرماندار جبل الطارق شد. وي در جريان جنگ جهاني دوم مدتي رئيس ستاد بود. او مدتي نيز در جبهه فرانسه فعال بود. آيرونسايد قبلا پيشنهاد کرده بود که قبل از اقدام هيتلر به لشکرکشي به اسکانديناوي انگلستان اين منطقه را تصرف کند که مورد توجه قرار نگرفت که بعدا اين بي اعتنايي به پيشنهاد آيرونساند يک اشتباه بشمار آمده است. آيرونسايد با درجه فيلد مارشالي و لقب بارون Baron بازنشسته شد و به نوشتن خاطرات و تا پايان عمر به دادن اندرز استراتزيک سرگرم بود.
Gen. Edmund Ironside
نام مولف نوشیروان کیهانی زاده
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7