انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
ایران
  
صفحه  صفحه 6 از 15:  « پیشین  1  ...  5  6  7  ...  14  15  پسین »

ایران از روزنه تاریخ


زن

 
سوخت در زمان هخامنشیان



هخامنشيان به سوخت بدون دود دست يافته بودند


نبود دوده هاى ناشى از سوخت روشنايى ها روى بخش هاى سنگى، اشياى باستانى و تزيينات به دست آمده از تخت جمشيد حكايت از آن دارد كه دو هزار و ۵۰۰ سال پيش براى تامين روشنايى از مواد سوختى بدون آلاينده استفاده مى شده است. مجموعه تخت جمشيد مجموعه اى كامل از سازه ها و بقاياى مربوط به دوره هخامنشى است كه در زمان داريوش اول و در سال ۵۱۸ پيش از ميلاد ساخته شده است. اين مجموعه از كاخ ها، حصارها، بخش هاى خدماتى و نظام هاى مختلفى تشكيل شده است.

«حسن راهساز» سرپرست گروه مرمت مجموعه تخت جمشيد گفت: «با توجه به اين كه تخت جمشيد در دو هزار و ۵۰۰ سال پيش داراى تزيينات رنگى و پارچه اى بوده، هخامنشيان براى جلوگيرى از كثيف شدن اين تزيينات و نشستن دوده روى آنها، از مواد روشنايى پالايش شده استفاده مى كرده اند.» وى با اشاره به اين كه طى سال هاى گذشته در بررسى هاى اشيا و آثار سنگى به جاى مانده از تخت جمشيد هيچ گونه آثار دوده ديده نشده است، گفت: «با توجه به اين كه مجموعه تخت جمشيد بيش از ۱۲۵ هزار متر مربع وسعت دارد كه بخش هاى زيادى از آن سرپوشيده بوده و براى روشن كردن آنها مطمئناً از مقدار زيادى مشعل و مواد روشنايى استفاده مى شد در صورت عدم استفاده از روشنايى هاى پالايش شده هم اكنون با ميزان زيادى از دوده روى سازه ها و اشيا برخورد مى كرديم.»

كارشناسان هخامنشى همچنين علاوه بر پالايش مواد روشنايى براى خوشبو كردن فضاى كاخ از عطر نيز استفاده مى كرده اند. راهساز در اين باره گفت: «در بررسى هاى نقش برجسته هاى تخت جمشيد شواهدى وجود دارد كه نشان مى دهد در سطح كاخ هاى اين مجموعه دو هزار و ۵۰۰ سال پيش از گياهان مختلفى نظير اسفند براى خوشبو كردن كاخ ها استفاده مى شده است.» مجموعه تاريخى و پايتختى تخت جمشيد مهم ترين پايتخت حكومت هخامنشى است كه در استان فارس و در نزديكى شيراز جاى گرفته است.
دین افساری است که به گردنتان میاندازند تا خوب سواری دهید و هرگز پیاده نمیشوند, باشد که رستگار شوید
     
  
مرد

 
هرچند که این پوشش از فرانسه به جاهای دیگر جهان رفت و فرانسویان نیز آن را در سال ۱۶۵۶ ،در زمان لویی چهاردهم از کروات ها گرفته اند .



اما جالب است بدانیم کرواتها (کرواسی) در جنوب شرق اروپا در اصل گروهی از ایرانیان خراسان کهن بودند به نام خروات(خور آوات ) یا ( خور آباد) که به دلایلی به شبه جزیره ی بالکان کوچ کرده اند .


اینان پارچه ی زیبایی را به گردن خود برای زیبایی می آویختند و این جامه به نام خودشان نامیده شد و امروزه در سراسر جهان پوشیده می شود .

نوئل مالکوم پ‍ژوهشگر نامی معنی این واژه را (دوستانه ) گرفته است .اما بنده گمان می کنم ریشه آن همان (خورآباد) است .

در حاشیه عرض کنم حتی واژه ی خرابات در اشعار فارسی نیز احتمالاً باز همین خورآباد است . این واژه هنوز در میان مردم کرد کرمانشاه و ایلام به صورت خـوَرآوا کاربرد دارد .




پژوهشگر انگلیسی ، نوئل مالکوم در کتاب خود به نام “تاریخچه مختصر بوسنی” پژوهش ارزشمندی در مورد پیوندهای ایرانیان و گذشته مردمان یوگسلاوی پیشین انجام داده است .

وی در این کتاب می‌نویسد:

“واژه کراوات ، یا هراوات (Hravat) در زبان صربی” ریشه در این زبان ندارد.

این واژه از شبیه به نامی ایرانیست که که در لوحی سنگی در ناحیه یونانی نشین جنوب روسیه پیدا شده است .

ریشه آن نام، خراوات (“Khoravat”) در اوستا به معنای ” دوستانه” است.

پژوهشهای تاریخی نشان می‌دهد که نژاد کنونی کرواسی ، کرواتها، از ۳۰۰۰ سال پیش شروع به مهاجرت از سرزمین مادریشان ، ایران به سوی کرواسی، صربستان و بوسنی نموده‌اند.


البته موج بزرگ از مهاجرت این قوم ۱۷۰۰ سال پیش اتفاق افتاده است. شاید دلیل این مهاجرت سرکوب مانویان در دوران ساسانیان بوده است.

برمبنای پژوهش انجام شده توسط این پژوهشگر ، واژه “صرب ” ریشه در واژه‌ای ایرانی با عنوان “چارو ” (“Charv”) دارد که به معنای رَمه است .

بر پایه ی اسناد قدیمی، مردمان صرب و کروات دارای اصالت ایرانی هستند که بعدها به اقوام اسلاو پیوسته اند .

نوئل مالکوم بر این باور است که نظریه های نوین در این زمینه با شواهد تاریخی همهمنگی دارد .

برخی از تئوریسین‌های ملی‌گرای کروات، ترجیح می‌دهند که اصلیت خود را با ایرانیان پیوند دهند تا همسایگان اسلاو خود.

چنین تئوری‌هایی به ویژه در زمان جنگ جهانی دوم ، در هنگامی که نژاد ایرانیان در طبقه‌بندی نژادها از سوی آلمانیان بالاتر از نژاد اسلاو قرار گرفت ، تقویت شد .


هرچند برابر نظر مالکوم ، هم کروات‌ها و هم صرب‌ها مهاجرینی از ایران بوده‌اند که تقریباً به صورت همزمان از ایران به بالکان مهاجرت کرده‌اند .

یک نکته کاملاً مشخص است: مهاجرین نخستین برای آنکه از سایر اقوام آن ناحیه تمییز داده شوند خود را “خراوات” یا همان کروات می‌نامیده‌اند .

همچنین این مهاجران ایرانی تبار ، برای آنکه وجه تمایز خود را از نشان دهند، یا برای زیبایی دستمالی به دور گردنشان می‌بستند،

چیزی که بعدها محبوبیتی جهانی یافت و به کراوات مشهور گشت .



در سال ۱۶۵۶ ، لوئی چهاردهم ، هنگی از داوطلبان کروات را در ارتش خود تشکیل داد. اعضای این هنگ، به رسم پیشینیان خود، دستمالی ابریشمین را به دور گردن خود می‌بستند

که در انتهای آن گره‌ای داشت.



همچنین این دستمال برای بستن زخم مجروحین مورد استفاده قرار می‌گرفت. از آن به بعد این حمایل ابریشمی به عنوان بخشی از زیور نظامی در ارتش فرانسه پذیرفته شد

و واژه ’a la croate’ وارد زبان فرانسه گشت. ۱۷۰ سال بعد بستن کراوات به گردن رسمی جهان شمول گردید .


اما کراوات در فرهنگ لغت فارسی : کراوات . [ کْرا / ک ِ ] (فرانسوی است ) دستمال گردن . پارچه سبک و لطیف دو تو کرده که حلقه کنند و بطرزی خاص به دور گردن یا به یقه ٔ پیراهن گره بندند

و دو سر آن را فروآویزند از پیش سینه و روی پیراهن ...
     
  
مرد

 
ـ آيا ميدانيد: اولين سيستم استخدام دولتي به صورت لشگري و كشوري به مدت ۴۰ سال خدمت و سپس بازنشستگي و گرفتن مستمري دائم را كورش كبير در ايران پايه گذاري كرد.

ـ آيا ميدانيد : كمبوجبه فرزند كورش بدليل كشته شدن ۱۲ ايراني در مصر و اينكه فرعون مصر به جاي عذر خواهي از ايرانيان به دشنام دادن و تمسخر پرداخته بود ، با ۲۵۰ هزار سرباز ايراني در روز ۴۲ از آغاز بهار ۵۲۵ قبل از ميلاد به مصر حمله كرد و كل مصر را تصرف كرد و بدليل آمدن قحطي در مصر مقداري بسيار زيادي غله وارد مصر كرد . اكنون در مصر يك نقاشي ديواري وجود دارد كه كمبوجيه را در حال احترام به خدايان مصر نشان ميدهد. او به هيچ وجه دين ايران را به آنان تحميل نكرد و بي احترامي به آنان ننمود.

ـ آيا ميدانيد : داريوش كبير با شور و مشورت تمام بزرگان ايالتهاي ايران كه در پاسارگاد جمع شده بودند به پادشاهي برگزيده شد و در بهار ۵۲۰ قبل از ميلاد تاج شاهنشاهي ايران رابر سر نهاد و براي همين مناسبت ۲ نوع سكه طرح دار با نام داريك ( طلا ) و سيكو ( نقره) را در اختيار مردم قرار داد كه بعدها رايج ترين پولهاي جهان شد

ـ آيا ميدانيد : داريوش كبير طرح تعلميات عمومي و سوادآموزي را اجباري و به صورت كاملا رايگان بنيان گذاشت كه به موجب آن همه مردم مي بايست خواندن و نوشتن بدانند كه به همين مناسبت خط آرامي يا فنيقي را جايگزين خط ميخي كرد كه بعدها خط پهلوي نام گرفت .

