ارسالها: 52
#111
Posted: 24 Mar 2013 19:52
امارات آرام باش تو فقط 37 سال سن داری!
ولی این دریای پارسی قدمتی به اندازه تمام شنهای بیابان سوزانت دارد
که به وطنم دوخته شده .
پاینده باد ایران.
از تــــنـــهـــا بودنم راضي نيستم ...
اما خوشحالم که با خــيلي ها نيــــــستم ..
ارسالها: 489
#113
Posted: 10 Apr 2013 13:03
اینجا ایران است...!
جایی که شعار مردم آن
مرگ بر آمریکا
و آرزوی تمام آنها یکبار
دیدن آمریکاست...!
تمام مشكل دنیا این است كه :
احمق های متعصب كاملا از حرفشان مطمئن هستند ،
اما آدمهای عاقل همیشه شك دارند...
" برتراند راسل "
ارسالها: 489
#114
Posted: 11 Apr 2013 00:32
سی و هفت درد و عیب اساسی اجتماعی ما ایرانیان که هیچوقت درمان نشد!!!
۱ اکثر ما ایرانی ها تخیل را به تفکر ترجیح می دهیم.
۲ اکثر مردم ما در هر شرایطی منافع شخصی خود را به منافع ملی ترجیح می دهیم.
۳ با طناب مفت حاضریم خود را دار بزنیم.
۴ به بدبینی بیش از خوش بینی تمایل داریم.
۵ بیشتر نواقص را می بینیم اما در رفع آنها هیچ اقدامی نمی کنیم.
۶ در هر کاری اظهار فضل می کنیم ولی از گفتن نمی دانم شرم داریم.
۷ کلمه من را بیش از ما به کار می بریم.
۸ غالبا مهارت را به دانش ترجیح می دهیم.
۹ بیشتر در گذشته به سر می بریم تا جایی که آینده را فراموش می کنیم.
۱۰ از دوراندیشی و برنامه ریزی عاجزیم و غالبا دچار روزمرگی و حل بحران هستیم.
۱۱ عقب افتادگی مان را به گردن دیگران و توطئه آنها می اندازیم، ولی برای جبران آن قدمی بر نمی داریم.
۱۲ دائما دیگران را نصیحت می کنیم، ولی خودمان هرگز به آنها عمل نمی کنیم.
۱۳ همیشه آخرین تصمیم را در دقیقه ۹۰ می گیریم.
۱۴ غربی ها دانشمند و فیلسوف پرورش داده اند، ولی ما شاعر و !
۱۵ زمانی که ما مشغول کیمیاگری بودیم غربی ها علم شیمی را گسترش دادند.
۱۶ زمانی که ما با رمل و اسطرلاب مشغول کشف احوال کواکب بودیم غربی ها علم نجوم را بنا نهادند.
۱۷ هنگامی که به هدف مان نمی رسیم، آن را به حساب سرنوشت و قسمت و بد بیاری می گذاریم، ولی هرگز به تجزیه تحلیل علل آن نمی پردازیم.
۱۸ غربیها اطلاعات متعارف خود را در دسترس عموم قرار میدهند، ولی ما آنها را برداشته و از همکارمان پنهان میکنیم.
۱۹ مرده هایمان را بیشتر از زنده هایمان احترام می گذاریم.
۲۰ غربی ها و بعضا دشمنان ما، ما را بهتر از خودمان می شناسند.
۲۱ در ایران کوزه گر از کوزه شکسته آب می خورد.
۲۲ فکر می کنیم با صدقه دادن خود را در مقابل اقدامات نابخردانه خود بیمه می کنیم.
۲۳ برای تصمیم گیری بعد از تمام بررسی های ممکن آخر کار استخاره می کنیم.
۲۴ همیشه برای ما مرغ همسایه غاز است.
۲۵ به هیچ وجه انتقاد پذیر نیستیم و فکر می کنیم که کسی که عیب ما را می گوید بدخواه ماست.
۲۶ چشم دیدن افراد برتر از خودمان را نداریم.
۲۷ به هنگام مدیریت در یک سازمان زور را به درایت ترجیح می دهیم.
۲۸ وقتی پای استدلالمان می لنگد با فریاد می خواهیم طرف مقابل را قانع کنیم.
۲۹ در غالب خانواده ها فرزندان باید از والدین حساب ببرند، به جای اینکه به آنها احترام بگذارند.
۳۰ اعتقاد داریم که گربه را باید در حجله کشت.
۳۱ اکثرا رابطه را به ضابطه ترجیح می دهیم.
۳۲ تنبیه برایمان راحت تر از تشویق است.
۳۳ غالبا افراد چاپلوس بین ما ایرانیان موقعیت بهتری دارند.
۳۴ اول ساختمان را می سازیم بعد برای لوله کشی، کابل کشی و غیره صدها جای آن را خراب می کنیم. در شهرسازی هم از چنین مهارتی برخورداریم.
۳۵ وعده دادن و عمل نکردن به آن یک عادت عمومی برای همه ما شده است.
۳۶ قبل از قضاوت کردن نمی اندیشیم و بعد از آن حتی خود را سرزنش هم نمی کنیم.
۳۷ شانس و سرنوشت را برتر از اراده و خواست خود می دانیم.
تمام مشكل دنیا این است كه :
احمق های متعصب كاملا از حرفشان مطمئن هستند ،
اما آدمهای عاقل همیشه شك دارند...
" برتراند راسل "
ارسالها: 489
#115
Posted: 19 Apr 2013 13:35
دروغ های مشهور ایرونی ها :
فقط امضای رئیس مونده .
این لباس جنسش ترک اصله .
به چشم خواهری میبینمش .
همه بچه ها خوشگلن .
از فکر تو تا خود صبح بیدار بودم .
این آخرین سیگاریه که میکشم .
منو تو جوونیام ندیدی .
این بهترین کادوییه که تو زندگیم گرفتم .
مرسی من نمیخورم، رژیم دارم .
از این جنس فقط این یه دونه مونده، همش رو فروختم .
عموم فوت کرده بود نتونستم بیام .
از مادر نزاییده کسی رو که چپ نگام کنه .
خونه رو تخلیه کنین پسرم ازدواج کرده .
شما فرم رو پر کنین ما باهاتون تماس میگیریم.
تمام مشكل دنیا این است كه :
احمق های متعصب كاملا از حرفشان مطمئن هستند ،
اما آدمهای عاقل همیشه شك دارند...
" برتراند راسل "
ارسالها: 24568
#116
Posted: 30 Apr 2013 20:31
اینجا ایران است
من به مدرسه ميرفتم تا درس بخوانم
تو به مدرسه ميرفتي به تو گفته بودند بايد دکتر شوي
او هم به مدرسه ميرفت اما نمي دانست چرا
من پول تو جيبي ام را هفتگي از پدرم ميگرفتم
تو پول تو جيبي نمي گرفتي هميشه پول در خانه شما دم دست بود
او هر روز بعد از مدزسه کنار خيابان آدامس ميفروخت
معلم گفته بود انشا بنويسيد
موضوع اين بود علم بهتر است يا ثروت
من نوشته بودم علم بهتر است
مادرم مي گفت با علم مي توان به ثروت رسيد
تو نوشته بودي علم بهتر است
شايد پدرت گفته بود تو از ثروت بي نيازي
او اما انشا ننوشته بود برگه او سفيد بود
خودکارش روز قبل تمام شده بود
معلم آن روز او را تنبيه کرد
بقيه بچه ها به او خنديدند
آن روز او براي تمام نداشته هايش گريه کرد
هيچ کس نفهميد که او چقدر احساس حقارت کرد
خوب معلم نمي دانست او پول خريد يک خودکار را نداشته
شايد معلم هم نمي دانست ثروت وعلم
گاهي به هم گره مي خورند
گاهي نمي شود بي ثروت از علم چيزي نوشت
من در خانه اي بزرگ مي شدم که بهار
توي حياطش بوي پيچ امين الدوله مي آمد
تو در خانه اي بزرگ مي شدي که شب هادر آن
بوي دسته گل هايي مي پيچيد که پدرت براي مادرت مي خريد
او اما در خانه اي بزرگ مي شد که در و ديوارش
بوي سيگار و ترياکي را مي داد که پدرش مي کشيد
سال هاي آخر دبيرستان بود
بايد آماده مي شديم براي ساختن آينده
من بايد بيشتر درس مي خواندم دنبال کلاس هاي تقويتي بودم
تو تحصيل در دانشگا هاي خارج از کشور برايت آينده بهتري را رقم مي زد
او اما نه انگيزه داشت نه پول درس را رها کرد دنبال کار مي گشت
روزنا مه چاپ شده بود
هر کس دنبال چيزي در روزنامه مي گشت
من رفتم روزنامه بخرم که اسمم را در صفحه ي قبولي هاي کنکور جستجو کنم
تو رفتي روزنامه بخري تا دنبال آگهي اعزام دانشجو به خارج از کشور بگردي
او اما نامش در روزنامه بود روز قبل در يک نزاع خياباني کسي را کشته بود
من آن روز خوشحال تر از آن بودم
که بخواهم به اين فکر کنم که کسي کسي را کشته است
تو آن روز هم مثل هميشه بعد از ديدن عکس هاي روزنامه
آن را به به کناري انداختي
او اما آنجا بود در بين صفحات روزنامه
براي اولين بار بود در زندگي اش
که اين همه به او توجه شده بود !!!!
چند سال گذشت
وقت گرفتن نتايج بود
من منتظر گرفتن مدارک دانشگاهي ام بودم
تو مي خواستي با مدرک پزشکي ات برگردي همان آرزوي ديرينه پدرت
او اما هر روز منتظر شنيدن صدور حکم اعدامش بود
وقت قضاوت بود
جامعه ي ما هميشه قضاوت مي کند
من خوشحال بودم که که مرا تحسين ميکنند
تو به خود مي باليدي که جامعه ات به تو افتخار مي کند
او شرمسار بود که سرزنش و نفرينش مي کنند
زندگي ادامه دارد
هيچ وقت پايان نمي گيرد
من موفقم من ميگويم نتيجه ي تلاش خودم است!!!
تو خيلي موفقي تو ميگويي نتيجه ي پشت کار خودت است!!!
او اما زير مشتي خاک است مردم گفتند مقصر خودش است !!!!
من , تو , او
هيچگاه در کنار هم نبوديم
هيچگاه يکديگر را نشناختيم
اما من و تو اگر به جاي او بوديم
آخر داستان چگونه بود؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#117
Posted: 1 May 2013 15:18
اینجا ایران است
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 489
#118
Posted: 7 May 2013 00:41
اینجا ایران است...
تمام مشكل دنیا این است كه :
احمق های متعصب كاملا از حرفشان مطمئن هستند ،
اما آدمهای عاقل همیشه شك دارند...
" برتراند راسل "
ویرایش شده توسط: behnaz1989
ارسالها: 642
#119
Posted: 20 Jun 2013 23:16
نقشه جغرافیایی ایران در 196 سال پیش
مساحت سرزمینهای جدا شده از ایران درونی به همراه دو سوم كردستانات و نیز عراق در جمع به حدود 5/3 میلیون كیلومتر مربع بالغ می شود كه این مقدار تجزیه برای یك كشور در كل تاریخ ایران و دنیا بی سابقه است !
آخرین نقشه بین المللی ایران پیش از جدا شدن سرزمینهای تاریخی آن، انتشارات تامسون (1814)
سرزمین كنونی ایران، تنها سی درصد از ناحیهای وسیع است كه در تاریخ با نامهای "ایرانزمین"،"ایرانبزرگ " یا "ایرانشهر" و در جغرافیا با نام "فلات ایران" شناخته می شود.
ترفند ها و دسیسه های بیگانگان و سستی پادشاهان بی كفایت گذشته بخش های زیادی از این سرزمین كهن را در طول فاصله كوتاه 196 ساله از ایران بزرگ جدا نمود كه مروری بر چگونگی هر یك از این جدایی ها به رغم تلخی بسیار برای میهن گرایان ایرانی جهت الزام جدیت و حساسیت ما دست كم برای حفظ سرزمین های باقیمانده موجود بسیار آموزنده خواهد بود ...
گستره سرزمینهای جدا شده از ایران در قراردادهای تركمانچای، گلستان، آخال، پاریس و... به قرار زیر است:
سرزمین های جدا شده قفقاز بر اساس قرارداد های گلستان و تركمانچای با روسیه (1813 و 1828 میلادی)
آران و شروان: ۸۶۶۰۰ كیلومتر مربع؛
ارمنستان: ۲۹۸۰۰ كیلومتر مربع؛
گرجستان: ۶۹۷۰۰ كیلومتر مربع؛
داغستان: ۵۰۳۰۰ كیلومتر مربع؛
اوستیای شمالی: ۸۰۰۰ كیلومتر مربع؛
چچن: ۱۵۷۰۰ كیلومتر مربع؛
اینگوش: ۳۶۰۰ ;كیلومتر مربع
جمع كل: ۲63700 كیلومتر مربع
خطوط پر رنگ سیاه و قرمز در تصویر فوق، نشانگر سرزمینهای جدا شده از ایران در قراردادهای گلستان و ترکمانچای است
طبق قرار داد ننگین ترکمنچای (و البته قرارداد گلستان منعقده در سال 1812) قریب به 650 هزار کیلومتر مربع از بکرترین و بهترین ایالات ایران از کشور ما جدا شده و ضمیمه امپراتوری روسیه شد که هماکنون این قسمتهای جدا شده تحت حاکمیت سه دولت مستقل عضو سازمان ملل (آذربایجان، ارمنستان و گرجستان) قرار دارد.
سرزمینهای جدا شده ایران شرقی بر اساس پیمان پاریس و پیمان منطقه ای مستشاران انگلیسی
هرات و افغانستان: ۶۲۵۲۲۵ كیلومتر مربع؛
بخشهایی از بلوچستان و مكران: 3۵۰۰۰۰ كیلومتر مربع؛
جمع كل: ۹۷۵۲۲۵ كیلومتر مربع
سرزمینهای جداشده ورارود (ماوراءالنهر) بر اساس پیمان آخال با روسیه(1881 میلادی)
تركمنستان: ۴۸۸۱۰۰ كیلومتر مربع؛
ازبكستان: ۴۴۷۱۰۰ كیلومتر مربع؛
تاجیكستان: ۱۴۱۳۰۰ كیلومتر مربع؛
بخشهای ضمیمه شده به قزاقستان: ۱۰۰۰۰۰كیلومتر مربع؛
بخشهای ضمیمه شده به قرقیزستان: ۵۰۰۰۰ كیلومتر مربع؛
جمع كل: 1226500 كیلومترمربع
سرزمین های جداشده جنوب خلیج فارس بر اساس پیمان منطقه ای مستشاران انگلیس
امارات: 83600كیلومتر مربع
بحرین: 694 كیلومتر مربع
قطر: 11493كیلومتر مربع
عمان: 309500كیلومتر مربع
جمع كل: 405287كیلومتر مربع
مساحت سرزمینهای جدا شده از ایران درونی به همراه دو سوم كردستانات (كه در دوره صفویه به اشغال عثمانی در آمد و بعدها در بین سه كشور تركیه، عراق و سوریه تقسیم شد) به مساحت تقریبی 200000 كیلومتر مربع و نیز عراق به مساحت 438317 كیلومتر مربع. در جمع حدود 5/3 میلیون كیلومتر مربع بالغ می شود كه این مقدار تجزیه برای یك كشور در كل تاریخ ایران و دنیا بی سابقه است !
ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود
نی نام ز ما و نه نشان خواهد بود
زین پیش نبودیم و نبد هیچ خلل
زین پس چو نباشیم همان خواهد بود
حکیم عمر خیام
*******
مردم فقط "یک بار" بايد بمونن تا موفق بشن،
ولى جمهوری اسلامی "هر بار" باید موفق بشه تا بمونه . . .
ارسالها: 642
#120
Posted: 22 Jun 2013 08:16
گزیده ای از مطلب محمدرضا باقری با عنوان "رسوایی سر به مهرها" در خبرگزاری دانشجو
نقدی بر شیوه نقد جماعت حزب اللهی
فیلم های جشنواره سی و یك، برخلاف انتظار دارای رشد در سینمای ملی و مذهبی بود . . . وقتی كه فیلم «استرداد» را دیدم از كارگردان به خاطر خلق یك اثر فاخر ملی برای تنویر افكار عمومی نسبت به پهلوی ها، تشكر كردم و وقتی «دربند» را دیدم، به یكی از دوستان توصیه كردم این فیلم را – كه یك كار خوب اجتماعی است – در جشن دختران ورودی جدیدهای دانشگاه های كشور اكران كنند، تا مسئله ای مهم در قالب یك اثر هنری به مخاطب رسانده شود. رسوایی هم به نظرم یك كار خوب از سینمای ده نمكی برای مخاطبانی كه فقط با فیلم های خالق اخراجی ها به سینما می آیند، بود. و سر به مهر كه به نظرم فیلم ستودنی امسال جشنواره فجر بود. فیلمی آرام و باوقار كه یك حس خوب را در مخاطب درباره یك فریضه دینی بدون سخنرانی و شعار انجام می دهد.
فیلم هایی هم بود كه بالاخره تعریضی به حكومت داشتند مثل حوض نقاشی و هیس دخترها فریاد نمی ززند و خسته نباشید. و فیلم هایی هم آنقدر ضعیف بودند كه آدم از دوساعتی كه برای دیدنش گذاشته، پشیمان می شود،مثل "زیباتر از زندگی" – با عرض معذرت فراوان از كارگردان محترم آن- و فیلم آفتاب،مهتاب، زمین.
غرض اما نوشتن درباره فیلم های جشنواره فجر نیست. بلكه هدفم نوشتن درباره شیوه نقد و نقادی حزب اللهی های رسانه ای و غیر رسانه ای برای فیلم هاست.
به وضوح نقش برنامه هفت در علاقمند كردن طیف بیشتری از مردم به مسایل سینمایی آن قدر زیاد است كه همان حرف ها و تكه كلامهای مسعود فراستی را می شود در لابلای نقد های این جماعت دید. این كه فیلم "درنیومده"!، یا داستان نداشت، یا آدم ها دوبعدی بودند، خوب پرداخته نشده بود، دكوپاژ ایراد داشت، فرم فیلم فلان طور بود و محتوا بهمان طور، ورد زبانها این آدم ها شده است كه شاید معنای دقیق این عبارت ها را هم ندانند.
«رسوایی» ده نمكی كه اكران شد، عده ای آروغ روشنفكری زدند كه این كه فیلم نیست، فیلمفارسی است!، گفتند ده نمكی عاقبتش مخملباف است، و اعتراض كردند كه دختر بدكاره ی فیلم چرا آرایش دارد! و آیا این بود آرمانهای ما؟! یك روحانی می گفت: آخوند فیلم واقعی نیست و ما اینقدر هم فرشته نیستیم!
جالب بود كه آقای كوشكی همزمان از اخلاق می گفت و از امام زمان كه آیا فیلم را می بیند یا خیر و دائم ده نمكی را متهم می كرد به لمپن بودن و مخملباف بودن! این هم نمونه ای از اخلاق اسلامی!
فردی در سینما كنار من نشسته بود و از حجاب سست دختر خراب فیلم شاكی بود، یك ربع بعدش از شباهت مضمون رسوایی به فیلم ایتالیایی مالنا خبر می داد! گفتم خوب است كه هم مالنا می بینی و هم از حجاب كم فاحشه در فیلم شاكی هستی! خب برادر من چادر سر الناز شاكر دوست می كرد؟ اقتضای نقشش همین پوشش است!
خیلی برایم معنا دار بود كه در آن جمع مثلا نخبگانی كه حتی اخلاق نقد را نمی دانستند و 8 نفر منتقد را انداخته بودند به جان ده نمكی، گویاترین حرف را از نگهبان سینما شنیدم كه موقع خروج ده نمكی به او گفت: بازم بساز و سرمایه دارها رو رسوا كن! مخاطب فیلم پیامش را گرفته بود.
حالا همین مخاطب رگ گردنی برای حجاب شاكردوست، فیلم های دیگر با زنان بدفرم تر را دیده بود و به به و چه چه میكرد، یا از پوران درخشنده برای شناخت سینما و مخاطب تشكر می كرد، ولی توجهی به تضعیف امر قصاص به مثابه یك حكم انسانی الهی توسط قصه آبدوغ خیاری خانم درخشنده نداشت و می گفت باید نیمه پر لیوان را دید! همین مخاطب حزب الهی با دیدن حوض نقاشی ذوق زده شده بود كه آفرین به سینمای خانواده! ولی ندیده بود كه سرچشمه همه ی بدبختی ها در فیلم تحریم های الكی كه توسط مسئولان كشور ایجاد شده،معرفی شده است.
. . . مرغ همسایه همیشه غاز بوده، هادی مقدم دوست كارگردان متعهد سینما و تلویزیون فیلم ستودنی سر به مهر را درباره یك واقعیت اجتماعی می سازد و مسئله شرم از انجام واجبات دینی را مطرح می كند، آن وقت یك عده می نویسند كه فیلم ضد نماز بود!، فیلم متوسط بود، فیلم در نیامده بود!
كاش یك مقدار حفظ خودی ها را از جماعت روبرویمان یاد می گرفتید كه كیمیایی را حلوا حلوا می كنند و مهرجویی را بر سر می گذارند.البته نقد سازنده ایراد ندارد، من با نقد احساسی و از روی پز و نخریب گونه مخالفم.
. . . اما امروز جماعت حزب اللهی عادت كرده به قرقره كردن حرف همان روشنفكرهایی كه تا دیروز به آنها فحش می داد، و عادت كرده یك گوشه بایستد و نقد كند، یعنی فقط حرف بزند،دریغ از دوزار عمل!
آقایان منتقد، برادرها، خواهرها، آدم بچه ی خودش را جلوی دیگری نمی زند، یا خودتان وارد عرصه شوید وبسازید یا از بیرون گود هم بیرون تر تشریف ببرید . . .
ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود
نی نام ز ما و نه نشان خواهد بود
زین پیش نبودیم و نبد هیچ خلل
زین پس چو نباشیم همان خواهد بود
حکیم عمر خیام
*******
مردم فقط "یک بار" بايد بمونن تا موفق بشن،
ولى جمهوری اسلامی "هر بار" باید موفق بشه تا بمونه . . .