ارسالها: 128
#314
Posted: 5 Mar 2019 17:10
نداشتم
من میگفتم شب عشق، نداره ترسی برام وقتی تو ماهی
تو میگفتی اره من ماهم ولی تو اومدی آسمونت رو اشتباهی
ارسالها: 7029
#316
Posted: 10 May 2019 01:32
اولین و تنها سکسم قبل از ازدواج با یه کارمند بانک بود که براش ساک زدم.قبلا تو این تایپک و تایپک اولین بار که ساک زدی در بارش نوشتم.
اولین رابطم با شوهرم بعد از عقدمون بود که یک شب بهانه کرد و خونمون موند.اما از شانس بدش من پریود بودم و نتونست کاری بکنه و فقط پهلوم خوابید.اما تخت من یک نفره بود و پدرش تا صبح در اومد.خلاصه صبح که من هنوز تو تخت دراز کشیده بودم و جون نداشتم تکون بخورم،این از تخت بیرون اومده بود و داشت شلوار میپوشید که چشمم به صاحب مردش افتاد که زیر شورتش مثل پاندول ساعت تکون میخورد!
خوب دلم براش سوخت و چون هنوز دوستش داشتم همونطور که خوابیده بودم دستم رو کردم تو پاچه شورتش و دلنگونش رو کشیدم بیرون و سرم رو بردم جلو و...
خلاصه تو خواب هم نمیدید همچین لذتی رو و جناب زول انزال تو 30 ثانیه ارضا شد و زهرش رو هم تو دستمال کاغذی ریخت.
این اولین رابطه ما بود .
هفته بعد آقا دوباره خودش رو مهمون کرد و شب تو خونه ما موند و فکر میکرد دوباره این افتخار نصیبش میشه که نشد! اما گذاشتم از پشت بذاره لای رونهام که اولین بار اندامهام رو دید...
ما تو خونه پدرم هیچوقت سکس نکردیم.اولین سکسمون از پشت و تو خونه خودش بود و اولین رابطمون از جلو بعد عروسی بود که بعدا مینویسم.رابطه آزاد رو هم با بیتاک شروع کردم و...
💔تلخم،حقیقت داره این تنها شدن بی عشق
تلخم،دلت میگیره،دنبالم نیا بی عشق
تلخم،حقیقت داره این تنها شدن بی عشق
تلخم،همینه تا همیشه حال من بی عشق...❤️🩹
ارسالها: 130
#317
Posted: 10 May 2019 01:58
اااولین سکسک با دوست دختر متاهلم که هم دانشگاهی بودم تو خونشون بود کیرمو حسابی خورد و ابمو ریهت تو کوسسشش
عشق فقط یک بار در انسان بروز میکند . علاقمند به گفتگو با بانوان لوتی ودوستی پایدار
ارسالها: 7029
#319
Posted: 18 May 2019 21:42
اولین سکس واقعیم با شوهرم از پشت بود.یادمه داشتم جهیزیه میبردم خونش.راستش من جهیزیم رو خورد خورد خریدم و مستقیم بردم خونش.
مثلا میرفتم بازار لوازم خانگی اصفهان که بش کوچه یخچال میگن.معمولا با هم میرفتیم که با سلیقه هم خرید کنیم و چک و چونه بزنیم و سرمون کلاه نزارن.بعد مثلا یه یخچال و گاز میخریدم و وانت میگرفتم و مستقیم میفرستادم خونش.
خلاصه یک بار که خرید کردیم و رفتیم خونش و با هم تنها بودیم اصرار کرد و من هم قبول کردم و چون فکر میکردم این اتفاق بیفته ژل لوبریکانت تو کیفم داشتم.خلاصه تو پوزیشن داگی و با ژل فراوان اولین سکسم از پشت رو انجام دادم.برخلاف تصورم با این که بار اولم بود درد و اذیتی نداشت و حس عجیب و خاصی رو تجربه کردم.
البته عاغامون بینهایت لذت برد و از اون به بعد وحشتناک بم وابسته شد.اما جناب زود انزال بیشتر از 30 ثانیه دوام نیاورد و آبش رو هم تو بدنم ریخت...
اما اولین رابطه ام از جلو با عاغامون چهار یا پنج روز بعد عروسی بود.
راستش شب عروسی اینقدر خسته و کوفته بودیم که به زحمت لباس عوض کردیم.تا سه چهار روز بعد هم اینقدر سرمون شلوغ بود و مهمون بودیم و مهمون داشتیم و ....که نه توان و نه آمادگیش رو نداشتیم.
خلاصه بعد از چهار یا پنج روز تو یه بعد از ظهر اولین رابطمون رو انجام دادیم.اینکار رو رو تخت هم نکردیم چون تشک فرو میرفت و کار رو سخت میکرد.رو زمین پتو انداختیم و من به پشت خوابیدم و پام رو دور کمر عاغامون حلقه کردم و....
اولین سکس از جلو درد نسبتا زیادی داشت ولی خونریزی مختصری داشت که با پارچه ای که مادرم بم داده بود خونش رو پاک کردم.
خوشبختانه خانوادش رسم و رسوم احمقانه و دهاتی نشان دادن خون رو نداشتند و خودش اینقدر شعور و غیرت داشت که خون فلان زنش رو نباید به ایل و طایفه اش نشون بده و این دستمال یه راست رفت تو گنجه لباسهای من! هنوزم دارمش و گاهی وقتا که لباسام رو بیرون میریزم و زیر و رو میکنم چشمم بش میفته و با یاد اوری خاطرات تلخم اعصابم خورد میشه! برا همین فوری اون لا و لوها قایمش میکنم تا چشمم بش نیفته....
💔تلخم،حقیقت داره این تنها شدن بی عشق
تلخم،دلت میگیره،دنبالم نیا بی عشق
تلخم،حقیقت داره این تنها شدن بی عشق
تلخم،همینه تا همیشه حال من بی عشق...❤️🩹