ـ آيا ميدانيد : داريوش در پايئز و زمستان ۵۱۸ - ۵۱۹ قبل از ميلاد نقشه ساخت پرسپوليس را طراحي كرد و با الهام گرفتن از اهرام مصر نقشه آن را با كمك چندين تن از معماران مصري بروي كاغد آورد

ـ آيا ميدانيد : داريوش بعد از تصرف بابل ۲۵ هزار يهودي برده را كه در آن شهر بر زير يوق بردگي شاه بابل بودند آزاد كرد


1


ـ آيا ميدانيد : داريوش در سال دهم پادشاهي خود شاهراه بزرگ كورش را به اتمام رساند و جاده سراسري آسيا را احداث كرد كه از خراسان به مغرب چين ميرفت كه بعدها جاده ابريشم نام گرفت

ـ آيا ميدانيد : اولين بار پرسپوليس به دستور داريوش كبير به صورت ماكت ساخته شد تا از بزرگترين كاخ آسيا شبيه سازي شده باشد كه فقط ماكت كاخ پرسپوليس ۳ سال طول كشيد و كل ساخت كاخ ۸۰ سال به طول انجاميد

ـ آيا ميدانيد : داريوش براي ساخت كاخ پرسپوليس كه نمايشگاه هنر آسيا بوده ۲۵ هزار كارگر به صورت ۱۰ ساعت در تابستان و ۸ ساعت در زمستان به كار گماشته بود و به هر استادكار هر ۵ روز يكبار يك سكه طلا ( داريك ) مي داده و به هر خانواده از كارگران به غير از مزد آنها روزانه ۲۵۰ گرم گوشت همراه با روغن - كره - عسل و پنير ميداده است و هر ۱۰ روز يكبار استراحت داشتند

ـ آيا ميدانيد : داريوش در هر سال براي ساخت كاخ به كارگران بيش از نيم ميليون طلا مزد مي داده است كه به گفته مورخان گران ترين كاخ دنيا محسوب ميشده . اين در حالي است كه در همان زمان در مصر كارگران به بيگاري مشغول بوده اند بدون پرداخت مزد كه با شلاق نيز همراه بوده است

ـ آيا ميدانيد : تقويم كنوني ( ماه ۳۰ روز ) به دستور داريوش پايه گذاري شد و او هياتي را براي اصلاح تقويم ايران به رياست دانشمند بابلي "دني تون" بسيج كرده بود . بر طبق تقويم جديد داريوش روز اول و پانزدهم ماه تعطيل بوده و در طول سال داراي ۵ عيد مذهبي و ۳۱ روز تعطيلي رسمي كه يكي از آنها نوروز و ديگري سوگ سياوش بوده است

ـ آيا ميدانيد : داريوش پادگان و نظام وظيفه را در ايران پايه گزاري كرد و به مناسبت آن تمام جوانان چه فرزند شاه و چه فرزند وزير بايد به خدمت بروند و تعليمات نظامي ببينند تا بتوانند از سرزمين پارس دفاع كنند

ـ آيا ميدانيد : داريوش براي اولين بار در ايران وزارت راه - وزارت آب - سازمان املاك -سازمان اطلاعات - سازمان پست و تلگراف ( چاپارخانه ) را بنيان نهاد

ـ آيا ميدانيد : اولين راه شوسه و زير سازي شده در جهان توسط داريوش ساخته شد

ـ آيا ميدانيد : داريوش براي جلوگيري از قحطي آب در هندوستان كه جزوي از امپراطوري ايران بوده سدي عظيم بروي رود سند بنا نهاد


2


ـ آيا ميدانيد : فيثاغورث كه بدلايل مذهبي از كشور خود گريخته بود و به ايران پناه آورده بود توسط داريوش كبير داراي يك زندگي خوب همراه با مستمري دائم شد

ـ آيا ميدانيد : در طول سلطنت داريوش كبير ۲۴۲ حكمران بر عليه او شورش كرده بودند و او پادشاهي بوده كه با ۲۴۲ مورد شورش مقابله كرد و همه را بر جاي خود نشاند و عدالت را در سرتاسر ايران بسط داد . او در سال آخر پادشاهي به اندازه ۱۰ ميليون ليره انگلستان ذخيره مالي در خزانه دولتي بر جاي گذاشت

ـ آيا ميدانيد : داريوش در سال ۵۲۱ قبل از ميلاد فرمان داد : من عدالت را دوست دارم ، از گناه متنفرم و از ظلم طبقات بالا به طبقات پايين اجتماع خشنود نيستم
     
  
مرد

 
من خودم بعد خوندن این وصیت نامه گریه كردم

اینک که من از دنیا می روم، بیست و پنج کشور جزو امپراتوری ایران است و در تمامی این کشورها پول ایران رواج دارد و ایرانیان درآن کشورها دارای احترام هستند و مردم آن کشورها نیز در ایران دارای احترامند .
جانشین من خشایارشا باید مثل من در حفظ این کشورها کوشا باشد و راه نگهداری این کشورها این است که در امور داخلی آن ها مداخله نکند و مذهب و شعائر آنان را محترم شمرد .

اکنون که من از این دنیا می روم تو دوازده کرور دریک زر در خزانه داری و این زر یکی از ارکان قدرت تو می باشد، زیرا قدرت پادشاه فقط به شمشیر نیست بلکه به ثروت نیز هست.
البته به خاطر داشته باش تو باید به این حزانه بیفزایی نه این که از آن بکاهی، من نمی گویم که در مواقع ضروری از آن برداشت نکن، زیرا قاعده بودن این مقدار زر در خزانه آن است که هنگام ضرورت از آن برداشت کنند، اما در اولین فرصت آن چه برداشتی به خزانه بر گردان .

مادرت آتوسا ( دختر کورش کبیر ) بر گردن من حق دارد پس پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم کن .

ده سال است که من مشغول ساختن انبارهای غله در نقاط مختلف کشور هستم و من روش ساختن این انبارها را که از سنگ ساخته می شود و به شکل استوانه هست در مصر آموختم .
چون انبارها پیوسته تخلیه می شود حشرات در آن به وجود نمی آید و غله در این انبارها چندین سال می ماند بدون این که فاسد شود .
و تو باید بعد از من به ساختن انبارهای غله ادامه بدهی تا این که همواره آذوغه دو یاسه سال کشور در آن انبارها موجود باشد و هر سال بعد از این که غله جدید بدست آمد از غله موجود در انبارها برای تامین کسری خوار و بار استفاده کن و غله جدید را بعد از این که بوجاری شد به انبار منتقل نما .
به این ترتیب تو برای آذوقه در این مملکت دغدغه نخواهی داشت ولو دو یا سه سال پیاپی خشک سالی شود .

هرگز دوستان و ندیمان خود را به کارهای مملکتی نگمار و برای آنها همان مزیت دوست بودن با تو کافیست .
چون اگر دوستان و ندیمان خود را به کار های مملکتی بگماری و آنان به مردم ظلم کنند و استفاده نا مشروع نمایند نخواهی توانست آنها را مجازات کنی چون با تو دوست اند و تو ناچاری رعایت دوستی نمایی.

کانالی که من می خواستم بین رود نیل و دریای سرخ به وجود آورم ، به اتمام نرسید و تمام کردن این کانال از نظر بازرگانی و جنگی خیلی اهمیت دارد، تو باید آن کانال را به اتمام رسانی .
• توجه کنید : همان کانالی که بعد از دو هزار و دویست سال ، بعنوان کانال سوئز توسط اروپایی ها ساخته شد .
و عوارض عبور کشتی ها از آن کانال نباید آن قدر سنگین باشد که ناخدایان کشتی ها ترجیح بدهند که از آن عبور نکنند .

اکنون من سپاهی به طرف مصر فرستادم تا این که در این قلمرو ، نظم و امنیت برقرار کند .
ولی فرصت نکردم سپاهی به طرف یونان بفرستم و تو باید این کار را به انجام برسانی، با یک ارتش قدرتمند به یونان حمله کن و به یونانیان بفهمان که پادشاه ایران قادر است مرتکبین فجایع را تنبیه کند .

توصیه دیگر من به تو این است که هرگز دروغگو و متملق را به خود راه نده، چون هر دوی آنها آفت سلطنت اند و بدون ترحم دروغگو را از خود بران.
هرگز عمال دیوان را بر مردم مسلط مکن و برای این که عمال دیوان بر مردم مسلط نشوند، قانون مالیات را وضع کردم که تماس عمال دیوان با مردم را خیلی کم کرده است و اگر این قانون را حفظ نمایی عمال حکومت زیاد با مردم تماس نخواهند داشت .

افسران و سربازان ارتش را راضی نگاه دار و با آنها بدرفتاری نکن، اگر با آنها بد رفتاری نمایی آن ها نخواهند توانست مقابله به مثل کنند ، اما در میدان جنگ تلافی خواهند کرد ولو به قیمت کشته شدن خودشان باشد و تلافی آن ها این طور خواهد بود که دست روی دست می گذارند و تسلیم می شوند تا این که وسیله شکست خوردن تو را فراهم کنند .

امر آموزش را که من شروع کردم ادامه بده و بگذار اتباع تو بتوانند بخوانند و بنویسند تا این که فهم و عقل آنها بیشتر شود و هر چه فهم و عقل آنها بیشتر شود تو با اطمینان بیشتری حکومت خواهی کرد .

همواره حامی کیش یزدان پرستی باش، اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته و همیشه به خاطر داشته باش که هر کسی باید آزاد باشد تا از هر کیشی که میل دارد پیروی کند .

بعد از این که من زندگی را بدرود گفتم ، بدن من را بشوی و آنگاه کفنی را که من خود فراهم کردم بر من بپیچان و در تابوت سنگی قرار بده و در قبر بگذار ،
اما قبرم را مسدود مکن تا هر زمانی که می توانی وارد قبر بشوی و تابوت سنگی من را آنجا ببینی و بفهمی که من پدرت پادشاهی مقتدر بودم و بر بیست و پنج کشور سلطنت می کردم ، پس مردم و خود تو نیز خواهید مرد زیرا که سرنوشت آدمی این است که بمیرد، خواه پادشاه بیست و پنج کشور باشد ، خواه یک خارکن و هیچ کس در این جهان باقی نخواهد ماند،
اگر تو هر زمان که فرصت بدست می آوری وارد قبر من بشوی و تابوت مرا ببینی، غرور و خودخواهی بر تو غلبه نخواهد کرد، اما وقتی مرگ خود را نزدیک دیدی، بگو قبر مرا مسدود کنند و وصیت کن که پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا این که بتواند تابوت حاوی جسدت را ببیند.

زنهار، زنهار، هرگز خودت هم مدعی و هم قاضی نشو، اگر از کسی ادعایی داری موافقت کن یک قاضی بی طرف آن ادعا را مورد رسیدگی قرار دهد و رای صادر کند، زیرا کسی که مدعیست اگر قضاوت کند ظلم خواهد کرد.

هرگز از آباد کردن دست برندار زیرا که اگر از آباد کردن دست برداری کشور تو رو به ویرانی خواهد گذاشت، زیرا قاعده این است که وقتی کشوری آباد نمی شود به طرف ویرانی می رود .
در آباد کردن ، حفر قنات ، احداث جاده و شهرسازی را در درجه اول قرار بده .

عفو و دوستی را فراموش مکن و بدان بعد از عدالت ، برجسته ترین صفت پادشاهان عفو است و سخاوت .
ولی عفو باید فقط موقعی باشد که کسی نسبت به تو خطایی کرده باشد و اگر به دیگری خطایی کرده باشد و تو عفو کنی ظلم کرده ای زیرا حق دیگری را پایمال نموده ای .

بیش از این چیزی نمی گویم، این اظهارات را با حضور کسانی که غیر از تو در اینجا حاضرند کردم تا این که بدانند قبل از مرگ من این توصیه ها را کرده ام و اینک بروید و مرا تنها بگذارید زیرا احساس می کنم مرگم نزدیک شده است .
بدرد نخور هم واژه ایست .....
     
  
مرد

 
آتوسا دختر کورش

آتوسا ، دختر کوروش بزرگ بزرگترین ومحبوب ترین امپراتورتاریخ است . مادرش نیز کاساندان است

آتوسا در لغت به معنای خوش اندام است. همچنین به معنای قدرت و توانمندي نیز میباشد.

او دختر زیبا، دلفریب و فوق العاده ای کوروش بزرگ بود.


پس از سرنگونی بردیای دروغین بدست داریوش بزرگ وهفت نفر از جوانان نجبای پارسی و بر تخت نشینی داریوش یکم ، آتوسا همسر داریوش بزرگ شد .

ازدواج با آتوسا که از سلاله هخامنشی بود حکومت داریوش بزرگ را قانونی جلوه می داد واز آنجا که آتوسا با هوش، با فرهنگ ، با قدرت و تفکر سیاسی بود در موقع لزوم کمک خوبی برای داریوش شاه به حساب می آمد.

پس از آن آتوسا " خشایارشاه " را به دنیا آورد.

آتوسا ملکه ی بیش از 28 کشور آسیایی در زمان امپراطوری داریوش بزرگ بود

واز وی به نام " شهبانوی داریوش بزرگ " یاد کرده است.


آتوسا شهبانوی ایران ، خواندن و نوشتن را به خوبی می دانست و نقش تصمیم گیرنده در آموزش خود و دیگر درباریان داشت.همچنین زندگی سیاسی آتوسای هخامنشی باهیچ زن دیگری از هم دوره های او با او برابری نمی کند.



آتوسا از قدرت فوق العاده ای برخوردار بود و در دوره جنگ با یونان داریوش شاه همواره از نصیحتهای او بهره می جست. او حتی علاقه مند بود که در میدان کارزار نیز شوهرش را همراهی کند.

آتوسا چندین بار در لشکرکشی های داریوش بزرگ یاور فکری و روحی او بود. چندین نبرد و لشگر کشی مهم تاریخی ایران به گفته هرودوت به فرمان ملکه آتوسا صورت گرفته است.

هرودوت از قول آتوسا نقل می کند که آتوسا به داریوش شاه می گوید: چرا نشسته ای و عازم جنگ نمی شوی و سرزمینهای دیگر را تسخیر نمی کنی؟

پادشاهی به جوانی و ثروتمندی تو شایسته است که عازم جنگ شود و به پیروزیهایی نائل شود تا به ایرانیان ثابت شود مرد قابلی بر آنها حکمرانی می کند. اگر گفته هرودوت اغراق آمیز هم باشد باز هم بیانگر نفوذ آتوسا بر شوهرش می باشد.


آتوسا به خوبی از اوضاع فرهنگی زمان خود آگاه بود و از حضور یونانیان و دیگر ملیتها به دربار بسیار بهره می برد.


آتوسا، يكي از برجسته‌ترين زنان در تاريخ ايران قديم است. او پس از ازدواج با داریوش شاه لقب" بانوی بانوان " می گیرد.در واقع پس از آناهیتا او دومین کسی بود که لقب " بانو" که یک عنوان مذهبی بود، گرفت زیرا اینچنین لقبی کمتر به ملکه ها داده می شد


آتوسا از داریوش چهار پسر داشت : خشایار شاه که بزرگترینشان بود . ویشتاسب فرمانده نیروهای باختری و سکایی در سپاه خشایارشاه. مسیشت یکی از سرفرمانداران ارتش خشایارشاه . و هخامنش فرماندار مصرو فرمانده ناوگانهای مصری در سپاه خشایارشاه .


شهبانوی پارسی ، در زمان فرمانروایی پسرش خشایارشاه ، مقام بر جسته ی " مادر شاه " را دارا بود . او همسر خداوندگار پارس و مادر ارجمند خشایارشاه پادشاه قدرتمند ایرانی بود.




خشایارشاه جوانیست سخت ماجراجو. اما آتوسا بانویی است سالخورده و خردمند ، که رفتاری باوقار و شاهانه دارد.


آتوسا، شهبانوی پارسی ، دختر کوروش کبیر، همسر داریوش اول و مادر خشایارشاه سر انجام در سن ۷۵ سالگی و به دلیل عوارض مربوط به سرطان ،۴۷۵ سال قبل از میلاد مسیح فوت کرد. گویند او به علت شرم ، بیماری‌اش را از پزشکان مخفی می‌کرده است.


همانطور که میدانیم آخرین شاهان خاندان کیانی ،در اساطیر و حماسه های ملی ایران ، یاد آور و بر گرفته شده از برخی پادشاهان هخامنشی اند.

بر همین اساس گفته میشود ، "هما " در اساطیر ایران، بر مبنای یادمانهایی از " آتوسا شهبانوی پارسی " و رویدادهای دوران داریوش و خشایارشاه، همسر و پسرش شکل گرفته باشد. جالب آن است که بهمن پدر هما نیز برخی از یادمانهای کوروش بزرگ را در خود دارد


در کل علی رغم اینکه اطلاعات درمورد آتوسا بسیار محدود است اما آنچه مسلم است : آتوسا از زیباترین و قدرتمندترین زنان در طی تاریخ امپراطوری پر شکوه ایران زمین بوده است

که هیچ زن دیگری از هم دوره های او با او برابری نمی کند. او از مشوقین بزرگ آموزش و پرورش پارسی بود.

او شعر می سروده و از زنان ادیب و با خرد روزگار خود بوده است

او خشایارشا ه ، پادشاه قدرتمند ایرانی را برای امپراتوری پارس به ارث گذاشت.
     
  
میهمان
 
جمشید


* نكته‌هائی درباره جام جم یا جام جهان‌نما (كاشف اسرار)

* جمشید بنیانگذار نوروز بود:
بمانده از آن خسروان یادگار چنین جشن فرخ از آن روزگار


جمشید یكی از سلاطین باستانی ایران است و سراسر زندگی وی آمیخته با افسانه می‌باشد چنانكه در بخش (2) تا آخر بخش (5) یسنای نهم اینطور آمده است.

زردشت از هوم (1) پرسید كه ترا در میان مردمان، نخستین بار در این جهان مادی بیفشرد و چه پاداشی نصیب آن كس گردید.
هوم در پاسخ گفت: نخستین بشری كه مرا در این جهان مادی بیفشرد ویونگهان است در پاداش پسری مثل جمشید كه دارنده رمه خوب و در میان مردمان دارای بلندترین مرتبه است و مانند خورشید درخشان است باو داده شد.

جمشید در اوستا با دو صفت هووتوو (Hovatva) و سریره (Saryara) آمده است كه اولی در تفسیر پهلوی و به هورمك یعنی دارنده گله و رمه خوب و دومی ‌به معنی زیبا و خوشگل ترجمه شده.
در گاتها یكبار از جمشید ذكری بمیان آمده و یم (Yama) (2) خوانده شده است بعدها در بقیه قسمتهای اوستا جزء دوم یعنی خشئت (Xasheta) به آن افزوده شده است.


فردوسی با آنكه درباره این سلطان چون بسیاری از سلاطین و بزرگان بحث‌ها بمیان آورده ولی درباره آغاز زندگی جمشید كاملاً ساكت است.

در مورد اسلاف وی و بخصوص پدرش نكاتی در اوستا و آثار ابوریحان بیرونی و حمزه اصفهانی و همچنین در ادبیات سانسكریت دیده می‌شود كه اگر بظاهر تا حدی مغایر هستند ولی در اصالت جمشید متفق‌القولند.

در اوستا جمشید پسر ویونگهونت (Vivangahvat) خوانده شده ابوریحان بیرونی او را ویجهان و حمزه اصفهانی ویونجهان كه معرب ویونگهان است ضبط كرده‌اند.

پدر جمشید در سانسكریت بصورت ویوسونت دیده می‌شود.
از دوران طفولیت وی اطلاعی در دست نیست و كلیه مآخذ مزبور از این حیث گنگ و ساكتند.
قلمرو حكومت جمشید طبق اسناد موجود وسیع و مركب از چندین اقلیم بوده است چنانكه در بخشهای 31 تا 38 زامیادیشت اینطور می‌خوانیم «فر مدت زمانی از آن جمشید بود كسی در روی 7 كشور سلطنت داشت به دیوها و مردمان جاویدان و پری‌ها و كاویها و كرپانها مسلط بود» اگرچه مشاهده می‌كنیم جمشید بر 7 كشور حاكم بوده ولی هیچ اطلاعی درباره جنگها و نحوه تسخیر این ممالك بدست نداریم و معلوم نیست كه آیا این اقالیم از اجداد او برایش به ارث مانده یا آنكه آنها را با قشون كشی و جنگ بدست آورده است.
تنها موردی كه مشاهده می‌كنیم اشاره‌ایست كه طبری و بلعمی ‌كرده‌اند و می‌نویسند كه جمشید پس از شكست یافتن از ضحاك به زاولستان گریخت و دختر پادشاه آنجا را بزنی گرفت و از او صاحب پسری شد.

