ارسالها: 343
#43
Posted: 8 Oct 2010 12:12
بازرگانی در دوره هخامنشی
«بابلستان» قطبی بزرگ در امر بازرگانی میان ایالتهای غربی آسیای کوچک، فنیقیه، فلستین، و مصر از یک سو، و سرزمینهای جنوب و شرق میانرودان از سوی دیگر بود. در آسیای کوچک، بازرگانان بابلی مواد رنگی، آهن، مس، قلع و شراب خریداری میکردند. در آسیای کوچک، آهن و نقره استخراج میگردید و در قبرس و امتداد بخش فرادست دجله، مس؛ در منطقهی اخیر سنگ آهک نیز استخراج میشد. بابلیها از مصر و سوریه برای رنگرزی پارچههای پشمی و سفید کردن پارچه و نیز برای شیشهسازی و پزشکی، زاج سفید میآوردند.
همچنین "مصر" طلا، عاج، آبنوس و دیگر کالاهای تجملی را تهیه میکرد. اشیایی را که صنعتگران و افزارمندان یونانی در Naucratis در دلتای نیل ساختهاند، حتا در آسیای مرکزی نیز یافته شده است. هردوت (3.6) به تحویل خمرههای شراب فنیقیه به مصر اشاره میکند؛ این اطلاعات را کشف کوزههای دارای نبشتههای فنیقیهای در مصر، و نیز پاپیروس آرامیزبانی که به «شراب از صیدون» آورده شده به مصر اشاره میکند، تأیید مینماید. فنیقیه و سوریه چوب سرو، رنگ، شیشهآلات، و دیگر مصنوعات ارزنده را صادر میکردند.
تجارتخانهی Egibi، مستقر در بابل، نقش مهمی را در بازرگانی به ویژه با ماد و ایلام ایفا میکرد. نمایندگان مؤسسهی "اگیبی" بردههایی را در ایلام خریداری میکردند و بنا به نوشتهی "دیودروس سیکولوس" (17.67.3)، رقمی از فراوردههای کشاورزی نیز از ایلام وارد میشد. "بابلستان" غله و پارچهی پشمی، که خواهان و خریدار آن بسیار بود، به ویژه به ایلام صادر میکرد.
در خود پارس دادوستد کالا و پول بسط و توسعهی اندکی داشت. بنا به نوشتهی هردوت (1.153) و استرابو (15.3.19)، پارسها بازارگاه نداشتند و در بازارهای باز خرید و فروش نمیکردند [!]. این نکته نیز درخور نگرش است که در شواهد مستند فراوانی که متون (الواح) ایلامی تخت جمشید فراهم آوردهاند، اطلاعات مستقیم و صریحی دربارهی بازرگانی وجود ندارد. با وجود این، آینهها، ظروف، و دیگر اشیایی را که افزارمندان پارسی ساختهاند، در مصر یافته شده است.
نام چندین بازرگان پارسی نیز شناخته شده است. برای نمونه، برپایهی متن بابلی پیشنویسی شده در شهر Humadeshu در غرب ایران در طی شهریاری "کبوجیه" (30-522 پ.م.)، دو فرد پارسی زنان بردهای را به یک بابلی فروختهاند؛ همان متن به فردی پارسی با نام Artarushu اشاره میکند که لقب «رییس بازرگانان» را داشت.
در شرق، "هند" طلا، عاج و روغنهای خوشبو را به امپراتوری هخامنشی صادر میکرد. سنگ لاجورد و عقیق سرخ از سغد و باختر، و فیروزه از خوارزم میآمد (کتیبهی DSf)، و طلای "سیبری" از طریق باختر به امپراتوری وارد میشد. در غرب، "یونان" بازرگانی فعالی را با سرزمینهای امپراتوری هخامنشی با صادرات روغن زیتون، شراب و به ویژه سفال (هردوت 3.6) دنبال میکرد. گلدانهای آتنی نه تنها در کرانههای دریای سیاه بل که در شهرهای بزرگ هخامنشی نیز یافته شده است.
بندرهای خلیج فارس مراکز عمدهی بازرگانی دریایی هخامنشی با غرب بودند. آن چه به ویژه پیوندی پراهمیت با این بازرگانی داشت، کانال داریوش در مصر بود که دریای سرخ را به رود نیل متصل میکرد و بدین ترتیب دسترسی به دریای مدیترانه را میسر میساخت (کتیبهی DZc). در آغاز، تجارت دریایی میان امپراتوری هخامنشی و غرب، به ویژه در دست بازرگانان فنیقیهای بود. با وجود این، رفته رفته بازرگانان یونانی آنان را در Aegean از میدان به در کردند و رقابت موفقیتآمیزی را نیز با فنیقیهایها در مناطق دیگر آغاز نمودند. *
داریوش کیانی
* M. A. Dandamayev, "Commerce II. in the Achaemenid period": Encyclopaedia Iranica, vol. 6, 1993, pp. 59-60
دین افساری است که به گردنتان میاندازند تا خوب سواری دهید و هرگز پیاده نمیشوند, باشد که رستگار شوید
ارسالها: 343
#44
Posted: 8 Oct 2010 12:15
زنان ایرانی در عصر هخامنشی
، پژوهشی از پروفسور کُخ
اگر اظهار نظر نویسندگان یونانی را باور کنیم، مردان ایرانی بسیار حسود بوده اند و همواره زنانشان را پشت بست و کلون نگه می داشته اند. مثلا پلوتارک(تمیستوکلس، بند 26) می نویسد:
«اغلب بربرها، مخصوصا ایرانی ها، درباره زنانشان طبعی حسود دارند. مردهای ایرانی نه تنها به شدت مواظب اند تا چشم بیگانه ای بر زنانشان نیفتد، بل درباره زنان خریداری شده و برده خود نیز سخت پای بند حراست اند. زن ها در خانه ها پشت بست و کلون زندگی می کنند و به هنگام سفر در حصار چادر ارابه قرار دارند.»
اما از منابع ایرانی چنین برمی آید که این برداشت و نظر کاملا درست نیست. در بررسی شرایط دستمزدها دیدیم که مرد و زن در کنار یکدیگر کار می کرده اند، از حقوقی براب برخوردار بوده اند و گاه حتی کارهای سخت تر را به عهده داشته اند. مثلا گروههای بزرگی از زنان کشاورز را می بینیم. سنگ سابان معمولا بیشترشان زن اند. البته هنوز دقیقا نمی توانیم بگوییم که کار این زنان واقعا چه بوده است. شاید پس از حاضر شدن نگاره ها، صیقل نهایی را زنها انجام می داده اند، زیرا که برای این کار دستهای ظریف زنها کارایی بیشتری داشته است. در سال 1700 م. در میان بردگانی که نماینده امپراتور اتریش در استانبول خریداری و آزاد کرد، زن سنگ تراشی بود از بغداد. بدین ترتیب می بینید که قرن ها بعد هم هنوز به زنهایی برمی خوریم که به سنگ سر و کار داشته اند. مسلم است که این کار برای زنها باید دشوار بوده باشد.
پیشه ی بیشتر زنان لوح های تخت جمشید دوخت و دوز و خیاطی بدوه است. کاری بسیار متنوع، شامل دوخت لباس های کاملا ساده و یا لباسهای پر زرشق و برق که پس از دوخت، هنرمندانه سوزن کاری می شده است.
امکانات آموزش های هنوری و هارت های حرفه ای، برای زن و مرد یکسان و حقوق آنان نیز برابر بوده است. درباره برابری حقوق، شواهدی مخصوصا در زمینه کارهای هنری و ظریف داریم و برابری حقوق صدها زن دیگر با مردان نیز مسلم است که درباره شغل آنان چیزی نمی دانیم. میزان حقوق فقط همین قدر روشن است که به نوع کار و نه انجام دهنده، بستگی داشت. به این ترتیب، در امپراتوری بزرگ عصر داریوش با تساوی حقوق زن و مرد، سر و کار داریم. حقی که هنوز در اروپای قرن بیستم برای بدست آوردن اش مبارزه می شود.
البته این را هم باید گفت که زنها علاوه بر کار بیرون، سر و سامان دادن به کارهای روزمره حانه را نیز بر عهده داشته اند. دیدیم که زنها با به دنیا آوردن برای مدتی از کار در بیرون معاف می شدند. در طول مرخصی زایمان، حقوق دریافتی به حداقل می رسید که البته با آن گذران زندگی ممکن بود. علاوه بر این حداقل حقوق، اضفه حقوقی نیز به صورت و و شراب دریافت می کردند، که پاداش افزودن رعیتی به رعایای شاه بود. در عین حال معلوم شده است که شاه از نوزادان پسر بیش از نوزادان دختر خرسند می شد، را که اضافه حقوق برای پسر دو برابر، یعنی 20 لیتر جو و 10 لیتر شراب یا آب جو بود. تا جایی که لوحه ها حکایت می کنند، این تنها موردی ست که میان زن و مرد فرقی دیده می شود.
