ارسالها: 23330
#51
Posted: 16 May 2021 15:11
استاد سیس
استادسیس یا استاذسیس یک ایرانی اهل سیستان بود که در سال ۱۵۰ هجری در خراسان ادعای پیغمبری کرد و علیه عباسیان قیام کرد. او در آغاز پیروزیهایی به دست آورد و سرزمینهایی را در خراسان تسخیر کرد ولی سرانجام در سال ۱۵۱ هجری شکست خورد و بسیاری از پیروان او کشته یا اسیر شدند.
ریشهٔ نام
«استاد»، بخش نخست واژهٔ استادسیس، واژهای فارسی است که در منابع تاریخی به گونههای مختلف آمدهاست، اما مفهوم جزء دوم این واژه، یعنی «سیس»، به درستی روشن نیست. واژهٔ سیس در چند نام تروک ایرانی دیده میشود: جانشین، مانی، سیس نام داشت. مانوی دیگر که هم روزگار رازی بود، همین نام را داشت. نامهای دیگر بهرامسیس و پارسیس است. در تبارنامهٔ آلبویه یکی از نوادگان بهرام گور، سیس نامیده شدهاست. در واژهنامهٔ دهخدا آمدهاست. استاد. [اُ] (ص) (معرب آن نیز استاد و استاذ) اوستاد. اُستا. اوستا (مخفف اوستاد). ماهر. بامهارت. صاحب مهارت. حاذق. (دهار) (ربنجنی): همچنین در مورد سیس آمدهاست: سیس. (هزوارش، اِ) اسب جلد و تند و تیز باشد. (برهان) (جهانگیری). قیاس کنید با «سیسو» (اسب) در زبان اکدی و آشوری که در آرامی «سوسیا» شده و به صورت هزوارش وارد پهلوی گردیده. رجوع به سوسبار شود. (از حاشیهٔ برهان قاطع چ معین): تنگ گردد چون دل عاشق جهان بر دشمنت روز هیجا چون کنی بر سیس یکران تنگ تنگ. جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی؛ بنابراین استادسیس به معنای فرد با مهارتی است که اسبی چابک دارد اما برخی قائلند که پسوند سیس یا سیوس یا تیس پسوندی یونانی است که یونانیان با افزودن آن در پایان نامها کلمات را بدین شکل میخواندند مانند «کنفوسیوس» که در زبان چینی «کونگ فوزی» است که یونانیان با افزودن پسوند «یوس» در پایان نام او، آن را به «کنفوسیوس» دگرگون کردند که در جهان بیشتر بدین نام شناخته شدهاست. بر این اساس، پسوند سیس زائد خواهد بود.
پیش از قیام
دربارهٔ زندگی استادسیس تا پیش از قیام، اطلاعات روشنی در دست نیست و گزارش منابع منحصر به سالهای پایانی عمر او است. از برخی روایات میتوان فهمید که وی در خراسان امارت داشته و از پذیرفتن ولیعهدی مهدی عباسی خودداری کردهاست.
قیام استادسیس
جنبش استادسیس در میان قیامهایی که ضد عباسیان در سدهٔ دوم هجری پدید آمد، از همه ناشناختهتر بود. او در بادغیس، در ناحیهای که بهآفرید و یارانش در آنجا پناه جسته بودند، قیام کرد و بر پایهٔ برخی روایات، استادسیس راه بهآفرید را در پیش گرفته بود و او که زمانی حامی عباسیان بود و با سپاهیان آنها همکاری میکرد، به علت نامعلومی ارتباط خود را با آنان برهم زد و سر به شورش برداشت، این نکته با گفتهٔ گردیزی نیز سازگار است. به نوشتهٔ مجملالتواریخ، استادسیس از سیستان بود و در خراسان قیام کرد، اما شاهد دیگری که این گفته را تأیید کند، در دست نیست. تاریخ دقیق این قیام به درستی روشن نیست. خلیفة بن خیاط مینویسد که این جنبش در ۱۴۹ ه.ق آغاز شد؛ اما به روایت طبری، استادسیس در ۱۵۰ ه.ق قیام کرد و چون جنبش پا گرفت، با سرعت گسترش یافت و مردم بادغیس، هرات و سیستان گرد او فرا آمدند. اگرچه شمار پیوستگان به این جنبش در مآخذ اغراقآمیز به نظر میرسد، اما تصوری از اهمیت این جنبش به دست میدهد که دلیل بر وجود روحیهٔ عصیان در مردم ناحیهٔ خراسان است. به گزارشی، قیامکنندگان با خود بیل و تبر داشتند و این نشان میدهد که هواداران جنبش بیشتر از طبقات پایین جامعه بودهاند.
استادسیس بر قسمتی از شهرهای خراسان دست یافت و آنگاه متوجه مروروذ شد. اجثم مروروذی به مقابله با او شتافت و پس از نبرد سخت همراه بسیاری از یاران خود کشته شد و تنی چند از سرداران، از آن میان معاذ بن مسلم بن معاذ، جبرئیل بن یحیی، حماد بن عمرو، ابولنجم سیستانی و داوود بن کراز، ناگزیر از هزیمت شدند. در همان زمان در سیستان نیز شورشی پدید آمد. چون خبر شورش خراسان و سیستان به منصور عباسی رسید، وی سپاهی را با خازم بن خُزَیمه به نیشابور گسیل کرد تا مهدی پسر او را در براندازی استادسیس یاری دهد. مهدی نبرد با استادسیس را بر عهده او گذاشت و رهبری دیگر فرماندهان را نیز به او داد. به روایت حافظ ابرو، خازم را به یاری اجثم مروروذی فرستادند، اما این گزارش با منابع دیگر سازگاری ندارد. خازم، به روایت العیون و الحدائق لشکری عظیم داشت و بسیاری از شکست خوردگان نبرد اجثم نیز به سپاه او پیوسته بودند. خازم از میان آنها افراد نخبه را برگزید و بر سپاه خود افزود، آنگاه لشکر بیاراست و کسانی را بر جناحهای مختلف بگماشت و سپس آماده حمله به استادسیس شد. در آغاز نتوانست بر او و نایب او (حریش سیستانی) پیروز شود و چند بار با ناکامی روبرو شد. به دستور خلیفه، ابوعون و عمروبن سلم بن قتیبه از تخارستان به یاری خازم شتافتند. خازم بن خزیمه با حیله توانست طرفداران استادسیس را غافلگیر کند و به همین سبب بسیاری از آنها در نبر جان باختند و بسیاری دیگر اسیر شدند که بعداً به قتل رسیدند.
استادسیس با گروه اندکی از یاران خود به کوهی پناه برد، اما خازم آنها را محاصره کرد. سرانجام استادسیس و یارانش تسلیم شدند و به فرمان ابوعون گردن نهادند. ابوعون حکم کرد که بر استادسیس و خانوادهٔ او بندهای آهنین نهند و بقیه را آزاد کنند. خازم به حکم ابوعون تن داد و آنگاه پیروزی خود را به مهدی نوشت و او هم آن را به منصور گزارش کرد. در منابع به سرنوشت حریش سیستانی که فرماندهی سپاهیان استادسیس را داشت، اشارهای نشدهاست. فرجام کار استادسیس نیز به درستی روشن نیست، تنها به روایت یعقوبی، خازم، استادسیس را پس از اسارت به بغداد فرستاد و او در آنجا کشته شد. جهشیاری قیام استادسیس را پس از جنبشهای یوسف البرم و مقنع آورده که درست نیست. صاحب مجمل التواریخ طول مدت جنبش استادسیس را دو سال نوشتهاست.
مرگ یا دستگیری استادسیس به ناآرامی ناحیه بادغیس پایان نداد و این بخش حداقل تا ۱۵۳ ه.ق/ ۷۷۰ م ناآرام بود. در برخی از منابع آمدهاست که استادسیس پدر مراجل، مادر مأمون خلیفه عباسی و نیز پدر غالب، دایی مأمون بود. روایتی هم که خیزران مادر هادی و هارون الرشید را دختر استادسیس معرفی میکند، به نظر درست نمیرسد.
به گفتهٔ شهرستانی، در میان زرتشتیان گروهی وجود دارد که آنان را سیسانیه و بهآفریدیه گویند. برخی محققان از اینکه شهرستانی این دو نام را بدون تفاوت آورده، نتیجه گرفته که آراء آنان یکسان یا دست کم مشابه بودهاست. جنبش استادسیس تنها سیاسی نبود، بلکه جنبه دینی هم داشت: اینکه نوشتهاند او داعیه پیامبری داشته و یاران او کفر و فسق و راهزنی پیشه کرده بودند.
- منابع :
- رضازاده لنگرودی، رضا (۱۳۸۶). «استادسیس». دانشنامه ایران. ۲. تهران: بنیاد دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۷۰۲۵-۵۹-۱.
- رضازاده لنگرودی، رضا (۱۳۷۷). «استادسیس». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. ۸. تهران: بنیاد دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#52
Posted: 16 May 2021 15:20
جنبش استادسیسیان
جنبش استادسیسیان یکی از جنبشهای ایرانی بود که از مخالفان سلطهٔ اعراب در ایران بودند و بر ظهور هوشیدر (موعود زرتشت) باور داشتند.
استادسیس یا استاسیس یا استاذسیس یکی از متنفدین محلی در سیستان و هرات بود. به گفته یعقوبی استادسیس از شناسائی مهدی به ولایت عهد منصور سرپیچید. طبری و ابن اثیر مینویسند که سیصد هزار نفر بر او گرد آمدند و او بر خراسان و مرورود استیلا یافت. خود را موعود زردشت یعنی هوشیدر خواند. وی در سال ۱۵۰ هجری در خراسان ادعای پیغمبری کرد و علیه عباسیان قیام کرد. او در آغاز پیروزیهایی به دست آورد و سرزمینهایی را در خراسان تسخیر کرد، و برای چند بار بر سرداران خلیفه پیروزی یافت. ولی سرانجام در سال ۱۵۱ هجری شکست خورد و بسیاری از پیروان او کشته یا اسیر شدند.
- منابع :
- مهرآبادی، میترا، تاریخ ایران، دنیای کتاب، تهران، ۱۳۷۴.
- دو قرن سکوت، عبدالحسین زرینکوب، چاپ دوم، برگ ۱۲۹ تا ۱۳۵.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامهٔ دهخدا، سرواژهٔ «استاسیس».
- قیامهای مردمی در ایران، وبگاه راه توده، برداشت شده در ۱۰ آبان ۱۳۸۸.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#53
Posted: 16 May 2021 15:38
بهآفرید (دینآور)
بهآفرید در پیراهنی از حریر سبز، برگی از کتاب آثارالباقیه
بهآفرید یک ایرانی خراسانی بود که در زمان ابومسلم خراسانی (در قرن اول و دوم هجری) آیینی جدید آورد و جنبش بهآفریدان را ایجاد کرد.
جنبش بهآفرید
بهآفرید، فرزند ماه فرودین بود. بهآفریدیان به عنوان نخستین شورشیان ایرانی ضد عرب و ضداسلام شناخته شدهاند، که در ناحیه بین نیشابور و هرات شروع به فعالیت کردند.[۲] مردم بسیاری به او گرویدند و کارش بالا گرفت.[۳]
موبدان زرتشتی با او مخالفت کردند و شکایت نزد ابومسلم بردند و گفتند وی نه مسلمان است و نه زرتشتی و موجب اخلال هر دو آیین است. عبدالله، شعبه او را در کوههای بادغیس بگرفت و نزد ابومسلم برد و او را کشتند.
نویسندگان تا اوایل قرن پنجم هجری به وجود پیروانان بهآفرید اشاره کردهاند.[۴]
آیین بهآفرید
مبنای آیین بهآفرید، همان دین زرتشتی بود که با تعلیمات اسلامی مزج شده بود. همانند تحریم شراب، غسل جنابت و پنج نوبت نماز.[۵] وی دستور داد که پیروانش خورشید را پرستش کنند و هنگام نماز به هر سمتی که خورشید باشد متوجه شوند، و ثروتشان از چهارصد درهم نمیبایست تجاوز کند. آنها بهآبادی راهها و پلها پرداختند و یک هفتم دارائی خود را در این راه صرف میکردند. وی به رجعت اعتقاد داشت و برای اعداد خواصی قائل بود.[۶] مردم بسیاری به او گرویدند و کارش بالا گرفت. کتاب مذهبی او به زبان فارسی بود. پیروان او را «بهآفریدیه» گویند.
کتاب او از نخستین آثار نثر فارسی دری است که به گفتهٔ ابوریحان بیرونی پیش از سال ۱۳۲ هـ.ق. تألیف شدهاست. بیرونی در کتاب آثار الباقیه اشاره نمیکند که بهآفرید کتاب خود را به کدامین خط (پهلوی، عربی یا غیره) نگاشتهاست. این کتاب را بهآفرید پسر ماهفروردین (از مردم خواف خراسان) در احکام آئین بهآفریدان نگاشته بوده که تاریخ نگاشت آن پیش از سال ۱۳۲ هجری قمری است.[۷][۸] از این کتاب اثری در دست نیست.[۹]
در نهایت پیشوایان زردشتی به ابومسلم خراسانی شکایت بردند و چون او به همراهی زردشتیان نیازمند بود، جنبش بهآفرید را سرکوب کرد.
در زینالاخبار
در زینالاخبار آمدهاست: «... بهآفرید مُغ اندر ولایت خواف و بست نشابور بیرون آمد و این بهآفرید از زوزن بود و اندر میان مغان دعوی پیغمبری کرد و بسیار مردم را از ایشان مخالف کرد و هفت نماز فریضه کرد سوی آفتاب، هر جای که باشد. ازین نمازها یکی اندر توحید خدای عزوجل. دیگر اندر آفریدن آسمان و زمین؛ و سوم اندر آفرینش جانوران و روزیهای ایشان؛ و چهارم اندر مرگ؛ و پنجم اندر رستاخیز و شمار؛ و ششم اندر بهشت و دوزخ؛ و هفتم اندر تحمید و سپاسداری بهشتیان.
و گوشت مردار حرام کرد بر ایشان خوردن و نکاح مادر و خواهر و برادرزاده حرام بود و کابین زن از چهارصد درم گذشتن حرام کرد و هفت یک بخواست از خواستههای ایشان و از دسترنجشان همچنین و آن ملت بر مغان تباه کرد. پس مؤبدان پیش ابومسلم آمدند و از بهآفرید شکایت کردند و گفتند که دین بر شما و بر ما تباه کرد. پس ابومسلم مر بهآفرید را بگرفت و بردار کرد و قومی را که بدو گرویده بودند بکشت...»[۱۰]
- پانویس :
- 1-بیرونی، آثار الباقیه، ۳۱۴.
- 2-آذرنوش، چالش میان فارسی و عربی، ۴۱.
- 3-راه توده.
- 4 آذرنوش، چالش میان فارسی و عربی، ۴۱.
- 5- آذرنوش، چالش میان فارسی و عربی، ۴۱.
- 6-راه توده.
- 7-بیانی، مهدی؛ یک نمونه نثر فارسی از دوره رودکی یا قدیمترین نثر فارسی موجود، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، سال ششم، فروردین ۱۳۸۸، شماره ۳ و ۴ (پیاپی ۲۳ و ۲۴)،
- 8-مهدی بیانی (25-03-2019). «یک نمونه نثر فارسی از دوره رودکی یا قدیمترین نثر فارسی موجود» (PDF). http://ensani.ir. بایگانیشده از اصلی (PDF) در ۲۴ مارس ۲۰۱۹.
- 9-اقبال آشتیانی، ذکر بعضی از آثار مفقوده نثر فارسی، ۹۶–۹۸.
- 10-نوایی، متون تاریخی به زبان فارسی، ۱۲.
- منابع :
- اقبال آشتیانی، عباس (بهمن ۱۳۰۹). «ذکر بعضی از آثار مفقوده نثر فارسی». مجله شرق (۲).
- آذرنوش، آذرتاش (۱۳۸۵). چالش میان فارسی و عربی، سدههای نخست. نشر نی. شابک ۹۶۴-۳۱۲-۸۶۸-۷.
- بیرونی، ابوریحان (۱۳۸۶). آثار الباقیه. ترجمهٔ اکبر داناسرشت (ویراست سوم). تهران: امیرکبیر. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۰۰-۰۲۷۹-۷.
- نوایی، عبدالحسین (۱۳۷۶). متون تاریخی به زبان فارسی. تهران: سمت. شابک ۹۶۴-۴۵۹-۲۳۳-۶.
- «قیامهای مردمی در ایران و نقش آفرینی مذهب در آن ها». راه توده.
- فرهنگ فارسی محمد معین
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#54
Posted: 16 May 2021 16:03
سندباد سردار ایرانی
- زادهٔ مشخص نیست
- روستای آهن؛ نیشابور
- درگذشت ۱۳۸ ه.ق - ۷۵۵ یا ۷۵۶ میلادی
- نزدیک همدان
- ملیت ایرانی
- دیگر نامها سنباد مجوس
- عنوان فیروز اسپهبد (پیروز اسپهبد- یعنی سردار فاتح)
- دوره خلافت عباسی
- مذهب احتمالاً شعبهای از مزدکی[۱]
سنباد زرتشتی که اعراب او را با نام سنباد مجوسی میشناسند (مقتول به سال ۱۳۸ ه. ۱۳۹ ق. - ۷۵۵ یا ۷۵۶ میلادی) پس از قتل ابومسلم در ری و نیشابور به خونخواهی ابومسلم علیه خلیفه عباسی منصور قیام کرد.[۱][۲] وی آیین جدیدی نیاورد و معروف به مجوس بود و چگونگی اعتقاد او به ابومسلم به روشنی دانسته نیست، با این وجود عدهای بسیار از پیروان ادیان و مذاهب مختلف تحت لوای او جمع شدند.[۲] واژه مجوس از طرف اعراب به تمامی پیروان ادیان ایرانی پیش از اسلام اطلاق میشد و در اینجا به احتمال زیاد به معنای پیرو یکی از شعبههای منشعب از دین مزدک و نه در معنای سنتی دین زرتشتی به کار برده شدهاست.[۱]
پس از سرنگونی دستگاه خلافت امویه به دست ابومسلم و برقراری خلافت عباسیان در بغداد، نفوذ و قدرت ابومسلم در خراسان باعث هراس دومین خلیفه عباسی، المنصور، شد و به دستور خلیفه ابومسلم در بغداد فروگرفته شد.[۳] اهمیت ابومسلم بهعنوان حلقه اتصال زنده حکومت مرکزیای که در شرف پیدایی بود و ولایت خراسان که تامینکننده اصلی قدرت نظامی این حکومت بود هنگامی آشکار گردید که خراسان به دنبال قتل او دستخوش شورشهای پیاپی شد. نخستین این شورشها، طغیان سنباد در سال ۱۳۸ ه.ق - ۷۵۵ میلادی بود.
طغیان غیرمسلمانان به خونخواهی سرداری مسلمان بیانگر قدرت و نفوذ ابومسلم در منطقه بود. سنباد هفتاد روز پس از برافراشتن علم طغیان بر ضد عباسیان کشته شد. اما نهضت وی مردم بسیاری را زیر علم خود گرد آورد. همچنین جنبش سنباد به تشکیل یک سازمان دینی مخفیانه برضد عباسیان به نام بومسلمیه که سالها به پرورش احساسات ضد عباسیان میپرداخت کمک کرد.[۳] سندباد با حرکت از نیشابور، قومس، ری و قم را متصرف شد و گروهی بسیار از مزدکیان و مجوسان طبرستان گرد او جمع شدند. سنباد در ری با کمک جمعی که به وی پیوسته بودند موفق به اعدام فرمانروای ری شد[نیازمند منبع]. با پادشاه طبرستان، اسپهبد خورشید، رابطهٔ دوستانه برقرار کرد و بدینگونه از نیشابور تا طبرستان اجتماع را بهشدت متشنج ساخت.
عده اتباع او را حدود ۱۰۰ هزار تن نوشتهاند.[۴] شورش او فقط ۷۰ روز طول کشید و در این مدت فتوحات بسیار کرد. عاقبت یکی از سرداران منصور خلیفه به نام جمهور بن مرار عجلی او را در نزدیکی همدان شکست داد و ۶۰ هزار تن از اتباع او را بقتل رسانید [نیازمند منبع]. این جنگ در صحرای بین ری و همدان اتفاق افتاد و گویند آمار کشته شدگان سپاه سنباد به حدی بود که تا سال ۳۰۰ ق/ ۹۱۲ م، استخوانهای کشته شدگان در آن مکان باقیمانده بود.[۵] سنباد خود از اسپهبد خورشید پناه خواست و به این ترتیب روی به طبرستان نهاد. اما طوس، پسر عموی اسپهبد که از جانب او با ساز، مرکب، آلات و هدایا به استقبال سنباد رفته بود به خاطر بی حرمتیای که در رفتار سنباد احساس میکرد او را کشت.[۵] و بدین گونه جنبش سنباد شکست خورد و پایان یافت.
- پانویس :
- 1-Encyclopædia Britannica. 2010. Encyclopædia Britannica Online. 12 Oct. 2010
- 2-لغتنامه دهخدا مقاله سنباد
- 3-تاریخ ایران کمبریج، جلد چهارم، از ظهور اسلام تا آمدن دولت سلجوقیان، صفحه 59 از چاپ انتشارات امیرکبیر
- 4-مدیر شانهچی، فرهنگ فرق اسلامی، ۲۱.
- 5-دانشنامه رشد، مقالهٔ خورشید بن دادمهر
- منابع :
- تاریخ پس از اسلام، عبدالحسین زرین کوب، بخش نهضتها.
- فرهنگ فارسی دکتر معین
- علائی حسینی، مهدی. «ابومسلم از واقعیت تا افسانه»، مشهد: آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵، صص۱۵۷–۱۵۹
- ابوسعید عبدالحیّ بن الضحّاک ابن محمود گردیزی. «زین الاخبار»، تصحیح عبدالحی حبیبی، تهران:بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۷.
- صدیقی، غلامحسین. «جنبشهای دینی ایرانی در قرنهای دوم و سوم هجری»، تهران: پاژنگ، ۱۳۷۵، فصل سوم (فیروز اسپهبد معروف به سنباد)= صص۱۶۸–۱۸۵
- گرایلی، فریدون. «نیشابور شهر فیروزه»
- مدیر شانهچی، کاظم (۱۳۷۲). فرهنگ فرق اسلامی. دوم. به کوشش محمدجواد مشکور. مشهد: آستان قدس رضوی.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#55
Posted: 16 May 2021 16:11
اسحاق ترک
اِسْحاقِ تُرْک، از داعیان ابومسلم خراسانی (ه م) در نیمة اول سدة ۲ق (۱۳۷ ه / ۷۵۴ م). او مبلغی بود که ابومسلم خراسانی، فرماندار خراسان و شخصیتی برجسته در جنبش سیاهجامگان، وی را به نزد مردمان ترک فرارود گسیل داشته بود. وی گرایشهایی زرتشتی یا خرمدینی داشت و پس از آن که خلیفه منصور عباسی ابومسلم را به قتل رساند، وی اعلام داشت که ابومسلم رسول و فرستادهٔ زرتشت بوده، و در کوههای ری زنده باقیماندهاست و از آن جا بازخواهد گشت. بدینسان وی فرمانبرداری و وفاداری گروههای وفادار به ابومسلم را دستآورد و جنبش اسحاقیان را علیه عباسیان آغاز کرد.
پیروان اسحاق، مانند بسیاری دیگر از گروههای مسلمیه، به عنوان حامیان جنبش خرمدینی، که شاخهای بود برآمده از فرقهٔ مزدکی زرتشتی، که در آن ابومسلم نیز مورد احترام بود، شناخته شدهاند.
دربارهٔ اسحاق ترک در رویهٔ ۱۶۹ کتاب دو قرن سکوت تألیف عبدالحسین زرین کوب نقل شده که :
این اسحاق درست معلوم نیست چه کسی بودهاست قولی هست که از نسل زید بن علی و دعوی امامت داشت، روایت دیگر آن است که مردی بود عامی، از مردم ماوراءالنهر که با جنیان دعوی ارتباط داشت. ظاهراً آنچه سبب شدهاست هویت و حقیقت حال او مکتوم بماند آن است که با هر فرقه از مردم طوری دیگر سخن میگفتهاست و مصلحت وقت را بدین گونه رعایت میکردهاست. به هرحال، این اسحق از پیروان و هواخواهان ابومسلم بود و مطابق بعضی روایات او را بدان سبب ترک میخواندند که وقتی به فرمان ابومسلم در میان ترکان بر سالت رفته بود. باری نوشتهاند چون ابومسلم کشته شد، یارانش بگریختند و به بلاد دیگر رفتند. این اسحق نیز که از یاران ابومسلم بود به ترکستان رفت و در آنجا دعوت آغاز کرد و مردم آن بلاد بر گرد وی فراز آمدند. گفتهاند که وی در ماوراءالنهر مردم را به خویشتن دعوت کرد و چنان فرانمود که وی جانشین زرتشت است و مدعی شد که زرتشت زنده است و بزودی دیگر بار ظهور خواهد کرد تا دین خویش را آشکار سازد؛ و بدینگونه، در خراسان ظاهراً دعوت وی انتشار تمام یافت.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#56
Posted: 16 May 2021 16:16
جنبش راوندیان
راوَندیان، نام جنبشی است که پس از قتل ابومسلم خراسانی بدست منصور عباسی، در قالب فرقهای مذهبی بدست ایرانیان تأسیس شد.
فرقه راوندیه که خود شاخههای زیادی چون ابراهیمیه، فلالیه، بومسلمیه (مسلمیه) و... دارد، در زمان حکومت منصور عباسی میزیستهاند و از پیروان عبدالله راوندی بهشمار میآیند. آنها به خونخواهی ابومسلم خراسانی قیام کردند.
این گروه هیچ ارتباط تاریخی با منطقه راوند کاشان ندارند.[۱]
سرگذشت و باورها
هنوز منصور، خلیفه عباسی از قتل ابومسلم فارغ نشده بود که راوندیان پدید آمدند. این فرقه مذهبی بدست ایرانیان تأسیس شد. عقاید آنان آمیزهای از مذاهب گوناگون بود. از جمله به تناسخ (باززایی)، مظهریت و پارهای از اندیشههای مزدک معتقد بودند. جنبش آنها بدانجا رسید که کاخ خلیفه را محاصره کردند و جان او را در خطر انداختند. اگر معن بن زائده، که یکی از سرداران شجاع عرب و مغضوب خلیفه بود، از نهانگاه خود بیرون نتافته و به راوندیان نتاخته بود، کار خلیفه را ساخته بودند. راوندیان به شدت سرکوب شدند ولی تا مدتی افکار آنها طرفدارانی داشت.[۲]
عبدالحسین زرینکوب در کتاب «دو قرن سکوت» مینویسد: «شگفتتر از همه این جنبشها (جنبشهای شعوبی ایرانیان که به خونخواهی ابومسلم راه افتادند) نهضت راوندیان است که در ظاهر از علاقه به منصور دم میزدهاند اما در واقع مخصوصاً بعد از واقعه ابومسلم قصد هلاک منصور را داشتهاند. در حقیقت این جنبش کوششی بودهاست برای آنکه منصور را غافلگیر کنند و همانگونه که خود او ابومسلم را به خدعه و فریب هلاک کرده بود، آنها نیز او را به تدبیر و نیرنگ هلاک کنند.»[۳][منبع نامعتبر؟]
داستان این رویداد را در تاریخها آوردهاند و بدینگونه است که این جماعت از اهل خراسان بودند، و چنین فرامینمودند که منصور را خدای خویش میدانند، همه به شهر منصور که در مجاورت کوفه بود و هاشمیه نام داشت آمدند و «گرداگرد قصر او طواف میکردند و میگفتند این کوشک پروردگار ماست. منصور بزرگان ایشان را گرفت و محبوس کرد دیگران بریختند و از هر جانب جمع آمدند و زندان منصور را بشکستند و محبوسان را بیرون آوردند و روی به منصور نهادند. منصور بیرون آمد و با ایشان حرب کرد.»[۴]
باری این راوندیان جماعتی بودند که هر چند مقالات اهل تناسخ داشتند و در ظاهر به خاندان عباس علاقه میورزیدند (درباره مقالات و آراء راوندیه که ظاهراً بعضی از آنها امامت را هم به ارث بعد از پیغمبر حق عباس و فرزندان او میدانستهاند ر. ک: تبصرةالعوام، برگ ۱۷۸ و ابن حزم، ج ۴، برگ ۱۸۷ و مقالات اشعری برگ ۲۱ و مفاتیح، برگ ۲۲)، اما ابومسلم را نیز سخت دوستدار بودند. قتل ابومسلم با چندان خدمات ارزنده که به دستگاه خلافت کرده بود مایه وحشت و تاثر آنان بود. ازین رو در مرگ او آراء و عقاید عجیب آوردند و حقیقت نظر واصل دعاوی ایشان روشن نیست. از قرائن برمیآید که در صدد سست کردن بنیاد خلافت منصور برآمدهبودند و میخواستند انتقام ابومسلم را از او بستانند.
- پانویس :
- 1- تاریخ شیعه و فرقههای اسلامی / محمدجواد مشکور – صفحه ۸۲
- 2-«جنبشهای مردمی در ایران». راه توده. دریافتشده در ۱۰ آبان ۱۳۸۸.
- 3-دو قرن سکوت، ص ۱۲۵.
- 4-تجارب السلف، ص ۱۰۵.
- منابع :
- زرینکوب، عبدالحسین، دو قرن سکوت، چاپ دوم.
- قیامهای مردمی در ایران، وبگاه راه توده، برداشت شده در ۱۰ آبان ۱۳۸۸.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#57
Posted: 16 May 2021 16:20
بو مسلمیه
بومسلمیه (Abu Muslimiyya در متون انگلیسی) از شعبههای فرقه راوندیه است. راوندیان در مناطق شرقی سرزمینهای اسلامی به خصوص در خراسان فعالیت داشتند و با خلافت بنیامیه مخالفت مینمودند.[۱] السفاح، اولین خلیفه عباسی با کمک و پشتیبانی خراسانیان و با قدرت نظامی ابومسلم خراسانی بر امویان چیره گشت و دستگاه خلافت عباسی را برافراشت. هرچند السفاح در اولین خطبه خود و همزمان با اعلام حقانیت خود بر امر خلافت مسلمین، خراسانیان را ستود و گفت خداوند خراسانیان را برای غلبه بنیهاشم بر بنیامیه به آنان داده است، اما در همان سالهای نخستِ خلافت بنیعباس، قدرت و نفوذ ابومسلم باعث هراس عباسیان گردید و سرانجام ابومسلم به فرمان دومین خلیفه عباسی، المنصور، در سال ۱۳۱ هجری/۷۵۱ میلادی به قتل رسید[۲]. پس از قتل ابومسلم، خراسان برای مدتی طولانی دستخوش قیامها و نهضتهای متعدد در خونخواهی و هواداری ابومسلم بود [۲]. فرقهی بومسلمیه یا مسلمیه یکی از این فرق اعتراضی است که به صورت مخفیانه علیه خلافت عباسیان مبارزه میکرد[۲]. بومسلمیه شعبهای از راوندیه محسوب میشود که پیروان آن معتقد به امامت ابومسلم خراسانی و حیات جاوید او بودند [۱]. همچنین است بوکوکیه که شعبهای از بومسلمیه است و نیز بسلمیة یا خلالیة که امامت را بعد از حسنین و محمدبن الحنفیه و... حق ابوسلمه وزیر و مؤسس خلافت عباسی میدانستند[۱].
- منابع :
- 1-لغتنامه دهخدا مقاله راوندیه
- 2-تاریخ ایران کمبریج، جلد چهارم، از ظهور اسلام تا آمدن دولت سلجوقیان، انتشارات امیرکبیر
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#58
Posted: 16 May 2021 16:36
جنبش سپیدجامگان
جنبش سپیدجامگان در ادامه جنبشهای بومسلمیه یا خونخواهان ابومسلم خراسانی در سال ۱۶۱هجری به رهبری هاشم ابن حکیم ملقب به مقنع رخ داد، هواداران او اهل ماورالنهر، سغد، بخارا بودند که برای مخافت با عباسیان که جامه سیاه داشتند، جامه سپید پوشیدند و به این نام مشهور شدند.[۱] برخی معتقدند که جامه سپید در میان پیروان مقنع ناشی از آثار عقاید مانوی در آیین و اعتقادات آنها بودهاست، زیرا جامه روحانیون مانویان و برخی فرقههای دیگر در آن زمان سپید بودهاست یا لااقل با بر تن کردن جامه سپید قصد داشتهاند اتحاد یا تعلق خود به مانویان که تعدادشان در آن زمان در ماوراء النهر زیاد بودهاست را، نشان بدهند.[۲]
شکلگیری جنبش
این جنبش بر اثر سرخوردگی از رفتار عباسیان و ابراز تنفر روستاییان ماوراء النهر بر ضد آنان در روزگار خلافت مهدی (۱۵۸–۱۶۹ هجری) / ۷۷۵–۷۸۵ میلادی) شکل گرفت.[۲]
مقنع رهبری این جنبش را بر عهده داشت، نام اصلی او هاشم ابن حکیم بود. مقنع اهل بلخ بود و بعدها به روستای خازه در نزدیکی مرو نقل مکان کرد، خصوصیات ظاهری او را چنین ذکر کردهاند: کوتاه قد، سرطاس، زشت، و یک چشم در یکی از جنگها یکی از چشمهای او کور شد و همواره نقابی بر صورت داشت. دشمنانش میگفتند که این نقاب را از آن جهت بر سر دارد که زشتی و بدروییاش پوشیده شود و هواداران نزدیک به وی معتقد بودند که او برای جلوگیری از درخشش نور الهی چهره خود را میپوشاند. مقنع در ابتدا به شغل رخت شویی مشغول بود، بعد از پیوستن به دستگاه ابومسلم به سرعت پیشرفت کرد و سردار سپاه ابومسلم شد.[۳] مقنع بعد از ده سال پس از مرگ ابومسلم به خونخواهی او شورید، مقنع توانست با استفاده از شعبده بازی، علم ریاضی و انعکاس نور صورتی از ماه بسازد که از چاه بالا میآمد و به ماه نخشب یا ماه مقنع معروف شد، بیشتر این هواداران در ماوراءالنهر، نخشب، سغد و بخارا بودند، هواداران مقنع به سپید جامگان معروف گشتند چون برای مخالفت با عباسیان که جامه سیاه داشتند آنها جامه سپید بر تن کردند و به سپید جامگان معروف شدند.[۴]
شورشهای سپید جامگان
علت اساسی جنبش مقنع عدم رضایت عمومی از تبعیضی بود که در دوران خلافت عباسی میان گروههای مختلف مردم ایجاد شده بود. مقنع در تعلیمان خود میگفت که قصد دارد به عدم مساوات در اموال و غارتگری مردم و سیادت اعراب خاتمه دهد. یاران او را طبقات محروم، کشاورزان و روستاییان تشکیل میدادند.[۲]سپید جامگان در ماوراءالنهر و اطراف آن دست به شورشهای بسیاری زدند و خرابیهای بسیاری به وجود آوردند، یکی از این حملهها به روستای نمجکت بود در نزدیکی بخارا، سپید جامگان به رهبری حکیم ابن احمد شبانه به این روستا تاختند و در ابتدا مؤذن مسجد و پانزده نفر نمازگزار را کشتند و سپس همه افراد روستا را قتلعام کردند، این تاخت و تازهای سپید جامگان باعث ترس و هراس فراوان در بین مردم و مقامات محلی در ماوراءالنهر و اطراف آن شد به طوریکه همواره این افراد خطر سپید جامگان و جایگزینی آیین مقنع به جای اسلام را به خلیفه مهدی عباسی گوشزد میکردند.[۵]
سرانجام این شورش توسط سعید حرشی سرکوب شد اما آمال وآیینهای سپید جامگان خاموش نگردید.[۶]
- پانویس :
- م1-فتخری، حسین. تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا برآمدن طاهریان. صص. ص ۱۱۶–۱۱۴.
- 2-تابان تورج، قیام مقنع، جنبش روستایی سپید جامگان، مجله ایرانشناسی، سال اول، شماره ۳، ص ۵۳۲–۵۶۵.
- 3-مفتخری، حسین. تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا برآمدن طاهریان. صص. ص ۱۱۶.
- 4-مفتخری، حسین. تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا برآمدن طاهریان. صص. ص۱۱۶.
- 5-التون، دانیل. تاریخ سیاسی اجتماعی خراسان در آغاز حکومت عباسیان. صص. ص ۱۴۹.
- 6-مفتخری، حسین (۱۳۸۸). تاریخ ایران ازورود مسلمانان تا برآمدن طاهریان. تهران: سمت. صص. ۱۱۶.
- منابع :
- مفتخری، حسین (۱۳۸۸). تاریخ یران از ورود مسلمانان تا برآمدن طاهریان. تهران: سمت.
- التون، دانیل. تاریخ سیاسی اجتماهی خراسان در آغاز حکومت عباسیان. تهران: علمی و فرهنگی.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7