ارسالها: 170
#272
Posted: 31 May 2018 08:57
با کف دستم
هميشه يادمان باشد
که نگفته ها را ميتوان گفت،
ولی گفته ها را نميتوان پس گرفت
چه سنگ را به کوزه بزنی
چه کوزه را به سنگ،
شکست با کوزه است
دلها خیلی زود از حرفها می شکنند...
ارسالها: 76
#275
Posted: 10 Aug 2018 02:51
من قبل از ازدواجم رابطه داشتم. اولین رابطه جدی من، به این معنا که آلت کسی در سوراخی از بدنم فرو بره به حدود ۱۳ سالگی برمیگرده. با مردی متاهل شاید ۳۰ سال بزرگتر از خودم. از بستگان نه چندان دور. اون متوجه کنجکاوی های من در مورد مسائل جنسی شده بود. تصادفا حرف های من را با دختر های فامیل در باره بچه دار شدن شنیده بود. ازجمله صحبت های من در باره دیدن خود ارضایی مرد. یک بار که در ماشینش تنها بودیم بحث را کشوند به سمت اینجور چیزها. گفت میدونی بچه چطوری درست میشه. قدری صحبت پیش رفت گفت من بهت میگم اما باید قول بدی به کسی نگی. بعد هم برام تعریف کرد که فرق دختر و پسر چیه و چی تو چی میره تا بچه دنیا بیاد. همونجا هم زد کنار جاده و گفت میخاد بره دستشویی. به من گفت مواظب باشم کسی اومد بهش بگم. کنار تایر روی پنجه پاش نشست رو بروی من آلتش را درآورد و به مدت طولانی دستشویی کرد. تو ماشین ازم پرسید قبلا آلت کسی را دیده بودم. بهش گفتم بله. براش تعریف کردم. گفت تا الان به آلت یک مرد دست زدم گفتم نه. گفت میخام دست بزنم. هیچی نگفتم. زیپش را باز کرد گفت دستم را بکنم تو. دستم را روی پاش قرار داد. منم گیج بی اراده دستم را کردم تو شلوارش. آلتش سفت شده بود و سرش کاملا تو دستم بود. با دستم دور سر آلتش را براش می مالیدم. آلتش مو داشت و سیخ سیخ می زد به دستم. با دستش دستم را فرو کرد پایین تر تا بیضه هاش را هم لمس کردم. تحریک جنسی مثل این سنی که هستم نشده بودم اما دلم ضعف رفته بود. شل شده بودم. آلتش گرم بود. تا نزدیکای خونه هر از گاهی دستم را میکرد تو شورتش را آلتش را تو مشتم بگیرم. اون روز همینجا تموم شد اما شاید یک ماه بعد توی خونه خودمون اومد سراغم. یادم نیست خانواده ام کجا بودند اما اون را یادم هست من را آورد وسط حال و گفت اگر در حیاط باز شد میبینیم و همینجا میتونیم باهم بازی کنیم. درحالی که زیر چشمی در حیاط را می پایید آلتش را درآورد و گفت باهش بازی کنم. گفت خجالت نکشم چون به کسی چیزی نمیگه. کمربندش را باز کرده بود و شلوارش تا بالای زانوپتایین کشیده بود. خواست آلتش را دو دستی بمالم تند و تند. براش انجام دادم. گفت بزارم تو دهنم تلاش کردم اما فقط سرش میرفت تو و بقیه اش تو مشتم باقی می موند. سریع منو برگردوند و گفت با دست مچ پاهام را بگیرم.وقتی خم شدم یه هو شورت و شلوارم را پایین کشیدو زبونش را گزاشت لای پام. زبونش را لای درز آلتم می کشید تا روی سوراخ پشتم. تمام بدنم می لرزید داشتم سکته می کردم. نه از ترس. از هیجان. مخصوصا موقعی که زبونش لای آلتم بازی می کرد. گفت برم براش کرم بیارم. وقتی برگشتم دیدم وسط حال رو زانو نشسته و آلتش را میماله. منو بوسید و گفت به حالت سجده دمر دراز بکشم. با دست کمر و باسنم را آورد بالا و با کرم دور سوراخ پشتم را چرب کرد. بعد گفت خودم با انگشت خودم توی سرواخ را چرب کنم. این کا را کردم. بعد خودش انکشتش را کرد تو و چرخوند. گفت اگر درد گرفت بهشت بگم. آروم این کارار می کرد. انگشتش را به جایی میزد که دلم ضعف میرفت. بعد به سر آلتش کرم زد. به سوراخ پشتم آب دهنش را مالید و گفت بشینم بغلش. سر آلتش را با سوراخ پشتم هماهنگ کرد و آروم آرو م جلو و عقب کرد. هر قدر که بیشتر جابجا می کرد. قدری بیشتر فرو میرفت. قدری می سوخت اما چیزی نگفتم. بعد از مدت کوتاهی دیگه متوجه نمی شدم که چقدر از آلتش رفت تو. فقط وقتی من را با دستش روی آلتش بالا و پایین میبرد می تونستم بفهمم که دست کم نصف آلتش توی منه. نوک آلتش به یک جایی می خورد که دلم ضعف می رفت. چند ثانه درد داشتم و چند ثانیه خوب می شدم. احساس میکردم دلم باد داره. بهش گفتم نمی تونم دلم باد داره. منو درمر خوابوند زمین و خودش به پهلو ادامه داد. تو اون وضعیت حالت بهتری داشتم. ذهنم کار نمی کرد. نمی دونم چقدر طول کشید. فقط یادمه یک دستش را از پشت روی سینه هام قرار داده بود. و منم پاهام را محکم به هم فشار می دادم که احساسا باد شکمم کم بشه. رفت و آمد آلتش را توی سوراخم کاملا حس می کردم. تا اینکه همین حین ارضاء شد. قدری از آبش تو ریخت و قدی لای پام. چند ثانیه ای همنجوری روی من خوابید و منو بوسید. بعد دستم را گرفت و برد دستشویی. خودش ایستاده تو دستشوری آلتش را شست و به م گفت تو توالت زور بزنم تا آبش بیرون بیاد. کردم. چیز زیادی بیرون نیومد. با دست خودش شیلنگ آب را گرفت و سوراخم و تم را شست. دوباره منوبوسید و خواست بین خودمون بمونه. منم قبول کردم. و اون رفت بیرون قبل از اینکه خانواده ام بیاد. احساس خاصی از این رابطه نداشتم. به جز درد باد شکم. این اولین بار بود که آلت یک مرد به من فرو رفت.
از اینکه به من خیانت کردی نارحت نیستم. از اینکه دیگه نمی تونم به هیچ مردی اعتماد کنم غمگینم.