مرخصی بارداری ظاهرا 5 ماه بوده است. پس از این مدت زنها این امکان را داشته اند که کار روزانه را کوتاه کنند تا قادر به برآوردن وظایف خانه داری خو نیز باشند. التبه کار نیمه وقت حقق کمتری داشت. نوزادان را در طول کار، له له ها نگه داری می کردند. ضمنا در لوحهای گلی می بینیم که زنها می توانسته اند به پست های بالاتر نیز برسند. مثلا در کارگاههای شاهی همواره سرپرستی و مدیریت با زنان است. در کارگاههای خیاطی که بیشتر در اشغال زنان است، گاه مردها زیردست زنان قرار می گیرند و حقوق زنان سرپرست بیش از مردان مردان است. حتی در جیره شراب تفاوتی به چش نی خورد. گاهی این سوال پیش می آید که یک زن سرپرست چگونه از پس یک لیتر شراب قرمز شیراز برمی آمده است!
همنین در لوح ها به حرفه هایی برمی خوریم که در آن زنان به کار گرفته نمی شده اند. در مدیریت حوزه های دیوانی و یا محاسبات و حسابرسی ها از کار زنان خبری نیست. چنین برمی آید که اگر کاری، به منظرو کنترل بخشهای گوناگون اداری، نیاز به ترک محل و جابجایی و سفر به دور و نزدیک را داشت، برای انجام آن از زنان نیز استفاده نمی شده است. زنها در کارهای ثابت استخدام می شدند که ناشی از ضورورت حضور زن در خانواده بود. دیدیم که به ظایف زن در خانواده از سوی مدیریت اداری توجه خاصی می شد.
اما زنهای خانواده شاهی از موقعیت دیگری برخوردار بوده اند. اینها، آنطور که پلوتارک با قاطعیت اعلام می کند، نه تنها پشت دیوارهای حرم سرا پنهان نمی ماندند، بل برعکس آزادی عمل وسیعی داشته اند و نه فقط املاک بزرگ، بل کارگاههای عظیم را باهمه کارکنانش اداره می کرده اند و درآمدهای گزاف داشته اند. مثلا هرودوت می نویسد، که درآمد شهر آنتیلا مصرف خاص مخارج کفش های ملکه ایران می شد. شرح افلاطون خیلی روشنگر است:
«یک بار از مرد قابل اعتمادی(از یکی از کسانی که نزد شاه ایران رفته بود) شنیدم که او تقریبا تمام طول یک روز را از کنار ملک پرحاصلی گذشته است که بومی ها آن را "کمربند همسرشاه" می نامیدند و ملک دیگری بود که "چادر" ملکه نایده می شد و ملک های حاصل خیز دیگری فقط خاص زیورآلات زنها بود و جاهای گوناگونی به نام زیورآلات گوناگون شهرت داشت.»
شاید نویسندگان یونانی در ذکر جاه طلبی های ملکه های ایران به اغراق پرداخته اند. اما ممکن است در این گزارش ها حقایقی نیز نهفته باشد. در لوح های گلی دیوانی تخت جمشید به کسانی برمی خوریم که خزاین ملکه "رته سونا" و ملکه "آپاکیش" را از کرمان حمل کرده اند. این حمل و نقل میتواند به درآمد الاک این ملکه ها در کرمان مربوط باشد. یک بار دیگر 40 نفر از افراد آپاکیش با نبشته ای ممهور از ساتراپ کرمان، به تاریخ ماه اول سال 500 پ.م در راه شوش اند. اینها هم ظاهرا درآمد سالانه بانوی خود را همراه داشته اند.
در لوح های گلی در مجموع به نام چهار زن برمی خوریم: آتوسا، ارتیستونه، رته بامه و اپاکیش. آتوسا، بزرگ ترین دختر کوروش بزرگ، همسر داریوش بزرگ و مادر خشایارشا بود. در لوح ها دو بار نام او را می بینیم. در لوحی به میزان جو و گندمی اشاره می شود که از درآمد مالیات به آتسا اختصاص یافته است. متأسفانه اطلاعات بیشتری در دست نیست، ما در اینجا پای همان مأمور مالیاتی در میان است که گندم لازم را در اختیار ملکه ارتیستونه می گذارد. ارتیستونه خواهر کوچکتر آتوسا است. در لوح های گلی دیوانی اغلب به نام او برمی خوریم. او هم مانند خواهرش سهم مالیاتی گندم، جو و انجیر داشته است. احتمالا او از فرآورده های دیگر نیز سه داشته است، اما در اینباره سندی در دست نیست. این درآمدها به کاخهای ملکه، که لابد ملکهای برگی نیز ضمیمه آن بوده است، تحویل می شد.
ارتیستونه دست کم در هر یک از آبادی های "ورنتوش، مدنه و کوگنکا" یک کاخ داشته است. تصادفا لوحی برجای مانده، که درباره دیدار شاه در سال 498 پ.م از کاخ کوگنکا گزارش می دهد. خبر داریم که نگهداری کاخ خای مدنه و کوگنکا زیر نظر کارگزاری به نام شلامنو بوده است. از نام این کارگزار برمی آید که اهل بابل بوده باشد. وقتی که ارتیستونه جایی دیگر، مثلا در تخت جمشید است، طی نامه به این شلامنو دستورهای لازم را می دهد. تعداد زیادی از این نامه ها، به صورت رونبشت هایی که مخصوص بایگانی کل دیوان تخت جمشید تهیه شده، به دست آمده است. دیوان سالاری برای ملکه نیز استثنا قائل نمی شد و اسناد لازم برای محاسبه درآمد و مخارج وی را مطالبه می کرد. ارتیستونه در یکی از این نامه ها به شلامنو دستور می دهد که 1000 لیتر شراب از موجودی کاخ اش در کوگنکا در اختیاری حسابرسی به نام "گاوشه پانه" بگذارد. این مقدار شراب بدون تردید حقوق حسابرس نبوده است. شاید حسابرس املاک ملکه ارتیستونه به این نتیجه رسیده است که این مقدار شراب، علاوه بر پرداخت های قبلی، برای اجرت مستخدمین مورد نیاز است. زیرا که او می بایست در همان محل این شراب را به کارمند دیگری به نام "رتیمه" تحویل دهد. در نامه های ارتیستونه و در موارد مشابه اغلب به نام این رتیمه برمی خوریم.
به نظر می رسد که ملکه دائا برای سرکشی از املاکش و یا برای دیدن شاه بین شوش و تخت جمشید، در سفر بوده است. به او اغلب در راه ها برمی خوریم. این امر از ثبت مایحتاج او و همراهانش از طرف دیوان اداری معلوم می شود. آرد، شراب، غذای آماده جو، آب جو، انگور و خوراکی های دیگری از این دست. ظاهرا ملکه و همراهانش در بین راه پیوسته در املاک سلطنتی اطراق می کرده اند. مثلا در سال 498 پ.م، همراه پسرش آرشام، در سه ملک او تی تی، هونر و منری در عیلام به او برمی خوریم. این سه ملک زیر نظر یک کارگزار و باز هم یک بابلی به نام "نبومالیک" قرار دارد. او برای تغذیه ملکه و همراهانش 4260 لیتر آرد، 21 لیتر غذای جو و 543 لیتر آب جو قناعت کند. دریافت همه این اقلام را ملکه با مهر خود بر روی لوح های گلی تأیید کرده است. متأسفانه روزهای توقف ارتیستونه در هر ملک معلوم نیست تا بتوانیم با توجه به مقدار اقلام دریافتی تعداد همراهانش را تخمین بزنیم. این سفرها، مخارج دیگری نیز از قبیل خرج علیق اسب ها و چارپایان داشته است. با اینکه به گزارش پلوتارک، زنان ایرانی در ارابه های سرپوشیده سفر می کرده اند، اما از مجموع منابع مربوط به هخامنشیان چنین برمی آید که زنان درباری خود سوار بر اسب می شده اند. نگاره ای از زنان سوار در ترکیه امروزی، در نزدیکی داسکیلیون، ساتراپ نشین ایرانی زمان هخامنشیان پیدا شده است.
ادامه دارد...
دین افساری است که به گردنتان میاندازند تا خوب سواری دهید و هرگز پیاده نمیشوند, باشد که رستگار شوید
ارسالها: 343
#45
Posted: 8 Oct 2010 12:18
زنان ایرانی در عصر هخامنشی
، پژوهشی از پروفسور کُخ
بخش دوم
در میان لوح ها به دو سند جالب دیگر برمی خوریم. در یکی از فرنکه، رییس تشریفات، به اریائینه، سرگله دار دربار دستور تحویل 100 گوسفند و همزمان به شراب دار دربار دستور تحویل 2000 لیتر شراب را به ملکه صادر می کند. در هر دو نامه قید شده است: «به دستور شاه». این اسناد مربوط به مخارج ویژه ای است که خود داریوش دستور آن را صادر کرده بوده است.
به این ترتیب گمان می رود که ملکه ارتیستونه در آغاز سال 503 پ.م ضیافت بزرگی در تخت جمشید داده بود که در آن 2000 میهمان دعوت داشته اند.
مخارج بسیار گزاف تری برای ملکه رته بامه ثبت شده است. نویسندگان یونانی هرچند اشاره ای به او ندارند، اما به نظر می رسد که دارای موقعیت مهمی بوده و در لوح های دیوانی نام او بیش از دیگران آمده است. رته بامه دختر نیزه دار داریوش گئوبروه و نخستین زن داریوش بوده است. داریوش پیش از رسیدن به سلطنت با رته بامه ازدواج کرده بود.
چنین برمی آید که رته بامه دارای املاک زیادی در منطقه عیلام بوده است. مثلا نامه ای به حسابرس هایش در شولکه، که کاخی در آنجا داشت، می نویسد؛ مبنی بر اینکه قبلا «نامه ای بر چرم» ظاهرا به خط آرامی، برای آنها فرستاده بوده است. در این نامه دستور داده شده است که حسابرس ها طبق سند به حساب های مربوطه رسیدگی کنند. به این ترتیب روشن می شود که در موارد معین و به طور کلی ملکه شخصا بر حسابرسی ها نظارت دقیق داشته است.
مصرف چشمگیر مواد غذایی و شراب نشان می دهد که رته بامه به املاکش در المائیس بیشتر سر می کشید. مثلا در حالیکه به سال 501 پ.م در دندری 650 و در لیتو 750 لیتر شراب از طرف ملکه رته بامه به مصرف رسیده، در سال بعد یک قلم شراب صرفی این ملکه در شوش 2360 لیتر بوده است. این نشان می دهد که رته بامه یا با همراهان زیادی برای مدتی طولانی در شوش به سر برده و یا او هم مانند ارتیستونه مهمانی بزرگی را ترتیب داده است. یعنی همانطور که ارتیستونه در تخت جمشید ضیافت بزرگی بر پا کرده، ممکن است رته بامه هم ضیافتی، شاید هم ضیافتی بزرگ تر در شوش داشته است. در سندهای دیگری نیز که نامی از رته بامه آمده، همواره مخارج به طور چشمگیری سنگین است.
مثلا او در "هیدلی" در مرز میان پارس و عیلام، 4620 لیتر جو و آرد و در کنتَوَه حتی 5660 لیتر دریافت می کند. سند دیگری از 255 بز و گوسفند خبر می دهد که در تخت جمشید و در حضور رته بامه به مصرف رسیده است. همه این مصارف را ملکه با مهر خود تأیید کرده است. نگاره ی مهر او سوارکاری نیزه به دست در حال تعقیب دو گورخر است. نقش این مهر، نقشی زنانه نیست و یک بار دیگر شاهدی بر این امر است که زنان ایرانی تمایل به برابری با شوهرانشان را داشته اند و می خواسته اند که زیبنده آنها باشند. رته بامه نه تنها املاک بزرگی مخصوصا در المائیس داشت، بل صاحب کارخانه هایی با کارگران زیاد بود. شمار گروههای کارگری او از 20 تا 480 نفر ثبت شده است.
جالب است که بیشتر لیکیایی ها در خدمت رته بامه هستند. البته توضیحی نداریم که این کارگرها مشغول چه کاری بوده اند. کارگاه ها و کارخانه ها کلا در حوالی دور و نزدیک شیراز قرار داشتند.
سرپرستی کارگاهها و کارخانه های ملکه و کارگران با مدیری بود که خود رته بامه منصوب می کرد. در بسیاری از اسناد به نام او برمی خوریم. حقوق کارگان، همانطور که از ارتباط با ملکه آتوسا و ملکه ارتیستونه دیدیم، باز هم از محل مالیات ها تأمین می شد. کارگران نه تنها غله، بلکه انار و توت نیز دریافت می کرده اند.
مانند ملکه رته بامه، ملکه دیگری نیز گروههای کارگری در اختیار داشت. با نام او فقط از طریق لوح های دیوانی آشنا هستیم. شاید نام او "اپاوکیش" باشد، اما از درستی این نام مطمئن نیستیم.
او هم گروههایی از کارگران را در شیراز در استخدام خود داشت. گاهی "راسته" همان مدیری که که مسئول کارگران رته بامه بود، مدیریت کارگران این ملکه را هم بر عهده داشته است. کارمند دیگری به نام "ویشتانه" مستخدین ملکه اپاوکیش را تأمین می کرد. تا جایی که از اسناد برجای مانده دستگیرمان می شود، این گروه از کارگران نیز تا 475 نفر می رسیده اند.
به این ترتیب، به کمک لوحه های دیوانی تخت جمشید تصویری کاملا نو از ملکه های هخامنشی به دست می آوریم. آنها عروسک های محبوس در حرمسراها، که نویسندگان یونانی می خواهند بقبولانند، نبوده اند و یا مثلا تأمین هزینه کفش هایشان به مالیات چندین شهر نیاز نداشته است.
البته مبالغ هنگفتی خرج آنها و اطرافیانشان می شد، اما خود آنها نیز در اداره امور مربوط به خود سهیم بوده اند و سرپرستی نهایی املاک و کارگاههایشان را به عهده داشته اند، دستورهای لازم را برای تأمین کارگران صادر می کرده اند و به حساب ها می رسیده اند. آنها برای کارهای گوناگون خود کارمندان دیوانی مخصوص داشته اند و ناگزیر از تسلیم گزارش های کارهای خود به دیوان شاه بوده اند.
صحت گزارش ها درباره درآمدها و مخارج با مهر ملکه تأیید می شد. همین مسئولیت ملکه ها را مجبور می کرد تا دائما در سفر باشند و نه فقط در رکاب شاه، بل به تنهایی، تا هم به املاک و کارگاههای خود سرکشی کنند و هم شخصا در محل، ناظر صحت گردش کارها باشند.
در حرم شاهی زنان بسیاری زندگی می کرده اند. داریوش پس از به دست گرفتن قدرت، طبق سنت، زنان دربار کمبوجیه را نیز در اختیار گرفت. این گامی مثبت بود برای پیوند زناشویی با آتوسا ارتیستونه دختران کوروش و از سوی دیگر سبب تحکیم موقعیت خانوادگی آنان می شد.
شاید همین روال الگوی زندگی اشراف و بلندپایگان نیز بود؛ اما زندگی انبوه مردم عادی به صورت تک همسری می گذشت. از اسناد برمی آید که در دیگر بخشهای امپراتوری هخامنشیان، مثل بابل و مصر، تک همسری شیوه معمول و همگانی زندگانی خانوادگی بوده است. مردان طبقه متوسط از عهده داشتن زنان متعدد برنمی آمدند.
تمامی خانواده مستخدمین و حقوق بگیران دولتی، که در لوح های گلی به گروه گروه آنها برمی خوریم، تحت پوشش پرداخت های دیوانی قرار داشتند. از این پرداخت ها چنین برداشت می شود که خانواده عبارت بوده است از یک پدر، یک مادر و چند فرزند.
در لوح های دیوانی فقط گفتگو از زنانی ست که در خدمت دولت اند و یا به زنان درباری برمی خوریم و از صدها هزار زن دیگر که در طیف عملیات دیوانی قرار نمی گرفته اند، خبری نمی یابیم. اینها زنهای پیشه وران و کشاورزان و یا زنهای مستقل املاک بوده اند.
به اینان تنها هنگام پرداخت مالیات و یا چارپایان برخورد می کنیم. اسناد حقوقی برجای مانده از دیگر سرزمین های امپراتوری، مانند بابل و مصر نشان می دهد که زنان این مناطق شخصیت های حقوقی کاملا مستقلی داشته اند. این زنها بی آنکه چیزی از ثروت شخصی خود را از دست دهند و یا مالکیت شان به خطر بیفتد، می توانستند دعوای حقوقی طرح کنند یا طلاق بگیرند. البته قوانین در همه جا یکسان نیست.
مثلا گاه تفاوت هایی در قوانین حاکم بر مردم بین النهرین یا مصر و یا یهودیها دیده می شود که تمایل دیوان اداری هخامنشیان را به رعایت سنت های مردمی از تیره های گوناگون، در حد امکان، نشان می داد. با این همه چنین به نظر می رسد که در همه جا زنان از حقوق یکسانی برخوردار بوده اند.
با اینکه وفور اسناد مثبته درباره همسانی حقوق زن و مرد موجب شده تا این برابری از سوی همه مورخان پذیرفته شود، اما تمایل عمومی بر این بود که تساوی را برای سرزین اصلی هخامنشیان، یعنی پارس، معتبر تر بدانند. بررسی دقیق لوح های دیوانی تخت جمشید نشان می دهد که زن در زمان فرمانروایی داریوش بزرگ از چنان مقامی برخوردار بود که در میان همه خلق های جهان باستان نظیر نداشت.
بنمایه:
از زبان داریوش: هاید ماری کخ؛ ترجمه پرویز رجبی؛ نشر کارنگ،چاپ هفتم؛ تهران،1383 خورشیدی
دین افساری است که به گردنتان میاندازند تا خوب سواری دهید و هرگز پیاده نمیشوند, باشد که رستگار شوید
ارسالها: 343
#46
Posted: 10 Oct 2010 17:37
آتش، تلگراف عهد هخامنشي
نقش مذهبي آتش در ايران باستان بيشترين سهم از نقشهاي اين آفريده هفتم اهورامزدا را درمتون ديني و تاريخي به خود اختصاص داده است و بيش از كاركردهاي ديگر آن شناخته شدهاست، اما آتش كاربردهاي ديگري هم در آن دوران داشته است.
آتش در دورههخامنشيان كاركردي ارتباطي نيز داشت و از آن همانند تلگراف بي سيم استفاده مي شد.به فرمان خشايارشاي هخامنشي (485 - 465 قبل از ميلاد)، از شوشتر و همدان، دو پايتختبزرگ تا به سر حدات ايران برج هاي بسيار بلند به فاصله هاي معين ساختند و در بالايآنها پاسباناني گماشتند تا شب ها به كمك شعله آتش و حركات و علايم مخصوصي كه به آنمي دادند، ازاين برج بهبرج ديگر وقايع مهم دورترين حدود مملكت را به مراكز برسانند.
در سال479قبلازميلاد، وقتي سپهبد ايران، آتن، پايتخت يونان را فتح كرد، در شب همان روزخبربه شاهنشاهرسيد كه در سارد پايتخت ليدي اقامت داشت.
در شاهنامه و در يادگار زريران نيز آمدهاست كه با آتش افروزي در بالاي كوه هاي بلند لشگريان را به گرد آمدن و آماده حركتشدن خبر مي دادند.اين شيوهشايد در دوره هاي بعد هم مورد استفاده قرار گرفته باشد.
به عنوان مثال، كوهي دراصفهان در نزديكي منار جنبان قرار دارد و بر بالاي آن آثار آتشگاهي به جا مانده استكه كارشناسان با توجه به بقاياي باروهاي اطراف آن گمان ميبرند، شايد محلي برايديده باني و علامت دادن براي آتش بوده باشد.
در شيرازنيز كوهي در نزديكي دروازه قرآن است و بر فراز آن، جايگاهي است كه امروزه موسوم به«تنوره ديو» است و در گذشته احتمالا «تنوره ديد» ناميده ميشد.اين جايگاه نيزكاربردي اين چنيني داشته است .
دین افساری است که به گردنتان میاندازند تا خوب سواری دهید و هرگز پیاده نمیشوند, باشد که رستگار شوید
ارسالها: 343
#47
Posted: 10 Oct 2010 17:40
10 رویداد بزرگ زمان کورش بزرگ
تاریخهای روزشمار ده رویداد از زمان[font#2E2EFE][/font]
کورش بزرگ
رضا مرادی غیاث آبادی
امروزه از تاریخ تقویمی تعدادی از رویدادهای زمان پادشاهی کورش بزرگ هخامنشی آگاهی در دست است؛ آگاهیهایی که حداکثر دقت آنها به یک ماه میرسد. اما اطلاع از تاریخهای دقیق روزشمار از رویدادهای عصر کورش، تنها به ده واقعه محدود میشود که در آنها به ثبت سال، ماه و روز پرداخته شده است.
به موجب یک سالنامه بابلی که به دست رویدادنامهنگاران بابلی نگاشته شده (و متن کامل ترجمه فارسی آنرا پیش از این با نام «رویدادنامه نبونید- کورش» منتشر کرده بودم)، از تاریخ دقیق ده رویداد مرتبط با کورش آگاهی داریم. در اینجا کوشش این نگارنده بر این است که بتواند برابری تاریخهای تقویمی ثبتشده در این سند را که بر اساس گاهشماری بابلی است، با گاهشماریهای ایرانی و میلادی بسنجد.
متن بخشهای روزشمارانه در رویدادنامه
«. . . سال هفدهم از پادشاهی نَـبـونـیـد . . . ماه تَـشـریـتـو . . . روز پانزدهم، شهر سـیـپـار بدون جنگ تصرف شد. نبونید بگریخت.
در روز شانزدهم، گَـئـوبَـروَه (فرمانده سپاه کورش) . . . همراه با سپاه کورش، بدون جنگ و پیکار به بابل اندر آمد.
در پایان ماه، نگاهبانی از نیایشگاه اِسَـگـیـلَـه به سپرهای گـوتـیـان سپرده شد تا مبادا هیچیک از سپاهیان به درون اسگیله (معبد مـردوک، خدای بزرگ و بزرگترین نیایشگاه بابل) و دیگر بناهای آن راه بردند. از آن پس، آیینها و مراسم به مانند گذشته برگزار میشوند.
در روز سوم از ماه آرَهـسَـمـنَـه، کورش به بابل اندر آمد. به پیش گامهای او، شاخههای سبز افشانده میشد. او با مردمان شهر، پیمان صلح و آشتی گذارد. کورش به همه مردمان بابل، پیام درود و شادباش فرستاد. گئوبَروَه به فرمانداری بابل برگماشته شد.
در شب یازدهم ماه آرَهسَمنَه، گئوبَروَه مرد.
در روز (؟) ماه آدارو، بانوی شاه (کاساندان) بمرد. از روز بیست و هفتم ماه آدارو تا روز سوم از ماه نيسانو، یک بلندپایه، مراسم اشکریزان را در اَکَد برگزار کرد.
در روز چهارم، کـمـبـوجـیـه پسر کورش، به نیایشگاه (؟) رفت و پیشکشیهایی را با دست خویش بر پیکر نَـبـو (خدای نویسندگی و دبیری) فراز برد . . . (سپس از نزد) نَبو بسوی اِسَگیلَه فرا رفت . . . و گوسفندی را پیشکش بکرد.»
(برای آگاهی بیشتر از ترجمه فارسی رویدادنامه نبونید- کورش بنگرید به مقالهای به همین عنوان در کتاب: «تمدن هخامنشی- سیزده گفتار در بررسیهای هخامنشی»، 1386، از همین نگارنده).
دادههای روزشمارانه رویدادنامه
پانزدهم تشریتو: تصرف شهر سیپار.
پانزدهم تشریتو: گریختن نبونید.
شانزدهم تشریتو: ورود گئوبروه و سپاه کورش به بابل.
آخرین روز تشریتو: فراهم آوردن امکان برگزاری آیینهای سنتی در نیایشگاه اسگیله.
سوم آرهسمنه: ورود کورش به بابل، شادباش و پیمان صلح با مردم.
سوم ارهسمنه: برگماری گئوبروه به فرمانداری بابل.
شب یازدهم آرهسمنه: درگذشت گئوبروه.
(؟) آدارو: درگذشت کاساندان.
بیست و هفتم آدارو تا سوم نیسانو (از یکم نیسانو سال تازه بابلی آغاز شده است): مراسم سوگواری برای کاساندان.
چهارم نیسانو: نیایش و احترام کمبوجیه به نیایشگاههای اِزیـدَه و اسگیله.
برابری رویدادهای دهگانه بالا با گاهشماریهای ایرانی و میلادی
برای سنجش برابری دادههای تقویمی بالا که بر اساس گاهشماری بابلی است، ابتدا میباید نکات زیر را در نظر داشت:
- سال 17 از پادشاهی نبونید، مطابق است با سال سقوط پادشاهی بابل و برابر است با سال 1160 پیش از هجری خورشیدی (ایرانی) و 539 میلادی.
- سال 17 از پادشاهی نبونید، سال عادی، و سال 16 کبیسه بوده است (افزودن یک ماه کامل با نام «آدارو دوم» به پایان سال بابلی).
- روز 1 از ماه تشریتو (ماه هفتم) بابلی در سال 17 پادشاهی نبونید به عنوان مبدأ سنجش، برابر بوده است با 28 شهریورماه ایرانی، 26 سپتامبر میلادی.
- مقارنه ماه و خورشید در 27 شهریورماه همان سال اتفاق افتاده است. در نتیجه آغاز ماه تشریتو، هم بر اساس گاهشماری متوسط بابلی و هم بر اساس گاهشماری حقیقی خورشیدی- مهی برابر با 28 شهریورماه بوده است.
- ماههای تشریتو و نیسانو، ماههایی 30 روزه هستند؛ در حالیکه ماههای آرهسمنه و آدارو 29 روزه هستند.
- یکم فروردین یا نوروز سال مفروض ما برابر بوده است با 28 مارس میلادی. در نتیجه از یکم مهرماه فاصله عددی میان گاهشماری ایرانی و میلادی به اندازه یک روز و از یکم آبانماه، دو روز بوده است.
- گاهشماری میلادی گریگوری امروزین در سال 1582 به وجود آمده است و تمامی دادههای تاریخی برای سالهای پیش از 1582 بر پایه گاهشماری میلادی ژولی است.
نتیجه سنجش (همگی برابر با سال 1160 پیش از هجری خورشیدی، 539 پیش از میلاد بجز دو بند آخر که برابر با 538 پیش از میلاد است).
تصرف شهر سیپار: 11 مهر ایرانی، 15 تیشری آرامی، 10 اکتبر میلادی، 875165 - روز ژولی.
گریختن نبونید: 11 مهر ایرانی، 15 تیشری آرامی، 10 اکتبر میلادی، 875165 - روز ژولی.
ورود گئوبروه و سپاه کورش به بابل: 12 مهر ایرانی، 16 تیشری آرامی، 11 اکتبر میلادی، 875164 - روز ژولی.
آغاز برگزاری آیینهای سنتی در نیایشگاه بزرگ بابل: 26 مهر ایرانی، 30 تیشری آرامی، 25 اکتبر میلادی، 875150 - روز ژولی.
ورود کورش به بابل، شادباش و پیمان صلح با مردم: 29 مهر ایرانی، 3 مِرهِشوان آرامی، 28 اکتبر میلادی، 875147 - روز ژولی.
برگماری گئوبروه به فرمانداری بابل: 29 مهر ایرانی، 3 مِرهِشوان آرامی، 28 اکتبر میلادی، 875147 - روز ژولی.
درگذشت گئوبروه: 6 آبان ایرانی، 11 مِرهِشوان آرامی، 4 نوامبر میلادی، 875140 - روز ژولی.
درگذشت کاساندان، بانوی کورش: شماره روز را به دلیل تخریب متن نمیتوان خواند. اما به احتمال روز 21 اسفندماه، یعنی روز پیش از آغاز سوگواری بوده است که با شش روز سوگواری، یک دوره هفت روزه تکمیل میشده است. .
سوگواری برای کاساندان، بانوی کورش: از 22 تا 27 اسفند ایرانی، 27 آدار تا 3 نیسان آرامی، 20 تا 25 مارس 538 میلادی.
نیایش و احترام کمبوجیه به نیایشگاههای ازیده و اسگیله: 28 اسفند ایرانی، 4 نیسان آرامی، 26 مارس میلادی، 874998 - روز ژولی.
از تاریخ تقویمی رویدادهای بعدی زمان پادشاهی کورش (همچو فرمان آزادی یهودیان، صدور منشور حقوق بشر، تاجگذاری در بابل و دیگر رویدادها) به دلیل نبود رویدادنامههای جدیدتر، اطلاعی در دست نیست. اما منابع تاریخی این سه واقعه مهم را بدون ذکر جزئیات، به سال پس از تصرف بابل منسوب میدارند.
با سپاس فراوان از استاد گرامی جناب غیاث آبادی
دین افساری است که به گردنتان میاندازند تا خوب سواری دهید و هرگز پیاده نمیشوند, باشد که رستگار شوید
ارسالها: 343
#48
Posted: 10 Oct 2010 17:43
هخامنشيان چك مي كشيدند
چك از دستاوردهاي بانكداري است و قديميترين شواهدي كه از چك و بانكداري در دست است، به دوره هخامنشيان ميرسد.
تهران _ ميراث خبرگروه فرهنگ: چك از دستاوردهاي بانكداري است و قديميترين شواهدي كه از چك و بانكداري در دست است، به دوره هخامنشيان ميرسد.
سردار هخامنشي در حال رفتن به بانک جهت واريز گوسفند به حساب
به گفته دكتر «بيان شيريني»، تاريخنگار، بانكداري در دوره پيش از اسلام، به خصوص دوره ساساني اهميت زيادي داشته است. مراكزي همچون بانكهاي امروزي وجود داشتهاند و در آنها كارهاي بانكي از قبيل قرضه، برات، چك و ... صورت ميگرفته است. در اين بانکها شمارش اسکناس با دستگاههاي اسکناس شمار صورت ميگرفت. همچنين ماليات و خراج نيز از طريق واريز سکه هاي طلا به حسابهاي دولت هخامنشي پرداخت ميشد.
بدليل اينکه در دوران هخامنشي هيچگونه دروغ گويي و جعل اسناد مخالف تعليمات زردشت بود و اصولا مفاهيم تعريف نشده اي بودند هيچگونه رسيدي از بابت پرداخت مبالغ صادر نميشد و دقيقا به همين دليل در کاوشهاي باستاني هيچگونه رسيدي پيدا نشده است. البته برخي از محققان معتقد هستند که صدور رسيد در بانکهاي هخامنشي مرسوم بوده است ولي در جريان حمله اعراب و خاکبرداري 10 متري از سراسر ايران اين آثار منهدم شده اند.
قديميترين شكل بانكداري را در بينالنهرين در دوره هخامنشيان سراغ داريم كه عمده ترين مركز سكونت يهوديان بود و در آنجا يهوديان عهدهدار امور بانكداري بودند. مداركي هم از اين ناحيه به دست آمده كه كاملا حكم چك دارد. تصوري از چکهاي مذکور در شکل زير نشان داده شده است
در اين چک فرمانرواي مصر که يکي از خراجگزاران هخامنشيان بودند ماليات خود را با اين چک پرداخت نموده است. كلمه «بانك» هم در آن زمان مصطلح بود و لغت «چك» نيز از همان زمان متداول شده كه تا امروز باقي مانده است. در نوشتههاي دوره ساساني به زبان پهلوي لغت چك را داريم و همين واژه از ايران به زبانهاي ديگر جهان راه يافته است. مسلما چك در طول تاريخ روندي داشته است اما سير روند آن را نميدانيم.
فقط مي توان گفت که هر چه بوده از ايران شروع شده است. لازم به ذکر است که صدور چک بي محل در دوران ايران قبل از اسلام به دليل تعليمات روحاني زردشت ممکن نبود و تاريخ حتي يک مورد صدور چک بي محل توسط هخامنشيان سراغ ندارد. تنها پس از حمله اعراب بود که صدور چک بي محل مرسوم شد. محققان بر اين باورند که اگر اعراب به ايران حمله نميکردند اکنون بشريت و در راس آنها ايرانيان مشکلي با نام صدور چک بي محل نداشتند.
از ديگر امور مهم بانكي، برات است. برات چيست و از چه زماني در ايران متداول شد؟ دكتر بيان شيريني كه تخصص وي بيشتر تاريخ دوره مغول است، توضيح ميدهد كه برات همان حواله است. در دوره مغول، از مركز يا از مراكز ايالات «برات» مينوشتند و آن را به دست ماموراني ميدادند. مسلما اين رسم نيز از دوران هخامنشيان مانده بوده است و در حمله اعراب از بين رفته است. اين ماموران با در دست داشتن حواله مورد نظر موظف ميشدند باج يا عوارض يا وجه نقدي يا جنسي از كسي يا سازماني يا جايي بگيرند. به اين حواله برات ميگفتند.
برات همچون موارد ديگر در دوره مغول روند خطرناكي پيدا كرد. هر دولتمدار يا محصل مالياتي ميتوانست برات بنويسد. به اين ترتيب، يك نفر ممكن بود از يك دايره يا شخص به خصوص چندين برات دريافت كند و موظف شود مطالبات مختلف جنسي يا نقدي اين براتها را پاسخگو باشد. توجه داشته باشيد که اين روند خطرناک در دوران پيش از اسلام وجود نداشت و اين مشکل پس از حمله اعراب و مغولها بوجود آمده بود. زيرا گفتار نيک مانع از ايجاد اين مشکلات در دوران ايران پيش از اسلام ميشد. اين مساله مثل موارد ديگر موجب اغتشاش شد تا سرانجام با اصلاحات غازانخان يا به عبارتي اصلاحات خواجه رشيدالدين فضلالله مسائل مربوط به برات را سامان داد. دكتر شيريني معتقد است اين اصلاحات را در واقع بايد اصلاحات خواجه ناميد.
زيرا غازان خان ايراني نبود و بالطبع نميتوانست اصلاحاتي را انجام دهد. خواجه رشيدالدين فضلالله كه از زمان گيخاتو ارج و قربي بلندپايه نزد شاه يافته بود و اين ارج و قرب براي وزيران ايراني يکي از اشتباهات مغولها بود و خود شاهان ايراني از اين اشتباهات نميکردند، در زمان سلطنت غازانخان تصدي كارهاي خطير را عهدهدار شد و سرانجام به مقام وزارت رسيد. وي كه در علم و ادب و ملكداري سرآمد بود، در زمان صدارت اصلاحاتي را تنظيم كرد كه بسيار مهم بود اما به نام سلطان وقت به اصلاحات غازاني معروف شد. سلطان وقت هم بيغ بود که وزيرش اصلاحات ميکرد. يكي از اين اصلاحات كه در امر اجتماع و اقتصاد تاثير فراواني داشت، محدود كردن استفاده از برات بود. وي استفاده از برات را قانونمند كرد و مشخص كرد كه كدام سازمانهاي دولتي يا مالياتي اجازه صدور آن را دارند. مجازاتهاي خيلي سختي را هم براي تخلف از اين امر در نظر گرفتند. اگر كسي غير از افرادي كه مجوز داشتند ، برات صادر ميكرد، به مرگ محكوم مي شد.
مامور مالياتي ( بيتكچي؛ متاسفانه اين کلمه ترکي است ولي به احتمال قريب به يقين از زبان پارسي به ترکي وارد شده است و احتمالا معني اوليه اش "بيتا" بوده است. نشان به آن نشان که اين مامورين بسيار زيبا هم بودند ) هم كه برات غير مجاز را نوشته بود، به قطع دست محكوم ميشد. اين مجازاتها واقعا هم اتفاق افتاده است و به گفته دكتر شيريني، تمام اين موارد در «جامع التواريخ» اثر بسيار مهم خواجه رشيدالدين فضلالله همداني در تاريخ مغول، ضبط است. پس از اين اصلاحات، برات به معني واقعي كلمه به كار رفت و محصلان مالياتي يا ديوان استيصاء يا هر جاي ديگر در مواقع جنگ يا صلح برات مينوشتند و ميفرستادند و كسي كه برات را دريافت ميكرد بايد موارد خواسته شده را ميفرستاد. رواج پول كاغذي و برات و چك و شركتهاي تجاري مشابه با شركت هاي مضاربهاي در دوره مغول نشان ميدهد اين دوره از دورههاي رونق بازرگاني در طول تاريخ بوده است. و همه اين کشفيات بدليل وزراي ايراني مغولها بود نه خود مغولها؛ مغولها که هر را از بر تشخيص نميدادند. در اين دوره، جاده مهم ابريشم كه چين را به اروپا متصل ميكرد و بسياري جنگها بر سر اين جاده شد، براي نخستين بار تحت يك حكومت واحد درآمد (البته سواي دوره هخامنشيان؛ که کل چين و اروپا هم تحت حکومتشان بود). به دنبال آن، دادوستدهاي اقتصادي از راه اين جاده صورت گرفت كه بسيار براي مغولان اهميت داشت. همچنين مراودات فرهنگي بسياري از اين مسير انجام شد كه همه اين عوامل در پيشبرد اقتصاد و فرهنگ موثر بود. البته مغولها از فرهنگ چيزي نميدانستند و وزراي ايرانيشان اينها را به آنها ياد داده بودند.
يکي از ديگر از خدمات بانکي؛ پست بانک ميباشد. پست بانک نيز در دوران هخامنشيان معمول و کاملا مرسوم و جزو امورات روزانه ايرانيان بود. در آن دوران به پيک هاي پست "چاپار" گفته ميشد. اين کلمه نيز متاسفانه ترکي ميباشد ولي به ظن قريب به يقين از زبان پارسي به ترکي وارد شده است و ترکها با گرفتن اين کلمه ساير مشتقات آن از قبيل "چاپماخ" "چاپاجاخ""چاپديرماخ"... را استخراج نموده اند. محفقان بر اين باورند که در عهد هخامنشيان تمامي ملتهاي دنيا منتظر اختراع کلمات توسط ايرانيان بودند و رقابت سختي بين ترکها و عربها و عبري ها و روسها و بلغارها و رومها و... براي تصاحب کلمات ساخته شده توسط ايرانيان وجود داشت.
دین افساری است که به گردنتان میاندازند تا خوب سواری دهید و هرگز پیاده نمیشوند, باشد که رستگار شوید
ارسالها: 343
#50
Posted: 15 Oct 2010 15:55
زن آريايي تا زن هخامنشي
به عقیده دکتر گیرشمن؛ در آغاز هزاره اول قبل از میلاد ؛ دو واقعه مهم و غیر مرتبط روی داد که در حیات اجتماعی ملل آسیای غربی تاثیر فراوان داشت. اول مهاجرت اقوام هندواروپایی به هند و ایران و اروپاست و دیگر کشف و استعمال آهن کوهستان های شمالی و شرقی آسیای میانه که شمال و مشرق و مغرب ایران را در بر میگیرد؛ در دوران ما قبل تاریخ گذرگاه اقوام آریای به سایر نقاط گیتی بود. در این ناحیه نژاد آریایی به سر میبرد که قدرت فکری و معنوی خود را بارها نشان داده بود. آریایی های ایران به طوایف و قبایل متعددی تقسیم میشدند که مهمترین آنها مادها در غرب و پارسی ها در جنوب بودند. پارتها در خاور ایران نیز از نژاد آریایی بودند. قوم ماد روابط نزدیکی با تمدن پیش رفته بین النهرین داشت و فرهنگ و تمدن آنها تا جنوب روسیه و ترکمنستان می رسید.
تا صد سال پیش برای نوشتن تاریخ ماد جز نوشته های مورخین یونانی چیزی در دست نبود. ولی از یک قرن پیش در نتیجه تلاش باستان شناسان هزاران سند کتبی و آثار ارزنده تاریخی از زیر خاک به دست آمده است. با اینکه این آثار مستقیما مربوط به تاریخ ماد نیست؛ و از تاریخ بابل و آشور و دیگر کشورهای شرق نزدیک حکایت میکند؛ باز کم و بیش در روشن کردن تاریخ ماد موثر است؛ زیرا مادها تنها قبیله آریایی بودند که در سایه اتحاد امپراتوری بزرگ آشور را برای همیشه شکست دادند؛ و اقوام و قبایل بسیاری را از قید اسارت آنان رهایی بخشیدند. پس از استقرار سلسله ماد در مغرب ایران اندک اندک رژیم مادر شاهی جای خود را به رژیم پدرشاهی داد. معذلک فعالیت کشاورزی با زنان بود؛ و مردان برای زنان اهمیت ويژه ای قايل بودند. پس از مادها نوبت به سلسله هخامنشی و پارس ها می رسد که بنیانگزار آن کورش بزرگ است. به طوری که می دانیم؛ ملکه ماندانا مادر کوروش و دختر آستیاک؛ آخرین پادشاه ماد تاثیر انکارناپذیری در انتقال قدرت به پسرش کوروش داشت. در دوران مادها؛ زن به ریاست قبیله و نیز قضاوت می رسید؛ هنوز بقایای از سیستم مادر شاهی وجود داشت.
دیاگونف در تاریخ ماد می نویسد دوران مادرشاهی با انقراض سلسله ماد به پایان رسید و در حکومت هخامنشی زن و مرد از حقوقی برابر و یکسان برخوردار بودند. بنا به گفته دیاگونف؛ که او باز از قول کتزیاس؛ مورخ یونانی نقل میکند؛ دختر و داماد پادشاه در حکومت ماد میتوانستند قانونا مانند پسر وارث سلطنت او باشند. در جامعه مادها هنگامی که سیستم پدرشاهی جانشین مادرشاهی گشت؛ مقام اجتماعی زن و حقوق او در خانواده همچنان محفوظ ماند؛ فقط تا حدی از اختیارات فوق العاده زن کاسته شد.
طبق تحقیقات باستان شناسان لباس زن مادی با اختلاف اندکی شبیه پوشاک مردان بوده است و حجاب نداشتند. همانطور که در بالا گفته شد؛ دختر و داماد پادشاه می توانستند وارث تاج و تخت او باشند. چون آستیاک فرزند پسر نداشت؛ قانونا سلطنت ماد حق شاهزاده ماندانا بود؛ و این امر همانطور که گفته شد؛ در انتقال قدرت به کوروش موثر بود. ماندانا مدرسه و گروه های پارس را بنیان نهاد که در آن عده زیادی از پسران پارسی همسن و سال کوروش ؛ تیراندازی ؛ اسب سواری و فنون نبرد را می آموختند. گذشته از این ماندانا به کوروش آموخت که حق چیست و نا حق کدام است. شاید احترام فوق العاده ای را که کوروش نسبت به مادرش ماندانا رعایت میکرد؛ به پاس داد و عدالتخواهی بود که از او آموخته بود. به طوری که پلوتارک می نویسد مهم ترین عامل پیروزی کوروش بر آستیاک زنان بودند. مسلما تعالیم مزدایی که زنان و مردان را یکسان می نگرد؛ و فرقی بین آنان قائل نیست؛ در ارتقا مقام و شخصیت زن در ایران باستان اثری انکار ناپذیر داشته است. در دین زرتشت؛ هر انسانی که از دانش و نیکی برخوردار باشد؛ محترم است. بنا به معتقدات زرتشتی؛ در آغاز آفرینش به خواست اهورامزدا؛ در مهر روز مهرماه دو ساقه ریواس به هم پیچیده از زمین سر براوردند و گیاه کم کم از صورت گیاهی به صورت دو انسان درآمدند که در قامت و صورت شبیه هم بودند؛ یکی مذکر به نام « مشیه» و دیگری مونث به نام «مشیانه».
در کتاب « بندهش » فصل ۱۵ آمده است: « آنگاه اهورامزدا روان را که پیش از پیکر آفریده بود در کالبد مشیه و مشیانه بدمید و آنان جاندار گشتند. پس به آنان گفت شما پدر و مادر مردم جهان هستید. شما را پاک و کامل بیافریدم. هر دو اندیشه و گفتار و کردار نیک به کار بندید؛ و دیوان را پرستش مکنید. پس مشیه و مشیانه از جای خود به حرکت آمدند و خود را شستشو کردند و نخستین سخنی که بر زبان راندند این بود اهورامزدا یگانه است. او آفریننده ماه و خورشید و ستارگان و آسمان و آب و خاک وگیاهان جاندارست». چنانچه ملاحظه میشود؛ در دین مزدیسنی که معتقدات زرتشتیان بر آن نهاده شده است زن و مرد هر دو از یک ریشه تکوین می یابند با هم از زمین سربر می دارند و یکسان رشد می کنند و اهورامزدا با آنان بیکسان و با یک زبان سخن می راند و دستور واحدی برایشان مقرر می فرماید. آن دو پس از اقرار به یگانگی اهورامزدا نخستین سخنی که به زبان می رانند این است « هر یک از ما باید خشنودی و دلگرمی و محبت و دوستی دیگری را فراهم کند.» از این گفتار برمی آید که در دین زرتشت هیچ یک از زن و مرد را به یکدیگر تفوق و امتیازی نیست و آن دو از نظر آفرینش و خلقت یکسان و برابرند. شخصیت زن در دین زرتشت نه تنها در آغاز جهان با مرد برابر است بلکه در پایان نیز با مرد یکسان و برابر است. بنا به معتقدات دینی زرتشتیان هنگامی که « سوشیانت» موعود نجات بخش آخرالزمان از شرق ایران و حوالی دریاچه هامون ظهور می کند از هر گوشه ایران پاکان و دینداران به او می پیوندند. تعداد آنان سی هزار نفر است که نیمی از آن مرد و نیمی دیگر زن خواهد بود.
عظمت مقام زن را در آیین زرتشت از اینجا می توان دانست که بنا به معتقدات زرتشتی از شش امشاسپند دین زرتشت سه امشاسپند ضمیر مذکر و سه امشاسپند ضمیر مونث دارند. شش امشاسپند عبارتند از
۱- بهمن یا وهمن یا وهومن که به معنای خرد کامل است.
۲- اردیبهشت یا اشاوهیشتا که به معنی نظم و بهترین راستی و هنجار و قانون و سامان آفرینش است.
۳- شهریور یا خشتروییریه که به معنی حکومت بر خویش، خویشتن داری، و شهریاری آسمانی است.
۴- اسفند یا سپندارمزد که مظهر مهر و محبت و عشق و باوری و موکل بر زمین است.
۵- خرداد یا اروتات که نمودار کمال، رسایی؛ شادی و خرمی و موکل بر آبهاست
۶- امرداد یا امرتات که مظهر جاودانگی و بی مرگی است؛ همچنین تعدای از ایزدان مذاهب زرتشت که در مرتبه پایین تری از امشاسپندان هستند(امشاسپند ملک؛ و ایزد فرشته) ضمیر مونث دارند.
مثلا پس از درگذشت انسان در سپیده صبح چهارم؛ در سر پل چینوت؛ مهر و سروش و رشن از روان درگذشته درباره اعمال و کارهای او پرسش می کنند. مهر ایزد و سروش ایزد از ایزدان مذکر؛ و رشن ایزد از ایزدان مونث است. همچنین ایزد دینا که به معنی وجدان و دین است؛ با رشن ایزد همکاری دارد.
ایزد چیستا که به معنی دانش و خرد است نیز مونث است. زرتشت از این ایزد بارها کمک طلبیده است. دیگر از ایزدان مونث اشی است که فرشته دهش و بخشایش و آسایش است. و زرتشت در گاتها او را چنین ستوده است: « جهان از او راه رسم خداپرستی گرفت و اهریمن راه عزیمت گزید».
در ایران باستان زرتشتیان زناشویی را تنها به منظور رفع حوایج جسمانی و جنسی انجام نمی دادند. بلکه برای آن هدف و آرمانی بسیار عالی و مترقی داشتند. این هدف فراهم کردن وسایل پیشرفت معنوی و غلبه نهایی نیکی بر بدی بود. تعالیم زرتشت بشر را در راه رسیدن به عالیترین مدارج روحاني یعنی فراهم نمودن و تسریع ظهور سوشیانت و غلبه نیکی بر بدی هدایت می کند. هدف از زناشویی مشارکت در نهضت بزرگ روحی است که در بیشتر ادیان الهی به بشر وعده داده شده است.
بنابراین؛ زناشویی در دین زرتشت عملی مقدس و ستایش انگیز است که از هر گونه تحقیر و تبعیض و نابرابری به دور است. به قول گیگر از خصوصیات موقعیت حقوقی زن و برابری او با مرد در دین زرتشت آن است که همانطوری که مرد پس از زناشویی به لقب « نمان پیتی » یعنی سرور و کدخدای خانه ملقب می گشت؛ زن نیز بعد از زناشویی به لقب « نمانوپیتی » یعنی نور و فروغ خانه ملقب می گشت به عبارت دیگر مرد کدخدای و زن کدبانوی خانه بود. به قول همین دانشمند بزرگ آلمانی؛ و نویسنده کتاب « تمدن ایرانیان خاوری» زن پس از ازدواج در صف همسری شوهر قرار می گرفت؛ نه در ردیف اموال و یا از تابعین او. به عبارت دیگر زن کنیز و برده مرد نبود، بلکه همسر و همدل و همراه مرد بود و در کلیه حقوق با مرد برابر و در جمیع امور با او شریک به شمار می آمد.
کریستن سن؛ خاورشناس بزرگ دانمارکی می گويد: « رفتار مردان نسبت به زنان در ایران باستان همراه با نزاکت بود. زن چه در زندگی خصوصی و چه در زندگی اجتماعی از آزادی کامل برخوردار بود. در مورد آزادی در ازدواج هیچ چیزی مستندتر و موجه تر از رفتار خود زرتشت نسبت به دختر کوچکش پروچیستا نیست. زرتشت به دختر کوچکش پروچیستا می فرماید: « پروچیستا من جاماسب را که مرد دانشمندی است( وزیر گشتاسب و منجم و ستاره شناس معروف زمان) برای همسری تو برگزیدم؛ تو با خرد مقدس خود مشورت کن و ببین که آیا او را لایق همسری خود می دانی یا نه؟ در بند ۵ گاتها زرتشت خطاب به همه پسران و دختران جوان می گوید « ای دختران شوکننده و ای دامادان اینک شما را می آموزم و آگاه می کنم، پندم را به خاطر بسپارید، و برابر اندرزم رفتار کنید تا در زندگی سعادتمند نائل گردید. هر یک از شما باید در پیمودن را زناشویی و مهرورزی و پاکی و نیکی بر دیگری سبقت جویید، زیرا تنها بدینوسیله می توان به یک زندگی سراسر شادی رسید.»
به طوری که می بینیم در زندگی زنان و مردان پارسا یکسان مورد خطاب قرار میگیرند. پس از مرگ نیز به روان و فروهر هر دوی آنها یکسان درود فرستاده می شود. در یشت ها آمده است: « فروهر همه مردان و زنان نیک را می ستاییم. در فصل ۳۸ یسنا آمده است: « ای اهورامزدا زنان این سرزمین را می ستاییم و زنانی که آیین راستی و نیکی برخوردارند.» در فروردین یشت؛ که طولانی ترین یشت اوستا است؛ بر فروهر زنان و مردان نیک جهان یکسان درود فرستاده شده است. زن زرتشتی در قرن اولیه ظهور زرتشت و نیز در زمان هخامنشیان از بیشترین حقوق متعالی برخوردار بود و یکی از درخشان ترین ادوار تاریخی خود را می گذاراند. همانطور که گفته شد نمونه کامل آن ماندانا مادر کورش بود؛ که بارها کوروش به وجود او افتخار کرده است و حضور زنانی از قبیل آتوسا؛ پانته آ؛ رکسانا ؛ آرتمیز؛ و غیره نمودار حضور فعال زن ایرانی در این دوران است و مشارکت همه جانبه زنان در این عصر چشمگیر است. از حفریات و کشفیات باستان شناسی که در تخت جمشید به عمل آمده، الواحی به دست آمد که نشان می دهد در ساختمان تخت جمشید عده زیادی از زنان مانند مردان مشارکت داشته و حقوق و مزایای جنسی از قبیل نان و شراب و غیره؛ مطابق مردان دریافت داشته اند. این الواح هم اکنون در موزه های جهان ضبط است.
پس از شکست هخامنشیان وضع اجتماعی زن ایرانی تغییر کرد و قوس نزولی را پیمود. زیرا در زمان سلوکی ها؛ زنان و دختران زیادی از یونان در ایران زندگی می کردند؛ و چون در یونان زن از تساوی حقوق با مردان برخوردار نبود. لذا در وضعیت و سرنوشت زن ایرانی نیز تاثیر نهاد. می دانیم که در دیانت زرتشت ازدواج بر پایه تک همسری است، هیچ مرد زرتشتی حق ندارد با داشتن زن؛ زن دیگر انتخاب بکند. لکن تعداد زیادی از این زنان و دختران یونانی به صورت معشوقه مردان ایرانی درآمدند که به طور قطع از استحکام بنیان خانواده ایرانی کاست. برخی از این زنان به صورت عقد مهلت دار با مرد ایرانی به سر می بردند و برخی دیگر نیز با روابط آزاد با مردان ایرانی حشر و نشر داشتند.
در زمان اشکانیان گرچه زن ایرانی تا حدی موقعیتش تحکیم شد؛ ولی به هر حال حکومت سلوکی ها و تاثیرات ناشی از آن و نفوذ هلنيسم اثر خود را گذاشت. از طرفی در دوران پارتها یا اشکانیان به علت گستردگی قلمرو پارتها طوایف و اقوام و ملل گوناگون در امپراتوری وسیع اشکانیان می زیستند که هر یک آداب و رسوم و سنن مخصوص به خود داشتند و طبیعتا این دگرگونی در وضعیت زن و خانواده ایرانی اثربخش بود.
در زمان ساسانیان که دین زرتشت اهمیت اولیه خود را بازیافت و سیستم حکومت نیز به طریق موبد شاهی اداره می شد؛ زن ایرانی تحت تعالیم مذهب زرتشت باز حقوق و امتیازاتی را به دست آورد. عصر ساسانیان به قول دارمستتر؛ نه تنها از لحاظ تاریخ ایران؛ بلکه برای تمام جهان واجد اهمیت است. از کارنامه اردشیر بابکان اینطور برمی آید که شخصیت زن از همان آغاز کار ساسانیان محترم شمرده می شد؛ و هیچکس حتی پادشاه نمی توانست به میل و دلخواه خود زنی را مورد آزار قرار دهد. به طوری که از الواح و مدارک و اسناد این دوران برمی آید زن از موقعیت خاصی در دوران ساسانیان برخوردار بوده است. مادر شاپور دوم نزدیک به بیست سال یعنی از پیش از تولد شاپور تا موقعی که او به سن رشد قانونی رسید؛ امور مملکت را با موبدان بزرگ اداره می کرد. در پندنامه آذرباد مهر اسپند به پسر خود اینطور می گوید: « اگر تو را فرزندی است؛ خواه دختر و خواه پسر او را به دبستان بفرست تا با فروغ خرد و دانش آراسته گردد و نیکو زندگی کند».
زن در مذهب زرتشت از لحاظ مذهبی می توانست تا درجه زوت برسد. این امر مسلما مستلزم فراگرفتن علوم بایسته دینی بوده است. در « ماتیکان هزار دادستان» آمده است که روزی چند زن راه را بر یکی از قضات عالیمقام می گیرند؛ و از او مسایلی را سوال می کنند. قاضی مزبور به همه سوالات به جز یکی پاسخ می دهد. بلافاصله یکی از زنان می گوید جواب این سوال در صفحه فلان از فلان کتاب است. این موضوع می رساند که زن در عهد ساسانیان حتی بر مسایل مشکل حقوقی نیز احاطه داشته است. بارتلمه مستشرق معروف آلمانی که کتاب « حقوق زن در زمان ساسانی» را نگاشته؛ مطابق مندرجات آن؛ دختر در انتخاب همسر آزاد بود و اجباری نداشت مردی را که پدرش برای او در نظر گرفته به همسری قبول کند و پدر حق نداشت او را از ارث محروم نماید؛ و یا تنبیه دیگری درباره اش اعمال دارد.
فصل ۱۹ از کتاب ماتیکان هزار دادستان در بند ۳ و ۴ می گوید: « دختران را بدون رضایت خودشان نمی توان به ازدواج مردی درآورد.» در بند ۲۹ از فصل ۲۸ همین کتاب می گوید: « پسران و دختران پس از ازدواج در پرداخت قروض و دیون پدر و مادر متوفی خود سهیم و شریکند» ؛ و از این فتوا اینطور استنباط می گردد که دختران نه تنها در حقوق بلکه در تکالیف و مسئولیت ها نیز در ردیف پسران خانواده بوده اند. قانون خانواده حق نظارت مرد را در خانواده تعیین کرده بود و مرد وظیفه داشت که همسر و فرزندان خود به خوبی و مهربانی رفتار کند. پدر و مادر و فرزندان در برابر یکدیگر مسئولیت مشترک داشتند. اگر کسی اموال خود را به اشخاص بیگانه می بخشید و وارثین قانونی خود را محروم می کرد؛ این عمل قانونی نبود؛ و تنفیذ نمی شد. پس از درگذشت پدر خانواده حق ولایت با مادر بود؛ و ریاست خانواده به او تفویض می گشت. در صورتی که بین طرفین طلاق و جدایی صورت میگرفت؛ زن می توانست مهریه مطالبه کند؛ و مادام که شوهر اختیار نکرده و درآمدی از خودش نداشت؛ همسر سایق باید نفقه او را بپردازد. بارتلمه بر بنیاد کتاب ماتیکان هزار دادستان درباره حد نصاب ارث چنین می نویسد: « تقسیم ارث در حقوق ساسانی پس از درگذشت پدر خانواده به این ترتیب بود که زن و پسران هر یک سهم مساوی از ارث داشتند. دختران در صورتی که ازدواج کرده و از خانه پدر جهیزیه به خانه شوهر برده بودن نصف؛ و در غیر این صورت مطابق برادران ارث می بردند. مطابق قوانین اوستا
۱- زن حق مالکیت داشته و می توانسته دارای خود را مستقلا اداره کند.
۲- زن می توانسته ولی و یا قیم و نگهدار فرزندان خود باشد.
۳- زن می توانسته مطابق قانون از طرف شوهر خود وارد محاکمه شود؛ و به نام او امور را اداره نماید(در صورت بیماری شوهر)
۴- زن می توانسته از شوهر ستمگر و بدرفتار خود به دادستان شکایت کند و سزای او را بخواهد.
۵- شوهر حق نداشته است بدون اجازه زنش دخترخود را شوهر دهد.
۶- در دادگاه گواهی زن پذیرفته می شد.
۷- زن می توانسته است داور یا وکیل شود.
۸ – زن می توانسته وصی قرار گیرد و تمام اموال خود را وصیت کند.
همچنین اوستا برای دختر و پسر از حیث تعلیم و تربیت هیچ فرقی قایل نیست و در هوسپرم نسک آمده: « رای اهورامزدا، به من فرزندی عطا کن که بتواند از عهده انجام وظایفش برآید و مسئولیت خود را درباره خانه و خانواده و شهر و کشور احساس کند( دختر یا پسر مطرح نیست).
آینه تمام نمای خصایص و روحیات و اعمال و نحوه زندگی و شخصیت باطنی و آرزوهای مردم ایران باستان است و می تواند ما را در این راه رهنمون باشد. همانطور که در صحنه های پر حادثه و حماسه ساز آن مردان بزرگی چون کاوه، و رستم و اسفندیار و سیاوش و سهراب و کیخسرو را می بینیم، با زنان دانا و خردمندی چون فرانک و سیندخت و گردآفرید و رودابه و تهمینه و کتایون و فرنگیس و کردیه و پوراندخت و آزرمیدخت و ..... روبرو می شویم که با کیاست و فراست و خرد و چاره گری کارهای بزرگ و خلاقه ای را انجام داده ؛ و حتی گاهی چراغی فرا راه مردان بوده اند.
آنچه فردوسی در شاهنامه به نظم آورده است؛ تخیلات و رویاهای شاعرانه نیست. بلکه تمام روایات و اخبار تاریخ کهن ایران است که سینه به سینه حفظ شده و یا کتابت گردیده و سرانجام به دست فردوسی رسیده؛ و این حماسه سرای بزرگ علیرغم محدویت و قضاوت نادرست و افکار کوته بینانه ای که در قرون سوم و چهارم هجری در مورد زنان معمول یا درایت و امانت داری ستایش انگیزی همان اخبار و روایت و شنیده ها را که درباره زن عهد باستان به دستش رسیده و نمودار ارج و اهمیت زن ایرانی در آن دوران است؛ با زبان شعر بازگو نموده؛ و نقش اجتماعی و موقعیت زن را آنچنان که در ایران قبل از اسلام بوده ؛ معرفی کرده است.
دین افساری است که به گردنتان میاندازند تا خوب سواری دهید و هرگز پیاده نمیشوند, باشد که رستگار شوید