بنا بر مطالب شاهنامه فردوسی جمشید اولین كسی است كه اسلحه آهنین ساخت و مبتكر استفاده از سلاح در نبرد می‌باشد چنانكه در جلد اول شاهنامه تحت عنوان پادشاهی جمشید هفتصد سال بود گوید:
در نام جستن بگردان سپرد نخست آلت دست را جنگ برد
چو خود و زره كرد و چون جوشنا به نرمی‌ همی‌ نرم كرد آهنا
همه كرد پیدا بروشن روان چو خفتان و چون درع و بر گستوان

ولی توجه وی فقط به امور جنگی نبوده بلكه به وضع اقتصادی و اجتماعی مردم توجه خاصی داشت. به امر وی بافتن پارچه‌های ابریشمی ‌پیشرفت كرده دستور داد تا مردم جامه‌های ابریشمی‌بپوشند چنانكه فردوسی گوید:
كه پوشند هنگام بزم و نبرد دگر پنجه اندیشه جامه كرد
قصب كرد پرمایه دیبا و خز ز كتان و ابریشم و موی و قز
بیاد اندرون پود را بافتن بیاموختشان رشتن و تافتن


از آنجا كه مشاهده می‌كرد عده‌ای از مردم به پاكیزگی بی‌علاقه‌اند لذا حمامهای عمومی ‌به تأكید وی ساخته شد. ایجاد كاخ‌های بلند و همچنین خانه‌های بزرگ متعدد از جمله كارهائی است كه به جمشید نسبت می‌دهند.

برپا كردن جشن نوروز یكی دیگر از ابتكارات جمشید است فردوسی در این باره گوید:
بر آسوده از رنج تن دل ز كین سر سال نو هرمز فرودین
بر آن تخت بنشست فیروز روز به نوروز نو شاه گیتی فروز
می‌ورود و رامشگران خواستند بزرگان به شادی بیاراستند
بمانده از آن خسروان یادگار چنین جشن فرخ از آن روزگار

در همین جشن‌های بزرگ بود كه به توصیه جمشید در تالارهای بزرگ عود سوزانده می‌شد و مشك و كافور بكار می‌رفت. فردوسی گوید:
كه دارند مردم به بویش نیاز دگر بویهای خوش آورد باز
چو عود و چو عنبر چو روشن گلاب چوبان چو كافور و چون مشگ ناب


توجه این پادشاه به ملت و مردم و سلامت ایشان وی را بر آن داشت تا عده‌ای طبیب در دوران حیات وی تربیت شده مردم را مداوا نماید.

در روایات ملی آمده كه جمشید كاشف می ‌بوده است فردوسی جمشید را نخستین كسی نام می‌برد كه باده‌گساری می‌كرده:
بچنگ اندرون خسروی جام می‌ نشسته بر آن تخت جمشید كی
و نیز:
سه جام می‌ از پیش نان نوش كرد جم اندیشه از دل فراموش كرد
به آهستگی رای خوردن گرفت ز دادار بس یاد كردن گرفت

در نفایس الفنون فی عرایس العیون تألیف محمد بن آملی داستانی درباره پیدایش می ‌آمده كه خلاصه آن چنین است:
عضدالدوله از صاحب بن عباد می‌پرسد اول كسی كه شراب بیرون آورد كه بود او جواب داد كه جمشید جمعی را بر آن داشت تا نباتات و درختان گوناگون را بكارند و ثمرات آن را تجربه نمایند چون میوه رز چشیدند در او لذتی هرچه تمامتر یافتند و چون خزان شد در میوه رز استحاله‌ای پدید آمد جمشید دستور داد تا آب آن را بگیرند و در خمره كنند پس از اندك مدتی در خمره آن تغییر حاصل شد «و از اشتداد غلیان حلاوت او بمرارت پیدا شد» جمشید در آن خمره را مهر كرد و دستور داد كه هیچ كس از آن ننوشد زیرا می‌پنداشت كه زهر است.
جمشید را كنیزك زیبائی بود كه مدتها بدرد شقیقه مبتلا گشته و هیچیك از اطباء نتوانستند او را معالجه كنند با خود گفت مصلحت من در آنست كه قدری از آن زهر بیاشامم و از زحمت وجود راحت شوم قدحی پر كرد و اندك اندك از آن آشامید چون قدح تمام شد اهترازی در او پدید آمد قدحی دیگر بخورد خواب بر او غلبه كرد خوابید و یك شبانه روز در خواب بود همه پنداشتند كه كار او بآخر رسید چون از خواب برخاست از درد شقیقه اثری نیافت.
جمشید سبب خواب و زوال بیماری پرسید كنیزك حال را بازگفت جمشید كلیه حكما را جمع كرد و جشنی برپا نمود و خود قدحی بیاشامید و بفرمود تا به هریك از آن جمع قدحی دادند چون یكی دو دور بگردید همه در اهتراز درآمدند و نشاط می‌كردند و آن را شاهدارو نام نهادند و در آن راه مبالغه می‌نمودند و در خوردن افراط می‌كردند.

جمشید

جمشید به پیشه‌وران تعلیم می‌دهد صفحه‌ای از تاریخ طبری مكتب هرات مورخ 1469 میلادی (784 هجری)


منوچهری در قصیده‌ای شراب را دختر جمشید نامیده و محل آن را خانه گرگان دانسته، مطلع قصیده اینست:
كه زنده ست جمشید را دختری چنین خواندم امروز در دفتری

خیام در نوروزنامه كشف می ‌را بیكی ار منسوبان جمشید بنام شاه شمیران نسبت داده است.
كشف می ‌بكسان دیگری نیز نسبت داده شده است. چنانكه در راحته‌الصدور كشف می ‌به كیقباد اسناد داده شده است.
در ادبیات فارسی جام جم و جام جهان‌نما هر دو یكی بوده و بمعنی جام كاشف اسرار می‌باشد.

پیدایش جام را همه به زمان جمشید نسبت می‌دهند و آن را جام جم یعنی جمشید گفته‌اند در بسیاری از اشعار فارسی مقصود از جام جم همان جام باده می‌باشد چنانچه حافظ گوید:

انكار ما مكن كه چنین جام جم نداشت ساقی بیار باده و با محتسب بگو

و یا:
كه جام باده بیاور كه جم نخواهد ماند سرود مجلس جمشید گفته‌اند این بود
***
كه به كوی می‌فروشان دوهزار جم بجامی‌ كه برد به نزد شاهان ز من گدا پیامی‌

در ادبیات فارسی بیشتر اوقات مقصود از جام جم همان جام جهان‌نماست و علت اینكه جام جهان‌نما را جام جم خوانده‌اند به عقیده دكتر معین بنا بر قانون تداعی معانی است چون ساختن جام به جمشید نسبت داده شده پس جام جهان‌نما را هم بنام جام جم می‌خوانند.

بنابر روایات كتابهای دینی زرتشتی جمشید اولین كسی یوده كه نگهبان جهان و نگهداری دین زرتشت به او سپرده شده، چنانكه در فرد گرد دوم وندیداد اینطور آمده است.

زرتشت از اهورامزدا پرسید ای خود پاك و مقدسی ای آفریدگار جهان در میان نوع بشر بعد از من گو با كه نخستین بار مكالمه نمودی و دین اهورایی زرتشت را بكه سپردی آنگاه اهورامزدا گفت ای زرتشت پاك من در میان نوع بشر بغیر از تو نخستین بار با جم زیبا و دارنده رمه خوب مكالمه نموده و دین اهورایی زرتشت را بدو سپرده و گفتم ای جم زیبا من آئین خویش بتو برگذار می‌كنم. گرچه او این وظیفه سنگین را بعهده نمی‌گیرد ولی گیتی را سه بار افزایش و گشایش بخشیده و پاسبان جهان می‌شود.

احداث باغ ور (Vara) بنا بدستور اهورامزدا بدست جمشید بوده است به این معنی كه اهورامزدا پیش‌بینی طوفانی را باسم مهر كوشا نموده و بجمشید دستور می‌دهد تا باغی بسازد كه از هر چهار طرف به بلندی یك میدان اسب باشد و همچنین طویله‌ای كه از هر طرف به بلندی هزار گام كه در موقع بروز طوفان عده‌ای از مردم و چارپایان در آنجا سكنی دارند از این بلا در امان باشند.

جمشید باغ مزبور را كه بهمان طور كه خواسته اهورامزدا بود حاضر نموده زیباترین زنان و مردان و اصیل‌ترین چارپایان و خوشبوترین گیاهان و لذیذترین غذاها را به آن محل منتقل می‌نماید. طوفان مدت سه سال ادامه پیدا می‌كند همه جای ویران شده و مخلوقات نیز نابود می‌گردند آنوقت ساكنین باغ بیرون آمده و زمین را از نوع آباد می‌كنند.

جمشید در اواخر زندگی بواسطه غرور و خودستائی‌های فراوان و همچنین آموختن استعمال گوشت حیوانات به مردم جهت تغذیه مورد خشم و غضب الهی قرار گرفت.

در این مورد فردوسی می‌گوید كه در اواخر سلطنت بنای بدرفتاری گذارده و حتی از فرمان یزدان سرپیچید و خود را خالق نامید و در این راه چندان غلو كرد كه گفت من بدعت‌گذار نیكی‌ها هستم ولی مورد خشم الهی قرار گرفت و مردم نیز از وی روگردان شدند.

در یسنای 32 قطعه 8 زرتشت او را از مجرمین نامیده می‌گوید «از همین گناه‌كاران است جم كه از برای خوشنود ساختن مردمان گوشت خوردن به آنان آموخت در آینده تو ای مزدا باید میان من و او قضاوت كنی».

جمشید پس از شكست از ضحاك مدت صد سال متواری بود تا آنكه بدست برادر خود با اره به دو نیم شد چنانچه فردوسی گوید:

ز چشم همه مردمان ناپدید چو صد سالش اندر جهان كس ندید
پدید آمد آن شاه ناپاك دین صدم سال روزی بدریای چین
یكایك ندادش زمانی درنگ چو ضحاك آورد ناگه بچنگ
جهان را از او پاك و بی‌بیم كرد باره مر او را بدو نیم كرد


پاورقی‌ها:
1- هوم- فشرده گیاهی است كه در محافل مذهبی آشامیده میشده.
2- یم و میی نخستین مخلوق نر و ماده نوع بشرند نزد برهمنان.
     
  
مرد

 
سخنان ارزشمند و فوق العاده زیبا از کورش کبیر

دستانی که با اخلاص کمک می کنند پاک تر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند


اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید به دوستان خود محبت کنید


آنچه جذاب است سهولت نیست، دشواری هم نیست، بلکه دشواری رسیدن به سهولت است


وقتی توبیخ را با تمجید پایان می دهید، افراد درباره رفتار و عملکرد خود فکر می کنند، نه رفتار و عملکرد شما


سخت کوشی هرگز کسی را نکشته است که نگرانی از آن است که انسان را از بین می برد


اگر همان کاری را انجام دهید که همیشه انجام می دادید، همان نتیجه ای را می گیرید که همیشه می گرفتید


افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را بگونه ای متفاوت انجام می دهند


پیش از آنکه پاسخی بدهی با یک نفر مشورت کن ولی پیش از آنکه تصمیم بگیری با چند نفر


کار بزرگ وجود ندارد، به شرطی که آن را به کارهای کوچکتر تقسیم کنیم


کارتان را آغاز کنید، توانایی انجامش بدنبال می آید


انسان همان می شود که اغلب به آن فکر می کند


همواره بیاد داشته باشید آخرین کلید باقیمانده، شاید بازگشاینده قفل در باشد


تنها راهی که به شکست می انجامد، تلاش نکردن است


دشوارترین قدم، همان قدم اول است


عمر شما از زمانی شروع می شود که اختیار سرنوشت خویش را در دست می گیرید


آفتاب به گیاهی حرارت می دهد که سر از خاک بیرون آورده باشد


وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد، بخاطر این است که شما چیز زیادی از آن نخواسته اید


من یاور یقین و عدالتم، من زندگی ها خواهم ساخت، من خوشی های بسیار خواهم آورد


من ملتم را سربلند ساحت زمین خواهم کرد، زیرا شادمانی او شادمانی من است


خداوند کشورم را از دشمن خشکسالی و دروغ محفوظ دارد

1
او که شادماني را از مردم بگيرد ، بي شک از گماشتگان شيطان است " کوروش بزرگ"
     
  
زن

 
پوشاک هخامنشیان


مقدمه

انسان از روزی که آموخت وجود خود را بپوشاند و در فصول سرد از پوست حیوانات و در فصول گرم از مواد نباتی و گیاهی برای پوشش خود استفاده کند همواره در این فکر بود که بابهتر کردن پوشش خود به آسایش وآرامشی درونی نائل گردد . با گذشت زمان و پدید آمدن شرایط جدید و پیشرفت های فکری و فلسفی فرم پوشاک هانیز تغییر کرد وتفکر انسانی را به سوی آراستن و و زیبا شدن سوق داد. از این رو پوشش جدای از اینکه جایگاه حریم انسانی را برای انسان حفظ می کرد بلکه موجب پیشرفت فرهنگ و تکامل عقلانی و مدنی اوشد از این رو ما در این تحقیق برآنیم که گوشه ای از این فرهنگ را که در وجود پوشاک قابل درک و تبیین است را با زبانی ساده بیان کنیم و عواملی که در این فرهنگ تاثیر گذار و تاثیر پذیر ندرا بر شماریم وپوشاک ایران باستان که ما بخشی از آن را مورد بررسی و تحلیل قرار خواهیم داد در هر دوره به شکلی نمود داشته است و هر کدام از این دوره ها درجای خود قابل بررسی و تبیین عقلانی است اما پوشاک دوره ماد و هخامنشی که در این مجال از آن سخن گفته خواهد شد پل ارتباطی فرهنگ باستان با زمان ها و سلسله های بعدی است از این رو دارای اهمیت و ارزش به خصوصی است پس باتوجه به این اهمیت ما در دو بخش جداگانه به بررسی پوشاک سلسله های ماد و هخامنشیان پرداخته ایم و با توجه به سرعنوان های بیان شده هر کدام را با توجه به فصل های زیر مورد بررسی و تحلیل قرار دادایم امیدکه موردقبول واقع گردد:

فصل اول: جغرافیای تاریخی و زیستی

سلسله هخامنشیان با نام کوروش در تاریخ ( 550ق.م)تاسیس شد و در تاریخ (330ق.م) با کشته شدن داریوش سوم و فتح تخت جمشید توسط اسکندر داستان 220 ساله این سلسله با این شکست خاتمه یافت . در طی این 220 سال حکومت شاهان هخامنشی و جغرافیای تاریخی و زیستی آنها در کش قوس حوادث همیشه همراه با فرهنگ ها و ملل مختلف هم خون و همنشین بوده است از این رو زمانی که از هخامنشیان سخن می گویم نیت یک قوم و یا یک ملت دارای فرهنگ به خصوص نیست چرا که هخامنشیان جدای از اینکه در رسانیدن ما به فرهنگ های مختلف می تواند یاری کننده باشد بلکه سنت و سبک سیاق این سلسله نه در مرزهای کنونی که در فرای هر مرز و باور جایگاه به ویژه ای دارد ؛(1)

هنگاميكه هخامنشيان در جرگه خاورزمين وارد شدند در مقابل خود تمدنهاي قديمي و پيشرفته‌اي مشاهده كرده، مي‌دانستند كه تمدنهاي كهن و چند هزار ساله آن ملل بر تمدن جديد آنها برتري دارد وشايد بهمين سبب هم كورش شاهنشاه نيرومند و آزادي‌دوست هخامنشي به ملل تابع خود آزادي زياد ميداد تا آنجا كه در تورات بارها از او تمجيد شده، حتي او را مسيح خداوند و ناجي بشر لقب داده‌اند. داريوش هم بنوبه خود نسبت به مللي كه تحت فرمان او بودند، رفتاري بشردوستانه داشته، نسبت به آنها بنحو بسيار خوبي رفتار مينمود. شاهنشاهان هخامنشي عموماً تمدن و فرهنگ ملل تابعة خود را حمايت نموده، به آنها امتيازاتي زياد ميدادند. شاهنشاهي هخامنشي بر مللي تكيه داشت كه بعنوان شكست خوردگان يا بردگان معرفي نميشدند، بلكه همه بطور يكسان عضو آن شاهنشاهي بزرگ بودند و بنابر منشوري كه كورش بزرگ در بابل صادر كرده است، در آن همه ملل آزاد بودند، خداي خود را بپرستند و معابدي بنا بر رسوم و عقايد خود برپا نمايند. اين ملل هر يك بسهم خود در پايه‌گذاري تمدن ايران زمان هخامنشي دستي داشته‌اند كه اكنون درباره اهم آنها گفتگو بعمل خواهيم آورد. با توجه دقيق و مطالعه‌ي ژرف در سنگ نگاره‌هاي دوران هخامنشي بخصوص در تخت جمشيد و بويژه در بناهاي داريوش و خشايارشا، بيش از همه‌جا آثار نفوذ هنر مادي و ايلامي بچشم ميخورد . و این تاثیر پذیری را می توان در فرهنگ هخامنشی به ویژه پوشاک هخامنشی ناظر بود پوشاکی که در ادامه به آن اشاره خواهد شد نمونه مناسبی در تاثیر پذیری هخامنشیان از ملل مختلف به خصوص مادها است و می توانیم به نقل دیگر تداوم پوشاک ایران باستان را از مادها به هخامنشیان بدانیم

منابع اتخاذ شده مطالب

بر اساس انچه گفته شد منابعی که می تواند ما را با نوع پوشش وانواع پوشاک هخامنشیان آشناکند عبارت است از:

گزارشهای همسایگان هخامنشیان چون آشوری ها،بابلی هاو ایلامیان ومادها واقوام مجاورهخامنشیان و یا پارسهابودندو تاثیر گذار بر فرهنگ وپوشاک هخامنشیان به ویژه مادها و ایلامیان

گزارش نویسندگان یونانی چون هردوت و گزنفون

نقوش بر جسته تخت جمشید ، شوش ، بیستون ودیگر نقوش بر جسته هخامنشی است

مهر های هخامنشی که دارای اطلاعات مناسبی در باب پوشاک هخامنشی هستند و دیگر اسناد نوشتاری و تصویری

فصل سوم: اوضاع اجتماعی ونحوه ی زندگی ونظام طبقات حاکم بر جامعه

پارسیان نیز مانند مادها به قبایلی چند تقسیم می شدند از آنها قبایل پارسا گادیان ، مرفیان ، ماسپیان ، پانتلیان ، دروسیان ، گرومانیانی ، همگی به کار کشاورزی می پرداختند و دائیها ، مردی ها ، دروپیکها ، و ساگارتیها ، زندگی چادر نشینی داشتند پاسارگادیان مهمترین قبیله در بین قبایل پارسیان بودند و هخامنشیان طایفه ای از این قبیله بودند.زندگی قبیله ای گذشته که در کوچ نشینی و دامپروری خلاصه می شد و اکنون به سرعت تغییر می کرد تا با قبایل در شهر ها اسکان گیرند ، اساس این تحول بود . البته تعداد کثیری از قبایل ، نحوی زندگی کوچ نشینی خود را ادامه دادند که حتی تا به امروز بازماندگان آنان را می بینیم ؛ همچنین نفوذ این دوره ابتدایی آنان را ترک نکرد . رسم پدر سالاری قبایل اولیه در این زمان ادامه یافت چنانکه خشایارشا فرمانی صادر کرد مبنی بر اینکه پدر رئیس خانواده و خانه است و همسران مرد باید از وی پیروی کنند از این موارد باز هم وجود دارد . در این دوره می توان چهار طبقه اجتماعی را نام برد .که بر اساس این طبقات می توان یک تصور انتزاعی در مورد نوع پوشاک به دست آورد

نظام طبقات هخامنشیان

طبقه اول: قبایل پارسی ، که خاندان شاهی از میان آنان بر خاسته بودند ؛ سپس قبایل مادی که یک دوره فرمانروایی را پشت سر گذاشته بودند ، در راس همه قبایل و همه طبقات قرار گرفتند و دولتمردان ، چه سپاهی و چه اداری از میان انان بر گزیده می شدند . پارسها بر مادها برتری داشتند ، و بدین ترتیب اولین طبقه اجتماعی را پارسها تشکیل می دادند . مهترین مقامها و حساسترین کار ها در اختیار این گروه بود هفت اشرافی پارسی که در کنار داریوش ، در کتیبه بیستون نقش بسته اند یادر نقش بر جسته بیستون دو کمانداری و نیزه داری که در پشت سر داریوش ایستادهاند و به منزله گارد یا پاسدار وی هستند ، اشرافیت سپاه پارسی را نامایان می کنند . اعضای خانواده های هفت خاندان مهم اشرافی پارسی را تشکیل دادند و از آن پس ، اختیارات و امتیازات را کسب کردند که آنان را در اس اشراف در جه اول جامعه قرار داد؛ نام و کا رهای انان در منابع موجود است . پلو تارک می نویسد :« به هفت تن پارسی که مجوسان را به قتل آوردند و نیز به اعقاب انان این امتیاز داده شد که بر تارک خود تاجی خمیده بگذارند و دامن گره خورده داشته باشند ». تنها انان بودند که مب توانستند شاهنشاه را ببینند و در مجالس در بالاترین جای قرار گیرند. اشراف دشنه ای زرین ، بازوبند و گردنبند جواهر نشان داشتند ، به علاوه جواهرات و زینت آلات دیگر که شباهت به زیور آلات شاهانه داشت . از ان پس تا آخر دوران باستان ، «هفت خاندان » جایگاه خاص خود را در جامعه حفظ کردند.

طبقه دوم : این طبقه را نیز پارسیها و مادیها تشکیل می دادند و اشراف درجه دوم به شمار می رفتند « دسته محافظ شاهنشاه» یا «گارد جاویدان » که از ده هزار نیزه دار تشکیل می شد ، از پارسها بود. این ده هزار تن در رده های متفاوت بود و به تعبیر امروز هر گروه اونیفورم یا هم سانه مخصوص داشت ؛ افراد این سپاه در زمره این طبقه به شمار می رفتند. کار های اداری ، سپاهی و رو حانی و تجارتی ، در درجه دوم اهمیت بر عهده افراد این طبقه بود.

نظام طبقات هخامنشیان

طبقه سوم : این طبقه متشکل از کشاورزان ، صنعتگران ، و بازرگانان بود . این گروه ، همان افراد عادی قبایل بودند که به تدریج سکنی گرفته و به حرفه های هایی رو ی آورده بودند و طبقه مولد ثروت را تشکیل می دادند و مطمئنا دارای پوشاک مخصوص به خود بودند .

طبقه چهارم :این طبقه از بردگان تشکیل می شد که معمولا اسیران جنگی بودند. در ایران رسم بر ده داری ، آنچنانکه در یونان و سپس روم متداول بود وجود نداشت و تنها اسرای جنگی چه مرد و چه زن را در مزارع سپاه و خانه به کار می گرفتند و به آنان دستمزدمی دادند. بهترین نمونه پوشاک این دسته را زنان این دسته تشکیل میدهند که نقوش بر جسته ها به عنوان ندیم در خدمت شاه و یا بانوان حرم بودند و باتوجه به همین نقوش می توانیم ازپوشاک این طبقه اطلاعات کاملی را به دست بیاوریم

فصل چهارم : اعقتادات مذهبی

نگونه که میدانید ما هخامنشیان را با دین زرتشت می شناسیم و هر گاه که بخواهیم از اعتقادات هخامنشیان سخن بگوییم بی درنگ روحانیون یا مغان دستگاه هخامنشی در نظر ما تداعی می شود (استرابون مغان را برابر با « آتش بر ها» می دانست (کتاب 15، فصل3، بند15) . او در گزارش درباره ی کاپودکیه می نویسد که در آنجا معبد های زیادی برای خدایان ایرانی وجود دارد و درباره مغان می گوید : « معبد های ، آتشکده هم دارند . محل هایی جالب توجه و محصور . در میان آتشکده محرابی است که بر روی اش انباشته ای از خاکستر قرار دارد و مغان بر روی این خاکستر آتش را همواره روشن نگه می دارند . آنها هر روز به آتشکده میایند و در حالی که دسته ی برسم را مقابل آتش نگه می دارند و کلاه نمدی بلندی که روی گونه های شان آویخته و لب های شان را پوشانده بر سر گذارد اند، حدود یک ساعت سرود می خوانند» با گفته استرابون می توانیم پوشاک مغان هخامنشی را حدس بزنیم از طرف دیگر هردوت مغان هخامنش را از قبیله مادی می داند پس بیهوده نرفتیم اگر تصویر را که در نقش تک ورقه طلای گنجینه جیحون را مادی و یا پارسی ندانیم چرا که اگر گفته هردوت را بپذیریم مغان هخامنشی در اصل مادی بودند از طرف دیگر شباهت زیادی که در نقش گنجینه جیحون گور دخمه داوود وجود دارد که از طرفی نقش جیحون را مادی و ازطرف دیگر پارسی

در نگاره ای هم که از ساتراب نشین ایرانی داسکلیون در آسیای صغیر داریم دو مغ به تصویر کشیده شده است که برسم به دست مقابل آتش ایستاده اند به وضوح پیداست که این دو با باشلق خود جلوی دهانشان راپوشانده اند تا بانفس خود آتش را نیالایند پس می توان نتیجه گرفت که نوع لباس مغان هخامنشی در انجام مراسمات دارای اهمیت به سزایی بوده است و مطمئنا در تاثیر این نوع لباس بر فرهنگ هخامنشی هیچ شکی را نمی توان به دل راه داد حتی در نقش که رئیس تشریفات در صحنه بار عام روبه روداریوش شاه دست را بر روی دهان گذارده است شاید از همین رسم منشاء گرفته است چرا که در مقابل رئیس تشریفات هم عود سوزی است که به احتمال رئیس تشریفات جدای از اینکه به شاهنشاه احترام گذارده از رسیدن نفس خویش به عود سوز نیز جلوگیری کرده است

در نقش مهر ی دیگری هم دو مرد پارسی راداریم که در حال انجام مراسمات مذهبی هستند که به احتمال یکی داریوش و دیگری خشایار شاه باشد و این نقش مهر هم می تواند ما را با نوع لباس مذهبی شاهان در حین انجام مراسمات مذهبی آشنا کند

فصل پنجم : ویژگی های خاص جامه پارسی

در مورد جامه های سنتی پارس ها که خوب شناخته نشده ، عقاید متفاوتی وجود دارد . بر خی معتقدند که یک تکه بوده و دیگران می گویند که از دو قسمت تشکیل می شده است . که قسمت فوقانی از یک تکه پارچه مستطیل شکل وکه چین های آن در قسمت میانی ، شانه ها و یقه ای مثلثل شکل را نمایان می کنند، تشکیل شده است . بخش جلویی که آزاد گذاشته می شد چین های پهنی را تشکیل می داد و گشادی و راحتی زیادی به آستین هامی بخشید در حالی که بخش عقبی قسمت کمر را در بر می گرفت و این تنها نقطه اتصال میان لباس و بدن بود. دوخت این پیراهن ترکیبی از برازندگی و راحتی است ، هنری از پارچه که به آن یک زیبایی بسیار خالص عطا می کند . قطعه تحتانی لباس بنابر نحوی تنظیم کمربند چهار یا هشت چین گرد را در قسمت جلویی به وجود می آورد از طرف این چین ها دامن هایی از پارچه که در کمربند گیر داده شدهاند به صورتی چروک شده روی کفل می افتد که در سراسر طول پارچه ادامه دارند. در پشت ، که مانند قسمت جلویی پارچه چین هایی مواج دارد. به طور صاف وارد کمربند می شود نقاط الحاق پارچه در کمربند در جلوو عقب دامن نابرابر ند و این باعث ایجاد یک قرینگی در طول لباس می شود که دامن جلویی را نسبت به دامن عقبی که تا روی زمین ادامه دارد و بلندتر می کند و نوعی فشردگی حجمی را به وجود می آورد این قسمت از لباس سنتی پارس ها ، آناکسی رید نام دارد پارچه های جانبی که پا ها را در بر می گیرد مدت ها شلوار به حساب می آمده در حالی که واقعاً یک دامن بوده است . این نیز صحیح است که پارس ها آن را فقط همراه یک شلوار بلند می پوشیدند که بسیار چسبان بوده و تا قوزک پا می رسیده است . این دو قسمت به هم پیوسته کندیز را به وجود می آوردند که سر آغاز ورود دامن بلند در تمدن ایرانی است . پیچیدگی این جامه مخصوصاً در ساخت آن ، اهتمام دایمی برای زیبایی را در میان پار س ها نشان می دهد که با الهام از اجداد مادیشان توانسته بودند زیبایی و ضرورت را در هم ادغام نمایند .

ویژگی رنگ ، جنس ودیگر انواع پوشاک هخامنشی

فر می که لباس پارسی به خود می گرفت به مقام مردی که ان را می پوشید بستگی داشت ، بدین ترتیب می توان دید که رنگ لباس سنتی پارس ها بنابر رتبه اجتماعی شخصی که آن را می پوشیده و یا فصل سال متفاوت است . فلسفه لباس پارسی نه تنها یک خاصیت کاربردی ، بلکه نقشی زیبا شناختی عطا می کند لباس تصویری از شخصیت می سازد . به تمام این دلایل پارسها اهمیت بسیار به انتخاب پارچه می دادند که می بایست دارای یک کیفیت دو گانه : جنس و رنگ.

پار چه ها بسیاری از جنس ابریشم ، پنبه ، یا پشم با رنگ های مختلفی خصوصاً نارنجی ، سفید ، زرد ، قهوهای ، فیروزهای و بنفش وجود داشت .رنگ ار غوانی ارزشی منحر به فرد داشت : این رنگ ، رنگ رسمی لباس های سلطنتی بود. ار غوانی صورتی که به خاطر کیفیت بالایش معروف بود و به همین دلیل بسیار گرانبها بوده و امتیاز پادشاهان بود که با میل آن را با رشته های طلا زینت می دادند. پار چه های بسیار متنوع بودند: با ا شکال رنگانگ ، با حاشیه و یا بدو ن حاشیه حتی در این دوره ، فصول نقش مهمی روی رنگ های به کار رفته داشتند . فراموش نکنیم که جنس و رنگ و کیفیت لباس رتبه اجتماعی شخص را نشان می داد . یعنی به طور کلی هخامنشیان لباس انعطاف پذیر ، فراخ و همچنین ماهرانه را می پسندید ند

از دیگر انواع پوشاک هخامنشیان می توان به انواع آرایش موها و سربندها و کفش و لوازم زینتی و انضامات شخص اشاره کرد

انواع آرایش موها و سربندها و کفش و لوازم زینتی و انضامات شخص

جزو پوشاک پارسی شاید لازم باشد به انواع مختلف کلاه نیز اشاره شود که به وسیله شاه ، اشراف زادگان ، نظامیان و مستخدمین استفاده می شد . در حالی که که در بین مادها فقط دو نوع کلاه یکی برای اشراف و دیگری برای مستخدمین به کار می رفت . افرادی که ردای گشاد پارسی را به تن دارند دارای شش نوع کلاه هستند . پوشش سر که پادشاه و درباریان وی به کار می بردند همه از یک نوع بوده است کلاه استوانه ای که اشمیت آن را تیارا نامگذاری کرده است و به چهار نوع تقسیم می شود:

(نوع اول) یک نیم تاج ساده کوتاه و بدون شیار

(نوع دوم) دقیقاشبیه به نوع (الف) فقط بلند و استوانه ای شکل

(نوع سوم) کلاهی استوانه ای شکل مثل (ب) اما شیار دار

(نوع چهارم) کلاهی بلندتر از نوع (ج) وبزرگتر از آن که فقط در نقش بر جسته کتیبه دار اردشیر سوم در پلکان غربی کاخ داریوش دیده شده است و اما باید نوع تاجی را بر سر کوروش در پاسارگادهم هست را از قلم نیاندازیم که ویژگی منحصر به فردی دارد منظور تاجی که دارای شاخ است

انواع دیگر کلاه و سر بند پارس : 1- سر بندی که بر سر سربازان شوش دیده می شود 2- سرپوش گشادی که احتمالا از کتان و یا تکه های نوار است استرابون اعتقاد دارد که مردم عادی نوار های کتانی دور سر شان می پیچیدند و تکه ای کتان دور چانه می پوشیدند 3 – کلاه نمدی دارای تکه ای نوار کشیده شده بر چانه 4- کلاه معروف نمدی مادی دارای یک دنباله که کلاه2،3،4 را می توان مادی دانست و ویژگی مناسبی است که از طریق آن بین کلاه های پارسی فرق گذاشت

کفش و لوازم زینتی و انضامات شخص

کفش های هخامنشیان : کفش های پارس ها ، از چرم زرد و حنایی یا ارغوانی دوخته می شد . مطالعه نقوش بر جسته های مربوط به پارس ها چهار نوع کفش را مشخص می کند که ساده ترین آن از کفش مادی الهام گرفته است این کفش تکه ای از چرم است که توسط دو بخیه دوخته شده ، یکی در پشت پا و دیگری که به صورت طولی از جلوی کفش عبور می کند . کفش هایی که توسط اشخاص عالی مقام پوشیده می شدند و نوعاً پارسی بودند . نشان دهنده مهارت صنعتگران است که در ظرف چند قرن آنها را تبدیل به بخشی از لباس کردند. کفش دیگر تنها تکه چرمی نبود که به اندازه پا بریده و سپس دوخته شده باشد ، بلکه از قطعات متعددی تشکیل می شد از جمله : بخش جلویی کفش ، بندهای مزین به سه دکمه و محل عبور سه بند و سرانجام زبانه کفش که زیر آن پنهان می شد

کمربند:کمربند هخامنشیان مانند کمربند مادی از جنس چرم بود ، در جلو گره می خورد و در انتها باریک می شد و انضاماتی چون جاکمانی و جلدهای شمشیر و خنجر به آن اضافه می شد

تزیینات وانضامات شخصی : لباس زنان و مردان اغلب با جواهرات تزیین می شد به طور معمول نشان های اهورامزدا ، سنجاق سینه ، مهر های که با دو طناب به دور گردن آویخته می شد ، گردنبدها ، دستبندها ، و دیگر لوازم تزیینی ......

تصویرتکه های فوقانی پوشاک پارس و تصویر تکه تحتانی پوشاک پارس ، دامنی با چهار چین حلقوی

تصویر شلواری که زیر آناکسی رید پوشیده می شد تصویر پوشاک پارسی . کندیز و دامن هشت چین حلقوی

نمونه خاص از اهمیت هخامنشیان به رنگ بندی و جنس خاص پوشاک تصویر سربازان شوش بیانگر این موضوع

انواع آرایش موها و سربندها

انواع آرایش موها و سربندها

تاج منحصر به فرد که بر سر دارد کوروش در پاسارگاد

کفش و کمربند و غلافی که به کمربند بسته می شد

نمونه ای از وسایل تزیینی (سنجاق سینه ، نشان فروهر ، دست بند، گردنبند وگوشواره و مهر هایی که به گردن می آویختند)

فصل ششم:پوشاک زنان و طبقه نظامیان

پوشاک زنان:
مدارک اندکی در مورد پوشاک زنان و جود دارد این کمبود به دلیل شباهت لباس مردان و زنان است از سوی دیگر نبود افتراقدر میان خود زنان نیز دیده می شود ، زیرا که زنان بلند مرتبه و زنان معمولی که هر دو فعالانه در زندگی با مردان شرکت داشتند اغلب کا رهای مشابهی انجام می دادند و نیز لباس های یکسان می پوشیدند به عنوان مثال تصویر زنانی که در فرش پازریک نقش شده است به جز تا ج و بزرگ کردن بانوان دربار به نسبت خادمین نمی توان فرقی بین آنها گذاشت در تصویری که در بخشی از نقش برجسته مکشوف در استانبول زنی در حالی که بر قاطری سوار است را میبینیم که در زیر یک حجاب بند که تازیر قوزک پایش کشیده شده و روی آن یک تونیک نیمه بلند آستین کوتاه در بر دارد . که بیانگر اهمیتی است که هخامنشیان به حجاب زنان داشته اند و برای زنان بسیار ارزش و احترام قائل بودند در دورههخامنشیان زمانی که ملکه به همراه پادشاه ، هیئت نمایندگان زن را به حضور می پذیرفتند، او نیز مانند شاه تاج بر می گذاشت زنان و مردان در زمانهخامنشیان دارای تزئینات به خصوص خود بودند.







پوشا ک نظامیان

در اوستا حداقل از داوزده ابزار مختلف که هم برای حمله و هم برای دفاع استفاده می شدند نا برده شده است :نیم تنه آهنی (زره) فلاخن، جلد کمان، نیزه و زوبین، سپر، فلاخن، تیردان ، شمشیر و دشنه، گرز، کمان، تبر جنگی ، (تبر زین) ارابه جنگی

نظامیان جنگی سخاوتمندانه برای اسب ها نیز زره های مخصوص داشتند و بنابر رسوم پارسی ، دمشان راگزه می زدند اگر اسب زین دار بود، راه هایش توسط ران پوش ها محافظت می شد اسب هایی که به ارابه بسته می شدند. ران پوش های آهنی داشتند که روی پهلویشان نهاده می شد. اما تمام اسب های جنگی زره سر داشتند.

نمونه پوشاک زنان (تصویرگوشه ای از فر ش پازیریک )و تصویر زنی سوار بر قاطر بخشی از نقش بر جسته مکشوف در استانبول

نمونه از پوشاک سواره نظام و ارابه سوار هخامنشیان

نمونه تصویری انتزاعی از پوشش مرد وزن هخامنشی

نتیجه گیری

باتوجه به مطالبی که ارائه شده می توان نتیجه گرفت که پوشاک ماد جدای از اینکه بیانگر نوع فرهگ خاص هخامنشی است بلکه بیانگر فر هنگ های دیگر چون ماد و ایلام است که باتمام زیبایی و حجب و حیای شاید نمونه اش در تاریخ پوشش ایران زمین مثال زدنی و بی مانند است چرا که هخامنشیان جدای از یک فرهنگ بلکه نشانگر اتحاد فر هنگ ها وملت های دیگر هستند که در یک کلمه یعنی هخامنشیان به اتمام رسیده است پوشاک هخامنشیان بخشی از فرهنگ و خواسته های بیان نشده هخامنشیان است که ان شاءالله بتوانیم رهروان راستینی در این راه باشیم و هر چه بهتر این فرهنگ بی مانند را برای آیندگان معرفی و بازسازی کنیم آنچه در اینجا گفته شده ذره ای ناچیزی از گستردگی وعظمت این فرهنگ بود امید که مورد قبول واقع گردیده باشد

در آخر از استاد بزرگوار و مهربانمان جناب آقای دکتر ملازاده ممنون و سپاسگزاریم ؛امید که در درگاه خداند یکتا همواره مؤید و سلامت باشند

منابع ومآخذ

1- هوار ، کلمان، ایران و تمدن ایرانی ،ترجمه حسن انوشه، انتشارات امیر کبیر تهران 1386 فصل سوم صفحه39

2- بیانی ، شیرین، تاریخ ایران باستان(2)، انتشارات سمت تهران 1385فصل چهارم صفحه 204

3- پور بهمن ،فریدون، پوشاک در ایران باستان ، تر جمه هاجر سیکارودی ، انتشارات امیر کبیر تهران 1386 فصل چهارم صفحه 53 تا 86

4- ماری کخ، هاید، از زبان داریوش ، ترجمه پرویز رجبی ، انتشارات کارنگ تهران 1377 فصل نهم صفحه323

5- سر افراز ، علی اکبر و فیروزمندی ، بهمن، ماد، هخامنشی ، اشکانی ، ساسانی، انتشارات عفاف تهران1381 فصل دوم صفحه 169

6-پرادا ، ایدت و دایسون، رابرت، هنر ایران باستان ، ترجمه یوسف مجید زاده، ا
دین افساری است که به گردنتان میاندازند تا خوب سواری دهید و هرگز پیاده نمیشوند, باشد که رستگار شوید
     
  
زن

Princess
 
گویند سربازان سر دسته راهزنان را گرفته و پیش فرمانروای شهر یزد آوردند

فروانروا چون او را بدید بی درنگ شمشیر از نیام بیرون کشیده و سرش را از بدن جدا ساخت

یکی از پیشکاران گفت: گرگ در گله خویش بزرگ می شود این گرگ حتما خانواده دارد بگویید آنها را هم مجازات کنند

فرمانروا که سخت آشفته بود گفت: آنها را هم از میان برخواهم داشت تا کسی هوس راهزنی به سرش نزند

همسر و کودک راهزن و همچنین برادر او را نزد فرمانروا آوردند. کودک و زن می گریستند و برادر راهزن التماس می کرد و می گفت: چاه کن است و گناهی مرتکب نشده

اما فرمانروا در کوره خشم بود و هیچ کس در دفاع از آن نگون بختان دم بر نمی آورد

چون فرمانروا دست به شمشیر برد یکی از رایزنان پیر سالخورده گفت: وقتی برادر شما محاکمه شد شما کجا بودید. فرمانروا به یاد آورد که زمانی برادر خود او را به جرم دزدی و غارت از دم تیغ گذرانده بودند

پیرمرد گفت: من آن زمان همین جا بودم، آن فرمانروا هم قصد جان نزدیکان برادر شما را داشت. اما همانجا گفتم فرمانروای عادل، بیگناهان را برای ایجاد عدل نمی کشد


فرمانروای یزد دست از شمشیر برداشت و گفت این بیچارگان را رها کنید


ارد بزرگ اندیشمند نام آشنای کشورمان می گوید

کین خواهی از خاندان یک بدکار ، تنها نشان ترس است ، نه نیروی آدمهای فرهمند
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
میهمان
 
نگاهی به یافتن همسر در ایران باستان

در لابه‌لای تاریخ، اساطیر و باستان شناسی ایران همواره خانواده به عنوان مهم‌ترین واحد اجتماعی و نگهدارنده رابطه خویشی و پایگاه عاطفی نقش مهمی‌ایفا می‌کند. «مان» در مفهوم خانواده، از صورت اوستایی «نمانیه»، در واژه «‌‌‌خانمان» به معنی خانه و خانواده باقی‌ مانده است.
در آثار باستان‌شناسی ایران، در گورهای مختلف آثار مادری که فرزندش را بغل کرده است و حتی یک نمونه از تپه حسنلو، پایین‌تر از دریاچه ارومیه، آثار زن و مردی که یکدیگر را در آغوش گرفته‌اند، به دست آمده است که خود تاکیدی است بر مفهوم خانواده و عشق.
خانواده که امروز نیز از مقدس‌ترین و محترم‌ترین نهادهای اجتماعی به شمار می‌رود، همواره در این سرزمین از اهمیت والایی برخوردار بوده است. تا بدان ‌جا که در اعتقادات ایرانی تشکیل خانواده به صورت تکلیفی دینی در آمده است.
خانواده از نظر اقتصادی، اشتراک منافع و همیاری و امداد مادی و معنوی را تضمین می‌کند و عشق و محبت مایه استواری این پیوند می‌گردد.
در آن زمان که زن‌ربایی و حتی خرید زن در میان بسیاری از ملل و اقوام هند و اروپایی معمول و متداول بود، ازدواج ایرانی در سایه نظم و نسقی که آیین زرتشت آورده بود، نتیجه عقد بود.
وجود ایزد بانوانی چون آناهیتا و اشی و نقش آنان در تفکرات ایرانی اهمیت خانواده را بیشتر می‌نمایاند.
آناهیتا با صفات نیرومندی، زیبایی و خردمندی، به صورت ایزد بانوی عشق و باروری نیز در می‌آید، زیرا چشمه حیات از وجود او می‌جوشد و بدین گونه «مادر خدا»‌ نیز می‌شود. و اشی نماد توانگری و بخشش، ایزد بانویی است که پیشرفت و آسایش به خانه‌ها می‌برد و خرد و خواسته می‌بخشد.
به نظر ایرانیان، ازدواج نتیجه تراضی زن و مرد بود و این ازدواج در آن واحد معنی مذهبی و اجتماعی داشت.
مومن که تن به قیود زناشویی می‌دهد، برای روح خود سعادت جاودانی فراهم می‌آورد و برای خویشتن راهی خجسته به سوی زندگی آینده می‌گشاید. چرا که مومن باید در گسترش و توسعه آفرینش نیک سهیم باشد و به این منظور، چه وسیله‌ای شایسته‌تر و نیکوتر از ازدواج و به بارآوردن موجودات «اهورایی» خواهد بود؟ با این اعتقاد، تجرد در آیین زرتشتی مجاز نیست. زناشویی بی‌عقد مایه دهشت است و نزد ایرانیان پذیرفتنی نبوده است. به همین خاطر فرزندان حاصل از این گونه پیوندها از وراثت بی‌بهره بوده‌اند.
زندگی زناشویی و خانواده از لحاظ اجتماعی نیز از اهمیت والایی برخوردار بود تا بدان‌جا که در زمان ساسانیان، شاهنشاهان، به عنوان نمایندگان راستین اهورامزدا در روی زمین از ازدواج مردم حمایت می‌کردند.
دولت هر سال برای عده زیادی از دوشیزگان نیازمند جهاز فراهم می‌آورد و دختران بی‌صاحب و بی‌جهاز را به خرج خود شوهر می‌داد و در انجام دادن این گونه نیکوکاری‌ها خسرو انوشیروان سرآمد دیگر پادشاهان ساسانی بود.
ایرانیان آن‌چنان به خانواده اهمیت می‌دادند که از مشاغلی که مستلزم تجرد بود یا از زندگی حادثه جویانه که مردان را مدتی دراز از کانون خانواده دور نگه می‌داشت، مانند دریانوردی و بازرگانی، خوش‌شان نمی‌آمد.
حتی سربازان ایرانی همه زن داشتند و دلبسته اجاق‌های خانوادگی خود بودند و هر سال، جز چند ماهی خدمت به شاه مملکت دینی به گردن نداشتند.
خانواده از چنان بنیان محکمی‌برخوردار بود که حتی بچه‌دار نشدن و نازایی زن دلیلی بر برهم خوردن پیمان زناشویی نبود. زرتشتیان در این گونه موارد به راحتی بچه‌ای را به فرزندی می‌پذیرفتند. گرچه بنابر دین خود مجاز به انتخاب همسر دیگری با رعایت حقوق همسر اول بودند. اما در همه متن پهلوی «مادیکان هزار دادستان» تنها یک نمونه از دو زنه بودن می‌بینیم و این امر دلیل آن است که چنین کاری نادر بوده است.
نکته جالب دیگر در تفکر ایرانیان، همین مساله به فرزندی پذیرفتن است که تنها در مورد خانواده‌های بی‌اولاد صدق نمی‌کند. آوردن بچه‌ای به آغوش خانواده منشا مذهبی دارد. این عمل ثواب به شمار می‌آید و به منزله عبادت است. از این رو، خانواده‌ای که چند فرزند هم داشته باشد، اگر ببیند بچه‌ای از پرستاری و مواظبتی شایسته برخوردار نیست یا بر سر راه مانده، مکلف است آن بچه را به فرزندی بپذیرد.
مساله مهم دیگر در بدو تشکیل خانواده به چشم می‌خورد. پدر و مادر در انتخاب همسر برای دختر خود دخیل بودند اما دختر هم حق داشت در صورتی که داماد منتخب پدر و مادر را نپذیرفت، دست رد بر سینه او بزند. قوانین دوره ساسانی ازدواجی را که به زور صورت می‌گرفت، به منزله جرم و خیانت می‌شمرد. و این امر، از پیشرفت‌های بزرگ حقوق ساسانی بود. این در حالی است که در سرزمین‌های هم‌مرز ایران، دختر از این آزادی خبر نداشت. در بابل، دختر می‌بایست مردی را بپذیرد که پدرش برای وی در نظر گرفته بود و در هند، دختر مثل کالایی به مردی داده می‌شد که بیشترین پول را پرداخته بود. در چنین شرایطی، دختر ایرانی از امتیازهایی بیش از همه دختران مشرق زمین برخوردار بود و می‌توانست یار و همدم زندگیش را به میل و اراده خویش برگزیند. نمونه‌های چنین آزادی و اختیاری در شاهنامه کم نیستند.
شاهدخت رودابه هاماوران مخالف با نظر پدر، کاوس را به همسری خود برگزید، منیژه زیبا هم، به همین گونه، به سوی بیژن پهلوان، دشمن سوگند خورده پدرش افراسیاب نگریست.
کتایون همسر خویش را در انبوه خلق با پرتاب سیبی زرین به سوی او برگزید. پس از گزینش همسر، باید به حضور پدر دختر رفت و مراسم خواستگاری را به جا آورد. در این مرحله، کسان دختر بیش از هر چیز دیگر نگران خلق مادر شوهر بودند که خوشبختی نوعروس سراپا به آن بسته بود و این نگرانی‌ها نشان می‌دهد همان‌گونه که احترام به بنیان خانواده و قدر و منزلت آن در ایران باستان ریشه دارد، دعوای عروس و مادرشوهر هم ریشه‌ای بس کهن داشته است!
     
  
صفحه  صفحه 6 از 15:  « پیشین  1  ...  5  6  7  ...  14  15  پسین » 
ایران

ایران از روزنه تاریخ

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA