انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
ایران
  
صفحه  صفحه 4 از 10:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  پسین »

تصرف وحشیانه سرزمین ایران به دست اعراب


مرد

 
جنگ قادسیه

     
  
مرد

 
جنگ جلولا

فرتور نبرد قادسیه

screen capture windows 7

جنگ جلولا شدیدترین جنگ میان امپراتوری ساسانی و خلافت راشدین بود که درماه اوریل 637 میلادی و پس از گشایش تیسپون پایتخت ساسانیان روی داد. فرجام این جنگ پیروزی اعراب و کشته شدن سردار ایران مهران رازی از خاندان مهران بود. پس از این نبرد اعراب هفت ماه منطقه جلولا را محاصره کردند تا توانستند این منطقه استراتژیک که راه ورود به فلات ایران بود را فتح کنند.

پس از جنگ تیسفون و سقوط پایتخت ساسانیان، یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی تیسفون را ترک گفته رهسپار حلوان که شهر کوچکی در نزدیک خانقین کنونی بود، شد تا مقدمات اعزام نیرویی را فراهم آورد. بعد از چندی به سعد بن ابی وقاص خبر رسید که یزدگرد سوم در حلوان قشونی جمع کرده، در صدد جنگ‌است. سعد کسی نزد عمر فرستاد تا از وی دربارهٔ تعقیب یزدگرد اجازت کند. عمر در پاسخ دستور داد خود سعد در مدائن بماند ولی هاشم ابن عتیبه با دوازده هزار نفر تن از سپاهیان را بدانجا بفرستد.

خره‌زاد فرخزاد که در این زمان سپهسالار ایران بود چون از تیسفون بیرون آمد به جلولا که رسید به راهنمایی از سرداران دیگر در صدد برآمد پیش از آنکه لشکرش پراکنده شوند و هر یک بجایی بروند، یکبار دیگر پیش از یورش عرب درایستد و در دفع بلای آنها تلاشی بکار برد. در زمانی که یزدگرد در حلوان بود فرخزاد نامه‌ای به او نوشت و از او مال و لشکر کمکی خواست. یزدگرد پول و سپاه برای وی فرستاد و حتی از اصفهان نیز ارتشی به یاری وی آمد. بموجب یک روایت دیگر مهران رازی بود که در این جنگ فرماندهی داشت. ایرانیان در جلولا خندق کندند و آمادهٔ جنگ شدند.

سعد نیز به دستور خلیفه عمر با سپاهش عازم حلوان بود که در سر راه خود در جلولا با نیروهای ایران روبرو شدند. جنگ سختی روی داد و ایرانیان شکست خوردند. گروه بسیاری از ایرانیان و از جمله مهران رازی کشته شدند و گروهی نیز روی به گریزنهادند. گریختگان را اعراب تا حلوان و قصر شیرین دنبال کردند.
پس از جنگ اعراب وارد حلوان شده دست به یغما گشودند و اموال و نفایس هنگفتی را به غارت بردند. بموجب نوشتهٔ مورخان سهم هر یک از سپاهیان از غنائم بدست آمده، 30 هزار درهم بود.کثرت اسیران، خاصه زنان و دختران چندان بود که گویند وجود اسیران جلولا برای عمر مایهٔ نگرانی گشت و مکرر می‌گفت «از فرزندان این زنان که در جلولا اسیر شده‌اند به خدا پناه می‌برم.»

فرتور به کنیزی گرفتن زنان ایرانی و غنائم، فروش آنها

upload image online free

بعد از این فتح سعد بن ابی وقاص می‌خواست یزدگرد را تعقیب کند ولیکن عمر به او نوشت که «میانرودان برای اعراب کافی است و کاش مابین میانرودان و ممالک آنطرف کوه‌ها (مقصود کوه‌های زاگرس است.) سدی بود که نه ایرانی‌ها می‌توانستند از آن بگذرند و نه اعراب.» بنابراین در سال ۱۶ هجری یا ۶۳۷ میلادی، سعد به تسخیر شهرهای دیگر میانرودان پرداخت و کاملاً موفق شد.
     
  ویرایش شده توسط: nisha2552   
مرد

 
جنگ شوشتر و تسخیر خوزستان

جنگ شوشتر به یکی از رشته جنگ‌های حملهٔ عرب‌ها به ایران که در سال ۱۷ هجری بین ایرانیان و عرب‌ها در شوشتر به وقوع پیوسته است، اشاره دارد.

بعد از جنگ قادسیه و جنگ مداین، شهر تیسفون که تا آن زمان پایتخت ایران بشمار می‌آمد، مقر سپاه عرب‌ها گشت.

فرتور غارت کاخ تیسفون

image hosting

چنانکه گویند عمر خلیفهٔ دوم، از جنگ با ایرانیان اندیشناک بود و در دو مورد اظهار داشت «مایلم بین ما وایرانیان کوهی از آتش باشد که نه دست ما به آنها رسد، ونه دست ایشان بر ما.» لیکن نه ایرانیان که در عراق سواد بلاد مهم و آباد خویش را از دست داده بودند راضی به وضع موجود می‌شدند و نه سرداران عرب که بوی غنیمت آنها را بیخود کرده بود، قانع به سواد می‌بودند.

تا انتهای سال ۱۶ هجری قمری تسلط عرب از نینوا تا حدود شوشتر رسید. هرمزان که گویند خویشاوند یزدگرد سوم و رییس یکی از هفت خاندان ممتاز ساسانی بود، پس از جنگ قادسیه بجانب اهواز حوزهٔ فرمانروایی خویش شتافت و وجودش برای عرب‌ها بصره مایهٔ نگرانی بود. در واقع یزدگرد و هرمزدان بصره را که ظاهراً قوای کافی برای مقاومت نداشت، برای حمله به عرب‌ها نقطهٔ مناسبی پنداشته بودند. لیکن عرب‌ها در این حدود نیز حمله های هرمزدان را دفع کردند. در ۱۷ هجری قمری هرمزان در دو جنگ شکست خورده، مجبور گردید شهر اهواز و یک قسمت از زمین‌های خوزستان را از دست بدهد و عاقبت در شوشتر هرمزان به تعبیهٔ کار پرداخت. حصار آنجا را عمارت کرد و در قلعه لشکر و ذخیرهٔ بسیار گرد آورد.

در جنگ شوشتر فرماندهٔ لشکر ایرانیان، هرمزان و لشکر عرب‌ها ابوموسی اشعری بود. عرب‌ها در چند مرحله جنگیدن موفق شدند شوشتر را (احتمالاً در سال ۲۰هجری) فتح کنند. ابتدا در خارج از شوشتر به موانع مصنوعی که ایرانیان کار گذاشته بودند برخوردند. سپس در یک جنگ نفس گیر در خارج از شوشتر دو طرف کاری از پیش نبردند و ایرانیان به داخل شهر برگشتند و عرب‌ها مدت‌ها پشت حصار شهر به محاصره شهر پرداختند. در نهایت پیرمردی ایرانی از راه مخفی به بیرون شهر رفته و در قبال امان یافتن برای خود و خانواده، راه‌های ورود و حمله به شهر را به لشکر عرب‌ها نشان داد. بسبب این خیانت شوشتر به دست عرب‌ها افتاد.

فاتحان به شهر درآمدند و شمشیر در مردم نهادند و عدهٔ بسیاری از مردم را بقتل آوردند. با ورود عرب ها به اینسوی حصارهای شهر، هرمزان به داخل قلعه‌ای در درون شهر عقب‌نشینی می‌کند و پس از مدتی مقاومت، هرمزان با شرط امان یافتن، تسلیم می‌شود. ابوموسی هم پذیرفت که او را نکشد و به مدینه نزد خلیفهٔ دوم عمر فرستاد. در مدینه چنانکه مشهورست هرمزان بحیله از کشته شدن نجات یافت و اسلام پذیرفت.

پس از واقعهٔ کشته شدن خلیفهٔ دوم عمر، هرمزان به تهمت آن که در قتل عمر دست داشته‌است، به دست عبیدالله پسر عمر کشته شد. با اسارت و شکست هرمزان، نوبت فتح شوش و شهر جندی شاپور رسید. شوش با جنگ و جندی شاپور به صلح گشوده شد و بدینگونه خوزستان بدست مسلمین بصره افتاد و پس از چندی فارس نیز جولانگاه عرب‌ها شد.
     
  ویرایش شده توسط: nisha2552   
مرد

 
بـخـوانـیـد بـبـیـنـیـد اسـلـام بـا چـه مــعـنــویـتـی وارد ایــران شـد!!؟


posted image

در انبار(شهری در عراق امروزی که انبار آذوقه کشور ایران بود)
ابن‌اثیر در البدایه و النهایه می‌گوید: پس از سقوط شهر انبار؛ خالد تیراندازان را فراخواند و دستور تیراندازی به سوی چشم‌های مردم داد؛ نخستین تیر را خود انداخت و سپس هزاران چشم را کور کردند تا آن جنگ "ذات العیون" نام گرفت.

در گـرگــان:
شهر را ماه‌ها محاصره کردند؛ آنگاه چندی از درون شهر با تازیان گفتگو کردند و از سردار اسلام قول گرفتند که دروازه را می‌گشاییم؛ولی کشتار نکنید! فرمانده تازیان گفت: «یک نفر را نمی‌کشم»؛ دروازه را گشودند و سردار اسلام همه را کشت به جز یک نفر.منبع (الکامل‌فی‌التاریخ،ابن‌الأثیر،ج۳،ص۱۱۰)

در حیــره:
به گفته طبری : در میان راه به حیره دهستان های بساری برای ایجاد رعب و و حشت به آتش کشیده شد(به باور مسلمانان پیروزی در ترسناک بودن بود=النصر به‌رُّعب) در حیره چون توان مقابله نبود؛ افسر شهر با زنجیری خود و هزاران نفر از سربازانش را بست.طبری مینویسد خالد پس از کشتن سربازان، زنجیر که وزن آن به 700 من میرسید را به غنیمت گرفت.

در گـنــاوه:
طبری از زبان یکی از کشتارگران عرب می‌نویسد : تلاش برای تصرف شهر مدت زیادی به طول انجامید.سرانجام ایرانیان شکست یافتند و کشتار زیادی از آنان در شهر شد و تمامی اموال آنان تاراج گردید.

"مـذار" (شهری میان کوفه و بصره):
مرزبان آنجا که ایرانی بود با مردمان شهر مقاومت نمودند و جنگیدند ولی شکست خوردند و تمام کسانی را که با وی بودند بوسیله "عتبه" فرمانده مسلمانان گردن زده شدند.

در اهـــواز:
ابوموسی اشعری که فرماندار بصره شده بود؛ به آنجا یورش آورد و به اندازه ای در روستاهای اطراف کشت و سوزاند و جنایت کرد که مردم شهر از ترس زمین‌های کشاورزی و خانه و زندگی شان را گذاشته و فرار کردند.

در خـــوارزم:
بلاذری مینویسد؛در خوارزم عربان شمار بسیاری اسیر گرفتند. زمستان و سرما بود. در راه بازگشت رختهای ایرانیان از آنان گرفته و کنده شد .عده کثیری از اسیران از سرما و یخ تلف شدند.

در ســمـرقــنـد:
در تاریخ بخارا گزارش کردند:در سمرقند مردی بود که دو دختر باجمال(زیبا) داشت.ورقا ابن نصر " فرمانده اعراب هر دو دختر را از خانه بیرون کشید. مرد ایرانی گفت : در میان این شهر بزرگ چرا دختران مرا میبری ؟ ورقا پاسخی نداد . مرد بجست و کاردی بر وی بزد. ورقا زخمی شد ولی کشته نشد. چون خبر به قتیبه رسید . گفته شد که همه شهر کافراند و قتل عام کنید و چنین کردند
     
  
مرد

 
جنگ نهاوند

در روز پنجم ربیع‌الاول سال بیست ویکم هجری، برابر با ۲۵ بهمن ۲۰ خورشیدی و ۱۴ فوریه سال ۶۴۲ میلادی بین سپاه ایران و اعراب در حمله اعراب به ایران در نزدیکی نهاوند که در منطقه‌ای کوهستانی واقع شده، اتفاق افتاد. جنگ نهاوند که اعراب آن را فتح‌الفتوح نامیدند یکی از مهم‌ترین جنگ‌هایی است که بین اعراب و ایرانیان اتفاق افتاده‌است. ابن اثیر در خصوص علت این نام‌گذاری می‌نویسد «اعراب فتح نهاوند را «فتح‌الفتوح» نامیدند زیرا بعد از آن ایرانیان نتوانستند جمع شده و در برابر اعراب بایستند، و پس از این جنگ بود که اعراب سراسر کشور ایران را تصرف کردند و امپراتوری ساسانی فروپاشید.»

پس از پیروزی در جنگ قادسیه و ورود عرب‌ها به مدائن (تیسفون) خبر رسید که مهران رازی در جلولاء (نزدیک حلوان) سپاهی گرد آورده‌است و بر حسب نامهٔ عمر به سعد بن ابی وقاص در تیسفون که بتازگی تسخیر شده بود اقامت گزید و برادر زادهٔ خود هاشم بن عتبه را با دوازده هزار نفر به جانب جلولا نزدیک (شهر باستانی حلوان) گسیل ساخت و پس از جنگ سختی که در آنحدود رخ داد، فتح نصیب لشکر عرب شد. جلولا و حلوان بدست اعراب افتاد و خزاین اطراف به یغما رفت.

عزل سعد
سعد بن ابی وقاص در کوفه بنای عمارت عالی نهاد و از آن مکان، متصرفات آن‌حدود را، اداره می‌کرد. در همین هنگام، شکایات متوالی از «سعد»، نزد عمر شد و بالاخره خلیفهٔ دوم امر داد قصر کوفه را ویران سازند و سعد را احضار کرده عمّار پسر یاسر را بجای او گماشت. عزل سعدبن ابی‌وقاص، یزدگرد را، به این خیال انداخت، که متصرفات از دست رفتهٔ خود را، مجدداً به‌چنگ آورد و همین‌طور سرداران عرب، که همواره مایل بودند از اوضاع آشفته ایران استفاده کنند و غنایم بیشتری بدست آورند، خلیفه را آماده کردند...

نبرد نهاوند و فروپاشی امپراتوری ساسانی
سرانجام برای مواجهه با خطری که ایران را تهدید می‌کرد، پادشاه ایران یزدگرد سوم که از مدائن گریخته بود و در شهرهای غربی ایران آواره گشته بود، تصمیم گرفت یک بار دیگر تمام قوای خود را تجهیز کند، تا مگر اعراب را، از مدائن و عراق براند و دست آنها را از تعرض به بلاد غربی، کوتاه نماید.از طرفی دیگر، پیروزی در این جنگ، می‌توانست راه ورود اعراب را، به مناطق داخلی ایران هموار کرده و غنایم زیادی نصیب آنها سازد.

نهاوند شهر بزرگی بود، که در سمت جنوب شرقی استان همدان واقع شده و بین این شهر تا همدان ۱۴ فرسخ راه بوده‌است. امروزه این شهر، میان چهار شهر بروجرد، همدان، اراک و کرمانشاه قرار دارد.

یزدگرد در سال بیست ویکم هجری قمری گماشتگان خود را از ری به خراسان، گرگان، طبرستان، مرو، سیستان، کرمان و فارس فرستاده، حکام را به جمع‌آوری لشکر تشویق و ترغیب نمود و به قولی که خالی از اغراق نیست، قریب یکصد هزار نفر در نهاوند گرد آمدند. نقشه آن بود که حلوان و تیسفون را فتح کرده، کوفه و بصره را که مهمترین سنگرهای عرب در آنحدود بود، تسخیر سازند.

گرد آمدن این سپاه انبوه در نهاوند، البته بار دیگر برای اعراب کوفه، خطر و تهدید بزرگی بود. بهمین جهت عمار بن یاسر که در این زمان، بنا بر مشهور به جای سعد بن ابی وقاص امارت کوفه داشت، نامه‌ای به خلیفه نوشت و او را از این ماجرا آگاه کرد و در دفع این خطر از او کمک خواست. خلیفه که از این خبر سخت به وحشت افتاده بود، یک لحظه اندیشید که خود به تنهایی، آهنگ عراق کند، اما عاقبت از آن خیال بیرون رفت و نعمان بن عمرو بن مقرن مزنی را که در آن زمان عهده‌دار خراج استان کشتگر(کسکر) بود، به امارت لشکر نامزد کرد. فرمان هم داد که از شام و عمان و بصره و دیگر اقطار نیز، قسمتی از سپاه اعراب به وی بپیوندند. نعمان با این لشکر از کوفه بیرون آمد و در جایی نزدیک نهاوند اردو زد. چند روزی دو لشکر مقابل یکدیگر بودند و جنگ و تلاقی روی نمی‌داد. آخر اعراب به دروغ آوازه در افکندند، که خلیفه مرده است و آنها قصد بازگشت دارند. با این حیله، ایرانیان را از سنگر بیرون کشیدند و در صحرا با آنها دست بجنگ زدند. جنگی که روی داد، سخت و خونین بود و سه روز طول کشید. نعمان در جنگ کشته شد. ایرانیان شکست خوردند و بسیاری فرار کردند. اهل نهاوند حصاری گشتند، اما عاقبت به صلح راضی شدند.

غنائم بی‌شماری بدست عرب افتاد و از آن‌جمله است دو صندوق بزرگ پر از مروارید، زبرجد و یاقوت، که شخصی در مقابل طلبیدن امان، آنرا به اعراب نشان داد. پس از نهاوند همدان بدست عرب افتاد.

سقوط دژ نهاوند یکی از نقاط عطف جنگ بود

image sharing sites

یزدگرد سوم پس از جنگ نهاوند
جنگ نهاوند امید یزدگرد سوم را مبدل به یأس کرد، ولی این پادشاه ساسانی دست از مطالبه تاج‌وتخت خود برنداشت و تازنده بود، کوشش نمود تا شاید کاری از پیش ببرد، پس از اینکه خبر «جنگ نهاوند» به او رسید، از ری به اصفهان و از آنجا به کرمان رفت، و در آخر در مرو اقامت گزید و از دولت‌های همجوار کمک خواست. ماهوی حکمران ایرانی مرو با نیرنگ قراولان او را نابود ساخت و قصد کشتن یزدگرد را داشت. یزدگرد چاره جز ترک آن‌حدود ندید و در همان نزدیکی، به‌قولی بدست آسیابانی، که طمع در جامهٔ زرین و فاخر او نمود، کشته شد. خانوادهٔ یزدگرد پس از مرگ او به چین پناهنده شدند.
     
  
مرد

 
وضاع ایران پس از شكست نهاوند

فتح نهاوند در سال 21 یا 22 ه.ق / 642 ـ ٬641 فصل نوینی در تاریخ ایران گشود. اگرچه پادشاه گریز پای ایران٬ پاسداران مرزها (مرزبانان و پاذگوسپانان نيمه مستقل ) و نيز فرمانروایان مستقل محلی٬ فتوح برق آسای مسلمانان را به تأخير انداختند٬ اما مانع آن نتوانستند بشوند. از این رو٬ شهرهای ایران به جز مكران و كابل یكی پس از دیگری در طی پانزده سال پس از جنگ نهاوند٬ به تصرف سپاه مسلمانان درآمد. پس از شكست ایرانيان در نهاوند٬ دیگر مقاومتی متشكل و سازمان یافته از سوی ایرانيان در برابر سپاه اعراب مشاهده نشد. از این گذشته خليفه نيز در صدد بود تا با اعزام دستههای عرب كوفه و بصره برای مطيع ساختن تدریجی شهرهای ایران٬ یزدگرد سوم را از دست یازیدن به هرگونه تلاش سازمانی یافته در برابر مهاجمان عرب٬ باز دارد. سركوبی هستههای مقاومت در نواحی گوناگون ایران چنان بود كه گویی در این هنگام رخنهای تدریجی و آرام و در عين حال منظم٬ قلب پریشان و درهم ریخته ساسانی را میشكافت و به پيش میرفت. در آغاز سپاهيان مسلمان مستقيما" از مدینه اعزام میشدند٬ اما بعدها كوفه و بصره دو مركز عمدهای شد كه بيشتر حملات و جنگ با ایرانيان توسط سپاهيان گسيل شده از این دو كانون صورت میگرفت.

بیگمان٬ برخلاف روایت سيف بن عمر٬ شهرهای سراسر ایران در ایام خلافت عمر فتح نشد٬ بلكه فتوح اعراب در ایران تا روزگار امویان 41 ق / 661م ادامه داشته است. از سوی دیگر٬ اعراب ناچار بودند كه برخی از بلاد فتح شده را بارها و بارها فتح نمایند و مقاومتهایی را كه مردم ناراضی از حضور اعراب صورت میدادند در هم شكنند٬ چنان كه طی خلافت خليفه دوم٬ عمر٬ در ری٬ اصفهان٬ اصطخر٬ كرمان٬ سيستان و خراسان مقاومتهایی صورت گرفت كه البته همه به شكست انجاميد. همچنين اوان در خلافت عثمان٬ مردم شاپور و خراسان سر برآوردند و دست به شورش زدند. و بعدها نيز در همدان و ری مردم بر اعراب شوریدند.


فتح ری
24 ـ 18 ق / 645 ـ 639 م


یزدگرد سوم پس از نبرد جلولا از حلوان به ری آمد و در آنجا برای آخرین بار از نيروهایش دعوت كرد تا برای مقابله با اعراب گرد هم آیند. همين دعوت بود كه به جنگ نهاوند و شكست قطعی سپاه ایران منجر شد. پس از نبرد نهاوند٬ یزدگرد با سپردن شهر ری به دست سياوخش مهرانی٬ مرزبان محلی٬ به اصفهان گریخت. هنگامی كه اعراب شهر را تهدید میكردند٬ سياوخش مهرانی٬ با بهرهگيری از یاری اهل دماوند به دفاع از شهر برخاست. اما تلاشهایش فایده نبخشيد٬ و یكی از اعيان شهر٬ احتمالا" فرخان نامی به مسلمانان پيوست و اعراب توانستند ولایت ری را ضبط
كنند. نعيم فرمانده سپاه اعراب٬ به كيفر ایستادگی سخت سياوخش٬ دستور داد تا شهر باستانی ری را به كلی ویران سازند٬ و به فرخان فرمان داد تا شهری جدید در جای شهر سابق بسازد. چون ری سقوط كرد٬ فرمانروای دماوند كه عنوان دینی مصمغان داشت با قبول پرداخت ساليانه دویست هزار دینار جزیه به اعراب٬ مستقلا" با آنها از در مصالحه درآمد. این مصالحه باعث شد تا مصمغان به مدت یك صد سال از تهاجم اعراب در امان بماند.
تاریخ فتح شهر ری را به اختلاف از 18 ق / 639 م تا 24 ق / 645 م ثبت كرده است. اما احتمال میرود كه مناطق گوناگون ولایت ری به تدریج و در
طی سالهای مختلف به دست فاتحان عرب افتاده باشد.


فتح قزوین
24 ق / 45 ـ 644 م


قزوین از دیرباز به سبب تاخت و تازهای كوهنشينان دیلمی كه از شمال بدانجا میتاختند نقاط مستحكم چندی داشت. این شهر پس از واقعه نهاوند سقوط كرد. گفته شده كه براءبن عازب فرمانده سپاه مسلمانان شهر را محاصره كرد و قزوین در سال 24 ق / 45 ـ 644 م به فاتحان تسليم شد. اهل شهر تماما" قبول اسلام كردند٬ احتمال میرود كه مسلمان شدن همه اهالی شهر بدان منظور بوده باشد كه از پرداخت جزیه معاف شوند. از آن پس قزوین به پادگان عرب در برابر تهاجمات اهل دیلم كه گهگاه به قم دست اندازی میكردند٬ مبدل شد.
     
  
مرد

 
فتح اصفهان
23 ق / 644 م

ابوموسی اشعری٬ والی بصره٬ احنف بن قيس را به تسخير كاشان فرستاد كه با جنگ شهر را متصرف شد. ظاهرا" ابوموسی اشعری در اجرای فرمان خليفه دوم عمر٬ عبدالله بن بدیل را به اصفهان كه مرزبان آن پيری سالخورده از پاذگوسپانان بود٬ گسيل كرد. گفته شده كه چون اهل اصفهان تمایلی به در ایستادن شهر در برابر حمله عرب نداشتند٬ پاذگوسپان یاد شده با تنی چند از همراهان خود شهر را فرو گذاشت؛ اما چون اعراب را در پس خود دید٬ بازگشت و با قبول پرداخت جزیه و خراج شهر را بدانها واگذارد. بدین ترتيب عبدالله بن بدیل اصفهان را در روزهای آخر خلافت عمر (
23 ق / 644 م ) گشود. عبدالله تا روزهای نخست خلافت عثمان در اصفهان اقامت گزید. اما روایات اهل كوفه در این باره مختلف است؛ آنها سقوط اصفهان را زودتر از این تاریخ و در سال 19 ق / 640 یا 21 ق / 642 م٬ و فاتح آن را عبدالله نام دیگری یعنی عبدالله بن عتبان میدانند.


فتح جبال ماه (كرمانشاه و نواحی غربی مركزی ایران )
19 ق / 640 م


جریربن عبدالله بجلی٬ از سرداران عرب بود كه پس از نبرد جلولا٬ عازم حلوان شد. جریر در سال 19 ق / 640 م حلوان را كه در آن ایام ناحيهای حاصلخيز با چشمههای معدنی٬ باغها و بستانها بود٬ بدون خونریزی فتح كرد. با افتادن حلوان به دست اعراب٬ راه فتح كرمانشاه كه ظاهرا" پایتخت ولایتی ساسانيان در ولایت ماه بود٬ هموار شد. كرمانشاه نيز بدون جنگ و خونریزی تسليم اعراب گردید. در همان ایام ابوموسی اشعری٬ والی بصره٬ دینور و ماسبندان (= سيروان٬ نام شهری به پيشكوه لرستان در ناحيه طرحان در ساحل راست سط صيمره٬ نك : حاشيه مجملالتواریخ و القصص٬ص 337 ؛ معجم البلدان٬ ج ٬6 ص 407 ؛ تاریخ قم٬ ص 26 ) را گشود؛ بدین ترتيب ولایت ماه٬ نيمی به دست مسلمانان كوفه و نيمی به دست اهالی بصره افتاد٬ چنان كه بعدها خليفه مقرر داشت كه اعراب ولایت ماه یا ناحيه ماد قدیم را ماهين یا الجبال بخوانند. بخش عليای این ناحيه ماهالكوفه و مركز آن دینور٬ و بخش سفلی آن ماه البصره و تختگاهش نهاوند بود. همدان یا هگمتانه باستان نيز از فتح نهاوند و بنا به روایتی به دست مغير̧ بن شعبه یا جریر بن عبدالله٬ فرمانده سپاه گشوده شد.


فتح ولایت فارس
28 ـ 23 ق / 648 ـ 644 م


باید دانست كه درباره زمان و سردار فاتح هر یك از شهرهای ایران روایتهای مختلفی در منابع متعدد ذكر شده است. این اختلاف در منابع و اشتباهات و خلطهای صورت گرفته٬ بيشتر از آن روست كه بسياری از شهرهای ایران كه به دست تازیان میافتادند٬ دوباره سر به شورش بر میداشتند و اعراب ناگزیر میشدند تا بارها و بارها شهرهایی را كه در گذشته (فتح) كرده بودند٬ دوباره بگشایند. فارس از جمله ولایتهای مهم عهد ساسانی به شمار میرفت كه هم خاستگاه آن دولت بود و هم چندین آتشكده بزرگ زرتشتی در آنجا قرار داشت.

از سوی دیگر فارس به لحاظ سوقالجيشی نيز بر سر راه جادههای نظامی واقع بود. از این رو٬ خواه ناخواه دستخوش تاخت و تازهای اعراب گردید. به عنوان مثال در اوایل سال 19 ق / 640 م٬ علاءبنُحْضُرمی عامل بحرین٬ ظاهرا" بر خلاف خواستههای خليفه٬ از راه دریا بدان ولایت حمله برد و تا اصطخر پيش رفت. اما شهرگ٬ مرزبان فارسی به مقابله برخاست و علاء تنها با دشواری بسيار و به یاری نيروهایی كه به فرمان خليفه از بصره به كمك وی شتافتند٬ توانست جان سالم از مهلكه به در برد و خود را به كرانه خليج فارس بكشاند و عقب نشينی خود را عملی سازد. حدود چهار سال بعد٬ یعنی در سال 23 ق / 644 م عثمان بن ابی العاص٬ جانشين وی بار دیگر از بحرین به فارس حمله كرد و در نبردی نزدیك را شهر
(= بوشهر) در ساحل خليج فارس كه بنا بر روایت بلاذم ری عظمت و اهميت آن كم از جنگ قادسيه نبود٬ شهرگ مرزبان را شكست داد و او را به قتل آورد. در این نبرد نيروهایی كه از بصره آمده بودند٬ عثمان بن ابیالعاص را یاری دادند و فرمانروای اصطخر با نيروهای مشترك بصری٬ بحرینی صلح كرد.
شيراز٬ نو بندگان در شولستان ( از توابع شاپور كازرون كه طایفه ممسنی از ایلهای فارس در آنجا ساكناند. (نك: فرهنگ معين٬ سرزمينهای خلافت شرقی٬ لسترنج٬ ص ٬(288 دارابجرد و نيز فسا به تصرف اعراب درآمد. در ایام خلافت عثمان در سال 28 ق/ 648 عبدالله بن عا مر٬ عامل بصره٬ اصطخر را از دست ماهك٬ فرمانروای آن بيرون آورد و سال عبد گور (فيروز آباد) را متصرف شد.


حمله به كرمان
30 ق/ 650 م


با استيلای اعراب بر فارس٬ یزدگرد سوم راه كرمان در پيش گرفت٬ اما اعراب بصره و بحرین در آن ولایت دور دست نيز او را آسوده نگذاشتند. عبدالله بن عامر٬ حاكم وقت بصره مجاشع بن مسعود بن سلمی (از صحابی است كه در جنگ جمل با عایشه بود و بر كسانی كه از بنی سليم در این جنگ شركت داشتند فرماندهی داشت و در ميدان كارزار كشته شد36 ٬ ق . نك: اعلام زركلی) را به دنبال یزدگرد فرستاد. اما سپاه مجاشع از برف و سرما هلاك شدند و خود او از هلاكت جان به در برد و پادشاه گریزان را نيافت. هنگامی كه یزدگرد نگون بخت در پی سرنوشت اندوهبار خویش
راهی خراسان شد (30 ق / 650 م ) رفتار غرور آميز و عامرانه وی مرزبان كرمان را بيزاری برانگيخت. در این گير و دار مجاشع كه نيروی خود را در كرمان از دست داده بود به گردآوری سپاه پرداخت و سيرجان و جيرفت را گرفت. وی همچنين توانست حملههای را كه در كرمان از سوی ایرانيان هرمز تدارك دیده شده بود٬ دفع نماید.
گفتنی است كه پيش از تهاجم مجاشع به كرمان شماری از ساكنان آن دیار به خاطر حفظ ميراث این خود در جستجوی یافتن پناهگاه به سيستان٬ خراسان و یا كوههای اطراف گریختند.
     
  
مرد

 
فتح آذربایجان
22 ق / 642 م


فتح آذربایجان نيز پس از واقعه نهاوند آغاز شد٬ و تصرف این ولایت به دست مجاهدان انجام گرفت. از آنان یكیُخُدیَفه بن یمان ( یمان٬ در جنگ نهاوند پس از كشته شدن نعمان بن مقرن٬ فرمانده سپاه مسلمانان گردید و همدان و ری و دینور را فتح كرد و در گشوده شدن جزیره نيز شركت داشت. از طرف عمر به حكمرانی نصيبين منصوب گشت و به واسطه كمال امانت كه داشت عمر به تمام ممالك مفتوحه فرمان داد كه خدیفه هر چيز و هر مقدار كه بخواهد به وی دهند؛ لكن او تنها به معاش روزانه خود و عليق اسب خویش قناعت ورزید. آنگاه كه به مقر خلافت بازگشت٬ عمر او را در آغوش گرفت و گفت تو برادر من و من برادر تو باشم. (نك: نزهه القلوب٬ ج ٬3 ص 23) بود كه به اردبيل٬ پایتخت ولایت لشكر كشيد. اردبيل پس از مقاومتی سخت تسليم اعراب شد و به پرداخت جزیه تن داد.

بنا بر برخی روایات بكير بن عبدالله ليثی نيز به آذربایجان لشكر كشيد و اسفندیار٬ برادر رستم را در آنجا شكست داده٬ اسير نمود. اما فاتح حقيقی آذربایجان عقبه بن فرقد السلمی بود كه پس از فتح موصل از طریق شهر زور و اروميه به آن ولایت آمد و فتوح اعراب را در شمال غرب ایران توسعه داد. در سال 22 ق / 642 ناحيه مغان یا قسمی از بخش سفلی ارس تسليم سرقه بن بكير گردید٬ و بعدها هم وليد بن عقبه٬ در آن نواحی تاخت و تاز كرد.


فتح طبرستان
99 ـ 31 ق / 717 ـ 651 م


در زمان خلافت عثمان٬ سعيد بن عاص به طبرستان حمله برد٬ اما در آن ایام تازیان از پيشرفت در آن سرزمين عاجز آمدند٬ حتی هنگامی كه در عهد خلافت معاویه (60 ـ 41 ق / 680 ـ 666 م)٬ مصقله بن هبيره با ده یا به روایتی بيست هزار سپاه به طبرستان آمد٬ بيشتر نيروهای خود را در آن ولایت بيگانه ستيز از دست داد؛ و تنها در دورههای بعد٬ یعنی در ایام خلافت سليمان بن عبدالملك 99 ـ 96 ق / 717 ـ 715 م بود كه یزید بن مهلب بار دیگر سپاهيان عرب را به طبرستان آورد؛ حتی این بار نيز سپهسالار بزرگ نتوانست فتح سرزمينی را كه گردون به خلافت اموی نمیداد٬ به انجام برد.


فتح ولایت گرگان
98 ـ 30 ق 7 ـ 716 ـ 650 م


ایام خلافت عثمان (35 ـ 23 ق / 654 ـ 644 م) شاهد تسخير ولایت گرگان٬ یكی از مناطق ساحلی دریای خزر و از نواحی مرزی مهم ساسانی بهدست سعيد بن عاص ( 30 ق / 650 م )٬ والی كوفه بود؛ اما فتح واقعی این ناحيه تا دوره اموی كه یزید بن مهلب آن را در سال 98 ق / 17 ـ 716 م از دست تيولداری به نام صوب بيرون آورد٬ عملی نشد.


فتح خراسان
30 ق / 1 ـ 650 م


عبدالله بن عامر٬ احنف بن قيس را از طبيسين كه عبدالله بن بدیل خزاعی در ایام خلافت خليفه دوم عمر٬ با دستهای از سپاه بصره آن را گشوده بود٬ به تكميل فتح قهستان (ناحيهای در جنوب خراسان شامل قائن٬ تون٬ گناباد٬ طبس العناب٬ كهستان٬ طبس التمر و ترشيز. نك : معجم البلدان) فرستاد. احنف یك چندی در این ناحيه كه ميان نيشابور٬ هرات٬ سيستان٬ كرمان٬ و عراق عجم واقع است٬ تاخت و تاز كرد٬ و سپس عبدالله او را به طخارستان (از توابع خراسان بزرگ كه امروز جزو كشور افغانستان است). گسيل داشت. وی توانست مروالرود٬ جوزجان٬ طالقان و فاریاب را به جنگ یا به صلح متصرف شود و تا مرزهای خوارزم پيشروی كند. ابن عامر خود با دیگر سردارانش راه خراسان گرفت و شهرهای جام٬ باخرز٬ جوین و بيهق را به جنگ گرفت؛ پس از فتح خواف٬ اسفراین و ارغيان٬ به نيشابور تاخت. چند ماه شهر را در محاصره داشت٬ تا این كه به یاری و راهنمایی یكی از حكام محلی نيشابور نيز سقوط كرد. پس از آن نوبت ابيورد٬ نسا و سرخس رسيد كه به دست اعراب بيفتد. گنارنگ٬ مرزبان طوس مشروط بر این كه بر فرمانروایی خود باقی بماند٬ شهر را تسليم اعراب كرد.

مرو٬ آخرین پناهگاه یزدگرد بود كه ماهوی سوری٬ مرزبان آن دیار ظاهرا" به خاندان محتشم سورن تعلق داشت. ورود این ميهمان ناخوانده٬ مرزبان مرو را نگران ساخت به ویژه آن كه بنا بر روایات یزدگرد را اردویی نزدیك چهار هزار تن از افراد خارج از صف٬ دبيران٬ طباخان٬ زنان٬ كودكان و سالخوردگان همراهی میكردند. پادشاه از مرزبان درخواست مالياتهای عقب افتاده كرد. ماهوی سوری برخی از هپتاليان (از اقوام ایالت كانسوی چين) را كه تحت فرمانروایی نيزك نامی بودند بر پادشاه برانگيخت. چون یزدگرد بخت برگشته از توطئه آگاه شد از شهر گریخت و به دست قاتلی گمنام به سال 31 ق / 651 م در آسيابی كشته شد.
پيمان ماهوی سوری با نيزك٬ قلمرو او را از دستبرد تا زیان رهایی نبخشيد؛ اندكی پس از این واقعه٬ هنگامی كه عبدالله بن عامر٬ هرات٬ بادغيس و پوشنگ را متصرف شد٬ ماهوی ناگزیر فرستادهای را جهت گفت و گو درباره شرایط تسليم نزد وی گسيل داشت.


بنا بر روایتی این شروط عبارت بود از پرداخت دو ميليون و دویست هزار درهم خراج؛ اما در روایت دیگری آمده كه تازیان یك ميليون درهم نقد و معادل دویست هزار درهم غله و جو از مرزبان مرو مطالبه كرده بودند. به موجب شرایطی كه در این پيمان نامه آمده بود٬ ایرانيان میبایست از مسلمانان در خانههای خود پذیرایی نمایند٬ و پرداخت جزیه را ميان خود سرشكن كنند. وظيفه مسلمانان٬ محدود بود به دریافت عوایدی كه در عهدنامه تصریح شده بود. بنا بر برخی منابع٬ پيمان صلح تنها به شرط پرداخت برده٬ جنس و احشام بسته شده بود٬ اما بعدها پرداخت جنسی به پرداخت نقد بدل گردید. گردآوری این ماليات را به ماهوی سوری سپردند (نك: تاریخ پيامبران و شاهان٬ برگردان دكتر جعفر شعار٬ چاپ بنياد فرهنگ ایران٬ صفحه .( 59 ـ 60 احنف بن قيس طخارستان را هم فتح كرد٬ و بدین ترتيب اندكی پس از مرگ یزدگرد سوم٬ تقریبا" تمامی خراسان به دست اعراب افتاد.
     
  
مرد

 
فتح سيستان
30 ق / 650 م


چند سال پيش از تاریخ 30 ق / 1 ـ650 م٬ تازیان به سيستان تاخته بودند٬ اما در این ایام عبدالله بن عامر در تعقيب یزدگرد سوم بدان سرزمين میشتافت.
سيستان همان استان درنگيانه روزگار باستان بود كه فرمانروای آن در آن ایام استقلال داشت . یزدگرد به هنگام عقب نشينی از كرمان نخست به سيستان در آمد. مرزبان سيستان به حمایت از پادشاه تاج و تخت از دست داده برخاست؛ شاه از مرزبان خراج عقب افتاده خواست و مرزبان را از این سخن خوش نيامد (نك: بلاذری٬ ص ٬315 ترجمه بخش مربوط به ایران٬ برگردان دكتر آذرنوش٬ چاپ بنياد فرهنگ ایران٬ ص 141). دقيقا" معلوم نيست كه حاكم سيستان در آن ایام شاهزادهای ساسانی بود یا فرمانروایی محلی؛ اما به هر تقدیر نتوانست اعراب را از رخنه بدان ولایت باز دارد. در سال 30 ق / 1 ـ 640 م٬ عبدالله بن عامر كه در كرمان بود٬ ربيع بن زیاد حارثی را به سيستان گسيل داشت.
ربيع بيابان كرمان و سيستان را طی كرد و به زالق كه حلقهای در پنج فرسنگی مرز سيستان بود رسيد٬ دهقان قلعه آن را به ربيع تسليم كرد. همچنين وی دژ كركویه را كه ذكر آتشكدهاش در سرود آتش كركوی از طریق مولف مجهول تاریخ سيستان به ما رسيده٬ به طاعت خویش درآورد. ربيع با بازگشت به زالق نقشه تسخير زرنگ را طرحریزی كرد. زرنگ یك بار پيش از این تسليم تازیان شده بود٬ اما ربيع میخواست بار دیگر این سرزمين را بگشاید. وی مناطق گوناگونی را كه ميان زالق و زرنگ واقع بود٬ به اطاعت از اعراب وا داشت.

اگرچه اپرویز٬ مرزبان زرنگ دليرانه در برابر ربيع ایستادگی كرد٬ ولی سرانجام ناگزیر گردید تا به طاعت مسلمانان گردن نهد. بنا بر روایت منابع٬ چون اپرویز برای گفت و گو درباره شرایط صلح نزد ربيع شتافت٬ سردار عرب را دید كه بر جنازه سربازی نشسته و بر پيكر بیجان دیگری تكيه داده است؛ و یاران وی نيز بر چنين كرسیها و مخدههای هول انگيزی نشستهاند. وی از دیدن این منظره چنان برآشفت كه برای نجات جان مردمش از چنين سخت دلی وحشيانه٬ از تازیان زینهار خواست و به شرط پرداخت خراج سنگين با آنها پيمان صلح بست.
بدین ترتيب٬ ربيع با تحمل دشواریهای زیاد موفق به تصرف زرنگ٬ تختگاه سيستان گردید. اما زرنگ شهری نبود كه اعراب در آن در امنيت و آرامش به سر بردند؛ زیرا هنوز دو سالی نگذشته بود كه اهل زرنگ سر برآوردند و عامل ربيع و پادگان عرب را از شهر بيرون راندند.
عبدالله بن عامر٬ عبدالرحمن بن سمره را به آن دیار گسيل داشت تا با دیگر شهر را برای اعراب متصرف شود؛ و وی شهرهایْبست و زابل را بر دست آوردهای عرب اضافه كرد.


اوضاع شهرهای ایران پس از فتح اعراب
640 ـ 652 / ق 19 ـ 31


طی خلافت خليفه دوم عمر و سالهای نخست خلافت عثمان٬ عراق٬ جبال و فارس چنان به استيلای مسلمانان گردن نهادند كه در ایام انقلاب و روزهای پر آشوب آخر خلافت عثمان و حتی جنگهای خانگی خونين در دوره خلافت زودگذر علی٬ مدعيان تاج و تخت ساسانی حتی برای جلب پشتيبانی یا موافقت عموم در جهت برانگيختن یك شورش سراسری و عام و یا كوشش برای بازگرداندن استقلال از دست رفته ایران به دست نياوردند. با این همه٬ قيامهای پراكندهای٬ به ویژه پس از آن كه خليفه دوم عمر در مدینه به دست یك ایرانی به قتل رسيد٬ به وقوع
پيوست. ایرانيان به طور نا هماهنگ و در نواحی مختلف هرگاه فرصت مییافتند پيمانهای ترك مخاصمه و تسليمی را كه با تازیان بسته بودند٬ میشكستند؛ چنان كه تازیان ناگزیر میشدند یك بار دیگر به این نواحی لشكركشی كنند و خود را مجددا" بر مناطق شورشی تحميل سازند. این ماجرا تا هنگامی كه یزدگرد سوم زنده بود٬ ادامه داشت. پادشاه نگونبخت ساسانی از شهری به شهر دیگر میگریخت٬ و تلاشش در پيش گرفتن تدابيری جهت دفع اعراب در ری٬ اصفهان٬ اصطخر٬ كرمان٬ سيستان و خراسان به شكست انجاميد. از سوی دیگر همين گریختن یزدگرد از دیاری به
دیار دیگر٬ سپاه اعراب را به دنبال او روانه میساخت و ولایات ایران یكی پس از دیگری سقوط میكرد. حق پس از مرگش در سال 31 ق / 2 ـ 651 م كه ظاهرا" به اشاره مرزبان مرو٬ ماهوی سوری به دست آسيابانی روی داد٬ مردم برخی از ولایات كه فرمانبرداری از تازیان و قبول آیين تازه٬ بر آنها گران میآمد از هر فرصتی مناسب برای ستيز با فاتحان بهره میجستند. این مردم بارها دستاویزهایی جهت نقض قراردادهای تسليم خود و بازگشت به عادتهای دینی گذشته و آداب باستانی خویش پيدا میكردند.

مثلا" پس از قتل عمربن خطاب٬ مردم شاپور سر برآوردند و خراسان را شورش فرا گرفت. همچنين پس از كشته شدن عثمان در سال 35 ق / 656 م و بعد از کشته شدن علی بن ابيطالب و تقریبا" هر زمان كه والی بصره و كوفه جای خود را به دیگری میدادند٬ ایرانيان فرصت را برای برپا كردن قيام مغتنم میشماردند. در ماههای نخست خلافت عثمان٬ هنگامی كه سعدبن ابیوقاص دیگر بار امارت كوفه یافت٬ در همدان و ری مردم بر اعراب شوریدند. سعد٬ علاءبن وهب را به فرو نشاندن این شورش فرستاد٬ و رازیان بار دیگر به پرداخت خراج و جزیه ناچار شدند. در شهر ری نيز با وجود قرار داد صلحی كه در سال 25 ق / 646 م بين اعيان شهر و اعراب منعقد و به مردم شهر تحميل گردید٬ اهل ری باز مكرر سر برآوردند و تازیان ناگزیر بارها بدان دیار لشكر كشيدند. سرانجام در ایامی كه ابوموسی اشعری والی كوفه بود. شهر به دست قزطة بن كعب گشوده شد و آرام گرفت.

در طی مدتی كه وليد بن عقبه در سال 25 ق / 646 م مجددا" به جای سعد بن ابی وقاص امارت كوفه یافت٬ اهل آذربایجان فرصت یافته سر به شورش برداشتند. وليد به آنجا لشكر كشيد و تا موقان (مغان) و طيلسان (طالشان) پيش رفت و حتی در ارمنستان تاخت و تاز كرد. در فارس٬ ظاهرا" به تحریك یزدگرد٬ و یا دست كم به واسطه حضور كوتاه مدت او در آن ولایت مردم بر اعراب شوریدند. اهل ایذج و عشایر كوهستانی آن حدود ابو موسی اشعری و سپاه او را به ستوه آوردند. جانشين او عبدالله بن عامر كه دایی زاده جوان خليفه بود نيز با شورش اهل فارس روبرو شد كه
عبيدالله بن معمر٬ سردار عرب را نزدیك اصطخر كشته بودند.
عبدالله بن عامر لشكر به فارس برد و پس از جنگی خونين اصطخر را بار دیگر باز ستاند٬ اما چون به دارابجرد و فيروزآباد رفت٬ خبر رسيد كه اهل اصطخر باز سر به شورش برداشتهاند. عبدالله فيروزآباد را كه ظاهرا" یزدگرد در آنجا بود رها كرد و به اصطخر بازگشت. این بار محاصره شهر به درازا كشيد و اهل شهر دليرانه ایستادند. اما عبدالله حصار شهر را با سنگ و منجنيق كوبيد و بنا بر روایتی از كشتگان جوی خون جاری ساخت. گفته شده كه بقيه سپاه ساسانی در این نبرد طولانی كه بين سالهای 9 ـ 28 ق / 9 ـ 648 م درگرفت٬ كشته شدند و شمار گزافه آميز كشتگان را بين چهل و یك صد هزار تن ذكر كردهاند. سال بعد فيروزآباد با قبول پرداخت سالی سی و سه ميليون درهم خراج تسليم اعراب شد.
     
  
مرد

 
بر و بچ فکر میکنید اگه ما توی اون موقع،زمان حمله اعراب بودیم چیکار میکردیم؟؟؟
صادقانه جواب بدید
     
  
صفحه  صفحه 4 از 10:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  پسین » 
ایران

تصرف وحشیانه سرزمین ایران به دست اعراب

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA