انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
ایران
  
صفحه  صفحه 4 از 6:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  پسین »

نهضت شعوبیه ایرانی | Shuubiyya


مرد

 
ابراهیم بن ممشاد اصفهانی (المتوکلی)


نژاد عرب اشعار زیباي سرودند، بود. او سعی فراوان در تکیه به مفاخر و هاي ارزش
باستانی ایرانیان در مقابله با اعراب داشته است و در این راه، تمامی ارزشها و
خصلتهاي قوم مهاجم را به سخره می گیرد.


انا ابن الاکارم من نسل جم و حائز ارث ملوك العجم
و محیی الذي با دمن عزهم و عفی علیه طوال القدم
معی علم الکا بیان الذي به ارتجی أن اسو د الامم
فقل لبنی هاشم آجمعین هلموا الی الخلع قبل الندم
فعودوا الی ارضکم با الحجاز لاکل الذباب و رعی الغنم
فانی ساعلوا سریر الملوك بحد الحسام و حرف القلم


او سراینده ي اشعاري است که یعقوب در راستاي انتساب خود به شاهان باستان از
آن استفاده نمود. معنی ابیات این است: من زاده« ي بزرگان، از دودمان جم و وارث
تخت و تاج عجمم. من زنده کنندهي آن عزتم که از دست رفته و روزگار کهن آثار
آن را از میان برده است. من آشکارا کینه خواه آنها هستم و طالب انتقامم. اگر هر

کس از حق آنان بگذرد، من نخواهم گذشت. درفش کاویان همراه من است، که با
آن بر همهي ملل امید سروري دارم. به بنی هاشم بگو، پیش از آنکه پشیمان شوید
به خلع خود اقدام کنید. زور و نیزه و شمشیر ما بود که شما را به دولت رسانید.
پدران ما، شما را صاحب دولت و سلطنت کردند، شما پاس خدمت آنها را نگاه
نداشتید و شکر نعمت را به جاي نیاوردید. از این پس به حجاز سرزمین اصلی خود
برگردید و به خوردن سوسمار و چراندن گوسفند بپردازید، به زودي به زور تیغ و
نوك خامه بر تخت پادشاهان خواهم نشست
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
ابوالحسن مهیار دیلمی


از شاعران مسلمان و شعوبی مسلک قرن پنجم هجري
بود. وي به کیش زرتشت بود که در سال 394 هجري به دست سید رضی اسلام
آورد ولی او پایبند به اصول و آرمانهاي اولیه خود بود و با تعصب خاصی به اصل
و نسب خویش افتخار میکرد(امینی، 240 ق:1403 .( اشعار این شاعران به سرعت
در میان ایرانیان منتشر شد. به طوريکه از علل تحریک بر ضد تازیان و به یادآوردن
افتخارات گذشته و مهیا گشتن ایشان براي کسب استقلال شاعران بودند. اهمیت
شعوبیه و شعراي آن به همان اندازهي اهمیت سرداران و مردان بزرگ سیاست که
مایهي تجدید استقلال ایران شدند، دانست. این شدت تبلیغات علاوه بر قرون دوم و
سوم هجري در قرن چهارم هم دیده شد. دراین قرن بزرگترین شاعر ایرانی ابوالقاسم
فردوسی به سرودن شاهنامه و به بیان مفاخر ملی ا




این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
تکامل یافتهترین بخش تهاجمات اثري به یاد ماندنی از »علان شعوبی«
است. این
» مثالب العرب«اثر نام داشت که تقدیم به طاهربنحسین شد. این کتاب جزء آثار
مفقودهي شعوبیه است و یاد و نام آن در ذهن اعراب دردناك است. زیرا در آن از
مثالب بنیهاشم شروع کرده و اهمیت کلیهي شاخهها و بطون قریش و بعد سایر
اعراب را بیان کرده است، طاهر به عنوان جایزه به او سیصد هزار درهم داد و این
بزرگترین جایزه در تاریخ ادب عربی قرن اول تا سوم هجري بود. ابن غریسه به
طمع چنین پاداشی کتاب «فضل العجم علی العرب» را نوشت. مایه این تفاخر هاي
نژادي از یک سو تا ساسانیان پیش میرفت و از سوي دیگر انبیاء عجم را سر حلقه-
ي خود قرار میداد، یعنی اینکه فخر را به معناي کامل کلمه در سلطنت و نبوت
عجم مییافت. جناح تند رو شعوبیه به پیشینهي نژادي ایرانی - ساسانی بسنده می-
کرد و جناح مذهبی شعوبیه در تلاش بود از سلطنت و نبوت بهره بگیرد. تکیه بر
نبوت عجمی و انبیاء میتوانست زمینهاي براي طرح شعار اسلام منهاي عرب و
مقدمهاي براي تدارك یک اسلام ایرانی باشد(افتخارزاده، 1376(. :140-137
در اوایل عصر عباسی که ایرانیان زمام امور را در دست داشتند، شعوبیان آزادي
بیشتري یافتند. آنها آشکارا شروع به سخن کردند که عرب را بر عجم هیچ برتري
نیست در صورتی که ما از نسل کسراییم. همین انتساب به کیانیان و ساسانیان چنان
رواج یافت که هرکس از هر دودمان که بود، چون میخواست مردم گردش جمع
شوند خود را به یکی از دو خاندان منسوب میکرد و حتی شاعران نیز از این


  • علان شعوبی از دانشمندان ایرانی و ضد عرب بود. وي در کتاب المیدان فی المثالب العرب را در مثالب عرب نوشت. او در این کتاب یک به یک قبایل عرب را برشمرده و مثالب آنان را یاد کرده است.

موهبت بیبهره نماندند. شاعران که در بالا اسم آنها آورده شد به ستایش از قوم
ایرانی و مفاخرت اجداد خود پرداختند. این تبلیغات باعث شد که برخی شاعران
عرب هم چون بحتري طایی شیفتهي آداب و رسوم ایرانی شوند، در اشعار او نام
بسیاري از شهریاران ایران چون اردشیر، قباد، انوشیروان، هرمز و خسرو و یزدگرد را
هست. او در قصیدهاي بهنام غررقصائدعرب، به وصف ایوان کسري پرداخته است
که در این وصف نوعی حسرت به شکوه و عظمت وجود دارد. این شاعران عرب
نژاد، نه تنها در مدح شاهان ایرانی چون آل بویه و وزراي ایرانی، چون آلبرمک و
آلسهل شعر گفتهاند، بلکه آنها را به ساسانیان نسبت میدادند و مجد و عظمت
نیاکان آنان را یادآور میشدند(افتخارزاده، 1376(.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  ویرایش شده توسط: sepanta_7   
مرد

 
نتیجه گیري


بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام (ص) و پایان روزگار خلفاي راشدین، نوبت به
حکومت امویان رسید. اساس دین اسلام بر روي مساوات و عدالت طرح شده بود
ولی حکمرانان عرب در عهد اموي برخلاف دعوت صریح اسلام دولت عربی
محض را تاسیس کردند که از هر جهت مخالف با دین مبین اسلام بود. در زمان
استیلاي عرب، ایرانیان خشنود بودند که قانون جدید مبتنی بر مساوات و برابري
خواهد ماند ولی امویان بساط مذهب را برچیدند و قوانین دین را زیر پا گذاشتند و
به تحقیر ایرانیان پرداختند که همین باعث قیام ایرانیان بر ضد آنان شد. بزرگترین
نهضت که سیادت عرب را به کلی منقرض کرد، نهضت شعوبیه بود که از اوائل قرن
دوم هجري شروع شد. پیروان این نهضت ایرانیان بودند و هدف آنها در مرحله اول
این بود که میان عرب و دیگر اقوام تفاوتی نیست و اگر فضیلتی باشد تنها در تقوي است که این مرحله به مرحلهي تسویه مشهور شد. بعد از این بود که یک قدم بالاتر
گذاشتند و مدعی فضیلت عجم بر عرب گشتند و به احیاي مفاخر ایران باستان
پرداختند تا بدین لحاظ مشروعیت کسب کنند. در این راستا شاعران نقش مهمی بر
عهده داشتند و با سرودن شعرهایی در برتري نژاد عجم بر عرب این نهضت را هر
چه بیشتر پیش بردند. ایرانیان در ادبیات عرب از اواخر عهد بنیامیه صاحب مقام
بودند و بسیاري از شعرا و نویسندگان عربی از میان ایرانیان برخاستهاند. این شعرا
داراي عقیده شعوبی بودند و عقاید خود را در قصاید و قطعات شیوا به نظم درمی-
آوردند. آنها در اشعار خود به بیان مفاخر قوم خود میپرداختند و آشکارا اعراب را
تحقیر و به شرافت نیاکان خود بر عرب ردند
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  ویرایش شده توسط: sepanta_7   
مرد

 
منابع و ماخذ:


  • 1 ابراهیم حسن، حسن، ( ، )1360 تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه ي ابوالقاسم
  • جاویدان. :جاپاینده، بی
  • .2 ابن منظور، محمد بن مکرم، ( لسان العرب، )1363 ، ادب الحوزه. :قم
  • .3 ابنکثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو، ( تفسیرالقرآن، ق)1419 ، بیروت:
  • دارالکتب العلمی ه.
  • .4 اصفهانی، ابوالفرج، ( ، )1386 برگزیده الاغانی، ترجمه وتلخیص محمدحسین
  • مشایخ فریدنی، تهران: علمی و فرهنگی.
  • .5 افتخارزاده، محمود رضا، ( ، )1376 شعوبیه. ناسیونالیسم ایرانی، تهران: دفتر
  • نشر معارف اسلامی.
  • 6 ------------------ اسلام در ایران، )1371 ، ،)تهران: نشر میراثهاي
  • تاریخی اسلامی در ایران.
  • .7 پرتو اسلام، )بی تا(امین، احمد، ، ترجمه علی پاشاصالح، تهران: اقبال.
  • .8 امینی نجفی، عبدالحسین، ، ق)1403 )الغدیر فی السنه و الادب :، بیروت
  • دارالکتاب العربی.
  • .9 اندلسی، ابن عبدریه، العقد الفرید، )1333 ، )مصر.
  • .10 انصاف ند نهضترو، )1359)پور، غلامرضا، هاي ملی و اسلامی در ایران از
  • اسلام تا یورش مغول، تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی.
  • .11 جوهري، اسماعیل بن حمار، ،ق)1405 )الصحاح، تاج اللغه و صحاح
  • العربیه، بیروت: دارالعلم الملایین.
  • .12 تاریخ عرب، )1366)حتی، فیلیپ، ، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: آگاه.
  • .13 حموي، یاقوت بن عبداالله، معجم البلدان، )1965 ، )تهران: انتشارات اسدي.
  • .14( ، 1361)شریعتی، علی، بازشناسی هویت ایرانی ، تهران.اسلامی -
  • .15 شنتاوي، احمد و دیگران (، ،)تابی دایره المعارف الاسلامیه، :لبنان
  • دارالمعرفه.
  • .16 صدیقی، غلامحسین، جنبش، )1372 )هاي دینی ایرانی در قرنهاي دوم و
  • سوم هجري، تهران: امیرکبیر.
  • .17 ، م)1972)قدوره، زاهیه، الشعوبیه و اثرها الاجتماعی و السیاسی فی الحیاه
  • الاسلامیه فی العصر العباسی الاول :، بیروت دارالکتاب اللبنانی.
  • 8 مسعودي، علی بن حسین، ، )1370 )مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه
  • ابوالقاسم پاینده، تهران: علمی و فرهنگی.
  • .19 مقریزي، تقی الدین احمد بن علی، ،م)1939 )النزاع و التخاصم فیما بین
  • ا.نبی :، مصرهاشمامیه و بنیبنی
  • .20 ممتحن، حسینعلی، نهضت شعوبیه، )1386 ، )تهران: نشر باورداران.
  • .21 همایی، جلال الدین، شعوبیه«، )1363 ،« )مجله مهر، سال دوم، شماره .12
  • .22 همایی، جلال شعوبیه)، 1363 ،)الدین ، اصفهان: بزرگمهر.
  • 1. Gibb, H. A. R. (1962) Studies on the Civilization of
  • Islam, Published by Beacon Press, Boston.
  • 2. Boston Kennedy, Hugh (2001) The Armies of the
  • caliphs London: Routledge.

پایان باستان گرایی در نهضت فرهنگی شعوبیه
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
شعوبیه ناسیونالیسم ایرانی و جنبش قرمطیان


این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
جنبش سیاه‌جامگان




جنبش سیاه‌جامگان، دعوت عباسی یا انقلاب عباسی اشاره به سرنگونی بنی امیه، دومین خلافت از چهار خلافت بزرگ اسلامی دارد که به دست عباسیان انجام شد. امویان که سه دهه پس از وفات پیامبر اسلام و بلافاصله پس از خلافت راشدین روی کار آمده بودند که امپراتوری فئودال عرب بودند که بر روی مردمی عمدتاً غیرعرب و غیرمسلمان حکومت می‌کردند. غیرعرب‌ها، چه مسلمان و چه غیرمسلمان، شهروند دست‌دوم شمرده می‌شدند و این تبعیض در برابر غیراعراب در نهایت به سرنگونی امویان منجر شد. خاندان بنی عباس ادعا می‌کردند از نسب عباس، عموی پیامبر اسلام هستند.

انقلاب عباسی اساساً پایان شاهنشاهی عرب و آغاز یک دوره چندقومیتی با مشارکت همه مسلمانان در خاورمیانه بود. این انقلاب که یکی از خوب‌سازماندهی‌شده‌ترین انقلاب‌ها در دوران خودش بود، تمرکز در دنیای اسلام را به سوی شرق منتقل کرد.

چون عامل این انتقال در اصل ابومسلم بود، بدین دلیل دستگاه خلافت به‌وحشت افتاد که او روزی حتماً سر خلیفه را نیز زیر آب خواهد کرد. در نتیجه منصور خلیفه عباسی بنای دشمنی با ابو مسلم و بهانه‌جویی از او نهاد. خلیفه عباسی توانست، او را که در خراسان و سراسر ایران محبوبیت یافته بود، با حیله و نیرنگ به بغداد فراخواند و با دسیسه‌ای به قتل رساند.


وضعیت امویان


در دهه ۷۴۰ میلادی، امویان خودشان را در شرایطی بحرانی می‌دیدند. اختلاف بر سر جانشینی در سال ۷۴۴ منجر به سومین جنگ داخلی در بین مسلمانان شد که مدت دو سال سراسر خاورمیانه را مشغول ساخته بود. در سال بعد، ضحاک بن قیس الشیبانی شورش خوارج را آغاز کرد که تا ۷۴۶ ادامه داشت. همزمان با این شورش، شورشی دیگر در واکنش به تصمیم مروان دوم برای انتقال پایتخت از دمشق به حران انجام شد که به تخریب حمص در ۷۴۶ انجامید. مروان دوم در ۷۴۷ توانست استان‌های شاهنشاهی عرب را آرام کند، ولی چند ماه بعد انقلاب عباسیان روی داد.

در ۷۳۸ نصر بن سیار بدست هشام بن عبدالمالک به سمت والی خراسان منصوب شد. او در تمام دوران جنگ داخلی این سمت را بر عهده داشت و پس از جنگ داخلی به دست مروان دوم تمدید شد.

اندازه بزرگ خراسان و چگالی جمعیتی اندک آن به این معنی بود که نونشیمندهای عرب آن، چه مسلح و چه غیرمسلح، به گستردگی در خارج از استحکاماتی زندگی می‌کردند که در دوران گسترش اسلام ساخته شده بودند. این برخلاف دیگر استان‌های شاهنشاهی امویان بود که عرب‌ها عادت داشتند در دژها و استحکامات زندگی کنند و از تعامل با مردم بومی بپرهیزند. ساکنین عرب خراسان روش زندگی سنتی خود را کنار گذاشته و در کنار مردم بومی ایرانی زندگی کردند. با اینکه ازدواج بین قومیتی بین اعراب و دیگر مردم در دیگر نقاط شاهنشاهی امویان ممنوع شده بود، در خراسان شرقی به یک عادت تبدیل شد، که این منجر به پذیرش آداب و رسوم و فرهنگ ایرانی از جمله لباس‌های ایرانی از سوی اعراب و برهم‌تاثیرگذاشتن فارسی و عربی شد به گونه ای که راهبند قومیتی به تدریج از میان برداشته شد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  ویرایش شده توسط: sepanta_7   
مرد

 
دلایل انقلاب




مردمانی از دسته‌ها و نژادهای گوناگون از انقلاب عباسی پشتیبانی می‌کردند که این انقلاب تقریباً در همه سطوح جامعه از پشتیبانی مسلحانه در برابر امویان برخوردار بود. نقش مسلمانان غیرعرب بویژه در این جنبش پررنگ بود، هر چند که اعراب مسلمان هم از فرمانرانی امویان و مرجعیت مرکزی بر روی سبک زندگی بیابان‌گردی‌شان رنجیده بودند. هم شیعیان و هم سنیان در کنار غیرمسلمانان تلاش در برانداختن امویان می‌کردند که گروه آخر برای نجات از تبعیض دینی دست به این کار می‌زندند.

ناخشنودی شیعیان




پس از جنگ کربلا که منجر به کشتار حسین بن علی نوه محمد پیامبر اسلام، و خویشاوندان و یارانش بدست ارتش اموی در ۶۸۰ میلادی شد، شیعیان با خاندان اموی درافتادند. عباسیان به گستردگی از واقعه کربلا برای جلب پشتیبانی عامه در برابر امویان سود جستند. جنبش هاشمیه تا حد زیادی دلیل آغاز آخرین تلاش‌ها بر ضد سلسله اموی بود که در ابتدا هدف آن جایگزین کردن امویان با یک خانواده علوی بود. تا اندازه‌ای، شورش بر ضد امویان پیوندی ابتدایی با ایده‌های شیعی داشت. شماری از شورش‌های شیعی بر ضد امویان صورت گرفت که آنها علناً خواستار حکمرانی یک خانواده از علویان بودند. زید بن علی با امویان در عراق جنگ کرد، و عبدالله بن معاویه حتی یک حکمرانی موقت در ایران برپا کرد. کشتار آنها نه تنها احساسات ضد اموی در میان شیعیان را برانگیخت، بلکه شیعیان ایران و عراق را به هم نزدیک کرد. در همین موقع، دستگیری و کشتار چهره‌های عمدتاً شیعه، عباسیان را تنها حریف واقع‌گرایانه برای پر کردن خلئی که امویان ساخته بودند، کرد.

عباسیان دربارهٔ هویت خود چیزی نمی‌گفتند، و اظهار می‌داشتند که یک حکمران از نوادگان محمد می‌خواهند که جامعه مسلمانان با آن موافق باشد. بسیاری از شیعیان طبیعتاً فرض کردند که این به معنی آن است که یک حکمران علوی به جای امویان خواهد نشست، باوری که عباسیان به آن آگاهانه دامن می‌زدند تا پشتیبانی شیعیان را بدست آورند. هرچند که عباسیان از خاندان بنو هاشم بودند، که دشمن امویان بود، واژه «هاشمی» به نظر می‌رسد که ویژه عبدالله بن محمد بن حنفی، نوه علی و پسر محمد حنفیه بوده باشد.

بر پایه برخی روایات، عبدالله در ۷۱۷ در حمیمه در خانه محمد ابن علی عباسی، رئیس خاندان عباسی درگذشت و پیش از مردم نام محمد بن علی را به عنوان جانشین بر سر زبان آورده بود. هرچند که این قصه به نظر ساختگی است، در آن هنگام به عباسیان فرصت داد تا پشتیبانان شورش ناموفق مختار ثقفی را که خودشان را پشتیبانان محمد بن حنفیه می‌دانستند، سامان‌دهی کنند. در آن دوره انقلاب در اوج خود بود، بیشتر شیعیان کیسانی یا با خاندان عباسی بیعت کرده بودند یا اینکه به دیگر شاخه‌های شیعی گرویده بودند و فرقه کیسانی دیگر وجود نداشت.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
ناخشنودی مسلمانان سنی که غیرعرب بودند




دولت اموی یک دولت عرب‌محور بود و بدست اعراب و برای بهره‌مندی اعراب اداره می‌شد، هرچند که امویان مسلمان بودند. مسلمانان غیرعرب از جایگاه اجتماعی حاشیه‌ای خود ناراضی بودند و به آسانی به عباسیان در مخالفت با امویان پیوستند اعراب دیوان‌سالاری و ارتش را قبضه کرده بودند و در استحکامات، جدا از مردم بومی خارج از عربستان نشیمن داشتند. غیراعراب یا موالی حتی بعد از گرویدن به اسلام نمی‌توانستند در آن شهرهای نظامی ساکن شوند. غیراعراب مجاز به کار در دولت نبودند و نمی‌توانستند منصبی در ارتش اموی داشته باشند و تازه ناچار بودند جزیه‌ای که برای غیرمسلمانان بود را هم بپردازند. غیرمسلمانان تحت لوای حکومت امویان هم همین تبعیض‌ها را داشتند. ازدواج بین قومیتی میان اعراب و غیراعراب نادر بود. هنگامی هم که اتفاق می‌افتاد، تنها بین یک مرد عرب و زن غیر عرب روی می‌داد و مردان غیرعرب نمی‌توانستند زن عرب بگیرند.

گرویدن به اسلام رفته‌رفته روی می‌داد. اگر یک غیرعرب می‌خواست به اسلام بگرود، نه تنها باید نام خودشان را رها می‌کردند، بلکه باید شهروند درجه دوم هم باقی می‌ماندند. قبیله‌ای عرب «حزانت» یک غیرعرب را می‌پذیرفت، هرچند که غیرعرب نمی‌توانست نام آن قبیله را بگیرد چرا که این کار آلوده کردن خون عرب دانسته می‌شد. در عوض، غیرعرب نام خانوادگی «آزادشده به دست [نام قبیله]» را می‌گرفت، حتی اگر آن غیرعرب پیش از مسلمان شدن برده نبود. این اساساً به آن معنی بود که غیرعرب نوکر قبیله‌ای بود که گرویدن او به اسلام را ضامن شده بودند.

هرچند که گرویدگان به اسلام تنها ۱۰ درصد جمعت مردم بومی را شامل می‌شد و بسیاری از کسانی که در زیر حکومت بنی امیه زندگی می‌کردند مسلمان نبودند، این رقم رقم بسیار بالایی بود چرا که جمعیت اعراب بسیار اندک بود. به تدریج، مسلمانان غیرعرب از عرب‌های مسلمان شمارشان فزونی‌تر یافت که زنگ خطری برای اشرافیت عربی بود. از نظر جامعه‌شناسانه، مشکلی که این کار درست می‌کرد این بود که امویان اسلام را به چشم مایملک خانواده‌های اشراف عرب می‌نگریستند. همچنین یک مشکل مالی بزرگ نیز سیستم اداری امویان را تهدید می‌کرد. اگر تازه‌گرویده به اسلام از مردم غیرعرب از دادن جزیه که در قرآن قید شده و بر غیرمسلمان واجب بود، سر باز می‌زد، شاهنشاهی عرب ورشکسته می‌شد. فقدان حقوق مدنی و سیاسی موجب شد تا مسلمانان غیرعرب از عباسیان در برابر امویان حمایت کنند، هرچند که عباسیان خود نیز عرب بودند.

حتی پس از آنکه حکمرانان عرب روش‌های پیشرفته ایرانی برای اداره دولت را در پیش گرفتند، غیراعراب هنوز از داشتن منصب محروم بودند. غیراعراب مجاز به پوشیدن لباس عربی نبودند و احساسات نژادپرستانه امویان که اعراب را نژاد برتر می‌دانست، به شدت تأثیرگذار بود. این روند موجب آغاز جنبش شعوبیه شد که به دنبال برابری فرهنگی و نژادی میان اعراب و غیراعراب بود. این جنبش در میان مصریان، آرامیان و بربرها محبوبیت یافت، هرچند که طرفداران اصلی آن ایرانیان بودند.


سرکوب فرهنگ ایرانی




حمله اعراب به ایران و به دنبال آن سیاست عرب‌کردن که ضدایرانی بود، باعث ناخشنودی بسیاری شد. حجاج بن یوسف، حکمران اموی، از اینکه از زبان فارسی در بخش‌های شرقی برای دربار استفاده می‌شد ناراضی بود و دستور داده بود که هم صحبت کردن و هم نوشتن به فارسی چه در دولت و چه در فضاهای همگانی ممنوع باشد، حتی اگر لازم باشد از زور نیز استفاده شود. تاریخدانان آن دوره نوشته‌اند که حجاج به مرگ زبان خوارزمی که خویشاوند نزدیک زبان فارسی بود کمک کرد. همینکه امویان دستشان به خوارزم باز شد، که پایگاه تمدن ایرانی شرقی بود، حجاج دستور داد تا هر کسی که می‌توانست این زبان را بخواند و بنویسند را اعدام کنند، تا جایی که تنها مردم بی‌سواد باقی ماندند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
ناخشنودی غیرمسلمانان




پشتیبانی از انقلاب عباسی یکی از اولین نمونه‌هایی است که در آن مردمی با دین‌های گوناگون با هدفی مشترک با یکدیگر متحد می‌شوند. یکی از دلایل این اتحاد و انقلاب، سیاست تبعیض گرایانه امویان بود که هر کس دینی غیر از اسلام داشت مورد تبعیض قرار می‌گرفت. در سال ۷۴۱ میلادی، امویان فرمان دادند که غیرمسلمین نمی‌توانند در دولت صاحب منصبی باشند. عباسیان از این ناخشنودی آگاه بودند، و تلاش کردند تا بین ماهیت اسلامی و غیراسلامی تعادل برقرار کنند.

آزار و اذیت زرتشتیان از سیاست‌های دولتی در دوره بنی امیه بود. گفته شده‌است که حجاج بن یوسف همه موبدان زرتشتی را به محض تسخیر سرزمین‌های ایران شرقی می‌کشته‌است، کتاب‌های زرتشتی را می‌سوزانده و بناهای مذهبی را ویران می‌کرده‌است. اشراف غیرمسلمان در پیرامون مرو از عباسیان پشتیبانی می‌کردند و در نتیجه جایگاه خود به عنوان طبقه حکمران برخوردار از امتیاز بدون داشتن رنگ و بوی دینی را برای خود حفظ کردند.


آغاز قیام، دورهٔ پنهانی




دعوت شیعی در عراق، از آنجا که به مرکز قدرت امویان نزدیک بود، شانس اندکی برای محبوبیت داشت، ولی با این حال چند فرقه شیعه مشغول دعوت بودند که با هم ناسازگار بودند. این جنبش هم در میان اعراب و هم در میان غیراعراب ساکن عراق محبوب شد غیراعراب به علت ناراضی بودن از سرکوبی که بنی امیه به آنها روا می‌داشت به این جنبش دلگرم بودند و اعراب هم به دلیل اینکه امویان خلافت را از کوفه به دمشق منتقل کرده بود از آن حمایت می‌کردند؛ ولی قیام مختار کم‌کم حامیان خود در میان اعراب کوفی را از دست داد چرا که اعراب از موالی متنفر بودند و رفته‌رفته پشتیبانان شیعه منحصراً موالی بودند. این به آن معنی بود که رفته‌رفته عقاید و رسوم موالی در شیعه نفوذ می‌کرد. امید به ظهور امام و همچنین نیاز به انجام «کتمان» و «تقیه» به تدریج شیعه را به یک حزب زیرزمینی تبدیل ساخت. این اختفاگری، موجب بروز چندین جنبش دیگر شد که بعضاً با یکدیگر در تضاد بودند و هر کدام را یک رهبر شیعه هدایت می‌کرد. در این وضعیت محمد بن حنفی و پسرش ابو هاشم که از تجربه کافی در تبلیغ پنهانی برخوردار بودند توانستند بیشترین درجه نفوذ را در میان شیعیان بدست آوردند. به این ترتیب ابوهاشم مدتی پس از درگذشت پدرش در ۸۱ هجری (۷۰۱ میلادی) توانست رسالت شیعه را به شکل منظم درآورد.

پس از مرگ ابوهاشم که در سوریه و در مواجهه با هشام بن عبدالمالک، خلیفه اموی در ۹۸ هجری (۷۱۶–۱۷ میلادی) روی داد، چندین گروه شیعی سر برآورند که هر کدام ادعا می‌کردند ابوهاشم رهبری را به امام خودشان واگذارده است. برای نمونه، بیانیه، پیروان بیان بن سمعان تمیمی، ادعا می‌کردند که ابوهاشم امامت را به بیان وانهاده است. همچنین پیروان عبدالله بن معاویه، حارثیان، او را به جانشینی ابوهاشم انتخاب کرده بودند. راوندیه مدعی بودند که ابوهاشم در حین مرگ رهبری شیعه را به محمد بن علی، نوه عبدالمالک عباس، از خاندانی عموی پدری ابوهاشم، واگذارده است. محمد بن علی که نسب خویش را به عباس عموی پیامبر اسلام می‌رساند (و از آنجا عباسیان نام گرفتند) به دعوت پنهانی خود پس از مرگ ابوهاشم با احتیاط فراوان ادامه داد. دو سال بعد او به کوفه و خراسان مبلغ فرستاد. در این دوران، از آنجا که امورات دیگر مدعیان به علت بی‌احتیاطی‌ کساد شده بود، راوندیان به دلیل احتیاط بالایی که داشتند به شکوفایی رسیدند. بدین طریق، این دعوت پنهانی که هدفش بازگردانی خلافت غصب‌شده به خانواده پیامبر بود، کنترلش از دست نوادگان علی به نوادگان عباس رسید.

هم از روی ترس از لو رفتن (که در آن صورت زندگی امام عباسیان به خطر می‌افتاد) و همچنین به خاطر اینکه عمده شیعیان همچنان به خانواده علی پایبند بودند، امام عباسی دستور داد که مبلغین مذهبی از هیچ امامی در دعوت خود نام نبرند. به جای ان دعوتی عمومی انجام دهند و به‌طور مبهم از یک خانواده پیامبر که امامتش بر هه قابل قبول است نام ببرند. در کنار عراق که مرکز شیعی بود، امام عباسی توجهی ویژه به خراسان داشت. به این خاطر که باور داشت مردم کوفه هنوز در دل خویش به علویان پایبند بودند و بصریان به عثمانیان و اهالی جزیره به خوارج و اهالی سوریه هم به مروانیان. خرسانیان از سوی دیگر، از نظر او مردمانی بودند که ذهن‌هایشان هنوز آزاد بود و ممکن بود خیلی زود گراینده به دعوت شوند. خراسان آماده بود و علاوه بر آن از برج دیدبانی خوف‌ناک امویان در عراق نیز دور بود.

مرکز اصلی دعوت در همیمه در سوریه بود که امام عباس سکنت داشت و در مسیر حج هم قرار داشت تا مبلغان بتوانند به او برای دریافت دستورها متوسل شوند یا در ظاهر زائر و بازرگان به او هدیه بدهند. در خراسان، صاحب‌منصبان اموی با سختی تمام این آمد و شدها را زیر نظر داشتند. جنبش‌های مشکوک آنان مبلغان را هدف چندین‌باره تعقیب در عراق، سوریه و به ویژه در خراسان کرده بود. مع‌هذا خراسان برای چندین سال صحنه تخم‌پراکنی این دعوت بود.

اساس دعوت سوءاستفاده از داستان‌هایی دربارهٔ اینکه امویان اسلام را ترک می‌کنند و همچنین مردم را می‌شوراندند تا از خانواده پیامبر پشتیبانی کنند، به امید اینکه مهدی موعود ظهور کند، که قرار بود دنیا را از جور و ستم بنی امیه خالی گرداند.

همین انتظار ظهور مهدی موعود بود که موجب شد گروهی از اعراب و موالی در خراسان گرد شخصی از اعراب بنی تمیم به نام حارث بن سوریج را فرا بگیرند. او در تخارستان ظاهر شده و ادعای خلافت می‌کرد. او همچنین بیرق سیاه‌رنگی را به نشانه مژده ظهور مهدی نشان داده بود. نصر بن سیار والی خراسان، سرانجام توانست او را در اطراف مرو شکست داده و در ۱۲۸ هجری (۷۴۵ میلادی) به هلاکت برساند.

تداوم خصومت‌ها میان اعراب، قحطانیان و عدنانیان در خراسان، به امام عباسی که به شدت مراقب اوضاع و احوال ناحیه بود، یک فرصت ویژه داد تا با جذب کردن اعراب ناخشنود به جمع یارانش بیفزاید. در نهایت هنگامی که او تعدادی رهبر خوب و وفادار پیدا کرد، از میان آنها چند رئیس خاص یا «نقبا» برگزید که شمارشان دوازده بود، چهار موالی و بقیه عرب. این نقبا برای مدتی دراز مخفیانه در خراسان به دعوت پرداختند و در برانگیختن احساسات ضد اموی، علی‌رغم اینکه صاحب‌منصبان اموی در خراسان سیاست‌های بی‌امان و سخت‌گیرانه‌ای در قبال این دعاوی پنهانی داشتند، کوشا بودند. به‌طور مشابه در عراق هم میسره عابدی و یارانش هم همین کار را انجام می‌دادند. مدتی نه‌چندان دراز پس از آن، میسره توانست بیعت بکیر بن ماهان را جلب کند، که همه ثروتی که از تجارت با هند بدست آورده بود را خرج دعوت کرد. پس از مرگ میسره در ۱۰۵ هجری (۷۲۳–۴) رهبری دعوت به بکیر سپرده شد. او شماری مبلغ به خراسان فرستاد که از میان آنها همگی به جز یکی بدست والی خراسان، اسد بن عبدالله دستگیر و اعدام شدند. چند سال بعد گروهی دیگر با عمار بن یزید که بعدها خودش را خیداش نامید (۱۱۸ هجری، ۷۳۶ میلادی) به خراسان رفتند. خیداش تا اندازه‌ای در گسترش دعوت موفق بود ولی هنگامی که در مرو به اتهام عضویت در فرقه خرمیه بازداشت شد، اسد بن عبدالله او را دستگیر کرده و او را در زیر شکنجه کشت. امام عباسی هیچ گزینه دیگری پیش رو نداشت، مگر فرستادن بکیر به خراسان تا به رهبران شیعه نشان دهد که از خیداش و دیدگاه‌های او ناخرسند است.

بکیر در برگشت به کوفه مورد ظن والی کوفه قرار گرفت و در ۱۲۴ هجری یا ۷۴۱ میلادی به زندان افکنده شد. در آنجا با عیسی بن معقیل عیجلی آشنا شد و از آنجا که او گرایش‌های شیعی داشت، توانست بیعت او را بگیرد و از همه مهمتر، بیعت یک موالی جوان به نام ابومسلم که گویا از تبار ایرانی بود را به دست آورد. بکیر بعدها آزاد شده بار دیگر به خراسان رفت، در ۱۲۶ هجری (۷۴۳–۴). این بار رفته بود تا به نقبای شیعه خبر مرگ محمد بن علی را بدهد و از آنها بیعت با پسرش ابراهیم بن محمد را بگیرد. پس از مرگ بکیر در ۱۲۷ هجری (۷۴۴ میلادی) که در راه بازگشتش اتفاق افتاد، بر پایه وصیتش ادامه کارش به یک موالی از کوفه ابو سلمه واگذار شد که بعدها در دوران خلافت سفاح وزیر خاندان محمد شد. در کنار بکیر و ابوسلمه که مسئول هدایت و اشاعه دعوت عباسی در عراق بودند، بسیاری دیگر هم در خراسان به فعالیت می‌پرداختند. از این گروه، سلیمان بن کثیر نفوذ زیادی بدست آورد.

عباسیان دریافته بودند که ایران و بویژه خراسان، سرزمینی مناسب برای فعالیت‌های میسیونری است. این استان شرقی از پایتخت امویان دور بود، نفوذ اعراب در آن نیرومند نبود، و همچنین این استان صفحهٔ دیگر جنبش‌های مذهبی با فحوای سیاسی بود. نیروی بنی امیه در آنجا هنگامی ضعیف شد که خلیفه اموی در نزاع قومی بین نظاریان و یمنیان، سوگیری کرد. در ۱۲۸ (۷۴۵–۷۴۶ میلادی) در دوران تصدی فرماندار نظاری، نصر بن سیار، امام ابراهیم ابومسلم را به خراسان فرستاد. امام برای نیروهای خود نوشته بود که از ابومسلم پیروی کنند؛ ولی رهبران شیعه در خراسان، از جمله سلیمان بن کثیر الخوزای، یکی از مهمترین مریدان دوازده‌گانه عباسی او را نپذیرفت. گویا آنها با جوانی او مخالف بودند یا (آنچه که برخی منابع می‌گویند)، با ابهام تبارنامه او مشکل داشتند. امام ابراهیم باز دوباره ابومسلم را آن هنگام که با رهبران شیعه در مکه دیدار کردند، تأیید کرد. ابومسلم در برگشت به شرق، در روستایی در مرو که برای اعراب خوزایی بود، ساکن شد. او خودش را وقف گسترش پروپاگاندای عباسی کرد و میسیونری‌هایی را به سرتاسر خراسان فرستاد. تعداد پیروان او رفته‌رفته افزایش می‌یافت.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
صفحه  صفحه 4 از 6:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  پسین » 
ایران

نهضت شعوبیه ایرانی | Shuubiyya

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA