ارسالها: 217
#351
Posted: 11 Dec 2019 01:48
Streetwalker: حالا نیاند برام کنتور بندازن که بیشتر یا کمتر بوده صلوات دوژمن شکن عنایت بفرمایید
ای شیطون بلا ،دیوونه فراموش کن دیگه،خوب اون موقع میخواستم کل بندازم باهات،حالا بازم دوژمنتم مگه؟؟
درود به جامعهپزشکی و پرستاران عزیز خسته نباشید خدا قوت....
ارسالها: 7029
#352
Posted: 20 Dec 2019 22:07
اولین رابطه آزادم بعد ازدواج با یه مهماندار هواپیما بود.با این تو بیتاک آشنا شدم و حدود یکسالی با هم چت میکردیم و عکس رد و بدل کردیم و بعد با هم بیرون میرفتیم و یک رابطه نیم بندی هم تو ماشین داشتیم که بیشتر عشقبازی و خوردن لب و سینه و ساک بود...
خلاصه به یک جایی رسید که دیگه دیدم دارم دیوانه و داغون میشم و مثل چی تحریک میشم و تحریک شده میمونم و بش فشار آوردم که باید بریم خونش! اما این متاهل بود و یک بچه هم داشت.البته زندگی درب و داغونی داشت و زنش به قول خودش طلاق عاطفی گرفته بود و...
یه خونه تو شاهین شهر داشت که اجاره داده بود.وقتی خونه خالی شد با هم میرفتیم خونش که خونه ویلایی بزرگی هم بود و ...
اولین بار که رفتم خونش به محض اینکه در پارکینگ رو بست و اومد در ماشین رو باز کرد که من پیاده باشم مثل عقاب به لبها و صورتم حمله کرد! اینقدر لب و صورت و زبونم رو خورد که حالم دگرگون شد و صورتم سرخ سرخ و داغ داغ شد!
خلاصه همونجا تو پارکینگ بغلم کرد و بردم تو خونه که یک خونه جنوبی بود.
اما تو سالن معطل نکرد و گذاشتم زمین و مثل دیوانه ها بم پرید و همونجا تو سالن رو موکت حتی نزاشت شلوار و شورتم رو کامل از پام در بیارم و همونجوری کاندوم نزده به مراد دلش رسید...
اما اینقدر هیجان و اشتیاق داشت که دو دقیقه ای ارضا شد و آبش رو هم تو بدنم خالی کرد.
راستش رو بگم اینقدر دوستش داشتم که دلم میخواست ازش حامله بشم.مخصوصا که خوشتیپ و خوش قیافه هم بود.
بعد این رابطه بارها و بارها تکرار شد تا بالاخره خودم تمومش کردم چون واقعا میخواست زنش رو طلاق بده و...
بهترین خاطره من نوروز 95 بود که تمام دنیا رو قال گذاشتیم با این آدم دونفری رفتیم کیش و 4 روزی رو با هم گذروندیم که بهترین روزهای عمرم شد.
اینها تو کیش شهرک و هتل اختصاصی داشتند ولی برای راحتی رفتیم هتلی که ویلاهای ساحلی داشت و صبحانه و نهار هم میداد و یک ویلای ساحلی گرفت.البته مدیر هتل میشناختش و خیلی تحویلمون گرفت.
آدم جذاب و مودب و با کلاسی بود که آداب معاشرت رو بخاطر شغلش به خوبی مراعات میکرد.مثلا غیر ممکن بود بزاره موقع سوار یا پیاده شدن به ماشین من در ماشین رو خودم باز و بسته کنم.یادمه هیچوقت اسم آلت تناسلی زن رو نبرد که برام خیلی جالب و جذاب بود.مثلا میگفت نسترن! البته اسم واقعیش نازه
منم هیچوقت اسم آلتش رو نبردم.نمیدونم چرا این چیزای کوچیک برام اینقدر مهم و حساسه!
خلاصه قله های سکس و عشق رو با این آدم فتح کردم.بعدها با آدمهای دیگری هم درگیر رابطه های کوتاه و بلند شدم ولی هرگز این تجربه ناب تکرار نشد.
💔تلخم،حقیقت داره این تنها شدن بی عشق
تلخم،دلت میگیره،دنبالم نیا بی عشق
تلخم،حقیقت داره این تنها شدن بی عشق
تلخم،همینه تا همیشه حال من بی عشق...❤️🩹
ویرایش شده توسط: Streetwalker
ارسالها: 142
#355
Posted: 27 Dec 2019 05:23
اولین سکسم مربوط میشه به مجردی که با دوست دخترم به اسم ارزو بود . دفعه اول سکس کامل نبود و لاپایی و سکس دهانی بود و دفعات بعد سکس از پشت هم به اون اضافه شد چون تو فرهنگ اونروزها متاسفانه باکرگی خیلی مهم بود. تنها نکته جالبش این بود که آرزو خودش از من خواست که بهش شماره تلفن خونمون را بدم و گفت ساعت ۱۰ صبح باهات تماس میگیرم و اینکار را کرد و باقی ماجرا...
به باران دل نبند
که هر چهار فصل دیوانهات خواهد کرد
اگر ببارد، از شوق
اگر نبارد، از دلتنگی
ارسالها: 142
#356
Posted: 27 Dec 2019 05:38
اما بعد از ازدواج اولین سکس خارج از عرف من و همسرم در یک شب تابستان در حین مسافرت با یه زوج از فامیل که خیلی با هم راحت بودیم اتفاق افتاد. اونشب بعد از نوشیدن مشروب کم کم زوج همسفرمون شروع کردن به لب گرفتن و ... من و همسرم هم بسم اله را گفتیم و عشق آغاز شد. بعد از نیم ساعت موازی کم کم ضربدری شد و همه رفتیم به فضا.
به باران دل نبند
که هر چهار فصل دیوانهات خواهد کرد
اگر ببارد، از شوق
اگر نبارد، از دلتنگی