ارسالها: 135
#21
Posted: 28 Jul 2012 04:31
منم این حسو خیلی داشتم بخصوص وقتی با همسرم نامزد بودیم و تنها میشدیم حتما انگشتای پاهاشو میلیسیدم اخه هر پایی خوردن نداره پای نامزد من سفید ناخونای بلند فرنچ شده انگشتای پاهای کشیده ویه صندل ناز ویه حلقه انگشت پا بشکل پروانه بود واییی ولی حالا که تقریبا دو سال ازدواج کردم دیگه به اندازه اول تحریک با پاها نمیشم ولی روز اول عروسی یه دل سیر از خوردن دراوردم اما حالا.... خوش بحال اون روزا چه زود گذشت
زندگی مجموعه ای از موفقیت ها وشکست هاست
ارسالها: 53
#27
Posted: 24 Nov 2012 20:42
منم دوس دارم
..گاهی اوقات فکر کردن به بعضیها ،
ناخوداگاه لبخندی روی لبانت می نشاند...
دوست دارم این لبخندهای بیگاه و این بعضی ها را
♥ ♥
ارسالها: 72
#28
Posted: 25 Nov 2012 02:11
من بدم میاد
من یه زمانی جزء اقلیت های هندی بودم .....
آخه یه گاوی رو به عنوان عشق می پرستیدم
ارسالها: 7673
#29
Posted: 25 Nov 2012 05:35
رونو و کس لیسیو و دوست دارم ولی اینکه ساق پاوو و انگشتاشم بلیسم نه دوست نمیدارم
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن