ارسالها: 343
#51
Posted: 15 Oct 2010 15:58
سوخت در زمان هخامنشیان
هخامنشيان به سوخت بدون دود دست يافته بودند
نبود دوده هاى ناشى از سوخت روشنايى ها روى بخش هاى سنگى، اشياى باستانى و تزيينات به دست آمده از تخت جمشيد حكايت از آن دارد كه دو هزار و ۵۰۰ سال پيش براى تامين روشنايى از مواد سوختى بدون آلاينده استفاده مى شده است. مجموعه تخت جمشيد مجموعه اى كامل از سازه ها و بقاياى مربوط به دوره هخامنشى است كه در زمان داريوش اول و در سال ۵۱۸ پيش از ميلاد ساخته شده است. اين مجموعه از كاخ ها، حصارها، بخش هاى خدماتى و نظام هاى مختلفى تشكيل شده است.
«حسن راهساز» سرپرست گروه مرمت مجموعه تخت جمشيد گفت: «با توجه به اين كه تخت جمشيد در دو هزار و ۵۰۰ سال پيش داراى تزيينات رنگى و پارچه اى بوده، هخامنشيان براى جلوگيرى از كثيف شدن اين تزيينات و نشستن دوده روى آنها، از مواد روشنايى پالايش شده استفاده مى كرده اند.» وى با اشاره به اين كه طى سال هاى گذشته در بررسى هاى اشيا و آثار سنگى به جاى مانده از تخت جمشيد هيچ گونه آثار دوده ديده نشده است، گفت: «با توجه به اين كه مجموعه تخت جمشيد بيش از ۱۲۵ هزار متر مربع وسعت دارد كه بخش هاى زيادى از آن سرپوشيده بوده و براى روشن كردن آنها مطمئناً از مقدار زيادى مشعل و مواد روشنايى استفاده مى شد در صورت عدم استفاده از روشنايى هاى پالايش شده هم اكنون با ميزان زيادى از دوده روى سازه ها و اشيا برخورد مى كرديم.»
كارشناسان هخامنشى همچنين علاوه بر پالايش مواد روشنايى براى خوشبو كردن فضاى كاخ از عطر نيز استفاده مى كرده اند. راهساز در اين باره گفت: «در بررسى هاى نقش برجسته هاى تخت جمشيد شواهدى وجود دارد كه نشان مى دهد در سطح كاخ هاى اين مجموعه دو هزار و ۵۰۰ سال پيش از گياهان مختلفى نظير اسفند براى خوشبو كردن كاخ ها استفاده مى شده است.» مجموعه تاريخى و پايتختى تخت جمشيد مهم ترين پايتخت حكومت هخامنشى است كه در استان فارس و در نزديكى شيراز جاى گرفته است.
دین افساری است که به گردنتان میاندازند تا خوب سواری دهید و هرگز پیاده نمیشوند, باشد که رستگار شوید
ارسالها: 364
#54
Posted: 1 Nov 2010 09:57
من خودم بعد خوندن این وصیت نامه گریه كردم
اینک که من از دنیا می روم، بیست و پنج کشور جزو امپراتوری ایران است و در تمامی این کشورها پول ایران رواج دارد و ایرانیان درآن کشورها دارای احترام هستند و مردم آن کشورها نیز در ایران دارای احترامند .
جانشین من خشایارشا باید مثل من در حفظ این کشورها کوشا باشد و راه نگهداری این کشورها این است که در امور داخلی آن ها مداخله نکند و مذهب و شعائر آنان را محترم شمرد .
اکنون که من از این دنیا می روم تو دوازده کرور دریک زر در خزانه داری و این زر یکی از ارکان قدرت تو می باشد، زیرا قدرت پادشاه فقط به شمشیر نیست بلکه به ثروت نیز هست.
البته به خاطر داشته باش تو باید به این حزانه بیفزایی نه این که از آن بکاهی، من نمی گویم که در مواقع ضروری از آن برداشت نکن، زیرا قاعده بودن این مقدار زر در خزانه آن است که هنگام ضرورت از آن برداشت کنند، اما در اولین فرصت آن چه برداشتی به خزانه بر گردان .
مادرت آتوسا ( دختر کورش کبیر ) بر گردن من حق دارد پس پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم کن .
ده سال است که من مشغول ساختن انبارهای غله در نقاط مختلف کشور هستم و من روش ساختن این انبارها را که از سنگ ساخته می شود و به شکل استوانه هست در مصر آموختم .
چون انبارها پیوسته تخلیه می شود حشرات در آن به وجود نمی آید و غله در این انبارها چندین سال می ماند بدون این که فاسد شود .
و تو باید بعد از من به ساختن انبارهای غله ادامه بدهی تا این که همواره آذوغه دو یاسه سال کشور در آن انبارها موجود باشد و هر سال بعد از این که غله جدید بدست آمد از غله موجود در انبارها برای تامین کسری خوار و بار استفاده کن و غله جدید را بعد از این که بوجاری شد به انبار منتقل نما . به این ترتیب تو برای آذوقه در این مملکت دغدغه نخواهی داشت ولو دو یا سه سال پیاپی خشک سالی شود .
هرگز دوستان و ندیمان خود را به کارهای مملکتی نگمار و برای آنها همان مزیت دوست بودن با تو کافیست .
چون اگر دوستان و ندیمان خود را به کار های مملکتی بگماری و آنان به مردم ظلم کنند و استفاده نا مشروع نمایند نخواهی توانست آنها را مجازات کنی چون با تو دوست اند و تو ناچاری رعایت دوستی نمایی.
کانالی که من می خواستم بین رود نیل و دریای سرخ به وجود آورم ، به اتمام نرسید و تمام کردن این کانال از نظر بازرگانی و جنگی خیلی اهمیت دارد، تو باید آن کانال را به اتمام رسانی .
• توجه کنید : همان کانالی که بعد از دو هزار و دویست سال ، بعنوان کانال سوئز توسط اروپایی ها ساخته شد .
و عوارض عبور کشتی ها از آن کانال نباید آن قدر سنگین باشد که ناخدایان کشتی ها ترجیح بدهند که از آن عبور نکنند .
اکنون من سپاهی به طرف مصر فرستادم تا این که در این قلمرو ، نظم و امنیت برقرار کند .
ولی فرصت نکردم سپاهی به طرف یونان بفرستم و تو باید این کار را به انجام برسانی، با یک ارتش قدرتمند به یونان حمله کن و به یونانیان بفهمان که پادشاه ایران قادر است مرتکبین فجایع را تنبیه کند .
توصیه دیگر من به تو این است که هرگز دروغگو و متملق را به خود راه نده، چون هر دوی آنها آفت سلطنت اند و بدون ترحم دروغگو را از خود بران.
هرگز عمال دیوان را بر مردم مسلط مکن و برای این که عمال دیوان بر مردم مسلط نشوند، قانون مالیات را وضع کردم که تماس عمال دیوان با مردم را خیلی کم کرده است و اگر این قانون را حفظ نمایی عمال حکومت زیاد با مردم تماس نخواهند داشت .
افسران و سربازان ارتش را راضی نگاه دار و با آنها بدرفتاری نکن، اگر با آنها بد رفتاری نمایی آن ها نخواهند توانست مقابله به مثل کنند ، اما در میدان جنگ تلافی خواهند کرد ولو به قیمت کشته شدن خودشان باشد و تلافی آن ها این طور خواهد بود که دست روی دست می گذارند و تسلیم می شوند تا این که وسیله شکست خوردن تو را فراهم کنند .
امر آموزش را که من شروع کردم ادامه بده و بگذار اتباع تو بتوانند بخوانند و بنویسند تا این که فهم و عقل آنها بیشتر شود و هر چه فهم و عقل آنها بیشتر شود تو با اطمینان بیشتری حکومت خواهی کرد .
همواره حامی کیش یزدان پرستی باش، اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته و همیشه به خاطر داشته باش که هر کسی باید آزاد باشد تا از هر کیشی که میل دارد پیروی کند .
بعد از این که من زندگی را بدرود گفتم ، بدن من را بشوی و آنگاه کفنی را که من خود فراهم کردم بر من بپیچان و در تابوت سنگی قرار بده و در قبر بگذار ،
اما قبرم را مسدود مکن تا هر زمانی که می توانی وارد قبر بشوی و تابوت سنگی من را آنجا ببینی و بفهمی که من پدرت پادشاهی مقتدر بودم و بر بیست و پنج کشور سلطنت می کردم ، پس مردم و خود تو نیز خواهید مرد زیرا که سرنوشت آدمی این است که بمیرد، خواه پادشاه بیست و پنج کشور باشد ، خواه یک خارکن و هیچ کس در این جهان باقی نخواهد ماند،
اگر تو هر زمان که فرصت بدست می آوری وارد قبر من بشوی و تابوت مرا ببینی، غرور و خودخواهی بر تو غلبه نخواهد کرد، اما وقتی مرگ خود را نزدیک دیدی، بگو قبر مرا مسدود کنند و وصیت کن که پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا این که بتواند تابوت حاوی جسدت را ببیند.
زنهار، زنهار، هرگز خودت هم مدعی و هم قاضی نشو، اگر از کسی ادعایی داری موافقت کن یک قاضی بی طرف آن ادعا را مورد رسیدگی قرار دهد و رای صادر کند، زیرا کسی که مدعیست اگر قضاوت کند ظلم خواهد کرد.
هرگز از آباد کردن دست برندار زیرا که اگر از آباد کردن دست برداری کشور تو رو به ویرانی خواهد گذاشت، زیرا قاعده این است که وقتی کشوری آباد نمی شود به طرف ویرانی می رود .
در آباد کردن ، حفر قنات ، احداث جاده و شهرسازی را در درجه اول قرار بده .
عفو و دوستی را فراموش مکن و بدان بعد از عدالت ، برجسته ترین صفت پادشاهان عفو است و سخاوت .
ولی عفو باید فقط موقعی باشد که کسی نسبت به تو خطایی کرده باشد و اگر به دیگری خطایی کرده باشد و تو عفو کنی ظلم کرده ای زیرا حق دیگری را پایمال نموده ای .
بیش از این چیزی نمی گویم، این اظهارات را با حضور کسانی که غیر از تو در اینجا حاضرند کردم تا این که بدانند قبل از مرگ من این توصیه ها را کرده ام و اینک بروید و مرا تنها بگذارید زیرا احساس می کنم مرگم نزدیک شده است .
بدرد نخور هم واژه ایست .....
ارسالها: 170
#57
Posted: 29 Nov 2010 14:24
سخنان ارزشمند و فوق العاده زیبا از کورش کبیر
دستانی که با اخلاص کمک می کنند پاک تر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند
اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید به دوستان خود محبت کنید
آنچه جذاب است سهولت نیست، دشواری هم نیست، بلکه دشواری رسیدن به سهولت است
وقتی توبیخ را با تمجید پایان می دهید، افراد درباره رفتار و عملکرد خود فکر می کنند، نه رفتار و عملکرد شما
سخت کوشی هرگز کسی را نکشته است که نگرانی از آن است که انسان را از بین می برد
اگر همان کاری را انجام دهید که همیشه انجام می دادید، همان نتیجه ای را می گیرید که همیشه می گرفتید
افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را بگونه ای متفاوت انجام می دهند
پیش از آنکه پاسخی بدهی با یک نفر مشورت کن ولی پیش از آنکه تصمیم بگیری با چند نفر
کار بزرگ وجود ندارد، به شرطی که آن را به کارهای کوچکتر تقسیم کنیم
کارتان را آغاز کنید، توانایی انجامش بدنبال می آید
انسان همان می شود که اغلب به آن فکر می کند
همواره بیاد داشته باشید آخرین کلید باقیمانده، شاید بازگشاینده قفل در باشد
تنها راهی که به شکست می انجامد، تلاش نکردن است
دشوارترین قدم، همان قدم اول است
عمر شما از زمانی شروع می شود که اختیار سرنوشت خویش را در دست می گیرید
آفتاب به گیاهی حرارت می دهد که سر از خاک بیرون آورده باشد
وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد، بخاطر این است که شما چیز زیادی از آن نخواسته اید
من یاور یقین و عدالتم، من زندگی ها خواهم ساخت، من خوشی های بسیار خواهم آورد
من ملتم را سربلند ساحت زمین خواهم کرد، زیرا شادمانی او شادمانی من است
خداوند کشورم را از دشمن خشکسالی و دروغ محفوظ دارد
او که شادماني را از مردم بگيرد ، بي شک از گماشتگان شيطان است " کوروش بزرگ"
ارسالها: 343
#58
Posted: 3 Dec 2010 04:49
پوشاک هخامنشیان
مقدمه
انسان از روزی که آموخت وجود خود را بپوشاند و در فصول سرد از پوست حیوانات و در فصول گرم از مواد نباتی و گیاهی برای پوشش خود استفاده کند همواره در این فکر بود که بابهتر کردن پوشش خود به آسایش وآرامشی درونی نائل گردد . با گذشت زمان و پدید آمدن شرایط جدید و پیشرفت های فکری و فلسفی فرم پوشاک هانیز تغییر کرد وتفکر انسانی را به سوی آراستن و و زیبا شدن سوق داد. از این رو پوشش جدای از اینکه جایگاه حریم انسانی را برای انسان حفظ می کرد بلکه موجب پیشرفت فرهنگ و تکامل عقلانی و مدنی اوشد از این رو ما در این تحقیق برآنیم که گوشه ای از این فرهنگ را که در وجود پوشاک قابل درک و تبیین است را با زبانی ساده بیان کنیم و عواملی که در این فرهنگ تاثیر گذار و تاثیر پذیر ندرا بر شماریم وپوشاک ایران باستان که ما بخشی از آن را مورد بررسی و تحلیل قرار خواهیم داد در هر دوره به شکلی نمود داشته است و هر کدام از این دوره ها درجای خود قابل بررسی و تبیین عقلانی است اما پوشاک دوره ماد و هخامنشی که در این مجال از آن سخن گفته خواهد شد پل ارتباطی فرهنگ باستان با زمان ها و سلسله های بعدی است از این رو دارای اهمیت و ارزش به خصوصی است پس باتوجه به این اهمیت ما در دو بخش جداگانه به بررسی پوشاک سلسله های ماد و هخامنشیان پرداخته ایم و با توجه به سرعنوان های بیان شده هر کدام را با توجه به فصل های زیر مورد بررسی و تحلیل قرار دادایم امیدکه موردقبول واقع گردد:
فصل اول: جغرافیای تاریخی و زیستی
سلسله هخامنشیان با نام کوروش در تاریخ ( 550ق.م)تاسیس شد و در تاریخ (330ق.م) با کشته شدن داریوش سوم و فتح تخت جمشید توسط اسکندر داستان 220 ساله این سلسله با این شکست خاتمه یافت . در طی این 220 سال حکومت شاهان هخامنشی و جغرافیای تاریخی و زیستی آنها در کش قوس حوادث همیشه همراه با فرهنگ ها و ملل مختلف هم خون و همنشین بوده است از این رو زمانی که از هخامنشیان سخن می گویم نیت یک قوم و یا یک ملت دارای فرهنگ به خصوص نیست چرا که هخامنشیان جدای از اینکه در رسانیدن ما به فرهنگ های مختلف می تواند یاری کننده باشد بلکه سنت و سبک سیاق این سلسله نه در مرزهای کنونی که در فرای هر مرز و باور جایگاه به ویژه ای دارد ؛(1)
هنگاميكه هخامنشيان در جرگه خاورزمين وارد شدند در مقابل خود تمدنهاي قديمي و پيشرفتهاي مشاهده كرده، ميدانستند كه تمدنهاي كهن و چند هزار ساله آن ملل بر تمدن جديد آنها برتري دارد وشايد بهمين سبب هم كورش شاهنشاه نيرومند و آزاديدوست هخامنشي به ملل تابع خود آزادي زياد ميداد تا آنجا كه در تورات بارها از او تمجيد شده، حتي او را مسيح خداوند و ناجي بشر لقب دادهاند. داريوش هم بنوبه خود نسبت به مللي كه تحت فرمان او بودند، رفتاري بشردوستانه داشته، نسبت به آنها بنحو بسيار خوبي رفتار مينمود. شاهنشاهان هخامنشي عموماً تمدن و فرهنگ ملل تابعة خود را حمايت نموده، به آنها امتيازاتي زياد ميدادند. شاهنشاهي هخامنشي بر مللي تكيه داشت كه بعنوان شكست خوردگان يا بردگان معرفي نميشدند، بلكه همه بطور يكسان عضو آن شاهنشاهي بزرگ بودند و بنابر منشوري كه كورش بزرگ در بابل صادر كرده است، در آن همه ملل آزاد بودند، خداي خود را بپرستند و معابدي بنا بر رسوم و عقايد خود برپا نمايند. اين ملل هر يك بسهم خود در پايهگذاري تمدن ايران زمان هخامنشي دستي داشتهاند كه اكنون درباره اهم آنها گفتگو بعمل خواهيم آورد. با توجه دقيق و مطالعهي ژرف در سنگ نگارههاي دوران هخامنشي بخصوص در تخت جمشيد و بويژه در بناهاي داريوش و خشايارشا، بيش از همهجا آثار نفوذ هنر مادي و ايلامي بچشم ميخورد . و این تاثیر پذیری را می توان در فرهنگ هخامنشی به ویژه پوشاک هخامنشی ناظر بود پوشاکی که در ادامه به آن اشاره خواهد شد نمونه مناسبی در تاثیر پذیری هخامنشیان از ملل مختلف به خصوص مادها است و می توانیم به نقل دیگر تداوم پوشاک ایران باستان را از مادها به هخامنشیان بدانیم
منابع اتخاذ شده مطالب
بر اساس انچه گفته شد منابعی که می تواند ما را با نوع پوشش وانواع پوشاک هخامنشیان آشناکند عبارت است از:
گزارشهای همسایگان هخامنشیان چون آشوری ها،بابلی هاو ایلامیان ومادها واقوام مجاورهخامنشیان و یا پارسهابودندو تاثیر گذار بر فرهنگ وپوشاک هخامنشیان به ویژه مادها و ایلامیان
گزارش نویسندگان یونانی چون هردوت و گزنفون
نقوش بر جسته تخت جمشید ، شوش ، بیستون ودیگر نقوش بر جسته هخامنشی است
مهر های هخامنشی که دارای اطلاعات مناسبی در باب پوشاک هخامنشی هستند و دیگر اسناد نوشتاری و تصویری
فصل سوم: اوضاع اجتماعی ونحوه ی زندگی ونظام طبقات حاکم بر جامعه
پارسیان نیز مانند مادها به قبایلی چند تقسیم می شدند از آنها قبایل پارسا گادیان ، مرفیان ، ماسپیان ، پانتلیان ، دروسیان ، گرومانیانی ، همگی به کار کشاورزی می پرداختند و دائیها ، مردی ها ، دروپیکها ، و ساگارتیها ، زندگی چادر نشینی داشتند پاسارگادیان مهمترین قبیله در بین قبایل پارسیان بودند و هخامنشیان طایفه ای از این قبیله بودند.زندگی قبیله ای گذشته که در کوچ نشینی و دامپروری خلاصه می شد و اکنون به سرعت تغییر می کرد تا با قبایل در شهر ها اسکان گیرند ، اساس این تحول بود . البته تعداد کثیری از قبایل ، نحوی زندگی کوچ نشینی خود را ادامه دادند که حتی تا به امروز بازماندگان آنان را می بینیم ؛ همچنین نفوذ این دوره ابتدایی آنان را ترک نکرد . رسم پدر سالاری قبایل اولیه در این زمان ادامه یافت چنانکه خشایارشا فرمانی صادر کرد مبنی بر اینکه پدر رئیس خانواده و خانه است و همسران مرد باید از وی پیروی کنند از این موارد باز هم وجود دارد . در این دوره می توان چهار طبقه اجتماعی را نام برد .که بر اساس این طبقات می توان یک تصور انتزاعی در مورد نوع پوشاک به دست آورد
نظام طبقات هخامنشیان
طبقه اول: قبایل پارسی ، که خاندان شاهی از میان آنان بر خاسته بودند ؛ سپس قبایل مادی که یک دوره فرمانروایی را پشت سر گذاشته بودند ، در راس همه قبایل و همه طبقات قرار گرفتند و دولتمردان ، چه سپاهی و چه اداری از میان انان بر گزیده می شدند . پارسها بر مادها برتری داشتند ، و بدین ترتیب اولین طبقه اجتماعی را پارسها تشکیل می دادند . مهترین مقامها و حساسترین کار ها در اختیار این گروه بود هفت اشرافی پارسی که در کنار داریوش ، در کتیبه بیستون نقش بسته اند یادر نقش بر جسته بیستون دو کمانداری و نیزه داری که در پشت سر داریوش ایستادهاند و به منزله گارد یا پاسدار وی هستند ، اشرافیت سپاه پارسی را نامایان می کنند . اعضای خانواده های هفت خاندان مهم اشرافی پارسی را تشکیل دادند و از آن پس ، اختیارات و امتیازات را کسب کردند که آنان را در اس اشراف در جه اول جامعه قرار داد؛ نام و کا رهای انان در منابع موجود است . پلو تارک می نویسد :« به هفت تن پارسی که مجوسان را به قتل آوردند و نیز به اعقاب انان این امتیاز داده شد که بر تارک خود تاجی خمیده بگذارند و دامن گره خورده داشته باشند ». تنها انان بودند که مب توانستند شاهنشاه را ببینند و در مجالس در بالاترین جای قرار گیرند. اشراف دشنه ای زرین ، بازوبند و گردنبند جواهر نشان داشتند ، به علاوه جواهرات و زینت آلات دیگر که شباهت به زیور آلات شاهانه داشت . از ان پس تا آخر دوران باستان ، «هفت خاندان » جایگاه خاص خود را در جامعه حفظ کردند.
طبقه دوم : این طبقه را نیز پارسیها و مادیها تشکیل می دادند و اشراف درجه دوم به شمار می رفتند « دسته محافظ شاهنشاه» یا «گارد جاویدان » که از ده هزار نیزه دار تشکیل می شد ، از پارسها بود. این ده هزار تن در رده های متفاوت بود و به تعبیر امروز هر گروه اونیفورم یا هم سانه مخصوص داشت ؛ افراد این سپاه در زمره این طبقه به شمار می رفتند. کار های اداری ، سپاهی و رو حانی و تجارتی ، در درجه دوم اهمیت بر عهده افراد این طبقه بود.
نظام طبقات هخامنشیان
طبقه سوم : این طبقه متشکل از کشاورزان ، صنعتگران ، و بازرگانان بود . این گروه ، همان افراد عادی قبایل بودند که به تدریج سکنی گرفته و به حرفه های هایی رو ی آورده بودند و طبقه مولد ثروت را تشکیل می دادند و مطمئنا دارای پوشاک مخصوص به خود بودند .
طبقه چهارم :این طبقه از بردگان تشکیل می شد که معمولا اسیران جنگی بودند. در ایران رسم بر ده داری ، آنچنانکه در یونان و سپس روم متداول بود وجود نداشت و تنها اسرای جنگی چه مرد و چه زن را در مزارع سپاه و خانه به کار می گرفتند و به آنان دستمزدمی دادند. بهترین نمونه پوشاک این دسته را زنان این دسته تشکیل میدهند که نقوش بر جسته ها به عنوان ندیم در خدمت شاه و یا بانوان حرم بودند و باتوجه به همین نقوش می توانیم ازپوشاک این طبقه اطلاعات کاملی را به دست بیاوریم
فصل چهارم : اعقتادات مذهبی
نگونه که میدانید ما هخامنشیان را با دین زرتشت می شناسیم و هر گاه که بخواهیم از اعتقادات هخامنشیان سخن بگوییم بی درنگ روحانیون یا مغان دستگاه هخامنشی در نظر ما تداعی می شود (استرابون مغان را برابر با « آتش بر ها» می دانست (کتاب 15، فصل3، بند15) . او در گزارش درباره ی کاپودکیه می نویسد که در آنجا معبد های زیادی برای خدایان ایرانی وجود دارد و درباره مغان می گوید : « معبد های ، آتشکده هم دارند . محل هایی جالب توجه و محصور . در میان آتشکده محرابی است که بر روی اش انباشته ای از خاکستر قرار دارد و مغان بر روی این خاکستر آتش را همواره روشن نگه می دارند . آنها هر روز به آتشکده میایند و در حالی که دسته ی برسم را مقابل آتش نگه می دارند و کلاه نمدی بلندی که روی گونه های شان آویخته و لب های شان را پوشانده بر سر گذارد اند، حدود یک ساعت سرود می خوانند» با گفته استرابون می توانیم پوشاک مغان هخامنشی را حدس بزنیم از طرف دیگر هردوت مغان هخامنش را از قبیله مادی می داند پس بیهوده نرفتیم اگر تصویر را که در نقش تک ورقه طلای گنجینه جیحون را مادی و یا پارسی ندانیم چرا که اگر گفته هردوت را بپذیریم مغان هخامنشی در اصل مادی بودند از طرف دیگر شباهت زیادی که در نقش گنجینه جیحون گور دخمه داوود وجود دارد که از طرفی نقش جیحون را مادی و ازطرف دیگر پارسی
در نگاره ای هم که از ساتراب نشین ایرانی داسکلیون در آسیای صغیر داریم دو مغ به تصویر کشیده شده است که برسم به دست مقابل آتش ایستاده اند به وضوح پیداست که این دو با باشلق خود جلوی دهانشان راپوشانده اند تا بانفس خود آتش را نیالایند پس می توان نتیجه گرفت که نوع لباس مغان هخامنشی در انجام مراسمات دارای اهمیت به سزایی بوده است و مطمئنا در تاثیر این نوع لباس بر فرهنگ هخامنشی هیچ شکی را نمی توان به دل راه داد حتی در نقش که رئیس تشریفات در صحنه بار عام روبه روداریوش شاه دست را بر روی دهان گذارده است شاید از همین رسم منشاء گرفته است چرا که در مقابل رئیس تشریفات هم عود سوزی است که به احتمال رئیس تشریفات جدای از اینکه به شاهنشاه احترام گذارده از رسیدن نفس خویش به عود سوز نیز جلوگیری کرده است
در نقش مهر ی دیگری هم دو مرد پارسی راداریم که در حال انجام مراسمات مذهبی هستند که به احتمال یکی داریوش و دیگری خشایار شاه باشد و این نقش مهر هم می تواند ما را با نوع لباس مذهبی شاهان در حین انجام مراسمات مذهبی آشنا کند
فصل پنجم : ویژگی های خاص جامه پارسی
در مورد جامه های سنتی پارس ها که خوب شناخته نشده ، عقاید متفاوتی وجود دارد . بر خی معتقدند که یک تکه بوده و دیگران می گویند که از دو قسمت تشکیل می شده است . که قسمت فوقانی از یک تکه پارچه مستطیل شکل وکه چین های آن در قسمت میانی ، شانه ها و یقه ای مثلثل شکل را نمایان می کنند، تشکیل شده است . بخش جلویی که آزاد گذاشته می شد چین های پهنی را تشکیل می داد و گشادی و راحتی زیادی به آستین هامی بخشید در حالی که بخش عقبی قسمت کمر را در بر می گرفت و این تنها نقطه اتصال میان لباس و بدن بود. دوخت این پیراهن ترکیبی از برازندگی و راحتی است ، هنری از پارچه که به آن یک زیبایی بسیار خالص عطا می کند . قطعه تحتانی لباس بنابر نحوی تنظیم کمربند چهار یا هشت چین گرد را در قسمت جلویی به وجود می آورد از طرف این چین ها دامن هایی از پارچه که در کمربند گیر داده شدهاند به صورتی چروک شده روی کفل می افتد که در سراسر طول پارچه ادامه دارند. در پشت ، که مانند قسمت جلویی پارچه چین هایی مواج دارد. به طور صاف وارد کمربند می شود نقاط الحاق پارچه در کمربند در جلوو عقب دامن نابرابر ند و این باعث ایجاد یک قرینگی در طول لباس می شود که دامن جلویی را نسبت به دامن عقبی که تا روی زمین ادامه دارد و بلندتر می کند و نوعی فشردگی حجمی را به وجود می آورد این قسمت از لباس سنتی پارس ها ، آناکسی رید نام دارد پارچه های جانبی که پا ها را در بر می گیرد مدت ها شلوار به حساب می آمده در حالی که واقعاً یک دامن بوده است . این نیز صحیح است که پارس ها آن را فقط همراه یک شلوار بلند می پوشیدند که بسیار چسبان بوده و تا قوزک پا می رسیده است . این دو قسمت به هم پیوسته کندیز را به وجود می آوردند که سر آغاز ورود دامن بلند در تمدن ایرانی است . پیچیدگی این جامه مخصوصاً در ساخت آن ، اهتمام دایمی برای زیبایی را در میان پار س ها نشان می دهد که با الهام از اجداد مادیشان توانسته بودند زیبایی و ضرورت را در هم ادغام نمایند .
ویژگی رنگ ، جنس ودیگر انواع پوشاک هخامنشی
فر می که لباس پارسی به خود می گرفت به مقام مردی که ان را می پوشید بستگی داشت ، بدین ترتیب می توان دید که رنگ لباس سنتی پارس ها بنابر رتبه اجتماعی شخصی که آن را می پوشیده و یا فصل سال متفاوت است . فلسفه لباس پارسی نه تنها یک خاصیت کاربردی ، بلکه نقشی زیبا شناختی عطا می کند لباس تصویری از شخصیت می سازد . به تمام این دلایل پارسها اهمیت بسیار به انتخاب پارچه می دادند که می بایست دارای یک کیفیت دو گانه : جنس و رنگ.
پار چه ها بسیاری از جنس ابریشم ، پنبه ، یا پشم با رنگ های مختلفی خصوصاً نارنجی ، سفید ، زرد ، قهوهای ، فیروزهای و بنفش وجود داشت .رنگ ار غوانی ارزشی منحر به فرد داشت : این رنگ ، رنگ رسمی لباس های سلطنتی بود. ار غوانی صورتی که به خاطر کیفیت بالایش معروف بود و به همین دلیل بسیار گرانبها بوده و امتیاز پادشاهان بود که با میل آن را با رشته های طلا زینت می دادند. پار چه های بسیار متنوع بودند: با ا شکال رنگانگ ، با حاشیه و یا بدو ن حاشیه حتی در این دوره ، فصول نقش مهمی روی رنگ های به کار رفته داشتند . فراموش نکنیم که جنس و رنگ و کیفیت لباس رتبه اجتماعی شخص را نشان می داد . یعنی به طور کلی هخامنشیان لباس انعطاف پذیر ، فراخ و همچنین ماهرانه را می پسندید ند
از دیگر انواع پوشاک هخامنشیان می توان به انواع آرایش موها و سربندها و کفش و لوازم زینتی و انضامات شخص اشاره کرد
انواع آرایش موها و سربندها و کفش و لوازم زینتی و انضامات شخص
جزو پوشاک پارسی شاید لازم باشد به انواع مختلف کلاه نیز اشاره شود که به وسیله شاه ، اشراف زادگان ، نظامیان و مستخدمین استفاده می شد . در حالی که که در بین مادها فقط دو نوع کلاه یکی برای اشراف و دیگری برای مستخدمین به کار می رفت . افرادی که ردای گشاد پارسی را به تن دارند دارای شش نوع کلاه هستند . پوشش سر که پادشاه و درباریان وی به کار می بردند همه از یک نوع بوده است کلاه استوانه ای که اشمیت آن را تیارا نامگذاری کرده است و به چهار نوع تقسیم می شود:
(نوع اول) یک نیم تاج ساده کوتاه و بدون شیار
(نوع دوم) دقیقاشبیه به نوع (الف) فقط بلند و استوانه ای شکل
(نوع سوم) کلاهی استوانه ای شکل مثل (ب) اما شیار دار
(نوع چهارم) کلاهی بلندتر از نوع (ج) وبزرگتر از آن که فقط در نقش بر جسته کتیبه دار اردشیر سوم در پلکان غربی کاخ داریوش دیده شده است و اما باید نوع تاجی را بر سر کوروش در پاسارگادهم هست را از قلم نیاندازیم که ویژگی منحصر به فردی دارد منظور تاجی که دارای شاخ است
انواع دیگر کلاه و سر بند پارس : 1- سر بندی که بر سر سربازان شوش دیده می شود 2- سرپوش گشادی که احتمالا از کتان و یا تکه های نوار است استرابون اعتقاد دارد که مردم عادی نوار های کتانی دور سر شان می پیچیدند و تکه ای کتان دور چانه می پوشیدند 3 – کلاه نمدی دارای تکه ای نوار کشیده شده بر چانه 4- کلاه معروف نمدی مادی دارای یک دنباله که کلاه2،3،4 را می توان مادی دانست و ویژگی مناسبی است که از طریق آن بین کلاه های پارسی فرق گذاشت
کفش و لوازم زینتی و انضامات شخص
کفش های هخامنشیان : کفش های پارس ها ، از چرم زرد و حنایی یا ارغوانی دوخته می شد . مطالعه نقوش بر جسته های مربوط به پارس ها چهار نوع کفش را مشخص می کند که ساده ترین آن از کفش مادی الهام گرفته است این کفش تکه ای از چرم است که توسط دو بخیه دوخته شده ، یکی در پشت پا و دیگری که به صورت طولی از جلوی کفش عبور می کند . کفش هایی که توسط اشخاص عالی مقام پوشیده می شدند و نوعاً پارسی بودند . نشان دهنده مهارت صنعتگران است که در ظرف چند قرن آنها را تبدیل به بخشی از لباس کردند. کفش دیگر تنها تکه چرمی نبود که به اندازه پا بریده و سپس دوخته شده باشد ، بلکه از قطعات متعددی تشکیل می شد از جمله : بخش جلویی کفش ، بندهای مزین به سه دکمه و محل عبور سه بند و سرانجام زبانه کفش که زیر آن پنهان می شد
کمربند:کمربند هخامنشیان مانند کمربند مادی از جنس چرم بود ، در جلو گره می خورد و در انتها باریک می شد و انضاماتی چون جاکمانی و جلدهای شمشیر و خنجر به آن اضافه می شد
تزیینات وانضامات شخصی : لباس زنان و مردان اغلب با جواهرات تزیین می شد به طور معمول نشان های اهورامزدا ، سنجاق سینه ، مهر های که با دو طناب به دور گردن آویخته می شد ، گردنبدها ، دستبندها ، و دیگر لوازم تزیینی ......
تصویرتکه های فوقانی پوشاک پارس و تصویر تکه تحتانی پوشاک پارس ، دامنی با چهار چین حلقوی
تصویر شلواری که زیر آناکسی رید پوشیده می شد تصویر پوشاک پارسی . کندیز و دامن هشت چین حلقوی
نمونه خاص از اهمیت هخامنشیان به رنگ بندی و جنس خاص پوشاک تصویر سربازان شوش بیانگر این موضوع
انواع آرایش موها و سربندها
انواع آرایش موها و سربندها
تاج منحصر به فرد که بر سر دارد کوروش در پاسارگاد
کفش و کمربند و غلافی که به کمربند بسته می شد
نمونه ای از وسایل تزیینی (سنجاق سینه ، نشان فروهر ، دست بند، گردنبند وگوشواره و مهر هایی که به گردن می آویختند)
فصل ششم:پوشاک زنان و طبقه نظامیان
پوشاک زنان:
مدارک اندکی در مورد پوشاک زنان و جود دارد این کمبود به دلیل شباهت لباس مردان و زنان است از سوی دیگر نبود افتراقدر میان خود زنان نیز دیده می شود ، زیرا که زنان بلند مرتبه و زنان معمولی که هر دو فعالانه در زندگی با مردان شرکت داشتند اغلب کا رهای مشابهی انجام می دادند و نیز لباس های یکسان می پوشیدند به عنوان مثال تصویر زنانی که در فرش پازریک نقش شده است به جز تا ج و بزرگ کردن بانوان دربار به نسبت خادمین نمی توان فرقی بین آنها گذاشت در تصویری که در بخشی از نقش برجسته مکشوف در استانبول زنی در حالی که بر قاطری سوار است را میبینیم که در زیر یک حجاب بند که تازیر قوزک پایش کشیده شده و روی آن یک تونیک نیمه بلند آستین کوتاه در بر دارد . که بیانگر اهمیتی است که هخامنشیان به حجاب زنان داشته اند و برای زنان بسیار ارزش و احترام قائل بودند در دورههخامنشیان زمانی که ملکه به همراه پادشاه ، هیئت نمایندگان زن را به حضور می پذیرفتند، او نیز مانند شاه تاج بر می گذاشت زنان و مردان در زمانهخامنشیان دارای تزئینات به خصوص خود بودند.
پوشا ک نظامیان
در اوستا حداقل از داوزده ابزار مختلف که هم برای حمله و هم برای دفاع استفاده می شدند نا برده شده است :نیم تنه آهنی (زره) فلاخن، جلد کمان، نیزه و زوبین، سپر، فلاخن، تیردان ، شمشیر و دشنه، گرز، کمان، تبر جنگی ، (تبر زین) ارابه جنگی
نظامیان جنگی سخاوتمندانه برای اسب ها نیز زره های مخصوص داشتند و بنابر رسوم پارسی ، دمشان راگزه می زدند اگر اسب زین دار بود، راه هایش توسط ران پوش ها محافظت می شد اسب هایی که به ارابه بسته می شدند. ران پوش های آهنی داشتند که روی پهلویشان نهاده می شد. اما تمام اسب های جنگی زره سر داشتند.
نمونه پوشاک زنان (تصویرگوشه ای از فر ش پازیریک )و تصویر زنی سوار بر قاطر بخشی از نقش بر جسته مکشوف در استانبول
نمونه از پوشاک سواره نظام و ارابه سوار هخامنشیان
نمونه تصویری انتزاعی از پوشش مرد وزن هخامنشی
نتیجه گیری
باتوجه به مطالبی که ارائه شده می توان نتیجه گرفت که پوشاک ماد جدای از اینکه بیانگر نوع فرهگ خاص هخامنشی است بلکه بیانگر فر هنگ های دیگر چون ماد و ایلام است که باتمام زیبایی و حجب و حیای شاید نمونه اش در تاریخ پوشش ایران زمین مثال زدنی و بی مانند است چرا که هخامنشیان جدای از یک فرهنگ بلکه نشانگر اتحاد فر هنگ ها وملت های دیگر هستند که در یک کلمه یعنی هخامنشیان به اتمام رسیده است پوشاک هخامنشیان بخشی از فرهنگ و خواسته های بیان نشده هخامنشیان است که ان شاءالله بتوانیم رهروان راستینی در این راه باشیم و هر چه بهتر این فرهنگ بی مانند را برای آیندگان معرفی و بازسازی کنیم آنچه در اینجا گفته شده ذره ای ناچیزی از گستردگی وعظمت این فرهنگ بود امید که مورد قبول واقع گردیده باشد
در آخر از استاد بزرگوار و مهربانمان جناب آقای دکتر ملازاده ممنون و سپاسگزاریم ؛امید که در درگاه خداند یکتا همواره مؤید و سلامت باشند
منابع ومآخذ
1- هوار ، کلمان، ایران و تمدن ایرانی ،ترجمه حسن انوشه، انتشارات امیر کبیر تهران 1386 فصل سوم صفحه39
2- بیانی ، شیرین، تاریخ ایران باستان(2)، انتشارات سمت تهران 1385فصل چهارم صفحه 204
3- پور بهمن ،فریدون، پوشاک در ایران باستان ، تر جمه هاجر سیکارودی ، انتشارات امیر کبیر تهران 1386 فصل چهارم صفحه 53 تا 86
4- ماری کخ، هاید، از زبان داریوش ، ترجمه پرویز رجبی ، انتشارات کارنگ تهران 1377 فصل نهم صفحه323
5- سر افراز ، علی اکبر و فیروزمندی ، بهمن، ماد، هخامنشی ، اشکانی ، ساسانی، انتشارات عفاف تهران1381 فصل دوم صفحه 169
6-پرادا ، ایدت و دایسون، رابرت، هنر ایران باستان ، ترجمه یوسف مجید زاده، ا
دین افساری است که به گردنتان میاندازند تا خوب سواری دهید و هرگز پیاده نمیشوند, باشد که رستگار شوید