ارسالها: 23330
#61
Posted: 9 Aug 2016 08:36
خومبان ایگاش
خومبان ایگاش یکی از شاهان عیلامی بود. او در سال ۶۸۸ پیش از میلاد، به پادشاهی رسید و به بابل یورش برد و تا شهر سیپپار پیش رفت و آنگاه به شوش بازگشت و در سال ۶۷۴ در اوج شکوه و عظمت عیلام و ایران جان سپرد.
اورتاکو
- دوران ۶۷۴-۶۶۳ (پیش از میلاد)
- مرگ ۶۶۳ (پیش از میلاد)
- پیش از تمتی هومبان این شوشینک یکم
- پس از هومبان هلتش دوم
- دودمان هومبان تهره
اورتاکو یکی از شاهان ایرانی در دورهٔ شهرنشینی ایلامیان بود. او در سال ۶۷۴ پیش از میلاد، به شاهی نشست. اورتاکو با آشور روابط بازرگانی برقرار کرد. در این هنگام آشوربانیپال به مصر یورش برد و اورتاکو به بابل تاخت و آن شهر را تسخیر نمود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#62
Posted: 9 Aug 2016 08:39
هومبان هالتاش
- دوران ۶۴۰-۶۳۱ (پیش از میلاد)
- مرگ ۶۳۱ (پیش از میلاد)
- پیش از هومبان نیکش سوم
- پس از ایندَه بیبی
- دودمان هومبان تهره
هوبان هالتاش یا اومانالداش یا خوم بان کالداش یا هومبان هلتش سوم یکی از شاهان عیلامی در دورهٔ شهرنشینی عیلامیان بود. او در سال ۶۴۰ پیش از میلاد، به شاهی رسید. در دوران حکومت او، آشوریان دوباره به عیلام حمله کردند و مدکتو را تسخیر کردند و با گشودن این شهر آشوریان به کرخه راه یافتند. شوش پایتخت عیلام تسخیر گردید. آشوربانیپال دستور قتل هوبان هالتاش را صادر کرد و پادشاهی ایلام در سال ۶۳۱ قبل از میلاد، پایان یافت.
در سال ۶۴۰ ق.م. آشور بانیپال پادشاه نیرومند آشور عیلام را تصرف کرد. مردم عیلام قتلعام شدند و دولت عیلام نابود شد. تمدن دیرینه عیلام، پس از هزاران سال مقاومت در برابر اقوام نیرومندی چون سومریها، اَکَدیها، بابلیها و آشوریها از دشمن خود آشور شکست خورد و از صفحه روزگار محو گردید. کتیبه آشور بانیپال در باره فتح و انقراض ایلام چنین میگوید:
- تمام خاک شهر شوشان و شهر ماداکتو و شهرهای دیگر را با توبره به آشور کشیدم، و در مدت یک ماه و یک روز کشور عیلام را به تمامی پهنای آن، جاروب کردم. من این کشور را از حَشَم و گوسپند، و نیز از نغمههای موسیقی بینصیب ساختم و به درندگان، ماران، جانوران و آهوان رخصت دادم که آن را فرو گیرند.
اگرچه اندکی پس از آن مادها که با بازماندگان عیلامیان ایران همراه بودند به کار آشوریان برای همیشه پایان دادند و نام آشور را در قعر تاریخ زنده به گور کردند. هرودوت مینویسد:
- آشوریها در آسیا پانصد سال حکومت کردند، اول مردمی که سر از اطاعت آنها پیچیدند مادها بودند اینان برای آزادگی جنگیدند، رشادتها کردند و از قید بندگی رستند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#63
Posted: 9 Aug 2016 08:46
تاریخ ایلام (مفصل)
آگاهی ما از تاریخ ایلام، عمدتاً حاصل بازسازی قطعات ناقص از منابع میانرودان (سومری، اکدی، آشوری و بابلی) است. تاریخ ایلام معمولاً به سه دوره با گسترهٔ بیش از دو هزار سال تقسیم میشود. دورهٔ پیش از نخستین دورهٔ تاریخ ایلام، به نیا-ایلامی مشهور است.
- نیا-ایلامی: حدود ۳۲۰۰ پ. م تا ۲۷۰۰ پ. م (خط نیا-ایلامی در شوش)
- ایلام باستان: حدود ۲۷۰۰ پ. م تا ۱۶۰۰ پ. م (نخستین اسناد تا دودمان اپرتی)
- ایلامی میانه: حدود ۱۵۰۰ پ. م تا ۱۱۰۰ پ. م (دودمان آنزان تا حملهٔ بابلیها به شوش)
- ایلام نو: حدود ۱۱۰۰ پ. م تا ۵۳۹ پ. م (۵۳۹ قبل از میلاد آغاز دورهٔ هخامنشی)
پژوهشگران جدید، تا مدتها ایلام را با سوزیانا یکی میپنداشتند، که سوزیانا مترادف با دشت و کوهپایههای زاگرس سفلی در استان خوزستان امروزی است. اما بهتازگی دو عامل مهم این باور را اصلاح کردهاست. نخست، پژوهشگران دریافتهاند که تل ملیان در استان فارس همان مرکز باستانی پادشاهی انشان بودهاست و دوم اثبات گردید که شوش و ایلام دو مفهوم متمایز بودهاند؛ بهعبارت دیگر، شوش مترادف ایلام نیست. در واقع، در طی تاریخ چند هزار سالهٔ ایلام، مرزهای این سرزمین نه تنها از دورهای به دوره دیگر، بلکه با توجه به دیدگاه کسی که آنرا توصیف میکرد، متغیر بود. برای مثال، بر اساس منابع میانرودان میتوان نقشهای نسبتاً دقیق از ایلام در اواخر هزارهٔ سوم پیش از میلاد ترسیم کرد؛ ترسیم این نقشه را بهویژه مدیون «جغرافیای سارگن اکدی» هستیم، اثری که در دورهٔ آشوری جدید تدوین شد و دامنهٔ فتوحات سارگن بزرگ در حدود ۲۳۰۰ پیش از میلاد را نشان میدهد. به نظر میرسد که طبق تصور میانرودانیها در اواخر هزارهٔ سوم پیش از میلاد، کشور ایلام تمامی فلات ایران را در بر میگرفت، و از میانرودان تا دشت کویر و دشت لوت و از دریای کاسپین تا خلیج فارس گسترده بود.
اما نفوذ فرهنگ ایلامی در آن دوره بسیار گستردهتر از این مرزهای سیاسی بود و به آسیای مرکزی، افغانستان، پاکستان و سواحل جنوبی خلیج فارس میرسید. باید تاکید کرد که در طی سدههای آخر هزارهٔ سوم، سوزیانا گاهی اوقات از نظر سیاسی به امپراتوریهای میانرودان وابسته بود که مرکز این امپراتوریها ابتدا اکد و سپس اور بود؛ سوزیانا تنها برای مدت کوتاهی عضو کنفدراسیون ایلامی بود. کنفدراسیون ایلامی از چندین پادشاهی تشکیل میشد: پادشاهی اوان (احتمالاً در ناحیهٔ زاگرس)، سیماشکی یا به تلفظ آشوری، شیمشکی (احتمالاً از کرمان تا دریای کاسپین) و انشان (استان امروزی فارس که به طور طبیعی از ناحیهٔ بوشهر به خلیج فارس دسترسی دارد). باید افزود که کل این تعریف از دیدگاه میانرودانیهاست. برای مردم فلات ایران، یعنی اوانیها و شیمشکیها، ایلام بهمعنی سرزمین انشان بود.
هنگامی که ایلامیها با مردم سوزیانا متحد شدند و در سال ۲۰۰۴ پیش از میلاد به امپراتوری سوم اور پایان دادند، آنها سوزیانا را به ایلام ضمیمه کردند؛ سپس نهمین شاه سیماشکی در سوزیانا، دودمان اپرتی یا سوکل مخها را تشکیل داد. بنابراین، این سلسله ریشه در فلات ایران داشت. مشخص کردن مرزهای شرقی پادشاهی اپارتی مشکل است، اما با کمشدن قدرت ایشان در سدهٔ ۱۸ پیش از میلاد، احتمالاً نفوذ ایشان در شرق هم کاهش یافت. دربارهٔ «پادشاهان انشان و شوش» که در دوران ایلامی میانه (۱۵۰۰ تا ۱۱۰۰ پیش از میلاد) حکومت میکردند، بنا به مدارک موجود، میدانیم که حداقل بر استانهای امروزی خوزستان، فارس و بوشهر اعمال سلطه داشتند. در هزارهٔ اول پیش از میلاد، گسترش اقوامی که به زبانها و لهجههای هندوایرانی سخن میگفتند به داخل فلات ایران، باعث شد که ایلامیها قلمروهای امپراتوری خود را یکی پس از دیگری از دست بدهند و در سوزیانا پناه بگیرند؛ از این پس بود که مرزهای ایلام به سوزیانا محدود گردید. در سالنامههای آشوربانیپال، کتیبههای هخامنشی و کتاب مقدس و کتب جعلی آن به همین سرزمین کوچک اشاره شدهاست.
با وجود پیشرفتهای جدید، شناخت ما از تاریخ ایلام همچنان بسیار ناقص است. بهدلیل اندک بودن منابع بومی، بازسازی تاریخ ایلام عمدتاً باید بر مبنای متون میانرودان صورت بگیرد. تاکنون بزرگترین قسمت متون ایلامی در حفاریهای شوش بدستآمده، شهری که از بدو پیدایش در حدود ۴۰۰۰ سال پیش از میلاد، گاه زیر سلطهٔ قدرت ایلام و گاه زیر سلطهٔ میانرودان بودهاست. در حفاریهای قدیمیترین سطوح محوطهٔ شوش، سفالهای قابل توجهی بهدستآمده که مشابه آنها در میانرودان یافت نمیشود. در حالی که در دورهٔ بعدی (سطوح ۲۲ تا ۱۷ در کاوشهایی که «لو برون» انجامداده) مواد باستانشناسی بهدستآمده با مواد میانرودان در دورهٔ اوروک شباهت دارد. از حدود ۳۲۰۰ پیش از میلاد، میتوان تأثیر فلات ایران را در شوش مشاهده کرد؛ زیرا نمونههای مشابه الواح عددی و سپس الواح ایلامی ابتدایی که در شوش پیدا شده، در تعداد کمتر در سایتهای فلات ایران تا نقاط دوردستی چون شهر سوخته در سیستان به دست آمدهاست. خط عیلامی ابتدایی که تمامی تلاشها برای کشف رمز آن ناکام ماندهاست، تا حدود ۲۷۰۰ پیش از میلاد استفاده میشد اما در دورهٔ کمتر شناختهشدهٔ بعدی، یعنی بین پایان دورهٔ نیا-ایلامی و تأسیس سلسله اوان، ایلام به تدریج از گمنامی در آمد. نخستین بار که نام پادشاهی ایلام را میبینیم در کتیبهای از انمبرگسی شاه کیش است که در حدود ۲۶۵۰ پیش از میلاد حکومت میکرد. اما تنها از آغاز دورهٔ اکدی است که نام ایلام در منابع مکتوب دیده میشود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#64
Posted: 9 Aug 2016 08:51
پیشایلامی (نیا-ایلامی)
پیش-ایلامی یا ایلامی مقدم دورهای از تاریخ ایلام در بین سالهای ۳۲۰۰ تا ۲۷۰۰ پیش از میلاد است.
کهنترین دبیرهٔ ایلامی که پیش-ایلامی نامگرفته، نخستین بار به سال ۳۱۰۰ پیش از میلا در شهر شوش، پایتخت ایلامیان، در جنوب غرب ایران بکار گرفته شد. گویا دبیرهٔ پیش-ایلامی از خط میخی سومری یا دبیرهٔ باستانی سومری گسترشیافته باشد.
دبیرهٔ پیش-ایلامی دارای ۱۰۰۰ نشانه است و بهنظر میرسد که باید بخشی از آن واژهنگار باشد. این دبیره هنوز رمزگشایی نشدهاست، و زبانی را که نمایش میدهد هنوز ناشناخته است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#65
Posted: 9 Aug 2016 08:52
ایلام باستان
در دورهٔ ایلامی باستان، سه سلسله به ترتیب حکومت کردند. شاهان دو سلسلهٔ اول، یعنی سلسلههای اوان و سیماشکی، در فهرست شاهانی که از شوش دورهٔ بابلی قدیم بهدستآمده، ذکر شدهاند. در این سند ابتدا دوازده نام ذکرشده و عبارت «دوازده شاه اوان» بهدنبال آن میآید، سپس دوازده نام دیگر ذکرشده و عبارت «دوازده شاه سیماشکی» به دنبال آن میآید. برخلاف متون مشابه میانرودانی، در این سند ساده نه به سالهای حکومت شاهان اشارهشده و نه نسب ایشان مشخص گردیده؛ و هیچ نشانهای از جامع بودن این دو فهرست در دست نیست. اما هر چند این سند تا حدی ساختگی به نظر میرسد، برخی افراد مذکور در آن از طریق منابع دیگر شوش یا میانرودان شناخته شدهاند، درنتیجه معلوم میشود که آنها شخصیتهای تاریخی بوده و تخیّلی نیستند. سلسلهٔ سوم، یعنی اپارتیها، با دورهٔ بابلی قدیم در میانرودان همزمان است؛ این سلسلهٔ ایلامی را اغلب «سلسلهٔ سوکل مخها» مینامند زیرا شاهان آن لقب سوکل مخ داشتند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#66
Posted: 9 Aug 2016 08:54
پادشاهی اوان
دودماننامهٔ شاهان اوان و شاهان سیماشکی؛ ۱۸۰۰ تا ۱۶۰۰ پیش از میلاد، موزهٔ لوور.
پادشاهی اوان تا حدی با سلسلهٔ سارگن اکدی (۲۳۳۴ تا ۲۲۷۹ پیش از میلاد) همزمان بود و گمان میرود آخرین پادشاه این سلسله، پوزور اینشوشیناک، در زمان اور نمو (۲۱۱۲ تا ۲۰۹۵ پیش از میلاد) بنیانگذار سومین سلسلهٔ پادشاهی اور، سلطنت میکرد. در این مرحله اطلاعات راجع به ایلام در منابع میانرودان بسیار واضح و روشن میشوند، زیرا توجه میانرودانیها به ثروتهای طبیعی فلات ایران (مانند چوب، سنگ و فلزات) که خود فاقد آن بودند، جذب شدهبود. گزارش لشکرکشیهای ایشان اطلاعات مهمی برای بازسازی تاریخ و جغرافیای ایلام بهدست میدهد. دربارهٔ هفت پادشاه نخستین مندرج در فهرست شاهان شوش هیچچیز نمیدانیم، اما هشتمین و نهمین شاه (به ترتیب معکوس) در گزارش لشکرکشیهای سارگن و پسرش ریموش ذکر شدهاند. هدف اصلی این لشکرکشیهای اکدی بهرهبرداری اقتصادی از سرزمین ایلام شامل مرخشی (بلوچستان) بود. اما بهنظر میرسد که این لشکرکشیها در حد تاختوتاز برای کسب غنیمت بود نه فتح واقعی آن قلمرو پهناور. منیش توشو، شاه اکدی، به جنگ در جنوب ادامه داد و یک پیروزی در «شخیروم» در ساحل خلیج فارس به دست آورد، سپس برای مطیعکردن اتحادیهای از سی و دو شهر در ساحل عربی خلیج فارس از دریا عبور کرد. در دوران حکومت نرام-سین اکدی، یک معاهده بین حاکم تابع نرام-سین که در شوش حکومت میکرد و شاه اوان، شاید خیتا، منعقد شد. این قدیمیترین متن شناختهشدهٔ ایلامیست که با نشانههای خط میخی نوشتهشده اما ترجمه و تفسیر آن سخت است.
آخرین پادشاه فهرست شاهان شوش، پوزور اینشوشینک، ابتدا شوش و سپس انشان را فتح کرد و به نظر میرسد که با مطیعکردن پادشاه سیماشکی توانست وحدت کوتاهمدتی در فدراسیون ایلامی بهوجود آورد؛ اما جانشینان او نتوانستند که شوش را در قلمرو ایلام نگهدارند. پوزور اینشوشینک چندین کتیبه با نام خود در شوش باقی گذاشتهاست. برخی از آنان به اکدی نوشتهشدهاند و بقیه به خط ایلامی باستان یا ایلامی خطی؛ ایلامی خطی یک نظام نگارشی است که تنها معدودی از نشانههای آن با قطعیت رمزگشایی شدهاند. شاید نشانههای ایلامی خطی از ایلامی ابتدایی گرفته شده باشند. اما سلطهٔ پادشاهان ایلام بر شوش دیری نپایید، چند سال بعد شولگی، پادشاه اور (۲۰۹۴ تا ۲۰۴۷ پیش از میلاد)، این شهر و نواحی اطراف آن را دوباره تصرف کرد، و بار دیگر شهر شوش بخش تابع امپراطوری میانرودان شد و تا فروپاشی آن امپراطوری به همین شکل باقی ماند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#67
Posted: 9 Aug 2016 08:55
پادشاهی سیماشکی
پادشاهی اپرتی در بین سالهای حدوداً ۱۹۷۰ تا ۱۶۰۰ پیش از میلاد حکومت میکرد. از دوازده پادشاه سیماشکی که نام آنان در فهرست شاهان شوش ذکرشده، نام ۹ نفر در منابع دیگر آمدهاست. در قسمت اول این دوره مشاهده میکنیم که میانرودانیها پیدرپی به فلات ایران حمله میکنند؛ بهنظر میرسد که هدف اصلی این حملهها، سیماشکی، موطن پادشاهان ایلامی بود که در ناحیهٔ کرمان امروزی قرار داشت؛ اما حملهها بهندرت موفقآمیز بود. در میان این لشکرکشیها دورههایی از صلح بود که با ازدواج میان خانوادههای سلطنتی همراه بود. برای مثال، شو سین، پادشاه اور، یکی از دخترانش را به ازدواج شاهزادهٔ انشان درآورد، اما بعداً حداقل دو بار به ساحل جنوب شرقی دریایی کاسپین حمله کرد. بهنظر میرسد که میانرودانیها برای بهدستآوردن مواد خام مورد نیاز، گاه به روشهای صلحآمیز و گاه به زور توسل میجستند. اما قدرت میانرودانیها رو به افول بود. ایبی سین، آخرین پادشاه سلسلهٔ اور (۲۰۲۸ تا ۲۰۰۴ پیش از میلاد)، قادر نبود به عمق قلمرو ایلام نفوذ کند و عامل او، ایر ناننا، دیگر بر قسمت عمدهٔ شرق امپراطوری سلطه نداشت و تنها بر سرزمینهای خط شمال غربی به جنوب شرقی از آربلا به بشیمه در ساحل شمالی خلیج فارس تسلط داشت. در سال ۲۰۰۴ پیش از میلاد، ایلامیها با سوزیانا متحد شدند و به رهبری کینداتو، ششمین پادشاه سیماشکی، اور را فتح کردند و ایبی سین را بهعنوان زندانی به ایلام بردند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#68
Posted: 9 Aug 2016 08:58
پادشاهی اپرتی
پادشاهی اپرتی یا پادشاهی اپارتی یکی از دودمانهای ایلام باستان در بین سالهای حدوداً ۱۹۷۰ تا ۱۶۰۰ پیش از میلاد، واقع در جنوب غربی ایران بود. در نیمه دوم قرن نوزدهم قبل از میلاد در ایلام سلسلهای جدید جایگزین سلسلهٔ ضعیف و بیرمق سیماش گردید. موسس این سلسله، اپرتی نام داشت. با توجه به اینکه منابع تاریخی در باب اصل و نسب او سکوت کردهاند، به نظر میرسد وی قدرت خود را به ارث نبرده بلکه با زور و جنگ به دست آورده است. مهمترین عنوان وی، شاه انشان و شوش بود و قلمرو وی تمام سرزمینهای ایلامی، یعنی مناطق کوهستانی، انشان و جلگهٔ شوش را در بر میگرفتهاست.
سلطنت اپرتی مدت زیادی نپایید و احتمالاً در حدود ۱۸۳۰پیش از میلاد درگذشت و جای خود را به پسرش شیلهه داد.
به نظر میرسد این دورهٔ طولانی که حدوداً سه سده بهطول انجامید، با وجود تعداد بیشتر و تنوع مدارک موجود، هنوز یکی از مغشوشترین دورههای تاریخ ایلام است. سه موضوع که بازسازی تاریخ این دوره را کاملاً تحریفکرده و مورخان جدید را به اشتباه انداخته عبارتند از :
- اول، ترتیب جانشینی و شجرهنامهٔ حاکمان این دوره است؛ در نتیجهٔ تفسیر نادرست عبارت اکدی «پسر خواهر شیلخخه» (mār ahāti(-šu) ša Šilhaha)، محققان گمان میکردند که ترجمهٔ صحیح mār ahāti، همچون میانرودان، خواهرزاده (پسر خواهر) است، و این اصطلاح واقعاً به یک رابطهٔ نسبی اشاره میکند. میکند. در نتیجه، دربارهٔ تقسیم قدرت بین شاخههای مستقیم و عرضی خانوادهٔ شاهی فرضیهای مطرح شد که خاص ایلام بود. اما واقعیت کاملاً متفاوت بود: معنی واژگان «پسر خواهر شیلخخه» خواهرزاده نیست، بلکه به معنی پسری است که شیلخخه از همبستری با خواهر خودش به دنیا آورده و نشانهٔ وجود ازدواج با محارم در میان خانوادهٔ سلطنتی است؛ وارث مشروع شاه، از این ازدواج زاده میشد. بهعلاوه، این عبارت تنها یک عنوان یا لقب بود، چنانکه قرنها بعد از مرگ شیلخخه، اونتاش نپیریشه و خوتلوتوش اینشوشینک، خود را پسر خواهر شیلخخه مینامند. این نکته هم اضافه شود که عبارت اکدی را در ایلامی به ruhu-šak ترجمه کردهاند: ruhu یعنی پسر، هنگامی که به مادر اشاره میشود و šak یعنی پسر، هنگامی که به پدر اشاره میشود. اصلاً مسألهٔ کلمهٔ «خواهر» در میان نیست.
- موضوع دوم، که همانند موضوع اول، مانعی برای بازسازی درست تاریخ ایلام بوده، کتیبهای از شیلخک اینشوشینک است که در آن، گروهی از شاهان پیشین خود را نام میبرد که معبدی متعلق به اینشوشینک را بازسازی کرده بودند. اکثریت مورخان گمان کردهاند که شیلخک اینشوشینک در این کتیبه، شاهان پیشین خود را بر حسب ترتیب زمانی ذکر میکند و میتوان این فهرست را با وارد کردن نام شاهانی که به آنها اشارهنشده، کامل کرد. اگرچه نام پادشاهان اولیه، عموماً در ابتدای فهرست آمده و در انتها به پادشاهان جدیدتر اشارهشده، درون هر گروه ترتیب چینش شاهان با منابع دیگر تعارض دارد. ترتیب زمانی بهمخورده، چون چینش شاهان بر مبنای نسب است؛ گاهی اوقات، در ابتدا شاخهٔ مستقیم آوردهشده سپس شاخههای عرضی، اما گاه شاخههای عرضی، بدون توجه به ترتیب زمانی، بر شاخهٔ مستقیم مقدم شدهاست. ترتیب شاهان دورهٔ سوکل مخها به این صورت است: «اپرتی (ابارات)، شیلخخه، سیروک توخ، سیوه پلر خوپاک، کوک گیرمش، اته خوشو، تمتیخلکی، و کوک نشو». در اینجا ترتیب اپرتی، شیلخخه، سیروک توخ، سیوه پلر خوپاک در شاخهٔ مستقیم صحیح است (رابطهٔ پدر پسری دارند). اما دو شاه بعدی یعنی کوک گیرمش و اته خوشو، از نظر ترتیب زمانی در جای درست نیستند، زیرا ایشان بین دورهٔ شیلخخه و سیروک توخ حکومت کردند. بنابراین کوک کیرماش از یک شاخهٔ عرضی بود و بههمین دلیل در فهرست کتیبهٔ شیلخک اینشوشینک، وی «پسر لانکوکو» نامیده شدهاست. نام لانکوکو در منابع دیگر نیامده و احتمالاً هرگز به حکومت نرسیدهاست. احتمال دارد که وی برادر یکی از سوکل مخها بودهاست که وقتی درگذشت، وارث مستقیم نداشت یا وارث او برای سلطنت، بسیار جوان بود و بهاین دلیل، پسر برادر او یعنی پسر لانکوکو به حکومت رسید. دلایل بیشتر، از کتیبههای برخی از کارمندان رده بالایی بهدست میآید که بعد از خدمت در دستگاه ایدادو دوم، دهمین پادشاه سیماشکی، به کوک کیرماش خدمت کردند. بنابراین، او آنگونه که درگذشته به نادرست پنداشته میشد، نمیتوانسته در قرن پانزدهم پیش از میلاد حکومت کردهباشد. تمتی خلکی و کوک نشور آخرین شاهان شناختهشدهٔ سوکل مخها، احتمالاً از شاخهٔ مستقیم بودند.
- سرانجام، موضوع سوم این بود که مورخان گمان میکردند، کتیبهای از اته خوشو نشان میدهد که زمان حکومت اپرتی، شیلخخه و اته خوشو همزمان بوده و نخستین حکومت سه نفرهٔ سلسله را تشکیل دادهاند. در واقع بر اساس مدارک مختلفی، به ویژه مهرهای استوانهای خدمتگزاران این پادشاهان، میتوان نشان داد که بین شیلخخه و اته خوشو، شش سوکل مخ اعمال قدرت کردهاند: «پالا ایشن، کوک کیرماش، کوک سنیت، تم سنیت، کوک نخونته و کوک نشور اول». این گروه در قرن بیستم پیش از میلاد سلطنت کردند، اما بسیاری از پژوهشگران، مانند والتر هینتس و هاید ماری کخ، حکومت ایشان را در قرن شانزدهم پیش از میلاد میدانند.
- با توجه به اصلاح شدن تفاسیر مربوط به این سه مورد، امروزه میتوان تاریخ سلسلهٔ اپرتی را به طور منسجم، اگرچه ناکامل، نوشت. پادشاهان سیماشکی که جانشین کینداتو شدند، بعد از سقوط امپراطوری اور در شوش مستقر شدند. پادشاهان سیماشکی، ایدادو اول و تن روخوراتر دوم (که با مکوبی، دختر بیلالاما پادشاه اشنونا در میانرودان ازدواج کرد) معابدی را در شوش ساخته یا تجدید بنا کردهاند. اما اپرتی دوم اگرچه در فهرست شاهان شوش نهمین شاه سیماشکی نامیده شدهاست، بنیانگذار سلسلهای جدید بود که مورخین امروزی آن را سلسلهٔ اپرتیها مینامند. جای تعجب است که اولین شاهان اپرتی، همزمان با آخرین شاهان سیماشکی (یعنی ایدادو دوم، ایدادو نپیر، و احتمالاً ایدادو تمتی) حکومت میکردند. اپرتی، اولین شاه سلسلهاش، حداقل در بخشی از عمرش با گروهی از شاهان سوکل مخ، همزمان بود. دومین شاه اپرتی، شیلخخه، در دو سند از دورهٔ اته-خوشو ذکر شده است؛ اته خوشو با سومو ابوم (۱۸۹۴ تا ۱۸۸۱) نخستین شاه سلسلهٔ اول بابل، همزمان بود.
آخرین شاه اپرتی، ایدادو تمتی، تنها از روی فهرست شاهان شوش شناخته شدهاست. چگونگی تقسیم قدرت معلوم نیست، زیرا اگرچه ایدادو دوم و ایدادو نپیر در شوش حکومت میکردهاند، اما یکی از عناوین و القاب کوک کیرماش «سوکل ایلام، سیماشکی و شوش» بوده، که حاکی از حکومت او بر تمامی کنفدراسیون ایلام است. با وجود این عناوین، احتمال دارد که آخرین سیماشکیها بر قسمت شرقی امپراطوری حکومت میکردند در حالی که نخستین اپرتیها بر قسمت غربی آن حاکم بودند. به هر حال اپرتی، شیلخخه و جانشینان بلافصل ایشان در زمانهٔ دشواری میزیستند. حاکمان چندین دولت میانرودان میکوشیدند تا شوش را از ایلامیها بازپس بگیرند. از چندین یورش اطلاع داریم، بهیژه، یورشهای گون گونوم، شاه لارسا، و شاید بهدلیل چنین یورشی بود که اته خوشو قدرت را به دست گرفت. در واقع، نشانههای متعددی وجود دارد که او غاصب بوده است؛ زیرا برخلاف تمامی شاهانی که قبل و بعد از وی حکومت کردند، اته خوشو در هیچ یک از اسناد حقوقی و اقتصادی با حاکمان دیگر خویشاوند دانسته نشدهاست، همچنین القاب او غیر معمول است. اگرچه وی خود را «پسر خواهر شیلخخه» میخواند، احتمالاً برای مشروع جلوهدادن خود بعد از رسیدن به حکومت است. از القاب دیگر وی «چوپان مردم شوش» است؛ هیچ حاکم دیگری این لقب را بر خود نگذاشت، به جز حاکمی به نام تتپ مادا که ممکن است جانشین او بوده باشد. با توجه به نام سیروک توخ، که در لوحهای از شمشارا ذکرشدهاست، میتوان تاریخ ایلام را با تاریخگذاری میانرودان مرتبط کرد، زیرا سیروک توخ با شمشی ادد اول، شاه آشوری (۱۸۱۳ تا ۱۷۸۱ پیش از میلاد)، همزمان بودهاست. بهعبارت دیگر، منابع میانرودان گاه تاریخ شاهان ایلام را به ما نشان میدهند. اما معروفترین سوکل مخ این سلسله، سیوه پلر خوپاک است که حداقل به مدت دو سال، قدرتمندترین فرمانروای خاور نزدیک بود. آرشیوهای شاهی ماری نشان میدهند که شاهانی به بزرگی زیمری لیم، شاه ماری و حمورابی، شاه بابل، او را «پدر» خطاب میکردند، در حالی که ایشان یکدیگر را «برادر»، و شاهان کوچحکتر را «پسر» خطاب میکردند. اما دخالتهای سیوه پلر خوپاک و برادر و جانشینش، کودو زولوش، در امور میانرودان (تا نقاط دوردستی مانند حلب) زیاد به طول نکشید. اتحادیهای از حکومتهای کوچک و بزرگ میانرودان به رهبری حمورابی، سلطهگری سیوه پلر خوپک را درهم شکست، و به جاهطلبی ایلام در میانرودان پایان داد. سلطنت کوتیر نخونته اول و سیزده جانشین او که سوکل مخ یا سوکل بودند تا کوک نشور سوم که آخرین سوکل مخ شناختهشده است، تنها در متون حقوقی و اقتصادی شوش و تعداد انگشتشماری کتیبههای شاهی ثبت شدهاست. این اسناد نشان میدهند که زندگی روزمره در شوش و ایلام کاملاً منزوی و محدود بود (معطوف به امور داخلی، بدون ارتباط با مردم دیگر). اگرچه هیچ فعالیت نظامیای در این اسناد ذکرنشده اما تعدد نامهای شاهان یا شاهزادگان ثبتشده در زمان واحد مبهوتکننده است. برای مثال نام کوتیر نخونته همراه با پنج جانشین بالقوه ذکر شدهاست: «اته مرا خلکی، تاتا، لیلا ایرتش، تمتی گون، و کوتیر شیلخخه»؛ اما تنها دو نفر آخر به قدرت رسیدند و به مقام سوکل مخ دست یافتند. بهدنبال ایشان، کوک نشور دوم به قدرت رسید، که با عمی صدوقه شاه بابل (۱۶۴۶ تا ۱۶۲۶ پیش از میلاد) همزمان بود. سپس تمتی رپتش، سیموت ورتش دوم، کودوزولوش دوم و سیرتوخ به حکومت رسیدند اما علیرغم اینکه نام ایشان در کنار نام شاهان در متون آمده، ترتیب زمانی ایشان را نمیتوان با قطعیت مشخص کرد. سه سوکل مخ آخری که شناخته شدهاند، یعنی تن اولی و دو پسرش تمتی خلکی و کوک نشور سوم، هر سه «پسر خواهر شیلخخه» نامیده شدهاند، گروهی هستند که در هیچ سندی با شاهان پیشین پیوند ندارند (ظاهراً با شاهان پیشین پیوند خانوادگی ندارند). لذا این پرسش مطرح میشود که آیا در طی نیمهٔ دوم این دوره، دسیسههای درباری جای درگیریهای بینالمللی را گرفته بود؟ آیا ایشان کاملاً گرفتار دسیسههای درباری شده بودند؟
دو ویژگی در سلسلهٔ سوکل مخها قابل توجه است: یکی طول حکومت ایشان و دوم، تمایل روزافزون خاندان سلطنتی به فرهنگ سامی. با ملحق کردن سوزیانا به امپراتوری ایلام، سوکل مخها باعث شدند که شوش همچنان مرکزی مهم بماند. این فرایند در چند حوزه مشهود است. برای مثال، ایلامیها زبان خود را بر مردم شوش تحمیل نکردند؛ اکثریت غالب اسناد این دوره که از حفاریهای شوش بهدستآمده، بهزبان اکدی هستند؛ بیشتر آنها اسناد حقوقی یا اقتصادی مربوط به زندگی روزمره بوده و نام سوکل مخ یا سوکل در آنها ذکر شدهاست.
همچون زبان، مردم شوش مجمع خدایان (پانتئون) شوشی-میانرودانی خود را نیز حفظ کردند که در رأس آن، اینشوشینک، خدای حامی این شهر قرار داشت. خدایان اصیل ایلامی نادر بودند. نهایتاً این توجه به فرهنگ سامی، یا غربیشدن، در القاب مشاهده میشود. بهعبارت دیگر، عناوین شاهی نیز تمایل سوکل مخها را به فرهنگ سامی نشان میدهد. عنوان «شاه انشان و شوش» که لقب اپرتی، بنیانگذار سلسلهٔ سوکل مخها، بود، بهزودی کنار گذاشته شد و عناوینی استفاده شد که به کارگزاران میانرودانی منصوب شده در شوش یا ایلام در دوران امپراطوری سوم اور متعلق بود. قدرت عالی در دست سوکل مخ بود. گاهی فرمانروا بخشی از قدرت را به فرزندان خود محول میکرد، که در این صورت اگر فرماندار ایالتهای شرقی امپراتوری بودند، لقب «سوکل ایلام و سیماشکی» به ایشان داده میشد و اگر فرماندار سوزیانا میشدند، به «سوکل شوش» ملقب میشدند؛ گاه به این فرماندار «شاه شوش» لقب میدادند. بنابراین لازم است تا فرضیهٔ تقسیم قدرت در ایلام را کنار بگذاریم.
جانشینی بر تخت شاهی حق پسر ارشد بود، اما یک عنصر مهم به آن اضافه شده بود، مشروعیت، درجهبندی داشت: فرزندان حاصل از ازدواج درونخانوادگی بر فرزندان حاصل از ازدواج با غریبهها تقدم داشتند. فرزندی که از وصلت پادشاه با یک شاهزاده خانم ایلامی، یعنی غریبه (خارج از خانواده)، بهدنیا میآمد، مشروع بود. اما فرزندی که از وصلت پادشاه با خواهر خودش به دنیا میآمد، مشروعیت بالاتری داشت. بنابراین، پسر ارشد که از ازدواج شاه با یک شاهزاده خانم خارج از خانواده (ازدواج برون همسری) به دنیا آمده، میبایست تاج و تخت را به برادر کوچکتری که از ازدواج بعدی شاه با خواهرش (ازدواج درونهمسری) بهدنیا میآمد، واگذار میکرد. پسری که از ازدواج شاه با دخترش بهدنیا میآمد، بالاترین درجهٔ مشروعیت را داشت. این مورد چند قرن بعد برای خوتلوتوش اینشوشیناک پیش آمد، که به نظر میرسد پسر شوتروک نخونته از دخترش نخونته اوتو بود. در شرایطی که پادشاه وارث مذکر نداشت یا وارث او برای حکومت کردن خیلی جوان بود، قدرت به شاخهٔ عرضی میرسید، مانند کشورهای دیگر.[۹]
لازم نبود که «سوکل ایلام و انشان» و «سوکل شوش» با مقام عالی سوکل مخ پیوند خانوادگی داشته باشد. اما گاه پیش میآمد که شاه به دلایل عملی (فایده، مصلحت) فرزندان خود را در قدرت شریک میکرد. این احتمال وجود دارد که همانند دورهٔ هخامنشی، دربار به هنگام تابستان به علت گرمای شدید، شوش را ترک میکرد و در فلات که معتدلتر بود، پناه میگرفت. پس احتیاط حکم میکند که فرد مورد اعتمادی را برای اداره سرزمینهای پست منصوب کنند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#69
Posted: 9 Aug 2016 08:59
ایلام میانه
در دورهٔ ایلام میانه، شاهان ایلامی سریعاً راه خود را از دورهٔ قبل جدا کردند. در واقع ویژگی این دوره، «ایلامی شدن» سوزیانا است (برخلاف «سامی شدن» در دورهٔ قبل). شاهان این دوره، عنوان سوکل مخ یا سوکل را رها کردند و عنوان قدیمی «شاه انشان و شوش» را بر گزیدند (در کتیبههای اکدی بهصورت «شاه شوش وانشان»). زبان اکدی در زمان اولین خانوادهٔ حاکمان ایلامی میانه، یعنی کیدینوها، هنوز استفاده میشد، ولی در کتیبههای دو دودمان بعدی، ایگه هلکیها و شوتروکیها، بهندرت دیده میشود. بهعلاوه، در این دوره مجمع خدایان ایلامی بر سوزیانا تحمیل شد و با ساخت مجموعهٔ سیاسی-دینی چغازنبیل، به اوج قدرت خود رسید.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#70
Posted: 9 Aug 2016 09:01
دودمان کیدینوها
دودمان کیدینو یکی از دودمانهای ایلام میانه در بین سالهای ۱۵۰۰ تا ۱۴۰۰ پیش از میلاد بود.
بهکار بردن واژهٔ دودمان برای کیدینوها شاید نادرست باشد، زیرا هنوز هیچ نشانهای از رابطهٔ پدر فرزندی بین پنج حاکمی که یکی پس از دیگری به حکومت رسیدند، در دست نیست: کیدینو، اینشوشینک سونکیر نپی پیر، تنروخوراتر دوم، شالا، و تپتی اهر. مدارک شوش و هفت تپه، کبناک باستان، نشان میدهند که بین دورهٔ سوکل مخ و دورهٔ ایلامی میانی انقطاعی وجود دارد. نخستین نشانهٔ انقطاع، انتخاب لقب بود. کیدینو و تپتی اهر خود را «شاه شوش و انزان» نامیدند و به این شکل خود را به سنتی کهن متصل کردند. لقب دیگر آندو، «خدمتگزار کیرواشیر» خدایی ایلامی است، بدین گونه مجمع خدایان فلات ایران را در سوزیانا رواج دادند. اما مانند دورهٔ قبل، آنان همچنان زبان اکدی را در تمام کتیبههای خود استفاده کردند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.