انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
ایران
  
صفحه  صفحه 13 از 21:  « پیشین  1  ...  12  13  14  ...  20  21  پسین »

اینجا ایران است


مرد

 
ایران؛ آن روی سکه

"کوریر" تصویر نظامی و امنیتی ارائه شده از فضای ایران در تلویزیون های غربی و هالیوود را غیرواقعی دانسته و تاکید می کند: «نکته مسلم این است که گزارشگر کوریر نه در این سفر و نه در سفرهای قبلی هیچ گاه با چنین صحنه هایی مواجه نشده است.»



وب سایت "کوریر" (kurier) با انتشار مطلبی، تجربه سفر گزارشگر خود به ایران را به تصویر کشیده است.

*******************************************************

در ابتدای این نوشتار می خوانیم: «کسی که به ایران سفر می کند، شاهد یک فرهنگ منحصر به فرد و غرورآفرین خواهد بود؛ مردمی خوش رو و مهمان نواز. آنچه که کمترین انتظار یک توریست را برآورده می کند، این است که حداقل بتواند عکسی از خود بیندازد. در ایران خیلی زود می توان به این وضعیت عادت کرد. اینکه در شیراز و در برابر مقبره حافظ، شاعر مشهور باشید، یا شگفت زده در حال قدم زدن در میدان امام اصفهان باشید، همیشه یک زوج جوان یا گروهی دختر که می خندند خواهید یافت. لبخند آنها اغلب راحت تر از انگلیسی صحبت کردن شان نمایان می شود.... ایرانیان مردم پرافتخاری هستند؛ پرافتخار به ویژه به این دلیل که به مانند همسایگان عرب شان نیستند. در اینجا هیچ چیز از احترام و مدنیت فراتر نمی رود.


لبخند آنها اغلب راحت تر از انگلیسی صحبت کردن شان نمایان می شود.... ایرانیان مردم پرافتخاری هستند؛ پرافتخار به ویژه به این دلیل که به مانند همسایگان عرب شان نیستند. در اینجا هیچ چیز از احترام و مدنیت فراتر نمی رود

شگفت انگیز آن است که در یکی از قدیمی ترین بازارهای اصفهان قدم بزنید. کسی که بازارهای شمال آفریقا را تجربه کرده، به محض ورود انتظار دارد فروشندگان دوره گرد و سمج ظاهر شوند و با اذیت و آزار، اجناس بنجول خود را به او بفروشند. البته چانه زنی نیز در ایران عرف است و در قیمت ها گاه مبالغه می شود، ولی هیچ گاه حس بدی به شما دست نمی دهد و داد و ستد در فضایی کاملاً خوشایند می گذرد. ازسوی دیگر، یک تورم فزاینده هزینه زندگی را برای ایرانیان به شدت گران کرده، ولی قیمت اجناس برای خارجیان ارزان است.



امکان خرید اجناس بی شمار تنها در بازار وجود ندارد، بلکه در خیابان های مدرن نیز می توان از فروشگاه ها خرید کرد. در آنجا می توانید انواع فرش و همچنین ادویه جات و البسه، و در یک کلام، هر آنچه که یک کشور شرقی می تواند به شما بدهد را بخرید.

آنچه در ایران در انتظار یک توریست خارجی است، به واقع ارزش اخذ ویزا و پر کردن فرم های متعدد سفارت را دارد: جذابیت های آرامش دهنده و بدون دغدغه. و این مکان ها به واقع ارزش دیدن دارند: تخت جمشید، اقامتگاه شاهنشاهان هخامنشی، که نشان از حکمرانی ملک شاهان بر یک امپراطوری بزرگ و قدرتمند دارد که بزرگ ترین امپراطوری در آن زمان محسوب می شد. در مساجد و کاخ های اصفهان به خوبی می توان مشاهده کرد که فرهنگ و هنر در ایران بسیار پیشرفته تر از دوران قرون وسطای اروپا بوده است.»


این مکان ها به واقع ارزش دیدن دارند: تخت جمشید، اقامتگاه شاهنشاهان هخامنشی، که نشان از حکمرانی ملک شاهان بر یک امپراطوری بزرگ و قدرتمند دارد که بزرگ ترین امپراطوری در آن زمان محسوب می شد

کوریر نگاهی هم به وضعیت حجاب در برخی شهرهای بزرگ دارد و با بیان اینکه "به نظر می رسد ایران گام بزرگی به سوی کشورهای اروپایی برداشته" آورده است: «روسری ها برای پوشاندن مو مورد استفاده نیستند، بلکه جنبه تزئینی پیدا کرده اند؛ مانتوها و شلوارها بلند، ولی بسیار تنگ هستند



نگارنده با ضمن بیان اینکه "البته باید از الکل چشم پوشی کرد" می نویسد: «کسی که به ایران سفر می کند، بی شک تصاویری را از تلویزیون یا فیلم های هالیوودی مانند "آرگو" در ذهن نگاه داشته: حکومت متخاصم و حضور گسترده نیروهای انتظامی و شبه نظامیان در خیابان ها. نکته مسلم این است که گزارشگر کوریر نه در این سفر و نه در سفرهای قبلی هیچ گاه با چنین صحنه هایی مواجه نشده است.»



جام نیوز

ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود
نی نام ز ما و نه نشان خواهد بود
زین پیش نبودیم و نبد هیچ خلل
زین پس چو نباشیم همان خواهد بود

حکیم عمر خیام


*******

مردم فقط "یک بار" بايد بمونن تا موفق بشن،
ولى جمهوری اسلامی "هر بار" باید موفق بشه تا بمونه . . .
     
  

 
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  
مرد

 
اینجا ایران
۱زمان کشور خوبی بود
     
  
مرد

 
اگر« فرح » شاه را بکشد، او را عفو می کنیم!!!
(نمیدونم وقتی اسم ملکه رو میوورد دهنش رو آب کشیده بود یا نه )

روایت ویلیام شوکراس از صادق خلخالی
راضی از اعدام نخست‌وزیر، در آرزوی قتل شاه


آیت الله خلخالی بعد از انقلاب به عنوان حاکم شرع منصوب شد و تا آنجا که توانست خون ریخت و بی گناهان را به جوخه ی مرگ سپرد.
او تا جایی که توانست ایرانیان وطن پرست را از بین برد و حتی برای از بین بردن آثار فرهنگ و تمدن ایران نیز دندان تیز کرده بود . او از ایرانی متنفر بود تا جایی که برای تخریب تخت جمشید اقدام کرد اما مردمان استان فارس از این اقدام او جلوگیری کردند . اوحتی در طی سفری به امارات پیشنهاد تغییر نام خلیج فارس به خلیج اسلامی را به عرب ها داد




پارسینه - نامِ صادق خلخالی از زمانی بر سر زبان‌ها افتاد که چند شبی پس از پیروزی انقلاب اسلامی برخی امرای ارتش شاهنشاهی در پشت‌بام مدرسه رفاه تیرباران شدند. ژنرال‌ها را به پشت‌بامِ مدرسه بردند و دستور دادند سینه‌کش بر زمین دراز بکشند و دست‌هایشان را به دو طرف باز کنند، آن گاه آنها را تیرباران کردند. در روزهای بعد جمع دیگری از افسران عالی‌رتبه دوره شاه پس از محاکمه‌هایی سریع اعدام شدند. صادق خلخالی مردی بود که حکمِ این اعدام‌ها را اعلام می‌کرد اما این وقایع، آغاز راهی بود که صادق خلخالی در آن قرار داشت.



او بعد‌ها به واسطه دو موضوع دیگر شهرتِ بیشتری به هم زد و بسیار شناخته‌شده‌تر از دیگر پیروان سرسختِ انقلاب در سال‌های نخستینِ پس از پیروزی شد. اول، مواضع سخت‌گیرانه و سازش‌ناپذیری که در قبال سرنوشتِ محمدرضا شاه پهلوی در پیش گرفته بود. خلخالی در مقام حاکم شرع بیش از دیگران به تهدید شاه بیمار پرداخت و برای قتل شاه جایزه تعیین کرد. او از هیچ تلاشی برای ریختنِ خونِ محمدرضا پهلوی فروگذار نکرد، از استخدام یک تروریستِ بین‌المللی گرفته تا تشویقِ همسر و خواهرِ شاه به قتلِ او. دوم، تلاش مجدانه و بی‌فوت وقتِ او برای ‌مجازات مردی که زمانی در صحنه سیاستِ ایران نفر دوم محسوب می‌شد. امیرعباس هویدا بیش از همتایان خود در حکومتِ پادشاهی نخست‌وزیری کرده بود و همین دلیل، به تنهایی برای مجازات و مرگ او کافی بود. با این همه، حکمِ اعدامِ نخست‌وزیر پیشین تنها از مردی چون صادق خلخالی برمی‌آمد. خلخالی تا آخرین روزهای زندگی از اجرای حکمِ اعدام نخست‌وزیری که ساده‌لوحانه قرار را بر فرار ترجیح داد و خود را تسلیم کرد، بیش از همه احکامی که صادر کرده ‌بود، به خود می‌بالید، هرچند او در حسرتِ مجازاتِ شاه ماند. محمدرضا پهلوی پیش از آنکه به دست عاملانِ انقلاب کشته شود، در بستر بیماری جان داد.


تهدید به قتلِ شاهِ بیمار

محمدرضا پهلوی، شاه مخلوع در باهاما بود که در تهران، حجت‌الاسلام صادق خلخالی، حاکم شرع اعلام کرد که «شاه و اعضای خانواده‌اش محکوم به مرگ شده‌اند و هر کس آنها را به قتل برساند، دستور دادگاه را اجرا کرده است.» خلخالی گفت: «من احکام اعدام زیادی صادر کرده‌ام و به این کار خود افتخار می‌کنم. من در مقابل خون‌هایی که در این کشور ریخته شده خون شاه را طالبم.» چندی بعد خلخالی اظهار داشت که جوخه‌ای از مردان مسلح را به تعقیب شاه فرستاده و کارلوس، تروریست مشهورِ بین‌المللی را استخدام کرده است. علاوه بر آن برای کسی که شاه را بکُشد، هفتاد هزار دلار جایزه تعیین کرد. خلخالی گفت که «فرح و اشرف نیز در لیست ضربت او قرار دارند ولی اگر آنها شاه را بکُشند، از مجازات معاف خواهند شد» و افزود: «اگر فرح، شاه را بکُشد نه فقط جایزه را دریافت خواهد کرد بلکه مورد عفو قرار خواهد گرفت و خواهد توانست به ایران برگردد

چندی بعد خلخالی اظهار داشت که جوخه‌ای از مردان مسلح را به تعقیب شاه فرستاده و کارلوس، تروریست مشهورِ بین‌المللی را استخدام کرده است. علاوه بر آن برای کسی که شاه را بکُشد، هفتاد هزار دلار جایزه تعیین کرد

وقتی شاه به مکزیک رفت، تهدید‌ها نسبت به جانش همچنان پابرجا بود. در ایران، خلخالی یک بار دیگر اعلام کرد که مردان مسلح در راه مکزیک‌اند و افزود: «به آنها گفته‌ام که حکم اعدام را در مورد شاه خائن اجرا کنند و انتقام ملت ایران را بگیرند.» دولت ایران گذرنامه شاه را فاقد اعتبار اعلام کرد تا به قول ابراهیم یزدی، وزیر امور خارجه دولت موقت، او را وادار به بازگشت و حضور در دادگاه سازد. چنین تهدیدهایی همچنان ادامه داشت، به گونه‌ای که در پاناما، شاه واقعا احتیاج به محافظت داشت. وقتی محمدرضا پهلوی وارد پاناما شد، خلخالی گفت: «اکنون فرزندان شاه به فهرست محکومین به مرگ اضافه شده‌اند. کوماندوهای ما که تعدادشان زیاد است، در کشورهای مختلف، به خصوص در فلسطین و امریکا آموزش دیده‌اند.»

تهدید‌ها نسبت به جان پادشاهِ پیشین و همراهانش وقتی جدی‌تر شد که انقلابیون ایرانی مسئولیت قتل‌های خارج از ایران را پذیرفتند. در هفتم دسامبر ۱۹۷۹، شهریار مصطفی شفیق، خواهرزاده محمدرضا پهلوی و پسر دوم اشرف که ۳۴ سال داشت و در دوران پادشاهی دایی‌اش، افسر نیروی دریایی بود، در فرانسه به قتل رسید. او در حالی که خریدهای خواربارِ روزانه‌اش را به آپارتمانِ خواهرش در کوچه‌ای بن‌بست در محله اعیان‌نشینِ پاریس می‌بُرد، کشته شد. مرد جوانی که کلاه موتورسواران را بر سر داشت و پشت سرِ او راه می‌رفت، هفت‌تیرش را کشید و به پسِ کله او شلیک کرد. به محض اینکه شفیق روی زمین افتاد، مرد مسلح به رویش خم شد و یک گلوله دیگر در مغزش خالی کرد و سپس در میان ازدحامِ جمعیت ناپدید شد. در تهران، خلخالی بلافاصله مسوولیتِ این قتل را به عهده گرفت و گفت: «تا زمانی که مهره‌های کثیف رژیم منحطِ سابق تصفیه نشده‌اند، اینگونه قتل‌ها ادامه خواهد داشت.»

هفت‌تیرش را کشید و به پسِ کله او شلیک کرد. به محض اینکه شفیق روی زمین افتاد، مرد مسلح به رویش خم شد و یک گلوله دیگر در مغزش خالی کرد


سرخوش از اعدامِ نخست‌وزیرِ تنها




امیرعباس هویدا گزینه مناسبی برای چشیدن طعمِ قهر انقلابی بود. هویدا ده روز پس از آنکه خود را تسلیم کرد، او را با سه تن از امرای ارتش شاه در مدرسه رفاه، محل اقامت آیت‌الله خمینی به معرض تماشای عموم گذاشتند.

هویدا امیدوار بود که بر اساس اصول صحیحِ اسلامی محاکمه شود و می‌گفت: «من مسئولیت اعمال خود را برعهده می‌گیرم و از هیچ چیز ترس ندارم چون به خدا اعتقاد دارم.»

هویدا امیدوار بود که بر اساس اصول صحیحِ اسلامی محاکمه شود و می‌گفت: «من مسئولیت اعمال خود را برعهده می‌گیرم و از هیچ چیز ترس ندارم چون به خدا اعتقاد دارم.» چند روز بعد، ارتشبد نعمت‌الله نصیری، رییس سابق ساواک و سه تن دیگر از امرای ارتش در‌‌ همان مدرسه و با محاکمه‌ای سرّی و سریع به اتهام ارتکاب «جنایت، کشتار مردم و خیانت به کشور» مجرم و مفسد فی‌الارض شناخته شدند. حکم اعدام آنان را خلخالی که تا آن زمان فردی گمنام بود، اعلام کرد. این اعدام‌ها بدون اجازه مهدی بازرگان، نخست‌وزیر و با اجازه شورای انقلاب انجام گرفت که نام اعضای آن سرّی نگاه داشته شده بود. تا اواسط مارس ۱۹۷۹ (بهار ۱۳۵۸) در حدود هفتاد نفر که بیشترشان اعضای ساواک یا ارتش بودند، پس از محاکمات سرّی و سریع اعدام شدند. علت این کار بخشی به خاطر انتقام‌جویی و بخشی به این علت بود که هیچ‌گونه اقدام ضدانقلابی از جانب افسران ارشد صورت نگیرد.


Ruhollah Khomeini (left) and Sadeq Khalkhali (right) in early 1980s
Picture CAIS Image Archive


بازرگان و نیز تعدادی از روحانیون میانه‌رو این طرز کار دادگاه‌ها را «شرم‌آور» نامیدند. بازرگان تا جایی پیش رفت که محاکمات سریع را ننگی که چهره انقلاب را لکه‌دار می‌ساخت، خواند و محکوم کرد. در اواسط مارس بازرگان توانست آیت‌الله خمینی را قانع سازد که محاکمات را تا وقتی مقررات مناسبی برایشان وضع نشده، متوقف سازد. آنگاه دادستان انقلاب در قم به دیدار آیت‌الله خمینی شتافت و از ایشان تقاضا کرد که اجازه دهد محاکمات از سر گرفته شود.

در این هنگام محاکمه هویدا اعلام شد. دادستان برای جنایاتی که او مرتکب شده بود تقاضای اعدام کرد. جنایات مزبور شامل «فساد، فعالیت‌های ضدمذهب، اجرای دستورات امریکا و انگلیس، تسلیم منابع ایران به بیگانگان، جاسوسی برای غرب و صهیونیسم، مشارکت مستقیم در قاچاق هروئین به فرانسه، تبدیل کشور به یک بازار مصرفی برای کالاهای بیگانه» بود اما اتهام خون‌ریزی به او وارد نشد.

در دادگاهی که حدود یکصد نفر آن را پُر کرده بودند، هویدا با لباس معمولی روی یک صندلی چرمی در برابر دو میز کوچک نشست. صورت جلسه کامل دادگاه هیچ‌گاه منتشر نشد و معلوم نیست هویدا چگونه از خودش دفاع کرد. به گزارش مقامات رسمی، او اظهار داشت: «من حلقه‌ای در سیستم بیش نبودم. هیچ علاقه‌ای به سیاست نداشتم و به زور به آن کشانده شدم.» هویدا گفت که دست‌هایش آلوده به خون و پول نیست. به گفته رادیو تهران «هویدا از جوانانی که توسط عوامل رژیم سابق بازداشت و زندانی و شکنجه شده بودند، طلب عفو کرد.» همچنین از خداوند خواست گناهانش را ببخشد و گفت «حکم دادگاه را می‌پذیرد چون دادگاه اسلامی است.»

دادگاه هویدا را «مفسد فی‌الارض و خائن به ملت ایران» شناخت. به مجردِ صدور حکمِ اعدام، خلخالی به زندان قصر شتافت و دستور داد تمام در‌ها را قفل و تلفن‌ها را قطع کنند. او از میزان نگرانی‌های بین‌المللی نسبت به این حکم آگاهی داشت و نیز می‌دانست که بازرگان، نخست‌وزیر و مقامات بلندپایه دولت با محاکمه سریع و اعدام هویدا مخالف‌اند. در عرض چند لحظه هویدا را به حیاط زندان بردند و تیرباران کردند. پس از آن خلخالی چندبار تعریف کرد که هویدا را چگونه اعدام کرده است. او به یکی از روزنامه‌نگاران در تهران اظهار داشت که «احتمالا چهارصد نفر را در تابستان ۱۹۷۹ محکوم به اعدام کرده است» و گفت که «یک شب اجساد سی نفر یا بیشتر را با کامیون از زندان به خارج فرستاده است.» خلخالی گفت توطئه‌ای برای نجات هویدا و دیگران در سفارت کره‌جنوبی ترتیب یافته بود. به محض اینکه خبر این توطئه به گوشش رسید تصمیم گرفت با جلو انداختن پرونده‌ها و اعدام آنان در یک شب، ضربتی به سیا و صهیونیسم بزند.

به مجردِ صدور حکمِ اعدام، خلخالی به زندان قصر شتافت و دستور داد تمام در‌ها را قفل و تلفن‌ها را قطع کنند. او از میزان نگرانی‌های بین‌المللی نسبت به این حکم آگاهی داشت و نیز می‌دانست که بازرگان، نخست‌وزیر و مقامات بلندپایه دولت با محاکمه سریع و اعدام هویدا مخالف‌اند






منبع:
آخرین سفر شاه، ویلیام شوکراس، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، ۱۳۶۹، تهران: نشر البرز، چاپ دوم.

ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود
نی نام ز ما و نه نشان خواهد بود
زین پیش نبودیم و نبد هیچ خلل
زین پس چو نباشیم همان خواهد بود

حکیم عمر خیام


*******

مردم فقط "یک بار" بايد بمونن تا موفق بشن،
ولى جمهوری اسلامی "هر بار" باید موفق بشه تا بمونه . . .
     
  
مرد

 
يادداشت‌هاي يك خبرنگار
يادداشت‌هاي کم و بيش روزانه کامران نجف زاده

***

گزارش یک سفیر


آخرین سنگر سکوته...


درست از سال گذشته وقتي سفير کودکان و سالمندان شدم سعي کردم کارهاي کوچکي که از دستم بر مي آيد انجام بدهم اما الان فکر مي کنم چقدر راه نرفته مانده.به برخی شيرخوارگاه هاي دور سرزدم،به ديدار مقامات بهداشت جهاني رفتم و گاهي در بحبوحه خبرنگاري در مناطق جنگي مثلا با وزير بهداشت سوريه ساعت ها صحبت کردم.

در ايران سراغ باشو رفتم که غريبه کوچک حالا بزرگ شده بود،سراغ بچه هاي سوخته کلاس درسي در شين آباد رفتم.به نمايندگان مجلس بابت تعلل و تامل بيش از حد در برخي موارد که حقوق کودکان بی سرپرست را شامل می شد بارها گلايه کردم و آنها هم بر من بسي کمان ملامت کشيدند.طرح هايي که به ذهنم مي رسيد را با آدم هاي تاثيرگذار در ميان گذاشتم.يکي مثل کي روش سرمربي فوتبال.يا با افتخار، نامه هاي سالمندان را از دستشان به دست مسوولي سپردم و پيگيري کردم اما اعتراف مي کنم کم پيگيري کردم يعني راستش هي سرم شلوغ مي شد و گاهي گيج مي شدم.مثل پت پستچی!

القصه...خودم مي دانم و خدايم که خداوکيلي کاري نکردم.شرمنده ام.

حتي اگر رييس بهزيستي بگويد یک خبرنگار، پرکارترين سفیر ما بوده،وجدانم چيز ديگري مي گويد.مي گويد بارها اينقدر کار سرت ریخت که آلزايمر گرفتي. خدا نکند خدا بيايد بزند پس کله ام که چه کارها مي شد بکني و نکردي...به قول آن شاعر دلشکسته اي که اگر بود الان عاشق دنياي مجازي بود و استاتوس هايش يکي هزار تا لايک مي خورد:

فردا که پيشگاه حقيقت شود پديد/ شرمنده ره روي که عمل بر مجاز کرد



پي نوشت:بلاگم حسابي خاک گرفته. چند وقتي بود حوصله آپديت کردن اينجا رونداشتم.حتي ذوق کامنت هاي تو هم نتونست وادارم کنه اينجا چيزي بنويسم.من مومنم به اينکه... آخرين سنگر سکوته...


***********

این دوتا خط آخری . . . چقد حرف منم بود!!!

ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود
نی نام ز ما و نه نشان خواهد بود
زین پیش نبودیم و نبد هیچ خلل
زین پس چو نباشیم همان خواهد بود

حکیم عمر خیام


*******

مردم فقط "یک بار" بايد بمونن تا موفق بشن،
ولى جمهوری اسلامی "هر بار" باید موفق بشه تا بمونه . . .
     
  ویرایش شده توسط: LorenzoLotto   
مرد

 
۱
ایرانیان از بن و ریشه خود آگاه نیستند... تازیان و به دنباله آنها سرسپردگانشان که بدبختانه گروهی از آنان شناسنامه ایرانی نیز دارند و در ایران زاده شده اند ولی به هیچ رو نمیتوان آنها را ایرانی دانست٬ آنچنان تازشهای سهمگینی به فرهنگ و نژاد و گذشته ایرانی کرده اند که شاید گروه بسیار کمی باشد که گذشته پرفر و شکوه و فرهنگ پرفروغش را که روزی با گستردگی هرچه بیشتر در پهنه گیتی پرتوافشانی میکرد٬ بشناسند و از بن و ریشه خود آگاه باشد. زیرا تاکنون چنین پزیرفته اند که:

- آموزنده ترین و بهترین نوشته قرآن است که اگر همه مردم روی کره زمین گرد هم آیند و دست به دست هم دهند٬ نخواهند توانست یک واژه یا فراز آنزا بنویسند. در آن همه چیز یافت میشود و از آهن و از اتم هم سخن گفته شده است که ما گوشه هایی از این نوشته را که جز تبهکاری و چاپیدن و دستور برای ربودن زنان مردم نیست٬ در قسمتهای آینده بازگو میکنیم.
- زیباترین و شیواترین و توانا ترین سخنها نهج البلاغه و نهج الفصاحه (باید دانست که نهج البلاغه از آخوندی به نام رضی است و نهج الفصاحه دزدیده شده از مینو خرد و دیگر نوشته های فرهنگی ایران است که نخستین را از علی و دومی را از محمد میداند).
- سرور آزادگان علی است.
- دلاورترین مرد روی زمین که در آزادی به پا خواست حسین است.
- والاترین و گهر بارترین گفتار که باید با خمه زرین نوشته شوند از محمد است.
- نماد سخن سرایی و سخن پردازی بینش وارانه زین العابدین است که همیشه بیمار و در رختخواب بوده است.
- آگاه ترین و دانشمندترین آفریده روی زمین محمد باقر است که شاگردانش برای شنیدن او سر و دست میشکستند.
- بینشمندترین و فرزانه ترین کسان «جعفر صادق» است.
- بردبارترین و شکیباترین «موسی کاظم» است.
- همیار و همراه و رهایی بخش مردم بینوا و درمانده «موسی الرضا» است.
- دادگر و دادگستر آینده روی زمین «مهدی» است هم اکنون خود را از دیدگان جهانیان پنهان کرده است تا روز پیشبینی شده٬‌ شمشیر کشان و فریاد کنان برگردد و از پیرو جوان و کودک و از زن و مرد٬ هر چه به دم دستش میرسد از دم تیغ بران خود بگزراند و بدین گونه سراسر زمین را پر از داد نماید و دادگری را بگستراند و ستم را از میان بردارد.
- گوهر یکدانه و زن برجسته فرزانگی و خرد «فاطمه » است.
- زن آزاده و نیرومند و شکوه آفرین «زینب» است.
- بهترین زنهای روی زمین که تا به امروز نمونه و مانند انها آفریده نشده و آفریده نخواهد شد « رقیه – ام کلثوم – آمنه – خدیجه – سمیه – ام البنین (خواهر شمر و زن علی و مادر عباس که به دست شمر کشته شد) – سکینه و .... » میباشد.
- نمونه جوانان برومند و دلاور و جانباز شاهزاده علی اکبر است.
- ماه شب چهارده و سپهسالار سپهسالاران عباس است.
- زیباترین و خوشگلترین چهره روی زمین که از آن قشنگتر و گیراتر آفریده نشده است و هیچگاه هم چشم به جهان نخواهد گشود یوسف است.
- نام محمد را بر روی خوشبوترین و زیباترین گلها نهادند و آنرا گل محمدی نامیدند.
-بهترین آبها ٬‌ آب زمزم و کوثر است.
- جشنهای ما زادروزهای تازیان است.
- سوگواریهایمان مرگ روز تازیان است.
- تاریخ کشورمان گریز محمد از گوشه ای به گوشه دیگر در بیابان عربستان است.
- سرداران نامی و سپهسالاران بیباک و فرماندهان دلاور حر و عباس و مالک اشتر و یاسر و اباذر غفاری (راهزن بزرگ عربستان) و حمزه میباشند.
- سالنامه و گاهنامه هایمان سراسر زادروز و مرگ روز تازیان است.
- سروری از آن کسی است که سید باشد و از فرزندان تازیان به شمار آید و نژادش به محمد و علی و حسن و حسین ... برسد.
- خاک عربستان ستایشگاه مان است که باید روزی هفده بار به سوی بتکده تازیان خم و راست شویم و آنرا بپرستیم و ستایشهای خود را با آه و ناله پیشکش نماییم.
- سرافرازی و والاییمان در اینست که سرمایه کشورمان را به خاک عربستان ببریم و به خورد تازیان بدهیم و همچون دیوانه های زنجیری و شتران هار افسار گسیخته فریاد کنان و هن هن کنان به دور و بر در و دیوار سنگ آجوری خانه کعبه چرخ بزنیم و همچون بت پرستان سنگ سیاه را ببوسیم و بر سر و چهره بمالیم و ریگ بیابان پرتاب کنیم تا آنگاه نام حاجی یا حاج را بیابیم و سرفراز و بلندپایه شویم.
- باید پیشانیمان را روزی هفده بار به سوی بتکده تازیان برگردانیم و بر پاره خاکی بمالیم که معلوم نیست از کدام خاک آلوده کشور عراق درست میکند و برایمان می آورند.
- سخن ستایش آمیز ما باید به زبان تازیان باشد و هر بامدادان تا شامگاه بگوییم: الله اکبر – والله – بالله - ان شا الله – ماشاالله – استغفرالله – الحمدالله - و در برخوردها و روبرو شدنها با هم سلام علیکم به کار ببریم. - برای دوری از چشم زدن « وان یکاداللذین..... » به خود میبندیم و در خانه هایمان به دیوارها آویزان میکنیم.
- چون چراغ روشن میشود صلوات میفرستیم.
- چون آب خوردیم سلام به حسین شهید روانه میکنیم.
- خواستیم فال بگیریم از قران یاری بخواهیم.
- خواستیم رهسپار شهری یا کشوری دیگری شویم٬ از زیر قرآن رد شویم سپس برگشته آنرا بدست بگیریم و ببوسیم.
- بهترین پرنده جهان آفرینش مرغ حق است.
- بیمانندترین اسبان دلدل و ذوالجناح میباشند. (مانند رخش و شبدیز)
- بهترین شمشیرهای روی زمین ذوالفقار است.
- پاکترین آدمها دوازه امام و چهارده معصوم میباشند.
- بزرگترین شاهکارهای روی زمین شق القمر و معراج است.
- پر ارج ترین روزها روز قدس و روز فجر و روز قدر و .... است.
- از این رو ایرانی نژاده را که آزاده و آزادمنش بود و روزی فرهنگش بر پهنه گیتی همچون گوهری تابناک میدرخشید و خود بر جهان سروری میکرد٬‌ آنچنان از فرهنگش جدا کردند و او را بیمایه و بی تبار و بی فرهنگ و تهی نشان دادند و به پستی و خواری کشاندند که در اندیشه هم نمیگنجد.
     
  
مرد

 
۲

- امروز اگر دو ایرانی بخواهند به پارسی سخن بگویند و یا بنویسند و یا به جای سلام علیکم واژه زیبای درود را به کار ببرند٬ ناگهان چشمها گرد میشود و چشمکها آغاز میگردد که اینان از کدامین ستاره دورافتاده آسمان به زمین افتاده اند که چنین سخن میگویند٬ زیرا:

- ایرانی را وادشته اند تا نام تازیان را بر خود بگذارد و با افزودن چند پیشوند ننگین و شرم آور که تا ژرفنای روا ن و جان ما را به درد میاورد٬ ‌همچون غلام٬ ‌عبد٬ ‌بنده٬ چاکر .... و گاهی کلب به این نامها خود را و فرزندان خود را سرفراز بداند.
- ایرانی را واداشتند تا در زادروزهای من درآوردی تازیان شادمانی و چراغان نماید.
- ایرانی را واداشتند تا در مرگ روز تازیان همچون دیوانه ها بر سر و کله بکوبد و سینه بدراند و آه و ناله و زاری نماید و های های اشک بریزد٬ چرا که یک تازی در چهارده سده پیش به دست یک تازی دیگر کشته شده که ستیزشان هم بر سر یک زن به نام ارینب بوده است که نخست نامزد یزید میشود و چون حسین او را گمراه میکند و با گول زدن سوی خود میکشد٬ بدینگونه کینه جویی یزید برانگیخته میشود و حسین خود را بر سر این به کشتن میدهد.
- ایرانی را واداشتند تا از مرده های تازیان که در زندگی نتوانستند جلوی کشته شدن خود و خانوداه و یا بیماری و بدبختی و بیچاره گی هایشان را بگیرند برای خود تندرستی٬ کامیابی٬ خوشبختی٬ دیرزیوی و بهروزی ..... آرزو و درخواست نماید.
- ایرانی را واداشتند تا برای مشتی تازی بیابانی من درآوردی٬ گنبد و بارگاه بسازد٬ گل و سبزه بکارد٬‌ آیینه کاری نماید و دیگر یادی از ایران و بزرگان و سرفرازان٬ دلاوران ایران پرست و فرهنگ پر فروغ خود نکند.
- امروز سراسر کشورمان گور مشتی تازی و تازی زاده است. به هر گوشه ای پای بگذاری٬ گور یک تازی من درآوردی به چشم میخورد. دیگر هیچ نشانی از بزرگان و سرداران و جوانمری که در راه و برای ایرانی و ایران گام برداشته اند و جان باختند و یا جانبازی ها نمودند و شکوه و سربلندی افریدند٬ نیست. آرامگاه کوروش بزرگ٬ نماد مردمی که نخستین پایه گذار آزادی بود٬ ‌که امروز باختر خود را سرفراز آن میداند و زیر پوشش آن به کشورهای جهان سوم٬ دست درازی میکند٬ ‌باید در بیابانها رها شده باشد و برای تازیان گنبد و بارگاه ساخته شود و هزینه ها برای آیینه کاری و طلاکاری بکار رود و سپس گروهی نادان و گمراه به دور آنها بچرخند و درخواست آمرزش یا خوشبختی نمایند. از سلمان پارسی٬ که به تازیان در کشتار و قتل عام ایرانیان کمک کرد با شکوه و افتخار یاد میشه ولی نامی از رستم فرخزاد نیست٬ ‌یکی به مهاجمین کمک کرد و دیگری جان خود را در راه دفاع از ایران از دست داد.
- ایرانی را واداشتند که برای برآورده شدن آرزوها و آرمانهایش٬ سفره عباس و تقی و نقی بیندازد و نیازهای خود را خواستار شود.
- ایرانی را واداشتند تا شبانه روز نام تازیان را بر زبان آورده و به آنها سوگند یاد نماید و از آنها با زاری و لابه یاری بخواهد.
- ایرانی را واداشتند تا بزرگترین و ارزشمندترین و درخشانترین نشان کشورش را نام ذوالفقار دهد. به سخنی دیگر شمشیر خون آلود یک تبهکار که با آن گردن سدها تن بریده است٬ نشان کشور باستانی و سرشار از مهر و مهرورزی و پندار و گفتار و کردار نیک گردد که ما به آانها سرافرازیم نه به شمشیر دو لبه و پر از خون علی.
- ایرانی را واداشتند تا پیش از زادن و تا پس از مرگ٬ اندیشه تازی و گفتار تازی و رفتار تازی همراهش باشد. اگر زاده شد٬ در گوشش تازی بخوانند و اذان بگویند. اگر همسر برگزید و به واژهای زشت تازی نکاح دست همسرش را در دست او بگذارند.
- اگر مرد با زبان و اندیشه تازی بسراغش بیایند و فرمانهای الله (بت بزرگ تازیان) را که درباره زن بازیها و چاپیدن ها و کشتار و دست و پا بریدنها در آرماگاهش بخوانند.
- ایرانی را واداشتند تا در خنیاگری هم نام تازیان را برگزیند و گوشه ای از دستگاه سه گاه را حاجی حسینی و گوشه ای از شور را حاجیانی بنامد.
- ایرانی را واداشتند که رنگ سفید نشانه خانواده بنی امیه و رنگ سبز٬ نشانه خانواده بنی هاشم که تهی دست بودند و زنانش در مکه روسپیگری میکردند٬ ‌نشان پرچم ایران زمین شود و هم چنین شمشیر سر کج تازیان به دست شیر ایرانی داده شود و آنگاه ایرانی خود را سرفراز به این رنگها و شمشیر بداند.
- ایرانی را واداشتند تا برای جانباختگان راه ایران زمین٬ ‌واژه بیمایه و زشت شهید را به کار گیرد٬ آغاز نامه را به نام الله و پایان آنرا به نام گروهی از تازیان آلوده سازد٬‌ در عروسی انشاالله مبارک باد بگوید و سوگندش را بر قرآن یاد کند.
- ایرانی را واداشتند که در زورخانه٬ ‌جایگاه رادمردان و نیکان٬ نام علی را به کار گیرند و از او یاری بخواهند٬ بر در و دیوار خانه و دکان و جایگاه کار و دفتر .....٬ ‌آیه های قرآن و گفته های دروغین علی٬ ‌حسن٬ ‌حسین و محمد ..... را بنویسند.
- ایرانی را واداشتند که دستبند‌٬ گردنبند ..... به نام تازیان بسازد و با گردنفرازی به خود بیاویزد و یا همراه داشته باشد. برای گول زدن و گمراه کردن ایرانی به دروغ گفته اند و میگویند:
- شهربانو دختر یزدگرد سوم همسر حسین است تا بدینگونه مهر او را بر دل ایرانیان بنشانند.
- به دنباله این دروغ که میگویند٬ شاهزاده علی اکبر تا بدینگونه او را پسر شهربانو به شمار آرند و نشان دهند که او ایرانی است.
- علی هوادار ایران و ایرانی بوده است که درست وارون این گفتار٬ ‌علی بارها به ایران لشکر فرستاد و مردم نیشابور و فارس را به دم شمشیر داد و کشتار کرد که در کشتار مردم نیشابور دو پسرش حسن و حسین نیز فرماندهی داشتند.
- موسی الرضا برای رهایی ایرانیان به خراسان آمد و جانشینی مامون را پذیرفت.
- همه امامهای شیعیان زنان ایرانی داشته اند.
یا بهتر است چنین بگویم:
- از ما شادی و کامکاری را که در آیین ماست٬ گرفته اند و غم و ناله زاری را که اهریمنی است به ما داده اند٬
- میهن پرستی را گرفته اند و بیگانه پرستی و تازی پرستی را به ما داده اند٬
- فر و شکوه را گرفته اند و سرشکستگی و خواری و پستی را به ما داده اند٬
- فرهنگ پر فروغمان را گرفته اند و فرهنگ بیابانی را به ما داده اند٬
- آیین اهورایی و والایمان را گرفته اند و کیش کشتار و چاپیدن و ستم و بیدادگری را به ما داده اند٬
- سروری را از ما گرفته اند و بردگی و بندگی را به ما داده اند٬
- راستی و درستی را گرفته اند و نیرنگ و دغلکاری را به ما داده اند٬
- دانش و بینش را از ما گرفته اند و یاوه گویی و خرافه گویی و خرافه پرستی را به ما داده اند٬
- پیشرفت را گرفته و واپسگرایی را جانشین آن کرده اند٬

- سرانجام: پندار نیک٬ گفتار نیک٬ کردار نیک را گرفتند به جای آنها:

پندار بد٬ گفتار بد٬ کردار بد را آوردند و ایرانی را آلوده نمودند. بازده و ره آورد همه اینها جز این نیست که ایرانی دیگر با هوییت اصلی خود کاملا بیگانه شده و سر در گم هر روز بدنبال کسی یا چیزی جدید است تا بدین وسیله روزهای روشن گذشته را از نو بیابد.

منبع:سنجش فرهنگ پارسی با فرهنگ تازی
سازمان پاسداران فرهنگ ایران
     
  
مرد

 
نامه یک زن ایرانی به مرد هم وطنش:

پیاده از کنارت گذشتم گفتی قیمتت چند خوشگله؟؟

سواره از کنارت گذشتم گفتی برو پشت ماشین لباسشویی بنشین

در صف نان نوبتم را گرفتی چون صدایت بلندتر بود

در فروشگاه نوبتم را گرفتی چون قدت بلندتر بود

زیر باران منتظر تاکسی بودم بودم مرا هل دادی و خودت سوار شدی

در تاکسی خودت را به خواب زدی تا سر هر پیچ وزنت را بیندازی روی من

در اتوبوس خودت را به خواب زدی تا مجبور نشوی جایت را به من تعارف کنی

در سینما نیکی کریمی موقع زایمان فریاد کشید و تو پشت سر من بلند گفتی زهر مار

در خیابان دعوایت شد و تمام ناسزاهایت فحش خواهر و مادر بود

در پارک بخاطر حضور تو نتوانستم پایم را دراز کنم

نتوانستم به استادیوم بیایم چون تو شعارهای آب نکشیده میدادی

من باید پوشیده باشم تا تو دین ات را حفظ کنی

مرا ارشاد میکنند تا تو ارشاد شوی

تو ازدواج نکردی و به من گفتی زن گرفتن حماقت است

من ازدواج نکردم و به من گفتی ترشیده

عاشق که شدی مرا به زنجیر انحصار طلبی کشیدی

عاشق که شدم گفتی مادرت باید مرا بپسندد

وقتی گفتم پوشاک بچه رو عوض کن گفتی بچه مال مادر است

وقتی خواستی طلاقم بدهی گفتی بچه مال پدر است
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
آنجا کجاست که : منطق تقلید است، کتاب دکور است، روزنامه تبلیغات است، آزادی میدان است ، استقلال تیم است، شعار آسان است، شعور نایاب است، پینه های دست عاراست، پینه بر پیشانی افتخاراست، دروغ حلال است ،شادی حرام است، اعدام اصلاح است، اصلاح فساد است، دانا افسرده است ، نادان کام یاب است،درد مردم بی درمان است ،ریا ایمان است، ایمان برای نان است ،

how to print screen on pc
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
سرزمینم ایران..

من در کشوری زندگی میکنم که دویدن سهم کسانی است که هرگز نمی رسندو رسیدن سهم کسانی که هرگز نمی دوند...ارزش مردگانش چندین برابر زندگانش است..در سرزمین من مردمانش با نفرت بیشتری به بوسیدن دو عاشق نگاه می کنند تا صحنه ی اعدام یک انسان در سرزمین من...
     
  
صفحه  صفحه 13 از 21:  « پیشین  1  ...  12  13  14  ...  20  21  پسین » 
ایران

اینجا ایران است

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA